• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 275
تعداد نظرات : 483
زمان آخرین مطلب : 4718روز قبل
شعر و قطعات ادبی

 

 بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو

یه وجب خاک مال من هر چی می کارم مال تو

اهل طاعونی این قبیله ی مشرقی ام

تویی این مسافر شیشه ای شهر فرنگ

پوستم از جنس شبه پوست تو از مخمل سرخ

رختم از تاول تنپوش تو از پوست پلنگ

تو به فکر جنگل آهن و آسمون خراش

من به فکر یه اتاق اندازه ی تو واسه ی خواب

تن من خاک منه ساقه ی گندم تن تو

تن ما تشنه ترین ، تشنه ی یک قطره ی آب

شهر تو شهر فرنگ آدماش ترمه قبا

شهر من شهر دعا همه گنبداش طلا

تن تو مثل تبر تن من ریشه ی سخت

تپش عکس یه قلب مونده اما روی درخت

نباید مرثیه گو باشم واسه خاک تنم

تو آخه مسافری خون رگ اینجا منم

تن من دوست نداره زخمی دست تو بشه

حالا با هر کی که هست هر کی که نیست داد میزنم

 

************************

مناجات با آقا....

پنج شنبه 21/5/1389 - 13:38
رمضان

« اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان »



    حلول ماه مبارک رمضان  مبارک . وبلاگ نوای دل


ماه رمضان آمد، آن بند دهان آمد
زد بر دهن بسته تا لذت لب بیند
آمد قدح روزه، بشکست قدح ها را
تا منکر این عشرت بی باده طرب بیند


رمضان  از راه می‌رسد تا این بار با آغازین روزهای ماه تعلیم وتربیت قرین گردد و ما را به این اندیشه بخواند که چه زود سالی دیگر را گذراندیم و دوباره به آستانه مقدس رمضان پا نهادیم . سرعت عجیب عمری که از کف می دهیم ، با هلال ماه رمضان به ما گوشزد می شود . آری،رمضان اینگونه می آید و دریغ که نشانه آمدنش تنها در این باشد که زمان گستردن سفره های غذایمان تغییرکند و روح دنیا طلب مان ، در هیاهوی افطاریها و سحریها تنها دلخوش به نخوردن و نیاشامیدن گردد .
. . . رمضان با هدفی والاتر می خواهد که نه تنها ساعاتی را از خوردن و آشامیدن باز ایستیم ، بلکه مهم تر از همه چیز ، گوهر دل را به صیقل امساک و روزه جلا بخشیم و آلودگی را از تار و پود قلب و روحمان بزداییم .


 


این گونه است که ندا می دهد :


 


ای روزه داران اگر چنین می خواهید ، دهان از آنچه غیر خدایی است ببندید و چشم را به آنچه شیطانی است نگشایید و گوش را آلوده هر زمزمه پلید نسازید و حتی خیال باطل را هم از دروازه دلها بزدایید.

چهارشنبه 20/5/1389 - 13:13
خاطرات و روز نوشت
پوشش، سپری در برابر راهزنان گوهر عفاف
   
پوشش زن عفاف اوست و عفاف او خدمتی است به سلامت اخلاق جامعه،دختران و زنان شایسته با آراستن خویش به پوشش اسلامی، بزرگترین معلمان و آموزگاران اخلاق وپاکی و فضیلت در جامعه اند، آنان که در تن خود را ارزشمندتر از آن میدانند که اجازه دهند...
   

 

 

 

سه شنبه 19/5/1389 - 14:34
خانواده

 

یاصاحب الزمان

غروب نم نم بارون چشمای تو

همه بارون آسمون یطرف اشکای تو یطرف

همه اشکای ما یطرف

اشک صاحب ما یطرف

یاسیدی...

خدایا تو میدونی ما چه جوری از دنیا میریم

فرداها و فرداها اگه زنده ایم خلوت هامون جه جوریه

بیا الان یه جوری قلم و رقم بزنیم

که من دیگه توو خلوتام با تو باشم

دیگه من هرگز بی تو نباشم

بی تو هرگز از خدا نکنم

(غلام علی رجبی)

با خوبا ساختن چیزی نیست

بامن بساز خداجون

من به تو مینازم

توام به من بناز خداجون....

جوونا شما مال امام زمانید

شماسرمایه ولی عصرید

قدرخودتون رو بدونید

شاید به خیلیا نرسه

سربازیش مال شما باشه

شاید رکابش رو شما درک کنید آماده باشید

دلی دارم که دائم در هوای یار میباشد

خداروشکرکه خلق من برای یار میباشد

ایشاالله وقتی اومد اگه ما نبودیم دست تون رسید

سلام مارو هم برسونید

خوشا آنکه بود گمنام کس قدرش نمیداند

ولی در خلوت خود آشنای یار میباشد

هزارسازو آواز آمدبگوش اما....!!

صدایی راکه شنیدم صدای یار میباشد

هرآنکه سفره اش رزق و حلال و پاک را داراست

میان خانه خود هم غذای یار میباشد

آخه صبح و شب امام زمان گریه میکنه

هرکس نشناسد ره سرمه دل مقصود

سوگند خدا راکه خدا را نشناسد

اگریارمایی

بگوپس کجایی

سراغم نیایی

بیا بیا بیا


مناجات شعبانیه حاج سعید حدادیان داشت میخوند  به دلم اینقد نشست

خواستم به شمام بگم بخونیداین متن و ...خرج یه نگاه و شما به این نوشته ها

گذرقدمای آقا به دلامونه

ماه شعبان مناجات قشنگش تموم شد ماه رمضان رو در پیش داریم این ماه ...ماه خداست  روزه نگاه دل و زبون ..

روزه نفس  .. سمت خداییا جاده خدا یطرفست بقول حاج آقا که نقل قولی از کسی بود ...

گفت:توروبه جان مادرمون خانم  فاطمه الزهرا این ماه گناه نکن...بخدا آثارشو بعد ماه رضان میبینید

بامن سراپاتقصیر بود....

یاحق التماس دعا مناجات شعبانیه رو این روز آخر بخونیم

 

 

سه شنبه 19/5/1389 - 13:58
محبت و عاطفه

 

 

 به خدا التماس كردم تا چرخ روزگار را بر وفق مراد تو بچرخاندتا الهه عشق از حمایت ما روی برنگرداندمن ، دریا   و زمین   و  آسمان وستاره  را به حرمت شكوه عشق تو تقدیس میكنم.
يکشنبه 17/5/1389 - 21:18
دانستنی های علمی
ارزش / valueارزش یك خواهر را از كسی بپرس كه آن را ندارد.ارزش ده سال را از زوج هایی بپرس كه تازه از هم جدا شده اند.ارزش چهار سال را از یك فارغ التحصیل دانشگاه بپرس.ارزش یك سال را از دانش آموزی بپرس كه در امتحان نهایی مردود شده است.ارزش یك ماه را از مادری بپرس كه كودك نارس به دنیا آورده است.ارزش یك هفته را از ویراستار یك مجله هفتگی بپرس.ارزش یك ساعت را از عاشقانی بپرس كه در انتظار زمان ملاقات هستند.ارزش یك دقیقه را از كسی بپرس كه به قطار ، اتوبوس یا هواپیما نرسیده است.ارزش یك ثانیه را از كسی بپرس كه از حادثه ای جان سالم به در برده است.ارزش یك میلی ثانیه را از كسی بپرس كه در مسابقات المپیك مدال نقره برده است.زمان برای هیچ كس صبر نمی كند . قدر هر لحظه خود را بدانیم .قدر آن را بیشتر خواهید دانست كه بتوانید آن را با دیگران نیز تقسیم كنید. برای پی بردن به ارزش یك دوست آن را از دست بده.
يکشنبه 17/5/1389 - 21:13
خاطرات و روز نوشت

 

 

بار الها ! هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر ، عمری گرفته ای ،

خدایا ... رها مکن.


اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم... اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم... اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم... اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم. وقتی كه بچه بودم هر شب دعا میكردم كه خدا یك دوچرخه به من بدهد.. بعد فهمیدم كه اینطوری فایده ندارد. پس یك دوچرخه دزدیدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشهی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن ؟دکتر شریعتی

 

يکشنبه 17/5/1389 - 21:10
شعر و قطعات ادبی
 

 

شعرهایم ترانه نیست

حرف عاشقانه نیست

آواز خوش هزاره نیست

شعرهایم همه درد است و این درد، بهانه نیست

شعرهایم رنگ ندارد، ... وزن و آهنگ ندارد

گفته بودم شعر من ترانه نیست

پاییز است و هرگز بهاره نیست

شعرهایم دردهای كهنه است

دردی كه هرگز غریبه نیست

شعرهایم هرچه هست از خوب از بد

بهترین از این برایم سرایه نیست

 

سروده شده توسط:  رومینا

شنبه 16/5/1389 - 12:34
دانستنی های علمی
یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک اسکناس هزار تومانی را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ دست همه حاضرین بالا رفت. سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن می خواهم کاری بکنم. و سپس در برابر نگا ه های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و پرسید: چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ و باز هم دست های حاضرین بالا رفت. این بارمرد، اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آن را روی زمین کشید. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: خوب، حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟ و باز دست همه بالا رفت. سخنران گفت: دوستان ، با این بلاهایی که من سر اسکناس در آوردم، از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستید. و ادامه داد: در زندگی واقعی هم همین طور است، ما در بسیاری موارد با تصمیمــاتی که می گیریم یا با مشکلاتی که روبرو می شویم، خم می شویم، مچالــه می شویم، خاک آلود می شویم و احساس می کنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم، ولی این گونه نیست و صرف نظر از این که چه بلایی سرمان آمده است هرگز ارزش خود را از دست نمی دهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند، آدم با ارزشی هستیم.
شنبه 16/5/1389 - 12:31
خواستگاری و نامزدی

مهربانی را از پسر بچه ای یاد بگیر که به امید شیرین شدن دریا آبنبتش را تو ی اون می ندازه
چهارشنبه 13/5/1389 - 21:38
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته