تبیان، دستیار زندگی

نمیدانم چرا ما، خدا را از زندگی روزمره، جدا میکنیم.

حتی او را از خودمان هم جدا میکنیم.

یک موجود بزرگ آن بالا نشسته، همه را میبیند و به حرفها گوش میکند. اگر دلش خواست کمک میکند و اگر نخواست نمیکند و ما با بی میلی، بارها و بارها میخواهیم. تهدیدش میکنیم. داد میزنیم.

به او به چشم پادشاهی نگاه میکنیم که سالها و قرنها با ما فاصله دارد و چیزهایی که به ما یاد میدهند فقط این فاصله را زیادتر میکند و ما را از او دورتر.

برا همین گاهی تصمیم میگیریم با او کاری نداشته باشیم، زندگی خودمان رو بکنیم و فراموشش کنیم

آیا خدا واقعا اینقدر دور است؟ چرا همیشه او را از ما دور میکنند؟!

جرعه از ارمیای نبی

یکی از دوستان راجع به اسم جدیدم ازم پرسیده بود

  نام یكی از پیامبران بنی اسرائیل «حدود 650-570 پیش از میلاد»

 پسر حلقیا و دومین انبیاء اعظم عهد عتیق که در زمان سلطنت یوشیا و یهویاقیم و صدقیا و هم در زمان اسیری صدقیا نبوت کرده است. مدتی به وسیله‌ی شاه اسرائیل زندانی شد، سپس به اسارت به بابل برده شد، مدتی هم در مصر بود. مراثی ارمیای نبی در عهد عتیق منسوب به او و کتاب ارمیای نبی در عهد عتیق شرح حال اوست. + و یرمیا.

(عبری) ارمیای نبی= یرمیا

فیلم پخش نشده از مراسم لاک و مهر وصیت نامه امام خمینی (ره)

 گاهی تغییر اسم میتونه نشونه توبه باشه

توبه از خیلی گناه ها

میتونه معنی بازگشت بده

بازگشت به معبود ازلی

.::ارمیای نبی همان هانی هنیّه::. 

 میتونه نشانه اعتراض باشه

اعتراض به ساختار درونی انسان

دوست دارم آلبوم خاطراتم رو با عطر نفس هاتون ورق بزنم

لبخند مسیح

همیشه زلزله ها باعث خرابی میشن. اما زلزله ای که در دلم افتاده باعث شده که من بعد از دیدن دنیا و آدمهاش، برای چند لحظه، خودم رو هم ببینم.من فکر میکنم توجه به ظاهر، باعث شده که کارهای ما کسل کننده باشه.

همین نماز که به خاطر تکراری بودنش گاهی دوست نداریم بخونیم و احساس میکنیم فقط وقتمون رو تلف میکنیم در واقع برای تکرار شدن نبود، برای این بود که ما با همین عبارات تکراری هر بار یک قدم بالاتر بریم. هر بار خدا را از یک جهت ببینیم که تا آن موقع ندیده بودیم. پس حتما باید از  ظاهر الفاظ و عبارات میگذشتیم.اما میدانم که همه آدمهای دور و برم (و خود من)، هر روز پنج بار نماز میخوانند و موقع نماز خواندن به مشکلات و اتفاقاتی که در طول روز برایشان افتاده فکر میکنند.

اگر دین را به ساختمانی تشبیه كنیم كه دارای در و دیوار و سقف و پنجره و شیشه و نقاشی و روكاری و یرسازی و غیره است باید بگوییم‏ زیر سازی و زیر بنای همه افكار و معتقدات و اخلاقیات و دستورالعمل های‏ دینی خداشناسی است

یکی از دوستان تبیانی برام نظری داده بود، ولی اسمش رو برام ننوشته ( با اسم ش برام نظر داده بود)

میدونم که دوباره این مطلبم رو میخونه، ازش میخوام که بهم سر بزنه تا بیشتر بحرفیم

اولین مطلب با ارمیای نبی

گاهی تغییر اسم میتونه نشونه توبه باشه

توبه از خیلی گناه ها

میتونه معنی بازگشت بده

بازگشت به معبود ازلی

.::ارمیای نبی همان هانی هنیّه::.

 میتونه نشانه اعتراض باشه

اعتراض به ساختار درونی انسان

شمعی بود از دنیای خود جدا شد و به پهنه هستی عالم قدم گذاشت.

 به دام عشق پروانه افتاد، اسیر شد، سوخت و گرفتار شد.

اما از خواب بیدار شد و هرکس به سوی کار خویش رفت.

همه رفتند و او را تنها گذاشتند.

شمعی دور افتاده.

شمع بودم، اشک شدم، عشق بودم، آب شدم.

جمع بودم، روح شدم، قلب بودم، نور شدم.

آتش بودم، دود شدم.

هیچ نمیدانستم که در دنیا آتشی سوزانتر از آتش وجود دارد!

سوختم، سوختم، ولی ای کاش فقط سوزش آتش بود.

ای کاش مرا می سوزاندند، استخوانهایم را خرد می کردند و خاکسترم را به باد می سپردند و از من بینوای ِ دردمند ِ دل سوخته اثری باقی نمی گذاردند.

اومدم باز تا بگم ...

ولی چیزی برای گفتن ندارم جز سکوت

...

..

.

برام دعا کنید

گرفتار فتنه درونی شدم

دیگه اون آدم 2 سال یا 1 سال قبل نیستم

درونم اشوبی برقراره که جز با دعای دوستان حل نمیشه 

.:: منتها غالبا دقت نمی شه و همین طور ناپدید می گرده ::.

 یک جرعه کلام از هانی هنیّه

اولین بار که اینجوری شدم داشت همه تنم میلرزید

تا حالا این حس رو تجربه نکرده بودم

تا مدتها وجدان درد داشتم و از خودم بدم میومد که چرا اینجوری شد

الان دیگه شاید برام عادی شده باشه

امروز (شنبه) که دیگه شورش رو درآوردم

یه زمانی با خودم قرار گذاشتم که به دعوتش دیر جواب ندم

اما ...

دوباره با خودم همین قرار رو گذاشتم

باز هم ...

تا امروز رسید که دیگه گند زدم به همه چی

اونقدر مسئله مهمه که روم نمیشه بگم

اونروز اول که براتون گفتم درست دم بزنگاه مسئله حل شد

امروز دیگه دیر شدچقدر زود دیر میشه رو کی گفته؟! جدا که خیلی به موقع و به جا گفته

دفعه اول نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا رو با یه وضو و با یه فاصله خیلی خیلی کم (در حد چند ثانیه) خوندم. همه تنم داشت میلرزید

خیلی پیش خدا خجالت کشیدم

امشب 2 دقیقه مونده به اذان مغرب یادم افتاد که نماز نخوندم

نماز بزنه تو کمرم

داشتم میخوندم که اذان دادنخیلی از خودم بدم اومد

 یک جرعه کلام از امام خامنه ای

جسم انسان بدون ورزش، ضعیف و لاغر و بی قدرت خواهد بود. هر كسی باشید، هرچه بنیه قوی و نیرومند داشته باشید، اگر ورزش نكردید و خوردید و خوابیدید، بدن، ضعیف می ماند؛ شكی در این نیست؛ همچنانی كه اگر ورزش نكنید، بدن شما آن رشد لازم را نمی كند؛ زیبایی هایی هم دارد كه ورزش آنها را آشكار خواهد كرد؛ بدون ورزش، نمی شود. روح شما هم عیناً همین طور است؛ بدون ورزش، بدون تمرین و ریاضت، ممكن نیست شما قوی بشوید.
ای بسا انسان هایی هستند با جسم های نیرومند و زیبا؛ ولی با روح هایی لاغر، زشت، ناتوان و ضعیف؛ این، به درد نمی خورد. تمام عبادات برای این است كه ما ورزش كنیم؛ تربیت بشویم و پیش برویم؛ البته باید عبادات را شناخت. عبادات هم جسم و روحی دارند. جسم عبادات، به تنهایی كافی نیست. نماز را كه انسان بخواند، ولی درحال نماز، توجه به خود ذكر نداشته باشد، ملتفت نباشد كه چه می گوید و با چه كسی حرف می زند، مضامین نماز را به كلی از روی غفلت ادا بكند، این نماز، نماز بی فایده ای است!1

گاهی با خود فكر می كنم جوان كه در بهترین اوقات عمر خود به سر می برد؛ اگر بخواهدسرمایه ای را به دست بیاورد كه موفقیت دنیایی و آخرتی او را تضمین كند، دنبال چه چیزی باید باشد؟
سؤال مهمی است؛ اولاً موردنظر، موفقیت های دنیایی و اخروی است- جسم و جان، فكر و دل- ثانیاً این سؤال، مخصوص به یك دسته از جوان ها هم نیست.
پاسخی هم كه به ذهن من می رسد، باز مخصوص یك دسته از جوان ها نیست؛ یعنی این جور نیست كه فرض كنیم این پاسخ، مخصوص جوان های كاملاً متدین و متعبد است؛ نه، حتی اگر جوانی را فرض كنیم كه از لحاظ تعبد و تدین، در رتبه خیلی بالایی هم نباشد، باز این پاسخ درباره او صدق می كند؛ حتی اگر فرض كنیم جوانی را كه در برخی عقاید خود مشكلی هم داشته باشد، باز این پاسخ درباره او صدق می كند.
جوابی كه من به آن رسیده ام، این یك كلمه است: «تقوا»! اگر جوان، در دوره جوانی سعی كند تقوا داشته باشد- با همان تعریفی كه در فرهنگ دینی و قرآن از تقوا شده است- بزرگ ترین سرمایه را- هم برای درس، هم برای فعالیت های سازندگی، هم برای عزت دنیوی، هم برای به دست آوردن دستاوردهای مادی و هم برای معنویت، اگر اهل معنویت است- به دست آورده است.
حتی برای آن آفاق بسیار دور و درخشان معنویت هم كه معمولاً آدم های متوسط، قدری از آن آفاق، دور هستند- آفاق عرفانی و معنوی و همان چیزهایی كه در كلمات عرفا و بزرگان و اهل عشق معنوی هم به آن ها اشاره شده است- تقوا سرمایه است2.

 1-دیدار با اقشار مختلف مردم (روز سی ام ماه مبارك رمضان)، 6/2/1369.

2- دیدار با تشکل های مختلف دانشجویی دانشگاه های تهران ، 24/10/1377

.:: منتها غالبا دقت نمی شه و همین طور ناپدید می گرده ::.   

پیروزی ای که خیلی به ایادی استکبار گرون تموم شد و هنوز که هنوزه سعی دارند فضای کشور رو ملتهب نشون بدن.

قسمتهایی از اندیشه این افراد و طیف حامیشون رو چند ماه پیش قرار دادم. امروز قسمت دوم اون مجموعه رو مینویسم.

حجاب زن برای او مضر است

محمد خاتمی: اگر این حجاب و پوشش مانع حضور زن و بروز شخصیت زن شود، قطعاً مضر است... مشكل این است كه زنان چگونه لباس بپوشند، مشكل این نیست كه زنان بتوانند در عرصه های مختلف حضور داشته باشند. همبستگی، 79/8/16 

جلوگیری از روابط دختر و پسر جلوگیری از پیشرفت است

آروشا مشتاقی زاده: دختر و پسر به دوستانی از جنس مخالف، احتیاج دارند و جدا كردن آنان از یكدیگر اثرات نامطلوبی بر فرد و جامعه دارد و امكان پیشرفت را كم می كند.ایران جوان، 12/3/78 

شعار مرگ بر آمریكا وحشیانه است

عطاءالله مهاجرانی: سر دادن شعار مرگ و آتش كشیدن پرچم آمریكا، اعمالی زشت و وحشیانه است!!!جبهه، 30/5/78
 

حذف صحنه های جنسی از فیلم ها هیچ مستند شرعی ندارد
محمدجعفر هرندی: حذف صحنه های جنسی و مشروب خواری از فیلم ها، هیچ مستند شرعی ندارد؛ كجای فقه آمده كه گفتن و شنیدن اینكه پسری به دختری بگوید: دوستت دارم، حرام است؟هفته نامه آبان، 9/11/78
 

هیئت های مذهبی منشأ خشونتند
محمد قوچانی: هیئت های مذهبی منشأ خشونتند و بسیجی ها اعضای تشكیل دهنده این هسته ها می باشندعصر آزادگان، 20/1/79
 

هنرمند به فضای ابتذال نیاز دارد
بهروز افخمی: هنرمند اصیل هم به نحوی به فضای زنده و البته آمیخته به ابتذال نیاز دارد و در یك فضای پاكیزه شده و تحت سانسور از دل و دماغ می افتد.كیهان، 2/8/79

خمینی متعلق به موزه تاریخ است
اكبر گنجی: ما تلاش می كنیم خمینی را به گونه ای تفسیر كنیم كه مخالف با دموكراسی نباشد!!!؟ خمینی دیگر وجود ندارد آنچه وجود دارد فقط برداشت های ما از سخنان اوست. اما او به هر حال یك روزی در موزه خواهد رفت و هیچ كس نمی تواند جلوگیری كند این یك تكامل تاریخی است.كیهان، 24/1/79

فرهنگ شهادت خشونت آفرین است
عبدالكریم سروش: فرهنگ شهادت خشونت آفرین است، اگر كشته شدن آسان شد، كشتن هم آسان می شود. نشاط، 12/3/78

خدا را هم می توان فتنه گر نامید
محمدكاظم محمدی اصفهانی: مردم حق دارند همه مسئولان را به سوال كشیده و از آنها انتقاد كنند حتی اگر آن مسئول، پیامبر و امام معصوم باشد، بلكه به خود خدا هم می توان اعتراض كرد و او را فتنه گر نامید.ایران،24/4/79

علیه خدا هم می توان تظاهرات كرد
ابراهیم اصغرزاده: اگر مجوز راهپیمایی به هر گروه براساس قانون داده شود اشكال ندارد، حتی علیه خدا.آفتاب امروز، 2/6/78


اراده مردم همان اراده خداست
فرامرز شكوری: اراده مردم همان اراده خداست و انتخاب مردم هم همان انتخاب خداست، لذا دموكراسی غربی با دین سازگار است.آبان، 7/6/77

امروز خدا در جامعه هیچ كاره است
محسن كدیور: یك زمانی مردم می گفتند چون عیسی (ع) این سخن را گفته پس درست است، اما امروز عیسی كه سهل است خود خدا هم اگر حرفی بزند و آن حرف با عقل مردم منطبق نباشد نخواهند پذیرفت. امروز خدا در جامعه هیچ كاره است، همه كاره مردمند.
دانشگاه تهران، سال 79، پژوهش های قرآنی

ما پیشرفت نمی كنیم چون هنوز خدا نمرده است
علیرضا علوی تبار: جامعه ایران فاز سنتی خود را پشت سر گذاشته و می خواهد مدرن و صنعتی شود، اما در این جامعه هنوز خدا نمرده است. بنابراین ما چگونه می توانیم به این وضعیت چیره شویم. یالثارات، 4/3/79

بعد از پیامبر ولایت خاتمه یافته است
عبدالكریم سروش: ولایت، منحصر در شخص نبی اكرم است و با رفتن او ولایت نیز خاتمه می یابد؛ او خاتم نبوت و خاتم ولایت بود، ولایت پیامبر بعد از او به كسی منتقل نشده است. ماهنامه كیان، بهمن 77

در مقابل اهانت به پیامبر باید سكوت كرد
فرهاد بهبهانی: حكم «سب النبی و الائمه» قتل نیست بلكه باید آن را تحمل كرده، مقابله به مثل نكرد.آبان، 10/7/78

ویژه نامه رمز عبور 3 کاری از موسسه ایران امروز در روزنامه فروشی ها – به مناسبت سالگرد انتخابات

ابتدا لازم می دانم یكی دو مسئله را تذكر دهم اول این كه ما منسوبین حضرت امام باید توجه داشته باشیم كه فقط به علت نزدیكی با ایشان است كه با ما مصاحبه می شود و یا به ما احترام می شود و الا خود ما كه چیزی نیستیم و ویژگی هایی نداریم. نه زندان رفته ایم و نه شكنجه شده ایم و نه در فلسفه غرب و شرق اهل نظریم و نه در فقه و اصول، مجتهد. نه ادیب هستیم و نه منطقی. فقط و فقط منسوب امامیم. پس باید دقیقاً توجه كنیم كه اگر امام نبودند هرگز كسی ما را بدان صورت نمی شناخت تا با ما مصاحبه كند. پس من من نكنیم كه هیچیم. من چون فرزند امام هستم می آیند و با من مصاحبه ای می كنند چاپ می كنند و آن را تیتر می كنند و الا از قبیل من زیادند و از من بهتر بسیار بیشتر. در حوزه های علمیه سراسر ایران از قبیل ما فراوان، كه كسی با آنان مصاحبه ای نمی كند لذا باید توجه كنیم كه از انتساب سوءاستفاده نكنیم كه خلاف شرع مبین است. مسئله دیگر اینكه اگر هم بگوئیم كه من كاری با امام ندارم و من خودم هستم و حرف های من حرف های من است و به امام مربوط نمی شود كما اینكه از روی عدم آگاهی قبلاً گفته شده بود، این خدعه و فریب است. زیرا تنها با عنوان فرزند امام و غیره است ... و الا كی هستید تا كسی تو را بشناسد، چه رسد به این كه با تو صحبت كند و تیتر كند و هر كس استفاده خودش را بكند. خودت را بكشی فرزند امامی و با این ژست كه نخیر با امام كاری ندارم و فقط حرف های خود را می زنم كار تمام نمی شود. پس باید مصاحبه نكنی و یا اگر مصاحبه می كنی صددرصد باید امام راضی باشد و الا سوءاستفاده چی هستی چون چیزی نیستی. تو را به خدا به خودمان رجوع كنیم آیا غیر از این است پس سعی كنیم خلاف نكنیم چون می دانیم از قبیل ما هزاران هزار هستند پس چرا نمی روند و با آنان مصاحبه نمی كنند اگر فضل و علم و دید سیاسی بود كه از ما بهتر زیادند پس چرا سراغ آنان نمی روند؟مسئله دیگری كه باید به خواهران و برادران خبرنگارم بگویم این است كه شما ملاك در مصاحبه را چه می دانید؟ آیا صلاح است معیارهای غیراسلامی را ملاك قرار دهید و تنها و تنها نسبت به امام را، معیار مصاحبه قرار دهید؟ اگر چنین است نكنید كه هم ما از این كار گمراه می شویم و هم تاریخ درباره شما خوب قضاوت نمی كند.

24 فروردین 1360

جرعه نگاه دوم: «رمز عبور»  بازخوانی پرونده 30 ساله انقلاب اسلامی

جرعه نگاه سوم: «یک نکته از هزاران ... کاری از واحد مرکزی خبر» خبر 20:30 روز دوشنبه 17/3/89

جرعه نگاه چهارم: من با تو هیچگاه نبودم تو با منی

.:: در گوشه و کنار  کوزه حرفهای من هم گاهی حرف خوبی پیدا میشه ::.

 .:: منتها غالبا دقت نمی شه و همین طور ناپدید می گرده ::.  

¤¤¤

به یاد رفیقان
حرفی بگوی و از لب خود كام ده مرا
ساقی! ز پا فتاده شدم، جام ده مرا
فرسود، دل ز مشغله جسم و جان، بیا
بستان ز خود، فراغت ایام ده مرا
رزق مرا، حواله به نامحرمان مكن
از دست خویش، باده گلفام ده مرا
بوی گلی، مشام مرا تازه می كند
ای گلعذار! بوسه به پیغام ده مرا
عمرم برفت و حسرت مستی ز دل نرفت
عمری دگر ز معجزه جام ده مرا
ای عشق! شعله بر دل پر آرزو بزن
چندی رهایی از هوس خام ده مرا
جانم بگیر و جام می از دست من مگیر
ای مدعی هر آنچه دهی، نام ده مرا
مرغ دلم به یاد رفیقان به خون تپید
یارب! امید رستن از این دام ده مرا
بشكفت غنچه دلم ای باد نوبهار
خندان دلی بسان «امین» وام ده مرا

¤¤¤

بی تو
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو
سپندوار ز كف داده ام عنان بی تو
ز تلخكامی دوران نشد دلم فارغ
ز جام عیش لبی تر نكرد جان بی تو
چو آسمان مه آلوده ام ز تنگدلی
پر است سینه ام از انده گران بی تو
نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق
سر بهار ندارند بلبلان بی تو
لب از حكایت شبهای تار می بندم
اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو
چو شمع كشته ندارم شراره ای به زبان
نمی زند سخنم آتشی به جان بی تو
زبیدلی و خوشی چو نقش تصویرم
نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو
عقیق صبر به زیر زبان تشنه نهم
چو یادم آید از آن شكرین دهان بی تو
گزاره غم دل را مگر كنم چون «امین»
جدا ز خلق به محراب جمكران بی تو

¤¤¤

خورشید من برآی
دل را ز بیخودی سر از خود رمیدن است
جان را هوای از قفس تن پریدن است
از بیم مرگ نیست كه سر داده ام فغان
بانگ جرس ز شوق به منزل رسیدن است
دستم نمی رسد كه دل از سینه بر كنم
باری علاج شوق گریبان دریدن است
شامم سیه تر است ز گیسوی سركشت
خورشید من برآی كه وقت دمیدن است
سوی تو ای خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پر كشیدن است
بگرفته آب و رنگ ز فیض حضور تو
هر گل در این چمن كه سزاوار دیدن است
با اهل درد شرح غم خود نمی كنم
تصویر قصه دل من ناشنیدن است
آن را كه لب به جان هوس گشت آشنا
روزی «امین» سزا لب حسرت گزیدن است

¤¤¤

این شعر را آقا در جواب شعر "چشم بیمار" سروده اند: 
تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی
تو که فارغ شده بودی ز همه کون و مکان
دار منصور بریدی همه تن دار شدی
عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای که در قول و عمل شهره بازار شدی
مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی
خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
امت از گفته در بار تو هشیار شدی
واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی
دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی
یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی

¤¤¤

موجودات هرچه به گذشته ها می­نگرند، هرچه در خورجین سوابق خویش جستجو می­کنند، هرچه زمین ماضی را می­کاوند، هرچه نگاه در زوایای می­گردانند جز تو هیچ نمی­بینند.

راهی باید جست برای سخن گفتن از ولادت تو.

بدانگونه از تولد تو سخن باید گفت که هستی بر نیاشوبد و حیات بیقراری نکند.

چنین نبود که که خداوند تو را برای هستی خلق کند.

هستی به افتخار تو آمد.تو برای عالم نیامدی، عالم برای تو آمد.

باری سخن گفتن از تو و ولادت تو نه سخت و دشوار، بل خطرناک و محال است.

محال از اینرو که موجودات ، پیش از تو نبوده اند تا از ولادت تو سخن بگویند، جز خالق، کسی زمان خلق تو را چه می­داند؟ و خطرناک از آن جهت که تو معشوقه خداوندی، تو حبیبه و محبوبه اویی.

و هیچ عاشقی غیرتمندتر از خداوند به معشوقه خویش نیست.

فاطمه کسی است که تبسم را بر لبان علی نقش می­بندد.

فاطمه عصاره مظلومیت علی است

فاطمه مظهر عطوفت خداون و سمبل رافت و مهر الهی است.

مگر نه اینکه در محشر مفتاح جنت در دستان مبارک فاطمه است و اذن دخول بهشت، رضایت و محبت اوست؟!

فقط به عشق روح الله

یک جرعه کلام از آقا روح الله

این اشکال اولش به نبی اکرم وارد است

یک وقت این شیاطین نیایند  بگویند که به شما چه دخالت در اسلام، دخالت در سیاست، شما بروید سراغ مساله گفتن تان، خیلی هم معزز هستید و اگر چنانچه مساله میگفتید دیگر قتلی واقع نمیشد، برای دخالت در سیاست بود که چندین هزار معلول و مقتول دارید.

این اشکال اولش به نبی اکرم وارد است اگر ایشان هم به سرمایه دار های مکه و حجاز کاری نداشت و تویه مسجد مینشت و مساله میگفت، جنگ پیش نمی آمد، کشتار نمیشد، عموی معظمش کشته نمیشد.

و به سید الشهدا وارد است، اگر سید الشهدا میرفت  پیش یزید و بیعت میکرد و مساله گو، مساله میگفت، با او میساخت و مساله میگفت، یزید خیلی هم احترام میکرد و دستش هم میبوسید، ولی تکلیف این بود.

جرعه نگاه اول: توصیه امام (ره) به آیت‌الله خامنه‌ای در بیمارستان

جرعه نگاه دوم: سحرگاه بعد از فراق حضرت امام (ره)

جرعه نگاه سوم: دنیاى بدون «خمینى»

جرعه نگاه چهارم: مشاهده عکس با کیفیت بالا

یک جرعه کلام از هانی هنیّه

از وقوع این حادثه تلخ همه شروع کردند به موضع گیری و مشخص کردن دیدشون

الان داشت اخبار میگفت که مردم ترکیه شبانه روز جلویه اقامتگاه سفیر رژیم صهیونیستی نفرتشون رو دارن فریاد میزنن

مردم آمریکا، فرانسه، آرژانتین، مصر و ... همه دارن فریاد مرگ بر اسرائیل سر میدن جز یه عده قلیلی از دولتها که تکلیفشون معلومه

عده ای از دوستان داخلی هم که منافعشون رو در گرو سلامت اسرائیل و آمریکا میبینند سکوت مرگباری اختیار کردند

اینها همون کسانی هستند که برای حمایت از  منافقین و تروریستها ، اعدامشون رو توسط جمهوری اسلامی ایران محکوم میکنند ولی جرات تبری جویی از آمریکا و اسرائیل رو ندارن به عبارت دیگه اگر چاقو دسته خود را برید اینها هم از اسرائیل برائت می جویند نه اینکه از شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران دفاع کنند

البته هم بیانیه ای هم صادر کرده اند ولی این بیانیه ها مانند حکم شورای امنیت فاقد هرگونه ارزش و اعتباری است چون به وضوح از ظالم اعلام تبری و از مظلوم حمایت نشده

حضرت امام فرمودند : بر هر مسلمانی لازم است که خود را علیه اسرائیل مجهز کند

اونایی که به خون آلرژی دارن نبینن.

اونایی که تاب دیدن مظلومیت ها رو ندارن نبینن.

دوستانی که دوست ندارن آرامششون بهم بریزه نبینن.

 عکس اول      عکس دوم

جرعه زهر دوم: اظهارات  زهرا رهنورد در حمایت از بمب گذاران

 أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن یَكْفُرُواْ بِهِ وَیُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِیداً

سوره نساء آیه (60)