• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 440
تعداد نظرات : 464
زمان آخرین مطلب : 3987روز قبل
مصاحبه و گفتگو
استاد دانشکده معماری پاریس در پایان دیدار از تهران و بازگشت به کشورش گفت: وجه منفی خیابان‌های تهران رانندگی عجیب رانندگان تهرانی است که من را به عنوان یک شهروند فرانسوی شوکه کرد. به گزارش "تهران سما" به نقل از روابط عمومی معاونت حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران، دکتر پی‌یر ونسان افزود : به طور حتم بسیاری از شهروندان تهرانی هنگام رفت و آمد در این شهر دچار مشکل هستند و فقط باید بگویم خدا به حال شهروندان مسن و معلول تهران رحم کند. وی که برای حضور در یک کارگاه تخصصی به تهران سفر کرده بود، اظهار کرد: توسعه زیرساخت‌های حمل و نقلی، شبکه راه‌ها و تونل‌های مترو برای جابه‌جایی راحت‌تر شهروندان نقطه مشترک همه کلان‌شهرها، چه تهران، چه شانگهای و چه پاریس است. ونسان با اشاره به این که در خیابان‌های تهران یک بی‌ نظمی خاص وجود دارد، تصریح کرد: البته پشت همین بی‌نظمی یک نظم می بینیم و وجود جوی‌های آب، فضای سبز، باغچه‌ها و خیابان‌هایی که عموماً در خطوط مستقیم قرار ندارند، تهران را بسیار دلپذیر کرده است. وی فضای سبز حاشیه بزرگراه‌های تهران را جالب توجه دانست و اظهار کرد: بزرگراه همیشه با سرعت، تصادف و آلودگی صوتی همراه است اما فضای سبز حاشیه‌ بزرگراه‌های تهران موجب می‌شود احساس آرامش به راننده منتقل شود. استاد معماری دانشگاه وال دوسن پاریس در پایان خاطرنشان کرد: تهران شهر پویایی است و تنوع ساخت و ساز در آن بسیار زیاد است و مدیران شهری با وقوف به اهمیت توسعه پایدار در جهت توسعه این کلان‌شهر به ویژه در حوزه حمل و نقل شهری گام‌های بلندی بر داشته‌اند.
يکشنبه 16/5/1390 - 9:54
ازدواج و همسرداری

عاشقانه ها همیشه زیبا هستند؛ نه به این دلیل که قصه ای شیرین دارند و ما با شنیدن آن لذت می بریم و غرق در رؤیا با آنها همذا تپنداری می کنیم؛ زیبا هستند از آن جهت که عشق واقعی برای هر کس، یک بار، در یک لحظه و در روزی خاص اتفاق م یافتد و آن لحظه های ناب تکرارشدنی نیستند. اما گاهی بااینکه عاشقانه شروع م یکنیم و شاعرانه زندگی می کنیم، قافیه ها را خوب کنار هم نمی چینیم و همین،شعر و آهنگ زندگی ما را ناکوک میکند. اما می شود قافیه ها را بار دیگر کنار هم چید و شعر زندگی رایک بار دیگر آهنگین کرد؛ اگر فراموش نکنیم روزی شعر زندگی را با هم سروده ایم... .
شکی نیست که هیچ کدام از ما زندگی مشترک را به قصد جدایی آغاز نمی کنیم؛ حتی اگر گاهی به آنفکر کنیم و ته دلمان از فکر کردن به این موضوع بلرزد. اما همیشه اوضاع بر وفق مراد نیست و جر وبحث ها شروع می شود و ما بدون اینکه بخواهیم، سر می خوریم و تا چشم باز می کنیم، می بینیم ته در ه ایم!
این ترمز بریدن ها گاهی دست ما نیست اما فقط گاهی؛ با این حال اغلب اوقات تقصیر خودمان است ولی هر دو به آن ب یاعتنا هستیم و در واقع به علائم بیمارشدن زندگی مشترک مان حساسیت نشان نمی دهیم. شاید هم فکر می کنیم همه چیز خود به خود درست می شود و نیازی به تلاش برای رفعمشکل نیست.اما این درست نقطه ای است که باید هر دو حرکتی از خود نشان بدهیم تا طناب محبتمان پاره نشود وهر یک به سویی پرتاب نشویم. بنابراین نسبت به این علائم حساس باشیم:
علائم ازدواج بیمار
1. لجبازی و نه گفتن های ما بیش از حد طبیعی است؛ فرقی هم نمی کند حرف طرف مقابل منطقی است یا نه.
2. روابط زناشویی حداقل است و اگر رابطه ای هم اتفاق می افتد، روح و احساس ما را درگیرنمی آند.
3. نقاط مشترک به حداقل رسیده است.
4. عشق جای خود را به اجبار به در کنار هم بودن داده است. این اجبار هم ناشی از وجودفرزندان، عرف اجتماعی، نیازهای فردی و ضرورت رفع این نیازها توسط همسر، ناتوانی درتصمیم گیری برای جدایی، مهریه بالای همسر و هزار و یک دلیل دیگر است.
5. روح سومی در زندگی ما حاضر است. این موجود الزاما زن یا مرد واقعی دیگری نیست بلکه مثل ورزش، برنامه تلویزیون، « دلخوشی یا سرگرمی خاص » می تواند به شکل علاقه یا یک فرزند، مطالعه غیرعادی، اشتیاق به بودن در کنار دوستان، کار و... باشد .مسائل و مشکلات وحتی درد دل های خاص زن و شوهر به بیرون از منزل راه پیدا کرده و هیچ آدام از ما ترسی از
مخدوش کردن چهره طرف مقابل نداریم.
6. مقایسه کردن را شروع کرده ایم و هر کدام از ما کمبودها و عیب های طرف مقابل را جست وجومی کنیم و سعی می کنیم علاوه بر ایراد گرفتن از طرف مقابل، او را با دیگران مقایسه کنیم.بدتر اینکه این تفاوت ها را هم به راحتی جلوی همسرمان بازگو می کنیم.
7. نفر سوم به صورت واقعی وارد زندگی ما می شود. نشانه این ورود نیز بازگو کردن نظر شخص سوم است. مثلا به نظر خانم یا آقای فلانی، خانم یا آقای فلانی گفت و...
8. مانند گذشته از پاسخ گفتن به نیازهای همسرمان- هر نیازی که باشد- لذت نمی بریم و باانجام هر کاری احساس انجام وظیفه می کنیم.
9. ترجیح می دهیم برای انجام هر کاری به تنهایی اقدام کنیم.
10 . زمانی که در منزل هستیم، احساس شادی، رضایت، آرامش و امنیت نمی کنیم و حس هایی مثل اسیر بودن، اجبار به انجام کارها، استثمار شدن، تباه شدن زندگی و... آزارمان می دهد. درواقع زندگی مشترک را مانعی برای پیشرفت و ترقی تصور می کنیم.شاید براساس علائمی که به آن اشاره کردیم، ترمیم این رابطه شکست خورده یا در حال شکست، کار
چندان آسانی نباشد؛ چون علائم نشان م یدهد خانه از پای بست ویران است.
با این حال، خانه م یتواند ویران نشود؛ اگر فقط چند حرکت ساده و مهم را از همین حالا شروع کنیم:
• پوست اندازی کنیم
اگر تصمیم اولیه زندگی ما - یعنی انتخاب همسفر زندگی - انتخاب درستی بوده باشد -که حتما هم هست- آنچه اکنون درگیر آن هستیم، ناشی از انتخاب نادرست نیست؛ دلیل آن، فرو رفتن در لاک دفاعی و پافشاری هر کدام از ما بر سر خواست هها و عقاید است؛ عقاید و خواسته هایی که پیش از این یا اصلا وجود نداشته اند یا بوده اند و چندان مهم نبوده اند.
روا نشناسان معتقدند مدتی پس از شروع زندگی مشترک یا حتی مدت ها بعد از آن، برخی زوج ها دچاراختلالات رفتاری می شوند؛ اختلالاتی مثل خودمحوری، بی صبری، سرسختی و عدم انعطاف پذیری،احساس ریاست و تلاش برای ب هدست گرفتن اختیارات زندگی به تنهایی، حسادت، خودبزر گبینی (به دلیل مقایسه ویژگ یهای خود یا خانواده شان با طرف مقابل) تعصب روی رفتارها یا عقاید خود یا بستگان،عدم گذشت و انعطا فپذیری و. ...
به این ترتیب مشکلات زندگی مشترک آغاز م یشود مگر اینكه برای از بین بردن این حالت ها یا بهتربگوییم توفان اختلالات رفتاری تلاش کنیم و تغییر کنیم. یکی از بهترین شیوه های از بین بردن توفان اختلالات رفتاری، اصلاح فردی است. اما شکی نیست که خود ما این اختلالات را متوجه نمی شویم؛
بنابراین کافی است این حالتها و احساس ها را برای روانپزشک، روانشناس یا مشاور تعریف کنیم و ازآنها کمک بخواهیم .پس گام اول، تغییر و شروع این تغییر از خود است.
• از زاویه ای دیگر ببینیم
مثبت اندیشی، اولین شیوه تغییر دید ما به زندگی است. گام بعدی تعریف دوباره است؛ به این معنی که اهداف، خواست هها، برنامه ها و... زندگی مشترک مان را بار دیگر تعریف کنیم. مثلا اگر دوست داشتیم به خاطر مادر شدن کار مورد علاقه مان را کنار نگذاریم اما مجبور به انجام این کار شدیم، حالا که فرزند ماکمتر از قبل به ما نیاز دارد، بار دیگر کار مورد علاقه مان را شروع کنیم. از نگاهی دیگر، هیچ گاه فکر نکنیم شرایطی که در آن قرار داریم یا قرار داشت هایم، تغییر نخواهد کرد. اگر یک بار دیگر زندگی و خواسته هایمانرا تعریف کنیم، حتما همه چیز به راحتی تغییر می کند.
• بی صدا صحبت کنیم علم روا نشناسی می گوید اختلاف زوج ها زمانی آغاز می شود که آنها نسبت به احساس های هم کور وکر میشوند. از این لحظه به بعد حرف زدن هم نمی تواند این خلأ را پر کند. به عقیده روان شناسان،درواقع شرط اول شنیدن و درک کردن نیازهای طرف مقابل، برقراری ارتباط حسی بین زن و شوهر است.شنیدن در سکوت را آغاز کنیم. به رفتارها، عصبانیت ها، حساسیت ها، گری هها و » ، پس از همین لحظه
سکو تهای طولانی و معنی دار همسرمان دقت کنیم. مطمئن باشیم آنچه را که باید، می بینیم ومی شنویم. بعد از این مرحله آگاهی، صحبت کردن را شروع کنیم.
• سومین را محو کنیم
حضور مهره سوم در زندگی مشترک - چه به صورت واقعی و چه به صورت مجازی - یکی دیگر از دلایل جدایی زوج هاست. خیلی از ما به محض اینکه احساس می کنیم موجود سومی - چه به صورت واقعی وچه خیالی - وارد زندگی مشترک مان شده است، عقب نشینی می کنیم اما این روش درستی نیست. به جای اینکه میدان را خالی کنیم یا با سؤا لپیچ کردن همسرمان بدتر او را کلافه کنیم، حرکت کنیم.
1. هرازگاهی به محل کار همسرمان سر بزنیم؛ به این ترتیب، هم با شرایط کاری همسرمان آشنامی شویم و هم بعضی شک و تردیدهایمان برطرف می شود.
2. اگر همسرمان به سرگرمی خاصی علاقه دارد، با او همقدم شویم؛ مثلا به جای اینکه در تمام طول مدتی که او فوتبال تماشا می کند حرص بخوریم، در هیجان و شادی او شریک شویم.
3. اگر نفر سوم، زن یا مردی واقعی است، کنار نکشیم؛ با افراد آگاه مشورت کنیم و با مشورت وبرنامه ریزی همسرمان را به خانه بازگردانیم.
4. مسائل زندگی مشترک مان را برملا نکنیم تا طرف خطاکار بتواند روی بازگشت داشته باشد؛ باآبروریزی، فرصت بازگشت را از همسرمان م ی گیریم.
• پیشقدم شویم
خیلی از ما بعد از گذشت مدتی از زندگی زناشویی، محب تکردن را فراموش می کنیم و همین فراموشی،زمینه بسیاری از اختلاف های ماست. بدتر اینکه به تدریج محبت کردن را منت کشیدن فرض می کنیم وتازه وقتی که طرف مقابل محبتی م یکند، شک می کنیم که جواب او را بدهیم یا نه! این افکار را فراموش کنیم و برای محبت کردن بار دیگر پیشقدم شویم.
و در نهایت اینکه هیچ وقت و در هیچ شرایطی زندگی مشترک مان را فنا شده تصور نکنیم. هر حرکت وتلاشی، فرصتی برای بازگشت به روزهای طلای یای است که تصور می کنیم تمام شده است.

يکشنبه 16/5/1390 - 9:44
رمضان

حلول ماه مبارک رمضان، ماه بهار قرآن ، روشنی قلوب و تزکیه نفوس برمسلمین جهان وتمامی دوستان تبیانی مبارک باد.

 دعاى روز اول ماه مبارك رمضان: بسم الله الرحمن الرحیم اللهمَ اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ وقیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ ونَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ وهَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ.

خدایا قرار بده روزه مرا در آن روزه داران واقعى وقیام وعبادتم در آن قیام شب زنده داران وبیدارم نما در آن از خواب بى خبران وببخش به من جرمم را در این روز اى معبود جهانیان ودر گذر از من اى بخشنده جنایات كاران.

سه شنبه 11/5/1390 - 12:18
كودك

مسئله امنیت کامپیوتری و مخصوصا امنیت اینترنتی روزبروز اهمیت بیشتری بخود میگیرد و جایگاه خود را در روابط خانوادگی اعضاء خانواده، درست مشابه رفت و آمد و ترددهای عادی و روزانه کودکان مهم و پراهیمت میسازد. همانگونه که شما نصایحی برای کودکان در رفتار و برخورد با غریبه ها در مدرسه و محیط بیرون دارید و قوانینی برای آن تعریف میکنید و اصرار بر اجرای آن دارید، باید در مورد وبگردی و آنلاین شدن کودکان هم همانقدر نکته بین و دقیق رفتار کنید.
قبل از آنکه کودکان شما اقدام به رفتن بروی اینترنت کنند و بعبارتی به وبگردی پرداخته و به آن عادت کنند لازم است تا تک تک اعضا خانواده بدانند و بفهمند که هنگام آنلاین شدن چه کارهایی میتوانند و چه کارهایی نمیتوانند انجام دهند.
بهترین روش آنست که همه دور هم نشسته و قوانینی تعریف کنید که همگی آنرا فهمیده و قبول کنند و آنرا مانند یک دستورالعمل برای هر کودک مطابق سن او بروی کاغذ آورده و قوانین خاص سن او را برایش مشخص سازید تا هنگام وبگردی از آن استفاده کند. این قوانین را در ادامه بشما پیشنهاد مینمایم.

بهتر است این دستورالعملها را مطابق یک قرارداد تنظیم کرده و بعد از تفهیم به کودک، آنرا به او بدهید تا امضاء کند و موافق اجرای آن نیز باشد. البته این مسئله بستگی مستقیم به سن کودک دارد و هرچه سن او بالاتر میرود حساسیت بیشتری مییابد.
پس بیایید تا به کودکانمان کمک کنیم با امنیت بیشتری از اینترنت استفاده کنند. کودک شما در چه مقطع سنی قرار دارد؟ ابتدا این مقطع سنی را مشخص کنید و سپس توصیه های این مطلب را خوانده و دنبال نمایید.

الف) سنین ۲ تا ۴ سال - آغاز
معمولا در این سن فعالیتهای اینترنتی با همراهی والدین انجام میشود مانند نگاه کردن به عکسهای خانوادگی، استفاده از یک وبکم برای ارتباط با سایر اعضاء خانواده و فامیل و یا دیدن سایتهای مورد علاقه کودکان مانند سایتهایی که لیست آنها در سایت کامتونت آمده است. مطابق مطالعاتی که در سال ۲۰۰۳ انجام شده است کودکان پیش دبستانی یکی از پررشدترین مصرف کنندگان اینترنتی محسوب میشوند. هرچند که این کودکان توجه محدودی به فعالیتهای آنلاین دارند اما تصاویر و اصوات اینترنتی میتواند به بازسازی قوای تجسمی آنها کمک کرده و تجربیاتشان را دوچندان نماید.
اما سئوال اینجاست که گروه پیش دبستانی چه نوع فعالیتهای آنلاین میتوانند داشته باشند. پاسخ اینست که والدین و پدربزرگ و مادربزرگها بچه ها را به دیدن وب سایتهای مخصوص کودکان میبرند و به بازیهای آنلاین میپردازند. در این رده سنی افراد بزرگسال نقشی اساسی در ایجاد محیط امن اینترنتی بازی میکنند و از نزدیک اقدام به مراقبت از کودکان خود مینمایند.

▪ حال باید دید که چه نکات امنیتی را میتوان در این گروه رعایت کرد .

  1.  همیشه وقتی آنها میخواهند به اینترنت وصل شوند همراهشان باشید.
  2.  با افزودن سایتهای مخصوص کودکان که میشناسید در لیست Favorites برایشان یک محیط آنلاین شخصی ایجاد نمایید.
  3.  از موتورهای جستجوی مخصوص کودکان مانند MSN Kids Search به آدرس اینترنتی http://sea.search.msn.com/kids برای جستجوی موارد مورد نیاز استفاده کنید.
  4.  ابزار فیلتر سازی اینترنت را مورد توجه قرار دهید. MSN Premium ۰۳۹;s Parental Controls میتواند بشما کمک کند.
  5.  به کمک ابزار پیشگیری از بروز پاپ آپ از کودک حکایت کنید. اکثر نمونه های ویندوز XP بروز شده، حاوی این قابلیت هستند. تولبار MSN هم میتواند بشما کمک کند. این تولبار را میتوانید از آدرس http://toolbar.msn.com بردارید.

ب) سنین ۵ تا ۶ سال - خودمختاری
بچه های این سن بیشتر تمایل دارند تا به تنهایی وبگردی کنند. در این مرحله باید با آنها بیاموزید که به چه نکاتی دقت کنند. این رده سنی دیدی مثبت به دنیا دارد و معمولا همه چیز را باور دارد.
بچه های این سن معمولا دستورات کامپیوتر را دنبال میکنند، از ماوس استفاده میکنند و به بازیهای کامپیوتری میپردازند. البته آنها وابستگی شدیدی به افراد بزرگسال دارند تا بتوانند به وب سایت مورد نظر برسند، ایمیل بفرستند یا اطلاعات آنلاین را تحلیل کنند.

▪ مسائل امنیتی برای وبگردی این رده سنی به این شرح است.

  1.  مانند رده سنی قبلی نکات امنیتی را راعایت کنید.
  2.  کامپیوتر را به نحوی قرار دهید که بتوانید صفحه آنرا دیده و فعالیتهای کودک را زیر نظر بگیرید.
  3.  به کودک خود مسائل شخصی را بیاموزید و به او یاد دهید که اطلاعات مربوط به خود و خانواده را وقتی آنلاین است به دیگران نگوید.
  4.  دراین سن به او اجازه ندهید تا از سیستم پیام فوری IM ، ایمیل، چت روم استفاده کند.
  5.  در کودک خود این اعتماد را بوجود آورید که اگر مسئله ای او را در اینترنت ناراحت کرد با شما در میان بگذارد.

ج) سنین ۷ تا ۸ سال - رشد علائق
بچه های این رده بدنبال انجام کارهایی که از آن منع شده اند میروند. وقتی آنلاین هستند به سایتهایی میروند که اجازه ندارند و یا با کسی صحبت کنند که نباید. این سن بسیار به خانواده علاقمند است. دوست دارد در مورد جنسیت و توانمندی عقلی خود بداند، اعتماد میکند و سئوالی درباره شناسایی طرف خود نمیکند.

▪ مسایل امنیتی این سن میتواند بشکل زیر باشد.

  1.  مطابق ابتدای مقاله، یک قانون برای استفاده از اینترنت تدوین کنید.
  2.  او را تشویق کنید که فقط از سایتهایی دیدن کند که اجازه آنرا دارد.
  3.  مسائل مطرح شده در ردیفهای سنی قبلی را نیز رعایت کنید.
  4.  بجای آنکه به کودک اجازه دهید آدرس ایمیل شخصی داشته باشد یک آدرس ایمیل خانوادگی بگیرید.
  5.  به کودک بگویید قبل از ارسال اطلاعات در محیط آنلاین، شما را آگاه سازد.
  6.  از فیلترهای ایمیل برای جلوگیری از دریافت ایمیلهایی از افراد بخصوص یا حاوی مطالب و موارد نامناسب استفاده کنید.
  7.  در این سن به او اجازه استفاده از پیام فوری IM را ندهید.
  8.  او میتواند فقط از چت رومهای سایتهای مخصوص کودکان تحت نظارت شما استفاده نماید.
  9.  درست مانند رفتارهای او با سایر دوستانش در زندگی عادی، از او درباره دوستان آنلاینش سئوال کنید و به بحث بنشینید.

د) سنین 9 تا 12 سال - وبگرد دانا

این نوجوانان میخواهند همه چیز را بدانند. این سن در حین وابستگی به خانواده تمایل زیادی به استقلال دارد. او میخواهد از مسائل اطراف برای خود جذابیت درست کند و ارتباط با دوستان برایش بسیار مهم میشود.
بچه های این سن از اینترنت برای یادگیری و تحقیق مسائل مدرسه سود میجوید. آنها میتوانند موزیک دانلود کنند، از ایمیل استفاده کنند، به بازیهای آنلاین بپردازند. آنها بهترین راه برای ارتباط با دوستانشان را پیام فوری IM میدانند.

▪ برای حفاظت از این گروه سنی، موارد زیر مهم خواهد بود.

  1.  مسائل گروهای قبلی در اینجا هم کاربرد دارد.
  2.  مصر باشید که کودک شما هیچگاه افراد آنلاین را بصورت واقعی ملاقات نکند.
  3.  به او بیاموزید که بدون اجازه شما اقدام به دانلود از اینترنت نکند. ممکن است او با این کار انواع برنامه های جاسوسی و ویروسها را به کامپیوتر راه دهد.
  4.  بهتر است یک user account با محدودیت در اختیار او قرار دهید تا بدون اطلاع شما نتواند کارهایی مانند نصب برنامه روی کامپیوتر انجام دهد.
  5.  به او در مورد سایتهای مستهجن هشدار داده و او را به سمت سایتهای مفید هدایت کنید.
  6.  حتما به ایمیل و اشتراک پیام فوری IM او دسترسی داشته باشید تا مطمئن شوید که با غریبه ها ارتباطی ندارند.
  7.  با کودک خود درباره عادات رفتارهای شایسته آنلاین صحبت کنید. آنها باید یاد بگیرند که از اینترنت برای ایجاد شایعه و یا آسیب رسانی به دیگران استفاده نکنند.

ه) سنین ۱۳ تا ۱۷ سال - خبره فنی
با توجه به اینکه اکثر بچه های این رده بیش از والدین خود از اینترنت آگاهی دارند، آموزش و تذکر دادن بدانها مشکل میشود. عقد قرارداد بین والدین و کودکان میتواند برای این رده سنی بسیار مفید باشد. یادتان باشد که باید فعالیتهای آنلاین او را دائم کنترل نمایید. یادتان باشد که کدها و پسوردهای خود را از دسترس این سن دور نگهدارید تا خدای نکرده بجای شما فعالیت نکنند.
این رده سنی بسیار مستعد ایده های جدید هستند اما چون تجربه کمی دارند، توان قضاوت در آنها ضعیف است. پدر و مادر باید برای این سن نقش مشاور و هدایت کننده را بازی کنند. این رده سنی به اکثر فعالیتهای اینترنتی میپردازد.
او قادر است از موتورهای جستجو برای یافتن سئوالات خود استفاده کند. او علاقه به رفتن به چت رومها و همصحبتی با دوستان و حتی افراد بزرگسال را دارد.

▪ برای حفاظت از این گروه سنی باید به مسائل زیر توجه کرد.

  1.  مسائل گروههای قبلی را مورد توجه قرار دهید.
  2.  در قانونی که تنظیم میکنید مسائل کنترلی بیشتری درباره نوع سایتهایی که مرور میشود، ساعتهای اتصال به اینترنت و نحوه برخورد با دیگران مخصوصا در چت رومها تاکید شود.
  3.  آگاه باشید که کودک شما از چه سایتها و چت رومهایی استفاده میکند و با چه کسانی بحث میکند. از آنها بخواهید در چت رومهای عمومی صحبت کند و از رفتن به چت رومهای خصوصی اجتناب نماید.
  4.  از کودکان بخواهید که موزیک و فایلهای دارای حق کپی را بدون اجازه شما دانلود نکنند.
  5.  درمورد اسپم به آنها بگویید و از آنها بخواهید که مراقب این مسئله باشند. آنها نباید آدرس ایمیل خود را در اختیار هر سایت یا هرکسی قرار دهند.
  6.  مطمئن شوید که قبل از انجام هر نوع نقل و انتقال مالی و یا خرید، فرزندتان با شما مشورت میکند.
دوشنبه 10/5/1390 - 12:53
کامپیوتر و اینترنت

اگر چنانچه قرار است از بازی های رایانه ای استفاده کنید، بهتر است بازی های تصویری خلاق که کودکان، به وسیله ی آنها،باید معماهایی را حل کنند، بیش از بازی های دیگر مورد توجه قرار گیرد. 

  •  بازی دسته جمعی کودکان با این ابزارهای تصویری کم تر مسئله ساز است، این اسباب بازی ها، زمانی مخرب خواهد بود که کودک به تنهایی برای ساعات طولانی، غرق بازی شود.
  •  بر کارشناسان و متولیان امور فرهنگی و تربیتی فرض است که همت به خرج دهند و برای تهیه ی بازی های رایانه ای آموزنده، علمی، تربیتی و مبتنی بر عقاید اسلامی که در عین حال دارای جاذبه و هیجان کافی باشد، اقدام کنند.
  • پدران و مادران وقت بیشتری را به کودک و نوجوان خویش اختصاص بدهند. وقت گذاری و ارتباط درست میان پدر و مادر و فرزندان هر اندازه بیشتر باشد، زمینه ی چنین بازی هایی کم تر فراهم می شود.
  •  به اعتقاد پزشکان ایتالیایی و بعضی از دیگر کشورهای اروپایی، مقصران اصلی، پدران و مادران هستند که فرزندان خودرا، ساعت های طولانی، در مقابل تلویزیون، رایانه، ویدئوگیم، یا فیلم های ویدئویی رها می کنند.
  •  بهتر است پدران و مادران همراه فرزندان خویش به کوهستان، راهپیمایی، باشگاه ها، میدان های ورزشی بروند و به بازیهای مورد علاقه ی کودک بپردازند تا انرژی عصبی و روانی آنان تخلیه و توجه آنان از بازی های رایانه ای منحرف شود.
  •  پروفسور لی پیرسون، روان شناس آموزش شورای شهر بیرمنگام، معتقد است :
  1. بهترین راه حل، خارج کردن رایانه از اتاق کودک است. 
  2.  راه حل دیگر این است که پدر و مادر هم در بازی های رایانه ای با کودک مشارکت کنند (در این صورت می توانند پس از پایان بازی محتوای آن را مورد نقد و بررسی قرار دهند). 
  3.  به کودک اجازه ندهید در فاصله ی بسیار نزدیکی از صفحه ی نمایش رایانه بنشیند. 
  4.  از رایانه های با صفحه ی کوچک استفاده کنید. 
  5.  نور صفحه ی تلویزیون را کم کنید.
  • ضروری است که پیوسته میان دو نوبت بازی استراحت کنند. دو شرکت بزرگ ژاپنی سازنده ی بازی های رایانه ای معروف به نینتندو – سگا ، به خریداران هشدار داده و توصیه می کنند که در فاصله ی میان بازی ها به طور منظم به خود استراحت بدهند.
  •  صفحه ی نمایشگر رایانه اندکی پایین تر از چشم ها قرار داده شود، به طوری که چشمها مسلط به صفحه ی نمایشگر باشد.
  •  روشنایی اتاق به نحوی تنظیم شود که بازتابش و زنندگی نور به حداقل برسد.
  •  بهتراست پدر و مادر با کودکان گفت و گو کنند و به تفاهم برسند که، برای مثال، فقط روزهای تعطیلی مجاز به استفاده از این بازی ها هستند.
  •  با استدلال و منطق، آسیب هایی را که رایانه به کودکان وارد می آورد، متذکر شوید.
  •  مخرب ترین بازی های تصویری، آن دسته از بازی هایی هستند که تصاویر آنها به طور مکرر بر صفحه ی نمایشگر ظاهرمی شوند و کودک باید به تمام تصاویری که از برابر چشم وی می گذرند شلیک کند. از این رو، توصیه می شود این گونه بازیها کم تر در دسترس کودک قرار گیرد. 
     
دوشنبه 10/5/1390 - 12:47
سخنان ماندگار

با رسیدن به نقطه هدف ، هدف دیگری آغاز می شود.

يکشنبه 9/5/1390 - 19:11
سخنان ماندگار

و آرمانهای خویش را، به مقیاس معیارهای دیگران بنیاد مکن، تنها تو می دانی

که "بهترین" در زندگانیت، چگونه معنا می شود.

يکشنبه 9/5/1390 - 19:9
داستان و حکایت

محمد پس از كارهای روزانه كنار نهر جوی آبی خسته و افتاده نشسته بود. از سپیده‌دم آن روز تا دم ظهر یكسره كار كرده بود. به پشت دراز كشیده بود و به ازدواج و آینده خود می‌اندیشید. چقدر علاقه داشت همه فرزندانش را خوب تربیت كند و آنها را جهت تحصیل علوم دینی و سربازی و خدمت‌گزاری امام زمان (ارواحنافداه)، به نجف اشرف بفرستد...

خودش كه در این باره به آرزویش نرسیده بود. در فراز و نشیب زندگی، درس و بحث طلبگی را نیمه‌تمام گذاشته و از نجف به «نیار»  برگشته بود.

«عجب خیالاتی شدم، با این فقر و فلاكت چه كسی عقلش را از دست داده تا به من دختر بدهد؟! خوب درست است كه خدا روزی‌رسان و گشایش‌بخش است،  اما من باید خیلی كار كنم. امسال شكر خدا، وضع زراعت و باغ و دام بد نبود، ولی...».

از فكر و خیال كه فارغ شد، زود از جا برخاست. ترسید كه وقت نماز دیر شده باشد. لب جوی نشست تا آبی به سر و صورت خسته خود بزند كه سیب سرخ و درشتی از دورترها نظرش را جلب كرد: ...عجب سیبی! ...چقدر هم درشت! ...چقدر قشنگ و زیبا!

سیب را كه گرفت، با شگفتی و خوشحالی نگاهش كرد. اول دلش نیامد بخورد. اما مدت‌ها بود كه سیب نخورده بود. یك لحظه هوس شدیدی نمود و در یك آن، شروع به خوردن كرد. سیب كه تمام شد، ناگهان فكر عجیبی در ذهنش لانه كرد و شروع به ملامت خود نمود:

«ای وای! این چه كاری بود كردی محمد؟! این بود نتیجه چندین سال طلبگی‌ات؟! ای دل غافل!... خدایا ببخش!... خدا می‌بخشد، ولی صاحب سیب چطور؟ امان از حق‌الناس!»

بی‌درنگ وضویی ساخت و روی نیاز به سوی كردگار بی‌نیاز آورد. پس از عروجی ربّانی در سجده‌ای روحانی با تمام وجود از پروردگار هستی مدد طلبید و بلافاصله داسش را برداشت و در امتداد جوی آب به سمت بالادشت به راه افتاد. ظهر كه شده بود، همه به ده برگشته بودند و سكوت وهم‌انگیزی همه دشت را در برگرفته بود. گاه این سكوت وهم‌انگیز را صدای ملایم شرشر آب جوی می‌شكست.

چند فرسنگی كه راه رفت، به باغی رسید. درختان بزرگ و كهن بید، اطراف باغ را گرفته بودند. كمی آن طرف‌تر، درختان بلند و پر برگ تبریزی قد برافراشته بودند و در میان آنها درختان سیب با انبوهی از سیب‌های سبز و سرخ و زرد خودنمایی می‌كردند. صدای جیك‌جیك گنجشكان و نغمه دیگر پرندگان، صفای دیگری به باغ داده بود. باغ از عطر یونجه و بوی دل‌انگیز گل‌ها و علف‌های وحشی سرشار بود. این همه، محمد را در خود فرو برد، اما پس از لختی‌ درنگ به خود آمد و فریاد زد: كسی این‌جا نیست؟... صاحب باغ كجاست؟

كمی دورتر، در زیر درختان تبریزی، كلبه ساده و زیبایی دیده می‌شد. محمد چندین بار دیگر كه صدا زد، پیرمردی از داخل كلبه بیرون آمد و جواب داد: «بفرمایید برادر! تعارف نكنید! بفرمایید سیب میل كنید!»

و آن‌گاه خوش‌آمدگویان به طرف محمد آمد. محمد در حالی كه از خجالت و شرم سر به زیر انداخته بود، سلام كرد و گفت:

ـ این باغ مال شماست پدر جان؟!

ـ این حرف‌ها چیه؟ بفرمایید میل كنید... مال بندگان خداست... مال خودتان!

ـ ممنون پدر!... عرضی داشتم.

پیرمرد در حالی كه لبخند می‌زد، با تعجب گفت:

ـ امر بفرمایید برادر! من در خدمتم.

ـ اگرچه شما بزرگوارتر و مهربان‌تر از این حرف‌ها هستید، اما برای اطمینان‌خاطر خدمتتان عرض می‌كنم، این بنده گناهكار خدا اهل ده پایین هستم. می‌شناسید، «نیار»؟

ـ بله، بله...

ـ كنار جوی نشسته بودم كه سیبی آمد. گرفتم و خوردم. ولی متوجه شدم كه بی‌اجازه، آن سیب را خورده‌ام. به احتمال قوی آن سیب از درختان شما بوده است، می‌خواستم آن سیب را بر ما حلال كنید پدر جان!

پیرمرد تعجب‌كنان خندید و آخر سر گفت:

ـ كه این طور... سیبی افتاده تو آب و آمده و شما آن را خورده‌اید؟!

و یك لحظه قیافه‌اش را تغییر داد و با درشتی گفت:

ـ نه،... امكان ندارد... اگر می‌آمدی همه این باغ را با خاك یكسان می‌كردی، چیزی نمی‌گفتم... اما من هم مثل خودت به این‌جور چیزها خیلی حساسم!... كسی بدون اجازه مال مرا بخورد، تا قیام قیامت حلالش نمی‌كنم... عرضم را توانستم خدمتتان برسانم حضرت آقا؟!... بفرمایید!!

چهره محمد به زردی گرایید و چنان ترس و لرزی وجودش را فراگرفت كه انگار بیدی در تهاجم باد به رعشه افتاده است. به التماس افتاد و هرچه درهم و دیناری در جیب داشت، بیرون آورد و با گریه و زاری گفت:

ـ تو را به خدا پدر جان، این دینارها را بگیر و مرا حلال كن! تو را به خدا من تحمل عذاب خدا را ندارم!... مرا حلال كن پدر جان!

و بعد گریه‌اش امان نداد. مدتی كه گریست، پیرمرد دستش را گرفت، آرامَش كرد و گفت:

ـ حالا كه این‌قدر از عذاب الهی می‌ترسی، به یك شرط تو را می‌بخشم!

ـ چه شرطی پدر جان؟ به خدا هر شرطی باشد، قبول می‌كنم.

ـ شرط من خیلی سخت است. درست گوش‌هایت را باز كن و بشنو و با دقت فكر كن ببین این شرط سخت‌تر است یا عذاب خدا...

ـ مسلّم عذاب خدا سخت‌تر است، شرط تو را به هر سختی هم كه باشد، قبول می‌كنم.

ـ ...و اما شرط من: دختری دارم كور و شل و كر، باید او را به همسری قبول كنی!!

به راستی كه شرط سختی بود. محمد مدتی در فكر فرو رفت و یادش افتاد كه چقدر آرزوی ازدواج كرده بود و به چه دختران زیبارویی اندیشیده بود. ...و اینك تمام آرزوهایش بر باد رفته بود. آهی سوزان از نهادش برخاست و گفت:

ـ قبول می‌كنم.

ـ البته خیالت هم راحت باشد كه همراه دخترم ثروت خوبی هم برایت می‌دهم... ولی چه كار كنم دخترم سال‌های سال از وقت ازدواجش گذشته و كسی نیست بیاید سراغش... بیچاره پیر شده... چه كارش كنم جوان؟!... حالا باید تا آخر عمرم برای خدا سجده شكر كنم كه مثل تویی را برای دخترم رساند. و بعد قهقهه‌ای كرد و به طرف كلبه به راه افتاد.

نگاه تأسف‌بار محمد برای لحظات مدیدی دنبال پیرمرد خشكید. چاره‌ای نداشت.

مراسم عقد و عروسی فاصله چندانی با هم نداشتند. خطبه عقد همان روزهای اول خوانده شده بود و تا شب عروسی برسد، محمد بارها از خدا طلب مرگ كرده بود. اما مرگ و میری در كار نبود... باید می‌ماند و مزه مال مردم‌خوری را می‌چشید!

عروس را كه آوردند، دل او مثل سیر و سركه می‌جوشید. اضطراب تلخی به دلش چنگ می‌انداخت و نفس را در سینه‌اش حبس و فكرش را در دریایی پرتلاطم غرق می‌ساخت:

ـ خدایا چه كاری بود من كردم؟ این چه بلایی بود به سرم آمد؟! ای كاش به سوی این باغ نیامده بودم! بهتر نبود می‌گریختم! ...نه، نه! باید بمانم!

در این فكرها بود كه ناگاه محمد را صدا زدند:

ـ عروس خانم منتظر شماست!

پاهایش به لرزه افتاد. عرق سرد و سنگینی همه بدنش را پوشانده بود. تا به اتاق برسد، هزار بار مرد و زنده شد. چنان در اضطراب و اندوه بود كه متوجه همراهان عروس هم نشد.

در را كه باز كرد، صدای نازنین دختری را شنید كه به او سلام گفت. صدای دختر هیچ شباهتی به صدای لال‌ها و كورها و شل‌ها نداشت.

ـ نه، نه، تو كه لال بودی دختر؟!

دختر لبخندی زد و نقاب از چهره كنار زد:

ـ ببین! لال نیستم! كر هم نیستم! شل هم نیستم!

بلند شد و چند قدمی راه رفت، تا خیال محمد از همه چیز راحت باشد. محمد كه مدهوش و مسحور زیبایی دختر شده بود، بی‌مهابا فریاد كشید:

ـ تو زن من نیستی!... زن من كجاست؟!... زن من...

و فریاد زنان از خانه بیرون آمد. زنان و مردانی كه خسته و كوفته از كار روزانه در خانه‌های اطراف خود را به بستر آرامش انداخته بودند، با صدای محمد جملگی از جا جستند و خانه تازه‌داماد را در میان گرفتند.

این زن من نیست... زن من كجاست؟! چرا مرا دست انداخته‌اید؟!

چند مرد تنومند، بازوان پرقدرت محمد را گرفتند و او را ساكت كردند. پدرزن محمد كه میهمان خانه هم‌جوار بود، جمع را شكافت و جلو آمد. لبخندزنان صورت محمد را بوسید و طوری كه همه بشنوند، بلند گفت:

ـ بله آقا محمد! عاقبت پارسایی و پرهیزكاری همین است... آن دختر زیبارو زن توست. هیچ شكی هم نكن! اگر گفتم كور است، مرادم آن بود كه هرگز به نامحرم نگاه نكرده است و اگر گفتم شل است، یعنی با دست و پایش گناه نكرده است و اگر گفتم كر است، چون غیبت كسی را نشنیده است...

ـ چه می‌گویی پدر جان؟!... خوابم یا بیدار؟!...

 
 

ـ آری محمد، دختر من در نهایت عفت بود و من او را لایق چون تو مردی دیدم... .

هلهله و شادی به ناگاه از همه برخاست و در سكوت شب تا دورترها رفت. محمد در حالی كه عرق شرم را از پیشانی‌اش پاك می‌كرد، دوباره روانه حجره زفاف شد و از این‌كه صاحب چنین زن و صاحب چنین فامیلی شده است، بی‌نهایت شكر و سپاس فرستاد.

...و اینك صدای پای كودكی از آن خانه شنیده می‌شد؛ صدای پای بهار. آری، از چنان مادر و چنین پدری، پسری چون احمد مقدس اردبیلی به ارمغان می‌آید كه از مفاخر بزرگ شیعه و عرفای به نامی هستند که توصیفش محتاج كتاب دیگری است.

شنبه 8/5/1390 - 16:14
داستان و حکایت

یکى بود، یکى نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود.

یک روزى، روزگارى در ولایت غربت یک جوانى بود به نام «سلیم آقا» [خوانندگان محترم عنایت داشته باشند که اسم این جوان مى توانست هر چیز دیگرى هم باشد، مثلاً پلنگ قلى یا کامبیز یا حتى آلبرت! منتهاى مراتب از آنجا که نام جوان مذکور در شناسنامه همین چیزى است که عرض کردیم، حاضر نشدیم براى ایجاد جذابیت کاذب، واقعیت را مخدوش کنیم. توضیح از بنده نگارنده.]

بارى اى خواهر نور دیده و اى برادر بدندیده، یک روز صبح که این آقاسلیم از خواب پا شد چى دید؟ دید که اى دل غافل، یک دُم براى خودش درآورده به چه بزرگى. آقا سلیم یک مقدار چشم هایش را مالاند و دید که نخیر، خواب نمى بیند. اول نشست خوب دُم نودمیده اش را تماشا کرد و دید که نه، دم خوب مرغوب به دردبخورى است اما ماند که حالا با دمى به این شکل و شمایل چه کار بکند.

اول شیطان رفت توى جلدش که همین جور دمش را بگیرد و راه بیفتد توى کوچه ها و خیابان هاى ولایت غربت، به این و آن پز بدهد. اما خوب که فکرش را کرد دید که ممکن است به جرم ارعاب و تشویش اذهان عمومى خفتش را بگیرند و دمش را هم ببرند و بگذارند کف دستش. این شد که از صرافت پز دادن به مردم بى دم افتاد.

بعد به این فکر افتاد که بلیت بفروشد تا هر کس دوست داشت، پول بدهد و بیاید دمش را از نزدیک تماشا کند. اما خوب که فکرهایش را کرد، دید که نه، مردم بى فرهنگ ولایت غربت، بالاى این جور چیزها پول نمى دهند.

بارى اى عزیز دل برادر، سلیم آقا تا ظهر همین طور نشست براى خودش فکر کرد و عقلش به جایى قد نداد. سر آخر هم به خودش نهیب زد که: مرد حسابى، در این موضع که تویى، چه جاى پز دادن و جلوه فروشى است؟ در ثانى آدمیزاد در یک همچو شرایطى مى بایست على القاعده دمش را از این و آن قایم کند نه اینکه براى نشان دادنش بلیت بفروشد! اما سلیم آقا از آن آدم هایى نبود که به این راحتى کوتاه بیاید و از آنجا که عزمش را جزم کرده بود که هر جور شده از این دم نورسته پولى دربیاورد، بالاخره کار خودش را کرد.

اول نشست با چوب یک جفت شاخ قشنگ براى خودش ساخت و هوا که تاریک شد، یواشکى بار و بنه سفر بست و از ولایت غربت راه افتاد و رفت و رفت و رفت تا رسید به گردنه «غربلقا» [خوانندگان عزیزى که با موقعیت جغرافیایى ولایت غربت و حومه آن آشنایند، بنده را ببخشند ولى براى جوان ترها عرض مى کنم که این گردنه غربلقا نقطه صفر مرزى میان ولایت غربت و ولایت جابلقا است. توضیح از بنده نگارنده] به آنجا که رسید، شاخ ها را چسباند روى کله اش لباس هایش را هم درآورد و یک پوستین بلند پوشید و دمش را هم از پشت پوستین داد بیرون. حالا نگو که دارد این کارها را مى کند تا بگوید من غولم.

خلاصه دردسرتان ندهم سلیم آقا همان جا نشست نان و ماستش را خورد و رفت پشت تخته سنگ ها کمین کرد و منتظر شد تا مسافرى، بازرگانى، کاروانى، چیزى از آنجا رد شود.

یک نیم ساعتى که گذشت، سر و کله یک نفر از دور پیدا شد. همین که نزدیک شد، سلیم آقا از پشت سنگ ها پرید بیرون و گفت: «هو هَه هَه هَه هَه...»

مسافر مذکور هم که آدم حرف گوش کنى بود، دار و ندارش را گذاشت و جانش را برداشت و حالا ندو کى بدو.

سلیم آقا هم بار و بندیل مسافر را گشت، هر چى پول و تراول چک و خوراکى و لباس به درد بخور بود، برداشت و از آنجا که فطرتش پاک بود، کارت پایان خدمت و گذرنامه و گواهینامه و دفترچه اقساط پژو ۲۰۶ تیپ سه و سایر مدارک مسافر بخت برگشته را هم انداخت توى صندوق پست.

بارى اى برادر یا خواهرى که شما باشى، این کار خیلى به سلیم آقا مزه داد و از آنجایى که آدمیزاد شیر خام خورده، طمعکار است، سلیم آقا هم همان جا به غول بازى ادامه داد و به قول شیخ اجل فى الجمله نماند از معاصى، منکرى که نکرد و مسکرى که نخورد.

روزها گذشت و گذشت تا اینکه یک روز، سلیم آقا نگاه انداخت و دید اى قربان لطف خدا بروم. یک مسافرى دارد با چهارصد شتر بار و بنه مى آید. با خودش گفت: «اى سلیم آقا خورشید اقبالت از پشت دیفال، بالا آمده. این مسافر ننه مرده را که بترسانى، مى توانى خودت را بازنشسته کنى و بروى یک گوشه بنشینى و با دُمَت گردو بشکانى.»

این شد که رفت کمین کرد و همین که مسافر نزدیک شد، پرید بیرون و گفت: «هو هه هه هه هه...»

- کوفت! (این کوفت را مسافر به سلیم آقا گفت.)

سلیم آقا که هاج و واج مانده بود، پس کله اش را خاراند و گفت: «آهاى عمو این چه طرز برخورد با یک غول است؟ نمى گویى اعصابم سر جا نباشد بزنم تیکه پاره ات کنم؟» مسافر پوزخندى زد و گفت: «کدام غول، تو؟» سلیم آقا گفت: «پس چى؟ شاخ و دم به این بزرگى را نمى بینى؟» مسافر گفت: «تو به اینکه دارى مى گویى دُم؟ پس اگر دُم ارباب مرا ببینى چه مى گویى؟» سلیم آقا چشم هایش گرد شد و گفت: «اِه، مگر ارباب تو هم دم دارد؟» مسافر با موبایلش یک شماره اى را گرفت و گفت: «سلام ارباب، روسیاهم، اگر ممکن است، دم مبارکتان را یک ریزه تکان بدهید. خدا نگه دار.»

هنوز صحبت مسافر تمام نشده بود که کوه و بیابان بنا کرد به لرزیدن. مسافر رو کرد به سلیم آقا که داشت از ترس سکته مى کرد و گفت: «اى جوان بدان و آگاه باش که ارباب من آدم خیلى دم کلفتى است و قسمت اعظم این نقاط مرزى روى دُمِ اوست.»

سلیم آقا که خورده بود زمین و شاخش شکسته بود، با مرد مسافر رفت به ولایت جابلقا و آنجا داد دمش را بریدند و جراحى پلاستیک کردند و رفت در دم ودستگاه مرد دم کلفت استخدام شد.

ما از این داستان نتیجه مى گیریم که دُم داریم تا دُم!

قصه ما به سر رسید، غلاغه به خونه ش نرسید.

شنبه 8/5/1390 - 10:31
کامپیوتر و اینترنت

اینترنت و خانواده

دلیل اصلی خانواده ها از خرید رایانه و اتصال شبکه اینترنت در منزل آموزش میباشد. والدین اعتقاد دارند که این ابزار نگرش کودک را به مدرسه بهبود می بخشد، اما با گسترش سریع استفاده از این فن آوری سوال مهمی که ایجاد می شود تاثیر آن بر ارتباطات بین اعضا» خانواده است.   
 استفاده از اینترنت به چند دلیل بر روابط خانواد تاثیر می گذارد :                                            

- استفاده از اینترنت یک فعالیت زمانگیر است پس می تواند مدت تعامل کودک با خانواده اش را کاهش دهد . زمان اختصاص داده شده برای تعامل با یکدیگر پیش شرط ارتباط با کیفیت می باشد .                
- اینترنت کشمکش های جدیدی را در خانواده ایجاد می کند . وجود فقط یک رایانه در منزل رقابتی بین کودک و والدین برای استفاده از رایانه ایجاد می کند که گاهی سبب کشمکش می شود .
- استفاده از صفحات وبی که از نظر محتویات متناسب سن کودک نمی باشد سبب بحث و کشمکش بین والدین و کودکان می شود .           
- گاهی کشمکش ناشی از دستیابی کودکان به اطلاعات خصوصی والدین می باشد .          
- والدین نگران هستند که اینترنت کودک را از سایر فعالیتها منحرف کند و همچنین اثر ایزوله کننده ای بر او داشته باشد .

اعتیاد الکترونیکی  

  مطالعات نشان داده است که الگوهای رفتاری اعتیاد در بین مصرف کنندگان سنگین اینترنت وجود دارد . نگران کننده ترین جنبه اعتیاد به اینترنت ، آسیب دیدن کودکان است . آنها براحتی به بازیهای چند نفره حتی بخشهای مبتذل وابسته می شوند.                                                   

  معتادین به اینترنت ساعت های بسیار طولانی در طول روز را به استفاده از این وسیله ارتباطی می گذرانند به نحوی که عملکرد شغلی و اجتماعی آنها تحت تاثیر قرار می گیرد ، کارشناسان این نوع استفاده غیر طبیعی از اینترنت را اصطلاحا" اعتیاد به اینترنت می نامند .  علت اعتیاد به اینترنت در بسیاری از این افراد ، دستیابی به راهی برای سرکوبی اضطراب ها و تنش های زندگی است.     
 به گفته پژوهشگران احتمال اعتیاد به اینترنت در افراد گوشه گیر و افرادی که در ارتباطهای اجتماعی و بین فردی خود مشکل دارند بیش از سایرین است .- زمانی که حس می کنند باید رایانه را روشن کنند با کسی تماس بگیرند و با او صحبت کنند . این روش رفتار شناختی است . به این ترتیب به افراد کمک می شود تا الگوی ذهنی خود را در یابند و بدانند چگونه باید آنرا تغییر دهند .

شنبه 8/5/1390 - 10:24
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته