• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 439
تعداد نظرات : 89
زمان آخرین مطلب : 4618روز قبل
شعر و قطعات ادبی

آوای باد انگار آوای خشکسالیست
دنیا به این بزرگی یک کوزه سوفالیست
باید که عشق ورزید
باید که مهربان بود
زیرا که زنده ماندن هر لحظه احتمالیست

سه شنبه 15/6/1390 - 23:19
شعر و قطعات ادبی

مهم نبوده سوختنم
دور از تو پرپر زدنم
مهم تو بودی عشق من
نه قصه شکستنم
به افتخار عشق تو
میگم که بازنده منم ...

سه شنبه 15/6/1390 - 23:17
شعر و قطعات ادبی

میگن امشب شب عاشقاست
میگن امشب همه عاشقا کنار هم هستن
اما عشق من کنارم نیست
حتی اونی هم که ادعای عاشقی میکرد
امشب منو گذاشته و رفته
من بازم تنهام...تنهای تنها

سه شنبه 15/6/1390 - 23:15
شعر و قطعات ادبی

اگر دروغ رنگ داشت؛ هر روز شاید؛ ده ها رنگین کمان، در دهان ما نطفه می بست و بیرنگی، کمیاب ترین چیزها بود. اگر شکستن قلب و غرور، صدا داشت؛ عاشقان، سکوت شب را ویران میکردند. اگر به راستی، خواستن، توانستن بود؛ محال نبود وصال! و عاشقان که همیشه خواهانند؛ همیشه می توانستند تنها نباشند. اگر گناه وزن داشت؛ هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد؛ تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی.. و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم.. اگر غرور نبود؛ چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند؛ و ما کلام محبت را در میان نگاه‌های گهگاهمان، جستجو نمی کردیم.. اگر دیوار نبود؛ نزدیک تر بودیم؛ با اولین خمیازه به خواب می رفتیم؛ و هر عادت مکرر را در میان زندان، حبس نمی کردیم.. اگر خواب حقیقت داشت؛ همیشه خواب بودیم.. هیچ رنجی، بدون گنج نبود؛ ولی گنج ها شاید، بدون رنج بودند..

اگر همه ثروت داشتند؛ دل ها، سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید؛ تا دیگران از سر جوانمردی؛ بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند اما بی گمان، صفا و سادگی می مرد، اگر همه ثروت داشتند..اگر مرگ نبود؛ همه کافر بودند؛ و زندگی، بی ارزشترین کالا بود.. ترس نبود؛ زیبایی نبود؛ و خوبی هم شاید. اگر عشق نبود؛ به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟ کدام لحظه ی نایاب را اندیشه میکردیم؟ و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟ آری... بی گمان، پیش از اینها مرده بودیم .... اگر عشق نبود؛ اگر کینه نبود؛ قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتند.. اگر خداوند؛ یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد، من بی گمان، دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز هرگز ندیدن مرا.. آنگاه نمیدانم، به راستی خداوند، کدامیک را می پذیرفت?؟

سه شنبه 15/6/1390 - 23:8
شعر و قطعات ادبی

برای بدست آوردنت نمی جنگم !
به تکدی قلبت هم نمی آیم!
دوستت دارم
فارغ از داشتنت ...

سه شنبه 15/6/1390 - 22:55
شعر و قطعات ادبی

ارزش دوست یک دنیاست
گر چه آخرش نا پیداست
من به آخرش نمی اندیشم
چون همین دوست داشتن زیباست ...

سه شنبه 15/6/1390 - 22:54
شعر و قطعات ادبی

بخواب ای آفتاب بی غروبم
 شب تنهایی دلها دراز است
 دعایت میکنم هر شب همین وقت
 که درهای دعا تا صبح باز است

سه شنبه 15/6/1390 - 22:53
شعر و قطعات ادبی
در همین نزدیکی

کوچه باغی زیباست

که درآن خاطره هایم پیداست

آسمانش آبی است

جوی آبی جاریست

و شقایق که درآن آفتابی است

غنچه ای می خندد

شاخه ای می رقصد

و زمان از گذر ثانیه جا می ماند

لحظه هایی زیباست

خاطره یا رویاست

هر چه هست در نظر من یکتاست

قاب یک خاطره در آن پیداست
سه شنبه 15/6/1390 - 22:52
شعر و قطعات ادبی

درگیر فراموش شدنهای تو بود

آن مرد هنوز، گیجِ غم های تو بود

 

در قصه ی عاشقانه ی برکه و ماه

حتی نفَسَش... بسته به دنیای تو بود

 

این بار چقدر ساده می خواست تو را

پایِ غزلی که محوِ رویای تو بود!

 

پای غزلی که مست می شد از تو

پای غزلی که باز رسوای تو بود

***

درگیر فراموش شدن ...-که فهمید

پاییز، اسیرِ چشم زیبای تو بود

 

فهمید که ناز با تو، بی پایان است

«افسون»- فریبِ لحن گیرای تو بود

 

فهمید که سِحر با تو شورانگیز است

جادوگر شهر، شَهد لب های تو بود

***

شعرش به جنون کشیده شاید حالا

بیتی که غریق روح شیدای تو بود

***

در شعر، دست و پا نزن! قلب عزیز!

«او» جلوه ی کامل غزلهای تو بود

سه شنبه 15/6/1390 - 22:43
لطیفه و پیامک

ای که با یاد تو در آتش غم می سوزم
 یاد من کن که به یادت همه شب می سوزم

سه شنبه 15/6/1390 - 22:43
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته