هفدهم ژوئن 1876 هزار و پانصد بومی آمریکایی (سرخپوست و معروف به دلاور) از دو قبیله «سو» و «شیان» در ناحیه «رزباد Rosebud» در ایالت شمالی مونتانا نیروهای نظامی دولت واشنگتن بفرماندهی زنرال «جورج کروک G. Crook» را شکست دادند. فرماندهی سرخپوستان را تهاسونکه ویتکو Thasunke Witko (به اصطلاح آمریکاییان؛ کریزی هورس) برعهده داشت. ژنرال کروک با این شکست نتوانست به کمک ژنرال کاستر Custer که عازم «لیتل بیگ هورن Little big Horn» در داکوتای جنوبی جهت جنگ با دستهای دیگر از بومیان بفرماندهی «سیتینگ بول» بود بشتابد و درنتیجه کاستر و همه افراد واحد هفتم سواره نظام آمریکا در نبرد لیتل بیگ هورن کشته شدند. کریزی هورس قبلا در ویومینگ نظامیان دولت واشنگتن مرکب از سوار و پیاده بفرماندهی «ویلیام فترمن W.Fetterman» را شکست و فراری داده و پایگاهشان را تصرف کرده بود. بومیان تا اواخر قرن 19 برای حفظ اراضی و فرهنگ خود با مهاجران اروپایی و دولت برآمده از آنان میجنگیدند. بومیان پس از سه قرن نبرد سرانجام شکست خوردند و به اراضی محصور (رزرویشن) فرستاده شدند.
ادوارد بولور لیتون، ادیب و سیاستمدار انگلیسی در 25 مه 1803میلادی در لندن به دنیا آمد. وی از كودكی به مطالعه عشق میورزید و در شعر و ادب استعدادی زودرس از خود نشان داد. به طوری كه در هفده سالگی اولین دیوان خود را با عنوان، اسماعیل، داستانی شرقی سرود. لیتون در 25 سالگی رمان سرگذشت یك نجیب زاده را منتشر كرد كه یكی از بهترین آثار او به شمار میرود. این داستان كه توصیفی طنزآمیز از جامعه اشرافی بود، به سرعت مورد پسند عامه مردم قرار گرفت و لیتون را به شهرت رساند. وی در كنار فعالیتهای ادبی، به مجامع سیاسی راه یافت به طوری كه در سالهای بعد به نوشتن داستانهای تاریخی پرداخت كه این آثار نیز به محض انتشار، پیروزی بسیار یافت. لیتون در ادامه كار خود، رمانهای داستانی شگفتانگیز، من و نژاد آینده را نگاشت و بر موفقیتهای خود افزود. وی در كنار فعالیتهای ادبی، به مجامع سیایس راه یافت به طوری كه در 28 سالگی به نمایندگی مجلس انگلستان انتخاب شد. لیتون طی ده سال، به سبب ایراد نطق و خطابههای فراوان كه همه با زبردستی همراه بود و نیز به دلیل فعالیتهای گوناگون سیاسی، در شمار شخصیتهای برجسته كشور قرار گرفت. هرچند در این مسیر و به ویژه در منصب وزیر مستعمرات انگلستان، در تحت استعمار قراردادن كشورهای ضعیف دنیا از هرگونه تجاوز و غارتی ابا نكرد. بولور لیتون در آمیختن زندگی و مشاغل سیاسی قدرتی شگرف داشت. وی از طرفی در خلق آثار گوناگون از شعر و رمان و نقد و تحلیل و نمایشنامهنویسی، آنچنان كه مورد پسند مردم قرن نوزدهم قرار گیرد هیچ فرصتی را از دست نمیداد و از طرف دیگر به موازات این تلاش، در زندگی پرمشغله سیاست و اجتماع نیز شخصی فعال به شمار میآمد. استادی لیتون در ساختمان و تركیب داستان و انتخاب موضوع مطابق ذوق و پسند عامه و همچنین در ایجاد شور و هیجان و شیوه نگارش صریح و روشن، موجب پیروزی مداوم آثارش گشت و او را از مشهورترین نویسندگان انگلستان ساخت. بولور لیتون سرانجام در 17 ژوئن 1873میلادی در هفتاد سالگی درگذشت.
از آنجا كه محاصره شهر كرمان توسط نیروهای آغامحمدخان قاجار بیش از یك ماه به طور انجامید، میان مورخان بر سر روزی كه خان قاجار پس از سقوط شهر دستور درآوردن 20 هزار جفت چشم از مردان و قتل چهار هزار نفر دیگر و فروش اسیران به بردگی و تخریب كرمان را صادر كرد با جزیی تفاوت اختلاف نظر است. [در آن زمان هنوز تاجگذاری نكرده بود كه اورا «شاه» خطاب كنند]. از روایتهایی كه به دست داده شده است چنین بر میآید كه این جنایت، چند روز پیش از آغاز تابستان و به قول غالب 17 ژوئن در سال 1794 میلادی روی داده است. چنین فاجعه بشری كه نهایت وحشی گری بود در ایامی روی داد كه انقلاب فرانسه به سراسر اروپا گسترش می یافت و به همراه آن منشور حقوق بشر. ناپلئون به عنوان ژنرال انقلاب گام به میدان گذارده بود. همه جا صحبت از عقاید منتسكیو و جان لاك بود. در آمریكا، سه سال از تصویب اصلاحیههای ده گانه قانون اساسی این فدراسیون كه به «بیل آو رایتز» معروفند و حقوق انسان ازجمله حق حمل اسلحه را تضمین كرده اند میگذشت. در آلمان؛ فردریك شیلرSchiller آموزش زیبایی هنرهای انسانی و زیبایی شناسی را توصیه میكرد. در اروپا بردگی لغو و مقررات تثبیت قیمتها به اجرا در میآمد.نظر به این كه حكومت ایران ار آن پس تاسال 1925 در دست قاجارها بود و در دوران پهلوی هم عمدتا رجال عهد قاجار بر سر كار بودند به مصیبتی كه بر كرمانیان وارد آمد ـ آن طور كه باید، توجه و اشاره نشد. اگر چنین فاجعه یی در كشوری دیگر صورت گرفته بود آن را در تقویمهای عمومی ذكر میكردند، هر سال یادآور میشدند و دست كم در شهر و ایالت مربوط روز بزرگداشت مقتولین تعیین و تعطیل عمومی اعلام میشد.
«ممتاز محل» همسر «شاهجهان» امپراتور تیموری (مغول تبار) هند هفتم و طبق برخی محاسبات تقویمی 17 ژوئن 1631 هنگام وضع حمل پانزدهمین فرزند خود درگذشت و «شاهجهان» كه به وی علاقه فراوان داشت تصمیم گرفت به یادبود او یك ساختمان باشكوه بسازد و بنای «تاج محل = کاخ، شاه نشین» سال بعد آغاز شد و پس از 23 سال به پایان رسید. این بنای باشكوه كه از سنگ مرمر ساخته شده است توسط استاد عیسی، معمار مشهور ایران طراحی و بنا گردیده و هنوز یكی از ابنیه زیبای جهان بشمار میرود. همین ساختمان بانو «ممتاز محل» را مشهور جهان كرده است. ممتاز محل نیز نوه یک امیرزاده ایرانی ـ از ایران خاوری ـ بود و پیش از ازدواج، ارجمند بانو نام داشت. وی در اپریل 1593 به دنیا آمده بود. شاهزاده خرّم پس از اینکه به نام شاهجهان به سلطنت رسید ارجمند بانو را لقب ممتاز محل (برترین فرد در کاخ شاهی) داد. با وجود این و برغم علاقه شدید به ممتاز محل، شاهجهان با دو دختر دیگر ازدواج کرد و سه زنه بود.
بیابان زایی چیست؟ بیابان زایی؛ یعنی تخریب زمینها در مناطق خشک، نیمه خشک و نیمه مرطوب تحت تأثیر عوامل اقلیمی و انسانی. این تخریب می تواند سبب از بین رفتن پوشش گیاهی و پیدایش شرایط بیابانی شود و بر گسترش و قلمرو بیابانها بیفزاید. البته نواحی تبدیل شده به بیابان، توان قابل ملاحظهای دارند و میتوان آنها را با مدیریت منظم، برنامه ریزی اصولی و هدایت شده و حفاظت آب، بازسازی کرد. چنین مناطقی در سطح کره زمین وسعتی برابر 21 میلیون کیلومتر مربع دارد که حدود بیست درصد خشکیها را در برمیگیرد. گرمترین آنها صحرای افریقای شمالی و سردترین آنها صحرای گوبی مغولستان است. در جهان سیزده بیابان وجود دارد و دشت کویر و دشت لوت ایران، از مهم ترین بیابانهای جهان به شمار می روند. فعالیتهای بیابان زدایی در ایران، از سال 1344 تاکنون حدود دو میلیون هکتار جنگل های دست کاشتی است که در چهار استان کشور پراکنده است. نقش عمده این پوشش گیاهی عبارت است از حفاظت از روستاها، شهرها و زمین های بایر، حفظ راههای ارتباطی از یورش شنهای روان، مراقبت از تأسیسات اقتصادی، صنعتی و نظامی، کاهش آلودگی هوا، تأمین علوفه و تولید چوب در حد مجاز.
بنی مصطلق تیرهای از قبیلهی خُزاعه میباشند كه با قریش هم جوار بودند. آنان قصد داشتند با تهیهی سلاح و نیرو، مدینه را به محاصره درآورند. پیامبر اسلام(ص) همچون مواقع دیگر، برای خاموش كردن نطفهی فتنه، با یاران خود به سوی قبیله بنی مصطلق حركت كرد و در كنار چاه "مریسیع" با آنان روبرو گردید و پس از نبردی، سپاه دشمن را پس از دادن 10 كشته متفرق کرد.
جلیل شهناز، در سال ۱۳۰۰ در اصفهان به دنیا آمد. تقریباً همه اعضای خانواده وی با موسیقی آشنایی داشتند و در رشتههای مختلف هنر از جمله تار، سهتار، سنتور و کمانچه به مقام استادی رسیدند. پدرش «شعبان خان» علاقه وافری به موسیقی اصیل ایرانی داشت و علاوه بر تار که ساز اختصاصی او بود، سهتار و سنتور هم مینواخت. عموی او غلامرضا سارنج هم از نوازندگان کمانچه بود. جلیل شهناز، از کودکی به موسیقی علاقهمند شد و نواختن تار را در نزد عبدالحسین شهنازی و برادر بزرگ خود حسین شهناز که به خوبی ساز مینواخت، آغاز کرد. پشتکار زیاد و استعداد شگرف جلیل به حدی بود که در سنین جوانی از نوازندگان خوب اصفهان شد. در کتاب «موسیقیدانان ایرانی» نوشته پژمان اکبرزاده آمده است: «شهناز نوازندگی در رادیو اصفهان را از سال ١٣٢٨ آغاز کرد و در سال ١٣٣٦ به دعوت سازمان رادیو به تهران آمد و در برنامه های گوناگونی مانند برنامه گلها، ارکستر حسین یاحقی و ... به عنوان تکنواز و همنواز به فعالیت پرداخت. وی همچنین در گروه "یاران ثلاث" (همراه با تاج اصفهانی و حسن کسایی) و گروه "اساتید موسیقی ایران" کنسرتهای بسیاری را در داخل و حارج از ایران اجرا نمود. شهناز در برنامههای جشن هنر شیراز نیز حضوری فعال داشت.» این نوازنده تار در طول زندگی هنری خود با هنرمندان والای کشور از جمله فرامرز پایور، حبیبالله بدیعی، پرویز یاحقی، همایون خرم، علی تجویدی، منصور صارمی، رضا ورزنده، امیر ناصر افتتاح، جهانگیر ملک، اسدالله ملک، حسن کسائی، محمد موسوی، تاج اصفهانی، ادیب خوانساری، محمودی خوانساری، عبدالوهاب شهیدی، اکبر گلپایگانی، حسین خواجه امیری و محمد رضا شجریان همکاری داشتهاست. وی در دههٔ ۱۳۶۰ همراه با فرامرز پایور (سنتور)، علی اصغر بهاری (کمانچه)، محمد اسماعیلی (تنبک) و محمد موسوی (نی) «گروه اساتید» را تشکیل داد و با این گروه، مسافرتهای متعددی به کشورهای اروپایی، آسیایی و آمریکا داشت. وی در سال ۱۳۸۳ به عنوان چهره ماندگار هنر و موسیقی برگزیده شد. همچنین در ۲۷ تیر سال ۱۳۸۳، مدرک درجه یک هنری (معادل دکترا) برای تجلیل از یک عمر فعالیت هنری به جلیل شهناز اهدا شد. در سال ۱۳۸۷، محمدرضا شجریان، گروهی که با آن کار میکرد را به افتخار جلیل شهناز، گروه شهناز نام گذاشت. جلیل شهناز، علاوه بر نواختن تار، که ساز اختصاصی اوست، با نواختن ویولون، سنتور و تمبک نیز آشنایی دارد. معروف است که او در شیوه نوازندگی میتواند با ساز خود علاوه بر نواختن، آواز هم بخواند. جلیل شهناز در ٢٧ خرداد ١٣٩٢ به علت کهولت سن در تهران درگذشت.
ایده تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی ابتدا در جامعه اسلامی دانشگاهیان مطرح شد و به دنبال آن آقای هاشمی رفسنجانی رییس وقت مجلس شورای اسلامی با طرح این مطلب در شورای اقتصاد، نظر مساعد شورا را تامین نمود. این مسأله با حضرت امام خمینی(ره) نیز مطرح شد و معظمله از این پیشنهاد استقبال نموده و مبلغی را بدین منظور اهدا كردند. پس از تدوین اساسنامه مقدماتی دانشگاه آزاد اسلامی، آقای هاشمی رفسنجانی در آخرین جمعه اردیبهشت سال 1361 موجودیت این دانشگاه را اعلام كرد. سرانجام دانشگاه آزاد اسلامی در 27 خرداد 1361 به طور رسمی تاسیس شد و پس از گذراندن مراحل مقدماتی، آماده پذیرش دانشجو در اواخر آن سال شد. بدین ترتیب كه در اسفند ماه 1361، اولین آزمون دانشگاه آزاد اسلامی در 10 شهر كشور و با حضور 30 هزار شركت كننده برگزار شد كه از این میان، 3000 نفر انتخاب و مشغول تحصیل شدند. اساسنامه مصوب سال 1361 تا دی ماه 1364 به تنهایی مبنای كار و حركت دانشگاه بود ولی بعدها اساسنامه جدیدی با عنوان قانون تأیید رشتههای دانشگاهی آزاد اسلامی در دهم تیرماه 1369 به تصویب هیئت وزیران رسید كه به موجب آن، نحوه همكاری استادان و محققان دانشگاهها و پژوهشگاههای دولتی با این دانشگاه و همچنین طرز استفاده دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی از آزمایشگاهها، بیمارستانها، كتابخانهها و كارگاهها و فضای آموزشی مؤسسات آموزش عالی دولتی مشخص شد.
شهید اصغر احمدی، سال ۱۳۳۸شمسی در اصفهان چشم به جهان هستی گشود. دوران کودکی را در جمع خانوادهای مهربان و صمیمی سپری کرد و تحصیلاتش را تا کلاس سوم راهنمایی ادامه داد. سپس بهعلت مشکلات مالی ترک تحصیل نمود و در یک کارگاه طراحی فرش مشغول بهکار شد. بهعلت فشار زیاد کار، چشمانش ضعیف گشت و بههمین علت، به یک مغازه فرشفروشی رفت. یک سال بعد، احمدی از این مغازه هم بیرون رفت چرا که رفتار صاحب مغازه را غیراسلامی یافت. اصغر در زمان مبارزات مردمی نهضت فراگیر حضرت امام خمینی (ره)، به مبارزه علیه رژیم فاسد شاهنشاهی پرداخت. سال ۱۳۵۶شمسی، در خیابان عبدالرزاق اصفهان توسط ساواک دستگیر شد و خیلی زود بهعلت نداشتن مدرک از زندان رهائی یافت. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و در سال ۱۳۵۹شمسی استفاده از سلاحهای مختلف را فراگرفت و برای عضویت در سپاه پاسداران ثبتنام نمود که بهعلت ضعف بینائیاش پذیرفته نشد، از اینرو به بسیج رفت و دوره فشرده ۴۵ روزهای را در پادگان فرحآباد گذراند. سپس به میدان رزم شتافت و فقط یک مرتبه برای دیدار با خانوادهاش به شهر بازگشت. مادر مصرانه از او خواست که در خانه بماند. اصغر در پاسخ اصرارهای مداوم مادر، گفت: «مگر میشود که انسان یک نمازش را بخواند و نماز دیگر را نه.» احمدی سرانجام در تاریخ پانزدهم فروردینماه به جبهه دارخوئین رفت و مردانه در مقابل دشمن بعثی ایستاد. بیست و هفتم خردادماه سال ۱۳۶۰ هجری شمسی، روز وصل اصغر بود. روزی که او در عملیات فرماندهی کل قوا، بال در بال ملائک به دیدار حق شتافت. جوان بیست و دو ساله ایران اسلامی بر اثر اصابت گلوله از خاک به افلاک پر کشید و بار دیگر شیعه علی (ع) بودن را به جهانیان اثبات نمود.