داستان علی بابا با ترجمه انگلیسی ...
اگر شما مایلید ادامه این داستان كه طولانی هست رو داشته باشید باید نظر ها به عدد 15 برسه
منتظرم.
THE STORY OF ALI BABA AND THE FORTY ROBBERS DESTROYED BY A SLAVE.
علی بابا و چهل دزد كه توسط غلامی از بین رفتند.
In a town in Persia, there lived two brothers, one named Cassim, the other Ali Baba. Their father left them scarcely any thing; and he had divided his little property equally between them, but chance determined otherwise.
در یكی از شهرهای ایران دو برادر زندگی میكردند اسم یكی كاظم و نام دیگری علی بابا بود. پدرشان برای آنها چیزهای اندكی را باقی گذاشته بود و دارائی اندك خودش را به نحو كاملا مساوی بین آندو تقسیم كرده بود ولی بخت به گونه دیگری با آنها رفتار كرد.
Cassim married a wife who soon after became heiress to a large sum, and a warehouse full of rich goods; so that he all at once became one of the richest and most considerable merchants, and lived at his ease.
كاظم با زنی ازدواج كرد كه به زودی مبلغ بسیاری و انباری پر از اجناس گرانقیمت را به ارث برد. بنابراین او با یك چشم به هم زدن تبدیل به یكی از ثروتمندترین و قابل ملاحظه ترین تاجران شد و در راحتی زندگی میكرد.
لغات:
1- heiress: a woman who will receive or has received a lot of money or property when an older member of her family dies.
زن وارث؛ زن كه ارث برده است.
2- warehouse: a large building for storing large quantities of goods.
انبار مخزن
Ali Baba on the other hand, who had married a woman as poor as himself, lived in a very wretched habitation, and had no other means to maintain his wife and children but his daily labour of cutting wood, and bringing it upon three asses, which were his whole substance, to town to sell.
از طرف دیگر علی بابا با زن دیگری كه مانند خودش فقیر بود ازدواج كرد و زندگی بسیار فلاكت باری داشت و بجز كار روزانه اش كه چوب درختان را می برید و برای فروش در شهر بر روی سه الاغ كه تمام دارائی اش بود وسیله دیگری برای ادامه زندگی زن و بچه هایش نداشت
لغات:
3- wretched :extremely bad or unpleasant
فلاكت بار؛ خیلی ناراحت كننده
One day, when Ali Baba was in the forest, and had just cut wood enough to load his asses, he saw at a distance a great cloud of dust, which seemed to be driven towards him: he observed it very attentively, and distinguished soon after a body of horse.
یك روز وقتی علی بابا در جنگل بود و به اندازه كافی چوب بریده بود كه بار الاغها كند در فاصله دور ابری از غبار را مشاهده كرد كه به نظر می آمد به طرف او حركت میكند. او با نهایت دقت آن را زیر نظر گرفت و پس از اندكی توانست اسبی را در آن میان ببیند.
لغات:
4- attentive: listening to or watching someone carefully because you are interested.
با دقت چیزی را دیدن یا شنیدن
Though there had been no rumour of robbers in that country, Ali Baba began to think that they might prove such, and without considering what might become of his asses, was resolved to save himself.
هرچند كه در آن دیار شایعه وجود راهزنان وجود نداشت ولی علی بابا با خود اندیشید كه شاید آنها راهزن باشند و بدون توجه به اینكه چه اتفاقی ممكن است برای الاغهایش بیافتد تصمیم گرفت كه خودش را از خطر برهاند.
He climbed up a large, thick tree, whose branches, at a little distance from the ground, were so close to one another that there was but little space between them. He placed himself in the middle, from whence he could see all that passed without being discovered; and the tree stood at the base of a single rock, so steep and craggy that nobody could climb up it.
او از درختی بزرگ و ضخیم بالا رفت كه شاخه هایش كه در نزدیكی زمین بود آنچنان به هم نزدیك بودند كه فقط فضای اندكی در میان آنها باقی مانده بود و او خود را در میان آنها جای داد از جائی كه همه آنهائی كه رد میشدند را میدید بدون آنكه كسی او را ببیند و درخت هم در زیر تخته سنگی بود كه آنقدر پرشیب و ناهموار بود كه كسی نمیتوانست از آن بالا رود.
لغات:
5- whence: old use from where
كلمه ای قدیمی به معنی از جائی كه
6- craggy: a mountain that is craggy is very steep and covered in rough rocks
ناهموار و پرشیب
αλι βαβα say :im waiting for you as soon as
علی بابا میگه منتظرتونم .بزودی
نظر ها باید 15 بشه دتا ادامه داستان مهیج و با ترجمه كامل در اختیارتون قرار بگیره
ممنونم از لطفتون
ولادت
حضرت آیت الله العظمـى آقاى حاج سیدعلـى حسینـى خامنه اى در سال 1318 در شهر مقـدس مشهد پـا به عرصه وجود گذاشت. خانـواده وى از روحانیون معتبر به شمار مىآمدند, پدرش آیه الله آقـاى حـاج سیـدجـواد از مجتهدیـن و علماى محتـرم مشهد بـود كه سالهاى طـولانـى صبحها در مسجد گـوهرشاد و ظهرها و شبها در مسجد بـازار مشهد, اقـامه جمـاعت مـى نمود. جد ایشان آیه الله سید حسیـن خامنه اى از علماى آذربایجانى مقیم نجف بود. وى قبلا در محله[ خیابان] تبریز اقامت داشت, سپـس به نجف اشرف سفر كرده و در آنجا به درس و بحث اشتغال ورزیـده بـود. وى مردى پـرهیزكار و اهل علـم و تقـوى و زهـد بـود كه عمرى را با قناعت گذرانده بود. مادر ایشان , دختر آقا سیـدهاشـم نجف آبادى (میردامادى) است كه از علماى معروف مشهد بـود. وى زنـى پاكـدامـن و آشنا به مسـائل اسلامى و متخلق به اخلاق الهى است.
دوران كودكى
دوران كـودكى باتربیت پدرى بسیارمراقب امابه شدت مهربان و دوست داشتنى و مادرى مهربانتـر , در نهایت عسرت و تنگدستـى باحاصلـى از زى طلبگى قرین بود. حضرت آیه الله خامنه اى در ایـن باره مى گویند[ :دوران كودكى ما بسیار در عسرت مـى گذشت, خاصه كه كـودكـى مـن مصادف با ایام جنگ نیز بود. با اینكه مشهد در كرانه جنگ واقع بـود و همه چیز نسبت به شهرهـاى دیگـر كشـور در آن ارزان و فـروان بــود, معهذا وضع خانواده ما به طورى بود كه ما حتى همیشه نمى توانستیـم نان گندم بخوریم و معمولا نان جـو مى خـوردیـم, مـن شبهایى از كودكى را به یاد مـىآورم كه در منزل شام نـداشتیـم و مادر با پـول خـردى كه بعضى از وقتها مادربزرگـم به مـن یا یكى از برادران و خواهرانم مـى داد, قـدرى كشمـش یا شیـر مـى خـریـد تا با نان بخـوریـم... منزل پدرى من كه درآن متولد شده ام (تا 4 ـ 5 سالگى من) یك خانه حدود 60 ـ 70 مترى در محله اى فقیرنشیـن در مشهد بـود كه فقط یك اطـاق داشت و یك زیـرزمیـن تاریك و خفه].
تحصیلات
معظم له تصـدیق ششم را دور از چشـم پـدر با رفتـن به كلاس شبانه دریافت مـى دارد و سپـس مخفیانه در كلاسهاى دبیرستان نام نـویسـى كرده, و دوره متـوسطه را طى دو سال به صـورت جهشـى مى خـوانند و دیپلم مى گیرند. از نظر علـوم اسلامى در همان مـدرسه ادبیات عرب را شروع مى كنند.و سپس در چهارده سالگى به مدرسه علوم دینیه[سلیمان خان] مى روند و ادبیات عرب را در آنجا به پـایان مـى رساننـد. شرایع را هـم در درس پـدر شركت مى كنند و هنگامـى كه به كتاب حج مى رسند, پدر به ایشان مـى گـویند كه در درس شرح لمعه كه مبحث حج رسیده بـود شركت كنند و هـم مباحثه با برادرشان, حاج سید محمـد آقا بشـوند. بعد از مدرسه سلیمان خان به مدرسه علوم دینیه نواب مـى روند و سطح را به پایان مـى رساننـد. پـس از آن در دروس خارج مرحـوم آیه الله العظمى میلانى شركت مـى نمایند, و ایـن كـم نظیر بـود كه جـوانـى در سـن 16 سالگـى بتـوانـد در درس خـارج شـركت نماید.
تدریس
ایشان تدریس را از اولیـن روزهاى طلبگى رسمى, یعنى بلافاصله بعد از تمام شدن دوره دبستان شـروع كرده و اولیـن تدریس ایشان كتاب امثله یا صـرف میـر بـوده كه بـراى دو شاگـرد بزرگسـال از روضه خـوانهاى مشهد تـدریـس مـى نمـوده انـد و تا سال 1337 كه در مشهد بوده, كتابهایى از قبیل : صرف, نحو, معانى, بیـان, اصول و فقـه تدریس مى كرده اند. و در قـم هـم در كنار دروسى كه مى خوانده انـد, تدریـس نیز مى كرده اند. پـس از برگشتـن از قـم به مشهد, (در سال 1343) تـدریـس یكـى از برنامه هاى اصلى و همیشگى ایشان بـوده و در طـول ایـن سالها (تا 1356)تفسیـر و عقـایـد سطـوح عالیه, (مكاسب و كفـایه) تـدریـس مى كرده اند. و هـم اكنون درس خارج ایشان كانـونـى گرم براى طالبان علـوم آل الله مى باشد.
اساتید
معظم له دروس سطح را نزد اساتیدى چـون آقاى علـوى, آقاى مسعود, پـدر بزرگـوارشان, مرحوم آقا میرزا احمد مدرس یزدى, مرحـوم آیه الله حاج شیخ هاشـم قزوینـى (كه ایشان از شاگـردان مـرحـوم آقا میرزا مهدى اصفهانـى و اهل ریاضت و مـدرس درجه یك مشهد و بسیار مرد محترم و ملا و معروف بودند و در بیـن خواص مشهد مرد آزاده و روشـن ضمیرى بـودند, به خصـوص در نزد اهل علـم) به مدت پنج سال و نیـم خوانده اند. درس خارج را هم نزد اساتیدى چون: مرحومآیه الله العظمى میلانى(ره) آیه الله حاج شیخ هاشم قزوینى و درس فلسفه را نزد آیه الله میرزا جواد آقا تهرانى خوانده و ایشان كتاب منظومه و مطالب مرحوم حاج ملاهادى سبزوارى رادرس مى گفته و ردمى كرده اند, كه در حقیقت این درس منظومه ایشان رد منظومه بوده و پس ازمدتى بنا به پیشنهاد یكى از دوستانشان به درس آقاشیخ رضا ایسى كه در مشهد ملاى قدیمى و فاضل و حكیـم و خیلى هـم معتقـد به حكمت بـوده شـركت نمـوده اند.
عزیمت به نجف و قم
ایشان پـس از درك محضر اساتید بزرگـوار ایران به نجف رفته و در درسهاى آیات عظام :حكیـم, خـوئى, شـاهـرودى , آقا میـرزابـاقـر زنجانـى, مـرحـوم میرزا حسـن یزدى و آقاسیـد یحیـى یزدى شـركت نموده اند. معظم له در شرح زندگانى خـود فرموده اند[ :اما در بین همه ایـن درسها یكى از درس آیه الله حكیـم خیلى خوشـم آمد, به خاطر سلیس بـودن و روانى اش و با نظرات فقهى خیلى خـوبى كه داشت و یكى هـم درس آیه الله آقا میـرزا حسـن بجنـوردى كه در مسجـد طـوسـى درس مى گفت و از درس ایشان هـم خوشـم آمد, تا اینكه تصمیم گرفتـم در نجف بمانم لذا به پـدرم نامه نـوشتـم كه اگر مـى شـود مـن اینجا بمانـم, اما پـدرم مـوافقت نكرده بنابرایـن آمدم مشهد و بعد از مدتى راهى قم شدم و در قـم تصمیم گرفتـم همه درسها را ببینم تا هر كدام را پسندیدم به همان درس بروم, كه همیـن كار را هم كردم و از میان همه آن درسها, یكـى از درس امام و بعد از آن درس آیه الله آقامرتضـى حاج شیخ و دیگرى درس آیه الله العظمـى بـروجردى را مى رفتـم, و در درس فقه و اصول امام هـم مستمرا شركت مى كردم. در قسمت فلسفه هم یك مقدار از اسفار و یك مقـدار هـم شفا را از درس علامه طبـاطبـایـى استفـاده كردم ]. (1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- برگرفته از كتاب آشنایى با ستارگان هدایت ص 19-23
حضرت آیه الله العظمى خامنه اى در تحقیق و نـویسندگـى سابقه درخشانـى دارنـد و از سـالهاى 42 و 43 كار نـویسنـدگـى را آغاز نمـودند كه تعدادى از آثار ارزشمنـد ایشان چاپ شـده و در دسترس عمـوم قـرار دارد. معظم له در ایـن زمینه مـى فـرمـایـد:
از سالهاى 42 و 43 به كار نوشتـن پرداختم. آثارى چند از تاءلیف و تـرجمه دارم. بعضـى چـاپ شـده است; مـاننـد صلح امـام حســـن علیه السلام, مسلمانان در نهضت آزادى هنـدوستان, گفتـارى در بـاب صبـر, آینـده در قلمـرو اسلام, ادعانـامه اى علیه تمــدن غرب, از ژرفاى نماز, طرح كلى اندیشه اسلامى در قرآن, زندگـى سیاسـى امام صادق علیه السلام, درست فهمیدن اسلام و تعدادى كه هنـوز در اختیار عموم قرار نگرفته است.
رهبر معظم انقلاب اهتمام خاصـى به امـر تحقیق دارنـد و علاوه بـر تحقیقـات گستـرده اى كه خـودشـان در زمینه هـاى گـونـاگـون علمـى داشته انـد, سعى وافرى در جهت تاءسیـس مراكز تحقیقاتـى, آنهم با وسـایل پیشـرفته عصـر كـامپیـوتـر از خـود نشـان مـى دهند. 1
تالیفات :
1 ـ آینده در قلمرو سلام
2 ـ ادعانامه علیه تمدن غرب
3 ـ از ژرفاى نماز
4 ـ استفتاات
5 ـ نور ولایت
6 ـ بازگشت به نهج البلاغه
7 ـ بحثى در نبوت
8 ـ پاسخ به سوالات
9 ـ پرسش و پاسخ ( 5 مجلد)
10 ـ پژوهشـى در زنـدگـى امـام سجاد(ع)
11 ـ پیام انقلاب
12 ـ پیـام به كنگـره جهانى حضرت رضا(ع)
13 ـ پیـام به كنگـره هزاره شیخ مفید(ره)
14 ـ پیام بمناسبت هفته بسیج
15 ـ پیام و خطابه
16 ـ پیرامون عزدارى عاشور
17 ـ پیشواى صادق(ع)
18 ـ ترجمه تفسیر فى ظلال القرآن
19 ـ جلوه آفتاب
20 ـ چهار سال با مردم
21 ـ چهار ساله دوم
22 ـ چهار كتاب اصلى علم رجال
23 ـ حدیث وحدت
24 ـ حكومت در اسلام 2 جلد
25 ـ خط امام
26 ـ در بزرگداشت شیخ انصارى
27 ـ دررالفواید فى اجوبه القائد
28 ـ درس اخلاق
29 ـ درست فهمیدن اسلام
30 ـ درسهایى از نهج البلاغه
31 ـ در مكتب جمعه 7 جلد
32 ـ دیدگاهها
33 ـ راه امام راه ما
34 ـ رسالت انقلابى نسل جوان
35 ـ رسالت حوزه
36 ـ روح توحید درنفى عبودیت غیرخدا
37 ـ سخن آفتاب
38 ـ سیرى در زندگى امام صادق (ع)
39 ـ شهید آغازگر
40 ـ صلح امام حسن(ع)
41 ـ ضـرورت تحـول در حـوزه هاى علمیه
42 ـ طـرح كلـى انـدیشه اسلامـى در قرآن
43 ـ عطر شهادت
44 ـ عنصر مبارزه در زندگى ائمه
45 ـ فریاد مظلومیت
46 ـ قبسات النور
47 ـ كتـاب الجهاد (درس خارج معظم له)
48 ـ كوثر ولایت
49 ـ گـروههاى معارض در نهضتهاى انبیـا و در انقلاب اسلامى
50 ـ گزارش حوزه علمیه مشهد
51 ـ گفتارى در باب صبر
52 ـ گفتارى در باب حكومت علوى
53 ـ گفتارى در وحدت و تحزب
54 ـ مرد عمل ,جهاد,شهادت
55 ـ مسلمانان در نهضت هندوستان
56 ـ مصاحبه ها 2جلد
57 ـ منافقین ,دشمنان حكومت اسلامى
58 ـ منشور تداوم انقلاب
59 ـ منشور مطبوعات
60 ـ وظایف دانشجویان در انقلاب
61 ـ ولایت
61 ـ هشدارهاى مقام معظم رهبرى
62 ـ هنر از دیدگاه مقام معظم رهبرى . 2
و بسیـارى ازمقـالات و پیام هاى دیگر.
ــــــــــــــــــــــــــ
1- برگرفته شده از كتاب رهبرى فرزانه ازنسل كوثر ص 82 - 88
2- بر گرفته از نرم افزار بلاغ 2 بانك اطلاعات دفتر تبلیغات اسلامى و كتاب آشنایى با ستارگان هدایت ص 30