• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2200
تعداد نظرات : 159
زمان آخرین مطلب : 3879روز قبل
اهل بیت

 منابع قابل استناد در نقل قیام حسینی
خوشبختانه منابع متعدد قابل اتکایی از پنج قرن نخست به دست ما رسیده که به گزارش نهضت عاشورا پرداخته‌اند. این منابع را می‌توان به دو دسته مستقل و مشتمل تقسیم کرد: منابعی که ویژه گزارش ‌دهی نهضت عاشورا و حماسه‌ سازان این واقعه بی ‌نظیر است و منابعی که تنها بخش و فصل‌هایی از آنها، درباره قیام امام حسین(ع) است. ما در اینجا همه این منابع را به ترتیب تاریخی گزارش می‌کنیم. گفتنی است این منابع از اعتبار یکسانی برخوردار نیستند، اما همه آن ها قابلیت ارجاع و استناد را دارند و به وسیله پژوهش‌های تاریخی روشمند قابل بررسی و پذیرش‌اند:
۱ـ طبقات الکبری، ابن سعد (متوفی ۲۳۰)
۲ـ انساب الاشراف، بلاذری (متوفی ۲۷۹)
۳ـ اخبار الطوال، دینوری (متوفی ۲۸۳)
۴ـ تاریخ طبری (متوفی ۳۱۰) این کتاب از مهم‌ترین منابع قیام حسینی است.
۵ـ الفتوح، ابن اعثم کوفی (متوفی حدود ۳۱۴)
۶ـ مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی (متوفی ۳۵۶)
۷ـ معجم‌الکبیر طبرانی (متوفی ۳۶۰)
۸ـ شرح‌الاخبار، قاضی نعمان (متوفی ۳۶۳)
۹ـ کامل‌الزیارات، ابن قولویه (متوفی ۳۶۸)
۱۰ـ امالی شیخ صدوق (متوفی ۳۸۱)
۱۱ـ ارشاد، شیخ مفید (متوفی ۴۱۳)
۱۲ـ روضة الواعظین، ابن فتال نیشابوری (متوفی ۵۰۸)
۱۳ـ اعلام الوری، طبرسی (متوفی ۵۴۸)
۱۴ـ مقتل الحسین خوارزمی (متوفی ۵۶۸)
۱۵ـ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (متوفی ۵۷۱)
۱۶ـ مناقب ابن شهرآشوب (متوفی ۵۸۸)
۱۷ـ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر (متوفی ۶۳۰)
۱۸ـ مثیر الأحزان، ابن نما (متوفی ۶۴۵)
۱۹ـ تذکرة الخواص، سبط ابن جوزی (متوفی ۶۵۳)
۲۰ـ الملهوف علی قتلی المطفوف (لهوف) سید بن طاووس (متوفی ۶۶۴)
۲۱ـ کشف الغمة، اربلی (متوفی ۶۹۲)
۲۲ـ سیر اعلام النبلاء، ذهبی (متوفی ۷۴۸)

 

 http://www.sibtayn.com

شنبه 23/10/1391 - 0:30
اهل بیت
اگر امام حسین از ابتدا مخالف تصمیم امام حسن مبنی بر صلح با معاویه بودند، طبیعتاً وقتی به امامت رسیدند، می ‌توانستند معاهده صلح را نقض کنند در حالی که امام حسین در طول 10 سالی که امامت ایشان، همزمان با حکومت معاویه بود، چنین کاری نکردند.اخیراً کتابی از سوی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه با عنوان « محرم الحرام؛ ره توشه راهیان نور» منتشر شده که در صفحه 140 آن آمده است: امام حسن(ع) در جریان «معاهده صلح با معاویه»، امام حسین و عبدالله بن جعفر را احضار نموده و به مشورت با آنان پرداخت. در جواب او، عبدالله بن جعفر موافق صلح بود؛ ولی حسین بن علی مخالف آن، و تأکید کرد: پناه می ‌برم به خدا! مبادا با پسر «ابوسفیان» مصالحه نمایی، که در این صورت، از راه پدرت دور شده‌ای!» این عبارت، به نقل از کتاب «موسوعه کلمات امام حسین(ع)» منتشر شده است که سند اصلی آن در تاریخ طبری است.
با خواندن عبارت فوق، این پرسش‌ ها پیش می‌آید که آیا امام حسن به عنوان امام، به مصلحت امور جامعه آگاه نبودند؟ آیا امام حسین، به مدیریت و تصمیمات امام حسن اعتماد نداشتند؟ آیا امام حسن، شهامت لازم را برای مقابله با دشمن نداشتند؟ آیا اگر امام حسین جای امام حسن بودند، به جای پذیرش صلح، وارد جنگ با معاویه می‌ شدند؟ اگر امام حسین از صلح با معاویه ناراضی بودند، پس چرا در دوره امامت خود که 10 سال با دوره حکومت معاویه همزمان بود، به نقض معاهده صلح اقدام نکردند؟ و ...
در این زمینه با چند تن از اساتید تاریخ اسلام و چهره‌ های دانشگاهی و حوزوی از جمله حجت الاسلام دکتر محسن الویری گفت‌ و گو کردیم.
حجت الاسلام دکتر محسن الویری، عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) و دارای مدرک دکترای تخصصی در رشته تاریخ و تمدن ملل مسلمان از دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، است.  دکتر الویری، اگر چه سندیت کتاب موسوعه کلمات امام حسین و روایت منسوب به امام حسین را بررسی نکرده اما معتقد است بر اساس قرائن زیادی که وجود دارد، از جمله پایبندی امام حسین به پیمان صلح با معاویه، موضوع مخالفت ایشان با امام حسن، منتفی است. وی بر این باور است که پذیرفتن جمله منسوب به امام حسین در این کتاب، از نظر کلامی و اعتقادی با باورهای شیعه سازگار نیست.
آیا کتاب «موسوعه کلمات امام حسین» که در آن اعتراض امام حسین به امام حسن درباره معاهده صلح با معاویه منتشر شده و عبارات «پناه می‌برم به خدا! مبادا با پسر «ابوسفیان» مصالحه نمایی، که در این صورت، از راه پدرت دور شده‌ای» از قول امام حسین بیان شده، از نظر سند، اعتبار دارد؟
سندیت این کتاب و این روایت باید مورد بررسی قرار گرفته و ببینیم راویانش چه کسانی هستند. روایات ضعیف زیادی در کتاب‌ها نقل شده که نیازمند بررسی دقیق است. ما درباره اغلب کتاب‌های تاریخی، نمی توانیم کلیات یک کتاب را زیر سوال ببریم. تک تک گزاره‌ها و راویان را باید جداگانه بررسی کنیم.
اما قرائن متعددی وجود دارد مبنی بر این که امام حسین به صلح با معاویه کاملاً معتقد و پای‌بند بوده‌اند. از جمله در کتاب «الامامه و السیاسه» که منسوب است به ابن قتیبه الدینوری، نامه‌ای از معاویه به امام حسین در سال 56 هجری قمری ثبت شده که معاویه به امام اعتراض می‌کند که چرا نمی‌خواهد زیر بار ولایتعهدی یزید برود و در آن نامه، امام را متهم می کند به این که شما قصد نقض عهد دارید که امام در پاسخ می‌نویسد که لاأرید حرباً و لاخلافاً، من نه دنبال جنگ هستم و نه مخالفت با تو.
تا زمانی که یزید به خلافت نرسیده بود، امام حسین نقض صلح با معاویه نکردند و فقط افشاگری کرده و تذکراتی می دادند.
درباره پایبندی امام حسین به پیمان صلح با معاویه، تردیدی وجود ندارد، اما آیا ممکن است چنین عبارتی از امام حسین نقل شده باشد؟
اگر امام حسین از ابتدا مخالف تصمیم امام حسن مبنی بر صلح با معاویه بودند، طبیعتاً وقتی به امامت رسیدند، می‌توانستند معاهده صلح را نقض کنند در حالی که امام حسین در طول 10 سالی که امامت ایشان، همزمان با حکومت معاویه بود، چنین کاری نکردند.
با وجود این که معاویه، جنایات زیادی را مرتکب می‌شد اما امام حسین، معاهده صلح با معاویه را نقض نکردند. این مسأله، بهترین گواه است که امام حسین، مخالفتی با صلح امام حسن نداشتند. اگر اختلاف روحیه‌ای وجود داشت در طول 10 سال باید بروز پیدا می‌کرد.
عده‌ای شجاعت امام حسن را زیر سوال می‌ببرند و می‌گویند اگر امام حسین جای امام حسن بودند، صلح نمی‌کردند، نظر شما در این زمینه چیست؟
به لحاظ کلامی، ما چنین اعتقادی نداریم و چنین باوری با باورهای کلامی شیعه سازگاری ندارد. از جنبه تاریخی هم این موضوع قابل دفاع به نظر نمی رسد.
آیا به نظر شما، انتشار این گونه مطالب در کتاب‌هایی که ممکن است دست افراد کم‌سواد بیفتد و شبهه‌ای را درباره امامت امام حسن ایجاد کند، آیا جایز است؟
اگر فضای جامعه به گونه‌ای باشد که به دور از جنجال‌ ها و جوسازی‌ ها بشود به این نکات جواب داد، مشکلی وجود ندارد. اما اگر اندیشه‌ ای به گونه‌ ای بیان شود که امکان نقد را از دیگران بگیرد، خوب نیست.  مثلاً ما روایات آشکاری درباره دروغگو بودن افرادی که درباره ظهور حرف می‌ زنند، داریم اما تأویل کردن آن و بردن مطلب در وضعیتی که امکان نقد را از دیگران بگیرد، آثار منفی دارد.
اگر مطلبی در کتابی منتشر شود و امکان نقد آن وجود داشته باشد، مشکلی وجود ندارد. راه را نباید بر اندیشه‌ ها بست و نفس انتشار افکار را ذاتا مذموم نمی‌ دانم مشروط بر این که افکار مخالف نیز امکان اطلاع رسانی را داشته باشند. طبیعتاً توده‌ مردم چندان دنبال نقادی نبوده و به دنبال محصول آماده هستند، بنابراین اگر درباره نظراتی که مشکوک است، دقت و نظارت بیشتری صورت بگیرد، بهتر است. یعنی بهتر است مطالبی که کمتر محل اختلاف هستند، منتشر شود.
منبع : خبرانلاین
شنبه 23/10/1391 - 0:27
اهل بیت

در این قسمت،حوادثى را كه در ارتباط با نهضت عاشورا در شام،مدینه،كوفه،مكه،كربلا و...به ترتیب زمانى اتفاق افتاده است،مى‏آوریم:
15 رجب 60 هجرى:مرگ معاویه در شام و نشستن یزید به جاى پدر.
28 رجب 60:رسیدن نامه یزید به والى مدینه مبنى بر بیعت گرفتن از حسین‏ع ودیگران.
29 رجب 60:فرستادن ولید،كسى را سراغ سید الشهدا و دعوت به آمدن براى‏بیعت،دیدار امام حسین‏ع‏از قبر پیامبر و خدا حافظى،سپس هجرت از مدینه،همراه بااهل بیت و جمعى از بنى هاشم.
3 شعبان 60:فرستادن ولید،كسى را سراغ سید الشهدا و دعوت به آمدن براى بیعت،دیدار امام حسین‏ع‏از قبر پیامبر و خداحافظى،سپس هجرت از مدینه،همراه با اهل بیت‏و جمعى از بنى هاشم.
ورود امام حسین‏ع‏به مكه و ملاقاتهاى وى با مردم.
10 رمضان 60:رسیدن نامه‏اى از كوفیان به دست امام،توسط دو نفر از شیعیان كوفه.
15 رمضان 60:رسیدن هزاران نامه دعوت به دست امام،سپس فرستادن مسلم بن‏عقیل به كوفه براى بررسى اوضاع.
5 شوال 60:ورود مسلم بن عقیل به كوفه،استقبال مردم از وى و شروع آنان به بیعت.
11 ذى قعده 60:نامه نوشتن مسلم بن عقیل از كوفه به امام حسین و فراخوانى به‏آمدن به كوفه.
8 ذى حجه 60:خروج مسلم بن عقیل در كوفه با چهار هزار نفر،سپس پراكندگى‏آنان از دور مسلم و تنها ماندن او و مخفى شدن در خانه طوعه.تبدیل كردن امام حسین‏ع‏

حج را به عمره در مكه،ایراد خطبه براى مردم و خروج از مكه همراه با 82 نفر از افرادخانواده و یاران به طرف كوفه. دستگیرى هانى،سپس شهادت او.
9 ذى حجه 60:درگیرى مسلم با كوفیان،سپس دستگیرى او و شهادتش بر بام‏دار الاماره كوفه،دیدار امام حسین با فرزدق در بیرون مكه.
ذى حجه 60:بر خورد امام حسین ع‏با حر و سپاه او در منزل‏شراف.
ذى حجه 60:دریافت مجدد خبر شهادت مسلم بن عقیل و قیس بن مسهر در منزل‏عذیب الهجانات».
2 محرم 61:ورود امام حسین‏ع‏به سرزمین كربلا و فرود آمدن در آنجا.
3 محرم 61:ورود عمر سعد به كربلا،همراه چهار هزار نفر از سپاه كوفه و آغازگفتگوى وى با امام براى وادار كردن آن حضرت به بیعت و تسلیم شدن.
5 محرم 61:ورود شبث‏بن ربعى با چهار هزار نفر به سرزمین كربلا.
7 محرم 61:رسیدن دستور از كوفه بر ممانعت‏سپاه امام از آب،ماموریت پانصدسوار دشمن بر شریعه فرات به فرماندهى عمرو بن حجاج.
9 محرم 61:ورود شمر با چهار هزار نفر به كربلا،همراه با نامه ابن زیاد به  عمر سعد،مبنى بر جنگیدن با حسین‏ع‏و كشتن او،و آوردن امان نامه براى حضرت عباس‏ع‏و حمله‏مقدماتى سپاه عمر سعد به اردوگاه امام و مهلت‏خواهى امام براى نماز و نیایش در شب عاشورا.
10 محرم 61:درگیرى یاران امام با سپاه كوفه،شهادت امام و اصحاب،غارت‏خیمه‏ها،فرستادن سر مطهر امام به كوفه، توسط خولى.
11 محرم 61:حركت‏سپاه عمر سعد و نیز اسراى اهل بیت از كربلا به كوفه،پس ازآنكه عمر سعد بر كشته‏هاى سپاه خود نماز خواند و آنان را دفن كرد و اهل بیت را برشترها سوار كرده به كوفه برد.
1 صفر 61:ورود اسراى اهل بیت‏ع از كربلا به دمشق.
20 صفر:بازگشت اهل بیت ع‏ از سفر شام به مدینه.

 

 http://www.sibtayn.com

شنبه 23/10/1391 - 0:25
اهل بیت

حرث بن وكیده گوید: من در میان كسانى بودم كه سر مبارك امام علیه السلام را مى بردند، ناگاه شنیدم سوره مباركه كهف را تلاوت مى كند. با خود گفتم: آیا این صداى دلنشین ابا عبدالله علیه السلام است كه مى شنویم؟!
ناگاه فرمود: اى ابن وكیده! آیا نمى دانى ما امامان نزد پروردگار خود زندگانیم؟! با خود گفتم این سر مبارك را مى ربایم.
فرمود: (اى ابن وكیده! این كار تو نیست. اینكه خونم را ریختند نزد خداوند متعال عظیم تر از گرداندن سر من (در كوى و برزن ها) است پس ایشان را به حال خود گذار)، فسوف یعلمون اذا الاغلال فى اعناقهم و السلاسل یسحبون؛ كه به زودى (به كیفر كردارشان) پى خواهند برد. آنگاه كه گردن هایشان با غل و زنجیرها (ى آتشین) كشیده شود!
منهال بن عمرو گوید: چون سر مطهر امام علیه السلام را به دمشق آورده بر نى حمل مى كردند من پیش روى او بودم. شخصى سوره كهف برا مى خواند تا رسید به آیه شریفه اءم حسبت اءن اءصحاب الكهف و الرقیم كانوا من آیاتنا عجبا؛ آیا پنداشتى كه واقعه اصحاب كهف و رقیم از آیات شگفت ماست؟!)
به خدا سوگند، ناگاه آن سر مطهر به سخن آمد و با زبان فصیح فرمود: (شگفت تر از اصحاب كهف واقعه شهادت من و بردن من بر نى است.)
سلمة بن كهیل گوید: سر مطهر امام علیه السلام را دیدم كه بر نى این آیه را مى خواند: فسیكفیكهم الله و هو السمیع العلیم؛ دل قوى دارید كه خداوند از شر و آسیب ایشان شما را نگاه مى دارد و او شنواى داناست.)

 

 من قراء آیة من كتاب الله عزوجل فى صلاته قائما یكتب له بكل حرف مائة حسنة؛ كسى كه آیه اى از قرآن را ایستاده در نماز خود بخواند، به هر حرفى یكصد حسنه براى او نوشته مى شود.

 امام حسین علیه السلام فرمود: فرزندانتان را با دوست داشتن پیامبر و خاندان او و خواندن قرآن پرورش دهید كه حاملین قرآن در آن زمان كه جز سایه لطف پروردگار گسترده نباشد همراه پیامبران و برگزیدگان خدا در آن سایه مكان گیرند.

 

اصول كافی

احقاق الحقایق 

----------------------------------- 

دست خط امام حسین (ع)

 

شنبه 23/10/1391 - 0:22
شعر و قطعات ادبی

گذار تا بمیرم و تنها نبیمنت 

تنها به روی سینه صحرا نبینمت 

امشب بیا که بوسه زنم بر گلوی تو 

شاید بمیرم از غم و فردا نبینمت 

می ترسم از نگاه به گودال آن طرف 

دارم دعا به زیر لب آنجا نبیمنت 

غم نیست گرچه بر بدنم کعب نی خورد 

من نذر کرده ام که به نی ها نبینمت 

امشب برای من تو دعا کن که شام بعد 

بی سر به روی دامن زهرا نبینمت 


شعر از: حسن لطفی 

 

 

شنبه 23/10/1391 - 0:18
اهل بیت

زید بن ارقم گوید: من در غرفه خود نشسته بودم كه سر مطهر امام علیه السلام را - كه بر نى بود - از آنجا عبور دادند. چون رو به روى غرفه من رسید، شنیدم تلاوت مى كند: اءم حسبت اءن اءصحاب الكهف و الرقیم كانوا من آیاتنا عجبا؛ آیا پنداشتى كه واقعه اصحاب كهف و رقیم از آیات عجیب ماست؟!)
مو بر بدنم راست شد و ندا كردم: اى فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله! به خدا سوگند، سر بریده تو شگفت تر است، شگفت تر!
ابو مخنف گوید: سر مبارك امام علیه السلام را در بازار صرافان كوفه بر نى داشتند كه (شنیده شد:) آن سر، صدا صاف كرد و سوره مباركه كهف را تا آیه شریفه: انهم فتیة آمنوا بربهم وزدناهم هدى تلاوت فرمود و این واقعه شگفت جز بر گمراهى آنان نیفزود.
در نقل دیگرى آمده است: آنان چون سر مبارك امام علیه السلام را بر درخت آویختند، از او شنیده شد كه: و سیعلم الذین ظلموا اءى منقلب ینقلبون)؛ و آنان كه ظلم كنند به زودى خواهند دانست كه به چه كیفرگاهى بر مى گردند.)
نیز در دمشق شنیدند كه مى گوید: (لا قوة الا بالله)؛ هیچ نیرویى جز از خدا نیست.)
و نیز شنیدند كه تلاوت مى كند: اءم حسبت اءن اءصحاب الكهف و الرقیم كانوا من آیاتنا عجبا
زید بن ارقم گفت: كار تو شگفت تر است اى فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم!

 

 فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام

 

 

شنبه 23/10/1391 - 0:16
اهل بیت

قرآن بر چهار پایه استوار است
حسین بن على علیه السلام فرمود: (كتاب خداى عزیز و بزرگ بر چهار چیز استوار است:
الفاظ، اشارات، لطایف و حقایق
الفاظ قرآن را از آن عموم و اشارات آن از آن نخبگان است.
لطائف قرآن براى اولیاء خدا و حقایق آن براى پیامبران است.
و فرمود: (ظاهر قرآن، آراسته و زیبا و باطن قرآن، ژرف و ناپیداست. از جامع الاخبار

 

 پاداش قرائت قرآن

بشر بن غالب اسدى از امام حسین بن على علیه السلام نقل مى كند كه فرمود: (هركس ایستاده در نماز خود، یك آیه از كتاب خدا را بخواند، در برابر هر حرفى (پاداش) صد كار نیك برایش نوشته مى شود و اگر آن را در غیر نماز بخواند، خدا در برابر هر حرفى، (اجر) ده كار نیك براى او مى نویسد. پس ‍ اگر (خاموش باشد و با توجه) گوش به قرآن بسپارد، در برابر هر حرفى (پاداش) یك حسنه دارد و اگر قرآن را در شب به پایان رساند، فرشتگان خدا تا هنگام صبح براى او طلب رحمت كنند و اگر آن را در روز تمام كند، ملائكه نگهبان تا شب بر او درود مى فرستند و چنین كسى (نزد خدا) (یك دعاى مستجاب دارد) و این ختم قرآن براى او از آنچه میان آسمان و زمین است بهتر خواهد بود)).
(بشر مى گوید:) عرض كردم: این پاداش كسى است كه همه قرآن را بخواند، اما كسى كه همه را نمى خواند چگونه است؟
حضرت فرمود: (اى برادر اسدى! همانا خدا بخشنده، با عظمت و بزرگوار است، هر گاه كسى هر چه از قرآن را كه مى تواند، بخواند، خدا همان پاداش ‍ را به او عطا مى كند.

از فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) 

شنبه 23/10/1391 - 0:13
اهل بیت

قبل از آنكه به آثار و بركاتى كه برگرفته از روایات اسلامى است اشاره كنیم ، این نكته لازم به ذكر است كه زیارت مرقد شریف امام حسین (ع) مانند سایر ائمه ، به مردمان و زیارت كنندگانش ، نوعى آرامش و اطمینان مى‏بخشد . در این عصر كه انسان را موجودى مضطرب مى نامند، و پیوسته دست به گریبان با پدیده‏هایى چون تردید، ناكامى، تشویش، ترس و ناسازگارى با محیط و زندگى ماشینى و محرومیت و جنگ و حتى كنار نیامدن خود است، و هر روز شاهد كاهشها و فرسایشها است و نمى تواند از اضطراب در امان بماند ، این زیارت مرقد مردان خدا و پیشوایان دین است كه به انسان آرامش خاطر مى دهد.
در زیارت یك نوع كشش و نیاز الزام آورى انسان را وا مى‏دارد كه فشارها و فریادهاى درونى را از راهى خارج كند . زائر آن مرقد شریف در پرتو دعا و گفتگو با پاكان و استمداد از ارواح پاك مقربان درگاه الهى، نیرو گرفته و نابسامانیها را با توسل بدانها برخود هموار مى سازند ، و خستگى‏ها و فشارهاى وارد بر روان ، و نیز اضطرابها و یأسها را از خودمى زدایند و به آرامش و اطمینانى براى ادامه زندگى دست مى‏یابند. 

 

شنبه 23/10/1391 - 0:11
اهل بیت

نویسنده تاریخ دمشق یك جلد از تاریخ مفصل خویش را به عاشورا و امام حسین (ع) اختصاص داده است. به این ترتیب كه در مجموع ۴۰۱ روایت در این باره گزارش می كند كه اگر ۱۵۰ روایت تكراری را حذف كنیم، تنها ۲۵۰ روایت می ماند كه از آن میان حدود ۳۰ روایت مربوط به سال شهادت و مدت عمر آن حضرت است و در حدود ۲۰ روایت مربوط به پیشگویی هایی است كه از رسول خدا (ص) و امام علی (ع) در كشته شدن امام حسین (ع) آورده است و نزدیك به ۵۰ روایت نیز در مورد كارهای عجیب و غریبی است كه پس از كشته شدن امام حسین (ع) رخ داده است و بیش از ۹۰ روایت هم درباره فضایل و مناقب امام حسین (ع) است كه در نوع خود بی نظیر و بسیار جالب توجه است. نتیجه اینكه فقط در حدود ۱۰ روایت در مورد مقتل و چگونگی شهادت امام حسین (ع) و كیفیت برخورد سپاهیان عمر ابن سعد و جنایت ها و وحشیگری های آنان نسبت به شهدای كربلا و حوادث خونبار عاشورا است. حاصل سخن اینكه با این تنظیم حساب شده، ابن عساكر دست به سه تحریف بزرگ زده است:
۱. از میان صدها روایت و اخبار مفصلی كه حاكی از وحشیگری و جنایت های تكان دهنده سپاهیان یزید در فاجعه عاشورا است، تنها به ۱۰ روایت كوتاه قناعت كرده است تا آیندگان و اتباع یزید را با این جنایت های بسیار دلخراش به محاكمه تاریخ نكشند؛ زیرا این كار موجب تقبیح یزید به صورت مستقیم و بدون واسطه، و خلفای پیشین به صورت غیر مستقیم و با واسطه می شد و این كاری است كه ابن عساكر به هیچ وجه تن به آن نداده و بهتر آن دیده است كه تنها با نقل ۱۰ روایت از فاجعه ای به آن بزرگی بگذرد.
۲. در مقابل، دو برابر آن یعنی ۲۰ روایت درباره پیشگویی پیامبر (ص) و علی (ع) از كشته شدن حسین (ع) به دست داده است تا در خیال خوانندگان تاریخش چنین بگنجاند كه اما حسین (ع) ناچار از كشته شدن بود؛ چرا كه تقدیر و خواست خدا از پیش بر قتل حسین (ع) مقدر شده بود و پیامبر (ص) و امام علی (ع) بارها از آن خبر داده بودند. پس مقصر اصلی نه یزید كه تقدیر و سرنوشت است و این تحریف با توجه به اینكه بیشتر اهل سنت قایل به جبر بوده و انسان را در كارهای خود مختار نمی دانند. بخوبی می توانست یزید را از این جرم عظیم تبرئه و حسین (ع) را مجبور به كشته شدن نشان دهد.
۳. با نقل ۵۰ روایت كه حاكی از امور عجیب و غریب است، خواسته است كه شیعیان را مردمانی نامعقول و خرافی نشان دهد. وی در حقیقت با این ترفند ماهرانه كه به ظاهر مقدس می نماید حماسه عاشورا را استهزا كرده است. مفهوم این اخباری كه وی روایت كرده در موارد زیر خلاصه می شود:
۱. آسمان در سوگ حسین (ع) گریست.
۲. از آسمان خاك های سرخی فرو ریخت.
۳. ستارگان هنگام روز پدیدار شدند.
۴. هیچ سنگی از روی زمین برداشته نشد مگر آنكه از زیر آن خون تازه بیرون آمد.
۵. آسمان به مدت هفت شبانه روز در تاریكی به سر برد.
۶. خورشید هر صبح و شام، شعاع های خونینی بر دیوارها می تابانید.
۷. در آسمان چیزی همانند خون دیده می شد.
۸. ستارگان به یكدیگر برخورد می كردند.
۹. فردی كه مردم را به كشته شدن حسین بشارت می داد، كور شد.
۱۰. از آسمان باران خون می بارید.
۱۱. از دیوار دارالاماره خون سرازیر می شد.
۱۲. دیوارهای بیت المقدس با خون آغشته شد.
۱۳. در روز حادثه هر شتری در اردوگاه كشته می شد، میان گوشت آن آتش بود.
ابن عساكر هیچ سخنی از حكمت قیام عاشورا و اهداف مقدس امام حسین (ع) به میان نمی آورد، اما این همه روایت شگفت آور را پس از قتل حسین (ع) نقل می كند. یكی از پژوهشگران معاصر در این باره می نویسد:
در مورد این روایت باید گفت قبل از آنكه در منابع شیعه دیده شود، بیشتر در منابع اهل سنت به چشم می خورد. كسانی چون هیثمی، ترمذی، ابن حنبل، ابن سعد، ابن عساكر، ذهبی كه از نخبگان و سرآمدان مورخان و محدثان به نام و متعصب اهل سنت هستند، نیز این روایات و امور غریب را ذكر كرده اند.
در این میان دو تن از مورخان مشهور شامی، یعنی ابن عساكر و ذهبی، با وجودی كه گزارش های مستند و قابل توجهی درباره مقتل حسین (ع) هست كه عمدتاً حاكمان اموی را زیر سوال برده و چهره آنان را رسوا می سازد، آنها را ذكر نكرده و به طور گذرا از آن گذشته اند؛ ولی روایات فراوانی در مورد این گونه امور غریب و حوادث غیر طبیعی و خارق العاده به دنبال هم ردیف می كنند. اگر واقعاً به دور از تعصب به این مسائل بنگریم، چگونه می توانیم توجیه كنیم این را كه مورخان یاد شده كه چندان گرایشی به ائمه، سلام الله علیهم، و نیز امام حسین (ع) نداشته و بیشتر جانب حاكمان اموی و دشمنان اهل بیت را مراعات می كنند، به ثبت این گونه روایات پرداخته و تمایل بیشتری نشان داده اند؟ آیا ذكر غرایب یاد شده نمی تواند چهره شیعه و اعتقادات آنان را زیر سوال ببرد؟ آیا آن مورخان نخواسته اند واقعه عاشورا و هدف قیام حسین (ع) را تحت الشعاع این مسائل قرار دهند؟ آیا این سخن پیامبر (ص) در جواب مردمی كه می اندیشیدند با مرگ فرزند او، ابراهیم، كسوف پدید آمد، در منابع شیعه و سنی ثبت نشده است كه فرمود: ستارگان و كواكب به خاطر مرگ هیچ احدی كسوف یا خسوف نمی كنند؟
آیا تاكنون اندیشیده ایم كه آوردن این گونه گزارش ها در منابع اسلامی، یعنی به هم خوردن ستارگان، طلوع نكردن خورشید، باریدن خون از آسمان و غیره، مسلمانان و به ویژه شیعه را در نظر مردم جهان افرادی كوته فكر، خرافی و عاری از عقل معرفی می نماید؟ آیا آنان نخواهند گفت اگر چنین حوادثی رخ داده بود، امروز دیگر از نظام هستی اثری نبود؟ و نیز اگر این معجزات الهی پس از شهادت امام حسین (ع) رخ داد، چرا قبل و یا هنگام شهادت ایشان چنین نشد و خداوند كمك های خود را از حضرت اباعبدالله (ع) دریغ فرمود؟
آیا وقتی علی اصغر شهید شد، امام سر به آسمان بلند نكرد كه «خدایا اگر كمك خود را از ما برداشته ای این مصیبت ها را ذخیره ای برای آخرت ما قرار بده» و نیز اگر كسی با گفتن خبر شهادت حسین (ع) یا شادی، به وسیله شعاع ستارگان كور می شود، چرا قاتلان او كه با چنین بی رحمی، او و یارانش را كشته و با اسب بر او تاختند، چنین نشدند؟
نكته آخر اینكه چرا این گونه حوادث طبیعی را قبل از آن در تاریخ اسلام نمی بینیم؟ آیا حضرت حمزه عموی بزرگوار رسول خدا (ص) و بزرگترین حامی اسلام در كارزار اُحد به گونه ای مظلومانه مُثله نشد و توسط پلیدترین مشركان سینه اش از هم ندرید و جگرش پاره پاره نشد؟ آیا علی (ع) به گونه ای مظلومانه در محراب به شهادت نرسید؟ آیا حسن جگرش پاره پاره نشد؟ در هر حال قضاوت را به عهده خوانندگان می گذاریم كه خود بیندیشند و قضاوت كنند.
ابن عساكر علاوه بر تحریفات دیگری كه درباره عاشورا ساخته با این سه ترفند حساب شده به تحریف كلی عاشورا و قیام حسین (ع) دست زده است. این در حالی است كه ابن عساكر كسی است كه در میان مورخان شامی، گفته می شود «تقریباً بی طرف و منصف» بوده است! اگر منصف و بی طرفش چنین كند كه دیدیم، از غیر منصف و طرفدارش چه توقعی می توان داشت؟

 

افكار نیور 

شنبه 23/10/1391 - 0:8
اهل بیت


در اینجا چند احتمال به نظر می رسد: احتمال اول این است كه خود ابن خلدون این كار را نكرده است، به این معنا كه چندین صفحه خالی و سفید برای این كار گذاشته بود كه برگردد و در فرصت مناسب تكمیل كند و بنویسد اما میان دو بن بست افتاده بود كه نمی توانست راه به جایی ببرد؛ اگر به صورت صحیح می نوشت، دنیایش در خطر بود و ترس از مقام و مریدان مانع از این كار بود و اگر به صورت غلط و نادرست می نوشت همچنان كه در مقدمه اش نوشته است، دین و آخرتش در خطر بود و عقل و وجدانش اجازه این كار را نمی داد.
احتمال دوم این است :
" ابن عساكر خواسته است كه شیعیان را مردمانی نامعقول و خرافی نشان دهد. وی در حقیقت با این ترفند ماهرانه كه به ظاهر مقدس می نماید حماسه عاشورا را استهزا كرده است. "
كه تحریف حادثه كربلا با آن بزرگی كه به قول خود ابن خلدون «از شنیع ترین واقعه ها در اسلام است كه باعث كینه و عداوت بزرگی شد.» تناقض نویسی های بسیار لازم داشت كه با توجه به طول و تفصیل فاجعه كربلا، فرصت زیادی را می طلبید و از طرفی عجله داشت كه تاریخش را به پادشاهی از ملوك بنی مُرَیْن كه درباره وی بدترین چاپلوسی ها و تملق گویی ها را كرده است، هدیه كند و این تحفه را به پادشاهی، كه وی را امیرالمومنین خوانده است، پیش كش كند. اما این فرصت را نیافت و به همان صورت كه چند صفحه را درباره حادثه عاشورا خالی گذاشته بود، به پادشاه بخشید تا به نان و نوایی كه می خواست، هر چه زودتر برسد.
احتمال سوم این است كه ابن خلدون این قسمت را نیز مثل قسمت های دیگر تاریخش با همان سبك و سیاق و با جانبداری از خلفای اموی نوشته بود،‌ اما بعدها آنان كه برای استنساخ و نسخه برداری اجیر شدند، به بخش گزارش های مربوط به عاشورا كه رسیدند از ترس خدا و روز جزا وجدان خود را چنین آرام كردند كه از نسخه برداری و نوشتن این قسمت سر باز زدند تا بیش از آن شریك جرم ابن خلدون نشده باشند.
احتمال چهارم ـ این است كه ابن خلدون خود در اصل نمی خواست حوادث دلخراش و تاثیرگذار عاشورا را گزارش كند؛ چرا كه این كار، دلها را به نفع اهل بیت (ع) و به ضرر معاویه و یزید بر می انگیخت و سنگدلی و بی رحمی و ستمگری اتباع خلفای بنی امیه را، كه وی آنان را هم خلفای راشدین می نامد، نشان می داد. و این همان چیزی است كه ابن خلدون به سختی از آن می گریزد. پس بهتر آن دیده است كه از اصل قضیه بگذرد و از فاجعه ای به آن بزرگی چشم بپوشد تا بلكه فراموش شود و از خاطرها محو گردد!
نكته ای كه می تواند احتمال چهارم را تاكید و تایید كند، در روش متداول و مرسومی نهفته است كه اتباع «اسلام خلافتی» در پیش گرفته بودند و همچنان به پیش می رفتند. پیروان اسلام خلافتی برای كوبیدن «اسلام امامتی» همیشه سعی در محو آثار عاشورا داشته اند و تاریخ نویسان درباره هر یك به نوعی درباره عاشورا كوتاه آمده و حق كشی های گوناگونی كرده اند. برای نمونه می توان به كتاب هشتاد جلدی تاریخ دمشق مراجعه كرد. ابن عساكر دمشقی در این تاریخ مطوّل خود، مفصل تر از همه همسلكانِ خود از عاشورا سخن گفته است؛ اما چگونه و چرا؟
حال جا دارد پیش از آنكه به سراغ ابن عساكر و تحریفات وی برویم، دیدگاه چند تن از دانشمندان و پژوهشگران شیعه و سنی را درباره ابن خلدون نقل كنیم. استاد علامه محمدتقی جعفری می نویسد:
«منظره شگفت انگیز عاشورای حسین برای ابن خلدون ها كه می كوشند خدا و خرما را بدون تعدیل و تفسیر خرما، در دل های آدمیان جای بدهند، مخلوطی از اشتباه قابل اغماض، و حق و حقیقت ابدی می نمایند!»
نویسنده و روزنامه نگار عرب زبانی كه به تازگی از مذهب عامه روی برتافته و به مذهب تشیع گرویده است، درباره ابن خلدون می نویسد:
اگر نبود مگر تنها حوادث كربلا، هر آیینه كافی بود تا حقیقت كفر بنی امیه را آشكار سازد و پرده از روی نفاق اموی بردارد. نفاقی كه در نفوس بنی امیه رسوخ كرده بود و آنان با همین نفاق همیشه در پی فرصت بودند تا آن را با بی رحمی و خشونت بر ضد آل علی به كار گیرند... و با واقعه كربلا این فرصت بزودی و با سرعت به دست آنان افتاد... خون هایی كه در كربلا ریخته شد كافی بود تا به آنچه از بنی امیه توقع بود صورت واقعی بدهد و نفاق اموی را آشكار سازد. پس از عاشورا دیگر در نفاق بنی امیه تردیدی نماند مگر پیش كسی كه خدا دلش را مهر زده باشد و وی را در چاه ضلالت ناصبی ها و سوداگران خلافت انداخته باشد. و ابن خلدون از آنهاست كه می خواهد با جسارت و گستاخی برای ظلم و ستم، تاریخ فریبنده ای تاسیس كند. از همان مقدمه، قواعدی جعل می كند تا میراث امویان و عباسیان را حفظ كند و به نام تاریخ به خورد مردم دهد. اگر حادثه كربلا چنان سرانجام می یافت كه پیروزی دنیوی را برای امام حسین (ع) در برمی داشت ابن خلدون به هیچ وجه از ستایش آن قیام و همچنین از توبیخ و تعریض به دشمنان امام حسین (ع) تخلف نمی كرد. چرا كه اصل عقلی پیش او «با برنده بودن» و «الصلاهُ مَعَ مَنْ غَلَب» است.
همین نویسنده كه خود عمری را با اتباع اسلام خلافتی سپری كرده و حرف آنها را بهتر و زودتر از دیگران می فهمد و درك می كند یافته های ابن خلدون را درباره تبرئه یزیدبن معاویه و تخطئه حسین بن علی (ع) كلمه به كلمه به نقد و بررسی كرده و هر چه ابن خلدون با خیال خود رشته بود پنبه كرده است و در جایی به نقل از پژوهشگری بی طرف و غیر مسلمان می نویسد:
ابن خلدون دارای شخصیت وقیحی است؛ جز حقوق قدرت حاكم، حق دیگری را به رسمیت نمی شناسد؛ تنها به قدرت و جاه می اندیشد و غیر از طغیان، از درك و فهم همه چیز ناتوان است.
نویسنده اثر گران سنگ الاامام صادق و المذاهب الاربعه كه آن را در ردّ یاوه سرایی های ابن خلدون نوشته است، در ضمن شناسایی وی، می نویسد:
مثل اینكه هاله و هیبت بزرگداشت و تقدیرها، كه برخی نویسندگان برای ابن خلدون می كنند همانان را از شناخت شخصیت این مرد آنچنان كه بود دور كرده است و آنان را از پی بردن به آن دسته از اشتباه ها و خلاف گویی هایی كه مقدمه وی متضمن آنها است باز داشته است.
بارها بیشتر پژوهشگران و نویسندگان را دیده ایم كه به صرف تقلید از گذشتگان به تجلیل ابن خلدون می پردازند بدون اینكه با افكار و خرافه گویی های وی آشنا باشند. در واقع ابن خلدون چنان بود كه استاد موسی سلامه توصیف كرده است؛ اشتباه فاحش ابن خلدون در تحقیر، و اندك و ناقص نمایاندن تمدن عرب دیده می شود. وی در این مورد، به تمام معنا كور است و هیچ روزنه ای از روشنایی در دیدگاه وی دیده نمی شود... و آنچه را در مقدمه تاریخش از علوم اجتماعی و عمران و... آورده است از نوشته های «اخوان الصفا» دزدیده و به نام خود نشر داده است...
بالاترین دلیل بر اینكه وی با تجاهل ورزی حقایق را تحریف كرده، موضع خصمانه ای است كه در برابر اهل بیت (ع) گرفته است؛ پیداست كه این ستم ورزی جز انگیزه های سلطه طلبی و قدرت پرستی، دلیل دیگری نداشته است. ابن خلدون آن چنان تشنه قدرت و جاه بوده است كه از خود بی خود شده و قلمش را به سود ستم و به ضرر حق و حقیقت جاری ساخته است.
«و این كار از كسی چون ابن خلدون، كه در زیر سایه دولت و قدرت دشمنان اهل بیت (ع) پا گرفته و نام و نان یافته بود، چندان بعید نیست؛ زیرا وی بنده پادشاه عصرش و اسیر شیطان درونش بوده است.»
از چنین شخصی، جز تحریف عاشورا و تبرئه یزیدبن معاویه چه انتظاری می توان داشت؟ وی با صراحت می نویسد: فسق یزید بر همه اهل روزگارش آشكار شده بود و در فاسق بودن وی همگان حتی دشمنان امام حسین (ع) نیز متّفق بودند، باز با این همه امام حسین (ع) را خارجی می خواند و قیام حضرتش را خطا و غلط می پندارد. حال باید دید هم قطاران ابن خلدون، آنان كه جسارت و گستاخی او را در خود نمی دیدند برای تحریف عاشورای حسینی چه اندیشیده اند و دست به چه حیله هایی زده اند؟

افكار نیوز 

شنبه 23/10/1391 - 0:7
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته