• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 104
تعداد نظرات : 29
زمان آخرین مطلب : 5140روز قبل
شعر و قطعات ادبی

منتظرم یه قاصدك از تو خبر بیاره
یه قاصدك كه با خودش عطر تنه تو داره

بیاد و همرام خدش تو این شبای گریه
خورشید چشمای تو رو تو آینه ها بیاره

بودن تو مثل نفس نبودنت مثل مرگ
بی تو یه برگ زخمی ام اسیر دست اجل

یه نیمه جونم تو بیاتو بیا كه از تو جون بگیرم
یه بی نشونی كه می خوام از تو نشون بگیرم

حالا كه تمومه لحظه هامو انتظار تو پر كرده برگرد
وای ازاین لحظه هایی كه توی انتظارت دلم بی تو سركرد

نظرا کم شده ها                       محمد اجاقی

جمعه 23/9/1386 - 14:47
خانواده

اگر بپرسی :

به چه عشق می ورزی؟

می شنوی : زندگی!

اگر بپرسی :

از چه می ترسی؟

می شنوی : زندگی!

اگر بپرسی :

به چه می خندی؟

می شنوی : زندگی!

زندگی دیوانه وارترین تجربه یی ست

که امکانش به ما داده شده!

فرصتی برای انسان شدن

و انسان ماندن!

                                              محمد اجاقی

جمعه 23/9/1386 - 14:45
دانستنی های علمی

پلکهای مرطوب مرا باور کن ، این باران نیست که میبارد ، صدای خسته ی من است که از چشمانم بیرون میریزند

---------------------------------------------
هرگز برای عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش. گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که ماه را بر لبانت می نشاند
__________________________________

درود بر تمام عاشقانی که راه عشق را پیمودند و عشق را در سینه حبس کردند و حرمت آنرا نگه داشتند... درود بر تمام عاشقانی که عشق را فهمیدند و از عشق به زیباییها رسیدند
-----------------------------------
خون که قرمزه رنگ عشقه / اما اشک که بیرنگه درد عشقه
----------------------
سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی / شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی

آه باران من سراپای وجودم آتش است / پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی


پروردگارابه من بیاموز دوست بدارم کسانی راکه دوستم ندارند ..عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند...بگریم برای کسانی که هرگز غمم را نخوردند...به من بیاموز لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم ننواختند... محبت کنم به کسانی که محبتی درحقم نکردند...........

-----------------
چه غریبانه میگریست آن شب بی تو تکه ابری که سکوت وجودم رو فهمید و

چه غریبانه خندیدم آن روز که بی تو مرگم را فهمید

-----------------------------------
دلم را هیچکس باور نداشت / هیچکس کاری به کار من نداشت

بنویسید بعد مرگم روی سنگ / با خطوطی نرم و زیبا و قشنگ

او که خوابیده است در این گور / بودنش را هیچکس باور نکرد
----------------------------------

اگر کسی می گوید که برای تو می میرد دروغ میگوید!!! حقیقت را کسی میگوید که برای تو زندگی می کند
-----------------------------------
تنها كسانی كه مارا میرنجانند. عزیزانی هستند كه همیشه كوشیده ایم از ما نرنجند.
------------------------------------
پس از آخرین دیدار با دوستانت یادت باشد که ، به دوستانی فکر کن که دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند
-----------------------------
سعی کن یک مشت آب را در دست بفشاری. خواهی دید که بسرعت ناپدید می شود. اما اگر به آرامی دست ات را در همان آب رها کنی می بینی که با تمام وجود آب را حس می کنی
-----------------------------------
اگر همیشه همان کاری را که انجام داده اید تکرار کنید ، چیزی بیش از آنچه تا کنون به دست آورده اید، به دست نخواهید آورد.
-----------------------------------------
بعضی فکر می کنند منصفانه نیست که
.خدا کنار گل سرخ خار گذاشته است
.بعضی دیگر خدا را ستایش می کنند که کنار خارها گل سرخ گذاشته است
-----------------------------------
خطر متفاوت بودن را بپذیرید اما بیاموزید بدون جلب توجه متفاوت باشید.
-------------------------------------------
در پناه حضور سبز تو ، طوفان غم ، مرا جا می گذارد . در کنارت ژرفای آرامش را احساس میکنم و بی تو سیل بی رحم تنهایی مجالم نمی دهد
---------------------------------
اگر از پایان گرفتن غم هایت نا امید شده ای ، به خاطر بیاور زیباترین صبحی که تا به حال تجربه کرده ای مدیون صبرت در برابر سیاهترین شبی هستی که هیچ دلیلی برای تمام شدن نمی دید ...
-------------------------------------
اگر می دانستی چه قدر دوستت دارم
هیچ گاه برای آمدنت باران را بهانه نمی کردی
رنگین کمان من!!!
 
*****

هر 3 ثانیه یکی تو دنیا میمیره بشمار1 2 3 همین الان یکی مرد یادت باشه یکی از این 3 ثانیه ها نوبت من و توه


*****

تو را برای وفای تو دوست می دارم

وگرنه دلبر پیمانه شكن فراوان است

*****

اگر بوی گلی را دوست نداری شاخه هایش را نشكن

*****

تو این دنیا هر کسی یه نیمه گمشده داره که فقط لایق همونه پس سعی نکن در ساختن پازل زندگیت تقلب کنی
---------------------------

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست و دلم بس تنگ است . بی خیالی سپر هر درد است . باز هم می خندم ، آن قدر می خندم که غم از روی رود.
-----------------------
چی می شد اگه خدا امروز وقت نداشت به ما بركت بده ، چرا كه دیروز ما وقت نكردیم از او تشكر كنیم . چی می شد اگه خدا فردا دیگه ما را هدایت نمی كرد ، چون امروز اطاعتش نكردیم . چی می شد اگه خدا امروز با ما همراه نبود ، چرا كه امروز قادر به دركش نبودیم .
----------------------------
زندگی جدولی است كه هر كس به حل آن پی ببرد ، جایزه اش مرگ است
------------------------------
بهترین راه پیش بینی آینده ، ساختن آن است
----------------------------------------
قلب من در شهر چشمان شما جا مانده است ، قدر یك شب هم شده از آن پرستاری كنید
_________________________________
بر خاک بخواب نازنین،تختی نیست. آواره شدن ,حکایت سختی نیست. از پاکی اشکهای خود فهمیدم . لبخند همیشه راز خوشبختی نیست
__________________________________
گل اگر خشک شود ساقه اش می ماند دوست اگر جدا شود خاطره اش می ماند
______________________________
گر با غم دوریت نسازم چه کنم / با یاد تو گر عشق نبازم چه کنم / چون در نظرم فقط توی ماییه ناز / گر من به تو ای دوست ننازم چه کنم.
-----------------------

می نویسم (( د ی د ار )) تو اگر بی من و دلتنگ منی ... یك به یك فاصله ها را بردار
----------
وقتی شکوفه های بلورین یاس همراه نسیم سحر به سرزمین یارها کوچ می کنند دستهایمان پل عبور عشق می شوند تا قلبمان ایستگاه ابدی همه باشد میثاقی همیشگی عهدی جاودانه با یکدیگر داریم
-----------------------------------------------------
.می گویم : دوستت ندارم دلم اما بهانه اش را می گیرد می گویم : بود و نبودت یکی است جای خالیش اما احساس می شود آن لحظه که نیست می گویم : دست از سرم بردار دستانم می لرزد اما وقتی می نشیند میان دستهایش هیچ نمی گویم.

------------------------------
گریه هام بی صداست عشق من بی انتهاست رد پای اشكهایم را بگیر تابدانی خانه ی عشق كجاست
دنیا را برایتان شاد شاد و شادی را برایتان دنیا دنیا ارزومندم ......آنوشکا

دوشنبه 19/9/1386 - 23:43
شعر و قطعات ادبی

بیا با هم بسازیم آیینه از دلامون
تا آسمون بمونه دعا کنند برامون
همسایه با شقایق هم خونه بهاریم
کنار هم بمونیم یه شاخه گل بکاریم
پنجره ها را بستن دیگه فایده نداره
کنج خونه نشستن فقط غصه میاره
بیا این در امید و به روی هم نبندیم
تو آسمون بودن به سختیها بخندیم
به انتظار روز تبسم سعادت
تو دست هم بذاریم سبد سبد سخاوت
تو هم صدای من باش ، بخون تو این میونه
هر چی بدیست می میره، فقط خوبی می مونه
گم نکنیم خورشیدو،سیاهی تو کمینه
هم نفس هم باشیم ،خوشبختیمون همینه

دوشنبه 19/9/1386 - 23:39
شعر و قطعات ادبی

بردن نام تو سخت است بیا برگردیم
گفتن راز به هر آینه سخت است بیا برگردیم
كوچه آبستن یك حس بد است ای یارم
تا توانی به دو زانوست بیا برگردیم
خانه دوست همین جاست بیا برگردیم
چاره درد همین جاست بیا برگردیم
آنكه روزی به غریبی دل او چاك زدیم
مرهم زخم دلش اوست بیا برگردیم
مقصد راه تو پیداست بیا برگردیم
عالم دور چه زیباست بیا برگردیم
دیدن خرمن عشقت كه به تاراج رود
به خدا مرگ اقاقیست بیا برگردیم
بوته یاس چه تنها ست بیا برگردیم
چشم شیدا به تماشاست بیا برگردیم
نقره داغ رخت ای دوست نشستم تا صبح
جان عطر گل شب بو بیا برگردیم

محمد اجاقی

دوشنبه 19/9/1386 - 23:38
شعر و قطعات ادبی

هر چه تردید شد عشق به پایان نرسید
ماه در مهر تو محصور شد آبان نرسید
می شکستند دلم را که مرا ابری تر ...
ابرها هم متراکم شد و طوفان نرسید
باد هی بال کبوتر به حیاتم آورد
نامه های تو ولی از تو چه پنهان نرسید
مشهد عشق تو را صحن دلم می طلبد
چشم من اما به خراسان نرسید
چمدان سفر از حسرت دیدار تو پر
مثل هر روز قطار آمد و مهمان نرسید
همسفر ٬ باز بگو راه کمی طولانیست
عاقبت مرد تو در نم نم باران نرسید
 

این شعر برای من بسیار پر معنی است
تقدیمش میکنم به همه عاشقان منتظر ...

دوشنبه 19/9/1386 - 23:38
شعر و قطعات ادبی

یــــــكنفرهست كــه ازپنجره هــا  نـــــرم و آهسته مـــرا می خواند

گــــــــــــرمی لــهجه بــارانـی او تا ابـــــــــدتوی دلــــم می مــاند

یـــــكنفر هست كه در پرده شب طــــرح لـبخند سپیدش پیداست

مثل لحظات خــــــوش كودكی ام  پر ز عــطر نفس شب بـو هاست

یــكنفرهست كه چون چلچله ها روز و شب شیفته پـــــرواز است

توی چشمش چمنی ازاحساس تـــوی دستش سبدی آواز است

یــــكنفر هست كه یادش هر روز چـــون گـلی توی دلــم می روید

آســمان ، بـــاد ، كـبوتـر ، بــاران قــــصه اش را به زمین می گوید

یــــــكنفر هســـت كه از راه دراز بــــاز پیوسته مــرا مـــــی خواند

گـــاهگاهی به خـودم می گوییم تــا ابــد تــوی دلــــــــم میماند

                               محمد اجاقی                         

دوشنبه 19/9/1386 - 23:36
شعر و قطعات ادبی

قطره قطره پاک خواهد شد
همنشینِ خاک خواهد شد
روزگاری در همه محفل ها
برایش سینه ها چاک خواهد شد
هر کس یادی از او بشنود
نم نمک مستِ میِ تاک خواهد شد
از بیمِ دردِ فراقش روزگار
عجینِ بارانِ نمناک خواهد شد
کسی کو زیادش آسان برفت
باقی عمرش به لاک خواهد شد
زمانه الباقی به کارش می کشد
نخورده می عشق هلاک خواهد شد

                                محمد اجاقی                                   

دوشنبه 19/9/1386 - 23:34
شعر و قطعات ادبی

دست عشق از دامن دل دور باد!
می توان آیا به دل دستور داد 

می توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
 

موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟

آنکه دستور زبان عشق را
بی گذاره در نهاد ما نهاد

خوب می دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی بایست داد

             محمد اجاقی

دوشنبه 19/9/1386 - 23:31
ادبی هنری

یک تاجر آمریکایی نزدیک یک روستای مکزیکی ایستاده بود.در همان موقع یک قایق کوچک ماهیگیری

رد شد که داخلش چند تا ماهی بود.

از ماهیگیر پرسید: چقدر طول کشید تا این چند تا ماهی رو گرفتی؟  

ماهیگیر: مدت خیلی کمی.

تاجر: پس چرا بیشتر صبر نکردی تا بیشتر ماهی گیرت بیاد؟

 

ماهیگیر: چون همین تعداد برای سیر کردن خانواده ام کافی است.

تاجر: اما بقیه وقتت رو چیکار می کنی؟

 

ماهیگیر: تا دیر وقت می خوابم, یه کم ماهی گیری می کنم, با بچه ها بازی میکنم بعد میرم

توی دهکده و با دوستان شروع می کنیم به گیتار زدن. خلاصه مشغولیم به این نوع زندگی.

تاجر: من تو هاروارد درس خوندم و می تونم کمکت کنم. تو باید بیشتر ماهی گیری کنی.

اون وقت می تونی با پولش قایق بزرگتری بخری و با درآمد اون چند تا قایق دیگر هم بعدا

اضافه میکنی. اون وقت یه عالمه قایق برای ماهیگیری داری!

ماهیگیر: خوب, بعدش چی؟

تاجر: به جای اینکه ماهی ها رو به واسطه بفروشی اونا رو مستقیــما به مشتری ها میدی

و برای خودت کارو بار درست می کنی... بعدش کارخونه راه می اندازی و به تولیداتش نظارت

میکنی... این دهکده کوچک رو هم ترک می کنی و می روی مکــــزیکوسیتی! بعد از اون هم

لوس آنجلس! و از اونجا هم نیویورک... اونجاست که دست به کارهای مهم تری می زنی...

ماهیگیر:این کار چقدر طول می کشه؟

تاجر: پانزده تا بیست سال!

ماهیگیر: اما بعدش چی آقا؟

تاجر: بهترین قسمت همینه,در یک موقعیت مناسب که گیر اومد میری و سهام شرکت رو به قیمت

خیلی بالا می فروشی! این کار میلیون ها دلار برات عایدی داره.

ماهیگیر: میلیون ها دلار! خوب بعدش چی؟

تاجر: اون وقت بازنشسته می شی! می ری یه دهکــده ی ساحلی کوچیک! جایی که

می تونی تا دیر وقت بخوابی! یه کم ماهیگیری کنی, با بچه هات بازی کنی! بری دهکده

و تا دیروقت با دوستات گیتار بزنی و خوش بگذرونی…

 نظر بدیا!!! ممنون             محمد اجاقی

دوشنبه 19/9/1386 - 23:27
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته