• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 837
تعداد نظرات : 1481
زمان آخرین مطلب : 5057روز قبل
دانستنی های علمی
فروردین(بره)
این روزها شما بسیار پرگو و شاد و خوش مشرب خواهید بود. نمی توانید از وسوسه غیبت پشت سر دیگری خود را نجات دهید حتی اگر قرار بوده باشد كه شما كاری متفاوت را انجام دهید. اگر امروز قرار است برای خودتان كار كنید و نتوانید چند كلامی با دیگران صحبت كنید، احساس می كنید كه دارید شكنجه می شوید.
 
اردیبهشت(گاو)
امروز كارهای زیادی دارید كه باید انجام شوند. اما دیگران از شما توقعات زیادی دارند و فرصتی برای خودتان نمی گذارند و سعی كنید حداقل یك ساعت را برای مطالعه خودتان قرار دهید. به آینده با اعتماد به نفس نگاه كنید. لازم است امروز طرز فكر مثبت داشته باشید.در این زمان نمی توانید عصبانیت كسی را بپذیرید.
 
خرداد(دو پیکر)
این كه شما مستقلأ و بدون كمك دیگران تصمیم می گیرید ومسایل را به خوبی حل می كنید همه مسایل را از پیش پای شما ناپدید می كند. انرژی فعال شما قادر به دیدن موقعیت هایی خواهد بود كه دیگران از آنها می گذرند و این به شما فرصت پیشرفت های خارق العاده ای می دهد. شما در رسیدن به اهدافتان موفق خواهید شد.
 
تیر(خرچنگ)
در حال حاضر فعالیت های اجتماعی نقش خاصی دارند. در حالی كه آرزوهایتان یك لحظه هم از فكرتان نمی رود می توانید فقط در تفریح های ساده خوش باشید. اگر هنوز هم عشقی پیدا نكرده اید اكنون می توانید پیدا كنید. در محیط كارتان با نكات جالبی روبرو می شوید. بسیار هیجان زده اید. از اینكه ایده هایتان را بیان كنید، نترسید. اگر فكر می كنید اشتباهی كرده اید بهتر است آن را با صراحت بیان كنید.
 
مرداد(شیر)
امروز فوق العاده ولخرجی می كنید. اتفاقی می افتد و شما را متوجه یك شخص خاص یا نقش یك شخص در زندگی تان می كند. امروز احساس می كنید كه مسائل زیادی شما را ناراحت می كند . مشكل می توانید مثبت اندیش باشید. به این نتیجه رسیده اید كه بعضی افراد دیگر به درد شما نمی خورند و باید از زندگی تان بروند. برای این كار معطل نكنید.
 
شهریور(خوشه)
امروز خودت را از میان كارهای روزمره كنار بكش و از این كار بسیار خوشحال خواهی بود. این طور نیست كه اهدافتان را به شما بدهند اما ممكن است شما احساس كنی كه از جای دورتری آمده اند. چند روز اخیرأ شما را خسته و بی حوصله كرده است اما اكنون همه به كمك تان می آیند. بهتر است كمی استراحت كنید. اكنون زمانی است كه می توانید دوستان واقعی را بشناسید.
 
مهر(ترازو)
به مسائل اداری فكر می كنید. اگر تردید دارید پیش كارشناسی بروید. فرد باهوشی هستید ولی نمی توانید از همه چیز باخبر باشید، سعی كنید خودتان را بزرگتر از حد معمول نبینید. شما نیز مقصرید!
 
آبان(کژدم)
بهتر است عقلانی رفتار كنید و ریسك نكنید اما گاهی برعكس آن نیز امكان دارد مانند امروز. امروز می توانید دیگران و هم چنین همسر خود را شگفت زده كنید. سعی كنید افكار و سخنتان و رفتارتان بكر باشد. مدام به این طرف و آن طرف می روید. البته این كه سرتان شلوغ باشد خوب است در صورتی كه نیازهای خودتان را به دیگران ترجیح ندهید.
 
آذر(کمان)
روابط به نظر مهم می رسد. نقشه های طولانی مدت را دوباره بررسی كنید تا با نیازهای دیگران هم هماهنگی داشته باشد. لازم است تصمیم گیری كنید و باید خود در مورد آن فكر كنید تا تصمیم درستی بگیرید. زمانی كه موضوع مربوط به پرداخت و گرفتن قرض هایی سنگین می شود، نباید زیر این بار كمرتان خم شود.
 
دی(بز)
امروز فعالیت های گروهی اهمیت زیادی دارند و تمام نگرانی های چند روز اخیر فراموش میشود. امروز انعطاف پذیرتر از همیشه هستید. این بی تعصبی شما نتایج مثبتی در پیش دارد. ایده های خلاق به دست آورید . ملاقات با یك نفر كه از لحاظ فكری به هم می خورید، بسیار جالب است.
 
بهمن(دلو)
امروز هیچ كاری را بیش از این دوست ندارید كه با شخص مورد علاقه تان به گفتگو بنشینید. اگر اخیرأ او را ندیده اید، موضوعات زیادی است كه می توانید به آنها بپردازید . همچنین در این هفته به زندگی اجتماعی خود بچسبید، برنامه ریزی كنید. اگر فرصت كافی برای تدارك مهمانی دارید ، حتمأ این كار را انجام دهید.
 
اسفند(ماهی)
این هفته به معاشرت بپردازید. حرف های زیادی برای گفتن دارید. می توانید با دوستان صمیمی تماس بگیرید . یك پروژه كه شما مدت طولانی است كه فراموش كرده اید دوباره در كمال شادی پیدایش می شود . به نظر می رسد هر چه كه این روزها انجام بدهید با استقبال گرم مواجه میشود. پس به خود اعتقاد داشته باشید و آماده شوید كه زندگی را تمام و كمال زندگی كنید.
 
سه شنبه 12/6/1387 - 14:10
شعر و قطعات ادبی

از تهی سرشار

جویبار لحظه ها جاری؛

چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب و اندر آب بیند سنگ؛

دوستان و دشمنان را می شناسم من

زندگی را دوست می دارم، مرگ را دشمن

وای - اما با که باید گفت این- من دوستی دارم

که به دشمن خواهم از او التجا بردن

جویبار لحظه ها جاری...

(اخوان ثالث)

سه شنبه 12/6/1387 - 13:53
خانواده
من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من...! من خودم بودم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزید...! من نه عاشق بودم نه دلداده به گیسوی بلند و نه الوده به افکار پلید....! من به دنبال نگاهی بودم...! که مرا از پس دیوانگیم می فهمید....!!!!!!!!!!! نشانی از تو ندارم ولی نشانیم را برای تو می نویسم : (( در عصرهای انتظار به حوالی بی کسی قدم بگذار...! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنها یی شو ...! کلبه غریبیم را پیدا کن کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب ارزوهای رنگیم....! در کلبه را باز کن و سراغ بغض خیس پنجره برو....! حریر غمش را کنار بزن...! مرا میابی
سه شنبه 12/6/1387 - 13:37
سياست

فرهنگ مادر سیاست است. مضحك است تصویر فرزندی كه سعی می‌كند مادرش را بزاید!

سه شنبه 12/6/1387 - 13:30
بیوگرافی و تصاویر بازیگران

 

سه شنبه 5/6/1387 - 20:7
طنز و سرگرمی

شرایط ازدواج

 برگرفته از: صابری، كیومرث. "شرایط ازدواج" توفیق ماهانه، دوره هشتم، شماره ششم (سال1348 )

از اداره كه خارج شدم، برف دانه دانه شروع به باریدن كرد. به پیاده رو كه رسیدم زمین،‌درست و حسابی سفید شده بود. یقه پالتویم را بالا زدم و راست دماغم را گرفتم و رفتم. هنوز خیلی از زمستان باقی بود. با خود فكر كردم كه اگر سرما همین طوری ادامه داشته باشد، تا آخر زمستان حسابم پاك پاك است.
وار خانه كه شدم مادرم توی حیاط داشت رخت ها را از روی طناب جمع می كرد. از چندین سال پیش، هر وقت برف می بارید، با مادر شوخی می كردم كه:
ـ ننه،‌ "سرمای پیرزن كش" اومد!
امروز هم تا دهان باز كردم همین جمله را بگویم؛ ننه پیشدستی كرد و گفت:
ـ انگار این سرما، سرمای عزب كشه، نیس ننه؟
در خانه ما غیر از من، عزب اوقلی دیگری وجود نداشت پس ننه بعد از چند سال بالاخره متلكش را گفت! گفت و یكراست به اطاق خودم رفتم. چراغ والور را روشن كردم و از پشت شیشه، به برف چشم دوختم. از نگاه كردن برف كه خسته شدم، در عالم خیال رفتم توی نخ دخترهای فامیل.
ـ ....زری؟ سیمین؟ عذرا؟ مهوش؟ پروین؟ .........راستی نكنه "ننه" كسی را در نظر گرفته كه اون حرفو زد؟ از دخترهای فامیل آبی گرم نشد. باز در عالم خیال زاغ سیاه دخترهای محله را چوب زدم:
ـ"......سوسن؟ مهری؟ مرضیه؟ دكتر كبلا تقی؟ دختر جم پناه؟ دختر....؟
اگر مادرم وارد اطاق نمی شد. خدا می داند تا كی توی این فكر و خیال ها می ماندم. ولی ورود او رشته افكارم را پاره كرد. همانطور كه دستش را روی چراغ گرم می كرد گفت:
ـ ببینم زینت چطوره، هان؟ دختر آقا بالاخان؟!
می گویند دل به دل راه دارد، ولی آن روز برایم ثابت شد كه ممكن است مغز به مغز هم راه داشته باشد.
ـ پس از قرار "ننه" فهمیده بود كه من دارم راجع به اینها فكر می كنم....
گفتم ببین ننه تا حالا من هیچی نگفتم،‌ولی از حالا هر چی خواستی بكن..... ولی بالا غیرتاً منو تو هچل نندازی ها؟
گفت:
ـ هچل كجا بود ننه....یعنی من كه توی این محله گیس هامو سفید كرده ام دخترهای محله رو نمی شناسم؟دختر آقا بالاخان جون میده واسه تو. هر وقت تو كوچه می بینمش خیال می كنم دستهاش تو دست توئه. اصلاً واسه همدیگه ساخته شدین!
ـ من حرفی ندارم، ولی بابش چی؟ اقا بالاخان دخترشو به آدم كارمند یه لا قبایی مثل من میده؟
ـ‌چرا نده ننه؟ ...دختر آقا بالاخان دیگه، دختر اتول خان رشتی كه نیست!
ـ ولی هر چی باشه، "آقا بالاخان" هم كم كسی نیست. "آقا" نیست كه هست، "بالا" نیست كه هست. "خان" نیست كه هست. پول نداره كه داره....پس می خواستی چی باشه؟
ـ حالا نمی خواد فكر این چیزها را بكنی اون با من .......برم؟
ـ آره ....برو ناهار حاضر كن كه خیل گشنمه!!
ـ برم ناهار حاضر كنم؟
ـ آره پس میخواستی چكار كنی؟
ـ می خواستم برم خونه آقا بالاخان با زنش زرین خانوم صحبت بكنم!
ـ به همین زودی؟
ـ به همین زودی كه نه....عصری می خواستم برم.
كمی مكث كردم و گفتم:
خوب باشه!
ـ مادرم با خوشحالی رفت كه ناهار را حاضر كند. من هم روی تخت دراز كشیدم تا درباره همسر آینده ام فكر بكنم........راستش سرما لحظه به لحظه شدیدتر می شد و من سردی تخت را بیشتر حس می كردم.......انگار همان "سرمای عزب كش" بود كه ننه می گفت:
 
ننه از خانه آقابالاخان كه برگشت حسابی شب شده بود، ولی توی تاریكی هم می شد فهمید كه لب و لوچه اش آویزان است.
ـ ها چه خبر؟
مثل برج زهرمار توی اتاق چپید.
ـ نگفتم آقابالاخان كم كسی نیست؟ ....خوب چی گفت؟ در حالیكه صدایش می لرزید جواب داد:
ـ خودش كه نبود، با زنش حرف زدم ....دخترش هم بود.
ـ مخالفت كرد؟
ـ مخالفت كه نمیشه گفت...ولی گفتند دوماد! باهاس رفیقاشو عوض كنه. به سر و وضعش بیشتر برسه، شبها هم زود بیاد خونه كه از حالا عادت كنه.
ـ دیگه چی گفتند
ـ پرسیدند خونه و ماشین داره؟ منم گفتم: ماشین ریش تراشی داره، ماشین سواری هم انشاالله بعداً میخره! برای خونه هم یه فكری می كنه، دویست چوق گذاشته توی بانك كه باز هم بذاره ایشالله خونه هم بعد می خره!
ـ دیگه چی؟
ـ دیگه هم گفتند تحصیلاتش خوبه، ولی حقوقش كمه! یه تیكه ملك هم باید پشت قباله عروس بندازه، كه سر و همسر پشت سر ما دری وری نگن!
ـ دیگه چی؟
ـ دیگه اینكه دخترم كار خونه بلد نیس، باهاس براش كلفت و نوكر بگیره!
ـ دیگه چی
ـ دیگه اینكه گفتند علاوه بر این اجازه بدین فكر هامونو بكنیم با پدرش هم حرف بزنیم، سه ماه دیگه خبرتون می كنیم!
من هم خداحافظی كردم اومدم.........
من هم با مادرم خداحافظی كردم و رفتم تا آن شب را به "بیعاری" با رفقا بگذرانم كه اگر عروسی سر گرفت اقلاً آرزوی "شب زنده داری" به دلم نمانده باشد.
 
تا سه ماه خبری نشد....روزهای آخر مهلت قانونی بود كه طبق حكم وزارتی، به جنوب منتقل شدم، مادرم بار و بندیل را كه می بست، به اقدس خانوم زن مرتضی خان همسایه بغلی سپرد كه رأس مدت با زرین خانوم تماس بگیرد و نتیجه را بنویسد.
 
بعدها كه نامه اقدس خانوم رسید، فهمیدم كه در آخرین روز ماه سوم، زن اقابالاخان پیغام فرستاده: "اگر داماد دوستانش را هم عوض نكرد عیبی ندارد، ولی بقییه شرایط را باید داشته باشد!
چند ماه گذشت، باز هم نامه ای رسید كه نوشته بود:
"زن آقابالاخان گفته به سر و وضعش هم نرسید مانعی ندارد، ولی بقیه شرایط را باید داشته باشد.
ایضاً چند ماه دیگر نامه نوشت و اشاره كرد كه:
"زن آقابالاخان گفته شبها هم اگر زود نیامد عیبی ندارد. ولی خیلی هم دیر نكند كه بچه ام تنها بماند....ضمناً سایر شرایط را هم حتماً باید داشته باشد!"
....زمان به سرعت می گذشت، هر پنج شش ماه یك دفعه نامه اقدس خانوم می رسید و هر دفعه یكی از شرایط اولیه حذف شده بود:
...زن آقابالاخان خودش آمد خانه ما و گفت:
ـ "ماشین هم لازم نیست چون با این وضع شلوغ خیابانها آدم هر چی ماشین نداشته باشد راخت تر است!....ولی بقیه شرایط را باید داشته باشد!"
....زرین خانوم توی حمام به من گفت: دیشب آقابالاخان می گفت خودمان خانه داریم نمی خواهد فكر آن باشد، ولی بقیه شرایط را حتماً باید داشته باشد.
....آقابالاخان و زنش دیشب پیغام دادند:
"از یك تكه ملك پشت قباله می شود گذشت ولی بقیه مسائل مهم است!"
....."امروز خود زینت را توی كوچه دیدم، طفلكی خیلی لاغر شده....می گفت: با حقوق كمش می سازم، ولی كلفت و نوكر را باید حتماً داشته باشد!...."
 
به درستی نمی دانم چند سال گذشت، ولی این را می دانم كه دختر آقابالاخان به همان سنی رسیده بود كه در تهران به آن "ترشیده می گفتیم!"
ولی جنوبی ها به آن می گویند "خونه مونده....و اگر دختر های این سن، واقع بین باشند دیگر فكر شوهر را هم نمی كنند كه هر وقت صدای زنگ خانه بلند می شود قلبشان بریزد پایین!......
 
داشتم قضیه را كم كم فراموش می كردم....علی الخصوص كه اقدس خانوم هم نامه هایش را قطع كرده بود.....


....زندگی ام جریان طبیعی خودش را طی می كرد تا اینكه یك روز نامه ای به دستم رسید كه خطش را تا بحال ندیده بودم.
با عجله پاكت را باز كردم نوشته بود:
"آقای برهان پور:
پس از عرض سلام، می خواستم به اطلاع شما برسانم كه برای سرگرفتن ازدواج ما، كلفت و نوكر هم لازم نیست چون در این مدت در كلاس خانه داری تمام كارهای خانه را از آشپزی و خیاطی گرفته تا آرایش و گلدوزی یاد گرفته ام و دیپلمش را دارم.
منتظر جواب شما هستم، جواب، جواب، جواب، ....زینت"
 
فرداا وقتی پستچی شهر ما صندوق را خالی كرد، نامه دو سطری من هم توی نامه ها بود، همان نامه كه تویش نوشته بودم:
"سركار خانوم زینت خانوم!
نامه ای كه فرستاده بودید زیارت شد، ولی به درستی نفهمیدم نظر شما از "آقای برهان پور" كه بود؟ اگر منظور، احمد برهان پور است كه كلاس اول دبستان درس می خواند و اهل این حرفها نیست، بنده هم كه پدرش هستم ...و در خانه هم عزب اوقلی دیگری نداریم.
سلام بنده را به مامان و بابا برسانید.
             "قربانعلی برهان پور"


راستی فراموش كردم بگویم كه دو سه ماه پس از انتقال به جنوب، با یك دختر چشم و ابرو مشكی شیرازی آشنا شدم كه نه درباره رفیقها و سر و وضع و دیر آمدنم حرفی داشت، نه خانه و ماشین و حقوق و یك تكه ملك برای پشت قباله می خواست.... و از همه اینها مهمتر اینكه پدر و مادرش هم "آقابالاخان" و "زرین خانوم" نبودند!


شناسنامه كیومرث صابری
نام مستعار : گردن شكسته، لوده، میرزا گل ، گل آقا
محل تولد: فومن
تاریخ تولد: 1320
محل وفات: تهران
تاریخ وفات: 1383
نام فرزندان طبع: دو كلمه حرف حساب

سه شنبه 5/6/1387 - 19:49
خانواده

 

اینم آخر خط ...

- - - - - - - - - - - -------------------------------------

سه شنبه 5/6/1387 - 19:29
دانستنی های علمی

اولین آینه چوبی جهان!
اول عکس ها رو ببینید تا بعد توضیحاتش رو بگم:

 

این آینه چوبی توسط Daniel Rozen با کنار هم گذاشتن 830 تکه چوب کوچک
ساخته شده. هر تکه چوب با یک موتور کوچک کنترل می شود.
یک دوربین مخفی تصویر شیء جلوی آینه را به کامپیوتر منتقل کرده
و کامپیوتر با تغییر وضعیت تکه های چوب تصویر مورد نظر را تولید می کند!

سه شنبه 5/6/1387 - 18:50
خانواده

مرد نجواکنان گفت :« ای خداوند و ای روح بزرگ ، با من حرف بزن .» و چکاوکی با صدای قشنگی خواند ، اما مرد نشنید . و سپس دوباره فریاد زد : « با من حرف بزن » و برقی در آسمان جهید و صدای رعد در آسمان طنین افکن شد ، اما مرد باز هم نشنید . مرد نگاهی به اطراف انداخت و گفت : « ای خالق توانا ، پس حداقل بگذار تا من تو را ببینم .» و ستاره ای به روشنی درخشید ، اما مرد فقط رو به آسمان فریاد زد : « پروردگارا ، به من معجزه ای نشان بده » و کودکی متولد شد و زندگی تازه ای آغاز شد ، اما مرد متوجه نشد و با ناامیدی ناله کرد :« خدایا ، مرا به شکلی لمس کن و بگذار تا بدانم اینجا حضور داری .» اما مرد با حرکت دست ، حتی پروانه را هم از خود دور کرد و قدم زنان رفت ....

سه شنبه 5/6/1387 - 18:36
دانستنی های علمی
فروردین(بره)
وسوسه آلوده شدن در جر و بحث های بیهوده با همكاران، همكلاسی ها و حتی افراد خانواده خواهید گشت. سعی كنید در قضاوت نمودن یكطرفه تصمیم گیری ننمائید. دوره مثبتی برای گرفتن وام و قرض نمی باشد.
 
اردیبهشت(گاو)
سعی می كنید مشكلات و سوء تفاهماتی را كه بین شما و همسر وجود داشته است، به كلی رفع نمائید به همین دلیل نیز احتیاج دارید كه وقت بیشتری را با او صرف نمائید. موقعیت مالیتان با شروع یك منبع درآمد جدید، اگر چه جزیی می تواند به شما اجازه نفس كشیدن را بدهد.
 
خرداد(دو پیکر)
خبرهایی به طور غیر منتظره خواهید شنید، مژده هایی خواهند بود كه در رابطه با پول، موفقیت در رشته فعالیت .گرفتاری های جزیی را بی اهمیت نشمارید.
 
تیر(خرچنگ)
مجبور خواهید شد با افراد مهمی به بحث بنشینید تا در رشته فعالیتتان موفقیتی را كه شایسته تان است بدست بیاورید. ممكن است این موضوع آن چنان كه باید ساده نباشد. بهر صورت اگر احتیاج به كمك دارید نگران شكستن غرورتان نباشید. متأهلین بهتر است همفكری بیشتر با همسرشان داشته باشند.
 
مرداد(شیر)
اكنون كه احساس می كنید آرامش بیشتری در زندگی پیدا نموده و اغلب نگرانی های مربوط به خانواده و سلامتی به پایان رسیده است، بهتر است همه انرژی تان را صرف بهبودی بیشتر موقعیت اجتماعی نمائید. به جشن های متعدد دعوت شده و دوستان دوران كودكی را ملاقات خواهید نمود.
 
شهریور(خوشه)
بعد از مدتهای طولانی متوجه خواهید شد كسی كه مورد اعتماد شما بوده است ، نسبت به شما احساسی عاشقانه دارد. عجولانه قضاوت نكنید و برای قبول این احساس بزرگ سعی كنید تلاش مثبتی كنید. موقعیت سفری چند روزه تفریحی را از دست ندهید.
 
مهر(ترازو)
برای قانع نمودن دیگران در رابطه با هدفها و نقشه هایی كه برای آینده دارید، گرفتار مشكلات زیادی خواهید گشت. كسی دوست ندارد شادی شما را ببیند و به همین دلیل نیز هر كلامی از دهانتان بیرون بیاید، به هر اقدامی كه دست بزنید، مورد انتقاد قرار خواهید گرفت.
 
آبان(کژدم)
شاید اكنون احساس نموده باشید كه دارید به بن بست می رسید و نمی توانید روی هیچ كس حساب كنید. بنابراین بهترین دوره را دارید كه تمام قید و بندهای بیهوده را از خود جدا نموده و با تمركز بر روی آنچه كه واقعأ خوشحالتان می سازد ، هدف جدید را پیش گیرید. در دوره شدید فشارهای مالی قراردارید.
 
آذر(کمان)
احساس می كنید آنچنان كه حقتان است در رشته تحصیلی با شغلی یا حتی روابط احساسی پیشرفت چشمگیری نمی كنید. شاید احتیاج دارید محل كارتان را تغییر دهید. ازدواج برای اغلب مجردین وجود خواهد داشت.
 
دی(بز)
پیشنهاد شراكت و همكاری كسانی كه دوستتان دارند را رد نكنید. خبر كسالت عزیزی نگرانتان خواهد نمود. در روابط عشقی و احساسی آسایش بیشتری پیدا خواهید نمود.
 
بهمن(دلو)
قلبتان را به روی عشق باز كنید. در روابط احساسی تغییرات مثبتی پیش خواهد آمد. پیشرفت مالی چشمگیری خواهید نمود ولی مخارجتان بالا خواهد رفت. به بچه ها توجه بیشتری نشان دهید.
 
اسفند(ماهی)
بهتر است انرژیتان را صرف خانه و بودن با عزیزانتان نمائید. آخرین نگرانیتان در رابطه با عشق و ازدواج خواهد بود. ورود مسافرینی از راه دور فوق العاده خوشحالتان خواهد نمود.
 
يکشنبه 3/6/1387 - 17:20
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته