• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 397
تعداد نظرات : 2597
زمان آخرین مطلب : 4520روز قبل
طنز و سرگرمی

 

 

 

بعد از تمام شدن مطالب دوست خوبمون جاده دوستی، خدا یه عنایتی به من کرد و حس لطیف شعر گفتن ایشون رو به من داد.

منم اولین شعرم رو برا انتخاب برترین کاربر ثبت مطالب گفتم.

 

همه چی آرومه من چقد خوشحالم / اسمم تو اون لیست ِ ، به خودم میبالم

تو به من رای میدی از چشات معلومه / من چقد خوشحالم همه چی آرومه

محتاج رای توام منو نا محتاج کن / با یکی دوتا کلیک منو انتخاب کن

قول میدم جبران کنم اگ من برنده شم / یارانه این ماهو من به تو میبخشم

 

 

پیامبر ِ معاصر ِ اخیرا شاعر شده ، ارمیای نبی

برای شرکت در نظرسنجی اینجا کلیک کنید.

حالا که قدم رو چشمم گذاشتی و به مطلبم سر زدی، این نوشته هام رو هم بخون:

خائن ِامانتدار

بازی دموكراسی

آخرین پنجره باز شد!

حمایت جنبش از بمب ترکونی تبیان


من با تو هیچگاه نبودم تو همیشه با منی

وب سایت ختم جهانی قران

تا ملاقات سحر

اینم اسامی سایتها و وبلاگهای مورد علاقه من


در ایام محرم، با ده مجلس همراهیم کنید

يکشنبه 14/9/1389 - 12:8
دانستنی های علمی

 

 

 

نكته:

آورده اند: فتحعلی شاه كه شعر هم می گفت، قطعه ای از شعر خود را به فتحعلی خان صبا ملك الشعرا عرضه كرد و از او پرسید كه چطور است؟
ملك الشعرا پاسخ داد: شعری است خالی از مضمون و پوچ.
شاه از این گفته بر آشفت و امر داد ملك الشعرای بیچاره را به اصطبل برده و سر آخور ببندند. پس از مدتی كه خشم شاه فروكش كرد، صبا را عفو نمود. مدتی بعد كه شاه شعری سروده بود بر ملك الشعرا خواند و رأی او را در باب این شعر جویا شد. ملك الشعرا بدون آنكه چیزی بگوید از جا برخاست و به طرف در روانه شد.
شاه پرسید: ملك الشعرا كجا می روی؟
ملك الشعرا پاسخ داد: می روم اصطبل قربان!
شاه خندید و دیگر شعر خود را به او عرضه نكرد.

(مجله یادگار- مهر 1323)

نظر:

در حدیث آمده كه تعریف و تمجید بیش از معمول، تملق است و كمتر از حد استحقاق حسادت است و حد متوسط آن است كه انسان هر چیزی و هر شخصی را در حد و شأن خودش ارزیابی نماید. لكن ملاك در نزد شاهان و زورگویان ملاك تمجید و تملق است و در غیر آن تنبیه به دنبال دارد.


..........سی سال خدای را یاد می کردم،

 

                                      

                                       آن گاه خاموشی گزیدم !

 

  پس دانستم که، حجابِ من،

 

                                   همان((یاد)) بود!

 

                                                                                      بایزید بسطامی


منتظر 10 پرده باشید

شنبه 13/9/1389 - 11:7
خانواده

 

 

 

راز کسی که بهت اعتماد کرده رو نگو، هیچ وقت یه امانتدار ِ خائن رو برا امانتداری انتخاب نمیکنن، هرچند گاهی یه خائن رو برا امانتداری انتخاب میکنن.

این جمله ای بود که ابن زیاد به عمر سعد گفت بعد از وصیت حضرت مسلم به عمر سعد.(از نظر من بهترین سکانس ، همین بود)

اولش دقیقا درد خیانت رو نفهمیدم ولی وقتی به سر خودم اومد اولین جمله ای که یادم اومد همین حرف ابن زیاد بود. نمیدونم چرا

گاهی اونقد از خودت و اطرافیانت متنفر میشی که حد نداره

یکی از نشونه های مسلمونی راز داریه دیگه؟؟!! مگه نه بچه مسلمونا؟

تا حالا شده کسی که رازت رو میدونه، برا سوء استفاده از تو تهدیدت کنه که رازت رو فاش میکنم.

دارم فکر میکنم که اگ من این کار رو کرده بودم چی میشد؟

بازم ادعای مسلمونی داشتم؟

روزی شونصد بار سرم رو مثل مرغ به بهونه نماز به زمین میزنم؟

یا مثل اون الاغی که کتاب حمل میکنه فقط قرآن رو به دوشم حمل میکنم؟

نفرین بر اون مسلمونیی که فقط نماز و قرآن خوندن باشه، نه عمل به اون

این همه چرا چرا چرا درگیرم کرده

در بیار اون لباس ریا و دروغ رو. دیگه مسلمونی دروغی بسه.

مسلمون نباش ولی آدم باش که آبروی مسلمونها رو هم بردی.


 سعی میکنم با شروع ماه محرم هر روز یه مطلب براتون بیارم

دوشنبه 8/9/1389 - 12:21
خانواده

 

 

 

گاهی اونقدر لحظات برام سخت میگذره که فرقی نداره کجام.

کنار خیابون، تویه خونه، پشت فرمون، در جمع خونواده، حتی گوشه مترو

گلوله های اشک هست که صورتم رو رگبار میبنده و نمیزارم کسی متوجه جان دادن احساسم بشه


 یک جرعه کلام از سین شین میم

میخواستیم دل به کسی بسپاریم که دل به خدا سپرده و خدا به او. دست بیعت به کسی دهیم که دست به خدا داده و خدا به او.

ما عظمتی را میجستیم که در مقابل اعطای هفت آسمان و زمین پوست جویی را از دهان موری به نافرمانی خدا تکان ندهد.

دنیایی که ساخته و رهایش کرده است در چشمانش از برگی در دهان ملخی و عطسه بزی حقیرتر جلوه کند.

آنکه از منزلگاه خدا دنیا را نظاره کند.

عید غدیر خم رو به همه دوستای خوب تبیانیم تبریک میگم


تو این چندوقته که همه جا عقد و عروسیه، خواستم یه کلیپ تصویری از یه عقد ساده رو براتون بزارم.

قرائت خطبه عقد زوج جوان توسط رهبر انقلاب کیفیت متوسط و فرمت Flv و با حجم 3.2 MB

قرائت خطبه عقد زوج جوان توسط رهبر انقلاب  کیفیت متوسط و فرمت Wmv و با حجم 6.1 MB


 

چهارشنبه 3/9/1389 - 11:22
شهدا و دفاع مقدس

 

 

 

 بخشهایی از کتاب بابا نظر - خاطرات شهید محمدحسن نظرنژاد

من، تاریخ زنده بچه های سپاه و بسیج استان خراسان در جبهه و جنگ هستم. با این حال بعضی وقتها دلم میخواهد از غصه بترکد. میخواهم منفجر شوم.

من 23 آبان 1359 به جبهه رفته ام و سوم فروردین 1370 برگشته ام. اگر حضور در کردستان و گنبد هم حساب شود، قریب به 140 ماه میشود.

وقتی میخواستند مدالهای افتخار بدهند، فهمیدم اصلا از من و شهید شریفی و شهید علیمردانی صحبتی به میان نیاورده اند. هرچند که مدال افتخار، یک نشانه، بیشتر نباشد.

خجالت میکشم بگویم ، اما بدانید که از سال 1362 با زنم هیچ فرقی ندارم. چشمم کور شده ، گوشم کر شده ، ستون فقراتم شکسته و قفسه سینه ام از دو قسمت متلاشی است. مقداری از ماهیچه دست های چپ و راستم از بین رفته و بیش از 160 تیر و ترکش خورده ام که هنوز تعدادی از آنها را به یادگار دارم. ترکش ِ روی پرده مغزم، هشدار همیشه من است.

به نظر شما ما حافظ خون این شهیدان هستیم؟!

يکشنبه 30/8/1389 - 10:35
خانواده

 

 

 

یه عمره که از خدا شرمنده ام. چون ادعای دوستیش رو کردم و گفتم: خدایا در ِ دوستی ِ تو رو میزنم و در شوق تو  میسوزم و تو جوابم رو نمیدی!!

غافل از اینکه خدا تو قرآن بهم گفته: من از ازل در دوستیت رو زدم و از اشتیاقی که بهت داشتم، آفریدمت

تو دوستی هیچ کس نیست که از خدا پیشه گرفته باشه.خدا تو همه چیز پیشکسوته و تو دوستی، پیشکسوت تره


 دوستان قدیمی تر میدونن که اسم کاربری قبلی من هانی هنیّه بود

خیلی ها میخواستن بدونن که چرا این اسم رو انتخاب کردم و همه من رو با یه دختر خانم اشتباه میگرفتن. (بخاطر هانی)

در جواب دوستان میگفتم که هانی اسم یکی از یاران امام حسین(ع) هست.

هانی بن عروه

که میتونید سرانجام این فرد رو تو مختار نامه ببینید.


تو پی نوشت روضه حضرت مسلم میتونید یه مقایسه بین فتنه سال 88 و فتنه ای که منجر به شهادت حضرت حسین شد بخونید


روضه حضرت مسلم (ع)  حسین شریعتمداری «مدیر مسئول روزنامه کیهان»

آخرین پنجره باز شد!

حمایت جنبش از بمب ترکونی تبیان

 

پنج شنبه 27/8/1389 - 11:58
دانستنی های علمی

 

 

 

نكته:
آورده اند: ناصرالدین شاه هنگام سفر به عتبات از طاق كسری دیدن كرد، هنگام بازدید از این بنای تاریخی به رجال حاضر گفته بود من عادل ترم یا انوشیروان؟
اطرافیان زبان تملق و چاپلوسی گشودند.
شاه گفت: از نظر من ،چه انوشیروان مثل بوذر جمهر خدمتگزار داشت و من مثل شماها!

(خاطرات و خطرات ، ص 53)

نظر:
اینكه ناصرالدین شاه خود را در حد و اندازه انوشیروان عادل می بیند و در صدد مقایسه هست از شاهان تعجبی نیست. همین طور از نوكران و چاكران دربار هم غیر از تملق و چاپلوسی و برتری شاه قجر بر انوشیروان انتظار دیگری نمی باشد. فقط این نكته است كه خود شاه به فراست دریافت بین بوذرجمهر كه همراه انوشیروان بود با همراهان او فاصله زیادی است؟!

سلام

من دوباره برگشتم

راستش تو این دو هفته داشتم یه دوره آموزشی میدیدم که خیلی وقتم رو میگرفت

نمیدونم از دوره های بازرسی غیر مخرب NDT اطلاعاتی دارید یا نه!!

من الان مدرک MT و PT از سری دوره های بازرسی غیر مخرب رو گرفتم.

چند ماه پیش هم یه دوره 6 ماهه آموزش جوشکاری رو رفتم که شکر خدا تو امتحانش قبول شدم

جوشکاری لوله های گاز فشار بالا E8 ، E6 ، E3 که 1300 ساعت کار عملی جوشکاری هست

مدرک تحصیلیم هم که لیسانس متالورژی صنعتی و همه اینها متناسب با همه

امیدوارم بتونم یه کار خوب هم پیدا کنم

اگ شما تو شرکت خودتون یا اقوامتون به کسی با تخصص من نیاز دارید حتما خبرم کنید

پنج شنبه 27/8/1389 - 11:58
اخلاق


 

 

 

سلام

تو یه مطلب از کاربرا خوندم که دوتا از کاربرای تبیان با نامهای fatemea66 و dj_kamal با هم ازدواج کردند.

خواستم بهشون تبریک بگم و این عکس رو بهشون هدیه بدم.(برا مشاهده با کیفیت بالا کلیک کن) 

 




نكته:

 آورده اند: محمدبن احمدی بغدادی گربه ای داشت و هر روز پاره ای گوشت وظیفه او كرده بود.

روزی آن گربه را در كبوترخانه ای بگرفتند و بكشتند، پوستش پر كاه كردند و بر در كبوترخانه بیاویختند. محمد بغدادی بدان طرف گذر می كرد. گربه خود را دید بدان حالت آویخته.

گفت: اگر بدان قدر گوشت كه به وی می رسید قناعت كردی، این بلا بر وی نیامدی.

(جوامع الحكایات)

نظر:

قناعت در معیشت و اداره زندگی، قناعت در پست، مقام و مسئولیت و قناعت در همسرداری مطلوب است، اما قناعت در اعمال خیر، قناعت در عبادت، ایثار و گذشت مطلوبیت ندارد.

نكته:
آورده اند: شیخ مرتضی انصاری (ره) وقتی با مریدان سفر می كرد، غروب پشت دروازه مانده و به شهر راهشان ندادند. آنجا با مریدان نماز خواند.
مریدی گفت: ما توقع داشتیم مثل بسیاری از اولیای گذشته دروازه خود به خود به روی شما باز شود.
شیخ پاسخ داد: بعد از مرگ ما البته از این كرامات بسیار در حق ما نقل خواهند نمود.

(هزار و یك حكایت، ج2)

نظر:

یكی از بزرگان از قول یك مسیحی نقل می كرد كه در بین مسلمانان یك نفر زنده، خوب نیست و یك نفر مرده بد هم نیست زیرا تا افراد و شخصیت ها زنده هستند چیزی از خوبی ها نمی گویند وقتی از دنیا رفتند زبان به مدح و ثنا می گشایند! البته افراط و تفریط چه در مورد افراد در قید حیات یا كسانی كه از دنیا می روند مذموم است بدتر از این، آن است كه بعد از مرگ برخی شخصیت ها، كراماتی به آنها نسبت می دهند كه با واقعیت های زندگی آنان چندان انطباق ندارد.

 

 

 

هفته گذشته خیلی خیلی سرم شلوغ بود و هفته ای که در پیش داریم هم به همین صورت.

انشالله از 2هفته دیگه که یه کم سرم خلوت شد (موهام نمیریزه ها) مثل سابق در خدمتتون هستم

 

پنج شنبه 20/8/1389 - 9:41
مهدویت

شب جمعه هفته­ ای که گذشت، به بعضی از دوستانم پیامکی دادم با این مضمون که:

"اگه فردا امام زمان بیاد و تو هم خبر داشته باشی برای اینکه به من خبر بدی چه اس ام اسی بهم میدی؟"

توقع داشتم همه جواب بدهند. پس از انتظاری کوتاه جواب ها رسید. تا دقایقی صدای دریافت پیامک قطع نمی شد. هر چند دقیقه یک بار، بیب بیبی صفحه ی گوشی را روشن می کرد. همان شب به ذهنم زد تا متنی بنویسم و جواب دوستان را تحلیل کنیم.

 جوابها اینطوری بود:

- من دارم میرم مکه پیش امام زمان اگه میای، بیا مترو چیتگر. میام دنبالت.

- حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه روی باز آمد و از کعبه به در آمد ...

- سلام. فردا شروعی است برپایان همه نامردی ها، بی معرفتی ها و بی عدالتی ها.

- آخرین پنجره باز شد! و آمد تا مارا به فردای روشن ببره! آیینه عدل علی ظهور کرد! خدایا شکر

- فردا آزاد میشیم از همه چی.

- ارمیا، این دیگه امام زمانه بخدا. کاریش نداشته باشید.(ایشون از طرفداران جنبش سبز اموی هستند)

آقا نیومد! بازداشته؟ (این رو صبح جمعه فرستاد)

- این سوال رو از کجا آوردی؟

ارمیا دارم میترکم از خوشحالی. اشک تو چشمام جمع شده. باورم نمیشه امام زمان داره ظهور میکنه. خدایا شکرت

- به دوستان به یاران، به مردان تیز خشم که پیکار میکنند، بهار وصال یار خجسته باد.

- چیزی نمیتونم بگم هانی عزیز. از خوشحالی زبونم بند میاد فقط: سکوت میکنم و عشق در وجود من جاری است. که این شگفت ترین نوع خویشتن داری است!

- نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد ...

زهی خجسته زمانی که یار باز اید / به کام غمزدگان غمگسار باز آید.

- پایان انتظار و آغاز عدالت و جهاد مبارک.

- حاجی آقا داره میاد جنازه ها رو یه جای خوب قایم کن ... . خدا از زبونت بشنوه رفیق.

- پولاتو قایم کن که از فردا همه دستاشونو تو جیبت میکنن

برخیز که حجت خدا می آید. رحمت از حریم کبریا می آید. انشالله یه روزی تمام پیامکها این باشه: مهدی آمد.

- انقدر لیاقت ندارم که موقع اومدن آقا زنده باشم تا به عاشقش خبر اومدنشو بدم

- به هیچ کس خبر نمیدم، اینو مطمئنم

- نمیدونم، خیلی سخته. حتی نمیدونم چه حسی پیدا میکنم

- وای من نمیدونم چی باید بگم. سوال خیلی سختیه. لطفا خودت اونموقع بفهم که منم تو دردسر نندازی

همون موقع هم چند نفر بهم زنگ زدند که سوالت خیلی سخته و ما رو برده تو فکر ولی سعی میکنیم جواب بدیم.(هنوز که جواب ندادند)

آنهایی که جواب ندادند شاید اصلا براشون مهم نبوده. نه خبر! بلکه تا اسم من را دیدن بی خیال جواب دادن شدن. ایرانسلی ها هم شاید شارژ تمام کرده بودن. این خوش بینانه ترین حالته.

از جواب ها معلومه دل ها غُل می زنه برای آومدن حضرت حجت که البته فقط غل زدن مهم نیست. این را همه می دونن.

شاید متن اس ام اس من از اول ایراد داشت که چند نفری اس ام اس ضدحال دادن.


تنها نکته ای که خیلی بارزه اینه که همه خودشون رو جزو یاران امام میدونن در حالی که در روایات اومده با ظهور امام زمان، حتی علمای دین هم ایشون رو نفی میکنن.

برا خوندن بقیه پیامک ها کلیک کن

 از این به بعد رو شما تحلیل کنید

جمعه 14/8/1389 - 23:42
طنز و سرگرمی


به مناسبت بمبی که چند وقته تبیان ترکونده، خانم زهره کوهنورد یه نامه به کارلو برونی (همسر رییس جمهور فرانسه)نوشته

یه رونوشت از این نامه به دست من رسیده (به وسیله لباس شخصی ها) که براتون میزارم.


با سلام و احترام

آنچه باعث شد این نامه رو مرقوم کنم، توصیه آرای باطله بود مبنی بر حمایت شما در این برهه حساس کنونی که بلانسبت جنبش، مهد دموکراسی مثل درازگوش «تروا» تو گل گیر کرده است و بی شک شوهر چشم چران تو لااقل یک خوبی که دارد این است که برای مصاحبه، هنوز حال دارد اما مهندس، 24 ساعت نشسته خانه، فقط مشغول «کشیدن» است و کاش «پیکاسو» میکشید!عاشق سبکهای متنوع و نو به نوست. از رئالیسم بگیر تا جانم برایت بگوید؛ کنستراکچیزیسم، امپرسیونیسم، پست امپرسیونیسم، نئو اکسپرسیونیسم، پست اکسپرچیزونیسم، آبستره، چیزستره، اکسپرسیونیزم انتزاعی، کوبیسم و اون یکی سبک. چی بود؟ خوب بود اسمشها! الساعه زیر زبانم بود؛ آهان؛ فوتوریسم! سرت را درد نیاورم زن!

بیا این حرفا رو ول کنیم که دیگه جونم داره در میره از بس این خالی بندیها رو مهندس گفته و هی چیز چیز میکنه وسطش.شدم مثل پنیر پیتزا، حالا خوبه هوا سرده وگرنه با کمترین گرما کش میومدمو دیگه هیچی.

یه خبر خوب و دست اول براتون دارم. البته هنوز خان باجی خانم، شیرین شیرینا از این خبر بی خبره.

این خبر اونقدر مهمه که میتونه مثل جاری شدن خون تازه تو رگ جنبش باشه.(البته اگ این مهندس هی پای «کشیدن» نباشه و یه کم چیز چیز کنه)

 

این خبریه که میتونه طرح هدفمند کردن یارانه ها رو هم (که ما اول تحریمش کردیم و بعد شیخ فتوا داد که برا شکست این طرح ،باید بریم فرم اطلاعات اقتصاد خانوار پر کنیم و شماره حساب بدیم ،مهندس یه زنگ به ممد تمدن زد و بعد از صلاح مشورت با اون فهمید که اگ این کار رو نکنیم خون جنبش خشک میشه، دست من و گرفت و رفتیم بانک چیز ملت حساب بازکردیم و شمارش رو هم یواشکی از یه چیز نت ثبت کریدم. اَه... ویروس چیز مهدس به منم سرایت کرده...) خلاصه داشتم میگفتم که این شبکه خانوادگی میتونه طرح هدفمند کردن یارانه ها رو تحت تاثیر بزاره

فک کن؟!!!؟؟

دفعه قبل و سر پر کردن فرم اطلاعات خانوار که مهندس با ممد تمدن مشورت کرد، خیلی به من برخورد. تهدیدش کردم و گفتم الان که چیز جنبش رو دوش منه و من دارم  همه چیزا رو به جون میخرم، پس چرا با اون مشورت میکنی؟ از این به بعد هر چیز که من میگم همون میشه. ششششششششششششدد؟؟

برا همین دیشب ، آخر شب باز دست همو گرفتیم و رفتیم تو  چیز نت سر کوچه مون (آخر شب میریم که مردم هی بهمون چیز نگن. این مهندس باعث شرمندگی منه. مثل شوهر تو) و سایت تبیان رو باز کردیم و رو آیکون بمب ترکونده کلیک کردیم و و با یوزرنیم پسورد خودم (به عنوان چیز جنبش) تو شبکه خانوادگی تبیان یه شاخه درست کردیم و مهندس اومد زیر شاخه من.

کاش مثل شرکتهای هرمی باشه. اونجوری با هر تعادل 3-3 یه رای به رای های ما اضافه میشه. به شرطی که مهندس هم بتونه دوتا عضو معرفی کنه و اونا هر هرکدوم (تو هر هفته) دوتا عضو دیگه معرفی کنن و اووووووووووه. ظرف مدت 62 هفته ما به سقف رای میرسیم و ... اینجوری یه خون تازه تو رگهای جنبش پاشیده میشه.

 ولی من مهندس رو زیر شاخه ام کردم. مهندس کی رو بیاره؟ حتی ممد تمدن  هم دیگه با ما کار نمیکنه و شیخ هم که نبودنش بهتر از بودنشه.

ما دیگه تنها موندیم

آهان فهمیدم. من عروس آذربایجانم و مهندس هم داماد لرستان. همه چیزهای اونجا رو میتونیم زیر شاخه کنیم.

نه اینم نمیشه مردم همه دروغ هامون رو فهمیدن

کارلا جون به نظرت من چیکار کنم؟

مثل یابو ِ تروا تو گل گیر کردم و ترسم اینه که  این یابو ِ ، شاخه من رو گاز بزنه و کلا حذف بشیم

سلام من و مهندس رو به خان باجی، سرکار خانم شیرین شیرینا برسون ولی از گیر کردنمون چیزی بهش نگو

بای بای


 

 

 

 

سلام به دوستان خودم.

خواستم اینجوری ازتون دعوت کنم که تو شبکه خانوادگی پاک تبیان ثبت نام کنید.

نامه زهره کوهنورد به کارلا برونی

 

 

چهارشنبه 12/8/1389 - 11:26
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته