شكایت عشق ندیدی چشمهایم زیر پایت جان سپرد آخر گلویم از صدای های هایت جان سپرد آخر نفهمیدی صدایم بغض سنگینی به دوشش بود به دوشش بود اما از جفایت جان سپرد آخر نترسیدی بگوید عاشقی نفرین به آیینت كه از چشمان جادویت خدایت جان سپرد آخر نمی دانی و می دانم كه می دانم نمی دانی كه دل در خواهش آن انزوایت جان سپرد آخر چقدر عزلت نشینی از برای یار دلگیر است بخوان شعرم كه شعرم در هوایت جان سپرد آخر ... فریاد
هرگاه دلت هوایم را کرد، به آسمان بنگر و ستارگان را ببین که همچون دل من در هوایت می تپند.
بیا با پاک ترین سلام عشق آشتی کنیم
بیا با بنفشه های لب جوب آشتی کنیم
بیا ازحسرت و غم دیگه باهم حرف نزنیم
بیا برخنده ی این صبح بهار خنده کنیم
گاهی اوقات آرزو می کنم ای کاش تک پرنده عاشقی بودم که میان صدها هزار پرنده بتوانم به قله بلند سرزمین هستی برسم و پرواز کان نغمه سر دهم که... من شیدای تو وعاشقانه دوستت دارم
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست...
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود ،صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد!
یامهدی جان
یک جمعه دیگر هم گذشت و تو نیامدی مولای من
باز انتظار تا جمعه ای دیگر...
کنار آشیان تو آشیانه می کنم فضایه آشیانه را پر از ترانه می کنم کسی سوال می کند بخاطر چه زنده ای؟ و من برای زندگی تو را بهانه می کنم ...
نور دلیل تاریکی بود
و سکوت دلیل خلوت،
تنها عشق بی دلیل بود که تو دلیل آن شدی
موفق باشید. حسین
زندگی سه چیز است:
اشكی كه خشك میشود!
لبخندی كه محو میشود!
یادی كه میماند و فراموش نمیشود...
دوست داشتی نظر بده :حسین
چقدر عجیبه كه تا مریض نشی كسی برات گل نمی یاره
تا گریه نكنی كسی نوازشت نمی كنه
تا فریاد نكشی كسی به طرفت بر نمی گرده
تا قصد رفتن نكنی كسی به دیدنت نمی یاد
و تا وقتی نمیری كسی تورو نمی بخشه
موفق باشین : حسین
در خواب ناز بودم شبی....
دیدیم كسی در میزند....
در را گشودم روی او دیدم غم است در می زند...
ای دوستان بی وفا...
از غم بیاموزید وفا...
غم با آن همه بیگانگی...
هر شب به من سر می زند...