• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 127
تعداد نظرات : 61
زمان آخرین مطلب : 4737روز قبل
شهدا و دفاع مقدس


 

این خبر در سال 1382 از خبرگزاری ایلنا منتشر شد.

ما برای این كه با گوشه ای از قدرت حزب الله آشنا بشید آن را دراختیار شما قرار دادیم كه ان شاءالله مورد استفاده شما بزرگواران قرار گیرد.

 

تحلیلگران مطبوعات اسرائیل، او را "قمارباز قهار" نامیده‌‏اند، روزنامه‌‏نگاران اسرائیلی اذعان می‌‏كنند كه « حتی نخست‌‏وزیر ما هم در برابر ترفندهای "سیدحسن نصرالله" دبیركل زیرك حزب‌‏الله لبنان كم‌‏آورده است.»

 

 

نصرالله طی روزهای آینده سه سرباز و یك افسر اطلاعاتی ارتش اسرائیل به نام "حنان تننباوم" را با صدها اسیر لبنانی، فلسطینی، اردنی، سوری و نیز ایرانی طاق می‌‏زند. 

 

 

 

جنبش‌‏های فلسطینی، دولت‌‏های اردن و سوریه و چند كشور دیگر نیز با سبقت‌‏گرفتن از یك دیگر تلاش می‌‏كنند تا اسامی اتباع و افراد موردنظر خود را كه در زندان‌‏های اسرائیل به سر می‌‏برند، هر طور شده در لیست مبادله اسیران اسرائیل با حزب‌‏الله بگنجانند.

 

"هاآرتص" پر شمارگان‌‏ترین روزنامه چاپ تل‌‏آویو با اختصاص‌‏دادن سرمقاله خود به نقد عملكرد شارون در جریان مبادله اسرا،‌‏ به وی هشدار داد: اگر نصرالله موفق شود كه این تعداد اسیر را از زندان‌‏های ما بیرون بكشد به "رهبر محبوب فرهمند سیاسی‌‏خاورمیانه" تبدیل می‌‏شود.

 

 

در این میان اما به رغم نفوذ فراوان جمهوری اسلامی ایران بر حزب‌‏الله لبنان، ظاهراً از ارائه حتی یك لیست از سوی تهران خبری منتشر نشده است. ایران، چهار شهروند خود را كه 20 سال پیش توسط فالانژیست‌‏های حزب مارونی كتائب لبنان در جاده طرابلس- بیروت ربوده شده و به احتمال زیاد به داخل اراضی اشغالی منتقل شده‌‏اند، از دست داده، ولی تا به حال موفق به به ثمر رساندن اقدام عملی مؤثری در رابطه با بازگزداندن آنها و یا دریافت خبری در مورد سرنوشت‌‏شان نشده است.

 

 

"حمیدرضا آصفی" سخنگوی وزارت امورخارجه كشورمان نیز دیروز گفت:« دبیركل حزب‌‏الله در مصاحبه اخیر خود با جدیت بر آزادی اسرای ایرانی تأكید كرده است.

 

این در حالی است كه شارون " نخست‌‏وزیر اسرائیل" از برگه‏هایی سخن می‌‏گوید كه برای ایران و حزب‌‏الله بسیار ارزشمند هستند.

 

 

شارون شاید در هفته گذشته بیشترین حجم مصاحبه را در دوران نخست‌‏وزیری خود انجام داد. او در گفت‌‏وگو با شبكه یك، دو و شبكه ده تلویزیون اسرائیل و نیز در مصاحبه با روزنامه‌‏های معاریو، هاآرتص و چند روزنامه خارجی، به بیان مواضع خود و كابینه تحت امرش در مورد قضیه سرنوشت‌‏ساز مبادله اسرا پرداخت. او در سومین مصاحبه خود در هفته گذشته با اشاره به اینكه همه آنچه می‌‏بینید ظاهر قضایا نیست، گفت:« اسرائیل مشغول مذاكرات با یكی دو كشور اروپایی است. ما برگ‌‏برنده‌‏هایی در یك كشور اروپایی داریم كه در نظر ایرانی‌‏ها و نیز حزب‌‏الله از اهمیتی بسیاری برخوردارند.»

 

 

بلافاصله پس از انتشار این مصاحبه، تحلیلگران به بیان احتمالات ذهنی خود پرداختند. برخی مطبوعات انگلیسی كه لحظه‌‏به‌‏لحظه آخرین تحولات پرونده سلیمان‌‏پور را پیگیری می‌‏كنند با توجه به اشاره شارون به مذاكرات در لندن و اشاره تلویزیون اسرائیل به تداخل پرونده سلیمان‌‏پور با قضیه مبادله اسرا، نوشتند: منظور شارون از این برگ‌‏برنده "هادی سلیمان‌‏پور" است اما آصفی سخنگوی وزارت امور خارجه عقیده دارد كه‏ نوع عملكرد رژیم صهیونیستی نشان می‌‏دهد كه اسرائیل در پشت صحنه این بازداشت قرار دارد و این اقدام اسرائیل كمك مؤثری برای قوه قضائیه انگلیس بود، اما موضوع اسرای اسرائیلی ارتباطی با جمهوری اسلامی ایران ندارد.

 

 

برخی مطبوعات لبنان نیز نوشتند: منظور شارون از این برگ‌‏های برنده، چهار شهروند ایرانی در بند اسرائیل یعنی "سید محسن موسوی" كاردار اسبق سفارت ایران در بیروت، "حاج احمد متوسلیان" وابسته نظامی سفارت، "كاظم اخوان" عكاس خبرگزاری جمهوری اسلامی و "تقی رستگار مقدم" راننده سفارت هستند.
 
 

شارون فردای همان روز در مصاحبه با معاریو، با توضیح بیشتر در مورد برگ‌‏برنده‌‏های ادعایی خود، گفت:« این برگ‌‏برنده‌‏ها افرادی هستند كه عامه مردم چندان در جریان موضوع پرونده آنها قرار ندارند ولی من اسامی آنها را می‌‏دانم. آنها هم‌‏اكنون در یك زندان اروپایی هستند.

 

 

به موضوع"آریل شارون"در ارتباط با قتلهاى میكونوس، زندانى ها، یكى " ك.د" ایرانی است و افراد دیگر "ع.ر" لبنانی، كه به حبس‌‏ابد محكوم شده و نفر سوم هم "م.ع" نام دارد كه دارای تابعیت لبنانی و محكوم به 5 سال حبس است. چهارمین فرد محكوم شده در سال 1997 میلادى نیز كه آزاد شده است.

 

 

"هاآرتص" چاپ تل‌‏آویو نیز فردای مصاجبه شارون با اشاره به پرونده میكونوس توضیحات بیشتری در مورد گنچاندن نام افراد متهم در این پرونده در پرونده تبادل اسرا را منتشر كرد. آیا گزارش "هاآرتس"» حدس و شایعه است و یا یك معامله سیاسی واقعی؟ در این مورد هنوز نمی‌‏توان به یقین چیزی گفت. دولت آلمان نیز فعلاً در این مورد سكوت كرده است. "رودیگر پورتیوس" وكیل مدافع محكومان به حبس‌‏ابد با خونسردی برخورد می‌‏كند و می گوید:" همیشه از این شایعات هست. تا حالا كه همه اش حرف پوچ بوده است.»

 

 

در واقع هم تاكنون حدس‌‏های بسیاری در مورد آزادسازی احتمالی این افراد به دلایل سیاس بیان شده است. اما در عین حال، در جریان دادگاه میكونوس، "برند شمیدباور" هماهنگ‌‏كننده سازمان‌‏های اطلاعاتی و امنیتی آلمان، از حزب دموكرات مسیحی، به عنوان میانجی بین اسرائیل و حزب الله كار می‌‏كرد.

 

 

 

همان زمان هم برای اسرائیل مهم بود كه از طریق آزادسازی افراد مظنون به سوءقصد میكونوس، اطلاعاتى از خلبان مفقودالاثر خود به دست آورد. هنگامى هم كه "هلموت هوفر" تاجر آلمانی در ایران محكوم شد، حدس و گمان‌‏هایى در مورد معاملات سیاسی مطرح گردید.

 

 

از سوی دیگر"هانس یوآخیم اریگ" شاكی خصوصی دادگاه میكونوس، آزادی محكوم‌‏شدگان را توهین بزرگی به بازماندگان قربانیان واقعه میكونوس ارزیابی می‌‏كند. از نظر وی اگر اینچنین شود دولت آلمان شكستی خطرناك را در مبارزه با تروریسم از خود بر جای می‌‏گذارد.

 

 

با این حال مذاكرات حزب‌‏الله و اسرائیل همچنان در برلین در جریان است. نصرالله بیش از هر كس دیگری به برنده‌‏شدن‌‏ خود در معامله‌‏ای كه اسرائیلی‌‏ها قمار می‌‏نامندش امیدوار است. او می‌‏گوید:« ما خود را برای یك جشن بزرگ در روزهای آینده آماده كرده‌‏ایم. جشن آزادی اسرای مقاومت و بازگشت پیكر شهدایی كه در مبارزه با اشغالگران تقدیم كرده‌‏ایم.»

 

 

با این وصف آیا مردم ایران نیز شاهد برپایی جشن آزادی چهار شهروند ایرانی از زندان‌‏های اسرائیل خواهند بود؟و یا دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران، آزادی محكومان میكونوس را به جشن خواهد نشست؟

این را روزهای آینده تعیین می‌‏كند.
 
 
 
 
ثبت شده در انجمن فرهنگ پایداری

 

چهارشنبه 29/7/1388 - 14:2
شهدا و دفاع مقدس


ترور عماد مغنیه، فرمانده كل نیروهای حزب الله این حقیقت فراموش شده را در اذهان زنده كرد، جنگ دوم رژیم اشغالگر
 
قدس علیه لبنان همچنان ادامه دارد و به اعتقاد سید حسن نصر الله، رهبر مقاومت اسلامی این كشور جنگ دوم هرگز
 
متوقف نشده است ؛ زیرا شورای امنیت هنوز قطع نامه ای را در خصوص آتش بس صادر نكرده است و از سوی دیگر،
 
پرواز هواپیماهای جنگی صهیونیستی بر فراز خاك لبنان همچناهن ادامه دارد و نیروهای زمینی رژیم غاصب عبری نیز
 
روستاهایی همچون غجر، وزانی و مجیدیه كه در طول خط مرزی میان لبنان و مناطق اشغالی (اسرائیل) واقع شده اند،
 
را هدف حملات پی در پی خود قرار می دهند و از همه بدتر اینكه تل آویو با ترور یكی از بزرگ ترین رهبران تاریخی حزب
 
الله در دمشق، جنگ خود علیه مقاومت لبنان را تداوم می بخشد.
 
 
 

سید حسن نصر الله معقتد است كه ارتكاب چنین جنایتی (ترور عماد مغنیه) از سوی اشغالگران صهیونیستی باعث تغییر قواعد بازی می شود ؛ زیرا در گذشته دیاره درگیری میان طرفین صهیونیستی و لبنانی محدود به لبنان و سرزمین های اشغالی (اسرائیل) بود ؛ ولی با ترور عماد مغنئیه، رژیم اشغالگر دایره جنگ را به سرزمین سومی كشاند.

 

 

به گفته سید حسن نصر الله، با ترور عماد مغنیه توسط رژیم عبری مكان، زمان و نحوه نبرد و چالش میان دو طرف تغییر كرد و از همین رو، رهبر مقاومت اسلامی لبنان به صراحت خطاب به صهیونیست ها اعلام نمود: "اگر به دنبال یك جنگ تمام عیار و بی حد و مرز هستید، بسم الله"

 

 

 

مفهوم جنگ تمام عیار و بی حد و مرز چیست؟

واژه جنگ تمام عیار و بی حد و مرز متضمن دو معنا است، یكی ادامه جنگ و دیگری گسترش دایره نبرد و امتداد آن به تمامی كشورهای موجود در كره خاكی ؛ یعنی اینكه هیچ محدودیت زمانی و مكانی در مورد آن وجود ندارد.

نگاه دولت صهیونیستی به مسئله جنگ تمام عیار و بی حد و مرز همان است كه در بالا بدان اشاره شد و به همین خاطر تدابیر پیشگیرانه ای را برای حفظ افراد، مسئولان، منافع و پایگاه هایش در داخل و خارج مناطق اشغالی (اسرائیل) پیش گرفته است.

 

 

ایالات متحده نیز شدیدا از بروز جنگ تمام عیار و بی حد و مرز ابراز نگرانی كرده است ؛ ولی همچون شریكش یعنی رژیم اشغالگر قدس هیچ بحثی در مورد مشروعیت یا عدم مشروعیت واكنش حزب الله در قبال ترور عماد مغنیه نمی كند ؛ به عبارت دیگر، دولت آمریكا و رژیم صهیونیستی حق مقاومت لبنان در پاسخگویی به جنایت مذكور را پذیرفته اند و منتظر زمان و مكان اجرای آن هستند.

 

 

 

ضربه مقاومت چگونه خواهد بود؟

ایهود باراك، وزیر جنگ رژیم اشغالگر قدس در جلسه هفتگی هیات دولت صهیونیستی اعلام كرد: امكان دارد حزب الله در داخل و یا خارج از اسرائیل به ترور عماد مغنیه پاسخ دهد و ممكن است این اقدام را با كمك دیگر كشورها انجام دهد.

 

 

بخش اول اظهارات باراك در خصوص امكان پاسخگویی به ترور عماد مغنیه در داخل یا خارج "اسرائیل" تعجب رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی صهیونیست را برانگیخت و بخش دوم اظهاراتش در مورد امكان مشاركت برخی كشورها در واكنش حزب الله در واقع پیش بینی بروز یك جنگ منطقه ای بود ؛ ولی این پرسش مطرح می شود كه آیا واكنش مقاومت به ترور مغنیه به آغاز یك جنگ منطقه ای خواهد كشید؟

 

 

به نظر می رسد كه جواب پرسش فوق در مورد ماهیت و حجم واكنشی نهفته است كه حزب الله در مقابل ترور مغنیه نشان می دهد.

 

 

بسیاری از كارشناسان مسائل استراتژیك معتقدند پاسخ مقاومت، انجام اقدامی است كه از نظر ماهیت و حجم هم اندازه ترور فرمانده نیروهای حزب الله باشد ؛ به دیگر سخن، این واكنش یك صبغه امنیتی سری خواهد گرفت و اهدافی حائز اهمیت در آن مطرح است و انجام آن می تواند پژواكی جهانی به خود بگیرد و نتیجه ای مهم را برای مقاومت به دنبال داشته باشد و تاكیدی بر قدرت بازدارندگی مقاومت باشد.

 

 

اگر مقاومت به واكنشی با پژواك گسترده جهانی دست زند، رژیم اشغالگر صهیونیستی چه عكس العملی را در مقابل نشان خواهد داد؟

 

 

در جواب این پرسش باید بدانیم كه صهیونیست چه هدفی را با انجام چنین اقداماتی (ترور) دنبال می كند. ممكن است رژیم اشغالگر قدس با اجرای طرح ترور عماد مغنیه صرفا به دنبال حذف عملی یكی از فرماندهان اصلی مقاومت بوده باشد، فرمانده ای كه 25 سال مسئولیت عملیات های نظامی علیه صهیونیست ها و وارد آمدن خسارت های سنگین مادی و تلفات جبران ناپذیر جانی به آنها بوده است.

 

 

ضمنا ممكن است دشمن صهیونیستی با ترور مغنیه طرح و دسیسه ای گسترده تر را در سر داشته باشد كه همان سوق دادن مقاومت به سمت یك جنگ تمام عیار و بی حد و مرز باشد.

 

 

اگر ترور مغنیه با هدف اول (انتقام گرفتن) صورت گرفته باشد، رژیم صهیونیستی پاسخ مقاومت را می پذیرد و دست به اقدام ایذائی دیگری نمی زند و نوعی تعادل میان دو طرف برقرار می شود و دایره جغرافیایی نبرد به همان مرزهای پیشین خاتمه می یابد ؛ اما اگر هدف دوم (گسترش دایره جغرافیایی نبرد) در این میان مد نظر صهیونیست ها باشد، مطمئنا مقاومت اهداف واقعی رژیم اشغالگر عبری را درك می كند و احتمالا از آمادگی و توان كامل برای مقابله با اشغالگران بهره مند است و این قدرت را دارد كه بار دیگر تل آویو را به شدیدترین شكل ممكن شكست دهد و بیشترین ضربات مادی و جانی را بر پیكر دشمن وارد آورد و پاسخی سنگین و بی سابقه را به صهیونیست ها بدهد.
 
 
 

لحن خطاب سید حسن نصر الله، دبیر كل حزب الله لبنان و تهدیدات وی مبنی بر آغاز یك جنگ تمام عیار و بی حد و مرز با رژیم اشغالگر قدس از یك سو و اظهارات ایشان در خصوص آمادگی مقاومت برای نابودی رژیم اشغالگر قدس از سوی دیگر، حكایت از آن دراد كه پاسخ مقاومت به ترور عماد مغنیه شدید و سنگین خواهد بود و در این صورت درگیری میان دو طرف ضرورتا به یك جنگ منطقه ای خواهد انجامید یعنی ایالات متحده به حمایت از رژیم صهیونیستی می پردازد و سوریه و ایران نیز در كنار حزب الله، مقاومت اسلامی لبنان، جنبش حماس و مقاومت مشروع ملت فلسطین در نوار غزه (و شاید در كرانه باختری) باقی خواهند و از آنان حمایت خواهند كرد.

 

 

در حالی كه طرف صهیونیستی منتظر پاسخ و واكنش مقاومت به جنایت ترور عماد مغنیه است ؛ سخنرانی سید حسن نصر الله كه آكنده از عزم، اراده و اطمینان بود توانست تاثیر واقعی خود را بگذارد، زیرا امروز در میان محافل سیاسی و رسانه ای صهیونیست مناقشات و جنجال های داغی در مورد پیامدهای ترور مغنیه در جریان است.

 

 

گدعون لیوی صهیونیست در مقاله ای كه در روزنامه عبری زبان "هاآرتص" به چاپ رسید، با اشاره به بی فایده بودن ترور عماد مغنیه خطاب به جامعه صهیونیستی چنین نوشت: "از مسافرت بپرهیزید. تابعیت و هویت خود را برای كسی مشخص نكنید. از شركت در مراسم های جمعی و گروهی بپرهیزید.

 

 

جوانب احتیاط را بسنجید. نظامیان مستقر در شمال اسرائیل و همچنین سفارت های تل آویو در كشورهای خارجی و جمعیت صهیونیست های مقیم این كشورها نیز باید در حالت آماده باش كامل باشند. سوال بنده این است كه اگر چنین خطرهایی در انتظار ماست، پس ما چه احتیاجی به ترور عماد مغنیه داشتیم؟"

 

 

ضمنا بحث و جنجال هایی كه در مورد پیامدهای ترور مغنیه وجود دارد، تاثیر خود را بر عملكرد ستاد مشترك ارتش عبری و به تبع آن باراك خواهد گذارد و ممكن است این وزیر نگران (باراك) مجبور شود كه به منظور آمادگی برای مقابله با واكنش حزب الله، حمله گسترده خود به نوار غزه را به تعویق بیاندازد یا حداقل از شدت و حدتش بكاهد و به این ترتیب است كه مغنیه همچنانكه در زمان حیات خود در راستای حمایت از ملت فلسطین گام بر می داشت، با شهادت خود نیز به این ملت خدمت می كند.

 

 

وضعیت در لبنان نیز بعد از ترور مغنیه پیچیده تر شده است. دولت سنیوره و جریان 14 مارس ترس آن را دارند كه جنگی جدید ـ آن هم در یك مقیاس گسترده ـ رخ دهد.

 

 

آنها می دانند كه سخنرانی اخیر حسن نصر الله و تهدیدات ایشان مبنی بر آغاز یك جنگ بی حد و مرز علیه صهیونیست ها باعث افزایش محبوبیتش در جهان عرب می شود و از این رو است كه هرگز با حل و فصل سطحی بحران سیاسی رو به رشد كنونی كه تضمین بخش حضور متعادل و متوان شان در دولت آینده نباشد، موافقت نمی كنند ؛ یعنی اینكه در وضعیت كنونی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و تشكیل یك كابینه جدید پیش از كنفرانس سران كشورهای عربی در ماه مارس آتی و پیش از پایان دوره ریاست جمهوری بوش در سال 2009 امكان پذیر نیست.

 

 

احتمالا مقاومت (و گروه اپوزسیون لبنان) با تعویق زمان حل بحران كنونی موافق هستند ؛ چرا كه در حال حاضر مشغول آمادگی جهت مقابله احتمالی با رژیم صهیونیستی می باشند، ولی چیزی كه باعث نگرانی مقاومت و اپوزسیون می شود آن است كه جریان 14 مارس بار دیگر مسئله جدایی و تفكیك میان طوایف مختلف لبنان را خواستار شود.

 

 

ضمنا چیزی كه بیش از هر چیز رهبران جریان اپوزسیون را به هراس واداشته، آن است كه مرحله جدید تمام عیار و بی حد و مرز با رژیم صهیونیستی این فرصت را برای برخی گروه های 14 مارس فراهم آورد كه دست به همان طرح قیدمی خود بزنند و در راستای اجرای یك سری ترتیبات جدید برآیند كه نتیجه آن برای رژیم صهیونیستی بهره مندی از مرزهای امن است و از سوی دیگر، باعث ایجاد جمهوری های كوچك تك طایفه ای و تك مذهبی در منطقه شامات می شود.

 

 

به نظر می رسد كه در میان رهبران جریان اپوزسیون لبنان تنها این سید حسن نصر الله، دبیر كل شجاع حزب الله است كه از آرامش تمام برخوردار می باشد و با لبخندی كه بر لب دارد، می گوید كه لبنان هرگز تجزیه نخواهد شد.

 

 

 

 

 منبع: مركز اطلاع رسانی فلسطین

 
 
چهارشنبه 29/7/1388 - 13:59
شهدا و دفاع مقدس

امام موسی صدر در روز 14 خرداد سال 1307 هجری شمسی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم آیت الله سید صدرالدین صدر، جانشین مرحوم آیت الله شیخ عبدالكریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم و از مراجع بزرگ زمان خود بود. جد پدری ایشان مرحوم آیت الله سید اسماعیل صدر، جانشین مرحوم آیت الله میرزا حسن شیرازی و مرجع مطلق زمان خود، و جد مادری ایشان مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی، جانشین مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و رهبر قیام مردم مشهد بر علیه رضا خان بود.

  

  امام موسی صدر پس از اتمام سیكل اول و بخش مقدمات علوم حوزوی، در خرداد سال 1322 رسما به حوزه علمیه قم پیوست، و طی مدتی كوتاه، ضمن بهره گیری از محضر حضرات آیات سید محمد باقر سلطانی طباطبایی، شیخ عبدالجواد جبل عاملی، امام خمینی و سید محمد محقق داماد، دروس دوره سطح را به پایان رسانید.

 

 

 

وی از ابتدای بهار سال 1326 وارد مرحله درس خارج گردید، و تا اواخر پاییز سال 1338، یعنی قریب سیزده سال تمام، از مدرسین بزرگ حوزه های علمیه قم و نجف كسب فیض نمود.

 

 

 

اساتید اصلی دروس خارج ایشان در قم، حضرات آیات سید حسین طباطبایی بروجردی، محقق داماد، صدر و سید محمد حجت، و در نجف حضرات آیات سید محسن حكیم، سید ابوالقاسم خویی، شیخ حسین حلی و شیخ مرتضی آل یاسین بودند. امام موسی صدر

   

  دروس فلسفی را نزد حضرات آیات سید رضا صدر و علامه سید محمد حسین طباطبایی در قم، و نزد آیت الله شیخ صدرا بادكوبه ای در نجف فرا گرفت.وستان اصلی هم بحث امام موسی صدر را در قم، حضرات آیات سید موسی شبیری زنجانی، شهید دكتر بهشتی، سید عبدالكریم موسوی اردبیلی و شیخ ناصر مكارم شیرازی، و در نجف آیت الله شهید سید محمد باقر صدر تشكیل می دادند.امام موسی صدر در طول زندگی حوزوی خود شاگردان برجسته ای را تربیت کرده است.معروف ترین آنان در ایران آیت الله شیخ یوسف صانعی از مراجع معظم امروز ، و در لبنان شهید عباس موسوی دبیر کل  سابق حزب الله است.

امام موسی صدر در كنار تحصیلات حوزوی، دروس دبیرستان خود را به اتمام رساند، و در سال 1329 به عنوان اولین دانشجوی روحانی در رشته «حقوق در اقتصاد» به دانشگاه تهران وارد، و در سال 1332 از آن فارغ التحصیل گردید.

 

 

 

امام موسی صدر قبل از عزیمت به نجف اشرف، از سوی علامه طباطبایی مسئولیت نظارت بر نشریه «انجمن تعلیمات دینی» را بر عهده گرفت. وی همزمان با تحصیل در حوزه علمیه نجف، به عضویت هیئت امناء جمعیت «منتدی النشر» در آمد، و پس از بازگشت به قم ضمن اداره یكی از مدارس ملی این شهر، مسئولیت سردبیری مجله تازه تاسیس «مكتب اسلام» را عهده دار گردید.

 

 

 

از مهمترین اقدامات امام موسی صدر در آخرین سال اقامت در شهر قم، تدوین طرحی گسترده جهت اصلاح نظام آموزشی حوزه های علمیه بود، كه با همفكری حضرات آیات دكتر بهشتی و مكارم شیرازی صورت گرفت.

 

  

  امام موسی صدر در اواخر سال 1338 و به دنبال توصیه های حضرات آیات بروجردی، حكیم و شیخ مرتضی آل یاسین، وصیت مرحوم آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین رهبر متوفی شیعیان لبنان را لبیك گفت و به عنوان جانشین آن مرحوم، سرزمین مادری خود ایران را به سوی لبنان ترك نمود. اصلاح امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه شیعیان لبنان از یكسو، و استفاده از ظرفیتهای منحصر به فرد لبنان جهت نمایاندن چهره عاقل، عادل، انساندوست و  با زمان مكتب اهل بیت به جهانیان از سوی دیگر، اهداف اصلی این هجرت را تشكیل می داد. امام موسی صدر برای نیل به این اهداف، و با توجه به جغرافیای اجتماعی و سیاسی لبنان در منطقه و جهان، از همان بدو ورود فعالیتهای خود را سه حوزه موازی سازماندهی نمود:

 

 

 

بازسازی هویت، انسجام و عزت تاریخی  شیعیان لبنان  

  امام موسی صدر از زمستان سال 1338 و همزمان با آغاز فعالیتهای گسترده دینی و فرهنگی خود در مناطق شیعه نشین لبنان، مطالعات عمیقی را به منظور ریشه یابی عوامل عقب ماندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شیعیان لبنان به اجرا گذارد.

 

 

 

حاصل این مطالعات، برنامه های كوتاه مدت، میان مدت و درازمدتی بود كه از اواسط سال 1339 و در راستای سیاست محرومیت زدایی، طراحی و اجرا گردید. امام موسی صدر در زمستان سال 1339 و پس از تجدید سازمان جمعیت خیریه «البر و الاحسان»، با تنظیم برنامه ای ضربتی جهت تامین نیازهای مالی خانواده های بی بضاعت، ناهنجاری تكدی را به كلی از سطح شهر صور و اطراف آن برانداخت. وی در فاصله سالهای 1340 تا 1348 و در چارچوب برنامه ای میان مدت، با طی سالانه صد هزار كیلومتر در میان شهرها و روستاهای سراسر لبنان، دهها جمعیت خیریه و مؤسسات فرهنگی و آموزش حرفه ای را راه اندازی نمود.

 

 

 

 

   

   كه حاصل آن كسب اشتغال و خودكفایی اقتصادی هزاران خانواده بی بضاعت، كاهش درصد بیسوادی، رشد فرهنگ عمومی، و به اجرا در آمدن صدها پروژه كوچك و بزرگ عمرانی در مناطق محروم آن كشور بود. امام موسی صدر در تابستان سال 1345 و پس از اجتماعات عظیم و چند روزه شیعیان لبنان در بیعت با ایشان، رسما از حكومت وقت درخواست نمود تا همانند دیگر طوائف آن كشور، مجلسی برای سازماندهی طایفه شیعه و پیگیری مسائل آن تاسیس گردد. مجلس اعلای اسلامی شیعیان كه اولین بخش از برنامه درازمدت امام صدر به شمار می رفت، در اول خرداد سال 1348 تاسیس، و خود آن بزرگوار با اجماع آراء به ریاست آن انتخاب گردید.

 

  

  امام موسی صدر از بهار سال 1348 تا اواسط زمستان سال 1352 با دولت وقت لبنان به گفتگو نشست، تا آن را برای اجرای پروژه های زیربنایی و وظایف قانونی خود در قبال مناطق شیعه نشین و محروم آن كشور ترغیب نماید. در پی امتناع دولت لبنان از پذیرش این مطالبات و نیز اتمام حجت با آن، جنبش محرومان لبنان در اوایل سال 1353 به رهبری امام موسی صدر شكل گرفت، و راهپیماییهای مردمی عظیمی در شهرهای بعلبك، صور و صیدا علیه دولت به وقوع پیوست. اوجگیری بحران خاورمیانه، صف آرایی احزاب افراطی مسیحی در برابر مقاومت فلسطینی، و به لبنان كشیده شدن برخی اختلافات جهان عرب، امام موسی صدر را بر آن داشت تا برای حفظ ثبات كشور و ممانعت از سركوبی فلسطینیها، توده های مردم را موقتاً از عرصه رویارویی با دولت كنار كشاند، و پیگیری مطالبات بر حق شیعیان را تا آمدن رئیس جمهور بعد به تاخیر اندازد.

 

 

 

 

امام موسی صدر در سال 1354 علی رغم كارشكنیهای شدید دولت، مجدداً با اجماع آراء به ریاست مجلس اعلای اسلامی شیعیان برگزیده شد. با آغاز جنگ داخلی لبنان در فروردین سال 1354، تمامی تلاشهای امام موسی صدر مصروف پایان دادن به این بحران صرف گردید. وی در خرداد آن سال در مسجد عاملیه بیروت به اعتصاب نشست، و به پشتوانه مشروعیت مردمی و مقبولیت وسیع وشخصیت کاریزماتیک خود در میان تمامی مذاهب، آرامش را به تابستان لبنان بازگردانید. با شعله ور شدن مجدد آتش جنگ و پدیدار شدن ابرهای شكست بر آسمان جبهه مسلمانان، امام صدر در اردیبهشت 1355 حافظ اسد را وادار نمود تا با اعزام نیروهای سوری به لبنان، موازنه قوا و آرامش را به این كشور بازگرداند. حل اختلافات مصر با سوریه و متعاقب آن برپایی كنفرانس ریاض در مهر 1355، آب سردی بود كه امام موسی صدر بر آتش جنگ داخلی لبنان فرو ریخت. این ارامش تا زمانیکه امام صدر در لبنان حضور داشت ، ادامه پیدا کرد.

پرچمداری حركت گفتگوی ادیان و تقریب مذاهب در لبنان  

  هدف استراتژیك امام موسی صدر آن بود تا طایفه شیعه لبنان را همسان دیگر طوائف، و نه مقدم بر آنان، در تمامی عرصه های حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن كشور مشاركت دهد. وی از اولین روزهای هجرت به لبنان در زمستان سال 1338، با طرح شعار «گفتگو، تفاهم و همزیستی»، پایه های روابط دوستانه و همكاری صمیمانه ای را با مطران یوسف الخوری، مطران جرج حداد، شیخ محی الدین حسن و دیگر رهبران دینی مسیحی و اهل سنت آن كشور بنا نهاد. در طول حضور دو دهه امام صدر در لبنان، هیچ مراسم سرور یا اندوهی از شیعیان نبود كه امام صدر در آن شركت جوید، و تنی چند از فرهیختگان مسیحی و اهل سنت در معیت وی نباشند.

 

 

 

حمایت جوانمردانه امام صدر از بستنی فروشی مسیحی در اوایل تابستان سال 1341 در شهر صور، كه به فتوای صریح ایشان مبنی بر طهارت اهل كتاب منجر گردید، توجه تمامی محافل مسیحی لبنان را به سمت خود جلب نمود. در اواخر تابستان 1341 مطران گریگوار حداد به شهر صور آمد، و از امام صدر برای عضویت در هیئت امناء «جنبش حركت اجتماعی» دعوت نمود. از اواخر سال 1341 حضور گسترده امام موسی صدر در كلیساها، دیرها و مجامع دینی و فرهنگی مسیحیان آغاز گردید. سخنرانیهای تاریخی امام صدر در دیرالمخلص واقع در جنوب، و

   

  كلیسای مارمارون در شمال لبنان طی سالهای 1341 و 1342، تاثیرات معنوی عمیقی بر مسیحیان آن كشور بر جای نهاد.

 

 

امام صدر در تابستان سال 1342 و طی سفری دو ماهه به كشورهای شمال آفریقا، طرحی نو جهت همفكری مراكز اسلامی مصر، الجزایر و مغرب با حوزه های علمیه شیعه لبنان در انداخت. وی در بهار سال 1344، اولین دور سلسله گفتگوهای اسلام و مسیحیت را با حضور بزرگان این دو دین الهی، در مؤسسه فرهنگی «الندوه اللبنانیه» به راه انداخت.

 

 

 

وی پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1346 به دیدار پاپ شتافت، و نشستی كه ابتدائا نیم ساعت پیش بینی شده بود، به تقاضای پاپ بیش از دو ساعت به درازا كشید. امام موسی صدر از سال 1347 به عضویت مركز اسلام شناسی استراسبورگ در آمد، و از رهگذر همفكری و ارائه سمینارهای متعددی در آن، انتشار آثاری ذی قیمت چون «مغز متفكر جهان شیعه» را زمینه سازی نمود.

 

 

 

امام موسی صدر در بهار سال 1348 و بلافاصله پس از افتتاح مجلس اعلای اسلامی شیعیان، از شیخ حسن خالد مفتی اهل سنت لبنان دعوت نمود، تا با همفكری یكدیگر برای توحید شعائر، اعیاد و فعالیتهای اجتماعی طوائف اسلامی، تدبیری بیندیشند. وی در همین خصوص طرح مدونی را به اجلاس سال 1349 «مجمع بحوث اسلامی » در قاهره ارائه نمود، و متعاقب آن به عضویت دائم این مجمع درآمد.

 

 

 

امام موسی صدر در سال 1349 رهبران مذهبی  مسلمانان و مسیحیان جنوب لبنان را در چارچوب «كمیته دفاع از جنوب» گرد هم آورد، تا برای مقاومت در برابر تجاوزت رژیم صهیونیستی چاره اندیشی نمایند.

 

 

 

وی در زمستان سال 1353 و در اقدامی بی سابقه، خطبه های عیدموعظه روزه را در حضور شخصیتهای بلندپایه مسیحی لبنان در كلیسای كبوشیین بیروت ایراد نمود، و اگر آتش جنگ داخلی شعله ور نمی شد، در پی آن بود تا كاردینال مارونی لبنان را برای ایراد خطبه های یكی از نمازهای جمعه شهر بیروت دعوت نماید.

 

 

 

امام موسی صدر در زمستان سال 1355 و در جمع سردبیران جرائد بیروت، با پیش بینی صریح حذف فاصله ها و روند جهانی شدن در اواخر قرن بیستم، قرن بیست و یكم را قرن همزیستی پیروان ادیان، مذاهب، فرهنگها و تمدنهای گوناگون نامید، و بر رسالت تاریخی لبنان جهت ارائه الگویی موفق در این زمینه پای فشرد. ا

 

 

 

مام موسی صدر در اواسط سال 1357 موفق گردید رهبران مسلمان و مسیحی لبنان را جهت برپایی یك جبهه فراگیر ملی متقاعد نماید، و در این مسیر تا آنجا پیش رفت كه حتی موعد تاسیس و اولین گردهمایی آنان را برای پس از بازگشت خود از سفر لیبی مشخص نمود.

 

 

تاسیس جامعه مقاوم و مقاومت لبنانی در برابر تجاوزات اسرائیل   

  امام موسی صدر از سال 1343 و یك سال پیش از تأسیس جنبش فلسطینی فتح، در پی اندیشه تبدیل جامعه مصرفی لبنان به جامعه ای مقاوم در برابر تجاوزات آینده رژیم صهیونیستی برآمد. وی در بهار سال 1344 گروهی از جوانان مؤمن شیعه را به مصر اعزام نمود، تا در دوره ای شش ماهه فنون نظامی را فرا گیرند. با بازگشت این جوانان كه اولین كادرهای مقاومت لبنان بودند، عملیات ایذایی مشترك رزمندگان فلسطینی  لبنانی در شمال فلسطین اشغالی آغاز گردید. بخش اعظم نیروهای رزمنده از جوانان شیعه لبنان، و فرماندهی عملیات بر عهده رزمندگان فلسطینی بود. این نوع عملیات مشترك تا اوایل سال 1972 ادامه یافت. اولین شهید شیعه در عملیات ایذایی بر علیه رژیم صهیونیستی، از جوانان شهر مرزی «ناقوره» بود كه در سال 1347 به شهادت رسید.

 

  

  در مهر 1348 مؤسسه صنعتی جبل عامل یا كارگاه كادر سازی امام صدر رسماً آغاز به كار نمود. در پی بمباران شدید جنوب لبنان توسط رژیم صهیونیستی در سال 1349 و عدم واكنش مناسب دولت وقت، اعتصابی بی سابقه به دعوت امام موسی صدر لبنان را فرا گرفت، به گونه ای كه دولت وقت را بر آن داشت برای بازسازی مناطق جنگی و برپایی پناهگاههای مناسب در آن، مجالس جنوب را تاسیس نماید. از اوایل سال 1341 عملیات ایذایی جوانان شیعه در داخل فلسطین اشغالی شكلی مستقل به خود گرفت، هر چند تا سالها پس از آن نیز به صلاحدید امام صدر، افتخار آن به نام «نیروهای مخصوص جنبش فلسطینی فتح» ثبت می گشت. در شهریور سال 1351 و كمتر از 24 ساعت پس از  

   

  اشغال 48 ساعته دو روستای «قانای جلی» و «جویا« به دست سربازان رژیم صهیونیستی، نشست فوق العاده مجلس اعلای اسلامی شیعیان با حضور تمامی اعضاء در روستای جویا برگذار گردید، و از همان روز اولین بذرهای «مقاومت لبنانی» توسط امام موسی صدر پاشیده شد.یك ماه پس از این حادثه و به هنگام تجاوز نیرهای صهیونیستی به روستای «فاووق» در جنوب لبنان، اولین عملیات غیر رسمی مقاومت لبنان به اجرا در آمد، كه حاصل آن چند كشته و مجروح اسرائیلی بود. از پاییز سال 1351 آموزش نظامی جوانان شیعه شتاب بیشتری گرفت. اولین شهید مقاومت لبنان «فلاح شرف الدین» مؤذن چهارده ساله مؤسسه صنعتی جبل عامل بود كه در زمستان 1352 و پس از به هلاكت رساندن چند تن از سربازان رژیم صهیونیستی، در روستای مرزی «بنت جبیل» به شهادت رسید. در خرداد سال 1354 و به دنبال وقوع انفجاری در اردوگاه نظامی عین البنیه در كوههای بقاع، كه به شهادت 27 تن از جوانان شیعه انجامید، امام موسی صدر رسما ولادت «گروههای مقاومت لبنان» را اعلان نمود. با پایان یافتن جنگ داخلی لبنان و انتقال دامنه ناآرامیها به جنوب، واحدهای مقاومت لبنان رسما در نقاط استراتژیك مناطق مرزی مستقر شدند.


 

 

اولین عملیات بزرگ مقاومت لبنان علیه تجاوزات اسرائیل در اواخر سال 1355 صورت گرفت كه پس از چند روز درگیری، به آزادسازی شهركهای «طیبه» و «بنت جبیل» منجر گردید. امام موسی صدر اولین شخصیتی بود كه در زمستان سال 1356، طرح سازشكارانه توطین پناهندگان فلسطینی در جنوب لبنان را افشا، و با مواضع شجاعانه خود از تحقق آن جلوگیری نمود. در حمله گسترده سال 1357 اسرائیل به جنوب لبنان و به رغم عقب نشینی احزاب چپ و گروههای فلسطینی، جوانان مقاومت لبنان و دانش آموزان مؤسسه صنعتی جبل عامل در منطقه اشغالی باقی ماندند، و به رغم امكانات اندك تا به آخر علیه اشغالگران صهیونیست ایستادگی كردند.

 

 

 

امام موسی صدر اگرچه لبنان را محل اصلی فعالیتهای خود قرار داده بود، اما هیچگاه از دیگر مسائل جهان اسلام غافل نبود. انقلاب اسلامی ایران، امنیت حوزه های علمیه، اتحادی عربی اسلامی جهت مبارزه با اسرائیل و گسترش تشیع در آفریقای سیاه، مهمترین دغدغه های خارج از لبنان ایشان را تشكیل می دادند.

 

  

  در پی دستگیری امام خمینی و در اوایل تابستان 1342، امام موسی صدر راهی اروپا و شمال آفریقا گردید، تا از طریق واتیكان و الازهر، شاه ایران را برای آزادسازی امام تحت فشار قرار دهد. با آزاد گشتن امام در پایان این سفر، آیت الله خویی تصریح نمود كه این آزادی، بیش از هر چیز مرهون سفر آقای صدر بوده است. در پی تبعید امام به تركیه در پاییز سال 1343، امام موسی صدر اقدامات مشابهی را به انجام رساند، تا ضمن تامین امنیت آن بزرگوار، ترتیبات انتقال ایشان به عتبات عالیات را فراهم سازد. در نیمه دوم دهه چهل و پس از آماده شدن اولین كادرهای نظامی مقاومت لبنان، دهها تن از جوانان مبارز ایرانی به لبنان آمدند، و زیر نظر آنان فنون نظامی را فرا گرفتند. در اواخر دهه چهل و مقارن

   

  با تاسیس مجلس اعلای اسلامی شیعیان، امام خمینی در پاسخ برخی فضلای ایرانی مقیم نجف، امام صدر را امید خود برای اداره حكومت پس از شاه نامید.در زمستان 1350 و بر اساس تقاضای مراجع وقت، امام موسی صدر درباره برخی زندانیان سیاسی با شاه گفتگو نمود، كه بعضی از آنان از جمله حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی، اندكی بعد از زندان آزاد گردیدند. با به قدرت رسیدن حافظ اسد در سال 1350 و آغاز همكاریهای تنگاتنگ وی با امام صدر، سوریه به امن ترین كشور خاورمیانه برای مبارزین ایرانی بدل گردید. امام موسی صدر در تابستان 1356 جوانمردانه سینه سپر نمود، و با اقامه نماز، تدفین و برپایی مراسم چهلمین روز شهادت دكتر شریعتی در بیروت، از سست شدن پیوند جوانان تحصیلكرده با روحانیت، جلوگیری به عمل آورد.

 

  

   به دنبال درگذشت مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی در پاییز سال 1356، وی پسر عموی خود شهید آیت الله سید محمد باقر صدر را بر آن داشت تا بیش از پیش به حمایت از امام خمینی برخیزد. امام موسی صدر در بهار سال 1357 لوسین ژرژ نماینده روزنامه لوموند در بیروت را به نجف فرستاد، تا با انجام اولین مصاحبه بین المللی با امام خمینی، افكار عمومی جهانیان را با انقلاب اسلامی ایران آشنا سازد. امام موسی صدر در دیدارهای مكرر سال 1357 خود با رهبران سوریه، عربستان سعودی و برخی دیگر از كشورهای جهان عرب، اهمیت انقلاب اسلامی ایران، پیروزی قریب الوقوع آن، و ضرورت همپیمانی آنان با این انقلاب را به آنها گوشزد نمود. وی در شهریور 1357 و یك هفته پیش از ربودن شدن خود، با انتشارمقاله «ندای پیامبران» در روزنامه لوموند، امام خمینی را به عنوان

  

   تنها رهبر انقلاب اسلامی ایران معرفی نمود. بدون تردید بزرگترین خدمت امام موسی صدربه انقلاب اسلامی ایران آن بود كه در سالهای 1356 تا 1357 و پس از قریب دو دهه ترویج ارزشهای زیبای اسلام راستین در لبنان، عموم مردم، خصوصا شیعیان و بالاخص كادرهای مقاومت آن كشور را با این انقلاب آشنا و مرتبط نمود.

 


 

 

  امام موسی صدر در 3 شهریور سال 1357 و در آخرین مرحله از سفر دوره ای خود به كشورهای عربی، بنا بر دعوت رسمی معمر قذافی وارد لیبی، و در روز 9 شهریور ربوده گردید. دستگاههای قضایی دولتهای لبنان و ایتالیا، و همچنین تحقیقات انجام شده از سوی واتیكان، ادعای رژیم لیبی مبنی بر خروج امام از آن كشور و ورود ایشان به رم را رسما تكذیب نمود. مجموعه اطلاعات آشكار و پنهانی كه طی دو دهه پیش بدست آمدند، تماما دال بر آن هستند كه امام موسی صدر هرگز خاك لیبی را ترك نگفته است.

 

  

  در این میان قرائن متعددی حكایت از آن دارند كه امام موسی صدر همچنان در قید حیات بوده و چون برخی دیگر از علمای اسلامی، شرایط زندان حبس ابد را می گذراند. آخرین خبری كه در 13 اردیبهشت 1380 توسط سایت «جبهه نجات ملی لیبی» بر روی شبكه جهانی اینترنت منعكس گردید، مدعی آن است كه امام موسی صدر در اواخر سال 1376 توسط برخی زندانیان زندان ابوسلیم شهر طرابلس مشاهده گردید، و اندكی پیش از ماه رمضان گذشته به مكانی دیگر انتقال یافته است. والله علی رجعه لقادر.

 

 

 

شنبه 25/7/1388 - 1:51
شهدا و دفاع مقدس
پس از آن كه امام موسی صدر در لیبی به صورت مرموزی ربوده شد، اختلافات بسیاری در سطح رهبری جنبش امل به وجود آمد كه در اثر آن و خروج عده‌ای از رهبران از این جنبش، حزب‌الله لبنان تأسیس شد. سید حسن در حزب‌الله نیز مسئولیت‌های مختلفی را عهده‌دار شد؛ از جمله عضویت در شورای رهبری حزب‌الله، اما از فضای درس و بحث فاصله نگرفت و به تحصیلات علمی خود ادامه داد.
 
 
 
 
شما نمی‌دانید، امروز با چه كسی می‌جنگید. شما با فرزندان محمد (ص)، علی، حسن و حسین(ع) و با اهل بیت رسول خدا (ص) و اصحاب او وارد جنگ شده‌اید. شما با قومی می‌جنگید كه ایمانی فراتر و برتر از همه انسان‌های این كره خاكی دارند. «پیام سید حسن نصرالله پس از حمله اسراییل به لبنان»
 

امام موسی صدر نخستین جرقه مبارزه

 

 

سید حسن نصرالله متولد 31 اگوست 1960 روستای «البزوریه» در جنوب لبنان است. پدرش «عبدالكریم»، سبزی و میوه‌فروشی می‌كرد و حسن برای كمك به پدر به دكان وی رفت‌ و آمد داشت. در دكان و بر سینه دیوار آن، عكس امام موسی‌صدر آویزان بود؛ عكسی كه نخستین جرقه‌های محبت موسی صدر و جنبش امل را كه آن زمان به جنبش محرومان معروف بود، در دل سید حسن روشن كرد.

 

 

 

 

با این كه با هیچ‌یك از علمای دینی آن‌وقت در ارتباط نبود و خانواده‌اش هم، یك خانواده دینی شاخص نبود، ولی سیدحسن نوجوان، علاقه‌مند به دین بود و این علاقه در حیطه انجام فرایض معمول مانند نماز و روزه محدود نبود، او فراتر از این‌ها هم می‌رفت. این علاقه وی را واداشت كه با سن اندكش در سال 1976 به نجف برود و تحصیلات حوزوی خود را در آنجا آغاز كند.

 

 

 

در سال 1978 به لبنان بازگشت و در مدرسه الامام المنتظر(عج)، كه شهید سید عباس موسوی آن را تأسیس كرده بود، تحصیلات حوزوی خود را پی گرفت و در همان حال، به فعالیت‌های سیاسی در جنبش امل مشغول و مسئول سیاسی جنبش امل در منطقه بقاع شد.
 

تأسیس حزب‌الله

 

 

پس از آن كه امام موسی صدر در لیبی به صورت مرموزی ربوده شد، اختلافات بسیاری در سطح رهبری جنبش امل به وجود آمد كه در اثر آن و خروج عده‌ای از رهبران از این جنبش، حزب‌الله لبنان تأسیس شد.

 

سید حسن در حزب‌الله نیز مسئولیت‌های مختلفی را عهده‌دار شد؛ از جمله عضویت در شورای رهبری حزب‌الله، اما از فضای درس و بحث فاصله نگرفت و به تحصیلات علمی خود ادامه داد تا جایی كه در سال 1989 برای تكمیل تحصیلات خود به قم مسافرت كرد، اما حملات گسترده اسراییل به لبنان و مبارزات حزب‌الله به او اجازه نداد، بیش از یك سال در قم بماند و بار دیگر به لبنان بازگشت، تا در كنار برادرانش به مبارزه با رژیم صهیونیستی بپردازد.

 

شهادت سید عباس موسوی

 

در سال 1992 و پس از شهادت سید عباس موسوی، دبیركل وقت حزب‌الله لبنان، با اجماع شورای رهبری حزب‌الله سید حسن نصرالله، دبیركل جدید این جنبش شناخته شد. شهادت سید عباس موسوی به همراه خانواده‌اش، تأثیر بسزایی در روحیه مردم لبنان و به وی‍ژه رزمندگان حزب‌الله گذاشت و پس از آن بود كه مبارزات و حملات حزب‌الله شكل جدیدی به خود گرفت و حمایت عمومی در میان مردم لبنان از حزب‌الله رو به فزونی نهاد.

 

 

در این میان، اسراییل نیز در سال‌های 1993 و 1996 عملیات‌های خوشه‌های خشم و تسویه حساب را به اجرا گذاشت كه با مقاومت سرسختانه حزب‌الله، كه از كم‌ترین امكانات نظامی برخوردار بود، روبه‌رو شد.

 

شهادت فرزند ارشد

 

 

سپتامبر 1997 دو تن از رزمندگان حزب‌الله در حمله به یكی از مواضع ارتش اسرائیل در منطقه جبل‌الرفیع در جنوب لبنان به شهادت رسیده و پیكر آنان به دست نیروهای اسرائیلی افتاد. تلویزیون اسرائیل بدون اطلاع از هویت این دو نفر، تصویر خون‌آلود آنان را به نمایش گذاشت، به سرعت مشخص شد كه یكی از این دو تن، سید هادی، فرزند سید حسن نصر‌الله، دبیر كل حزب‌الله است.

 

 

انتشار این خبر همانند بمبی در جامعه لبنان صدا كرد و تحول بسیار مهمی در پی داشت. در تاریخ لبنان، چه در زمان جنگ داخلی و چه در مقابله با تجاوز نظامی اسرائیل، هیچ‌گاه دیده نشد كه فرزند یكی از رهبران گروهای سیاسی و یا شبه نظامیان در راه مبارزه كشته شده باشد.

 

 

این واقعه، موجی از احساسات جوشان همدردی، احترام و شیفتگی را نسبت به دبیر كل حزب‌الله در میان همه طوایف مذهبی لبنان در پی داشت، به گونه‌ای كه همه آحاد ملت لبنان از هر دین و مذهبی، تحت تأثیر شدید این واقعه قرار گرفتند. رهبران سیاسی لبنان نیز یكی پس از دیگری به دیدار سید حسن نصر‌الله رفته و ضمن گفتن تبریك و تسلیت به مناسبت شهادت سید هادی نسبت به شخصیت مبارز و صادق دبیر كل حزب‌الله، مراتب قدردانی و احترام خود را ابراز داشتند.

 

 

این ابراز همدردی و احترام منحصر به لبنان نبود و افرادی چون امیر عبد‌الله، ولیعهد عربستان نیز برای نخستین بار در تاریخ حزب‌الله، با ارسال پیام تسلیت برای دبیر كل حزب‌الله، حمایت خود را از مقاومت اسلامی اعلام نمود.

 

 

سال2000 طعم شیرین پیروزی

 

 

در سال 2000 و در زمانی كه مذاكرات عرفات و مسئولان آمریكایی و اسراییلی برای حل كشمكش خاورمیانه، راه به جایی نبرده بود، ارتش اسراییل در حركتی یك‌جانبه و بدون گرفتن كمترین امتیازی از حزب‌الله، از اراضی اشغالی جنوب لبنان عقب نشینی كرد و به جز مناطق محدود مزارع شبعا، نیروهای خود را از همه مناطق تحت اشغال عقب كشید.

 

این شكست مفتضحانه، علاوه بر استحكام بخشیدن به مواضع حزب‌الله، مبتنی بر مقاومت، باعث شد تا سید حسن نصرالله به موفقیتی بی‌سابقه در میان اعراب دست یابد، تا این كه به عنوان مهم‌ترین شخصیت جهان عرب شناخته شود.

 

 

از سوی دیگر، حزب‌الله لبنان با تكیه بر این موفقیت، توانست حضور خود را در عرصه سیاسی لبنان تقویت كند تا جایی كه علاوه بر حضور پرتعداد در پارلمان لبنان، سكان تعدادی از وزارتخانه‌ها را نیز به دست گیرد.

 

انتفاضه، درسی از حزب‌الله

 

 

پیروزی‌های پی در پی حزب‌الله در عرصه‌های مختلف سیاسی و نظامی در میان فلسطینیان نیز تأثیر خود را بر جای گذاشت.

 

 

مردم آواره فلسطین به ویژه جوانان، كه سال‌ها دل به روند مذاكرات صلح خاورمیانه بسته بودند، دریافتند كه مشكل فلسطینیان، با مذاكره و رژیم اشغالگر، حل نمی شود و با این پیش‌زمینه، انتفاضه دوم مسجدالاقصی شكل گرفت؛ انتفاضه‌ای كه به حماس قدرتی دیگر بخشید و با پیروزی حماس در انتخابات فلسطین وارد مرحله‌ای جدید شد؛ مرحله‌ای كه دیگر با جنگ شش روزه اعراب و اسراییل پایان نمی‌یابد، چه آن كه نصرالله در پیام خود چنین گفت:

 

از حالا به بعد، شما جنگی تمام‌عیار خواستید، پس این هم جنگ تمام عیار شما. این را خواستید. حكومت شما خواست قواعد بازی تغییر كند، پس قواعد بازی تغییر می‌كند.

 

شما نمی‌دانید امروز با چه كسی می‌جنگید. شما با فرزندان محمد (ص)، علی، حسن و حسین (ع) و با اهل بیت رسول خدا (ص) و اصحاب او وارد جنگ شده‌اید. شما با قومی می‌جنگید كه ایمانی فراتر و برتر از همه انسان‌های این كره خاكی دارد. شما خواستار جنگی تمام‌عیار با قومی شدید كه به تاریخ، و فرهنگ خود افتخار می‌كند و قدرت مادی، امكانات، مهارت، خرد، آرامش، رویا، عزم، ثبات و شجاعت دارد و به امید و یاری خدا روزهای آینده را میان ما و شما خواهیم دید.

 

 

 

منبع:خبرگزاری فارس

 

 

 
 
شنبه 25/7/1388 - 1:46
سياست

سیکند در این مقاله به بررسی عقاید صهیونیسم مسیحی و اهداف و طرح‌های آن پرداخته است. او با بررسی کتاب آخرین سپیده دم در بیت المقدس، نوشته جان‌هاگی، نشان داده است که صهیونیسم مسیحی به دنبال جنگ‌های صلیبی و جنگ جهانی می‌باشد تا زمینه ظهور مجدد عیسی را فراهم آورد. در این کتاب، عقاید غلط و خرافی صهیونیسم مسیحی در مورد خدا، حضرت عیسی و همچنین یهودیان آورده شده است و سیکند با استناد به مطالب این کتاب، فرجام جهان را از دیدگاه صهیونیسم مسیحی بررسی کرده است.

 

امروزه صهیونیسم یهودی یکی از قوی‌ترین نیروها و مهم‌ترین بازیگران سیاست جهانی می‌باشد و این مطلب به وسیله صدها فرقه کوچک و کلیسا بیان شده است. صهیونیسم مسیحی انواع گوناگونی دارد که با هم تفاوت‌هایی جزئی دارند، ولی جوهر و اصل پیام آن در کل، حمایت از کشور اسرائیل و طرح امپریالیستی صهیونیسم می‌باشد. صهیونیست‌های مسیحی در کابینه بوش نفوذ بسیار زیادی کرده‌اند. خود بوش نیز تا حدودی می‌تواند یک صهیونیست مسیحی باشد؛ چرا که سیاست‌هایش در خاورمیانه و مناطق دیگر، به روشنی بازتاب برنامه کار صهیونیسم مسیحی است و یا با آن مطابقت دارد.

 

جنگ، پیروزی و تسلط امپریالیستی، بر پایه اصرار بر حقیقت مطلق مسیحیت و همچنین اصرار بر برتری نژادی یهودیان، درست در دل صهیونیسم مسیحی قرار دارد. صهیونیست‌های مسیحی معتقدند که یهودیان «مردم برگزیده» خدا هستند و خدا این حق را به آنها داده است که نه تنها بر فلسطین بلکه بر منطقه‌ای گسترده‌تر، از مصر امروزی تا عراق، با عنوان «اسرائیل بزرگ» تسلط داشته باشند. آنها می‌گویند که خدا یهودیان را برتر از همه مردم آفریده است. از این رو بر این مطلب تأکید می‌کنند که آنان که با طرح امپریالیستی حمایت از اسرائیل بزرگ و یا با تصرف فلسطین توسط صهیونیست‌ها مخالفت می‌کنند، «دشمنان خدا» هستند و لایق آن هستند که به هر وسیله ممکن، از جمله حمله آشکار و قتل عام، شکست داده شوند.

 

با این حال، حمایت از اسرائیل به این معنی نیست که صهیونیسم مسیحی، یهودیت را به عنوان یک راه مشروع رسیدن به رستگاری، بعد از مسیحیت به شمار می‌آورد. همچنین به معنای عشق و علاقه حقیقی به یهودیان نیز نمی‌باشد؛ چرا که اگر این گونه بود، آن‌گاه از اصول سنتی کلیسا که به یهودیان به عنوان «قاتلان مسیح» می‌نگرد، منحرف شده بود.

 

 

از این‌رو صهیونیست‌های مسیحی معتقدند که مسیحیت تنها مذهب قابل قبول برای خداوند می‌باشد و همان‌طور که در انجیل آمده است، رستگاری تنها از طریق مسیحیت ممکن می‌باشد؛ آنها همچنین بر این مطلب تأکید دارند که یهودیان تنها زمانی می‌توانند نجات پیدا کنند که به مسیحیت ایمان آورند. با این حال، از آنجایی که صهیونیست‌های مسیحی و مدافعان سرسخت کشور اسرائیل به شدت ضد عرب و ضد مسلمان هستند، توانسته‌اند رابطه نزدیکی با گروه‌های یهودی راست گرا و کشور اسرائیل برقرار کنند و امروز به یک جزء جدایی ناپذیر اتحاد آمریکا-اسرائیل تبدیل شده‌اند.

 

صهیونیسم مسیحی به دنبال جنگ جهانی می‌باشد. اعتقاداتی از قبیل این که مسیحیت تنها حقیقت است و تمام ادیان دیگر یا «شیطانی» هستند و یا «دروغین»؛ و اینکه تمامی یهودیان بایستی در فلسطین جمع شوند تا رسالت مشهور کتاب مقدس را انجام دهند؛ و هچنین این اعتقاد که به زودی جنگ جهانی بزرگی رخ خواهد داد که منجر به کشتار صدها میلیون نفر و «ظهور دوم» مسیح می‌شود، به روشنی نشان دهنده طرح‌های جهانی توسعه طلبانه صهیونیسم مسیحی است.

 

جان‌هاگی نمونه برجسته یک صهیونیست مسیحی متعصب و بنیان‌گذار و پیشوای روحانی کلیسای کرنرستون، در تکزاس آمریکا است که حدود 16000 عضو دارد. کلیسای او همانند دیگر مبلغان بنیادگرای مسیحی در آمریکا، هدایای بسیار زیادی دریافت می‌کند و همچنین در رسانه‌ها نفوذ دارد.‌هاگی رئیس شرکت رسانه‌ای «تبلیغ جهانی مسیحیت» است که برنامه‌های روزانه آن در رادیو و تلویزیون آمریکا و سراسر جهان پخش می‌شود. او نویسنده کتاب‌های متعددی در مورد صهیونیسم مسیحی بوده و برخی از کتاب‌های او توسط ناشران بنیادگرای مسیحی در خارج از کشور نیز چاپ شده است.

 

یکی از مهم‌ترین نوشته‌های‌هاگی در مورد صهیونیسم مسیحی، کتاب «آخرین سپیده دم در بیت المقدس» می‌باشد که برنامه‌های امپریالیستی موجود در اصل و جوهر صهیونیسم مسیحی را به خوبی و با مثال روشن می‌سازد. هدف کتاب، دفاع از اشغال فلسطین به وسیله اسرائیل و تقبیح کسانی است که به دنبال مخالفت با بی‌رحمی‌های اسرائیل هستند، و همچنین حمایت از هدف «اسرائیل بزرگ» می‌باشد؛ و تمام اینها را با نام مسیحیت و با این فرض که ملت یهود مردم برگزیده خدا می‌باشند، انجام می‌دهد.

 

همان‌طور که‌هاگی بارها بیان کرده است، نژاد پرستی مکمل پیام صهیونیسم مسیحی ‌است.‌هاگی می‌گوید که انجیل، یهودیان را به عنوان مردمک چشم خدا توصیف کرده است. او در مورد یهودیان از انجیل نقل قول می‌کند که «شما مردمی مقدس هستید و شاهزاده و فرمانروای خداوند، و پروردگار شما را برگزیده است تا مردمی برای خودش باشید و گنجینه‌ای خاص، و بالاتر از همة مردمی که روی زمین هستند».

 

آن‌چنان که‌هاگی استدلال می‌کند، این بدین معناست که کسانی که به یهودیان و کشور اسرائیل ضرر برسانند و یا بر سر راه طرح اسرائیل بزرگ بایستند، غضب فوری خداوند را تجربه خواهند کرد.‌هاگی به آنانی که جرأت می‌کنند با کشور ستمکار اسرائیل مبارزه کنند، اعلام می‌کند: «فرد و یا ملتی که علیه اسرائیل دست و یا صدایش را بالا ببرد، غضب خداوند را درخواست کرده است». او تأکید می‌کند که چنین مردمی توسط خداوند لعن و نفرین خواهند شد.

 

تصور و نظریه‌هاگی در مورد خدا، مثل خدای قبیله‌ای یهود می‌باشد که به عنوان یک ابزار برای رسیدن به توسعه‌طلبی‌های یهود به کار می‌رود. انجیل به دست یهودیان نوشته شده است، زیرا همان‌طور که بسیاری از مسیحیان آزادی خواه تصدیق کرده‌اند، بسیاری از آن محصول دست بشر است. بسیاری از منظومات انجیل در جهت مشروعیت بخشی به منافع جامعه‌ای است که نویسندگان انجیل آن را ترسیم کرده اند. این موضوع برای افراد عادی فهمیده بدیهی به نظر می‌رسد اما طرفداران ترجمه تحت‌اللفظی انجیل مانند‌هاگی، به شدت با این مطلب مخالفند.

 

برای آنان، هر کلمه انجیل، مقدس و خدایی می‌باشد. برنامه‌های امپریالیستی و نژادپرستانه صهیونیست مسیحی به ناچار از ترجمه تحت اللفظی انجیل استفاده کرده است.‌هاگی با کمک گرفتن از تعداد زیادی از منظومات انجیل بیان می‌کند که «خداوند از اسرائیل همچون والدینی که بالای سر تنها فرزند خود پر می‌زنند و از او محافظت می‌کنند، حفاظت می‌کند.»

 

او به وضوح بیان می‌کند که «کشور اسرائیل به وسیله یک فعل مقتدرانه الهی ایجاد گشته است. تمامی کشورهای دیگر به وسیله اعمال خشونت بار و یا اعلامیه سربازان ایجاد شده اند، اما اسرائیل عمداًً به وسیله خدا ایجاد شده است، برای اینکه او یک مکان فیزیکی و میراثی روی زمین داشته باشد.» بنابراین‌هاگی از ما می‌خواهد که به خدایی ایمان آوریم که محتاج به یک «مکان مادی» برای خود است. غیر یهودیان موجودات درجه دو و یا کمتر می‌باشند و بنابراین اگر دیده شود که بر سر راه استعمار طلبی یهود قرار گرفته اند، به سادگی از میان برداشته خواهند شد.

 

این خدای قبیله‌ای یهودی که‌هاگی ارائه کرده است، نه تنها در روش برخورد با مخلوقات خود بی طرف نیست بلکه کاملاً ستمگر و مستبد می‌باشد. به نظر می‌رسد که‌هاگی با توجه به این موضوع که تصور تحت اللفظی انجیلی از خداوند، یک خدای یهودی می‌باشد، نه خداوند تمام عالم که به تمام مخلوقاتش بی طرفانه می‌نگرد، تسلط یهود بر سرزمین دشمنانشان را مقدس شمرده است.

 

بنابراین او با نقل قول از انجیل می‌نویسد که خداوند سرزمین اسرائیل بزرگ را که شامل منطقه‌ای گسترده از کل مصر تا عراق می‌باشد، برای همیشه به یهودیان (اولاد اسحق) داده است. بنابراین مردمی که در آن مناطق زندگی می‌کنند –میلیون‌ها عرب مسلمان و مسیحی- حق زندگی در آنجا را ندارند و یا اینکه باید زندگی تحت فرمانروایی یهودیان را بپذیرند. گرچه او صراحتاً اذعان نمی‌کند که معنی مطلب بالا این است که کسانی که از قبول فرمانروایی یهودیان سر باز زنند، یا کشته می‌شوند و یا بیرون انداخته می‌شوند.

 

تصور‌هاگی از خدا، یک دلال بوالهوس است. او می‌نویسد: «خداوند مرزهای جغرافیایی کشور اسرائیل را معین کرده است. هنگامی که پروردگار تورات و انجیل را نازل کرده، مرزهای دقیق اسراییل در آن آمده است.» او اضافه می‌کند: «نقشه‌بردار الهی، محوطه اصیل کشور یهودی را تعیین کرده است و حکم کرده که هیچ کس نباید این خطوط را تغییر دهد. پیمان املاک و سرزمین‌ها با خون امضا شده است و مدت‌هاست که در خون ایستاده است.» از این رو او استدلال می‌کند: «همان‌طور که خدا فرمان داده است، سرزمین اسرائیل، خصوصاً شهر بیت المقدس، حق مطلق یهودیان است.» بنابراین او می‌گوید که فلسطینیان حقی در مورد سرزمین تاریخی خود ندارند و باید راه را برای اشغالگران یهودی باز کنند.

 

دفاع‌هاگی از استعمارطلبی صهیونیستی تا حد مضحکی ادامه می‌یابد. او می‌گوید: «اسرائیل جاسوسی در آسمان دارد که خود خدا می‌باشد. خدا حفاظت خاصی از اسرائیل، مردم یهودی و کشور اسرائیل می‌کند. هیچ کشوری در جهان نمی‌تواند با نیروهای دفاعی حافظ اسرائیل رویارویی کند. وظیفه خاص میکائیل، فرشته مقرب خدا، حفاظت از اسرائیل می‌باشد.» و کسانی که به هر دلیل با اسرائیل مخالفت کنند، از جمله فلسطینیانی که در برابر ظلم و اشغالگری اسرائیل مبارزه می‌کنند، متحمل غضب خداوند خواهند شد: «خداوندگار با چشمانی که به کشور اسرائیل و خصوصاً بیت المقدس دوخته شده است، عهده دار حفاظت از آن در تاریک‌ترین شب‌ها می‌باشد.»‌هاگی مدعی می‌شود که کسانی که با اسرائیل می‌جنگند، [در واقع] با خدا می‌جنگند.

 

برای خدای قبیله گرای‌هاگی، اسرائیل آن‌قدر محوریت دارد که او معتقد است که تقدیر هر فردی بر روی کره زمین، اساساً وابسته به نگرش او به یهودیان است: «رونق و شکوفایی و یا کیفر و عقوبت، بستگی به رفتار ما با اسرائیل دارد.» استدلال او نیز این است: «... زیرا یهودیان به عنوان فرزندان ابراهیم از حمایت الهی بهره‌مند هستند.» او برای استحکام بخشیدن و حمایت از اظهاراتش، از انجیل نقل قول می‌کند که هنگامی که خدا با ابراهیم وارد پیمان شد، به او یک «وعده وحشت آور» داد و گفت: «من هرکس که تو را ستایش کند، ستایش می‌کنم، و هر کس که تو را لعن کند، او را لعن می‌کنم. و تمام خاندان‌های زمین بر اساس تو ستایش خواهند شد.»

از این‌رو‌هاگی تأکید می‌کند که ایالات متحده و هر کس دیگری که بخواهد خدا را راضی کند، بایستی بدون هیچ تناقضی در «حمایت دلسوزانه از کشور اسرائیل» شریک شود؛ او اضافه می‌کند: «سریع‌ترین و تأثیرگذارترین راه برای اینکه در کنار و سمت خدا باشیم، این است که در زمان نیاز کشور اسرائیل و مردم یهودی، همراه آنان باشیم.» او می‌گوید، کسی که این کار را انجام دهد، می‌تواند حمایت خدا را به دست آورد؛ چرا که «خداوند فرد یا ملتی را که اسرائیل و یا ملت یهود را ستایش کند، می‌ستاید.»


اعتقادات محکم‌هاگی در حمایت از اسرائیل و استعمارطلبی صهیونیستی، هیچ زمانی قاطع‌تر از اکنون نبوده است. او می‌گوید، این موضوع به خاطر این است که عیسی به زودی به زمین بازخواهد گشت و اسرائیل باید برای پذیرایی از مسیح حفاظت شود. تصویری که‌هاگی از عیسی در «ظهور دوم» او ارائه می‌دهد، هیچ شباهتی به نظریه مشهور رنج کشیدن و عشق ورزیدن به عیسی ندارد. بلکه در توصیف او، عیسی همچون یک جنگاور تندخو به نام «فرمانروای صلح» است که مسیحیان را با سلاح تقویت می‌کند و جنگ جهانی نهایی را اعلام می‌نماید.

 

در روز رستاخیزی که‌هاگی طرح کرده است، حملات از سوی اعراب به اسرائیل خصوصاً بیت المقدس افزایش می‌یابد و او آن را «حملات متعصبانه» می‌نامد. او می‌گوید که مسیحیان جهان در پاسخ به این حملات باید در کنار اسرائیل صف آرایی کنند. او تأکید می‌کند که در این زمان «ما بایستی مردم جهان را آگاه سازیم که اگر خطی قرار است کشیده شود، بایستی دور یهودیان و مسیحیان کشیده شود. ما با هم متحد و غیر قابل تقسیم هستیم.»


هاگی معتقد است که شهر بیت‌المقدس مسئله دشوار نبرد نهایی قبل از ظهور دوباره مسیح می‌باشد. این شهر نزد یهودیان، مسلمانان و مسیحیان به یک اندازه مقدس است. از این رو‌هاگی می‌گوید که خدا فرمان داده است، بیت المقدس تا رسیدن دوباره عیسی، تحت کنترل انحصاری ملت یهود باشد. او می‌نویسد که نبرد نهایی میان نیکی و بدی(آرماگدون) که با اعراب و یا مسلمانانی که می‌خواهند تسلط بر این شهر را از دست یهودیان بیرون بیاورند صورت می‌گیرد، در بیت المقدس متمرکز می‌شود.

 

‌هاگی در این خصوص می‌گوید که مسیحیان باید به سهم خود از اسرائیل دفاع کنند و هر درخواست صلحی از قبیل پیشنهاد یک بیت المقدس مشترک و یا تسلط مشترک یهودیان و اعراب بر این شهر را رد کنند. خصوصاً او از ایالات متحده می‌خواهد که هر کاری که قدرت آن را دارد، در پشتیبانی از اسرائیل انجام دهد و مخالفان آن را نابود کند؛ او می‌گوید، این تنها راه به‌دست آوردن لطف خدا می‌باشد. او هشدار می‌دهد که اگر آمریکا نتواند این کار را انجام دهد، خودش توسط خدا نابود خواهد شد.

 

هاگی با نقل قول از تعدادی از منظومات انجیل، آنچه را مشاهده کرده است، به عنوان آشکار شدن حوادثی در ابعاد جهانی توصیف می‌کند که آغاز جنگی جهانی است که نظیر آن تا کنون مشاهده نشده و خبر از دومین ظهور عیسی می‌دهد. او می‌گوید، در این جنگ جهانی، مسلمانان – که او آنها را پیروان یک مذهب دروغین می‌داند – با روس‌ها متحد خواهند شد تا علیه اسرائیل بجنگند.

 

این ممکن است به یک جنگ هسته‌ای جهانی با صدها میلیون کشته منجر شود. در این هنگام «ضد مسیح» شکل می‌گیرد و به بیت المقدس حمله کرده و مناطقی از جهان را تحت تسلط خود در می‌آورد؛ و به دروغ مدعی هدایت این مناطق به صلح می‌شود. اما این فریب بزرگ چندان طول نمی‌کشد و در عوض، منجر به جنگ‌های ویرانگر بیشتری می‌شود.‌هاگی می‌گوید که در این زمان مسیحیان باید با هر وسیله ممکن از یهودیان و اسرائیل دفاع کنند و به دشمنان این نژاد برگزیده خداوند- یهودیان- اعلام جنگ کنند. او تأکید می‌کند، تنها در آن وقت آنان (مسیحیان) می‌توانند نجات پیدا کنند.

 

هاگی می‌نویسد که پس از سال‌ها جنگ جهانی و ویرانی وحشتناک، عیسی توسط خداوند فرستاده می‌شود تا جهان را نجات دهد. او سوار بر اسبی سفید به میدان نبرد نیکی و بدی می‌رسد. «ضد مسیح» و ارتش آن را شکست می‌دهد و سلطنت جهانی خود را به پایتختی بیت المقدس پایه گذاری می‌کند و برای همیشه از آنجا سلطنت و حکمرانی می‌کند.

 

توصیفی که‌هاگی از سلطنت آینده عیسی ارائه می‌دهد، انگیزه‌های ناچیزی برای حمایت از غیر مسیحیان و حتی از یهودیانی که او به شدت از آنها دفاع می‌کند، ایجاد می‌کند. همان طور که خود او روشن می‌سازد این عیناً همان امپراتوری مسیحی می‌باشد و یک امپراتوری بر انداخته شده با پادشاهان، ملکه‌ها و صدر اعظم‌هایی که هنوز سر جای خود هستند نیز وجود دارد. اینکه چگونه آنها هنوز در سراسر جهان وجود دارند، در حالی که عیسی بر تمام جهان حکمرانی می‌کند، معمایی است که‌هاگی آن را پاسخ نداده است.


هاگی می‌نویسد که «بیت المقدس، مردمک چشم خدا، تحت فرمانروایی عیسی به محل شادمانی جهان تبدیل می‌شود. این شهر مرکز عبادت جهانی می‌شود و مردم از سراسر جهان به زیارت و عبادت در پرستشگاه مقدس آن می‌آیند. پادشاهان، ملکه‌ها، شاهزادگان و صدر اعظم‌ها، باید برای ستایش عیسی به این شهر مقدس بیایند. احتمالاً تمامی اینها خود مسیحی هستند، به این خاطر که‌هاگی از انجیل نقل قول کرده و پیش گویی می‌کند که «هر پادشاهی بایستی به نام عیسی تعظیم کند و هر زبانی باید اعتراف کند که عیسی مسیح فرمانروای پروردگار عظیم می‌باشد.»


همان طور که کتاب‌هاگی به روشنی بیان می‌کند، صهیونیسم مسیحی ریشه در عقیده رایج جنگ صلیبی دارد و تاریخ طولانی پیروزی کلیسایی، دستور العملی برای جنگ جهانی و استعمارگری مسیحی می‌باشد.

علاوه بر این، نشانگر فقدان معنویت اصیل نیز می‌باشد و به دنبال این است که مفهوم خدا را تا اندازه یک زمامدار مستبد، نژاد پرست، بوالهوس و کوچک کاهش دهد که این خدا از روی میل خواهان کشتار فجیع مردم بی گناه برای حفاظت از طرح‌های توسعه طلبانه مردم برگزیده فرضی می‌باشد. البته صهیونیست مسیحی در استفاده از مذهب برای فرجام‌های سیاسی خشن، منحصر به فرد نیست اما با این اضافات گسترده که توسط حامیان آن افزوده شده است، خصوصاً در آمریکا، تهدیدی برای صلح می‌باشد که از آن چیزی که برخی اوقات تصور می‌شود، بسیار خطرناک تر است و نمی‌توان آنها را به عنوان یاوه گویی‌های دیوانه‌هایی که اهمیتی ندارند، به سادگی کنار گذاشت.

 

 

 نویسنده:   یوگی  ندر سیكند

 منبع: ماه نامه  سیاحت غرب  1386  شماره 48، تیر - به نقل از Countercurrents

 

 

 

 

شنبه 25/7/1388 - 1:45
شهدا و دفاع مقدس

پیروزی عزت مدارانه ا نقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) با الگو برداری از نهضت عا شورای حسینی ضمن آنكه مكتب تشیع و اندیشه های اسلام ناب محمدی را احیا و محرومان و مظلومان و مستضعفان را از نا امیدی و افسردگی در آورد و بذر امید در دل آزادگان جهان شكو فا كرد لرزه براندام استكبار جهانی انداخت و مبانی فكری غرب را به بزرگترین چالش فرا روی خود دعوت كرد

 

ا نقلاب اسلامی ایران همچون نهضت امام حسین(ع ) عظیم و همه جانبه بود ودر تداوم نهضت عا شورا كاركرد احیا اسلام را پس از چهارده قرن به بهترین صورت ،ممكن ساخت همانطور كه نهضت امام حسین(ع) به عنوان یك حركت فرهنگی ابتدا انسانها را از درون متحول كرد و پس از آن منجر به تحولات بیرونی گردید .

 

ا نقلاب اسلامی ایران نیز جانها را ابتدا متحول و سپس نظام سیاسی كشور را دچار تحول و مردم را از استبداد داخلی رهاند با پیروزی انقلاب اسلامی موج تو طئه های جدید آغاز شد و استكبار جهانی با دخالتهای آشكار و پنهان سعی در ایجاد جریانهای انحرافی در نهضت داشت تا آنكه دانشجویان پیرو خط امام شیشه عمر ((دیو كاخ سفید)) را بر سنگ اراده الهی كوبیدند ولانه جاسوسی(سفارتخانه) آمریكا را فتح كردند و حماسه عظیمی آفریدند كه امام آن را به حق انقلاب دوم و انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نامیدند از این تاریخ به بعد بود كه استكبار جهانی برای نابودی و جلوگیری از صدور انقلاب اسلامی ایران دست به هر عملی زد و مردم غیور ایران و بالاخص بسیجیان با الگو قرار دادن نهضت حسینی به مبارزه با استكبار جهانی رفته و بحمدا…. تا كنون تمامی تو طئه های دشمنان نقش بر آب شده است .

 

در موضوع مقاله سه واژه كلیدی عزت حسینی ،استكبار و بسیج به چشم می خورد كه ابتدا به بررسی این كلید واژه می پردازیم

 

 

عـزت و افـتخـار حـسینـی

 

-آزادگی و عزت نفس امام

ویژگی ممتازی كه شخصیت امامþحسین(ع) را از دیگران امتیاز می بخشید، «حریت، آزادگی، عظمت روح و عزت نفس» آن حضرت بود. روح بزرگ و بزرگوار او مانع می شد كه در برابر ظلم و ستم به بندگان خدا تنها نظارهþگر باشد، بدعتها را در دین خدا مشاهده كند، حاكمیت اشرار را بر سرنوشت جامعه ببیند و تحمّل نماید.

 

روح آزاده و توأم با شجاعت، از آن حضرت شخصیتی ساخته بود كه در برابر ظلم و بی عدالتی قیام كند، شجاعتی كه سرسختþترین دشمنان امام نیز بدان معترف بودند. امام هیچþگاه در برابر اهانتهای امویان به پدر بزرگوارش علی(ع) سكوت نمی كرد. بارها مروان بن حكم را به خاطر بدگویی به علی(ع) توبیخ كرد.

 

شجاعت و آزاد منشی امام سبب می شد كه اجازه ندهد هیچ زورگو و ستمگری حق او یا دیگری را تضعیف كند.

معاویة هیچþگاه به خود جرأت نداد كه به سخنان تند و انتقادآمیز امام پاسخ متقابل دهد. هر چند اطرافیان و جوانان ناپختهþای چون مروان و یزید او را تحریك كردند كه پاسخ امام را به تندی بدهد، اما او كه حسین بن علی(ع) را خوب می شناخت، همواره از برخورد تند با آن حضرت پرهیز داشت.

 

معاویه پس از كشتن حجر بن عدی و شیعیان علی(ع) در سفر حج با امام حسین(ع) روبه رو شد و به امام گفت: «آیا خبرداری كه ما با حجر و شیعیان پدرت چه كردیم؟ آنان را كشتیم و كفن پوشانیدیم و بر آنان نماز گزاردیم». او كه گمان مىþكرد با این سخن ضربهþای بر امام وارد كرده و امام را از هرگونه حركت و قیامی باز میþدارد، بىþدرنگ این پاسخ را از امام دریافت كرد:

«ولى اگر ما پیروان تو را بكشیم، آنان را كفن نمیþپوشانیم، بر آنان نماز نمی گذاریم و دفن نمی كنیم ،یعنی تو و پیروانت را كافر می دانیم.معاویه معترف بود كه در حسین بن علی جز شجاعت ندیده است. او را به پدرش علی بن ابی طالب تشبیه می كرد.

 

عزت و افتخار حسینی از دیدگاه رهبری

 

((از سه بعد با سه دیدگاه ،این نهضت عظیم را كه در تاریخ اینجور مانده گار شده است میشود نگاه كرد در هرسه بعد آنچه كه بیش از همه چشم را پر می كند احساس عزت وسر بلندی و افتخار است یك بعد مبارزه حق است در مقابل باطل این كاری بود كه امام حسین(ع) كرد .

حركت انقلابی و اصلاحی حسین بن علی چنین كرد . یك بعد دیگر نهضت حسین بن علی تجسم معنویت و اخلا ق است بعد سوم هم فجایع و مصیبتهای عاشورا است غصه ها وغم ها و خون دلها عا شوراست كه این بیشتر در میان مردم رایج است غالبا مصیبتها را می خوانیم لیكن درهمین صحنه سوم كه صحنه مصیبتها است باز در اینجا عزت و افتخار است ))

 

اسـتكبـار

 

استكبار در تعریف لغوی به معنای بزرگ دیدن كسی یا چیزی ،بزرگی نمودن،از خود بزرگمنشی و تكبر كردن است.در مو ضو ع بحث ما ،جنبه مبالغه و زیاده روی در تكبر مد نظر می باشد.كه در افراد ،هر چه بزرگی و منزلت هست منحصر به خود می دانند.به همین دلیل به شیوه تفكر و منش عملی آنها استكبار و به خود آنها مستكبر می گو یند. استكبار با استدلال خود پسندانه و تمرد شیطان آغاز شد ،كه از اطاعت امر الهی در سجده بر انسان سر پیچی كردو كبر ورزید واز همان زمانی كه شیطان سو گند خورد بشر را گمراه می كند استكبار شكل گرفت و به همراه قدرت گسترش یا فت .

 

- عوامل شكل گیری استكبار

- پایه های فكری و اعتقادی استكباربرسه اصل استوار است

 

۱- اعتقاد به برتری نژادی:

واژههای نژاد پرستی،نژاد باوری و برتری نژادی برای تبیین عقیده ای گفته می شودكه میان گروههای انسانی به دلیل تفاوتهای وراثتی و نژادی تفاوت قائل اند و بین خصوصیات نژادی و ارثی و میزان درجه هوشمندی و خلاقیتهای فرهنگی آنان رابطه مستقیم می بینند .

 

مستكبران معتقدند كه خداوند آنان را موجودات ویژه ای آفریده است و دیگران در مقایسه با آنان كمیها و كاستیهایی دارندامروزه نیز شاهدیم كه حالت استكبار به همین دلیل در بسیاری افراد یا نظامها به وجود می آید چرا كه ذاتا خود را از نژاد برتر تصور می كنند عامل اصلی نژاد پرستی همین حالت برتر بینی یك نژاد بر دیگر نژادهاست بطوری كه آریایی به نژاد خود فخر می كند و آمریكایی باروری مغز خویش را را بیش از دیگر ملل دنیا می شمارد .

 

۲- انكار واقعیتهای جهان:

عامل دیگر شكل گیری استكبار عدم اعتقاد به واقعیتهای جهان و به عبارت دیگر انكار حقایق و قوانین و سنتهای الهی است .بطوری كه مستكبران از آنچه در اطرافشان و در جهان می گذرد غافلند و توجهی به آنچه در عالم واقعیت وجود دارد ،ندارندبلكه تنها منافع خود را واقعیت و حقیقت فرض می نماید

 

۳- جذبه های حكومت و قدرت:

از جمله عوامل شكل گیری استكبار امكانات مادی و قدرت حكومتی را می توان نام برد بطوری كه به محض اینكه انسانهایی غیر مومن قدرت وامكانات پیدا می كنند بتدریج روحیة بی دینی در آنان تقویت شده و از خدا غافل می شوند و تنها عنایت الهی و ایمان قوی می تواندانسانی را با داشتن مجموعه ای از قدرت ،ریاست و ثروت از تند باد انحراف و لغزش حفظ كند

 

- روشهای اجرایی و عملی استكبار جهانی

 

۱- شیوهای نظامی

   الف- دخالت و حضور مستقیم نظامی

    ب- توطئه و حضور غیر مستقیم

    ج- ایجاد درگیریهای داخلی،منطقه ای و مرزی

۲- شیوه های سیاسی

    الف- تسلط بر افكار عمومی

    ب- تفرقه افكنی و از بین بردن وحدت و همبستگی ملی

    ج- وسیله قرار دادن مجامع وسازمانهای بین المللی

    د- حمایت از رژیمهای وابسته و سركوب جنبشهای مخالف و حركتهای مردمی

۳- شیوه های فرهنگی واجتماعی

    الف- نفی اصالتهای فرهنگی و ارزشهای انسانی

    ب- نفوذ و كنترل نظام آموزش

    ج- اشاعه و گسترش فساد

    د- القای افكار ملی گرایی

ه- جدایی دین از سیاست

۴- شیوههای اقتصادی

   الف- ایجاد وابستگی و تك محصولی كردن اقتصاد كشور

   ب- متلاشی كردن اقتصاد ملی و سنتی

   ج- تشكیل انحصارات بین المللی

   د- وام دادن و بدهكار كردن كشورها

 

بـسـیـج

 

با پیروزی ا نقلاب اسلامی در ایران ،مواجهة قدرتهای استكباری جهانی با آن كاملا قابل پیشبینی بود.چرا كه وقوع انقلاب مذهبی درپایگاه اصلی آمریكا در خاورمیانه به هیچ وجه نمی توانست خوشایند غرب باشد و از سوی دیگر با توجه به بعد مذهبی شوروی را به مواجه وادار می كرد رهبر كبیر ا نقلاب اسلامی با درك عمیق خود از اوضاع داخلی و خارجی و به دلایلی چون

 

۱- نیاز به تداوم گفتمان مبتنی بر دعوت و حركت

۲- حفاظت از پایگاه مركزی ا نقلاب اسلامی

 

 

دستور تشكیل بسیج مستضعفان را صادركردند و فرمودند:

((مملكتـی كه بیست میلیون جـوان دارد،بـایدبیست میلیون تفنگـدار داشتـه باشـد))

 

مقام معظم رهبری بسیج را اینگونه تعریف می كنند :

((بسیج عبارت است از مجموعهای كه در آن پا كترین انسانها ،فداكارترین و آماده به كارترین جوانان كشور در راه اهداف عالی این ملت و برای كامل رساندن و به خوشبختی رساندن این كشور جمع شده اند.بسیج عبارت است از تشكیلاتی كه در آن افراد متفرق وتنها ،به یك مجموعه عظیم و منسجم ،به یك مجموعه آگاه ،متعهد،بصیر وبینا به مسایل كشورو به نیاز ملت تبدیل می شوند )).

 

- بسیج طلایه دار عزت حسینی در مبارزه با استكبار جهانی : همانگونه كه مقام معظم رهبری عزت و افتخار حسینی را تبین كردند یكی از ابعاد نهضت

 

حسینی كه مایه عزت و افتخار است مبارزه حق با باطل است وبسیجیان نیز با اطاعت از فرامین امام راحل و مقام معظم رهبری و با اقتدا به نهضت عاشورای حسینی پا در عرصه مبارزه با استكبار جهانی گذاشته اند و در این راه از هیچگونه فداكاری دریغ نكرده اند و با توجه به اینكه در هر دوره استكبار جهانی از شیو ههای مختلفی استفاده كرده و می كنند بسیجیان نیز در هر زمان خود را با امكانات مورد نیاز مسلح به جنگ با استكبار جها نی می روند كه به گروههای زیر تقسیم بندی می كنیم .

 

الف- :شیوه نظامی

۱- مبارزه با تها جمات نظامی خارجی:

یكی از مهمترین اقدامات استكبار برای نابودی این مملكت ،شعله ور كردن آتش جنگ بود و هما هنگی گسترده استكبار جهانی در جهت مقابله با ا نقلاب اسلامی ایران مشو ق تعیین كنندهای برای رژیم عراق برای حمله به كشور ما ،به امید واهی و خیالپردازانه پیروزی سریع و چند روزه بود.

 

در اولین روزهای جنگ ،دهها هزار تن از نیروهای مردمی و داوطلب با پیام امام(ره) برای كمك به نیروهای نظامی عازم جبهه ها شدند و فلسفه تاسیس بسیج كه امام یك سال پیش دستور تشكیل آنرا صادر كرده بود آشكار شد ورود نیروهای بسیجی به صحنه در زمانی بود كه هنوز دو سال از پیروزی انقلاب نمی گذشت و ارتش ایران سازمان چندانی نداشت چرا كه از یك سو بسیاری از سران آن یا فرار كرده بودند یابه دست دادگاههای انقلابی اعدام یا به زندان انداخته شده بودند و نیز در زمان استبداد شا هنشاهی ارتش ایران توسط مستشاران اداره می شد و نیز از نظر امكانات كاملا وابسته به خارج بود و از سوی دیگر بخشی از توان و نیروی انسانی و امكانات و تجهیزات در كنترل مناقشات جدایی طلبانه داخلی هزینه شده بود .

 

با ورود نیروهای بسیج بود كه تمام معادلات دشمن بر هم خورد و ایران هشت سال جنگ تحمیلی را تحمل كرد ولی هرگز در مقابل دشمن سر تعظیم فرود نیاورد این همان ایران بود كه در جریان جنگ جهانی دوم بیش از چند ساعت در مقابل قوای خارجی مقاومت نكرد

 

و اینگونه بود كه بسیج در یكی از مهمترین آزمایشات با تكیه بر قدرت الهی و اقتدا به سیدالشهداء عزت و افتخار را برای ا نقلاب اسلامی به ارمغان آورد.

 

۲- كنترل مناقشـات و آشوبهـای داخلـی

استكبار جهانی همواره با استفاده از ایجاد آشوبهای داخلی سعی در منحرف كردن انقلاب داشته كه بسیاری از این آشوبها توسط بسیج كنترل شده است كه نمونه بارز آن حادثه كوی دانشگاه است

 

- حـادثه كـوی دانشگـاه

 

پنجشنبه شب ۱۷ تیر ماه ۱۳۷۸ تعدادی از دانشجویان ساكن در كوی دانشگاه تهران در اعتراض به بسته شدن روزنامه سلام دست به تجمع و راهپیمایی غیر قانونی به سمت بیرون كوی زدند اخطارههای نیروی انتظامی مبنی بر پایان دادن به راهپیمایی غیر قانونی و بازگشت آنها به كوی نیز تاثیر نداشت و دخالت نیروی انتظامی و بی تدبیری چند تن از مسولان آن در ورود به داخل كوی و خوابگاه و برخورد با دانشجویان بردامنه غائله بیش از پیش افزوده شد

 

 

از روز ۱۹/ ۴/۱۳۸۱به بعد به موازات تجمعات و تظاهرات غیر قانونی دانشجویان كه با هدایت دفتر تحكیم وحدت و برخی جریانهاو چهرههای به اصطلاح دوم خردادی صورت گرفت آشوب طلبانی كه از سوی دشمنان انقلاب اسلامی و در راس انها آمریكا حمایت و هدایت می شدند نیز با استفاده از برخی اراذل و اوباش داخلی به سوء استفاده از فرصت پیش امده پرداختند و امنیت شهر تهران را برای چند روز متوالی به مخاطره انداختند آتش زدن اتوبوسهای شركت واحد و خودروههای دولتی به خصوص نیروی انتظامی ،شكستن شیشه مغازه ها ،تخریب بانكها و غارت اموال آنها و تخریب بخشی از مسجد هدایت و هتك حرمت نسبت به قران كریم و نماز گزاران و تخریب و غارت اموال تعدادی از مغازه های بازار تهران و…. پرداختند و به موازات تهران افراد آشوب طلب در برخی از شهرستانها به تظاهرات غیر قانونی ،آشوب و تخریب اموال عمومی پرداختند

 

-سخنرانی و پیام رهبری و حضور بسیجیان در صحنه

مقام معظم رهبری در تاریخ ۲۲/۴/۱۳۸۱ پیامی را خطاب به ملت رشید ،مسلمان ایران و بسیجیان صادر فرمودند در بخشی از این پیام آمده بود:

((ملت رشید وغیور ایران ،مردم عزیز تهران دو روز است كه جمعی از اشرار با كمك همراهی برخی از گروههای سیاسی ور شكسته و با تشویق و پشتیبانی دشمنان خارجی در سطح تهران ،به فساد و تخریب اموال و ارعاب و عربده جویی پرداخته و موجب سلب امنیت و آسایش مردم شده اندبه مسولان دردولت و به خصوص مسولان امنیت عمومی تاكید شده است كه با درایت و قدرت عناصر مفسد و محارب را برجای خود بنشانند به خصوص فرزندان بسیجی ام باید آمادگی های لازم را در خود حفظ كنند و با حضور خود در هر صحنه ای كه حضور آنان در آن لازم است دشمنان ذبون را مرعوب و منكوب سازند ))

 

 

متعاقب این پیام بسیجیان فداكار كه همواره پشتیبان واقعی انقلاب و نظام بودند و از شروع غائله در صحنه حاضر و منتظر امر رهبری بودند با حضور فعال وجدی در كنار نیروی انتظامی به مقابله با شرارت اشرار و تخریب اموال عمومی توسط آشوب گران پرداختند

 

ب- :شیوه فرهنگی :

ناكامی و شكست استكبار جهانی در مقابله مستقیم با انقلاب اسلامی در عرصه براندازی آشكاربا برپایی جنگ تحمیلی و مناقشات خود مختاری و جدایی طلبانه در اقصی نقاط جمهوری اسلامی ایران ، توجه آنان را به ابعاد فرهنگی انقلاب اسلامی معطوف نمود واضح است كه ساز و كار دشمن در این میدان با عرصه تهدیدات سخت علیه نظام متفاوت است.

 

 

اهداف استكبار جهانی از تهاجم فرهنگی

از اهدافی كه استكبار جهانی درتهاجم فرهنگی علیه انقلاب اسلامی دنبال می كند می توان به ،حذف دین از عرصه سیاسی و اجتماعی كشور،حذف روحانیت،حذف ولایت مطلقه فقیه،حذف نهادهای انقلابی،توقف صدور و اجرای احكام اسلام، بازگشت به سنتهای ما قبل اسلام ،تحریكات و تعصبات قومی و نفوذ و استحاله یاران انقلاب ،سست كردن پایه های ایمان جوانان ،سوق دادن جوانان بسمت فساد و ابتذال و اعتیاداشاره كرد

 

مقام معظم رهبریدر تبیین این بعد از تحركات دشمن ،درمورخ ۲۴/۹/۷۷ در دیدار با فرماندهان سپاه می فرمایند:

((من در پنج شش سال قبل ار این احساس كردم یك حركت خزنده فرهنگی دركشور دارد شروع می شود.برای چه؟برای هدف قرار دادن نقطه اصلی ،نقطه اصلی ، نقطه اصلی چیست؟ایمان مردم ،ایمان نقطه اصلی است منشا همه خیرات و بركات ایمان است ایمان به ان حقیقت روشن و تابناكی كه توانست ملت ایران را از ظلم وجور استبداد نجات دهد ،…همان ایمان بود كه توانست در همه میدانها بهترین جوانان كشور را بـسیـج كند،برای كارهای بزرگ))

 

 

پس از سخنان مقام معظم رهبری مبنی بر رویكرد دشمن به تهاجم فرهنگی ، نیروهای بسیج همچون گذشته وارد صحنه و میدان شدند تا از انقلاب اسلامی در مقابل این تهاجم دفاع كند از كارهای بسیج در این راستا می توان به موارد زیر اشاره كرد:

 

۱- گسترش فرهنگ امر به معروف و نهی از منكر

۲- بالا بردن شناخت جامعه خصوصا جوانان نسبت به ماهیت دشمنان داخلی و خارجی

۳- كوشش برای ارتباط با نسل جوان و انتقال ارزشهای اسلامی و آرمانهای انقلابی

۴- ترویج و اشاعه معنویت در مقابله با فرهنگ دنیا طلبی و مادیگرایی افراطی

۵- اشاعه چهره واقعی اسلام در مقابل تلاش غرب برای اشاعه چهره غیر واقعی از اسلام

۶- تلاش برای محكم كردن بنیانها ی مسلم دینی

۷- دفاع از مبانی ارزشی و پایه های اعتقادی و مقابله با تحریف حقایق

۸- تبیین عدم تفكیك دین از سیاست ودنیا از آخرت

۹- ترویج عدم تضاد دین با علم وتوسعه با حضور فعال در صحنه های علمی كشور وجهان

۱۰- زنده نگاه داشتن ارزشهای دفاع مقدس

۱۱- تلاش برای گسترش روحیه ایثار ،شهادت وخود اتكایی در جامعه

۱۲- انتقال ارزشها ودستاوردهای انقلاب به جامعه بخصوص نسل سوم انقلاب

۱۳- گسترش فرهنگ انتظار در جامعه

۱۴- آشنایی جامعه با تهاجم فرهنگی و ابزار وروشهای مقابله با آن

۱۵- فراهم آوردن محیطی سالم و معنوی برای اوقات فراغت جوانان

۱۶- ایجاد روحیه امید در مردم بویژه نسل جوان

۱۷- تلاش در راستای گسترش فرهنگ قرانی در جامعه

 

ج- :شیوه سیاسی-امنیتی:

از دیگر روشهای استكبار جهانی برای مقابله با انقلاب اسلامی استفاده از شیوهای سیاسی-امنیتی است كه در این راه از روشهایی چون ایجاد ناامنی در جامعه ،گسترش جو بی اعتمادیو یاس ،ایجاد تشكیلات،احزاب و نشریات وابسته ،تخریب و بی اعتبار ساختن نهادهای قضایی ،امنیتی و نظامی وایجاد چتر حمایتی برای ضد انقلاب ،تشدید اختلافات داخلی و تبدیل ان به مخاصمات فرسایشی ،نفی كامل دستاوردهای گذشته و سیاه جلوه دادن وضعیت موجود،توهم خواندن توطئه و…. می باشد كه بسیج نیز در این صحنه حضور پیدا كرده و به مبارزه با استكبار جهانی و عناصر وابسته به آنان پرداخته كه می توان به موارد زیر اشاره كرد :

 

۱- تلاش برای بالا بردن بینش سیاسی جوانان به خصوص بسیجیان

۲- افشاء و مقابله با توطئه های سیاسی امنیتی استكبار جهانی

۳- افشاءماهیت عناصر خود فروخته و وابسته به دشمن

۴- آشكار ساختن ماهیت اصلاحات آمریكایی

۵- بیان و انتقال دستاوردهای انقلاب

۶- بیان و تذكر معضلات به مسئولان و اعلام آمادگی جهت حل معضلات

۷- عدم دخالت در مسائل حزبی و گروههای سیاسی

۸- تلاش برای حفظ امنیت و جلوگیری از اغتشاش وآشوب در جامعه

۹- بیان مبانی فلسفه سیاسی اسلام وحكومت دینی در مقابل مفاهیم غربی

۱۰- فعالیت برای خنثی كردن جنگ روانی دشمن برای بی اعتبار ساختن نهادهای قضایی ،امنیتی و نظامی

۱۱- اعلام انزجار از عناصر و گروههای وابسته و خود فروخته

۱۲- مبارزه با اشرار و بر هم زنندگان امنیت جامعه بخصوص در مناطق مرزی

 

 

نویسنده:برادر گرامی  مهدی حق وردی طاقانكی

 

 

 

شنبه 25/7/1388 - 1:44
شهدا و دفاع مقدس
یکی از کارکردهای اصلی نیروی مقاومت بسیج، مقابله با معضلها و تهدیداتی است که مقاومت ملت را متزلزل می کند.
 
 
 
قطعا گام نخست این مقابله، شناخت تهدیدات درونی و بیرونی کشور و لازمه آن، آگاهی و بصیرت است.
 
 

درست است که در سالهای اخیر، طرحهایی با نام بصیرت و امثال آن در رده های مختلف بسیج برگزار شده و بسیاری از کسانیکه عضو نیروی مقاومت در سطوح مختلف شهری، دانشجویی، کارگری، ادارات، عشایر و. . . . هستند در آن آموزش دیده اند، اما تجربه دوران طلایی دفاع مقدس نشان داده است که بسیاری از توانائیها، در پشت میزهای کلاس و در پس حرفهایی جذاب و آمار و ارقامِ رفع تکلیفی، بروزی ندارد و تا پا در عرصه عمل نگذاریم، بسیاری از تعلیمات، در سطح باقی می ماند و فقط دوامی به میزان عمق محتوایی خود خواهد داشت.

 

 

 

لذا ضروری بنظر می رسد که علاوه بر مسئولین مختلف نیروی مقاومت، بسیجیان مخلص و بی ادعا که در همه بخشهای مختلف کشور و در تیپها، پوششها، گویشها و مشاغل گوناگون ماموریت اصلی بسیج را با نگرشهایی جهانی و متناسب با تاثیر گذاری پیام انقلاب اسلامی در بین مستضعفین و مستکبرین عالم مورد بازبینی قرار دهند و ضمن ترمیم نقایص گذشته مجموعه های سازمانی و اداری بسیج، از تکالیف به روز خود غافل نشوند و در دنیایی که صحنه تحولاتش آن به آن دستخوش تغییر می شود، به دقت عمل کنند و توجه داشته باشند که باید مزرعه آخرتشان را، بخوبی بشناسند.

 

 

آن چه که از آن بعنوان مسئولیت اصلی بسیج یاد می شود، مقابله با تهدیداتی است که مقاومت ملی را به مخاطره می اندازد؛ آن روزی که تهدید اصلی کشور پس از پیروزی انقلاب، امنیت داخلی بود، بسیج با ایجاد آمادگی در آحاد ملت در مقابل منافقین آن روز ( و محاربین امروز) ایستادگی کرد؛ آن روزی که تهدید اصلی، هجوم نظامی مستکبران شرق و غرب با پوشش حزب بعث عراق بود، اخلاص و حرکت مردمی بود که مانع از تزلزل مقاومت ملی در برابر فشارهای خارجی بود؛ آن روزی که اصلی ترین کار این کشور، سازندگی و آبادانی آن بود، باز هم نیروهای مختلف الشکل و متحد القلب را بسیج بودند که نگذاشتند در آن دوران سخت پس از جنگ که همه دنیا منتظر بودند که وابستگی ما به یکی از بلوک شرق و غرب را شاهد باشند، "استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی" ایرانیها لطمه ای ببیند.

 

 

 

نگرشی که این سابقه درخشان را رقم میزد، شناخت رویکرد اصلی دشمن بود که جز آمادگیهای فکری، روحی و جسمی در کنار بصیرتی انقلابی، این شناخت را ایجاد نمی کرد. دشمن که قصد اشغال نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، فکری، علمی و. . . این کشور را در ادوار مختلف و به اشکال گوناگون داشته و دارد، همواره تنها یک سد را در مقابل خود می بیند که با عبور از آن، بسیاری از خواسته هایش محقق خواهد شد و آن هم مقاومت ملت است. لذا لازمه اشغالگری دشمن در تمامی صحنه ها، از بین بردن "مقاومت ملی" است و طبیعی است که اصلی ترین شاخصه قدرت کشور، یعنی بسیج، در مقابل شاخص ترین و اصلی ترین جریان تهدید کننده مقاومت ملت صف آرایی کند.

 

 

بعنوان نمونه، زمانیکه دشمن شبکه های ماهواره ای رادیویی و تلویزیونی متعدد و پر حجمی را جهت ایجاد انحراف در جهت گیریهای فکری، فرهنگی، اعتقادی، سیاسی و حتی نگرش به زندگی و نوع رابطه انسانی بین رده های مختلف سنی مردم و خصوصا جوانان تدارک می بیند، بدنبال این است که در داخل کشور ما، نفراتی را مطابق میل، منافع و خواستگاههای خود و با نگرشهایی منفعت طلبانه و لذت جویانه تربیت کند و بدست آنها یک پایگاه داخلی برای خود ایجاد کند تا از آن طریق، شکافی در سد مقاومت ملی مردم در برابر دشمنان جمهوریت، اسلام خواهی و میهن پرستی مردم ایران ایجاد نماید که شاید با اتکاء به آن، بتواند با شکستن اراده واقتدار مردم ایران، مجددا منافع اقتصادی، ژئواستراتژیک، سیاسی و. . . خود را در منطقه ترمیم کند و از خواب شیرین ژاندارم منطقه 26 سال پیش، چیزی برای امروز خود دست و پا کند.

 

 

 

در مقابل این تهدید دشمن که اصلی ترین رویکردش شکستن مقاومت مردمی است، ضروری است تا نیروی مقاومت بسیج که وظیفه حفظ آمادگی تمام سطوح ملت در برابر تهدیدات مقاومت مردمی را بعهده دارد، یگان به یگان نیروهای خود را در برابر این تهدید دشمن بسیج کند و در مقابل هر کدام از شبکه های ماهواره ای رادیویی و تلویزیونی آنها، شبکه ای ایجاد کنند و بدستور امیرالمومنین علیه السلام، از همانجا که دشمن سنگ اندازی می کند، به او به سنگ بزند. لذا می شود امکانات طرحهای بصیرت و امثال آن را، معطوف به آموزش محتوا و تکنیک مورد نیاز، برای ایجاد شبکه های ماهواره ای در مقابل شبکه های مخرب دشمن نمود.

 

 

طبیعی است که اقدام به چنین امری، جدا از آنکه در فضای رقابت اندیشه ها، به سادگی آنها را از دور کنار خواهد زد، زمینه ای را فراهم می کند تا پیام اصلی انقلاب اسلامی، که رشد و اعتلای فردی و جمعی انسان در مسیری الهی می باشد، به مردم کشورهای تحت سلطه دولتهای وابسته به صهیونیزم بین الملل نیز نفوذ کند و بتوانیم با سوار شدن بر امواج فریبکارانه جهانی سازی، صدور انقلاب اسلامی را محقق کنیم و از امکانی که دشمن برای تثبیت ایجاد کرده، برای حذف او استفاده کنیم.

 

 

طبیعی است که توجه به اهداف اصلی تحرکات دشمن در جبهه های مختلف، می تواند چراغی برای مسیرمان باشد؛ چرا که قرآن مجید نیز از توجه به تحرک دشمنان اسلام و انسان، گاهی با عنوان "عدو مبین" یاد می کند و نوع عداوت آنها در سیر باطل شان را، بینه ای برای مجاهدت در مسیر حق می داند.

 

 

فقط، اندکی نیاز به هوشیاری، شناخت مبانی خودمان و سرعت عمل داریم.

 

 

 

 

نویسنده:برادر گرامی مجید احسانی نیك

 

شنبه 25/7/1388 - 1:42
دعا و زیارت

مرگ معاویه را 12-15و22 رجب گفته اند در هر صورت این روز،روز شادی اهل ایمان و حزن و اندوه اهل کفر و طغیان است. روزه این روز به جهت شکر الهی بر هلاکت معاویه مستحب است.


نسب معاویه
کلبی نسابه و ابن روزبهان که از ثقات نزد علمای اهل سنت هستند نقل کرده اند که معاویه فرزند چهار نفر بوده: عماره، مسافر، أبوسفیان و مردی که اسم او را نمی برند.
راغب اصفهانی در محاضرات و أبن أبی الحدید از ربیع الأبرار زمخشری نقل می کنند که معاویه را به چهار نفر نسبت می دادند: مسافر بن أبی عمرو، عمارة بن ولید بن مغیرة، عباس و صباح که مغنی عمارة بن ولید بود.
مادر معاویه هند با صباح – که جوانی خوش رو و کارگر أبوسفیان بود – الفتی تمام داشت! اما به ظاهر او را معاویة بن أبی سفیان بن حرب می گویند.

 

 

أبوسفیان مردی زشت و کوتاه قد بود و یک چشم او در طائف و چشم دیگرش در یرموک کور شده بود. باطنش کورتر از چشمش بود و نهایت عداوت و دشمنی با پیامبر(ص) را داشت.
أبوسفیان در هر جنگ و فتنه ای که بر علیه پیامبر(ص) به وجود می آمد دخالت داشت و در سال فتح مکه از ترس اسلام آورد و با نفاق زندگی کرد تا در سن 82 سالگی در سال 30 هـ به درک رفت.
مخفی نماند که حمامه یکی از جدات معاویه است که در بازار المجاز صاحب پرچم و مشهور بود و از این جا نسب أبوسفیان هم معلوم می شود. مادر معاویه هند است که از ذوات الأعلام بود و میل فراوانی به غلامان سیاه داشت و از توضیح حال پدر معاویه وضع مادر او هند روشن می شود.
محدث قمی می فرماید: چون پیامبر(ص) در فتح مکه ریختن خون معاویه را مباح شمردند، به اصرار و شفاعت عباس، پنج ماه قبل از وفات پیامبر(ص) اسلام آورد.


حکومت معاویه در شام

یزید بن أبی سفیان از طرف أبوبکر با لشکر مسلمین به طرف شام رفت، معاویه هم همراه آنها بود. یزید در شام مرد و أبابکر ولایت شامات را به معاویه واگذار کرد و به این حال بود تا زمان خلافت أمیرالمؤمنین(ع) که طغیان معاویه علیه آن حضرت شروع شد.
معاویه در سال 45 هـ برای پسرش یزید بیعت گرفت. او اول کسی بود که دشنام بر امیر المؤمنین(ع) را ترویج کرد و در آخر خطبه نماز جمعه لعن و جسارت بر علی(ع) می کرد. او دستور داد در تمام شهرها این لعن انجام شود و تا زمان عمربن عبدالعزیز ادامه داشت تا اینکه او لعن بر آن حضرت را منع کرد.

 

دشمنی معاویه با امیر المومنین علی(ع)
معاویه به صحابه و تابعین دستور داد تا حدیث در مذمت علی(ع) جعل کنند و عده زیادی از محبین و ارادتمندان آن حضرت را به شهادت رساندند. مانند جناب مالک اشتر نخعی که در قلزم مصر به سم شهید شد. امام مجبتی(ع) را به دست جعده عیال آن حضرت مسموما شهید کرد.
معاویه مردی خوش گذران و پرخور بود به حدی که از کثرت خوردن می گفت: خسته شدم ولی سیر نشدم. این به خاطر نفرین حضرت رسول(ص) درباره او بودکه او را نفرین کرد که هیچ گاه سیر نشوی. او در نفاق و عوام فریبی تجربه به سزایی داشت. محدث قمی نقل می کند که دویست خبر از طرق معتمده اهل سنت در مذمت معاویه نقل شده است.

ماجرای مرگ معاویه
آخر الأمر معاویه در مسیر مکه به شام بیمار شد به حدی که می لرزید و دهان او بسته نمی شد تا وارد شام شد و در آنجا جان به مالک دوزخ داد و رهین اعمال خویش گردید. هنگام مرگ سن او را 75 یا 82 یا 92 سال نقل کرده اند.

طبق نقل شیخ مفید علیه الرحمه 22 رجب مصادف است با به درک رفتن معاویه ابن ابوسفیان به همین مناسبت روز شمار زندگی آن ملعون ازل وابد و دشمن دین اسلام را تقدیم می کنیم.خوانندگان محترم با مطالعه دقیق وجزی تر زندگی این فرد به فجایع زندگی او بیشتر پی خواهند برد.

 

 


1.ولادت، 5 سال پیش از بعثت پیامبر؛
2.شرکت در آزار مسلمانان، همراه با دیگر کودکان مکه؛
3.مهاجرت خواهرش، ((ام حبیبه (رمله دختر ابوسفیان)|ام حبیبه)) همراه با مسلمانان به حبشه؛
4.کشته شدن برادرش، حنظله، دایی اش، ولید و پدربزرگ مادریش، عقبه به دست امیرمومنان علی علیه السلام و حمزه در جنگ بدر؛
5.همراهی با پدر جنگ های احد و خندق بر ضد مسلمانان؛
6.ازدواج پیامبر با خواهر معاویه، ام حبیبه در سال هفتم هجری؛
7.فتح مکه و اسلام آوردن ظاهری؛
8.همراهی با سپاه اسلام در جنگ حنین (8 و 9 ه.ق)
9.به دست آوردن صد شتر از غنایم حنین؛
10.سکونت در مدینه
11.شرکت در جنگ یمامه در زمان خلافت ابوبکر؛
12.شرکت در سپاه برادرش، یزید و حرکت به سوی شام؛
13.به دست آوردن حکومت اردن در زمان خلافت عمر؛
14.به دست آوردن حکومت دمشق پس از مرگ برادرش، یزید در واقعه طاعون سال 18 ه.ق؛
15.سفر عمر به شام و بی تفاوتی او نسبت به تجمل گرایی معاویه؛
16.مرگ مادر معاویه، هند در زمان خلافت عمر؛
17.به دست آوردن حکومت سراسر شام پس از کشته شدن عمر و آغاز حکومت عثمان؛
18.ازدواج سیاسی با میسون مسیحی برای پایدار ساختن جایگاهش در شام؛
19.طلاق دادن میسون و تولد یزید در خارج از دمشق (26 ه.ق)
20.بازگرداندن ابوذر از تبعیدگاهش (شام) به مدینه (30ه.ق)
21.مرگ ابوسفیان (31 ه.ق)
22.باز پس فرستادن تبعیدیان کوفی و بصری به شهرهایشان (33 ه.ق)
23.سرباز زدن از کمک به عثمان (35 ه.ق)
24.آغاز خلافت امیر مومنان علی علیه السلام، برکناری معاویه از سوی ایشان و آغاز حکومت مستقل معاویه در شام (35 ه.ق)
25.به دست آوردن پیراهن عثمان و ادعای خون خواهی (36 ه.ق)
26.درنگ در پاسخ به جریر بن عبدالله بجلی، فرستاده مخصوص امیر مومنان علی علیه السلام به شام، سازش با روم، جذب عمرو عاص و آماده ساختن لشکر شام برای جنگ (36 ه.ق)
27.آغاز جنگ صفین بر ضد امیر مومنان علی علیه السلام خلیفه رسمی جهان اسلام (36 ه.ق)
28.بر نیزه کردن قرآن، پایان جنگ صفین و سودجویی از حکمیت (37 ه.ق)
29.به شهادت رساندن مالک اشتر و محمد بن ابی بکر، استانداران اعزامی امیر مومنان علی علیه السلام به مصر (38 ه.ق)
30.آغاز یورش های غارتگرانه به عراق و حجاز برای ایجاد ناامنی در قلمرو خلافت امیر مومنان علی علیه السلام (39 ه.ق)
31.نجات از ترور و عقیم شدن (40 ه.ق)؛
32.حرکت به سوی عراق برای جنگ با امام حسن علیه السلام و ایجاد دسیسه در لشگر آن حضرت (41 ه.ق)؛
33.صلح با امام حسن علیه السلام و به دست آوردن خلافت و زیر پا گذاشتن شرایط پیمان صلح (41 ه.ق)؛
34.آغاز دشنام گویی به امیر مومنان علی علیه السلام بر منبرها و گماشتن فرمانداران اموی و دشمن اهل بیت علیه السلام (41 ه.ق)؛
35.سفر حج و مرگ ام حبیبه، همسر پیامبر و خواهر معاویه؛
36.نسبت دادن زیاد به فرزندی ابوسفیان (44 ه.ق)؛
37.انتصاب زیاد به حکومت بصره (45 ه.ق)؛
38.اعلام رسمی ولایت عهدی یزید در شام (46 ه.ق)؛
39.کشته شدن عبدالرحمان بن خالد بن ولید، رقیب یزید در شام (46 ه.ق)؛
40.شرکت دادن یزید در جنگ بزرگ قسطنطنیه (49 ه.ق)؛
41.به شهادت رساندن امام حسن علیه السلام و مسموم ساختن سعد وقاص (50 ه.ق)؛
42.انتصاب زیاد به حکومت کوفه و سخت گیری بیش تر شیعیان کوفه (50 ه.ق)؛
43.ناکام ماندن در سفر به حج برای تثبیت ولایتعهدی یزید (50 ه.ق)؛
44.ناکام ماندن طرح انتقال منبر پیامبر به شام (50 ه.ق)؛
45.به شهادت رساندن حجر و فرستادن یزید به سفر حج (51 ه.ق)؛
46.گرفتن بیعت برای یزید در سراسر جهان اسلام، سفر به حجاز و آغاز بیماری وی هنگام بازگشت به شام (56 ه.ق)؛

47.مرگ در دمشق در 78 سالگی (60 ه.ق)؛




منبع:www.shia-shobhe.tk

به نقل از:موسسه تحقیقاتی ولی عصر (عج)

 

 

 

 

شنبه 25/7/1388 - 1:41
شعر و قطعات ادبی

کسی به هیبت  آن  سرو  راست  قامت  نیست

به  حسن  خلق و  وفاداری  و  شهامت  نیست

نشان عشق تو ای جان دو دست افتاده است

توسـل  هـمـه  عـالـم  بـجـز  بـه  نامـت  نیسـت

پنج شنبه 14/3/1388 - 21:15
شعر و قطعات ادبی

یکدم  به  مهربانی   از کوی  ما   گذر  کن

از روی  لطف و رحمت  در حال ما نظر کن

تا  کی  به کنج  غربت  در غیبتت  بمانی

بار  حضر  ببـند  و  رو سوی ما سفر کن

از دوری تو ما را  جان ها  به  لب  رسیده 

با  پرتو  ظهورت این  شام  ما  سحر  کن

دنیا  ز ظلم و بیداد گو  آخرالزمان  است

فکری به حال و روز  اوضاع  این بشر کن

بهر دم  ظهورت چشمم در  انتظار  است 

وقتش رسید  مولا  ما را  از  آن خبر کن

پنج شنبه 14/3/1388 - 21:13
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته