• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 275
تعداد نظرات : 483
زمان آخرین مطلب : 4723روز قبل
خواستگاری و نامزدی
زندگی در صدف خویش،گوهر ساختن است.از پیش شعله گذشتن و نگداختن است.

 

 

زندگی زیارتیست همیشگی که هدفش سفر است

 

زندگی دنیای سیاهی است که باید با روشن کردن چراغ های امید آن را روشن کنیم

تقدیم به همه شما دوستای عزیزم
سه شنبه 28/2/1389 - 14:27
خانواده
کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید.لذا من با این کوچکی بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟!خداوند پاسخ داد:از میان تعداد بسیار فرشتگان من یکی را برای تو در نظر گرفته ام و از تو نگهداری خواهد کرد.اما هنوز کودک مطمئن نبود که میخواهد برود یا نه.اما اینجا در بهشت من کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند.خداوند لبخند زد:

فرشته برایت آواز می خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد.تو عشق او

را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.

کودک ادامه داد : من چطور میتوانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی

زبان آنها را نمی دانم ؟خداوند او را نوازش کرد و گفت:

فرشته تو زیباترین و شیرین ترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی

در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد که چگونه صحبت کنی.کودک با ناراحتی گفت:وقتی می خواهم با شما صحبت کنم چه کنم؟خدا برای این سوال هم پاسخی داشت:فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنیکودک سر را برگرداند و پرسید:

شنیده ام در زمین انسانهای بدی زندگی می کنند. چه کسی در برابر

آنها از من محافظت می کند؟فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد . حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.کودک با نگرانی ادامه داد:

اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت

خواهم بود.فرشته ات همیشه در مورد من با تو صحبت خواهد کرد و ب

ه تو راه بازگشت به سوی مرا خواهد آموخت. اگر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود.

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد.

کودک می دانست که به زودی باید سفرش را آغاز کند.او به آرامی یک سوال دیگر پرسید:خدایا من باید همین حالا بروم لطفا نام فرشته ام را به من بگوئید؟خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد:

نام فرشته ات اهمیتی ندارد .به راحتی می توانی او را مادر صدا کنی.

سه شنبه 28/2/1389 - 14:25
خواستگاری و نامزدی
 

 

هر چه پیش می روم سعی می کنم انچه که در پشت سرم است

 

دفن کنم . خوب نگاه می کنم دری بزرگ و چوبی نمایان می شود

درست است با خط زیبایی نوشته شده نا امید نشو ان قدر این در

را بزن تا به رویت باز شود

کلون در را محکم می زنم جوابی نمی اید چشمانم تر می شود

ولی ان صدا به من تذکر خوبی داد ان قدر بزن تا جوابت را

از صاحب خانه بگیری و در باز شود.

پس این بار محکمتر و با حالتی التماس امیز دست بی رمق خود را

به در می کوبم و از ته دل ناله ای از سر بی پنا هی می زنم

از پشت ان در ندای مهربانی مرا صدا می زند :

ای بنده خدا بیا ما دوست داریم بیشتر صدای پاک

تو را بشنویم بیا ما همیشه پشت در این خانه منتظر تو هستیم

در باز می شود و من بی اختیار به سوی نورالنور واقعی

و صاحب صدا می روم.

               

                                                               " دست نوشته های مادر..؟..."

سه شنبه 28/2/1389 - 14:23
خواستگاری و نامزدی
روضه گرد بالت شكسته است اگر غمت مباد ! شهادت بال نمی خواهد ، حال می خواهد - بال را پس از شهادت می دهند نه پیش از آن ----
روضه گرد دعای صحت و حرز سلامتی مینی است - كه زیر پای چپ سید مرتضی آوینی است - اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلك تحت رایه ولیك
روضه گرد صفایی ندارد ارسطو شدن - خوشا پر كشیدن پرستو شدن - پس از شهدا ، من نه از رفتن ، كه از ماندن می ترسم - می ترسم مرده بمانم ، می ترسم مرده بمیرم ----- سلامتی حضرت حجت و طول عمر ولی امر مسلمین آقا سید علی خامنه ای و شادی روح امام و شهدا صلوات ----
 
مرتضی صابری سلام رفیقای نامرد.قرارنشدماروعاشق خودتون كردین بدون اینكه مابخوایم.رفیقاتنهاشدم دلم گرفته ازجامعه ازمردم ازكسائی كه میخوان رهبرمو اذیت كنن.البته هیچ غلطی نمیتونن بكنن .خدایامنوشهداداریم دعامیكنیم به حق پهلوی شكسته ی مادرمون دشمنای داخلی وخارجی مملكتمون رونابودونیست بگردان/الهی آمین
جعفر آی شهدا ، من رو هم دعا كنید شهید بشم . دیگر تاب دیدن خون دل خوردن عزیز زهرا مقام عظمای ولایت را دارد . دلم خون می شود وقتی می بینم یه عده ای كه اسم انقلابی و یار امام را بر خود انتخاب كرده اند باعث م شن علی زمان سر در چاه كنه و درددلهاش را با چاه بگه . دعا كنید منم شهید بشم . دعا كنید  چند کلامی از دفتر یاران خوندی کسایی که موندن و رفیقاشون رفتن ....آلبوم عکسا رو میبیننیاد آهنگ حاج سعید حدادیان افتادمیاد امام و شهدا دل و میبره کرببلا ....این رفیقم پور احمده ...
 
پنج شنبه 16/2/1389 - 10:25
خواستگاری و نامزدی

باسمه تعالی

فرم ثبت نام

سفر زیارتی .سیاحتی و همیشگی آخرت

 

لطفا ابتدا گذرنامه زیر را تکمیل کنید:

نام: انسان    نام خانوادگی: آدمی زاد   نام پدر: آدم     نام مادر: حوا

نژاد: خاکی   لقب: اشرف مخلوقات   صادره از: دنیا    ساکن: زمین

مرز عبور: پل صراط   مقصد: بهشت یا جهنم        ساعت حرکت: هر وقت خدا بخواهد

وسائل مورد نیاز:

1-ولایت ائمه اطهار (ع) و بیزاری از دشمنانشان.  2-رضایت امام زمان (عج).   3-انجام واجبات

و ترک محرمات.   4- امر به معروف و نهی از منکر.   5- دعای والدین و مومنین.  6- نماز اول وقت.

7-صداقت.   8-وفای به عهد.   9-دو متر پارچه سفید.

توجه:

ا-خواهشمند است جهت رفاه و ایمنی خود خمس و زکات مال خود را قبل از پرواز بپردازید

2-از آوردن ثروت. پول. مقام. منزل. ماشین حتی داخل فرودگاه جدا خودداری نمائید

3-حتما قبل از حرکت به بستگان خود تذکر تا از آوردن دسته گل های سنگین. سنگ قبر گران. و

تجملاتی و نیز مراسم های پر خرج و غیره خودداری نمایید

5-جهت یادگاری قبل پرواز اموال خود را بین فرزندان و امور مربوط به فقرا تقسیم نمائید

6-در صورتیکه قبل از پرواز به مشکلی برخوردید با شماره های زیر تماس حاصل فرمائید:

186 سوره بقره 45 سوره نساء 129 سوره توبه 55 سوره اعراف آیات 2و3 سوره الطلاق

برای کسب اطلاعات بیشتر در تمام اوقات شبانه روز به صورت رایگان . مستقیم و بدون وقت قبلی به

.قرآن و سنت پیامبر (ص) مراجعه فرمائید

 

امیدواریم سفر آسوده ای در پیش داشته باشید.!!!

 

سرپرست مجری سفر : حضرت عزرائیل

سه شنبه 14/2/1389 - 15:53
شعر و قطعات ادبی

کدامین آتشین سیما از این صحرا گذر دارد

که از دیوار و در بوی پر پروانه می بارد

دوشنبه 13/2/1389 - 16:1
شعر و قطعات ادبی

 

نگاه خیس -

 به وصف هیچ کس جز "تــو "دم نخواهــم زد ....................... خوشا کسی که اگر شاعر است شاعر توست.

يکشنبه 12/2/1389 - 12:38
شعر و قطعات ادبی

 


   نگاهت
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم

 

چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم

به تو آری به تو یعنی به همان منظر دور

به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور


 

يکشنبه 12/2/1389 - 12:28
خواستگاری و نامزدی

بنشین کمی و خاطره ها را ورق بزن!


هی خط بزن بروی من! اما ورق بزن!


یک یک تمام فاصله ها را زیاد کن...


" ما " را بِبُر! " منِ تنها" ... ورق بزن!


 

هر جا که بین تو و من نوشته " با "...


پاکش بکن گلم! بکنش " تا " ... ورق بزن!


 

یکجا نوشته بودی اگر مالِ من شوی.........


بگذر... که شب رسیده به فردا!!! ورق بزن!


 

آتش بزن به من، به خودت، دفترت، ولی...


تا " من، تو و کناره ی دریا............. " ورق بزن!


 


آنجا که روزهای عزیزی گذشته بود...........


بنشین شبی و خاطره ها را ورق بزن...


يکشنبه 12/2/1389 - 12:24
ادبی هنری
جمعه ای دیگر....

تا کی برای دیدن رویت  دعا    کنم               تاکی دودست خویش به سوی خدا  کنم

در پیشگاه قدس تو  از خاک  کمترم              بگذار  خاک   پای   تو را    توتیا کنم

جبرئیل مفتخر به گدایی کوی توست            لایق  نیم  گدای  تو  خود  را  صدا   کنم

امید   زندگانی  من  مهدی     عزیز            هرجا  روم برای ظهورت   دعا    کنم

 

اهل آخر الزمان:

رسول اکرم(صلی الله علیه وآله):زمانی بر امت من می آید که در آن زمان درون آنها

پلید می شود ولی ظواهر آنها به طمع دنیا آراسته می گردد٬به آنچه در پیشگاه

خداوندی است دل نمی بندند٬کارشان ریا و تظاهر است ٬ خوف از خدا به دلشان راه

نیاید و خداوند آنها را به عذابی فراگیر دچار سازد٬آنها خداوند را همچون آدم غریق

(کسیکه در آب غرق می شود )میخوانند و خداوند دعایشان را مستجاب نمی کند.

 



ای گل جوانم آتش زدی به جان

از غمت برآید زسینه آه سردم

بی تو من که دیگر علی کوچه گردم



پنج شنبه 9/2/1389 - 12:50
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته