• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1994
تعداد نظرات : 294
زمان آخرین مطلب : 4529روز قبل
سينمای ایران و جهان

گفت وگو با پیام دهكردی كارگردان نمایش «متولد 1361»

دردامن، دریغا کودکم...

«وه! چه زود دیر شدیم/ من و کودکم/ دردا من/ دریغا کودکم!...» این قطعه ای از «پیام دهکردی»است که در بروشور نمایش «متولد 1361» نوشته شده و در انتهای اجرا آن خوانده می شود. پیام دهكردی در اولین تجربه كارگردانیاش به نسلی از دختران دهه60 پرداخته است.

شاید قطعه ای كه در پایان نمایش خوانده میشود، چکیده ای از نگاه و برداشت او نسبت به متولدین دهه 60 باشد.

نمایش «متولد 1361» نوشته نغمه ثمینی است که با کارگردانی پیام دهکردی در تماشاخانه ایرانشهر اجرا می شود.

 

دنیای متفاوت دهه 60

این کار از نظر من ادای دین به یک نسل است. نسل دهه 60 دارای گستردگی و گوناگونی زیادی است. این گوناگونی به این دلیل است که بازه زمانی سال های ابتدایی زندگی متولدین دهه 60 با سال های میانی آن، دنیاهای کاملا متفاوتی دارد. ما پس از تحقیقات فراوانی که به شکل های مختلف انجام دادیم، به این نمونه مثالی رسیدیم که با وجود اینکه قابل تعمیم به تمام نسل دهه 60 نیست اما تلاش شده که به آن نوعی شمول داده شود.

ما سعی کردیم گزینه های مشترک نسلی را در این شخصیت بگنجانیم، مثل ترس، تنهایی یا اینکه تمام بچه های این نسل زود دیر شدند؛ یعنی در یک چشم به هم زدن این نسل بزرگ شد، نسلی که هیچ گاه سه سالگی نکرده و هیچگاه شش سالگی اش، شش سالگی واقعی نبوده است. یکسری اشتراکات هم داشتیم که اجازه می داد شخصیت را از یک دنیای بسته خارج کنیم و محدوده نسل او را برای همه قابل فهم کنیم تا هم کار برای نسل های دیگر ملموس باشد و هم به طور مشخص و ویژه برای نسل دهه 60 باشد.

ادای دین در حوزه درام

اول اینکه تصویری که نسل دهه 60 در ابتدا در ذهن افراد دیگر جامعه از خود به جا گذاشته بود تصویر نسلی بود بی خیال و سطحی نگر که غنای فکری ندارد، دمدمی مزاج است و سربه هوا. یعنی انبوهی از ویژگی های بد به این نسل نسبت داده می شد.

اما من به عنوان کسی که دارم با این نسل نفس به نفس زندگی می کنم، احساس کردم که اصلا اینطور نیست و در طول سال های اخیر اتفاقا این نسل دارد نشان می دهد که چقدر باشعور عمل می کند و در بسیاری حوزه ها گوی سبقت را از نسل های دیگر ربوده است.

این یک بخش ماجرا بود اما بخش دیگر این بود که من احساس کردم در سال های گذشته در حوزه درام به نسل های گذشته به طور کامل پرداخته شده و نسل دهه 60 بیشتر کارکرد حاشیه ای و یا تزئینی داشته است. به همین دلیل من احساس کردم به خصوص الان زمان آن است که ما به طور کامل به این نسل بپردازیم و ادای دینی به آن بکنیم.

ایستایی در دل تلخی

این طبیعتا از دل تحقیق ها و بررسی های بی وقفه ای می آید که من در طول یک سال و نیم گذشته انجام داده ام. من در این مدت بیش از همه سال های عمرم با این نسل زندگی کردم. ما یک وقت یک تصویری را می بینیم که نشان دهنده سرخوشی این نسل است و این تصویر واقعی نیست، بلكه تصویری ساختگی است.

یعنی تصویری است که آدم ها به آن پناه می برند تا زنده باشند اما چهره درونی این نسل چیز دیگری است. وقتی به این نسل نزدیک شدم دیدم که پشت این چهره سرخوش یک دنیا سوختگی و رنج وجود دارد. در واقع در عمق دارد یک تراژدی روی می دهد که با انواع سرخوردگی همراه است به گونه ای که جهان اطراف، این نسل را نمی فهمد و این واقعیت بسیار تلخ است اما با وجود اینها این نسل ایستاده است. در نمایش ما میبینید که شخصیت ما در نقش مادر در شدت درد ایستاده و با بچه ای که در درون خود دارد حرف می زند.

این ایستایی چیزی است که در دل این تلخی وجود دارد و نگاهی امیدوار به این نسل است.

همكاری مشترك با نغمه ثمینی

بزرگ ترین دلیل اش این بود که من و نغمه ثمینی فصل مشترک و دیالوگ های مشترک زیادی بین هم داشته ایم که بخشی از آن بر می گردد به سال ها همکاری مشترکی که ما در حوزه تئاتر با هم داشته ایم.

از طرف دیگر نغمه ثمینی دغدغه های اجتماعی شدیدی دارد اما نمایشنامه اجتماعی به معنای اینکه حرفش را صریح و بی پرده بزند نمی نویسد، بلکه دغدغه هایش را همراه با استعاره و شاعرانگی می گوید و این خیلی نزدیک به جنس نگاه من است. از سوی دیگر وقتی خواستم به این نسل بپردازم نمونه مثالی موجود در ذهنم، دختر بود چراکه از نگاه من نه اینکه مردان موقعیت دشواری نداشتند اما زنان متولد دهه 60 موقعیت به شدت دراماتیک تری دارند. برای همین بهتر آن بود که نویسنده ای این کار را می نوشت که علاوه بر اینکه فرزند زمانه خود باشد و دغدغه آسیب های اجتماعی را داشته باشد، خود به واسطه تدریس با این نسل دمخور بوده و آنها را بشناسد و در کنار همه اینها و مهمتر از همه، زن باشد.

تجربه سخت هفت مونودرام

من از اول در ذهنم این بود که ما زنی داشته باشیم که در هفت پاره نشان داده شود و این هفت پاره قسمت های مختلف زندگی او را نشان دهند.

دلیل من برای این نوع ساختار، خود نسل بود. این باعث شد عمق بیشتری در کار ایجاد شود. از طرفی می خواستم به نوعی این را نشان دهیم که این نسل نسلی است که نتوانسته وارد دیالوگ شود؛ این بدین معنی است که این نسل درک نشده و کسی حرف های او را نشنیده. به همین دلیل این ساختار جواب درستی به ما می داد که هیچ گاه با دیالوگ نمی توانستیم به آن برسیم.

در عین حال ساختار مونودرام برای من یک چالش اجرایی داشت و من چون هر رشدی کردم از خطر کردن های خودم بدست آوردم، خواستم اینجا هم خطر کنم. شما می دانید سخت ترین نوع تئاتر مونودرام است. حالا ما اینجا هفت مونودرام داریم، بدون هیچ ابزار و رسانه اضافی دیگری این چالش مهمی بود که من رفتن به درون آن را دوست داشتم.

نسلی معلق در فضای جنگ

من معتقدم نسل دهه 60 متعلق به زمان جنگ است و به همین دلیل حالتی معلق دارد و در زندگی به همین دلیل همیشه با ترس ها و ناشناخته ها محدود شده است.

سیطره سوال های بی جواب، این نسل را در باریکه راهی قرار داده و با توجه به این شرایط تنهایی و بی ارتباطی، صحنه و ساختار اجرایی شکلی مختص به این نسل می توانست باشد. شاید اگر می خواستم نسل دهه 50 را نشان دهم این شکل تغییر می کرد. به همین دلیل من از امکان هایی مثل عمق و پرسپکتیو و خیلی چیزهای دیگر به دلیل تحلیل موقعیت این نسل استفاده نکردم تا به شکل درستی در اجرایی کردن آن برسم.

ریتم تند، ریسك خوب

اول بگویم که به اعتقاد من رفتن به سمت ریتمی شبیه به ریتمی که کار ما دارد، در شرایطی که تماشاگر عادت کرده که همه چیز برایش کند گفته شود و یک مطلب یک خطی در 10 دقیقه به او منتقل شود، نوعی ریسک بود.

ریتم کار ما برای کوتاه کردن اجرا تند نیست، بلکه من احساس می کردم نسلی که به جای لالایی آرام و موسیقی و شعر صدای موشک می شنود همه چیز برایش در نوعی اضطراب و التهاب اتفاق می افتد. برای این نسل زمان همیشه دیر است و مدام حرف نگفته وجود دارد؛ بنابراین ریتم این نسل پرشتاب است.

از سوی دیگر نسل دهه 60 اصولا نسبت به دهه های قبل از خود ریتم تندی دارد. تعویض عواطف در این نسل بسیار سریع است. در یک چشم به هم زدن عشق در این نسل تبدیل به نفرت می شود، در حالی كه این تغییر در نسل های قبل تر بازه زمانی زیادی را می طلبید. ما برای رسیدن به این ریتم واقعا تمرین های بی وقفه ای کردیم و صبوری گروه بازیگران این امکان را به من داد تا بتوانم این ریتم را روی صحنه عملی کنم.

انتخاب درست بازیگران

من در گفت وگویی که چند وقت پیش هم با هم داشتیم، گفتم که بازیگر باید خوب بازی کند حالا هر جا که می خواهد بازی کند، فرقی نمی کند مهم درست بازی کردن است. این شعار من است و هیچ مرزبندی خاصی ندارد. یعنی این خط کشی ها که سینما مال یک عده است و تئاتر مال عده ای دیگر هم به اعتقاد من غلط است. با این وجود من خودم منتقد استفاده از بازیگر سینما به این عنوان که فقط از چهره او برای فروش استفاده شود، هستم. ما یک بازیگر را از سینما می آوریم که تئاتر را نمی شناسد و در نتیجه بد بازی می کند و علاوه بر کار، خود آن بازیگر هم لطمه می بیند. اما برای این کار من به همراه خانم ثمینی جدولی تهیه کردیم که در آن خصوصیات فیزیکی و شخصیتی هر یک از پاره های آدم نمایش خود را مشخص کردیم و براساس آن در بین بازیگران تئاتر و سینما و تلویزیون جستجو کردیم. پس از این مرحله نقش ها براساس انتخاب های ما تکمیل شدند یعنی بسیاری از این بچه هایی که شما روی صحنه می بینید پاره مربوط به آنها با توجه به خصوصیات خود آنها نوشته شده است. خیلی ها قبل از دیدن نمایش به من گفتند که ما بقیه را کار نداریم، اما انتخاب پگاه آهنگرانی اشتباه بود.

اما من ایمان داشتم که با دیدن اجرا قطعا نظر همه 180 درجه عوض می شود و همینطور هم شد و نظرات بسیار مثبتی از بازی پگاه آهنگرانی به من منتقل می شود. اگر برای بازیگر وقت گذاشته شود و او هم درست هدایت شود، چنین نتیجه ای به وجود می آید.

شاعرانگی در پایان

در متن نوعی شاعرانگی وجود داشت که باید در اجرا نمود پیدا می کرد. من می توانستم در صحنه ها تاش هایی از آن را پخش کنم و در نهایت خواستم که در انتها یک اتفاق شاعرانه عمیق را اجرا کنم. به همراه این می خواستم در صحنه پایانی تماشاگر کل نمایش را مرور بکند، اما در یک اتفاق بصری و نه با خشونت و زمختی، بلکه به سیاق یک بیت شعر که با شاعرانگی یک مفهومی را منتقل می کند. در نهایت هم باید بگویم که من به آن صحنه علاقه داشتم و در کنار دلایلی که گفتم خیلی دوست داشتم که آن فرم را در کار اجرا کنم.

منبع : tehrooz.com
يکشنبه 12/10/1389 - 14:58
سينمای ایران و جهان

همكاری كدام بازیگر و كارگردان برایتان دلنشین تر است؟!

استاد و فرمانده

گاهی فیلم ها را از روی اسم بازیگرشان انتخاب می كنیم و گاهی هم به شهرت و سابقه كارگردانش نگاه می كنیم. اما پیش آمده كه به خاطر همكاری كارگردان ـ بازیگر هم فیلمی را انتخاب كنیم. مثلا فیلم های اسكورسیزی ـ دنیرو یا اخیرا اسكورسیزی ـ دی كاپریو. شاید اگر دی كاپریو در فیلم كارگردان دیگری بازی كند، آنقدر برایتان كنجكاوی برانگیز نباشد. مطلب زیر نگاهی دارد به زوج كارگردان ـ بازیگرهایی كه برای تماشاگران جذاب بوده اند و حالا امیدوارند دوباره آنها را كنار یكدیگر ببینند. بهانه اش هم دوباره قرار گرفتن نیل بلامكمپ، كارگردان، در كنار شارلتو كوپلی، بازیگر محبوبش، در یك اثر جدید به نام «بهشت» است.

بسیاری از این زوج های كارگردان ـ بازیگر در كنار یكدیگر فیلم های شاهكاری ساخته اند و این موضوع جالب است كه اگر دوباره كنار یكدیگر قرار بگیرند باز هم قادر به خلق آن لحظات جادویی خواهند بود؟ نگاهی داریم به فهرست همكاری هایی كه بی صبرانه منتظر تكرار آنها هستیم:

 

پیتر ویر و راسل كرو

این همكاری خیلی دور از ذهن نیست، چون اتفاقا اخیرا اخباری منتشر شده مبنی بر این كه احتمال دارد دنباله فیلم «استاد و فرمانده» هم ساخته شود. شاید شما هم خیلی طرفدار دنباله یا بازسازی فیلم ها نباشید، اما از همین حالا می توانید برای دیدن این یكی بی تابی كنید. ویر بتازگی ساختن فیلم «راه بازگشت» را تمام كرده و كرو هم بار دیگر در فیلم «3 روز بعد» به كارگردانی پل هیگیس قدرت بازیگری اش را به تصویر می كشد. چه دنباله «استاد و فرمانده» ساخته شود، چه فیلم دیگری با همكاری این دو تولید شود، ما منتظر یك شاهكار از این دو نفر هستیم.

كریستوفر نولان و گای پیرس

«ممنتو» یكی از 5 فیلم برتر نولان است كه در فهرست برترین های خیلی از مردم قرار دارد. پیرس هم یكی از هنرپیشگان بااستعدادی است كه امیدواریم روزی شاهد گرفتن جایزه اسكار توسط وی باشیم. فوق العاده نخواهد بود اگر هر دوی آنها برای یك فیلم نامزد جایزه اسكار شوند؟ به نظر می رسد پیرس یكی از تاثیرگذارترین بازیگران دهه گذشته است. او در فیلم «محرمانه لس آنجلس» به كارگردانی كرتیس هنسن هم خوش درخشید. (همان طور كه بازیگر دیگر فیلم، راسل كرو هم بازی خیره كننده ای در آن فیلم از خود ارائه داد.) در نتیجه امیدوارم به جز این كه در فیلم دیگری از نولان ظاهر شود، همكاری او با هنسن را هم دوباره ببینیم.

 

رایدلی اسكات و هریسون فورد

از آنجایی كه بتازگی مجددا فیلم «بلید رانر» اسكات را دیده ام، متوجه شدم كه یكی از جذاب ترین فیلم های سینمایی در صورتی رقم خواهد خورد كه اسكات از هریسون فورد 68 ساله در یكی دیگر از فیلم های ژانر علمی ـ تخیلی اش بهره بگیرد.

امیدواریم این اتفاق در فیلم «جنگ تا ابد» بیفتد. فیلمی كه به گفته نشریه ورایتی، «یك حماسه علمی ـ تخیلی است كه قدری از اودیسه را هم در خودش دارد، اما به شیوه بلید رانر روایت می شود».

ترنس مالیك و كریستین بیل

با آن كه كریستین بیل فقط حدود 20 دقیقه در فیلم «دنیای نو» ترنس مالیك بازی كرد، اما شاید برای ما جوان ها، یكی از بهترین بازی های بیل و یكی از بهترین لحظات فیلم های مالیك را رقم زده باشد. دیگر بندرت بیل را در چنین نقش رمانتیك دیده ایم. خیلی تاسف برانگیز بود كه شایعه بازی بیل در فیلم دیگر مالیك، «درخت زندگی»، به حقیقت نپیوست. به هر حال خبرها حاكی است بیل در حال بازی در فیلمی در كنار ریچل مك آدامز و خاویر باردم است. ما معمولا آن وجه خشن و سرسخت و روانكاوانه بیل را دیده ایم و حالا دوست داریم، بار دیگر او را در نقش های ملایم تر ببینیم و مالیك كارگردانی است كه می تواند آن رویه دیگر بیل را هم به تماشاگر نشان دهد. همكاری ای كه امیدواریم بعد از بازی بیل در قسمت سوم بتمن، «شوالیه سیاه برمی خیزد»، رخ دهد.

 

زاك اسنایدر و جرارد باتلر

وقتی این همكاری را پیشنهاد می كنیم، اصلا فكر نكنید كه تمایل داریم فیلم دیگری مثل «300» ساخته شود یا قسمت دوم یا دنباله ای بر چنین فیلمی. اتفاقا از همین جا اعتراض خودم را نسبت به این فیلم بیان می كنیم. اما سبك بصری و كارگردانی اسنایدر خوب است و باتلر هم در فیلم های او بازی خوبی دارد. به نظر می رسد كه هر دوی آنها هم از كار كردن با یكدیگر خیلی لذت می برند. امیدواریم در یك فیلم دیگر، همكاری آنها ادامه پیدا كند.

این فهرست می تواند طولانی تر از اینها باشد. می شود اسم كارگردانان بزرگ تری چون اسكورسیزی و فینچر و... را به آن اضافه كرد. اما قضیه اینجاست كه فیلمسازانی به بزرگی آنها با هر بازیگری كه كار كنند، احتمالا شاهكار خلق می كنند. هرچند نمی شود منتظر ماند كه مثلا اسكورسیزی دوباره یكی از آن همكاری های كلاسیك سینما را با دنیرو داشته باشد و خاطرات «راننده تاكسی» یا «گاو خشمگین» را برایمان زنده كند.

 

 

منبع : jamejamonline.ir/ صوفیا نصراللهی
يکشنبه 12/10/1389 - 14:58
سينمای ایران و جهان

مارك والبرگ، از بازی در درام ورزشی مبارز می گوید

نمی خواستم عقب نشینی كنم

مارك والبرگ در «مبارز» كه درامی شرح حال گونه و ورزشی است، در نقش میكی وارد، قهرمان مشت زنی اهل ایرلند ظاهر می شود. میكی وارد با كمك و همراهی برادر خود در میانه دهه 80 میلادی تلاش كرد عنوان قهرمانی مسابقات بوكس را از آن خود كند.

دیوید اوراسل، كارگردان فیلم امیدوار است عوامل اصلی «مبارز» در دور جدید رقابت های اسكاری، نامزد دریافت جایزه شوند. مبارز كه هفته قبل روی پرده سینماهای جهان رفت با هزینه ای 20 میلیون دلاری تهیه شده و مورد پسند منتقدان سینمایی قرار گرفته است. آنها بازی والبرگ را نیز در این فیلم تحسین و آن را یكی از بازی های خوب سال 2010 ارزیابی كرده اند.

 

صحنه های مشت زنی فیلم بسیار طبیعی و واقعگرا هستند تمرینات مربوط به این صحنه ها چگونه بود؟

فیلم چند بار قرار بود ساخته شود و هر بار فیلمبرداری آن به دلیلی به تعویق افتاد. به همین دلیل، من هر بار تمرینات مربوط به مشت زنی را انجام می دادم و ناگهان وقفه ای در این كار به وجود می آمد. به این ترتیب، تمرینات دنباله دار و پشت سرهم نبود. اما با وجود وقفه هایی كه در این تمرین ها به وجود آمد، من هر بار آماده تر از دفعه قبل می شدم. كم كم این باور در خودم ایجاد شد كه می توانم یك مشت زن باشم و نقش یك بوكسور را تا حد امكان به شكلی منطقی و قابل باور بازی كنم.

 

قرار بود مت دیمون، در مبارز بازی داشته باشد. ولی او این دعوت را رد كرد.

خود من هم دلیل واقعی او را برای این كار نمی دانم. از زمانی كه گفت در فیلم بازی نمی كند دیگر او را ندیده ام. قبل از این كه مت برای بازی در مبارز دعوت شود، قرار بود براد (پیت) آن نقش را بازی كند. اولین بار است كه این موضوع را مطرح می كنم، اما او هم به دلیل همزمانی تولید این فیلم با یك كار دیگر نتوانست با پروژه همكاری كند. براد وقتی فیلمنامه را خواند خیلی هیجان زده شد و خیلی دوست داشت در مبارز باشد.

 

برایتان خیلی اهمیت داشت كه صحنه های مشت زنی رئال به نظر برسند؟

من تمام فیلم هایی را كه با مضمون ورزش مشت زنی ساخته شده اند، دیده ام. خودم هم یكی از طرفداران پر و پا قرص ورزش بوكس هستم. جوان تر كه بودم كمی هم این ورزش را انجام دادم. فیلم های معروف این ژانر «راكی» و «گاو خشمگین» را حداقل 30 بار تماشا كرده ام، اما تصور كلی ام این است كه در هیچ یك از این فیلم ها، صحنه های مشت زنی شان واقعی و طبیعی نبوده اند. همیشه این امید را داشتم كه روزی فیلمی ساخته شود (و من هم تماشاچی آن باشم) كه این صحنه ها مثل صحنه های واقعی باشند. فكر می كنم مبارز این كار را به شكلی صحیح و درست انجام داده است. با براد (پیت) هم صحبت كه می كردم او هم احساس مرا داشت.

 

 

مبارز شما را نامزد اسكار بهترین بازیگر مرد می كند؟

فكر كردن به آن هم بامزه و مفرح است؛ ولی از حالا نمی توان با قاطعیت درباره چنین چیزی صحبت كرد. سال گذشته وقتی دیدم مارتین اسكار گرفت، خوشحال و هیجان زده شدم. دریافت جایزه همیشه باعث شادی و هیجان آدم می شود.

 

كارنامه هنری تان را چگونه ارزیابی می كنید؟

نگاهم به كارنامه هنری ام مثل نگاه یك وزشكار به كارهایی است كه انجام داده است. من قرار نیست برای همیشه و تا ابد به بازی در فیلم ها بپردازم. بعضی ها نمی دانند كه چه زمانی باید به فعالیت خود خاتمه دهند و بازنشسته شوند، ولی من می دانم پایان این بازی چه زمانی است و چه وقتی باید خودم را كنار بكشم.

 

برای رفتگان مارتین اسكورسیزی نامزد دریافت اسكار شدید. اشتیاق همكاری مجدد با او را دارید؟

هر زمان كه فرصت همكاری دوباره با مارتین را داشته باشم، حتی برای یك لحظه هم وقت را تلف نمی كنم؛ ولی شاید برایتان جالب باشد كه بگویم سر صحنه رفتگان، من و او چالش سختی با یكدیگر داشتیم. حقیقت را بخواهید من با او مشكل داشتم. یكجوری بود كه انگار می خواست بگوید «حواست باشد، من مارتین اسكورسیزی هستم» و سعی می كرد بازی مرا وارد شیوه ها و روش های متفاوتی بكند. ولی در ادامه كار متوجه شدم كار او درست است و دارد راه درستی را می رود و من هم باید به او به عنوان یك فیلمساز باتجربه و كهنه كار اعتماد كنم. مشابه چنین رابطه ای را او با لئوناردو دی كاپریو، مت دیمون و حتی جك نیكلسن هم داشت. بعدها وقتی كار فیلمبرداری تمام شد، ما 4 نفر نشستیم و كلی به كارها و شیوه مارتین خندیدیم و او را تحسین كردیم. حالا همه ما دوستانی صمیمی و نزدیك هستیم.

 

به نظر می رسد می خواهید كار تهیه كنندگی را ادامه دهید و فیلم «كالای قاچاق» را در دست تولید دارید؟

بله، البته قبل از این در رشته تلویزیون فعالیت گسترده تری در ارتباط با تولید فیلم و مجموعه داشته ام و حالا می خواهم در سینما هم این فعالیت را بیشتر كنم. كالای قاچاق یك كار دلهره آور است كه البته خودم هم در آن بازی خواهم كرد و قصه یك مامور گارد امنیتی را تعریف می كند كه مشكل مالی دارد.

 

كار جدید چه دارید؟

«تدی ببر» برخلاف مبارز یك كار كمدی و شاد است و نقش مردی را در آن دارم كه آرزوی دوران كودكی اش برآورده می شود و كاراكتر تدی ببر وارد زندگی اش شده و ماجراهایی كمدی خلق می كند. كار فیلمبرداری فیلم تمام شده و فكر نمی كنم زودتر از تابستان سال آینده آماده نمایش عمومی شود. بازی در این فیلم را به این دلیل قبول كردم كه تفاوتی در نوع كار و فیلم هایی كه بازی می كنم به وجود بیاورم. در چند سال اخیر، بازیگر ثابت یك سری فیلم درام و دلهره آور بودم و احساس می كردم وقت آن رسیده است كه یك كار متفاوت انجام دهم.

 

 

منبع : jamejamonline.ir
يکشنبه 12/10/1389 - 14:53
سينمای ایران و جهان
یادداشتی بر فیلم «لطفا مزاحم نشوید» ساخته محسن عبدالوهاب

ایده های جذابی که هدر رفت

دشواری های یک مسیر پرسنگلاخ

ساخت فیلم به سبک «اپیزودیک»، پیشینه چندانی در عرصه سینمای ایران ندارد. زیرا دشواری های ساختاری و تکنیکی ساخت فیلم های اپیزودیک، کمتر کارگردانی را به سمت تولید و تهیه آثار سینمایی، به این شیوه از فیلم سازی می کشاند. اما با این وجود کم نیستند آثاری که با رعایت قواعد و شیوه های این اسلوب فیلم سازی، در تاریخ سینمای ایران فهرست شده اند. از نمونه های جدیدتر این گونه آثار، می توان به فیلم های «طهران، تهران» داریوش مهرجویی و مهدی کرم پور، «دوزخ، برزخ، بهشت» بیژن میرباقری، «داستان های جزیره» و «قصه های کیش» بهرام بیضایی، رخشان بنی اعتماد، داریوش مهرجویی، محسن مخملباف، ناصر تقوایی و ابوالفضل جلیلی، «دستفروش» محسن مخملباف، «پستچی سه بار در نمی زند» حسن فتحی، «فرش ایرانی» و «دعوت» ابراهیم حاتمی کیا و ... اشاره کرد. آثاری که یا با تفکر واحد یک کارگردان یا با ترکیب ایده های مختلف فیلم سازان مختلف، بر نگاتیوها ثبت شده است. این فیلم ها چندان با ذائقه مخاطب ایرانی همخوانی ندارد و گاه به سبب انتخاب موضوع های پراکنده، نحوه متفاوت روایت و ساختار غیرمتعارف سینمایی، از سوی مخاطبان مورد استقبال چندانی قرار نمی گیرد. اما ساخت این گونه فیلم ها به گونه ای ساختارمند و منسجم، نشان از توانایی های صاحب اثر دارد.

«محسن عبدالوهاب» نیز در نخستین ساخته اش با عنوان «لطفا مزاحم نشوید»، سراغ این سبک از فیلم سازی (اپیزودیک) رفته است. وی با دستمایه قرار دادن موضوع های اجتماعی و شهری و نمایش مشکلات زندگی مدرن در کلان شهرهای ایران، داستانش را در ۳ اپیزود نه چندان مرتبط با هم، برای تماشاگر روایت می کند. وی در این فیلم داستان ۳ زندگی در طول یک روز را، به تصویر می کشد. داستان هایی که اگرچه به لحاظ موضوعی پیوند مشترکی دارند اما از نظر ساختاری و داستانی، ارتباط چندانی با هم ندارند. به همین سبب مخاطب در «لطفا مزاحم نشوید» کمتر شاهد اوج و فرودهای داستانی، تعلیق و گره افکنی و شخصیت پردازی های یکدست و منسجم است. «عبدالوهاب» با این که تجربه های ارزشمند فیلم نامه نویسی و کارگردانی مشترک («گیلانه» و «خون بازی» با رخشان بنی اعتماد) را در کارنامه خود به ثبت رسانده، اما در نخستین اثر مستقلش، آن گونه که شایسته و بایسته است، موفق به نظر نمی رسد. اما به هر حال جسارت وی در پذیرفتن ریسک فیلم سازی به سبک اپیزودیک، جای تحسین و تامل دارد. آن هم در زمانه ای که بیشتر کارگردانان، تلاش دارند تا با شیوه های دم دستی، سطحی و عوام پسند، تماشاگر را به سالن های سینما بکشانند!

 

سرگردانی تماشاگر در پیچ و خم چند داستان پراکنده

«محسن عبدالوهاب» در «لطفا مزاحم نشوید»، داستانش را، به گونه ای خطی روایت می کند. داستان هایی که قرار است مخاطب را با خود درگیر کند و آن ها را، به تفکر وا دارد. اما متاسفانه کارگردان نتوانسته است در انتخاب و روایت داستان های فیلم اپیزودیکی اش، جذابیت لازم را برای همراهی مخاطب با آن ها ایجاد کند. هر یک از اپیزودهای فیلم داستان مستقل، شخصیت ها و هویت مجزایی دارند. اما نکته این است که هیچ یک از آن ها در یک نقطه مشترک، با هم پیوند نمی خورند. در تمامی اپیزودهای فیلم ترس و هراس از مشکلات زندگی مدرن اجتماعی و ارتباطات انسانی در حال گسست، روایت می شود. اگرچه ساختار اثر تا حدی استاندارد و به اصول و شیوه فیلم سازی اپیزودیک وفادار است اما ریتم و ضرباهنگ مناسب و یکنواختی ندارد. «عبدالوهاب» نحوه فیلم برداری روی دست را برای القای هر چه بیشتر فضای ملتهب فیلم به مخاطب انتخاب کرده است، اما طنز جاری در اثر یکدست نیست و در بیشتر سکانس ها، به فیلم لطمه زده است. اپیزود اول با بازی «باران کوثری» و «افشین هاشمی» داستانی بی سرانجام را به تصویر می کشد. این اپیزود چه به لحاظ محتوایی و چه از نظر ساختار، شخصیت پردازی و فراز و فرود داستانی، با دیگر اپیزودها همخوانی ندارد. به همین سبب نمی تواند تماشاگر را برای پی گیری داستان دوم اثر ترغیب نماید. اپیزود دوم با بازی «هدایت هاشمی» نسبت به بخش نخست، موجه تر و قابل قبول تر می باشد. زیرا به لحاظ ریتم، ضرباهنگ، شخصیت پردازی و روایت، انسجام و یکدستی بیشتری دارد. چون لحظه های طنز و موقعیت های کمدی موقعیت و کلامی آن، دلنشین تر از کار در آمده است.

اپیزود سوم با بازی «حامد بهداد» نیز به خوبی می توانست به یک فیلم مستقل تبدیل شود. این بخش به لحاظ داستانی، توانایی تبدیل شدن به یک اثر واحد را دارد اما با این وجود می توان آن را، بهترین اپیزود «لطفا مزاحم نشوید» دانست. زیرا به لحاظ روایت، داستان پردازی، فراز و نشیب و بازی ها، در مقایسه با دیگر اپیزودهای اثر، چند سر و گردن بالاتر می ایستد. اما آن چه بیشترین ضربه را به این فیلم زده است، نبود انسجام موضوعی در نگارش فیلم نامه و شتاب زدگی، در ساخت اپیزودهای مختلف اثر می باشد. «عبدالوهاب» در «لطفا مزاحم نشوید» تلاش دارد قصه ای واحد، با مضمون مشکلات زندگی مدرن شهری، در موقعیت های مختلف را، برای تماشاگرش روایت کند. اما نحوه زندگی مختلف شخصیت های سه داستان، نبود ارتباط منطقی میان اپیزودهای مختلف و توجه نداشتن کافی به نحوه روایت و ایجاد گره های داستانی، مخاطب را به سرگردانی و پریشانی می کشاند. به نحوی که او پس از پایان هر اپیزود، نمی تواند ارتباط منطقی آن را با بخش بعدی اثر کشف کند. در حالی که بر اساس منطق و به لحاظ ساختار، هر اپیزود باید مقدمه ای برای ورود به داستان بعدی فیلم باشد. انگار «عبدالوهاب» فراموش کرده است اگر قرار است داستانی را برای مخاطبش بازگو کند، نخستین شرط آن سرراست بودن روایت است. ایده بکری که قرار است داستان های فیلم را به هم پیوند دهد و ارتباطی منطقی میان اپیزودهای اثر فراهم کند، نیمه کاره و بی فرجام، به حال خود رها شده است. این جاست که تماشاگر نشانی را اشتباه می رود و در لابه لای پیچ و خم داستان های پراکنده فیلم، سرگردان و تنها می ماند!

هنوز باید منتظر بود

«لطفا مزاحم نشوید» یک اثر واقع گرای اجتماعی است که قصد آن دارد، فقدان اعتماد و امنیت اجتماعی را در کلان شهرهای مدرن به تماشاگر نشان دهد و با رویکردی اجتماعی، داستان خود را برای مخاطب روایت کند. یکی از امتیازات انکار ناشدنی فیلم حضور بازیگران توانمند و بازی هوشمندانه، روان و زیرپوستی آن هاست. در اپیزود اول «افشین هاشمی»، در اپیزود دوم «هدایت هاشمی» و در اپیزود سوم «حامد بهداد»، با اقتدار لازم و توانایی های قابل تحسین، به خوبی از پس نقش هایشان بر آمده اند. حتی به جرات می توان گفت به سبب ضعف فیلم نامه، شخصیت پردازی های نامناسب، نبود فراز و فرود داستانی و غیبت تعلیق و گره افکنی، بازی های درخشان این بازیگران اپیزودها را سر پا نگاه داشته و مانع لغزیدن آن ها به ورطه سطحی نگری شده است. از طرفی نیز با توجه به تلخی داستان ها، طنز جاری در فیلم تا حد زیادی از سیاه نمایی آن کاسته است. اگر چه «عبدالوهاب» با توجه به مضمون فیلم، حسی از تلخی، بی فرجامی، تکرار و روزمرگی در زندگی امروزه را به تماشاگرش تزریق می کند. اما چون کارگردان به خوبی در خدمت قصه و متن قرار نگرفته است، تماشاگر در پایان نمی تواند موضوع های پراکنده سه داستان اپیزودهای فیلم را، در نقطه ای به هم پیوند دهد. این نکته نیز پیامد ضعف فیلم نامه «لطفا مزاحم نشوید» است. عنوان فیلم مصداق جست و جوی انسان سردرگم امروز در هیاهوی اجتماع، برای یافتن ذره ای آرامش است. آرامشی که انگار آن را باید در تنها بودن و تلاش در حفظ حریم زندگی اجتماعی یافت. «عبدالوهاب» در «لطفا مزاحم نشوید» این ایده های جذاب و بکر را فدای پراکنده گویی، شتاب زدگی و ذوق زدگی کرده است. ایده هایی جذاب که با کمی هوشمندی و پرهیز از شتاب زدگی در کارگردانی، می توانست جزو بهترین های سینمای ایران فهرست شود. اما انگار هنوز زود است و باید منتظر بود!

 

 

منبع : khorasannews.com
يکشنبه 12/10/1389 - 14:52
سينمای ایران و جهان

گفت وگو با سمیرا حسینی بازیگر «آسمان همیشه ابری نیست»

بازیگری را حرفه ای دنبال می كنم

این روزها مجموعه آسمان همیشه ابری نیست، در حال پخش است؛ قصه ای با محوریت جوان ها و دختران. نسرین با بازی سمیرا حسینی یكی از نقش های اصلی این مجموعه است. وی چندین سال است كه در تلویزیون فعالیت دارد. خودش می گوید رشته دانشگاهی اش در زمینه ادبیات نمایشی برای حضور حرفه ای او بی تاثیر نبوده است. بازیگری حرفه ای را با بازی در سریال صاحبدلان آغاز كرده و تا به امروز در زمینه بازیگری حرف های زیادی برای گفتن داشته است.

از چه سالی به صورت حرفه ای كار بازیگری را شروع كردی؟

در سال هایی كه دبیرستان بودم تئاتر كار می كردم تا زمانی كه در دانشگاه رشته تئاتر قبول شدم، از همان سال اول جذب گروه های حرفه ای شدم و از سال دوم تحصیلم به صورت حرفه ای وارد بازیگری شدم. صاحبدلان به كارگردانی محمدحسین لطیفی شروع فعالیت های من بود و فكر می كنم نقش خوبی را برای آغاز كارهایم انتخاب كرده بودم.

 

از همان ابتدا به این معتقد بودی كه باید برای ورود به این عرصه اولین قدم ها محكم ترین قدم ها باشند؟

بله، دوست داشتم از همان اول بر اساس توانایی هایم شروع كنم. من در این زمینه تحصیلات داشتم و اصل قضیه را بر این مبنا گذاشتم كه با توجه به تكنیك هایی كه آموخته بودم باید حرفه ای وارد شوم.

بعد از صاحبدلان فیلم سینمایی گیس بریده را در سینما بازی كرده اید؟

بله و فقط یك كار سینمایی را تا به امروز داشته ام.

 

در سریال پس از سال ها به كارگردانی اكبر خواجویی نقش اصلی را بر عهده داشتی، فكر می كنی با حضور در این كار بیشتر از قبل به مخاطب شناخته شدی؟

این اولین بار بود كه نقش اصلی دختر به من واگذار می شد و برایم اتفاق خوبی بود، همه توانم را بر این گذاشتم كه بتوانم خوب دیده شوم و فكر می كنم این اتفاق افتاد، بعد از آن هم در تله فیلم های زیادی كه بازی داشتم نقش اصلی را بازی كردم، یكی از این تله فیلم ها به كارگردانی سعید ابراهیمی فر بود كه اتفاقا فیلمنامه اش را هم خودم نوشته بودم.

 

پس در زمینه فیلمنامه نویسی هم فعالیت می كردی؟

گرایش تحصیلی من در دانشگاه ادبیات نمایشی بود، از همان موقع بود كه دست به نوشتن داشتم. یكی دو تا فیلمنامه برای دوستانم نوشتم تا زمانی كه بازی در مجموعه صاحبدلان به من پیشنهاد شد. همان زمان فیلمنامه ای در ژانر دفاع مقدس نوشته بودم كه وقتی فیلمنامه را در همان دفتری كه كار صاحبدلان تولید می شد خدمت آقای جودی بردم، از فیلمنامه خوششان آمد و بعد از تصویب طرح در سیما فیلم سعید ابراهیمی فر كارگردانی آن را به عهده گرفت. دفاع مقدس را دوست داشتم مخصوصا آن موقع ها كه بچه بودیم زمانی بود كه خیلی فیلم ها در این ژانر پخش می شد و من از آن موقع دوست داشتم در این زمینه فعالیتی داشته باشم.

 

بعد از آن مجموعه كلانتر را كار كردی، مجموعه ای كه با پخش اپیزود «دوستان» خیلی از خط های به ظاهر قرمز را شكست.

برای نقش نازنین در این اپیزود انتخاب شدم. فیلمنامه خیلی خوب بود و به قول شما فضا را خیلی بازتر كرد. داستان متفاوت بود و جزو اولین دفعاتی بود كه یك معضل اجتماعی روز در قالب داستان جوان ها را به تصویر می كشید. من فكر می كنم اگر فضای فیلمنامه های ما با همین روال ادامه پیدا كند دیگر نیازی به تماشای فیلم های بی محتوا از شبكه های ماهواره ای نیست. اپیزود «دوستان» نگاهی جدید بود به آنچه كه وجود داشت.

 

بحث اصلی را در مورد سریال «آسمان همیشه ابری نیست» دنبال كنیم. مخصوصا این كه در سال های اخیر كمتر به موضوع نوجوان های دبیرستانی و معضلات دختران در جامعه نگاه شده است.

خیلی اتفاقی برای نقش نسرین انتخاب شدم، حدود 7 ـ 6 ماهی بود كه پیش تولید كار شروع شده بود و قرار بود 2 روز دیگر كار كلید زده شود ولی هنوز نقش نسرین انتخاب نشده بود. كاملا با حرف شما موافقم چراكه این مجموعه نگاهی نو داشت به مسائل روز دختران در اجتماع ما، از ارتباط با اعضای خانواده گرفته تا مسائل و مشكلاتی كه در دبیرستان و خارج از آن ممكن است برای یك دختر نوجوان دبیرستانی مشكل ساز شود.

 

نسرین در نقش یك دختر كم سن و سال دبیرستانی بود. آن موقع كه نقش را پذیرفتی چه ذهنیتی در مورد آن داشتی؟

وقتی بازی من در این مجموعه شروع شد هنوز فیلمنامه را كامل نخوانده بودم، باید بگویم كه من خیلی روی فیلمنامه و نقشم كار می كنم، شخصیت پردازی می كنم و تا آنجایی كه اجازه داشته باشم نقش را تجزیه و تحلیل می كنم. نسرین شخصیتی بود كه چند سالی از سن و سال خود من كوچك تر بود. خیلی به حالت هایی كه سال های دبیرستان داشتم فكر می كردم و مدام آن سال ها را برای خودم تمرین می كردم. واقعا یك دختر دبیرستانی شده بودم و انگار به سال های قبل زندگی ام برگشته بودم. خصوصا این كه نسرین طی داستان از یك دختر ساده شاد و شنگول به یك دختر پخته سرد و گرم چشیده تبدیل می شود، این سیر تحول را در مورد نسرین دوست داشتم.

 

به نظر می رسد نسرین نقش پركاری بود. چراكه در سیر داستان فازهای متفاوتی از شاد بودن تا افسردگی را تجربه می كند.

بله و اینجا بود كه تحلیل و پرداخت شخصیت خیلی به من كمك كرد. برای خودم نقش را تجزیه كرده بودم و نسرین دختری شده بود در 4 فاز شخصیتی؛ دختری كه زندگی عادی خود را دارد. در جایی از داستان و پس از مرگ مادرش دچار بهت زدگی می شود، فازی از افسردگی را تجربه می كند و در نهایت باید به زندگی عادی خودش برگردد. این تقسیم بندی به من كمك زیادی می كرد تا بتوانم از پس ایفای نقش در همه شرایط زمانی آن به خوبی برآیم. امیدوارم توانسته باشم این روند تغییر را به خوبی به مخاطب نشان دهم.

 

شخصیت نسرین را در كل چطور می بینی؟

نسرین دختری است با چالش های متفاوت شخصیتی. وقتی وارد عمق داستان می شوی و اتفاقاتی كه برای یك دختر 18 ساله می افتد را مرور می كنی متوجه می شوی كه نسرین سختی های زیادی كشیده است. من در بازی ام سعی كردم به نسرین نزدیك شوم و خیلی وقت ها خودم را جای او می گذاشتم بخصوص این كه بار اصلی قصه برعهده نسرین بود و این مسوولیت من را بیشتر می كرد، گاهی اوقات احساس می شود این تعدد شخصیت دختران و پرداخت به زندگی تك تك آنها قصه را از مسیر اصلی آن منحرف می كند.

آسمان همیشه ابری نیست یك قصه خطی مشخص ندارد و اتفاقا این یكی از حسن های آن است كه قصه های فرعی را با خود همراه ساخته است. بیننده امروزی دیگر پتانسیل این را ندارد كه تنها یك خط داستان را از ابتدا تا انتهای آن دنبال كند. اتفاقا این تعدد شخصیت های داستان به نظر من از نكات مثبت آن است مخصوصا این كه سعید عالم زاده به خوبی از پرداخت آن بر آمده است. یادمان باشد كه اكثر سریال های پرمخاطب دنیا پر از قصه های فرعی است و در هر 5 دقیقه آن یك اتفاق جدید می افتد.

 

نسرین با خانواده اش ارتباط خوب و قابل باوری دارد. درآوردن این رابطه برایت سخت نبود؟

همیشه ارتباط با پارتنرها در داستان برایم مهم بوده، خصوصا این كه مربوط به اعضای خانواده باشد. همیشه این ترس در نوع ارتباط برایم مهم بوده. نسرین با خانواده اش خیلی راحت و قابل باور رفتار می كرد. این قضیه مهم بود. در این كار جعفر دهقان و آتنه فقیه نصیری خیلی به من كمك كردند. در كل ارتباط با نقش مقابل و شخصیت پردازی خود بازیگر در كنار هم به درآوردن یك نقش كمك زیادی می كند.

 

الان بازیگری برایت به صورت شغل هدفمند در آمده است؟

این اتفاق در جامعه ما خیلی جا نیفتاده، شاید نمی تواند یك شغل باشد چرا كه به عقیده من زمان مشخصی برای درخشیدن دارد و بعد از آن دیگر حمایتی به آن شكل وجود ندارد. این اتفاق در حال حاضر برای من یك شغل است و به آن حرفه ای نگاه می كنم چرا كه برای آن زحمت كشیده ام. قضیه برای من تنها یك تفریح نیست، بازیگری حرفه من است. بازیگری یك علم است چرا كه تحلیل فیلمنامه، تحلیل شخصیت و خیلی چیزهای دیگر دارد.

 

در همه این سال ها كه بازی می كردی كدام نقشت را بیشتر دوست داشتی؟

نقش نسرین به لحاظ پیچ و تاب هایی كه داشت از همه نقش ها سخت تر بود، من نسرین را خیلی دوست دارم، باقی را بر عهده مخاطب می گذارم كه در این ارتباط قضاوت كنند.

 

زن ایرانی فیلم ها و سریال های امروز تا چه اندازه مصداق واقعی یك زن در جامعه امروز است؟

این قضیه بیشتر به داستان های ما برمی گردد. الان این اتفاق بیشتر دارد حس می شود. می بینیم كه نقش ها هم دارند باورپذیرتر می شوند چرا كه جدا از واقعیت نیستند. این همان اتفاقی است كه یك مجموعه را پر مخاطب می كند. این مساله برای من هم مهم است و به آن اعتقاد دارم.

 

برایت مهم است كه همیشه نقش اول را بازی كنی؟

تا به امروز خوشبختانه حتی اگر نقش اصلی كار نبوده ام ولی نقش اصلی دختر را برعهده داشتم و نقشم همیشه در كار موثر بوده. نقش منفعل را دوست ندارم. معتقدم حتی یك نقش كوتاه هم باید در روند داستان اثر گذاری داشته باشد.

 

چرا دیگر در سینما فعالیت نداشتی؟

اتفاقا دوست دارم بیشتر در سینما باشم و این توانایی را در خودم می بینم. نمی خواهم تنها محدود به تلویزیون باشم. شاید پیش نیامده ولی دوست دارم بزودی یك نقش خوب را در سینما بازی كنم.

 

 

 

منبع : jamejamonline.ir/ شبنم مدنی
يکشنبه 12/10/1389 - 14:52
سينمای ایران و جهان

معرفی چند فیلم جدید تلویزیون

تازه های سیما

در این شماره به معرفی چند فیلم تلویزیونی جدید پرداختیم که از نظر می گذرانید.

 

غلط انداز

فیلم تلویزیونی «غلط انداز» قصه «آتش اشک ریز» جوان ساده دلی را روایت می کند که به عنوان کارمند بهشت زهرا(س) کار می کند. او که بدهکاری زیادی دارد، از دست طلبکارانش فراری است، اما روزی پول قابل توجهی به حسابش واریز می شود، دوست نزدیک او محسن خطی، از موضوع با خبر می شود و در این میان، داستان هایی به وقوع می پیوندد. در این فیلم به کارگردانی و تهیه کنندگی «محمدتقی راوندی» بازیگرانی هم چون رامین راستاد، امیرحسین صدیق، صبا کمالی، شهرام عبدلی، حلیمه سعیدی، مختار سایقی، نرگس منفدریان و غلامرضا اصانلو به ایفای نقش می پردازند.

 

خاطره شب بارانی

در فیلم «خاطره شب بارانی»، امیر حسین رستمی، بیتا فرحی، آناهیتا افشار، سیامک صفری، حمیدرضا محمدی، رویا جاویدنیا، سروناز مستوفی، آزاده جعفری، زینب قادری، علی صادقی، نیما کارگرراد و سعدی افشار به ایفای نقش می پردازند. این فیلم به کارگردانی «سیامک شایقی» داستان زندگی زنی جوان به نام «غزاله» را روایت می کند که پس از سال ها در یک شب بارانی با معلم خود (بوستان) روبه رو و این حادثه نقطه آغازی برای درگیر شدن او با زندگی پر راز و رمز خانم معلم می شود. «علیرضا رئیسیان» تهیه کننده فیلم «خاطره شب بارانی» است.

 

وعده دیدار

فیلم «وعده دیدار» به کارگردانی سعید جلیلی، داستان زنی به نام «ملوک خانم» را روایت می کند که پس از سال ها هجر و فراق از معبود خود می خواهد به سوی او بشتابد. البته او تلخی فراق را با فراهم کردن جهیزیه دختری کمتر می کند. در این فیلم مینا نوروزی، روشنک عجمیان، صفا آقاجانی، سیروس اسنقی، مونا فرجاد، بهروز خوش فطرت، حسن خوانساری، شاهین جعفری، محمدرضا ایرانمنش، محمدرضا حسینی، احمد احمدی و محمود خلیل زاده نقش آفرینی می کنند. سید مرتضی عمادی تهیه کننده «وعده دیدار» است و میترا تمجیدی فیلم نامه آن را به رشته تحریر درآورده است.

 

پیچ فرعی

محبوبه بیات، مهرداد فلاحتگر، مژگان ترانه، فریماه مرادی، فرناز دبیرزاده، مارال فرجاد، فرید ولی زاده، مهدی امینی خواه و هدایت ا... سجادی بازیگران فیلم «پیچ فرعی» هستند. این فیلم به نویسندگی و کارگردانی «کیانوش اسلامی» یک اثر روان شناسانه است و داستان زندگی دختر جوانی را روایت می کند که به یک باره نسبت به هویت خود و اطرافیانش با تردید و چالش های زیادی روبه رو می شود.

 

عنکبوت

فیلم عنکبوت به کارگردانی «مانی ارمغان» از مضمونی پلیسی- اجتماعی برخوردار است که خود ارمغان، نگارش فیلم نامه را برعهده دارد. در این فیلم حدیث فولادوند، رامبد شکرابی، کیانوش گرامی، سیما مطلبی ، مرتضی ضرابی، محمد الهی، مرجان علوی و حسین مقدم به ایفای نقش می پردازند. «عنکبوت» داستان دو دختر جوان را روایت می کند که ناخواسته مرتکب قتل می شوند.

 

بازجویی در کافه تهران

مهدی سلطانی، هومن برق نورد، نسیم آریا، الهام شکیب، بابک کشوری، علیرضا مهران، حسین میرطار، شهاب الدین حسین پور، عباس موسوی، مجید علیزاده، نوید توکل نیا، حسین پور زاهدی، مجتبی سلمانی و پروین میکده بازیگران فیلم «بازجویی در کافه تهران» هستند. این فیلم به کارگردانی شاهد احمدلو داستان سرگردی را روایت می کند که با وجود مخالفت همکارانش و با مسئولیت خودش، قاسم را که متهم به قتل پیرزنی به نام مهری عظیمی است، از زندان آزاد می کند، فیلم نامه بازجویی در کافه تهران به قلم «مهدی به پور» به رشته تحریر درآمده و حسین طاهری تهیه کننده آن است.

 

شکارچی انسان

امین راستاد، امید زندگانی، پرستو صالحی، شراره رخام، حمید خندان، سیدمهدی میرفخرایی، امید میرعلایی، شاهین صمدپور، بهامین تورانی، محمد فتحعلی و سیدجواد هاشمی بازیگران فیلم «شکارچی انسان» به کارگردانی و نویسندگی «داریوش جهانگیری» هستند. «شکارچی انسان» قصه جوانی به نام سیامک است که در شرط بندی بوکس، عباس را طعمه خود قرار می دهد، اما با وجود این در شرط بندی می بازد و با مداخله طاها ردی از خلافکاران که برگزارکنندگان این مسابقه هستند به دست می آید. «جهانگیر جهانگیری» تهیه کنندگی این فیلم را برعهده دارد.

 

سرزمین من سرسبز بود

فیلم تلویزیونی «سرزمین من سرسبز بود» مضمونی اجتماعی دارد و درباره دختری به نام ساراست که پس از مرگ مادرش با نامادری خود مشکل پیدا می کند و به اجبار به سفری می رود. در این فیلم به کارگردانی اصغر نصیری، رحیم نوروزی، مرتضی ضرابی، فریده دریامج و دنیا منصوبی بازی می کنند و علی عبدالعلی زاده فیلم نامه آن را به رشته تحریر درآورده است.

منبع : khorasannews.com
يکشنبه 12/10/1389 - 14:51
سينمای ایران و جهان

پركارترین بازیگران جشنواره فجر امسال

این 12 نفر

كمتر از دو ماه به برگزاری بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر باقی است. جشنواره ای كه خیلی ها منتظر فرا رسیدن آن هستند: از مسئولان سینمایی گرفته كه معتقد هستند این جشنواره تصویر دقیقی از سیاست فرهنگی دولت دهم است تا منتقدان و كارشناسان سینمایی كه منتظر نمایش آثاری از اصغر فرهادی، علی رفیعی، داریوش مهرجویی، كیانوش عیاری و رضا میركریمی هستند. اما این جشنواره روی دیگری هم دارد و آن ماراتن جذاب و رقابت فشرده چند بازیگر مطرح در آثار این بزرگان است كه به گواه رویت برخی از آثار حاضر در جشنواره، رقابت دیدنی ای خواهد بود و قضاوت ها را دشوار خواهد كرد. با هم مروری بر حضور پركارترین بازیگران جشنواره بیست و نهم می كنیم:

شهاب حسینی: پس از سریال «مدار صفر درجه» بود كه به گزینه اول كارگردانان شاخص سینمای ایران بدل شد اما هم او و هم دوست دارانش معتقد هستند نقطه عطف كارنامه حسینی بازی در چهارمین اثر اصغر فرهادی یعنی «درباره الی» بود. فیلمی كه برای نقش آفرینی در آن سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را از جشنواره بیست و هفتم دریافت كرد. حالا درست در دورانی كه تصمیم گرفته مدتی از بازیگری فاصله بگیرد، چهار فیلم در جشنواره دارد. «برف روی شیروانی داغ» (محمد هادی كریمی)؛ «سوت پایان» (نیكی كریمی)؛ «جدایی نادر از سیمین» (اصغر فرهادی) و «خانه پدری» (كیانوش عیاری). بیشترین جلب توجه قاعدتا بین نقش ناصر جوان سنتی قصه كیانوش عیاری با مرد متعهد دچار روزمره گی اصغر فرهادی است اما نباید دو فیلم اول را هم فراموش كرد كه دو فیلم متفاوت در كارنامه سازندگان شان هستند.

حامد بهداد: جوان عاصی این روزهای سینمای ایران كه بی هیچ پروایی خود را با بزرگانی چون مارلون براندو مقایسه می كند و اعتقاد عمیقی دارد كه كلاس بازیگری سینمای ایران را چند پله ارتقا داده است، در جشنواره بیست و نهم با پنج فیلم حضور دارد. «زندگی با چشمان بسته» (رسول صدر عاملی)؛ «جرم» (مسعود كیمیایی)؛ «پرتقال خونی» (سیروس الوند)؛ «انتهای خیابان هشتم» (علیرضا امینی) و «سعادت آباد» (مازیار میری) كه در این بین رقابت اصلی مابین نقش عاصی فیلم كیمیایی با نقش ساكت و آرامش در فیلم صدر عاملی است. نكته جالب در مورد بهداد رسیدن به آرزوی چند ساله اش یعنی دوبله صدایش توسط چنگیز جلیلوند در فیلم كیمیایی است.

باران كوثری: اولین بار 22 ساله بود كه برای نقش آفرینی در فیلم مادرش، «خون بازی»، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول را دریافت كرد. حالا از آن زمان چهار سالی گذشته و كارنامه باران كوثری پر شده است از نقش آفرینی های خوب و دوست داشتنی او امسال نیز مانند سال های گذشته حضور پررنگی را در جشنواره دارد. باران كوثری با سه فیلم متفاوت «قصه پریا»، «من مادر هستم» (فریدون جیرانی) و «اسب حیوان نجیبی است» (عبد الرضا كاهانی) در جشنواره حضور دارد. اما رقابت اصلی بین نقش متفاوت و با گریم دشوار كاهانی و نقش یك زن طبقه متوسط در قصه پریاست. نكته جالب در مورد باران كوثری تجربه منشی صحنه در فیلم رضا میركریمی بود كه با این اوصاف باید چهار فیلم در كارنامه او متصور شد!

صابر ابر: بازیگر توانا و تازه نفس سینمای ایران كه بی هیچ رقیبی نقش های متفاوت را از آن خود می كند و در اندك زمانی توانسته خیل افتخارات و ستایش ها را نصیب خود كند. او امسال با سه فیلم در جشنواره حضور دارد: «اینجا بدون من» (بهرام توكلی)، «1359» (سامان سالور) و «انتهای خیابان هشتم» (علیرضا امینی). از فیلم توكلی و نقشی كه در آن بر عهده دارد خبری نداریم. فقط می دانیم جایگزین محمد رضا فروتن شده و در كنار دو غول بازیگری سینمای ایران یعنی فاطمه متعمدآریا و نگار جواهریان ایفای نقش می كند. خبرهای خوبی هم از فیلم امینی به گوش می رسد گویی كه نقش ملتهب فیلم او را به خوبی درآورده.

نگار جواهریان: با سریال «این راهش نیست» وارد عالم بازیگری شد كه سریال محبوبی بود. اما نقش های متفاوت و همكاری با كارگردانان برجسته خیلی زود او را به یك شاخص در نسل خود بدل كرد. در جشنواره سال پیش برای «طلا و مس» سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت كرد و از جانب منتقدان برای فیلم كاهانی كاندیدای بهترین بازیگر نقش اول زن در سال 89 شد. حالا او با سه فیلم كاملا متفاوت در جشنواره حضور دارد: «یك حبه قند» (رضا میر كریمی)، «اینجا بدون من» (بهرام توكلی) و «اسب حیوان نجیبی است» (عبدالرضا كاهانی) آنهایی كه فیلم میركریمی را دیده اند، می گویند نگار جواهریان امسال برای نقش عروس یزدی این فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را خواهد گرفت.

مهدی هاشمی: هنوز بازی غیر قابل وصفش در سریال عیاری و «هیچ» كاهانی را از یاد نبرده ایم. خیلی ها معتقد هستند كه حذف فیلم كاهانی از بخش مسابقه سینمای ایران بیشترین ضربه را به این بازیگر بزرگ وارد كرد او كه در دهه 80 به دلیل بازی در سریال عیاری چندان در عرصه سینما فعال نبود امسال با دستی پر به جشنواره آمده. «خانه پدری» (كیانوش عیاری)؛ «آلزایمر» (احمد رضا معتمدی) و «آقا یوسف» (علی رفیعی). انتخاب بین این سه فیلم بی شك كار مشكلی خواهد بود. هاشمی كه در اپیزود چهارم و پنجم فیلم عیاری نقش 70 سالگی شخصیت حشمت را ایفا می كند كه جوانی این شخصیت بر عهده برادر هاشمی یعنی ناصر هاشمی بوده در فیلم معتمدی نقش فردی را بازی می كند كه پس از یك تصادف دچار فراموشی می شود و به گفته هاشمی در این فیلم بیشتر با ایجاز و فلسفه طرف هستیم و در نهایت در فیلم رفیعی در نقش یك نظافتچی بازنشسته ظاهر می شود كه در كلانشهری مثل تهران دچار روزمره گی و تنهایی شده. حالا به نظر شما كدام نقش دشوارتر بود؟!

فاطمه معتمدآریا: بازیگر تكرارنشدنی سینمای ایران كه كارنامه بس وزینی از كارهای فاخر را با خود یدك می كشد امسال پس از كش و قوس های فراوان مبنی بر ممنوع الكار بودنش با دو فیلم در جشنواره فجر حضور دارد: «اینجا بدون من» (بهرام توكلی) و «سبب من» (بهرام بهرامیان). می گویند در فیلم بهرامیان نقش سخت و پیچیده ای را ایفا می كند كه احتمال نامزد شدنش بسیار است. تاسف عمیق بابت عدم همكاری معتمدآریا با كیانوش عیاری در هنگام فیلمبرداری «خانه پدری» بود. فیلمی كه معتمدآریا به دلیل قرار داد فیلم بهرامیان نتوانست در آن حضور پیدا كند و جای خود را به نازنین فرهانی داد.

ترانه علیدوستی: راه 100 ساله را یك شبه پیمود. این تیتری بود كه در زمان اكران «من ترانه پانزده سال دارم» در توصیف این بازیگر نو ظهور زده شد. كارنامه كاری علیدوستی پر است از محافظه كاری در انتخاب و قدرت بالا در پذیرفتن نقش های دشوار. او امسال با دو فیلم در جشنواره حضور دارد: «انتهای خیابان هشتم» (علیرضا امینی) و «زندگی با چشمان بسته» (رسول صدر عاملی). نكته عجیب در مورد علیدوستی رد دو پیشنهاد وسوسه كننده از جانب علی رفیعی و اصغر فرهادی بود. نقش هایی كه بعدا توسط هانیه توسلی و ساره بیات ایفا شدند. باید دید علیدوستی در جدیدترین همكاری خود با كاشفش یعنی رسول صدر عاملی چه برگ برنده ای را رو خواهد كرد؟

نیكی كریمی: بازیگری كه با ایفای نقش در دومین ساخته بهروز افخمی به ستاره دو دهه اخیر سینمای ایران بدل شد، پس از همكاری با بزرگانی چون بهروز افخمی، داریوش مهرجویی، مسعود كیمیایی و عباس كیارستمی در جشنواره امسال در دو مقام متفاوت بازیگر و كارگردان حضور دارد: در «خیابان های آرام» (كمال تبریزی) و «جرم» (مسعود كیمیایی) به عنوان بازیگر و «سوت پایان» سومین فیلم بلند خود در مقام كارگردان، در فیلم تبریزی جایگزین هدیه تهرانی شد تا برای اولین بار ركورد جا به جایی تهرانی و كریمی به صورت معكوس عمل كند. (پیش از این قرار بود كریمی در فیلم های «قرمز» و «خانه ای روی آب» ایفای نقش كند كه به دلیل مشكلات فیلمنامه جای خود را به هدیه تهرانی داد). در فیلم تبریزی نقش خبرنگاری را ایفا می كند كه با حوادث عجیبی در سطح شهر رو به رو می شود و در فیلم خود دوربین را به دل جامعه می برد و از نزدیك مسائل و مشكلات شهری را روایت می كند.

پارسا پیروزفر: بازیگر بی حاشیه و با اخلاق سینمای ایران پس از سال ها دوری با دستی پر در جشنواره حاضر خواهد بود. «اسب حیوان نجیبی است» (عبد الرضا كاهانی)، «اینجا بدون من» (بهرام توكلی) و «در چشم باد» (مسعود جعفری جوزانی). به دلیل سكوت خبری دو پروژه اخیر پیروزفر اطلاعات دقیقی در دست نداریم فقط می دانیم این دو نقش در ادامه مسیر قبلی او یعنی انتخاب نقش های متفاوت و دشوار است.

جمشید هاشم پور: ستاره تكرار نشدنی دهه 60 كه نامش مساوی بود با فروش های چند 100 میلیونی، چند سالی است در مسیر كاملا متفاوتی گام بر می دارد. هاشم پور كه سال گذشته بازی كوتاه اما چشمگیرش در آخرین ساخته سینمایی حسن فتحی «كیفر» از چشم هیات داوران پنهان نماند، امسال با سه فیلم به جشنواره بیست و نهم پا می گذارد: «ما سه نفر» (مهرداد فرید)، «پایان نامه» (حامد كلاهداری) و «گلوگاه شیطان» (حبیب الله بهمنی).سه نقش كاملا متفاوت و متضاد از پلیس باز نشسته فیلم فرید كه وارد یك جریان معمایی – جنایی می شود تا نقش یك مامور رده بالای وزارت اطلاعات در فیلم حامد كلاهداری. باید دید آیا امسال هاشم پور سیمرغ بلورین را به خانه خواهد برد یا خیر؟

لیلا حاتمی: حدودا 11 ساله بود كه در سكانس كوچكی از كمال الملك جلوی دوربین پدرش رفت اما دوست دارانش معتقد هستند كاشف اصلی لیلا حاتمی پدرش نبود بلكه داریوش مهرجویی بود كه در یكی از قدرتمندترین آثارش، «لیلا»، توانایی بالقوه او را در ارائه نقش ها یافت. حاتمی پس از این فیلم بود كه خیلی زود مسیر خود را از ستارگان روزگار خود جدا كرد و در یك مسیر چند ساله به بازیگر مورد علاقه كارگردانان شاخص بدل شد. لیلا حاتمی امسال با چهار فیلم ارزشمند در جشنواره فیلم فجر حاضر خواهد بود: «آسمان محبوب» (داریوش مهرجویی)؛ «جدایی نادر از سیمین» (اصغر فرهادی)؛ «سعادت آباد» (مازیار میری) و «چیزهایی است كه ما نمی دانیم» (فردین صاحب الزمانی). خیلی ها چشم انتظار تماشای همكاری دوباره حاتمی با مهرجویی هستد و از همین الان در ذهن این سوال را با خود یدك می كشند كه آیا «آسمان محبوب» تجربه شیرین لیلا را تكرار خواهد كرد یا خیر؟ حاتمی در فیلم صاحب الزمانی بار دیگر با همسرش علی مصفا همبازی می شود و نقش مسافر شبانه یك راننده آژانس را ایفا می كند. به گفته كسانی كه فیلم را دیده اند توصیفات خوبی از بازی دو طرفه لیلا حاتمی و همسرش علی مصفا به گوش می رسد. در «سعادت آباد» نقش یاسی، شخصیت اصلی ماجرا را ایفا می كند كه در مقابل پنج بازیگر دیگر بازی ستایش آمیزی به نمایش می گذارد.

مینا ساداتی و الهه حصاری: در كنار دوازده بازیگر پركار و در عین حال قدرتمند، سینمای ایران امسال در جشنواره شاهد حضور دو جوان با استعداد و رنگ و بوی متفاوتی خواهد بود. مینا ساداتی كه بازی گیرا و چشمگیرش در «عیار 14» از یادمان نرفته امسال با دو فیلم متفاوت در جشنواره حاضر خواهد بود: «سعادت آباد» (مازیار میری) و «خانه پدری» (كیانوش عیاری). در «سعادت آباد» حدود 20 دقیقه بازی دارد اما تمام گره گشایی داستان در بازی او خلاصه می شود. به گفته كسانی كه فیلم را دیده اند ساداتی مانند فیلم آخر شهبازی در اینجا نیز بازی قدرتمندی را به رخ تماشاگرانش می كشد و در اپیزود پنجم «خانه پدری» نقش عروس مهدی هاشمی و همسر شهاب حسینی را ایفا می كند. نقشی كه پیش از این قرار بود مهناز افشار آن را بازی كند.

الهه حصاری فقط یك سال از اولین حضور سینمایی اش در «تاكسی نارنجی» می گذرد اما در این یك سال توانسته به بازیگر شناخته شده ای برای كارگردانان و تهیه كنندگان سینمای ایران بدل شود. او امسال با چهار فیلم متفاوت در جشنواره حضور دارد: «ما سه نفر» (مهرداد فرید)؛ «انتهای خیابان هشتم» (علیرضا امینی)؛ «شماره بیست. قطعه بیست. ردیف بیست» (مانیا اكبری) (كه البته این یكی معلوم نیست در جشنواره حضور داشته باشد) و «آزاد راه» (عباس رافعی). در فیلم فرید نقش دختر كم سن و سال خیابانی را بازی می كند كه فریفته اغواگری های یك مرد سن بالا شده است. در یكی از چهار اپیزود فیلم اكبری در یك پلان - سكانس 15 دقیقه ای ایفای نقش می كند و در فیلم رافعی كه فیلمبرداری اش به زودی آغاز می شود نقش همسر طلبه جوانی را ایفا می كند. حالا باید دید حصاری با این چند نقش متفاوت آیا می تواند در اولین حضور جدی خود سیمرغ را به خانه ببرد یا خیر؟

همچنین می توان از رضا كیانیان (دو فیلم)، محمد رضا فروتن (دو فیلم)، مهتاب كرامتی (دو فیلم)، مسعود رایگان (دو فیلم) و لعیا زنگنه (دو فیلم) به عنوان دیگر بازیگران پركار جشنواره امسال یاد كرد.

منبع : tehrooz.com
يکشنبه 12/10/1389 - 14:50
سينمای ایران و جهان

دی كاپریو، میراث رازداری را افشا می كند

به احتمال زیاد دی كاپریو چند اپیزود از مجموعه میراث رازداری را كارگردانی خواهد كرد

لئورنادو دی كاپریو، بازیگری كه از سال 1997 و پس از موفقیت درام حادثه ای «تایتانیك» به صورت یكی از مطرح ترین بازیگران تاریخ سینما درآمد، دوباره به دنیای تلویزیون برمی گردد. او كه حرفه بازیگری را به عنوان بازیگر نوجوان با حضور در چند مجموعه تلویزیونی در آغاز دهه 90 شروع كرد، این بار به عنوان تهیه كننده ـ و شاید كارگردان ـ با رسانه تلویزیون همكاری می كند.

جنجالی در تاریخ آمریكا

آنچه دی كاپریو را متمایل به همكاری كرده، قصه كتاب «میراث رازداری» است كه با ماجراجویی های تاریخی خود توانسته میلیون ها دوستدار دنیای كتاب را جذب خود كند. در شرایطی كه شركت فیلمسازی دی كاپریو به نام «آپیان وی» با همكاری كمپانی برادران وارنر در تدارك تولید نسخه سینمایی قصه این كتاب است، همزمان با آن یك مجموعه تلویزیونی مستند هم با نگاهی به این قصه تهیه و تولید خواهد شد. كمپانی برادران وارنر كه تهیه كننده اصلی این مجموعه است، قصد دارد بجز دی كاپریو از همكاری چند هنرمند سرشناس دیگر سینما هم برای تهیه آن كمك بگیرد.

مستند تلویزیونی میراث رازداری در 13 اپیزود تهیه خواهد شد و در هر قسمت به بررسی وضعیت یك چهره تاریخی یا یك موقعیت تاریخی پرسر و صدای دهه 60 و 70 میلادی آمریكا خواهد پرداخت. دی كاپریو تا به حال برای تهیه 3 الی 4 قسمت این مجموعه اعلام همكاری كرده است و احتمال زیادی وجود دارد كه شركت آپیان وی او، در تولید اپیزودهای دیگر آن هم همكاری كند. این بازیگر برای كارگردانی این اپیزودها هم اعلام آمادگی كرده است و این در حالی است كه مسوولان كمپانی برادران وارنر در اولین قدم همكاری مشترك تلویزیونی، از دی كاپریو خواسته اند راوی این اپیزودها هم باشد و متن تاریخی مربوط به این اپیزودها را بخواند.

قصه كتاب میراث رازداری به یكی از جنجالی ترین بخش های تاریخ معاصر آمریكا می پردازد، بخشی كه در كنار پرسروصدا بودن هنوز هم در هاله ای از ابهام وجود دارد و گمانه زنی های مختلف سیاسی پیرامون آن پس از چند دهه كه از آن دوران می گذرد، ادامه دارد. این كتاب كه براساس مستندات تاریخی و واقعی توسط لامار والدرون و تام هارتمان نوشته شده، ترور جی .اف. كندی را به عنوان مضمون اصلی قصه خود دارد. كمپانی برادران وارنر كه 2 دهه قبل درام سیاسی موفق و افشاگرانه «جی اف كی» را با بازی كوین كاستنر (و به كارگردانی الیور استون) روی پرده سینماها داشت، قصد دارد با نزدیك شدن پنجاهمین سال ترور جی .اف. كندی فیلم و مجموعه تلویزیونی میراث رازداری را آماده نمایش عمومی كند. نسخه سینمایی میراث رازداری با بازی لئوناردو دی كاپریو در نقش اصلی سال 2013 (همزمان با پنجاهمین سال ترور كندی) روی پرده سینماها خواهد رفت، اما مجموعه مستند آن، كمی زودتر از نمایش عمومی نسخه سینمایی اش خواهد بود.

 

از ترور كندی تا رسوایی واترگیت

میراث رازداری در كنار قصه ترور كندی درباره یك سری از دیگر مسائل مهم سیاسی و اجتماعی روز جامعه آمریكا در آن ایام هم بحث خواهد كرد. یكی از این مسائل ترور مارتین لوتركینگ، رهبر سیاهپوست و معترض آن ایام و مبارزات حق طلبانه اش برای كسب آزادی های سیاسی و اجتماعی برای اقلیت های رنگین پوست جامعه آمریكاست. بحران موشكی كوبا و رسوایی واترگیت از دیگر مباحثی هستند كه در كتاب فوق مطرح می شوند. نام جی.اف. كندی و مارتین لوتركینگ مترادف با نام كارلو مارچلو رهبر گروه های گنگستری آن ایام آمریكاست. مارچلو كه اصلیتی ایتالیایی داشت در آن دوران فرمانروای دنیای جنایتكارانه و مافیای زیرزمینی ایالت لوئیزیانا و بخش مهمی از تگزاس بود. گفته می شود او كه با تعدادی از اعضای بانفوذ حكومتی در ارتباط بود عامل اصلی ترور كندی و لوتركینگ است. كتاب میراث رازداری براساس مداركی نوشته شده كه براساس آن، جك ون لانینگهام، مامور و خبرچین اداره پلیس از سوی اف.بی.آی مامور نفوذ در گروه گنگستری مارچلو شد. او كه توانست به صورت چهره مورد اعتماد مارچلو در آید، از زبان خود او اقرار به قتل جان. اف. كندی را گرفت. عملیات مخفی پلیس و اعترافات مارچلو برای چند دهه به صورت مخفی نگه داشته شد تا این كه والدرون و هارتمان كتاب میراث راز داری خود را سال 2009 منتشر كردند.

كارلوس مارچلو كه سال 1993 مرد، هنوز دستمایه اصلی یك فیلم سینمایی یا مجموعه تلویزیونی در نیامده است، ولی مجموعه میراث رازداری در اپیزودهای مختلف خود به او هم اهمیتی به اندازه كندی و دیگر شخصیت های تاریخی خواهد داد. كتاب 9000 صفحه ای میراث رازداری ـ كه مطالعه آن از سوی جورج دی كاپریو پدر لئوناردو دی كاپریو به وی پیشنهاد شد ـ حاوی یك سری اطلاعات تازه تاریخی درباره دهه شصت میلادی كشور آمریكاست و یك تیم تحقیق تاریخی تلویزیونی، هم اكنون مشغول جمع آوری مستندات تاریخی از قبیل فیلم خبری، عكس و دست نوشته هستند تا 13 اپیزود مجموعه با كمك آنها شكل یك كار كامل تلویزیونی را به خود بگیرد. تهیه كنندگان مجموعه برای تولید آن هزینه ای 15 میلیون دلاری را در نظر گرفته اند و منتقدان تلویزیونی از هم اكنون برای آن پیش بینی یك پخش جنجالی و موفق را كرده اند و می گویند، میراث رازداری هنگام پخش از تلویزیون تبدیل به یكی از پربیننده ترین كارهای مستند تاریخ این رسانه خواهد شد. هنوز فیلمسازانی كه باید 13 اپیزود مجموعه را كارگردانی كنند انتخاب نشده اند و قرار است بجز دی كاپریو، چند بازیگر و چهره سرشناس دیگر سینما نیز به عنوان راوی قسمت های مختلف مجموعه با آن همكاری كنند.

پیروزی در قاب تلویزیون

لئوناردو دی كاپریو بازیگری را از 16 سالگی با حضور در مجموعه تلویزیونی «بیرونی ها» سال 1990 شروع كرد. او در یكی از اپیزودهای این مجموعه در نقش یك بچه مدرسه ای ظاهر شد كه با یكی از همكلاسی های خود دعوا می كند و نقش مهمی در آن نداشت. بیلی باب تورنتن و دیوید آركت در كنار 3 نویسنده فیلمنامه مجموعه (كه چهره های مطرحی نبودند) نقش های اصلی بیرونی ها را بازی كردند. نكته مهم در ارتباط با این مجموعه این است كه خط اصلی قصه آن از فیلم معروفی به همین نام گرفته شده بود كه فرانسیس فوردكاپولا سال 1983 ساخته بود. بیرونی ها در یك فصل 13 اپیزودی تهیه شد. «لسی تازه وارد» دومین مجموعه ای بود كه دی كاپریو سال 1990 بازی كرد و به روی آنتن فرستاد. او در این مجموعه 32 اپیزودی (كه در دو فصل تهیه شد) نیز نقش مهمی نداشت و فقط در 2 اپیزود آن بازی كرد.

مجموعه كمدی درام «والدین» كه پخش از آن سال های 1990 و 1991 ادامه داشت، برای دی كاپریو نقش مهم تری داشت. این بازیگر در تمام 12 اپیزود مجموعه حضور داشت و نقش یكی از كاراكترهای اصلی را به عهده گرفت، اما آنچه در رابطه با این مجموعه باید مد نظر داشت این است كه تمام 8 بازیگر مهم و اصلی آن، نقش های یكسانی داشتند و همه شان به یك اندازه جلوی دوربین تلویزیون حضور پیدا كردند. دی كاپریو با پخش این مجموعه بیشتر از گذشته مورد توجه فیلمسازان قرار گرفت و این در حالی بود كه او در همین ایام در 2 مجموعه تلویزیونی دیگر هم بازی كرده بود. دی كاپریو سال های 1991 و 1992 در 3 مجموعه دیگر تلویزیونی هم ظاهر شد كه در آنها ایفاگر نقش های مهمی بود. پس از پایان بازی در مجموعه كمدی خانوادگی «افزایش رنج ها» بود كه از سوی مایكل كاتن جونز دعوت به بازی در فیلم سینمایی «زندگی این بچه» در كنار رابرت دنیرو و الن باركین شد. پخش مجموعه «افزایش رنج ها» از سال 1985 شروع شده بود و قصه خانواده ای پردردسر و پرجنب وجوش را تعریف می كرد كه پدر و مادر آن خانواده روزنامه نگار و تاجر بودند.

دی كاپریو در فصل هفتم و پایانی این مجموعه به جمع بازیگران آن پیوست. او در فاصله سال های 1991 و 1992 در 32 اپیزود از كل 165 اپیزود آن ظاهر شد. دی كاپریو پس از پایان همكاری با عوامل تولید این مجموعه و حضور در فیلم های سینمایی تمام فعالیت هنری اش را معطوف به حضور در جلوی دوربین سینما كرد و دیگر همكاری با مجموعه ها و كارهای تلویزیونی نداشت. بازگشت دوباره این بازیگر به دنیای تلویزیون در شرایطی است كه دست اندركاران رسانه تلویزیون، نگاه دیگر و متفاوتی به او و كارهایش دارند. آنها حضور دوباره دی كاپریو در جمع همكاران قدیمی خود را یك پیروزی و موفقیت برای صفحه كوچك تلویزیون ارزیابی می كنند.

منبع : jamejamonline.ir
يکشنبه 12/10/1389 - 14:50
سينمای ایران و جهان

پایان یك فیلم چگونه باید باشد؟!

رو دست زدن به مخاطب

هیجان غافلگیری همیشه از آن دست اتفاق هایی بوده كه بخصوص جوان ترها از آن استقبال كرده اند، اما آنچه آنها را بیشتر شگفت زده می كند مواجهه چیزهایی است كه ذهن های پویا و خلاق از روبه روشدن با آنها لذت می برند. مانند پایان غیرقابل پیش بینی فیلم هایی در تاریخ سینما كه قطعا همان پایان عجیب و غریب و دور از ذهنشان باعث ماندگاریشان شده و این گونه است كه در سینما، پایان بندی فیلم برای خودش موضوعی مجزا می شود كه شكل مهیج آن مورد توجه مخاطب جوان است.

آلخاندرو آمنابار، كارگردان اسپانیایی تبار هالیوود كه به مدد موفقیت های جهانی به دست آمده اش حالا دیگر صاحب اسم و رسمی است، در سال 2001 با ساخت فیلم جنجال برانگیز «دیگران» توانست طیف زیادی از جوان ها را فراتر از مرزهای كشورش با خود همراه كند. آنچه درباره فیلم واضح است، پایان بی نظیر و شگفت آور فیلم است كه در آن روزها اتفاق بسیار نویی در سینما بود.

مطمئنا شگفت آفرینی آن ناشی از به وقوع پیوستن امری بود كه كسی باورش نمی كرد، به گونه ای كه مخاطب را متعجب كرده، ذهن او را به این نامتعارف گره می زند و همان چیزی می شود كه مقبول ذهن ماجراجوی جوان هاست.

به رای همه منتقدان داخلی و خارجی نیز آنچه فیلم دیگران را به توفیق رساند و باعث شد فروش آن ـ كه تنها 17 میلیون دلار برای تهیه كننده اش هزینه برداشته بود ـ از مرز 209 میلیون دلار بگذرد، چیزی جز پایان بندی آن نبوده وگرنه داستان فیلم، روایت ساده زندگی زنی است كه با 2 فرزندش در شرایط ناخوشایند سال های بعد از جنگ جهانی دوم در خانه ای متروك منتظر بازگشت همسرش از جنگ است، اما در پایان است كه به شكلی نامتعارف می بینیم زاویه دید داستان به كلی تغییر می كند و برخلاف تصور، این ارواح پنهان در خانه متروك نیستند كه مزاحم زن و فرزندانش شده اند بلكه آنها خودشان جزو ارواح آن خانه هستند.

 

پایان، مهم تر از آغاز

نادره تركمانی، فیلمنامه نویس و مدرس انجمن سینمای جوان كه تجربه داوری در بسیاری از جشنواره های داخلی و خارجی را نیز داشته، جدا از آن كه پایان موثر یك فیلم را متناسب با فیزیولوژی انسان می داند، می گوید: «كارگردانی برنده است كه وقتی فیلمش روی پرده سینما تمام می شود، تازه داستان آن در ذهن مخاطب شروع شود، یعنی وقتی مخاطب از سالن سینما بیرون می آید فیلم همچنان در ذهن او جاری باشد و ادامه پیدا كند و این مساله اتفاق نمی افتد مگر با پایان درست و از پیش پرداخت شده فیلم.»

او دلیل اصلی نشستن مخاطب پای یك اثر را پایان فیلم می داند ودر تكمیل صحبت هایش می گوید: «بسیاری از داستان ها و فیلم ها ممكن است خوب شروع نشوند و حتی در میانه هم خوب پیش نروند اما با یك پایان بندی مهیج و تاثیرگذار نظر مخاطب را جلب كنند.

پایان خوب یك فیلم می تواند حفره های ناشناخته و خالی پیش آمده در جریان فیلم را پر كند و بعكس، پایان بد فیلم می تواند به سادگی نقاط قوت فیلم را هم از ذهن مخاطب پاك كند.»

به همین دلیل است كه فیلمی چون دیگران، سال هاست در كلاس های فیلمسازی، به عنوان مرجعی برای یك پایان بندی فوق العاده معرفی می شود.

 

اتفاقی كه به دست جوان ها می افتد

ایجاز در خلق پایان، متاسفانه بزرگ ترین نقطه ضعف سینمای ماست.

سال هاست كه داستان های فیلم ما با یك میانه خوب تر پیش می روند، اما پایان اثر همه را ناامید و ناراضی از سالن بیرون می فرستد.

جدا از فیلم «پرده آخر» كریم مسیحی، «نقاب» راست گفتار و «شب بیست و نهم» كه نمونه هایی نه چندان راضی كننده از پایان های غافلگیركننده دارند، در بعضی موارد نیز چون «آژانس شیشه ای» و «به رنگ ارغوان» كارگردان می كوشد با وارد كردن یك ضربه احساسی قوی، ذهن را از پایان فیلم منحرف كند كه البته این هم ترفندی است برای جبران ضعف پایان.

تركمانی البته ورود نسل جدید، جوان و تازه نفس به عرصه سینما را كه در سال های اخیر هم خوش درخشیده اند، فرصتی مناسب برای جبران این ضعف ریشه دار در سینمای ما می داند و می گوید: «این جوان ها مستعد اتفاق های نویی در سینمای ما هستند و حالا دیگر زمان آن رسیده كه بخشی از سرمایه های كلانی كه صرفا بابت تولید فیلم ها خرج می شود، صرف نگارش شود. شاید با سرمایه گذاری روی این جوان ها و تشكیل كارگاه های فیلمنامه نویسی و ارائه مشاوره، بخشی از این ضعف جبران شود.»

 

 

منبع : jamejamonline.ir
يکشنبه 12/10/1389 - 14:50
موبایل
10 گوشی برتر سال ۲۰۱۰

سال ۲۰۱۰ سال پرباری در زمینه موبایل بود . هر کمپانی سازنده تلفن همراه هر سه ماه یک گوشی با امکاناتی فوق العاده مانند پردازنده های یک گیگاهرتز و صفحه نمایش AMOLED و حافظه های جانبی بالا روانه بازار کردند و گرمابخش این رقابت از سویی ارایه اسمارت فون های مبتنی بر سیستم عامل آندروید ، اسمارت فون های مبتنی بر ویندوز موبایل ۷ و نیز شاهکار اپل یعنی آیفون بود. در این لیست ۱۰ تلفن برتر سال ۲۰۱۰ را باهم بررسی می کنیم که در واقع بیشتر مورد اقبال مردم قرار گرفته است :

۱- iphone 4 :

نام آیفون آنقدر پرآوازه هست که لازم به توضیحات اضافی در مورد آن نیست . تلفنی با صفحه نمایش ۳٫۵ اینچی و طراحی منحصر بفرد با رزولوشن ۶۴۰*۹۶۰ و سیستم عامل اختصاصی iOS . از محبوبیت این گوشی همین بس که به تنهایی به جنگ سایر تلفن های همراه عرصه شده رفته است .

۱۰ گوشی برتر سال ۲۰۱۰| HiPersian.Com

۲ – Samsung Galaxy S/Nexus S :

دومین گوشی گوگل با نام Nexus S که به سامسونگ سفارش داده شده است و سیستم عامل Android بر روی آن نصب است . این گوشی یکی از محبوب ترین گوشی ها است بطوریکه تاکنون ده میلیون از آن به فروش رفته است . دارا بودن صفحه ۴ اینچی AMOLED با کیفیت و وضوح بالا ، و استفاده از نسخه جدید اندروید و کلی امکانات ریز و درشت باعث شده رتبه دوم لیست محبوب ترین ها را به خود اختصاص دهد.

۱۰ گوشی برتر سال ۲۰۱۰| HiPersian.Com

۳ – HTC EVO 4G

یک گوشی غول پیکر از کمپانی تایوانی HTC با صفحه نمایش ۴٫۳ اینچی AMOLED و پردازنده ۱GHz Snapdragon و ۵۱۲ MB رم . این گوشی غول پیکر هم از نسخه ۲٫۱ اندروید بهره برده است .شاید بتوان گفت ضعف این گوشی با امکانات فراوان باتری ضعیف نسبت به کارایی دستگاه است .

۱۰ گوشی برتر سال ۲۰۱۰| HiPersian.Com

۴ – HTC Desire Z

رده چهارم محبوب ترین ها هم مربوط به یکی دیگر از محصولات HTC است . HTC Desire Z یکی از اسمارت فون های محبوب با صفحه کلید QWERTY کشویی که تایپ با این دستگاه را لذت بخش کرده است . این تلفن هم از پردازنده ۸۰۰ MHz Qualcomm Snapdragon بهره برده که سرعت پردازش مناسبی را برای آن فراهم آورده است .

این گوشی دلنواز هم از سیستم عامل Android 2.2 بهره برده است و می تواند گزینه مناسبی برای اندروید دوستان باشد.

۱۰ گوشی برتر سال ۲۰۱۰| HiPersian.Com

۵ – Motorola Droid X

این گوشی محصول همکاری موتورولا و وریزون است که با تبلیغات زیادی به بازار عرصه شد . پردازنده این گوشی ۱GHz OMAP 3630 و رم ۵۱۲ مگابایت است . صفحه نمایش این محصول هم دست کمی از HTC EVO 4G نیست و ۴٫۳ اینچ سایز آن است با وضوح ۸۵۴×۴۸۰ . GPS و دوربین هشت مگاپیکسلی را هم به سایر امکانات محصول آندرویدی موتورولا بیافزایید تا ببینید چرا در لیست ده گوشی برتر سال ۲۰۱۰ قرار گرفته است .

۱۰ گوشی برتر سال ۲۰۱۰| HiPersian.Com

۶ – Google Nexus One

این هم از اولین گوشی گوگل که ساخت آن بر عهده HTC بوده است . اسمارت فونی با سیستم عامل Android2.1 و پردازنده یک گیگابایتی Qualcomm که خیلی ها چشم انتظار رونمایی گوگل از آن بودند . کیفیت برتر و امکانات این گوشی را باید از دارندگان آن سوال کنید . اچ تی سی برای ساخت این گوشی و بدنه تفلون و ضد خش آن به خوبی از خود مایه گذاشته است .

۱۰ گوشی برتر سال ۲۰۱۰| HiPersian.Com

۷ – Nokia N8

حیف است از گوشی نام ببریم و نام کهنه کار این صنعت در میان نباشد . نوکیا ان ۸ تنها به این دلیل در این لیست قرار گرفته است که یک دوربین فوق العاده حرفه ای دارد. دوربین ۱۲ مگاپیکسلی N8 هر شخصی را از داشتن یک دوربین دیجیتال بی نیاز می کند. کیفیت تصاویری فوق العاده زیبا و امکان فیلمبرداری با کیفیت HD از مشخصه های بارز این گوشی است . دیگر مشخصات اصلی این گوشی شامل یک صفحه نمایش ۳٫۵ اینچی AMOLED ، یک مینی پورت HDMI و آخرین نسخه سیستم عامل سیمبیان است .

۱۰ گوشی برتر سال ۲۰۱۰| HiPersian.Com

 

۸ – Samsung Wave

سامسونگ این مدل کهکشانی یا Galaxy از سری S خود را با امکانات قابل قبولی چون پردازنده یک گیگابایتی از نوع Hummingbird ، نمایشگر ۳٫۳ اینچی Super-AMOLED عرصه کرده آن هم با قیمتی بسیار مناسب که همین قیمت نازل باعث محبوبیت بیشتری در بین مردم گردیده است . سیستم عامل این گوشی از نوع Bada است .

۱۰ گوشی برتر سال ۲۰۱۰| HiPersian.Com

۹ – Samsung Focus

این مدل از سامسونگ تنها گوشی با سیستم عامل ویندوز فون ۷ است که در لیست ۱۰ گوشی همراه برتر سال ۲۰۱۰ قرار گرفته است . Samsung Focus با نمایشگر چهار اینچی Super-AMOLED ، دوربین ۵ مگاپیکسلی و پردازنده ۱GHz از نوع Snapdragon ، رم ۵۱۲ مگابایتی و حافظه جانبی با ظرفیت ۸ گیگابایت ارایه شده است .

۱۰ گوشی برتر سال ۲۰۱۰| HiPersian.Com

۱۰ - LG Optimus One

ال جی هم گوشی مبتنی بر سیستم عامل آندروید عرصه کرد . نمایشگر این تلفن از نوع TFT است و سایز آن ۳٫۲ اینچ می باشد . پردازنده آن ۶۰۰ MHz و RAM 512 میباشد . در این گوشی از سیستم عامل اندروید ۲٫۳ استفاده گردیده شده است.

۱۰ گوشی برتر سال ۲۰۱۰| HiPersian.Com
منبع : آی تی بلاگ
يکشنبه 12/10/1389 - 14:31
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته