• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 957
تعداد نظرات : 707
زمان آخرین مطلب : 4292روز قبل
فلسفه و عرفان
 

عالم کسی است که فرق میان "من می دانم"  و "من می پندارم" را می داند.  فرانس

پنج شنبه 11/11/1386 - 12:15
فلسفه و عرفان
انسان زاده شده است که زندگی کند نه اینکه خود را برای زندگی آماده کند.   بوریس پاسترناک
پنج شنبه 11/11/1386 - 11:58
محبت و عاطفه
 

روزی روزگاری در جزیره ای زیبا تمام حواس زندگی می کردند؛غم,شادی,غرور,ثروت,عشق و... .
روزی خبر رسید که قرار است تمام جزیره به زیر آب برود؛ پس تمام اهل جزیره قایقهای خود را مرمت کردند تا راهی شوند. اما عشق راضی به ترک جزیره نشد !چرا که او عاشق جزیره بود!
آن لحظه فرار رسید و تمام جزیره به زیر آب رفت!عشق ازغرور که با کرجی زیبا عازم مکانی امن بود کمک خواست و گفت:غرور ممکن است مرا با خود ببری؟
غرور گفت:نه تمام بدنت خیس و کثیف شده است و قایقم را کثیف می کنی!
غم در نزدیکی عشق بود؛عشق به او گفت.غم؛آیا تو مرا با خود می بری؟
غم با صدایی حزن آلود گفت:آه عشق من خیلی غمگینم و احتیاج دارم تا تنها باشم!
پس اینبار عشق به سراغ ثروت رفت و به او گفت:آیا می توانم با تو همسفر شوم؟
ثروت گفت:قایق من پر از طلا و جواهر است و دیگر جایی برای تو نیست!
عشق اینبار از شادی کمک خواست.اما شادی آنقدر غرق در شادی و نشاط بود که حتی صدای عشق را نیز نشنید.
ناگهان صدایی مسن و خسته گفت:بیا عشق من تورا با خود خواهم برد!!!!
عشق از خوشحالی فراوان خود را به داخل قایق انداخت.عشق آنقدر خوشحال بود که یادش رفت حتی نام یاریگرش را بپرسد!
آنها به خشکی رسیدند و پیره مرد به راه خود رفت!وتازه عشق فهمید که حتی نام آن پیرمردرا هم نمی داند.
از پیر دیگری پرسید آیا تو او را می شناسی؟گفت :آری او زمان است!
عشق با تعجب گفت:زمان؟!!!!
پیرمرد گفت:آری زمان؛چراکه تنها او قادر به درک عظمت عشق است!!!!!

پنج شنبه 11/11/1386 - 7:58
فلسفه و عرفان
 

درس های زندگی اتفاقی نیست بلکه هر رویدادی به سبب این پیش آمده که تو چیزی را بیاموزی پس با تکیه بر مهر و بخشش خدا زندگی خود را سرشار از رویدادهای الهی کن.

چهارشنبه 10/11/1386 - 21:27
فلسفه و عرفان
راهی به سوی خوشبختی وجود ندارد خوشبختی راهی است که از درون خود شما آغاز می شود. وین دالر
چهارشنبه 10/11/1386 - 12:30
شعر و قطعات ادبی
 

این نورو گرمایی که می روید ز خورشید
در پهنه منظومه ما
جان آفرین است .
هستی ده و هستی فزای هرچه در روی زمین است
ما هیچ یک مانند خورشید
نور و گرمایی که جان بخشد به این عالم نداریم
اما به سهم خویش و در محدوده خویش
ما نیز از خورشید چیزی کم نداریم.
با نور و گرمای "محبت "
نیروی هستی بخش "خدمت"
در بین مردم می توان آسان درخشید
بر دیگران تابید و جان تازه ای بخشید،
                                         
مانند خورشید!

چهارشنبه 10/11/1386 - 7:31
محبت و عاطفه
 

در راه رسیدن به اوج با مردم مهربان باش چرا كه هنگام سقوط با همان مردم رو به رو خواهی شد.

 كودكان به آنچه می كنید بیش از آنچه می گوئید توجه دارند .

عادات بد، رختخواب گرم و راحتی هستند كه خزیدن به درون آن آسان و خارج شدن ازآن دشوار.

شكست فرصتی برای شروع مجدد و هوشمندانه تر است .

درد ورنج اجتناب ناپذیر است ولی بد بختی و بیچارگی انتخابی است .

نگرانی جریان باریكی ازترس است كه اندك اندك درذهن جاری می شود و اگر تقویت شود كانالی میسازد كه هر فكر دیگری را خشك می كند.

سه شنبه 9/11/1386 - 20:52
محبت و عاطفه
 

آسمان دوست داشتنی

روزی یک پدر از یک خانواده بسیار ثروتمند پسرش را با هدف این که به پسرش نشان بدهد که خانواده های فقیر چطور زندگی می کنند به یک مسافرتی به روستا برد.

آن ها یک روز و یک شب را در مزرعه خانواده ای که فقیر به نظر می رسیدند گذراندند.

در بازگشت از مسافرتشان پدر از پسرش پرسید:"مسافرت چطور بود؟"

"عالی بود پدر."

پدر پرسید:"دیدی فقرا چطور زندگی می کنن؟"

پسر جواب داد:"اوه بله"

پدر پرسید:"خوب به من بگو چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟"

پسر جواب داد:"دیدم ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا دارن.ما یک استخر وسط باغمان داریم و آن ها نهری دارن که انتها ندارد.ما در باغمان لامپ های وارداتی داریم و آن ها در شب ستاره ها را دارن.ما یک ایوان در حیاط جلویی داریم و آن ها تمام افق را دارن.ما یک قطعه زمین کوچک برای زندگی کردن داریم و آن ها مزارعی دارن که ماورای دید ما است.ما خدمت کار داریم که به ما خدمت می کنن ولی آن ها خودشان به دیگران خدمت می کنن.ما غذاهامان را می خریم ولی آن ها خودشان آن ها را می کارن.ما اطراف املاکمان دیوار داریم تا از ما حفاظت کند آن ها دوستانی دارند که از آن ها حفاظت کند.

وقتی که پسر حرف هایش تمام شد پدرش ساکت بود.

سپس پسرش اضافه کرد:"متشکرم پدر که به من نشان دادی چه قدر ما فقیر هستیم.

متعجب میشوید چه اتفاقی می افتد اگر ما سپاس گزاری کنیم از تمام چیز هایی که داریم به جای اینکه نگران چیز هایی باشیم که نداریم.

آیا درست نیست که همه چیز به طرز نگاه شما به چیز ها بستگی دارد؟ اگر شما عشق، دوستان، خانواده، سلامتی،شوخ طبعی و مثبت اندیشی نسبت به زندگی داشته باشید، همه چیز را به دست میاورید!شما هیچ کدام این ها را نمی توانید بخرید. شما می توانید همه ثروت هایی را که تصور می کنید داشته باشید، تدارک برای آینده و ...اما اگر فقر روحی داشته باشید هیچ چیز ندارید.

برای تک تک چیز هایی که دارید سپاس گزار باشید مخصوصا برای دوستانتان

يکشنبه 7/11/1386 - 11:33
محبت و عاطفه
 

بدترین زندان قلب بسته است. آیا افرادی در زندگی ات وجود دارند که آنان را از زندگی خود کنار زده ای صرفا چون دیگران گفته اند آنان خوب نیستند؟آیا منصفانه است؟

وقتی کسی را به درستی نمی شناسی چطور می توانی نتیجه بگیری که ارزش معاشرت کردن با تو را ندارد. قلب و دهن را از سر تعصب و رفتار های کلیشه ای به روی مردم نبند. بگذار هدف تو، به جای بر چسب زدن به مردم دادن عشق باشد و به آنان فرصت بده. پاپ ژان پل دوم
يکشنبه 7/11/1386 - 7:51
شعر و قطعات ادبی
 

یادم ز وفای اشجع ناس آید       

 وز چشم ترم سوده الماس آید

آید به جهان اگر حسین دگری    

هیهات برادری چو عباس آید

شنبه 6/11/1386 - 11:53
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته