• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
کد سوال :
جستجو :
کد سوال : 101
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : چرا زماني که اساس دين اسلام بر پايه اتحاد بنا شده، در کشور ما جناح‏هاي مختلف چپ و راست و ساير احزاب بايد وجود داشته باشد؟
پاسخ : T} جناح‏ها وحفظ وحدت{T وحدت و اتحاد يکي از محورها و ارکان اصلي دين مبين اسلام و آموزه‏هاي آن است و رشد و بالندگي دين و حفظ و بقاي نظام و جامعه اسلامي در گرو توجه جدي و رعايت آن از سوي تمامي اقشار و گروه‏هاي مختلف جامعه اسلامي است. اما در کنار اين موضوع، بايد به معناي وحدت اسلامي توجه داشت و حدود و ضوابط آن را شناخت و منظور از وحدت در جامعة اسلامي وحدت در مکتب اسلام و پاي بندي کامل به اصول، ارزش‏ها، ارکان و اهداف اساسي آن مصالح و منافع جامعه اسلامي است و هرگونه عدول از اين محورها، با وحدت اسلامي ناسازگار است و در کنار اين اختلاف نظر، در روش‏ها و کاربردهاي اجرايي دربارة محورهاي فوق، نه تنها با وحدت اسلامي ناسازگار نيست؛ بلکه از لوازم رسيدن به وحدت مطلوب است. اکنون با توجه به مقدمه ياد شده در مورد احزاب و جناح‏هاي سياسي گفتني است که برخي مکاتب نظير فاشيسم، کمونيسم و يا افرادي مانند ژنرال دوگل، مخالف سياست احزاب متعدد بوده و براي رسيدن به اهداف خود و از دست نرفتن وحدت ملي، چنين سياستي را تجويز نمي‏کنند. اما در مقابل مکتب ليبراليسم، سياست، چند حزبي را با رعايت ضوابط و محدوده‏هاي خاص خود پذيرفته و در اغلب کشورها سياست چند حزبي وجود دارد و توانسته اند به رغم اختلافات جناحي، وحدت ملي و ايدئولوژيکي خود را حفظ کنند. در اسلام نيز وجود احزاب با شرايط و ضوابط مشخص پذيرفته شده است. T} مشکلات جناحي{T در کشور ما به رغم اينکه از نظر اسلامي، وجود جناح‏ها و احزاب سياسي مختلف ـ در صورتي که در چهارچوب ضوابط و مقررات شرعي و قانوني به فعاليت بپردازند ـ پذيرفته شده و در قانون اساسي به رسميت شناخته شده است؛ اما عملکردهاي نامطلوب برخي احزاب و جناح‏هاي سياسي ـ که در مواردي وحدت، امنيت و منافع ملي را نيز با مخاطره روبه‏رو كرده ـ ابهاماتي را در مورد لزوم جناح‏ها به وجود آورده است! اگر بخواهيم از منظر آسيب شناختي به ريشه يابي اين موضوع بپردازيم. مهم‏ترين عوامل ايجاد آن عبارت‏است از: 1. عدم پاي بندي جناح‏ها به اصول و مقررات فعاليت‏هاي حزبي و جناحي يكي از علت هاي بروز اين مشكل است. تا زماني كه گروه‏ها و جناح‏ها برنامه‏ها و رفتارهاي خود را به صورت نهادينه شده در نياورند و به اصول فعاليت‏هاي سياسي پاي بند نبوده، پا را از محدوده قوانين و مقررات فراتر بگذارند؛ اين مشكلات وجود خواهد داشت. 2. وجود بقاياي فرهنگ منحوس پهلوي و عدم تعميق ارزش‏هاي اسلامي عاملي براي عدم تزكيه و خودسازي قدرت پرستي دنياپريستي تعصب گروهي و جناحي و... شده است. 3. ناديده گرفتن منافع ملي و مصالح كشور و توجه به منافع شخصي و گروهي عمده‏ترين عامل تفرق و تشتت گروهي و جناحي است. 4. سعي و تلاش دشمنان براي ايجاد تفرقه بين گروه‏ها و بهره برداري از وضعيت آشفته بي‏تأثير نبوده است. 5. عدم تحمل و صبر و بردباري گروه‏ها در مقابل يكديگر به گونه‏اي كه در مقابل كوچك‏ترين حركتي از جناح مقابل عكس العمل نامطلوبي نشان مي‏دهند. T} کارکردهاي مثبت جناح‏ها {T اما به رغم وجود اين مشكلات، اين نكته مهم را نبايد از نظر دور داشت كه: مسئله تحزب و تشكل و فعاليت‏هاي سياسي و اجتماعي از جهات مختلف مي‏تواند در دستيابي به توسعه سياسي، اجتماعي، بسط و گسترش عدالت اجتماعي، نظارت بر عملكرد مسئولان و احياي فريضه امر به معروف و نهي از منكر، تربيت كادر رهبران نظام سازمان دهي و انسجام نيروهاي پراكنده و شكل دهي به افكار عمومي ناهماهنگ، انعكاس خواسته‏هاي مردم به دستگاه حاكم و سلب استبداد وفساد سياسي، اقتصادي و اداري از قواي حاكم و كارگزاران نظام، شفاف شدن ديدگاه‏ها و مدون شدن برنامه‏ها در جريان رقابت‏هاي سياسي، آگاهي بخشيدن به مردم در جريانات سياسي و اجتماعي و مشاركت هر چه بيشتر آنها و بالاخره تأمين وحدت، امنيت و منافع ملي و ثبات نظام اسلامي، كاركردها و آثار مفيد مثبتي داشته باشد. در هر صورت آنچه اهميت دارد، اهداف، انگيزه‏ها و نوع فعاليت‏هاي يك تشكل است چنان كه امام راحل‏(ره) مي‏فرمود: «اين طور نيست كه حزب بد باشد يا هر حزبي خوب باشد ميزان ايده خوب است» «آزادي احزاب آري، توطئه نه». بنابراين هرگز نمي‏توان پديده تكثرگرايي سياسي را به صورت مطلق پذيرفت يا رد كرد. T} اصول فعاليت‏هاي جناحي{T به طور كلي از ديدگاه اسلام براي اينكه تحزب و تكثرگرايي سياسي بتواند كاركردهاي مثبت داشته و تأمين کننده امنيت، وحدت و منافع جامعه اسلامي باشد، بايد يك سري قواعد و شرايط رعايت گردد. اين شرايط و قواعد عبارت است از: 1. احزاب سياسي به اصول و عقايد اسلامي و احكام و ارزش‏هاي شريعت ايمان داشته باشند و بر اساس آيه «A} إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّهِ اْلإِسْلامُ» «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ اْلإِسْلامِ دينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ{A ؛» V} آل عمران(3)، آية 85 {V نبايد از آموزه‏هاي اسلام عدول نمايند. 2. همكاري و مودّت احزاب و گروه‏هاي سياسي در جامعه اسلامي، بايد بر اساس حب و بغض الهي و ضوابط باشد نه روابط «A} يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ وَ إِخْوانَكُمْ أَوْلِياءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى اْلإيمانِ... {A »؛ V}توبه(9)، آية 22 {V اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد اگر پدرانتان و برادرانتان كفر را بر ايمان ترجيح دهند [آنان را] به دوستى مگيريد 3. رعايت موازين فقهي، شرعي و اخلاقي در هنگامي كه با احزاب رقيب اختلاف نظر پيدا كنند بدين معنا كه به كارگيري ابزارهاي مشروع در تبليغات حزبي و نيز تحمل و عدم انكار و تكفير احزاب اسلامي ديگر و به كار نگرفتن شيوههاي غير اخلاقي وظالمانه همچون بهتان به همديگر و مطبوعات نيز بايد ضمن رعايت اين موازين، از پخش اخبار دروغ و جنجالآفرين كه امنيت و منافع ملي را تهديد ميكند پرهيز نمايند. 4. اهتمام به وحدت امت اسلامي و وحدت ملي و پرهيز از اختلاف و تفرقه «A} وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعًا وَ لا تَفَرَّقُوا{A »؛. V}آل عمران(3), آية 103{V 5. اعتقاد به حاكميت خداوند و اطاعت از حاكم اسلامي و ولايت فقيه «A} أَطيعُوا اللّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي اْلأَمْرِ مِنْكُمْ{A »؛. V}نساء(4)، آية 59 {V در اصل 26 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران آمده است: «احزاب، جمعيت‏ها، انجمن‏هاي سياسي و صنفي و انجمن‏هاي اسلامي با اقليت‏هاي شناخته شده آزادند، مشروط به اينكه اصول استقلال و آزادي و وحدت ملي موازين اسلامي و اساسي جمهوري اسلامي را نقض نكنند». رعايت اين اصول مي‏تواند معياري دقيق براي شناخت ميزان حقانيت و صداقت تشكل‏هاي سياسي، نشريات و... محسوب گردد. بنابراين اگر احزاب و جناح‏هاي سياسي و مطبوعات وابسته به آن بتوانند فعاليت‏ها و اهداف خود را با قواعد واصول و ارزش‏هاي اسلامي و قانون اساسي تطبيق داده و از فرهنگ حاكم بر احزاب سياسي غرب كناره گيرند؛ شاهد كاركردهاي مثبت احزاب و جناح‏هاي سياسي در جامعه و تبديل بدبيني‏ها و دغدغه‏ها به خوشبيني و اميد درميان مردم نسبت به آنها خواهيم بود. V} ر.ك: سيد جواد ورعي، امام خميني و حكومت اسلامي «نهادهاي سياسي و اصول مدني»، «تأملي در گسترش احزاب سياسي» ص 295؛ عبدالحسين خسرو پناه، جامعه مدني و حاكميت ديني، ص 201؛ سيد صادق حقيقت، در آمدي بر انديشه سياسي اسلام (مجموعه مقالات)، داوود مباني فقهي مشاركت سياسي ص 365{V
کد سوال : 102
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : آزادي يعني چه واسلام چه ديدگاهي نسبت به آن دارد؟
پاسخ : T} آزادي{T در تبيين و تفسير هر موضوعي، ابتدا بايد نوع رويكرد به آن را مشخص ساخت؛ چرا كه هر رهيافتي، مباني, پيش‏فرض‏ها و روش‏هاي خاص خود را مي‏طلبد. براي مثال هيچ‏گاه نمي‏توان با روي‏كردي جامعه‏شناسانه، به تحليلي روان‏شناسانه رسيد و يا بالعكس. بنابراين، اگر آزادي از منظر اسلام بررسي و تشريح مي‏شود، بايد با پيش‏فرض‏هاي خودِ مباني اسلامي پي‏گيري شود. با عنايت به اين نكته، پيش از توضيح ديدگاه اسلام نسبت به مقوله «آزادي»، بايد چند مطلب به عنوان مبادي و مباني پاسخ، مد نظر قرار گيرد: يكم. واژه «آزادي» به معناي باز بودن راه انجام دادن و ترك كار است؛ خواه آن فعل جنبه ارزشي داشته باشد يا خير؛ خواه در حوزه تفكر باشد يا در حوزه سياسي؛ در حوزه اخلاق باشد يا خير؛ فردي باشد يا اجتماعي و معقول باشد يا غيرمعقول . دوم. انسان بر حسب آفرينش ويژه‏اش, موجودي صاحب عقل و اراده است؛ به صورتي كه در هر كاري مي‏تواند جانب انجام دادن آن را اختيار كند يا جانب ترك آن را برگزيند. براساس فطرت، آدمي در مورد انجام دادن و ترك فعل، مطلق العنان است و مقيد به يكي از دو طرف نشده است. اين نوع آزادي انسان را «آزادي تكويني» مي‏نامند. سوم. لازمة آزادي تكويني، آزادي ديگري است؛ يعني, امكان بهره‏مندي آدمي از مواهب «آزادي تكويني»؛ بدون دخالت قوه قدرت و اراده قاهري بيرون از نفس انسان. اين آزادي «آزادي حقوقي» نام دارد . V}الميزان، ج 10، ص 370 {V چهارم. تعريف آزادي، ارتباط تنگاتنگي با تعريف انسان دارد؛ چرا كه متعلق آزادي، خود انسان است. از اين رو هر تعريفي از انسان، در برداشت از آزادي و تعيين محدوده‏هاي آن دخيل خواهد بود و بالاتر اينكه بدون ارائه تعريفي از انسان، تعريف آزادي ممكن نخواهد بود. اكنون تعريف آزادي از منظر اسلام را با ديدگاه آن دربارة انسان، شروع مي‏كنيم: T} انسان در نگرش اسلامي{T 1. انسان، كارگزار يا خليفه خداوند بر روي زمين و عبد او و در مقام عبوديت، مطيع خواست و اراده او است. اما در مقام كارگزاري، بر روي زمين بايد فعال باشد. V}بقره(2)، آيه 30 {V 2. انسان هم داراي عقل است و هم داراي اراده. اسلام مي‏خواهد انسان اراده‏اش را تابع مشيت خداوند قرار دهد؛ زيرا تنها در اين صورت است كه آدمي به زندگي توأم با سعادت و رستگاري در دنيا و آخرت، دست خواهد يافت. V} احزاب، آيه 29؛ اسراء، آيه 19 {V 3. انسان از آن جهت كه به مستقيم‏ترين وجه، منعكس كننده حكمت الهي و به كامل‏ترين وجه، مظهر صفات او است، اشرف مخلوقات است. V}سوره اسراء، آيه 70 {V 4. انسان قدرت دارد كه بر همه مخلوقات ديگر سلطه يابد؛ اما مسئوليت نيز دارد كه از همه اين مخلوقات، مراقبت نمايد. V} براي آگاهي بيش‏تر، نگ: دكتر سيد حسين نصر، جوان مسلمان و دنياي متجدد، صص 63 ـ 66 {V 5. انسان داراي دو ضلع وجودي است: طبيعت و فطرت، و از همين‏رو، نقطه صفري است كه قابليت تا بي‏نهايت صعود يا سقوط را دارا است. V}انسان، آية 3 {V راز تعبيرات دوگانه و متضاد برخي آيات قرآن كريم از انسان، در همين خصوصيت نهفته است. (در برخي از آيات، انسان ضعيف و ناتوان، V}نساء، آيه 28 {Vستمكار، V} ابراهيم، آيه 34 {Vجهول V} احزاب، آيه 72 {Vو بسيار نادان، ناسپاس، V}عاديات، آيه 6 {V و سركش، V}علق، آيه 6 {V و در بعضي آيات ديگر، خودآگاه، V}قيامت، آيه 14 {V حق‏گرا، V}زمر، آيه 18 {V مسئوليت‏پذير V}احزاب، آيه 72 {V و... خوانده شده است. حاصل آنكه در يك برآيند كلي، اسلام آدمي را محدود در همين كه هست و تاكنون خود را نشان داده، نمي‏بيند؛ بلكه براي او آرماني فراتر از بينش طبيعي و مادي در نظر دارد. اسلام مي‏خواهد انسان آرماني (ايده‏آل) بسازد، نه انسان صرفاً معمولي (نرمال) كه تنها با جامعه بسازد و با ديگران هماهنگ باشد؛ برخلاف نگرش ليبراليزم درباره انسان كه طبيعت‏گرا است و آدمي را همين مي‏بيند كه هست و تاكنون خود را نشان داده است!! P} تو ز«كرّمنا بني‏آدم» شهي{E} هم به خشكي هم به دريا پا نهي{P P}كه «حملناهم علي البحر»ي به جان{E} از «حملناهم علي البر» پيش ران{P P}مرملايك را سوي بر راه نيست{E}جنس حيوان هم زبحر آگاه نيست{P P} تو به تن حيوان، به جاني از مَلَك{E} تاروي هم بر زمين هم بر فَلَك{P P} تا به ظاهر «مثلكم» باشد بشر{E} با دل «يوحي اليه» ديده‏ور{P V}مثنوي معنوي، دفتر دوم، ابيات 3773 تا 3777. {V T} آزادي و مفهوم «انسان» {T با توجه به همين دوگانگي وجودي انسان (طبيعت و فطرت؛ سقوط و صعود) در نگرش اسلام است كه خداوند هم «آزادي تكويني» به بشر اعطا فرموده و هم بر «آزادي تشريعي» اوصحّه گذاشته است تا در پرتو آن، آدمي بر ترميم كاستي‏ها و ايجاد مصونيت از آسيب‏هاي ناشي از كژي‏هاي ضلع طبيعت خود توانا گردد و با شناخت و پرداخت آزادانه به ضلع فطرت خويش، مرتبه خلافت الهي و كارگزاري خداوند را به دست آورد. به عبارت ديگر، اسلام انسان را واجد قابليت‏ها و صلاحيت‏هايي مي‏داند كه سبب شايستگي و بايستگي بهره‏مندي او از موهبت «آزادي» است. از همين رو، قرآن هدف نهايي بعثت پيامبر گرامي(ص) را تحقق آزادي تكويني و تشريعي تلقّي كرده است: «A} وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ اْلأَغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ{A »؛ «و از [دوش] آنان قيد و بندهايي را كه بر ايشان بوده است، برمي‏دارد». V}اعراف، آيه 157{V گويا با نبود آزادي، دعوت به دين و دين‏داري، لغو و عبث است. T} آزادي در اسلام{T با توجه به مطالب پيش گفته، روشن مي‏شود كه تعريف آزادي در نگرش اسلام چيست؟ اسلام، هم آزادي تكويني براي انسان قائل است و هم آزادي تشريعي. براساس آيات قرآن، انسان از آزادي تكويني برخوردار است؛ يعني، مختار است كه كاري را انجام دهد يا ندهد و اين، آزادي فطري بشر است. همچنين آزادي تشريعي ـ كه در منظر اسلام امري شايسته و بايسته است ـ يعني انسان آزاد است كه از آزادي تكويني خود، در عمل و زندگي خويش بهره‏مند شود و هيچ‏كسي حق ندارد با فشار و زور و قدرت، از بهره‏وري معقول او از آزادي تكويني جلوگيري كند. به فرمودة خداوند متعال: «برخي از ما بعضي ديگر را به جاي خدا, به خدايي نگيريد». V} آل عمران(3)، آية 64 {V و «هيچ بشري را نسزد كه خدا به او كتاب و حكم و پيامبري بدهد؛ سپس او به مردم بگويد: به جاي خدا، بندگان من باشيد!» V}همان، آية 79 {V اين همان آزادي‏اي است كه حضرت علي(ع) در وصيت خود به فرزندش امام حسن(ع) سفارش كرد: «نفست را از هر پستي گرامي‏دار؛ هر چند دنائت, تو را به خواهش‏هايت برساند؛ چرا كه هرگز در برابر نفس [ارجمند]ت كه مي‏بخشي، چيز ارزنده‏اي به دست نخواهي آورد. بنده دگري مباش! زيرا خدايت آزاد آفريده است». V}نهج البلاغه، نامه 31 {V براساس روح توحيدي ـ كه در نگرش اسلامي از جايگاه ويژه‏اي برخوردار است ـ انسان تنها بايد بنده خداوند باشد، نه غير خدا و چنان كه گفته شد، اراده خود را تابع مشيت و اراده خداوند قرار دهد و آزادي تكويني خود را محدود و مقيد به خواست خداوند گرداند: در اين صورت، به زندگي با سعادت در دنيا و آخرت بار خواهد يافت. اما همين انسان، در نگرش اسلامي حق ندارد بهره‏وري از آزادي تكويني خود را محدود به خواسته‏ها و اراده‏هاي انسان‏هاي ديگر كند و خود را بنده ديگران سازد و عملاً خويش را از آزادي حقوقي و تشريعي محروم سازد. آزادي تشريعي ـ با تعريفي كه از آن در ديدگاه قرآن ارائه شد ـ حق مسلم و طبيعي بشر است و هيچ انساني حق بازستاني و محدود ساختن آن را ندارد. خلاصه آنكه: بندگي خداوند موجب آزادي و بندگي غير خداوند، فقدان آزادي است؛ چنان كه «همسر عمران [مادر مريم [گفت: پروردگار من! نذر كردم كه آنچه در رحم من است، آزاد و در خدمت تو باشد». V}آل عمران(3)، آيه 35{V P}گفت اي صديق! آخر گفتمت:{E} كه مرا انباز كن در مكرمت {P P}گفت: ما دو، بندگان كوي تو{E} كردمش آزادْ من بر روي تو {P P}تو مرا مي‏دار بنده و يارِ غار {E} هيچ آزادي نخواهم زينهار {P P}كه مرا از بندگيت آزادي است{E} بي‏تو بر من محنت و بي‏دادي است{P V}مثنوي معنوي، دفتر ششم، ابيات 1075 تا 1078. {V T} حدود آزادي {T انسان‏هاي ديگر نمي‏توانند آزادي تشريعي را محدود سازند؛ ولي از آنجا كه انسان موجودي اجتماعي است، به صورت طبيعي ملزم مي‏شود كه اراده خود را در اراده ديگران دخالت دهد و به بيان ديگر، اراده خود را در عرصه اجتماع، با اراده ديگران شريك سازد. از اين رو بايد در برابر قانوني كه حدودي براي اراده‏ها و آزادي‏هاي مردم معين نموده و آنها را تعديل كرده است، خضوع كند. پس همان طبيعتي كه به يك فرد انسان، آزادي اراده و عمل داده است، در عرصه اجتماع، اراده و عمل را محدود و آزادي تشريعي انسان را مقّيد مي‏سازد. در نگرش اسلامي ـ از آن جهت كه قانون را براساس توحيد و سپس بر پاية اخلاق فاضله گذاشته و متعرّض همه اعمال فردي و اجتماعي، تحت عنوان ضوابط شرع شده است ـ آزادي تشريعي در اين چهارچوب مرزبندي مي‏شود. با توجه به اين مطلب مهم، آزادي تشريعي از ديدگاه اسلام به اين معنا مي‏شود كه انسان آزاد و مختار است كه از تمامي حقوقي كه قوانين شرع براي او مشخص كرده‏اند، بهره‏مند شود. براي مثال يكي از قوانين شرع آن است كه انسان مي‏تواند تا هر جا كه بخواهد، در عرصه علم‏اندوزي پيش برود و در اين ساحت، آزاد است و حتي دولت اسلامي موظف است امكاناتي براي افراد فراهم كند تا از اين حق بهره‏مند شوند. V}براي آگاهي بيش‏تر، نگ : علامه طباطبايي، الميزان، ج 10، صص 371 ـ 372 و ج 4، ص 116؛ ر.ک: نظريه حقوق اسلام، ج 1؛ مصباح يزدي، حقوق و سياست {V آزادي بيان و نوشتار، آزادي اجتماعي، آزادي بينش و آزادي انديشه (در ساحت‏هاي اقتصادي, فرهنگي و سياسي) همه در چهارچوب مقوله پيش، ‏گفته معنا مي‏يابد و تحليل مي‏شود. فرجام سخن اينكه اگر حاكميت ولايت فقيه را بپذيريم، بر اساس قوانين شرع و براي فراهم كردن زمينه رشد و تعالي انسان‏ها است و محدوديتي هم كه براي آزادي ايجاد مي‏كند، در همان چهارچوبي است كه لازمة زندگي اجتماعي بشر است؛ با اين تفاوت كه چگونگي اين حدود، برخاسته از دستورهاي خداوند است و نه صرفا به اقتضاي ضرورت اجتماعي يا خواست مردم.
کد سوال : 103
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : اسلام چه ديدگاهي نسبت به آزا دي انديشه دارد؟
پاسخ : T} آزادي انديشه در اسلام{T آزادي, اساسي‏ترين حق بشر است و در ميان انواع آزادي ها, (آزادي فردي), و در بين آزادي‏هاي فردي آزادي انديشه براي دستيابي به كمالِ انساني, ضروري‏ترين وسيله است. «آزادي انديشه» به معناي آزادي در انتخاب و داشتن هر نوع انديشه است؛ اما كتمان و اظهار آن نيز به طور معمول در همين بحث مطرح مي‏شود. به نظر برخي, آزادي انديشه از فرهنگِ اروپا و غرب گرفته شده است. و منشأ افراط اروپاييان در اين مسئله دو چيز است: 1. برخورد كليسا با عقايد مردم در محاكم تفتيش عقايد. 2. نظر برخي از فلاسفه غرب در مورد مذهب كه معتقدند مذهب يك سرگرمي لازم براي بشر است و براي آن حقيقتي قائل نيستند و به همين دليل مي‏گويند انسان آزاد است هر عقيده اي را برگزيند. همان گونه كه آزادي مطلق, عملي نيست; آزادي هر انديشه نيز, در عمل به سلب خود مي‏انجامد. از اين رو هر جامعه اي آزادي انديشه را به گونه اي محدود كرده است. به نظر مي‏رسد اسلام به آزادي فردي قائل است و بنابر «اصل آزادي»‏, انسان در عقيده, گفتار و رفتار خود آزاد است و نمي‏توان كسي را ملزم كرد كه عقيده اي را بپذيرد يا انديشه اش را اظهار كند و يا مخفي بدارد. اين اصل بدون شك در مواردي قيد خورده است. در اين نوشتار پس از بيان گستره موارد آزادي انديشه, به قيود آن نيز اشاره مي‏شود. T} موارد آزادي انديشه{T T} يک. انتخاب انديشه{T اسلام, مثل هر دين ديگر ـ به نظر پيروانش ـ خود را بهترين دين مي‏داند؛ ولي به آزادي مردم در انتخاب يا عدم انتخاب آن احترام مي‏گذارد و كسي را به پذيرش اسلام مجبور نمي‏كند. آيه «A} لا إِكْراهَ فِي الدِّين{A » دليل بر اين سخن است كه پذيرش عقيده ديني قابل اجبار نيست و كسي را نبايد مجبور به پذيرفتن دين حق كرد، چه اينكه ممكن نيست از راه اجبار به مقصود رسيد. البته هر كس بايد بكوشد دين حق را بشناسد و آن را انتخاب كند. هر كس ديني جز اسلام اختيار كند، از او پذيرفته نمي‏شود. البته اين, به معناي مجبور كردن مردم به پذيرش آن نيست. خدا مردم را آزاد گذاشته است كه هر ديني بخواهند انتخاب كنند؛ ولي او تنها دينِ حق را مي‏پذيرد. T} دو. كتمان انديشه{T اگر كسي مجبور شود انديشه خود را اظهار كند, به همان اندازه از او سلب آزادي شده است كه اجازة اظهار انديشه به او داده نشود. تجسّس و تفتيش ـ به دلالت قرآن و روايات ـ به طور مطلق حرام است و لازمه اين حرمت, آزادي مردم در كتمان هرگونه انديشه ديني, فلسفي, علمي, سياسي و… است. قرآن براي نهي از تجسّس, مؤمنان را مخاطب و مكلّف قرار داده و تجسّس از يكديگر را براي آنان حرام دانسته است؛ ولي از آنجا كه كفّاري كه در پناه حكومت اسلامي هستند در اين گونه حقوق فردي و اجتماعي با مسلمين برابرند, تجسّس مسلمين از آنان نيز جايز نيست. علاوه بر آن, تفتيش عقيده تجاوز به حقوق مردم است و به منظور هدايت آنان نيز نمي‏توان به درونشان راه يافت. حاكم اسلامي نه تنها نبايد تفتيش كنندة عقايد و اعمال مردم باشد؛ بلكه بايد عيوب آنان را بپوشاند. حضرت امير(ع) مالك اشتر را چنين راهنمايي مي‏كند: «كساني كه بيش از ديگران در جست وجويِ عيوب مردم اند، بايد دورترين مردم از تو و پست ترين آنان نزد تو باشند. به راستي مردم عيوبي دارند كه حاكم در پوشيدن آنها از همه سزاوارتر است». T} سه. اظهار و تبليغ انديشه{T اگر انديشه را در رابطه با دين بسنجيم, يا سه حالت پيش مي آيد: 3ـ1. انديشه ديني: منظور از اظهار انديشه ديني, بيان نظريه‏هاي مختلف عقيدتي, اخلاقي و فقهي است كه مي‏تواند به عنوان نظريه اسلامي مطرح شود و ممكن است با معارف و احكام واقعي اسلام مطابق باشد. باب اجتهاد و تلاش علمي باز است، تا هركس در اين دايره بزرگ به فراخور توان خود ـ نظر دهد و بي هيچ دغدغه آن را به صحنه تبليغ و تعليم بياورد. در يك جامعه اسلامي ـ كه افراد از مذاهب مختلف اسلامي زندگي مي‏كنند ـ نه تنها همه در بيان عقايد مذهب خود براي پيروان آن مذهب آزادند؛ بلكه حكومت شيعي نيز در بيان آنها به آنان كمك مي‏كند. امام صادق(ع) به ابان بن تغلب ـ كه به دستور امام در مسجد مدينه فتوا صادر مي‏كرد ـ مي‏فرمايد: به آنچه از نظر آنان (مذاهب گوناگون) آگاهي داري به ايشان خبر بده». آن حضرت به مسلم بن معاذ هروي فرمود: «به من خبر رسيده كه تو در مسجد مي‏نشيني و براي مردم فتوا صادر مي‏كني. وي عرض كرد: آري و مي‏خواستم به شما عرض كنم: گاهي فردي به من مراجعه مي‏كند و من براساس نظر شما براي او فتوا صادر مي‏كنم و گاهي فردي نزد من مي‏آيد و مي‏بينم كه غير از مذهب شما دارد؛ لذا براساس مذهب خودش براي او فتوا صادر مي‏كنم. گاهي نيز شخصي به من مراجعه مي‏كند كه از مذهبش آگاهي ندارم, لذا اقوال ائمه, از جمله اقوال شما را براي او باز مي‏گويم. در اين هنگام چهره امام جعفرصادق(ع) درخشيد و فرمود: «آفرين, آفرين, من نيز چنين مي‏كنم». 3ـ2. انديشه ضدديني: انديشه ضد ديني به گونه‏هاي زير اظهار مي‏شود: 3ـ2ـ1. اظهار كفر اظهار كفر از سوي كافران و مشركاني كه تابع نظام اسلامي اند، آزاد است. اهل كتاب حتي مي‏توانند در محل كار يا سكونت خود با نصب علامتي، اعلام دارند كه جزء اقليت‏هاي ديني جامعه اسلامي اند و يا اينكه لباس همگون و هم رنگ بپوشند. بيان استدلال‏هاي آنان اگر همراه با نقد و ردّ باشد و يا به گونه اي باشد كه موجب تضعيف دين مردم نشود و به ضلالت آنان منجر نگردد، آزاد است. 3ـ2ـ2. افترا به خدا, دين و رهبران ديني دروغ بستن به خدا, پيامبر(ص) و ائمه(ع) حرام است و امر غيرديني را, آگاهانه, جزء دين معرفي كردن (بدعت و تشريع) نيز جايز نيست. بدعت كاري است كه فردي بدون دليل و مدرك شرعي آن را براي ديگران به عنوان يك عمل شرعي قلمداد كند؛ نظير آنچه خلفاي جور از پيش خود در دين داخل مي‏كردند (مثل اذان سوم در روز جمعه). بنابراين افترا به خدا و معصومان(ع) و دين جايز نيست. مسئولان رسانه‏ها نيز موظّف اند از نشر افترا خودداري كنند و اگر كسي ناآگاهانه, به تحريف قرآن, سخنان ائمه(ع) يا ضروريات ديني پرداخت و پس از انتشار سخنانش, به طور مثال در روزنامه, از كذب آنها آگاه شد, بايد ردّ آنان را نيز در همان سطح منتشر كند و توزيع كنندگان و فروشندگان آن ـ اگر به اين دروغ يقين پيدا كردند ـ بايد به مشتريان آن روزنامه اعلام نمايند؛ وگرنه فروش آنها نيز, به ظاهر در حكم نقل كذب است و جايز نيست. اهانت به مقدسات مذهبي و دشنام دادن به معصومان(ع) نيز همين حكم را دارد. 3ـ2ـ3. اظهار ارتداد حكومت اسلامي بايد زمينه دين داري را به گونه اي فراهم آورد كه مردم مشتاقانه به اسلام روي آورند و مسلمانان صادقانه در حفظ و تعالي دين خود بكوشند؛ اما حكومت نمي‏تواند مردم را به حفظ دين خود مجبور كند؛ زيرا عقيده مستمر, مثل اعتقاد ابتدايي, قابل اكراه و تحميل نيست و اگر دين آوردن منافقانه بدتر از كفر است, دين داري دو رويانه نيز بهتر از كفر نيست. حكومت اسلامي مسئول حفظ آزادي كافران و مسلمانان در عقيده خودشان است و اگر مسلماني به دليل شرايط اجتماعي و شخصي, در يك بحران روحي و فكري قرار گرفت و در مقابل شبهه‏هاي ديني, توان پاسخ‏گويي نداشت و برتري اسلام را بر اديان ديگر و يا بر بي ديني مشكوك دانست و در حوزه بحث و تحقيق نيز, راه به جايي نبرد و مرتد شد؛ نمي‏توان او را به دين داري مجبور كرد. اجبار او به دين داري و اظهار آن, چيزي جز انداختن او در وادي نفاق نيست و مجازات او نيز جز بر ارتدادش نمي‏افزايد. او جاهل قاصر است و تنها راه خدمت به وي ارائه پاسخ مناسب به شبهاتش مي‏باشد. اما اگر مسلماني, بدون استناد به شبهه, براي تضعيف دين داري مردم و تضييع حقوق آنان از دين برگشت و يا باعث گمراهي ديگران شد، مستحق مجازات است. 3ـ2ـ4. اضلال (گمراه كردن) اگر كسي به قصد گمراهي ديگران، بر ضد عقايد ديني و يا در وصف معاصي، كتابي منتشر يا سخنراني كرد و علم يا اطمينان داشت و يا احتمال داد كه در ميان مخاطبان اش برخي از افراد گمراه مي‏شوند و يا انگيزه انجام گناه در آنان پديد مي‏آيد و مرتكب آن مي‏شوند, نوشتن و نشر اين كتاب و يا ايراد سخنراني, مصداقِ كمك به گناه است و جايز نيست. و اگر بدون قصد گمراهي چنين كرد و علم او به گونه اي نبود كه به طور قهري در او قصد گمراهي پيدا شود, شايد كمك به گناه بر آن صادق نباشد. راه‏هاي جلوگيري از اضلال بر طبق آن چه گذشت, انديشه اي كه اظهار شده و براي اضلال جمعي معيّن و يا اكثر مردم سببيّت دارد و در حكم القاي در ضلالت است و يا مقدمه بي واسطه تحقق ضلالت آنان به حساب مي‏آيد, به حكم نهي از منكر, به معناي رفع آن, بايد جلو ادامه اضلالش را گرفت. و اگر انديشه اي هنوز اظهار نشده ولي عرف و مراجع صالح براي تشخيص مصالح مردم علم يا اطمينان دارند كه اگر اظهار بشود همان اثر را خواهد داشت به حكم نهي از منكر, به معناي دفع آن, بايد از اظهارش جلوگيري كرد. اكنون سخن درباره راه‏هاي ممكن براي اين نهي از منكر است: 1. جلوگيري از تأليف, اظهار, نگه داري, نشر و فروش بيان مضلّ, كه به معناي بريدن زبان و شكستن قلم فرد و از بين بردن آثار او است. 2. جلوگيري از خريد, قرائت, استماع و رؤيت آن, كه به معناي بستن چشم و گوش مردم است. 3. برگرداندن توجه مردم به چيزي غير از آن بيان مضل, كه با ايجاد راه‏هاي سرگرمي و… ميسّر است. 4. تقويت بعد دين شناسي و دين داري مردم. حضرت امير(ع) مي‏فرمايد: «تواناييِ سلطانِ حجّت, بيش از تواناييِ سلطان قدرت است». و بيانگر اين است که موثر ترين راه مبارزه با انحراف, تقويت بُعد دين‏شناسي مردم است. قرآن نيز همين روش را براي جلوگيري از اضلال و گسترش شعاع هدايت ارائه مي‏دهد: «A}...فَبَشِّرْ عِبادِ؛ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ ... {A ». V}زمر(39) آية 18{V «پس بندگان مرا كه به سخن گوش مي‏دهند, آن گاه بهترينش را پيروي مي‏كنند، مژده بده. اينان هستند آن كساني كه خدا آنان را هدايت كرد و اينان همان خردمندانند». اين آيه به طور معمول، براي اثبات «آزادي بيان» مورد استدلال قرار مي‏گيرد؛ ولي به نظر مي‏رسد فقط مجوّز استماع اقوال حق و باطل و هدايتگر و گمراه كننده است و البته اين استماع را بر كساني روا مي‏دارد و مورد تشويق قرار مي‏دهد كه در خود توانايي شناخت و تبعيت از بهترين سخن را مي‏يابند. هر چند در كل جامعه, بايد افكار مختلف بتواند خودنمايي كند و امكان عرضه بر همگان را داشته باشد و نظام اسلامي بايد مدافع اين حق مشروع مردم باشد. اما بر هركس ـ در هر موقعيت سنّي و فكري ـ روا نيست به هر سخني گوش بسپارد و به هر كتابي چشم بدوزد. 3ـ3. انديشه غيرديني اسلام از نظريه‏هاي مختلف علمي ـ كه در جهت اداره بهتر زندگي مردم ارائه مي‏شود ـ استقبال مي‏كند و به صاحبان آن به ديده احترام مي‏نگرد و مسلمانان را به فراگيري آن ـ هر چند در دورترين نقاط ـ بر مي‏انگيزد. اظهار نظر در موضوعات احكام فقهي و اخلاقي نيز مجاز است و ارشاد جاهلان به موضوع (همانند تبليغ دين), گاهي واجب است. T} محدوده آزادي انديشه{T با نگاهي به محرمات شرعي چنين بر مي‏آيد كه تنها موردي كه آزادي انديشه محدود مي‏شود, جايي است كه حقي تضييع گردد, آزادي انديشه حق مسلّم يك فرد است؛ امّا فقط حق او نيست و در تزاحم با حقوق ديگر, بايد ديد كدام اولا است. احكام اسلام مبتني بر مصالح و مفاسد واقعي است. اين مصالح در امور تعبدي به روشني براي ما معلوم نيست؛ جز آنكه خود شرع بيان كرده باشد. اما در مورد ديگر به طور عمده روشن است. از اين رو هرجا آزادي انديشه محدود مي‏شود, بي‏شك پاي مفسده اي شخصي و يا اجتماعي در كار است و غير از آن به سختي مي‏توان به حرامي ملتزم شد و به آساني سلب آزادي كرد. T} انديشه مخلّ به جامعه اسلامي{T جامعه اسلامي مجموعه اي متشكل از مردم و دولت است كه براي حفظ اصول و ارزش‏هاي اسلامي تلاش مي‏كنند و آزادي انديشه از بهترين اصول و ارزش‏هاي اسلامي است كه همگان بايد براي حفظ و گسترش آن بكوشند. آزادي اصل تغييرناپذير قانون اساسي ايران نيز هست؛ اما اگر انديشه اي فتنه آفريند و براي ايجاد تفرقه بين مردم و بروز هرج ومرج باشد و يا بسياري از مردم را به بي‏قانوني و اعمال حرام وادارد, مخلّ جامعه است و بايد جلوي آن گرفته شود. از اين رو آزادي بايد قانون مند باشد تا آزادي همه مردم حفظ شود اظهارنظرها و انتقادها در موقعيت مناسبي صورت گيرد كه نظم عمومي به هم نخورد و هر كس مسئوليت اظهارات خود را بر عهده بگيرد. البته تشخيص جرم‏هايي كه از آزادي انديشه بر مي‏خيزد, كار آساني نيست و بايد گروهي از متخصصان عادل به آن اقدام كنند. فيلم, رمان, طنز و… زبان خاص خود دارد و به سادگي نمي‏توان به عنوان توهين به افراد و يا كمك به اختلال نظام جلوي آن را گرفت؛ بلكه بايد آنها را در ظرف خود و با فرهنگ ويژه اش مورد نقد و بررسي قرار داد. V}جهت مطالعه بيشتر ر.ک : مهدي منتظر قائم, آزادي انديشه, به نقل از فصلنامه حكومت اسلامي شماره 7 {V
کد سوال : 104
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : آيا داشتن هرنوع عقيده اي مجاز است؟ آزادي عقيده چه حدود و ضوابطي دارد؟
پاسخ : T} آزادي عقيده از ديدگاه اسلام{T از آنجايي كه اسلام صاحب مكتب و جهان‏بيني ويژه‏اي است، هرگز آزادي عقيده مطرح در غرب را نمي‏پذيرد؛ يعني، نمي‏گويد: هر كس تا زماني كه زياني به ديگران نرساند، آزاد است هر عقيدهاي داشته باشد. در عين حال كسي را مجبور به پذيرفتن مكتب خود نمي‏كند؛ بلكه اصول پايه آن را با دلايل روشن عقلي و نقلي (قرآن و حديث)، مشخص مي‏كند و سپس همگان را به پذيرش عقيده اسلامي دعوت مي‏نمايد. T} مطلق نبودن آزادي عقيده{T از ديدگاه اسلام، عقيده مطلق، آزاد نيست؛ بلكه حد و مرز دادن به آزادي عقيده، با توجه به موارد زير امري لازم و ضروري است: يكم. عقيده‏اي كه انسان انتخاب مي‏كند، هميشه بر مبناي تفكر و انديشه نيست؛ بلكه اغلب اين عقايد، بر اساس تقليد و بررسي كوركورانه از نياكان و پدر و مادر و يا از محيط است. گاهي نيز بر اساس احساسات، عقيده‏اي شكل مي‏گيرد و از آنجايي كه دلبستگي‏ها، موجب تعصّب، جمود، خمود و سكون مي‏شود، بشر نمي‏تواند در عقيده به طور مطلق آزاد باشد. دوم. عقيده، مانع تفكّر و آزادي انديشه مي‏شود؛ زيرا وقتي به امري دلبسته شد، چشم و گوش بصيرت، كور و كر مي‏گردد. V}ر.ك: شهيد مطهري، پيرامون جمهوري اسلامي، ص 8 و ص 97 ـ 98 {V سوم. عقايد غلط، باعث اسارت انسان‏ها و خروج از مسير انسانيت مي‏شود و بايد اين زنجيرها را از دست و پاي او باز كرد؛ مانند طبيبي كه آزادي انسان‏هايي را كه از خارش بدن لذت ميبرند، مي‏گيرد و به طبابت آنان مي‏پردازد. V}مرتضي مطهري، آشنايي‏با قرآن، ج 3، ص 228 ـ 225{V چهارم. از آن جهت كه لازمة محترم شمردن بشر، هدايت او در راه ترقّي و تكامل است، بايد جلوي هر عقيده‏اي كه انسان را از تكامل باز مي‏دارد، گرفته شود. V}مرتضي مطهري، پيرامون جمهوري اسلامي، ص 100 {V بنابراين جواز آزادي در مورد عقايدي است كه مبناي آن تفكر و انديشه باشد؛ در واقع آزادي چنين عقيده‏اي به آزادي فكر مستند است. علاوه بر مطالب ياد شده، مهم‏ترين نكاتي را كه در مورد آزادي عقيده از متون اسلامي حاصل مي‏شود، مي‏توان به صورت مختصر در نكات ذيل بيان كرد: 1. اسلام هرگز اجازة تفتيش عقايد را نمي‏دهد و كسي را از اين نظر، تحت فشار نمي‏گذارد. اگر كسي اظهار قبول اسلام كرد، اين اظهار را محترم مي‏شمارد و بدبيني و سوء ظن را در اين زمينه مجاز نمي‏داند: «A} وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‏ إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا{A؛ ». V}نساء(4)، آية 94 {V 1. در نظر اسلام، اصولاً عقيدهي ديني، چيزي نيست كه با اجبار و اكراه درست شود؛ بلكه بايد از ديدگاهي منطقي و دلايل مستحكم سرچشمه گيرد: «A} لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيّ{A ‏ِ»، V}بقره(2)، آيه 256 {V 3. پيروان اديان آسماني پيروان اديان آسماني ـ هر چند با آمدن اسلام منسوخ شده‏اند ـ حق دارند به عنوان يك اقليت مذهبي (طبق شرايط اهل ذمه كه در كتاب‏هاي فقهي آمده است) در كشور اسلامي زندگي كنند و با رعايت شرايط زير تحت حمايت حكومت و قوانين اسلامي باشند: الف. عدم قيام مسلحانه عليه مسلمين و همكاري نكردن با دشمنان كشور اسلامي؛ ب. عدم تظاهر به منكرات اسلامي؛ ج. محترم شمردن احكام دادگاه‏هاي اسلامي؛ د. عدم ايذا نسبت به مسلمانان و خودداري از فحشا، سرقت اموال و جاسوسي. V}امام خميني(ره)، تحريرالوسيله، ج 2، ص 505 {V در صورتي كه اقليت‏هاي مذهبي، شرايط حكومت اسلامي را رعايت كنند، نمي‏توان آنان را به ترك عقيده و يا حتي ترك مراسم مذهبي خويش، مجبور ساخت. امام علي(ع) در نامة معروفش به مالك اشتر مي‏فرمايد: «{H و اشعر قلبك الرحمة للرّعية و المحبة لهم و اللطف بهم و لا تكوننّ عليهم سبعا ضاريا تغتنم اكلهم، فانهم صنفان؛ اما اخ لك في الدّين او نظير لك في الخلق{H ؛». V}نهج البلاغه، نامه 53 {V 5. اسلام به همگان اجازة تحقيق مذهبي مي‏دهد تا آنجا كه هرگاه فرد مشرك و بت‏پرستي، براي تحقيق به رهبر حكومت اسلامي پناه آورد، بايد از او حمايت كند و در پايان نيز او را تحت حفاظت به وطنش برساند: «A} وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتّى يَسْمَعَ كَلامَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ{A ؛». V}توبه(9)، آيه 6؛ براي مطالعه بيشتر در اين زمينه ر.ك: كاظم قاضي‏زاده، انديشه‏هاي فقهي ـ سياسي امام خميني(ره)، مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري، چاپ اول خرداد 1377؛ دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، درآمدي بر حقوق اسلامي، انتشارات سمت، تهران 1368؛ دكتر سيد محمد هاشمي، حقوق اساسي جمهوري اسلامي ايران، ج 1، نشر دادگستر، 1378؛ عبدالحسين خسروپناه، جامعه مدني و حاكميت ديني، انتشارات وثوق، 1379 {V
کد سوال : 105
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : چرا در نظام اسلامي آزادي وجود ندارد وبرخي محدوديت‏ها در زمينه مطبوعات وفعاليت‏هاي سياسي، صورت مي‏پذيرد؟
پاسخ : T} آزادي بيان در اسلام{T در اسلام نه تنها «بيان» آزاد است؛ بلكه گاهي بر «عالم» و «داننده»، بيان كردن واجب است. از مصاديق والاي آزادي «بيان» امر به معروف و نهي از منكر است. امر به مشورت و ترغيب به آن، يكي ديگر از احكام ملازم آزادي بيان و اظهار رأي و نظر افراد جامعه است. آنچه در روايات به طور خاص، آزادي بيان را يكي از وظايف مردم در قبال حاكم، مطرح كرده، عبارت «النصيحة لائمة المسلمين» است. امير‏مؤمنان(ع)، در اين باره مي‏فرمايد: «H} و اما حقّي عليكم فالوفاء بالبيعة و النصيحة في المشهد و المغيب{H »؛ «حق من بر شما اين است كه به بيعت وفا نمايند و در حضور و غيب نسبت به من خالص خير خواه باشيد». V}نهج‏البلاغه، خطبة 34 {V مسلماً وجود آزادي بيان در جامعه، براي خيرخواهي از حاكم و مصاديق آن (مانند انتقاد صحيح و سازنده همراه با شرايط آن) لازم است. مواردي نظير امر به جدال احسن: «A} ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ{A ؛» V}نحل(16)، آية 125 {V و «A} وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاّ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ{A؛ » V}عنكبوت(29)، آيه 46 {V و امر و ترغيب به گزينش بهترين كلام «A} فَبَشِّرْ عِبادِ؛ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ{A ؛» V}زمر(39)، آيه 17 و 18 {V و مواردي كه از مخالفان درخواست برهان شده «A} قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين{A » همه با بياني روشن، به لزوم آزادي بيان در جامعة اسلامي نظر دارد. بنابراين در انديشه اسلامي، در اصل ضرورت «آزادي بيان» و ثمراتي كه بر آن مترتب است و ضررهاي ناشي از منع آن، هيچ ترديدي نيست. اما سؤال اساسي آن است كه آيا براي اين «آزادي» حد و مرزي هست يا نه؟ آيا هر كس هر چه بخواهد، مي‏تواند بگويد؟ و هر نظر و انديشه يا هنر، رمان و... را مي‏تواند آزادانه پخش كند؟ T} شرايط آزادي بيان{T گفتني است در هيچ نظامي، آزادي بيان به صورت مطلق و بدون حد و مرز وجود ندارد؛ بلكه آزادي محدود و در چهارچوب ارزش‏هاي پذيرفته شده در هر جامعه است. اين چهارچوب‏ها از هر نظام و جامعه‏اي تا نظام و جامعه ديگر، متفاوت است و مبتني بر جهان‏بيني و نظام فكري آن جامعه است. «موريس دوورژه» دربارة چهارچوب «آزادي» در دموكراسي مي‏نويسد: «آيا با اعطاي آزادي به دشمنان آزادي، به آنها اجازه داده نمي‏شود كه آزادي را در هم بكوبند... دموكراسي به مخالفان خود اجازه بيان عقايدشان را مي‏دهد؛ ولي تا وقتي كه اين كار را در چارچوب روش‏هاي دموكراتيك انجام دهند». V}جامعه‏شناسي سياسي، ص 343 {V در متن اعلاميه «حقوق بشر فرانسه»، آزادي از اطلاق افتاده و مقيّد به حدود قانوني شده است: «آزادي آگاهي از افكار و عقايد از گران‏بهاترين حقوق بشر است. بنابراين هر يك از افراد كشور، مي‏توانند آزادانه هر چه مي‏خواهند بگويند، بنويسد و به چاپ برسانند؛ مگر مواردي كه قانون معين كرده باشد. در آن صورت تجاوز از آزادي مزبور، مستلزم مسئوليت خواهد بود». V}مادة يازده قانون مزبور؛ حقوق اساسي در جمهوري اسلامي ايران، ج 7، ص 30 {V آزادي بي حدّ و حصر و بدون كنترل، آسيب‏ها و تباهي‏هاي گوناگوني را متوجه جامعه مي‏كند؛ مانند: 1. تحريك و تهييج عموم به اعمال و افعال و يا خودداري‏هايي كه مضرّ به حال جامعه و دولت است (نظير آنارشيسم)؛ 2. هتّاكي و فحّاشي به مقامات مذهبي، ملّي و سياسي و افراد مردم؛ 3. افشاگري و انتشار اسرار خصوصي افراد و مقامات و نيز اسرار نظامي و سياسي كشور؛ 4. انتشار و القاي اخبار نادرست و شايعه پراكني و ايجاد اختلال در امنيت فكري جامعه. V}حقوق اساسي جمهوري اسلامي ايران، ج 2، ص 455 {V بنابراين هيچ منطقي، آزادي لجام‏گسيخته و بدون حد و مرز را در هيچ عرصه‏اي ـ از جمله در عرصه «بيان» و امثال آن ـ تأييد نمي‏كند؛ ليكن آنچه در اينجا مهم است اصول و ارزش‏هايي است كه مي‏تواند دايرة آزادي‏ها را محدود كند و در اين عرصه, بين انديشة اسلامي و تفكر ليبرالي تفاوت بسيار است. در ديدگاه ديني، گرچه آزادي بيان جايگاه مهمي دارد؛ اما با توجّه به احكامي ـ چون حرمت غيبت, تهمت و دروغ ـ اين نكته روشن مي‏شود كه آزادي مطلق در گفتن وجود ندارد؛ بلكه گفتار بايد صادق باشد و موجبات اذيت و آزار ديگران و تضييع حقوق عمومي را فراهم نسازد. از ديدگاه اسلام آزادي بيان, مقيّد به مصالح شخصي و جامعة اسلامي و مصالح عالي ديني است. ازاين‏رو در مواردي كه احتمال فساد در كار است، يا آزادي بيان انحراف عقيدتي و اخلاقي و امثال آنها را پديد مي‏آورد، جايي براي آن وجود ندارد. از منظر حضرت امام(ره)، مهم‏ترين قيود آزادي بيان عبارت است از: 1. آزادي تا مرز فساد؛ يعني, آنجا كه از آزادي فساد خيزد، دايرة آن محدود به حدي مي‏شود كه سلامت معنوي جامعه حفظ شود. 2. آزادي در چارچوب اسلام و قوانين كشوري؛ 3. آزادي تا مرز اضرار مردم؛ 4. آزادي تا مرز توطئه بر ضد نظام اسلامي. V} صحيفة نور، ج 7، ص 232؛ ج 22، ص 283؛ و ج 6، ص 270؛ و ج 22، ص 169 {V از ديدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامي، اختلاف نظر و سليقه امري كاملاً طبيعي و مايه پيشرفت كشور است و طرح مطالبي كه مخالف نظر مشهور باشد، اشكال ندارد، «به شرط آنكه نحوة مطرح كردن و پرداختن به آن علمي باشد». به نظر ايشان، بررسي همه مسائل از جمله مسائل سياسي در فضاي «آرام و با ديد علمي», امري كاملاً ضروري است. «ضديت با نظم و جهت‏گيري آنارشيستي، شايسته محيط‏هاي دانشگاهي نيست و صددرصد مخالف لوازم و ضروريات محيطهاي علمي است». V}ر.ك: روزنامه كيهان، 9/9/81، ص 2 {V بر اين اساس در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، انواع آزادي‏ها به رسميت شناخته شده و دولت نيز موظف به تهيه و تدارك تمامي زمينه‏هاي لازم براي تحقق اين نعمت الهي است؛ مشروط به آنكه مخلّ به مباني اسلام يا حقوق عمومي نباشد: «نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند؛ مگر آنكه مخلّ به مباني اسلام يا حقوق عمومي باشد...». V} اصل 24 قانون اساسي {V
کد سوال : 106
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : چه آسيب‏هاي فرهنگي و اجتماعي انقلاب اسلامي را تهديد مي‏كند؟
پاسخ : T} آسيب‏هاي فرهنگي و اجتماعي {T مهم‏ترين آسيب‏هاي فرهنگي ـ اجتماعي انقلاب اسلامي عبارت است از: T} 1. نفوذ انديشه‏هاي بيگانه; {T انديشه‏هاي بيگانه ممكن است از طريق دشمنان يا دوستاني كه مجذوب آراي ديگران شده اند، نفوذ كنند. نمونه اين گرايش‏ها در جريانات قرون اوليه اسلامي ديده مي‏شود. براي مثال مجذوب شدگان به فلسفه يوناني و آداب و رسوم ايراني و تصوف هندي، نظريات وانديشه‏هايي را به عنوان خدمت و نه به قصد خيانت وارد انديشه‏هاي اسلامي كردند. V} رك: مرتضي مطهري، بررسي اجمالي نهضت‏هاي اسلامي در صد ساله اخير، صص 87 ـ 78 {V بنابراين در مسئله ورود و نفوذ انديشه‏هاي بيگانه, بايد به زمينه‏هاي داخلي آن نيز توجه كرد. يكي از علل رواج مانوي گري و مزدك گرايي، عدم اجراي عدالت از جانب حكومت‏ها بود. T} 2. تغيير جهت دادن انديشه‏ها; {T نهضت خدايي بايد براي خدا آغاز شود و براي او ادامه يابد و هيچ خاطره و انديشه اي غيرخدايي در آن راه نيابد تا عنايت و نصرت الهي شامل حالش گردد. V}همان, صص 98-99 {V امام راحل‏(ره) در وصيت نامه خود، فراموش كردن اهداف فرهنگ قيام ملت و مكتب الهي اسلام، به انزوا كشاندن روحانيت، غرب زدگي و شرق زدگي و سلطه بيگانگان بر مقدرات مراكز تعليم و تربيت را از آفات فرهنگي انقلاب معرفي كرده است. T} 3. تجددگرايي افراطي; {T در مقابل تمسّك به اسلام ناب، تجددگرايي افراطي ـ ياالتقاط ـ و زهدگرايي منفي قرار دارد. تجددگرايي افراطي، تلفيق اسلام با انديشه‏هاي غيراسلامي براي زيبا جلوه دادن آن است. V}همان, صص 90-93 {V T} 4. جدايي حوزه و دانشگاه; {T يكي از كليدي ترين مسائل اجتماعي و فرهنگي در جامعه اسلامي ما, حفظ و تقويت وحدت اين دو نهاد است كه جدايي آنها آفتي بزرگ به شمار مي‏آيد. T} 5. بوروكراسي مفرط و فساد اداري و اجتماعي; {T امام علي(ع) مي‏فرمايد: «همانا فلسفه نابودي رژيم‏هاي پيشين اين بود كه حق مردم را ندادند تا آن را به رشوت خريدند و راه باطلشان بردند و آنان پيرو آن گشتند». V}ما بعد فانما هلك من كان قبلكم انهم منعوا الناس الحق فاشتروه و اخذوهم بالباطل فاقتدوه؛ نهج البلاغه، نامه 79 {V T} 6. دنياطلبي و اشتغال به زينت‏هاي دنيوي; {T اگر زندگي تجملي و روحيه تكاثرطلبي در ميان عناصر انقلابي فزوني گيرد و نيروهاي انقلابي روحيه خود را از دست دهند، داعيه دفاع از انقلاب و ارزش‏ها تضعيف مي‏شود. امام صادق(ع) ضرر دو گرگ درنده را ـ كه به گله چوپاني حمله مي‏كنند ـ به مراتب كمتر از زيان حبّ مال و جاه طلبي مي‏داند كه متوجه دين مسلمانان مي‏شود. V}اصول كافي, ج 2, كتاب الايمان و الكفر, باب حب الدنيا و الحرص عليها, ح 2 {V ابن خلدون نيز در بحث فراز و فرود تمدن‏ها به دوران‏هاي زير اشاره مي‏كند: دوران ظفر، قدرت، تجمل و فراغت، خرسندي و بالأخره دوران اسراف و تبذير و انحطاط. در دوران آخر، عصبيت (همبستگي اجتماعي) از بين مي‏رود و تن‏آسايي، تجمل و حاكميت روابط فزوني مي‏گيرد. T} 7. حاكم شدن روحيه ريا و تملق؛{T به جاي اخلاص و ايثار و دگرگوني مجدد ارزش‏هاي جامعه و فرآيند تبديل ثروت به ارزش و نابرابري اجتماعي؛ T} 8. اشاعه فحشا و فساد و ارتشا؛{T T} 9. تأثيرپذيري از جنگ رواني و تهاجم فرهنگي و تبليغاتي دشمن و رجعت تدريجي به ارزش‏هاي فرهنگي رژيم پيشين؛{T T} 10. بحران هويت اجتماعي بالأخص بين نوجوانان و جوانان نسل دوم و سوم انقلاب و گرايش به الگوهاي غربي؛{T T} 11. فرار مغزها; {T نداشتن برنامه اي همه جانبه براي جلوگيري از مهاجرت تحصيل‏كردگان و متخصصان و مشخص نبودن مرزهاي «تعهد» و «تخصص» باعث ظهور پديده فرار مغزها به كشورهاي ديگر جهان مي‏شود.
کد سوال : 107
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : الان ادعا كنندگان ارتباط با ارواح، در جامعه زياد شده‏اند. آيا چنين ادعاهايي صحت دارد؟
پاسخ : T} ارتباط با ارواح{T ادله مختلف فلسفي, حسي و تجربي بر اثبات وجود روح اقامه شده است. همچنين نمي‏توان امكان ارتباط با ارواح را از طريق صحيح علمي, براي افراد خبره در اين كار انكار كرد. از سخنان پيشوايان بزرگ اسلام نيز امكان اين موضوع ثابت مي‏شود؛ ولي سخن در تنزّل دادن مسئله‏اي به اين مهمي تا آنجا است كه هر كس براي سرگرمي و تفريح، نعلبكي يا استكان يا ميز گرد چرخاني درست كند و مشتي مرد و زن و كوچك و بزرگ, دور آن جمع شوند! يك شب روح بوعلي‏سينا را حاضر كنند و شب ديگر مزاحم زكريّاي رازي گردند و شب سوم انشتين را حاضر كنند و... گل بگويند و گل بشنوند و از تاريخ زايمان فلان خانم گرفته تا صحت و بطلان مذاهب و اديان و مكتب‏هاي فلسفي سخن به ميان آورند و آن ارواح نيز براي اينكه خاطر خطير پرسش‏كنندگان مكدر نشود و از آنها نرنجند، طبق ميل و علاقه آنان پاسخ دهند و...؟! البته ارتباط با ارواح را به عنوان واقعيت مي‏توان پذيرفت؛ ولي نبايد از نظر دور داشت كه اين مسئله مورد سوء استفاده عده بسياري قرار گرفته و اين واقعيت، با هزاران اوهام در هم آميخته شده است. از اين رو از ميان هزاران مدّعي، شايد تنها يكي راستگو باشد. براي نمونه، مي‏توان از آن روح پرسش‏هاي كلي ـ كه پاسخ آن امكان تطبيق بر بسياري از جزئيات را دارد ـ نپرسيد و بر پاسخ به سؤالات خصوصي اصرار ورزيد؛ براي مثال اسم چند تن از دوستان را در دفتر تلفن خويش در نظر گرفت و شماره تلفن آنها را پرسيد يا از خصوصيات و علايم اتاق شخصي سؤال كرد؛ در غير اين صورت، كلي گويي‏هايي از قبيل «خطري براي شما پيش آمده كه به خير گذشته است و مواظب باشيد تكرار نشود»، «در بچگي كسالتي پيدا كرديد كه خيلي شما را ناراحت نمود», «اَسرار خود را به همه كس نگو», «خواب‏هاي خوشي خواهيد ديد», «مسافري در سفر داريد كه در آينده نزديكي باز مي‏گردد», «زياد براي بعضي مطالب غصه نخوريد، كم كم درست مي‏شود» و... دليل بر عدم واقعيت ارتباط است. روشن است كه هر كس معمولاً مسافري در سفر دارد و يا خواب‏هاي خوب و بدي هم مي‏بيند و براي پاره‏اي از مطالب هم غصه مي‏خورد و... . اما چرا نعلبكي و يا ميز حركت مي‏كند؟ ممكن است حركت آن معلول تمركز نيروي فكري خود شخص و تأثير ناخودآگاه آن بر روي اعصاب دست وي باشد، نه توسط روح. از اين رو، حركت غالباً موافق طرز تفكر و نوع تمايلات آن شخص يا اشخاص است، نه موافق روحي كه مدعي ارتباط با او هستند و در برخي موارد هم معلول به كارگيري ترفندي از طرف آن شخص است. V}براي اطلاع بيشتر، نگ: ارتباط با ارواح، آيت اللّه‏ ناصر مكارم شيرازي {V
کد سوال : 108
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : علت دين گريزي جوانان چيست و چگونه مي‏توان آنها را از اين راه منصرف كرد ؟
پاسخ : T} يك. بررسي عوامل دين گريزي{T به سادگي نمي‏توان گفت: نسل جوان ما دين گريز و احيانا دين ستيز هستند! اينان نسبت به واقعيات موجود جامعه، ديدگاه‏هاي متفاوتي دارند و چه بسا بخشي از آن ديدگاه‏ها و نارضايتي‏ها، وارد باشد؛ ولي ممكن است، برخي از جوانان با توجه به شرايط محيطي و خانوادگي, از روند نارضايتي بيشتري برخوردار باشند و بعضي از نارسايي‏ها را ناشي از قوانين ديني بدانند ودر نتيجه اشكالات خويش را متوجه دين بكنند. البته كارآمدي دين بحثي است و كارآمدي برخي از مديران بحث ديگر. اتفاقا در برخورد با تعدادي از اين جوانان و گفت‏وگو با آنان، تصريح كردند: اشكالات آنان نه به اصل دين، بلكه به مديران و كارگزاران بر مي‏گردد. بنابراين، جوانان كشور از بهترين جوانان از حيث سلامت فكري, روحي و ديني مي‏باشند و سرمايه‏گذاري دشمنان دين و كشور، براي تسخير اين دژ مستحكم و انحراف جوانان، گواهي است بر مدّعاي ما، كه البته موفق نخواهند شد. به هر حال، دين‏گريزي عوامل متعددي دارد؛ از جمله: 1. روند تغيير ارزش‏ها؛ پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران باز سازي كشور، مدلي براي توسعه اقتصادي و اجتماعي در پيش گرفته شد كه اين مدل موجب بروز تضادهاي ارزشي و فاصله گرفتن جامعه از شاخص‏هاي مطلوب گرديد؛ به گونه‏اي كه توسعه، نتايجي از قبيل تغيير ارزش‏ها را نيز در پي داشت. توضيح اينكه اقدامات اقتصادي ـ نظير تغيير نرخ ارز و تورم ـ موجب كاهش درآمد واقعي و قدرت خريد مردم گرديد. همچنين با ابزار مختلف (واردات، تبليغات، مراكز تجاري و ...) فرآيند قوي توليد نياز در مردم، در پيش گرفته شد. در نتيجه سطح نيازهاي غالب مردم بالاتر از سطح درآمدشان قرار گرفت و مردم در ارضاي نيازهايشان, با موانع اساسي روبه رو شدند. از آنجا كه درآمد واقعي نيز كاهش يافت، دستيابي به درآمد بيشتر و پول بيش از حد معمول، با ارزش شد. از طرف ديگر، عواملي مانند نمايش ثروت قشر بالا و تسهيلاتي كه براي قشر بالا فراهم آمد، گرايش بارز مديران دولتي به تجملات و ظواهر و تغيير فضاي كل جامعه، موجب شد كه مردم ارزش‏هاي جديد را تأييد شده (هنجار) و جست‏وجوي پول براي ارضاي نيازهاي جديد را درست و مشروع ببينند! بنابراين پول‏جويي به ارزش غالب تبديل شد و حداقل در مورد بيشتر كساني كه پول و درآمدشان كم بود و كفاف ارضاي نيازهايشان را نمي‏داد، ارزش‏هاي ديگر را تحت‏الشعاع قرار داد. در نتيجه اين فرآيندها، ارزش‏هاي اجتماعي، از سنتي به سوي مدرن، از ساده زيستي به تجمل، از كمك و همياري و ايثار و گذشت براي جامعه به سودجويي فردي و از ارزش قناعت به ارزش ثروت و از انسجام به فردگرايي و از ارزش دين و خدا به ارزش پول و دنيا حركت كرده‏اند. V}نگ: فرامرز رفيع‏پور، توسعه و تضاد، فصل 4 ـ 8 ـ 3؛ آناتومي جامعه، ص 522 {V 2. مشكلات پس از انقلاب (مانند جنگ و توجه به مسائل امنيتي و دفاعي و...) كه نتيجه طبيعي آن، فقدان برنامه‏ريزي‏هاي دقيق و كارشناسي شده براي نهادينه سازي و تثبيت ارزش‏ها و معارف اسلامي است. 3. تبليغات سوء دشمنان و ايجاد و القاي شبهه دربارة دين كه گاهي بي‏پاسخ مانده و در ذهن برخي جاي گرفته است. 4. روش‏هاي نادرست در آموزش ديني در دوران كودكي و نوجواني؛ برخي از رفتارها و برخوردهاي ناصحيح و مخالف شرع در بيان احكام شرعي، موجبات بدبيني عده‏اي از افراد ـ به خصوص جوانان ـ را فراهم آورده است. حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب بارها خطر اين گونه افراد را متذكر شده، در اين خصوص مي‏فرمايد: «معناي تحجر آن است كه كسي كه مي‏خواهد از مباني اسلام و فقه اسلام براي بناي جامعه استفاده كند، به ظواهر احكام اكتفا كند و نتواند كشش طبيعي احكام و معارف اسلامي را ـ در آنجايي كه قابل كشش است ـ درك كند و براي نياز يك ملت و يك نظام و يك كشور ـ كه نياز لحظه به لحظه است ـ نتواند علاج و دستور روز را نسخه كند و ارائه بدهد. اين بلاي بزرگياست». V}روزنامه جمهوري اسلامي, 17/3/1376 {V 5. ضعف و سستي بنيان‏هاي ديني در برخي از خانواده‏ها كه منجر به عدم تربيت و پروش صحيح جوانان شده است. 6. گرايش به سوي تمايلات و هواهاي نفساني، خواسته‏هاي نا به جاي برخي و ناهنجاري عاطفي و رواني آنان و بي‏بند و باري و گرفتاري در انواع دام‏هاي شيطاني و... موجب شده كه بسياري به سستي و فساد و راحتي و سودجويي و... روي آورند و التزام به دين و چهارچوب‏هاي ديني را مزاحم خود ببينند. چنان كه در قرآن كريم درباره مهم‏ترين عامل روي‏گرداني از توحيد و معاد آمده است: «A} بَلْ يُريدُ اْلإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ{A » بلكه انسان مي‏خواهد راه فساد را پيش روي خود باز كند. V} قيامت(75)، آيه 5 {V 7. ضعف بينش و نداشتن آگاهي درست از ماهيت دين و نقش و كاركرد آن در تأمين سعادت دنيوي و اخروي انسان. 8. ناكارآمدي برخي از مديران جامعه در اجراي برنامه‏هاي اعلام شدة حكومت ديني، و بي‏پاسخ ماندن نيازهاي اوليه اجتماعي جوانان (ازدواج، اشتغال، مسكن و...). 9. عدم توزيع عادلانه امكانات و فرصت‏ها در برخي از ادارات و دستگاه‏هاي كشور. 10. درگيري برخي گروه‏ها و جناح‏هاي سياسي بر سر كسب، حفظ و استمرار قدرت سياسي و در نتيجه، ايجاد يأس و نااميدي جوانان براي نيل به خواسته‏هاي مشروع خويش. 11. عملكرد منفي و نامطلوب بعضي از دستگاه‏هاي فرهنگي در سال‏هاي اخير و ميدان دادن به افراد و عناصر غير معتقد به نظام اسلامي، و ترويج فرهنگ غربي از سوي آنان. 12. عملكرد و رفتار ناشايست گروهي از شاغلان در دستگاه‏ها و نهادهاي دولتي و حكومتي، باعث پيدا شدن تعارض و شكاف بين گفتار و عمل آنان شده و موجب بدبيني به شعارهاي انقلاب گشته است. 12. كم‏كاري نيروها و دستگاه‏هاي انقلابي در توليد برنامه‏هاي سالم و جذاب و مفيدي كه بتواند اوقات فراغت جوانان را پر كند و آنان را از توجّه به برنامه‏هاي ضد اخلاقي و فاسد فرهنگ بيگانه باز دارد. 13. مشكل انتقال ارزش‏ها؛ نسل اول انقلاب و دستگاه‏هاي فرهنگي، در انتقال اين ارزش‏هاي انقلابي و ديني به نسل دوم و سوم انقلاب و حتي تعميق آن‏ها براي خود نسل اول انقلاب، سهل‏انگاري و كم‏كاري‏هايي داشته‏اند كه موجب فاصله گرفتن تدريجي برخي از افراد جامعه ـ به خصوص جوانان ـ از ارزش‏هاي اسلامي شده است. T} راه‏کارهاي مقابله با دين گريزي{T براي مبارزه با دين‏گريزي, بايد پس از بررسي همه جانبة علل و عوامل آن، راه‏كارهاي مناسب را برگزيد. آنچه در جامعه امروز ما بسيار مهم است، ايجاد موجي سهمگين و توفنده در برابر تهاجم فرهنگي دشمنان و ارائة چهرة زيباي دين و زدودن غبار خرافات و كژانديشي‏ها، در اين صورت دين با جذابيت فوق‏العاده‏اي كه دارد، جوانان را به سوي خود مي‏كشاند. از اين رو نقش متوليان و دستگاه‏هاي فرهنگي در برنامه‏ريزي صحيح و اصولي و تقويت مباني ديني وعقيدتي جوانان وتربيت آنان بر اساس الگوها ومعيارهاي صحيح اسلامي نقش بسيار حياتي در مقابله با دين‏گريزي جوانان دارد. اهميت اين مسئله در دانشگاه‏ها بسيار جدي است؛ لذا بايد مسئولان تأثير‏گذار در اين مراکز, درگزينش اساتيد ومديران دانشگاه دقت ونظارت کافي داشته باشند ودر غني سازي متون آموزشي متناسب با نيازهاي جامعه و ارزش‏هاي اسلامي همت گمارند. از طرف ديگر به شدت بايد مواظب خطر دگرگوني در هويت فرهنگي و گرايش‏هاي نسل جوان بود. يكي از خطرات جدي فرهنگ مهاجم غرب, اين است كه جوانان را چنان به سوي تمايلات شهواني و آزادي‏هاي جنسي سوق مي‏دهد كه اساسا گرايش به دين و ديانت در آنان رنگ مي‏بازد و ديگر براي آنان حق و باطل چندان اهميتي ندارد. از اين رو بايد در کنار کار فرهنگي، با عوامل شبهه افكن داخلي دشمن، از قبيل روزنامه‏ها و گروه‏هاي معاند, برخورد قانوني داشت واجازه مسموم نمودن فضا ،امنيت وسلامت فکري ورواني جامعه را به آنها نداد. علاوه بر اين تقويت و کارآمدي دستگاه‏هاي قضايي و انتظامي در مقابله با باندهاي فساد و اشراري كه سعي در گسترش فساد، اعتياد و بزهكاري در ميان جوانان دارند, از اهميت ويژه اي برخوردار است. در کنار راه‏کارهاي ياد شده، تلاش براي اثبات عملي کارآمدي نظام اسلامي در تمامي زمينه‏ها ودر نتيجه برطرف كردن معضلات و مشکلاتي که نسل جوان با آن مواجه‏اند از قبيل ازدواج، مسکن، اشتغال، امکانات علمي وتفريحي و... تا حدود بسيار زيادي مي‏تواند عوامل دين گريزي جوانان را از بين برده وآنان را مجذوب دين نمايد. البته با توجه به شرايط وامکانات کنوني جامعه, فراهم كردن چنين بسترهايي زمان بر است؛ از اين رو بايد به طور جدي به حفظ خود و خانواده و اطرافيان پرداخت. البته حفظ ايمان و ارزش‏هاي آن در محيط نامساعد، بسي ‏دشوار است؛ ولي ارزش افزون‏تري دارد. خداوند در سوره «تحريم» نمونه‏اي‏ را براي اين گونه افراد يادآوري مي‏نمايد. خداوند براي مؤمنان، آسيه همسر فرعون را مثال و نمونه مي‏آورد؛ هنگامي كه از شوهرش بيزاري جست و عرضه داشت: خدايا! من از قصر فرعون و زيورهاي دنيوي گذشتم و تو خانه‏اي در بهشت براي من بنا كن و مرا از شر فرعون و كردارش و قوم ستمكار نجات بخش. حفظ ارزش‏ها در محيط مناسب و مساعد هنر نيست؛ هنر آن است كه در تندباد ضدارزش‏ها، اخلاق و معنويت مطرح شود. همچنين با عمل به سفارش‏هاي زير و گسترش چنين برنامه‏هايي در سطح جامعه, مي‏توان بر ناهنجاري‏ها و گريز از دين غلبه كرد: 1. سعي و كوشش در انجام وظايف و واجبات ديني, 2. خواندن نماز با حضور قلب و در اول وقت, 3. گرفتن روزه مستحبي به ويژه دوشنبه و پنجشنبه, 4. تلاوت قرآن بويژه بعد از نماز صبح, 5. تأمل و انديشه در آيات قرآن, 6. حتي المقدور سعي در خواندن نماز شب, 7. سحر خيزي، 8. شركت درورزش‏هاي فردي و دسته جمعي, 9. تنظيم برنامه براي تمام شبانه روز و پر كردن‏اوقات فراغت با برنامه‏هاي صحيح و سودمند, 10. شركت در فعاليت‏هاي مذهبي‏و اجتماعي, 11. پرهيز از نگاه نامشروع به افراد نامحرم. 12. كنترل افكار و نينديشيدن به صحنه‏هاي شهوت انگيز. 13. به ياد خدا بودن درهمه اوقات 14. عدم معاشرت و دوستي با افراد منحرف و فاسد, V}همان ص 139 {V 15. انتخاب دوستان مؤمن و سالم. 16. تقويت مباني ديني وعقيدتي خود از طريق مطالعه کتاب‏هاي معتبر و مفيد و يا شرکت در نشست‏هاي علمي مذهبي و...
کد سوال : 109
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : مديريت فرهنگي انقلاب اسلامي ازچه نقاط قوت وضعفي برخوردار است؟
پاسخ : T} مديريت فرهنگي انفلاب اسلامي{T انقلاب اسلامي به ‎لحاظ تغيير نظام فرهنگي‌، تغيير اهداف و ارزش‎ها و اصلاح ديدگاه عمومي جامعه نسبت به مقولة فرهنگ, موجب تغييري ژرف در فرهنگ شد. اين تغيير به همراه ديدگاهي استقلال طلب، فرهنگي زاينده و مولد به وجود آورد و با شعار استقلال فرهنگي, الگوي بسياري از ملت‎هاي جهان گرديد. مديريت ارزشي و كارآمد فرهنگي نظام نيز در سال‎هاي اوليه انقلاب، موجب بالنده‎تر شدن اين تغييرات گرديد. مديريت فرهنگي، پس از انقلاب به دليل به كارگيري نيروهاي ارزشي, دچار تحولي عميق شد. اما به رغم توفيقات بسياري كه اين مديريت در سال‎هاي آغازين پس از انقلاب كسب كرد، در سال‎هاي اخير دچار نوعي بحران گرديد. بحران مديريت فرهنگي‏ ـ كه از مهم‎ترين مشكلات پيش روي انقلاب اسلامي است ـ به بررسي گسترده و همه جانبه‎اي نياز دارد و چنانچه حل آن را اولين اولويت نظام بدانيم، سخني به گزاف نگفته‎ايم. T} علل موفقيت{T براي بررسي بيشتر اين بحران, بهتر است ابتدا علل موفقيت مديريت فرهنگي در دهه اول حيات انقلاب را بررسي كنيم. شايد بتوان اين علل را در عوامل زير جست‎وجو كرد: 1. تكيه بر منابع معنوي در كنار منابع مادي, 2. بهره‎گيري درست از منابع انساني, 3. ايجاد تحول در نظام ارزشي, 4. مديريت پويا، مشاركتي و مردمي, 5. توجه به نيازهاي مديريت تحول‎آفرين. پس از پيروزي انقلاب اسلامي مديران و مسئولان بخش فرهنگ، نيازمند ايجاد دو تحوّل اساسي در حوزة فعاليت‎هاي خويش بودند: ايجاد تحوّلي بينشي در نظام فرهنگي كشور, 2. ايجاد تحوّلي در نظام روش‎ها. سال‎هاي اوليه پس از پيروزي انقلاب, درخشان‎ترين مقطع به ثمر رسيدن تحولات بينشي نسبت به فرهنگ بود؛ ولي پس از مدتي اين امردچار ايستايي و عدم تحول شد. در حقيقت موفقيت‎آميز‎ترين دستاورد انقلاب در بخش فرهنگ، ايجاد تغيير در نوع نگرش مردم و مسئولان به نظام ارزشي و موضوعات فرهنگي بود. در حوزة تحولات روشي، به دليل عدم نگرش علمي مديران به موضوع مديريت ـ به خصوص در سال‎هاي اخير ـ روش‎ها چندان كارآمد و مؤثر نبوده‎اند. مي‎توان گفت: تحوّلات روشي ناكارآمد، ضربه‎هاي زيادي بر پيكرة فرهنگ و سياست‎هاي فرهنگي فرود آورده است. T} علل ناكارآمدي مديريت فرهنگي{T در بيان علل ناكارآمدي مديريت فرهنگي پس از انقلاب كه متأسفانه موجب پديد آمدن نتايج منفي‎اي در حوزة فرهنگ به‎خصوص فرهنگ عامه شده است، مي‎توان علل زير را برشمرد : 1. كمرنگ شدن باور برخي از مسئولان فرهنگي به آرمان‎هاي انقلاب, 2. عدم توجه مسئولان به فرهنگ به عنوان موضوعي دست اول, 3. عدم توجه به مسئلة توسعة فرهنگي, همپاي توسعة سياسي و اقتصادي, 4. نگرش اقتصادي به فرهنگ, 5. عدم ارائة تبيين و تعريفي درست از شاخص‎ها و فعاليت‎هاي فرهنگي, 6. عدم ارائة الگو و نظام استاندارد مديريت فرهنگي. براي اثبات اين نقايص, بررسي عملكرد نامطلوب مديران فرهنگي در طول 23 سال پس از انقلاب، مي‏تواند مفيد باشد. ذكر اين نكته دردآور و سخت است كه به‏رغم متعالي بودن اهداف فرهنگي، مديريت ناكارآمد و گاه غير مؤمن به انقلاب، موجب عدم تحقّق كامل اهداف فرهنگي انقلاب اسلامي شده است. ايجاد تحوّل در ساختار فرهنگي و نظام‏مند ساختن فعاليت‎هاي فرهنگي و از همه مهم‏تر ادامه يافتن تحولات بينشي نسبت به مقولة فرهنگ، نيازمند عزم عمومي كلية نهادهاي حكومتي است. البته نقش ويژة مردم و نهادهاي مردمي در جريان اين تحوّلات، كارآمد و ستودني است و به همان نسبت، كوتاهي مجموعه‎اي از عوامل حكومتي ـ نظير دولت، مجلس شوراي اسلامي و ... و از همه مهم‎تر شوراي عالي انقلاب فرهنگي ـ نابخشودني و غير قابل اغماض است. به راستي اگر مجلس شوراي اسلامي و نمايندگان آن در برخي دوره‏ها، به جاي پرداختن به نزاع‎هاي سياسي و طرح‎ها و لوايح بدون اولويت، اصلاح شرايط فرهنگي و نظارت بر مديريت فرهنگي‎كشور را وجهة همت خود قرار مي‎دادند، امروزه شاهد ناكارآمدي اين مديريت نبوديم! شوراي عالي انقلاب فرهنگي نيز كه وظيفة سياست‎گذاري فرهنگي را برعهده دارد، چه نقشي در ارتقاي كمي فعاليت‎هاي فرهنگي و ارائة الگوهاي درست و دقيق فرهنگي به جامعه داشته است؟ مجموعة فعاليت‎هاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي, حتي در حد شناخت مؤلفه‎هاي فرهنگي كشور نيز قانع‎كننده نيست؛ چه رسد به «انقلاب فرهنگي»! مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز كه وظيفة تصويب سياست‎هاي كلان را برعهده دارد, تا چه اندازه در اين زمينه گره‎گشايي كرده است؟ همان‎گونه كه ملاحظه مي‏شود مديريت فرهنگي كشور بدون توجه به مسائل مهم و بنيادين فوق، توان برنامه‎ريزي فرهنگي را از دست خواهد داد. V}بر گرفته از : درآمدي بر كارنامه فرهنگي انقلاب اسلامي، دكتر علي عسگري، ناشر: مؤسسة ‌فرهنگي‌ دانش‌ و انديشة‌ معاصر {V
کد سوال : 110
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : همان طوري که مي‏دانيد خلاف شرع‏هاي زيادي در صدا و سيما وجود دارد که به هيچ وجه جاي انکار ندارد (موسيقي‏هاي لهوي، اختلاط زن و مرد نامحرم در فيلم‏ها و سريال‏ها و ده‏ها چيز ديگر). مسئول صدا و سيما را رهبري تعيين مي‏کند و رياست سازمان هم مي‏تواند تاثير زيادي در جلوگيري از مفاسد در آن داشته باشد. اما چرا اين معضلات اصلاح نمي‏شود؟
پاسخ : T} مشکلات صدا وسيما{T كاركرد صدا و سيما هم مانند ساير دستگاه‏ها خالي از عيب و نقص نيست؛ اما با توجه به اهميت اين رسانه و نقش مهم و تأثيرگذار آن بر افكار عمومي, عقايد و نگرش‏هاي جامعه و وظايف سنگيني كه اين رسانه ملي بر عهده دارد, رفع مشكلات و معضلات اين رسانه و بهبود كيفي و كمي برنامه‏هاي آن از اولويت به سزايي برخوردار است. به رغم وجود برخي مشكلات و معضلاتي كه به هيچ وجه زيبنده رسانه ملي نظام اسلامي ايران نيست, صدا و سيما دستاوردها و برنامه‏هاي مفيد و سازندة فراواني داشته است و اين چنين نيست كه كارکرد آن, فقط وجود برخي خلاف شرع ها، اختلاط زن و مرد و... باشد! گذشته از برخي مظاهر نامتناسب با ارزش‏هاي اسلامي, بيشتر برنامه‏هاي صدا و سيما, آموزنده و در راستاي تأمين نيازهاي متنوع اقشار مختلف جامعه است. صدا و سيما چون در قلمروي بسيار گسترده فعاليت مي‏کند, بالطبع در معرض آفت‏هاي زيادتري نيز مي‏باشد. در مورد انتقاداتي كه نام برديد بايد گفت: بخشي از اينها مربوط به مجموعه نظام، صدا و سيما و اصلاح كاركردهاي آن مي‏باشد و بخشي هم مربوط به افراد بيننده و مخاطبان آن است هم در زمان امام راحل(ره) و هم در زمان حال كه نصب و عزل رئيس آن با مقام معظم رهبري است و شورايي مركب از نمايندگان سه قوه بر سازمان نظارت دارند, خود اين بزرگواران انتقادهاي زيادي به برخي از برنامه‏هاي اين رسانه داشته, تذكرات متعددي در جهت بهبودبخشي آن داده اند. مقام معظم رهبري فرمود: «... من به صدا و سيما هفته اي يك بار يا كمتر, اعتراض مي‏كنم و پيغام تند مي‏دهم; اما صدا و سيما كارهاي زيادي به عنوان اسلام انجام داده و برنامه‏هاي اسلامي درست كرده است. برنامه‏هاي هنري, اسلامي, گزارش و علمي, اگر خطا دارد تلاش هم دارد...». بنابراين چنين نيست كه مقام معظم رهبري هيچ گونه نظارت و كنترل بر اين رسانه ندارد؛ بلكه برعكس با توجه به جايگاه و وظايف آن نسبت به اين رسانه, حسّاس بوده و اهتمام جدي دارند. مقام معظم رهبري بر همه قواي حاکم و دستگاه‏هاي حکومتي نظارت دارند؛ ليکن به دليل گستردگي تمامي ارکان حکومت و شعاع کارها و فعاليت‏هاي آنان، مقام معظم رهبري به طور طبيعي نمي‏توانند در تمام جزئيات آن فعاليت‏ها نظارت كنند. پس عمدة نظارت‏ها، در بخش سياست‏گذاري‏ها است که دستگاه‏هاي حکومتي در مسير صحيح حرکت کنند. علاوه بر آن مشي رهبري، با توجه به ضرورت قانونمند شدن فعاليت‏هاي جامعه و نهادينه شدن مسئوليت و پاسخ‏گويي قواي حاکم در برابر سازوکارهاي قانوني، اين است که حتي الامکان بر امور مختلف کشور نظارت کنند نه دخالت؛ مگر آنکه مسئله بسيار حاد باشد که ناچار به مداخله گردند (مانند طرح قانون مطبوعات در مجلس ششم). مقام معظم رهبري در موارد بسياري به مسئولان تذکر مي‏دهند؛ ولي لازم نيست اين تذکرات علني بوده و باعث تضعيف آنان گردد. نكته اي كه بايد توجه شود اين است كه نظارت و كنترل مقام معظم رهبري, به تنهايي نمي‏تواند علت تامه براي حل مشكلات و معضلات جامعه و سازمان‏ها و نهادها باشد؛ بلكه حل اساسي آنها, نيازمند ريشه يابي دقيق مشكلات و انجام اقدامات اصولي و صحيح براي برطرف كردن آن مشكلات است؛ از قبيل: 1. نظارت دقيق بر گزينش افراد و برنامه‏ها در صدا و سيما و استفاده از هنرمندان متعهد و انقلابي؛ 2. كنارگذاشتن افراد منحرف و غيرقابل اصلاح از راديو و تلويزيون و جلوگيري از نفوذ افراد وابسته به درون صدا و سيما؛ 3. نظارت همه جانبه بر پخش راديو و تلويزيون با استفاده از متخصصان و كارشناسان متعهد و نظارت دقيق بر فيلم سازان و محتواي فيلم ها؛ 4. برخورد با مسئولان پخش مطالب توهين آميز يا منافي ارزش‏هاي اسلامي. 5. پرهيز از تقليد برنامه‏هاي خارجي بدون مطابقت با آيين اسلام و بسط فرهنگ تجمل گرايي و... . T} مردم وصداوسيما{T حال با توجه به مشكلاتي كه در صدا و سيما و برخي برنامه‏هاي آن وجود داردـ و به هر دليلي شايد اين مسائل در كوتاه‏مدت قابل حل نباشدـ بينندگان و مخاطبان نيز بايد نكاتي را رعايت كنند: 1. هر چند نمي توان براي برخي از فيلم‏ها يا سريال‏هاي خارجي از نظر شرعي مشكل ذاتي نام برد؛ ولي اگر براي برخي بينندگان مفسده اي به دنبال داشته باشد, بايد آن فرد به آن نگاه نكند و صرف پخش آن برنامه از صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران به هيچ وجه دليل بر مشروعيت آن نيست. 2. وجود اين قبيل مشكلات و نقايص, وظيفه نيروهاي انقلابي و متعهد را در كسب تخصص‏ها و مهارت‏هاي گوناگون, دوچندان مي‏كند؛ زيرا پاره اي از عوامل اين نارسائي‏ها به كمبود نيروي انساني و متخصصان مؤمن باز مي‏گردد. 3. با توجه به تهاجم فرهنگي از طريق ارتباطات و فن آوري پيشرفته مطمئن‏ترين راه براي دورماندن از انحراف و آلوده شدن به گناه, تقويت ايمان و تقواي الهي (كنترل دروني) است. البته اين موضوع به هيچ وجه توجيه كننده مشكلات برخي برنامه‏هاي صدا و سيما نيست.