شبی از پشت یک تنهایی نمناک وبارانی تورا با لهجه گل های نیلوفر ی صدا کردم تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزو هایت دعا کردم پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم وتو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران وسرگردان چشمانی است رویایی ومن تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی وحسرت رها کردم همین بود آخرین حرفت ومن بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشم هایم را بر روی اشکی از جنس غروب ساکت ونارنجی خورشید وا کردم نمی دانم چرا رفتی نمیدانم چرا؟ شاید خطا کردم ! و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی نمیدانم کجا؟ تاکی؟ برای چه؟ ولی رفتی وبعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید بعد از رفتن تو آسمان چشم هایم خیس باران بود وبعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد و من با آنکه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد هنوز آشفته چشمان زیبای توام برگرد ! ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد وبعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت: توهم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم و من در حالتی مابین اشک و حسرت وتردید کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست ومن در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل نمیدانم چرا ؟شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم دعا كردم دعا كردم* *دعا كردم دعا كردم
من از خدا خواستم، نغمه های عشق مرا به گوشت برساند تا لبخند مرا هرگز فراموش نكنی و ببینی كه سایه ام به دنبالت است تا هرگز نپنداری تنهایی. ولی اكنون تو رفته ای ، من هم خواهم رفت فرق رفتن تو با من این است كه من شاهد رفتن تو هستم
در اخرین لحظه دیدار به چشمانت نگاه كردم و گفتم بدان اسمان قلبم با تو یا بی تو بهاریست همان لبخندی كه توان را از من می ربود بر لبانت زینت بست. و به ارامی از من فاصله گرفتی بی هیچ كلامی. من خاموش به تو نگاه می كردم و در دل با خود می گفتم :ای كاش این قامت نحیف لحظه ای فقط لحظه ای می اندیشید كه اسمان بهاری یعنی ابر باران رعد وبرق و طوفان ناگهانی و این جمله ،جمله ای بود بدتر از هر خواهش برای ماندن و تمنایی بود برای با او بودن.