• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1204
تعداد نظرات : 1251
زمان آخرین مطلب : 5468روز قبل
دعا و زیارت
ماه رمضان که از آن به عنوان ماه خود سازی و دستیابی به معرفت پروردگار یاد شده این فرصت را به انسان می دهد تا زمانی هرچند کوتاه، رها از بندگی دنیا، راه بندگی خالق را در پیش گیرد و گذشته پر از خطای یک ساله خویش را با حالی که برخاسته از شناخت خداوند است به آینده ای روشن پیوند زند. 
ماه رمضان، فرصتهای ارزشمندی را که چون ستارگان، راه هدایت را برای آدمی معین می نماید، در اختیار میهمان ضیافت الهی قرار می دهد تا با استفاده از این فرصتها به سر منزل مقصود راه یابد. یکی از این فرصتهای بی بدیل که در قرآن کریم به آن اشاره مستقیم شده، شب قدراست؛ شبی که از هزار ماه بهتر است. شب قدر، به استناد مضمون روایات، شبی است که پرونده یک ساله سرنوشت انسان در آن گشوده می شود و به تأیید الهی می رسد. 
● معنای شب قدر در آیات قرآن 
اولین پرسشی که در خصوص این شب به ذهن متبادر می شود این است که معنای «قدر» چیست؟ و چرا این شب، «شب قدر» نامیده شده است؟ 
خداوند در سوره قدر، شبی را که قرآن در آن نازل شده «شب قدر» نامیده است، و به ظاهر مراد از آن تقدیر و اندازه گیری است، چنانکه علامه طباطبایی این وجه بیان را اختیار می کند.( المیزان، ج۲۰، ص ۵۶۱) 
آیه سوره دخان که در وصف «شب قدر» است، بدین معنا دلالت دارد. خداوند در این سوره در بیان ارزش، اهمیت و جایگاه شب قدر، افزون بر نزول یکپارچه و کامل قرآن، به یک امر دایمی و همیشگی اشاره می کند و می فرماید: «در آن هر حادثه ای که باید واقع شود، خصوصیاتش مشخص و محدود می گردد، این امری است خلف ناپذیر، امری است از ناحیه ما که این ماییم فرستنده رحمتی از ناحیه پروردگارت.» 
از این آیه استفاده می شود که شب قدر منحصر در شب نزول قرآن بر پیامبر گرامی(ص) و آن سالی که قرآن در آن به صورت دفعی نازل شد، نیست، بلکه با تکرار سالها و گردش روزگار، آن شب نیز مکرر می شود. پس در هر ماه رمضان از هر سال قمری شب قدر هست، که در آن شب، امور سال آینده تا شب قدر سال بعد اندازه گیری و مقدر می شود. 
در سوره قدر نیز خداوند می فرماید: «شب قدر از هزار ماه بهتر است» و نیز می فرماید فرشتگان در آن شب نازل می شوند. واژه «تنزل» نیز نشان بر دوام و استمرار و تکرار آن دارد. 
● شب قدر در روایات 
طبق روایات فراوانی که در منابع شیعی آمده، شبهای نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان «شبهای قدر» معرفی شده اند. (الدر المنثور، ج ۶، ص ۳۷۶) 
چنان که می دانیم، شب قدر میان سه شب از ماه مبارک رمضان، مردد است. شب نوزدهم، بیست و یکم یا بیست و سوم این ماه. دلایل و روایات نیز چنان است که گویا در این مردد بودن و ابهام، تعمدی هست. وقتی از امام معصوم سؤال می شود آخر کدام یک از این سه شب، شب قدر است، پاسخ چنین می آید که شما را چه باک که بیش از یک شب به درگاه خداوند حاضر شوید و از گناهانتان استغفار کنید. 
نکته دیگری که درباره شب قدر در روایات بدان اشاره شده، بحث تقدیر زندگی سالانه انسان در آن شب است. 
چنانکه در سوره «قدر» می خوانیم، در شب قدر، «فرشتگان و روح، به اذن پروردگارشان به زمین نازل می شوند.» و چنانکه روایات، در شرح و تفصیل این آیه گفته اند، فرشتگان در هر شب قدر، اعمال بندگان خداوند را بر پیامبران و امامان معصوم(ع) عرضه می کنند؛ زیرا ایشان «حجت» خدا بر زمین و ولی اویند. امام باقر(ع) در این ارتباط می فرماید: در شب قدر به ولی امر(امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل می شود و وی درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایی می شود.(المیزان، ج ۱۹، ص ۱۰۱- ۱۰۳) 
● تقدیر الهی و رابطه آن با اختیار انسان 
یکی از سؤالهای معمول که در رابطه با معنای شب قدر در آیات و روایات مطرح می شود، این است که اگر قرار است خداوند تقدیر یک ساله انسان را در این شب رقم بزند، پس نقش اختیار انسان در زندگی چیست؟ حال آنکه یکی از مبانی کلامی تشیع، بحث مختار بودن انسان است که در روایات فراوانی از ائمه معصومین(ع) به آن اشاره شده است. با این همه، در نگاه اولیه بین آنچه از ائمه اطهار(ع) در رابطه با اختیار و آزادی انسان آمده است و آنچه در تفسیر شب قدر بیان شده، تناقضی به وجود می آید که این دو حیطه را در مقابل یکدیگر قرار می دهد. 
آنچه از مجموع آیات و روایات به دست می آید این است که، شب قدر هیچ گونه منافاتی با اختیار انسان ندارد و بدون تردید، او در سرنوشتی که در شب قدر برایش رقم می خورد، موثر است. حتی می شود گفت نقش اصلی در تعیین سرنوشت به خود انسان سپرده شده تا آنچه بخواهد برای فردای خود رقم بزند. 
برای اثبات این ادعا، می توان به برخی ادله که در ذیل می آید، استناد کرد: 
۱) مهر تأیید الهی بر نقش انسان در تعیین سرنوشت 
در قرآن کریم به نزول قرآن وفرشتگان در شب قدر اشاره شده و نیز آن شب، «شب سلامت» خوانده شده است. حکمت معرفی شب قدر به عنوان شبی که قرآن در آن نازل شده و شبی که مقدرات در آن سامان داده می شود، این است که بنده سرنوشت و مقدرات خویش را به قرآن پیوند بزند و آن را سرمشق و سرچشمه فکر و عمل خویش قرار بدهد، در صورتی که هماهنگ با مفاهیم و معانی قرآن بود، عامل به قرآن، سعادتمند است و اگر مخالف با مفاهیم عالی قرآن بود، فاعل آن گمراه خواهد بود. 
۲) اجماع مسلمین 
تاکید همه پیروان فرق و مذاهب اسلامی بر اهمیت شب قدر و شب زنده داری و تشکیل اجتماعات با شکوه برای خواندن دعا و مناجات و راز و نیاز با پروردگار و طلب مغفرت از پروردگار، برخاسته از یک واقعیت انکارناپذیر در خصوص دخالت انسان در سرنوشت خویش است. 
۳) دعاهایی با مضامین بلند پرواز! 
در روایت معتبری آمده است؛ دعا سرنوشت انسان را تغییر می دهد، از سوی دیگر دعاهای وارده که قرائت آن در شب قدر توصیه شده است به لحاظ عرفانی و معنوی مضامین بسیار بلندی دارد. مضمون دعاهای وارده در شب قدر، نور امید به فردایی بهتر را در دل انسان زنده می کند و او یاری و لطف پروردگار را از زبان اولیای الهی می شنود؛ لذا ندامت از گذشته سراسر وجودش را فرا می گیرد و به امید ساختن دنیا و آخرتی توأم با نور ایمان و امید به الطاف الهی، برنامه های آینده را تدوین می نماید. 
انسان با توسل به ادعیه مأثوره وارد مسیر سرنوشت خویش گشته و آن را تغییر می دهد. گاهی برای پیمودن مسیر مقدرات، بر بال دعا و گاه بر بال عمل می نشیند؛ گرچه دعا هم نوعی عمل شمرده می شود. بنابراین، دعا در شبهای قدر که یک کار اختیاری می باشد منشأ اثر است و در سرنوشت افراد دخالت دارد؛ به همین دلیل به آن سفارش فراوان شده است. 
۴) تکمیل اعمال صالحان 
بی شک، دستیابی به فلسفه وجودی آنچه در تعالیم آسمانی اسلام به آنها سفارش فراوان شده است، نیازمند تلاش در کسب معارف و شناخت ویژگیهای بی بدیل شریعت اسلام است. یکی از راه های رسیدن به مقامهای بالای عرفانی که راه پیمودن مسیر حق از آن می گذرد، دقت در اعمال صالحی است که از مؤمن به خداوند سر می زند. 
شب قدر یکی از ظرفیتهای زمانی ارزشمندی است که مومنان و صالحان برای جبران کمبودهای اعمال خود می توانند از آن بهره برداری نمایند. 
در این ارتباط، روایتی نیز از امام باقر (ع) وارد شده، در پاسخ به این پرسش که چرا شب قدر به وجود آمده و به عبارت دیگر فلسفه شب قدر چیست؟ ایشان می فرمایند: اگر خداوند کارهای مؤمنان را چند برابر نکند، به سر حد کمال نمی رسند، اما از راه لطف کارهای نیکوی آنها را چند برابر می فرماید تا کاستی هایشان جبران شود. 
براین اساس، «عمل صالح، خود بنده است؛ هنگامی که یک عمل صالح معمولی با زمانی پربرکت و مقدس همراه گردد، از ارزشی چند برابر برخوردار می شود و گاه همراه شدن یک عمل صالح با ولایت و اعتقاد و امامت می تواند انسان را به اوج شرافت برساند؛ پس، راز سعادتمند شدن انسانها در شب قدر، عمل اختیاری صالحی است که با عنایت خداوند، برکت یافته و چند برابر می شود.»
يکشنبه 31/6/1387 - 21:15
دعا و زیارت
● علی علیه‏السلام در زمان خلفا 
حضرت امیرالمؤمنین علیه‏السلام با خلفا همکاری می‏کردند. چون ظاهرا مطابق دستور دین عمل می‏نمودند و تشنجی در کار نبود.(۱) 
▪ حضرت امیر، بیست و چند سال به واسطه‏ی مصالح عالیه‏ی اسلام در نماز این‏ها(۲) رفت ـ عـرض بکنم که ـ تبعیت از این‏ها کرد، برای این که یک مصلحتی بود که فوق این مسایل بود.(۳) 
▪ حضرت امیر،سلام‏اللّه‏علیه، ابوالائمه، اول شخص اسلام‏بعداز رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، درطول‏مدت عمرشان در جهاد بودند و در آن مدتی که اختلافات بین دستجات بود ایشان آرامش را حفظ کردند، برای این که اسلام محتاج به آرامش است.(۴) 
▪ یک جنگ باطنی داشت که صلاح این می‏دید که باید اجتماع محفوظ بماند و باید این استقرار پیدا بکند.(۵) 
▪ آن بیست و چند سال برای مصالح اسلامی مـوافقت کرد، بچـه‏هایش را بـه جنـگ فـرستـاد.(۶) 
▪ همین علی‏بن ابیطالب که رسول خدا او را به جای خودش نصب کرد، بیست و چند سال برای مصالح اسلامی موافقت کرد با اشخاصی که به عقیده‏ی او غاصب مقام بودند، برای این که مصالح اسلام اقتضـا می‏کرد. اگـر حضرت آن وقـت می‏خواست معارضه بکند، اسلام در خطر بود.(۷) 
▪ بعد از رسول خدا مشاور جنگی بوده است، ولو این که مدت‏های طولانی اسلام محروم شد از ایشان.(۸) 
▪ بعد از رسول اللّه‏ هم که مدت‏های طولانی، ملت‏ها، محروم ماندند از قیادت ایشان، ایشان، باز، کنار نبود، ایشان باز برای حفظ مصالح مسلمین همراه بود. صبر می‏کرد، ولی در آن وقت هیچ اصلاً اظهار چیزی نمی‏کرد، مخالفت نمی‏کرد. بعد از این که آن‏ها متکفل امور بودند، ایشان اهل مشورت آن‏ها بود؛ راهنمایی می‏کرد. بچه‏هایش را می‏فرستاد به جنگ.(۹) 
▪ حضرت امیرسلام‏اللّه‏علیه در بسیاری از اموری که برایش خیلی سخت بود، دندان روی جگر می‏گذاشت و موافقت می‏کرد برای مصالح کلی، برای مصالح اسلام.(۱۰) 
● حکومت علی علیه‏السلام 
▪ سیاست و مدیریت 
آن هم حکومت حضرت امیر است که همه‏ی‏تان می‏دانید و آن وضع حکومتش و آن وضع سیاستش و آن وضع جنگ‏هایش. نگفت که ما بنشینیم در خانه‏ی‏مان دعا بخوانیم و زیارت بکنیم و چه کار داریم به این حرف‏ها، به ما چه.(۱۱) 
حضرت امیر یک مملکت را اداره می‏کرد. سیاستمدار یک مملکت بود.(۱۲) 
خاصیتی که در علی‏بن ابیطالب علیه‏السلام بود که یک رجل سیاسی بود؛ از خطش معلوم است که مرد سیاست بوده و از کاغذی که به مالک اشتر نوشت و دستورهایی که داده، همه‏اش دستورهای سیاسی است.(۱۳) 
پیغمبر اسلام در سیاست دخالت نمی‏کرد؟ می‏توانید بگویید پیغمبر هم یک عامل سیاسی بوده، پس کنار؟ در امور سیاست وارد نمی‏شد؟ تمام عمرش در امور سیاسی بود. تمام عمرش را صرف کرد در سیاست اسلامی و حکومت اسلامی تشکیل داد. حضرت امیر حکومت اسلامی داشت و حکومت‏های اسلامی می‏فرستاد آن طرف. این‏ها سیاست نبودند؟(۱۴) 
ما ندیدیم در تاریخ، کسی گفته باشد رسول اکرم و امیر مؤمنان در جایی از صحنه کناره‏گیری کنند و در مسجد بنشینند و ذکر بگویند، بلکه به عکس؛ در همه جا حضور داشتند و در صحنه بودند.(۱۵) 
مرتبه‏ی اعلای عرفان را امام علیسلام‏اللّه‏علیه داشته است و هیچ این چیزها نبوده در کار. خیال می‏کردند که کسی که عارف است باید دیگر به کلی کناره گیرد از همه چیز و برود کنار بنشیند و یک قدری ذکر بگوید و یک قدری تغنی بشود و یک قدری چه بکند و دکان‏داری. امیرالمؤمنین در عین حالی که اعرف خلق اللّه‏ بعد از رسول اللّه‏ در این امت، اعرف خلق اللّه‏ به حق تعالی بود، مع‏ذلک نرفت کنار بنشیند و هیچ کاری به هیچی نداشته باشد. هیچ وقت هم حلقه‏ی ذکر نداشت؛ مشغول بود به کارهایش، ولی آن هم بود.(۱۶) 
▪ عدالت اجتماعی 
امیرالمؤمنین علیه‏السلام می‏فرماید من حکومت را به این علت قبول کردم که خداوند تبارک و تعالی از علمای اسلام تعهد گرفته و آن‏ها را ملزم کرده که در مقابل پرخوری و غارت‏گری ستمگران و گرسنگی و محرومیت ستمدیدگان ساکت ننشینند و بی‏کار نایستند: 
«أما وَالَّذی فَلَقَ الْحَبَّة وَ بَرَأالنَّسَمَةَ، لَوْلا حُضُورُالْحاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّة بِوُجُود النّاصِرِ وَ ما أَخَذَاللّه‏ُ عَلَی الْعُلَماءِ أَنْ لایُقارُّوا عَلی کِظَّةِ ظالِمٍ وَلاسَغَب مَظْلُوم، لألقَیْتُ حَبْلَها عَلی غارِبِها وَلَسَقَیْتُ آخِرَها بِکَأسِ أَوَّلِها؛ وَلاَلْفََیْتُمْ دُنْیاکُمْ هِذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ(۱۷)». 
سوگند به آن که بذر را بشکافت و جان را بیافرید! اگر حضور یافتن بیعت‏کنندگان نبود و حجت بر لزوم تصدی من با وجود یافتن نیروی مددکار تمام نمی‏شد و اگر نبود که خدا از علمای اسلام پیمان گرفته که بر پرخوری و غارت‏گری ستمگران و گرسنگی جان‏کاه و محرومیت ستمدیدگان خاموش نمانند، زمام حکومت را رها می‏ساختم و از پی آن نمی‏گشتم. و می‏دیدید که این دنیاتان و مقام دنیایی‏اتان در نظرم از نَمی که از عطسه‏ی بزی بیرون می‏پرد، ناچیزتر است.(۱۸) 
▪ حضرت امیرالمؤمنین علیه‏السلام درباره‏ی نفس حکومت و فرماندهی به ابن‏عباس فرمود: این کفش چقدر می‏ارزد؟ گفت: هیچ. فرمود: فرماندهی بر شما نزد من از این هم کم‏ارزش‏تر است؛ مگر این که به وسیله‏ی فرماندهی و حکومت بر شما بتوانم حق (یعنی قانون و نظام اسلام) را برقرار سازم و باطل (یعنی قانون و نظامات ناروا و ظالمانه) را از میان بردارم.(۱۹) 
▪ این پنج سال حکومت، یا پنج ـ شش سال حکومت حضرت امیر، این، با همه‏ی گرفتاری‏هایی که بوده است و با همه‏ی زحمت‏هایی که از برای حضرت امیر فراهم شد، سلبش عزای بزرگ است و همین پنج ساله و شش ساله، مسلمین تا به آخر باید برایش جشن بگیرند؛ جشن برای عدالت، جشن برای بسط عدالت، جشن برای حکومتی که اگر چنانچه در یک طرف از مملکتش، در جایی از مملکتش، برای یک معاهد، یک زن معاهد، یک زحمت کش بیاید یک خلخال از او، از پای او درآورد، حضرت این حاکم، این رئیس ملت، آرزوی مرگ می‏کند که مرگ برای من مثلاً بالاتر از این است که در مملکت من یک نفر زنی که معاهد هست، خلخال از پایش درآورند. این حکومت، حکومتی است که در رفتنش مردم باید به عزا و سوگواری بنشینند و برای همین پنج سال و پنج روز حکومتش باید جشن بگیرند؛ جشن برای عدالت، جشن برای خدا، جشن برای این که این حاکم، حاکمی است که با ملت، یک رنگ است، بلکه سطحش پایین‏تر است در زندگی و سطح روحی‏اش بالاتر از همه‏ی آفاق است و سطح زندگی‏اش پایین‏تر از همه‏ی ملت. برای یک همچنین حکومتی که حکومت عقل است، حکومت عدل است، حکومت ایمان است، حکومت الهی است، در رفتنش عزا لازم است و در برقراری‏اش برای همان چند سال حکومت حضرت امیر، مسلمین، باید جشن بگیرند.(۲۰) 
▪ حضرت امیرسلام‏اللّه‏علیه، آن وقتی که سلطنتش (من تعبیر به سلطنت می‏کنم روی مذاق حالا و الاّ نباید این تعبیر را بکنم)، خلافتش که همین نظیر سلطنت‏ها بوده است، یعنی نظیر به این معنا که همه جا تحت ولای او بوده است، چندین مقابل ایران بوده؛ حجاز و مصر و عراق و ایران و خیلی جاها. قاضی، خودش نصب کرده برای قضاوت. عربی رفته، یهودی است، رفته است شکایت کرده پیش قاضی از حضرت امیر که یک زرهی از من است پیش ایشان. حالا من که چیزش را نمی‏دانم، اما اصل متن قضیه را می‏دانم. قاضی خواست حضرت امیر را. رفت در محضر قاضی‏ای که خودش او را نصب کرده است. قاضی، حضرت امیر را احضار کرد. رفت. نشستند جلو او. حتی تعلیم داده به قاضی، ظاهرا در همین جاست که: «نه. به من زیادتر از این نباید احترام کنی. قضاوت باید همچو، هر دو علی السوا باشیم» یکی یهودی بود و یک هم رئیس ـ عرض می‏کنم که ـ از ایران گرفته تا حجاز تا مصر تا عراق. قاضی رسیدگی کرد و حکم بر ضد حضرت امیر داد.(۲۱) 
▪ او تمام مقصدش خدا بود. اصلش این دنیا و این ریاست دنیا و این‏ها در نظر او چیزی نبود، مگر این که بتواند یک عدلی را در یک دنیا برقرار کند، والاّ پیش آن‏ها مطرح نبود که یک ریاستی داشته باشند یا خلافتی داشته باشند، مگر این که بتوانند یک عدلی را اقامه کنند و یک حدی را جاری کنند.(۲۲) 
▪ شماها شیعه‏ی همان هستید که می‏گوید که من به اندازه‏ی این کفش کهنه‏ای که هیچ نمی‏ارزد، امارت شما را به اندازه‏ی این برایش ارزش قایل نیستم، مگر این که حقی را ایجاد کند.(۲۳) 
▪ مسئله‏ی غدیر، مسئله‏ای نیست که به نفسه برای حضرت امیر یک مسئله‏ای پیش بیاورد؛ حضرت امیر مسئله‏ی غدیر را ایجاد کرده است. آن وجود شریف که منبع همه‏ی جهات بوده است، موجب این شده است که غدیر پیش بیاید. غدیر برای ایشان ارزش ندارد. آن که ارزش دارد خود حضرت است که دنبال آن ارزش، غدیر آمده است. خدای تبارک و تعالی که ملاحظه فرموده است که در بشر بعد از رسول‏اللّه‏ کسی نیست که بتواند عدالت را به آن طوری که باید انجام بدهد، آن طوری که دل خواه است انجام بدهد، مأمور می‏کند رسول‏اللّه‏ را که این شخص را که قدرت این معنا را دارد که عدالت را به تمام معنا در جامعه ایجاد کند و یک حکومت الهی داشته باشد، این را نصب کن. نصب حضرت امیر به خلافت، این طور نیست که از مقامات معنوی حضرت باشد. مقامات معنوی حضرت و مقامات جامع او این است که غدیر پیدا بشود و این که در روایات مـا و از آن زمـان تا حالا این غدیر را آن قدر از آن تجلیل کرده‏اند، نه از باب این که حکومت، یک مسئله‏ای است، حکومت آن است که حضرت امیر به ابن‏عباس می‏گوید که «به قدر این کفش بی‏قیمت هم پیش من نیست». آن که هست، اقامه‏ی عدل است. آن چیزی که حضرت امیر سلام‏اللّه‏علیه، و اولاد او می‏توانستند در صورتی که فرصت به آن‏ها بدهند، اقامه‏ی عدل را به آن طوری که خدای تبـارک و تعـالی رضـا دارد، انجـام بدهند، این‏ها هستند،لکن فـرصت نیافتند.(۲۴) 
▪ پیغمبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومت‏های جهان، لکن با انگیزه‏ی بسط عدالت اجتماعی. و خلفای اول اسلامی حکومت‏های وسیع داشته‏اند و حکومت علی‏بن ابیطالب علیه‏السلام ، نیز با همان انگیزه به طور وسیع‏تر و گسترده‏تر از واضحات تاریخ است و پس از آن به تدریج حکومت به اسم اسلام بوده [است].(۲۵) 
▪ قانونمندی 
حکومت‏اسلامی‏درصدراسلام‏بودوهیچ‏وحشتی هم در زمان حکومت علی‏بن ابیطالب سلام اللّه‏ علیه، نبود و مردم در امان بودند.(۲۶) 
▪ حضرت امیر علیه‏السلام دستور می‏دهد که بروید صدا کنید، آن آدم‏هایی که هستند برای زکات، صدا کنید. بگویید که (به حسب روایت) که زکاتتان را داده‏اید یا نداده‏اید؟ اگر گفتند داده‏ایم برگردید و آن‏ها هم تخلف نمی‏کردند. وقتی یک حکومت آن طور شد و مردم در مقابل خدا مسئول شدند و خداوند را شاهد دیدند، آن‏ها هم تخلف نمی‏کردند و آن‏ها هم مالیاتی را که باید بدهند، می‏دادند. زکات را می‏دادند. خمس را می‏دادند.(۲۷) 
▪ حکومت رسول‏اللّه‏ و حکومت امیرالمؤمنین، حکومت قانون است. یعنی قانون خدا آن‏ها را تعیین کرده است. آن‏ها به حکم قانون، واجب الاطاعه هستند، پس حکم از آنِ قانون خداست و قانون خدا حکومت می‏کند.(۲۸) 
▪ در حکومت علی‏بن ابیطالب هم این جور نبوده که هرج و مرج باشد، هر کس هر کاری دلش بخواهد بکند. اگر یک کار خلاف می‏کرد، حضرت امیر می‏آورد و حدّش می‏زد. این طور است مسئله.(۲۹) 
▪ در صدر اسلام در دو زمان، دوبار حکومت اصیل اسلام محقق شد؛ یک زمان رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و دیگر وقتی که در کوفه، علی‏بن‏ابیطالب سلام‏اللّه‏علیه، حکومت می‏کرد. در این دو مورد بود که ارزش‏های معنوی حکومت می‏کرد. یعنی یک حکومت عدل برقرار و حاکم ذره‏ای از قانون تخلف نمی‏کرد. حکومت در این دو زمان حکومت قانون بوده است.(۳۰) 
▪ حکومت اسلامی، مثل حکومت علی‏بن ابیطالب، دیکتاتوری تویش نیست؛ حکومتی است که به عدل است. حکومتی است که زندگی خودش از زندگی سایر رعیت‏ها بدتر است. آن‏ها نمی‏توانستند مثل او زندگی کنند؛ او نان جو هم، سیر نمی‏خورد. یک لقمه، دو تا لقمه برمی‏داشت با یک خرده نمک می‏خورد. این حکومت اصلاً می‏تواند دیکتاتوری؟ دیکتاتوری برای چه بکند؟ عیش و عشرتی نیست تا این که بخواهد دیکتاتوری بکند برای او.(۳۱) 
▪ زمان پیغمبر هم قانون حکم می‏کرد، پیغمبر مجری بوده. زمان امیرالمؤمنین هم قانون حکم می‏کرد، امیرالمؤمنین مجری بود. همه جا باید این طور باشد که قانون حکم کند. یعنی خدا حکم کند، حکم خدا.(۳۲) 
▪ دولت حقه‏ی حضرت امیر،سلام‏اللّه‏علیه، که ولی‏امر بر همه چیز بود، در خدمت مردم بود. این طور نبود که حکومت بخواهد حکومت کند و مردم همین طور بی خود اطاعت کنند. این طور نبود که حکومت بخواهد به وسیله‏ی قدرتی که دارد، اجحاف کند به مردم و ظلم کند که مردم به واسطه‏ی آن ظلم از او متنفر باشند.(۳۳) 
▪ هرچه مقامات بیش‏تر است، راجع به معصیت‏هایی که در عالم می‏شود، بیش‏تر اذیت می‏شود. اگر بشنود که در آن سر دنیا یک کسی، یک کسی را اذیت کرده، این ناراحت بشود، نه از باب این که شهر خودم است، نه از باب این که مملکت خودم است، اقربای خودم است؛ از باب این که یک مظلوم در دنیا واقع شده. و لهذا می‏بیند که حضرت امیر آن طور می‏فرماید که وقتی که آن چیز را از پای یک ذمّی بیرون آوردند، می‏فرماید مرگ برای انسان چطور است. از ظلم، «بما انهُ ظُلْم»، بدش می‏آید، نه از ظلم به خودم.(۳۴) 
۳) مصایب و مشکلات 
انسان ببیند که حضرت امیر،سلام‏اللّه‏علیه، در زندگی‏اش چه وضعی داشته است، چه خلوصی در زندگی داشته است؛ چه در زندگی انفرادی چه در زندگی اجتماعی. انسان تفکر کند بر احوال حضرت امیر،سلام‏اللّه‏علیه. ملاحظه کند که چه زحماتی برای اسلام‏کشیده‏است؛چقدرزخم‏خورده‏است،چقدررنج برده است، چقدر جنگ کرده است، چقدر تشنگی خورده است. این‏ها را ملاحظه کند انسان.(۳۵) 
▪ حضرت امیر علیه‏السلام و شیعه چون در امور حکومتی و کشوری دخالت می‏کردند، آن همه مورد اذیت و مصیبت قرار گرفتند، اما دست از جهاد و فعالیت نکشیدند، تابر اثرتبلیغات و مجاهدات آنان، امروز، تقریبا دویست میلیون شیعی‏در دنیا وجود دارد.(۳۶) 
▪ حضرت امیر هم نتوانست. تکلیف را عمل کرد، ولی در مقابلش ایستادند، اصحاب خودش ایستادند در مقابلش.(۳۷) 
▪ مشکلات امیرالمؤمنین،سلام‏اللّه‏علیه، از مشکلات ما بیش‏تر بوده. گرفتاری آن‏ها از گرفتاری ما بیشتر بوده. آن‏ها از دوستانشان مخالفت می‏دیدند؛ این دسته‏ای که قیام کردند در صفین در مقابل حضرت امیر و ایستادند و شمشیر کشیدند به روی حضرت، این‏ها از دوستان حضرت بودند. مخلصین حضرت بودند. گرفتاری حضرت از مخلصینش شاید بیش‏تر بود از سایرین.(۳۸) 
▪ حضرت امیرسلام‏اللّه‏علیه، ابوالائمه، اول شخص اسلام بعد از رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، در طول مدت عمرشان در جهاد بودند.(۳۹) 
▪ حضرت امیر،سلام‏اللّه‏علیه، در ایام خلافتش بدتر بود برایش و سخت‏تر برایش گذشت تا ایام قبل از خلافت، تا ایامی که زمان رسول‏اللّه‏ آن جنگ بود و برجسته‏ترین مرد برای جنگ بود. در زمانی که به خلافت رسیدند گرفتاریشان بسیار زیادتر بود، برای این که آن وقت عهده‏دار یک مسایل بزرگ بودند و غیر از چیزهایی که باید انجام بدهند، مؤونه‏اش کم بود. مع‏ذلک خوب مقاومت کردند و اسلام را ترویج کردند و به پیش بردند و ائمه‏ی ما علیهم‏السلام ، همه‏شان یا در حبس بودند، یا در تبعید بودند، یا در محاصره بودند. این‏ها یک چیزی بود که برای آن‏ها از باب این که برای اسلام بود، سهل بود.(۴۰) 
▪ خوب ملاحظه کنید که در همان زمان حضرت امیر، همچو نبود که همه‏ی این‏هایی که می‏روند اطراف و از طرف چیز [حکومت] همه‏شان یک مردم سیری باشند. اصلش بسیاریشان کارهای خلاف هم می‏کردند. افرادی باعث ناراحتی حضرت امیر هم چیز [رفتار [می‏کردند. حضرت امیر هم اقدام می‏کرد، چیز [نامه [می‏نوشت به آن‏ها.(۴۱) 
▪ مشکلات حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، حضرت امیر،سلام‏اللّه‏علیه، بسیار بیش‏تر بوده است از مشکلاتی که ما امروز مبتلای به او هستیم.(۴۲) 
▪ آن چیزی که موجب تأسف است، این است که مجال پیدا نکرد حضرت امیر،سلام‏اللّه‏علیه ، نگذاشتند مجال پیدا بکند. چون حکومتی که حکومت اللّه‏ است در دنیا به آن نحوی که می‏خواست، خود حضرت امیر،سلام‏اللّه‏علیه ، می‏خواست پیاده کند تا دنیا بفهمد که اسلام چی آورده است و چه شخصیت‏هایی دارد. در آن وقت که حکومت دست ایشان نبود که مجال نبود، آن وقت هم که حکومت دست ایشان آمد، باز هم مجال ندادند؛ سه تا جنگ بزرگ در زمان ایشان افروختند و مجال این که یک حکومتی که دل خواه او هست برقرار کند، نشد.(۴۳) 
▪ امیرالمؤمنین در زمان حکومتش که بسیار کوتاه و بسیار با ناگواری‏ها مقابل بود، می‏بینید که وقتی که آن نامه را به مالک اشتر می‏نویسد، چه مسایل مهمی را، مسایل سیاسی را، مسایل اجتماعی را، همه چیز را در آن جا ذکر می‏فرماید؛ با این که یک بخش‏نامه‏ای برای یک نفر بوده است، یک نامه‏ای برای یک نفر بوده است و آن این است که می‏گوید که به حسب نقلی که شده است که یک خلخال را از پای یک ذمّی در حکومت او درآوردند، به حسب این روایت می‏فرماید که اگر انسان بمیرد برای این، این ملوم نیست.(۴۴)(۴۵) 
▪ زمان حضرت امیر که مواجه بود با آن جنگ‏های داخلی و آن منافق‏هایی که از کفار بدتر هستند و نگذاشتند حکومت شکل بگیرد، به طوری که دل خواه باشد. اگر گذاشته بودند، مهلت داده بودند، ولو در یک دوره کوتاهی حکومت تحقق پیدا کرده بود، آن الگویی که آن‏ها به عالم نشان می‏دادند، برای بشر تا آخر یک درس بزرگی بود و ما باید متأسف باشیم برای این امر که محروم شدیم از یک همچو برکت بزرگی.(۴۶) 
▪ حضرت امیر هم متأثر بوده از این که جوان‏ها چه می‏شدند، اما می‏نشسته خانه و بگویند من متأثرم؟! یا می‏رفتند جنگ و خودشان جنگ می‏کردند و در عین حال هم برای آن‏هایی که شهید شده بودند، متأثر بودند؟(۴۷) 
▪ آن وقتی که با ایشان بیعت کردند، البته ایشان هم در عین حالی که خودش را حق می‏دانست، می‏گفت که بروید یکی دیگر را، می‏دانست این‏ها یک اشخاصی نیستند که اهل کار باشند. ولی خوب، فشار آوردند به ایشان، با ایشان بیعت کردند.(۴۸) 
▪ درود بی‏پایان بر علی‏بن ابیطالب که با دژخیمانِ به صورت مسلمان و مقدس‏نماهای بدتر از کفار جنگید و از هیچ قدرتی نهراسید.(۴۹) 
▪ من با جرأت مدعی هستم که ملّت ایران و توده‏ی میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملّت حجاز در عهد رسول‏اللّه‏، صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین‏بن علی، صلوات‏اللّه‏ و سلامه علیهما، می‏باشند. آن حجاز که در عهد رسول‏اللّه‏، صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، مسلمانان نیز اطاعت از ایشان نمی‏کردند و با بهانه‏ای به جبهه نمی‏رفتند که خداوند تعالی در سوره‏ی توبه با آیاتی آن‏ها را توبیخ فرموده و وعده‏ی عذاب داده است. و آن قدر به ایشان دروغ بستند که به حسب نقل در منبر به آنان نفرین فرمودند. و آن اهل عراق و کوفه که با امیرالمؤمنین آن قدر بدرفتاری کردند و از اطاعتش سرباز زدند که شکایات آن حضرت از آنان در کتب نقل و تاریخ معروف است.(۵۰) 
▪ مبارزات علی علیه‏السلام 
پیشوای بزرگ ما حضرت امیرالمؤمنین علیه‏السلام ، سکوت را در مقابل ستمکاری جایز نمی‏دانست.(۵۱) 
▪ هرگاه خطبه‏هایی را که راجع به جمعه است و خطبه‏های حضرت امیر علیه‏السلام را ملاحظه کنید، می‏بینید که بنابراین بوده که مردم را به راه بیندازند و به حرکت درآورند و به مبارزه برانگیزند؛ برای اسلام فدایی و مجاهد بسازند و گرفتاری‏های مردم دنیا را برطرف کنند.(۵۲) 
▪ امیرالمؤمنین علیه‏السلام ، عمر خود را در پیکار با ستمگران که خود را مسلمان معرفی می‏کردند به سر برد.(۵۳) 
▪ حضرت امیر برای علم شمشیر می‏زد؛ برای توحید شمشیر می‏زد، برای بسط فقه شمشیر می‏زد.(۵۴) 
▪ در صدر اسلام امیرالمؤمنینسلام‏اللّه‏علیه ، بزرگ‏مرد اسلام، بزرگ‏مرد دنیا، با مجاهدات بزرگ خود، اسلام را رشد داد، اسلام را شکوفا کرد. امیرالمؤمنین،سلام‏اللّه‏علیه ، با شیعه‏ی بزرگوار خود در جنگ‏های بزرگ اسلام، پیشقدم بود.(۵۵) 
▪ حضرت امیر،سلام‏اللّه‏علیه ، به حسب خطبه‏هایی که در نهج‏البلاغه جمع شده است، خطیب بزرگ و فخر خطبا است و با آن خطبه‏های بزرگ، مردم را تجهیز می‏کردند برای دفاع از اسلام.(۵۶) 
▪ امیرالمؤمنین وقتی که یک مسئله‏ای، یک چیزی از او پرسیدند، در همان بحبوحه‏ی جنگ ایستاد و جواب داد. گفت که حالا... من شمشیر برای این می‏زنم.(۵۷) 
▪ شمشیر علی‏بن ابیطالب، ضربه‏اش می‏فرماید که از عبادت جن و انس هم بالاتر است، برای این که اصلاحی است، ضربه‏ی افسادی نیست.(۵۸)
يکشنبه 31/6/1387 - 21:15
دعا و زیارت
تاریخ اسلام مشحون از تحولات و رخدادهایی است که بازنگری و مرور هر یک از آنها می تواند روزنه نویی را برای تحول اجتماعی و فرهنگی انسان سرگشته امروز فراهم سازد. زندگی شخصیتهای ارزنده ای همچون مولای متقیان علی(ع) نیز از این قائده مستثنی نیست. آنچه پیش روی شماست گفتگوی ما با دکتر یحیی یثربی استاد دانشگاه و پژوهشگر برجسته کشورمان که با همین انگیزه صورت گرفته است که تقدیم حضورتان می گردد. 
▪ آقای دکتر، اگر اجازه بدهید این گفتگو را با طرح این پرسش آغاز کنیم که ضرورتهای اولیه تشکیل جامعه اسلامی و دستورها و تکالیفی که پیامبر اعظم(ص) تا قبل از رحلت دائماً عمل به آنها را برای تحقق جامعه اسلامی لازم می دانست و بر روی آنها اصرار می ورزید، از منظر ایشان چه بود؟ 
ـ دین مقدس اسلام دینی فردی نیست و نیامده است تا تنها احساسات یک فرد را پاسخ گوید ؛ بلکه می کوشد انسان را که موجودی اجتماعی است، اداره کند. از همین روست که تلاش می کند جامعه انسانی را به بهترین شکل اداره کند. لذا از همان آغاز، دینی سیاسی و اجتماعی به شمار می رفته است و این مسأله یکی از معجزات اسلام است زیرا پرورش انسان و کمالات او در جامعه بهتر از زندگی فردی تأمین می شود. 
این مسأله را غالب دانشمندان قبل از اسلام همچون افلاطون و ارسطو نیز تشخیص داده بودند که انسان در زندگی اجتماعی بهتر می تواند نیازهای مادی و معنوی خود را تأمین کند. بنابراین، یکی از معجزات دین اسلام آن است که از همان ابتدا تشکیل جامعه را هدف خود قرار می دهد. 
اصلاً هدف از هجرت پیامبر گرامی(ص) به خاطر همین بود که جامعه تشکیل شود؛ شکوه و عظمت مدینه بر مکه آن روز در همین نکته بود که رسول ا...(ص) مدینة النبی را در آنجا شکل داد. نظام الهی با سایر نظامها تفاوت های بسیاری دارد و یکی از این تفاوتها این است که در این نظام پیامبران زیادی مبعوث شده اند و عده کثیری نیز در برابر این بعثتها ایستاده اند. اهداف بعثتها با مشکل مواجه می شود. 
در این عصر نیز نشانه وجود این مشکل، فلسفه غیبت امام است. غیبت امام از جامعه، یعنی جامعه هنوز صلاحیت و شایستگی پذیرش نظام الهی را ندارد. 
دین اسلام مجموعه ای دستورات عبادی دارد که بخشی از آن همچون نماز، امربه معروف و نهی از منکر و یا حج، هم جمعی وهم فردی است. برخی دیگر از این دستورها همچون روزه، فردی است. اسلام علاوه بر جنبه های فردی، به جنبه های جمعی آن نیز تأکید دارد، اما اساساً اسلام دینی سیاسی و اجتماعی است. برای همین است که می بینید پیامبر(ص) در اولین فرصت پیش آمده جامعه خود را تشکیل می دهد و این جامعه را با اصولی که اسلام آموزش داده است، اداره می کند. 
این اصول بر دو محور استوار است؛ نخست یگانگی خداوند که اصل اساسی نظام توحیدی است و دیگری برابری انسانها با یکدیگر و اینکه هیچ انسانی بر انسان دیگر رجحان و برتری ندارد. 
در فلسفه سیاست اسلامی نیز باید بر اساس این دو اصل، نظام الهی را برنامه ریزی کنیم. اسلام توحید را با شعار توحیدی لااله الاا... در جامعه مستقر و برابری انسانها را در جامعه پیاده می کند. یکی از بزرگترین معجزات اسلام همین است که امتیازی به پیامبر خود در جامعه نمی دهد. 
او در این جامعه همچون سایر اعضای جامعه زندگی می کند. به تعبیر علی(ع): در میان ما مثل یکی از ما بود و حتی کوچکترین امتیاز را حتی در حد سلام دادن برای خود تحمل نمی کرد بلکه او می کوشد به دیگران سلام کند تا دیگران به او سلام گویند. غذا را در سر سفره نمی خورد چون سر سفره غذا خوردن کار کسانی بود که مالک بودند. 
محمد(ص) به دیوار گلین مسجد تکیه نداد تا مبادا باعث امتیاز او شود. او این برابری را در نهاد جامعه و عملاً با تأکید بر خود پیاده نمود. 
بنابراین پیامبر تلاش نمود این مسأله را به مردم بگوید که خدا نمی خواهد پیامبر او هیچ گونه امتیازی بر شما داشته باشد: «هیچ مزد و اجری نیز از شما نمی خواهم ولو اگر قرار است این مزد به یک سلام دادن خلاصه شود.» اساس چنین جامعه ای، توحید و خداپرستی است و از تراشیدن خدایان دروغین خبری نیست. اسلام و توحید اسلام با خلق خدایان دروغین مبارزه کرده است. 
از «ابودردا» یکی از یاران پیامبر(ص) نقل شده است که ایشان با سوز و گداز می گفت که ما همیشه می خواستیم به وسیله ای احترامی را به ایشان ادا کنیم، ولی ایشان این حسرت را بر دل ما گذاشت. می گفت کسی حق ندارد پشت سر من حرکت کند و همه باید جلوتر از من حرکت کنند. در حالی که روحیه آدمی این رویه را نمی پذیرد. 
معنویت بر جای مانده از آموزه های پیامبر(ص) و شور و شوق مسلمانان صدر اسلام این حال و هوا را تا زمانی حفظ کرد، اما او همواره نگران آسیب دیدن آن بود؛ چون تجربه تاریخ نشان داده بود عده ای به نام دین برای خود امتیاز قایل بودند و مردم را تحقیر می کردند. 
▪ این احساس نگرانی دقیقا از چه زمان آغاز شد و شکل گرفت؟ 
ـ نگرانی از این مسأله، با فتح مکه قوت گرفت. حتی یک سال قبل از فتح مکه نیز در جریان حدیبیه وقتی کفار قدرت مسلمانان را دیدند، ظاهرا ایمان آوردند. در فتح مکه نیز عده ای ظاهراً اسلام آوردند. پس از فتح مکه که اسلام از خطر نجات پیدا کرده بود و ظاهرا پیامبر(ص) باید بهترین روزهای عمر خود را می گذراند دیگر بر لبان پیامبر(ص) تا قبل از آن خالی از لبخند نبود. نمی توانستند نشانی از آن بیابند، زیرا ایشان نگران عده ای از تازه مسلمانان ظاهری بود که تنها برای رانت خواری و غارت به صف مسلمانان پیوسته بودند. 
با رحلت پیامبر(ص) قدری این حال و هوا در میان جامعه آن روز باقی ماند اما نفسانیات بشر و دسیسه آدمی بیکار نماند. اصلا مگر پیامبر آمده بود تا بشر را به فرشته تبدیل کند؟! 
علی(ع) در زمانی حکومت را به دست گرفت که نفسانیات، پایگاههای نیرومندی را برای خود مهیا ساخته بود و از قضا این پایگاهها از پایگاه های شرک خطرناکتر بود، زیرا صف شرک همواره جدا از صف یکتاپرستان بوده است؛ اما آن روز این پایگاه ها در درون اسلام بود و صف جداگانه ای نداشت؛ لذا قرآن کریم نیز بیش از آنکه به کفار بپردازد از منافقان اظهار نگرانی می کند، زیرا که دشمن خارجی صف جداگانه ای دارد، اما آنکه قرآن به دست دارد و اشک دعای کمیل بر چهره، نام علی و فاطمه بر زبانش جاری است اما برای سوءاستفاده کمین کرده است، خطر بیشتری دارد. 
چنین فردی وقتی عهده دار مسؤولیتی می شود و طبقه اجتماعی اش ارتقا پیدا می کند، خود را جای خدا قرار می دهد. مشکل مولای متقیان علی(ع) این بود که با گروهی از این افراد در صفوف خودی ها طرف بود. اگر این گروه پشت سر علی(ع) قرار می گرفت به راحتی می توانست روم، ایران و... را در اندک زمانی با کمترین تلفات فتح کند اما علی(ع) با روم و ایران طرف نبود. 
بنابراین می بینید که مشکل علی(ع) مشکل کوچکی نبود. 
▪ آیا امتیاز دادن و تساهل و تسامح ظاهری با گروهی که صرفا جاذبه های مادی دستگاه معاویه آنها را مسخ خود کرده بود، نمی توانست برای مدتی صف مخالفان را مشوش کند ؟ 
ـ ببینید؛ علی(ع) در این میان چه باید می کرد ؛ یا باید امتیاز می داد یا مبارزه می کرد و پیروز می شد. 
چون همان کسانی که در صف جبهه مخالفان او قرار داشتند، اگر نیمی از امتیازهایی را که از رهبران جبهه مقابل دریافت می کردند، از امام(ع) دریافت می کردند به صف یاران و همراهان ایشان در می آمدند. امام علی(ع) صلاح را در آن می دید که نظام اسلامی را اصل امور قرار دهد و به تکلیف عمل کند. 
این خطی بود که ما امروز به آن «خط امامت» می گوییم. امامت برای آن نیست که ما تنها به امامی متوسل شویم و با او راز و نیاز کنیم. گرچه نمی توان منکر این گونه پیوند شد؛ اما این مسایل جنبه فردی دارد، حال آنکه اسلام دینی سیاسی است. امام آن است که خط را به جامعه نشان می دهد؛ خط عاشورا را نشان می دهد و صف پیروان اسلام و امامت را از صف مخالفان متمایز می کند. 
امام آن است که به ما هشدار می دهد مبادا با پیراهن خونین حسین(ع) در دستانمان اهداف یزیدی را در میدان دنبال کنیم. ظاهر آن این است که می خواهیم انتقام ثارا... را بگیریم، اما در باطن می کوشیم به اساس اسلام پشت پا بزنیم. اینها مصداق همان ابیات منسوب به ام الکلثوم است که: تو را که کشته اند لااله الاا... و ا...اکبر سر داده اند، اما اینها در حقیقت لااله الاا... و ا... اکبر را می کشند. با این شعار اسلام را از میان برداشتن خطرناک است. 
بنابر این هدف علی(ع) بر آن قرار گرفت که نظام اسلامی را اساس تمامی امور خود قرار دهد و به هیچ وجه به ماندن خود نیندیشد و آن را مطرح نکند و اگر بخواهد آن را بیان کند، روزی به ابن عباس بگوید کفشی که اکنون بر آن پینه می زنم، چقدر ارزش دارد و او پاسخ دهد هیچ. و سپس علی(ع) بگوید بهای خلافت در نزد من از ارزش این کفش کمتر است. اما وظیفه آن است که ما کاری انجام دهیم و اگر قرار باشد کاری نکنیم و خلافت تنها به بخور و بخواب و پز دادن محدود شود، هیچ گونه ارزشی ندارد. 
علی(ع) به عنوان کسی که باید نماد، الگو و سرمشق جامعه باشد این سرمشق را به تمامی ما داده است که باید خودمان را اصل قرار ندهیم و نظام را اساس کار خود قرار دهیم. اگر ما خود بودیم که هستیم ولی اگر هم روزی نبودیم، نباید تکلیف بر زمین بماند. باید به آن عمل کنیم تا آنجا که تکلیف وجود دارد پیش برویم. وگرنه علی(ع) نیز می توانست همان حرفی را که معاویه می زد و می گفت حاکمان محل هر چه را که جمع کردند اگر فرار کنند و به سوی من بیایند متعلق به خودشان است و آنکه در خزانه خود دارند به آنها می بخشم ، تکرار کند. ایشان هم می توانست بگوید من به طور مصلحتی مقابله به مثل می کنم و تمامی حاکمانی که بر گرد معاویه حلقه زده اند، هر چه جمع کرده اند نیمی را خود بردارند و نیمی دیگر را به من بدهند. 
او نیز اگر این رویه را پیش می گرفت، گروه بسیاری می پذیرفتند. اصلا همان «ابوحریره» هم می دانست که نماز خواندن در پشت سر علی(ع) صحیح تر است؛ گرچه سفره گسترده معاویه چرب تر است. اگر علی(ع) سفره خود را اندکی چرب تر می کرد او و امثال او هم بر گردش حلقه می زدند. اما علی(ع) به هیچ عنوان راضی نشد به هر قیمت صف یاران خود را بیشتر کند. 
در حدیبیه پدربزرگ و مادربزرگ اسماء - خواهرعایشه همسر پیامبر - که مشرک بودند، به اسماء گفتند ما وضع خوبی نداریم، ممکن است اندکی از فلان مال را به ما بدهی. اسماء قبول کرد، اما گفت باید از پیامبر(ص) کسب اجازه کنم. اما پیامبر(ص) نپذیرفت. آیه ای در سوره بقره است که می گوید: ای پیامبر قرار نیست تو به هر قیمتی آنها را هدایت کنی. علی(ع) برای ما الگوی چنین مدیریتی است و ما متأسفانه به جای آنکه او را اسوه عملی خود قرار دهیم، تبدیل به مقوله ای کرده ایم که بیشتر از عرفان به ما سرایت کرده است؛ در حالی که اصل بر این است که ببینیم تکلیفمان چیست. اصل آن نیست که تنها به راز و نیاز با امام عصر(عج) اکتفا کنیم. امام در انتظار ۳۱۳نفری است که جهان را نجات دهند. 
مولای متقیان علی(ع) با آنکه امام بر حق بود، اما حاکمیت خود را اصل قرار نداد؛ بلکه اصل را بر این قرار داد که نباید نظام و اصول نظام زیر پا گذاشته شود. 
▪ شما در ابتدای این گفتگو به مسایل اجتماعی و فردی بشر اشاره کردید. دغدغه علی(ع) در جامعه پس از پیامبر(ص) معطوف به کدام یک از مسایل است؛ مسایل فردی، اجتماعی و یا اهتمام به هر دو آن؟ 
ـ واقعیت این است که علی(ع) به وضع جامعه بیش از مسایل فردی اهتمام نمود. اصلاً علی(ع) در پی آن نبود که به فردی بگوید نمازت را چگونه خواندی و او را برای آن سرزنش کرده باشد. 
تمام هم او بر این بود که اموالی را که به ناحق برده اند از آنها پس بگیرد؛ هرچند آن مال را مهریه زنانشان کرده باشند. باید این درس را از علی(ع) آموخت که به اوضاع سیاسی - اجتماعی جامعه بیش از مسایل فردی اهمیت دهیم. 
علی(ع) چیزی از خود اختراع نکرد. او چه در زمان حضور پیامبر و چه در روزهای خانه نشینی اش و چه در روزهایی که حکومت را برعهده داشت، پایش را در جای پای پیامبر می گذاشت اما مسأله این است که نیازها فرقی نداشت. پیامبر اکرم(ص) هم آمده بود تا مردم را از اسارت رهایی بخشد و توحید، برابری و عدالت انسانها را برقرار کند اما این مسأله به مرور زمان دچار آسیب شده بود و عده ای برای زیرپا گذاشتن این اصول کمین کرده و می خواستند خدایان دیگری برای خود بتراشند و بار دیگر عده ای را به اسارت عده دیگری درآورند. علی(ع) آنها را خطاب قرار داد. در قرآن کریم در آیه ای خطاب به علمای یهود آمده است آیا مردم را به نیکی دعوت می کنید اما خود را فراموش می کنید. 
در نظام اجتماعی، مردم را به امور نیک امر می کنند اما مسایل مهمتری مثل عدالت اجتماعی را فراموش می کنند و برای همین است که جامعه به طبقات مختلف تبدیل می شوند. علی(ع) نیامده بود به مردم بگوید شما تا امروز این گونه نماز می خواندید و چون این گونه نمازخواندن جای تردید بوده است، از این پس بیاییم نماز را به گونه ای دیگر ادا کنیم. او نیامده بود دعا خواندن را آیین عمومی کند؛ او در خلوت شبهای خویش به راز و نیاز سوزناکش با چاه معروف بود، اما معتقد بود آیین کردن این کار ارضای بدلی احساسات دینی است. 
علی(ع) آمده بود به مردم بگوید چرا صحیح زندگی نمی کنید و باز اجازه داده اید همچنان گروهی بر شما به ناحق حکومت کنند. گروهی آن قدر می خورند و گروهی از گرسنگی در حال مرگند. او کاری جز امر به معروف و نهی از منکر انجام نداد و در این میان بیش از همه به امور بنیادین جامعه می پرداخت. رو در رو قرار گرفتن با یزید، جزو همان کارهای بنیادی است، وگرنه در صف لشکر یزیدیان هم همان قدر نماز خوانده می شد که در صف یاران امام خوانده می شد. 
در صف آنها هم صدای قرآن بلند بود. علی(ع) آمده بود تا جاذبه های دروغین مادی را حذف کند و به جای آن جاذبه های الهی را در میان مردم رواج دهد. بنابراین بیاییم روی زندگی و مشکلات ایشان وقت بگذاریم و این تحلیل را مبنایی برای حل مشکلات نظام اسلامی قرار دهیم. ما در مسیر اسلامی شدن باید دایما آینه های شفاف و روشنی همچون زندگی علی(ع) را پیش روی خود قرار دهیم. وقتی به علی(ع) گفتند اجازه بدهید تا فلان حکمران چند روزی بر سرکار بماند، گفت اگر قرار باشد این و آن با چنین رویه غلطی بر سرکار بمانند من هم خود یکی از اسباب و زمینه سازان شرک خواهم شد.
يکشنبه 31/6/1387 - 21:14
دعا و زیارت
سلام هی حتی مطلع الفجر... 
در این ایام پرفضیلت چه تقدیری برای یکسال آینده ما رقم خواهد خورد و جزء کدام دسته از میهمانان الهی خواهیم بود؛ میهمان خوانده یا ناخوانده. آیا گریه های نیمه شبان ما در این ماه رحمت و مغفرت مورد قبول درگاه حضرت دوست جل جلاله واقع شده است. 
از همه مهمتر، در این شب های پرفضیلت قدر هنگامی که کارنامه اعمالمان به خدمت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه خواهد رفت آیا موجب خوشحالی ایشان خواهد شد یا نه، ما را شرمگین و سرافکنده خواهد کرد. 
و براستی این شب ها و روزهای گرانبهای رمضان را چگونه طی کرده ایم، آیا عبودیت و بندگی خالصانه و مخلصانه خداوند متعال را به خوبی به جا آورده ایم و فرصت باقیمانده از این ماه سراسر نور و رحمت را چگونه طی خواهیم کرد. 
گرچه تمام لحظات ماه مبارک رمضان رحمت و برکت است ولی برجسته ترین لحظه ها لحظه های لیله القدر است که خداوند متعال از این شب به عظمت یاد می کند و در سوره مبارکه قدر فضایل این شب را می شمارد. 
به مناسب ایام پرخیر و برکت قدر گزارش امروز و فردا را به تجزیه و تحلیل شب های قدر و ایام ماه مبارک رمضان اختصاص داده ایم. 
● درک جایگاه شب قدر 
ایام مبارک رمضان و خصوصاً شب های قدر فرصت مغتنمی است تا به بررسی اجمالی نامه اعمال خود بپردازیم و نقاط ضعف و قوت آن را مورد ارزیابی قرار دهیم. 
مرحوم آیت ا... بهاءالدینی در سلوک معنوی می گوید: «پیامبر خدا به مقامی رسید که برای نزول قرآن بر قلبش اهلیت پیدا کرد، حال شما مثلا هشتاد سال عبادت کرده ای ولی نتیجه آن چه بوده است؟ نتیجه اش همین بساطی است که می بینید! همان هتاکی و جهالت، این که عبادت نیست، اگر نماز جلوی دروغ ها را نمی گیرد بدان نماز نیست، نماز جلوی دروغ را می گیرد، چون خدای تعالی به همه ما حیات علمی، حیات تقوایی، حیات نوری و حیات عقلی عطا کرده، اگر همت نکنید به جایی نمی رسید، باید به فکر خودسازی باشید، اگر صدها جلسه هم باشد ولی تا تصمیم به اصلاح خودتان نگیرید فایده ای ندارد...» 
حضرت آیت ا... مصباح یزدی، مدیر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) درباره درک شب های قدر در جلسه چندی پیش خود می گوید: «با درک شب های قدر باید بتوانیم از الطاف الهی در این شب بهره مند شویم.» 
این استاد حوزه با تأکید بر ویژگی های شب قدر ماه مبارک رمضان می گوید: «تقدیر مقدرات انسان ها در طول یکسال در شب قدر مقدر می شود، علمای اهل تسنن و شیعه قایل به این هستند که شب قدر هر سال در ماه مبارک رمضان تکرار می شود و ملائکه نازل می شوند و این طور نیست که یک بار اتفاق افتاده باشد.» 
آیت ا... مصباح یزدی می گوید: «ملائکه در شب قدر مقدرات سال را که توسط خداوند به امضاء رسیده را به امام زمان(عج) عرضه می کنند و ایشان از مقدرات تمام انسان ها تا پایان سال آگاه می شوند.» 
در روایات متعدد آمده است که پیامبراعظم(ص) بر انجام اعمال شب های قدر توصیه بسیار فرموده و ائمه معصومین علیهم السلام شب زنده داری خود را تا پایان این ماه عزیز ادامه می دادند 
● رمضان، دانشگاه تربیتی و اردوگاه آموزشی قرآن 
در احادیث آمده است که پیامبر گرامی اسلام(ص) ماه رمضان را سرور ماه های دیگر نامیده است. 
حجت الاسلام والمسلمین محمد مهدی مرادی، کارشناس ارشد تخصصی تبلیغ در حوزه علمیه قم تعبیر زیبایی از ماه مبارک رمضان را بیان می کند و در گفتگو با سرویس گزارش روز کیهان می گوید: «ماه رمضان یک دانشگاه تربیتی خداوند متعال و یک اردوگاه آموزشی قرآن است، از همین رو خداوند اهداف خلقت انسان را بیان کرده و از ما خواسته که به عبودیت حقیقی برسیم و از بندگی خدا فاصله نگیریم.» 
این کارشناس ارشد تخصصی تبلیغ در حوزه علمیه قم در ادامه همین بحث می گوید: «هر دانشگاهی برای ورود پیش نیازهایی دارد و ورود به ماه مبارک رمضان نیز از این شرط مستثنی نیست، که برای ورود به این ماه لازم است با خلوص نیت وارد شویم و چشم و دست و دل را از هرگونه ناپاکی بشوییم، این درحالی است که خداوند متعال هم فرموده که من هم معیارهای گناه را در این ماه از سر راه شما برمی دارم، مهمترین مانع پیش روی ما وجود شیطان است که در این ماه به غل و زنجیر کشیده شده است.» 
مرادی می گوید: 
«هر دانشگاهی دارای یک خروجی است که افراد براساس سطح تحصیلات و زحماتی که کشیده اند کارنامه همان زحمات را خواهند گرفت، حال یکی لیسانس یا فوق لیسانس و دکترا دریافت می کند، در دانشگاه رمضان نیز خروجی آن به این شکل است که کارنامه ما باید در شب های پرفضیلت قدر به تأیید و ملاحظه آقا امام زمان(عج) برسد، حال هر شخصی برابر با خلوص نیت و میزان عبادت و بندگی اش در پایان این ماه به برکاتی نایل می شود که در واقع همان کارنامه یک ماه رمضان و تقدیر یکساله اش می باشد.» این کارشناس ارشد تخصصی تبلیغ در حوزه علمیه قم در ادامه تحلیل توصیفی خود از ماه مبارک رمضان می گوید: «چارچوب های ارزشی هر دانشگاهی به نوع استاد، دانشجو و متون درسی بستگی دارد، حال در دانشگاه رمضان خداوند متعال، پیامبر اعظم(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در جایگاه مربی قرار دارند، شاگردان نیز همین بندگان صالح خداوند هستند، حال خداوند بهترین متون درسی جهان را که همان قرآن کریم است به عنوان متون اصلی در دانشگاه رمضان قرار داده است.» 
مرادی ماه مبارک رمضان را نمایشگاهی تمام عیار از زیبایی های خداوندی می داند و می گوید: «اگر دقت کرده باشید خواهید دید که قرآن کریم در شب قدر نازل شده، صحف حضرت ابراهیم در اول، تورات حضرت موسی در ششم، انجیل حضرت عیسی در دوازدهم و زبور حضرت داود در هیجدهم ماه رمضان نازل شده، یعنی بهترین متون الهی که مسیر هدایت بشر را تعیین و ترسیم می کنند در این ماه نازل شده اند، از طرفی هم مناسبت های مهمی مثل معراج پیامبرگرامی اسلام(ص)، شهادت حضرت علی(ع)، وفات حضرت خدیجه (س)، میلاد امام حسن(ع)، وفات حضرت موسی(ع)، عروج حضرت عیسی(ع)، تولد حضرت یحیی(ع)، به زنجیرکشیده شدن شیاطین، همگی در این ماه به وقوع پیوسته که این موضوع به خوبی نشان از اهمیت بسیار زیاد ماه مبارک رمضان در پیشگاه خداوند متعال است.» 
● اهمیت شب های قدر 
در روایات متعدد آمده است آنچه در شب نوزدهم اندازه گیری شده و در شب ۲۱ محکم شده است، در شب ۲۳ مسجل و امضا می شود. 
در این شب فیوضات و فرشتگانی که نازل می شوند در شب های دیگر نیست و هیچ فیضی بالاتر از فیض معرفت نیست. این شب، شب سلم است و عبادت در آن از هزار ماه بهتر است، شبی است که انسان می تواند سلامت ابدی را برای خود تأمین کند. 
«حجت الاسلام محمدرضا کاشانی نیا» کارشناس علوم قرآنی درباره اهمیت شب های قدر می گوید: «شب های پرفضیلت قدر فرصت مناسبی برای عبادت و بندگی خداوند است، فرشتگان و روح القدس در این شب بر امام زمان(عج) نازل می شوند و آنچه را از مقدرات سالانه بشر نوشته اند بر امام عصر(عج) تقدیم می دارند، خداوند سبحان در سوره مبارکه قدر می فرمایند فرشتگان و روح در آن شب به دستور پروردگارشان بر زمین فرود می آیند. در آیات سوم و چهارم سوره دخان نیز می فرماید: در آن شب هر فرمانی برحسب حکمت صادر می شود، فرمانی از جانب ما و ما همواره فرستنده آن بوده ایم، یعنی در شب قدر فرشتگان و روح در هر سال و دایما نازل می شوند، پس باید به طور مدام فردی به عنوان ولی و جانشین وجود داشته باشد که به سوی او فرشتگان نازل شوند، این آیه سوم و چهارم سوره دخان یکی از مستدل ترین آیات قرآن کریم است که بر ضرورت وجود همیشگی یک ولی امر از جانب خداوند تاکید می کند، با این حال هر کس که نزول پیوسته فرشتگان و روح را در شب های قدر بپذیرد و به قرآن ایمان داشته باشد ناگزیر باید ولی امر را هم بپذیرد وگرنه کافر به بعضی از آیات قرآن خواهد بود، که در این صورت چنین فردی بنابر بیان صریح قرآن کریم کافر واقعی است، چرا که در آیات ۱۵۰ و ۱۵۱ سوره نساء نیز می فرماید: 
کسانی که به خدا و پیامبران خدا کافر شده اند و می خواهند بین خدا و رسولش جدایی اندازند و می گویند به برخی ایمان می آوریم به بعضی کافر می شویم و می خواهند در این میان (بینابین) اتخاذ کنند، اینان حقا کافرند و ما برای کیفرشان عذاب خوارکننده ای مهیا کرده ایم، و می بینید که خداوند منان افرادی را که پاره ای از آیات خدا را بپذیرند و برخی را نپذیرند کافر حقیقی می داند.» 
وی می گوید: «مومن حقیقی کسی است که هم استمرار شب های قدر را تا قیامت پذیرا باشد و هم وجود حجت زمان و ولی امر را قبول کند.» 
● هنر خوب زیستن در سایه دعا در شب های قدر 
امام علی(ع) در یکی از خطبه های خویش می فرمایند: «ای روزه دار! در کار خود بیندیش که تو در این ماه میهمان پروردگار خویش هستی، بنگر که در شب و روزت چگونه ای و چگونه اعضای خود را از نافرمانی پروردگارت نگه می داری. بنگر! مبادا در شب خواب باشی و در روز غافل، پس این ماه بگذرد و بار گناهت بر دوشت مانده باشد و آنگاه که روزه داران پاداش های خود را می گیرند از زیانکاران باشی و آنگاه که آنان از کرامت مولایشان نصیب می برند از محرومان باشی و آگاه که آنان از سعادت همسایگی با پروردگارشان برخوردار می گردند تو از رانده شدگان باشی!» 
حجت الاسلام لقمانی، از اساتید حوزه و دانشگاه درباره فضیلت دعا در ماه مبارک رمضان و شب های قدر می گوید: «دعاها به انسان عظمت اندیشه می دهند و در کنار از بین بردن نفاق و دورویی، هنر خوب زیستن را به انسان ها می آموزند.» 
وی می گوید: «نوع خواسته های ما از درگاه الهی جلوه شخصیتی و بلندای معرفتی ما را نشان می دهد و وسعت بینش و بصیرت انسان در تکامل خواسته های او از خداوند تأثیر به سزایی دارد.» 
حجت الاسلام لقمانی درخواست رسیدن به عقل کامل، عاقبت به خیری، رحمت و مغفرت الهی را رئوس دعاهای صالحان می داند و معیار ارزیابی آن ها را محتوا و جان مایه اعمال انسان معرفی می کند و می گوید: «استجابت دعاها تنها محصور به اجابت ظاهر آنها نیست و گاهی اجابت های هم سو یا مشابه آن که بعضا نیز انسان متوجه آن ها نیست جایگزین اجابت ظاهری خواسته های ما می شود.» 
وی به دلایل مستجاب نشدن دعا اشاره می کند و می گوید: «گناه، ریا و غفلت از سلسله عواملی هستند که موجب عدم استجابت دعاها و خواسته های ما از خداوند می شود که گاهی نیز انسان با رشد فکری خود به این مصلحت آگاه می شود.» 
این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اهمیت قرائت ادعیه و توجه به محتوای آنها در این ماه می گوید: «ماه رمضان و خصوصا شب قدر، زمان جاری شدن آبشار رحمت الهی به سوی بندگان اوست، لطایف و حقایق گفتار اهل بیت علیهم السلام توسط ادعیه وارده از سوی آن ها بیان شده است و بهره مندی از محتوای این ادعیه در دریافت معارف دینی به ما کمک می کند.» 
وی با اشاره به حدیثی از ائمه معصومین(ع) به دعای پدر و مادر در حق فرزند اشاره می کند و می گوید: «دعای پدر و مادر در مورد فرزندان آنها مستجاب می شود و در سیره اکثر علما احترام و خدمت به پدر و مادر جایگاه ویژه ای در رشد معنوی آنها داشته است.» 
وی در ادامه می گوید: «در زیارت ائمه اطهار(ع) گاهی جایگاه های معنوی را در نظر نمی گیریم و به جای نشستن در پای سفره معنوی و ارشادات این امامان، انتظار داریم آنها حاجات ما را بشنوند و حتما نیز آنها را برای ما برآورده کنند.» 
ماه مبارک رمضان ماه خالص شدن و زدودن ناخالصی ها و ماهی است که با استفاده از لحظات و ساعاتش می توان زمینه سعادت و خوشبختی خود و دیگران را فراهم کرد و به زندگی معنا و هویت بخشید. 
اما سوای موارد مذکور ماه رمضان ماه شناخت خطابه های حضرت علی(ع)، ماه دعاهای امام سجاد(ع) و ماه اعتکاف پیامبر اعظم(ص) است، با این حال می توانیم با مدد گرفتن از این ماه پرخیر و برکت توشه راه یکساله خود را به بهترین شکل ممکن ببندیم و در سایه دعا و توسل و توکل به خداوند متعال و ائمه معصومین(ع) بنده ای واقعی و اشرف مخلوقاتی حقیقی باشیم. 
بک یا الله. بک یا الله. یا رحمان و یا رحیم، یا ارحم الراحمین 
امشب تقدیر یکسالأ ما چگونه رقم خواهد خورد و چه آینده ای در انتظار ما خواهد بود. 
ای خدای مهربان و ای مهربان ترین مهربانان؛ اگر امشب بر روی لطف و محبت به ما ننگری و گوشأ چشمی مهربانانه به ما نداشته باشی، و کارنامأ اعمال مان را که سرشار از شرمساری است با غمزه ای کریمانه از ما نپذیری، وای که چه آینده ای در انتظار ما خواهد بود! 
چون پرتو خورشید اگر رو بکشانی، وای از شب تارم 
دربند و گرفتار بر آن سلسله مویم، خلاص از تو نجویم 
از دیده ره کوی تو با اشک بشویم، با حال نزارم 
امشب شب بیست ویکم از ماه مبارک رمضان، دومین شب از شب های پرفضیلت قدر و شب شهادت مولای متقیان امیر المومنین علی(ع) است. 
همچنان که در سورأ مبارکأ قدر و روایت ها و احادیث متعدد از ائمه معصومین علیهم السلام آمده است، در چنین شبی که شب قدر است تقدیر امور یکسالأ آدمیان نوشته خواهد شد و تمامی فرشتگان آسمانی که اعظم ملائکه هستند در چنین شبی به دستور خداوند متعال به زمین فرود می آیند و به خدمت حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه مشرف می شوند و آنچه برای هر کس در طول یکسال آینده مقدر است را بر امام زمان(عج) عرضه می کنند و تقدیر افراد با تأیید امام عصر(عج) مقدر می شود. 
با این حال این شب ها، را شب تجدید عهد با امام زمان(عج) و شب پیوند با قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نیز نامیده اند. 
● شب تجدید عهد با قرآن و ولی عصر(عج) 
بسیاری از علمای اسلامی بر این باورند که عظمت ماه مبارک رمضان در شب قدر نهفته است و به دلیل وجود این شب ها ماه مبارک رمضان دارای جایگاه خاصی نسبت به ماه های دیگر می باشد. حجت الاسلام والمسلمین احمد جعفری نیا، کارشناس تبلیغ مبانی اسلامی در حوزه علمیه قم که در این ماه مبارک رمضان جهت تبلیغ فرایض دینی و اسلامی به یکی از بخش های شهر مهران از توابع استان ایلام اعزام شده است در گفتگوی تلفنی با سرویس گزارش روز کیهان در تعریف شب قدر چنین می گوید: «قدر در لغت به معنی اندازه و میزان است و شب قدر نیز شب تقدیر است که مسایل مربوط به آینده بشر در چنین شبی اندازه گیری و مقدر خواهد شد، حال چه بسا بسیاری از تقدیرات ناگوار و ناخوشایند در کارنامأ یکسالأ ما رقم خورده باشد اما در این شب های پرفضیلت با دعا و زاری به درگاه پروردگار تغییر کند چرا که بسیاری از گناهان افرادی که خالصانه در این شب ها به در خانأ خداوند متعال حاضر شوند بخشیده می شود و درهای توبه و تضرع کاملا باز است.» 
وی می گوید: «برخی از تقدیرات مربوط به جهان هستی است و ما در آن دخالتی نداریم اما بسیاری از مقدرات ناگوار هستند که با دعا و نیایش آن هم در شب های قدر می توان مسیر آنها را تغییر داد، چرا که شب های قدر را شب انسان ساز و آینده ساز نیز خوانده اند.» 
حجت الاسلام جعفری نیا، به روایتی از پیامبر اعظم(ص) اشاره می کند و می گوید: 
« در صدر اسلام عده ای از مسلمانان خدمت رسول اکرم(ص) رسیدند و از آن حضرت پرسیدند: یا رسول الله امت های گذشته عمر طولانی داشتند و بسیار عبادت می کردند، ولی در این دوره عمر ها کم شده است چه کنیم تا ثواب عبادت های پیشینیان را داشته باشیم. پیامبر در پاسخ فرمودند: در شب قدر هرچه می توانید عبادت کنید که عبادت در آن به اندازه هزار شب است.» 
جعفری نیا یکی از دلایل و حکمت های وجود امام زمان(عج) را در فلسفه شب قدر می داند و می گوید: «فرشتگان و تمامی ملائکه در چنین شب بافضیلتی خدمت امام زمان(عج) می رسند و حتی نقل شده که در آخر زمان نیز ملائکه در چنین شبی نزد حضرت حجت(عج) می روند تا تقدیر یکساله انسان را مشخص کنند، از همین رو شب قدر شب تجدید عهدها با قرآن و اهل بیت(ع) نیز محسوب می شود.» 
این روحانی تبلیغ مبانی اسلامی می گوید: «مؤمنین و مسلمانان باید در پرتو توجهات و توسلات و شب زنده داری در شب های پرفضیلت قدر آینده روشنی را برای خود و جامعه اسلامی رقم بزنند.» 
علی بن ابراهیم قمی در تفسیری درباره نزول فرشتگان و روح در شب قدر می گوید: «فرشتگان و روح القدس در شب قدر بر امام زمان(عج) نازل می شوند و آنچه را از مقدورات سالانه بشر نوشته اند را به او تقدیم می دارند.» 
حضرت امام سجاد(ع) دراین باره نیز می فرمایند: همانا سال به سال در شب قدر تفسیر و بیان کارها بر ولی امر- امام زمان(عج)- فرود می آید، همچنین امام سجاد(ع) فرمودند: ای گروه شیعه با سوره انا انزلناه فی لیله القدر با مخالفان امامت ائمه معصومین مخاصمه و مباحثه واتمام حجت کنید تا کامیاب و پیروز شوید، به خدا که آن سوره پس از پیامبر(ص) حجت خدای تبارک و تعالی است بر مردم و آن سوره آقای دین شماست و نهایت دانش و آگاهی ماست. 
همچنین از پیامبر اعظم(ص) نقل شده است که به اصحابشان فرمودند: به شب قدر ایمان بیاورید، زیرا آن شب برای علی بن ابی طالب(ع) و یازده نفر از فرزندان او پس از من خواهد بود. 
● چرا شب قدر پنهان است 
ماه مبارک رمضان ماهی است که در آن بندگان به میهمانی حق دعوت می شوند تا با ره توشه ای از زینت الهی این ماه را سپری کنند. 
به گفته برخی اندیشمندان اسلامی این ماه فیلتری است که با عبور از آن گناهان از انسان جدا شده و اگر از صمیم قلب با خداوند راز و نیاز کنیم به سرچشمه عظمت الهی متصل می شویم، از همین رو برای ماه مبارک رمضان به ویژه شب های بافضیلت قدر اعمال خاصی در نظر گرفته شده است و حتی بزرگی و شکوه شب های قدر را بیش از هزار شب دانسته اند. 
اما اینکه چرا شب های قدر پنهان است را با حجت الاسلام شبستانی، از مدرسین علوم حوزوی در میان می گذارم، وی در پاسخ می گوید: «راز پنهان بودن شب قدر را در غیبت و ظهور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه باید جستجو کرد، چرا که خداوند متعال زمان قیامت و ظهور امام زمان(عج) را مخفی کرده تا اهل معصیت آنها را دستاویزی برای نیل به مقاصد شوم خود قرار ندهند، از طرفی هم باعث می شود مؤمنان در همه حال مراقبت بیشتری از خود نشان دهند و هر لحظه خود را در محضر امام زمان(عج) ببینند و در ایام قدر نیز با احیای آن بار گناهان خود را سبک و ره توشه ای مفید و ارزشمند برای آخرت خود فراهم نمایند، بر همین اساس شب قدر در یکی از شب های نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم واقع شده و در این سه شب توصیه های فراوانی از سوی بزرگان و علمای دین وجود دارد که در این شب مسلمانان به شب زنده داری و خواندن دعاهای جوشن کبیر، زیارت عاشورا، نماز شب و راز و نیاز با معبود خود بپردازند.» 
شبستانی، شب های قدر را شب ورود به طهارت باطنی می داند و می گوید: «در این شب باید تصمیم بگیریم به طهارت مستمر باطنی و همیشگی خود بپردازیم.» 
وی در پاسخ به این سؤال که درک واقعی شب قدر چه تحولاتی را در رفتار ما به وجود می آورد، می گوید: «در بین زمان ها خداوند سبحان قطعه ای از زمان را بهشتی جاودان برای انسان ها قرار داده و آن شب قدر است و این شب پرخیر و برکت برای بندگان خدا از هزار شب برتر، والاتر و بهتراست.» 
وی می گوید: «شب قدر بهشت است و ورود به بهشت شرایطی دارد که شرایط آن نیز از طریق دستورات مکرر قرآن و احادیث و روایات به جای مانده از ائمه معصومین (ع) به ما آموخته شده است.» 
این مدرس علوم حوزوی به اعمال مهم شب قدر اشاره می کند و می گوید:«غسل کردن در شب های قدر یکی از اعمال مهم این شب های عظیم است، که این عمل به معنای طهارت ظاهری و تصمیم برای ورود به طهارت مستمر و باطنی و همیشگی است، از طرفی هم می توان گفت که شب قدر به نوعی شب دوستی با کتاب هستی بخش قرآن کریم است، یعنی اگر فردی می خواهد به بهشت شب های قدر وارد شود و از فضیلت های بی کران آن برخوردار شود باید دستورالعمل های قرآن کریم را بر سر بگذارد و به آن عمل کند و قلب و دل خود را از تمام آلودگی ها تخلیه نماید.» 
وی تصریح می کند: «پس از تخلیه کامل از هر نوع پلیدی و زشتی، آنگاه دل و جان و تمام وجود خود را نیز از هر نوع کینه، حسد، دشمنی، خودخواهی، غرور، تکبر، ریا، نفاق و... پاک نماییم، چرا که فلسفه وجودی ماه مبارک رمضان و شب های قدر همین پالایش روح و روان و جسم و جان آدمی است.» 
حجت الاسلام شبستانی شب های قدر را فرصتی مغتنم برای عزم بر ترک گناه و معصیت و استغفار به درگاه حضرت احدیت می داند و می گوید: «خداوند متعال در چنین شب بافضیلتی تمام انسان ها را موردتوجه قرار می دهد و آنانی که راه بندگی خالصانه را برگزینند بدون شک از بار گناهانشان کاسته خواهد شد و حتی در روایات آمده است در شب قدر گناهان بندگان بخشیده می شود هرچند آن گناهان به تعداد ستارگان آسمان و سنگینی کوه ها و وسعت دریاها باشد، با تمام این تفاسیر باید گفت که در چنین شب باعظمتی هیچ کس مأیوس از رحمت خداوند نیست مگر افرادی که خدا را نمی شناسند و به درک واقعی و حقیقی خدا نرسیده اند و راه عبادت و بندگی را گم کرده و در وادی سرگردانی، حیران و وامانده اند.» 
● شب امام زمان( عج) 
در شب های قدر که به حضرت مهدی(عج) تعلق دارد، یاد جد بزرگوارش در دل های شیعیان زنده می شود، چرا که یکی از اعمال مستحبی شب قدر زیارت امام حسین(ع) است. 
در روایات آمده است، هنگامی که درد زایمان نرجس خاتون، مادر گرامی امام زمان(عج) شروع شد امام حسن عسکری(ع) به حکیمه خاتون فرمود: عمه جان! سوره انا انزلناه را بر او بخوان! حکیمه خاتون می گوید: من مشغول خواندن این سوره شدم و می شنیدم که طفل داخل رحم نرجس نیز همان گونه که من می خوانم، می خواند. در حال تعجب بودم که حضرت امام حسن عسکری(ع) با صدای بلند فرمودند: عمه جان! از امر خدا تعجب مکن که خداوند زبان ما را در کودکی به حکمت باز کرده و در بزرگی حجت خود در زمین قرار می دهد. 
در روایت های دیگر آمده است که در شب قدر، دعا برای سلامتی حضرت ولی عصر ارواحنا فداه را باید بر دعا برای خود مقدم دانست و بهترین دعاها در ایام مبارک شب های قدرطلب نصرت و حفظ ایشان و تعجیل در فرج این بزرگوار است. 
● بمب اتم علیه شیطان 
به نقل از کریست اینترنشنال، روزه بیشترین تاثیر را برای مقابله با بدی ها و وسوسه های منفی شیطانی دارد و حتی بر شرورترین افراد نیز تاثیرگذار است و در مسیحیت نیز از آن به عنوان بمب اتمی علیه شیطان یاد شده است. گرچه مدت روزه در تعالیم مختلف متفاوت است اما سریع ترین راه برقراری ارتباط با خدا و ایجاد سپر علیه شیطان می باشد. 
آمارهای به دست آمده در بررسی ها نشان می دهد میزان جرم و جنایت و بزهکاری در ایامی که افراد روزه می گیرند به شدت کاهش می یابد، البته روزه داران باید از کارهای ناهنجار و اذیت و آزار دیگران و انجام محرمات خودداری کنند. 
در تحقیقاتی مشخص شده افرادی که روزه نمی گیرند نیز در این ایام تحت تاثیر فضای معنوی و حالات روزه گیران واقع شده و تمایلی به انجام کارهای ناپسند نشان نمی دهند. 
از طرفی در متون مسیحیت خاطرنشان شده که اگر با گرفتن روزه در روزهای اول تغییر چندانی در خود ملاحظه نمی کنید ناامید نشوید و مطمئن باشید که پس از گذشت چندین روز که از ۴۱ تا ۰۴ روز متغیر است تاثیرات عمیق آن را بر روح و جسم خواهید دید. 
اما لازم است به این نکته هم اشاره کنیم که از نظر جسمی نیز روزه به عنوان شیوه ای موثر برای سم زدایی از بدن مطرح شده که با استراحت به دستگاه گوارش و گردش خون و دفع مواد مضر از بدن به سلامت عمومی کمک می کند. 
اما در این ایام مبارک رمضان و شب های پر فضیلت قدر یکی از اعمال همیشگی مسلمانان تلاوت قرآن کریم است. مطالعات روانشناسی در یکی از دانشگاه های ایالات متحده آمریکا نشان می دهد که تلات قرآن کریم در وضعیت بیمارانی که از بحران های روحی و روانی رنج می برند تاثیر بسیار مثبت داشته و وضعیت آنان را بهبود می بخشد. 
«رجب عبدالحکیم بریسالی» مدیر بیمارستان بهداشت روانی طائف و عضو کمیته پزشکی بیمارستان ملی عربستان در این باره می گوید: «شنیدن آیات قرآن کریم از سوی بیمارانی که زبان عربی را نمی دانند و به این زبان سخن نمی گویند، تاثیر مثبتی بر روح و روان آنها داشته است.» 
وی با اشاره به اینکه این تحقیق بر روی غیر مسلمانان و افرادی که تاکنون قرآن را نخوانده و نشنیده اند انجام شده، می گوید «آن افراد از بحران های شدید روانی رنج می بردند، هنگام خواب آیات قرآن برای آنها و پخش شد که کاهش بحران های روانی و روحی آنها را در پی داشت.» 
عضو کمیته پزشکی بیمارستان عربستان می گوید؛ «شنیدن قرآن تاثیر عجیب و مستقیمی در کاهش میزان بحران ها و نگرانیهای روانی داشته و باعث بازگرداندن آرامش به شخص شده که این مسئله آیه شریفه «الا بذکرالله تطمئن القلوب» را عینیت می بخشد.»
يکشنبه 31/6/1387 - 21:14
دعا و زیارت
میان زمین و آسمان محرم شدم. لباس‌های رنگی‌ام را درآوردم و یکدست سپیدپوش شدم. پیش از آن در یکی از دستشویی‌های داخل حیاط وضو گرفتم و میان نخل‌ها نشستم. داشتم جورابم را پایم می‌کردم که زنی با چادر عربی جلویم ایستاد و با دست به پاهایم اشاره کرد. تمام چانه و صورتش خالکوبی بود. اول نمی‌فهمیدم چه می‌گوید یا چه می‌خواهد اما بعد از ایما و اشاره و زبانی دست و پا شکسته به من فهماند که عراقی است و جورابم را می‌خواهد. لا‌زم به تصمیم‌گیری بزرگی نبود و سریع جوراب را دادم، او هم دستانش را بلند کرد و دعا کرد. دستش را روی سرم کشید و سرم را بوسید. حالم خراب‌تر از اینها بود که به چیزی فکر کنم یا حتی ممانعت کنم. آفتاب غروب کرده بود و حیاط مسجد شجره کمی خلوت‌تر شده بود. نسیم خنکی هم وزیدن گرفت. حالم کم‌کم جا می‌آمد. نماز را خواندیم و نیت کردیم و لبیک‌ها را گفتیم. 
من آنقدر سریع کار مکه‌ام در تهران درست شده بود که حتی وقت نکرده بودم چیزی از مناسک حج بخوانم. همه‌اش فکر می‌کردم وقتی داریم وارد شهر مکه می‌شویم یا مسجدالحرام باید لبیک بگوییم. یک چیزی مثل فیلم محمد رسول‌الله(ص) وقتی پیامبر با یاران‌شان می‌خواستند بعد از سال‌ها وارد شهر مکه شوند. فکر می‌کردم می‌خواهیم برویم مکه را فتح کنیم و باید لبیک بگوییم. خلا‌صه همان موقع فهمیدم این خبرها نیست و باید وقتی محرم می‌شویم و داریم حرکت می‌کنیم سمت مکه که حدود ۴۵۰ کیلومتر فاصله دارد این عبارت‌ها را بگوییم. 
محرم شدم و ناگهان خیلی چیزها بر من حرام شد. دیگر نمی‌توانستم توی آیینه خودم را ببینم. دلم می‌خواست ببینم چه شکلی شده‌ام. نمی‌توانستم خودم را بخارانم و خاطرتان باشد که صبح همان روز تنم ریخته بود بیرون و همچنان کمی مانده بود و هنوز تب داشتم. خلا‌صه خودت را ناگهان در وضعیت جدیدی می‌یابی. همسفرانم آمدند و سوار ماشین‌ها شدیم. همه لبیک می‌گفتند. همه یکدست شده بودیم. از مدینه حدود ساعت ۷ شب حرکت کردیم. از این شهر غریب می‌رفتیم تا نمی‌دانم کی که دوباره پا به این شهر بگذاریم. نمی‌توانم بگویم دلم گرفته بود و باید اعتراف کنم خوشحال هم بودم. توی ماشین در همین فکرها بودم که ناگهان به خودم آمدم و دیدم دارم به انعکاس خودم در شیشه ماشین نگاه می‌کنم و زود پرده را کشیدم. خنده‌ام گرفت چون ناخواسته خودم را در احرام دیده بودم. همه در اتوبوس آرام‌آرام خواب‌شان برد غیر از من و راننده. 
یک سوال تمام فکرم را به خودش مشغول کرده بود. زمان می‌گذشت و من به مقصد نزدیک می‌شدم اما از رسیدن به جواب خبری نبود. یک عمر شنیده بودم که می‌گفتند وقتی برای اولین بار چشمت به کعبه بیفتد هر چه از خدا بخواهی خدا به تو می‌دهد. حامد در آخرین لحظه تاکید کرده بود که دقت کن چه از خدا می‌خواهی و حالا‌ من در راه مکه بودم، تا چند ساعت دیگر کعبه را می‌دیدم و نمی‌دانستم چه می‌خواهم. وقتی به این مرحله می‌رسی حاجت‌هایت را ردیف می‌کنی بعد می‌بینی که چقدر خواسته‌هایت از خدا کم است و چقدر حقیر. مدام اهم و فی‌الا‌هم می‌کردم و باز به نتیجه نمی‌رسیدم. باور کنید خیلی کار سختی است فقط یک چیز از خدا بخواهی. می‌مانی میان خواسته‌هایت و رودربایستی با خدا و دلت. هراز چندگاهی یکی دو نفر بیدار می‌شدند و باز به خواب می‌رفتند تا اینکه به چهارراهی بزرگ رسیدیم. آنجا ایستادیم و تقریبا همه بیدار شدند. 
روحانی اتوبوس‌مان برایمان توضیح داد که اینجا کجاست. آنچه ما می‌دیدیم تقاطع چند بزرگراه بزرگ بود و در واقع محل غدیر بود. جایی که پیامبر(ص) در آخرین حج خود دست علی(ع) را به‌عنوان پیشوای بعد از خود بالا‌ بردند و به مردم معرفی کردند. از چاه غدیر خبری نبود و بقیه ماشین‌ها بدون هیچ توقفی از این مکان تاریخی می‌گذشتند. ما هم چند دقیقه‌ای ایستادیم و بعد راهمان را به سوی مکه ادامه دادیم. در راه چندین بار به پست‌های بازرسی برخوردیم که به‌طور مفصل ماشین‌ها را بازرسی می‌کردند. علت این کار هم این بود که مسافران قاچاق را شناسایی کنند. مسوولا‌ن سعودی اعلا‌م می‌کنند سالا‌نه حدود ۵ تا ۱۰ هزار نفر به‌طور قاچاقی وارد مکه می‌شوند و مناسک حج را به‌جا می‌آورند. این افراد هم از داخل عربستان می‌آیند و هم از خارج از کشور و عمدتا از کشورهای فقیرنشین آفریقایی، افغانستان، پاکستان و... هستند. برایم جالب بود وقتی فهمیدم مردم عربستان فقط یک‌بار در عمرشان می‌توانند مراسم حج را به‌جا بیاورند. اول باور نمی‌کردم اما بعد وقتی رقم درآمدهای عربستان از حج را فهمیدم این قضیه توجیه پیدا کرد. البته اتوبوس ما را فقط متوقف کردند اما پلیسی وارد نشد و کنترلی نکرد. یکی از همراهانم می‌گفت اتوبوس‌های ایرانی را کمتر می‌گردند چون تشکیلا‌تی‌تر از بقیه کشورها سفر می‌کنند اما شاید هم چون او همیشه در کاروان بعثه بوده آنها را نگشتند. البته یک بحث دیگر این بازرسی‌ها برای کنترل سرعت رانندگان هم بود چون بسیاری از رانندگان اتوبوس‌ها بالا‌تر از سرعت مجاز می‌رانند و هر ساله ایام حج تلفات جاده‌ای هم دارد. 
ما به مکه نزدیک می‌شدیم. هنوز به نتیجه نرسیده بودم. زمانی به جمع‌بندی نهایی رسیدم که تابلوی جاده نشان می‌داد به حومه شهر رسیده‌ایم. ساعت حدود یازده و نیم شب بود اما از همان ابتدای شهر معلوم بود که خواب در این شهر معنایی ندارد. همه مغازه‌ها باز بودند و شهر ترافیک داشت، درست برخلا‌ف مدینه که خیلی زود به خواب می‌رفت. قرار ما این بود که اول برویم هتل چمدان‌هایمان را بگذاریم و اتاق‌ها را تحویل بگیریم، بعد همه برای انجام اعمال به مسجدالحرام برویم. سارا معصومی که سال قبل از روزنامه ما مشرف شده بود از قبل هشدار داده بود که هتل در مکه بسیار درب و داغان است. برای همین خودم را از قبل آماده کرده بودم که بیش از سه هفته را ریاضت بکشم. به هتل که رسیدیم تمام تصوراتم نقش بر آب شد و از بین رفت. بعثه به ساختمان جدید نقل مکان کرده بود بنابراین محل بعثه جدید که محل اقامت ما و ۱۴ کاروان شهرستانی هم بود هتلی تازه‌ساز در ۱۶ طبقه و در محله عزیزیه یک بود که یکی از بهترین‌محله‌های مکه به شمار می‌رود؛ با نمایی شیشه‌ای و بسیار شیک. 
کارها انجام شد و اتاق‌ها را تحویل گرفتیم. اتاق ما در طبقه آخر هتل بود و رو به خیابان. دیگر کاری نمانده بود مگر انجام اعمال ورودی به شهر مکه. اتوبوس‌ها منتظر بودند. کمتر کسی در جمع ما بار اولش بود که مشرف می‌شد بنابراین همه از ما بار اولی‌ها التماس دعا داشتند. در راه در فکر بودم که تلفنم زنگ زد و دایی دیگرم که در مکه بود پرسید رسیدی؟ و من گیج جواب دادم در راه کعبه‌ام و او ادامه داد در مسجدالحرام منتظرتم.
يکشنبه 31/6/1387 - 21:14
دعا و زیارت
در یک نگاه مساله محور، بشر امروز از مشکلات عدیده ای رنج می برد که نقطه تمرکز این مسایل به این نکته باز می گردد که در عصر جدید انسان از جهت انس با مادیات و بهره گیری آسان از امکانات دنیوی و لذت های دنیوی، از معنویات، آخرت و خدا دور افتاده و از این رو به اقداماتی دست می یازد و تلاش هایی انجام می دهد که عجیب، وحشتناک، خطرساز و بیرحمانه است. در مقابل مهم ترین کارکرد روزه برای کسانی که حداقل زبان از آب و نان حلال خود باز می دارند، آن است که در مسیر معنوی و الهی گامی برمی دارند و خود اصیل و آرمانی شان را در ماه مبارک رمضان متذکر می گردند. به عبارت دیگر به جای دنیازدگی صرف، به خداگرایی ومسیر اخروی نیز می اندیشند. اما در یک نگاه انضمامی تر کارکردهای روزه را به نحو زیر می توان برشمرد: 
۱) از جمله آفات بشری آن است که آدمی به خود، به نفس، به طمع ها و آزها، به لذت ها وجذابیت ها توان نه گفتن و پاسخ منفی دادن ندارد. از دلایلی که امروزه ضبط نفس، نسبت به سابق دشوارتر و سخت تر گردیده آن است که اولاً جاذبه های مادی، متنوع و فراوان شده اند و از این رو چشم به راحتی می تواند صدها معصیت نموده و گوش امکانات فراوانی برای آلوده شدن دارد و... 
ثانیاً دسترسی به زیبایی ها و جذابیت ها و نفسانیت ها نیز بسیار آسان گردیده است چه بسا که فردی در منزل خود می تواند به دهها گناه آلوده گردد و به نفسانیات خود از طرق مختلف به سهولت پاسخ بگوید، حال آنکه سابق این گناه چنین متنوع، کثیر و سهل الوصول نبوده است. به همین دلیل نه گفتن به جاذبه های مادی و دنیوی کار سهلی نیست و نمی توان به راحتی نفس اماره را لجام بست. 
از جمله کارکردهای روزه آن است که به آدمی می آموزد و بشر را مهیا می سازد که به خود و خواسته های حتی حلالش نه بگوید. فرد در روز ساعت ها تمرین می کند که آب را ببیند و در هوای گرم تابستانی از آن ننوشد و به میوه های رنگارنگ یخچال نگاه کند و به رغم علاقه و رغبت به میل کردن از آن چشم بپوشد. شکم فریاد زند که من گرسنه ام ولی پاسخ بشنود که مجبوری تا افطار صبر کنی و ... ضبط و کنترل نفس کارکرد بسیار مهمی است که راه را برای دستاوردهای بزرگ دیگر هموار می کند. 
آیا در این پرسش غور کرده ایم چرا برخی از افراد توانایی های روحی دارند که ما نداریم؟ چرا برخی صاحب کرامتند و اکثر افراد نه؟ چرا قلیلی از کسانی که با آنها حشرو نشر هم داریم اهل طی الارض و خلع بدنند و اغلب ما نه؟ چرا معدودی از اشخاص مورد عنایت الهی، اهل کرامات، مستجاب الدعوه اند و اما بقیه خیر؟ مهم ترین پاسخ بدین پرسش ها آن است که آنها صاحب روح قوی و عزمی استوارند و توان پاسخگویی و نه گفتن به خواسته ها و مطالبات دنیایی ومادی را دارند و ما نه؟ اگر پرسیده شود که عظمت روح آنها از کجا آمده و اگر خدادادی است چرا به ما نداده اند؟ پاسخ آن واضح و روشن است. برای آنکه آنها با عزمی جزم مهیا شده اند که نه تنهابه محرمات، آلودگی ها، مال حرام و گناهان پشت کنند، بلکه حتی در این مسیر تمرین وممارست نموده اند که به بسیاری از نعمت های حلال و در دسترس نه بگویند. خوابیدن در شب برای هیچ کس نه تنها عیب نیست، بلکه شب را برای استراحت و خوابیدن آفریده اند، اما قلیلی هستند که سحرها را از بسترهای گرم فاصله گرفته و به مناجات مشغولند. از غذاهای چرب و نرم بهره گرفتن بر مسلمانان حرام نیست، اما عده ای به غذای اندک و ساده کفایت می کنند و در طول سال به خواسته های لذیذ شکمی نه می گویند و ... چنین پاسخ منفی گفتن اندک اندک روح را تقویت می کند، تا درمقابل جسم و بدن قدرت تصمیم گیری بیابد و جرات آن را بیابد که پاسخ های منفی بزرگتری بدهد. فرصت آن را پیدا کند که کم کم جذابیت های دنیوی نزد او رنگ بیازد و روح، با لذت های دیگری انس بگیرد و توسعه یابد. با توسعه شخصیت و با قدرت روح اندک اندک جسم در اختیار روح وجان قرار گرفته و به آنجا می رسد که به جای آنکه روح، در قالب جسم جابه جا شود،روح جسم را در اختیار گرفته و در صورت ضرورت جابه جا می کند. پس اگر روزه بتواند مسیر و مجرای نه گفتن به نفس را به ما بیاموزاند، آن وقت راه برای ورود به گفتمانی آماده می شود که مسیر اولیای الهی و بزرگان اهل معنویتند. این تنها درایام و لیالی ماه مبارک رمضان است که در جوامع اسلامی مبارزه با نفس صبغه عمومی می گیرد و روح ها فرصت آن را می یابند که در مقابل تن و مطالبات جسم فربه شوند و چنین فرصتی در غیر این ماه کمتر به دست می آید. بلکه در غیر ماه مبارک رمضان این جسم، تن و مطالبات جسمانی است که روح را در اختیار دارد و آنگاه تبعات آن نیز به جای ضبط نفس، تقویت نفس اماره و به جای کنترل اراده، رهایی نفسانیات و شهوانیات است. زیرا به قول مولانا: 
تا تو تن را تلخ و شیرین می دهی 
گوهر جان را نیابی فربهی 
۲) پس اگر گفته شود که مهمترین کارکرد روزه ضبط نفس است (که منشا صدها و هزاران خیرات است)، سخن بیهوده ای گفته نشده است و شاید بتوان گفت که در متن عبادت اسلامی، این تنها روزه است که برای عوام چنین کاربرد و چنین کارکرد مهمی دارد. بارها خود و یا دیگران از اینکه مثلا سر نماز،از عبادت و از ارتباط با خدا غفلت نموده ایم و حتی نه تنها در رکعات نماز ، بلکه نیمی از ساعات شبانه روز را از آن مطلوب ومحبوب خود فاصله گرفته و هیچ اتفاق جانسوزی هم رخ نداده است و این یعنی گسترش اراده، این بدان معناست که ما می توانیم. ما هم اگر بخواهیم می توانیم جزو انسان های قوی الاراده، با برنامه و محکم بوده و به خودمان افتخار کنیم. ما هم می توانیم برای موضوعات خوب و مطلوب برنامه بریزیم و بدان پایبند بمانیم و یا سعی کنیم از زشتی ها و بدی ها دور بمانیم و در این مسیر موفق هم باشیم و لذتش را ببریم. اگر این فرهنگ یعنی فرهنگ وفای به عهدها، پایداری به نظم ها و برنامه ها و تعهد نسبت به گفته ها و خواسته ها عمومی شود و این از برکت ماه مبارک رمضان باشد که به مای سست عنصر و ضعیف الاراده بیاموزد که از ابرار و جزو انسان های محکم و با برنامه شدن میسر و ممکن است به چه دستاورد عظیمی برسیم. وقتی اراده ها محکم شد، زمانی که عزم ها جزم گردید، آن وقت با اراده های پولادین چه کارها که نمی توان کرد؟ و گرنه وقت کشی که اراده نمی خواهد، هدر دادن عمر که عزم جزم نمی طلبد، در جا زدن تصمیم جدی لازم ندارد، برای تحول اساسی ومثبت نیاز به اراده های آهنین داریم. و ماه مبارک رمضان به ما می آموزد که در یک ماه نیمه های شب اراده کنیم و سحرها بیدار شویم، کاری که در غیر ماه مبارک رمضان از قلیلی از افراد امکان پذیر است. اگر اراده کنیم در روز همان گونه که حلق از خوردن حلال باز می داریم، چشم، گوش، زبان و ... را نیز از گناه بازداریم،آن وقت روح چنان عظمتی می یابد که می تواند برای هر ناممکنی تصمیم بگیرد و افراد با اراده و دارای عزم محکم از انسان های موفق حتی در امور دنیوی اند. (امور درسی، اشتغال، ورزش و...) انسان با اراده می تواند در مقابل گناهان نیز مقاومت کند. در مقابل تحرکات و تحریکات نفس برای کج روی پایداری نماید و با اتکا به چنین عزمی که از محصولات روزه داری است، روحی سالم داشته باشد و در سطح کلی و ملی نیز با رستم های عصر و شیرخداهای زمان زندگی نمود، نه اینکه مانند مولانا در آرزوی آنها ماند: 
از دوستان سست عناصر دلم گرفت 
شیرخدا و رستم دستانم آرزوست 
۳) از جمله کارکردهای روزه که محصول ضبط نفس و تقویت اراده نیز می باشد، تعمیق صبر، پایداری و مقاومت است. از جمله مسایل عصر آن است که به تبع تنوع امکانات و لذائذ، توقعات بشری نیز به شدت بالا رفته است .نیازهایی تولید گردیده است که صد سال پیش اصلا تصور آنها نیز خنده دار به نظر می رسید. مثلاً اگر امروزه در جهیزیه دختری یخچال و یا تلویزیون نباشد ممکن است درخانواده تازه تاسیس، بحران روحی ایجاد کند. ممکن است در بعضی خانواده ها تهیه نکردن موبایل برای فرزندان مساله آفرین باشد. ممکن است هزاران نفر در محیط و فضای کشور ما بر اثر قبولی نشدن در کنکور دچار بحران های عدیده و طولانی روحی گردند و حتی قلیلی از آنان دست به انتحار بزنند وچون افق شغلی روشنی ندارند، مایوس شوند و... این گونه مشکلات که معدود و محدود نیز نیستند امروزه صبر و قرار را از نسل جوان ما گرفته و صدها مساله روحی و روانی برای خصوصاً این نسل ایجاد نموده است حال آنکه ممکن است با پایداری و مقاومت در دهه بعد شرایط فکری، مالی، جسمی و عقلی از اساس متحول شود و به تمکنی و موقعیت مناسب تری برسند. اما از آن رو که صبوری پیشه نمودن دشوار است و تمرین، مقاومت، تحمل پذیری و پایداری در برنامه آحاد جامعه نیست، با هر مشکلی به بحران های حاد می رسند و دست به اقدامات عجیب و غریب زده و چه بسا آلوده و عاصی می شوند. اما از کارکردهای روزه آن است که فرد یک ماه تمرین صبر ومقاومت می کند و بر عنان نفسش امیر می گردد و اراده ها را تقویت می کند اگر به این نکته مطلب دیگری نیز افزوده گردد که این مقاومت ها توجیه معنوی و الهی دارد، این مقابله با خواسته های نفسانی با ذکر، ورد، دعا، نماز و ... تقویت می گردد و توجیه می شود، آنگاه می بینیم که این صبر نیز به جای تحمل ناچاران و درماندگان، صبری جمیل و زیبا می گردد که توجیه آسمانی و خدایی می پذیرد. فرد روزه دار در گفتمانی تمرین صبر و پایداری می کند که هرگز افق دور و آینده را کاملا تاریک تفسیر نمی کند و حق ندارد که نسبت به سختی ها و مشکلات مایوس باشد او در برابر خدایی تعبد می ورزد و تمکین می کند که نسبت به رحمت واسعه او حق ندارد مایوس گردد و یاس از گناهان کبیره شمرده می شود او اعتقاداتی راتمرین می کند و برای باورهایی خود راتربیت می کند و می سازد که دستان غیبی را بر هستی حاکم می داند و ممکن است درصورت پایداری و صبر از راهی که او نمی داند به او مزدی دهند ومشکلش از جایی که حدس نمی زند حل شود. اینجاست که دینداران با یاس، ناامیدی، بی سرپناهی و تنهایی و آخر خط رسیدن، فرسنگ ها فاصله دارند و کسی که چنین افکاری در سر می پروراند با فضای دینی و معنوی نسبتی ندارد و در اصل پای ایمان او لنگ است. براساس توجیه فوق آدمیان برای کنار آمدن با مشکلات نیاز به ضبط نفس، تقویت اراده و حاکمیت صبر بر وجودشان دارند و اگر وظیفه و تکلیفی مثل روزه وضع نشده بود نیز برای به دست آوردن این غایات مهم می بایست برنامه ریزی کنند. درصورتی که عزم ارادی برای حرکت بدین مسیر برای اکثریت آدمیان دشوار و شبه محال است و حال آنکه با تکلیف مقرر شده ای به نام روزه، فرد مسلمان و دیندار در حالی که ادای وظیفه می کند، تمرین رسیدن به دست آوردهایی را می کند، که هر یک عظمت خاص داشته و از ضروریات یک زندگی مفید، معنادار با هدف و آرامند. اینجاست که براساس روزه تمرین صبر در مقابل شهوات، نعمات، محرمات و حتی حلال ها را می کنیم و اینکه چنین تکلیفی برای ما وضع گردیده خشنود و خرسندیم. 
۴) کارکردهای دیگر روزه، تقویت اخلاص و تعمیق خلوص است.ازمشکلات مهمی که جامعه بشری و خصوصا جوامع دینی و به ویژه اسلامی از آن رنج می برند، حاکمیت یافتن فرهنگ تظاهر، نفاق، ریا،سالوسی، فریب و دروغ است. متاسفانه در بسیاری از محیط ها در میان ما به جای فرهنگ احترام و ادب، فرهنگ چاپلوسی و تملق رواج یافته است. به جای صداقت، صفا و محبت، دروغ و ریا موج می زند. افراد به جای آنکه خودشان باشند، آن چیزی هستند که از آنها خواسته شده و یا منافع خود را در آن می بینند. با این وصف از مشکلات مسایل جامعه ما آن است که اخلاص، اخوت و صمیمیت گوهر نایابی شده است ونمی توان به سخنان دیگران به راحتی اعتماد کرد و رفتار ظاهری دیگران را جدی گرفت زیرا معلوم نیست که لزوماً این سخن و یا رفتار نماینده تمایلات قلبی و دریافت باطنی و استدلال عقلانی او باشد. روزه از بین افعال عبادی این قابلیت را حتی نسبت به نماز دارد که ابعاد خلوص آدمی را تقویت کند. درباره نماز به کرات شنیده ایم که اگر کسی به جای قصد قربت و انجام عمل خالصانه برای خدا آن فعل و یا ذکر را برای غیر خدا انجام دهد، نمازش باطل است این گونه تذکرات می رساند که چه بسا نمازها در جامعه اسلامی که ریا کارانه و غیر مخلصانه خوانده می شود و از این رو اعتباری ندارد. اما روزه واجب در ماه مبارک رمضان این ویژگی را دارد که کمتر به تظاهر کشانده شود. زیرا در جامعه اسلامی در ماه مبارک رمضان نمی توان به این افتخار کرد و بدین اقدام فخر فروخت که من روزه ام و این را از امتیازات خاص خود برشمرد. برعکس کسی که می خواهد روزه خواری نماید، علی القاعده باید خجالت بکشد. در صورت حاکم بودن فرهنگ دینی و هنجارهای اسلامی باید حتی آنان که برای روزه گرفتن عذر دارند به گوشه ای خلوت روند و روزه را افطار نمایند. با این وصف این عبادت اسلامی و قرآنی از این امتیاز مهم برخوردار است که چندان با ریا، تظاهر و نفاق آلوده نگردد. و بالعکس چقدر راحت می توان روزه خواری نمود. در بیش از چهارده ساعت از روزهای تابستانی در اکثر ساعات می توان به گوشه ای خزید و آبی نوشید، غذایی صرف کرد، میوه ای تناول نمود و... و ادعاد نمود که روزه ام. آنچه که سبب می شود تا فردی بتواند حداقل به تشنگی وگرسنگی در طول روز غلبه کند و به پیمانی وفادار بماند آن است که خالصانه عهدی با خدا دارد و می خواهد ظاهر و باطنش یکی باشد. همان گونه که در زبان گفت که من مسلمانم،در عمل نیز مسلمان بماند و نفاق نورزد. به عبارت دیگر یک مسلمان در طول روز و در تمام لحظات روزه با خدا تمرین خلوص و اخلاص می کند. آیا به این نکته اندیشیده ایم که اگر خلوص را از دین بردارند، چه چیز از آن می ماند؟ اگر رابطه فرد با خدا به نفاق گرایش یابد اساس دیانت در او نابود شده است؟ آیا می دانیم که همه ما باید در مسیر خلوص تمرین و ممارست کنیم و اگر از به مقام اخلاص رسیدگان نیستیم (مخلصین) در مسیر اخلاص باشیم؟ آیا می دانیم که جامعه دینی همان گونه که نفاق ودورویی با خدا را بر 
نمی تابد بر مومنین ومسلمین نیز قبول نمی کند؟ آیا می دانیم که جامعه اسلامی بر مبنای اسلام است. یعنی همه باید از دست و زبان و قلب همدیگر سالم باشیم و بر مبنای ایمان است که باید نسبت به همدیگر احساس امنیت کنیم. اسلام و ایمان (سلامت و امنیت) حاصل نمی گردند، مگر آنکه گفتمان اخلاص و صمیمیت در جامعه حاکم باشد و فرهنگ صفا، صمیمیت، اخلاص و دوستی در جامعه شکل نمی گیرد و به یکرنگی با هم نمی رسیم مگر آنکه با خدا به یکرنگی و اخلاص رسیده باشیم. روزه به ما کمک می کند که با خدا یکرنگ باشیم یا بنده او باشیم و فرمانش را از دل و جان گوش کنیم و زبان و قلب و عملمان یکسان باشد و یا نباشیم. فرد روزه دار گزینه اول را برمی گزیند و این مسیر به تعمیق ایمان و اخلاص کمک می کند و فردی که با خدا به دوستی و صفا رسیده، نمی تواند با بندگان خدا دورویی پیشه ساخته و با آنها برخورد ریاکارانه داشته باشد. اگر فرهنگ صراحت، یکرنگی، صداقت و اخوت در جامعه حاکم گردد،آنگاه منافقان، مذبذبان، سالوسان و خناسان به گوشه ای رانده شده و عطر و بوی جامعه توحیدی می شود: وحدت زبان و قلب، وحدت آحاد جامعه با هم، وحدت با خدا ومسیر الهی و اینها همه می توانند از دست آوردهای روزه باشند.اگر کسی روزه دار است و در گفتمان تظاهر، نفاق، ریا وچاپلوسی تنفس می کند، مطمئن باشد که از برکات و نعمات این ماه عظیم به دور مانده است و اگر خود را صادق، دلسوز و صمیمی نسبت به دیگران می بیند و جرات صراحت وجسارت یکرنگی را دارد، معلوم است که از یکی از کارکردهای رمضان بهره مند بوده و یا شده است. 
۵) از جمله کارکردهای روزه آن است که از خود بدر آمده و به فکر مشکلات دیگران می افتیم و طعم فقر وگرسنگی را می چشیم. با این تفاوت که فقرا و ضعفا ندارند وگرسنگی می کشند و اکثر مسلمانان برای رفع گرسنگی فرصت دارند، ولی در روزهای ماه مبارک رمضان از خوردن منع شده اند و لاجرم گرسنگی و ضعف جسم انسان را تجربه می نمایند. از مشکلات ما آدمیان آن است که توسعه طلبیم و تنوع خواهیم. از این رو خواسته های مادی و دنیوی ما (همچنان نیازهای معنوی) سیری ناپذیرند. آنگونه نیست که مثلا در صورت نداشتن وسیله نقلیه با به دست آوردن هر نوع وسیله نقلیه ای آرام شویم ودائما مدل بالاتر آن را می طلبیم و بالاخره هم قانع نمی شویم. گرچه در مستاجری آرزوی منزل می کنیم، اما هر چند خانه وسیع را هم تصاحب کنیم، به مطلوب نرسیده ایم. همین حرص و آز، همین فزون طلبی بی حد و حصر و ... سبب می شود تا به مال ومنال دیگران چشم طمع داشته باشیم و از وجود نعمتی نزد دیگران به حسد و بدبینی کشانده شویم. اینجاست که در بین آدمیان ومتاسفانه مسلمانان فراوان افرادی هستند که نه تنها به حق خود قانع نیستند، بلکه به حقوق دیگران دست اندازی می کنند چقدر فاصله است بین اینگونه افراد با کسانی که نه تنها حق دیگران را نمی خورند، بلکه از حق و سهم خود برای دیگران نثار و ایثار می کنند و نه تنها خودخواهانه عمل نمی کنند بلکه از وجود خود برای دیگران مایه می گذارند. روزه داری این فرهنگ را نهادینه و درونی می کند که حداقل در روزهای یک ماه سال به خود تلقین کنی و این قاعده را بپذیری که بهر ه گیری از حق و سهم خودت در مواردی بر خودت حرام است. تو حق نداری مال حلال خودت را بخوری و بیاشامی. چرا؟ شاید برای اینکه آماده شوی تا در ماه های دیگر حداقل اگر از حق خودت به دیگران نمی دهی، حق دیگران را نخوری و از حرام فاصله بگیری. حداقل نخوردن و نیاشامیدن و در مقابل گرسنگی و تشنگی مقابله کردن ماه مبارک رمضان ما را به یاد آنهایی می اندازد که در طول سال توان آن را ندارند که با شکم سیر بخوابند می آموزد که به فکر ضعفا و فقرا هم باشیم. از فواید این پرهیز آن است که هم مشکل دیگران را بفهمیم و مهم تر آن که از غذا و امکانات خود برای دیگران که بر ما حقوق و سهمی دارند در نظر بگیریم. ماه رمضان ماه تمرین از خود گذشتگی، فداکاری، دیگران را دیدن و نعمات، قابلیت ها و امکانات خود( که ممکن است مادی و یا حتی معنوی، علمی، فرهنگی و ... باشد) رادر خدمت دیگران قرار دادن است. حداقل پیام بعد از ماه مبارک رمضان آن است که به شدت از حرام خواری دوری جوییم و از گناه فاصله بگیریم. با نه گفتن به حلال ها، حداقل به نه گفتن به حرام ها برسیم. اگر نگوییم که فرهنگ ایثار و گذشت را به غیر ماه مبارک رمضان نیز تعمیم بخشیم. اگر گفته نشود که ماه رمضان به ما می آموزد که به کمتر نیز می توان قانع بود و امکانات را می توان در خدمت دیگران قرار داد.
يکشنبه 31/6/1387 - 21:13
دعا و زیارت
جعفر بن محمد(ع) گوید: چون علی(ع) میان دو کار که در هر دو رضای خدا بود قرار می گرفت، همواره آن کار را برمی گزید که سخت تر از دیگری بود. علی(ع) همیشه از دسترنج خود می خورد و آن را برای او از مدینه می آوردند و اگر خوردن را سویق۱ اختیار می کرد، آن را در انبانی می کرد و بر سر آن مُهر می نهاد مبادا کسی چیزی جز آن بر آن بیفزاید. آیا در دنیا چه کسی زاهدتر از علی(ع) تواند بود؟ 
سُوَید بن حارث گوید: علی چند تن از عمالش را گفت که در ماه رمضان برای مردم طعامی بپزند. آنها بیست و پنج تغار غذا پختند و کاسه ای نیز برای او آوردند که چند دنده در آن بود. علی(ع) دو تا را برگرفت و گفت: فعلاً مرا بس است؛ وقتی تمام شد، باز هم می گیرم. 
مسلم بجلی گوید: علی مردم را در یک سال سه بار عطا داد. سپس خراج اصفهان رسید. علی ندا درداد که: ای مردم، فردا بیایید و عطای خود بستانید. به خدا سوگند من نمی توانم خزانه دار شما بشوم. آنگاه فرمان داد بیت المال را جاروب کنند و آب بپاشند. پس دو رکعت نماز گزارد و گفت: ای دنیا، دیگری جز مرا بفریب. و از بیت المال بیرون آمد. مقداری ریسمان بر در مسجد بود. پرسید: این ریسمانها چیست؟ گفتند: از بلاد کسری (یعنی ایران) آورده اند. گفت: آن را هم میان مسلمانان قسمت کنید. گویی کارگزاران به آن ارجی ننهاده بودند. یکی از آنها را باز کرد، کتان بود که به کار می آمد. مردم برای خریدنش به رقابت پرداختند. در پایان روز بهای هر ریسمان به چند درهم رسید. 
عُقبة بن علقمه گوید: بر علی داخل شدم در مقابلش ظرفی شیر ترش بود. چنان ترش که ترشی اش مرا آزار داد و تکه ای نان خشک. گفتم: یا امیرالمؤمنین، غذای شما چنین است؟ گفت: ای ابوالجنوب، دیدم که رسول الله نانی خشک تر از این می خورد و جامه ای خشن تر از این جامه می پوشید (و به جامهٌ خود اشارت کرد) و اگر من همانند او نخورم و نپوشم، می ترسم که به او ملحق نشوم! 
امام محمد بن علی(ع) گوید: علی(ع) در کوفه به مردم نان و گوشت می خورانید و خود طعامی دیگر داشت. کسی دیگری را گفت: کاش می توانستیم طعام امیرالمؤمنین را ببینیم که چیست. روزی به هنگام طعام خوردنش بیامدند و طعامش روغن زیتون بود که نان در آن ترید کرده بود و بر روی آن خرمای عجو۲. این خرما را برای او از مدینه می آوردند. 
سوید بن غَفَله گوید: بر امیرالمؤمنین داخل شدم و او در کوفه در قصر امارت بود و در مقابلش کاسه ای شیر که بوی ترشیدگی آن به مشامم خورد. قرص نان جوینی در دست داشت که هنوز خردک پوستهای جو بر روی آن پیدا بود. علی(ع) از آن نان می شکست و گاهگاهی برای شکستن از سر زانوی خود مدد می گرفت. خادمه اش فضْه بالای سرش ایستاده بود. او را گفتم: آیا از خدا نمی ترسید که برای این پیرمرد چنین طعامی می آ ورید؟ چه می شد اقلاً آرد را می بیختید؟ فضه گفت: ما می ترسیم که مخالفتش کنیم و گناهکار شویم. از ما قول گرفته که تا با او هستیم، آردش را غربال نکنیم. علی(ع) پرسید: چه می گوید؟ فضه گفت: خود از او بپرس. آنچه به فضه گفته بودم، به او گفتم که: کاش بفرمایید آردتان را غربال کنند. علی(ع) گریست و گفت: پدرومادرم فدای کسی غیعنی رسول اللهف باد که هرگز سه روز پی درپی خود را از نان گندم سیر نکرد تا رخت از این جهان بربست و آرد خود را هرگز غربال نفرمود. 
عدی بن ثابت گوید: برای علی ظرفی پالوده آوردند؛ از خوردن آن امتناع کرد. صالح گوید که جده ام نزد علی رفت. علی خرما به دوش می کشید. جده ام سلام کرد و گفت: این خرما را بدهید من برایتان بیاورم. علی گفت: آن که صاحب زن و فرزند است، به حمل آن سزاوارتر است. و گفت: نمی خوری؟ جده ام گفت: نه، میل ندارم. علی آن خرما به منزل خود برد و بازگردید و آن ملحفه که هنوز پوست خرما به آن چسبیده بود، بر دوش داشت و همچنان به نماز جمعه ایستاد و مردم به او اقتدا کردند. 
جعفر بن محمد(ع) گوید: برای علی(ع) طعامی آوردند از خرما و مویز و روغن. علی(ع) از آن نخورد. گفتند: حرام است؟ گفت: نه، ولی بیم دارم که نفس مشتاق آن شود. سپس تلاوت کرد: در زندگی دنیوی از چیزهای پاکیزه و خوش بهره مند شوید. 
از بعضی از اصحاب علی(ع) روایت شده که: علی را گفتند: بسیار صدقه می دهی؛ آیا قدری امساک نمی کنی؟ گفت: نه، به خدا اگر می دانستم که خدا یکی از این اعمال را که می گزارم پذیرفته است، بس می کردم؛ ولی به خدا سوگند که نمی دانم چیزی از من پذیرفته است، یا نه! 
عبدالله بن حسن۳ گوید: علی هزار برده را آزاد کرد که بهای آنها را از پینهٌ دست و عرق پیشانی پرداخت. 
جعفر بن محمد(ع) گوید: علی هزار برده را از دسترنج خود آزاد کرد. اگر او را دیده بودید می دیدید، که حلوایش خرما و شیر است و جامه اش از کرباس. چون لیلی را به زنی گرفت، برایش حجله ای بستند، علی آن را به کناری زد و گفت: خاندان علی را همان که دارند، کافی است. 
قدامة بن عتاب گوید: علی(ع) ستبرشکم و ستبرشانه و ستبر بازو بود. عضلات دستش ستبر و پیچیده و عضلات پایش ستبر و پیچیده بود. 
جعفر بن محمد از پدر خود محمد بن علی روایت کند که علی(ع) جامه ای دراز و فراخ خرید به چهار دهم. پس خیاط را فراخواند و آستینش را کشید و آنچه از انگشتان افزون آمد ببرید. 
عبدالله بن ابی هُذیل گوید: علی بن ابی طالب را دیدم که جامه ای بر تن داشت که چون آستینهایش را می کشید، تا سرانگشتانش می رسید و چون رها می کرد، به بالای مچش می جهید. 
ابوالاشعث عنزی از پدرش روایت می کند که گفت: علی بن ابی طالب را دیدم که روز جمعه در فرات غسل کرد. سپس جامه ای از کرباس خرید به سه درهم و با مردم نماز جمعه گزارد و هنوز گریبان جامه را ندوخته بودند. 
ابواسحاق سبیعی گوید: در روز جمعه ای بر دوش پدرم بودم و علی برای مردم ادای خطبه می کرد و خود را به آستینش باد می زد. گفتم: پدر، امیرالمؤمنین گرمش شده است. گفت: نه، نه سردش شده است و نه گرمش. جامه اش را شسته است و هنوز تر است و جامهٌ دیگر هم ندارد، بادش می دهد تا خشک شود! 
ابواسحاق گوید: پدرم مرا بلند کرد علی را دیدم، موی سر و ریشش سفید بود و سینه اش فراخ. 
مردی از مردم بصره به نام ابومَطَر گوید: من در مسجد کوفه می خوابیدم و برای قضای حاجت به رحبه می رفتم و از بقال نان می گرفتم. روزی به قصد بازار بیرون آمدم، کسی مرا صدا زد که: ای مرد، دامن فراچین تا هم جامه ات پاکیزه تر ماند و هم برای پروردگارت پرهیزکاری کرده باشی. پرسیدم: این مرد کیست؟ گفتند: امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب است. از پی او رفتم. به بازار شترفروشان می رفت. چون به بازار رسید، ایستاد و گفت: ای جماعت فروشندگان از سوگند دروغ بپرهیزید، که سوگند خوردن اگر کالا را به فروش برساند، برکت را از میان می برد. 
آنگاه به بازار کرباس فروشان رفت. بر دکانی مردی نشسته بود خوشروی، علی(ع) او را گفت: دو جامه می خواهم که به پنج درهم بیرزد. مرد به ناگاه از جای برجست و گفت: فرمانبردارم یا امیرالمؤمنین. چون فروشنده او را شناخته بود، از او چیزی نخرید و به جای دیگر رفت. به پسری رسید: گفت: ای پسر، دو جامه می خواهم به پنج درهم. پسر گفت: دو جامه دارم آن که بهتر از دیگری است، به سه درهم می دهم و آن دیگر را دو درهم. علی گفت: آنها را بیاور و قنبر را گفت: آن که به سه درهم می ارزد، از آن تو. گفت: برای شما مناسب تر است که به منبر می روید و برای مردم سخن می گویید. علی(ع) گفت: نه، تو جوانی و در تو شور جوانی است. من از پروردگارم شرم دارم که خود را بر تو برتری دهم، که از رسول الله(ص) شنیده ام که: زیردستان را همان پوشانید که خود می پوشید و همان خورانید که خود می خورید. آنگاه جامه را بر تن کرد و دست در آستین کرد، از انگشتانش افزون بود. گفت: ای پسر، این تکه را ببر. پسر ببرید و گفت: ای پیرمرد، بگذار لبه اش را بدوزم. علی(ع) گفت: همان گونه که هست، رهایش کن که شتاب در کار بیش از اینهاست! 
زید بن وهب گوید: جماعتی از مردم بصره نزد علی(ع) آمدند. در آن میان مردی از رؤسای خوارج بود. او را جعد بن نعجه می گفتند. درباره لباسش از او پرسید که چرا جامه ای بهتر نمی پوشد؟ گفت: این گونه لباس مرا از خودپسندی دورتر می دارد و برای تأسی کردن مسلمانان به من شایسته تر است. سپس آن خارجی گفت: از خدا بترس، تو خواهی مرد. علی(ع) گفت: خواهم مرد. نه به خدا، کشته می شوم. ضربتی بر سرم فرود می آید و این ریشم به خونم خضاب می شود. و این قضایی است که خواهد رسید و عهدی است دیرین و آن که دروغ بندد، نومید شود. 
ابوسعید گوید: علی به بازار می آمد و می گفت: ای بازاریان، از خدا بترسید و حذر کنید از سوگند خوردن که اگر سوگند کالا را به فروش رساند، ولی برکت را ببرد. هر آینه تاجر فاجر است مگر آنکه به حق بخرد و به حق بفروشد. همین و بس. پس از چند روز باز به بازار می آمد و همان سخن باز می گفت. هر وقت که به بازار می آمد، بازاریان می گفتند: مرد شکنبه۱ آمد و این اشارت به شکم او بود. روزی گفت: وقتی به بازار می آیم، می گویند: مرد شکنبه آمد. مقصودشان چیست؟ گفتند: یعنی آن مرد شکم بزرگ آمد. علی گفت: پایینش طعام است و بالایش علم! 
حارث گوید: علی(ع) به بازار آمد و گفت: ای جماعت قصابان، هر که در گوشت بدمد۴ از ما نیست. مردی که به او پشت کرده بود، گفت: هرگز، قسم به کسی که پس هفت پرده است. علی(ع) بر پشت او زد و گفت: ای گوشت فروش، کیست که در پس هفت پرده است؟ مرد گفت: یا امیرالمؤمنین، آفریدگار جهان. علی(ع) گفت: خطاکردی، مادرت در عزایت زاری کند! میان خدا و آفریدگانش هیچ پرده ای نیست؛ زیرا هرجا که باشند، خدا با آنهاست. مرد گفت: یا امیرالمؤمنین، اکنون کفاره سخنی که من گفتم چیست؟ گفت: اینکه بدانی در هرجا که باشی، خدا با توست. مرد گفت: آیا مسکینان را طعام بدهم؟ علی(ع) گفت: نه کفاره ندارد، مثل این است که به غیر نام الله قسم خورده ای. 
نعمان بن سعد گوید: علی(ع) به بازار می رفت و تازیانه خود به دست می گرفت و می گفت: بار خدایا، به تو پناه می برم از فسق و فجور و شر این بازار! 
عاصم بن ضمره گوید: علی(ع) بیت المال را میان مردم تقسیم کرد و همه را یکسان داد. 
ابوبکر بن عباس از قدم ضبْی روایت کند که علی(ع) کس فرستاد تا لَبید بن عطارد تمیمی را نزد او بیاورده در راه که می آمد، به یکی از منازل بنی اسد رسید، نعیم بن دجاجه آنجا بود. نعیم برخاست و لبید را آزاد کرد. پس نزد علی آمدند و گفتند که: ما لبید را دستگیر کردیم و بیاوردیم، در راه بر نُعیم بن دجاجه گذشتیم، او بندی را برهانید. و نعیم از افراد شرطه الخمیس ۵ بود. علی(ع) فرمان داد نعیم را حاضر آوردند و سخت بزدند. چون او را باز می گردانیدند، گفت: یا امیرالمؤمنین، با تو زیستن سبب خوارشدن است و جداشدن از تو کفر است. علی(ع) گفت: واقعاً چنین است؟ گفت: آری. علی گفت: آزادش کنید.
يکشنبه 31/6/1387 - 21:13
بیماری ها
در اواخر قرن ۱۹، وقتی واسیا هیکات، کاشف نیترات سلولز (اولین پلاستیک با منشا طبیعی) در آزمایشگاه عرق می‌ریخت و تلاش می‌کرد تا ماده‌ای جایگزین عاج فیل که بسیار کمیاب بود و کاربردهای فراوان داشت تولید کند، فکر نمی‌کرد کار به جایی برسد که هر سال در آمریکا ۲۵ میلیارد لیوان یک بار مصرف راهی سطل آشغال شود، در تهران ماموران شهرداری روزانه ۳۳ تن زباله پلاستیکی جمع کنند، مقامات چینی قوانین ضدپلاستیکی صادر کنند و سوئدی‌ها اسباب‌بازی‌های پلاستیکی را تحریم کنند و هنرمند چینی لباس سر تا سر پلاستیکی برای خودش ببافد و در سطح شهر راه بیفتد که ای مردم، از افزایش آلودگی‌های زیست محیطی نگران باشید! 
اما هیکات، شاخ غول تولید پلاستیک را شکست و تمام این اتفاق‌های دور از ذهنش رخ داد و چه بسا امروز روی مزارش – اگر مرده باشد- چند کیسه پلاستیکی در هوا می‌چرخند و اگر زنده باشد، با لیوان‌ یک بار مصرف در حال خوردن آب میوه است و داخل کیف پلاستیکی‌اش چند بلوز و شلوار جدید، شاید هم در حال یک راه‌پیمایی ضدپلاستیکی! 
● امراض پلاستیکی 
پلاستیک بی‌دلیل به وجود نیامده و در راه تولید آن سال‌ها مطالعه انجام شده و موها سپید شده است اما تولید و مصرف بی‌محابای ماده دیر تجزیه شونده‌ای چون پلاستیک که سوزاندن آن ‌برای محیط زیست صدمات جبران‌ناپذیری را دارد، می‌تواند زندگی ما را تا مرز تهدیدهای جدی پیش ببرد. در حالی که با کمی دقت و تغییر در این شیوه زندگی که در پیش گرفته‌ایم، می‌توانیم خطرات آن را کاهش بدهیم. 
جایگزین کردن وسایلی که پلاستیکی نیستند به جای پلاستیک و خانواده مواد پلاستیکی و محدودکردن مصرف پلاستیک، نه تنها سخت نیست بلکه بسیار هم ساده است و گاه کافی است تا نگاهی به گذشته پلاستیک نزده‌مان بیندازیم تا جایگزین‌های خوب پلاستیک را بیابیم. 
● پارچه به جای پلاستیک 
پارچه تا حد بسیار زیادی می‌تواند جای پلاستیک را بگیرد و رقیب سرسختی برای آن باشد. خرید و حتی دوخت کیسه‌های پارچه‌ای می‌تواند استفاده از کیسه‌هاای پلاستیک یک‌بار مصرف را بسیار محدود کند. کافی است به کیسه‌های پلاستیکی که در یخچال یا پشت کابینت دارید نگاهی بیندازید تا ببینند در آینده نزدیک تنها خود شما به محیط اطرافتان چه میزان زباله پلاستیکی تقدیم می‌کنید. در حالی که می‌توانید با تهیه چهار تا پنج کیسه پارچه‌ای جلوی مصرف ۴۰ تا ۵۰ کیسه پلاستیکی را بگیرید. کیسه‌هایی که برای قرار دادن میوه‌های گوناگون استفاده می‌کنید و این نه تنها در کاهش مصرف پلاستیک موثر است که نگهداری میوه و سبزی‌ها در کیسه‌های پارچه‌ای موجب تازه‌تر ماندن آنها در یخچال نیز می‌شود. 
● مس و استیل به جای پلاستیک 
ردیف آبکش‌های پلاستیکی، سبدهای زرد و سفید و آبی پلاستیکی، قاشق پلاستیکی، ظرف غذای دردار پلاستیکی و هر آنچه که شما می‌توانید، در آشپزخانه خود ببینید که در هیاتی پلاستیکی عرض اندام می‌کنند تا دیروز هم بودند اما در جنسیتی دیگر مانند قاشق چوبی، آبکش‌های مسی، ظرف‌های غذای استیل که هنوز هم در بازار موجود هستند و نه تنها ضررهای جایگزین‌های پلاستیکی خود را ندارند بلکه نگه‌دارنده‌های بهتری از ظروف پلاستیکی هستند. 
● لباس‌های نخی به جای پلاستیکی 
در زمان خرید به جای اینکه تمام حواس خود را به مارک‌های تقلبی و مد آن بدهید، کمی هم در تشخیص جنس لباس هوش و ذکاوت به خرج دهید. لباس‌هایی که درصد بالایی پلاستیک دارند، از بلوز و شلوار گرفته تا جورابی که به پا دارید، نه تنها گرمای بیشتری را جذب می‌کنند بلکه با سرعت بیشتری بو می‌گیرند و خیلی زود فرم و شکل اصلی خود را از دست می‌دهند. 
● کف‌پوش‌های ناپلاستیکی 
حتما این روزها پشت ویترین بسیاری از فرش فروشی‌هایی‌ که فرش‌هایی با طرح فانتزی دارند ایستاده‌اید و محو شکل و ظاهر غریب و گاه باورنکردنی آنها شده‌اید. بهتر است کمی واقع‌بین باشید و تا جایی که می‌توانید، استفاده از این‌گونه کف‌پوش‌ها را محدود کنید، چرا که ماده اصلی بیشتر آنها پلاستیک است و شما هم دوست ندارید کودک‌تان به جای سر گذاشتن بر الیاف طبیعی و یا نسبتا طبیعی در میان پلاستیک غلت بزند. 
● یک‌بار مصرف کاغذی نه پلاستیکی 
مجری تلویزیون گوشه لیوان یک بار مصرفش را می‌برد با آرامش آن را می‌خورد. شما هم‌ با خودتان می‌گویید حتما این برنامه‌ای طنز یا سری جدید دیدنی‌ها است اما تمام حدس‌های شما اشتباه است، چرا که به تازگی ظروف یک‌بار مصرفی تولید شده که مواد سازنده آنها غلات است و با خوردن آنها نه برای شما مشکلی پیش می‌آید و نه با دور انداختن‌شان خطی بر صورت زیبای طبیعت می‌افتد. اما خیلی عجله نکنید چون این ظروف در ایران ظاهرا ‌به تازگی به تولید انبوه رسیده است. اما شما می‌توانید دین خود را به خودتان و طبیعت اطراف‌تان با استفاده از ظروف یک بار مصرف کاغذی ادا کنید که این روزها در کنار مواد یک بار مصرف پلاستیکی در بازار موجود هستند. 
● پیشگیری بهتر از درمان 
از همین حالا با خودتان تصمیم بگیرید هنگام خرید، حداقل پلاستیک را از فروشنده‌ها بگیرید. اگر کیف شما گنجایش خریدتان را دارد و آسیبی هم به آن وارد نمی‌شود، چه لزومی دارد یک کیسه فریزر از فروشنده بگیرید؟ حتی بهتر است یک کیسه پارچه‌ای محکم‌تر و با ابعاد بزرگ‌تر همراه داشته باشید تا خریدهایتان را داخل آن بگذارید. 
● خبرهای پلاستیکی دور دنیا 
▪ یک شرکت نوشابه‌سازی در آمریکا برای مبارزه با آلودگی‌های زیست محیطی، از بطری‌های نوشابه‌ای استفاده می‌کند که حداقل میزان پلاستیک را داشته باشند. 
▪ کشور چین استفاده از کیسه‌های پلاستیکی خیلی نازک یا یک بار مصرف را ممنوع کرده است. طی این سال‌ها کیسه‌های پلاستیکی از جاذبه‌های گردشگری چین کم کرده‌اند. کمیسیون توسعه چین نیز اعلام کرده بود از هر دو شهروند چینی یک نفر کیسه پلاستیکی مصرف می‌کند. 
▪ در ایران تشکلی به نام «جمعیت زنان مبارز با آلودگی‌های محیط زیست» کیسه‌های پارچه‌ای با آرم جمعیت‌شان برای رواج استفاده از این نوع کیسه‌ها تولید کرده‌اند. آنها حتی به جای استفاده از دستمال کاغذی، از دستمال‌های پارچه‌ای استفاده می‌کنند.
يکشنبه 31/6/1387 - 14:2
بیماری ها
جنسیت دو اثر عمده بر روند رشد و تکامل کودک دارد: 
۱) اولین اثر، تاثیر مستقیم جنسیت بر رشد است و ناشی از هورمونهایی است که در بدن پسرها و دخترها در طول سالهای کودکی به مقدار بسیار کم ترشح می شود. هر دو جنس، هورمون جنسی مردانه (یعنی آندروژن) و هورمون جنسی زنانه (یعنی استروژن) را ترشح می کنند، ولی پسرها بیشتر آندروژن و دخترها بیشتر استروژن تولید می کنند. غلبه هورمون جنسی مربوطه منجر به اختلاف رشد در دو جنس می شود. 
۲) تاثیر غیر مستقیم جنسیت بر رشد ناشی از شرایط محیطی است. از لحظه ای که کودکان متولد می شوند، فشار های اجتماعی نیرومندی بر آنها اعمال می شود تا با الگوهای پذیرفته شده فرهنگی مربوط به جنسیت خود هماهنگ شوند. رضایت و پذیرش جنسیت فردی مساله مهمی است که سنگ بنای آن از دوران کودکی گذاشته می شود. شخصیت پسرها و دخترها در تمام دوران کودکی ابتدا توسط خانواده و سپس گروههای همسالان و مدرسه ای و بعدها توسط معلمان و اجتماع مطابق با الگویی که برای جنسیت کودک مناسب شناخته می شود، شکل داده می شود. 
۳) اختلاف جنسیت در فراگیری مهارتها با اینکه اختلاف بین کودکانی که همجنس هستند بیشتر از اختلاف بین دخترها و پسرهاست، اکثر والدین تایید می کنند که اختلاف مربوط به جنسیت نه تنها بر سرعت کسب برخی مهارتها بلکه بر نوع آنها نیز اثر می گذارد. به عنوان نمونه، در زمینه رشد جسمانی به نظر می رسد دخترها در طول رشد و نمو خود حرکت سریعتری نسبت به پسرها دارند و در نوجوانی زودتر از پسرها بالغ می شوند. به علاوه رشد جسمانی دختران منظمتر و قابل پیش بینی تر از پسرهاست و جهشهای غیر یکنواخت کمتری دارد. تا آنجا که به قدرت و سرعت مربوط می شود، تا زمان بلوغ اختلاف کمی بین پسرها و دخترها وجود دارد، اما در آن زمان پسرها هم قویتر و سریعتر می شوند و هم حجم عضلانی و استخوانی آنها بیشتر و چربی بدنشان کمتر می شود. چنانکه انتظار می رود، پسرها در زمان بلوغ صاحب قلب و ریه بزرگتر و می شوند تا از عهده ظزفیت بالاتر حمل اکسیژن در خون که برای توده بزرگتر عضلات و استخوانهای آنها لازم است، برآیند. در سالهای پیش از دبستان دخترها از نظر پریدن، لی لی کردن، حرکات هماهنگ و تعادلی برتری دارند. بعدا پسرها در فعالیتهایی که نیازمند دویدن، پریدن و پرتاب کردن است، برتری می یابند در حالی که برتری دخترها در لی لی کردن به قوت خود باقی می ماند. 
از نظر رشد ذهنی، هنگام انجام آزمونهای بهره هوشی، فرقی بین پسرها و دخترها دیده نمی شود. اما آنجا که پای مهارتهای کلامی به میان می آید، دخترها در بعضی از جنبه های یادگیری اولیه زبان اندکی سریعترند. اکثرا دخترها زودتر از پسرها صحبت می کنند و تقریبا تمام دخترها کلمات را بهتر و زودتر از پسرها برای تشکیل جملات طولانیتر به رشته در می آورند، آن هم نه فقط هنگام شروع به صحبت کردن، بلکه در سنین بالا نیز همین طور است.دخترها معمولا زودتر از پسرها می خوانند و می نویسند و دستور زبان و املای آنها هم بهتر است. دخترها همچنین از نظر تسلط بیان و تلفظ کردن نیز برتری دارند و کمتر در دوران نوجوانی دچار مشکل در خواندن می شوند. 
۴) دخترها در استدلال کلامی نیز از پسرها برترند.اختلالات زبانی در دختران کمتر است. تا زمان نوجوانی دخترها در حساب و ریاضیات، کمی از پسرها بهترند ولی پس از نوجوانی پسرها از نظر کارهایی که نیازمند استدلال ریاضی است، اندکی بالاتر از دختران قرار می گیرند. 
۵) پسرها تقریبا در تمام سنین از نظر تجسم فضایی برتری دارند؛ آنها می توانند اجسام سه بعدی را در ذهن خود بچرخانند و روابط موجود در دنیای فیزیکی را بهتر درک کنند. این اختلاف با دخترها هر چه به نوجوانی نزدیکتر می شوند چشمگیرتر و پایدار تر می شود. از نظر اجتماعی پسرها در تمام زمینه ها بسیار برون گرا و سلطه جوتر از دخترها هستند؛ این خصیصه از هنگامی که کودک نوپایی هستند شروع می شود و تا دوران نوجوانی ادامه می یابد و اگر کنترل نشود تا سنین بالاتر نیز استمرار می یابد. پسرها رقابت جوتر نیز هستند ولی این اختلاف به اندازه پرخاشگری زود رس نیست. خوشبختانه غالبا هیچ گونه اختلافی از نظر میل به تربیت میان دو جنس وجود ندارد. دخترها بدون تردید به محض دست یافتن به آگاهی اجتماعی، اجتماعی تر می شوندو دوستیهای صمیمانه تری ایجاد می کنند که در طول نوجوانی و بزرگسالی استمرار می یابد. همچنین به نظر می رسد دخترها در اوایل کودکی نسبت به درخواستهای بزرگترها مطیعترند. احتمال اینکه فشار روانی در پسرها منجر به آسیب پذیریهای جسمانی، عاطفی و ذهنی و نیز مشکلات رفتاری فراوانتری شود، بیشتر است. 
آگاهی از این اختلافات ناشی از جنسیت به والدین کمک می کند نقاط قوت طبیعی کودکان خود را به حداکثر برسانند و نقاط ضعف آنها را تقویت کنند. مثلا شما می توانید پسر خود را از سن پایین با کتاب آشنا کنید و به تدریج که بزرگتر می شود با او بازی با کلمات، با توجه خاص به تلفظ کلمات انجام دهید. در مورد دخترها، می توانید حس تجسم فضایی او را در خردسالی به وسیله تابلوی اشکال، پازل، مار و پله و در سنین بالاتر با تخته نرد و شطرنج بهبود بخشید. وقتی به اندازه کافی بزرگ شد می توانید از بازیهایی مانند مکعب روبیک استفاده کنید.
يکشنبه 31/6/1387 - 14:1
بیماری ها
● مقدمه 
انواع و روش های مختلف طب مکمل (Complementary Medicine ) در کشورهای مختلف وجود دارد و توسط مردم ، کم و بیش استفاده می شود. استفاده از این روش ها در همه جای دنیا رو به افزایش است. در این مقاله ، به نکات اصلی و مهمی که داروسازان باید در مورد این روش ها بدانند ، اشاره می کنیم. 
الف) طب گیاهی یا گیاه درمانی (Herbal Medicine) 
طب گیاهی ، مصرف گیاهان و فرآورده های گیاهی در درمان و پیشگیری از بیماری ها می باشد.(۱). 
نکات کلیدی 
۱) داروساران باید بدانند گرایش و علاقه مردم به استفاده از فرآورده های گیاهی رو به افزایش است و عموم مردم از این فرآورده ها حتی به صورت شخصی و خود تجویزی ، به جای یا همراه با داروهای مرسوم در طب رایج استفاده می کنند. 
۲) داروسازان باید در هنگام راهنمایی بیماران در مورد نحوة مصرف داروهای تجویز شده توسط پزشک ، از وی در مورد سابقة قبلی و مصرف فرآورده های گیاهی سؤال نمایند. 
۳) تعدادی از فرآورده های گیاهی ، طی مطالعات تصادفی و تحت کنترل ،کارآیی خود را به طور مستند و مدلل اثبات کرده اند. به عنوان مثال عصاره های گیاه علف چای ( هوفاریقون ) برای افسردگی خفیف تا متوسط ، گیاه جینکگو برای “ ناکارآیی ذهنی ” (CEREBRAL INSUFFICIENCY ) و سیر برای کاهش غلظت های بالای کلسترول سرم ، موثر بوده اند. 
۴) فرآورده های گیاهی ، علی رغم آنچه که رایج است و معمولا گفته می شود ، بی خطر نیستند و می توانند باعث عوارض جانبی شوند. البته تعدادی ازز فرآورده ها که به صورت بدون مجوز در بازارها یافت می شوند ، هم ایجاد عوارض کرده اند که به کیفیت پایین آنها مربوط می شود. 
۵) برخی فرآورده های گیاهی ، دارای پتانسیل تداخل با داروهای رایج هستند. مواردی از این گونه تداخلات گزارش شده است و هنگام مصرف باید دقت کافی در این باره مبذول داشت. 
۶) عوارض جانبی فرآورده های گیاهی بایا بدون مجوز توسط داروسازان قابل گزارش به واحد ADR مربوطه است. 
۷) جهت اثبات کارآیی و بی خطری فرآورده های گیاهی آزمایش نشده ، به تحقیقات بیشتری نیاز است. در مورد اثر سینرژیسمی اجزای موجود در فرآورده های گیاهی ـ آن طور که ادعا می شود ـ هم ، باید بررسی لازم انجام گردد و این ادعا تأیید شود. 
۸) بیمارانی که می خواهند به یک فرد “ درمانگر گیاهی ” ( تجویز کنندة داروهای گیاهی ) مراجعه کنند ، باید فردی را انتخاب کنند که دورة آموزشی لازم و مناسب را طی کرده باشد و عضو یک سازمان حرفه ای ـ تخصصی باشد (۱). 
ب) اسانس درمانی ( آروماتراپی Aromatherapy ) . 
درمان و تسکین بیماری ها یا علایم آن ، با استفاده از گیاهان معطر ، انواع اسانس ها و فرآورده های مشابه (۲). 
نکات کلیدی 
۱) استفاده از اسانس درمانی ـ حتی به صورت خود تجویزی ـ توسط عموم مردم روبه افزایش است. 
۲) اسانس ها را نباید به طور خالص و ررقیق نشده روی پوست استفاده کرد { در ابتدا باید در روغن های گیاهی ( مانند روغن ذرت ، بادام ، کنجد و … ) ـ به عنوان روغن های حامل ـ رقیق شوند.} اسانس ها را نباید بدون تجویز پزشک ، به طور خوراکی مصرف کرد. 
۳) مانند همه فرآورده هایی که در پزشکی و هو داروسازیی استفاده می شوند ، اسانس ها هم باید دور از دسترس اطفال نگهداری شوند. 
۴) در مورد اسانس های مورد مصرف در آروماتراپی ، تحقیقات بالینی مستند و مدونی انجام نشده و این گونه تحقیقات مطمئن که کارآیی بالینی اسانس ها را اثبات می کند ، در دسترس نیست. 
۵) داروسازان ، در هنگام راهنمایی بیماران در داروخانه در مورد نحوة مصرف داروهای نسخه شان ، باید از آنها در مورد سابقة قبلی مصرف فرآورده های اسانسی سوال نمایند. 
۶) عوارض جانبی اسانس ها ، گرچه نادر ، ولی گزارش شده است و در این مورد باید دقت کافی مبذول داشت. 
۷) نکتة ایمنی دیگر در مورد اسانس ها ، کیفیت و کارآیی تعدادی از اسانس های تجاری از منابع مختلف ، و نیز مصرفشان در گروه های خاصی از بیماران مانند زنان باردار و شیرده است. 
۸) بیمارانی که می خواهند با یک فرد آروماتراپیست ملاقات کنند و بیماری خود را درمان نمایند ، باید دقت کنند که آن فرد ، آموزش های لازم را دیده باشد.(۳). 
ج) سوزن درمانی ـ طب سوزنی (Acupuncture) 
هنر درمان چین قدیم که در طی آن سوزن های تمیزی را روی نقاط مختلف بدن به کار می برند {کلا حدود ۲۰۰۰ نقطه ( یا acupoint) روی بدن شناسایی شده است } ، تا جریان سالم انرژی (qi) اعاده شود و به حال اول برگردد. هر نقطه شامل مداری است که با اندام و عضو خاصی مرتبط می باشد و هر نقطه که سوزن درمانی می شود ، دارای اثر درمانی خاصی می باشد(۲). 
نکات کلیدی(۴) 
۱) دو نوع اصلی و عمده از سوزن درمانی وجود دارد ، یکی نوع پزشکی ( مدیکال)(که معمولا توسط پزشکان انجام می شود) ، و دیگری نوع طب سوزنی چین. 
۲) در مورد طب سوزنی چند مطالعه بالینی با کیفیت بالا وجود دارد. بر این اساس ، شواهد موجود پیشنهاد می کنند که طب سوزنی درمان موثری برای کمردرد و نیز برای تهوع یا استفراغ ( مربوط به دوران بارداری ، جراحی و شیمی درمانی سرطان ) است. 
۳) عوارض جانبی خفیف به دنبال استعمال طب سوزنی عبارتند از : خونریزی ، سوزش و قرمزی پوست در محل سوزن زدن. مشکلات شدیدتر در این رابطه شامل عفونت های ویروسی و باکتریایی به دنبال مصرف سوزن های آلوده و غیراستریل ، مشکلات ناشی از سوزن زدن های طولانی و ناراحتی های ناشی از تکنیک های ناشیانه و ضعیف سوزن زدن. 
۴) طب سوزنی در مورد افرادی که از داروهای ضد انعقادی استفاده می کنند ، ممنوع است. هم چنین طب سوزنی برقی ( الکتروآکوپانکچر ) ، در افرادی که از دستگاه ضربان ساز قلب (pacemaker) استفاده می کنند ، ممنوع می باشد. 
د) هامیوپاتی 
این یک روش درمانی است که در اوایل قرن نوزدهم توسط دکتر ساموئل هانمان ارایه شد و رشد کرد. از نظر بالینی ، این روش از قانون مشابهات استفاده می کند ( (Like cure ) و از موارد قوی و موثر طبی ، در دوزهای ضعیف یابی نهایت کوچک استفاده می نماید(۲). 
نکات کلیدی (۵) 
۱) این روش هم به طور فزاینده ای توسط عموم مردم به جای یا همراه با طب رایج استفاده می گردد. 
۲) داروسازان ، باید در هنگام راهنمایی بیماران در مورد نحوة مصرف داروهای نسخه شده شان ، از آنها در مورد سابقة قبلی و مصرف فرآورده های هوموپاتی سؤال کنند. 
۳) در مورد فرآورده های هوموپاتیک ، تحقیقات اخیر پیشنهاد می کنند که آنها ممکن است اثری بیشتر از دارونما داشته باشند. با یان حال ، برخی پیش بینی های احتیاطی ، از نتیجه گیری های واضح و مشخص جلوگیری می کند. 
۴) مصرف کنندگان فرآورده های هوموپاتی نباید مصرف داروهای رایج را که استفاده می کرده اند ، بدون نظر پزشک ، قطع کنند. 
۵) فرآورده های هوموپاتی کاملا بی خطر نیستند. واکنش های جانبی اگرچه نادر ، ولی رخ داده است. 
۶) عوارض جانبی فرآورده های هوموپاتی توسط داروسازان قابل گزارش به واحد ADR مربوطه است. 
۷) بیمارانی که می خواهند توسط یک فرد هوموپات درمان شوند ، باید فردی را انتخاب کنند که آموزش های لازم را دیده ، و عضو یک سازمان حرفه ای باشد. 
ه) کایروپراکتیک و استئوپاتی 
این سیستم درمانی بر اساس این نظریه کار می کند که یک بیماری به واسطة عملکرد غیر طبیعی بدن ایجاد می شود. این نوع درمان ساختمان های بدن ـ خصوصا روی ستون فقرات و کلا استخوان های بدن ـ سعی میکند عملکرد سیستم عصبی بدن را به حالت اول باز گرداند(۲) ( این روش مانند مشت و مال ، جا انداختن استخوان ها و مهره های پشت باشد ). 
● نکات کلیدی(۶) 
۱) تکنیک های یدی کایروپراکتیک و استئوپاتی از جملة عمومی ترین روش های طب مکمل در انگلستان هستند و هر دوی این ها به عنوان دستکاری ستون ننفقرات و استخوان های بدن ، در نظر گرفته می شوند. 
۲) بررسی های کنترل شدة بالینی این دو روش که به طور اتفاقی صورت گرفته ، تا این تاریخ ، به میزان زیادی به تحقیق در مورد استفاده در کمردرد و گردن درد ، محدود شده است. 
۳) مطالعات مروری سیستمک قبلی پیشنهاد می کند که دستکاری میتواند در تسکین سریع کمردرد حاد و ساده ( در قسمت پایین کمر ) ، مفید باشد . بنابراین ، توصیه شده که دستکاری ستون مهره ها ، ممکن است باعث تسکین علائم کمردرد ، در عرض ۶ هفته بعد از شروع آن گردد. 
۴) با این حال ، مطالعات جدیدتر پیشنهاد می کند که نتایج قبلی ،ممکن است بیش از حد خوش بینانه باشد. 
۵) عوارض و اتفاقات جانبی شدید ، مانند ضربه حادثه های ستون مهره ای ـ پایة مغزی و … رخ داده است. به نظر می رسد که این حوادث ، بیشتر در ارتباط با دستکاری قسمت مهره های گردن و در محل چرخش گردن باشد. 
۶) این گونه درمان ها باید توسط افرادی صورت پذیرد که عضو یا تحت نظر یک سازمان حرفه ای ـ تخصصی باشند.
يکشنبه 31/6/1387 - 14:1
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته