• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 808
تعداد نظرات : 320
زمان آخرین مطلب : 3833روز قبل
داستان و حکایت

سخنران در حالی که یک بیست دلاری را بالای دست برده بود، از افراد حاضر در سمینار پرسید: چه کسی این ۲۰ دلار را می‌خواهد؟ دست‌ها همه بالا رفت، او گفت: قصد دارم این اسکناس را به یکی از شما بدهم؛ اما اول اجازه بدهید کارم را انجام دهم.

سخنران ۲۰ دلاری را مچاله کرد و دوباره پرسید: هنوز کسی هست که این اسکناس را بخواهد؟ دست‌ها همچنان بالا بود..


او گفت: خب اگر این کار را بکنم، چه می‌کنید؟

سپس اسکناس را به زمین انداخت و آن را زیر پایش لگد کرد. او ۲۰ دلاری مچاله و کثیف را، از روی زمین برداشت و گفت : کسی هنوز این را می‌خواهد؟ دست‌ها باز هم بالا بود.

سخنران گفت: دوستان من، شما همگی درس ارزشمندی را فرا گرفتید، در واقع چه اهمیتی دارد که من با این ۲۰ دلاری چه کار کردم؛ مهم این است که شما هنوز آن را می‌خواهید. چون ارزش آن کم نشده است، این اسکناس هنوز ۲۰ دلار می‌ارزد.

خیلی وقت‌ها در زندگی به خاطر شرایطی که پیش می‌آید، زمین می‌خوریم، مچاله و کثیف می‌شویم، احساس می‌کنیم که بی‌ارزش شدیم، اما اصلاً مهم نیست که چه اتفاقی افتاده و چه اتفاقی خواهد افتاد! شما هرگز ارزش خود را از دست نخواهید داد؛ کثیف یا تمیز، مچاله یا تاخورده، هنوز برای کسانی که شما را دوست دارند ارزشمند هستید.

چهارشنبه 13/10/1391 - 1:49
شعر و قطعات ادبی

مگذار که عشق، به عادت دوست داشتن تبدیل شود!
مگذار که حتی آب دادن گل‌های باغچه، به عادت آب دادن گل‌های باغچه بدل شود!
عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست، پیوسته نو کردن خواستنی‌ست که خود پیوسته، خواهان نو شدن است و دگرگون شدن.
تازگی، ذات عشق است و طراوت، بافت عشق.

چگونه می‌شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟
عشق، تن به فراموشی نمی‌سپارد، مگر یک بار برای همیشه.
جام بلور، تنها یک بار می‌شکند.
می‌توان شکسته‌اش را، تکه‌هایش را، نگه داشت.
اما شکسته‌های جام ،آن تکه‌های تیز برنده، دیگر جام نیست.
احتیاط باید کرد.
همه چیز کهنه می‌شود و اگر کمی کوتاهی کنیم، عشق نیز.
بهانه‌ها، جای حس عاشقانه را خوب می‌گیرند..
نادر ابراهیمی

چهارشنبه 13/10/1391 - 1:47
داستان و حکایت

جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی‌یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه هنگامیکه دلباختگی او را دید و جوان را ساده و خوش قلب یافت، به او گفت: پادشاه اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده‌ی مخلص خدا هستی، خودش به سراغ تو خواهد آمد.


جوان به امید رسیدن به معشوق، گوشه‌گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش پروردگار مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او تجلی یافت. روزی گذر پادشاه بر مکان او افتاد، احوال وی را جویا شد و متوجه شد که وی از بندگان با اخلاص خداوند است. در همان جا از وی خواست که به خواستگاری دخترش بیاید و او را خواستگاری کند، جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید و پادشاه به او مهلت داد.

همین که پادشاه از آن مکان دور شد، جوان وسایل خود را جمع کرد و به مکانی نامعلوم رفت. ندیم پادشاه از رفتار جوان تعجب کرد و به جست و جوی وی پرداخت تا علت این تصمیم را بداند. بعد از مدتها جستجو او را یافت و گفت تو در شوق رسیدن به دختر پادشاه آن گونه بی قرار بودی، چرا وقتی پادشاه به سراغ تو آمد و خواستار ازدواج تو با دخترش شد فرار کردی؟

جوان گفت اگر بندگی دروغین که بخاطر رسیدن به معشوق بود، پادشاهی را به در خانه‌ام آورد، چرا قدم در بندگی راستین نگذارم تا پادشاه جهان را در خانه‌ی خویش نبینم؟

چهارشنبه 13/10/1391 - 1:43
سخنان ماندگار

در زندگی نه گل باش که اسیر خاک شوی

 

نه باران باش که بر خاک بیفتی

 

 

خاک باش که گل از تو بروید و باران بر تو ببارد

چهارشنبه 13/10/1391 - 1:40
داستان و حکایت

پسر كوچولو 3 ساله است. شاید بار اول است كه با پدر به نماز جمعه می‌آید. هوا سرد است. شاید خسته شده‌است. با احتساب خطبه‌ها، یك و نیم ساعتی هست كه بی‌حركت نشسته. ركعت آخر نماز عصر دیگر صبرش لبریز می‌شود و می‌زند زیر گریه...

 

نماز كه تمام می‌شود، بعضی‌ها سریع راه ‌می‌افتند كه به شلوغی نخورند. پدر اما آرام بغلش می‌كند و سرش را در آغوش می‌گیرد. بعد زیپ كیف دستی‌اش را باز می‌كند و كیسه پلاستیك را كه انگار برای چنین لحظه‌ای با خود همراه آورده است،‌ می‌دهد دستش. دو تا كیك و چند جور تنقلات دیگر. پسر كوچولو آرام‌ می‌شود.

پیرمردی از دو صف عقب‌تر بلند می‌شود و دو زانو كنارش می‌نشیند. اول دست پسر كوچولو را در میان دو دستش می‌گیرد و می‌بوسد و بعد با لبانی خندان دستی بر سر پسر كوچولو -كه آشكارا تعجب كرده- می‌كشد و چیزهایی در گوشش می گوید. «قبول باشه»ای به پدر می‌گوید و می‌رود.

او كه می‌رود، پیرمرد دیگری می‌آید و باز هم نوازش و بوسه‌ای بر دست پسر كوچولو.

.

.

پسر كوچولو به فكر فرو رفته و پدر لبخند بر لب، دارد كفش‌های قرمز كوچكش را پایش می‌كند.

چهارشنبه 13/10/1391 - 1:33
داستان و حکایت

گناهان و کارهای زشت خود را آشکار کردید و او شما را پوشانید و کاری کردید که موجب مواخذه او بود و شما را مهلت داد.(امام علی ع)

یه حالتی دارم...

یه احساس خجالت سنگین...یه بغض....واقعا چقدر صبرت زیاده خدا...

واقعا بنده هاتو دوست داری که اینجوری آبروشونو حفظ می کنی...خودشون آبروی همدیگرو می برن ولی تو نه!

عاشقتم خدا.عاشق صبرت...عاشق مرامت...

هر کسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت

                                       زان  میان  پروانه  را  در  اضطراب انداختی

گنج  عشق  خود  نهادی  در      دل      ویران    ما

                                       سایه ی  دولت  بر  این کنج خراب انداختی

ولی رفیق می گن خجالتم خوب چیزیه... چرا ما اینجوری ایم آخه...خودمو می گم...چرا خجالت نمی کشیم.بسه دیگه...وقتش نیست تمومش کنیم...در دیزی بازه حیای گربه کجاست؟؟؟

کوچکی گناه را ننگر بلکه بنگر چه کسی را نافرمانی می کنی(حضرت محمد ص)

تازه گناه های ما که کوچیکم نیست به نظر بنده ی حقیر....

منم که بی تو نفس می کشم زهی خجلت

                                        مگر تو عفو کنی ور نه چیست عذر گناه؟

خستم...خستم از دست خودم...اگه دلت شکست ما رو هم دعا کن رفیق...جای دوری نمی ره...شاید حال ما هم مثل تو خوب شد عزیز...

چهارشنبه 13/10/1391 - 1:29
شعر و قطعات ادبی

حسین حق بود و حق پامال شد حیف

شهید دشمن و امیال شد حیف

تمام وقت ما جای تفکر

همه مصروف در جنجال شد حیف

همه حرف و همه حرف و همه حرف

چه غفلتهایی در  اعمال شد حیف

جوانی رفت در نقص و دل من

به پیری یادش از اکمال شد حیف

دل من که خودش بیت خدا بود

بدست آرزو  اشغال شد حیف

رقیم از جان شنید این هاتف از غیب

حسین حق بود و حق پامال شد حیف

چهارشنبه 13/10/1391 - 1:27
مد و لباس

 

خیلی خوب می شد اگر شما هم یک عصای جادویی داشتید و در یک چشم برهم زدن لاغر می شدید ! اما متاسفانه عصای جادویی وجود ندارد .. اما بعضی لباسها شما را کوچکتر و لاغرتر از آنچه که هستید نشان می دهند! پس برای اینکه لاغرتر به نظر برسید ، لباس مناسب انتخاب کنید


لباسهای بلند انتخاب کنید
قد بلند ، شما را لاغرتر نشان می دهد پس سعی کنید لباسهایی بپوشید که قد شما را بلندتر نشان دهند. برای مثال اگر یک دامن و یا پیراهن بلند با کفشهای پاشنه بلند بپوشید کمی بلندتر از آنچه که هستید به نظر می رسید و در نتیجه بقیه بدن شما لاغرتر به نظر می رسد. استفاده از تزئینات عمودی و یا حتی یک گردنبند و یا شال بلند و عمودی سبک نیز به بلندتر نشان دادن قدتان کمک می کند.
لباسی بپوشید که در قسمت کمر تنگتر شود
اگر لباسی بپوشید که در قسمت کمر تنگتر شود کمی لاغرتر به نظر می رسید و بقیه تصور می کنند که چند پوند وزن کم کرده اید. به دنبال لباسهایی باشید که شبیه ساعت شنی هستند و در قسمت وسط باریکتر می شوند . این نوع لباسها همه قسمتهای چاق بدن شما را می پوشانند و کمرتان را باریکتر نشان می دهند و به این ترتیب باعث می شوند که بقیه بدن شما لاغرتر به نظر برسد. اگر لباس شما چنین خصوصیتی ندارد و در قسمت کمر باریکتر نمی شود از یک کمربند استفاده کنید.
به رنگ لباس توجه کنید
شاید باور نکنید اما چیزهای ساده مثل رنگ و طرح لباس هم در ظاهر شما تاثیر بسیار زیادی دارد.اگر می خواهید لاغرتر و کوچکتر به نظر برسید از رنگهای تیره مات و طرحهای عمودی رو به پایین استفاده کنید. البته منظورمان این نیست که شما باید همیشه لباسهای تیره و سیاه بپوشید . اگر قسمت پایین بدنتان چاقتر از قسمت بالای بدنتان است لباسی انتخاب کنید که قسمت پایین آن رنگ مات و تیره داشته باشد و قسمت بالای آن طرح دار باشد و بر عکس.
لباسهای یکسره بپوشید
لباسهای یکسره مثل پیراهن سایز واقعی شما را نشان نمی دهند و باعث می شوند لاغرتر به نظر برسید. پس به جای پوشیدن بلوز و دامن و یا شلور از پیراهنهای یکسره استفاده کنید. این نوع پیراهنها شکم و بقیه قسمتهای چاق بدن شما را می پوشانند.

منبع : آفتاب

چهارشنبه 13/10/1391 - 0:55
بهداشت روانی

http://berooztarinha.com/wp-content/uploads/2012/12/151970.jpg

خوش به حال فلانی، هنوز سرش به بالش نرسیده، خوابش می‌برد! اتفاقا این نشان می‌‌دهد که فلانی‌، خواب خوبی ندارد. این که آدم هنوز سرش به بالش نرسیده خوابش ‌ببرد، یکی از نشانه‌های خواب‌آلودگی است که باید تحت بررسی قرار گیرد. مدت زمانی که طول می‌کشد ‌تا خواب‌مان ببرد، نباید کمتر از ۵ دقیقه یا بیشتر ۳۰ دقیقه باشد. پزشکان، مقادیر کمتر و بیشتر از ‌این محدوده را غیرطبیعی می‌دانند.
چقدر کم می‌خوابی!
همه آدم‌ها حداقل به ۸ ساعت خواب شبانه احتیاج دارند! ‌هیچ عدد قطعی و واحدی وجود ندارد که بشود روی آن قسم خورد. میزان نیاز به خواب در افراد مختلف، متفاوت است.به خودتان رجوع کنید، اگر حس می‌کنید که هر روز بعدازظهر خسته و خواب‌آلود ‌می‌شوید، بدانید که احتمالا الگوی خواب‌تان غلط است.
چقدر زیاد می‌خوابی!
نخبه‌ها فقط روزی ۳ الی ۴ ساعت می‌خوابند! شاید مارگارت تاچر و بیل کلینتون و چند نفر از مشاهیر هالیوودی جزء نخستین کسانی باشند که رسانه‌های ‌غربی، درباره کم‌ خوابیدن آنها زیاد حرف زدند. اما واقعیت این است که از نظر پزشکان، این قبیل افراد ‌معمولا عملکرد بهتری نسبت به سایرین ندارند. کم‌خوابی، سلامت شما را تهدید می‌‌کند و ‌تمرکزتان را پایین می‌آورد. کم‌خوابی حتی می‌تواند بیمارتان کند و به سیستم ایمنی‌ شما آسیب ‌بزند.
من خوابم خوب است؛ فقط شب‌ها چند بار از خواب می‌پرم!
به چنین خوابی نمی‌گویند خواب خوب. خوابی خوب است که تداوم مناسبی داشته باشد. بیدار شدن مکرر ‌در حین خواب از علائم شایع اختلال خواب است و بیشتر آنهایی که شب‌ها بیش از یک بار از ‌خواب می‌پرند، به نوعی اختلال خواب دچارند.
کم‌‌خوابی فقط یک چاره دارد؛ قرص خواب!


تاثیر داروهای خواب‌آور، کوتاه‌ مدت است و کم‌کم بدن به دارو عادت می‌کند و دیرتر به آن جواب می‌دهد. از ‌طرفی، اگر بدن به دارو عادت ‌کند؛ قطع آن اوضاع را بدتر می‌کند. پس برای درمان قطعی، فقط باید به پزشک ‌مراجعه کرد تا علت اصلی بی‌‌خوابی شناخته و درمان شود.
کم‌‌خوابی از آن دردهایی است که چاره ندارد‌ و باید با آن ساخت!


اما توصیه‌های دیگری هم هست که می‌تواند اوضاع خواب‌تان را رو به ‌راه کند:
پرهیز از نوشیدن چای، قهوه، نوشابه وخوردن شکلات در ساعات نزدیک به خواب.
خودداری از مصرف غذاهای سنگین و کشیدن سیگار در ساعات نزدیک به خواب.‌
رعایت نظم خواب؛ خوابیدن در یک ساعت ثابت، اختصاص دادن اتاق خواب به خوابیدن و اجتناب از کارهای ‌دیگری مثل تماشای تلویزیون و کار در آن اتاق ‌‌و بالاخره این که اگر بیش از نیم ساعت در رختخواب ماندید و خواب‌تان نبرد و احساس خواب‌آلودگی هم ‌نکردید، باید از اتاق خواب خارج شوید و تا وقتی احساس خواب‌آلودگی نکرده‌اید، به رختخواب برنگردید.
منبع : سلامت نیوز

 

 

چهارشنبه 13/10/1391 - 0:49
عقاید و احکام

موضوع شفاعت در عالم برزخ منتفی است و انسان در قبر و در برزخ، با عمل خود دست به گریبان است و نتیجه عمل خوب یا بد خود را می‌بیند. یعنی بندگان باید خودشان برای عالم قبر و عالم برزخ، فکر و اقدام کنند.

کاربرد توبه در عوالم پس از مرگ
دانستن، گرچه شرط لازم برای فراگیری اصول دین است، ولی شرط کافی نیست. هرکس به فراخور حال خود، باید بداند و بتواند برای عقاید خود، دلیل بیاورد. امّا دانستن و علم وقتی کاربرد پیدا می‌کند که در دل رسوخ کند و به یک باور قلبی تبدیل شود. اگر باور به معاد، درون انسان نهادینه شد، نیروی کنترل کننده و کاربردی است.

باور و یقین قلبی، در اثر مطالعه و استدلال حاصل نمی‌شود، بلکه به تعبیر قرآن شریف، باید عبودیت و عمل به دستورات الهی در رأس کارها قرار گیرد:

«وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یأْتِیکَ الْیقینُ»[۱]

باور قلبی و یقین به اصول دین، در گرو عمل و رابطه با خداوند متعال به واسطه اهل بیت«علیهم‌السّلام» است. هرچه رابطه با خداوند سبحان محکم‌تر شود،‌ حالت یقین، بهتر و زودتر برای انسان پیدا می‌شود.

کاربرد توبه در عوالم پس از مرگ
مهمترین نکته در مبحث توبه، آن است که گناه، هرچه بزرگ و هرچه فراوان باشد، اگر انسان به راستی توبه کند، خداوند رحمان و رحیم، آن را می‌آمرزد. آمرزش گناهان در اثر توبه، در کلام و نظر بزرگان علم اخلاق، دو معنا دارد؛ معنای اوّل، طبق نظر مرحوم آیت الله کمپانی که از مراجع بزرگ بوده‌اند، این است که در اثر توبه، بین عامل گناه و اصل گناه فاصله می‌افتد. یعنی مار و عقربی که در اثر گناه به وجود می‌آیند، از بین نمی‌روند، بلکه از قبر شخص تائب بیرون رفته و کاری به او ندارند. امّا معنای دوّم آمرزش و پذیرش توبه، در کلام استاد بزرگوار ما حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» چنین بیان شده است که با توبه، گناهان و آثار گناهان، محو و نابود می‌شوند، زیرا خداوند متعال می‌فرماید: «یبَدِّلُ اللَّهُ سَیئاتِهِمْ حَسَناتٍ»[۲]

اگر انسان جداً توبه کند، مار و عقربی که در پی گناه، در قبر او جمع شده‌اند، نابود شده و ظلمت قبر او، به نور مبدّل می‌گردد و خانه ظلمانی او، نورانی می‌شود. انیس پیدا می‌کند و حتّی خداوند متعال با او سخن می‌گوید.

امام صادق «سلام‌الله‌علیه»، در آخرین روز حیات دنیوی، همه خویشان خود را جمع کردند. آنها تصوّر کردند که آن حضرت قصد تقسیم ارثی بین آنان دارند، امّا آن امام بزرگوار جمله بسیار ارزشمندی فرمودند و از دنبا رفتند. ایشان فرمودند: «لَا ینَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ‏ اسْتَخَفَ‏ بِالصَّلَاةِ»
در روایات نقل شده است که وقتی مۆمن را در قبر گذاشتند و روی قبر را پوشاندند، همه افراد از اطراف او پراکنده می‌شوند و او خود را تنها می‌بیند و نگران می‌شود. آنگاه از حانب حق تعالی خطاب می‌شود که ای بنده من، آنها رفتند، ولی تو مرا داری! معلوم است کسی که خدا را دارد، چقدر لذت دارد و خانه قبر او و همچنین قیامت او چقدر لذّت بخش است. خدا با چنین کسی حرف می‌زند و او نیز می‌تواند با خداوند حرف بزند و از این مکالمه لذّت ببرد.

مکالمه خداوند در قبر، در اثر اهمیت به نماز
کسانی که در دنیا از گفتگو با خداوند متعال لذّت برده‌اند، مسلّماً در قبر نیز از سخن گفتن خداوند با ایشان، لذّت خواهند برد. نماز در دنیا، بهترین تمرین برای مکالمه با پروردگار متعال است و اهل نماز که در دنیا، در دل شب به نماز و مناجات با خدای خویش پرداخته و نماز آنان به مکالمه و معاشقه با حق تعالی مبدّل گشته است، در قبر، از مکالمه‌ای که خداوند تعالی با آنان دارد، بهره‌مند شده و لذّت وصف ناشدنی می‌برند.

به بیان روشن‌تر، نماز انسان در دنیا، می‌تواند عامل لذّت او در قبر باشد. امّا باید دانست که آنچه آدمی را به اهمیت به نماز وامی‌دارد و نماز او را به جایگاه متعالی آن، یعنی مکالمه و معاشقه با خداوند می‌رساند، اعتقاد قلبی به معاد و باور مرگ است.

اعتقاد به معاد، نماز را به مکالمه با خداوند تبدیل می‌کند
نماز، مراتبی دارد؛[۳] گاهی انسان نماز صحیح را به طور معمول می‌‌خواند، این مرتبه از نماز، واجب و ترک آن، مستوجب عقاب است. امّا نماز، در مراتب والاتر، آدمی را به جایگاهی می‌رساند که گویی خدا را می‌بیند و از سخن گفتن و مکالمه با او که نوعی معاشقه است، مدهوش می‌شود.

کسانی که به راستی معاد را باور کرده‌اند، خداوند را و حقیقت معاد را می‌یابند و نماز آنها به مکالمه با خداوند مبدّل می‌گردد. از این جهت مشتاق اقامه نماز هستند و با فرا رسیدن وقت نماز، از خود بیخود می‌شوند و به جز نماز، به چیزی نمی‌اندیشند. در روایات داریم که چهره مبارک پیامبر اکرم«صلّی الله علیه و آله و سلّم» هنگام نماز، تغییر می‌کرد، رنگ ایشان عوض می‌شد و می‌فرمودند:

«أَرِحْنَا یا بِلَال‏»[۴]

همسران رسول خدا«صلّی الله علیه و آله و سلّم» نقل می‌کنند که در هنگام نماز، به گونه‌ای پیامبر اکرم«صلّی الله علیه و آله و سلّم» تغییر می‌کردند که گویا ما را نمی‌شناختند و ما ایشان را نمی‌شناختیم.[۵] این نمازها و تغییر حالات، از باور درونی و یقین قلبی سرچشمه می‌گیرد.

کسانی که به مراتب والای نماز دست می‌یابند، با زبان نماز می‌خوانند، اما دل آنها نیز در نماز، همراه آنان است. وقتی می‌گویند: «إِیاکَ نَعْبُدُ وَ إِیاکَ نَسْتَعینُ»، دل نیز واقعاً همین آیه شریفه را می‌خواند و به آن باور دارد. به راستی در برابر خداوند خاشع بوده، تنها به او امید می‌بندد و فقط از او استعانت می‌طلبد. وقتی به رکوع و سجده می‌روند، با خداوند متعال حرف می‌زنند و توجه دارند که خداوند می‌شنود و پروردگار عالم نیز جواب آنان را می‌دهد. چنین کسانی هیچگاه دوست ندارند نمازشان که مکالمه میان عاشق و معشوق است، به اتمام برسد؛ لذا تا می‌توانند نماز را طولانی می‌کنند. نماز این افراد، کم کم به نماز امام سجّاد«سلام‌الله‌علیه» شبیه می‌شود که وقتی به آیه شریفه «مالِکِ یوْمِ الدِّین‏» یا ذکر رکوع و سجود می‌رسیدند، مرتّب آن‌را تکرار می‌کردند.[۶] آنها عاشق خداوند متعال هستند و خداوند نیز عاشق آنهاست؛ از این رو از نماز خود لذت می‌برند و این لذت، بالاترین لذت‌ها است. خداوند متعال به بندگان خود خطاب می‌کند که شما یک قدم بیایید، من ده قدم می‌آیم. اگر شما عاشق من شدید، من صد در صد عاشق شما می‌شوم.
اگر نماز کسی این‌گونه شد و با شوق به اقامه آن پرداخت و از آن خسته نشد، به مرور دانستنی‌های او یابیدنی می‌شود. در آن وقت است که خدا را می‌یابد و می‌بیند و رسیدن به این مقام، از نظر اولیای الهی، لازم است. امام حسین«سلام‌ الله علیه» در دعای عرفه می‌فرمایند: «عَمِیتْ عَینٌ لَا تَرَاک»، ‏یعنی کور باد چشمی که خدا را نبیند.

یابیدن نظیر آن است که کسی تشنه باشد و آب بنوشد، وقتی سیراب شد، تشنگی و سیرابی را می‌یابد. اگر کسی بگوید که تشنه‌ام و شما از او بپرسید تشنگی چیست؟ او نمی‌تواند آن را تعریف کند و شما نمی‌توانید آن را درک کنید، مگر آنکه خود نیز تشنه شوید و آن معنا را دریابید.

اینکه بعضی از بزرگان می‌توانند در شبانه روز یک ختم قرآن بخوانند و خسته نشوند، برای آن است که درک می‌کنند خداوند متعال با آنها حرف می‌زند و اگر کسی بیابد که خداوند سبحان با او حرف می‌زند، ابداً خسته نخواهد ‌شد. خدمت به خلق خدا نیز همین طور است؛ کسانی که با ایثار و گذشت و فداکاری، دل بندگان خدا را به دست می‌آورند و از ایشان دستگیری می‌کنند، هیچ‌گاه خستگی را درک نمی‌کنند و هرچه بیشتر خدمت می‌کنند، بیشتر لذّت می‌برند.

سبک شمردن نماز، مانع شفاعت اهل بیت«علیهم السلام»
امام صادق «سلام‌الله‌علیه»، در آخرین روز حیات دنیوی، همه خویشان خود را جمع کردند. آنها تصوّر کردند که آن حضرت قصد تقسیم ارثی بین آنان دارند، امّا آن امام بزرگوار جمله بسیار ارزشمندی فرمودند و از دنبا رفتند. ایشان فرمودند:

«لَا ینَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ‏ اسْتَخَفَ‏ بِالصَّلَاةِ»[۷]

‌کسی که نماز را سبک بشمارد، به شفاعت ما اهل بیت نمی‌رسد
نکته بسیار حائز اهمیت در این روایت شریف آن است که معنای سبک شمردن نماز، نخواندن نماز و ترک این فریضه نیست، آنکه کفر عملی است و عاقبتی جز جهنّم ندارد؛ بلکه سبک شمردن نماز، یعنی اینکه انسان در وقت نماز به کار دیگری مشغول باشد. مثلاً کسی که در وقت نماز ظهر، ناهار می‌خورد و یا در وقت نماز صبح، خواب است و در وقت نماز مغرب و عشا، بر سر کسب و کار و یا مشغول تفریح است، نماز خود را سبک شمرده و مصداق فرمایش امام ششم است.

قرآن کریم با شدّت تمام، غفلت از نماز را نکوهش می‌کند و می‌فرماید:

«فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّینَ، الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»[۸]

می‌فرماید: وای به آن بی دینی که وقت نماز، غافل از نماز است. یعنی نماز می‌خواند، امّا به وقت نمی‌خواند. وقتی انسان فرزند عزیزی دارد و آن فرزند از او چیزی می‌خواهد، پدر او، با تمام تلاش به اجابت خواسته فرزند روی می‌آورد و وقتی خواسته فرزند برآورده شد، فوق العاده لذّت می‌برد. اگر محبّت بندگان به خداوند متعال، دست کم به اندازه محبّت آنان به فرزند و عیال باشد، آنگاه نماز خود را به تأخیر نمی‌اندازند!

منابع :

تبیان

پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مظاهری

چهارشنبه 13/10/1391 - 0:43
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته