• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 22
تعداد نظرات : 8
زمان آخرین مطلب : 5910روز قبل
شعر و قطعات ادبی

عشق یعنی هر که عاشق پیشه است

باصداقت با وفا هم ریشه است

شنبه 22/2/1386 - 10:1
آموزش و تحقيقات

محمد غفاری معروف به کمال‌المُلک نقاش ایرانی (حدود ۱۲۲۷ تا ۱۳۱۹ ش) یکی از مشهورترین و پرنفوذترین شخصیت‌های تاریخ هنر معاصر ایران به شمار می‌‌آید.

با کار او جریان دویست‌سالهٔ تلفیق سنت‌های ایرانی و اروپایی به پایان می‌رسد و سنت طبیعت‌گرایی اروپایی در قالب نوعی هنر آکادمیک تثبیت می‌شود.

 زندگی و کار

کمال الملک یا محمد غفاری در تهران زاده شد ولی سال‌های کودکی خود را در کاشان گذراند. در نوجوانی به تهران رفت و در مدرسه دارالفنون زیر نظر علی اکبر خان مزین الدوله آغاز به هنرآموزی کرد. ناصر الدین شاه به هنگام بازدید از این مدرسه کار او را پسندید و وی را به دربار فراخواند. دیری نگذشت که شاه به او لقب «نقاش باشی و پیشخدمت حضور همایونی» داد. (۱۲۶۱ ش) فعالیت مستمر او در مقام نقاش دربار و معلم شاه بسیار مقبول افتاد و از این رو لقب «کمال الملک» گرفت. پرده معروف به تالار آینه از جمله مهم‌ترین آثاری بود که در این سال‌ها به وجود آورد. پس از کشته شدن ناصر الدین شاه کمال الملک برای مطالعه به اروپا رفت. (۱۲۷۶ ش) مدتی بیش از سه سال را در فلورانس، رم و پاریس گذرانید؛ و در موزه‌ها به رونگاری از آثار استادانی چون رامبراند و تیسین پرداخت. در پاریس با فانتن لاتور آشنا شد. سفر اروپا تأثیری مثبت در اسلوب کار و حتی طرز دید او گذاشت. او به دستور مظفر الدین شاه به ایران بازگشت (۱۲۷۹ ش) و کار در دربار را ادامه داد، ولی عملاً نتوانست با خواست‌های شاه جدید کنار بیاید. به عراق رفت و چند سالی را در آنجا گذرانید. (۱۲۸۰ تا ۱۲۸۳ش) پرده‌های زرگر بغدادی (۱۲۸۰ ش) و میدان کربلا (۱۲۸۱ ش) را به هنگام اقامتش در عراق نقاشی کرد. او اگرچه به مشروطه خواهان متمایل بود (پرده علیقلی خان بختیاری (سردار اسعد) گواه آن است) در جنبش مشروطه مشارکت مستقیم نداشت. در سال‌های بعد مدیریت مدرسه صنایع مستظرفه را بر عهده گرفت. در این مدرسه با کوشش فراوان به پرورش شاگردان همت گماشت که زبده‌ترین شان خود استادانی در مکتب او شدند. سرانجام به دلیل اختلافاتی که با وزیران معارف بر سر استقلال مدرسه پیدا کرد، از کار تدریس و شغل دولتی دست کشید (۱۳۰۶ ش) و به ملک شخصی خود در حسین آباد نیشابور کوچید. (۱۳۰۷ ش) در آنجا بر اثر حادثه‌ای از یک چشم نابینا شد؛ اما تا سال‌های آخر زندگانی به نقاشی ادامه داد. کمال الملک از همان آغاز فعالیت هنری اش تمایلی قوی و آشکار به روش و اسلوب طبیعت گرایی اروپایی داشت. با ظهور کمال الملک وظیفه‌ای جدید برای نقاش دربار معین شد. او می‌‌بایست رویداد ها، اشخاص، ساختمان ها، باغ‌ها و غیره را همچون عکاسی دقیق ثبت کند تا به عادی‌ترین مظاهر زندگی و محیط درباری سندیت تاریخی بخشد. بی سبب نیست که کمال الملک در این دوره اغلب پرده هایش را با افزودن شرحی درباره موضوع رقم می‌‌زد. (مثلاً: طبیعت بیجان با گلدان و پرنده شکار شده، ۱۲۷۳خ) با این زمینه فکری و هنری کمال الملک به اروپا رفت. هدف او شاید فقط ارتقای سطح دانش فنی اش بود. ولی در موزه‌ها آثار استادان رنسانس و باروک را دید و شیفته آنها شد. منطقاً او به لحاظ فرهنگی، ذهنی و سابقه هنری آمادگی رویارویی و احتمالاً بهره گیری از جنبش‌های دریافتگری (امپرسیونیسم) و پسا-دریافتگری را نداشت. اما زیبایی‌شناسی کلاسیسیسم رنسانس و سبک و اسلوب بغرنج هنرمندانی چون رامبراند را نیز به درستی درک نکرد (چنان که مثلاً در هیچ یک از نقاشی‌های کمال الملک و شاگردانش نشانی از آشنایی با اسلوب لعاب رنگ کاری به چشم نمی‌خورد.) با این حال آکادمی گرایی در او قوت گرفت؛ و هنگامی که به ایران بازگشت بیش از پیش به هنر دانشگاهی سده نوزدهم وابسته شده بود. حتی بعداً در بازنمایی موفقیت آمیز برخی موضوع‌های اجتماعی نیز از این وابستگی رهایی نیافت. او اساساً چهره نگار و منظره نگار بود؛ و در تک چهره‌هایی چون «سید نصرالله تقوی» قابلیت و مهارت خود را به حد کمال نمایان ساخت. کمال الملک با کوشش‌های خود در مقام نقاش و معلم پاسخی متناسب با شرایط اجتماعی و فرهنگی زمانه اش به ضرورت تحول هنری جامعه داد. بازتاب این کوشش‌ها در ذهن مردم خصوصیات اخلاقی، نحوه زندگی و واقعه کور شدنش از او یک مرد افسانه‌ای ساخت. از جمله دیگر آثارش: دورنمای صفی آباد (۱۲۵۳ ش)؛ عمله طرب؛ حوضخانه صاحبقرانیه (۱۲۶۱ ش)؛ منظره آبشار دوقلو (۱۲۶۳ ش)؛ مرد مصری (۱۲۷۵ ش)؛ فالگیر یهودی؛ دهکده مغانک (۱۲۹۳ ش)؛ تک چهره خود هنرمند (۱۲۹۶ ش)؛ تک‌چهره صنیع الدوله؛ نیمرخ هنرمند (۱۳۰۰ ش)؛ منظره کوه شمیران (۱۳۰۱ ش). سرانجام محمد غفاری (کمال الملک) در ۲۷ مرداد سال ۱۳۱۹ درگذشت. نسخه اصل تعدادی از تابلوهای مشهور کمال الملک در کاخ گلستان در معرض نمایش قرار دارد

 فهرست آثار

آثار کمال‌الملک از سال 1290خ تا زمانی که چشمش آسیب دید:

1- مرد برهنه 2- دورنمای دماوند 3- دورنمای دیگری از دماوند 4- آخوند رمال 5- تصویر نیم‌تنه ناصرالدین‌شاه 6- تصویر مشهدی ناصر 7- زن پای چراغ 8- خانه سنگی 9- خانه دهاتی 10- دورنمای دیگری از باغ مهران 11- کپیه از تابلوی مزین‌الدوله (تابلو میوه) 12- سن ماتیو 13- کپیه تیسین 14- رمال بغدادی 15- تصویر عضدالملک 16- دورنمای مغانک 17- پیرمرد (ناتمام) 18- مصری 19- تصویر دیگر مصری 20- فانتن لاتور 21- کبک بی‌جان 22- تصویر نیم‌تنه اتابک 23- صورت جوانی کمال الملک 24- رمال 25- تصویر کمال‌الملک در حال تبسم 26- زرگر 27- صورت کمال‌الملک با کلاه 28- بن‌زور 29- پرتیه 30- صورت دیگری از کمال‌الملک با شنل 31- تصویر زن(مداد) 32- زری یراقی‌های جهود 33- صورت دیگری از جوانی کمال‌الملک 34- زنجیری 35- تصویر زن (که با همکاری گوردیجانی کشیده شده) 36- تصویر مرحوم ذکاء الملک 37- تصویر رامبراند 38- تصویر دیگری از کمال‌الملک 39- دورنمای چراغ‌برها 40- بازار مرغ فروش‌ها 41- صورت سردار اسعد 42- قالیچه صورت رامبراند 43- قالیچه صورت کمال الملک 44- قالیچه دورنمای منظره‌ای از شمیران 45- تصویر مرحوم حاج نصرالله تقوی 46- قالیچه دورنمای یاخچی‌آباد 47- کپیه رافائل 48- کپیه تابلوی دیگری از تیسین 49- کپیه ونوس 50- تصویر مظفرالدین شاه 51- تصویر احمد شاه 52- تصویر کمال‌الملک (آبرنگ) 53- تصویر مولانا (آبرنگ) 54- عرب خوابیده (آبرنگ) 55- حوض صاحبقرانیه 56- تکیه دولت 57- دورنمای پس قلعه 58- دورنمای زانوس 59- تالار آیینه 60- دورنمای لار 61- صورت ناصرالملک 62- تصویر پسر ناصرالملک 63- تصویر مشیرالدوله 64- تصویر وثوق‌الدوله 65- تصویر ضیع‌الدوله 66- پرنده الوان (آبرنگ) 67- دورنمای شهر از پشت‌بام صاحبقرانیه 68- دورنمای کوه شمیران از پشت‌بام مدرسه (ناتمام) 69- قالیچه منظره خیابان شمیران 70- زن 71- کپیه باسمه فرنگی (به دستور احمدشاه) 72- کپیه باسمه‌ای دیگر (به دستور احمدشاه) 73- نوازنده‌ها 74- تصویر ایستاده یکی از پیشخدمت‌های دربار 75- نیم‌تنه یکی از درباریان (آبرنگ) 76- بازار کربلا 77- منظره آبشار دوقلو 78- منظره حوض و فواره قصر گلستان 79- تصویر میرزاعلی‌اصغر خان اتابک (نیم تنه) 80- تصویر میرزا علی‌اصغرخان (تمام قد) 81- تصویر آقاعلی‌معین‌الحضور (آبرنگ)

 گاهشمار زندگی کمال‌الملک

  • 1226: تولد کمال الملک در تهران
  • 1226: سفر به کاشان در شش ماهگی
  • 1234: سفر به تهران برای تحصیل
  • 1235: ورود به مدرسه دارالفنون
  • 1242: ورود به دربار به دستور ناصرالدین شاه
  • 1255: گرفتن لقب نقاش‌باشی

1258*: گرفتن لقب نقاش‌باشی خاصه

  • 1262: ازدواج با زهرا خانم
  • 1263: به دنیا آمدن دخترش نصرت
  • 1267: متهم شدن به دزدی، هنگام کشیدن تابلوی تالار آیینه
  • 1269: گرفتن لقب کمال‌الملک از ناصرالدین شاه
  • 1272: آغاز به آموختن زبان فرانسه
  • 1273: سفر به اروپا و اقامت در ایتالیا
  • 1274: ورود به پاریس 1276: دیدار با مظفرالدین شاه در فرانسه
  • 1277: چاپ زندگی‌نامه کمال‌الملک در روزنامه شرافت، شماره شصت
  • 1277: بازگشت به ایران و گرفتن نشان درجه اول و حمایل سبز مخصوص دربار
  • 1278: سفر به عراق، هم‌زمان با سفر مظفرالدین شاه به خارج
  • 1280: بازگشت به ایران و تمارض مصلحتی به سکته
  • 1285: مرگ مظفرالدین شاه و خوب شدن سکته استاد!
  • 1287: پیشنهاد تأسیس مدرسه صنایع مستظرفه به دولت
  • 1296: درگذشت پسرش حسینعلی خان
  • 1297: درگذشت همسرش
  • 1298: درگذشت مادرش حدود
  • 1300: نابینا شدن یک چشمش
  • 1302 تا 1306: درگیری کمال‌الملک با وزرای معارف دولت وقت
  • 1306: استعفا و آغاز بازنشستگی و اقامت در حسین‌آباد نیشابور
  • 1319: درگذشت کمال‌الملک
شنبه 22/2/1386 - 9:56
شعر و قطعات ادبی

من اگر عاشق نباشم     از خودم نیستم

زود میمیرم

شنبه 22/2/1386 - 9:53
خواستگاری و نامزدی

شهيد بزرگوار آيت الله دستغيب قدس سره از مؤ من متقى ملا على كازرونى كه از نيكان و صاحب خوابهاى صحيح و مكاشفات درست بود و در سفر حج ملاقات او نصيب ايشان شده بود نقل مى نمايد كه گفت : شبى در عالمى خواب ، باغ وسيعى كه چشم آخر آنرا نميديد مشاهده كردم و در وسط آن قصر باشكوه و عظيمى ديدم و در حيرت بودم كه صاحب اين قصر كيست ؟

از يكى از دربانان سوال كردم و گفت : اين قصر متعلق به (شخصى بنام ) حبيب نجار شيرازى است ،

من او را مى شناختم و با او رفاقت داشتم ، و در آن حال غطبه او را مى خوردم كه ناگاه صاعقه اى از آسمان فرود آمد و يكباره تمام قصر و باغ آتش گرفت و از بين رفت ،
از وحشت و شدت ترس آن منظره هولناك از خواب بيدار شدم و دانستم كه گناهى از او سرزده كه موجب نابودى مقام او شده است .
فردا به ملاقاتش رفتم و گفتم : شب گذشته چه كار كرده اى ؟
گفت : هيچ كارى نكرده ام او را قسم دادم ، و گفتم رازى است كه بايد كشف شود؟ گفت : شب گذشته در فلان ساعت با مادرم گفتگويم شد و بالاخره (در اثر عصبانيت ) بر روى مادرم دست بلند كردم !!
ايشان گفت : من خواب خود را براى او نقل كردم و گفتم : به مادرت اذيت كردى و چنين مقامى را از دست دادى .

 

شنبه 22/2/1386 - 9:46
شعر و قطعات ادبی
فرقون خاکو بردار! هيشکي نمونه بيکار!
     قانون اين جا اينه : قبل خروسا بيدار                                              
بايد هميشه دود کنه، دودکش کوره پزخونه
هر کسي کم کاري کنه، اضافه کاري مهمونه
آجُرپز کوچيک ما، هش تا خزونو ديده بود
جاي گچ و تخته سياه به خاک رُس رسيده بود
قالباي چهارتايي تو دست اون جا نمي شد
مثل ستاره دختري تو دنيا پيدا نمي شد
جُز يه مادربزرگ پير همدم ديگه ای نداشت
از سر صُب تا بوق سگ آجُر تو کوره ها مي ذاشت
شبا توي آلونکش روياهاي قشنگ مي ديد
خواب کلاس مدرسه، خواب توپ سه رنگ مي ديد
اما صُبا تو گوش اون صداي آدم بده بود
به جاي زنگ مدرسه، دوباره اون عربده بود
بايد هميشه دودکنه دودکش کوره پزخونه
هر کسي کم کاري کنه اضافه کاري مهمونه
يه روز سرد، تنگ غروب، گريه امونشو بُريد
قصه ي ناتموم اون، به برگ آخرش رسيد
خسته بود از آجُر و خاک، خسته بود از خوابِ دروغ
خسته بود از آدماي مُرده ي اين شهر شلوغ
کارگر قشنگ ما، حسابي غمگين شده بود
اون قالب چهارتايي انگاري سنگين شده بود
وقتي مي خواس آجُرا رو تو کوره جاسازي کنه
حس کرد يکي هُلش ميده مي خواد با اون بازي کنه
گريه چشاشو بسته بود آجُرو پيش پاش نديد
تو کوره افتاد و يه نور تا آسمون تتق کشيد
ستاره رفته آسمون با دودِ کوره پزخونه
اضافه کاري نداره، از چش دنيا پنهونه
مادربزرگ! بگير بخواب! چه وقت بي قراريه؟
امشبو منتظر نباش! شايد اضافه کاريه
آي آدما! گوش نکنين، قصه ي ما کرکريه
تو خونه راحت بخوابين! ديواراتون آجُريه
 
"يغما گلرويي"
شنبه 22/2/1386 - 9:42
فلسفه و عرفان
             
روزی خليفه "عمربن عبدالعزيز"از عربی شامی پرسيد: عاملان من در ديار شما چه می کنند و رفتارشان چگونه است ؟ عرب شامی با تبسمی رندانه جواب داد: چون آب در چشمه صاف و زلال باشد ، نهرها و جويبارها هم صاف و زلال خواهد بود. هميشه آب از سر چشمه گل آلود است.
عمربن عبدالعزيز از پاسخ صريح و کوبنده عرب شامی به خود آمد و درسی آموزنده آموخت.
امثال و حکم جلد1
شنبه 22/2/1386 - 9:36
خواستگاری و نامزدی

 

سلام به همگی

دیروزسفری  به یک شهرستان کوچک داشتم. با ماشین که رد می شدیم نگاهم به قبرستان کوچک شهر افتاد وناگاه این مصراع به ذهنم رسید:

    گرگ اجل یکایک از این گله می دَرَد

و بعد که در چند متری قبرستان چشمم به یک منزل چند طبقه شیک  در حال ساخت افتاد مصراع دومش هم برایم تداعی شد:

  این گله را نگر که چه آسوده می چرد !!

 

شنبه 22/2/1386 - 9:6
آموزش و تحقيقات
الف: اشتياق براي رسيدن به نهايت آرزوها
ب: بخشش براي تجلي روح و صيقل جسم
پ: پوياپي براي پيوستن به خروش حيات
ت: تدبير براي ديدن افق فرداها
ث: ثبات براي ايستادن در برابر باز دارند ه ها
ج: جسارت براي ادامه زيستن                              
چ: چاره انديشي براي يافتن راهي در گرداباشتباه
ح: حق شناسي براي تزكيه نفس
خ: خودداري براي تمرين استقامت
د: دور انديشي براي تحول تاريخ
‌ذ: ذكر گوپي براي اخلاص عمل
ر: رضايت منديبراي احساس شعف
ز: زيركي براي مغتنم شمردن دم ها
ژ: ژرف بيني براي شكافتنعمق درد ها
س: سخاوت براي گشايش كار ها
ش: شايستگي براي لبريز شدن در اوج
ص: صداقت براي بقاي دوستي
ض: ضمانت براي پايبندي به عهد
ط: طا قت برايتحمل شكست
ظ: ظرافت براي ديدن حقيقت پوشيده در صدف
ع: عطوفت براي غنچهنشكفته باورها
غ: غيرت براي بقاي انسانيت
ف: فداكاري براي قلب هاي درد مند
ق: قدر شناسي براي گفتن ناگفته هاي دل
ك: كرامت براي نگاهي از سر عشق
گ: گذشت براي پالايش احساس
ل: لياقت براي تحقق اميد ها
م: محبت براينگاه معصوم يك كودك
ن: نكته بيني براي ديدن ناديده ها
و: واقع گرايي برايدستيابي به كنه هستي
ه: هدفمندي براي تبلور خواسته ها
ي: يك رنگي براي گريزاز تجربه دردهاي مشترك
 
شنبه 22/2/1386 - 8:46
دعا و زیارت

مناسبت‏های مختلف اسلامی،زمینه توجه به خدای متعال و زنده‏کننده یاد او در زندگی و فکر مسلمانان است و برای بسیاری از این‏مناسبت‏ها،اعمال و دعاهای بخصوصی،از جمله‏«نماز»،بیان شده‏است. منظور از نماز عید،نماز دو رکعتی است که در«عید فطر»و«عیدقربان‏»خوانده می‏شود. بر خلاف سایر جشن‏ها و نیز اعیاد دیگران،که آمیخته به غفلت‏ها،هوسرانی‏ها و شهوات است، عید اسلامی،همراه با نماز،دعا،انفاق وصدقات،غسل و طهارت و...است.اینک به توضیح مختصری پیرامون‏نماز این دو عید می‏پردازیم:

شنبه 22/2/1386 - 8:44
دعا و زیارت

باز جمعه ای دگر گذشت و نیامد ، ومرا به فراقت گرفتار کردی.

آقا جان رخ بنما ی تا چهره منورت روشن کند گیتی را .

الهم عجل لولیک الفرج

شنبه 22/2/1386 - 8:41
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته