• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 920
تعداد نظرات : 244
زمان آخرین مطلب : 4712روز قبل
اخلاق
کار وتلاش، یکی از عوامل بسیار مهم درایجاد روحیه نوآوری وشکوفایی انسان است؛ زیرا خمیر مایه وجود انسان از دو بعد مادی ومعنوی (جسم و روح) معجون و ترکیب یافته است وهر یک از این ابعاد برای رشد وبالندگی خود، به تقویت و ایجاد نیرو وانرژی وتغذیه سالم نیازمند می باشد. خدای متعال که جهان هستی را خلق کرده ودراین میان، انسان را به عنوان گل سر سبد مخلوقات خود معرفی کرده وطبیعت را مسخر وی ساخته است؛ ابزار، وسائل وامکانات مورد نیاز را در دو بعد (مادی ومعنوی) دراختیارانسان قرار داده وبا نهادن غرایز وکشش های درونی راه سعادت وشقاوت، صعود و سقوط را به او نشان داده است؛ ولی پیمودن راه زندگی ونوع زندگی، استفاده وبهره برداری صحیح از مواهب نعمت های طبیعی را به خود او واگذار کرده است. وخود انسان است که باید در سایه
تدبر، تعقل، تلاش و فعالیت های شبانه روزی زمینه رشد و شکوفایی را درهر یک از دو بعد مادی ومعنوی زندگی، برای خود وهمنوعان خویش فراهم سازد وعوامل ضد تکامل وشکوفایی را از سر راه زندگی اش بردارد.

مفهوم شناسی کار
 

مفهوم کار
 

«کار» درلغت، به معنای فعل وعمل و کردار آمده است.(1) ودراصطلاح، به معنای فعالیتی است نسبتاً دائمی که به تولید کالا یا خدمات می انجامد وبه آن دستمزدی تعلق می گیرد.
به عقیده ی بعضی از صاحب نظران، درمفهوم کار به نوع خاصی از کار توجه نشده است؛ بلکه کار را درمفهوم عام، سرچشمه انباشت ثروت وسرمایه ونهایتاً رشد وشکوفایی جوامع تلقی کرده اند.
فعالیت وکار به طور عمده از طریق هدف ها وارزش محصولی که تولید شده، معین می گردد. به عبارت دیگر، «کار» زمینه را برای تولید وافزایش خدمات ایجاد می کند.
ودریک کلام، «کار» عبارت است از: مجموعه عملیاتی که انسان با استفاده از مغز، دست ها، ابزار و ماشین ها برای استفاده عملی ازماده، روی آن انجام می دهد واین اعمال نیز متقابلاً برانسان اثر می گذارد واو را تغییر می دهد.(2)
براساس این تعریف، کار دارای سه خصوصیت است:
1. کار، مبتنی بر فعالیت فکری وبدنی است.
2. از طریق کار، کالایی تولید می شود یا خدمتی عرضه می گردد.
3. درقبال انجام کار، دستمزدی پرداخت می شود.
در «اندیشه اسلامی» می توان به صورت استنباطی، کار را چنین بیان نمود:
تلاش وکوشش انسان ها برای آماده کردن زاد وتوشه برای جهان آخرت در دوران زندگی در دنیای مادی. از این رو امام علی (ع) می فرماید:
«فعلیکم بالحد والاجتهاد والتأهب والاستعداد والتزود فی منزل الزاد؛(3) برشما باد به تلاش و کوشش، آمادگی و آماده شدن و جمع آوری زاد وتوشه برای جهان آخرت در دوران زندگی مادی».
از دیدگاه اسلام یکی از حقوق اولیه مردم، داشتن شغل و فراهم کردن کار است. کار، کوچکی و بزرگی ندارد، مگر با توجه به کاری که انجام می دهند و هرکس اعم از مرد وزن، پاداش کار خود را خواهد دید.

ارزش کار در فرهنگ اسلامی
 

کسانی که اندک آشنایی با معارف اسلامی دارند. وآیات قرآن و احادیث معصومان (ع) را خوانده اند این حقیقت را متوجه شده وباورخواهند کرد که اسلام، رشد وتکامل مادی ومعنوی انسان را تنها درسایه سعی وتلاش امکان پذیر می بیند؛ چنانکه قرآن کریم درجملات کوتاهی می فرماید:
(وان لیس الانسان الا ما سعی)؛(4)
«وبرای انسان بهره ای جز سعی وکوشش او نیست».
(کل نفس بما کسبت رهینه)؛(5)
«(آری) هرکس درگروه اعمال خویش است». هرچند آیات یادشده درارتباط با امور معنوی واخروی است ولی قرآن، معیار وملاک کلی به دست می دهد که این بهره مندی انسان از نعمت های مادی ومعنوی (دنیا وآخرت) درگروه سعی وتلاش است. به قول شاعر: نابرده رنج، گنج مسیر نمی شود
مزد آن گرفت که جان برادرکه کار کرد
در روایات می خوانیم که پیامبران الهی برای امر معاش کار می کردند. پیامبر اسلام (ص) قبل از بعثت، گوسفند چرانی می کرد وبا مال وسرمایه ی حضرت خدیجه (س) تجارت می نمود. حضرت موسی (ع) نیز گوسفند چرانی می نمود، حضرت ابراهیم (ع) به کارهای چوبانی وبنایی اشتغال داشت، حضرت ادریس (ع) خیاطی می کرد وحضرت نوح (ع) نجار بوده است...(6)
وهمچنین ائمه اطهار (ع) هر کدام به کار و فعالیت می پراختند. پس از رسول خدا (ص)، حضرت علی (ع) ازهر کس متواضع تر بود. در امور خانه به همسر خویش کمک می کرد. شخصاً به کار وتلاش درمزرعه می پرداخت، با کلنگ زمین را می کند وآن را شیار و آبیاری می کرد وبارهای هسته خرما را روی شانه می گذاشت وبه صحرا می برد وبر زمین می فشاند واگر یک دانه ای از آن برزمین می افتاد، خم می شد و آن را برمی داشت ومی فرمود: « امروز هسته است وفردا خرما». (7)
علی بن ابی حمزه نقل می کند: ابوالحسن (موسی بن جعفر)(ع) را دیدم که در زمین خود کار می کرد وپاهایش عرق کرده بود، گفتم : فدایت شوم! مردها (کارگران) کجا هستند؟ فرمود: ای علی! کسی که از من وپدرم بهتر بود، با دست خود در زمینش کار می کرد. پرسیدم: او کیست؟
فرمود:
«رسول خدا (ص) وامیرمؤمنان(ع) وپدرانم، همگی، با دست های خود کار می کردند . این، کار همه پیامبران و فرشتگان و بندگان شایسته خداوند است».(8 )
پیشوایان معصوم (ع) پیش از آنکه با زبان خود فرهنگ و روش زندگی اسلامی را به مردم معرفی کنند، در رفتار وعملکرد خویش آن را به تصویر می کشیدند. مثلاًً وقتی کسی یکی از پیشوایان دین را در حال کارکردن وعرق ریختن می بیند، به دین اسلام خوش بین می شود؛ چون می بیند که یکی از شخصیت های بزرگ اسلام در راه تأمین درآمد زندگی تلاش می ورزد، به کار و تهیه معیشت زندگی علاقه مند می شود، طبیعتاً تشویق می شود.
وخود و رفتارش را با رفتار امام تطبیق می دهد وبه صورت یک انسان تلاشگر ودارای اعتماد به نفس در می آید.
اصحاب و پیروان پیامبر (ص) واهل بیت بارها دیده اند که خود آنان مشغول کار بودند وعرق از سر تا پای آنان می ریزد، از سیره آنان چنین نتیجه می گرفتند که کار وتلاش، عبادت است وباعث می شود که خوشبختی وآسایش فردی وخانوادگی تأمین شود. لذا آنان هم تمایلی به کوشش و فعالیت پیدا می کردند وبه سمت رزق و روزی حلال از راه کار می رفتند.
طبیعی است که هرگاه کسی دنبال کار وفعالیت مثبت باشد، انحرافات وگناهانی که به واسطه بیکاری به وجود می آید، خود به خود کاهش پیدا می کند واز این رو «کار وتلاش» اثر تربیتی خودش را برجای می گذارد وانسان را به کمالات تربیتی واخلاقی می رساند.
امام صادق (ع) به اندازه ای به کار اهمیت می داد که وقتی یکی از یارانش را مدتی ندیده بود، احوال او را جویا شد؛ عرض کردند: او کار وفعالیت تجاری را ترک کرده وبه عبادت روی آورده است.
امام سه مرتبه فرمود:
«عمل شیطان؛ این کار، کار شیطانی است نه کارخدایی! آیا نمی داند کسی که طلب روزی را ترک کند، دعایش مستجاب نمی شود؟»
سپس امام صادق (ع) فرمود: هنگامی که آیه (ومن یتق الله یجعل له مخرجاً ویرزقه من حیث لایحتسب ) نازل گردید؛ جمعی از یاران پیامبر (ص) درها را به روی خود بستند وبه عبادت روی آوردند وگفتند : خداوند روزی ما را عهده دار شده است.
این جریان به گوش پیامبر(ص) رسید، کسی را نزد آنها فرستاد که: چرا این گونه رفتار می کنید؟ جواب دادند: یا رسول الله ! چون خداوند روزی ما را متکفل شده است، ما مشغول عبادت شده ایم. پیامبراکرم (ص) فرمود:
«هرکس چنین کند، دعایش مستجاب نمی شود وبر شماست که کار وکوشش کنید و طلب روزی نمایید.»(9)
بنابراین، معنی و مفهوم تسخیر طبیعت ونعمت های فراوان (10)؛ این است که انسان در سایه تدبیر وتعقل، درحوزه های مختلف زندگی مثل: زراعت، دامپروری، تجارت، استخراج معادن، به کارگیری گیاهان دارویی وساخت و ساز ابزار و وسایل مورد نیاز، تلاش وفعالیت نماید وزمینه رشد و بالندگی را درتمام عرصه های زندگی فراهم سازد.
اگرما به رفتار وگفتار پیشوایان دین به دقت نگاه کنیم، می بینیم که سعی و تلاش در چهارچوب قوانین شریعت وبه دور از افراط و تفریط، برای اداره زندگی مادی ومعنوی، جایگاه ویژه ای را در
فرهنگ قرآن وآموزه های دینی و تربیتی به خود اختصاص داده است. علت وفلسفه آن نیز روشن است؛ زیرا کار وکوشش:
اولاً سستی وتنبلی و دل مردگی را از انسان دور نموده، زمینه نوآوری و شکوفایی افراد جامعه می شود.
ثانیاً باکار وکوشش است که نارسایی ها و مشکلات اقتصادی بر طرف شده، رفاه و آسایش مطلوب به دست می آید. انسان های پرکار وزحمت کش علاوه بر اینکه زندگی خود را سر وسامان داده و تأمین مادی می کنند وسبب آسایش مادی وآرامش روحی برای خانواده خود می شوند، به افراد مستمند ومستحق نیز کمک می کنند.
ثالثاً اگرافراد جامعه به تلاش وفعالیت مداوم ادامه دهند، بدون شک اقتصاد کشور ومملکت روز به روز رونق بیشتری پیدا می کند ودر نتیجه، رده های نفوذ دشمنان نیز مسدود می شود و ارزش های دینی وفرهنگی جامعه از دستبرد اجانب، محفوظ می ماند.

فواید کارواشتغال
 

«کار واشتغال» امروزه در دنیا، یکی از مسائل اساسی وموضوعات مورد بحث می باشد، وهرکس نسبت به فراخور حالش و بر اساس رشته تخصصی واندیشه های خود، درمورد چگونگی کار واشتغال جوانان وآداب وشیوه های کار، علل وانگیزه های بیکاری، انواع مشاغل، اولویت انتخاب شغل ها ... وسخن گفته وبحث می کند.
اشتغال به کارهای مفید ومورد نیاز جامعه، دارای اثرات ونتایج قابل توجه برای همه جامعه اسلامی است که از جمله آن ها می توان به فوائد زیراشاره نمود:
1. عبادت واطاعت خدا
اگر ما سیره معصومان (ع) را به دقت مطالعه کنیم؛ به خوبی می فهمیم که آنان کار وتلاش را یک نوع عبادت واطاعت خدا می دانند.
شخصی می گوید: دیدم امام باقر(ع) درهوای بسیارگرم مدینه کار می کند واز شدت کار وگرمی هوا، عرق از بدن حضرت می ریزد... با خود گفتم: سبحان الله! بزرگی از
بزرگان قریش دریک چنین وقتی وبا چنین حالی درپی دنیاست! باید او را نصیحت کنم. نزدیکش رفتم وسلام کردم، جواب سلام مرا داد.گفتم: خدا خیرت دهد، بزرگی از بزرگان قریش درچنین ساعتی وبا چنین حالی در پی دنیاست! اگر با این حال اجلت فرارسد، چه می کنی؟ فرمود: «اگر درچنین حالی باشم ومرگم فرا رسد، درحالت طاعتی ازعبادات خداوند عزوجل هستم؛ طاعتی که با آن خودم وخانواده ام را از محتاج شدن به تو ومردم باز می دارم». من گفتم: راست گفتی، خدایت رحمت کند! خواستم تو را نصیحت کنم، اما تومرا نصیحت کردی.(11)
همچنین پیامبر اکرم(ص) می فرماید:
«العباده سبعون جزءاً، افضلها طلب الحلال؛(12) عبادت خداوند؛ هفتاد جزء است که بهترین آن ها، طلب روزی حلال است».
پیامبر(ص) اشتغال به کارهای حلال را مانند «عبادت» بر زن ومرد مسلمان ضروری دانسته ومی فرماید:
«طلب الحلال فریضه علی کل مسلم و مسلمه؛(13) به سراغ درآمدی حلال رفتن، بر مردم وزن مسلمان لازم است.»
این قبیل روایات، همه کارها وفعالیت های اقتصادی یک مسلمان (تجاری، کشاورزی، صنعتی، خدماتی، و ...) را فرا گرفته وآن ها را در شمار عبادات قرار می دهد.
2. عزت خودوخانواده
انسان می تواند با کار وتلاش شبانه روزی، «عزت» خود وخانواده اش را حفظ کند .در روایت می خوانیم که شخصی خدمت امام صادق (ع) عرض کرد: یابن رسول الله! من کارگر هستم اما دیگر نمی توانم با دستم کار کنم، دیگر نمی توانم با دوشم کار کنم. امام فرمود:
«برو کار کن، برو باربگذار روی سرت و ببر. با این کار، عزت خودت را حفظ کن.عزیز باش وزن و بچه ات را در رفاه وآسایش قرار بده ».(14)
از این فرمایش امام صادق (ع) استفاده می شود که یک مسلمان با کار وکوشش، مخارج زندگی خود را تأمین نموده وتا حدودی فقر اقتصادی و فرهنگی خود و جامعه را کاهش می دهد وسربار جامعه نمی شود.
3. زمینه رستگاری
کار واشتغال در بینش اسلام، یک ارزش محسوب می شود وتلاش بیشتر درکارهای دنیوی واخروی، زمینه سعادت و رستگاری افراد را در دنیا وآخرت فراهم می نماید و آنان را تا درجه جهاد گران در راه خداوند بالا می برد. رسول خدا (ص) در روایاتی می فرماید:
«الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله؛(15) کسی که برای تأمین معاش خانواده اش تلاش می کند، همانند مجاهد در راه خدا ست.»
«من اکتسب قوته ولم یسال الناس لم یعذبه الله تعالی بوم القیامه؛(16) کسی که روزی خود را به دست آورد واز مردم چیزی نخواهد، خداوند متعال در روز قیامت عذابش نمی کند.»
«ما اکل العبد طعاماً احب الی الله من کدیده و من باب کالا من عمله باب مغفور؛ (17) بنده، هیچ غذایی نخورد که نزد خدای متعال محبوب تر از دسترنج او باشد وهر که شب را با تنی خسته از کار بخوابد، آمرزیده شود.».
4. آرامش روح و وجدان
تمام کسانی که به کارهای مفید اقتصادی اشتغال دارند وبر اساس احساس وظیفه، به شغل مناسب و آبرومندانه خود می پردازند؛ علاوه بر این که آرامش روح، روان و وجدان خود را فراهم می کنند، به نوعی به تفریح نیز می پردازند؛ هم چنان که افراد سست عنصر و بیکاری، معمولاً به اضطراب وافسردگی وعذاب وجدان دچار هستند
5.بیدار نمودن روحیه خلاقیت
اشتغال به کسب مورد علاقه، روحیه ابتکار و خلاقیت را در افراد زنده کرده واستعدادهای درونی آنان را شکوفا نموده وانسان را متوجه نیروهای نهفته در اندرون خود می سازد و به این ترتیب، مفید و مؤثر بودن خود را باور نموده واعتماد به نفس در او تقویت می شود .چنین فردی با روحیه ای سرشار از عشق به کار، از زندگی خود لذت برده و برای رسیدن به اهداف عالی تلاش می کند.

رابطه بیکاری با جرائم
 

طبیعی است که روآوردن جوانان و قشرهای دیگر جامه به سمت ناهنجاری های اجتماعی، اغلب ریشه در بیکاری وسرگردانی آن ها دارد، و تنبلی و بیکاری به عنوان یک پدیده شوم، مصایب ومشکلات فراوانی را متوجه جامعه می سازد. اولین ثمره تلخ تنبلی و بیکاری، فقر وتهی دستی افراد است؛ پدیده نامیمونی که از آن به «مرگ بزرگ» یاد شده وباعث می شود که انسان های فقیر و درمانده به اعمال خلاف مثل: اعتیاد، قتل، دزدی، تجاوز، خودفروشی، بی عفتی، قاچاق وآدم فروشی مبادرت ورزند وبا افراد خلافکار طرح دوستی بریزند، مسیر خلاف را در پیش گیرند وامراض لاعلاج اخلاقی واجتماعی دامنگیر شان شود، شالوده واساس زندگی شان را متلاش و کانون گرم خانوادگی شان را به جهنمی سوزان وغیر قابل تحمل تبدیل نمایند. ودر نتیجه آثار زیان بار آن به حوزه های فرهنگ، اقتصاد و امنیت اجتماع وارد شده وشیرازه اجتماعی را تهدید به زوال نماید.
لذا دراحادیث فراوانی می خوانیم که ائمه (ع) اصحاب و پیروان خودشان را از سستی وتنبلی
نهی کرده اند درهمین زمینه، پیامبر اکرم(ص) در سفارش خود به حضرت علی (ع) فرمود:
«ای علی !... از دو خصلت بپرهیز: بی حوصلگی وتنبلی؛ زیرا اگر بی حوصله باشی، برحق شکیبایی نکنی واگر تنبل باشی، حقی را نگذاری.»(18)
امام باقر(ع) می فرماید:
«از تنبلی وبی حوصلگی بپرهیز؛ زیرا این دو، کلید هر بدی می باشد و کسی که تنبل باشد، حقی نگذارد و کسی که بی حوصله باشد، بر حق شکیبایی نورزد.»(19)
ونیز در روایت آمده است:
«ابغض الناس عندالله البطالون؛ مبغوض ترین مردم پیش خدا، افراد ولگرد وتنبل هستند.»(20)
وامام صادق (ع) می فرماید:
«من وجد ماءاً وتراباً ثم افتقر فابعده الله؛ آن فرد [وملتی] که آب وخاک دارد، اما فقیراست، از نعمت خدا دور شده است.»(21)
افراد نتبل و بیکار، مبغوض خدا هستند، فرق نمی کند که زن باشند یا مرد؛ زیرا حوزه کاری هرکدام از آنها مشخص شده است. اگر زن درمحیط خانه، به پرورش بچه، بافندگی، کارها وصنایع دستی و...نپردازد ومرد نیز بیرون از خانه برای رفاه خانواده اش تلاش نکند، امورات زندگی فردی، خانوادگی واجتماعی آنان برهم می خورد وزندگی، زیبایی ظاهری خود را از دست می دهد!

پی نوشت ها :
 

1-لغت نامه دهخدا، ج26، ص107.
2-جامعه شناسی کار وشغل، غلام عباس توسلی.
3-نهج البلاغه، محمد دشتی، ص 447.
4- نجم/39.
5- مدثر/38.
6- کار وحقوق کارگر، شریف قریشی، ترجمه: ادیب لاری- محصل یزدی.
7- جلوه ی حق در سیره امیرالمؤمنین (ع)، سید علی اکبر برقعی قمی، ص 55.
8- وسائل الشیعه، ج12، ص23.
9-تفسیر نمونه، ج34، ص238.
10-درآیاتی به تسخیر طبیعت اشاره شده است.
11-میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ترجمه: حمید رضا شیخی، ج10، ص125.
12-بحارالانوار، ج100، ص209.
13-همان.
14-تربیت فرزند از نظر اسلام، حسین مظاهری، ص289.
15- کافی، ج5، ص82.
16-آثار الصادقین، صادق احسان بخش، ج19، ص110.
17- کنزالمعال، متقی، هندی، ج4، ص9.
18- بحارالانوار، ج73، ص159.
19- تحف العقول، ابن شعبه حرانی، قم، دفترانتشارات اسلامی. 20-تربیت فرزند از نظر اسلام، ص217.
21-بحارالانوار، ج76، ص180.
 

منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره83.
چهارشنبه 20/11/1389 - 6:1
اخلاق
تبذیر به معنای پراکنده کردن است واصل آن از القا و پاشیدن بذراست، ولی کنای از آن است که شخصی مالش را در مسیر بیهوده ضایع می کند؛ چون بذرافشان هم نمی داند سرانجام بذرش چه می شود.(1)
اما تفاوت اسراف وتبذیر چیست؟ بحث روشنی از مفسران دراین زمینه ندیده ایم، ولی از ریشه ی این دولغت به دست می آید که وقتی این دو درمقابل هم قرار گیرند، اسراف به معنی خارج شدن ازحد اعتدال است، بی آنکه چیزی را ظاهراً ضایع کرده باشد؛ مثلاًًً لباس گران قیمتی بپوشیم که بهایش چندین برابر لباس مورد نیاز ما باشد و یا غذای خود را آنچنان گران قیمت تهیه کنیم که می توان با قیمت آن، عده زیادی را آبرومندانه غذا داد. دراینجا از حد گذرانده ایم، ولی ظاهراً چیزی نابود نشده است. اما «تبذیر» و ریخت وپاش، آن است که آن چنان مصرف کنیم که به اتلاف وتضییع بینجامد؛ مثلاًً برای دو نفر میهمان غذای ده نفر تهیه کنیم؛ چنان که بعضی
ازجاهلان انجام می دهند وبه آن افتخار می کنند و باقی مانده غذا را دور می ریزند.(2)
ولی در بسیاری از موارد این دو کلمه دریک معنا به کارمی روند؛ چنان که در روایت وسخنی از امام علی (ع) می خوانیم:
«الا ان اعطاء المال فی غیر حقه تبذیر واسراف و هو یرفع صاحبه فی الدنیا و یضعه فی الاخره و یکرمه فی الناس ویهینه عندالله؛ آگاه باشید صرف کردن مال درغیر محلش، تبذیر واسراف است واین عمل (ممکن است) صاحبش را در دنیا بلند مرتبه کند، ولی درآخرت او را پست وحقیر خواهد کرد. درنظر توده ی مردم سبب احترام می شود، اما در پیشگاه خدا باعث خواری او می شود».(3)
گاه تبذیر،؛ درمقابل سخاوت قرار می گیرد؛ مثل کلام امام علی (ع) :
«کن سمحاً ولا تکن مبذرا، وکن مقدراً ولا تکن مقتراً؛(4) بخشنده باش، اما زیاده روی نکن. در زندگی حسابگر باش، اما سخت گیر مباش».
درنتیجه باید گفت تبذیر واسراف غالباً به یک معنا است؛ اما گاه تبذیر در اتلاف و ریخت وپاش به کار می رود، ولی اسراف در زیاده روی بدون اتلاف.

مصداق های اسراف در روایات
 

روایات، عهده دار معنی کردن لغات نیست، ولی گاه معنای لغات را با بیان مصداق تعیین می کند. درمورد اسراف نیز به این موارد برمی خوریم:
1. مصرف بیجا
امام صادق(ع) فرمود:
«انما السرف ان تجعل ثوب صونک ثوب بذلتک؛ (5) اسراف این است لباسی را که برای حفظ آبرو (وحضور درمیان جامعه) تهیه کرده ای، برای موقع کار (یا جای نامناسب) بپوشی».
2. زیاده روی درسخاوت
امام حسن عسکری (ع) فرمود:
«ان للشیء مقداراً فان زاد علیه فهو سرف؛(6) برای سخاوت اندازه ای است که اضافه برآن، اسراف است».
خوردن بی حساب
رسول اکرم(ص) فرمود:
«ان من السرف ان تاکل کل ما اشتهیت؛(7) به راستی از (مصداق های )اسراف، خوردن هر چیزی است که میل واشتها داری (نه آنچه بدن به آن نیاز دارد)».
4. مصرف مال درغیر جایگاه واقعی
امام علی (ع) فرمود:
«الا ان اعطاء هذالمال فی غیر حقه تبذیر واسراف؛(8) بیدار باشید! دادن مال در موردی که استحقاق خرج کردن ندارد، تبذیر واسراف است».
5. میانه روی نکردن.
امیر مؤمنان (ع) فرمود:
«کل مازاد علی الاقتصاد اسراف؛ هر چه از میانه روی بگذرد، اسراف است».(9)
6. اتلاف مال وزیان رساندن به بدن
حضرت صادق (ع) فرمود:
«انما الاسراف فیما اتلف المال واضر بالیدن؛ (10) همانا اسراف در چیزی است که مال از بین برود وبه بدن ضرری برسد».
می شود گفت سیگار کشیدن، مصرف مواد مخدر ومانند اینها که جز زیان به بدن نفعی ندارد، از بارزترین مصداق های اسراف است.

ملاک اسراف
 

کاملاًً به این نکته توجه شود که اسراف به اعتبار افراد از جهت شأن ومقام، سلامت و بیماری، جوانی و پیری، غنا ونداری و...فرق میکند. ممکن است لباسی برای فردی اسراف نباشد، ولی برای فرد دیگر اسراف باشد. برای توضیح بیشتر این مطلب که نکته ای مهم وکلیدی است، به برخی روایات وقصه های تاریخی اشاره می کنیم:
امام صادق (ع) فرمود:
«رب فقیر هو اسرف من غنی ان الغنی ینفق مما اتاه الله والفقیر مما لیس عنده؛ چه بسیار تهیدست وفقیری که اسراف کننده تر از ثروتمند است؛ زیرا ثروتمند از چیزی که خدا به او داده، انفاق می کند وفقیر (خرج می کند) از چیزی که درنزد او نیست (وبه اوعطا نشده است)».
توضیح اینکه : ممکن است لباس، مهمانی، وغذایی برای ثروتمند اسراف نباشد، ولی همان غذا ولباس برای فقیر اسراف باشد، متأسفانه امروزه سخت به این گونه اسراف مبتلا هستیم. بسیاری از فقرا با رنج وقرض بسیار تلاش می کنند تا لباس وغذا و جهیزیه وماشینی مانند ثروتمندان داشته باشند، خصوصاً آنجا که به رقابت فامیلی می پردارند.
از این جا روشن می شود که زمان نیز در اسراف وعدم اسراف، دخیل است. افرادی به حضرت سجاد وصادق و رضا(ع) ایراد می گرفتند که: امیرمؤمنان یا پیامبر اکرم لباس های ساده می پوشیدند، اما لباس های شما چنین نیست. آن بزرگواران در جواب می فرمودند: «زمان پیامبر اکرم(ص) ویا امیر مؤمنان(ع) فقرعمومی بود ودر آن زمان همان لباس ها را می پوشیدند ولی در زمان ما وضع زندگی بهتر شده است واگر بخواهیم مانند جدمان لباس بپوشیم به ما توهین می کنند».(11)
به عنوان نمونه حضرت صادق(ع) فرمود:
«ولکن لاتقدرون ان تلبسوا هذا الیوم ولو فعلنا لقالوا مجنون..؛ (12) ولکن مسلمان ها امروز قادر نیستند مانند آن زمان لباس بپوشند واگر ما این کار را انجام دهیم، به ما می گویند: دیوانه است».
درحدیث دیگر وارد شده که امام صادق (ع) لباسی قیمتی وزیبا برتن کرده بود. سفیان ثوری اعتراض کرد که: ای پسر رسول خدا! پیامبر (ص) چنین لباسی نمی پوشید وعلی (ع) نیز چنین نبود وهیچ یک از پدران شما این گونه نبودند. آن حضرت فرمود: « درزمان رسول خدا تنگدستی (عمومی) بود ولباس آن حضرت هم مانند عموم مردم بود، ولی بعد از آن وضع مسلمین بهتر شد ودنیا به آنها روی آورد وما سزاوارترین افراد در استفاده از نعمت های دنیوی و نیکوترین آنها هستیم.
سپس این آیه را تلاوت فرمود: (قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده والطیبات من الرزق)؛ «بگو چه کسی زینت خدا را که برای بندگانش آماده کرده است و روزی پاکیزه را، حرام کرده است؟» پس ما سزاوارتریم به استفاده از آنچه خدا عطا کرده است.(ولی بدان) لباس زیبایی که بر تن من است، برای (حفظ آبرویم در نزد) مردم است.»
سپس آن حضرت لباس زیرین خود را که زبر (وکهنه ) بود، به سفیان نشان داد وفرمود: «این برای خودم است ولباس زیبایی که روی لباس ها پوشیده شده، برای مردم است...»(13)

داستان شیخ انصاری وشاهزاده
 

روزی دختر ناصرالدین شاه برای زیارت و دیدار با شیخ انصاری وارد منزل ایشان درنجف اشرف شد. آثار زهد عیسوی وعلایم ورع یحیوی را در پیشانی شیخ یافت. درمنقل اتاق او کمی پشکل - به جای زغال - مشتعل بود وسفره ای حصیری به دیوار آویزان. درکنار منقل گلی، یک چراغ پیه (14) سوز سفالی اتاق را نیمه روشن کرده بود. اینها اسباب اتاق آن قطب دایره فقاهت بود.
شاهزاده چون وضع اتاق را برانداز کرد، نتوانست از اظهار آنچه از درونش می گذشت، خود داری کند. از این رو گفت: « اگر مجتهد این است، پس حاج ملا علی کنی...».(15)
سخنش هنوز تمام نشده بود که شیخ انصاری از جا برخاست وبا ناراحتی فرمود: «چه گفتی؟ این کلام کفر آمیز چه بود؟ بدان که خود را جهنمی کردی! برخیز واز من دور شو، حتی لحظه ای دراین جا نمان؛ زیرا می ترسم عقوبت تو مرا هم بگیرد».
شاهزاده از تهدیدات شیخ به گریه افتاد وگفت: آقا! توبه کردم، مرا عفو کنید!
شیخ فرمود: «تو کجا و اظهار نظر درباره ملا علی کنی کجا؟ حاجی کنی حق دارد آن گونه زندگی کند؛ زیرا درمقابل پدر تو باید همان طور زندگی می کرد، ولی من در میان طلاب هستم وباید حالم وامور زندگانی ام مانند همین طلاب باشد».(16)
این حکایت نیز نشان می دهد که مصداق اسراف، درمکان ها وزمان ها وموقعیت های مختلف، فرق می کند.

مواردی که اسراف نیست.
 

1. درکارخیر
«لاخیر فی السرف ولا سرف فی الخیر؛ خیری در اسراف نیست؛ چنان که در (کار) خیر اسراف نیست».(17)
2. اصلاح بدن
امام صادق (ع) فرمود:
«لیس فی اصلاح البدن اسراف الا الاسراف فیما اتلف المال واضر البدن؛(18) درچیزی که باعث اصلاح بدن می شود، اسراف نیست؛ اسراف فقط درجایی است که مال از بین برود به بدن ضرر برسد».
3. لباس
اسحاق بن عمار می گوید:
از امام صادق (ع) پرسیدم: آیا برای مؤمن ده جامعه و یپراهن می باشد؟ فرمود: بلی. گفتم: آیا بیست جامه می باشد؟ فرمود:
«نعم ولیس ذالک من السرف انما السرف ان تجعل ثوب صونک بذلتک؛(19) بلی، واین اسراف نیست. اسراف این است که جامه ولباسی زینتی و آبرومند خود را برای کار ویا جای نامناسب بپوشی».
ازحضرت امام کاظم (ع) نیز سؤال شد: آیا دو یپراهن داشتن اسراف است؟ فرمود:
«لا ولکن ذلاک ابقی لثیابه؛(20) خیر، این مسئله باعث دوام لباس ها می شود».

انواع اسراف
 

اسراف، معنای گسترده ای دارد:
1. گاهی درخوردن وآشامیدن است؛ چنان که در قرآن اشاره شده است:
(کلوا و اشربوا ولا تسرفوا)؛ (21)
«بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید».
2. گاه درانتقام گیری است:
(فلا یسرف فی القتل انه کان منصوراً)؛(22) «اما در قتل اسراف نکنید؛ چرا که او مورد حمایت است».
3. گاهی اسراف درانفاق وبذل وبخشش است که این نیز مذموم است:
(والذین اذا انفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا وکان بین ذلک قواماً)؛(23)
«وکسانی که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف ونه سخت گیری بلکه درمیان این دو، حد اعتدالی دارند».
4. گاه در داوری کردن وقضاوت است.
(وقال رجل مؤمن...اتقتلون رجلاً ان یقول ربی الله ... ان الله لا یهدی من هو مسرف کذاب)؛ (24)
«وگفت: مرد مؤمنی .... آیا مردی را می کشید که می گوید: پروردگار من الله است...؟ به راستی خدا اسراف کار و دروغ گو را هدایت نمی کند.»
5. گاهی دراعتقادات است:
(فما زلتم فی شک مما جاء کم به ...یضل الله من هو مسرف مرتاب)؛ (25)
«پس شما دائماً درتردید بودید...این گونه خداوند هر اسراف کار تردید کننده ای را گمراه می سازد.»
6. گاه به معنای برتری جویی واستکبار واستثمار آمده است:
(ولقد نجینا بنی اسرائیل... من فرعون انه کان عالیاً من المسرفین)؛(26)
«ما بنی اسرائیل را از عذاب ذلت بار رهایی بخشیدیم... از فرعون که مردی متکبر و از اسراف کاران بود».

برخی مصادیق اسراف
 

1. ضایع کردن مال و بی فایده کردن آن؛ مانند دور انداختن هسته خرما، لباس سفیدو ...
2. میوه را کامل نخوردن. حضرت صادق(ع) میوه نیم خورده ای را دید که از منزل ایشان دور ریخته شده است. آن حضرت با ناراحتی فرمود: « این چیست (که دور انداخته شده است)؟ اگر شما سیر شدید، بسیاری از مردم سیر نیستند واین را به کسانی که محتاج اند، بدهید».(27)
3. دور انداختن باقی مانده غذا ونان نیز از مصداق های اسراف است که می توان با وسایل امروزی همچون یخچال وفریزر باقی مانده غذاها را استفاده کرد ویا آن را به فقرا داد.

بالاترین اسراف
 

بالاترین اسراف، اسراف درعمر است. «چه اسرافی بالاتر از این که انسان مهم ترین سرمایه وجود خود؛ یعنی عمر وسلامت و جوانی و نیروها را بیهوده در راه فساد و گناه وعصیان ویا در مسیر به دست آوردن متاع بی ارزش وناپایدار این دنیا به هدر دهد».(28) لذا قرآن می فرماید:
(...قل ان الخاسرین الذین خسرو انفسهم...)(29)
«بگو: به راستی زیان کار واقعی آنان اند که سرمایه وجود خویش و بستگانشان را در روز قیامت از دست دادند.»

کمترین اسراف
 

امام صادق (ع) فرمود:
«کمترین اسراف، دور ریختن اضافه ظرف (غذا وآب و..)و پوشیدن لباس آبرومندی [درهمه جا] ودورانداختن هسته خرما است»(30 ).

علائم اسراف
 

درروایات به علایم و نشانه های اسراف هم اشاره شده است؛ از جمله، پیامبر اکرم (ص) فرمود:
«نشانه اسراف گر، چهار چیز است: افتخار کردن به باطل، خوردن (وپوشیدن) چیزی که در توان او نیست، بی رغبتی درانجام کار معروف ونیک، وانکار کسانی که ازاو بهره نمی برند».(31)
درروایت دیگری آن حضرت فرمود:
«برای اسراف کننده، سه نشانه است: می خورد آنچه را که سزاوارش نیست، می پوشد آنچه را که سزاوار ولایق به حال وشأن او نیست، و می خرد آنچه را که سزاوارش نیست».(32)

ریشه های اسراف
 

هر صفت خوب ویا زشتی، ریشه در درون انسان دارد واسراف نیز ازاین قانون، مستثنا نیست. با نگاهی اجمالی به اوضاع مردم وآیات وروایات، می توان به چند عامل اشاره کرد.
1. جهالت و بی خبری
امام علی(ع) فرمود:
«الجهل اصل کال شر؛ (33) نادانی، ریشه هر فسادی است».
از جمله فسادها، اسراف است. قبلاً اشاره شد که اسراف واقتار در واقع افراط وتفریط است وجاهل متأسفانه همیشه در یکی از این دو حالت است. امیر مؤمنان (ع) فرمود:
«لا تری الجاهل الا مفرطاً او مفرطاً؛ جاهل را جز درحالت افراط و یا تفریط نمی بینی».
به عنوان مثال، بسیاری از مردم نمی دانند که برای همین اسکناس ها ویا برای تأمین نان وسوخت، روزانه صدها میلیون تومان هزینه می شود؛ لذا رسانه ها و مطبوعات وظیفه دارند درمورد اسراف، اطلاع رسانی دقیق ومفیدی کنند.
2. شک وتردید درامور اعتقادی
ریشه دیگر اسراف که باعث محرومیت از هدایت الهی می شود، شک و تردید در مسائل دینی واعتقادی است:
(...کذلک یضل الله من هو مسرف مرتاب) ؛(34)
«این گونه خداوند هر اسراف کار تردید کننده ای را گمراه می سازد».
در این آیه برای مسرف، صفت «مرتاب» آورده که نشان می دهد تردید درمسائل دینی در اسراف گری آنها نقش دارد.
3. دروغ گویی
(... ان الله لا یهدی من هو مسرف کذاب )؛(35)
«خداوند، مسرفان دروغگو را هدایت نمی کند».
دراین جا درکنار «مسرف»، «کذاب» آمده که نشان می دهد دروغ گویی در اسراف کاری آنها مؤثراست.
4. شیطان صفتان
(ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین..)(36)؛
ویکی از صفات بارز شیطان، کافر شدن ویا کفران نعمت است: (... وکان الشیطان لربه کفوراً)؛(37)
5. استکبار وخودخواهی
(ان فرعون لعال فی الارض وانه لمن المسرفین)؛(38)
«چون فرعون برتری جویی داشت، اسراف ورزید».
درجامعه امروز نیز کسانی هستند که روحیه برتری جویی واستکبار در بین مردم، آنها را به اسراف وادار می کند.
6. بی تقوایی
امام صادق (ع) فرمود:
«اتقوا الله ولا تسرف: از خدا بترس واسراف نکن».(39)
7. عوامل دیگر
علاوه بر این موارد، می توان عوامل دیگری چون: خود نمایی، هوا پرستی، تربیت ناصحیح خانوادگی وفقر را نیز در ترویج اسراف درجامعه مؤثر دانست.
از آنچه گفته شد، می توان نتیجه گرفت که اسراف، انسان را از محبوبیت خداوند خارج می کند و
برادر و دوست شیطان می سازد. همین امر باعث ضلالت وگمراهی ومحرومیت از هدایت الهی می شود واگرادامه یابد، عذاب آخرت را در پی خواهد داشت.
اسراف، سخت مبغوض الهی است ویکی از مهم ترین ریشه های فقر، به حساب می آید وفساد وتباهی را درجامعه به دنبال می آورد.

پی نوشت ها :
 

1-المفردات، راغب، ص40.
2- تفسیر نمونه، ج12، ص97.
3-نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی،ص240، خطبه 126.
4-همان، ص63، حکمت 33. 5-بحارالانوار، ج79، ص317، ح 1.
6-الدره الباهره، ص 43، به نقل ازمنتخب میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ص 250، دارالحدیث، قم، 1382ش.
7- کنزالعمال، متقی هندی، مؤسسه الرساله، ش 7366، به نقل از منتخب میزان الحکمه، ص250.
8-مستدرک الوسائل، ج15، ص271.
9-همان؛ غررالحکم، آمدی، ج2، ص547، ح 73، دانشگاه تهران.
10- بحارالانوار،ج75، ص303، ح6.
11- ر. ک : وسائل الشیعه، ج3، ص365و366 .
12-همان، ص 366، ح7.
13-همان، ص 351،ح 1.
14-چربی ودنبه.
15-حاج ملاعلی کنی، از فقهای بزرگ و از شاگردان صاحب جواهر و صاحب ضوابط است. او پس از رسیدن به مراتب بلند علمی، رهسپار تهران شد ودرآن شهر به وظایف شرعی و رتق و فتق امور جامعه مشغول شد. وی در سال 1306 ق. بدرود حیات گفت و در جوار حضرت عبدالظیم به خاک سپرده شد.
(سیمای فرزانگان، رضا مختاری، ص 364، پاورقی، قم، مؤسسه بوستان کتاب(دفتر تبلیغات اسلامی) ویرایش دوم، چ16، 1386ش).
16-همان.
17- بحارالانوار، ج77، ص165، ح2.
علی (ع) فرمود: «الاسراف مذموم فی کل شیء الا فی افعال البر؛ اسراف در هر چیزی ناپسند است، جز درکارهای نیک»؛ مستدرک الوسائل، ج15، ص271، ح10.
18-همان، ج75، ص303، ح6.
19-همان، ج79، ص317، ح1.
20-همان.
21-اعراف/31.
22- اسراء/33.
23-فرقان/67.
24-غافر/28.
25-همان/34.
26-دخان/30و31.
27-مستدرک الوسائل، ج16، ص287، ح1.
28-تفسیر نمونه، ج11، ص239.
29-زمر /15.
30-بحار الانوار، ج75، ص303، ح7.
31- تحف العقول، تحقیق: علی اکبر غفاری، ص22، انتشارات اسلامی، قم، 1404 ق.
32-مستدرک الوسائل، ج15، ص 270، ح 8.
33- به نقل از منتخب میزان الحکمه، ص111.
34-غافر/34.
35-همان/28.
36-اسراء/27.
37-همان/28.
38-یونس/83.
39-مستدرک الوسائل، ج15، ص265.
 

منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره83.
چهارشنبه 20/11/1389 - 5:58
بهداشت روانی
این مقاله به موضوع «تنبلی و راهکار درمان آن» پرداخته وبرخی از بحث های مرتبط با آن را مورد توجه قرار داده است. دراین راستا از کتاب و سنت معصومان (ع) استمداد جسته واز این دو منبع عظیم که سرشار از نوراست، رهنمودهایی را می آوریم. چه بیانی بهتر از سخن خدا واولیای گرامش؛ آنان که حقایق جهان را به خوبی و آن گونه که هست می دانند، انسان ناشناخته را بهتر از خودش می شناسند، به دردها ودرمانش به طور کامل آگاهی داشته وبا زبان فطرت با او سخن می گویند؟!

تنبلی چیست؟
 

این واژه که گاهی به جای واژه های دیگری مانند: کسالت، تن پروری، راحت طلبی، بطالت، سستی وفتور به کار می رود، از رذایل اخلاقی است ونشانگر کراهت از کار، کاهلی، تن آسایی، طفره رفتن واز کار در رفتن و مشابه آنهاست.
تنبلی، گاهی طبیعی است مانند آنچه امروزه به عنوان «تنبلی چشم» از آن یاد می شود. درباره تنبلی چشم می گویند: 3% از افراد در دوران کودکی دچار آن هستند؛ یعنی چنین کودکی دید طبیعی ندارد وباید اولیای او به فکر درمانش باشند، که اکنون مورد بحث ما نیست.
اما نوع دیگر از تنبلی، ساخته و پرداخته خود انسان است وآدمی با دست خود، چنین شده است! در دنیای اسرار آمیزی که هر روز همه چیز درحال حرکت ودگرگونی است به نظر بعضی، ما آدم ها شاگرد اول کلاس تنبلی هستیم!

نشانه های تنبلی وکسالت
 

درفرازی از سخنان رسول اعظم(ص) چنین آمده است:
«اما علامه الکسلان فاربعه یتوانی حتی یفرط ویفرط حتی یضیع ویضیع حتی یضجر ویضجر حتی یاثم؛ علامت تنبل، چهارچیز است: سستی درکار تا سرحد کوتاهی، کوتاهی تا حد تباهی و خرابی کار، تباهی تا حد ملالت (وبی نشاطی) و ملالت تا حد گناه ونافرمانی».(1)

نکوهش از تنبلی
 

در قرآن کریم هنگامی که سخن از منافقان به میان آورده ونشانه های آنان را بیان نموده، چنین می گوید:
(ان المنافقین یخادعون الله وهو خادعهم و اذا قاموا الی الصلاه قاموا کسالی یراون الناس و لایذکرون الله الا قلیلاً)؛
«منافقان می خواهند خدا را فریب دهند درحالی که او آنها را فریب می دهد، وهنگامی که به نماز بر می خیزند، با کسالت برمی خیزند ودر برابر مردم ریا می کنند وخدا را جز اندکی یاد نمی نمایند».(2) از این رو کسالت وتنبلی در عبادت را مورد نکوهش قرار داده است.
امام سجاد(ع) درفرازی ازدعای ماه مبارک رمضان - که هر روز آن را می خواند - چنین درخواست کرده است:
«...اللهم اذهب عنی فیه النعاس والکسل و السامه والفتره والقسوه والغفله والغره ...خدایا!
چرت، تنبلی، خستگی، سستی، سنگدلی،غفلت وفریب خوردگی را از من بزدای».(3)
این نیایش گویای نکوهش نسبت به موضوع تنبلی و کسالت است که حضرتش ازخداوند خواسته آن را از وی دور کند.
نیز امام صادق (ع) درفرازی از نیایش خود چنین آورده است:
«..اللهم انی اعوذ بک من الکسل والهرم والجبن والبخل والغفله والقسوه والفتره والمسکنه ...؛ بارخدایا! من به تو پناه می برم از تنبلی، پیری، کم دلی، بخل، غفلت، سنگدلی، سستی وزبونی...»(4).
درکتاب شریف کافی، بابی به عنوان نکوهش از تنبلی وکسالت «کراهیه الکسل » آمده است که دریک روایت از آن چنین می گوید:
«عن ابی الحسن موسی (ع) قال قال ابی (ع) لبعض ولده ایاک والکسل والضجره فانهما یمنعانک من حظک من الدنیا والاخره؛ امام کاظم(ع) می فرماید: پدرم (ع) می فرمود: از تنبلی وافسردگی بپرهیز، که این دو، تو را از بهره دنیا وآخرت بازمی دارد».(5)
در روایت دیگری آمده است:
«عن ابی جعفر (ع) قال: انی لابغض الرجل او ابغض للرجل ان یکون کسلاناً [کسلان] عن امر دنیاه و من کسل عن امر دنیاه فهو عن امراخرته
اکسل؛ امام باقر(ع) فرمود: از مردی نفرت دارم که درکار دنیای خود تنبل باشد آن کس که در کار دنیای خویش تنبل باشد، درکار آخرتش تنبل تر خواهد بود».(6)

کارکردهای تنبلی
 

درباره کارکردها و آثار تنبلی می توان گفت که بستگی دارد به اینکه درچه زمینه ای صورت پذیرد؛ از این رو، درهر جا اثر خود را بر جای خواهد گذاشت. اکنون به برخی از آنها اشاره می کنیم.

کم بهره شدن در زندگی وذلت
 

هنگامی که امام علی (ع) مالک اشتر را برای فرمانروایی مصر به آن سرزمین می فرستد، در ضمن نامه ای به مردم مصر، چنین می فرماید:
«..ا لا ترون الی اطرافکم قد انتقصت والی امصارکم قد افتتحت والی ممالککم تزوی والی بلادکم تعزی انفروا رحمکم الله الی قتال عدوکم ولا تثاقلوا الی الارض فتقروا بالخسف وتبوءوا بالذل ویکون نصیبکم الاخس وان اخا الخرب الارق ومن نام لم ینم عنه والسلام؛ آیا نمی بینید که مرزهای شما را تصرف کردند وشهرها را گشودند و دستاوردهای شما را غارت کردند ودرمیان شهرهای شما آتش جنگ را بر افروختند؟ برای جهاد با دشمنان کوچ کنید خدا شما را رحمت کند، درخانه های خود نمانید که به ستم گرفتار وبه خواری دچار خواهید شد وبهره زندگی شما از همه پست تر خواهد بود، وهمانا برادر جنگ، بیداری وهوشیاری است، هر آن کس که به خواب رود دشمن او نخواهد خوابید! با سلام ودرود!».(7)
ونیز در فرازی از سخنان خود، پیرامون سستی ونافرمانی کوفیان نسبت به حضور درجنگ، می فرماید:
«...لبس لعمراالله سعر نار الحرب انتم تکادون و لا تکیدون، و تنتقص الطرافکم فلا تمتعضون. لا ینام عنکم وانتم فی غفله ساهون، غلب والله المتخاذلون! وایم الله، انی لاظن بکم ان لو حمس الوغی، واستحر الموت، قد انفرجتم عن ابن ابی طالب انفراج الراس من الجسد . والله ان امرا یمکن عدوه من نفسه، یعرق لحمه، و یهشم عظمه، و یفری جلده، لعظیم عجزه، ضعیف ما ضمت علیه جوانح صدره....؛ به خدا سوگند! شما برای افروخته شدن آتش جنگ بد مردمی هستید که با شما نیرنگ می کنند، شما حیله نمی کنید. شهرهای شما را تصرف می کنند، شما پروا ندارید. دشمن به خواب نمی رود، شما را خواب غفلت ربوده، فراموشکار هستید. سوگند به خدا! شکست برای کسانی است که دست از یاری یکدیگر می کشند. سوگند به خدا! گمان می کنم اگر جنگ شدت یابد وآتش مرگ افروخته شود، شما مانند جدا شدن سر از بدن، از پسر ابوطالب جدا خواهید شد. سوگند به خدا! مردی که دشمن را به طوری برخود چیره کند که گوشتش را بخورد واستخوانش را بشکند و پوستش را جدا سازد، ناتوانی وبی حمیتی او بسیار
بزرگ وقلب او بسیار کوچک وضعیف است...»(8)

فقر وتنگدستی
 

درسخنی کوتاه امام علی (ع) درباره کار کرد تنبلی دربعد اقتصادی چنین فرموده است:
«ان الاشیاء لما ازدوجت، ازدوج الکسل و العجز، فتتج منهما الفقر؛ چیزها چون با هم جفت شدند، تنبلی وناتوانی نیزجفت شدند واز آنها فقر پدید آمد.»(9)

مبتلا شدن به غم واندوه
 

حضرت علی (ع) می فرماید:
«من قصر فی العمل ابتلی بالهم؛ آن که در کار کوتاهی ورزد، دچار اندوه گردد.»(10)

تباه سازی حقوق
 

امام علی (ع) در سخن دیگری می فرماید:
«من اطاع التوانی، ضیع الحقوق؛ هر که تسلیم سستی وسهل انگاری گردد، حق خود و دیگران را تباه سازد.»(11)

محرومیت از نعمت ها
 

امیر مؤمنان (ع) پیرامون سستی درنیایش وعبادت خداوند، فرمود:
«.. ولو ان الناس حین تنزل بهم النقم وتزول عنهم النعم فزعوا الی ربهم بصدق من نیاتهم وله من قلوبهم لرد علیهم کل شارد و اصلح لهم کل فاسد؛ اگر مردم به هنگام دیدن بلا و زوال نعمت با دل درست به خدای خود پناه می بردند وزاری می کردند، هر چه از دست رفته بود، بدانها برمی گردانید وهر فاسدی را برایشان اصلاح می نمود».(12)

ازدست دادن اعتماد مردمی
 

امام علی (ع) می فرماید:
«لا تتکل فی امورک علی کسلان؛ درکارهای خود بر آدم تنبل تکیه مکن».(13 )

ندامت و پیشمانی
 

نیز آن امام همام (ع) درسخنی فرموده است:
«من اطاع التوانی احاطت به الندامه؛ هر که کاهلی وسستی ورزد، او را پشیمانی وندامت فرا گیرد.»(14)

سر بار دیگران شدن
 

امام صادق (ع) - در ضمن سخنی به مردی از اصحابش - چنین نوشت:
«.. ولا تکسل عن معیشتک فتکون کلا علی غیرک او قال علی اهلک؛ درباره معیشت خود تنبلی مکن که در این صورت، بار دوش دیگری - یا کسانت - خواهی شد.»(15)

از دست دادن خیر دنیا وآخرت
 

امام صادق (ع) فرمود:
«من کسل عن طهوره و صلاته، فلیس فیه خیر لامر آخرته. ومن کسل عما یصلح به امر معیشته، فلیس فیه خیر لامر دنیاه؛ هر کس درباره پاکی ونماز خود تنبل باشد، در او خیری (امیدی) برای کار آخرتش وجود ندارد. وهرکس درکار معیشت خود
تنبل باشد، دراو خیری برای کار دنیایش وجود ندارد».(16)
بنابراین موضوع تنبلی درامور گوناگون ودرابعاد مختلف زندگی فردی واجتماعی کار کرد خود را در پی دارد. اینکه می بینیم درکتاب های اخلاقی بحث از صفت رذیله ای به نام «دنائت همت» مطرح است، گویا جلوه ای از موضوع تنبلی است که مورد نکوهش قرار گرفته وآدمی را از آن برحذر داشته اند.
به هر روی، عوامل تنبلی وبه تعویق انداختن کارها هر چه باشد، گر چه عامل اصلی آن را «ضعف نفس» دانسته اند؛ اما موضوع مهم تر، راه علاج ودرمان آن است که به آن اشاره می کنیم.

راهکار درمان تنبلی
 

دربحث های روانشناسی، ریشه اهمال کاری وتنبلی کردن را در خود فریبی وفرار از قبول مسئولیت دانسته وچند روش را برای درمان تنبلی بیان نموده اند:
1. از کم شروع کنیم، به این معنا که یک روز به زمان حال بیندیشیم وزمان کوتاهی را برای انجام یک عمل درنظر گرفته وسعی در انجام آن کار در آن زمان کوتاه نموده واز به تعویق انداختن آن اجتناب کنیم؛ مثلاًً اگر چای را صرف نمودیم، اکنون برخاسته واستکان را شسته و درجای خود بگذاریم، وآن را به وقت دیگری وانگذاریم!
2- با شروع کاری یا خواندن کتابی به این بیندیشیم که اگر من فلان کار را یا خواندن آن کتاب را به تعویق انداختم، این طفره رفتن واهمال کاری ضرورتی نداشته است، بنابراین باید این کار را به پایان برسانم ولذت ببرم.
مناسب است دراین جا به مطلب زیر توجه کنیم:
«به ابوتمام (شاعر عرب) گفتند: چرا چیزی نمی گویی که قابل فهم باشد؟ پاسخ داد: چرا مردم آنچه را گفته می شود، نمی فهمند؟!
راستی...کدام یک درست است؟ نویسنده و شاعر باید خود را به سطح خوانندگان تنزل دهد، یا باید خوانندگان به حد ومرتبه او بالا بیایند؟
بی شک نویسنده، دومی را دوست دارد وعلاقمند است که مردم خود را به او برسانند. واین، برتری طلبی نسبت به خود یا تحقیر نسبت به مردم نیست، بلکه تعالی بخشیدن به رابطه مردم با مسایل ادبی وهنری است.
ناگفته نماند: مردم نیز برخی دچار [تنبلی و] بیماری ساده طلبی اند وحال وحوصله خواندن نوشته های عمیق ودقیق ونیازمند به امعان نظر وتأمل وتفکر را ندارند واین، درجای خود آفتی است که باید درحد توان آن را زدود...».(17)
3- تصمیم گرفتن واهل اراده وعزم بودن. اساساً باید کلماتی مانند : «امید»، «آرزو» و «شاید» را از فرهنگ لغات خود حذف کنید وهر وقت آن کلمات وارد ذهن شما شد، جمله های تازه ای را
جایگزین آنها نمایید؛ مثلاًَ جمله «امیدوارم کارها رو به راه شوند»را به جمله «آن کار را انجام خواهم داد، (به یاری خدا)» تبدیل کنید.
درحدیثی ازامام علی (ع) چنین آمده است:
«ضادوا التوانی بالعزم؛ به مبارزه با سستی و کاهلی برخیزید با عزم وجد وجهد در کارها ». (18 )

نشاط درزندگی
 

نکته مهمی که درکتاب های اخلاق مطرح می کنند، این است که انسان باید برای درمان «صفات رذیله» به پی آمدهای نامطلوب آن توجه کند وپس از آن به صفاتی که ضد آن است، بنگرد وتلاش نماید که آن «صفات نیک» را جایگزین صفات زشت بنماید.
از این رو در موضوع مورد بحث ما باید به آنچه ضد «تنبلی» است، مانند: «جد وجهد»، «بلند همت بودن» و «نشاط درزندگی» روی آوریم. از سوی دیگر، ایمان به خدا واینکه کارها زیر نظر اوست وهمه چیز دردست او، واینکه او بر هر چیز توانا است ومسئولیت هایی را بر دوش ما گذاشته و پاداش مناسب را در دنیا وآخرت برای آنها در نظر گرفته است، راهگشای ما دراین مسیر است.
آری، «نشاط وشادی» درمکتب اسلام مورد عنایت قرار گرفته ودرجای خود به آن سفارش شده است، ودر زندگی و سیره معصومان (ع) نیز به چشم می خورد، تا آنجا که امام سجاد(ع) در دعای همه روزه ماه مبارک رمضان از درگاه خداوند چنین می طلبد:
«اللهم ارزقنی فیه الجد والاجتهاد والقوه والنشاط...؛ خدایا! دراین ماه کوشش وتلاش فراوان ونیرو و نشاط را روزی ام کن!».(19)
نشاط که بخشی از سرشت انسان است، همان حس خوشی، رضایت درونی، سر زندگی و آمادگی برای کار وپیشرفت است واز نشانه هایش، حرکت های جسمانی ولبخند به شمار آمده است.

پی نوشت ها :
 

1-تحف العقول، ص22.
2-نساء/142.
3-کافی، ج4، ص75.
4-همان، ج2، ص586.
5-همان، ج5، ص85.
6-همان؛ ص85.
7-نهج البلاغه، نامه 62.
8-همان، خطبه 34.
9-بحار الانوار، ج75، ص59.
10-نهج البلاغه، حکمت 239.
11-همان، حکمت 239.
12-همان، خطبه178.
13-غرر الحکم، ص463، ح 10622.
14-همان، ح 10631.
15-کافی،ج5، ص85.
16-همان.
17-با اصحاب قلم، ص41.
18-غررالحکم، ص476، ح 10906.
19-کافی، ج4، ص75.
 

منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره83.
چهارشنبه 20/11/1389 - 5:56
اخلاق
دست دادن با دیگران کاری پسندیده ومستحب است، اما مانند بسیاری از احکام اسلامی، شرایط و قید وبندهایی دارد. در روایات به مصافحه کردن با چند گروه سفارش شده است:

1. امیر مؤمنان(ع)
 

یکی از جلوه ها ونمودهای اهتمام پیامبر گرامی اسلام (ص) به امر ولایت وجانشینی امیر مؤمنان علی (ع)، این بود که مسلمانان به مصافحه ودست دادن با ایشان امر می کرد تا بدین وسیله، هم برتری ومرجعیت ایشان را پس از خود ثابت کند وهم مهر امیر مؤمنان (ع) را در دل های مسلمانان نهادینه کند.
شاهد درستی مدعا، آن است که ایشان دست دادن با امیر مؤمنان (ع) را به منزله مصافحه با خود دانسته است.
پیامبر (ص) فرمود:
«من صافح علیاً فکانما صافحنی؛ (26) هر کس با علی (ع) مصافحه کند، گویا با من دست داده است».

2. مؤمنان
 

فضیلت وبرتری مؤمنان و لزوم گسترش روابط مهرآمیز آنها درجامعه، از مهم ترین دلایلی است که باعث شده در روایات بسیاری به دست دادن آنها با یکدیگر وثواب وفضیلت بسیار این کار پسندیده تشویق وتأکید شود. به عنوان نمونه، امام باقر (ع) فرمود:
«ان المؤمن اذا صافح المؤمن تفرقا من غیر ذنب؛(27) هر گاه مؤمنی با مؤمن دیگر مصافحه کند، وقتی از یکدیگر جدا می شوند، گناهی بر آنها نیست».
گفتنی است که: مؤمن در اصطلاح روایی عصرائمه، به شیعیان امیر مؤمنان (ع) اطلاق می شده است.

3. حجرالاسود
 

پیامبر اکرم (ص) فرمود:
«الحجر یمین الله فی ارضه، فمن مسحه، مسح ید الله؛ (28) حجر الاسود، دست راست خداوند روی زمین است، پس هر کس که بر آن دست بکشد، با خداوند دست داده است.»
امام زین العابدین (ع) نیز فرمود:
«... من صافح الحجر الاسود، فقد صافح الله؛(29) هر کس بر حجر الاسود دست بکشد، با خداوند مصافحه کرده است».
این سنگ گرانمایه بر اساس برخی روایات، یکی از فرشتگان الهی بوده که خداوند او را به شکل سنگ سفید ودرخشان همراه حضرت آدم، به زمین فرستاد تا در روز قیامت، شهادت دهد که چه کسانی بر او دست کشیدند وکدام یک از آنها برعهد و پیمان الهی (توحید ونبوت و ولایت) استوار ماندند. (30)
دست کشیدن بر حجرالاسود را در اصطلاح فقهی - روایی، «استلام» گویند.

4. زائرخانه خدا
 

در روایتی نورانی از امام صادق (ع) وارد شده است که: هرکس حج گزاری (زائر خانه ی خدا) را زیارت کن وبا او دست بدهد مانند کسی است که بر حجرالاسود دست کشیده باشد.(31)

5. دانشمندان و دانش پژوهان
 

یکی از قشرها وگروه هایی که شایسته احترام و تکریم اند، دانشمندان وجویندگان دانش هستند. به همین جهت، پیامبر اکرم(ص) مسلمانان را به مصافحه با آنان دستور داده وفرموده است:
«من صافح عالماً فکانما صافحنی؛(32) کسی که با دانشمندی دست بدهد، گویا با من دست داده است».
همچنین درمورد دانش پژوهان فرمود:
«ومن صافح طالب العلم، حرم الله جسده علی النار؛ (33) هر کس با دانش پژوهی مصافحه کند، خداوند بدنش را بر آتش دوزخ حرام می کند.»
این گونه دستورها وتشویق ها، علاوه بر نشان دادن جایگاه دانش ودانشمند، باعث تحکیم روابط مردم ودانشمندان و افزایش آگاهی و بصیرت در سطح جامعه می شود و ارزش واهمیت دست دادن را نیز آشکار می کند.

6. دوستان و آشنایان.
 

دین مبین اسلام برای تحکیم وگسترش دوستی، به ویژه دوستی های دینی، راهکارهای گفتاری و رفتاری فراوانی را ارائه داده است. یکی از راه کارهای عملی، دست دادن به هنگام دیدار با آنهاست.
پبامبر گرامی اسلام (ص) فرمود:
«ما تصافح اخوان فی الله عزو جل،الا تناثرت ذنوبها ...؛ (34) هرگاه دوستان وبرادران دینی با یکدیگر مصافحه کنند، گناهانشان آمرزیده می شود...».
امام صادق(ع) نیز فرمود:
«دست دادن دوستان با یکدیگر، از محبت خداوند به آنها سر چشمه می گیرد».(35)

7. سایر مسلمانان
 

گسترش فرهنگ اتحاد و مهرورزی درهر جامعه، آثار مثبت فراوانی به دنبال دارد که پیشوایان دینی ما هرگز از این آثار ارزشمند غافل نبوده اند وبرای نهادینه کردن آنها، دستورهایی را به مسلمانان داده اند که مصافحه از آن جمله است.
پیامبر اکرم به هنگام ملاقات به حذیفه، درمورد فضیلت ازدست دادن مسلمانان با یکدیگر فرمود:
«اما تعلم ان المسلمین اذا التقیا فتصافحا، تحاتت ذنوبهما کما یتحات ورق الشجر؛(36) آیا نمی دانی که هرگاه دو مسلمان با یکدیگر ملاقت کنند ودست بدهند؛ گناهانشان مانند برگ درختان می ریزد؟!»
اما باقر (ع) نیز از پیامبر (ص) روایت کرده است: «هرگاه یکی از شما، برادر مسلمان خود را ملاقات کرد، براو سلام کند وبا او دست بدهد؛ چرا که خداوند، ملائکه را به وسیله همین کار گرامی داشته است. پس شما نیز همان کار فرشتگان را انجام دهید».(37)
بی تردید این همه تشویق، تأثیر به سزایی درنهادینه کردن این سنت پسندیده درجامعه اسلامی داشته وآثارآن در افزایش یکپارچگی ومهرورزی بین مسلمانان نمایان بوده است.

باچه کسانی دست ندهیم؟
 

دین مبین اسلام در پاره ای موارد، برای این کار نیک، قیود و شرایطی را مشخص کرده و گاهی مسلمانان را از دست دادن با برخی افراد بازداشته است که عبارت اند از:

1.کافر
 

یکی از گروه هایی که مصافحه با آنها مشروط است، کافران وغیر مسلمانان هستند . از آنجایی که ازنظر شرع مقدس، کافر نجس است وجز با اسلام آوردن پاک نمی شود، دست دادن وهرگونه تماس بدنی با آنها، در صورت وجود رطوبت باعث سرایت نجاست می گردد. به همین دلیل، پیشوایان دینی به ما توصیه کرده اند که یا با آنها دست ندهیم ویا با استفاده از پوششی مانند دستکش این کار را انجام دهیم ودر صورت برخورد بی واسطه و وجود رطوبت، دست خود را بشوییم.
امام صادق (ع) به نقل از پیامبر (ص) فرمود:
«لا تبدووا اهل الکتاب بالسلام فان سلموا علیکم فقولوا علیکم و لاتصافحوهم و لاتکنوهم الا ان تضطروا الی ذالک؛ (38) ابتدا بر اهل کتاب درود وسلام نفرستید واگر بر شما سلام کردند، به آنها بگویید: «علیکم»، وبا آنها دست ندهید، وبا کنیه صدایشان نزنید( که موجب تعظیم آنها می شود)،
مگراینکه به این کارها مجبور شوید».
همچنین از جمله چیزهایی که درحدیث مناهی مورد نهی پیامبر (ص) قرار گرفته،مصافحه با کافر ذمی است.(39)
نیز یکی از سؤالاتی که علی بن جغفر(ع) از برادر بزرگوار خود امام کاظم (ع) رپسید، جواز دست دادن با مجوسی بود که با جواب منفی امام روبه رو شد.(40)
از سوی دیگر، روایتی که ابوبصیر نقل می کند، بیانگر مشروط بودن دست دادن با کافر است. اوازامام باقر (ع) یا امام صادق (ع) درباره دست دادن مسلمانان با یهود ومسیحی پرسید امام در پاسخ فرمود:
«من وراء الثوب، فان صافحک بیده فاغسل یدک؛ (41) از پشت (آستین) لباس (اشکال نداره، اما ) اگر با دستش (بدون واسطه) با تو مصافحه کرد، دست خود را آب بکش».
از این گونه روایات، عدم طهارت کفار اهل کتاب استفاده می شود، که البته جمع بین روایات گوناگون وملاحظه عناوین ثانوی و... برعهده مجتهد وفقیه است.
اما شاید به مقتضای آیه شریفه (یا ایها الذین امنوا لا تتخذوا الکافرین اولیاء من دون المؤمنین) (42) وآیات مشابه آن(43) ونیز روایت «لا ینبغی للرجل المؤمن ان یشارک الذمی ولا یبضعه بضاعه ولا یودعه ودیعه ولا یصافیه الموده» (44)
بتوان گفت: دست دادن، یکی از جلوه های دوستی وابراز محبت وصمیمیت است بنابراین براقرار کردن روابط صمیمانه با این نیت که شخص، کافر ذمی است، چندان مورد پسند ورضایت شارع مقدس نمی باشد وباید به موارد ضروری، محدود و مقید گردد.
درآیات هشتم ونهم سوره مبارکه ممتحنه نیز درباره برقرار کردن روابط دوستانه با کفار چنین آمده است:
«خداوند، شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت به کسانی (ازمشرکین) که با شما درامر دین پیکار نکردند واز خانه و دیارتان بیرون نراندند، نهی نمی کند؛ زیرا خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد او، شما را تنها از دوستی و رابطه با کسانی نهی می کند که در امر دین با شما پیکار کردند وشما را از خانه هایتان بیرون راندند یا به بیرون راندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطه دوستی داشته باشد ظالم وستمگر است».
از آیه دوم به خوبی روشن است که برقراری روابط صمیمانه با کفار حربی - البته با قصد ونیت - کاری ناشایست وناپسند است.

2.شراب خوار
 

محدود کردن روابط اجتماعی با گنهگاران به ویژه کسانی که آشکارا مرتکب فسق وگناه می شوند، از یک سو، آثار پیشگیرانه و از سوی دیگر، آثار بازدارنده دارد؛ پیشگیری از آلوده شدن افراد سالم سست ایمان، وبازداشتن افراد مبتلا به گناه، از راه منزوی کردن گنهکاران.
امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (ع) فرمود:
«من صافح شارب اخمر، کتب علیه خطیئه؛(45) هر کس با شراب خوار دست بدهد، یک گناه برایش نوشته می شود».
گفتنی است ثبوت گناه برای یک عمل در روایات، نشانه حرمت آن عمل است. همچنین شاید بتوان این حکم را به همه مواردی که طرف مصافحه، گناهکار است ودست دادن با او موجب تأیید وتشویق و مهرورزی او می شود، سرایت داد.

3. نامحرم
 

دین اسلام برای تنظیم وساماندهی روابط زن و مرد مسلمان درجامعه و تحکیم بنیان خانواده، سلسله محدودیت هایی برای روابط آنها در نظر گرفته که رعایت آنها در برقراری سلامت اخلاقی و جلوگیری از فساد و بی بند وباری درجامعه کاملاًً مؤثر است.یکی از آن محدودیت ها، برقرار کردن تماس فیزیکی بین زن و مرد نامحرم است ودر همین زمینه مصافحه ودست دادن زن ومرد نامحرم، گناه و حرام به شمار می رود.
پیامبر اکرم(ص) درآخرین خطبه ی خویش فرمود:
«....من صافح امراه حراماً جاء یوم القیامه مغلولاً ثم یومربه الی النار؛(46) هر کس با زن نامحرم دست بدهد، روز قیامت دربند وزنجیروارد محشر می شود، سپس به سوی آتش برده می شود».
همچنین امام صادق (ع) از اجداد بزرگوارشان از امیر مؤمنان (ع) نقل فرمود:
«من صافح امراه تحرم علیه، فقد باء لسخط من الله؛(47) هر کس با زنی که بر او حرام است (نامحرم) دست بدهد، به خشم خداوند گرفتار می شود».

پی نوشت ها :
 

26-بحارالانوار، ج27، ص115.
27-وسائل الشیعه، ج12، ص221، ح 16139.
28-آثاراسلامی مکه ومدینه، ص 49، به نقل از الحج والعمره فی الکتاب والسنه، ص 102.
29-مستدرک الوسائل، ج10، ص166، ح 11770.
30-بحارالانوار، ج99، ص216-228.
31-ثواب الاعمال، ص50.
32-مستدرک الوسائل، ج17، ص300، ح 21406.
33-ارشاد القلوب، ج1، ص164.
34-مستدرک الوسائل، ج9، ص61، ح 10204.
35-بحارالانوار، ج71، ص307.
36-همان، ج61، ص269.
37-کافی، ج2، ص181.
38-بحارالانوار، ج72، ص389.
39-همان، ج73، ص331.
40-همان، ج10، ص263.
41-کافی، ج2، ص650.
42-نساء/144.
43-مانند: آل عمران /28، نساء/139؛ مائده/51؛ ممتحنه/1.
44-سزاوارنیست که یکی از شما مؤمنان با کافرذمی شریک شود یا کالایی[برای فروش] به او بدهد یا امانتی نزد او بگذارد ویا از صمیم قلب با او دوستی برقرار کند(من لایحضره الفقیه، ج3، ص229).
45-مستدرک الوسائل، ج17، ص54، ح 20720.
46-ثواب الاعمال وعقاب الاعمال، ص282.
47-وسائل الشیعه، ج20، ص 195، ح 25412.
منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره83.

چهارشنبه 20/11/1389 - 5:53
اخلاق

درعلم روان شناسی نیز یکی از نشانه های شخصیت افراد ویکی از راه های مهم انتقال مفاهیم غیر کلامی، دست دادن است. بنابراین مصافحه همان گونه که ممکن است باعث افزایش محبت وانتقام پیام های مثبت شود، می تواند باعث ایجاد تنفر و تبادل مفاهیم منفی نیز باشد.
اولین نکته در برخورد با دیگران؛ این است که هنگام دیدار و پیش از هرکار دیگر، سلام کنیم ودست بدهیم، لقمان حکیم به فرزندش سفارش می کرد:
«با بنی ابداً الناس بالسلام والمصافحه قبل الکلام؛(73) فرزندم! هنگام دیدار با مردم پیش ازهر چیز، سلام کن وبا آنها دست بده».
از روایات دیگری که درمورد مصافحه وارد شده نیز این نکته فهمیده می شود؛ چرا که در بیشتر آنها دستور به مصافحه با «حرف فاء» پس از دیدار وملاقات آمده است(74) که دلالت بر نبودن فاصله بین دیدارو مصافحه دارد.
همچنین بهتر است ابتدا دست خود را به سوی طرف مقابل دراز کنیم و منتظرنباشیم تا او دست خود را دراز کند؛ زیرا این کار در بسیاری از موارد نشانه تکبر است. پیامبرگرامی (ص) هرگاه مسلمانی را می دید، ابتدا دست خود را برای مصافحه به سوی او می گرفت.(75)
نکته دیگراینکه، چنان که از معنای لغوی مصافحه بر می آید، هنگام دست دادن باید با تمام کف دست، کف دست طرف مقابل را بگیریم؛ چرا که دراین صورت تبادل مهر ومحبت بیشتر است وبر اساس یافته های روان شناسی، نشانه اعتماد به نفس بالا می باشد.
فشردن دست طرف مقابل در هنگام دست دادن نیز مستحب است. جابر گوید: پیامبر را دیدم وبر ایشان سلام کردم، ایشان دست مرا فشرد وفرمود: «غمزه الرجل ید اخیه قبله؛(76) فشردن دست برادر دینی، به منزله بوسیدن اوست».
ناگفته پیداست که فشردن دست نباید به اندازه ای باشد که موجب آزار و رنجش گردد، به ویژه اگر طرف مقابل غریبه باشد وهنوز چندان صمیمیتی برقرار نشده است.اگر چه ابوعبیده در روایتی نقل کرده که امام باقر (ع) چنان دستم را فشرد که انگشتانم درد گرفت، اما علامه مجلسی پس از بیان آن فرمود: این روایت بر استحباب فشردن دست درهنگام مصافحه دلالت می کند، اما شایسته است که استحباب فشردن به مقداری که موجب اذیت نشود، مقید گردد.(77)
باور عمومی براین است که دست دادن فقط در آغاز دیدارها، پسندیده و بجاست، اما آنچه از روایات متعدد استفاده می شود، این است که هر گاه کوچک ترین فاصله ای (مثل یک درخت) بین دو نفر ایجاد شد نیز دست دادن دوباره مستحب است.
امام باقر (ع) فرمود:
«بر مؤمنان سزاوار است که هر گاه یکی از آنها حتی به وسیله درختی، از دوستش پنهان شد و سپس یکدیگر را ملاقت کردند، با هم دست بدهند».(78)
روش امامان معصوم نیز چنین بوده است. ابوعبیده گوید: درسفری با امام باقر (ع) هم کجاوه
بودم، آن حضرت هنگام سوار وپیاده شدن با من احوال پرسی ومصافحه می کردند، گویی مدت هاست که یکدیگر را ندیده ایم.
پرسیدم: یا بن رسول الله ! مردم همانند شما رفتار نمی کنند، امام فرمود:
«مگر نمی دانی که مصافحه کردن چه ثوابی دارد؟! همانا هنگامی که دو مؤمن با یکدیگر ملاقات کنند ودست بدهند، پیوسته گناهانشان می ریزد؛ چنان که برگ از درخت می ریزد وخداوند با دیده رحمت به ایشان می نگرد، تا اینکه از یکدیگر جدا شوند.»(79)
نکته دیگر برای دست دادن، این است که سعی کنیم دست خود را زودتر از طرف مقابل نکشیم. درمنابع مختلف شیعه وسنی نقل شده است که هنگامی که پیامبرگرامی (ص) با کسی مصافحه می کرد، هرگز دست خود را زودتراز او نمی کشید، تا زمانی که خود آن مرد دست خود را عقب بکشد.(80)
علامه مجلسی (ره) نیز از امام باقر (ع) نقل کرده است که : «هر کس (درمصافحه )دست خود را دیرتر بکشد، ثوابش بیشتر است».(81)
فرات کوفی از اصبغ بن نباته روایتی نقل کرده است که براساس آن، زدن کف دست ها به هم، هنگام مصافحه نیز مانعی ندارد.
اصبغ گوید: روزی به دیدار امیر مؤمنان (ع) رفتم تا بر ایشان سلام کنم. طولی نکشید که امام خارج شد. من از جای خود برخاستم وبه استقبال ایشان رفتم. امام کف دست خود را به کف دست من زد و انگشتان مبارک خود را در میان انگشتانم فرود برد.(82)
همچنین از این روایت و روایات دیگر استفاده می شود که وارد کردن انگشتان وگره زدن آنها بین انگشتان طرف مقابل نیز جایز است. گاهی اوقات نیز برای اظهار صمیمیت بیشتر به ویژه با دوستان، می توان با هر دو دست، دست طرف مقابل راگرفت؛ چنانکه در خبر معراج آمده بود حضرت ابراهیم (ع) دست راست پیامبر اسلام را با هر دودست مبارک خود گرفت.(83)
«اذا لقیتم اخوانک فتصافحوا واظهروا لهم البشاشه والبشر؛ (84 ) هر گاه برادران دینی خود را ملاقت کردید، دست بدهید وبا خوش رویی و گشاده رویی با آنها برخورد کنید».
همچنین ثواب و قرب الهی، برای کسی که محبت وخوش رویی بیشتری داشته باشد، بیشتر است.(85)

پی نوشت ها :
 

72-المحجه البیضاء، ج 3، ص386.
73-مستدرک الوسائل، ج8، ص357، ح 9658.
74-محجه البیضاء، ج3، ص388.
75-سنن النبی، ص 102؛ مناقب ال ابی طالب، ج1، ص147.
76-بحارالانوار، ج73، ص23.
77-همان، ص26.
78-محجه البیضاء، ج3، ص388.
79-همان، ص387.
80-سنن النبی، ص 82؛ مکارم الاخلاق، ص22.
81-حلیه المتقین، ص 141.
82-تفسیر فرات کوفی، ص 293.
83-سفینه البحار، ج6، ص195.
84-بحارالانوار، ج73، ص 20.
85-محجه البیضاء، ج3، ص386.
 

منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره83.
چهارشنبه 20/11/1389 - 5:51
تغذیه و تناسب اندام

رژیم مردم یونان نوع خاصی از رژیم مدیترانه‌ای است؛ رژیم سالمی که از خصوصیات اصلی آن می‌توان به حضور پررنگ غلات كامل همراه با سبوس، میوه، سبزی، حبوبات، مغزها، زیتون، روغن زیتون و لبنیات (البته به مقدار فراوان و هر روزه) اشاره كرد.
در ضمن، ماهی، گوشت سفید و تخم‌مرغ در این رژیم به صورت هفتگی و گوشت قرمز به صورت ماهانه مصرف می‌شوند. این رژیم به دلیل ماهی و روغن زیتون فراوانی كه دارد حاوی اسیدچرب امگا 3 بسیار بالا، كلسترول و اسیدچرب اشباع پایینی است و امروزه مورد توجه تعداد زیادی از محققان است؛ زیرا دیده شده در افرادی كه از این رژیم پیروی می‌كنند، خطر ابتلا به ناراحتی ‌قلبی – عروقی، سرطان، پاركینسون و آلزایمر بسیار پایین است.
دلیل این امر نیز كلسترولی است كه در غذاهای‌شان وجود دارد. مردم یونان به طور كلی انواع سبزیجات، به ویژه سبزیجات رنگی مانند هویج و گوجه‌فرنگی را زیاد مصرف می‌كنند. این نوع سبزیجات حاوی كارتنوییدهای فراوان و ضدسرطان هستند و مصرف شان به عنوان یك عادت غذایی مناسب تلقی می‌شود.
در مورد روغن زیتون نیز باید گفت روغن بسیار ارزشمندی است و اسیدچرب آن از نوع اسیداولئیك است كه یك پیوند غیراشباع دارد. این روغن نسبت به روغن‌هایی كه چند پیوند غیراشباع دارند، مانند ذرت و آفتابگردان، در برابر حرارت پخت به سرعت اكسید شود و تركیباتی طی این مراحل تولید می‌شوند كه طعم و بوی آن را تغییر می‌دهند و ممكن است باعث تلخ شدن غذا شوند.
بنابراین، روغن زیتون را باید روی سالاد ریخت یا در زمانی به غذا افزود كه حرارت كمی به آن داده می‌شود. اگر قرار است غذا را با حرارت زیاد بپزیم یا آن را سرخ كنیم، نباید از روغن زیتون استفاده كرد. مردم یونان هم به همین خاطر این روغن یا خود زیتون را در چند دقیقه پایانی پخت به غذا می‌افزایند تا تركیبات روغن تغییر نكند و مزه زیتون تلخ نشود.
منبع:www.salamat.com

سه شنبه 19/11/1389 - 5:50
خواص خوراکی ها

عسل یكی از آن خوراكی‌های شیرینی است كه علاوه بر شیرین بودن، خواص دیگری نیز دارد. به طور مثال، خوردن مرتب عسل در هر روز، البته با میزانی مشخص و محدود، بدن را همواره پرانرژی نگه می‌دارد و به بهبود عملكرد مصرف‌كننده كمك می‌‌كند. ضمن اینکه خوردن این ماده غذایی به كسانی كه به زخم معده دچارند نیز توصیه می‌‌شود؛ زیرا عسل طبیعی خاصیت ترمیم‌كنندگی دارد. یكی از خواص دیگر عسل این است كه می‌‌توان آن را برای رفع لكه‌های كوچك پوست و حتی آفتاب‌سوختگی و ترمیم پوست مورد استفاده قرار داد زیرا موجب حفظ رطوبت پوست می‌شود و از رشد باكتری‌ها نیز جلوگیری می‌‌كند. به این دلیل، استعمال خارجی آن برای پوست‌های مجروح و حتی سوخته نیز می‌تواند گاهی مفید باشد.
خواص گوشت بره
از گذشته‌های دور، بره بریان‌شده یكی از غذاهای میهمانی‌های بزرگ ایرانی‌ها بوده است و البته طعم دلچسب آن باعث می‌‌شود که هر كسی نتواند از کنار آن بی‌اعتنا بگذرد. می‌‌دانید كه این گوشت چقدر چربی دارد؟ مطالعات نشان داده‌اند كه خوردن 100 گرم از آن 162 كیلوكالری انرژی دارد و دارای 4 گرم چربی است. به همین دلیل است كه این گوشت در مقایسه با سایر گوشت‌ها طعم بهتری دارد و هیچ‌‌كس نمی‌تواند از آن به راحتی بگذرد. اشتباه نكنید! این گوشت از نظر میزان پروتئین با سایر گوشت‌ها تفاوتی نمی‌كند، اما سلنیوم فراوانی دارد؛ به طوری كه با خوردن هر 100 گرم از آن، 9 میلی‌گرم از نیاز بدن به این ماده‌معدنی تامین خواهد شد. فراموش، نكنید كه این ماده‌مغذی به تقویت سیستم دفاعی بدن كمك می‌كند و برای كسانی كه زیاد سرما می‌‌خورند بهترین انتخاب است.
اگر چربی خون دارید
گوشت بره به كار رفته در این غذا چربی بسیاری دارد كه از نوع اشباع است و برای شمایی كه چربی خون دارید، مناسب نیست. از این‌رو به شما توصیه می‌‌كنیم از گوشت لخم شترمرغ استفاده كنید زیرا هم قرمز است و هم به دلیل ارزش تغذیه‌ای بالاتر برایتان مفید خواهد بود.
اگرفشار خون دارید
به غذایتان نمک نزنید و با سایر طعم‌دهنده‌ها (مانند لیمو و آویشن) غذایتان را مزه‌دار و آماده خوردن كنید. در ضمن به غذا سیب زمینی بیفزایید و از سیر بیشتری نیز برای تهیه و طبخ آن استفاده كنید.
اگرزخم معده دارید
خوردن غذاهای پرچرب و پر پروتئین كه وقت بیشتری را برای هضم از معده می‌‌گیرند، برای معده‌ای كه زخم دارد، چندان توصیه نمی‌شود و به این دلیل، بهتر است که گوشت‌تان را خوب بپزید. ضمن اینکه باید ادویه كمتری به غذایتان بزنید و مقدار عسل را نیز به دلیل خواص ترمیمی‌اش بیشتر كنید.
نظر كارشناس/ دكتر گلبن سهراب، متخصص تغذیه

سه شنبه 19/11/1389 - 5:49
سلامت و بهداشت جامعه

تعطیلی تابستان فرصت مناسبی است تا با بچه‌ها به سفر برویم. اگر در حین مسافرت‌ با هواپیما به خصوص موقعی که هواپیما بلند می‌شود، خودتان یا کودک شما دچار گوش درد شدید، آگاه باشید که این مشکل به علت تغییر ناگهانی فشار هوا است. گاهی این حالت را هنگام عبور از تونل نیز تجربه کرده‌اید.

مکیدن آب‌نبات (همان آب‌نباتی که پیش از برخاستن هواپیما مهماندار به شما تعارف می‌کند) به رفع این مشکل کمک می‌کند. اما برای باز شدن گوش‌ها و کاستن از فشار هوا، می‌توانید از فرزندتان بخواهید پره‌های بینی‌اش را با دست بگیرد (مانند حالت فین کردن) و سپس دهانش را ببندد و لب‌هایش را باد کند. نگران نباشید این مشکل رفع می‌شود. اما گذشته از این اتفاق ساده، اگر فرزند شما مشکل گوش درد دارد می‌توانید با گرفتن یک وقت ویزیت خیال خودتان را راحت کنید.

می‌توانید کودک خود را در جای راحتی بخوابانید.اگر با دراز کشیدن، گوش دردش بدتر شد او را بنشانید و پشت سرش بالش بگذارید. یکی از اقدامات تسکین‌دهنده، گرم کردن گوش با کیسه آب گرم است. کیسه آب گرم را داخل حوله‌ای بپیچید و آن را روی بالش گذاشته و از بچه بخواهید تا گوش دردناکش را روی حوله بخواباند و استراحت کند. یادتان باشد قطره‌ای داخل گوش نریزید یا داروی بدون تجویز استفاده نکنید. ضمنا از وارد کردن گوش‌پاک‌کن و سوزن و این جور چیزها هم به درون گوش پرهیز کنید که خطرش واقعا زیاد است.


منبع:http://www.salamat.com:

سه شنبه 19/11/1389 - 5:48
بیماری ها
گاهی با کسانی مواجه می‌شوم که در این روزگار دانش و اطلاعات، حتی با مفاهیم ساده بدن خود بیگانه‌اند و باز حس می‌کنم وظیفه دارم مطالبی راجع به الفبای ستون فقرات و راه حفظ سلامت آن بیان کنم. عزیزان من، دیگر این جمله غلط را به کار نبرید که: «دکتر من دیسک دارم!» همه ما دیسک داریم.
دیسک صفحاتی است که میان مهره‌ها در ستون فقرات قرار گرفته و وظیفه دارد نیروهای وارد شده به ستون فقرات را متفرق کند و اجازه دهد ستون فقرات حرکت کند. دیسک‌ها به دو صورت کار خود را به خوبی در ستون فقرات ما انجام می‌دهند. اول در صورتی که دیسک سلامت باشد و دوم به دیسک نیروی بیش از حد تحملش وارد نشود. اگر دیسک به هر دلیلی سلامتش را از دست بدهد و یا نیرویی بیش از حد متعارف به آن وارد شود دیسک خراب و پاره می‌شود و از محل خود بیرون می‌زند. پیش از این گفته‌ام ساختمان هر دیسک به این صورت است که یک هسته مرکزی دارد و یک غشای محیطی، هسته را احاطه کرده است و به دلیل فرم خاص خود، اجازه متفرق شدن نیرو و حرکت را به ستون فقرات می‌دهد.
وقتی ما پیر می‌شویم، آب موجود در ساختمان دیسک کاهش می‌یابد و به مرور سلامت دیسک تهدید می‌شود. هسته مرکزی و غشای محیطی هر دیسک شکننده‌تر خواهند شد و در نتیجه قادر به تحمل نیروی متعارف همیشگی که به آنها وارد می‌شده، نیستند و احتمال پارگی و بیرون‌زدگی دیسک بیشتر می‌شود. گاهی مشکل دیسک را در جوان‌ترها نیز می‌بینم. آنها با اینکه دیسک‌های سلامت و مناسبی دارند اما برای وارد کردن نیروی ناگهانی نامتعارف به دیسک‌ها، موجب صدمه‌شان می‌شوند. برای مثال یک جسم سنگین را بدون رعایت اصول سلامت بلند می‌کنید و یا ضربه‌های ناگهانی به ستون فقرات در اثر تصادف وارد می‌شود. ایستادن‌ها و نشستن‌های غیراصولی طولانی‌مدت می‌تواند سلامت دیسک‌های شما را تهدید کند. امیدوارم این بار با الفبای ستون فقرات، که همان دیسک‌ها هستند آشنا شده باشید. اگر دیسک شما پاره شود و از محل خود بیرون بزند روی کانال نخاعی و اعصاب آن منطقه فشار می‌آورد و شما با علایم متعددی که به دیسک بیرون زده آن منطقه مربوط می‌شود، مواجه خواهید شد. مشکل دیسک گاهی در اثر یک حادثه رخ می‌دهد ولی اغلب خود ما هستیم که با عادات غلط زندگی، به مرور آن را موجب می‌شویم.
منبع:http://www.salamat.com 
سه شنبه 19/11/1389 - 5:45
سلامت و بهداشت جامعه
اگر بچه‌ها با پریز برق یا سیم برق بازی کنند یا روی وسایل برقی که به برق وصل هستند، آب بریزند، ممکن است دچار شوک الکتریکی و برق‌گرفتگی شوند. همیشه پیشگیری بهترین کار ممکن است. بنابراین سیم آباژور یا وسایل برقی را در معرض دید بچه‌ها قرار ندهید و بهتر است حتما بعد از کار با وسیله برقی سیم را از پریز بکشید.
اگر بچه‌ها کوچک هستند و احتمال دارد چیزی داخل پریز فرو ببرند سرپوش مخصوص روی پریز بگذارید اما حالا که این مشکل پیش آمده باید چند اقدام اضطراری انجام دهید. بلافاصله جریان اصلی برق را قطع کنید. اگر هول شده‌اید و قادر به این کار نیستید، روی یک ماده عایق خشک بایستید و با کمک دسته چوبی جارو، جریان برق را از دست فرزندتان جدا کنید. بر خودتان مسلط باشید و به سرعت برای مثال دفترچه تلفن یا کتابی را زیر پایتان بگذارید و دنبال وسایل عایق دور از ذهن نباشید. حتی می‌توانید یک حوله خشک دور پاهای بچه بپیچید و او را از منبع برق دور کنید. مادامی که او به منبع برق وصل است به پوستش دست نزنید چون برق شما را هم خواهد گرفت.
به سرعت آمبولانس خبر کنید و تا رسیدن آنها، وضعیت بچه را ارزیابی کنید. آیا به هوش است؟
شاید ترسیده باشد و نشانه‌هایی از شوک در او ببینید برای مثال تنفس سطحی یا نبض سریع و رنگ پریده. او را تنها نگذارید. زیر سرش چیزی نگذاشته پاهایش را بالا بگیرید تا خون به مغزش برسد. دستش را بررسی کنید امکان دارد نقطه ورود و خروج برق سوختگی ایجاد کرده باشد. اگر حال بچه خوب است مواظبش باشید تا استراحت کند.
منبعhttp://salamat.com
سه شنبه 19/11/1389 - 5:43
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته