• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 104
تعداد نظرات : 29
زمان آخرین مطلب : 5169روز قبل
طنز و سرگرمی

تفاوتهای زنان و مردان:

● برنامه مورد علاقه:

وقتی قرار باشد که خانم برای رفع خستگی تلویزیون را روشن کند، معمولاً مایل است فیلم خانوادگی یا در نهایت فیلمی کمدی تماشا کند؛ اما آقا اغلب از دیدن مسابقات ورزشی یا تماشای راز بقا لذت می برد.

● دست خط:

مردها زیاد به دستخط خود اهمیت نمی دهند. آنها از روش خرچنگ قورباغه استفاده می کنند، مثل اغلب دکترهای مرد؛ اما زنها برای نوشتن از خودکار و روان نویس های خوشبو و رنگارنگ استفاده می کنند و به «ی» و «ها» و «ن» قوس زیبایی می دهند. حتی وقتی می خواهند همسرانشان را ترک کنند، یادداشتی می نویسند و علت را توضیح می دهند. گاهی برای شیرین کاری هم که شده، در انتهای نامه شکلکی هم می کشند.

● خوار و بار:

 زن فهرستی از اجناس مورد نیازش را تهیه می کند و برای خریدن آنها به فروشگاه می رود. مرد آن قدر صبر می کند تا محتویات یخچال ته بکشد و سیب زمینی ها جوانه بزند، آنگاه به سراغ خرید می رود. مرد به نیازهایش فکر نمی کند و در فروشگاه هر چیزی که به نظرش خوب برسد فورای آن را می خرد.

● آینه:

مردها خودشان را در آینه برانداز می کنند و به هر شکل و شمایلی که باشند خود را می ستایند. زنان تصویر خود را در هر سطح صیقلی برانداز می کنند: آینه دستی، آینه قدی، در و پنجره فروشگاهها، شیشه روی میز، ... .

● تلفن:

مردان تلفن را وسیله ای ارتباطی برای ارسال پیامهای ضروری به دیگران می دانند؛ اما زنان وقتی با هم به مدت دو هفته به مسافرت می روند، بعد از جدا شدن و رسیدن به خانه، تلفن را بر می دارند و به مدت سه ساعت دیگر با همان دوست درباره همان مسافرت صحبت می کنند.

● یافتن نشانی:

وقتی زنی در حال رانندگی است و احساس می کند که راه را گم کرده، سریع کنار فروشگاهی توقف می کند و نشانی صحیح را می پرسد؛ اما مردان این را نشانه ضعف می دانند. آنها هرگز برای پرسیدن نشانی نمی ایستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان می چرخند و دست آخر چنین جملاتی را می گویند: فکر کنم یه راه بهتر پیدا کردم، می دونم که باید همین نزدیکی باشه، تابلوی آن مغازه به نظرم آشناست...؛ و مجدداً دور خودشان می چرخند.

·   آینده:

زن تا زمانی که ازدواج نکرده نگران آینده است؛ اما مرد بعد از اینکه ازدواج کرد، نگران آینده خواهد شد.

● پذیرش اشتباه:

زنان افراد منطقی اند و بعضی اوقات قبول می کنند که اشتباه کرده اند؛ اما آخرین باری که مردی اشتباهش را پذیرفت، دقیقاً ۲۵ قرن پیش بود.

جدی نگیرید                                        محمد اجاقی

جمعه 16/9/1386 - 18:45
طنز و سرگرمی

تعرفه های جدید گدایی:

* الهی روز بد نبینی: 500 تومان!

* خدا به جوونیت رحم کنه، یه کمکی بکن:  600 تومان!
* خدا یک در دنیا صد در آخرت بهت عوض بده: 800 تومان!
* شب جمعه است، خیر امواتت یک کمکی کن: 1000 تومان!
* خدا به کسب و کارت برکت بده: 1200 تومان!
* انشاالله هیچ وقت محتاج کسی نشی: 1500 تومان!
* خدا عزیزانت رو برات نگه داره: 2000 تومان!
* به من گشنه مریض در راه مونده گرفتار کمک کنید: 2500 تومان!

اعضای محترم، این تعرفه ها بعد از ابلاغ اجرایی است و تمرد از آن مستوجب اخراج عضو خاطی خواهد شد.

با تشکر، هیئت رئیسه گدایان

                                                          محمد اجاقی

جمعه 16/9/1386 - 18:35
ادبی هنری

راز گلها : اشاره نیلوفر


نیلوفر که از بیداریش بهره ای بیشتر بود،او را آواز داد که ای اندوهگین! زردی رخساره مرا نمی بینی و اشک جاری مرا نمی نگری؟

چگونه از سرنوشت بگریزم با اینکه من به ننگ و نام خویش خرسندم و از عشق تهی نیستم. بوستان ها سرای من اند و برکه ها بستر من و اگر تو را از عشق بهره ای است با منت باید مدارا کرد،من عاشق صفای آبم.

شب و روز پیوسته با اوبم و شگفتا که پیوسته شیفته و دلداده اویم و تشنه او و هر کجا هست همراه اویم.چون روز بر آید چشم خود را می گشایم و آب،از اینکه به دیگران در نگرم،احساس رشک می کند و چون شب فرا رسد مرا از پایگاه خویش فروتر برد و در خویش نهان دارد و من در آشیانه و اندیشه خود فرو می روم و در خلوت یاد خود ،و چون آن نور چشم را بینم اشک در چشمانم جریان یابد.

در آن هنگام بی خبران نمی دانند که من در کجایم و آن که ملامتگر است میان من و معشوق فرق نمی نهد.هر جا که عشق می کشیدم میروم و چون تشنه شوم سیرابم می کند و چون در خواب فرو روم بستر من می شود .

پس زندگی من به زندگی ا وست و بازمانده شهود من به پایداری او. و میان من و ا و هیچ فاصله ای نیست و اگر آب نبود هیچ نشانی ا ز من باقی نمانده بود.

                             منطق ا لطیر عطار نیشابوری صفحه 142

چهارشنبه 14/9/1386 - 0:4
شعر و قطعات ادبی

من اینك باز می گویم

كلامم را  و شعرم را

برایت راز می گویم

تو ای نیلوفر زیبا

تو ای تنها و بی همتا

چنان در سحر زیبای كلامت

مانده ام مفتون

چنان با حرف حرف شعر تو

جدا گشتم از این گردون

كه دیگر هیچ حرفی جز كلام

دوستت دارم

نمی دانم . نمی خواهم

نمی خواهم دگر این گیتی پست دغل پرور

كه دیگر من تو را دارم

به استقبال تو این بی زبون آمد

برایت هدیه ایی دارد

اگر چه كوچك و كم قدر

كه شاید در نظر آید

و آن جانی ست ناقابل

كه در پیش تو قربان است

یكی شكرانه كوچك

برای عهد و پیمان است

                                                          محمد اجاقی

چهارشنبه 14/9/1386 - 0:1
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته