• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1361
تعداد نظرات : 278
زمان آخرین مطلب : 4132روز قبل
اهل بیت
محمد سهرابی

امام حسین(ع)-شهادت-گودال

 

چون روی تو، چو روی به صحرا گذاشتند

داغ لب تو بر دل دریا گذاشتند

فطرس كجاست حق پرش را ادا كند

اینان تو را به معرض گرما گذاشتند

پایی كه بر دهان شریفت نهاده اند

اول به روی چادر زهرا گذاشتند

زاویه ای ز مسجد كوفه است سینه ات

این نیزه را به خلوت مولا گذاشتند

خاك فلك به معجر زینب كه در سپاه

پیراهن تو را به تماشا گذاشتند

منبع :

(حسینیه پایگاه تخصصی مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام

 

چهارشنبه 22/9/1391 - 21:41
اهل بیت
علیرضا لك

امام حسین(ع)-شهادت-گودال

 

رسید وقت رسیدن به ضربه های کسی

شکست حنجره اما به زیر پای کسی

آهـــای خنجـــــر کهنه! نمی شود نبری؟

نمی شود که بمیرد کسی به جای کسی؟

کمی گذشت و هجوم دوباره ای آمد

ردا بـرای کسی شد، زره بـرای کسی

به روی نیزه نشستی و عرش مال تو شد

به پای نیـزه نشسته غم صدای کسی

فرشته هـا همه با هم به گریه افتادنـد

به مادرانه تــرین سوزه های های کسی

منبع :

(حسینیه پایگاه تخصصی مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام

 

چهارشنبه 22/9/1391 - 21:41
اهل بیت
حسین ایزدی

 

امام حسین(ع)-شهادت-گودال

 

در غمت پیرهن صبر دریدن دارد

نفس ناله و فریاد بریدن دارد

زیر بار غم تو عرش به هم می ریزد

پس قدِ عمه ی سادات خمیدن دارد

دیدن دشنه ی بی رحم و سر خونینت

از دم خیمه به گودال دویدن دارد

سیب سرخ است سرت، چشم جهان حیرانش

قاتلت مست شد و گفت: بریدن دارد

جرعه جرعه می سرخ از بدنت جاری شد

نیزه ای گفت به شمشیر چشیدن دارد

خاتم شاهی تو نرخ طلا می شکند

ساربان خیره شد و دید خریدن دارد

این تن زخمیِ صد چاکِ به خاک افتاده

با سم اسب روی خاک کشیدن دارد؟

منبع :

(حسینیه پایگاه تخصصی مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام

 

چهارشنبه 22/9/1391 - 21:41
اهل بیت
حسین ایزدی

امام حسین(ع)-شهادت-گودال

 

ته گودال تمام بدنش می سوزد

خواهری دید عقیق یمنش می سوزد

نیزه ها زیر حرارت همگی ذوب شدند

بی سبب نیست جراحات تنش می سوزد

کربلا ملک خودش بود، غریبی این جاست

چه غریبانه کسی در وطنش می سوزد

بی هوا نیزه ای آمد، همه مبهوت شدند

بعد آن نیزه گمانم دهنش می سوزد

ماجرای ته گودال مرا خواهد کشت

دل من بیشتر از لب زدنش می سوزد

گیرم اصلاً کفنی بر تن او پوشیدید

قطعاً از داغی صحرا کفنش می سوزد

عصر شد، کرب و بلا مثل مدینه شده بود

بانویی گوشه ای از پیرهنش می سوزد

پشت در یا ته گودال چه فرقی دارد؟

هر کسی ذوب علی گشت (من)ش می سوزد

منبع :

(حسینیه پایگاه تخصصی مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام

 


چهارشنبه 22/9/1391 - 21:41
اهل بیت
مهدی رحیمی

امام حسین(ع)-شهادت-گودال

 

بر حنجرت سرنیزه تا بالا و پایین می رود

انگار امواج صدا بالا و پایین می رود

ماهی سرخ کوچکی با رقص تیر حرمله

در تُنگ دست ربنا بالا و پایین می رود

می بینمش بی صاحبش لبریز تیر و تیغ ها

سمت حرم اسبی رها بالا و پایین می رود

از دور می بینم فقط در هاله ی گرد و غبار

شمشیر ها و دست ها بالا و پایین می رود

یا بر فراز نیزه ها یا بر فرود طشت زر

آنک سر خون خدا بالا و پایین می رود

منبع :

(حسینیه پایگاه تخصصی مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام

 

چهارشنبه 22/9/1391 - 21:41
اهل بیت
محمد رسولی

امام حسین(ع)-شهادت-گودال-اسارت

 

کوتاه کن کلام ... بماند بقیه اش

مرده است احترام ... بماند بقیه اش

هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت

آمد به انتقام ... بماند بقیه اش

شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام

شد سنگ ها تمام... بماند بقیه اش

گویا هنوز باور زینب نمی شود

بر سینه ی امام؟ ... بماند بقیه اش

پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته

در بین ازدحام... بماند بقیه اش

راحت شد از حسین همین که خیالشان

شد نوبت خیام....بماند بقیه اش

رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول

یافاطمه! سلام ... بماند بقیه اش

از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش

خون علی الدوام ... بماند بقیه اش  

سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش

از پیکر امام بماند بقیه اش

بر خاک خفته ای و مرا می برد عدو

من می روم به شام ...بماند بقیه اش

دلواپسم  برای سرت روی نیزه ها

از سنگ پشت بام ...بماند بقیه اش

دلواپسی برای من و بهر دخترت

در مجلس حرام ...بماند بقیه اش

حالا قرار هست کجاها رود سرش

از کوفه تا به شام ... بماند بقیه اش

تنها اشاره ای کنم و رد شوم از آن

از روی پشت بام ... بماند بقیه اش

قصه به "سر" رسید و تازه شروع شد

شعرم نشد تمام ... بماند بقیه اش

منبع :

(حسینیه پایگاه تخصصی مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام

 

چهارشنبه 22/9/1391 - 21:41
اهل بیت
محمد رسولی

امام حسین(ع)-شهادت-گودال

  

رفته صبر از کَفَم این حال نمی‌فهمم چیست

عمق این فاجعه صد سال نمی‌فهمم چیست

در سرم هست از او طرح سری خون‌آلود

من که نقاشی و تمثال نمی‌فهمم چیست

درکَم از اوست همین قدر که شد ذبحِ عظیم

باقی روضۀ گودال نمی‌فهمم چیست

کشتن تشنۀ زخمی عمل سختی نیست

بر سرش این همه جنجال نمی‌فهمم چیست!

سر کجا رفته و انگشتر و انگشت کجاست؟

بسمل کَنده پر و بال نمی‌فهمم چیست

نحر این سر که خودش جایزه دارد، دیگر

غارتِ خیمه و اموال نمی‌فهمم چیست

زره و خوود و سپر باز هم ارزش دارد

غارتِ چادر اطفال نمی‌فهمم چیست!!!

بین گودال و شلوغیش تنش خُرد شده

نعل آوردن و پامال نمی‌فهمم چیست

منبع :

(حسینیه پایگاه تخصصی مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام

 

چهارشنبه 22/9/1391 - 21:40
اهل بیت
علی انسانی

امام حسین(ع)-شهادت-گودال

 

ای مصحف ورق ورق! ای روح پیکرم!

آیا تویی برادر من؟ نیست باورم

با آنکه در جوار تو یک عمر بوده ام

نشناسمت کنون که تو هستی برادرم

پامال جور و دست خوش کینه ام ببین

ای کشتی نجات، گذشت آب از سرم

عمرمنی که از کف من رفته ای و من

بی تو، گمان بودن خود را نمی برم

ای خشک لب، کنار فرات از غمت ببین

دریاست در کنار من از دیدۀ ترم

با کعب نی کنند جدا از توأم و لیک

از جان خویش بگذرم و از تو نگذرم

دیشب کنار پیکر پاکت چها گذشت

کاین خاک ها هنوز دهد بوی مادرم؟

دیدم که دست، ظلم تو را سنگ می زند

بگذاشتم دو دست خود آنگاه برسرم

منبع :

(حسینیه پایگاه تخصصی مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام

 

چهارشنبه 22/9/1391 - 21:40
اهل بیت
هانی امیر فرجی

امام حسین(ع)-شهادت-گودال

 

تا اینكه نیزه ای بدنش را به خون كشید

گرگی رسید و پیرهنش را به خون كشید

از یك طرف عمامه و از یك طرف عبا

هر كس به یك طریق تنش را به خون كشید

سر نیزه های كُند، فرو رفته در تنش

اوضاع دست و پا زدنش را به خون كشید

آهسته گفت تشنه ام اما شنید شمر

با چكمه لعنتی دهنش را به خون كشید

با "نفس مطمئنّه"به حالِ عروج بود

نامرد "نفس مطمئنش "را به خون كشید

بر سینه اش نشست و سری ماند و خنجری

قبل از بریدن سرش افتاد خواهری

منبع :

(حسینیه پایگاه تخصصی مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام

 

چهارشنبه 22/9/1391 - 21:40
اهل بیت
رضا فراهانی

امام حسین(ع)-شهادت-گودال

 

لشگر آن دم كه بر سرش می ریخت

همه اعضای پیكرش می ریخت

سنگ از بس به صورتش می خورد

لب و دندان اطهرش می ریخت

از هجوم همه سویِ گودال

ناگهان قلب خواهرش می ریخت

مادرش تا كه دید شمر آمد

چادر خاكی از سرش می ریخت

سر كه شد از تنش جدا، دیدند

چند دندان ز حنجرش می ریخت

معجر از كودكان كه می بردند

آبروی برادرش می ریخت

از روی نیزه بس كه كوچك بود

بارها رأس اصغرش می ریخت

منبع :

(حسینیه پایگاه تخصصی مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام

 

چهارشنبه 22/9/1391 - 21:40
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته