• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 74
تعداد نظرات : 83
زمان آخرین مطلب : 6056روز قبل
محبت و عاطفه
  وقتي سرت رو رو شونه هاي کسي ميگذاري که دوستش داري بزرگترين آرامش دنيا رو تو خودت احساس ميکني و وقتي کسي که دوستش داري سرش رو رو شانه هات ميذاره احساس مي کني قوي ترين موجود جهاني...
شنبه 15/2/1386 - 12:19
محبت و عاطفه
    من به دو چيز عشق مي ورزم يكي تو و ديگري وجود تو به دو چيزاعتقاد دارم يكي خدا وديگري تو من در اين دنيا دو چيز ميخواهم يكي تو وديگري خوشبختي تو من اين دنيا را براي دو چيز ميخواهم يكي تو وديگري براي با تو موندن تا هميشه دوستت دارم.
شنبه 15/2/1386 - 12:15
محبت و عاطفه
      عشق چيست؟ سه ثانيه نگاه سه دقيقه خنده سه ساعت از خود بي خود شدن سه روز آشنايي سه هفته وفاداري سه ماه بي قراري سه سال انتظار و سي سال پشيماني...
شنبه 15/2/1386 - 12:11
محبت و عاطفه
 ازتوبايدمي گذشتم اماافسوس نتونستم توعروسك بودي و من آخر قصه دونستم تو وجود خالي تو جز دروغ هيچي نديدم كاش ميشدبه اين حقيقت بيش ازاينها ميرسيدم      ...
شنبه 15/2/1386 - 12:8
محبت و عاطفه
   سالهاست کور شده ايم...........قرن هاست که کر گشته ايم ......حتي صداي تپش قلب خويش را از ياد برده ايم! سالهاست که بودن را با ماندن اشتباه گرفته ايم   ...
چهارشنبه 12/2/1386 - 12:47
محبت و عاطفه
نه   سر چشمه ی محبت ای عشق واقعی چگونه ستایشت کنم در حالی که قلبت از محبت بی نیاز است  بگزار نامت را تکرار کنم نامت زیباست دلنشین است چه داشته ای که اینگونه مرتسليم کرده ای من اینگونه نبودم تو عشق را با من آشنا کردی تو هوای دلم را با طراوت کردی زمانی که با تو هستم به آسمان به بیکران پرواز میکنم پس بدان دوستت دارم گرچه پایان راه را نمیدانم...
چهارشنبه 12/2/1386 - 12:45
محبت و عاطفه
          وقتی به تنهایی فکر می کنم تنهاتر می شم. وقتی تنها می شم تازه می فهمم که چقدر دوروبرم شلوغه. وقتی هم هستند ترس اینکه یه روز هیچکس نباشه تمام بدنم رو می لرزونه. وقتی هیچکس نیست فکر اینکه یه روز همه دور هم جمع میشیم قلبمو آروم می کنه   
يکشنبه 9/2/1386 - 12:23
محبت و عاطفه
 کاش در اين قفس بسته تنگ گل ازادي من مي خنديد آن کبوتر که لب بام نشست کاش احساس مرامي فهميد اگه منو تنها بزاري دنيا به عشق شک مي کنه هر کي دلش جاي ديگست عشقو مي خواد ترک بکنه نفس زدم از ته دل ,معصومه اين قلب به خدا نزار بشه محال واسش باور عشق آدما...
يکشنبه 9/2/1386 - 12:21
شعر و قطعات ادبی
 چه خوش باشد که مهمانم تو باشی شبی هم ماه تابانم توباشی* چه خوش باشد که من بیدار باشم عیان در پیش چشمانم تو باشی* چه خوش باشد که در پیش حسودان تمام راز پنهانم تو باشی* چه خوش باشد که من افتم به دامی کلید فتح زندانم تو باشی* چه خوش باشد ببندندم چو مجنون برای ان که جانانم توباشی* چه خوش باشد شبی پایان بگیرد ولی خورشید پنهانم توباشی* چه خوش باشد که در اتش بسوزم اگر شمع فروزانم تو باشی* چه خوش باشد که در هنگام شادی به دستم جامرقصانم تو باشی* چه خوش باشد نماز صبح روزی به حق گر دین و ایمانم تو باشی* چه خوش باشد که در هنگام مردن شروع راه پایانم تو باشی
جمعه 7/2/1386 - 19:11
محبت و عاطفه
گاهی اوقات تصمیم می گیرم که خاطرات روزهای خوش با تو بودن را از افکارم جاروب کنم و دیگر درفکر خوبیهای تووصل نباشم اما چه کنم که چشمان خوش فروغ و معصومت جرات این کار را به من نمی دهد کاش چیرگی نگاهت بر چشمان منتظرم دوخته نمی شدکاش سخنان گرمت پرده های گوشم را ملتهب نمی کرد کاش هیچ وقت دستانم خداحافظی دستانت را لمس نمی کرد واز پیش چشمانم به بی نهایت سفرنمی کرد همیشه هراس داشتم خورشید عشق من چون سپیده صبحگاهی زود گذر باشد می ترسم محبت من نتوانداز میان ابرهای تیره و تاریک بگذرد هرگز به تونرسد من جلوه ی هستی را در  چشمانت دیدم تو را در خلوت شبهایم فریاد کردم صبورانه سوختم و ساختم با من بمان تا سرود عشقم را با عشق تو بسازم.
چهارشنبه 5/2/1386 - 10:55
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته