• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 191
تعداد نظرات : 80
زمان آخرین مطلب : 5233روز قبل
خانواده

نیمه شب بود و غمی تازه نفس

ره خوابم زد و ماندم بیدار

ریخت از پرتو لرزنده شمع

سایه دسته گلی بر دیوار

همه گل بود ولی روح نداشت!

سایه ای مضطرب و لرزان بود

چهره ای سرد و غم انگیز و سیاه

گویا مرده ی سر گردان بود

شمع خاموش شد از تندی باد

ابر از سایه به دیوار نماند

کس نپرسید:کجا رفت؟که بود؟

که دمی چند در اینجا گذراند!

این منم خسته در این کلبه ی تنگ

جسم مانده ام از روح جداست!

من اگر سایه ی خویشم یا رب

روح آواره ی من کیست؟کجاست؟

دوشنبه 5/6/1386 - 12:38
خانواده

تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست ... تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست ... تنهايي را دوست دام زيرا تجربه کردم ... تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست ... تنهايي را دوست دارم زيرا.... در کلبه تنهايي هايم در انتظار خواهم گريست و انتظار کشيدنم را پنهان خواهم کرد

دوشنبه 5/6/1386 - 12:18
خانواده

***من و تو مثله ستاره***زير يك سقف اما دوريم***
***براي به هم رسيدن***چشم به راه يه عبوريم***
***تو گرفتار سكوتي***من اسير بي كسي ها***
***مثله قطره هاي موجيم***وقتي اروم ميشه دريا***

دوشنبه 5/6/1386 - 12:17
محبت و عاطفه

***عشق یعنی مستی و دیوانگی***

***عشق یعنی با جهان بیگانگی***

***عشق یعنی شب نخستین تا سحر***

***عشق یعنی سجده ها با چشم تر***

دوشنبه 5/6/1386 - 12:13
محبت و عاطفه

Do not wish to be anything but what you are, and try to be that perfectly.

 

آرزومند آن مباش که چیزی غیراز آنچه هستی باشی، و بکوش در کمال آنچه هستی باشی

يکشنبه 4/6/1386 - 15:4
محبت و عاطفه

The best and most beautiful things in the world cannot be seen or even touched. They must be felt with the heart.

گرامی ترین و زیبا ترین ها در جهان، نه دیده می شوند نه حتی لمس می شوند، آنها را تنها باید در دل حس کرد.

يکشنبه 4/6/1386 - 15:3
محبت و عاطفه

The grand essentials to happiness in this life are something to  do something to love and something to hope for

امری برای انجام دادن،چیزی برای عشق ورزیدن، آرزومند چیزی بودن، اینهاست اصول والای خوشبختی

يکشنبه 4/6/1386 - 15:2
خانواده

دارم باز از تو مینویسم که غم تو دلم نشینه

دارم مینویسم که سادم و ساده ترینم

دارم میخونم عاشقم و عاشقترینم

کاش میتونستم بگم از قلبی که شکسته شده

کاش میشد بنویسم از این دل که خسته شده

کاش میتونستم کاری کنم که تو بمونی پیشم

کاش میشد بنویسم کنارم بمون، نرو از پیشم تو رو خدا

میخوام بگم که بعد تو قلبم بد جور شکسته شده

میخوام بدونی که دست و پام به غم بسته شده

هرشب عاشقونه با اشک چشمام برات میخونم

اشک چشمام میرن و میگن، من آخرش تنها میمونم

تنها همصدام در و دیوار و این دل پاکم

شاید برگردی اما موقعی که من زیر خاکم

يکشنبه 4/6/1386 - 14:54
خانواده

چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهایی ست

ببین مرگ من را در خویش

 که مرگ من تماشایی ست

مرا در اوج می خواهی تماشا کن تماشا کن

دروغین بودم از دیروز مرا امروز تماشا کن

در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما

همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها

فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم

دلم چون دفترم خالی قلم خشکیده در دستم

گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم

به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم

رفیقان یک به یک رفتند مرا در خود رها کردند

همه خود درد من بودند گمان کردم که هم دردند

شگفتا از عزیزانی که هم آواز من بودند

به سوی اوج ویرانی پل پرواز من بودند

يکشنبه 4/6/1386 - 14:43
خانواده

به او بگویید دوستش دارم با صدای آهسته

آهسته تر از صدای بال پروانه ها

به او بگویید دوستش دارم باصدای بلند

بلند تر از صدای پرواز کبوتران عاشق

به او بگویید دوستش دارم نیاز به صدای بلند یا آهسته نیست

فریا د دوستت دارم را می توان با تپش یک قلب به تمام جهانیان رساند

پس بگذار راحت  بگویم دوستت دارم

 

يکشنبه 4/6/1386 - 14:40
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته