• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 192
تعداد نظرات : 1142
زمان آخرین مطلب : 5002روز قبل
ادبی هنری

 

روی تو كس ندید و هزارت رقیب هست

در غنچه ای هنوز و صدت عندلیب هست

گر آمدم به كوی تو چندان غریب نیست

چون من در آن دیار هزاران غریب هست

</Hafez62>

چهارشنبه 17/7/1387 - 13:31
ادبی هنری

 

دارم امید عاطفتی از جانب دوست

كردم جنایتی و امیدم به عفو اوست

دانم كه بگذرد ز سر جرم من كه او

گر چه پریوش است ولیكن فرشته خوست

Hafez58

چهارشنبه 17/7/1387 - 13:30
ادبی هنری

 

لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است

وز پی دیدن او دادن جان كار من است

شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان درازهر كه دل بردن او دید و در انكار من است

Hafez51

Hafez52

روزگاریست كه سودای بتان دین من است

غم این كار نشاط دل غمگین من است

دیدن روی تو را دیده جان بین باید

وین كجا مرتبه چشم جهان بین من است

Hafez52

Hafez53

منم كه گوشه میخانه خانقاه من است

دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است

گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باك

نوای من به سحر آه عذرخواه من است

Hafez53

Hafez54

ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است

ببین كه در طلبت حال مردمان چون است

به یاد لعل تو و چشم مست میگونت

ز جام غم می لعلی كه می خورم خون است

Hafez54

Hafez55

خم زلف تو دام كفر و دین است

ز كارستان او یك شمه این است

جمالت معجز حسن است لیكن

حدیث غمز هات سحر مبین است

Hafez55

Hafez56

آن سیه چرده كه شیرینی عالم با اوست

چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست

گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی

او سلیمان زمان است كه خاتم با اوست

Hafez56

Hafez57

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست

كه هر چه بر سر ما می رود ارادت اوست

نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر

نهادم آینه ها در مقابل رخ دوست

Hafez57

چهارشنبه 17/7/1387 - 13:29
ادبی هنری

 

بیا كه قصر امل سخت سست بنیادست

بیار باده كه بنیاد عمر بر بادست

غلام همت آنم كه زیر چرخ كبود

ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست

Hafez37

چهارشنبه 17/7/1387 - 13:28
ادبی هنری
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است

چون كوی دوست هست به صحرا چه حاجت است

جانا به حاجتی كه تو را هست با خدا

كخر دمی بپرس كه ما را چه حاجت است

Hafez33

 

رواق منظر چشم من آشیانه توست

كرم نما و فرود آ كه خانه خانه توست

به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل

لطیفه های عجب زیر دام و دانه توست

Hafez34

Hafez35

برو به كار خود ای واعظ این چه فریادست

مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست

میان او كه خدا آفریده است از هیچ

دقیقه ایست كه هیچ آفریده نگشادست

Hafez35

Hafez36

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست

دل سودازده از غصه دو نیم افتادست

چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است

لیكن این هست كه این نسخه سقیم افتادست

Hafez36

چهارشنبه 17/7/1387 - 13:28
ادبی هنری

 

خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست

گشاد كار من اندر كرشم ههای تو بست

مرا و سرو چمن را به خاك راه نشاندزمانه تا قصب نرگس قبای تو بست

Hafez32

چهارشنبه 17/7/1387 - 13:26
ادبی هنری

 

آن شب قدری كه گویند اهل خلوت امشب است

یا رب این تاثیر دولت در كدامین كوكب است

تا به گیسوی تو دست ناسزایان كم رسد

هر دلی از حلق های در ذكر یارب یارب است

Hafez31

چهارشنبه 17/7/1387 - 13:25
ادبی هنری

 

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است

خم گو سر خود گیر كه خمخانه خراب است

گر خمر بهشت است بریزید كه بی دوست

هر شربت عذبم كه دهی عین عذاب است

Hafez29

 

چهارشنبه 17/7/1387 - 13:25
ادبی هنری

 

Hafez27

در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست

مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

در نعل سمند او شكل مه نو پیدا

وز قد بلند او بالای صنوبر پست

Hafez27

چهارشنبه 17/7/1387 - 13:24
ادبی هنری

 

زلف آشفته و خوی كرده و خندان لب و مست

پیرهن چاك و غزل خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس كنان

نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

Hafez26

چهارشنبه 17/7/1387 - 13:23
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته