• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2590
تعداد نظرات : 2639
زمان آخرین مطلب : 1625روز قبل
محبت و عاطفه
00.00
چهار صفر ک هیچ 

زمان روی هزار صفر هم بایستد 

                           و  تو نباشی 

یعنی ک زندگی

            صفر در صفر است ...

شنبه 30/11/1395 - 23:57
محبت و عاطفه
❤️صفر عاشقی❤️

00:00


شب بخیرغارتگر شب های بی مهتاب من

منتی بر دل گذار امشب بیا در خواب من

جمعه 29/11/1395 - 23:58
مهدویت
یا بقیه الله...

این روزها باز دلم هوای شما را کرده است ،

این روزها وقتی بار غمها کمر قلبم را خم می کند ،

وقتی چشمه اشکهایم می خشکد ،

خارهای بغض سردی در گلویم جوانه می زند ...

دوری از شما کار دستم داده است . مرا به خواب برده است ، خوابی سنگین .

که.....

نه " همت " بیداری دارم و نه " نیت " یاری ....

برای وصالت…

اولین راهی که گزیده ام دوری بود !!!!

خواب بود ، غفلت بود ،

بیراه را برای رسیدن انتخاب کردم !!!

اما امروز راهم را از دیگران جدا کردم ،

برای رسیدن به تو ، دیگر نخواهم گذاشت ، روزهای سرد دلم ، مرا از گرمی سالها با شما بودن جدا کند ،

" دلم وصال می خواهد "
جمعه 29/11/1395 - 12:18
محبت و عاطفه
❤️ساعت عاشقے  00:00 ❤️

ﻣﯿﻨﻮیسم ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺯ ﻋـﺸــﻖ
ﺑﺮﺍے ﺗـﻮیے ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ 💕

ﺗﻨﻬـﺎ ﻣﺨﺎﻃـﺒـــ ﺧﺎﺹّ ﺩﻝ
ﻧـﻮﺷـﺘﻩ هاے ﻣـنے💕

ﺑﺮﺍے ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍنے
که بدانےﺩﻭﺳﺘـــ ﺩﺍﺷﺘﻨﺘـــ 

بی انتهاست


هر شب منتظر حضور گرمتون هستم در ساعت صفر عاشقی
جمعه 29/11/1395 - 1:16
محبت و عاطفه
❤️ صفر عاشقی ❤️    

كاش می شُد امشب

به جای دلِ من
 دلِ تو تنگ  شود

و پیام بدهی كه : 
سلام . . .

ساعت صفر است و من 
به یاد توام 

چهارشنبه 27/11/1395 - 23:41
محبت و عاطفه
00:00  عاشقی
ساعت صفر عاشقی

ساعتی ست 
تنظیم شده
راس
ساعت
چون " تویی"
که آن را معنا می بخشی !

┏➖➖➖➖➖➖➖┓
 ❤️❤️💕💕💖💕💕❤️
┗➖➖➖➖➖➖➖┛
چهارشنبه 27/11/1395 - 23:26
مهدویت
کاش می شد که خدا
اجازه ظهورت می داد
کاش می شد
که در این دیار غربت
ومیان موج غمها
به سکوت سرد وسنگین
رخصت خاتمه می داد
کاش می شد
جمعه ما
شاهد ابروی زیبای تو می شد
دیده نا قابل ما
فرش کیسوی تو می شد
کاش می شد
انتظار منتظر بپایان رسد
وهوا میزبان یاسها و
نسترنها
خاک پای مهدی زهرا شود
کاش می شد
تو هم از انتظار خسته شوی و
برای فرج دعا کنی
کاش می شد...
آقا با چشمانی گریان منتظر ظهورت هستم...
الهی عظم البلا
جمعه 22/11/1395 - 14:54
مهدویت
هر چند کمی فرج تمنا کردیم

 

 

 آقا ز سر خویش تو را وا کردیم

 

 شرمنده ولی خلاصه تر می گوییم

 

 با واژه انتظار بد تا کردیم .

جمعه 15/11/1395 - 13:7
مهدویت
باز هم جمعه شد و غصّه ی من تازه شده
درد این بی خبری بی حد و اندازه شده
باز هم جمعه شد و چشم به ره مانده شدم
باز از دوری تو خسته و درمانده شدم
باز هم جمعه شد و از تو خبر نشنیدم
باز از بی خبری های دلــــم نالــیدم
باز هم درد فراقـت کـمرم را خم کرد
باز دوری تو چشمان مرا پر نم کرد
باز هم جمعه شد و چشم به در منتظرم
شاید آورد صبا از مه رویت خبرم
جمعه 8/11/1395 - 21:6
مهدویت

تو را غایب نامیده اند، چون «ظاهر» نیستی، نه اینکه «حاضر» نباشی.

 

«غیبت» به معنای «حاضرنبودن»، تهمت ناروائی است که به تو زده اند و آنان که بر این پندارند، فرق میان «ظهور» و «حضور» را نمی دانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می خوانند، ظهورت را از خدا می طلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر می شوی، همه انگشت حیرت به دندان می نگرند با تعجب می گویند که تو را پیش از این هم دیده اند. و راست می گویند، چرا که تو در میان مائی، زیرا امام مائی. جمعه که از راه می رسد، صاحبدلان «دل» از دست می دهند و قرار از کف می نهند و قافله دل های بی قرار روی به قبله می کنند و آمدنت را به انتظار می نشینند...

مهدی جان! بگذار نباشد بر من صبحی که بدون تو آغاز شود. در آن پگاهی که نسیم عشق شروع به وزیدن می‌کند، در آن سکوت صبحگاهی، فقط تویی که می‌توانی روح سوهان خورده‌ی مرا از زخم زمانه التیام بخشی.مولای من! می‌گویند انتظار مثل درد دندان است ولی نه، اگر این‌طور بود، آن را به راحتی به دور می‌انداختم. والله که از انتظار بند بند وجودم در آتش فراقت می‌سوزد.  یا صاحب‌الزمان! تا کی در آسمان به پرنده خیره شوم؟ تا کی گل‌های سرخ را به یادت بر پرده‌ها سنجاق کنم؟ تا کی در پیاده‌روی نگرانی انتظار قدم زنم؟ مولای من! ارمغان غیبت تو، دل شکسته‌ای ست که در قفس سینه‌ام بر بستر انتظار آرمیده است. یا صاحب‌الزمان! سایه‌ی سبزت بر سرم کم مباد. ای کاش دعایم مستجاب می‌شد که خداوند گناهانم را به محضرت نرساند تا دل پر دردت از دست نوکر بی مقدارت نرنجد، زیرا دل قشنگت دیگر جای گنجاندن کجروی‌های مرا ندارد. کاش بر دعای فرجم در حق تو ای گل زهرا، مرغ آمین، آمین می‌گفت و تو را از زندان غیبت نجات می‌داد.

 

 

 

 

http://montzer2012.blogfa.com/1390/07

جمعه 1/11/1395 - 13:41
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته