آفرینش روز و شب، زیبایی زمین و كهكشانها، درخشش ستارگان فروزان، همه حاكی از وجود پروردگار یكتاست، پس از او اطاعت می كنیم، چون او معین كرده كه مرگ آغاز جاودانه هاست.
كاش می شد باردیگر سرنوشت از سر نوشت
كاش می شد هر چه هست بر دفتر خوبی نوشت
كاش می شد از قلمهایی كه بر عالم رواست با محبت, با وفا, با مهربانیها نوشت
كاش می شد اشتباه هرگز نبودش در جهان داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت كاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود كاین همه ای كاشها بر دفتر دلها نوشت
قربان شما.حسین
خدایا تو را می پرستم و تنها تو را دوست دارم
خدایا به من قدرتی عطا کن که بتوانم آن باشم که تو می خواهی
خدایا تو را در بی کسیهایم به چشم دل نظاره گر بوده ام ، چگونه باید تو را بخوانم؟
خود نمی دانم
خدایا این تویی که همه ی وجودم را به
تو تقدیم می کنم.
خسته نباشید عزیزان.حسین
سر گشته ام از این همه راهی که ندارم
گاهی که تو را دارم و گاهی که ندارم
من مانده ام و لایق تیغی که نبودم
من مانده ام و فرصت آهی که ندارم
عشق کنار هم ایستادن زیر باران نیست...!!!
عشق این است که یکی برای دیگری چتر شود و دیگری هرگز نفهمد چرا خیس نشد.
حسین.و
زندگی مثل یه دیكته اس
هی می نویسیم، هی غلط می نویسیم، هی پاك می كنیم دوباره هی می نویسیم، هی پاك می كنیم
غافل از اینكه عزرائیل داد میزنه: برگه ها بالا
پس زود بنویسد تا دیر نشده...
مهربانی را در نگاه منتظر كودكی دیدم
كه آبنباتش را به دریا انداخت تا آب شیرین شود
رنگین كمان
پاداش كسی است كه تا آخرین قطره زیر باران می ماند
نمینویسم، چون میدانم هیچ گاه نوشتههایم را نمیخوانی
حرف نمیزنم، چون میدانم هیچ گاه حرفهایم را نمیفهمی
نگاهت نمیكنم، چون تو اصلا نگاهم را نمیبینی
صدایت نمیزنم، زیرا اشكهای من برای تو بیفایده است
فقط میخندم، چون تو در هر صورت میگویی من دیوانهام
دوستون دارم بچه ها
دلی گفت: كه آخر چه بود حاصل من؟
عشق فرمود: تا چه بگوید این دل من!
عقل نالید: كجا حل شود این مشكل من؟
مرگ خندید: در این خانهی ویرانهی من
دوست آن نیست كه هر لحظه كنارت باشد،
دوست آن است كه هر لحظه به یادت باشد.
قربون همه دوستان تبیانی خودم .حسین