• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 468
تعداد نظرات : 286
زمان آخرین مطلب : 3850روز قبل
لطیفه و پیامک
پیش بینی غضنفر در مورد جام جهانی 2010 : به نظر من تو جام جهانی ایران شانسی نداره و خارج قهرمان میشه !
شنبه 10/7/1389 - 9:25
لطیفه و پیامک
روباهی به زاغی گفت: چه دمی، چه سری، عجب پایی! زاغ عصبانی شد و گفت: بی‌تربیت! خجالت بکش.. اون موقع من کلاس اول بودم
شنبه 10/7/1389 - 9:23
لطیفه و پیامک
یه مورچه با یه فیل ازدواج میکنن فیله بعد از دو روز میمیره مورچه میگه ای بابا دو روز زندگی کردیم حالا یه عمر باید قبر بکنیم
شنبه 10/7/1389 - 9:20
لطیفه و پیامک
خر و گاو دعواشون میشه خره میره رو دیوار مینویسه گاو خر است
شنبه 10/7/1389 - 9:14
شخصیت ها و بزرگان
شناخت مولوی و شمس تبریزی

مروری بر مقاله‏هاى:


«شمس به روایت شمس» و «شمس در اشعار مولانا»

در گشت و گذار بر نامه‏ها و مقاله‏ها، به دو مقاله برخوردم كه هر چه بیشتر تأمل كردم آن‏ها را از مبانی و روش‏های منطقی اهل بحث و استدلال دورتر یافتم، به گونه‏ای كه با اطمینان باید گفت: "اگر نویسنده محترم آن مقالات، فرصت تحقیق و مطالعه كافی برای شناخت درخور مشایخ تصوّف و عرفان، و سیر در ادّعاهای بى‏جای ایشان مى‏داشت، و بار دیگر به تأمل بر دیدگاه خود مى‏نشست، از چاپ و نشر نوشته خویش صرف‏نظر مى‏كرد".
مقاله‏های مورد نظر، یكی از مشایخ تصوف و عرفان "شمس تبریزى" را ـ كه راه و اعتقادی جدا از شاه‏راه هدایت عقل و قرآن و اهل بیت علیهم‏السلام دارد ـ بر عرش سلطنت و ابهت و جلال و عظمت خورشید جان‏فروزی نشانده است كه شمسِ گیتى‏فروز فلك، شمع مرده ایوان "نورٌ علی نور" او هم به حساب اندر نیست. آنچه بر شگفتی مى‏افزاید این است كه مجله چاپ كننده مقاله معترف است كه نظریهارائه شده در آن نوشته، چنانچه از طرف غیر شخص مؤلف آن ـ كه مجتهد معرفی شده‏اند ـ ابراز مى‏شد به چاپ و نشر آن اقدام نمى‏كرد!! این مطلب ظاهرا تصریح در این معناست كه مجله با سابقه‏ای چون كیهان فرهنگی روش علمی و برهانی را كنار نهاده و بجای تأمل در اتقان و استحكام استدلالات، توجه را به فرد و عناوین علمی معطوف داشته و شخصیت نویسنده را مورد توجه قرار مى‏دهد و این موردی است كه با كمال احترام باید گفت: جای گلایه دارد!
باری متحیر ماندم، گر چه در پاسخ هر یك از دلیل‏های ابراز شده در مقاله، ده‏ها دلیل قطعی و روشن وجود دارد، اما بر آن شدم كه از همه آن‏ها چشم بپوشم، چرا كه در این نگاه گذرا بیشتر به ضروریات و مسلماتی اشاره مى‏كنیم كه بیان ادله آن جز تضییع وقت چیزی دیگر نخواهد بود. مقاله‏های مورد اشاره بر این ادعاست كه:
"شمس تبریزى"، معشوق و معبود و پیر و مرشدِ ملا محمد بلخی رومی مشهور به "مولوى"، در كلمات خود و مریدش دارای اوصافی نمایانده شده است كه بر اساس آن مى‏توان گفت: شخصِ او كسی جز امام زمان شیعیان نیست، و ای بسا كه پیرِ صوفی قونیه[1] خدمت مولای انس و جان و ولی كون و مكان رسیده، و او را "شمس تبریز" نام نهاده باشد!!
نویسنده محترم مقاله، بر خلاف روش شایسته اهل تحقیق و پژوهش ـ كه سخن هیچ كس را به صرف ادعای خودش نمى‏پذیرند ـ دلیل مدعای خویش را این مى‏شمارند كه: "شمس تبریزى" در كلمات خودش، و دلداده شوریده‏اش ملامحمد بلخى، دارای مقاماتی دانسته شده است كه آن مقامات، اختصاص به امام زمان شیعیان داشته، و جز او كسی دیگر نتواند بود!
شنبه 10/7/1389 - 0:17
اخبار
جشن تولد یک مدعی خدایی در خوزستان + فیلم
پس از انتشار خبر ظهور یک به اصطلاح "خدا" در خوزستان شنیده شده اخیراً این فرد با کمک برخی از هواداران خود فعالیت‌های پراکنده‌ای را در نقاط جنوب غربی کشور از سر گرفته است.
-
‌به گزارش خبرنگار فرهنگی مشرق، (ع . خ ) معروف به "صائد" فردی است که مدتی پیش در یکی از شهرهای استان خوزستان ادعای خدایی را مطرح کرده و به همین سبب تعدادی از اهالی شهر مورد نظر با پذیرفتن این عنوان مضحک به پرستش و عبادت این فرد روی آورده بودند.
هر چند این فرد بالاخره پس از فعالیت‌های گسترده خود و اغفال برخی جوانان استان خوزستان که مشکلاتی را هم برای خانواده ها و ساکنین این مناطق فراهم آورد در چنگال عدالت گرفتار شد و در حال حاضر دوران محکومیت خود را در زندان سپری می‌کند، اما شنیده شده برخی از مریدان وی به عنوان پیامبر و فرستاده ویژه این مدعی خداوندی یک بار دیگر دور جدید تبلیغات خود را آغاز کرده‌اند و برای گسترش دامنه فعالیت های خود، علاوه بر نقاطی از استان خوزستان نیروهایی را به برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز اعزام کرده‌اند تا از این طریق برای خدای تقلبی خود هوادار جمع کنند! که در این راه به موفقیتهایی نیز دست پیدا کرده اند.
گفتنی‌است، ادعای خدایی در حالی از سوی این فرد مطرح شده که ادعا در این سطح تاکنون بسیار کم‌سابقه بوده و مدعیان معمولاً با در نظر گرفتن سطح شعور فریب‌خوردگان، تنها به طرح ادعای ارتباط دائم با امام مهدی(عج) یا برانگیختگی به عنوان پیامبری جدید اکتفا می‌کردند.
گفته می شود این مدعی خدایی شاخه خارج از مرز را هم فعال کرده بود و با سوءاستفاده های کلان مالی از افرادکشورهای حاشیه خلیج فارس سعی داشت سیطره حکومت خدایی! خود را گسترش دهد.
خواندن مناجاتی به زبان عربی مشابه عبارات مناجات‌های اهل بیت(ع) با خداوند از جمله " یا الهی و ربی! یا رب العالمین! یا من خلَقَنی! یا عُدتی فی شدتی! و یا مونسی فی وحشتی! " و سجده دسته‌جمعی مریدان به سوی این مدعی خدایی صحنه های تکان دهنده ای را رقم زده است.
کم حرفی ازترفندهای این فردبوده و ازترس اینکه ممکن است حرفی بزند و تهی بودنش را افراد بفهمند سعی می‌کند اصلا حرف نزند.
جمعه 9/7/1389 - 23:26
شهدا و دفاع مقدس
 
 
 

حضرت امام رضا علیه السلام درباره بلندی آرزوها و کوتاهی عمر در دنیا فرمود:

کـلنا نـامـل مـدا فی الاجـل ---- والـمنایا هـن آفـات الامــل
لاتغـرنـک ابـاطـیـل المنــی ---- والزم القصد و دع عنک العلل
انـما الـدنیـا کـظـل زائـل ---- حَـلَ فیـه راکــب ثـم َرحَــل

ترجمه:
همه ما دوست داریم عمرمان طولانی شود، ولی مرگ آفت این آرزوست.
آرزوهای بیهوده، تو را مغرور نکند، بلکه همیشه اراده‌ی محکم داشته باش و بهانه‌ها را واگذار.
دنیا مانند سایه‌ای زودگذر است، که سواره‌ای در آن می‌آرامد و به زودی رخت سفر می‌بندد.
جمعه 9/7/1389 - 23:18
بهداشت روانی
روز جهانی سالمندان

موهبت الهی

سالمندی، موهبتی الهی است و سالمند اگر چه خسته راه است، ولی تجربه پربهایش، از بزرگ ترین گنجینه هاست. وی اگر چه نحیف و شکننده است، ولی کوله باری انسان ساز بر دوش دارد. سالمند در غروبِ زندگی این جهان خویش، طلوع کرامت، انسانیت و عزت جاودانی را به تماشا نشسته است. او گوهری گرانبها در صدف زندگی و صندوقچه اسرار تاریخ است. از نگاه نافذش، بصیرت می درخشد، دیده بیدارش به آن چه خداوند خواسته است، می نگرد و قلبش جز محبت و یاد خدا چیزی در خود ندارد.

جلوه ای از نور الهی

انسان در آغاز موجودی بس ناتوان است که با شگفتی دوره های رشد را پی در پی می پیماید. در جوانی به کمال توانایی جسمی و در میان سالی به پختگی روحی می رسد. آن گاه سیر نزولی را پیش می گیرد و به جایی برمی گردد که بوده است. قرآن کریم در این باره می فرماید: «خداوند شما را آفرید و پس از آن نیرو بخشید. سپس شما را در ناتوانی و پیری قرار داد. او هر چه بخواهد می آفریند و دانای توانا است». در روایات، سالمندی جلوه ای از نور الهی دانسته شده است. عزتمندی سپیدمویی و سالمندی از آن روست که سالمند، رسالت انسانی خویش را در این روزگار پرآشوب به شایستگی انجام داده و اینک با انبوهی از تجربه های گرانسنگ، در کنار دیگر افراد جامعه قرار دارد.

دیدگاه دانشمندان در مورد سالمند

یکی از دانشمندان در مورد کهنسالی و سالمندی چنین می گوید: «بشریت، پیشرفت اخلاقی خود را مدیون کهنسالان است. در کهنسالی، انسان بهتر و فرزانه می شود و تجربه های خود را به نسل های آینده انتقال می دهد. بدون کهنسالی، بشریت راکد می ماند.» اسکینر، روان شناس معروف نیز در این مورد می گوید: «سالخوردگی تا حدی شبیه سرزمین دیگر است. اگر پیش از سفر به این سرزمین خود را آماده این سفر کرده باشید، در آن جا به شما خوش تر خواهد گذشت».

تکالیف سالمندان

با وجود افزایش عده سالخوردگان در جهان امروز، باز هم آن ها در مقایسه با دیگر گروه های سنی در اقلیت هستند. این گروه باید بدانند که پیر شدن، تغییرات نقشی می طلبد تا بتوانند راه خود را در جامعه با دیگران هموار سازند. به طور خلاصه می توان تکالیف رشد و تکاملی دوران سالمندی را بدین گونه شرح داد:
1. برقرار ساختن شرایط زندگی منطبق با تغییر شرایط اقتصادی یا بدنی 2. یافتن دوستان تازه برای جانشین ساختن به جای دوستانی که از دنیا رفته اند یا مهاجرت کرده اند 3. پیدا کردن و گسترش فعالیت های تازه برای پر کردن اوقات فراغت روزافزون 4. پرداختن به فعالیت های اجتماعی برنامه ریزی شده برای سالمندان 5. لذت بردن از فعالیت های مناسب سالخوردگان.

قدرشناسی از سالمند

بیا تا قدر همدیگر بدانیم
 که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم 

شایسته است فرزندان و افراد خانواده، بنا برسفارش قرآن کریم و پیشوایان دینی، سالمند را در جایگاه واقعی اش، یعنی«خانواده» نگهداری کنند. قدرشناسی از سالمندان، همان رفتار درست و محترمانه، و شناخت نیازهای روحی آنان است. از ضروری ترین نیازهای سالمندان، محبت و توجه می باشد. هر قدر آن ها از نظر مادی بی نیاز باشند، ولی نباید نیاز به محبت و توجه به ایشان را نادیده گرفت. قدرشناسی به صورت احترام یا سخن گفتن از روی مهر، مشاوره با آنان در امور مختلف زندگی، برطرف ساختن مشکلات ایشان و نیز در مواردی با مقدم داشتن آنان برخود بروز می کند.

حقوق سالمندان

امام سجاد(ع) درباره حقوق سالمندان می فرماید: «حق سالخورده این است که حرمت پیری اش را بداری. اگر سوابق فضیلت در اسلام دارد، تجلیلش کنی. او را مقدم بداری. در اختلافات خصمانه با او رو به رو نشوی. در راه رفتن بر او سبقت نگیری و پیشاپیش او راه نروی. نادانش نشماری. اگر رفتار جاهلانه ای کرد، تحمل کنی. به مقتضای سوابق مسلمانی و سالمندی، احترامش کنی که حق سن و سال نیز چون حق اسلام است».

توصیه به بقای خانواده

خانواده، یکی از کانون های مقدس در دین اسلام است؛ زیرا در پرتو خانواده است که بقای نسل تضمین می شود و خانواده محل امنی برای آرامش افراد و بستری برای کمال انسان می گردد. از این رو در آموزه های دینی، برای ایجاد و ماندگاری این کانون سفارش های فراوانی شده است. مهم ترین دستور اسلام در این خصوص، احترام گذاشتن فرزندان به والدین و یاری رساندن به آنان است. قرآن کریم، احترام به پدر و مادر را بعد از ایمان به خداوند متعالی قرار داده است؛ زیرا آنان، زحمات زیادی برای فرزندان کشیده اند. در آیه ای می خوانیم: «به انسان وصیت کردیم که به والدینش خوبی کند. مادرش او را به دشواری برداشت و به دشواری حمل کرد... هنگامی که به چهل سالگی رسید گفت: پروردگارا! در دل من انداز نعمت هایی را که بر من و بر پدر و مادرم بخشیدی، سپاس گویم».

وظایف دولت

دولت اسلامی با عنایت ویژه به مسائل اجتماعی سالمندان، مانند ارائه خدمات درمانی و کمک هزینه، می تواند تا اندازه ای از رنج آنان بکاهد. امام علی(ع) در منشور حکومتی خود به مالک اشتر، چنین کاری را وظیفه حاکم می داند و می فرماید: «از یتیمان خردسال و پیران سالخورده که راه چاره ای ندارند و دست نیاز بر نمی دارند، پیوسته دلجویی کن؛ زیرا مسئولیتی سنگین بر دوش زمامداران است... پس بخشی از وقت خود را به کسانی اختصاص ده که به تو نیاز دارند».

 

جمعه 9/7/1389 - 22:56
داستان و حکایت

معجزه ی عشق

 

سالها پیش , در کشور آلمان , زن و شوهری زندگی می کردند.آنها هیچ گاه صاحب فرزندی نمی شدند.یک روز که برای تفریح به اتفاق هم از شهر خارج شده و به جنگل رفته بودند , ببر کوچکی در جنگل , نظر آنها را به خود جلب کرد.مرد معتقد بود : نباید به آن بچه ببر نزدیک شد.به نظر او ببرمادر جایی در همان حوالی فرزندش را زیر نظر داشت.پس اگر احساس خطر می کرد به هر دوی آنها حمله می کرد و صدمه می زد.اما زن انگار هیچ یک از جملات همسرش را نمی شنید , خیلی سریع به سمت ببر رفت و بچه ببر را زیر پالتوی خود به آغوش کشید , دست همسرش را گرفت و گفت :عجله کن!ما باید همین الآن سوار اتوموبیلمان شویم و از اینجا برویم.آنها به آپارتمان خود باز گشتند و به این ترتیب ببر کوچک , عضوی از ا عضای این خانواده ی کوچک شد و آن دو با یک دنیا عشق و علاقه به ببر رسیدگی می کردند. سالها از پی هم گذشت و ببر کوچک در سایه ی مراقبت و محبت های آن زن و شوهر حالا تبدیل به ببر بالغی شده بود که با آن خانواده بسیار مانوس بود.در گذر ایام , مرد درگذشت و …

مدت زمان کوتاهی پس از این اتفاق , دعوتنامه ی کاری برای یک ماموریت شش ماهه در مجارستان به دست آن خانم رسید.زن , با همه دلبستگی بی اندازه ای که به ببری داشت که مانند فرزند خود با او مانوس شده بود , ناچار شده بود شش ماه کشور را ترک کند و از دلبستگی اش دور شود.پس تصمیم گرفت : ببر را برای این مدت به باغ وحش بسپارد.در این مورد با مسوولان باغ وحش صحبت کرد و با تقبل کل هزینه های شش ماهه , ببر را با یک دنیا دلتنگی به باغ وحش سپرد و کارتی از مسوولان باغ وحش دریافت کرد تا هر زمان که مایل بود , بدون ممانعت و بدون اخذ بلیت به دیدار ببرش بیاید.دوری از ببر, برایش بسیار دشوار بود.روزهای آخر قبل از مسافرت , مرتب به دیدار ببرش می رفت و ساعت ها کنارش می ماند و از دلتنگی اش با ببر حرف می زد.سر انجام زمان سفر فرا رسید و زن با یک دنیا غم دوری , با ببرش وداع کرد.

 

بعد از شش ماه که ماموریت به پایان رسید , وقتی زن , بی تاب و بی قرار به سرعت خودش را به باغ وحش رساند , در حالی که از شوق دیدن ببرش فریاد می زد : عزیزم , عشق من , من بر گشتم , این شش ماه دلم برایت یک ذره شده بود , چقدر دوریت سخت بود , اما حالا من برگشتم , و در حین ابراز این جملات مهر آمیز , به سرعت در قفس را گشود : آغوش را باز کرد و ببر را با یک دنیا عشق و محبت و احساس در آغوش کشید.ناگهان , صدای فریادهای نگهبان قفس , فضا را پر کرد:نه , بیا بیرون , بیا بیرون : این ببر تو نیست.ببر تو بعد از اینکه اینجا رو ترک کردی , بعد از شش روز از غصه دق کرد و مرد.این یک ببر وحشی گرسنه است.اما دیگر برای هر تذکری دیر شده بود. ببر وحشی با همه عظمت و خوی درندگی , میان آغوش پر محبت زن , مثل یک بچه گربه , رام و آرام بود.اگرچه , ببر مفهوم کلمات مهر آمیزی را که زن به زبان آلمانی ادا کرده بود , نمی فهمید , اما محبت و عشق چیزی نبود که برای درکش نیاز به دانستن زبان و رسم و رسوم خاصی باشد.چرا که عشق آنقدر عمیق است که در مرز کلمات محدود نشود و احساس آنقدر متعالی است که از تفاوت نوع و جنس فرا رود.

برای هدیه کردن محبت , یک دل ساده و صمیمی کافی است , تا ازدریچه ی یک نگاه پر مهر عشق را بتاباند و مهر را هدیه کند.محبت آنقدر نافذ است که تمام فصل سرمای یاس و نا امیدی را در چشم بر هم زدنی بهار کند.عشق یکی از زیباترین معجزه های خلقت است که هر جا رد پا و اثری از آن به جا مانده تفاوتی درخشان و ستودنی , چشم گیر است.محبت همان جادوی بی نظیری است که روح تشنه و سر گردان بشر را سیراب می کند و لذتی در عشق ورزیدن هست که در طلب آن نیست.بیا بی قید و شرط عشق ببخشیم تا از انعکاسش , کل زندگیمان نور باران و لحظه لحظه ی عمر , شیرین و ارزشمند گردد.در کورترین گره ها , تاریک ترین نقطه ها , مسدود ترین راه ها , عشق بی نظیر ترین معجزه ی راه گشاست.مهم نیست دشوارترین مساله ی پیش روی تو چیست , ماجرای فوق را به خاطر بسپار و بدان سر سخت ترین قفل ها با کلید عشق و محبت گشودنی است.پس : معجزه ی عشق را امتحان کن !

جمعه 9/7/1389 - 10:17
داستان و حکایت

داستان عاشقانه

 

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…

چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)

قلب

قلب

دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم

جمعه 9/7/1389 - 10:11
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته