كیهان:مقاومت محدود ، مصونیت نامحدود
«مقاومت محدود ، مصونیت نامحدود»عنوان یادداشت روز
روزنامه كیهان به ثقلم مهدی محمدی است كه در آن میخوانید؛علائمی وجود دارد
كه نشان می دهد منازعه راهبردی ایران و آمریكا كه در ماه های اخیر تشدید
شده، در حال ورود به فاز جدیدی است.
در 3 ماه گذشته منازعه راهبردی میان آمریكا و ایران
به طرز بی سابقه ای اوج گرفته است. درست است كه آمریكایی ها تلاش كردند
تشدید یكباره فشار بر ایران را به برنامه هسته ای ربط بدهند ولی از همان
ابتدا برای تحلیلگران در ایران روشن بود كه بر مبنای ارزیابی های اطلاعاتی
فعلی غرب از وضعیت برنامه هسته ای ایران، بالا بردن سطح منازعه تا این حد
منطقی نیست.
آخرین ارزیابی اطلاعاتی آمریكا درباره برنامه هسته
ای ایران كه با ارزیابی های اسرائیلی و اروپایی هم منطبق است این است كه
اگرچه برنامه غنی سازی ایران همچنان در حال پیشرفت است، اما در ایران
تصمیمی برای ساخت سلاح هسته ای گرفته نشده و اساسا معلوم هم نیست در آینده
گرفته شود. بنابراین اگر هدف راهبردی غرب این بوده كه ایران به وضعیت
آستانه ای نرسد اكنون زمان برای محقق شدن این هدف از دست رفته و اگر هدف
این است كه ایران سلاح هسته ای نسازد، هیچ ارزیابی نمی گوید كه ایران در پی
ساخت سلاح هسته ای است.
بر مبنای این ارزیابی، ورود به فاز تشدید بی سابقه
فشار بر ایران به هیچ وجه منطقی نیست، آن هم به شكلی كه نتیجه آن تهی شدن
سریع سبد گزینه های غرب در مقابل ایران باشد. ورود به فاز تحریم خرید نفت و
تحریم معامله با بانك مركزی ایران در واقع به معنای گام نهادن در مرحله
پایانی استراتژی فشار است. در حالی كه آن سوی تحریم ها هیچ گزینه دیگری
برای تداوم راهبرد فشار وجود ندارد و گزینه حمله نظامی حتی از جانب
اسرائیلی ها هم از روی میز برداشته شده، آیا به لحاظ راهبردی عاقلانه است
كه آخرین اپیزود سناریوی تحریم اینقدر زود روی پرده بیاید، آن هم در حالی
كه آمریكایی ها خودبه خوبی می دانند به دلایل متعدد كه بحران اقتصادی و
شكننده بودن اوضاع در مناطق دلار و یورو اصلی ترین آنهاست، در واقع قادر به
اجرای این گزینه نخواهند بود؟
آمریكا به شش لول بندی مستاصل شبیه شده كه بی محابا
در حال شلیك آخرین گلوله های باقی مانده در خشاب اسلحه خود است. آیا غیر
منطقی است اگر فرض كنیم این شش لول بند بیچاره از چیزی تا سر حد مرگ ترسیده
و در حالی كه می داند گلوله هایش در حال اتمام است، نمی تواند بر وسوسه
شلیك فله ای آنها غلبه كند؟!
دقیقا به همین دلایل، از همان ابتدا روشن بود كه
هدف این فشارها نمی تواند برنامه هسته ای ایران باشد و این برنامه در واقع
بهانه ای است كه آمریكایی ها در پوشش آن درصدد محقق كردن هدف های دیگر خود
هستند.
از مجموعه ای از اطلاعات كه در اینجا مجالی برای
بحث درباره آنها نیست می توان نتیجه گرفت كه (علاوه بر مباحث قبلی)
آمریكایی ها 3 هدف تاكتیكی مهم علیه ایران تعقیب می كنند.
نخست، برای آمریكا بسیار مهم است كه در آستانه
انتخابات مصر مدل جمهوری اسلامی ایران را بحرانی و شكست خورده جلوه دهد.
این یك راهبرد دائمی نیست چرا كه آمریكایی ها می دانند تا ابد نمی توانند
به این بازی ادامه بدهند اما برای آمریكایی ها بسیار مهم است كه در همان
چند ماه اوضاع ایران به شدت بحرانی جلوه كند. بنابراین یك دلیل ترس بی
سابقه آمریكا این است كه تصور می كند احتمال دارد مدل ایران به نحو غیر
قابل كنترلی تكثیر شود.
دوم، آمریكایی ها به آغاز دور جدیدی از ناآرامی
سیاسی و اجتماعی در داخل ایران عمیقا دل بسته اند و تصور می كنند انتخابات
مجلس نهم فرصتی برای آنهاست تا مجددا مدلی از ناآرامی های سال 88 را با
مشخصاتی جدید (كه در اینجا درباره آن بحث نمی كنیم) احیا كنند. بر همین
مبنا بود كه به جریان فتنه دستور داده شد انتخابات مجلس نهم را تحریم كند.
و سوم، تصور تا حدود زیادی احمقانه آمریكا این است
كه می تواند از طریق تشدید بی سابقه فشار بر ایران، ایران را میان دو گزینه
تداوم حیات نظام یا تجدید نظر در برنامه های راهبردی هسته ای، موشكی و
منطقه ای اش مخیر كند. آخرین ارزیابی های آمریكایی ها درباره الگوی رفتار
ایران این است كه ایران تنها زمانی دست از مقاومت در محیط سیاست خارجی
خواهد كشید كه احساس كند این مقاومت ممكن است منجر به بروز بحرانی در داخل
برای آن شود. اكنون تصور آمریكایی ها این است كه در حال گام برداشتن در
مسیری هستند كه نهایتا باعث خواهد شد ایران میان آینده نظام و تداوم برنامه
راهبردی اش تضادی غیر قابل حل ببیند و در نتیجه دومی را به نفع اولی رها
كند.
نكته مهم اما این است كه ایران در تشخیص راهبرد
آمریكا وتدوین یك راهبرد متقابل به هیچ وجه دچار كندی یا سوء محاسبه نشد.
ایران می دانست كه اولا بخش بزرگی از این بازی عملیات روانی است و غربی ها
بیش از آنكه قصد اقدام داشته باشند قصد ارعاب دارند. ثانیا از ابتدا روشن
بود دست غرب بسته تر از آن است كه ادعا می كند. بحران اقتصادی عمیق به
اضافه بحران های داخلی حاد در آستانه انتخابات های پر چالش ویژگی عمومی همه
كشورهایی است كه اكنون وارد هماوردی استراتژیك با ایران شده اند. تجمیع
این بحران ها خود به خود بسیاری از گزینه ها را از روی میز حذف و برخی
گزینه های دیگر تا حد بی معنا شدن تعدیل می كند.
ثالثا و مهم تر از همه اینها برای ایران روشن بود
كه در مقطعی كاملا تاریخی قرار گرفته كه اگر بتواند برای مدت زمانی محدود
در مقابل فشارهای دشمن مقاومت كند، آنگاه دورانی فرا خواهد رسید كه اساسا
در اثر 3 عامل تحولات ژئوپلتیكی عمیق در منطقه، تضعیف بنیادین توان راهبردی
غرب در اثر بحران های اقتصادی و اجتماعی و تقویت توان ملی ایران از طریق
تلفیق پیشرفت های فنی و حضور مردمی در صحنه انتخابات، پایه های راهبرد
فشار-مذاكره را برای همیشه فرو خواهد ریخت و زمینه برای یك تغییر بنیادین
در موقعیت بین المللی ایران و توان چانه زنی آن با غرب فراهم می شود. به
عبارت دیگر، این امر اكنون به طور كاملا شفاف دیده می شود كه یك دوره محدود
مقاومت، ایران را وارد یك دوره نامحدود مصونیت و امنیت خواهد كرد و
بنابراین مقاومت توجیهی كاملا معقول دارد.
بر اساس این تحلیل بود كه ایران در مقابل بسته
فشارهای غرب نه فقط رفتار خود را تعدیل نكرد بلكه وارد فاز پاسخگویی شد.
پهپاد سازمان سیا در ایران به زمین نشست، سلسله ای از مانورهای نظامی بزرگ
در منطقه خلیج فارس تدارك دیده شد، موجی از عملیات حقوق بین المللی علیه
مقام های غربی به راه افتاد، تجدید نظر راهبردی در عراق و افغانستان در
دستور كار قرار گرفت، درون ایران با برگزاری چند همایش و انبوهی از اقدامات
دیگر ترمینالی برای تردد انقلابیون منطقه ایجاد شد، در حوزه های اطلاعاتی
برخی از كلیدی ترین پروژه های ضد امنیتی طراحی شده آمریكا ضربه خورد و
نهایتا در زمینه برنامه هسته ای گام هایی اساسی برای افتتاح یك تاسیسات
جدید غنی سازی و توسعه نسل های بعدی ماشین های سانتریفیوژ برداشته شد.
به نظر می رسد مجموعه این اقدامات در زمانی كوتاه
اثر كرده و باعث تغییر جهت -و نه لزوما نزول- منحنی فشار غرب شده است. در
هفته گذشته علائمی پدیدار شد كه نشان می داد آمریكا، اسراییل و اروپا برای
تشدید منازعه با ایران سقف قائل هستند و نمی خواهند شرایطی بوجود بیاید كه
مجبور به عبور از آن شوند چرا كه می دانند این تهدیدها از نوع مشت بسته است
كه باز شدن آن نشانه خالی بودن آن است. ابتدا باراك اوباما در پیامی به
مقام های ایران تصریح كرد كشورش قصد درگیری با ایران را ندارد، پس از آن
رزمایش مشترك نظامی آمریكا و اسرائیل كه از مدت ها قبل برای آن برنامه ریزی
شده بود لغو شد و نهایتا اسرائیلی ها سعی كردند با مصاحبه وزیر جنگ این
كشور ادبیات حمله نظامی به ایران را كه پیش از این به طور بی رویه مصرف شده
بود تعدیل كنند.
مجموعه این اتفاقات دارای این پیام برای ایران است
كه ورود به فاز مقابله به مثل و استفاده از استراتژی تهدید در مقابل تهدید
خیلی زود محدودیت های دشمن را آشكار كرده و آن را واقع گرا می كند. اكنون
معلوم شده به رغم همه سر وصدا ها گزینه هایی در اختیار ایران هست كه
آمریكایی ها از آن می ترسند و ابزاری هم برای غلبه بر این ترس ندارند. تلاش
برای كاهش سطح تنش با ایران یا درست تر بگوییم كنترل سقف تنش و جلوگیری از
ورود آن به عرصه هایی كه آشكار كننده محدودیت های راهبردی آمریكاست،
موفقیت بزرگ راهبرد تهدید در مقابل تهدید در مدت زمانی كوتاه است. ماه های
آینده و به طور كلی سال 2012 حاوی پیروزی های بسیار بزرگتر از این هم خواهد
بود.
خراسان:اذا زلزلت الارض زلزا لها
«اذا زلزلت الارض زلزا لها»عنوان سرمقاله روزنامه
خراسان به قلم کورش شجاعی است كه در آن میخوانید؛پنج دقیقه از ساعت ۴
بعدازظهر روز پنج شنبه ۲۹دی هزار و سیصد و نود گذشته بود که مناطق نسبتا
گسترده ای در خراسان رضوی از جمله مشهد، نیشابور، خرو، باغرود و ... به مدت
حدود ۵ تا ۷ ثانیه به شدت لرزید. مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران بزرگی این
زلزله را 5.5 در مقیاس ریشتر اعلام کرد و اکثر قریب به اتفاق ساکنان این
مناطق وقوع این زلزله را که بنابر گزارش های رسمی، مرکز اصلی آن باغرود
نیشابور بود، کاملا حس کردند. به دلایل مختلف از جمله این که به لطف خداوند
این زلزله نسبتا شدید هیچ خسارت جانی و مالی قابل ملاحظه ای به دنبال
نداشته است، قصد پرداختن به مسائلی همچون استحکام بناها در ایران، آمادگی
ستاد حوادث غیرمترقبه، نیروهای امدادی، استانداری و ... را ندارم، چرا که
تقریبا همه مسئولان و مردم می دانند که با وجود این که سرزمین ایران از
جمله سرزمین هایی است که به خاطر وجود گسل های فراوان در همیشه تاریخ در
معرض زلزله و به نقلی روی خط کمربند زلزله زمین قرار دارد، اما هیچ گاه و
در هیچ زمانی ساخت و سازها، شهرسازی و بناهای روستایی کشور ما با در نظر
گرفتن این ویژگی سرزمینی شکل نگرفته است و با وجود تلاش های انجام شده شاهد
بوده ایم که زلزله های بوئین زهرا، طبس و ... (قبل از انقلاب)، زلزله های
رودبار و منجیل و همچنین زلزله ویرانگر «بم» (پس از انقلاب) خسارت های
فراوان جانی و همچنین خسارت های مالی گسترده ای به کشور تحمیل کرد.
این را هم تقریبا همه می دانند که زلزله حاصل رها
شدن فشارهای داخلی زمین، ایجاد گسل و تحرک گسل ها و جابه جایی همین گسل
هاست و دنیا نیز به این نتیجه رسیده است که انسان با وجود تمامی پیشرفت های
چشمگیر علمی نه توان جلوگیری و پیش گیری از وقوع زلزله را دارد و نه حتی
پیش بینی قطعی و حتی اجمالی این واقعه طبیعی را.
هرچند برخی از دانشمندان ادعاهایی را مبنی بر قابل
پیش بینی بودن برخی زمین لرزه ها در فاصله ای کمتر از چند دقیقه از وقوع
برخی زلزله ها مطرح کرده اند.
اما همه ما می دانیم که با ایجاد زمینه ها و
تمهیداتی می توان میزان تلفات جانی و خسارت های مالی زلزله ها را به حداقل
کاهش داد. امروز پیشرفت های علمی در بحث ساخت و ساز و استفاده از تکنولوژی
های نوین، سبک سازی، مقاوم سازی، انعطاف پذیری و ... کار را به جایی رسانده
که حتی زلزله هایی به بزرگی ۸درجه در مقیاس ریشتر در برخی نقاط جهان مثل
ژاپن (که کشتار و تلفات زلزله حدود ۸ ریشتری کوبه را به خاطر دارد) تلفات
جانی و حتی مالی چندانی از مردم نمی گیرد.
از این هم بگذریم که هنوز که هنوز است شهرداری های
ژرف اندیش و مردم محور ما!!! حتی در کوچه های ۶متری مجوز ساخت مجتمع های
چند طبقه را پشت سر هم صادر می کنند بی آن که به این نکته ابتدایی کمترین
توجهی داشته باشند که لازم نیست زلزله ای بیاید تا آقایان کمی به فکر
بیفتند و تصمیم های آینده نگرانه و علمی بگیرند بلکه کافی است که در یکی از
خیابان های کم عرض و به اصطلاح ما مشهدی ها و خراسانی ها در همین میلان ها
یک آتش سوزی ساده اتفاق بیفتد آن وقت بر فرض که ماشین های آتش نشانی و
اطفای حریق بتوانند از شلوغی و ترافیک قفل شده خیابان ها بگذرند ولی چگونه
می خواهند وارد این کوچه های تنگی شوندکه حتی اگر یک طرف آن خودرو پارک شده
باشددیگر امکانی برای امدادرسانی وجود نخواهد داشت.
از همه این ها بگذریم که این ها مقدمه ای طولانی شد
برای بحث اصلی این نوشته، چرا که قصد پرداختن به این مسائل را نداشتم، هدف
این نوشته طرح یک مسئله بسیار معمولی، عادی و موردنظر همه مردم است فقط
شاید با کمی تفاوت در زاویه دید یا حتی بدون وجود این تفاوت. هدف این نوشته
توجه بله فقط توجه به یک سوال ساده اما اساسی است.
و آن سوال این که هموطن، هم استانی و هم شهری و
همنوع عزیز شما در هنگام آن چند ثانیه لرزش زمین و دقایقی پس از آن چه
کردید؟ به چه چیزی فکر کردید؟ آیا تصمیمی هم گرفتید؟
هر کدام از ما بی تعارف از خود بپرسیم و صادقانه
پاسخ دهیم که آیا ترسیدیم؟ آیا فریاد برآوردیم؟ به فکر مرگ افتادیم؟ آیا
فرصتی برای فرار یافتیم؟ به پدر، به مادر، به همسر، به فرزند، به خواهر، به
برادر، به فامیل، به همسایه، به دوست و به آشنا فکر کردیم؟ آیا اصلا فرصت
فکر کردن داشتیم؟ آیا لحظه ای مرگ را تصور کردیم یا اصلا چنین چیزی به ذهن
ما نرسید؟ دست و پایمان لرزید؟ آیا ضربان قلبمان بالا گرفت و دچار تپش قلب
شدیم؟ آیا اصلا نترسیدیم؟ آیا اصلا برای ما مهم نبود؟ آیا در آن لحظات از
همه تعلقات مادی و گرفتاری هایمان فراموش کردیم؟ آیا عالم قبر و قیامت و
برزخ در ذهن ما در لحظات زمین لرزه یا بعد از آن تصویر شد؟
یا شاید هیچ کدام از این حالات در برخی از ما پدید
نیامد؟ آیا حالات و اندیشه ها و رفتار دیگر داشتیم؟ آیا لحظه ای با خود
گفتیم ای کاش این آخرین فرصت برای «زندگی»، «به کمال رسیدن»، «بزرگ شدن»،
«فهمیدن»، «درک اصلی زندگی»، «جبران گذشته ها»، «جبران خطاها» و «بند زدن
دل هایی که شکسته ایم» نباشد؟ آیا لحظاتی با خود فکر کردیم ای کاش فرصتی
دیگر برای توبه از گناهانی که کردیم، صاف کردن و پاک کردن مال و سرمایه
هامان از حرام هایی که بدان ها آلوده شان کرده ایم وجود داشته باشد آیا
فرصتی خواهد بود برای آشتی کردن، مهربانی کردن، عشق ورزیدن، با خود مهربان
بودن، با مردم مهربان بودن، دیدن و قدر دانستن داشته ها و این همه زیبایی
های موجود در جهان هستی و دور و بر خودمان، آشتی کردن با فطرت و آشتی کردن
با خدا. آیا فرصتی دیگر خواهد بود که رکعتانی عشق و سجده مقبول به درگاه
ایزد یکتا بگزاریم و آن را و محبت اصیل و واقعی به آل ا... را سرمایه آخرت و
دنیای ابدی خود کنیم؟
آیا در هنگام زلزله یا پس از آن به این اندیشیدیم
که این آیتی از آیات و نشانه های بارز روشن الهی است؟ یا برخی هر چند معدود
به این حرف ها خرده می گیرند و می گویند زلزله یک واقعه طبیعی است که اگر
درست بسازیم و به ضوابط مهندسی درست عمل کنیم، هر نوع زلزله هر چند قوی
باشد مثل یک باد معمولی می آید و می گذرد!
و عده ای باز بگویند در حال حاضر مثل نقل و نبات
زلزله می آید و زمین را می لرزاند آن هم با قدرت بیش از ۸ ریشتر ولی آب از
آب هم تکان نمی خورد و باز بر سر نگارنده بکوبند که کمی به مسائل از نگاه
علمی نگاه کنید.
این درست که هر کس می تواند بنابر دانسته های علمی و
درک خود از حقایق و واقعیت های قابل درک و ماورایی عالم هستی هر جور که می
خواهد به مسائل نگاه کند، اما این کمترین هم حق دارد که سوالاتی این چنین
ساده و بدیهی اما مهم را نیز مطرح کند و هر کس نظرش را بگوید و اگر تمایل
داشت تامل کند؟
تامل در این که گر چه باید با انجام اقدامات لازم و
همچنین مکان یابی مناسب برای ساخت و ساز جلوی خسارت های جانی و مالی زلزله
ها را با کمک فناوری های نوین و پیشرفت های علمی بگیریم و حتی به صفر
برسانیم و اگر چه وظیفه داریم که به حکم عقل هر چه می توانیم در این جهت
تلاش کنیم، اما این تلاش و دیگر تلاش های علمی برای مهار و کنترل اتفاقات
طبیعی و یا حتی قهر طبیعت نمی تواند و نباید مانع از اندیشیدن به مسائل
اساسی تر و واقعه ای که به تاکید و تایید تمامی کتب آسمانی و ادیان الهی و
از همه روشن تر در آیات کریمه قرآن مجید که وحی بلاشک و کلام روشن و بی
تحریف الهی است، شود.
بنابراین آیا نباید به زلزله علاوه بر این که در
قالب یک رخداد طبیعی حاصل از فشارهای مواد مذاب و دیگر فشارها از جمله حرکت
دائمی اما بسیار کند صفحات زمین و ایجاد گسل ها و ... نگاه می کنیم که
البته نگاهی علمی و مبتنی بر واقعیت ها و داده های علمی است، نگاهی فراتر و
بازتر هم داشته باشیم.
همه می دانیم که دیگر زمان فیزیک بطلمیوسی و ماقبل
آن گذشته است که خشک مقدسان متحجر و علم گریز هنوز بر آن باور باطل خود پای
می فشردند که زمین مسطح است و بر شاخ گاوی قرار دارد و هرگاه که آن گاو
شاخش را تکان می دهد زمین می لرزد و گالیله دانشمند هر چه کرد و قسم خورد و
به عدد و رقم محاسبه و حتی با نوعی مشاهده بر گزینه علمی و واقعی «گرد
بودن زمین» اصرار ورزید باز هم اربابان متحجر کلیسا و انگیزیسیون به او
تهمت کفر و مخالفت با کتاب مقدس و باورها را زدند و گفتند از این گناه باید
توبه کنی و الا تو را در آتش مملو از هیزم های نادانی خود می سوزانیم.
می گویند گر چه گالیله در دادگاه با صراحت گفته است
ای زمین من توبه می کنم که بگویم که گرد هستی ولی پایش را بر زمین می
فشرده است می گفته است ولی ای زمین تو بدان که گرد هستی!
اما نیک هم می دانیم و باور داریم که وعده قیامت و
زلزله سهمگین روز قیامت که به تصریح هر چه تمام تر در آیات ۴، ۵ و ۶ سوره
مبارکه واقعه آمده و پس از تاکید بر وقوع آن واقعه بزرگ که در وقوع آن هیچ
کذبی نیست، می فرماید: «اذا رجت الارض رجا» و «و بست الجبال بسا» و «فکانت
هباء منبثا» «آن گاه که زمین شدید به حرکت و لرزه در آید» « و کوه های سخت
متلاشی شود» « و مانند ذرات گرد در هوا پراکنده شود» و عده ای به حق و صادق
از طرف آفریدگار جهان هستی که دیر یا زود به وقوع می پیوندد و در آن زلزله
روز قیامت دیگر نه تنها هیچ بنا و سازه ضد زلزله ای تاب مقاومت در برابر
آن لرزش عظیم را ندارد بلکه حتی کوه های سخت و سر به فلک کشیده متلاشی می
شود و مانند ذرات گرد و غبار در آسمان پراکنده می شود. آن روز به تصریح آیه
«و تکون الجبال کالعهن المنفوش» در سوره مبارکه القارعه، «کوه ها از هیبت
آن روز همچون «پشم زده» متلاشی می شود» آن روز هیچ جای زمین و زمان طاقت
حتی لحظه ای تاب مقاومت در برابر اراده الهی را ندارد و تنها اعمال نیک و
پسندیده انسان هاست که به فریادشان خواهد رسید کلام الهی در ادامه این آیات
به صراحت وعده امن و راحت «عیش راضیه» را به انسان هایی می دهد که عملشان
در میزان حق دارای وزن باشد.
پس آیا حتی با نگاه اجمالی و مروری به ظاهر این
آیات نمی توان و نباید زلزله های معمولی که در دوران حیات حدود ۶ میلیارد
ساله زمین رخ داده است را نشانه و آیتی هر چند بسیار کوچک شده از «آیات» و
نشانه های الهی و وعده های به حق و آن زلزله روز قیامت دانست.
آیا همین چند ثانیه لرزش بخش های محدودی از زمین را نباید و نمی توانیم دستمایه ای برای نگاهی فراتر به زلزله قرار دهیم؟
آیا نمی توانیم حال که به اراده الهی هر یک از ما
فرصتی دوباره داریم برای حرکت به سوی شدن، یافتن، عشق ورزیدن، فهمیدن و به
کمال رسیدن این چند ثانیه لرزش را بهانه و انگیزه ای کنیم برای حرکتی رو به
جلو، نو و اساسی برای رسیدن به خدا و همه خوبی ها؟
آیا نمی توانیم این را فرصتی بدانیم برای این که
دیگر بار همه ما در آنچه تاکنون اندیشیده، عمل کرده ایم، به رفتار درآورده
ایم بازنگری کنیم.
* آیا برخی از آدم های سیاسی کار که از دین و اخلاق
نبوی فاصله گرفته اند و برخی از آنان همین حالا در نزدیکی انتخابات مجلس
نهم خود و برخی ایاد ی شان بی محابا از محکمه وجدان، عدالت الهی و زلزله
روز قیامت هر کذب و دروغ و تهمت و ناروایی را به دیگران روا می دارند، نمی
خواهند لختی به خود آیند و برخود و آنچه می کنند کمی بلرزند؟
* آیا برخی از این آقایان مهندسین ناظر و مجری و
پیمانکاران ساختمان ها که بدون رعایت موازین قانونی، وجدانی و اخلاقی حرفه
خود در اتاق کار پشت صندلی های آنچنانی می نشینند و نادیده و غیرمسئولانه
فقط امضا می کنند و پول می گیرند و مردم را سرکیسه می کنند به این می
اندیشند که اگر بر اثر زلزله ای خانه ای بر سر اهل خانه آوار شود بی آن که
مهندس ناظر و مجری و پیمان کار و کارگر به وظایف خود عمل کرده باشند خون
مظلومان زیر آوار مانده و کشته شده به گردن آنان تا روز قیامت و زلزله
سهمگین آن روز سنگینی می کند؟!
* آیا برخی جراحانی که تنها با دریافت زیرمیزی که
هم غیرقانونی و هم غیرشرعی است، با جان بیماران خود بازی و معامله می کنند
یا برخی از آنانی که با بی دقتی تنها به بیمار خود به عنوان اسکناسی چند
هزار تومانی یا بسته های اسکناس چند صدهزار تومانی و چند میلیونی نگاه می
کنند (هرچند تعداد این جراحان کم باشد) لااقل کمی به خود می لرزند یا نه
همچنان در بر همان پاشنه خواهد چرخید؟
* آیا برخی از آنانی که دین و فهم مطلق از دین و
باورهای دینی را ملک طلق خود می دانند و هر فهمی حتی کمی زاویه دار با فهم
خود را کفر و شرک، بی دینی و لامذهبی، نادانی و جهل برمی شمارند و گاه با
گفتار و رفتار نابخردانه به جای افزودن دوستان خدا برخی را به سوی یاس و
ناامیدی از رحمت بی منتهای الهی سوق می دهند لحظاتی با خود می اندیشند که
رسول خدا، ائمه اطهار، و بزرگان دینی ما بانظر و دیدگاه های دیگران و حتی
مخالفان چگونه برخورد می کردند و می کنند؟
* آیا برخی از ما نویسندگان و اهل رسانه های ما که
گاه بی مطالعه، و بی آن که اشرافی حتی اجمالی نسبت به مسئله ای داشته باشیم
و گاه متاسفانه با غرض و مرض، آبرو و حیثیت افراد را بازی می گیریم و به
جای نقد مصلحانه و مشفقانه و سازنده بنای تخریب را می گذاریم با خود می
اندیشیم که برای آن روز سخت که، میزان، نیت و عمل صالح است چه چیز آماده
کرده ایم؟
* برخی از این قضات - هرچند معدود- که بدون دقت
لازم و فحص و جست و جوی کافی و خدای ناکرده از سر تسلط نفس بر نیت و گفتار و
اعمالشان و براساس سفارش و توصیه ، پارتی بازی، حکم ناعادلانه و
غیرخدامحورانه صادرمی کنند به این می اندیشند که در آن هنگامه ای که کوه ها
همچون «پشم زده »متلاشی می شوند چه خاکی بر سر خواهند کرد؟
* برخی از آقایانی که در رسانه ها تریبونی به دست
می آورند خواسته و ناخواسته در باورهای دینی مردم ، در ارزش های ملی و
فرهنگی و تمدنی مردم، در وحدت ملی و منافع ملی مردم و در انسجام و همدلی
مردم شک و شبهه ایجاد می کنند و تنها به فکر معروف شدن خود و سرزبان ها
افتادن هستند به این اندیشیده اند که حتی کمترین اعمال هریک از ما در نامه
عمل ما نوشته و محاسبه می شود؟
* آیا کسانی که می توانند و دانش و توانایی نقد
عالمانه و منصفانه و سازنده را دارند اما زبان و قلم و تریبون فروش شده اند
و دائم به تملق و چاپلوسی می پردازند به این اندیشیده اند که فردای نه
چندان دور و بعد از این لرزش های چند ثانیه ای، زلزله ای عظیم در راه است و
آن روز حتی خاکی پیدا نخواهند کرد که بر سر بریزند چه رسد به گوشی که
فریادشان را بشنود؟
* آیا آنانی که با نمامی و سخن چینی و تهمت و افترا
آتش به خرمن زندگی برخی انداخته اند و آبرو و حیثیت و زندگی برخی را از هم
پاشیده اند می دانند در آن روز که کوه ها همچون پشم متلاشی می شود دیگر
فرصتی برای توبه و جبران مافات ندارند؟
* آیا آنانی که به هزار و یک حیلت دست و چنگ در جیب
مردم و سرمایه های ملی انداختند و بی رحمانه و دزدانه سه هزار میلیارد
اموال عمومی را به تاراج بردند و بدتر از آن هزاران هزار زخم زهرآگین بر
اعتماد و اطمینان وارد کردند حتی لختی به زلزله قیامت اندیشیده اند؟
* آیا آنان که به روش های مختلف مال حرام می خورند،
ربا می دهند و ربا می خورند و مکان هایی را با اسامی مبارک باز می کنند
اما در واقع به نوعی خواسته یا ناخواسته رباخواری می کنند لحظه ای به آن
واقعه حتمی و وعده الهی در قیامت اندیشیده اند؟
* آیا آنان که با سنگ اندازی در پیش پای مردمان و
امروز و فردا کردن های بی خود، یا رشوه و رشوه خواری خون به دل مردم می
کنند به زلزله قیامت می اندیشند؟
* آیا آنان که ضد ارزش ها را به جای ارزش های الهی و
انسانی و اخلاقی به خورد مردم می دهند و در توهم به سر می برند یا خود را
به توهم و خواب غفلت می زنند و یا آنانی که به مردم آشکارا دروغ می گویند و
ریشه های بدبینی به نظام مردم سالاری دینی را آبیاری می کنند و با
کارهایشان پیکر مطهر شهیدان سرافراز این مملکت را در عرش می لرزانند می
دانند و با خود فکر کرده اند که هیچ کس از زلزله عظیم و سهمگین روز قیامت
در امان نیست مگر آنان که خدا را در عمق جان باور کردند، به فرامین حضرتش
گردن نهادند، عشق آل ا... و اهل بیت را در سینه فشردند و گرم نگاه داشتند،
مردم را به عنوان مخلوق خداوند دوست داشتند، با بندگان خدا مهربانی کردند،
به حقوق دیگران تجاوز نکردند، نماز به پا داشتند، بر معاریف خرسند بودند و
از زشتی و منکر و پلشتی ها دل نگران و ناخرسند و بیزار بودند، علی و حسن و
حسین و فرزندانش را در نیت و عمل و گفتار و کردار مشایعت کردند، خلق خدا
نیازردند، و از لرزش چند ثانیه ای زمین به خود لرزیدند و به زلزله عظیم روز
قیامت اندیشیدند.
جمهوری اسلامی:نیاز ما به اخلاق نبوی
«نیاز ما به اخلاق نبوی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است كه در آن میخوانید؛
فردا
سالروز رحلت پیامبر اكرم اسلام صلیالله علیه و آله و شهادت امام حسن
مجتبی علیه السلام است. علاوه بر مرثیهسرائی برای این دو مصیبت بزرگ، باید
از این فرصت برای بیان سیره پیشوایان معصوم استفاده شود تا جامعه ایران،
كه بیش از سه دهه است به نام اسلام اداره میشود، به بركت آشنائی با روش
عملی اولیاء الهی، متخلق به اخلاق اسلامی گردد و به الگوئی برای سایر
ملتها تبدیل شود.
درباره نیاز ما به اخلاق نبوی، شاید توضیحی لازم
نباشد. زیرا رشد بداخلاقی در سطوح مدیریتی و كارگزاران دولتی و سرایت آن به
بخشی از جامعه كه خود را متولی اسلام و نظام میداند و هركس را كه اراده
كند مورد هجوم و پرخاش قرار میدهد، چنان سریع و گسترده و نگران كننده است
كه اگر هرچه سریعتر تحت كنترل در نیاید، خود را به عنوان اسلام مجسم در
تاریخ انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به ثبت خواهد رساند و در آن صورت امكان
جداسازی آن از دین خدا و پاك و منزه دانستن اسلام از این روشهای خلاف برای
هیچكس وجود نخواهد داشت.
مقصود این نیست كه هم اكنون این بداخلاقیها به یك
فرهنگ در بخشی از جامعه تبدیل نشده است، بلكه آنچه نگران كننده است اینست
كه این فرهنگ غلط درحال ثبت شدن در تاریخ انقلاب و نظام اسلامی است و باید
جلوی این خطر را گرفت. این جلوگیری در درجه اول از مسئولان نظام بر میآید و
البته علمای دین و صاحبنظران حوزوی و دانشگاهی و سخنوران عالم و نویسندگان
فاضل نیز در این زمینه باید احساس مسئولیت نمایند. انجام این وظیفه دینی و
اخلاقی و انسانی، با تكیه بر معارف دینی و سیره عملی پیشوایان معصوم میسر
است و كسانی كه اهل این فن هستند نباید با كوتاهی از انجام وظیفه، راه را
برای گسترش این فرهنگ غلط و تثبیت آن باز بگذارند.
پایه ریزی اخلاق عملی در جامعه اسلامی، از خود
پیامبر اكرم شروع شد و كلام عرشی آن حضرت كه فرمود: "انی بعثت لاتمم مكارم
الاخلاق" اشاره به همین واقعیت است. پیامبر اكرم، در برخورد با كفار مكه
وطائف، قبل از آنكه اسلام به قدرت برسد، مكارم اخلاق را در عمل به اثبات
رساندند و بعد از آنكه به قدرت رسیدند و در مدینه اقدام به تشكیل دولت
اسلامی كردند نیز با رفتار متواضعانه خود در برابر اقشار مختلف مردم، اعم
از مسلمانان و غیرمسلمانان حتی مخالفین و معاندین، بر همین روش استوار
ماندند و همین امر موجب گسترش اسلام و جذب مردم سراسر شبه جزیره عربستان به
اسلام و علاقمندی آنها به شخص پیامبر اكرم شد. این تواضع و فروتنی و كرامت
انسانی تا جائی به پیش رفت كه پیامبر اكرم به دریافت نشان پرافتخار "خلق
عظیم" از ناحیه خدای متعال نائل شد و فرشته وحی، این آیه كریمه را در شأن
آن حضرت نازل كرد كه: "وانك لعلی خلق عظیم" (سوره قلم آیه 4).
نكته بسیار جالب اینست كه قرآن كریم، به دادن مدال
افتخار به پیامبر اكرم بابت اخلاق و رفتار كریمانه با مردم اكتفا نكرده و
با صراحت و قاطعیت اعلام میدارد همین اخلاق كریمانه بود كه پیامبر را در
انجام رسالت موفق كرد و اگر این برخورد اخلاق مدارانه با مردم نبود، مردم
از آن حضرت فاصله میگرفتند و كاری كه برعهده پیامبر گذاشته شده بود ناتمام
میماند. برهمین اساس، خدا به پیامبر اكرم فرمان عفو و استغفار برای مردم و
استفاده از نظرهای مشورتی آنها میدهد و توكل بر خدا را راه رسیدن به
نتیجه مطلوب و به دست آوردن حمایت و عنایت الهی معرفی میكند: "فبما رحمه
منالله لنت لهم ولو كنت فظاً غلیظ القلب لأنفضوا من حولك، فاعف عنهم
واستغفرلهم و شاورهم فی الأمرفاذا عزمت فتوكل علیالله انالله یحب
المتوكلین" (سوره آل عمران آیه 159).
امام حسن مجتبی علیه السلام نیز، كه فردا سالروز
شهادت آن حضرت است و در دامان پیامبر اكرم پرورش یافته، در سرتاسر زندگی
خود، چه در دوران حاكمیت و چه قبل و بعد از آن، همین سیره پیامبر اكرم را
دنبال كرد و با عملكرد پرافتخار خود، اخلاق اسلامی را نهادینه فرمود.
همین روش در زندگی همه ائمه معصومین علیهم السلام
جاری بوده بطوری كه تاریخ این پیشوایان معصوم مالامال از برخوردهای
متواضعانه در عین قدرت است. در تاریخ زندگی امام سجاد علیه السلام، برخورد
كریمانه آن حضرت با حاكم معزول مدینه، نسخهای پندآموز برای كلیه كسانی است
كه خود را پیروان مكتب اهل بیت میدانند. مرحوم علامه مجلسی در كتاب شریف
بحارالأنوار روایت میكند هشام بن اسماعیل، هنگامی كه امیر مدینه بود، برای
امام سجاد علیه السلام مزاحمت ایجاد میكرد و موجب آزار و اذیت آن حضرت
میشد. بعد از مدتی، هشام بن اسماعیل عزل شد و به دلیل برخوردهای خصمانهاش
با امام سجاد، میترسید كه آن حضرت و یاران ایشان با او برخورد انتقامی
كنند و این مطلب را به زبان آورد. حضرت امام سجاد علاوه بر اینكه به یاران
خود دستور دادند هیچكس متعرض هشام بن اسماعیل نشود، به او نامه نوشتند و
اطمینان دادند كه هیچ تعرضی از ناحیه ما و هر كس كه از ما شنوائی داشته
باشد نسبت به تو صورت نخواهد گرفت و ضمناً از او خواستند اگر مشكل
مالیداری به ما مراجعه كن تا هرچه میخواهی به تو بدهیم (بحارالانوار جلد
46 صفحه 94).
مطالعه سیره عملی پیشوایان معصوم، این واقعیت را
نشان میدهد كه غیر از تواضع، كرامت و برخورد هدایتگرانه، هیچ برخورد دیگری
را نمیتوان در رفتار آن اولیاء الهی با مسلمانان و حتی غیرمسلمانانی كه
با دین خدا وارد جنگ نشده باشند، سراغ گرفت. آنچه در قرآن كریم در زمینه
شدت عمل نشان دادن به پیامبر اكرم امر شده است مربوط به كفار و منافقین است
نه مسلمانان. مهمتر اینكه قرآن كریم با صراحت، این اصل عملی را اعلام
میكند كه: محمد، پیامبر خداست و كسانی كه با او هستند، نسبت به كفار با
شدت برخورد میكنند ولی با همدیگر مهربان هستند. البته شدت نسبت به كفار
نیز مربوط به زمانی است كه لازم باشد نه بطور مطلق.
ما اكنون به این معارف زلال اسلامی و قرآنی بسیار
نیازمندیم. آنچه در جامعه ما جریان دارد، متأسفانه درست عكس آن چیزی است كه
از قرآن كریم و اخلاق نبوی و سیره عملی پیشوایان معصوم دردست داریم. اگر
پیشرفت اسلام، طبق بیان قرآن كریم، به دلیل اخلاق كریمانه پیامبر اكرم
بوده، امروز وظیفه حتمی ما اینست كه برای ترویج انقلاب و نظام جمهوری
اسلامی، به اخلاق نبوی روی آوریم و بداخلاقیها را از جامعه ریشه كن
نمائیم. حكومت مطلوب اسلام و قرآن حكومت بر قلب هاست و حكومت بر قلبها فقط
با توسل به اخلاق نبوی و پیروی از سیره پیشوایان معصوم تحقق خواهد یافت.
رسالت:راه غم ؛ مدینه تا مشهد
«راه غم ؛ مدینه تا مشهد»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سید مسعود علوی است كه در آن میخوانید؛
کجاست دستی که از سیلاب سه اندوه سترگ، رهایم کند؟
کجاست آن ذوالفقاری که با ستم ستیزی بی قرینه، سوز هجران رسول یار و تنهایی مجتبی و غربت رضا از دل های نیلی از غم دلدادگان زداید؟
به کجا جویم آن صبای عرش را که به بوی مدینه و توس، تسلای
شب های محبس حسرتم باشد؟
آه، ای عندلیب ارادت شیعه! پاره های قلب ما به منقار گیر و به آستان غبارین بقیع اهدا کن.
واحسرتا از آه زهرا (س) در عزلت دلگیر خانه احزان.
امروز بر کدام غم بگرییم و در فرقت کدامین یار، مویه کنیم؟
الهی! شکایت به درگاه تو آریم از سنگینی مصیبت فقدان حبیبت.
خدایا! اگر «نمی» از «یم» اندوه کربلا و مدینه و توس بر کوه می چکید، می گسست و فرو می ریخت.
عزیزا! با نوای «یالثارات الحسین» مهدی (عج) از غم جانکاه یاران بکاه و با ظهور آسمانی دوست، دل های تفتیده ما بنواز.
امروز تمامت عشاق و اولیاء در رواق حریم مصطفی (ص) میهمان حبیبه حق و شفیعه حشرند.
امروز آبشار اشک پاک ملائک از ملکوت بر خاک عطرآگین بقیع، ریزان است.
امروز مدینه، غوغای کائنات است و مصلای قدسیان و غمزدگان.
«یا حسن» گویان و ذکر «نبی» به لب از مدینه به توس
می رویم.
از بقیع تا وادی مشهد را به یک ذکر «یا رضا» می پوییم و دل را به حریم دلربای هشتمین آشنای عرش و اولین غریب ارض، می آوریم.
سلام ما بر آستان قدسی و ضریح بی نظیر تو یا رضا (ع)!
گنبد رفیع تو بر سرزمین نهضت و عشق، سایه گسترانده و عزت ما از چراغ رواق مصفایت، منور است.
حق را سپاس بی حصر و شکر بی کران که مولای عاشقان،
خامنه ای عزیز، سرو بوستان ولایت رضوی است و یاسمن آل علی؛
هم او که در سایه سار عنایت رضای آل محمد و مشهد
ثامن الحجج (ع) از افق عطوفت برآمد و انوار ولایت از بیضای دست موسوی اش ساطع است.
ای انیس نفوس و آفتاب توس!
ای وارث آیین محمد (ص) ای آیینه دار صبر حسن (ع)!
به روز محشر و واقعه با نگاه رأفت خویش در جماعت زائرین ضریحت، ما سوختگان غمت را پذیرا باش.
دلم همیشه در سودای بارگاه باهر تو بال در بال کبوتران حرم از خرمن مهربانی ات دانه می چیند.
مشهد تو بهشت موعود انبیاء و مسکن سلم اهل خلوص است و مقام رضوان رضاجویان.
آبروی شیعه، حدیث سلسة الذهب است و حاجت ما یک نگاه تو در پگاه لطیف زیارت.
نام دل انگیز تو جواز حضور در حصن توحید است و ذکر دلنواز نماز.
من «مُسیء» ام و به زیارت تو «محسن» آمده ام؛ با دست تهی، سینه ای سیاه، دلی سوخته، نگاهی خیس و گامی لرزان؛
و چه کسی جز «محسن»، من «مُسیء» را دریابد و پذیرد؟
مرا که پذیرد جز آن که شفاعت، شمّه ای از مقام عظیم آسمانی اوست؟
حمایت:رتبهای كه باز نمیگردد
«رتبهای كه باز نمیگردد»عنوان یادداشت روز
روزنامه حمایت است كه در آن میخوانید؛یك هفته از كاهش رتبه اعتباری 9 كشور
عضو یورو میگذرد. موسسه "استاندارد اند پورز» در جدیدترین آمار خود رتبه
بسیاری از كشورهای اروپایی را كاهش داده است. در این چارچوب كاهش رتبه
فرانسه از AAA به AA+ از نكات بسیار مهم بود كه رویاهای ساركوزی رئیس جمهور
را بر باد داد. پس از اعلام نتایج این رتبه بندی بار دیگر تكاپو در
اتحادیه اروپا برای بررسی بحران اقتصادی و یافتن راهی برای خروج از این
چالشها شدت گرفت. رایزنیهای متعدد مقامات اروپایی نشان از هراس شدید
اروپاییها از این روند است.
هرچند كه اروپاییها براین ادعایند كه با این
تحركات میتوانند به احیای اقتصادی خود دست یابند، اما بسیاری از ناظران
اقتصادی تاكید دارند كه اروپا دیگر توان بازگشت به رتبههای عالی را نداشته
و همچنان در مسیر سقوط پیش میرود چراكه اولا نشستهای اروپایی نشان میدهد
كه آنها به جای توجه به مشكلات جامعه به دنبال رقابت در رسیدن به ریاست و
سلطه بر اروپا میباشند. رفتارهای آنها در ارائه طرحهای اقتصادی و نیز
تحمیل آنها به دیگران گواهی بر این رفتارها است. حتی فرانسه و آلمان كه
ائتلاف واحدی را از خود نشان میدهند، در عمل تلاش دارند تا برتری خود را
به بازیگران تحمیل كنند؛ حال كه رتبه فرانسه سقوط كرده نیز این امر تشدید
شده است.
در این میان كشورهای كوچكتر كه خطر سلطه طلبی
بزرگان را احساس كردهاند به دنبال فرار از این روند بوده و عملا طرحهای
اتحادیه را اجرا نمینمایند و حتی طرح خروج از این اتحادیه را مطرح كرده
است.ثانیا نكته دیگر در این فرآیند استمرار سیاستهای نظام سرمایهداری
میباشد. سران اروپا همچنان تاكید دارند كه حمایت از سرمایهداران راهكار
خروج از بحران میباشد. امری كه تقویت یك درصد سرمایه دار و ضعف بیشتر 99
درصدیها را به همراه دارد. نتیجه این امر استمرار بحران اقتصادی در كنار
تشدید نارضایتی مردمی است كه فضایی از نابسامانی را بر كشورها حاكم خواهد
ساخت.
ثالثا آنكه جهان دیگر فریب وعدههای اقتصادی غرب را
نخورده و تاكید دارد كه نظام سرمایهداری نمیتواند وعدههای خود را برای
رفاه عمومی محقق سازد. اكنون رویكرد جهانی به سوی دوری از غرب و همگرایی با
اقتصادهای مستقل مانند چین هند و برزیل پیش میرود. این امر بر سیاستهای
غرب در جهان نیز تاثیر منفی داشته به گونهای كه حتی در حوزه سیاست نیز غرب
جایگاه مطلوبی ندارد و در مسیر انزوا پیش میرود.
این انزوا مستقیما به عرصه اقتصادی غرب تاثیر منفی
داشته و موجب میشود تا غرب نتواند از ظرفیتهای جهانی برای خروج از بحران
استفاده نماید. در مجموع میتوان گفت كه رتبه فرو ریخته اروپاییها و
آمریكا دیگر بازگشتی نخواهد داشت در صورت استمرار رند كنونی این كشورها
پایه خود را برای سقوط بیشتر آماده سازند مگر آنكه با اعلام فروپاشی كامل
نظام سرمایهداری الگوی جدیدی را برای خود ترسیم و اجرا نمایند.
مردم سالاری:آزاداندیشی یا مثل ما اندیشی ؟
«آزاداندیشی یا مثل ما اندیشی ؟»عنوان سرمقاله روز
نامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است كه در آن میخوانید؛در جلسه
معارفه ای از زبان یکی از بزرگان چنین به بیان آمد که «ایران، کانون آزاد
اندیشی است» و با مضمونی که تنوع سلیقه ها ، بایسته چوب تکفیر نیست . این
دو جمله ، بسیار نغز و منطقی است و مایه تحسین. رنگارنگی سلیقه ها از
خاستگاههای متنوع فکری، به سخن استاد مطهری برمی گردد که می گفت: اختلاف در
استعدادها، شاهکار آفرینش است و از طرفی گفته اند که در هر سری، مغزی و در
هر مغزی، اندیشه ای و در هر اندیشه ای، شور هدایتی به کمال مطلوب است.
اگر بیراه نگوییم، تمامی قوانین متقن بشری و همه
نحله های فکری نیز آزاد اندیشی را مورد تصریح و تاکید قرار داده اند. بویژه
مکتب انسان ساز و متعالی اسلام که بزرگانش، انسان را آفریده آزاد خدا
فرموده اند و تاکید کرده اند که آدمی، آزاد آفریده شده و نباید بنده کسی
باشد. در قانون اساسی ما هم، آزاد اندیشی و آزادی بیان و قلم، در چارچوب
قانون، ممدوح و مشروع شمرده شده است.
تا اینجا هیچ بحثی نیست. اگر چنین منطقی با سعه صدر
پذیرفتنی باشد ، اوضاع بر وفق مراد خواهد بود و در جامعه ای متعالی
خواهیم زیست و تضارب آرا به تعامل مطلوب می انجامد. اما ضایعه بزرگ در
تفاوت «بود» ها و «باید» های ماست که مطلوب با موجود، تفاوت اساسی و کلی
دارد.
مشکل، در تفسیرها و تعبیرهای حاشیه داری است که از
قوانین بی حاشیه ما می شود. این تعبیرها و تفسیر ها، به تدریج به دیگران
القا کرده است که آزاداندیشی آن گاه مقبول و مشروع است که مورد تایید ما
باشد; آن طیف فکری که مثل ما نیندیشد، در دایره سلیقه و قبول ما نمی گنجد
و به چوب تکفیر رانده خواهد شد و بدنامی نصیب اوست. چنانچه با ژرف نگری
تعمق کنیم، تمامی معضلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... جامعه ما از همین
جا ناشی می شود.
چون به دیگران حق نظر نمی دهیم و به عنوان شهروند
درجه اول نمی پذیریم. آن که با ماست حق سخن و ارائه نظر دارد و اندیشه و
تلقی اش نباید چوب تکفیر بخورد! حکایت «دم خروس است و قسم حضرت عباس» که
بسیاری از نظرهای راهگشای سیاسی، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی به چوب تکفیر
رانده می شود و راه به جایی نمی برد و دلسوزان اندیشمندش، دست در دست
بیگانه و بیگانه پرست و غیر خودی پنداشته می شوند; نه ایرانی مسلمان معتقد
به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران!
کافی است که به عنوان های ریز و درشت و نقد و
نظرهایی که از رسانه های ملی که به هزینه بیت المالی که از آن همین
مسلمانان است، توجه شود تا صحت و سقم این مقال ، پیدا آید. باور کنید که
عمل این رسانه ها مصداق تفکر آزاد اندیشی دینی، یعنی همانی که امام صادق
(ع) می فرمایند، نیست. باور کنید که حقیقت و واقعیت اقتصاد و فرهنگ ما،
سیاه نمایی نیست و معضلاتی هست که اگر دیگر اندیشان معتقد به انقلاب اسلامی
به میدان نیایند اوضاع به سامان نخواهد بود. کشور در مرحله بسیار حساسی
است که باید همه طیف های فکری و سیاسی و اقتصادی به کمک گرفته شوند. اگر
امروز چنین نشود فردا بسیار دیر خواهد بود و نسل های آینده، ما را نخواهند
بخشید. اینکه بسیاری از آثار در ممیزی سلیقه ای بماند و فیلمهای جایزه
برده، به نمایش درنیاید و هنر و هنرمندان متهم به بدنامی شوند، با
آزاداندیشی، منافات دارد. اینکه سلیقه ما هر طور اقتضا کند همان درست است و
همه ملزم به پذیرش آن هستند با آن تعبیر ادعایی، همخوانی ندارد. به سخن
نیست به عمل است:
سعدیا گر چه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
پس زدن و راندن بزرگان، نخبگان و سابقون، از عرصه
انقلاب و نظام و کشور، منطق مثل ما اندیشی قلمداد می شود و زیان غیر قابل
جبران در پی خواهد داشت که هم اکنون نشانه هایش را به وضوح می بینیم.
فراموش نکنیم که انسان بزرگ، بزرگی دیگران را می بیند و آنکه بزرگی خود را
می بیند بزرگش نمی خوانند.
تهران امروز:حفظ وحدت مصداقعینی بصیرت
«حفظ وحدت مصداقعینی بصیرت»عنوان یادداشت روز
روزنامه تهران امروز به قلم مجید رفیعی است كه در آن میخوانید؛با تشدید
جنگ روانی و توطئه افكنی های پیچیده علیه انقلاب و نظام بخصوص در حوزه بین
المللی در آستانه انتخابات مجلس نهم، همگان انتظار داشتند كه فرآیند وحدت
اصولگرایان با حساسیت و اهمیت دوچندانی مواجه شود و پازل های وحدت نیروهای
انقلاب در برابر فشار خارجی سریع تر و موثرتر چیده شود، اما گویی «استراتژی
عیب جویی و لجبازی سیاسی» یك گروه، نه تنها كاهش نیافته بلكه هجمه بر اصول
و چهره های وحدت بخش، شدیدتر شده است.
تازه ترین این دست اقدامات، انتشار بولتن هشتاد
صفحهای علیه آیت الله مهدویكنی و تاكید بر بی اثر نمودن لیست وحدت با
«تاكید بر دو زیستی سیاسی» و چانه زنی برای حضور همزمان در دو لیست و در یك
كلام به چالش كشاندن فرآیند وحدت است، اقدامات وحدت شكنی كه به نظر میرسد
همچنان ادامه داشته باشد و اولین و آخرین اقدام از این دست اقدامات نباشد.
بدیهی است فرآیند و سازوكار وحدت اصولگرایان-
نیروهای حامی انقلاب-در شرایط پیچیده آتی می تواند حتی فراتر از انتخابات
مجلس نهم قرار گیرد و تبدیلی به فرمولی برای وحدت دائمی نیروهای انقلاب شود
اما سنگ اندازی های مداوم جماعت كاسبین فتنه، ممكن است كار را به بنبست و
اخلال جدی در وحدت اصولگرایان حتی در انتخابات مجلس بكشاند و این فرآیند
ضربه ای دریافت كند كه در مقاطع حساس بعدی هم نتواند آنچنان كه باید موثر و
مفید باشد.
بی تردید درك این ضرورت، مصداق عینی «بصیرت» در
شرایط فعلی است اما گویی كاسبین فتنه و بی هنران عرصه سیاست كه اثبات خود
را در نفی دیگران دیده اند، از درك این بصیرت عاجز هستند. با این اوصاف
باید منتظر روزهای سرنوشت ساز آینده ماند،انتظار برای اصلاح و توبه یا
اصرار و پافشاری بر اشتباه. این روزها خیلی زود می گذرد اما قطعا هیچ گاه
از حافظه ملت مسلمان ایران، كه همیشه از اهالی سیاست انتظار وحدت و كنار
گذاشتن اختلافات بهخاطر مصالح ملی را دارند، پاك نخواهد شد.
شرق:به نام ایران به كام تركیه و عراق
«به نام ایران به كام تركیه و عراق»عنوان سرمقاله
روزنامه شرق به قلم صادق زیباكلام است كه در آن میخوانید؛ظرف یك دهه گذشته
تركیه از كشوری كشاورزی در مرز آسیا به تدریج به یك قدرت منطقهای، یك
شریك و متحد جدی برای غرب و آمریكا در منطقه مهم و استراتژیك خاورمیانه بدل
شده است. در اینكه بخشی از جایگاهی كه تركها پیدا كردهاند مرهون تدابیر
اقتصادی تورگوت اوزال و اتخاذ استراتژی اقتصاد آزاد است، كمتر میتوان
تردیدی داشت. اتفاقا در اینكه بخش دیگری از جایگاهی كه تركیه پیدا كرده
مرهون سیاستهای سنجیده و واقعبینانه و در عین حال سودمند به حال منافع
ملی آن كشور در سایه مدیریت سیاسی و منطقهای اسلامگرایان است هم تردیدی
نیست اما هیچكس نمیتواند منكر نقش ایران در جایگاهی كه امروز تركیه در
عرصه بینالمللی و منطقهای پیدا كرده، شود.
مشكلات و مسایلی كه غرب در ارتباط با ایران دارد را
تركها به زبان بیزبانی میگویند كه برایتان حل و فصل میكنیم یا دستكم
آشكارا به غربها میگوید كه بگذارید من با ایران صحبت میكنم. بالاخره
هرچه باشد ما زبان یكدیگر را بهتر میفهمیم. همین باعث شده تا تركیه از یك
كشور دستچندم به یك بازیگر مهم منطقهای بدل شود.
در بسیاری از پروژههای سازندگی در افغانستان،
تركها هستند؛ در تاجیكستان، آسیای مركزی، جمهوری آذربایجان، عراق و اخیرا
هم در سوریه. تركها هم همانند روسها هم ما را دارند، هم آمریكا و اروپا
را. نه ما را فدای غرب میكنند و نه منافع و مصالح گستردهای كه با غرب
دارند را فدای ما. حدسمان از جایگاهی كه تركیه از سر صدقه مرافعه ما با
غرب به آن رسیده تمام نشده بود كه حالا شاهد هستیم عراقیها هم دستكم از
بابت گرفتن كره از آب مرافعه ما با غرب دارند، پا جای پای برادر بزرگشان
تركیه میگذارند.
هفته پیش هم رییسجمهور عراق برادرانه، از جانب
رییسجمهور آمریكا پیام آورد و واسطه شد؛ هم وزیر نفت عراق درخصوص بستن یا
نبستن تنگه هرمز از سوی غرب و دیگران واسطه شد. من شخصا بخیل نیستم اگر
سلطان زنگبار و پادشاه گینهبیسائو هم به واسطه تلاش واسطهشدن میان ایران و
غرب امتیازاتی برای خودشان دست و پا كنند. اتفاقا نیز رضایت دارم كه چیزی
گیر آنها بیاید تا روسها. اما درخصوص عراق موضوع از چند جهت اهمیت پیدا
میكند. یكی از اتهامات غرب ظرف چند ساله اخیر آن بوده كه ایران دارد در
منطقه یك «هلال شیعی» ایجاد میكند: هلال تهران - بغداد – دمشق – بیروت.
بسیاری از جمله سعودیها، اردنیها و رژیمهای عربی
دیگری این نظریه را جدی گرفتهاند و به ایران به چشم پیشقراول خیزش شیعیان
منطقه مینگرند. حركت عراق در نزدیكشدن به آمریكا و غرب در سایه وساطت با
ایران دستكم «هلال شیعی» را با علامت سوالهایی روبهرو میكند. اما
مساله اصلیتر همچنان سر جای خودش باقی میماند: چند كشور دیگر قرار است كه
از آب مرافعه ما با غرب كره بگیرند؟
ابتكار:اقتصاد به روش پارتیزانی!
«اقتصاد به روش پارتیزانی!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدعلی وكیلی است كه در آن میخوانید؛نگاهی
به فعل وانفعالات حاکم بر بازار، بهخصوص مطالعه رفتار فعالان اقتصادی
حوزه ارز و طلا، نشانگر رفتارهای چریکی و پارتیزانی است؛ گویی که عرصه
اقتصاد به صحنه تک و پاتک تبدیل شدهاست. دولت برای مهار قیمت ارز، خرید و
فروش آن را ممنوع اعلام کرده و برای این منظور دست به دامن نیروهای انتظامی
شدهاست. ابراهیم درویش، معاون نظارتی بانک مرکزی، روز چهارشنبه اعلام
داشت، دارندگان دلارهای بیفاکتور تا 15 بهمن فرصت دارند تا دلارهای خود را
تحویل بانکها دهند!
در طول سهماه گذشته، بارها شاهد این نوع تهدید و
دستور بودهایم؛ اما هربار نتایجی معکوس بهبار آوردهاست؛ دلالان نیز
متناسب با این واکنشها، بهشیوه چریکی تغییر موقعیت داده و از حضور و پرسه
در پاساژهای خیابان فردوسی، به روش شبکهای و تبلیغات هرمی رویآورده و
به دلالان موتوری و تلفنی تبدیل شدهاند؛ حالکه خیابان فردوسی، حالت
انتظامی پیدا کردهاست، هم دلالها و هم خریداران و فروشندگان، به دنبال
راههای جایگزین و دور از چشم نیروهای انتظامی هستند.
از طرف دیگر، همزمان که بانک مرکزی تمرکز فشار را
بر بازار ارز گذاشتهاست و به شیوههای خود تلاش میکند، شاید شتاب قیمتها
را کمی کند نماید، ناگهان هجوم نقدینگی به طرف بازار سکه، اینبار حباب
بیسابقهای را در این بخش بهوجود آوردهاست. این نوع فعل و انفعال چریکی،
منحصر به رفتار بانک مرکزی و دلالهای بازار سکه و طلا نیست؛ بلکه رصد
سایر حوزههای اقتصاد، چنین نمایهای را نشان میدهد.
درحالیکه این مقاله به نگارش درمیآید، قیمت کاغذ
تحریر (که تا همین چندماه پیش در سقف کیلویی نهصد تومان خرید و فروش
میشد)، اکنون برغم قیمت یکهزاروپانصد تومان، نایاب شدهاست؛ خبرها حاکی از
آن است، باوجود اینکه واردکنندگان خودروهای خارجی از ارز با قیمت وارداتی
استفاده کردهاند، اما اکنون خودروی وارداتی را به قیمت ارز آزاد عرضه
میکنند؛ همین چند روز گذشته بود که از طریق همین جریده، به اطلاع رساندیم
که بازار عمده فروش ارزاق عمومی، ریال را از معاملات خود حذف کردهاند و
تنها با دلار خرید و فروش میکنند.
تب چریکی و تک و پاتکهای نامتقارن، در حال سایه
افکندن بر روی رفتار عمومی توده مردم است؛ مغازهدار، تولیدگر، ارایهدهنده
خدمات، نظیر پزشکان، نانوایان، تاکسیداران و...، همه و همه وارد ماراتن
سودجویی از فرصتهای دراختیار هستند. از همان ابتدا که بازار ارز و سکه
متلاطم گردید و بانک مرکزی، به توزیع محدود سکه رویآورد، هشدار لازم
دادهشد و در آن زمان، از طریق این قلم یادآوری گردید که این شیوهها،
تبعات اجتماعی و اخلاقی خطرناکی بهدنبال خواهدداشت.
مسابقه حرص، ولع و طمع در زیر پوست اقتصاد کنونی،
نظام اخلاقی مردم را به خطر انداختهاست؛ اقتصاد حرصآور و ولعساز، اقتصاد
سالمی نیست و انتظار تورم افسارگسیخته، رفتار مردم را به قحطیزدگان شبیه
کردهاست؛ رحم و مروت از رفتار اقتصادی مردم، رخت بربسته و حرص و آز، به
شاخص اصلی فرهنگ عمومی بدل شدهاست. در این ماراتن کسی به فکر نفع جامعه و
خیر عمومی نیست؛ بلکه هرکس تلاش میکند، گلیم خود را بیرونکشد و ماهی خود
را از این آب گلآلود بگیرد.
همواره گفتهشدهاست که اگر اقتصاد، تحت نظام
برنامهریزیشده نباشد و تابع رفتارهای فلهای اداره شود، روزی گرفتار هرج
و مرج خواهدشد و تلاشها برای بهبود گوشهای از آن نیز، نتیجهبخش
نخواهدبود؛ امراض اقتصادی نباید حالت سرطانی پیدا کند که اگر چنین شد،
هرروز بخشی از اندام را متاثر خواهدکرد؛ اقتصاد یک نظام منسجم و حلقههای
آن متصل بههم است؛ نمیشود یک حلقه را بدون منطق اقتصادی و با تکیه بر
دستورات مستثنی کرد.
بههرروی اقتصاد پارتیزانی و چریکی، ضمن اینکه بنیانهای ثابت جامعه را تخریب میکند، اخلاق عمومی را هم منهدم خواهدکرد.
آنچه فلسفه مادی در غرب، طی قرنها بهارث
گذاشتهاند، همین بیرحمی، سوداگرایی و سودگرایی فردی است. بحران بیمعنایی
در غرب، ناشی از اخلاق مادیگرایی بودهاست؛ بحران کنونی اقتصاد غرب نیز،
ناشی از حداکثری کردن سود فردی و بیتوجهی به منافع عمومی است. بدیهی است
اگر اخلاق عمومی جامعه تخریب و بیرحمی در مناسبات انسانی حاکم شود، منابع
غنی اقتصادی هم جوابگوی حرص عمومی نخواهدبود و احساس بیعدالتی، پایه
نارضایتی فراگیر خواهدشد.
شیوه جدیدی که بر اقتصاد کشور حاکم شده، فرهنگ
عمومی جامعه را به همان پرتگاهی میبرد که بنیانهای مادی غرب بردهاست. با
راهکارهای انتظامی نمیتوان رفتار مردم را اصلاح کرد و اقتصاد را
بهپیشبرد؛ بلکه اقتصاد را باید با راهکارهای اقتصادی، مدیریت کرد و اخلاق
عمومی را با جهتگیری و سیاستهای منطقی حراست نمود.
با این اقتصاد چیزی به سفره مردم افزوده نخواهدشد، دست کم به اخلاق مردم رحمکنید!
ملت ما:سناریوی لیبی در سوریه تكرار نخواهد شد
«سناریوی لیبی در سوریه تكرار نخواهد شد»عنوان
سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم حسن هانیزاده است كه در آن میخوانید؛طی
روزهای گذشته ارتش آزاد سوریه خواستار دخالت سازمانملل در مسائل سوریه شد و
پس از آن امیر قطر شیخ حمدبن خلیفه آلثانی در اظهارنظر غیرمنطقی خواستار
دخالت ارتشهای عربی در مسائل سوریه شده است. مداخلات دولت قطر در امور
كشورهای منطقه و شمال آفریقا با وزن سیاسی، نظامی و حتی جغرافیایی آن
هیچگونه تناسب و همخوانی نداردو اظهارنظر امیر قطر با واكنش شدید بعضی از
كشورهای عربی و مسئولان سوریه روبهروشده است.
اینگونه اظهارات فقط به بحرانیتر شدن اوضاع سوریه
و بینتیجه ماندن تلاشهای عربی و زمینهسازی برای مداخلات خارجی
میانجامد. سوریها معتقدند كشورهای عربی فاقد ظرفیتهای لازم برای دخالت
در مسائل دیگر كشورها هستند. در اینجا این سوال مطرح میشود كه اگر
كشورهای عربی توانایی تشكیل ارتش خواستار صلح را دارند چرا تاكنون چنین
ارتشی را برای حمایت از فلسطین تشكیل نداده اند؟
شاید اقدام اخیر قطر آزمونی برای كشورهای عربی
باشد. قطرازابتدای شورشها در سوریه به نیابت از غرب و امریكا ایفای نقش
كرده است. حال با حضورنیروهای اتحادیه عرب و اصلاحاتی كه بشار اسد تا حدودی
انجام داده است، دیگر نیازی بهحضور ارتش عربی در سوریه نیست. در حال حاضر
امریكا، اتحادیه اروپا، عربستان،
قطروگروه 14 مارس به رهبری «سعد الحریری» نخستوزیر
سابق لبنان تلاش میكنند تا سناریویی شبیه به لیبی را در سوریه پیاده كنند
ولی باید توجه داشت كه شرایط كنونی و بافت سوریه به گونه ایست كه امكان
تكرار سناریو لیبی وجود ندارد. شرایط سوریه با شرایط لیبی بسیار متفاوت
است.
كشور سوریه از قومیتها و مذاهب مختلفی تشكیل شده
است و حمایت از ارتش آزاد سوریه منجربه درگیری و جنگ داخلی خواهد شد. به
دلیل مرز مشترك سوریه و فلسطین هرگونه جنگ و درگیری داخلی در سوریه بر
اراضی اشغالی تاثیرگذار خواهد بود، بنابراین جامعه جهانی و اتحادیه اروپا
با احتیاط بیشتری عمل میكنند.
آنها میخواهند به گونهای بشار اسد را سرنگون كنند
تا سوریه شاهد درگیری و تغییرات اساسی نباشد. سناریویی كه برای سوریه تهیه
شده است اندكی با سناریو لیبی متفاوت است. دولت بشار اسد بهشدت توسط چین و
روسیه حمایت میشود و هر قطعنامهای كه تحت بند 7 سازمان ملل علیه سوریه
صادر شود با مخالفت شدید روسیه مواجه خواهد شد و روسیه آن را وتو خواهد
كرد.
امریكا و غرب با نفوذ در بدنه نیروهای مسلح و
جداكردن فرماندهان و افسران بهویژه افسران سنی مذهب آن سعی در ایجاد ارتش
رهایی بخش مقابل ارتش سوریه دارند. در حال حاضر 15000 نفر از شورشیان و
افسران جدا شده از بدنه ارتش در استان انتاكیه مستقر هستند. ارتش رهاییبخش
تلاش میكند تا بخشهایی از سوریه را بهتصرف خود درآورد و پیشروی خود را
بهسمت دمشق ادامه خواهد داد.
در آینده سوریه شبیه به لبنان دهه 70 و 80خواهد شد
كه 15 سال شاهد درگیری داخلی بود. بشار اسد تلاش میكند تا با ایجاد
اصلاحات لازم از تنشها بكاهد، بشار اسد متعهد شده تا قانون اساسی را به
همه پرسی بگذارد هرچند كه به نظر می رسد برای این اقدامات اندكی دیر شده
است.
بشار اسد در اجرای اصلاحات بسیار صادق به نظر می
رسد ولی اگر این اصلاحات پنج سال پیش انجام شده بود شاید تاثیرات بیشتر و
بهتری داشت. درگیریهای اخیر سوریه موجب كشته و مجروح شدن 600 تن در
تظاهرات 10 ماه گذشته شده است و شرایط را برای دولت اسد بسیار سخت كرده
است.
شاید مشورت با سیاستمداران كاركشته و گفتمان با
نیروهای مخالف بتواند برای بیرون رفت از بحران فعلی كارساز باشد هرچند كه
بسیار بعید بهنظر میرسد. تنها برگ برنده سوریه ارتش آن است كه با رخنه
مخالفان در آن، و ایجاد ارتشی در مقابل آن دیگر برگ برندهای برای دولت اسد
محسوب نمیشود.
دنیای اقتصاد:آزادسازی بازار پول؛ چرا؟
«آزادسازی بازار پول؛ چرا؟»عنوان سرمقاله روزنامه
دنیای اقتصاد به قلم پویا جبل عاملی است كه در آن میخوانید؛مساله اصلی
برای مدافعان افزایش نرخ سود بانكی، فراتر از سیاستی برای کنترل بورس بازی
در بازار ارز و طلا است.
مدافعان بازار آزاد بحث میکنند که در صورت وجود
آزادی عمل برای سیستم بانکی خود به خود، نرخ بهره در این سیستم با افزایش
سوددهی در بازارهای مشابه افزایش مییافت؛ اما زمانی که بانک مرکزی سقفی
برای آنها در نظر گرفته این تعدیل خودکار از بین رفته و در نتیجه کارآیی
اقتصاد کاهش مییابد.
باید به این نکته توجه داشت که این استدلال فراتر
از این است که معتقد به یک دست دستور دهنده برای نرخ سود بانكی باشیم و بعد
بگوییم این دستور باید به سوی افزایش نرخ سود باشد. استدلال مدافعان
اقتصاد آزاد این است که از ابتدا، نباید دستی میبود که با دستور، سقفی
برای این نرخ بگذارد و حال نیز ما خواهان آنیم تا بازار پول آزاد شود و
اصلا بر آن نیستیم تا بگوییم افزایش یا کاهش یابد؛ اما با وجود نرخهای
سوددهی چند صد درصدی سالانه در بازارهای ارز و طلا، بیتردید هیچ عقل
سلیمی نیست که مدعی باشد با آزاد شدن نرخ بهره، این نرخ در بازار کاهش
مییابد.
در واقع راهحل مساله نوسانات در بعد اقتصادی، که
البته عوامل غیراقتصادی نیز در آن دخیل است و یک بسته سیاستی باید به آن
عوامل توجه کند، به جای بستن و مانع تراشی برای انجام معاملات در بازار طلا
و ارز، آزاد شدن بازارهای موازی و به خصوص آزاد شدن نرخ سود بانكی است؛
بنابراین راهحل کاملا معکوس سیاست اتخاذ شده کنونی است و اگر به دنبال
آنیم تا با مانع تراشی بر معاملات آزاد بتوانیم جلوی نوسانات بازار را
بگیریم، ای بسا بر التهاب آن بیفزاییم و مقصود حاصل نشود.
اما از سوی دیگر میتوان مدعی بود که با آزاد شدن و
افزایش نرخ بهره نه تنها میتوان جلوی بورس بازی را گرفت، بلکه رشد
نقدینگی را نیز میتوان کنترل کرد.
برخی معتقد هستند که افزایش سود سپردهها اصولا بر
نقدینگی موثر نیست و استدلال آنان نیز بر این محور است که این سیاست اصولا
بر ابزارهای بانک مرکزی چون عملیات بازار باز یا نرخ ذخیره قانونی متکی
نیست. اما کلید مساله در آن است که با افزایش نرخ سود سپردهها، ما شاهد
انتقال پول از حسابهای دیداری به حسابهای مدتدار خواهیم بود و در نتیجه
قدرت خلق نقدینگی سیستم بانکی کاهش یافته و رشد نقدینگی افت میکند.
در نتیجه با تاکید بر آزادی عاملان بازار به نظر
میرسد که میتوان بسته سیاستی کارآیی را برای جلوگیری از التهاب طراحی
کرد، اما آیا این تحولات رخ خواهد داد؟ در حالی که باید شورای پول و اعتبار
بر آزادسازی نرخ سود بانكی تاکید میکرد، اما با این وجود آیا همین مصوبه
نیز اجرایی خواهد شد و نرخ بهره افزایش مییابد؟ پرسشهایی که هر چه زمان
پاسخگویی به آنها دیر شود یا پاسخی منفی به خود ببینند میتواند بازارهایی
را که اینک در شوک غوطه میخورند، ملتهبتر کند.