• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1058
تعداد نظرات : 2080
زمان آخرین مطلب : 3823روز قبل
آلبوم تصاویر

 

اول خدا

 

 

 

 

دوشنبه 24/12/1388 - 9:56
شعر و قطعات ادبی

 

اول خدا

 

گویی تو را در خواب و رویا دیده باشم

 

یا از تو چیزی خوانده و یا دیده باشم

 

باید تو را در ساحلی سنگی ، شبی سرد

 

چون زورقی بر موج دریا دیده باشم

 

آری نمی دانم چرا یادم نمانده

 

شک دارم ای زیبا ! که آیا دیده باشم؟!

 

یا نه کسی را که کمی بوده شبیه ات

 

در جایی از تصویر دنیا دیده باشم

 

در واقعیت بین ما که نسبتی نیست

 

در خواب خود را باشما ، ما دیده باشم

 

من آشنایی دادم اما ساده گفتی :

 

یادم نمی آید شما را دیده باشم !

 

                                                   "آرشه"

 

يکشنبه 23/12/1388 - 14:34
شعر و قطعات ادبی

 

اول خدا

 

دوباره تاجی از گل ها به سر کن

مرا در شهر چشمت در به در کن

 

قدم رنجه کن و مهمان دل شو

سر راهت خدا را هم خبر کن

                                        " کریم محمدی "

 

يکشنبه 23/12/1388 - 9:52
ادبی هنری

 

اول خدا

 

خداراشکر که تمام شب صدای خرخر شوهرم را می شنوم . این یعنی :

او زنده وسالم است!

 

خداراشکر که خرید هدایای سال نو جیبم را خالی می کند. این یعنی :

عزیزانی دارم که می توانم برایشان هدیه بخرم!

 

خداراشکر که گاهی اوقات بیمار می شوم. این یعنی :

به یاد بیاورم که اغلب اوقات سالم هستم!

 

خداراشکر که هرروز باید با زنگ ساعت بیدارشوم. این یعنی :

من هنوز زنده ام!

 

خداراشکر که من این همه شستنی واتو کردنی دارم. این یعنی :

من لباس برای پوشیدن دارم!

 

خداراشکر که سرو صدای همسایه ها را می شنوم. این یعنی :

من توانایی شنیدن دارم!

 

خداراشکرکه درجایی دور پارک کردم. این یعنی :

هم توان راه رفتن را دارم وهم اتومبیلی برای سوارشدن!

 

خداراشکرکه درپایان روز از خستگی ازپا می افتم. این یعنی :

توان سخت کار کردن را دارم!

 

خداراشکر که لباسهایم کمی برایم تنگ شده اند. این یعنی :

غذای کافی برای خوردن دارم!

 

خداراشکر که مالیات می پردازم . این یعنی :

شغل ودرآمدی دارم وبیکار نیستم!

 

خداراشکرکه دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرف ها شاکی است.

این یعنی : اودر خانه است ودرخیابان ها پرسه نمی زند!

 

خدا را شکر! خدا راشکر! خدا راشکر! خدا راشکر! خدا راشکر!

                خدا را شکر!

 

شنبه 22/12/1388 - 23:19
ادبی هنری

 

اول خدا

 

دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته عمده تقسیم کرده است : 
 
آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند  :عمده آدمها حضورشان مبتنی به فیزیک است . تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند . بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند .

 
آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند :مردگانی متحرک در جهان ،خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته اند . بی شخصیت اند و بی اعتبار . هرگز به چشم نمی آیند.  مرده و زنده شان یکی است.

 
آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند :آدمهای معتبر و با شخصیت ، کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند . کسانی که هماره در خاطر ما می مانند . دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

  آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم هستند :شگفت انگیز ترین آدمها ، در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمی توانیم حضورشان را دریابیم . اما وقتی که از پیش ما می روند نرم نرم آهسته آهسته درک می کنیم . باز می شناسیم . می فهمیم که آنان چه بودند . چه می گفتند و چه می خواستند . ما همیشه عاشق این آدمها هستیم . هزار حرف داریم برایشان . اما وقتی در برابرشان قرار می گیریم . قفل بر زبانمان می زنند . اختیار از ما سلب میشود . سکوت می کنیم و غرقه در حضور آنان مست می شویم . و درست در زمانی که می روند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم . شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد . 
شنبه 22/12/1388 - 20:14
شعر و قطعات ادبی

 

 

 

 

اول خدا

 

 

 شیطان 

 

اندازه ی یک حبه قند است.

 

 

گاهی می افتد توی فنجان دل ما

 

 

حل میشود آرام آرام

 

 

بی انکه ما اصلا بفهمیم

 

 

و روحمان سر میکشد آن را

 

 

آن چای شیرین را

 

 

شیطان زهر آگین دیرین را

 

 

آن وقت او

 

 

خون می شود در خانه ی  تن

 

 

می چرخد و می گردد و می ماند آن جا

 

 

او می شود من

 

 

طعم  دهانم  تلخ تلخ است

 

 

 انگار سعی قطره قطره

 

 

رفته میان تار و پودم

 

 

این لکه ها چیست؟

 

 

بر روح سر تا کبودم!

 

 

ای وای ! پیش از آنکه از این سم بمیرم

 

 

باید که از دست خودت دارو بگیرم

 

 

ای آنکه داروخانه ات

 

 

هر موقع باز است

 

 

من ناخوشم

 

 

داروی من  رازو نیاز است

 

 

چشمان من ابر است و هی باران می آید

 

 

اما بگو

 

 

کی می رود این درد و کی درمان می آید؟

 

 

شب بود اما

 

 

صبح آمده این دور و برها

 

 

این ردپای روشن اوست

 

 

این بال و پرها

 

 

لطفت برایم نسخه پیچید :

 

 

یک شیشه شربت ، آسمان

 

 

یک قرص خورشید

 

 

یک استکان یاد خدا باید بنوشیم

 

 

معجونی از نور و دعا باید بنوشیم.

 

                                                     "عرفان نظر آهاری "

 

تقدیم به :دوست خوبم  saeid_h  که به اشعار خانم " نظر آهاری"علاقه داره.

 

جمعه 21/12/1388 - 23:59
محبت و عاطفه

 

اول خدا

 

 "در عشق حقیقی، کوتاه ترین فاصله بسیار طولانی است و  از طولانی ترین فاصله ها می توان پل زد."

 

                                            "هانس نوون"


 

جمعه 21/12/1388 - 22:19
طنز و سرگرمی

 

اول خدا

 

جمعی در خانه ی " جاحظ " را می زدند ، کودکی بیرون آمد ، از او پرسیدند :

- جاحظ چه می کند ؟

گفت : به خدا دروغ می بندد !

پرسیدند : چطور ؟

گفت : به آیینه نگاه می کند و می گوید :

" حمد خدای را که مرا خلق کرد و صورتم را نیکو آفرید "!

 

 

                                                    "نیش و نوش خلیل محمد زاده "

 

جمعه 21/12/1388 - 9:0
شعر و قطعات ادبی

 

 

 

 

 

 

                              یا غیاث المستغیثین

 

یا اباصالح " عج "

 

از بس که درد می کشی و دم نمی زنی

حتی خدا به صبر توتبریک گفته است

 

خورشید اگر هنوز درخشنده مانده نیز

نام تو را در این شب تاریک گفته است

 

نام تو را تمامی گل ها به احترام

در ابتدای فصل بهاران سروده اند

 

در گوش ماه از خبر آن ظهور سبز

لبخند یک ستاره ی نزدیک گفته است

 

آیینه را مقابل چشمت نگاه دار

این بی غبار درد تو را درک می کند

 

انگار با دهان نگاه و زبان اشک

با تو هزار نکته ی باریک گفته است

 

از آنچه رفته است به آئینه دارها

از آنچه می رود به دل بی غبارها

 

از آرزوی کهنه ی چشم انتظارها

از هرچه بود و رفت به تفکیک گفته است

 

هر کس به یاد توست ، تو می بینیش به لطف

کو عاشقی که یار به حالش نظر نکرد ؟!

 

" ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست "

حافظ چقدر درد تو را نیک گفته است !

 

فصل بهار می رسد و درد کهنه ام

در بارش دعای فرج تازه می شود

 

گویا خدا رسیدن سال جدید را

پیش از زمینیان به تو تبریک گفته است

 

                    " نغمه مستشار نظامی "

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم

 

جمعه 21/12/1388 - 8:46
طنز و سرگرمی

 

اول خدا

 

 نقالی"قصه گویی"خطاب به مردم می گفت : ایها الناس !

 

هرگاه کسی هنگام خوردن وآشامیدن"بسم الله "بگوید ، شیطان به او نزدیک نگشته ، در خوردن وآشامیدن با اوشریک نمی شود.

 

حال ، من برای شیطان نقشه ای کشیده ام.پیشنهاد من این است که ابتدا بدون این که "بسم الله"بگویید نان خشک

 

وشوربخورید تا شیطان نیز با شما در خوردن شریک شود ، سپس "بسم الله"بگویید وآب بنوشید تا شیطان نتواند با شما

 

در آشامیدن آب شریک شود تا به این وسیله ، آن ملعون را از تشنگی هلاک سازید !!!

 

                                                "هزار ویک حکایت تاریخی"

 

پنج شنبه 20/12/1388 - 20:18
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته