محبت و عاطفه
اشرف قندهاری از سال 51 تاکنون به عنوان رئیس هیات مدیره آسایشگاه کهریزک فعالیت داشته است و در سال 85 به عنوان بانوی برتر، موفق به دریافت لوح تقدیر از سوی رئیس جمهور شد.
به گزارش سرویس زنان جهان؛ وی که دارای مدرک تحصیلی دیپلم طبیعی است از سال 51 رئیس هیات مدیره و آسایشگاه کهریزک و از سال 69 تابحال مؤسس و رئیس هیات مدیره خانه مادر و کودک را عهده دار شده است.
این زن سالمند در سال 77 مقام مشورتی خاص شورای اقتصادی، اجتماعی سازمان ملل متحد (cosoc E) را کسب کرد و در سال 78 ریاست اولین کنفرانس بین المللی سالمندی درایران را برعهده گرفت.
قندهاری همچنین در سال 77 توانست لوح تقدیری به عنوان بهترین سازمان غیردولتی که توسط بانوان داوطلب تأسیس گردیده دریافت نماید. و در راستای فعالیت های خود تابحال 3 جلد کتاب منتشر نموده است.
اشرف قندهاری از سال 51 که فعالیت های خود را در آسایشگاه کهریزک آغاز کرده است توانسته آسایشگاه را از چند اتاق مخروبه در یک زمین شوره زار ۱۰۰۰ متری به ۴۸۰ هزار متر با دهها بخش درمانی و آموزشی برساند.
توصیه ای که این زن نمونه به دیگر زنان دارد این است که: زنان خودشان را باور کنند. بپذیرند که قوی هستند. اگر می خواهند در راه احسان و نیکوکاری قدمی بردارند، بدانند که به تنهایی نخواهند توانست. من که کاری انجام نداده ام اما در انجام همین کارهای کوچک هم هرگز تنها نبودم. همیشه همراهانی داشتم که غمخوار من بودند.
وی هم چنین توصیه می کند: از کار خیر نترسید. وقتی پا در راه خیر بگذارید ایمان داشته باشید که همه درهای بسته باز می شود.
چهارشنبه 31/6/1389 - 20:33
دانستنی های علمی
1 x 8 + 1 = 9
12 x 8 + 2 = 98
123 x 8 + 3 = 987
1234 x 8 + 4 = 9876
12345 x 8 + 5 = 98765
123456 x 8 + 6 = 987654
1234567 x 8 + 7 = 9876543
12345678 x 8 + 8 = 98765432
123456789 x 8 + 9 = 987654321
1 x 9 + 2 = 11
12 x 9 + 3 = 111
123 x 9 + 4 = 1111
1234 x 9 + 5 = 11111
12345 x 9 + 6 = 111111
123456 x 9 + 7 = 1111111
1234567 x 9 + 8 = 11111111
12345678 x 9 + 9 = 111111111
123456789 x 9 +10= 1111111111
9 x 9 + 7 = 88
98 x 9 + 6 = 888
987 x 9 + 5 = 8888
9876 x 9 + 4 = 88888
98765 x 9 + 3 = 888888
987654 x 9 + 2 = 8888888
9876543 x 9 + 1 = 88888888
98765432 x 9 + 0 = 888888888
1 x 1 = 1
11 x 11 = 121
111 x 111 = 12321
1111 x 1111 = 1234321
11111 x 11111 = 123454321
111111 x 111111 = 12345654321
1111111 x 1111111 = 1234567654321
11111111 x 11111111 = 123456787654321
111111111 x 111111111=12345678987654321
ارسالی از یک دوست چهارشنبه 31/6/1389 - 20:31
دانستنی های علمی
در زمان های قدیم هنگامیکه هندو ها با کشور های عربی مراوده تجاری داشتند
برای نوشیدن چای به همراه خود پیاله هایی را به این کشور ها خصوصا عراق
و شام قدیم آوردند که در آن کشور ها به بیاله معروف شد.پس از آن اروپاییانی که
برای تجارت به کشورهای عربی سفر میکردند چون در کشورشان از فنجان برای
نوشیدن چای یا قهوه استفاده میکردند هنگام بازگشت به کشورشان این پیاله ها را
به عنوان یادگاری میبردند و آن را East Tea Can مینامیدند یعنی یک ظرف چای شرقی
به تدریج این کلمه به کشور های شرقی بازگشت و در آنجا متداول شد
(ارسال توسط دوست خوبمون پارمیدا)
چهارشنبه 31/6/1389 - 20:29
دانستنی های علمی
آیا میدانید قطر شاهرگ بدن ۶ میلیمتر است . آیا میدانید سختی آب مشابه سختی بتن است.
آیا میدانید پروانه با پا شیره گلها را میچشد نه با زبان.
آیا میدانید بیشتر هواپیماها صندلی شماره ۱۳ را ندارند.
آیا میدانید آب دریا بهترین ماسک زیبایی پوست می باشد.
آیا میدانید اولین مردمانی که به کرویت زمین پی بردند ایرانیان بودند .
آیا میدانید اولین مردمانی که زغال سنگ را کشف کردند ایرانیان بودند .
آیا میدانید یک میلیون کره به اندازه ی زمین در خورشید جا ی می گیرد.
آیا میدانید انسان با خوردن ۲۰ نیش از زنبور عسل درآن واحد خواهد مرد.
آیا میدانید اولین مردمانی که سکه را در جهان ضرب کردند ایرانیان بودند .
آیا میدانید اولین مردمانی که آتش را در جهان کشف کردند ایرانیان بودند .
آیا میدانید هنگام صحبت برای هر کلمه ۷۲ ماهیچه به کار گرفته می شود.
آیا میدانید لایه پوستی که آرنج راپوشانده است هر۱۰روزیکبارعوض می شود .
آیا میدانید لاشخورها قادر اند که موشی کوچک را از ارتفاع ۴ کیلو متری ببینند .
آیا میدانید دونستن این اطلاعات برای همه ضروریه
ارسالی از یک دوست چهارشنبه 31/6/1389 - 20:24
محبت و عاطفه
WHEN I CAME DRENCHED IN THE RAIN…………………
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم
BROTHER SAID : “ WHY DON’T YOU TAKE AN UMBRELLA WITH YOU?”
برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟
SISTER SAID:”WHY DIDN’T YOU WAIT UNTILL IT STOPPED”
خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟
DAD ANGRILIY SAID: “ONLY AFTER GETTING COLD YOU WILL REALISE”.
پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد
BUT MY MOM AS SHE WAS DRYING MY HAIR SAID”
اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت
“STUPID RAIN”
باران احمق
THAT’S MOM!!!
این است معنی مادر
ارسالی از یک دوست چهارشنبه 31/6/1389 - 20:22
سخنان ماندگار
(
این مطلب را كه بخشی از یكی از نامههای نادر ابراهیمی به همسرش است دوستی كه به ما لطف زیادی دارد برایمان فرستاده
و توصیه كرده كه همه زوجها این نامه را چندین بار و نه بهتنهایی كه با هم و در كنار یكدیگر بخوانند.
برای دوست عزیزمان آرزوی خوشبختی و همراهی همیشگی میكنیم و این نامه را به همه زوجهای ایرانی تقدیم میكنیم.
نادر ابراهیمی (۱۴ فروردین ۱۳۱۵ در تهران - ۱۶ خرداد ۱۳۸۷ ، تهران )،
داستان نویس معاصر ایرانی است،
او علاوه بر نوشتن رمان و داستان کوتاه، در زمینههای فیلمسازی، ترانهسرایی، ترجمه، و روزنامهنگاری نیز فعالیت کردهاست.
همسفر!
در این راه طولانی كه ما بیخبریم و چون باد میگذرد
بگذار خرده اختلافهایمان با هم باقی بماند خواهش میكنم!
مخواه كه یكی شویم، مطلقا مخواه كه هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم
و هر چه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد
مخواه كه هر دو یك آواز را بپسندیم
یك ساز را، یك كتاب را، یك طعم را، یك رنگ را
و یك شیوه نگاه كردن را
مخواه كه انتخابمان یكی باشد، سلیقه مان یكی و رویاهامان یكی.
همسفر بودن و همهدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست.
و شبیه شدن دال بر كمال نیست، بلكه دلیل توقف است
عزیز من!
دو نفر كه عاشقاند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی
رسانده است، واجب نیست كه هر دو صدای كبك، درخت نارون، حجاب برفی قله
علم كوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند.
اگر چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت كه یا عاشق زائد است یا معشوق و یكی كافی است.
عشق، از خودخواهیها و خودپرستیها گذشتن است اما، این سخن به معنای
تبدیل شدن به دیگری نیست .
من از عشق زمینی حرف میزنم كه ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود
شدن یكی در دیگری.
عزیز من!
اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یكی نیست، بگذار یكی نباشد .
بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.
بخواه كه در عین یكی بودن، یكی نباشیم..
بخواه كه همدیگر را كامل كنیم نه ناپدید.
بگذار صبورانه و مهرمندانه درباب هر چیز كه مورد اختلاف ماست، بحث كنیم
،اما نخواهیم كه بحث، ما را به نقطه مطلقا واحدی برساند.
بحث، باید ما را به ادراك متقابل برساند نه فنای متقابل .
اینجا سخن از رابطه عارف با خدای عارف در میان نیست .
سخن از ذره ذره واقعیتها و حقیقتهای عینی و جاری زندگی است.
بیا بحث كنیم.
بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم.
بیا كلنجار برویم .
اما سرانجام نخواهیم كه غلبه كنیم.
بیا حتی اختلافهای اساسی و اصولی زندگیمان را، در بسیاری زمینهها، تا
آنجا كه حس میكنیم دوگانگی، شور و حال و زندگی میبخشد نه پژمردگی و
افسردگی و مرگ، حفظ كنیم.
من و تو حق داریم در برابر هم قدعلم كنیم و حق داریم بسیاری از نظرات و
عقاید هم را نپذیریم.
بیآنكه قصد تحقیر هم را داشته باشیم
عزیز من!
بیا متفاوت باشیم
ارسال توسط دوست خوبمون سما)
چهارشنبه 31/6/1389 - 20:21
کامپیوتر و اینترنت
اینترنت، این پدیده ای که تمام زندگی ما رو در بر گرفته، و شاید کمتر از 10 سال باشه که وارد زندگی ما شده باشه ولی تونسته تمامی کارها و رفتار ما رو تحت تاثیر قرار بده. در زیر با 7 مورد از عجایب این دنیای عجیب آشنا میشیم !7-اولین دامنه ی ثبت شده دات کامفکر میکنید چقدر دامنه ی مختلف تو دنیا هست ؟ فکر میکنید 10 سال پیش چقدر بوده ؟ یا 20 سال پیش چندتا بوده ؟ اصلا 20 سال پیش هیچ دامنه ای وجود داشته ؟ مسن ترین دامنه ی دات کام ثبت شده دامنه ی سایت Symbolics.com . شرکت سیمبولیکس دامنشونو در ماه مارس سال 1985 ثبت کردند و مسن ترین و اولین دامنه ی دات کام ثبت شده است !6-اولین دامنه ی یک سوپر استارواقعا پیش بینی این نکته در 15 سال پیش که آنیده ی دنیا دست اینترنت خواهد بود کار سختی بوده. David Bowie اولین سوپر استاری بود که دامنه ای رو به اسم خودش ثبت کرد و سایت شخصی ای برای خودش افتتاح کرد.5-سنگین ترین سایت دنیاسایت 28Fields ادعا میکنه که سنگین ترین سایت دنیا رو داره ! اگه به صفحه ی اول این سایت برید این سایت ادعا کرده که با یک اینترنت پرسرعت لود شدن این سایت چیزی در حدود 120 روز طول میکشه ! من که همچین زمانی رو صرف این سایت نمیکنم ، ولی اگه کسی از شما خواست تا آخرش بره به منم بگه این سایت در باره ی چیه !همچنین این سایت هم از نظر ارتفاع، بلند ترین سایت اینترنته که چیزی در حدود 18 کیلومتر ارتفاع داره !4-صفحه ی 404این صفحه که تقریبا اکثر سایت ها و وبلاگ ها اون رو دارند، یکی از پر بازدید ترین صفحات اینترنته. این ارور هنگامی بروز میکنه که لینک مورد نظرمون در دسترس نباشه و یا پاک شده باشه. اگه دلتون میخواد بدونین که چرا این صفحه 404 نام گرفته این پست رو بخونیدو البته شماره های دیگه ای هم نظیر 403 و 303 و 302 و 301 برای بقیه ارورها وجود داره ولی صفحه ی 404 معروفترینشونه.3-مرورگر نت اسکیپشاید این مورد جزو عجایب خود اینترنت نباشه ولی تونست مسیر رسیدن به اینترنت رو متحول کنه. این مرورگر در سال 94 نوشته شد و به عنوان یک برنامه برای کامپیوتر های خانگی مورد استقبال قرار گرفت. استفاده از مرورگر نت اسکیپ رو به افزایش بود که در سال 95 مایکروسافت با انتشار اینترنت اکسپلورر و همراهی آن با ویندوز این دو شرکت را وارد نبردی جدی کرد. ولی از آنجایی که IE همراه با ویندوز ارائه میشد، جای نت اسکیپ رو گرفت و کم کم باعث ورشکستگی این شرکت شد. هرچند که مدتهاست که دیگه نت اسکیپ منشتر نمیشه ولی راه رو برای مرورگر دوست داشتنی فایرفاکس بازکرد.2- جوایز وبییادمه 6-7 سال پیش که اینترنت هنوز خیلی وارد زندگیمون نشده بود، همیشه از سایتهایی که توی مجله ی کامپیوتر به عنوان برنده ی جایزه وبی معرفی مشیدند بازدید میکردم و از همون موقع هم با این سایت آشنا شده بودم. جوایز وبی از سال 1996 هر ساله به تعدادی سایتها در زمینه های مختلف تغلق میگیره. و در هر زمینه هم 2 سایت برنده میشه، یکی به انتخاب اعضا آکادمی وبی و یکی هم به انتخاب مردم.1-Googleاگه بخواهیم حتی یه لیست 1 عضوه هم از عجایب اینترنت درست کنیم، اون یه دونه عضو فقط میتونه گوگل باشه. فقط یه لحظه اینترنت رو بدون گوگل تصور کنید : فاجعه ! گوگل چیزهایی رو به ما داده و کارهایی رو برای ما آسون کرده که حتی ما تصورش هم نمیکردیم. اینترنت بدون گوگل مثل زندگی
کردن بدون آب خوردنه
منبع: ارسالی از یک دوست چهارشنبه 31/6/1389 - 20:18
دانستنی های علمی
!
کانادا یک واژه هندی به معنی روستای بزرگ می باشد
سوسکها سریعترین جانوران ۶ پا می باشند با سرعت یک متردرثانیه
جلیقه ضد گلوله ،برف پاک کن شیشه خودرو و پرینتر لیزری همگی اختراعات زنان می باشد
خرگوشهاوطوطی هابدون نیازبه چرخاندن سرخودقادرند پشت سرخود را ببینند
سگهای شهری بطورمتوسط ۳ سال بیشترازسگهای روستائی عمرمی کنند
درامریکاسالانه ۱۵نفربراثرگازگرفتگی توسط سگهاجان خودراازدست می دهند
مادروهمسرگراهام بل مخترع تلفن هردوناشنوا بودنداند
۱۰ % وزن بدن انسان (بدون آب ) را باکتریها تشکیل می دهند
۱۱% جمعیت جهان را چپ دستان تشکیل می دهند
از هر ۱۰ نفر یک نفر در سراسر جهان در جزیره زندگی می کند
۹۸ % وزن آب از اکسیژن تشکیل یافته است
یک اسب در طول یک سال ۷ برابر وزن بدن خود غذا مصرف می کند
رشد دندانهای سگ آبی هیچگاه متوقف نمی گردد
چیتا قادر است درحد سرعت خود گامهایی به طول ۸ متر بر دارد
شمپانزه ها قادرندمقابل آینه چهره خودرا تشخیص دهند اما میمونها نمی توانند
روشنائی قرص کامل ماه برابر هلال ماه می باشد
یک خرس قادر است با سرعت یک اسب بدود
اسب ها قادر ند در حالت ایستاده بخوابند
چهارشنبه 31/6/1389 - 20:14
شخصیت ها و بزرگان
7. مجموعه روایى حضرت عبدالعظیم حسنى(ع)
مجموعه روایات حضرت عبدالعظیم حسنى و مسند ارزشمند وى نشان از والایى این شخصیت بزرگ دارد؛ چنان كه گویا همه ارزشها، بینشها و منشهاى این راوى بزرگ در این مجموعه تجلى كرده است. با نیم نگاهى به این مجموعه بزرگ این حقیقت روشن خواهد شد.
شیخ صدوق(ره) مجموعه روایى حضرت عبدالعظیم را با عنوان اخبار عبدالعظیم گردآورى كرده است.
در حدود چهل سال پیش مولف گرانقدر كتاب عبدالعظیم الحسنى حیاته و مسنده، 78 روایت را با عنوان مسند حضرت عبدالعظیم جمعآورى كرده است و همراه با ترجمه و مقدمه و مؤخرهاى بسیار استوار و گویا به چاپ رسانده است.
مؤلفى دیگر، كتابى با نام الشریف المعتمد شاه عبدالعظیم الحسنى حیاته و مسنده را در سال 1422ق، به چاپ رسانده كه در آن، مجموعه روایات حضرت عبدالعظیم همراه با تبویب ارائه شده است.
كنگره حضرت عبدالعظیم حسنى(ع) نیز در تلاش است تا مسند حضرت را كاملتر و جامعتر با فهرستى موضوعى فنى در اختیار علاقهمندان قرار دهد. در این مسند تاكنون 118 روایت جمعآورى شده و چون نوزده روایتش تقطیعى و تكرارى است، در نتیجه حدود 99 روایت بدون تكرار در این مسند كنگره گرد آمده است. این مسند حدود بیست روایت، بیش از مسندهاى قبلى ارائه كرده است. باید سه روایت دیگر را به این نود و نه روایت افزود:
یك روایت(42) از كتاب عبدالعظیم حیاته و مسنده و دو روایت(43) از كتاب الشریف المعتمد شاه عبدالعظیم الحسنى حیاته و مسنده.
حضرت عبدالعظیم در مجموعه روایىاش -كه میراث وى محسوب مىشود، 26 روایت از امام جواد(ع) و نُه روایت از امام هادى(ع) و دو روایت از امام رضا(ع) نقل مىكند.
اینها روایاتى است كه ایشان بىواسطه از امامان(ع) نقل كرده است. مجموع این دسته 37 روایت مىشود:
اما روایات با واسطه وى، در حدود 65 روایت است.
مجموعه روایات حضرت عبدالعظیم، كه تاكنون ما به 102 روایت از این مجموعه دست یافتهایم، همه برگرفته از كتابهاىِ معتبر روایىِ شیعه است. گذشته از قرائنى بر درستى این مجموعه روایى، كه اعتبار ویژهاى به این مجموعه مىبخشد، اعتبار سندى مجموعه روایات وى نیز در حد بسیار بالایى است. بنابراین بر مبناى حجیت خبر موثوق به كه مورد قبول اكثریت قریب به اتفاق عالمان و فقیهان شیعه است، روایات حضرت عبدالعظیم با توجه به مضمون، حضور در منابع معتبر روایى شیعه و با توجه به معاضدتهاى بسیار، اعتبار مطلوبى پیدا مىكند. ما بیش از این درباره این مجموعه روایى سخن نمىگوییم و تنها به ارائه فهرستى از این مجموعه بسنده مىكنیم.
الف. روایات بىواسطه از امام
1. كبایر در قرآن،
2. چند روایت تفسیرى ،
3. چند روایت درباره غیبت و ظهور حضرت مهدى (ارواحنا فداه)،
4. چند روایت در شأن زیارت حضرت رضا(ع)،
5. جایگاه امامت و ولایت در اسلام،
6. حدیث معراج و دستههاى گوناگون زنانِ معذب،
7. شانزده حكمت از كلمات امیرالمومنین(ع)،
8. میهمانى سلمان از ابوذر (دو مورد)،
9. نهى از افراط در غضب،
10. كراهت ازدواج و آمیزش جنسى در برخى زمانها،
11. دلیل خلت حضرت ابراهیم(ع)،
12. علت بوى بد مدفوع انسان،
13. معناى رجیم،
14. پیام حضرت امام رضا(ع)،
15. خطبه ازدواج،
16. انتساب گناه به بنده،
17. توصیههاى پیامبر(ص) به امام على(ع) در هنگام یمن رفتن،
18. رعایت سطح عقل مردم و مدارا با مردم،
19. سنت واجب و سنت مستحب،
20. مریضى و آمرزش گناهان،
21. مناجات موسى(ع) با خداوند،
22. عرض دین بر امام هادى(ع)،
23. دعاى رؤیت هلال ماه رمضان،
24. دعاى تعویذ فرزند،
25. تأویل یك آیه،
26. دیدار با دوستان،
27. چهار گفته حضرت على(ع) كه قرآن در تأیید آن نازل شده است،
28. مكاتبه حضرت عبدالعظیم حسنى،
29. ایمان ابوطالب،
30. داستان نوح(ع) و فرزندانش،
31. داستان نوح(ع) و ابلیس .
ب. روایات با واسطه از امام
1. چند دستور دینى همراه با استناد قرآنى
2. تفسیر برخى آیات:
- سبحان الله.
- یوم لایغنى مولى عن مولى شیئاً و لاهم ینصرون الا من رحم اللّه.
- أوَلا یذكر الإنسان أنّا خلقناه من قبل و لم یك شیئاً.
- هل أتى على الإنسان حین من الدهر لم یكن شیئاً مذكوراً.
- فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه.
- و اُوحى الى هذا القرآن لاُنذركم به و من بلغ.
- و تركهم فى ظلمات لایبصرون.
- ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم.
- وجوه یومئذٍ ناضرة إلى ربّها ناظرة.
- الّو استقاموا على الطریقة لأسقیناهم ماءً غدقاً.
- إنّ فى ذلك لایات للمتوسّمین و إنّها لبسبیل مقیم.
- أولى لك فأولى ثمّ أولى لك فأولى.
- ثمّ لیقضوا تفثهم.
- لئن أشركت لیحبطن عملك.
- كذّبوا بایاتنا كلّها.
- فآمنوا باللّه و رسوله و النور الذی أنزلنا.
- قل للذین آمنوا یغفروا للذین لایرجون أیّام اللّه.
3. بیان شان نزول و قرائت در چند آیه:
- و لو أنّهم فعلوا ما یوعظون به.
- فبدّل الذین ظلموا قولاً غیر الذی قیل لهم.
- و تعیها اُذن واعیة.
- إنّ الذین كفروا و ظلموا.
- یا ایها الناس قد جاءكم الرسول بالحق من ربكم.
- فأبى أكثر الناس إلاّ كفوراً.
- قل الحق من ربكم.
- هذا صراط علیٍّ مستقیم.
- قل اعملوا فسیرى اللّه عملكم و رسوله و المؤمنون.
4. خطبه موعظهاى امیرالمومنین(ع).
5. حدیث لوح.
6. امور وابسته به قضا و قدر الهى.
7. وجوب روزه رمضان با رؤیت هلال و حكم روزه یومالشك.
8. پذیرش از امامان صادق(ع).
9. شكر مخلوق.
10. مدح آب كشى از چاه زمزم.
11. سكوت از لغو.
12. كشندگان پیامبران.
13. درباره زنان.
14. كشتن شتر مریض.
15. علت مخالفت با شیعه.
16. انواع نشستن.
17. نماز در مكان تصویر دار.
18. زكات نگرفتن مستحق.
19. تحریف زدائى از یك خبر.
20. محبت به خدا، پیامبر و خویشان وى.
21. نور امام در دلهاى مؤمنان.
22. فضیلت زیارت با معرفت حضرت رضا(ع) در توس.
23. یك گام در راه زیارت امام حسین(ع).
24. تیمم با خاك راه.
25. گریه آسمان و زمین بر امام حسین(ع).
26. گریه آسمان و زمین بر یحیى سلاماللّه علیه و امام حسین(ع).
27. نُه نام از نامهاى حضرت زهرا(س).
28. موسى بن جعفر(ع) فرزندشان على را رضا نامیدند.
29. ارزش انتظار.
30. چند شعر پندآموز در پاسخ به نامه مأمون.
31. اولى الامر.
32. قباله خرید خانه براى شریح.
33. بروز ارزش عقیده به امامت در هنگام مرگ.
34. وجوب اطاعت از امام واجب.
35. پیامبر(ص) و خوردن غذا با امام على(ع).
36. وظیفه ما، گفته امام زنده است.
37. ترجیح حدیث امام اخیر.
38. خواب دیدن ام سلمه.
39. خواب امام رضا(ع).
40. درباره قم وا هل قم.
41. گفتارى از ابوذر.
42. تفسیر آیات حج.
43. نماز.
44. مؤمن واقعى.
ج. مهمترین روایات حضرت عبدالعظیم
1. كبایر در قرآن
2. جایگاه امامت در اسلام
3. حدیث معراج و دستههاى گوناگون زنان معذب
4. شانزده حكمت از كلمات امیرالمومنین(ع)
5. پیام حضرت رضا(ع) به شیعه
6. مناجات موسى(ع) با خدا و سؤالهایش از خداوند
7. عرض دین بر امام هادى(ع)
8. خطبه پندآمیز امیرالمومنین(ع) در جمع یاران
9. روایت لوح
10. دعاى امام جواد(ع) در شب اول ماه مبارك رمضان پس از نماز مغرب
11. روایت امام زینالعابدین(ع) درباره امامت، نام بردن تك تك امامان و سخن درباره خصوص حضرت امام زمان سلاماللّه علیه در زمان غیبت
12. روایت چهار گفتار امیرالمومنین(ع) كه در قرآن آمده است.
13. روایت تفسیر اضطرار و اقسام غیر مذكّى
8. توثیق امام(ع) از وى
بسیارى از رجال و راویان، از سوى رجالیّونى چون نجاشى توثیق گرفتهاند، ولى راویان بزرگى چون حضرت عبدالعظیم حسنى چنان برجستهاندكه از امامان(ع) توثیق دارند.
امام هادى(ع) با دیدن عبدالعظیم مىگوید: «مرحبا بك یا اباالقاسم، أنت ولّینا حقّاً»(44) و پس از آنكه عبدالعظیم دین خویش را بر امام عرض كرد، امام در تأیید دین وى مىگوید: «هذا واللّه دین اللّه الذى ارتضاه لعباده فاثبت علیه(45)؛ به خدا سوگند این همان دین خداست كه براى بندگانش پسندیدهاست، بر آن پایدار بمان». و آنگاه او را دعا مىكند كه «ثبتك اللّه بالقول الثابت فی الحیاة الدنیا و فی الآخرة».(46)
باز هنگامى كه نزد امام حسن عسكرى(ع)، از عبدالعظیم حسنى صحبتى به میان آمد، وى را چنین مىستاید: «اگر عبدالعظیم نبود، مىگفتم كه على بن حسن بن زید بن حسن فرزندى از خود باقى نگذاشته است».(47) مىنگرید كه توثیق حضرت عبدالعظیم، توثیق معمولى و عادى رجالى نیست؛ این توثیق از سوى امام معصوم(ع) و در اوج آن است. بنابر این روایاتى كه عبدالعظیم در سند آن باشد، از جهت وى موصوف به صحت خواهد بود.
حال بنگرید كه محقق میرداماد، چگونه از این حقیقت دفاع مىكند و این سخن را كه عبدالعظیم توثیق رجالى ندارد و بدین جهت روایاتش وصف صحت نمىگیرد را، چگونه مىكوبد! وى مىنویسد:
من الذایع الشایع أنّ طریق الراویة من جهة أبی القاسم عبدالعظیم بن عبداللّه الحسنى المدفون بمسحد الشجرة بالرى رضىاللّه تعالى عنه و أرضاه من الحسن؛ لأنّه ممدوح غیرمنصوص على توثیقه.
و عندی أنّ الناقد البصیر و المتبصّر الخبیر یستهجنان ذلك و یستقبحانه جدّاً و لو لم یكن له الاّ حدیث عرض الدین و ما فیه من حقیقة المعرفة و قول سیّدنا الهادى أبی الحسن الثالث(ع):«یا أباالقاسم، أنت ولیّنا حقّاً». مع ماله من النسب الظاهر و الشرف الباهر لكفاه؛ اذ لیس سلالة النبوة و الطهارة كأحد من الناس اذا ما آمن و اتقى و كان عند آبائه الطاهرین مرضیّاً مشكوراً... .(48)
معروف و مشهور است كه سند روایت از جهت ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبداللّه حسنى كه در مسجد شجره در رى مدفون است، حَسَن خواهد بود؛ چون عبدالعظیم ممدوح است، ولى تصریحى به وثاقت وى نشده است. من بر این باورم كه ناقد بینا و روشن دل آگاه، این سخن را زشت مىداندو جداً تقبیح مىكند و اگر نبود جز همان روایت عرض دین و حقیقت شناختى كه در آن آمده و گفته سرور ما امام هادى ابوالحسن ثالث(ع) درباره او كافى بود. امام هادى(ع) فرمود: اى ابوالقاسم، تو به حق، ولىّ ما هستى به علاوه، حضرت عبدالعظیم نسبى آشكار و شرافتى روشن دارد؛ چرا كه سلاله نبوت و طهارت چون یك فرد معمولى از مردم نیست، اگر ایمان و تقوى پیشه سازد و در نزد پدران پاكش پسندیده و مورد تقدیر باشد.
بدین دلیل است كه آیةاللّه خویى(ره)، فقیه و رجالى بزرگ، كه در پذیرفتن توثیق رجال بسیار سختگیر است، پس از نپذیرفتن روایتى كه عبدالعظیم بىواسطه از حضرت رضا(ع) نقل كرده، مىنویسد:
والذى یهوّن الخطب أنّ جلالة مقام عبدالعظیم و إیمانه و ورعه غنیّة عن التشبث فی إثباتها بأمثال هذه الروایات الضعاف(49)؛ آنچه كه مشكل را آسان مىسازد، این است كه والایى مقام عبدالعظیم و ایمان و ورع وى نیاز ندارد كه براى اثبات آن به این روایات ضعیف تمسك جوییم.
هم اكنون شایسته است در این جمله امام هادى(ع) درباره حضرت عبدالعظیم تأمل كنیم كه فرمود: «مرحبا بك! أنت ولیّناً حقّاً؛ خوش آمدى، آغوشم براى تو گشوده است! تو به راستى ولىّ مایى».
براى توضیح اینكه ولى امامان بودن چه مفهوم و محتوایى دارد، نگاهى بیفكنید به گفتار امام باقر(ع) با جابر بن یزید جعفى. امام باقر(ع) در وصیت طولانى خویش به جابربن یزید جعفى مىفرماید:
واعلم بأنّك لاتكون لنا ولیّاً حتّى لو اجتمع علیك أهل مصرك و قالوا: إنّك رجل سوء لم یخزنك ذلك ولو قالوا إنّك رجل صالح لم یسرّك ذلك ولكن اعرض نفسك على كتاب اللّه. فإن كنت سالكاً سبیله زاهداً فی تزهیده راغباً فی ترغیبه خائفاً من تخویفه.فاثبت و أبشر؛ فإنّه لایضرك ما قیل لك و إن كنت مبائناً للقرآن فما ذاالذی یغرك من نفسك. إنّ المومن معنىّ بمجاهدة نفسه لیغلبها على هواها. فمرّة یقیم أودها و یخالف هواها فی محبةاللّه و مرّة تصرعه نفسه فیتّبع هواها فینعشه اللّه فینتعش و یقیل اللّه عثرته فیتذكّر و یفزع إلى التوبة و المخافة فیزداد بصیرة و معرفة لما زید فیه من الخوف و ذلك بأنّ اللّه یقول:«إنّ الذین اتّقوا إذا مسّهم طائف من الشیطان تذكّروا فإذا هم مبصرون»(50)؛
اى جابر، بدان كه تو ولى ما نیستى تا آنكه اگر همه مردم دیارت بر ضد تو اتفاق كنند و همه درباره تو بگویند كه تو مرد بدى هستى، این تو را محزون نسازد و اگر بگویند كه تو فرد شایستهاى هستى، این هم تو را شاد نسازد (سخن مردم ملاك نیست)؛ بلكه باید خویش را بر قرآن عرضه كنى. اگر راه قرآن را مىروى و آنجا كه قرآن دعوت به زهد مىكند زهد مىورزى و در موردى كه ترغیب مىكند تمایل نشان مىدهى و از بیم دهى قرآن بیم مىگیرى، پس ثابت و استوار باش و بشارت باد تو را؛ چرا كه آنچه درباره تو گفته شده است، آسیبى به تو نمىرساند و امّا اگر از قرآن جدا افتادهاى، پس این چه است كه تو را درباره خودت مغرور ساخته است.
مؤمن به جهاد با خویش اهتمام مىورزد تا بر هواى خویش پیروز گردد. گاه كجى خود را راست مىكند. و در راه محبت خدا با هواى خویش مخالفت مىورزد و گاه نفس وى او را زمین مىزند و او در پى هواى خود حركت مىكند، ولى خداوند او را زنده مىسازد و او زنده مىشود و خداوند لغزش وى را جبران مىكند و مؤمن متوجه مىشود و توبه مىكند و از عقاب خداوند به هراس مىافتد و بینایى و معرفت او به دلیل فزونى یافتن ترس در او، فزونى مىیابد. و این حقیقت بر پایه آن است كه خداوند مىگوید: پرهیزكاران هنگامى كه گرفتار وسوسههاى شیطان مىشوند متذكر مىگردند و ناگهان بینا مىشوند.
بنابر گفته امام باقر(ع) ولىّ امامان(ع) كسى است كه حرف مردم كوچكترین تأثیرى در او نگذارد. و تنها خویش را بر پایه كتاب خدا ساخته باشد و در این راه پیوسته در جهاد با نفس باشد از این سخن امام باقر(ع)، فهمیده مىشود كه شخصیت حضرت عبدالعظیم چه تعالى و اوجى دارد!
ولىّ واژهاى است كه هم به خدا و پیامبر(ص) و امامان(ع) اطلاق میشود و هم از این سو درباره مردمى ویژه. در آن سو، معناى مطاع بودن را مىرساند و در این سو، معناى مطیع بودن را.
حضرت عبدالعظیم ولىّ امامان است؛ یعنى دوست نزدیك و مطیع و پیرو امامان(ع) است و آنان را مطاع خود مىداند.
در روایتى دیگر، ولىّ امامان چنین تفسیر مىشود:
... من كان للّه مطیعاً فهو لنا ولیّ و من كان للّه عاصیاً، فهو لنا عدؤ. ما تنال ولایتنا الا بالعمل و الورع(51)؛
در این روایت امام به جابر مىگوید، هر كس مطیع خداوند است او ولىّ ما است و هر كس خدا را عصیان مىكند، او دشمن ما است ولایت ما جز با عمل و ورع دست یافتنى نیست.
باز در روایتى مىخوانیم: «یا جابر، من أطاع اللّه و أحبّنا فهو ولیّنا؛ اى جابر كسى كه خدا را اطاعت كند و ما را دوست بدارد، ولىّ ما است».
از آنچه گفته شد؛ فهمیده مىشود كه جمله «انت ولینا حقّاً» و ارجاع و اعتماد امام به وى، تا چه میزان وثاقت حضرت عبدالعظیم را مىرساند.
9. دعاى معصوم(ع) در حق او
دعاى امام معصوم مستجاب است و اگر در حق كسى دعاكند به استجابت مىرسد. این یك نكته درباره اصل دعا از سوى امام معصوم. نكته دیگر اینكه امام چه دعایى در حق عبدالعظیم حسنى كرده است. توجه به مضمون و محتواى دعاى امام نیز بسیار مهم است و ارجمندى حضرت عبدالعظیم را در نگاه امام ترسیم مىكند. به علاوه، مورد دعاى معصوم قرار گرفتن خود از ارزشهاى ویژه است؛ چون دعا نشانه رضایت دعاكننده از كسى است كه دعا مىشود.
بنگرید: «ثبتك اللّه بالقول الثابت فی الحیاة الدنیا و الآخرة؛ خداوند تو را با گفتار ثابت و استوار در دنیا و آخرت استوار و ثابت سازد».
در آیه 27 از سوره ابراهیم مىخوانیم:
یثبّت اللّه الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیاة الدنیا و فی الآخرة؛ خداوند كسانى را كه ایمان آوردهاند به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان استوار میدارد، هم در این جهان و هم در سراى دیگر.
این تثبیت الهى و این دعاى معصوم است كه كار مومن را كامل مىسازد و او را مصونیت مىبخشد. باقیماندن بر این دین پیراسته و این ایمان آراسته و پایدارى بر آن، چیزى است كه بالاتر از آن تصور نمىشود لذا امام(ع) به حضرت عبدالعظیم مىفرماید: بر این دین استوار بمان و آنگاه وى را دعا مىكند كه خداوند او را در دنیا و آخرت با این ایمان استوار و پایدار بدارد.
یافتن دین حق و پسندیده و پایدارى بر آن تا قیامت ارزشمندترین ارزشها است.
و حضرت عبدالعظیم حسنى این دین حق و پسندیده را یافته و امام(ع) او را در این جهت تأیید كرده واز آن سو براى اینكه بر این دین پایدار بماند؛ دعاى حضرت همراه او است.
10. دین مرضى
امام هادى(ع) درباره دین حضرت عبدالعظیم فرمود: هذا و اللّه دین اللّه الذی ارتضاه لعباده؛ به خدا سوگند این دین، دین مرضى خداوند است.
صاحب بن عباد درباره حضرت عبدالعظیم مىنویسد:
ذو ورع و دین... عالم بامور الدین....(52)
دین دارى و دینشناسى از ارزشهاى شخصیت عظیم الشان حضرت عبدالعظیم است.
دین مرضى دین تكمیل شده با ولایت است. قرآن بر این سخن تصریح دارد:
الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا؛(53) امروز دین شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم.
دین مرضى دین تكمیل شده با ولایت و حاكمیت امام است.
بنگرید: «ولیمكّن لهم دینهم الذى ارتضى لهم»؛(54) «و دین و آیینى را كه براى آنان پسندیده، پابرجا و ریشهدار خواهد ساخت».
مهم این است كه حضرت عبدالعظیم دین مرضى را برگزیده است؛ چون دین غیرمرضى، یعنى دین منهاى ولایت و امامت، حتى براى سخت كوشترین ناسكان ارزش ندارد.
دردین غیرمرضى ناسك ومتهتك همسانند وتنهابراىناسك رنجىبیهوده ماندهاست.
11. تسلیم بودن
حقیقت دین همان تسلیم بودن در برابر خدا و حجتهاى الهى است: «إنّ الدین عنداللّه الإسلام»؛(55) «دین در نزد خدا اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است.» این تسلیم بودن برخاسته از فهم درست و سرشت پاك فرد است. هر قدر كه فرد فهیمتر و پاكتر باشد، خصلت تسلیم وى در برابر خداوند و حجتهاى او بیشتر خواهد شد.
دین باوران فهیم كه از طهارت و پاكى ویژهاى برخوردارند به این خصلت دست مىیابند و روح تسلیم در آنان موج مىزند. برخى مىپندارند كه تعبّد و تسلیم نشان ضعف فكرى و نارسایى درك فرد است؛ ولى چنین نیست؛ تعبّد و تسلیم در برابر خداوند و حجتهاى الهى نشان اوج فهم و پاكى است.
قدرت فهم و شناخت بالاى خدا و حجتهاى الهى انسان را به كرنش وا مىدارد و پایههاى تسلیم را در او محكم مىسازد.
در آیه هفتم از سوره آل عمران مىخوانیم: «والراسخون فی العلم یقولون آمنا باللّه كلّ من عند ربّنا».
اینكه اعتراف مىكنند و اقرار دارند، نشان رسوخ و عمق علم آنان است. دانشمندان پس از به اوج رسیدن در علم تازه اقرار به جهل مىكنند و این اقرار نشان اوج علم و دركشان خواهد بود.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) مىفرماید:
واعلم أنّ الراسخین فى العلم، هم الذین أغناهم عن اقتحام السدد المضروبة دون الغیب الإقرار بجملة ما جهلوا تفسیره من الغیب المحجوب. فمدح اللّه تعالى اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم یحیطوا به علماً و سمّى تركهم التعمق فیما لم یكلفهم البحث عن كنهه رسوخاً؛(56)
بدان، آنان كه در علم دین استوارند، خدا آنها را از فرو رفتن در آنچه كه بر آنها پوشیده است و تفسیر آن را نمىدانند و از فرو رفتن در اسرار نهان، بىنیاز ساخته است و آنان را از این رو كه به عجز و ناتوانى خود در برابر غیب و آنچه كه تفسیر آن را نمىدانند اعتراف مىكنند، ستایش فرموده و ترك ژرف نگرى آنان در آنچه كه خدا بر آنان واجب نساخته را راسخ بودن در علم شناسانده است. پس به همین مقدار بسنده كن و بزرگى خدا را با میزان عقل خود ارزیابى مكن.
آرى، رها كن كسانى را كه مىپندارند همه چیز را مىفهمند و یا مىتوانند بفهمند؛ اینان واقعاً نمىفهمند.
این از درك بالاى فرد است كه مىفهمد همه حقایق دست یافتنى نیست و ما حقایق مافوق علم و عقل داریم كه با تسلیم در برابر وحى به دست مىآید. اینان مىفهمند كه باید در برابر خدا و حجتهاى وى تسلیم باشند. تسلیم نشان معرفت و شناخت است.
الامام الباقر(ع):
أحقّ من خلق اللّه بالتسلیم لما قضى اللّه من عرف اللّه؛(57)
كسى كه خدا را شناخت، از همه به تسلیم در برابر قضاى الهى سزاوارتر است.
عبدالعظیم حسنى سرشار از این روح تسلیم است و اساساً مشخصه ارزشآفرین و ویژگى مشهود این راوى بزرگ همان تسلیم و تعبّد او در برابر خداوند و حجتهاى الهى است. این ویژگى را با كمترین نگاه به زندگى این عبد بزرگ همه مىیابند. ما به برخى از آنچه این تسلیم را مىنمایاند، اشاره مىكنیم:
الف. درك محضر امام و دانشپذیرى از امام،
ب. پرسش از امام چه حضوراً و چه كتباً،
پ. عرض دین خویش بر امام،
ت. تأیید ویژه امام از او و شهادت امام بر اینكه حضرت عبدالعظیم حسنى به حق ولىّ امام است،
ث. ارجاع و اعتماد امامان به وى.
مناسب است به اسوه دیگرى از تسلیم منشان اشاره كنیم:
امام صادق(ع) درباره عبداللّه بن ابى یعفور فرمود:
ما وجدت أحداً یقبل وصیّتی و یطیع أمری إلاّ عبداللّه بن أبی یعفور(58)؛
كسى را كه سفارش مرا بپذیرد و دستورم را اجرا كند، جز عبداللّه بن ابى یعفور نمىشناسم.
در روایتى آمده است كه عبداللّه بن ابى یعفور به امام صادق(ع) گفت: اگر یك انار را دو نیم كنید و شما بگویید كه این نیم حرام و این نیم حلال است مىپذیرم كه همان را كه شما حلال گفتهاید حلال و همان را كه حرام گفتهاید حرام است. امام صادق(ع) دو مرتبه فرمود: خداوند تو را رحمت كند.(59)
شناخت ژرف و عمیق از حجت خدا، زمینه ساز چنین تسلیم و تعبدى است.
12. عبادت
نجاشى درباره حضرت عبدالعظیم حسنى(ع) از احمد بن محمدبن خالد برقى نقل مىكند كه عبدالعظیم پس از آن كه از چنگ سلطان زمان فرار كرد و به رى آمد، در خانه مردى از شیعیان در سكّة الموالى ساكن شد و در آنجا به عبادت اشتغال ورزید. روزها روزه داشت و شبها را به عبادت مىپرداخت؛ چنان كه نقل شدهاست: «و كان (فكان) یعبد اللّه فی ذلك السرب و یقوم نهاره و یقوم لیله» (60)صاحب بن عباد نیز در شرح حال حضرت عبدالعظیم به این ویژگى حضرت اشاره دارد و مىنویسد: «... عابد... و كان یعبداللّه عزّوجلّ فی ذلك السرب یصوم النهار و یقوم اللّیل»(61) عبادت خدا و روزهدارى و شبزندهدارى كار مردان خدا است؛ آنان كه در سویداى قلبشان حبّ خدا جا دارد و شور و هوایى دیگر به سر دارند. جّد اعلاى ما حضرت آیةاللّه شیخ محمدعلى صفایى حایرى قمى براى فرزندشان نقل كردند كه شبى از شبها براى نماز شب بیدار شدم، ولى گویا حال برخاستن از بستر را نداشتم. در این هنگام از بادگیر خانه صدایى شنیدم كه مىگفت: برخیز! عاشقى شیوه رندان بلاكش باشد.
عبادت سلوك صراط مستقیم است، خداوند مىفرماید: «و أن اعبدونی هذا صراط مستقیم»؛(62) و مرا بپرستید كه راه مستقیم این است حضرت عبدالعظیم حسنى -سلاماللّه علیه با عبادتى كه با كیفیت «احمزه(63)» و با كمیت استمرار زینت یافته بود رهپوى صراط مستقیم بودهاست.
13. امانتدارى
امانتدارى از خصلتهاى بنیادینى است كه ریشه بسیارى از فضیلتها و ارزشها است. تأكید بر این فضیلت در آیات و روایات نشان ارزشمندى فوقالعاده این فضیلت است. شخصیّتهاى بزرگى چون پیامبر(ص) با این وصف بزرگ ستوده شدهاند.
برخى از احكام اسلام خاص مردان یا زنان است. حجّ از احكام خاص مستطیع است و بعضى از احكام مقید به اسلام و ایمان است؛ ولى امانتدارى جزء قوانین بینالمللى اسلام است؛ یعنى امانت را باید به صاحب آن بازگرداند گرچه كافر حربى باشد و هیچ قیدى مانع از پرداخت امانت نمىشود، نه كفر امانت دهنده و نه فسق و نه چیز دیگرى.
پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع) را در مكه گذاشتند تا امانتهاى حضرت را باز پردازند و امین از نخستین و افتخار آمیزترین القاب پیامبر(ص) است.
این تخصیص نخوردن در امانتدارى و دقتهایى كه دین مقدس اسلام در پرهیز از افراط و تفریط درباره امانت كرده است، عظمت امانتدارى و ارزش شخص امین را مشخص مىكند.
البته امانت، قلمرو گستردهترى از حوزه مالى دارد.
از ویژگیها و صفات بارز و شهرت یافته حضرت عبدالعظیم حسنى امانتدارى است.
صاحب بن عبّاد در وصف كوتاه و پرمحتواى خود درباره شخصیت حضرت عبدالعظیم آورده است كه: «معروف بالأمانة»؛ امانتدارى آن حضرت از خصلتهاى شناخته شده و مشهورشان بوده است.
اعتماد و ارجاع امامان به وى حاكى از امین بودن این شخصیت بزرگ است.
14. عمل به تقیّه
تقیّه یك عملكرد خردمندانه و محتاطانه براى پاسدارى از دین و دین مداران است. نقش تقیّه در گسترش دین و در پاسدارى از دین باوران چونان نقش هجرت و جهاد است. ما جلوههاى گوناگون تقیّه را در گفتار و كردار پیشوایان دین مىنگریم و به نقش پویاى آن در سختترین شرایط ممكن پى مىبریم.
در زمان سلطه نیزهها و بستن دهانها و شكستن قلمها و نابودى حقیقتها، تنها تقیّه است كه علىرغم فشار، حقیقتها و حقیقت باوران را پاس مىدارد و زیركانه قلم را بر نیزه، حق را بر شمشیر و حقیقت را بر سلطه پیروز مىگرداند.
روند تقیّه را مىتوان از آغاز بعثت بررسى كرد. پنهان بودن دعوت، افشا نكردن حقایق و اسرار، همشكلى و همزیستى ظاهرى با اهل ادیان و مكاتب، ابرازِ تبرّى نكردن، نفوذ و حضور در حلقه مخالف، از جلوههاى تقیّه است.
زندگى حضرت عبدالعظیم با این ارزش همراه بوده است؛ صاحب بن عبّاد مىنویسد:
و خاف من السلطان فطاف البلدان على أنّه قیج ثمّ ورد الرىّ و سكن بساربانان فی دار رجل من الشیعة فی سكّة الموالی و كان یعبداللّه عزّوجلّ فی ذلك السرداب یصوم النهار و یقوم اللیل و یخرج مستتراً فیزور القبر الّذى یقابل الآن قبره و بینهما الطریق و یقول هو قبر رجل من ولد موسى بن جعفر(ع) و كان یقع خبره إلى الواحد بعد الواحد من الشیعة حتّى عرفه أكثرهم؛(64)
حضرت عبدالعظیم حسنى -سلاماللّه علیه از بیم سلطان به گردش در شهرها به عنوان پیك پرداخت. آنگاه به رى آمد و در محله ساربانان در خانه مردى شیعى در سكة الموالى سكونت كرد و در آن سرداب به عبادت خدا مشغول شد. روز را روزه مىگرفت و شب خیزى داشت و پنهان و ناشناس از خانه بیرون مىآمد و به زیارت قبرى مىرفت كه امروز روبهروى قبر خود ایشان است و میان این دو قبر راه است و مىفرمود: این قبر مردى از فرزندان حضرت موسى بن جعفر(ع) است و این چنین خبر حضرت عبدالعظیم حسنى به شیعیان تك تك مىرسید تا آنكه اكثر شیعیان از حضور ایشان باخبر شد».
15. اعتماد و ارجاع امام به وى
و أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلى رواة حدیثنا؛ فإنّهم حجّتى علیكم و أنا حجةاللّه علیهم؛(65)
در حوادثى كه پیش مىآید، به راویان حدیث ما مراجعه كنید؛ چرا كه آنان حجّت من بر شما و من حجّت خدا بر آنان هستم.
روى ابوتراب الرویانى قال: سمعت أبا حمّاد الرازى یقول: دخلت على علیّ بن محمّد(ع) بسرّ من رأى. فسألته عن أشیاء من الحلال و الحرام. فأجابنى فیها. فلمّا ودّعته، قال لی: یا حمّاد، إذا اشكل علیك من أمر دینك بناحیتك، فسل عنه عبدالعظیم بن عبداللّه الحسنى و اقرأه منّی السلام؛(66)
ابو حماد رازى گوید: در سرّ من رأى به خدمت امام هادى(ع) رسیدم و سؤالاتى درباره حلال و حرام از ایشان كردم و ایشان جواب دادند چون با ایشان وداع كردم حضرت به من فرمود: اى حمّاد، هر زمان كه در منطقهات چیزى از امور دینى بر تو مشكل شد دربارهاش از عبدالعظیم بن عبداللّه الحسنى بپرس و سلام مرا نیز به او برسان.
ارجاعهاى امامان حاكى از آن است كه آن شخصیت كاملاً شایسته بوده و اهلیّت آن را داشته كه شیعه در مشكلات دینىاش به او مراجعه كند.
با یك بررسى ساده، روشن مىشود كه ارجاعهاى امامان به چه گونه افرادى است؛ بنگرید به: ارجاع به زكریّا بن آدم، ارجاع به ابان، ارجاع به یونس بن عبدالرحمن، ارجاع به زراره، ارجاع به محمّدبن مسلم ثقفى، ارجاع به ابابصیر.
امام رضا(ع) در پاسخ به سؤال على بن مسیّب كه مىپرسد: فاصلهام دور است و هر زمان نمىتوانم محضرتان شرفیاب شوم، معالم دینم را از چه كسى بپرسم؟ مىفرماید: از زكریّا بن آدم قمى كه بر دین و دنیا مأمون است، بپرس.(67)
امین بر دنیا و امین بر دین بودن اوج اخلاق و علم زكریّا بن آدم قمى را مىرساند و از این حدیث به دست مىآید كه چه شخصیتهاى برجستهاى و با چه شرایطى مورد ارجاع امامان قرار مىگرفتهاند.
حضرت صادق(ع) فیض بن مختار را به زراره ارجاع مىدهد و به او مىگوید:
«إذا أردت حدیثاً فعلیك بهذا الجالس» و أومأ إلى رجل من أصحابه. فسألت أصحابنا عنه. فقالوا: زرارة بن أعین؛(68)
اگر حدیث خواستى، بر تو باد به این فردى كه نشسته است و اشاره فرمود به یك نفر از یاران خویش فیض گوید: از یارانمان پرسیدم این كیست؟ گفتند: زرارة بن اعین است.
ارجاع در میان فقیهان معناى والایى دارد. اینكه یك فقیه بزرگ حتّى مسئلهاى را به فقیه دیگرى ارجاع دهد، از چنان ارزشى برخوردار است كه اعلمیّت و برترى وى را در رتبه بعد از خود اثبات مىكند.
هم اكنون اگر امام معصومى به طور مطلق كسى را به عبدالعظیم حسنى ارجاع دهد و بگوید كه در مشكلات دینى به عبدالعظیم مراجعه كن؛ آیا شخصیّت ارزشمند و والاى او را نمىرساند؟ این چنین است كه نجاشى پس از نقل ارجاع حضرت رضا(ع) به یونس بن عبدالرحمن مىنویسد: «و هذه منزلة عظیمة(69)؛ این موقعیت بس بزرگى است» براى یونس كه امام(ع) به وى ارجاع داده است.
عبدالعزیز بن المهتدى گوید:
إنّی سألته فقلت انّی لا اقدر على لقائك فی كل وقت فعمّن آخذ معالم دینی؟ فقال: خذ عن یونس بن عبدالرحمن؛(70)
از امام رضا(ع) پرسیدم من همیشه نمىتوانم به دیدارتان نایل شوم؛ پس از چه كسى معالم دینم را بگیرم؟ حضرت فرمود: از یونس بن عبدالرحمن.
ارجاع مكرّر امام صادق(ع) به ابان بن تغلب، شخصیتى كه سه امام را درك كرده و سى هزار حدیث تنها از امام صادق(ع) روایت كرده است، نیز حكایت از منزلت ابان دارد.
گفتنى است ارجاعهاى مطلق، اوج و ارج بیشترى دارد و شخصیت عبدالعظیم حسنى -سلاماللّه علیه از چنین ارجاعى بهرهمند است و او را در ردیف راویان بزرگ و بىمانند قرار مىدهد.
16. مأموریّت پیام رسانى
در قلمرو ادیان الهى سفارت یكى از مأموریّتهایى بوده است كه در كنار رسالت و پا به پاى رسالت براى گسترش پیام در رساندن حقیقت جلوه كرده است. حضرت عیسى(ع) سفیر به انطاكیه مىفرستد. پیامبر اكرم(ص) براى رساندن پیام به مراكز قدرت و هر كدام از امامان نیز سفیرانى داشتهاند.
از سویى همچنان كه وارد شده: «رسولك ترجمان عقلك؛(71) سفیر و فرستاده تو نشان دهنده خردورزى توست». از این رو، گزینش سفیر به وسیله امام معصوم نشان لیاقت و نمود عظمت مُرسِل است؛ آن گونه كه پیامبران و اوصیاى الهى نشان عظمت خداوند متعال بودهاند و با عظمت خویش عظمت او را بازگو كردهاند.
گزینش حضرت عبدالعظیم حسنى سلاماللّه علیه از سوى حضرت رضا(ع) جلوه دگرى از عظمت و ارزشمندى او است. در روایتى از حضرت رضا(ع)مىخوانیم:
یا عبدالعظیم، أبلغ عنّی أولیائی السلام و قل لهم أن لا یجعلوا للشیطان على أنفسهم سبیلاً، و مرهم بالصدق فی الحدیث و اداء الأمانة، و مرهم بالسكوت و ترك الجدال فیما لا یعنیهم و إقبال بعضهم على بعض و المزاورة؛ فانّ فی ذلك قربة إلىّ، و لا یشتغلوا أنفسهم بتمزیق بعضهم بعضاً؛ فانّى آلیت على نفسى أنه من فعل ذلك و أسخط ولیّاً من أولیائى دعوت اللّه لیعذّبه فی الدنیا أشدّ العذاب و كان فی الآخرة من الخاسرین، و عرّفهم أنّ اللّه قد غفر لمحسنهم و تجاوز عن مسیئهم إلاّ من أشرك به أو آذى ولیّاً من أولیائى أو أضمر له سوءً؛ فإنّ اللّه لا یغفر له حتّى یرجع عنه فإن رجع و إلاّ نزع روح الإیمان عن قلبه و خرج عن ولایتى و لم یكن له نصیباً فى ولایتنا و أعوذ باللّه من ذلك؛(72)
عبدالعظیم حسنى از حضرت رضا(ع) روایت كرده كه آن حضرت فرمودند: اى عبدالعظیم، دوستان مرا از جانب من سلام برسان و به آنان بگو: شیطان را به دلهاى خویش راه ندهند و آنان را به راستگویى در گفتار و اداى امانت امر كن. و نیز آنان را به سكوت، ترك منازعه و جدال در كارهاى بیهوده، توجه به یكدیگر و به دیدار یكدیگر رفتن دستور بده؛ چرا كه این كار مایه قرب به من است. دوستان من نباید به مخالفت و دشمنى با یكدیگر خود را مشغول سازند؛ چون من با خویش پیمان بستهام كه هر كس چنین كارى كند و یكى از اولیاى مرا خشمگین سازد دعا كنم و از خداوند بخواهم تا او را در دنیا به شدیدترین عذاب مجازات كند و او در آخرت از زیانكاران باشد. دوستان مرا متوجه ساز كه خداوند نیكوكاران آنان را آمرزیده و از بدكاران آنان درگذشته است، مگر كسى كه براى خداوند شریك گیرد و یا ولىاى از اولیاى مرا آزار دهد و یا در دل كینه و عداوت او را نهان دارد و تا از این كار برنگردد خداوند او را نمىبخشد و اگر بازنگردد، خداوند روح ایمان را از قلبش در آورد و از ولایت من بیرون رود و بهرهاى از ولایت ما را نداشته باشد. من از این امر به خداوند پناه مىبرم.
17. بىشبهه بودن شخصیّت حضرت عبدالعظیم
برخى از اصحاب امامان علىرغم تقرّب، نجابت، صداقت و پیشینه افتخارآمیز، در بعضى از عملكردها مورد نقد شدید برخى از امامان(ع) قرار مىگرفتهاند؛ مثلاً با اینكه على بن یقطین یك عامل محبوب، نفوذى، كاردان و كارساز در دربار عباسى بود، هنگامى كه به مدینه آمد و اجازه تشرّف خواست، به او اجازه ندادند. همچنین گویا احمدبن اسحاق، با داشتن عنوان وكالت، صداقت و پیشینه اعتمادآمیز، هنگامى كه به محضر مقدّس امام حسن عسكرى(ع) رسید به او اجازه ورود ندادند. ابوالاسود دوئلى با كمال قرب وى به امیرالمؤمنین(ع) از سوى حضرت عزل مىشود. عثمان بن مظعون از سوى پیامبر توبیخ شده؛ چرا كه او لذّت برى از زنان را ترك كرد. همسرش به رسول خدا شكایت برد و پیامبر عثمان را از این كار باز داشت.(73)
برخىدیگر ازاصحاب پیامبر وامامان(ع)، گاه بهعملكردمعصوم انتقاد مىكردند و به زعم خویش در فكر تصحیح بودند كه این باز نشان پایین بودن معرفت و بینش آنان بود.
حضرت عبدالعظیم حسنى در هیچ كدام از این دو گروه نبود؛ او در زمره تسلیمان محض امامت بود و در طول مصاحبت و همراهىاش با چند امام، نقطه منفى از او دیده نشد كه این نشان اوج معرفت و اوج تسلیم او است.
18. اختفا و شهادت احتمالى
باتوجّه به تعقیب و مراقبت مأموران عباسى از حضرت عبدالعظیم و با توجه به هجرت، آوارگى و اختفاى ایشان از دست سلطه عباسى در رى و با توجه به نقش عظیم ایشان، شهادت آن حضرت دور از گمان نیست. شاهدى كه این گمان را تقویت مىكند، شهادت همگنانان ایشان است. به علاوه، تشبیه زیارت حضرت عبدالعظیم حسنى سلام الله علیه به زیارت حضرت سیدالشهداء(ع)، كه سمبل مظلومیت و شهادت است، احتمال به شهادت رسیدن ایشان را تقویت مىكند.
در كتاب الشجرة المباركة فى الانساب الطالبیة، ص 64 آمده است كه: عبدالعظیم در رى كشته شد و مزار او بدان جا معروف و مشهور است.(74)
به هر حال هجرت نیز، همچون جهاد امرى مقدس است و اجر فراوانى دارد. خداوند عزوجل مىفرماید:
و من یخرج من بیته مهاجراً إلى اللّه و رسوله ثمّ یدركه الموت فقد وقع أجره على اللّه؛(75) و هر كس به عنوان مهاجرت به سوى خدا و پیامبر او از خانه خود بیرون رود و سپس مرگش فرا رسد پاداش او بر خداست.
گفتنى است كه نجاشى و صاحب بن عباد، مرگ این راوى بزرگ را در پى مریضى ایشان گفتهاند و اشارهاى به شهادت ایشان نداشتهاند.(76)
19. ملجأ بودن قبر حضرت عبدالعظیم حسنى(ع)
در میان قبور فراوانى كه زیارت مىشوند، قبر عبدالعظیم حسنى، پس از امام معصوم(علیهم السلام)
موقعیت بسیار ویژهاى را دارا است، چون:
الف. وى پس از امام معصوم، از بزرگترین امامزادههایى است كه زیارت شدهاند.
ب. بسیارى از صالحان، سالكان و عالمان بزرگ تشیّع وصیت كردهاند كه در جوار حضرت عبدالعظیم به خاك سپرده شوند و آرزوى این همجوارى نشان عظمت حضرت عبدالعظیم است.
پ. در تاریخ سیاسى ایران، بسیارى از گلایهمندان از حكومتها و یا كسانى كه مورد تعقیب سلطهها بودهاند، در حرم عبدالعظیم حسنى بست مىنشستهاند و شكوه حرم عبدالعظیم و احترام و حرمت آن مانع از تعقیب و شكنجه وآزار آنان مىشد.
ت. عنایتیافتهگان و توسل جستهگان به قبر عبدالعظیم حسنى در طول تاریخ بسیارند و این عنایتها و كرامتها نشان مقام عظیم حضرت عبدالعظیم است.
حضرت عبدالعظیم حسنى از معدود ساداتى است كه هم جلالت قدر فوقالعادهاى داشته و هم قبرشان مشخص و معروف بوده است؛ چرا كه عدهاى از نوادگان امامان(ع) چندان برجسته نیستند و عدهاى كه شخصیت فوقالعاده دارند، قبرشان مشخص نیست و در محل قبر آنان اختلاف است، چون على بن جعفر، ولى حضرت عبدالعظیم هم شخصیت بلندمرتبهاى دارد و هم قبرش قطعى، مشخص و معین است. این دو جهت، قبر این سلاله پیامبر را برجسته و ملجأ ساخته است.
20. زیارت حضرت عبدالعظیم حسنى(ع)
صاحب بن عبّاد درباره فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم مىنویسد:
دخل بعض أهل الری على أبی الحسن صاحب العسكر(ع) فقال: أین كنت؟ فقال: زرت الحسین صلواتالله علیه.
فقال: أما إنّك لو زرت قبر عبدالعظیم عندكم. لكنت كمن زار الحسین(ع)؛(77)
فردى از اهل رى خدمت امام هادى(ع) رسید. حضرت از او پرسید: كجا بودى؟ پاسخ گفت: به زیارت قبر امام حسین(ع) رفته بودم. حضرت فرمود: آگاه باش! اگر قبر عبدالعظیم را كه نزد شما است زیارت كنى، چون كسى هستى كه حسین(ع) را زیارت كرده باشد.
محقق میرداماد در الرواشح مىنویسد:
و فى فضل زیارته روایات متظافرة، قد ورد من زار قبره و جبت له الجنة؛(78) درباره فضیلت زیارت عبدالعظیم روایات بسیارى آمده است. در روایت است كه هركس به زیارت قبر وى برود، بهشت بر او واجب مىشود.
اینكه زایر قبر حضرت عبدالعظیم حسنى بهشتى مىشود و زیارت قبر آن حضرت چونان زیارت قبر سید شهیدان حسین بن على(ع) ارزش مىیابد، نشان شخصیت ارجمند و ارزشمند صاحب قبر است.
بى جهت نیست كه تشبیه زیارت او به زیارت حضرت سید الشهداء(ع) این حدس را در انسان قوى مىسازد كه این بزرگ مرد از سلاله آل محمد(ع) در نهایت به فوز شهادت نائل آمده است، آنگونه كه برخى بدان اشاره كردهاند.
شخصیتى كه دارنده ارزشهاى فراوان است، پاره تن پیامبر است، نسب او با چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبى(ع) مىرسد، از مدینه و دیار خویش هجرت مىكند، آواره شهرها مىگردد و مدتها در رى مخفیانه به سر مىبرد و شیعه كم كم با او آشنا مىشود و به محضرش راه مىیابد؛ چنین شخصیت بزرگ و شناخته شدهاى كه از سوى حكومت وقت به جرم دوستى با خاندان پیامبر اكرم(ص) مورد تعقیب است و در شهرها به عنوان نامهرسان مىچرخد، تا از دشمن در امان بماند؛ آیا با این همه، احتمال نمىرود كه وى پس از شناخته شدن در رى و اقبال شیعه به وى، از سوى حكومت و به دست ظالمان به شهادت رسیده باشد.
و آیا تشبیه زیارت او به زیارت سیدالشهداء(ع) اشاره تلمیحى به این پایان فوزبخش شهادت نیست.
او كه هم حسنى و هم حسینى است، از جد بزرگوار خویش امام حسین(ع) فرار و آوارگى را به ارث برده است.
چون امام حسین(ع) كه مأمنى نداشت و از سوى دشمن در تعقیب بود، تا آنجا كه خانه خدا و مكه نیز براى او امن نبود، از شهر و دیار خویش مىگریزد و در شهرها آواره مىشود. هیچ بعید نیست كه در پایان نیز چون سیدالشهدا(ع) به شهادت برسد.
آیا با وجود این همه فضایل، تشبیه زیارت او به زیارت سیدالشهداء(ع) استبعادى دارد؟ و چنانكه در برخى از گفتهها دیده شده، این تشبیه براى ایشان سنگین است؟ آیا اگر گفته شود كه زیارت قبر پاره تن پیامبر، چونان زیارت قبر پیامبر است، چنین تشبیهى درست نیست؟ وجه شباهت در این تشبیه بسیار روشن است:
همین كه بهشت براى زایر او واجب مىشود، مىتواند وجه شباهت در این تشبیه باشد.
همچنین اینكه او از نسل پیامبر است و نسبش به فرزندان بلافصل پیامبر(ص) مىرسد، مىتواند وجه شبه در این تشبیه باشد. همین فرار، آوارگى و شهادت احتمالى او مىتواند وجه شباهت در این تشبیه بلند باشد.
سه عنصر در زیارت باید در نظر گرفته شود:
یك. مقام و عظمت مزور (صاحب مزار).
دو. كرم معطى.
سه. رنج، معرفت و محبت زایر.
بى تردید با توجه به مقام عظیم حضرت عبدالعظیم(ع) كه مورد زیارت قرار گرفته و كرم بى كران و نامحدود خداوند كریم و معرفت و محبتى كه باید در هر زایرى در نظر گرفت، جاى هیچ استبعادى را براى پاداش زیارت حضرت عبدالعظیم، همانند پاداش زایر امام حسین(ع) باقى نمىگذارد.
پی نوشت:
42. ص 153، ح 52.
43. ص 69، ح 16 و ص 93، ح 31.
44. مسند كنگره، ح 83.
45. همان.
46. همان.
47. عزیزاللّه عطاردى قوچانى، عبدالعظیم حسنى حیاته و مسنده، ص 25.
48. الرواشح السماویة، ص 86.
49.معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 54.
50. تحف العقول، باب ماروى عن أبیجعفر الباقر(ع)، حدیث اوّل.
51. الكافى، ج 2، باب الطاعة و التقوى، ح 2.
52. خاتمه مستدرك به نقل از رساله صاحب بن عباد.
53. سوره مائده، آیه 3.
54. سوره نور، آیه 55.
55. سوره آل عمران، آیه 19.
56. نهجالبلاغه، خطبه 91.
57. میزان الحكمة، ج 2، ص 1354، ح 8869.
58. معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 104-105.
59. همان.
60. رجال النجاشى.
61. خاتمه مستدرك به نقل از رساله صاحب بن عباد.
62. سوره یس ، آیه 61.
63. «افضل الاعمال احمزها».
64. خاتمه مستدرك به نقل از رساله صاحب بن عباد.
65. وسائل الشیعه، ج 18، ص 101، چاپ اسلامیه، كتاب القضاء، باب 11 از ابواب صفات القاضى، ح 9.
66. خاتمه مستدرك به نقل از رساله صاحب بن عباد.
67. وسائل الشیعة، ج 18، ص 106، باب 11 از ابواب صفات القاضى، ح 27.
68. همان، ص 104، باب 11 از ابواب صفات القاضى، ح 19.
69. رجال النجاشى، ص 447.
70. همان.
71. نهج البلاغه، حكمت 301.
72. مسند حضرت عبدالعظیم حسنى(ع)، ح 50، به نقل از اختصاص شیخ مفید، ص 247.
73. معجم رجال الحدیث، ج 12، ص 140.
74. به نقل از مقاله(عظمت و شخصیت حضرت عبدالعظیم از دیدگاه امامان و عالمان) نوشته دكتر سید جعفر شهیدى.
75. سوره نساء، آیه 100.
76. رجال النجاشى و خاتمه مستدرك.
77. سفینة البحار، واژه عبدالعظیم.
78. همان.
منبع: فصلنامه علوم حدیث
چهارشنبه 31/6/1389 - 20:13
شخصیت ها و بزرگان
7. مجموعه روایى حضرت عبدالعظیم حسنى(ع)
مجموعه روایات حضرت عبدالعظیم حسنى و مسند ارزشمند وى نشان از والایى این شخصیت بزرگ دارد؛ چنان كه گویا همه ارزشها، بینشها و منشهاى این راوى بزرگ در این مجموعه تجلى كرده است. با نیم نگاهى به این مجموعه بزرگ این حقیقت روشن خواهد شد.
شیخ صدوق(ره) مجموعه روایى حضرت عبدالعظیم را با عنوان اخبار عبدالعظیم گردآورى كرده است.
در حدود چهل سال پیش مولف گرانقدر كتاب عبدالعظیم الحسنى حیاته و مسنده، 78 روایت را با عنوان مسند حضرت عبدالعظیم جمعآورى كرده است و همراه با ترجمه و مقدمه و مؤخرهاى بسیار استوار و گویا به چاپ رسانده است.
مؤلفى دیگر، كتابى با نام الشریف المعتمد شاه عبدالعظیم الحسنى حیاته و مسنده را در سال 1422ق، به چاپ رسانده كه در آن، مجموعه روایات حضرت عبدالعظیم همراه با تبویب ارائه شده است.
كنگره حضرت عبدالعظیم حسنى(ع) نیز در تلاش است تا مسند حضرت را كاملتر و جامعتر با فهرستى موضوعى فنى در اختیار علاقهمندان قرار دهد. در این مسند تاكنون 118 روایت جمعآورى شده و چون نوزده روایتش تقطیعى و تكرارى است، در نتیجه حدود 99 روایت بدون تكرار در این مسند كنگره گرد آمده است. این مسند حدود بیست روایت، بیش از مسندهاى قبلى ارائه كرده است. باید سه روایت دیگر را به این نود و نه روایت افزود:
یك روایت(42) از كتاب عبدالعظیم حیاته و مسنده و دو روایت(43) از كتاب الشریف المعتمد شاه عبدالعظیم الحسنى حیاته و مسنده.
حضرت عبدالعظیم در مجموعه روایىاش -كه میراث وى محسوب مىشود، 26 روایت از امام جواد(ع) و نُه روایت از امام هادى(ع) و دو روایت از امام رضا(ع) نقل مىكند.
اینها روایاتى است كه ایشان بىواسطه از امامان(ع) نقل كرده است. مجموع این دسته 37 روایت مىشود:
اما روایات با واسطه وى، در حدود 65 روایت است.
مجموعه روایات حضرت عبدالعظیم، كه تاكنون ما به 102 روایت از این مجموعه دست یافتهایم، همه برگرفته از كتابهاىِ معتبر روایىِ شیعه است. گذشته از قرائنى بر درستى این مجموعه روایى، كه اعتبار ویژهاى به این مجموعه مىبخشد، اعتبار سندى مجموعه روایات وى نیز در حد بسیار بالایى است. بنابراین بر مبناى حجیت خبر موثوق به كه مورد قبول اكثریت قریب به اتفاق عالمان و فقیهان شیعه است، روایات حضرت عبدالعظیم با توجه به مضمون، حضور در منابع معتبر روایى شیعه و با توجه به معاضدتهاى بسیار، اعتبار مطلوبى پیدا مىكند. ما بیش از این درباره این مجموعه روایى سخن نمىگوییم و تنها به ارائه فهرستى از این مجموعه بسنده مىكنیم.
الف. روایات بىواسطه از امام
1. كبایر در قرآن،
2. چند روایت تفسیرى ،
3. چند روایت درباره غیبت و ظهور حضرت مهدى (ارواحنا فداه)،
4. چند روایت در شأن زیارت حضرت رضا(ع)،
5. جایگاه امامت و ولایت در اسلام،
6. حدیث معراج و دستههاى گوناگون زنانِ معذب،
7. شانزده حكمت از كلمات امیرالمومنین(ع)،
8. میهمانى سلمان از ابوذر (دو مورد)،
9. نهى از افراط در غضب،
10. كراهت ازدواج و آمیزش جنسى در برخى زمانها،
11. دلیل خلت حضرت ابراهیم(ع)،
12. علت بوى بد مدفوع انسان،
13. معناى رجیم،
14. پیام حضرت امام رضا(ع)،
15. خطبه ازدواج،
16. انتساب گناه به بنده،
17. توصیههاى پیامبر(ص) به امام على(ع) در هنگام یمن رفتن،
18. رعایت سطح عقل مردم و مدارا با مردم،
19. سنت واجب و سنت مستحب،
20. مریضى و آمرزش گناهان،
21. مناجات موسى(ع) با خداوند،
22. عرض دین بر امام هادى(ع)،
23. دعاى رؤیت هلال ماه رمضان،
24. دعاى تعویذ فرزند،
25. تأویل یك آیه،
26. دیدار با دوستان،
27. چهار گفته حضرت على(ع) كه قرآن در تأیید آن نازل شده است،
28. مكاتبه حضرت عبدالعظیم حسنى،
29. ایمان ابوطالب،
30. داستان نوح(ع) و فرزندانش،
31. داستان نوح(ع) و ابلیس .
ب. روایات با واسطه از امام
1. چند دستور دینى همراه با استناد قرآنى
2. تفسیر برخى آیات:
- سبحان الله.
- یوم لایغنى مولى عن مولى شیئاً و لاهم ینصرون الا من رحم اللّه.
- أوَلا یذكر الإنسان أنّا خلقناه من قبل و لم یك شیئاً.
- هل أتى على الإنسان حین من الدهر لم یكن شیئاً مذكوراً.
- فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه.
- و اُوحى الى هذا القرآن لاُنذركم به و من بلغ.
- و تركهم فى ظلمات لایبصرون.
- ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم.
- وجوه یومئذٍ ناضرة إلى ربّها ناظرة.
- الّو استقاموا على الطریقة لأسقیناهم ماءً غدقاً.
- إنّ فى ذلك لایات للمتوسّمین و إنّها لبسبیل مقیم.
- أولى لك فأولى ثمّ أولى لك فأولى.
- ثمّ لیقضوا تفثهم.
- لئن أشركت لیحبطن عملك.
- كذّبوا بایاتنا كلّها.
- فآمنوا باللّه و رسوله و النور الذی أنزلنا.
- قل للذین آمنوا یغفروا للذین لایرجون أیّام اللّه.
3. بیان شان نزول و قرائت در چند آیه:
- و لو أنّهم فعلوا ما یوعظون به.
- فبدّل الذین ظلموا قولاً غیر الذی قیل لهم.
- و تعیها اُذن واعیة.
- إنّ الذین كفروا و ظلموا.
- یا ایها الناس قد جاءكم الرسول بالحق من ربكم.
- فأبى أكثر الناس إلاّ كفوراً.
- قل الحق من ربكم.
- هذا صراط علیٍّ مستقیم.
- قل اعملوا فسیرى اللّه عملكم و رسوله و المؤمنون.
4. خطبه موعظهاى امیرالمومنین(ع).
5. حدیث لوح.
6. امور وابسته به قضا و قدر الهى.
7. وجوب روزه رمضان با رؤیت هلال و حكم روزه یومالشك.
8. پذیرش از امامان صادق(ع).
9. شكر مخلوق.
10. مدح آب كشى از چاه زمزم.
11. سكوت از لغو.
12. كشندگان پیامبران.
13. درباره زنان.
14. كشتن شتر مریض.
15. علت مخالفت با شیعه.
16. انواع نشستن.
17. نماز در مكان تصویر دار.
18. زكات نگرفتن مستحق.
19. تحریف زدائى از یك خبر.
20. محبت به خدا، پیامبر و خویشان وى.
21. نور امام در دلهاى مؤمنان.
22. فضیلت زیارت با معرفت حضرت رضا(ع) در توس.
23. یك گام در راه زیارت امام حسین(ع).
24. تیمم با خاك راه.
25. گریه آسمان و زمین بر امام حسین(ع).
26. گریه آسمان و زمین بر یحیى سلاماللّه علیه و امام حسین(ع).
27. نُه نام از نامهاى حضرت زهرا(س).
28. موسى بن جعفر(ع) فرزندشان على را رضا نامیدند.
29. ارزش انتظار.
30. چند شعر پندآموز در پاسخ به نامه مأمون.
31. اولى الامر.
32. قباله خرید خانه براى شریح.
33. بروز ارزش عقیده به امامت در هنگام مرگ.
34. وجوب اطاعت از امام واجب.
35. پیامبر(ص) و خوردن غذا با امام على(ع).
36. وظیفه ما، گفته امام زنده است.
37. ترجیح حدیث امام اخیر.
38. خواب دیدن ام سلمه.
39. خواب امام رضا(ع).
40. درباره قم وا هل قم.
41. گفتارى از ابوذر.
42. تفسیر آیات حج.
43. نماز.
44. مؤمن واقعى.
ج. مهمترین روایات حضرت عبدالعظیم
1. كبایر در قرآن
2. جایگاه امامت در اسلام
3. حدیث معراج و دستههاى گوناگون زنان معذب
4. شانزده حكمت از كلمات امیرالمومنین(ع)
5. پیام حضرت رضا(ع) به شیعه
6. مناجات موسى(ع) با خدا و سؤالهایش از خداوند
7. عرض دین بر امام هادى(ع)
8. خطبه پندآمیز امیرالمومنین(ع) در جمع یاران
9. روایت لوح
10. دعاى امام جواد(ع) در شب اول ماه مبارك رمضان پس از نماز مغرب
11. روایت امام زینالعابدین(ع) درباره امامت، نام بردن تك تك امامان و سخن درباره خصوص حضرت امام زمان سلاماللّه علیه در زمان غیبت
12. روایت چهار گفتار امیرالمومنین(ع) كه در قرآن آمده است.
13. روایت تفسیر اضطرار و اقسام غیر مذكّى
8. توثیق امام(ع) از وى
بسیارى از رجال و راویان، از سوى رجالیّونى چون نجاشى توثیق گرفتهاند، ولى راویان بزرگى چون حضرت عبدالعظیم حسنى چنان برجستهاندكه از امامان(ع) توثیق دارند.
امام هادى(ع) با دیدن عبدالعظیم مىگوید: «مرحبا بك یا اباالقاسم، أنت ولّینا حقّاً»(44) و پس از آنكه عبدالعظیم دین خویش را بر امام عرض كرد، امام در تأیید دین وى مىگوید: «هذا واللّه دین اللّه الذى ارتضاه لعباده فاثبت علیه(45)؛ به خدا سوگند این همان دین خداست كه براى بندگانش پسندیدهاست، بر آن پایدار بمان». و آنگاه او را دعا مىكند كه «ثبتك اللّه بالقول الثابت فی الحیاة الدنیا و فی الآخرة».(46)
باز هنگامى كه نزد امام حسن عسكرى(ع)، از عبدالعظیم حسنى صحبتى به میان آمد، وى را چنین مىستاید: «اگر عبدالعظیم نبود، مىگفتم كه على بن حسن بن زید بن حسن فرزندى از خود باقى نگذاشته است».(47) مىنگرید كه توثیق حضرت عبدالعظیم، توثیق معمولى و عادى رجالى نیست؛ این توثیق از سوى امام معصوم(ع) و در اوج آن است. بنابر این روایاتى كه عبدالعظیم در سند آن باشد، از جهت وى موصوف به صحت خواهد بود.
حال بنگرید كه محقق میرداماد، چگونه از این حقیقت دفاع مىكند و این سخن را كه عبدالعظیم توثیق رجالى ندارد و بدین جهت روایاتش وصف صحت نمىگیرد را، چگونه مىكوبد! وى مىنویسد:
من الذایع الشایع أنّ طریق الراویة من جهة أبی القاسم عبدالعظیم بن عبداللّه الحسنى المدفون بمسحد الشجرة بالرى رضىاللّه تعالى عنه و أرضاه من الحسن؛ لأنّه ممدوح غیرمنصوص على توثیقه.
و عندی أنّ الناقد البصیر و المتبصّر الخبیر یستهجنان ذلك و یستقبحانه جدّاً و لو لم یكن له الاّ حدیث عرض الدین و ما فیه من حقیقة المعرفة و قول سیّدنا الهادى أبی الحسن الثالث(ع):«یا أباالقاسم، أنت ولیّنا حقّاً». مع ماله من النسب الظاهر و الشرف الباهر لكفاه؛ اذ لیس سلالة النبوة و الطهارة كأحد من الناس اذا ما آمن و اتقى و كان عند آبائه الطاهرین مرضیّاً مشكوراً... .(48)
معروف و مشهور است كه سند روایت از جهت ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبداللّه حسنى كه در مسجد شجره در رى مدفون است، حَسَن خواهد بود؛ چون عبدالعظیم ممدوح است، ولى تصریحى به وثاقت وى نشده است. من بر این باورم كه ناقد بینا و روشن دل آگاه، این سخن را زشت مىداندو جداً تقبیح مىكند و اگر نبود جز همان روایت عرض دین و حقیقت شناختى كه در آن آمده و گفته سرور ما امام هادى ابوالحسن ثالث(ع) درباره او كافى بود. امام هادى(ع) فرمود: اى ابوالقاسم، تو به حق، ولىّ ما هستى به علاوه، حضرت عبدالعظیم نسبى آشكار و شرافتى روشن دارد؛ چرا كه سلاله نبوت و طهارت چون یك فرد معمولى از مردم نیست، اگر ایمان و تقوى پیشه سازد و در نزد پدران پاكش پسندیده و مورد تقدیر باشد.
بدین دلیل است كه آیةاللّه خویى(ره)، فقیه و رجالى بزرگ، كه در پذیرفتن توثیق رجال بسیار سختگیر است، پس از نپذیرفتن روایتى كه عبدالعظیم بىواسطه از حضرت رضا(ع) نقل كرده، مىنویسد:
والذى یهوّن الخطب أنّ جلالة مقام عبدالعظیم و إیمانه و ورعه غنیّة عن التشبث فی إثباتها بأمثال هذه الروایات الضعاف(49)؛ آنچه كه مشكل را آسان مىسازد، این است كه والایى مقام عبدالعظیم و ایمان و ورع وى نیاز ندارد كه براى اثبات آن به این روایات ضعیف تمسك جوییم.
هم اكنون شایسته است در این جمله امام هادى(ع) درباره حضرت عبدالعظیم تأمل كنیم كه فرمود: «مرحبا بك! أنت ولیّناً حقّاً؛ خوش آمدى، آغوشم براى تو گشوده است! تو به راستى ولىّ مایى».
براى توضیح اینكه ولى امامان بودن چه مفهوم و محتوایى دارد، نگاهى بیفكنید به گفتار امام باقر(ع) با جابر بن یزید جعفى. امام باقر(ع) در وصیت طولانى خویش به جابربن یزید جعفى مىفرماید:
واعلم بأنّك لاتكون لنا ولیّاً حتّى لو اجتمع علیك أهل مصرك و قالوا: إنّك رجل سوء لم یخزنك ذلك ولو قالوا إنّك رجل صالح لم یسرّك ذلك ولكن اعرض نفسك على كتاب اللّه. فإن كنت سالكاً سبیله زاهداً فی تزهیده راغباً فی ترغیبه خائفاً من تخویفه.فاثبت و أبشر؛ فإنّه لایضرك ما قیل لك و إن كنت مبائناً للقرآن فما ذاالذی یغرك من نفسك. إنّ المومن معنىّ بمجاهدة نفسه لیغلبها على هواها. فمرّة یقیم أودها و یخالف هواها فی محبةاللّه و مرّة تصرعه نفسه فیتّبع هواها فینعشه اللّه فینتعش و یقیل اللّه عثرته فیتذكّر و یفزع إلى التوبة و المخافة فیزداد بصیرة و معرفة لما زید فیه من الخوف و ذلك بأنّ اللّه یقول:«إنّ الذین اتّقوا إذا مسّهم طائف من الشیطان تذكّروا فإذا هم مبصرون»(50)؛
اى جابر، بدان كه تو ولى ما نیستى تا آنكه اگر همه مردم دیارت بر ضد تو اتفاق كنند و همه درباره تو بگویند كه تو مرد بدى هستى، این تو را محزون نسازد و اگر بگویند كه تو فرد شایستهاى هستى، این هم تو را شاد نسازد (سخن مردم ملاك نیست)؛ بلكه باید خویش را بر قرآن عرضه كنى. اگر راه قرآن را مىروى و آنجا كه قرآن دعوت به زهد مىكند زهد مىورزى و در موردى كه ترغیب مىكند تمایل نشان مىدهى و از بیم دهى قرآن بیم مىگیرى، پس ثابت و استوار باش و بشارت باد تو را؛ چرا كه آنچه درباره تو گفته شده است، آسیبى به تو نمىرساند و امّا اگر از قرآن جدا افتادهاى، پس این چه است كه تو را درباره خودت مغرور ساخته است.
مؤمن به جهاد با خویش اهتمام مىورزد تا بر هواى خویش پیروز گردد. گاه كجى خود را راست مىكند. و در راه محبت خدا با هواى خویش مخالفت مىورزد و گاه نفس وى او را زمین مىزند و او در پى هواى خود حركت مىكند، ولى خداوند او را زنده مىسازد و او زنده مىشود و خداوند لغزش وى را جبران مىكند و مؤمن متوجه مىشود و توبه مىكند و از عقاب خداوند به هراس مىافتد و بینایى و معرفت او به دلیل فزونى یافتن ترس در او، فزونى مىیابد. و این حقیقت بر پایه آن است كه خداوند مىگوید: پرهیزكاران هنگامى كه گرفتار وسوسههاى شیطان مىشوند متذكر مىگردند و ناگهان بینا مىشوند.
بنابر گفته امام باقر(ع) ولىّ امامان(ع) كسى است كه حرف مردم كوچكترین تأثیرى در او نگذارد. و تنها خویش را بر پایه كتاب خدا ساخته باشد و در این راه پیوسته در جهاد با نفس باشد از این سخن امام باقر(ع)، فهمیده مىشود كه شخصیت حضرت عبدالعظیم چه تعالى و اوجى دارد!
ولىّ واژهاى است كه هم به خدا و پیامبر(ص) و امامان(ع) اطلاق میشود و هم از این سو درباره مردمى ویژه. در آن سو، معناى مطاع بودن را مىرساند و در این سو، معناى مطیع بودن را.
حضرت عبدالعظیم ولىّ امامان است؛ یعنى دوست نزدیك و مطیع و پیرو امامان(ع) است و آنان را مطاع خود مىداند.
در روایتى دیگر، ولىّ امامان چنین تفسیر مىشود:
... من كان للّه مطیعاً فهو لنا ولیّ و من كان للّه عاصیاً، فهو لنا عدؤ. ما تنال ولایتنا الا بالعمل و الورع(51)؛
در این روایت امام به جابر مىگوید، هر كس مطیع خداوند است او ولىّ ما است و هر كس خدا را عصیان مىكند، او دشمن ما است ولایت ما جز با عمل و ورع دست یافتنى نیست.
باز در روایتى مىخوانیم: «یا جابر، من أطاع اللّه و أحبّنا فهو ولیّنا؛ اى جابر كسى كه خدا را اطاعت كند و ما را دوست بدارد، ولىّ ما است».
از آنچه گفته شد؛ فهمیده مىشود كه جمله «انت ولینا حقّاً» و ارجاع و اعتماد امام به وى، تا چه میزان وثاقت حضرت عبدالعظیم را مىرساند.
9. دعاى معصوم(ع) در حق او
دعاى امام معصوم مستجاب است و اگر در حق كسى دعاكند به استجابت مىرسد. این یك نكته درباره اصل دعا از سوى امام معصوم. نكته دیگر اینكه امام چه دعایى در حق عبدالعظیم حسنى كرده است. توجه به مضمون و محتواى دعاى امام نیز بسیار مهم است و ارجمندى حضرت عبدالعظیم را در نگاه امام ترسیم مىكند. به علاوه، مورد دعاى معصوم قرار گرفتن خود از ارزشهاى ویژه است؛ چون دعا نشانه رضایت دعاكننده از كسى است كه دعا مىشود.
بنگرید: «ثبتك اللّه بالقول الثابت فی الحیاة الدنیا و الآخرة؛ خداوند تو را با گفتار ثابت و استوار در دنیا و آخرت استوار و ثابت سازد».
در آیه 27 از سوره ابراهیم مىخوانیم:
یثبّت اللّه الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیاة الدنیا و فی الآخرة؛ خداوند كسانى را كه ایمان آوردهاند به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان استوار میدارد، هم در این جهان و هم در سراى دیگر.
این تثبیت الهى و این دعاى معصوم است كه كار مومن را كامل مىسازد و او را مصونیت مىبخشد. باقیماندن بر این دین پیراسته و این ایمان آراسته و پایدارى بر آن، چیزى است كه بالاتر از آن تصور نمىشود لذا امام(ع) به حضرت عبدالعظیم مىفرماید: بر این دین استوار بمان و آنگاه وى را دعا مىكند كه خداوند او را در دنیا و آخرت با این ایمان استوار و پایدار بدارد.
یافتن دین حق و پسندیده و پایدارى بر آن تا قیامت ارزشمندترین ارزشها است.
و حضرت عبدالعظیم حسنى این دین حق و پسندیده را یافته و امام(ع) او را در این جهت تأیید كرده واز آن سو براى اینكه بر این دین پایدار بماند؛ دعاى حضرت همراه او است.
10. دین مرضى
امام هادى(ع) درباره دین حضرت عبدالعظیم فرمود: هذا و اللّه دین اللّه الذی ارتضاه لعباده؛ به خدا سوگند این دین، دین مرضى خداوند است.
صاحب بن عباد درباره حضرت عبدالعظیم مىنویسد:
ذو ورع و دین... عالم بامور الدین....(52)
دین دارى و دینشناسى از ارزشهاى شخصیت عظیم الشان حضرت عبدالعظیم است.
دین مرضى دین تكمیل شده با ولایت است. قرآن بر این سخن تصریح دارد:
الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا؛(53) امروز دین شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم.
دین مرضى دین تكمیل شده با ولایت و حاكمیت امام است.
بنگرید: «ولیمكّن لهم دینهم الذى ارتضى لهم»؛(54) «و دین و آیینى را كه براى آنان پسندیده، پابرجا و ریشهدار خواهد ساخت».
مهم این است كه حضرت عبدالعظیم دین مرضى را برگزیده است؛ چون دین غیرمرضى، یعنى دین منهاى ولایت و امامت، حتى براى سخت كوشترین ناسكان ارزش ندارد.
دردین غیرمرضى ناسك ومتهتك همسانند وتنهابراىناسك رنجىبیهوده ماندهاست.
11. تسلیم بودن
حقیقت دین همان تسلیم بودن در برابر خدا و حجتهاى الهى است: «إنّ الدین عنداللّه الإسلام»؛(55) «دین در نزد خدا اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است.» این تسلیم بودن برخاسته از فهم درست و سرشت پاك فرد است. هر قدر كه فرد فهیمتر و پاكتر باشد، خصلت تسلیم وى در برابر خداوند و حجتهاى او بیشتر خواهد شد.
دین باوران فهیم كه از طهارت و پاكى ویژهاى برخوردارند به این خصلت دست مىیابند و روح تسلیم در آنان موج مىزند. برخى مىپندارند كه تعبّد و تسلیم نشان ضعف فكرى و نارسایى درك فرد است؛ ولى چنین نیست؛ تعبّد و تسلیم در برابر خداوند و حجتهاى الهى نشان اوج فهم و پاكى است.
قدرت فهم و شناخت بالاى خدا و حجتهاى الهى انسان را به كرنش وا مىدارد و پایههاى تسلیم را در او محكم مىسازد.
در آیه هفتم از سوره آل عمران مىخوانیم: «والراسخون فی العلم یقولون آمنا باللّه كلّ من عند ربّنا».
اینكه اعتراف مىكنند و اقرار دارند، نشان رسوخ و عمق علم آنان است. دانشمندان پس از به اوج رسیدن در علم تازه اقرار به جهل مىكنند و این اقرار نشان اوج علم و دركشان خواهد بود.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) مىفرماید:
واعلم أنّ الراسخین فى العلم، هم الذین أغناهم عن اقتحام السدد المضروبة دون الغیب الإقرار بجملة ما جهلوا تفسیره من الغیب المحجوب. فمدح اللّه تعالى اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم یحیطوا به علماً و سمّى تركهم التعمق فیما لم یكلفهم البحث عن كنهه رسوخاً؛(56)
بدان، آنان كه در علم دین استوارند، خدا آنها را از فرو رفتن در آنچه كه بر آنها پوشیده است و تفسیر آن را نمىدانند و از فرو رفتن در اسرار نهان، بىنیاز ساخته است و آنان را از این رو كه به عجز و ناتوانى خود در برابر غیب و آنچه كه تفسیر آن را نمىدانند اعتراف مىكنند، ستایش فرموده و ترك ژرف نگرى آنان در آنچه كه خدا بر آنان واجب نساخته را راسخ بودن در علم شناسانده است. پس به همین مقدار بسنده كن و بزرگى خدا را با میزان عقل خود ارزیابى مكن.
آرى، رها كن كسانى را كه مىپندارند همه چیز را مىفهمند و یا مىتوانند بفهمند؛ اینان واقعاً نمىفهمند.
این از درك بالاى فرد است كه مىفهمد همه حقایق دست یافتنى نیست و ما حقایق مافوق علم و عقل داریم كه با تسلیم در برابر وحى به دست مىآید. اینان مىفهمند كه باید در برابر خدا و حجتهاى وى تسلیم باشند. تسلیم نشان معرفت و شناخت است.
الامام الباقر(ع):
أحقّ من خلق اللّه بالتسلیم لما قضى اللّه من عرف اللّه؛(57)
كسى كه خدا را شناخت، از همه به تسلیم در برابر قضاى الهى سزاوارتر است.
عبدالعظیم حسنى سرشار از این روح تسلیم است و اساساً مشخصه ارزشآفرین و ویژگى مشهود این راوى بزرگ همان تسلیم و تعبّد او در برابر خداوند و حجتهاى الهى است. این ویژگى را با كمترین نگاه به زندگى این عبد بزرگ همه مىیابند. ما به برخى از آنچه این تسلیم را مىنمایاند، اشاره مىكنیم:
الف. درك محضر امام و دانشپذیرى از امام،
ب. پرسش از امام چه حضوراً و چه كتباً،
پ. عرض دین خویش بر امام،
ت. تأیید ویژه امام از او و شهادت امام بر اینكه حضرت عبدالعظیم حسنى به حق ولىّ امام است،
ث. ارجاع و اعتماد امامان به وى.
مناسب است به اسوه دیگرى از تسلیم منشان اشاره كنیم:
امام صادق(ع) درباره عبداللّه بن ابى یعفور فرمود:
ما وجدت أحداً یقبل وصیّتی و یطیع أمری إلاّ عبداللّه بن أبی یعفور(58)؛
كسى را كه سفارش مرا بپذیرد و دستورم را اجرا كند، جز عبداللّه بن ابى یعفور نمىشناسم.
در روایتى آمده است كه عبداللّه بن ابى یعفور به امام صادق(ع) گفت: اگر یك انار را دو نیم كنید و شما بگویید كه این نیم حرام و این نیم حلال است مىپذیرم كه همان را كه شما حلال گفتهاید حلال و همان را كه حرام گفتهاید حرام است. امام صادق(ع) دو مرتبه فرمود: خداوند تو را رحمت كند.(59)
شناخت ژرف و عمیق از حجت خدا، زمینه ساز چنین تسلیم و تعبدى است.
12. عبادت
نجاشى درباره حضرت عبدالعظیم حسنى(ع) از احمد بن محمدبن خالد برقى نقل مىكند كه عبدالعظیم پس از آن كه از چنگ سلطان زمان فرار كرد و به رى آمد، در خانه مردى از شیعیان در سكّة الموالى ساكن شد و در آنجا به عبادت اشتغال ورزید. روزها روزه داشت و شبها را به عبادت مىپرداخت؛ چنان كه نقل شدهاست: «و كان (فكان) یعبد اللّه فی ذلك السرب و یقوم نهاره و یقوم لیله» (60)صاحب بن عباد نیز در شرح حال حضرت عبدالعظیم به این ویژگى حضرت اشاره دارد و مىنویسد: «... عابد... و كان یعبداللّه عزّوجلّ فی ذلك السرب یصوم النهار و یقوم اللّیل»(61) عبادت خدا و روزهدارى و شبزندهدارى كار مردان خدا است؛ آنان كه در سویداى قلبشان حبّ خدا جا دارد و شور و هوایى دیگر به سر دارند. جّد اعلاى ما حضرت آیةاللّه شیخ محمدعلى صفایى حایرى قمى براى فرزندشان نقل كردند كه شبى از شبها براى نماز شب بیدار شدم، ولى گویا حال برخاستن از بستر را نداشتم. در این هنگام از بادگیر خانه صدایى شنیدم كه مىگفت: برخیز! عاشقى شیوه رندان بلاكش باشد.
عبادت سلوك صراط مستقیم است، خداوند مىفرماید: «و أن اعبدونی هذا صراط مستقیم»؛(62) و مرا بپرستید كه راه مستقیم این است حضرت عبدالعظیم حسنى -سلاماللّه علیه با عبادتى كه با كیفیت «احمزه(63)» و با كمیت استمرار زینت یافته بود رهپوى صراط مستقیم بودهاست.
13. امانتدارى
امانتدارى از خصلتهاى بنیادینى است كه ریشه بسیارى از فضیلتها و ارزشها است. تأكید بر این فضیلت در آیات و روایات نشان ارزشمندى فوقالعاده این فضیلت است. شخصیّتهاى بزرگى چون پیامبر(ص) با این وصف بزرگ ستوده شدهاند.
برخى از احكام اسلام خاص مردان یا زنان است. حجّ از احكام خاص مستطیع است و بعضى از احكام مقید به اسلام و ایمان است؛ ولى امانتدارى جزء قوانین بینالمللى اسلام است؛ یعنى امانت را باید به صاحب آن بازگرداند گرچه كافر حربى باشد و هیچ قیدى مانع از پرداخت امانت نمىشود، نه كفر امانت دهنده و نه فسق و نه چیز دیگرى.
پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع) را در مكه گذاشتند تا امانتهاى حضرت را باز پردازند و امین از نخستین و افتخار آمیزترین القاب پیامبر(ص) است.
این تخصیص نخوردن در امانتدارى و دقتهایى كه دین مقدس اسلام در پرهیز از افراط و تفریط درباره امانت كرده است، عظمت امانتدارى و ارزش شخص امین را مشخص مىكند.
البته امانت، قلمرو گستردهترى از حوزه مالى دارد.
از ویژگیها و صفات بارز و شهرت یافته حضرت عبدالعظیم حسنى امانتدارى است.
صاحب بن عبّاد در وصف كوتاه و پرمحتواى خود درباره شخصیت حضرت عبدالعظیم آورده است كه: «معروف بالأمانة»؛ امانتدارى آن حضرت از خصلتهاى شناخته شده و مشهورشان بوده است.
اعتماد و ارجاع امامان به وى حاكى از امین بودن این شخصیت بزرگ است.
14. عمل به تقیّه
تقیّه یك عملكرد خردمندانه و محتاطانه براى پاسدارى از دین و دین مداران است. نقش تقیّه در گسترش دین و در پاسدارى از دین باوران چونان نقش هجرت و جهاد است. ما جلوههاى گوناگون تقیّه را در گفتار و كردار پیشوایان دین مىنگریم و به نقش پویاى آن در سختترین شرایط ممكن پى مىبریم.
در زمان سلطه نیزهها و بستن دهانها و شكستن قلمها و نابودى حقیقتها، تنها تقیّه است كه علىرغم فشار، حقیقتها و حقیقت باوران را پاس مىدارد و زیركانه قلم را بر نیزه، حق را بر شمشیر و حقیقت را بر سلطه پیروز مىگرداند.
روند تقیّه را مىتوان از آغاز بعثت بررسى كرد. پنهان بودن دعوت، افشا نكردن حقایق و اسرار، همشكلى و همزیستى ظاهرى با اهل ادیان و مكاتب، ابرازِ تبرّى نكردن، نفوذ و حضور در حلقه مخالف، از جلوههاى تقیّه است.
زندگى حضرت عبدالعظیم با این ارزش همراه بوده است؛ صاحب بن عبّاد مىنویسد:
و خاف من السلطان فطاف البلدان على أنّه قیج ثمّ ورد الرىّ و سكن بساربانان فی دار رجل من الشیعة فی سكّة الموالی و كان یعبداللّه عزّوجلّ فی ذلك السرداب یصوم النهار و یقوم اللیل و یخرج مستتراً فیزور القبر الّذى یقابل الآن قبره و بینهما الطریق و یقول هو قبر رجل من ولد موسى بن جعفر(ع) و كان یقع خبره إلى الواحد بعد الواحد من الشیعة حتّى عرفه أكثرهم؛(64)
حضرت عبدالعظیم حسنى -سلاماللّه علیه از بیم سلطان به گردش در شهرها به عنوان پیك پرداخت. آنگاه به رى آمد و در محله ساربانان در خانه مردى شیعى در سكة الموالى سكونت كرد و در آن سرداب به عبادت خدا مشغول شد. روز را روزه مىگرفت و شب خیزى داشت و پنهان و ناشناس از خانه بیرون مىآمد و به زیارت قبرى مىرفت كه امروز روبهروى قبر خود ایشان است و میان این دو قبر راه است و مىفرمود: این قبر مردى از فرزندان حضرت موسى بن جعفر(ع) است و این چنین خبر حضرت عبدالعظیم حسنى به شیعیان تك تك مىرسید تا آنكه اكثر شیعیان از حضور ایشان باخبر شد».
15. اعتماد و ارجاع امام به وى
و أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلى رواة حدیثنا؛ فإنّهم حجّتى علیكم و أنا حجةاللّه علیهم؛(65)
در حوادثى كه پیش مىآید، به راویان حدیث ما مراجعه كنید؛ چرا كه آنان حجّت من بر شما و من حجّت خدا بر آنان هستم.
روى ابوتراب الرویانى قال: سمعت أبا حمّاد الرازى یقول: دخلت على علیّ بن محمّد(ع) بسرّ من رأى. فسألته عن أشیاء من الحلال و الحرام. فأجابنى فیها. فلمّا ودّعته، قال لی: یا حمّاد، إذا اشكل علیك من أمر دینك بناحیتك، فسل عنه عبدالعظیم بن عبداللّه الحسنى و اقرأه منّی السلام؛(66)
ابو حماد رازى گوید: در سرّ من رأى به خدمت امام هادى(ع) رسیدم و سؤالاتى درباره حلال و حرام از ایشان كردم و ایشان جواب دادند چون با ایشان وداع كردم حضرت به من فرمود: اى حمّاد، هر زمان كه در منطقهات چیزى از امور دینى بر تو مشكل شد دربارهاش از عبدالعظیم بن عبداللّه الحسنى بپرس و سلام مرا نیز به او برسان.
ارجاعهاى امامان حاكى از آن است كه آن شخصیت كاملاً شایسته بوده و اهلیّت آن را داشته كه شیعه در مشكلات دینىاش به او مراجعه كند.
با یك بررسى ساده، روشن مىشود كه ارجاعهاى امامان به چه گونه افرادى است؛ بنگرید به: ارجاع به زكریّا بن آدم، ارجاع به ابان، ارجاع به یونس بن عبدالرحمن، ارجاع به زراره، ارجاع به محمّدبن مسلم ثقفى، ارجاع به ابابصیر.
امام رضا(ع) در پاسخ به سؤال على بن مسیّب كه مىپرسد: فاصلهام دور است و هر زمان نمىتوانم محضرتان شرفیاب شوم، معالم دینم را از چه كسى بپرسم؟ مىفرماید: از زكریّا بن آدم قمى كه بر دین و دنیا مأمون است، بپرس.(67)
امین بر دنیا و امین بر دین بودن اوج اخلاق و علم زكریّا بن آدم قمى را مىرساند و از این حدیث به دست مىآید كه چه شخصیتهاى برجستهاى و با چه شرایطى مورد ارجاع امامان قرار مىگرفتهاند.
حضرت صادق(ع) فیض بن مختار را به زراره ارجاع مىدهد و به او مىگوید:
«إذا أردت حدیثاً فعلیك بهذا الجالس» و أومأ إلى رجل من أصحابه. فسألت أصحابنا عنه. فقالوا: زرارة بن أعین؛(68)
اگر حدیث خواستى، بر تو باد به این فردى كه نشسته است و اشاره فرمود به یك نفر از یاران خویش فیض گوید: از یارانمان پرسیدم این كیست؟ گفتند: زرارة بن اعین است.
ارجاع در میان فقیهان معناى والایى دارد. اینكه یك فقیه بزرگ حتّى مسئلهاى را به فقیه دیگرى ارجاع دهد، از چنان ارزشى برخوردار است كه اعلمیّت و برترى وى را در رتبه بعد از خود اثبات مىكند.
هم اكنون اگر امام معصومى به طور مطلق كسى را به عبدالعظیم حسنى ارجاع دهد و بگوید كه در مشكلات دینى به عبدالعظیم مراجعه كن؛ آیا شخصیّت ارزشمند و والاى او را نمىرساند؟ این چنین است كه نجاشى پس از نقل ارجاع حضرت رضا(ع) به یونس بن عبدالرحمن مىنویسد: «و هذه منزلة عظیمة(69)؛ این موقعیت بس بزرگى است» براى یونس كه امام(ع) به وى ارجاع داده است.
عبدالعزیز بن المهتدى گوید:
إنّی سألته فقلت انّی لا اقدر على لقائك فی كل وقت فعمّن آخذ معالم دینی؟ فقال: خذ عن یونس بن عبدالرحمن؛(70)
از امام رضا(ع) پرسیدم من همیشه نمىتوانم به دیدارتان نایل شوم؛ پس از چه كسى معالم دینم را بگیرم؟ حضرت فرمود: از یونس بن عبدالرحمن.
ارجاع مكرّر امام صادق(ع) به ابان بن تغلب، شخصیتى كه سه امام را درك كرده و سى هزار حدیث تنها از امام صادق(ع) روایت كرده است، نیز حكایت از منزلت ابان دارد.
گفتنى است ارجاعهاى مطلق، اوج و ارج بیشترى دارد و شخصیت عبدالعظیم حسنى -سلاماللّه علیه از چنین ارجاعى بهرهمند است و او را در ردیف راویان بزرگ و بىمانند قرار مىدهد.
16. مأموریّت پیام رسانى
در قلمرو ادیان الهى سفارت یكى از مأموریّتهایى بوده است كه در كنار رسالت و پا به پاى رسالت براى گسترش پیام در رساندن حقیقت جلوه كرده است. حضرت عیسى(ع) سفیر به انطاكیه مىفرستد. پیامبر اكرم(ص) براى رساندن پیام به مراكز قدرت و هر كدام از امامان نیز سفیرانى داشتهاند.
از سویى همچنان كه وارد شده: «رسولك ترجمان عقلك؛(71) سفیر و فرستاده تو نشان دهنده خردورزى توست». از این رو، گزینش سفیر به وسیله امام معصوم نشان لیاقت و نمود عظمت مُرسِل است؛ آن گونه كه پیامبران و اوصیاى الهى نشان عظمت خداوند متعال بودهاند و با عظمت خویش عظمت او را بازگو كردهاند.
گزینش حضرت عبدالعظیم حسنى سلاماللّه علیه از سوى حضرت رضا(ع) جلوه دگرى از عظمت و ارزشمندى او است. در روایتى از حضرت رضا(ع)مىخوانیم:
یا عبدالعظیم، أبلغ عنّی أولیائی السلام و قل لهم أن لا یجعلوا للشیطان على أنفسهم سبیلاً، و مرهم بالصدق فی الحدیث و اداء الأمانة، و مرهم بالسكوت و ترك الجدال فیما لا یعنیهم و إقبال بعضهم على بعض و المزاورة؛ فانّ فی ذلك قربة إلىّ، و لا یشتغلوا أنفسهم بتمزیق بعضهم بعضاً؛ فانّى آلیت على نفسى أنه من فعل ذلك و أسخط ولیّاً من أولیائى دعوت اللّه لیعذّبه فی الدنیا أشدّ العذاب و كان فی الآخرة من الخاسرین، و عرّفهم أنّ اللّه قد غفر لمحسنهم و تجاوز عن مسیئهم إلاّ من أشرك به أو آذى ولیّاً من أولیائى أو أضمر له سوءً؛ فإنّ اللّه لا یغفر له حتّى یرجع عنه فإن رجع و إلاّ نزع روح الإیمان عن قلبه و خرج عن ولایتى و لم یكن له نصیباً فى ولایتنا و أعوذ باللّه من ذلك؛(72)
عبدالعظیم حسنى از حضرت رضا(ع) روایت كرده كه آن حضرت فرمودند: اى عبدالعظیم، دوستان مرا از جانب من سلام برسان و به آنان بگو: شیطان را به دلهاى خویش راه ندهند و آنان را به راستگویى در گفتار و اداى امانت امر كن. و نیز آنان را به سكوت، ترك منازعه و جدال در كارهاى بیهوده، توجه به یكدیگر و به دیدار یكدیگر رفتن دستور بده؛ چرا كه این كار مایه قرب به من است. دوستان من نباید به مخالفت و دشمنى با یكدیگر خود را مشغول سازند؛ چون من با خویش پیمان بستهام كه هر كس چنین كارى كند و یكى از اولیاى مرا خشمگین سازد دعا كنم و از خداوند بخواهم تا او را در دنیا به شدیدترین عذاب مجازات كند و او در آخرت از زیانكاران باشد. دوستان مرا متوجه ساز كه خداوند نیكوكاران آنان را آمرزیده و از بدكاران آنان درگذشته است، مگر كسى كه براى خداوند شریك گیرد و یا ولىاى از اولیاى مرا آزار دهد و یا در دل كینه و عداوت او را نهان دارد و تا از این كار برنگردد خداوند او را نمىبخشد و اگر بازنگردد، خداوند روح ایمان را از قلبش در آورد و از ولایت من بیرون رود و بهرهاى از ولایت ما را نداشته باشد. من از این امر به خداوند پناه مىبرم.
17. بىشبهه بودن شخصیّت حضرت عبدالعظیم
برخى از اصحاب امامان علىرغم تقرّب، نجابت، صداقت و پیشینه افتخارآمیز، در بعضى از عملكردها مورد نقد شدید برخى از امامان(ع) قرار مىگرفتهاند؛ مثلاً با اینكه على بن یقطین یك عامل محبوب، نفوذى، كاردان و كارساز در دربار عباسى بود، هنگامى كه به مدینه آمد و اجازه تشرّف خواست، به او اجازه ندادند. همچنین گویا احمدبن اسحاق، با داشتن عنوان وكالت، صداقت و پیشینه اعتمادآمیز، هنگامى كه به محضر مقدّس امام حسن عسكرى(ع) رسید به او اجازه ورود ندادند. ابوالاسود دوئلى با كمال قرب وى به امیرالمؤمنین(ع) از سوى حضرت عزل مىشود. عثمان بن مظعون از سوى پیامبر توبیخ شده؛ چرا كه او لذّت برى از زنان را ترك كرد. همسرش به رسول خدا شكایت برد و پیامبر عثمان را از این كار باز داشت.(73)
برخىدیگر ازاصحاب پیامبر وامامان(ع)، گاه بهعملكردمعصوم انتقاد مىكردند و به زعم خویش در فكر تصحیح بودند كه این باز نشان پایین بودن معرفت و بینش آنان بود.
حضرت عبدالعظیم حسنى در هیچ كدام از این دو گروه نبود؛ او در زمره تسلیمان محض امامت بود و در طول مصاحبت و همراهىاش با چند امام، نقطه منفى از او دیده نشد كه این نشان اوج معرفت و اوج تسلیم او است.
18. اختفا و شهادت احتمالى
باتوجّه به تعقیب و مراقبت مأموران عباسى از حضرت عبدالعظیم و با توجه به هجرت، آوارگى و اختفاى ایشان از دست سلطه عباسى در رى و با توجه به نقش عظیم ایشان، شهادت آن حضرت دور از گمان نیست. شاهدى كه این گمان را تقویت مىكند، شهادت همگنانان ایشان است. به علاوه، تشبیه زیارت حضرت عبدالعظیم حسنى سلام الله علیه به زیارت حضرت سیدالشهداء(ع)، كه سمبل مظلومیت و شهادت است، احتمال به شهادت رسیدن ایشان را تقویت مىكند.
در كتاب الشجرة المباركة فى الانساب الطالبیة، ص 64 آمده است كه: عبدالعظیم در رى كشته شد و مزار او بدان جا معروف و مشهور است.(74)
به هر حال هجرت نیز، همچون جهاد امرى مقدس است و اجر فراوانى دارد. خداوند عزوجل مىفرماید:
و من یخرج من بیته مهاجراً إلى اللّه و رسوله ثمّ یدركه الموت فقد وقع أجره على اللّه؛(75) و هر كس به عنوان مهاجرت به سوى خدا و پیامبر او از خانه خود بیرون رود و سپس مرگش فرا رسد پاداش او بر خداست.
گفتنى است كه نجاشى و صاحب بن عباد، مرگ این راوى بزرگ را در پى مریضى ایشان گفتهاند و اشارهاى به شهادت ایشان نداشتهاند.(76)
19. ملجأ بودن قبر حضرت عبدالعظیم حسنى(ع)
در میان قبور فراوانى كه زیارت مىشوند، قبر عبدالعظیم حسنى، پس از امام معصوم(علیهم السلام)
موقعیت بسیار ویژهاى را دارا است، چون:
الف. وى پس از امام معصوم، از بزرگترین امامزادههایى است كه زیارت شدهاند.
ب. بسیارى از صالحان، سالكان و عالمان بزرگ تشیّع وصیت كردهاند كه در جوار حضرت عبدالعظیم به خاك سپرده شوند و آرزوى این همجوارى نشان عظمت حضرت عبدالعظیم است.
پ. در تاریخ سیاسى ایران، بسیارى از گلایهمندان از حكومتها و یا كسانى كه مورد تعقیب سلطهها بودهاند، در حرم عبدالعظیم حسنى بست مىنشستهاند و شكوه حرم عبدالعظیم و احترام و حرمت آن مانع از تعقیب و شكنجه وآزار آنان مىشد.
ت. عنایتیافتهگان و توسل جستهگان به قبر عبدالعظیم حسنى در طول تاریخ بسیارند و این عنایتها و كرامتها نشان مقام عظیم حضرت عبدالعظیم است.
حضرت عبدالعظیم حسنى از معدود ساداتى است كه هم جلالت قدر فوقالعادهاى داشته و هم قبرشان مشخص و معروف بوده است؛ چرا كه عدهاى از نوادگان امامان(ع) چندان برجسته نیستند و عدهاى كه شخصیت فوقالعاده دارند، قبرشان مشخص نیست و در محل قبر آنان اختلاف است، چون على بن جعفر، ولى حضرت عبدالعظیم هم شخصیت بلندمرتبهاى دارد و هم قبرش قطعى، مشخص و معین است. این دو جهت، قبر این سلاله پیامبر را برجسته و ملجأ ساخته است.
20. زیارت حضرت عبدالعظیم حسنى(ع)
صاحب بن عبّاد درباره فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم مىنویسد:
دخل بعض أهل الری على أبی الحسن صاحب العسكر(ع) فقال: أین كنت؟ فقال: زرت الحسین صلواتالله علیه.
فقال: أما إنّك لو زرت قبر عبدالعظیم عندكم. لكنت كمن زار الحسین(ع)؛(77)
فردى از اهل رى خدمت امام هادى(ع) رسید. حضرت از او پرسید: كجا بودى؟ پاسخ گفت: به زیارت قبر امام حسین(ع) رفته بودم. حضرت فرمود: آگاه باش! اگر قبر عبدالعظیم را كه نزد شما است زیارت كنى، چون كسى هستى كه حسین(ع) را زیارت كرده باشد.
محقق میرداماد در الرواشح مىنویسد:
و فى فضل زیارته روایات متظافرة، قد ورد من زار قبره و جبت له الجنة؛(78) درباره فضیلت زیارت عبدالعظیم روایات بسیارى آمده است. در روایت است كه هركس به زیارت قبر وى برود، بهشت بر او واجب مىشود.
اینكه زایر قبر حضرت عبدالعظیم حسنى بهشتى مىشود و زیارت قبر آن حضرت چونان زیارت قبر سید شهیدان حسین بن على(ع) ارزش مىیابد، نشان شخصیت ارجمند و ارزشمند صاحب قبر است.
بى جهت نیست كه تشبیه زیارت او به زیارت حضرت سید الشهداء(ع) این حدس را در انسان قوى مىسازد كه این بزرگ مرد از سلاله آل محمد(ع) در نهایت به فوز شهادت نائل آمده است، آنگونه كه برخى بدان اشاره كردهاند.
شخصیتى كه دارنده ارزشهاى فراوان است، پاره تن پیامبر است، نسب او با چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبى(ع) مىرسد، از مدینه و دیار خویش هجرت مىكند، آواره شهرها مىگردد و مدتها در رى مخفیانه به سر مىبرد و شیعه كم كم با او آشنا مىشود و به محضرش راه مىیابد؛ چنین شخصیت بزرگ و شناخته شدهاى كه از سوى حكومت وقت به جرم دوستى با خاندان پیامبر اكرم(ص) مورد تعقیب است و در شهرها به عنوان نامهرسان مىچرخد، تا از دشمن در امان بماند؛ آیا با این همه، احتمال نمىرود كه وى پس از شناخته شدن در رى و اقبال شیعه به وى، از سوى حكومت و به دست ظالمان به شهادت رسیده باشد.
و آیا تشبیه زیارت او به زیارت سیدالشهداء(ع) اشاره تلمیحى به این پایان فوزبخش شهادت نیست.
او كه هم حسنى و هم حسینى است، از جد بزرگوار خویش امام حسین(ع) فرار و آوارگى را به ارث برده است.
چون امام حسین(ع) كه مأمنى نداشت و از سوى دشمن در تعقیب بود، تا آنجا كه خانه خدا و مكه نیز براى او امن نبود، از شهر و دیار خویش مىگریزد و در شهرها آواره مىشود. هیچ بعید نیست كه در پایان نیز چون سیدالشهدا(ع) به شهادت برسد.
آیا با وجود این همه فضایل، تشبیه زیارت او به زیارت سیدالشهداء(ع) استبعادى دارد؟ و چنانكه در برخى از گفتهها دیده شده، این تشبیه براى ایشان سنگین است؟ آیا اگر گفته شود كه زیارت قبر پاره تن پیامبر، چونان زیارت قبر پیامبر است، چنین تشبیهى درست نیست؟ وجه شباهت در این تشبیه بسیار روشن است:
همین كه بهشت براى زایر او واجب مىشود، مىتواند وجه شباهت در این تشبیه باشد.
همچنین اینكه او از نسل پیامبر است و نسبش به فرزندان بلافصل پیامبر(ص) مىرسد، مىتواند وجه شبه در این تشبیه باشد. همین فرار، آوارگى و شهادت احتمالى او مىتواند وجه شباهت در این تشبیه بلند باشد.
سه عنصر در زیارت باید در نظر گرفته شود:
یك. مقام و عظمت مزور (صاحب مزار).
دو. كرم معطى.
سه. رنج، معرفت و محبت زایر.
بى تردید با توجه به مقام عظیم حضرت عبدالعظیم(ع) كه مورد زیارت قرار گرفته و كرم بى كران و نامحدود خداوند كریم و معرفت و محبتى كه باید در هر زایرى در نظر گرفت، جاى هیچ استبعادى را براى پاداش زیارت حضرت عبدالعظیم، همانند پاداش زایر امام حسین(ع) باقى نمىگذارد.
پی نوشت:
42. ص 153، ح 52.
43. ص 69، ح 16 و ص 93، ح 31.
44. مسند كنگره، ح 83.
45. همان.
46. همان.
47. عزیزاللّه عطاردى قوچانى، عبدالعظیم حسنى حیاته و مسنده، ص 25.
48. الرواشح السماویة، ص 86.
49.معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 54.
50. تحف العقول، باب ماروى عن أبیجعفر الباقر(ع)، حدیث اوّل.
51. الكافى، ج 2، باب الطاعة و التقوى، ح 2.
52. خاتمه مستدرك به نقل از رساله صاحب بن عباد.
53. سوره مائده، آیه 3.
54. سوره نور، آیه 55.
55. سوره آل عمران، آیه 19.
56. نهجالبلاغه، خطبه 91.
57. میزان الحكمة، ج 2، ص 1354، ح 8869.
58. معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 104-105.
59. همان.
60. رجال النجاشى.
61. خاتمه مستدرك به نقل از رساله صاحب بن عباد.
62. سوره یس ، آیه 61.
63. «افضل الاعمال احمزها».
64. خاتمه مستدرك به نقل از رساله صاحب بن عباد.
65. وسائل الشیعه، ج 18، ص 101، چاپ اسلامیه، كتاب القضاء، باب 11 از ابواب صفات القاضى، ح 9.
66. خاتمه مستدرك به نقل از رساله صاحب بن عباد.
67. وسائل الشیعة، ج 18، ص 106، باب 11 از ابواب صفات القاضى، ح 27.
68. همان، ص 104، باب 11 از ابواب صفات القاضى، ح 19.
69. رجال النجاشى، ص 447.
70. همان.
71. نهج البلاغه، حكمت 301.
72. مسند حضرت عبدالعظیم حسنى(ع)، ح 50، به نقل از اختصاص شیخ مفید، ص 247.
73. معجم رجال الحدیث، ج 12، ص 140.
74. به نقل از مقاله(عظمت و شخصیت حضرت عبدالعظیم از دیدگاه امامان و عالمان) نوشته دكتر سید جعفر شهیدى.
75. سوره نساء، آیه 100.
76. رجال النجاشى و خاتمه مستدرك.
77. سفینة البحار، واژه عبدالعظیم.
78. همان.
منبع: فصلنامه علوم حدیث
چهارشنبه 31/6/1389 - 20:12