• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 639
تعداد نظرات : 863
زمان آخرین مطلب : 5373روز قبل
دعا و زیارت
 بِنَفسِی أنتَ مِن مُغَیّب لَم یَخلُ مِنّا ...  برکات وجودی امام عصر علیه‌السّلام فایده‌ی امام غایب و چگونگی بهره‌مند شدن از الطاف قدسی ایشان، سؤالی است با سابقه‌ی بسیار طولانی که ذهن بسیاری را به خود مشغول نموده است. جابر بن عبد الله انصاری با شنیدن خبر غیبت حضرت مهدی علیه‌السّلام از نبی اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم پرسید: «فَهَل یَقَعُ لِشِیعَتِهِ الإِنتفاعُ فِی غَیبَتِهِ؟»؛ «آیا در غیبت حضرت، شیعیانش بهره و فایده‌ای از او خواهند برد؟» حضرت رسول فرمودند: «اِی و الَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُم یَنتَفِعُونَ بِهِ وَ یَستَضِیئُونَ بِنُورِهِ کانتِفاعِ النّاسِ بِالشّمسِ و إِن جَلَّلَها السِّحَابٌ»؛[1] «بله، قسم به آن کسی که مرا به نبوت برانگیخت، همانا شیعیانش از او بهره‌مند می‌شوند و به نور او روشنی می‌یابند؛ همانند بهره‌مندی مردم از خورشید، آن‌گاه که ابر آن را پوشانده باشد.»بدین‌سان از همان ابتدا در میان مباحث مهدویت یکی از سؤالاتی که پیوسته مطرح بوده است، این است که چگونه می‌توان از فیوضات امام غایب بهره‌مند شد؟ آیا امامی که در پس پرده‌ی غیبت قرار گرفته است، می‌تواند تأثیری در حیات بشری داشته باشد؟ به ویژه این‌که انگیزه‌ی جست‌وجو برای یافتن پاسخی مناسب و قانع کننده، آن‌گاه اوج می‌گیرد که می‌شنویم، اهل سنت وجود امام غایب را امری بیهوده می‌شمارند.قاضی عبدالجبار معتزلی می‌گوید: «اگر امام ظاهر نشود تا به وسیله‌ی او نقص‌ها جبران شود، چه فایده‌ای برای او مترتب است، بِسان آن که اصلاً حجّتی بر روی زمین نباشد!!!»[2]همچنین تفتازانی یکی دیگر از علمای مشهور اهل سنت می‌نویسد: «مسأله‌ی اختفای امام از مردم، به این کیفیت که تنها اسمی از او در میان باشد جدّاً بعید است و امامت او در خفا امری بیهوده است!»[3]امّا در نگاه شیعه‌ی امامیه وظایف امام بر دو قسم است:1- فواید و وظایفی که مستلزم حضور و ظهور امام علیه‌السّلام در جامعه می‌باشد: یعنی اموری که فقط با ظهور امام در جامعه، محقق می‌شوند، مانند: بـرقراری عدالت اجتماعی، بیان احکام و تفسیر و تبیین قرآن، اجرای حدود الهی، تکالیف اجتماعی مانند جهاد و دفاع، تقسیم بیت المال و ... .2- فواید و وظایفی که مترتب بر وجود امام علیه‌السّلام می‌باشند: یعنی اموری که غیبت نمی‌تواند مانعی برای عملی ساختن آن باشد. مانند موارد زیر: اول: واسطه‌ی فیضدر ابتدا، باید این نکته را یادآور شد که، آن‌گاه که خداوند متعال اراده نمود خلقتی داشته باشد، گر چه در خالق هیچ نقص و عجزی وجود نداشت اما در مخلوق نیازمند به واسطه بود چرا که اولاً باید بین علت و معلول سنخیت و هماهنگی وجود داشته باشد و ثانیاً مشیت خداوند بر این تعلق گرفته که نظام هستی، نظام اسباب و مسبّبات باشد لذا برای فیض وجود و سایر فیوضات نیاز به واسطه‌ای بود که از طرفی بتواند با عالم ماده مرتبط باشد و در قالب انسان مادی تجلّی یابد و از طرف دیگر نزدیک‌ترین و مقرّب‌ترین موجود در عالم هستی به خالق متعال باشد به همین جهت است که اولین چیزی که توسط آفریدگار هستی خلق شد، انوار طیبه‌ی ائمّه‌ی معصومین علیهم‌السّلام بود و به واسطه‌ی آنان فیض وجود به سایر موجودات افاضه شد.[4]امام عصر علیه‌السّلام واسطه‌ی فیض بین خالق و مخلوق است و نور وجود، علم و هدایت به واسطه‌ی او به مخلوقات می‌رسد. آن حضرت به عنوان یكی از معصومین علیهم‌السّلام هدف نهایی آفرینش انسان و جهان است و مخلوقات همان‌گونه كه در پیدایش خود نیازمند هدف نهایی هستند، در تداوم، استمرار و بقای خلقت نیز به آن محتاج‌اند.بنابراین همه‌ی موجودات عالم، هم اصل وجودشان به واسطه‌ی امام است و هم نعمت‌هایی را که در طول حیات خود دارند به واسطه‌ی وجود بابرکت امام می‌باشد. «بِبَقَائِهِ بَقِیَتِ الدُّنیَا و بِیَمِینِهِ رُزِقَ الوَری ...»؛[5] «دنیا به واسطه‌ی بقای او باقی است و مخلوقات به برکت او روزی داده می‌شوند.» این حقیقت در بیان نورانی معصومین علیهم‌السّلام به خوبی بیان شده که نمونه‌هایی از آن به این قرار است.الف) امام سجاد علیه‌السّلام، در این رابطه می‌فرمایند: «بِنَا یُنَزِّلُ الغَیثَ وَ یَنشُرُ الرَّحمَةَ وَ یَخرُجُ بَرَکَاتِ الأَرضِ ...»؛[6] «باران به وسیله‌ی ما نازل، و رحمت به وسیله‌ی ما منتشر و برکات زمین به خاطر ما خارج می‌گردد ... .»ب) عَن مُحَمّد بن فُضَیلِ عَن أَبَا الحَسَنِ الرِّضَا علیه‌السّلام قالَ: «قُلتُ لَهُ: أَتَبقَی الأَرضُ بِغَیرِ إِمَامٍ؟ فَقَالَ: لا. قُلتُ: فَإِنّا نُروِی عَن أَبِی عَبدالله علیه‌السّلام أَنَّهَا لاتَبقَی بِغَیرِ إِمَامٍ إِلّا أن یَسخط اللهُ عَلَی أَهلِ الأَرضِ أَو عَلَی العِبَادِ، فَقَالَ: لاتَبقَی؛ إذَا لَسَاخَت.»؛[7]محمد بن فضیل می‌گوید: به امام علی بن موسی الرضا علیه‌السّلام عرض کردم: «آیا زمین بدون حجّت باقی می‌ماند؟ حضرت فرمودند: نه. عرض کردم از امام صادق علیه‌السّلام برای ما روایت شده که زمین بدون حجّت باقی نمی‌ماند مگر این‌که خداوند
بر اهل زمین یا بر بندگانش غضب کند پس امام فرمودند: باقی نمی‌ماند؛ در این صورت زمین اهلش را در خود فرو خواهد برد.»
ج) عن أَبِی جَعفَر علیه‌السّلام قالَ: «لَو بَقِیَتِ الأَرضُ یَوماً بِلا إمَامٍ منّا لَسَاخَت بِأَهلِها وَ لَعَذَّبَهُمُ اللهُ بِأَشَدِّ عَذَابِه، إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالی جَعَلنَا حُجّةً فِی أَرضِه وَ أَماناً فِی الأَرضِ لِأهلِ الأرضِ لَم یَزَالُوا فِی أَمانٍ مِن أن تَسِیخَ بِهِمُ الأَرضُ مادُمنا بَینَ أَظهُرِهِم فإِذَا أرادَ اللهُ أن یُهلِکَهُم ثُمَّ لایُمهِلهُم وَ لایُنظِرُهُم ذَهَبَ بِنَا مِن بَینِهم وَ رَفَعنَا إلیه ثُمَّ یَفعَلُ اللهُ ما شاءَ وَ أَحَبَّ.»؛[8]امام محمد باقر علیه‌السّلام می‌فرمایند: «اگر زمین روزی بدون امامی از ما باقی بماند، اهل خود را فرو خواهد برد و خداوند آن‌ها را به شدیدترین عذاب‌ها دچار خواهد نمود و پیوسته تا کسی از ما بین آن‌ها وجود دارد، از فرو رفتن و نابودی در امان خواهند بود. پس آن‌گاه که خداوند اراده کند که آنان را هلاک کند، به آنان مهلت ندهد، ما را از میان آنان گرفته و به سوی خود بالا خواهد برد سپس آن گونه که بخواهد انجام خواهد داد (زمین را زیر و رو خواهد ساخت).»خود وجود نورانی حضرت درباره‌ی نحوه‌ی بهره‌مندی از ایشان در دوره‌ی غیبت می‌فرمایند: «وَ أَمّا وَجهُ الانتِفاعِ بی فی غَیبتی فَكَالانتفاعِ بِالشَّمسِ إذَا غَیَّبَتهَا عَنِ الأبصَار السَّحاب»؛[9] «بهره‌مندی از من در روزگار غیبتم مانند بهره‌مندی از خورشید است، آن‌گاه كه با ابرها از چشم‌ها پوشیده شده است.»علّامه مجلسی در شرح این حدیث می‌فرماید:1- نور وجود و علم و هدایت به وسیله‌ی آن حضرت به خلق می‌رسد؛ زیرا آن بزرگواران علل غایی و هدف نهایی آفرینش هستند. اگر آنان نبودند نور هستی به دیگران، نمی‌رسید. پس علوم و معرفت‌ها به برکت ایشان و توسل به آن بزرگواران بر خلق آشکار می‌شود و بلاها از آنان دور می‌شود.2- همچنان که مردم از آفتاب پشت ابر استفاده می‌کنند و انتظار می‌کشند که ابرها کنار رود تا استفاده‌ی بیشتری از خورشید ببرند، منتظران واقعی آن حضرت در زمان غیبت، انتظار می‌کشند که هر لحظه آن حضرت ظهور کنند تا از فیض وجود مقدّس آن حضرت، بهره‌ی بیشتری ببرند.3- کسی که در زمان غیبت، وجود آن حضرت را انکار نماید، همانند این است که خورشید پشت ابر را انکار کرده است.4- گاهی اگر خورشید پشت ابر قرار بگیرد، به صلاح مردم می‌باشد همچنین غیبت آن حضرت نیز بنا به مصالحی است که بعد از ظهور آشکار می‌شود.5- همچنان که روشنی خورشید به مقدار روزنه‌ها و پنجره‌ها وارد خانه می‌شود و به آن نور و انرژی می‌دهد، دل‌های مردم، هر اندازه که از حجاب شهوات و علایق جسمانی به دور بوده و روزنه‌هایی از قلب و دل آنان به سوی معرفت خداوند باز باشد، از نور هدایت امام بهره‌مند می‌شوند.[10] دوم: هدایت تکوینیهدایت بر دو گونه است:الف) هدایت تشریعی: این هدایت از طریق فرستادن پیامبران و نازل شدن کتاب‌های آسمانی صورت می‌گیرد و در اصطلاح «ارائه‌ی طریق و نشان دادن راه» خوانده می‌شود. آیه‌ی 3 سوره‌ی دهر (انسان) به این نوع هدایت اشاره دارد:Lإِنّا هَدَینَاهُ السَّبیلَ إِمّا شاکِراً و إِمّا کفُوراًK؛ Lبه حقیقت ما راه سعادت را به انسان نشان دادیم حال، خواهد هدایت پذیرد و شکر این نعمت را بگذارد خواه آن را کفران نماید.Kب) هدایت تکوینی: این نوع هدایت به صورت ایصال الی المطلوب خوانده می‌شود.  رساندن به مقصد است که در اصطلاح از این نوع هدایت به هدایت باطنی نیز تعبیر می‌شود.رسالت اصلی همه‌ی انبیا و اوصیا علیهم‌السّلام هدایت تشریعی و ارشاد و راهنمایی مردم می‌باشد اما سخن در این است که هدایت باطنی افراد و دستگیری از پویندگان راه حقیقت از مهمترین شئونات امامت است و برای افراد لایق همچنان ادامه دارد.مرحوم علّامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل آیه‌ی 124 سوره‌ی بقره[11] می‌فرمایند: «هدایتی که از شئون امامت است، هدایت تکوینی و ایصال الی المطلوب است نه صرف ارائه‌ی طریق.» ایشان معتقدند که امام در این آیه به معنای نبوت نیست و حضرت ابراهیم علیه‌السّلام در حالی‌که نبی است و وحی بر او نازل می‌گردد، مژده‌ی امامت به او داده می‌شود. ایشان اضافه می‌کنند که: هر کجا خداوند متعال در قرآن مجید به بحث امامت پرداخته، در کنار آن «هدایت به امر خدا» به عنوان تفسیر در کنارش قرار گرفته است. در آیه‌ی 72 و 73 سوره‌ی انبیا نیز می‌فرماید:Lوَ وَهَبنَا لَهُ إِسحَاقَ وَ یَعقُوبَ نَافِلةً وَ کُلّاً جَعَلنَا صَالحِین ‚ وَ جَعَلنَاهُم أَئِمَّةً یَهدُونَ بِأَمرِنَا ...K؛ Lبه حضرت ابراهیم علیه‌السّلام اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه‌ی آن‌ها را از شایستگان قرار دادیم و آنان را امامانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت کنند ... Kکه مصداق «یَهدُونَ بِأَمرِنَا»، «ائمّه» معرفی شده است. در نتیجه امامت از دیدگاه قرآن به معنی مطلق هدایت نیست، بلکه هدایتی است که به فرمان حق تعالی صورت می‌گیرد و امام با یک امر ملکوتی، که همراه اوست دیگران را هدایت می‌کند و غیبت، هیچ مانعی برای این نوع هدایت محسوب نمی‌‌گردد.[12] در زیارتی خطاب به امام زمان علیه‌السّلام می‌گوییم: «السَّلامُ علیکَ یا نُورَ اللهِ الّذی یَهتَدی بِهِ المُهتَدُون»؛[13] «سلام بر نور خدایی که هدایت شدگان به واسطه‌ی او هدایت می‌شوند.»در بیان نورانی امام علی علیه‌السّلام جایگاه امامت بسیار زیبا ترسیم شده است. ایشان می‌فرمایند:«خداوندا! جز این نیست که باید حجّتی از سوی تو در زمین باشد تا خلق را به سوی آیین تو رهنمون شود. اگرچه وجود ظاهری او از مردم پنهان باشد، بی شک تعالیم و آداب او در دل‌های مؤمنین پراکنده است و آن‌ها بر اساس آن عمل می‌کنند.»[14] سوّم: امید بخشییکی از نام‌های خداوند «یا مُنتَهَی الرَّجایا»؛[15] «ای نهایت امیدها» است.نقش حیاتی و شگفت‌انگیز امید در سعادت و موفّقیت فرد و جامعه بر کسی پوشیده نیست. رسول گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم می‌فرمایند: «اگر امید نبود مادری فرزند خود را شیر نمی‌داد و کسی درختی نمی‌کاشت.»[16]امیدی که ما از آن گفت‌وگو می‌کنیم، امیدی راکد نیست که سکون را توصیه کند. در این‌جا امید به شناختی پیوند می‌خورد که نور و تلاش می‌آفریند. امید به نجات - خبر از واقعیتی در طبیعت انسان و تبلور آن در یک برهه از تاریخ به وسیله‌ی یک ابرمرد- تفکّری سازنده و حرکتی مسئولانه است. تشیّع با عرضه‌ی اعتقاد به امام مهدی علیه‌السّلام، ابتکار عمل را در رفع این عطش انسانی به عهده گرفته است. اعتقاد به رهبری مردی که آرمان‌های حقیقی انسان را لباس واقعیت می‌پوشاند. «مَن عَرَفَ هذَا الأمرِ فَقَد فُرِّجَ عَنهُ لإِنتظارِه»؛[17] «هرکس این مقصد را شناخته‌ باشد برای او به واسطه‌ی انتظارش فرج حاصل شده است.»آری، آن‌چه در طول تاریخ تشیّع، با آن همه دشمنی و توطئه و مکر و نیرنگ، رمز پایداری شیعه بوده است، چیزی جز امید نیست؛ گرچه اهل سنت نیز اعتقاد به حضرت مهدی علیه‌السّلام دارند، امّا اعتقاد به مهدی موجود با اعتقاد به یک مهدی که هر وقت خداوند بخواهد به دنیا می‌آید و در وقت مناسبی ظهور می‌کند، هرگز قابل مقایسه نیست. وجود شریف امام عصر عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف می‌فرمایند: «إنّا غَیرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِكُم وَ لانَاسِینَ لذِكْرِكُم وَ لَوْ لاذلِكَ  لَنزَل بكم الّلأواء و اصطَلَمَكُمُ الأعداء»؛[18] «ما هرگز شما را به حال خود رها نكرده‌ایم و هرگز شما را از یاد نبرده‌ایم و اگر نبود (عنایت پیوسته‌ی ما) حتماً سختی‌ها و بلاهای فراوانی به شما می‌رسید و دشمنان شما را نابود می‌كردند.» چه امیدی بالاتر از این‌که امام زمان علیه‌السّلام ما را فراموش نمی‌کنند و چه شرمساری بالاتر از این‌که ما اماممان را فراموش کرده‌ایم. چهارم: امنیّت بخشیبدون تردید امنیّت از اصلی‌ترین سرمایه‌های زندگی است. در روایات پیشوایان ما، وجود امام و حجّت الهی در مجموعه‌ی جهان آفرینش، به عنوان عامل امنیّت زمین و اهل آن شمرده شده است. قرآن كریم خطاب به پیامبر اعظم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم می‌فرماید: Lوَ مَا كانَ الله لِیُعَذِّبهم و أنتَ فِیهمK؛[19] L (ای رسول ما) تا زمانی كه تو در میان ایشان هستی، خداوند هرگز آن‌ها را به عذاب گرفتار نخواهد كرد. Kدر زیر امنیّت بخشی امام را در روایات معصومین علیهم‌السّلام بررسی می‌کنیم:الف) رسول گرامی اسلام صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم به حضرت علی علیه‌السّلام فرمودند: « ... الأئمَةُ مِن وُلدِکَ، بِهِم یستَجابُ دعاؤُهُم وَ بِهِم یصرِفُ الله عَنهُمُ البَلاءَ»؛[20] «... خداوند متعال به واسطه‌ی ائمّه از فرزندان تو، دعای آنان را به اجابت می‌رساند و بلا را از آنان برطرف می‌کند.»ب) امام محمّد باقر علیه‌السّلام در این‌باره می‌فرمایند: «نحنُ الّذینَ بِنا یَصرِفُ عَنکُمُ العذاب»؛[21] «ما کسانی هستیم که خداوند به واسطه‌ی ما عذاب را از شما برطرف می‌گرداند.»و در جایی دیگر فرموده‌اند: «اگر یک روز زمین از امام و حجّت خدا خالی بماند لَعذَّبَهمُ اللهُ بأشدِّ العَذابِ خداوند آنان را (مردم) به شدیدترین عذاب‌ها مبتلا می‌نماید.»[22]ج) وجود شریف حضرت ولی عصر علیه‌السّلام نیز در روایتی می‌فرمایند: «إنّی أمانٌ لأهلِ الأرضِ کَما أنَّ النُّجوم أمانٌ لِأهل السَّماءِ»؛[23] «همانا من امان اهل زمین هستم، همچنان که ستارگان امان اهل آسمان‌اند.»همچنین در روایتی دیگر بیان می‌دارند: «أنا خاتَمُ الأوصیاءُ بی یدفَعُ الله عزّوجلَّ البلاءِ عَن أهلی و شیعتی»؛[24] «من خاتم وصیان پیامبر هستم به واسطه‌‌ی من خداوند بلا را از خانواده و شیعیانم دور می‌کند.» پنجم: تهذیب نفسقرآن كریم می‌فرماید: Lوَ قُل اعمَلوا فَسَیَریَ الله عَمَلَكم وَ رَسولُه و المؤمنُونK؛[25] L(ای پیامبر) به مردم بگو عمل كنید (ولی بدانید) كه خداوند و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و مؤمنان كارهای شما را می‌بینند. K امام صادق علیه‌السّلام درباره‌ی کلمه‌ی «مؤمنون» در این آیه می‌فرمایند: «هُمُ الأئِمَةُ»؛ «ایشان - که نظاره‌گر اعمال مردمان هستند و در قرآن، کنار خدا و پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم قرار گرفته، کردار و رفتار همگان را می‌بینند - امامان معصوم سلام‌الله‌علیه می‌باشند.»توجه به این مطلب که اعمال ما بر حضرت عرضه می‌گردد ما را به اصلاح کارهای خود وا می‌دارد. نظارت امام زمان علیه‌السّلام بر اعمال شیعیان به دو صورت است: الف) عرضه‌ی اعمال به ایشان: هر دوشنبه نامه‌ی اعمال ما به خدمت ایشان می‌رسد. ب) شاهد بودن بر اعمال: آن بزرگوار از پس پرده‌ی غیبت شاهد و ناظر كارهای ماست.امام رضا علیه‌السّلام می‌فرمایند: «وَ اللهِ إنَّ أعمالَکُم لتُعرَضُ عَلَیَّ فی کُلِّ یومٍ و لیلةٍ»؛[26] «به خدا قسم که اعمال شما هر صبح و شام بر من عرضه می‌شود ... .»این توجه ارزشمند و حرکت در مسیر تهذیب نفس و بهره‌مندی از دعای خیر حضرت می‌تواند مقدّمه‌ای باشد برای کسب قابلیت و لیاقت. ششم: حفظ کیان شیعهدر دوران جنگ جهانی دوّم و اشغال ایران توسط انگلیس و روس، حملات و هجوم دشمنان به ملّت مظلوم ایران به اوج خود رسیده بود. به همین جهت آیت الله العظمی نایینی بسیار پریشان و نگران اوضاع شیعه بود. شبی به امام عصر علیه‌السّلام متوسل گردیدند و در حال گریه و توسل به خواب رفتند، در عالم رؤیا دیوار بزرگی به شکل نقشه ایران را دیدند که در حال سقوط است و عدّه‌ای زن و بچه زیر آن نشسته‌اند ... در این حال دیدند حضرت ولی عصر علیه‌السّلام تشریف آوردند و انگشت مبارکشان را به طرف آن دیوار گرفته و آن را سر جای خودش قرار دادند و فرمودند: «این‌جا شیعه خانه‌ی ماست، می‌شکند‌، خم می‌شود، خطر هست ولی ما نمی‌گذاریم سقوط کند. نگهش می‌داریم.»[27]«در روزگار گذشته، فرمانروایی ناصبی بر بحرین حکومت می‌کرد، که وزیرش در دشمنی با شیعیان آن‌جا، گوی سبقت را از او ربوده بود. روزی وزیر بر او وارد شد و اناری به دستش داد، که این واژه‌ها بر پوست آن نقش بسته‌بود: لا اله الا الله، و ابوبکر و عمر و عثمان و علی، خلفاء الله. فرمانروا از دیدن آن بسیار در شگفت شد و به وزیر گفت: این، نشانه‌ای آشکار و دلیلی نیرومند بر بطلان مذهب تشیّع است. نظر تو درباره‌ی شیعیان بحرین چیست؟ وزیر پاسخ داد: به باور من، باید آنان را حاضر کنیم و این نشانه را به ایشان ارائه دهیم. اگر نپذیرفتند که از مذهب خود دست کشند، آنان را میان سه چیز مخیّر می‌کنیم: 1- پاسخی قانع کننده بیاورند؛ 2- جزیه بدهند؛ 3- مردانشان را کشته و زنان و فرزندانشان را اسیر و اموالشان را به غنیمت می‌بریم. فرمانروا رأی او را پذیرفت و دانشمندان شیعه را نزد خود فراخواند. آن‌گاه انار را به ایشان نشان داد و گفت: اگر برای این پدیده، دلیلی روشن نیاورید، شما را می‌کشیم و زنان و فرزندانتان را اسیر می‌کنیم و یا این‌که باید جزیه بدهید. دانشمندان شیعه، سه روز از او مهلت خواستند. آنان پس از گفت و گوی فراوان به این نتیجه رسیدند که از میان خود، ده نفر از صالحان و پرهیزگاران بحرین را برگزینند. آن‌گاه از میان این ده نفر نیز سه نفر را برگزیدند و به یکی از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوی صحرا برو و به امام زمان عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌والشریف استغاثه کن و از او، راه رهایی از این مصیبت را بپرس. زیرا ایشان امام ما و صاحب ماست. آن مرد چنین کرد ولی پاسخی نشنید. شب دوّم نیز نفر دوّم را فرستادند و او نیز پاسخی دریافت نکرد. شب آخر، محمّد بن عیسی را به بیابان فرستادند. او به صحرا رفت و با گریه و زاری از حضرت، درخواست کمک کرد. چون آخر شب شد، شنید مردی خطاب به او می‌گوید: «محمّد بن عیسی! چرا تو را به این حال می‌بینم و چرا به
سوی بیابان بیرون آمده‌ای؟» محمّد بن عیسی خواهش کرد که او را به حال خود وا گذارد. آن مرد فرمود: «محمّد بن عیسی! منم صاحب الزّمان.» حاجت خود را بازگو. محمّد بن عیسی گفت: اگر شما صاحب الزّمانید، داستان مرا می‌دانید و به گفتن من نیازی نیست. فرمود: «راست می‌گویی. تو به دلیل آن مصیبتی که بر شما وارد شده‌است به اینجا آمده‌ای.» عرض کرد: آری، شما می‌دانید چه بر ما رسیده‌ است و شما امام و پناه ما هستید. پس آن حضرت فرمودند: «ای محمّد بن عیسی! در خانه‌ی آن وزیر، درخت اناری است. هنگامی که انارهای درخت تازه رسیده بود، او از گل قالبی به شکل انار ساخت، آن را نصف کرد و در میان آن، این جمله را نوشت. سپس قالب را بر روی انار که کوچک بود گذاشت و آن را بست. چون انار در میان آن قالب بزرگ شد، آن واژه‌ها بر روی آن نقش بست. فردا نزد فرمانروا می‌روی و به او می‌گویی که من پاسخ تو را در خانه‌ی وزیر می‌دهم. چون به خانه‌ی وزیر رفتید، پیش از وزیر به فلان جا برو. کیسه سفیدی خواهی یافت که قالب گل در آن است. آن را به فرمانروا نشان بده. نشانه‌ی دیگر این‌که به فرمانروا بگو: که معجزه‌ی دیگر ما این است که چون انار را دو نیم کنید، جز دود و خاکستر چیزی در آن نیست.» محمّد بن عیسی از این سخنان بسیار شادمان شد و به نزد شیعیان بازگشت. روز دیگر، آنان پیش فرمانروا رفتند و هر آن‌چه امام زمان
عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌والشریف
فرموده بودند، آشکار گشت. فرمانروا با دیدن این معجزه به تشیّع گروید و دستور داد وزیر حیله‌گر را به قتل رساندند.»[28]
 هفتم: پاسخ‌گویی به سؤالاتیكی دیگر از برکات وجودی امام زمان علیه‌السّلام حفظ و نگه‌داری علوم و اسرار الهی است. در زمان غیبت اگر چه دسترسی مستقیم و استفاده‌ی همه جانبه از محضر امام عصر علیه‌السّلام ممكن نیست، ولی آن معدن علوم الهی به راه‌های مختلف گره از مشكلات علمی و فكری شیعیان باز می‌كند.سید میر علّام نقل می‌کند که: در ساعت‌های آخر شب، در صحن امیرالمؤمنین علیه‌السّلام بودم؛ دیدم در خلوت شب مردی به سوی مرقد می‌آید؛ به او نزدیک شدم، دیدم مقدّس اردبیلی است. خود را به او نشان ندادم و مراقب او بودم. او به درب حرم - که بسته بود - رسید، امّا با رسیدن او درب گشوده شد و وی وارد حرم شد، امّا با کسی حرف می‌زد و سپس از حرم خارج شد و درب‌ها بسته شد. مقدّس اردبیلی به سوی مسجد کوفه حرکت کرد و من نیز - به طوری که مرا نبیند - از پشت سر او حرکت کردم. وارد مسجد کوفه شد؛ به سوی محراب شهادت رفت و مدّتی درنگ کرد و سپس به سوی نجف برگشت. در میانه‌ی راه، سرفه‌ام گرفت؛ او متوجّه من شد و فرمود: میرعلّام تو هستی؟ پاسخ دادم: آری. گفت: چه می‌کنی؟ گفتم: من از همان لحظات ورود شما به حرم مولا، تا کنون با شما بودم. شما را به صاحب این قبر سوگند، مرا از آن‌چه برایتان پیش آمده با خبر سازید! گفت: اگر تعهّد کنی تا زنده‌ام به کسی نگویی، حقیقت را به تو می‌گویم. تعهّد دادم، او گفت: من در مسایل پیچیده‌ی علمی- فقهی آمدم از روح بلند مولا، پاسخ بگیرم؛ هنگامی که به حرم رسیدم، درها گشوده شد؛ ولی ندایی از جانب قبر آمد که برو مسجد کوفه، سؤال خود را از مهدی علیه‌السّلام - که امام زمان توست - بپرس! به سرعت به مسجد کوفه آمدم؛ نزدیک محراب رفتم. حضرت، آن‌جا نیایش می‌‌کردند؛ سؤالات خود را پرسیدم و ایشان پاسخ گفتند. اینک به خانه‌ی خویش برمی‌گردم.[29] هشتم: بهره‌مندی از دعا و استغفار حضرت علیه‌السّلامیکی دیگر از برکات وجودی حضرت، بهره‌مندی مؤمنین از دعا و استغفار حضرت می‌باشد. امام زمان علیه‌السّلام همانند «پدری دلسوز و مادری مهربان»[30] پیوسته به فکر مؤمنین بوده و رشد و تعالی آنان را از خداوند می‌خواهد و آنان را مشمول دعای خیر خود می‌نماید.عبدالله ابن أبان به امام علی بن موسی الرضا علیه‌السّلام عرض می‌کند که برای من و خانواده‌ام دعا کنید. امام فرمودند: «آیا فکر می‌کنی من این کار را انجام نمی‌دهم؟ به خدا قسم هر روز و شب اعمال شما بر ما عرضه می‌شود.»[31]آری هنگام عرضه‌ی اعمال بر امام زمان علیه‌السّلام با دیدن اعمال خیر در نامه‌ی مؤمن برای توفیق بیشتر او دعا و هنگام دیدن معصیت و کوتاهی برای او طلب مغفرت و هدایت می‌نمایند و این همان چیزی است که در دعای ندبه از خداوند متعال می‌خواهیم: «و امنُن عَلینا بِرِضاهُ وهَب لَنا رأفَتَهُ و رَحمَتَهُ و دُعائَهُ و خیرَهُ ماننالُ به سَعَةً مِن رَحمتِکَ و فوزاً عندَک»؛ «خدایا نعمت بزرگ خشنودی حضرت را شامل حال ما گردان و مهربانی و رحمت و دعای خیر او را به ما عطا کن تا به رحمت گسترده‌ی تو و رستگاری در محضرت نایل گردیم.»امام عصر علیه‌السّلام باران رحمت الهی است و در همه حال بر كویر جان‌ها باریده و با دعای خود سبزی و خرمی را برای شیعیان به ارمغان آورده است. آن سجّاده نشین آستان حضرت دوست دست‌های خواهش را گشوده و برای ما این‌چنین خواسته است: «یا نورَ النّور یا مُدبّر الامُور یا باعثَ مَن فِی القُبوُر صلِّ علی محمدٍ و آل محمد واجْعَلْ لی و لِشِیعَتی مِن الضّیق فرجاً  و منَ الهمَّ مخرجاً و أوسَعْ لنا المَنْهجَ واطْلَقْ لَنَا مِنْ عِنْدِكَ ما یَفرِجُ وَ افْعَل بنا ما أنتَ أهلُهُ یا كریم»؛[32] «ای روشنایی نور، ای تدبیر كننده‌ی كارها، ای زنده كننده‌ی مردگان، بر محمد و آل محمد درود فرست و برای من و شیعیانم در تنگناها گشایشی قرار ده. از غم و اندوه راه چاره‌ای باز كن و راه هدایت را بر ما وسعت بخش. راهی كه در آن گشایش ماست، به روی ما بگشا و آن‌چنان كه تو شایسته‌ی آن هستی با ما رفتار كن، ای كریم.» 


[1]. صافی گلپایگانی،  منتخب الأثر، ص 124، ح 4 .
[2]. علی اصغر رضوانی، شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، ج 2، ص 224، به نقل از «المغنی»، ج 1، ص 57 .
[3]. تفتازانی، شرح مقاصد، ج 5، ص 312 .
[4]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 97 و ص 105 .
[5] . مفاتیح الجنان، دعای عدیله .
[6] . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 393، ب 21، ح 22 .
[7] . همان، ص 384، ح 2 .
[8] . همان، ص 388، ح 14 .
[9] . طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 542 .
[10] . صافی گاپایگانی، منتخب الأثر، صص 271 و 272 .
[11] . Lوَ إِذِ ابتَلَی إِبرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فأتَمَهُنَّ قَالَ إِنّی جَاعِلُکَ للنّاسِ إمَاماً...K؛L و هنگامی که پروردگارش ابراهیم را آزمایش کرد پس آن‌ها را به پایان رساند خداوند گفت: همانا من تو را برای مردم امام قرار دادم. K
[12] . تفسیر المیزان، ج 1، ص 267 به بعد/ ج 14، ص 304 به بعد .
[13] . مفاتیح الجنان، زیارت حضرت صاحب الأمر در روز جمعه .
[14] . حرّ عاملی، اثباة الهداة، ج 3، ص 463 .
[15] . مفاتیح الجنان، دعای جوش کبیره .
[16] . نهج الفصاحه، ص 189، کلمه 936 .
[17] . کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 198، ج 3 .
[18] . طبرسی، احتجاج، ج2، ص 323 .
[19] . انفال (8)، 33 .
[20] . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 238 .
[21] . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ح 20 .
[22] . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ح 14 .
[23] . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ح 2، ص 239 .
[24] . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 171 .
[25] . توبه (9)، 105 .
[26] . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص 319 .
[27] . محمدباقر باقی اصفهانی، عنایات حضرت مهدی علیه‌السّلام به علما و طلاب، حکایت 151، ص 315 .
[28] . محدّث نوری،  ترجمه‌ی النجم الثّاقب، ص 556/ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج52، صص180- 178 .
[29] . علامه مجلسی،  بحارالانوار، ج 52، ص 175 .
[30] . کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 200 .
[31] . همان، ص 219، ح 4 .
[32] . صافی گلپایگانی، منتخب الأثر، ص 658 .
شنبه 17/12/1387 - 9:33
دعا و زیارت
دوستان عزیز  این هم  ادرس  تبیان جهت  دعا  ها  و  ادعیه  های  امام  زمان  ادرس  صفحهhttp://www.tebyan.net/index.aspx?pid=56976&KEYWORD=+%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85++%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86
شنبه 17/12/1387 - 9:31
دعا و زیارت

آشنایی با مهدی موعود



كیفیت تولد حضرت

آفتاب وجود دوازدهمین پیشوای ولایت در آسمان وجود بشریت در نیمه شعبان سال 255 هجری بر جهانیان پرتو افكند. در این تاریخ هیچ اختلافی نیست و كلیه علمای فریقَین (شیعه و سنی) اتفاق نظر دارند. او هم‌نام رسول اكرم(ص) و هم كنیه آن حضرت (ابوالقاسم) است. حضرت حكیمه خاتون- دختر امام محمدتقی (ع) وعمه امام حسن عسگری(ع) می گوید:

در روز پنجشنبه- نیمه شعبان- به منزل برادرزاده‌ام حضرت حسن بن علی العسگری(ع) رفتم. چون قصد مراجعت نمودم‏، حضرت فرمود: ای عمه، امشب را نزد ما باش كه در این شب فرزند گرامی‌ای متولد می شود كه حق تعالی به او زنده می گرداند زمین را به علم و ایمان و هدایت، بعد از آنكه مرده باشد به شیوع كفر و ضلالت.

گفتم: ای سید من، مولود از كه به هم می رسد. فرمود: از نرجس. پس برخاستم پشت و شكم نرجس را ملاحظه كردم، هیچگونه اثری از حمل،در او ندیدم. در حالِ حیرت بودم كه حضرت فرمود: ای عمه، صبح اثر حمل او ظاهر می شود، مَثَل او مَثل مادر موسی است. شب را تا نزدیك صبح آنجا ماندم و اثری در نرجس خاتون ندیدم. نزدیك بود شكی در من پیدا شود كه ناگاه امام از حجره خود صدا زد: شك مكن، وقتش نزدیك شده. ناگاه مقارن صبح صادق حالت اضطراب در نرجس ظاهر شد. او را در برگرفتم. امام دستور فرمود: سوره قدر را بر او بخوانم. شروع كردم به خواندن سوره قدر. در آن حال شنیدم كه آن طفل در شكم مادر در خواندن سوره با من همراهی می كرد. من از این واقعه ترسیدم. امام فرمود: ای عمه تعجب مكن از قدرت باری تعالی كه طفلان ما را به حكمت گویا می كند. در این موقع بین من و نرجس خاتون پرده‌هایی حایل شد كه دیگر او را نمی دیدم. فریاد كنان نزد امام دویدم. حضرت فرمود: ای عمه، برگرد كه او را در جای خود خواهی دید. چون برگشتم پرده برداشته شده بود و در نرجس نوری مشاهده كردم كه دیده‌ام را خیره كرد و حضرت صاحب را دیدم- رو به قبله- به سجده افتاده، بعد انگشت سبابه را به آسمان بلند كرده و می گوید: «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلا اللهُ وَحدَهُ لا شَریكَ لَهُ وَ اَنَّ جَدی رَسولَ اللهِ وَ اَنَّ اَبِی اَمیرَالمُؤمِنینَ وَصیُ رَسولِ اللهِ» و بعد یك یك امامان را شمرد تا به خودش رسید.


صورت و سیرت حضرت

رسول خدا(ص) فرمود:

مهدی از اولاد من است. صورتش مانند ستاره درخشان، و رنگش مانند رنگ صورت مردم عربستان گندم گون، جسمش چون مردم بنی اسرائیل بلند قد و عظیم الجثه است. او زمین را پر از عدل و داد می كند پس از جور و ظلم و تمام موجودات از حكومت او راضی هستند. خواه سماواتیان و خواه زمینیان و پرندگان هوا.

بر حسب اخبار و روایات متواتره، حضرت مهدی(عج) شبیه ترین افراد به پیامبر خداست. و خطی از موی سبز به رنگ زمرد از گردن تا ناف مباركش كشیده شده است. رنگش گندم گون و مایل به سبزی است. دارای پیشانی درخشان و ابروان كشیده، چشمان مشكین و بینی كشیده و قلمی و ران های پهن است. گونه هایش دارای خال و جسم لطیفش اسرائیلی متساوی الخلقه می باشد. دارای خال هاشمی درخشان است. موی ریش مباركش محرابی مایل به رنگ خرمایی سیاه و كشیده و مجعد و انبوه است. دارای عمامه عربی و شمشیر همیشه حمایل دارد. شكوه و جلال او هر بیننده را متوجه خود ساخته و صورتش در لطافت چون گل بابونه و ارغوان است كه شبنم بر آن نشسته باشد. بر تمامی اهل جهان غیر از اجداد مباركش فضیلت دارد.

حضرت مهدی(عج) در سیرت، مردی خوش زبان، گرم خو، مهربان، عطوف، رحیم و جواد، شجاع، با هیبت و صلابت است. هر كسی او را ببیند می گوید جوان چهل ساله ای بیش نیست، با یك قیافه بسیار جالب و جاذب.

او در صورت و سیرت شبیه پیغمبر اكرم(ص) می باشد.


القاب و كنیه های حضرت

نام اصلی آن حضرت «م ح م د» است. نامی كه پیامبر اكرم(ص) بر او نهاده و فرمود: اسم او اسم من و كنیه او كنیه من است. كنیه حضرت ابوالقاسم است و به ایشان ابوصالح، ابو عبدالله، ابو ابراهیم، ابوجعفر، و ابوالحسن هم گفته می شود. القاب آن حضرت بسیار زیاد است. از جمله:

1- مهدی: مشهورترین لقب آن حضرت است. مهدی كه اسم مصدر هدایت است، به معنی كسی است كه بوسیله خدا هدایت شده باشد. امام صادق(ع) در ضمن حدیثی فرمودند:

آن حضرت را مهدی گویند، زیرا مردم را به امری كه گم كرده اند هدایت می كند. (1)

همچنین امام باقر(ع) فرمودند:

او را مهدی نامیدند برای اینكه به امری پنهان (اسلام راستین) هدایت می كند.

2- قائم: یعنی قیام كننده به حق. رسول خدا(ص) فرمودند:

از این جهت او را قائم نامیدند كه پس از فراموش شدن نامش قیام می كند. (2)

امام جواد (ع) در پاسخ به این پرسش كه چرا او را قائم می نامند، چنین فرمودند:

زیرا پس از آنكه نامش از خاطره ها فراموش شود و اكثر معتقدین به امامتش از دین خدا برگردند قیام می كند. (3)

3- منتظر: از امام جواد(ع) پرسیدند چرا وی را منتظر می گویند؟ ایشان فرمودند:

زیرا وی برای مدتی طولانی غیبت می نماید و علاقمندان، منتظر ظهورش خواهند بود و آنان كه تردید دارند، او را انكار می كنند. (4)

4- بقیه الله: روایت شده كه چون آن حضرت قیام كند، پشت به كعبه می ایستد و سیصد و سیزده نفر دور او جمع می شوند. اول چیزی كه می فرماید این آیه شریفه است:

بَقِیَّةُ اللهِ خَیرٌ لَكُم اِن كُنتُم مُؤمِنین. آنگاه می فرماید: منم بقیه الله و حجت او و خلیفه او بر شما. پس هیچ سلام كننده‌ای بر او سلام نمی كند مگر اینكه می گوید: السلامُ عَلَیك یا بَقیةَ اللهِ فِی اَرضِهِ.

دیگر القاب آن حضرت عبارتند از: حجة الله، خلف صالح، مُنتقِم، ولی الله، صاحب الامر، صاحب الزمان، منصور و ... .


حضرت مهدی از دیدگاه قرآن

یكی از موضوعاتی كه خداوند متعال به آن اشاره فرموده اند، مساله حضرت مهدی و قیام ایشان است. آیاتی در آن كتاب مقدس وجود دارد كه روزی را برای جهان نوید می دهد كه حق‌پرستان و مردم شایسته جهان، قدرت و حكومت زمین را در دست می گیرند و دین اسلام بر تمام ادیان غالب می گردد. بعنوان نمونه به ذكر چند مورد می پردازیم:

 

1- در سوره نساء، آیه 105 می فرماید:

«وَ لَقَد كَتَبنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعدِ الذِكرِ اَنَّ الاَرضَ یَرِثُها عِبَادِی الصَالِحُون»، ما بعد از آنكه در تورات نوشته بودیم، در زبور نیز نوشتیم كه بندگان شایسته من وارث زمین می شوند.

2- در سوره نور، آیه 55 می فرماید:

خداوند به كسانی از شما كه ایمان آورده اند و عمل شایسته انجام داده اند، وعده داده كه آنان را خلیفه زمین گرداند، چنان كه گذشتگان را نیز قبلاَ خلیفه گردانیده بود و دینی را كه بر ایشان پسندیده است استوار و نیرومند گرداند و ترسشان را به ایمنی تبدیل كند، تا مرا عبادت كنند و چیزی را شریك قرار ندهند.

3- در سوره قصص، آیه 4 می فرماید:

«وَ نُریدَ اَن نَمُنَّ عَلَی الذِینَ اسْتُضعِفُوا فِی الاَرضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمَّةً وَ نَجعَلَهُم الوَارِثین»، ما اراده كردیم كه به ضعیفان زمین منت نهاده و آنها را پیشوایان و وارثان زمین گردانیم.

 

از این آیات شریفه استفاده می شود كه دنیا روزی را در پیش دارد كه قدرت و اداره زمین به دست مومنین و صالحان افتاده و آنان پیشوا و پیشرو تمدن های بشری می گردند، و دین اسلام بر تمام ادیان غالب می شود و یكتاپرستی جایگزین شرك می گردد. آن روز درخشان، همان روز قیام منجی بشریت، مهدی موعود می باشد.

 


حضرت مهدی از دیدگاه اهل بیت(ع)

1- رسول اكرم(ص) فرمود: مهدی از فرزندان من است. اسم او‏ اسم من و كنیه اش كنیه من (ابوالقاسم) است. از نظر اخلاق شبیه ترین مردم به من است. برای او غیبت و سیرتی است كه در آن، بسیاری گمراه می شوند. آنگاه مثل شهاب ثاقب می آید و زمین را پر از عدل و داد خواهد كرد چنانكه پر از ظلم و ستم شده باشد.(5)

پیامبر اكرم (ص) در حجة الوداع- در سرزمین غدیر خم- در برابر بیش از صد و بیست هزار نفر به همین موضوع اشاره كردند و فرمودند:

ای مردم! به خدا و رسول خدا و نوری كه همراه او نازل شده ایمان بیاورید، پیش از آنكه صورت‌هایی را واژگون كرده به طرف پشت بازگردانیم‌شان. ای مردم! نور خدای تبارك و تعالی در من قرار گرفته، سپس در وجود علی(ع) و پس از آن در نسل او تا قائم آل محمد(ص) كه حق خدا را بازستاند و همه حقوق از دست رفته ما را باز پس گیرد آگاه باشید كه او هر دانشمندی را به دانش و هر نادانی را به جهلش می شناسد. آگاه باشید كه او نهری خروشان از اقیانوسی بی كران می باشد. (6)

پیامبر اكرم(ص) می افزاید:

خدای تبارك و تعالی از روزها جمعه را برگزید و از شب ها، شب قدر را، و از ماهها،‌ ماه رمضان را و مرا میان پیامبران و علی را از من، و حسن و حسین را از علی برگزید و از حسن و حسین نُه تن را برگزید كه نهمین آنها قائم آنهاست كه ظاهر و باطن آنهاست.(7)

 

2- مردی خدمت امیر مومنان شرفیاب شد و عرض كرد: از مهدی برای من سخن بگو، حضرت فرمود: ... آستانه اش از همه گشادتر، دانشش از همه افزون تر و برای خویشاوندانش از همه نیكوتر است. بارالها! بیعت او را پایان بخشِ همه اندوها قرار بده. پراكندگی امت را به دست او به یگانگی مبدل فرما. اگر خداوند چنین روزی را نصیب تو ساخت. چون كوه استوار باش. اگر چنین روزی را درك كردی، به سوی احدی از او روی متاب. اگر به كویش راه یافتی، از او در مگذر. (8)

حضرت علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید: كسی كه در پی او باشد، اثر او را نمی بیند. هیچ اثر شناسی از او نشانی به دست نیاورد، هر چند در این راه بكوشد. در آن رویدادها قومی ذهن و فكرشان صیقلی شده، همچون صیقل شمشیر به دست آهنگر. دیدگانشان به نور قرآن روشن و گوش هایشان به تفسیر آن مانوس. پس از جام خرد و حكمت كه بامداد به آنان می نوشند شبانگاه نیز سیراب می گرداند.(9)

3- از جابربن عبدالله انصاری نقل شده كه می گوید: خدمت حضرت فاطمه زهرا(س) شرفیاب شدم. در برابر آن حضرت لوحی بود كه اسامی اوصیاء از نسل او در آن ثبت شده بود. شمردم تعدادشان دوازده تن بود كه آخر آنها قائم(عج) بود. سه تن از آنها به نام محمد، چهار تن به نام علی و ... . (10)

قسمتی از متن لوح:

به نام خداوند بخشنده مهربان.

این نوشتاری است از جانب خدای عزیز و فرزانه به سوی پیامبر نور، سفیر و راهنمایش محمد(ص) كه آنرا روح الامین از نزد پروردگار جهانیان فرو آورده است. ای محمد! نام های مرا گرامی دار، نعمت های مرا سپاس گوی و آنها را انكار نكن ... من تو را بر همه پیامبران برتری دادم و جانشینت را بر همه اوصیاء برتری بخشیدم و تو را با دو فرزند دلبندت حسن و حسین گرامی داشتم. حسن را- پس از سپری شدن مدت پدرش- معدن علم خود قرار دادم و حسین را مخزن وحی خود قرار داده مدال شهادت را به او عطا كردم و مدت او را با سعادت پایان دادم كه او سالار شهیدان است ... معیار پاداش و كیفر من، اهل بیت اوست كه نخستین آنها سرور عبادت كنندگان و زینت دوستان گذشته من علی بن الحسین است و آنگاه پسرش- شبیه جد بزرگوارش- محمد است كه شكافنده علوم من و معدن حكمت من می باشد... این سخن از من به حقیقت پیوسته كه جایگاه جعفر را بس بلند گردانم و او را بوسیله دوستان و شیعیانش مسرور نمایم، پس از او فرزندش موسی را برگزیدم كه در عهد او فتنه ای به پا گردد. پس از سپری شدن مدت بنده، دوست و برگزیده ام موسی، در مورد یار و یاورم علی به انكار گرایند... او را اهریمنی گردن‌كش می كشد و در شهری كه بنده شایسته‌ام ذوالقرنین بنا كرده، در كنار بدترین مخلوقاتم به خاك سپرده می شود. این سخن به حقیقت پیوسته كه دیدگاه او را با فرزندش محمد روشن گردانم كه جانشین و وارث علوم اوست. او معدن علوم و محل اسرار من است... نیكبختی او را با فرزندش علی كامل گردانم كه یار و یاور من است و گواه من در میان بندگانم و امین بر وحی من است. از او حسن را پدید آوردم كه دعوت كننده به سوی من و مخزن علوم من است. آنگاه سعادت او را به اوج رساندم با فرزندش «م ح م د» كه رحمت است برای جهانیان. كمال موسی، شوكت عیسی و شكیبایی ایوب با اوست... . (11)

 

4- امام حسن مجتبی(ع) فرمود: همه خیرها در آن زمان است، زیرا قائم ما قیام می كند و همه این حوادث را از بین می برد.(12)

امام جواد(ع) نقل می كند كه روزی حضرت علی (ع) در حالیكه به دست سلمان تكیه داده بودند وارد مسجد شدند. امام حسن نیز در محضر آن حضرت بود.در این هنگام مردی با جامه های زیبا و فاخر وارد شد و به محضر امیر مومنان (ع) عرض ادب و سلام نمود. سپس گفت: من از شما سه سوال دارم، اگر پاسخ گفتید به دین شما می گروم، و سه پرسش خود را مطرح ساخت. حضرت علی (ع) به امام حسن(ع) فرمودند: تو پاسخ بده. امام حسن مجتبی هم به هر سه سوال او پاسخ گفته و آن مرد ایمان آورد و به امامت یكایك ائمه اعتراف كرد تا به امام زمان رسید، گفت: گواهی می دهم به امام فرزند حسن عسكری كه نام و كنیه اش گفته نمی شود تا روزی كه ظاهر شود و جهان را پر از عدل و داد كند، آنچنان كه پر از ستم باشد. آنگاه امیر مومنان را تودیع كرد و از مسجد خارج شد. حضرت علی(ع) به امام حسن(ع) فرمودند:

او را تعقیب كن. اما امام حسن(ع) ناامید برگشته و فرمودند: او تا از در خارج شد دیگر دیده نشد. حضرت علی(ع) فرمودند: او خضر بود.(12)

 

5- امام حسین(ع) می فرماید: دوازده مهدی از ما است كه نخستین آنان علی بن ابیطالب و آخرین آنها نهمین فرزند من است كه امام قائم به حق است. خداوند زمین مرده را به وسیله او زنده می كند و دین حق را بر تمام ادیان پیروز می گرداند. برای او غیبتی است كه گروه هایی در آن، از دین برمی گردند و گروه‌هایی دیگر بر آئین خود استوار می مانند و در این راه آزارها می بینند، به آنها گفته می شود این وعده كی واقع خواهد شد اگر راست می گویید. آنانكه بر این آزارها و تكذیب ها صبر كنند مانند كسی هستند كه شمشیر به دست گرفته در پیشاپیش رسول اكرم(ص) جهاد كند.

 

6- امام سجاد (ع) فرمود: در قائم ما چند سنت از سنت های انبیاء همچون آدم، نوح، ابراهیم، عیسی، یوسف، ایوب و محمد(ص) است. از آدم و نوح طول عمر است.از ابراهیم ولادت پنهانی است. از موسی ترس و غیبت است. از عیسی اختلاف آرا و نظرات مردم پس از اوست. از ایوب گشایش و فرج بعد از امتحان است و از محمد(ص) خروج با شمشیر است.‌(13)

 

7- امام باقر(ع) می فرماید:

هنگامی كه اوضاع دگرگون شود و مردم بگویند قائم مرده یا هلاك شده است، یا اینكه بگویند به كدام بیابان رفته؟! و آنها كه خواستار نابودی او هستند بگویند كسی‌كه استخوان‌هایش پوسیده چگونه ظهور می كند، شما به ظهور او امیدوار باشید و چون بشنوید كه ظهور نموده است به سوی او بشتابید هر چند با خزیدن از روی برف باشد.(14)

 

8- امام صادق(ع) می فرماید:

او فرزند پسرم موسی است. او پسر خاتون كنیزان است. غیبتی كند كه اهل باطل در آن به شك افتند. سپس خداوند او را ظاهر می نماید و شرق و غرب زمین را به دست وی فتح می كند. عیسی بن مریم آمده و پشت سر او نماز می گزارد و زمین به نور صاحبش روشن و منور می گردد.(15)

 

9- امام كاظم(ع) فرمودند: آن قائمی كه زمین را از دشمنان خدا پاك و از عدل و داد پر كند، چنانكه از ظلم پر شده بود، او نیز فرزند من است. او را غیبتی طولانی است، چون بر جان خود خائف است و در آن عصر(غیبت) گروه هایی از دین برمی گردند و جمعی پایدار می مانند. خوشا به حال شیعیان ما كه در غیبت قائم به ولایت ما چنگ زنند و به دوستی ما و بیزاری از دشمنان مان ثابت بمانند. آنان از مایند و ما نیز از آنهائیم. ایشان به امامت ما راضی هستند و ما به پیروی آنها. خوشا به حال آنها، به خدا سوگند آنان در روز قیامت در درجه ما با ما هستند.

 

10- امام رضا(ع) فرمود: قائم ما كسی است كه وقتی قیام كند، در سن پیران و سیمای جوانان است... او چهارمین فرزند من است. خداوند او را در حجاب و پرده خود غائب كند، سپس ظاهرش نماید و زمین را به دست او از عدل و داد پر كند چنانكه از ظلم و ستم پر شده است.

 

11- امام جواد(ع) می فرماید: قائم ما همان مهدی(عج) است. او كسی است كه در زمان غیبتش، واجب است انتظار كشیده شود و هنگامیكه ظهور كرد، اطاعتش كنند. او سومین فرزند از فرزندان من است. قسم به آن خدایی كه محمد(ص) را به نبوت مبعوث گردانید و ما را به امامت انتخاب نمود، اگر از عمر دنیا فقط یك روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی گرداند تا اینكه قائم ما در آن روز خارج شده و ظهور نماید. پس با ظهورش جهان را از عدل و داد پر كند، چنانكه از ظلم و ستم پر شده است.

 

12- عبدالعظیم حسنی به امام هادی(ع) عرض كرد: پس از شما چه كسی مولای من است؟ حضرت فرمود: پس از من فرزند من. می دانی مردم نسبت به جانشین پس از او چگونه‌اند؟ عرض كرد: برای چه؟ فرمود: برای اینكه شخص وی دیده نمی شود و نباید او را با اسمش یاد كنند تا اینكه خروج كرده و زمین را پر از عدل و داد می نماید چنانكه پر از ظلم و ستم شده است.

 

13- امام حسن عسكری(ع) فرمود: شما مردم را چنین می بینم كه بعد از من درباره جانشینم اختلاف پیدا می كنید. آگاه باشید! كسی كه معتقد به امامت امامان بعد از پیغمبر باشد ولی فرزند مرا انكار كند، مانند آن كسی است كه تمام پیغمبران را باور دارد، ولی نبوت پیامبر اكرم(ص) را منكر شود. در حالیكه هر كه منكر رسول خدا(ص) باشد، در واقع همه پیامبران را انكار نموده است. زیرا اطاعت آخرین نفرِمان مانند اطاعت اولینِ آنهاست و هر كسی كه منكر امامت ما باشد، آخرین نفر ما را نیز انكار نموده است.


حضرت مهدی از دیدگاه اهل سنت

در اینجا به پاره ای از احادیث اهل سنت درباره مهدی موعود اشاره می كنیم:

1- مهدی از قریش است، مهدی از بنی‌هاشم است، مهدی از اهل‌بیت است، مهدی از تبار رسول اكرم(ص) است، مهدی از نسل علی(ع) است، مهدی از اولاد فاطمه زهرا(س) است، مهدی از اولاد حسین(ع) است، مهدی از امامان اهل بیت است. (16)

2- او مردی پیشانی باز، دماغ باریك و سینه ستبر است.(17)

3- او را مهدی گویند، زیرا به چیزی كه از همگان پوشیده است راهنمایی می كند. او تورات و انجیل را از سرزمین انطاكیه بیرون می آورد. (18)

4- ما از اولاد عبدالمطلب سروران اهل بهشتیم. من حمزه سید الشهداء، جعفر طیار، علی، حسن، حسین، و مهدی. (19)

5- پیامبر اكرم(ص) فرمود: این دین- تا دوازده خلیفه من هست- عزیز و سرافراز است. جابربن سمره می گوید آنگاه مردم تكبیر گفتند و سر و صدا كردند و رسول اكرم(ص) چیزی فرمود كه من نشنیدم، از پدرم پرسیدم كه حضرت چه فرمود. گفت: كُلُّهُم مِن قُرَیش: همگی از قریش‌اند.(20)

6- هر كسی مهدی را انكار كند كافر می شود.(21)

7- برترین عبادت ها انتظار فرج است.(22)

8- سوگند به خداوندی كه مرا به پیامبری برانگیخت‎، آنها در زمان غیبت او از نور ولایت او برخوردار می شوند هنگامی كه پشت ابرها نهان شود. ای جابر، این از اسرار پنهان و علوم نهانی خداوند است. آن را مخفی بدار جز از اهلش. (23)

9- اَبدال در میان این امت سی نفر هستند كه دلهایشان چون قلب ابراهیم خلیل است.هر گاه یكی از آنها بمیرد خداوند یك نفر دیگر را به جای او می گمارد.(24)

10- بر پرچم حضرت مهدی(عج) نوشته شده: البَیعَةُ لِلّهِ. (25)

11- خوشبخت ترین مردم در عصر حضرت مهدی مردم كوفه هستند.(26)


موعود از دیدگاه ادیان دیگر

به ذكر اجمالی نمونه هایی كوتاه از دیگر كتب آسمانی در رابطه با موعود می پردازیم:

 

1- زبور:

زیرا كه شریران منقطع شد، و اما منتظران خداوند وارث زمین خواهند شد. هان، بعد از اندك زمانی شریر نخواهد بود، در مكانش تامل خواهی كرد و نخواهد بود و اما حلیمان وارث زمین خواهند بود... و اما صالحان را خداوند تایید می‌كند.(27)

 

2- تورات:

مسكینان را به عدالت داوری خواهد كرد...؛ گرگ با بره سكونت خواهد كرد، پلنگ با بزغاله خواهد خوابید... و در تمامی كوه مقدس من، ضرر و فسادی نخواهد بود. زیرا كه جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد. (28)

 

3- انجیل:

در آن وقت فرشتگان خود را از جهالت اربعه از اَنهای زمین تا به اقصای فلك فراهم خواهد آورد... ولی از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچكس اطلاع ندارد. نه فرشتگانِ در آسمان و نه پسر. پس بر حذر باشید و بیدار شده دعا كنید، زیرا نمی دانید كه آن وقت كیِ می شود.(29)

 

4- كتب مقدسه هندوها:

دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلی در آخرالزمان كه پیشوای ملائكه و پریان و آدمیان باشد. حق و راستی با او باشد. آنچه در دریاها و زمین ها و كوه ها پنهان باشد، همه را به دست می آورد و از آسمان ها و زمین آنچه باشد خبر می دهد. از او بزرگتر كسی به دنیا نیاید.(30)

 

5- كتب مقدسه مانویه:

خرد شهر ایزد باید در آخرالزمان ظهور كند و عدالت را در جهان بگستراند.(31)

 

6- كتب مقدسه زرتشتیان:

موعود آخرالزمان در اوستا استوت ارت یا سوشیانت نامیده می شود. چاره و درمان جمیع دردها و رنجها با اوست، رنج و بیماری و پیری و ظلم و بدبینی و فساد را ریشه كن سازد. مردمان ناپاك را نابود سازد و همه آنها را براندازد.(32)

 

7- جین ها:

هنگامی كه فساد و انحطاط و تباهی جهان را فرا گیرد‏، شخص كاملی كه آنرا تیز تنگر نوید دهنده گویند ظهور كرده، تباهی را از بین می برد و پاكی و صافی را از نو می آورد.(33)

 

 

حضرت مهدی(ع) نعمت الهی است

تردیدی نیست که مهمترین و ارزنده ترین نعمت ها آن است که مایه شناخت و رسیدن به درجات والا و نعمت های اخروی شود و این همان نعمت امام است که به وسیله او خداوند شناخته می شود و عبادت می گردد و بندگان به سبب او به مقامات عالیه و عنایات خاصه نائل می آیند. چنانکه روایات بسیاری گویای این امر است.

1-در اصول کافی به سند خود از حضرت علی(ع) نقل می کند که آنحضرت در تفسیر آیه: «اَلَم تَرَ اِلَی الذینَ لَدَّلوُا نِعمَةَ اللهِ کُفراً» آیا ندیدی آنان را که نعمت الهی را به کفر بدل ساختند، فرمود: ما آن نعمت هستیم که خداوند بر بندگانش عنایت کرده، و به سبب ما در روز قیامت رستگار می شوند.

2- در غایة المرام از دو تفسیر «عیاشی» و «قمی» نقل می کند که حضرت علی(ع) درباره آیه «ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ یَومَئِذٍ عَنِ النَعیمِ»، فرمود: ما نعیم هستیم. مثل همین حدیث از امام صادق(ع) نیز رسیده است.

3- از حضرت موسی بن جعفر(ع) نقل شده که فرمود: ما نعمت مومن و علقم کافر هستیم. علقم، حنظل است، یعنی خربزه جهل که به آن مثل می زنند. البته کافر به خیال فاسد خودش امام را تلخ می پندارد، چون از امام منزجر است.

4- در کفایة الاثر و کمال الدین از محمدبن‌زیاد ازری روایت کرده اند که گفت: از مولایم موسی بن جعفر(ع) درباره آیه «وَاسْبَغَ عَلَیکُم نِعمَةً ظاهِرَةً وَ بَاطِنَةً»؛ و خداوند نعمتهای ظاهر و باطن خویش را بر شما عنایت کرد(34)

سوال کردم، حضرت فرمود: نعمت های ظاهر، امام ظاهر و نعمت های باطن امام غائب است. راوی می گوید پرسیدم آیا از امامان کسی هست که غائب شود؟ حضرت فرمود: بله. شخص او از دیدگان مردم غائب می گردد ولی یادش از دلهای مومنین پوشیده نمی ماند. او دوازدهمین تن از ما است. خداوند متعال برای او، هر سخت را آسان و هر سرکشی را رام گرداند و گنجینه های زمین را برایش آشکار می سازد و هر دوری را برایش نزدیک می نماید و هر سرکش گمراه کننده را هلاک، و به دست او هر شیطان سرکشی را نابود می سازد. او فرزند بهترین کنیزان است که ولادتش بر مردم مخفی می ماند و بردن نامش بر آنها جایز نیست تا اینکه خداوند او را آشکار گرداند. پس زمین را از عدل و قسط پر کند، چنانکه از ظلم و جور پر شده است.


دین مهدی اسلام است

مفضَّل می گوید: از امام سوال کردم تأویل «لِیَظهَرَهُ عَلَی الدِینِ کُلِّهِ» چیست؟ (یعنی امام زمان(عج) چگونه بر همه ادیان غالب می شود)؛ حضرت فرمود: تاویل آن، این آیه است «وَ قَاتَلُوهُم حَتَّی لا تَکُونَ فِتنَةً وَ یَکونَ الدَینُ کُلُّهُ للهِ» یعنی: چندان از مشرکان بکُشید که دیگر فتنه‌ای در میان مردم نباشد و همه‌ی دین برای خدا باشد.

ای مفضل، به خدا قسم اختلاف را از میان ملل و نحل و ادیان برمی دارد و همه دین‌ها یکی می‌شود، چنانکه خدا فرموده «اِنَّ الدِینَ عِندَالله الاِسلام» (35) و نیز فرموده «وَ مَن یَتَّبِع غَیرَ الاِسلامَ دِیناً فَلَن یُقبَل مِنهُ وَ هُوَ فِی الاخِرَةِ مِنَ الخَاسِرین»(36) هر کسی دینی جز اسلام را بپذیرد، هرگز از وی پذیرفته نمی شود و او در عالم آخرت از زیانکاران خواهد بود.

مفضل می پرسد: آقا! آیا دینی که پدران او- ابراهیم و نوح و موسی و عیسی و محمد(ص)- داشتند، همان دین اسلام بود؟ حضرت فرمود: آری همان دین اسلام بود، نه غیر آن! پرسید: دلیلی از قرآن بر این مطلب دارید؟ حضرت فرمود: از اول قرآن تا آخر آن پر از دلیل است. از جمله آیه: «اِنَّ الدِین عِندَاللهِ الاِسلام»است، و این آیه «مِلَّةَ اَبِیکُم اِبراهِیمَ مُوسَاکُم المُسلِمین»(37)؛ اسلام دین پدر شما ابراهیم است و اوست که شما را مسلمان نامید. و دیگر این آیه است که خداوند در داستان ابراهیم و اسماعیل از زبان آنها نقل می کند که گفتند «وَاجعَلنَا مُسلِمَینِ لَکَ وَ مِن ذُرِیاتِنَا اُمَّةً مُسلِمَةً؛ (38) خدایا ما دو نفر را دو تن مسلمان و تسلیم شده خود قرار ده و از اولاد ما نیز مردمی مسلمان بیرون آور. و دیگری آیه داستان فرعون است که می فرماید «وقتی فرعون می خواست غرق شود گفت: ایمان آوردم به خداوند یگانه ای که بنی اسرائیل به او ایمان آوردند. خدایی نیست و اینک من از مسلمانانم».(39) و در داستان سلیمان و بلقِیْس- ملکه سبا- می فرماید «وَاتُونِی مُسلِمین»؛ در حالیکه تسلیم شده اید، مسلمین بیایید و چون بلقیس نزد سلیمان آمد گفت «اَسلَمتُ مَعَ سُلیمان للهِ رَبِّ العَالَمین»؛ من با سلیمان به پیشگاه خداوند جهانیان اسلام آوردیم و از زبان عیسی بن مریم(ع) می فرماید «مَن اَنصاری اِلَی اللهِ»؛ یعنی عیسی گفت کسانی که می خواهند با پذیرش دین خدا مرا یاری نمائید کیستند؟ «قَالَ الحَوارِیون نَحنُ»(40)؛ حواریون گفتند: ما یاوران دین تو هستیم. ما به خدا ایمان آوردیم و شاهد باشد که ما مسلمان هستیم!

مفضَّل عرض کرد: آقا! ادیان چند‌تاست؟ حضرت فرمود: چهار دین است و هر کدام دین جداگانه‌ای است. پرسید: چرا مجوس را مجوس می گویند؟ فرمود: برای اینکه سِریانیان خود را مجوس نامیدند و ادعا کردند که حضرت آدم و شِیث (هِبَةُ الله) ازدواج با مادران و خواهران و دختران و خاله ها و عمه ها و سایر محارم را برای آنها حلال کرده اند و ادعا می کنند که آدم و شیث به آنها دستور داده اند که در وسط روز آفتاب را سجده کنند، و وقتی برای نمازِ آنها قرار نداده‌اند، در صورتی‌که این ادعا افترا بر خدا و دروغ بستن بر آدم و شیث است.


غیبت حضرت

سدیر می گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: در قائم شباهتی به یوسف است. عرض کردم مثل اینکه از غیبت او سخن می گویید؟ حضرت فرمود: چرا مردم این مطلب را انکار می کنند. چرا این مردم نمی پذیرند که خدای عزَّ و جلَّ آنچه با یوسف انجام داد با حجت خود انجام دهد. صاحب این امر به طور عادی در میان آنان زندگی، و در بازارهای مردم راه برود و بر فرشهای آنان قدم بگذارد در حالیکه مردم او را- با آنکه می بینند- نشناسند. تا آنکه خداوند متعال اذن دهد که خود را به مردم معرفی نماید. چنانکه یوسف به برادرانش گفت: چه کردید در حالیکه جاهل بودید. آنان گفتند: تو همان یوسف نیستی؟ فرمود: من یوسفم و این برادرم است.

حضرت مهدی(عج) دو دوره غیبت داشتند؛ یک دوره غیبت صغری که از سن 6 سالگی آغاز گردید (سال 260 هجری تا 330) که توده مردم و عُمّال دولت از زیارت جمالش محروم بودند ولی خواص و علماء به خدمتش رسیده، کسب فیض می کردند و امور شرعی دین و دنیای خود را می پرسیدند. مشاهیر این دوره چهار نفر (وکلای اربعه) هستند که واسطه فیض او بودند. دوره دیگر غیبت از سال 330 شروع می شود تا روزی که فرمان الهی صادر گردد و آن حضرت مأمور به قیام و ظهور شود. آن روز را هیچ بشری نمی تواند پیش بینی کند، چنانکه فرموده اند «کَذَّبَ الوَقَّاتُون بِرَبِّ الکَعبَة». حتی خود امام (ع) هم زمان آنرا نمی داند.

غیبت حضرت ولی عصر(عج) عواملی دارد همچون ظلم ظالمین، ضعف و سستی مردم، و آزمایش و امتحان الهی.


موانع ظهور حضرت

موانع ظهور حضرت ولی عصر(عج) را باید در عوامل فردی و اجتماعی جستجو کنیم.

حضرت فاطمه(س) طبق فرمایشاتی که به شخصی به نام محمود بن لبید از قول حضرت رسول(ص) فرمودند چنین گفتند: «خدا را شاهد می گیرم که پدرم فرمود: علی بهترین کسی است که به جای خودم در میان شما باقی می گذارم. اوست امام بعد از من و نیز دو فرزندم (حسن و حسین) و نُه فرزند حسین که پیشوایان شایسته اند. اگر از آنان پیروی نمائید، آنان را هدایت کننده و هدایت شده خواهید یافت و اگر به خلاف آنان حرکت کنید و مخالفت نمایید، تا روز قیامت بین شما اختلاف خواهد بود.»(41)

حضرت بقیة الله (عج) طی نامه ای به شیخ مفید می نویسند: «اگر شیعیان ما یکپارچه و یکدل به پیمان خود با ما وفا می کردند، هرگز سعادت دیدار ما از آنان به تاخیر نمی افتاد و همانا دیداری با معرفت- از سوی آنان نسبت به ما- بی درنگ به سراعشان می آمد. تنها اعمال بدِ خودِ آنان است که آنان را از ما محروم نموده است.»

بر این اساس موانع ظهور حضرت را می توان در موارد ذیل خلاصه کرد:


1-عدم معرفت واقعی و احساس نیاز:

اکثر افراد، معرفت صحیحی نسبت به امام زمان ندارند. برای اینکه به معرفتمان نسبت به امام زمان و میزان احساس نیازمان به ایشان پی‌بریم؛ به فرمایش حضرت در تشرُّف یکی از اَحبار در مسجد جمکران توجه نمائید. حضرت فرمودند «شیعیان ما به اندازه آب خوردنی، ما را نمی خواهند. اگر بخواهند، دعا می کنند و فرج ما می رسد.»

به راستی آیا ما به اندازه آب خوردنی- که وقتی تشنه می شویم دنبال آن می روی- به آب حیات که حضرت ولی عصر(عج) است، اهمیت می دهیم؟ در حالی که حضرت امام حسین و امام صادق(ع) می فرمایند «لَو اَدرَکتُهُ لَخَدمتُهُ اَیامَ حَیاتِی»؛ اگر زمان فرزندم حجة بن الحسن(عج) را درک می نمودم تمام عمر خدمتگزارش بودم.

عدم معرفت، عدم نیاز را در پی دارد.


2 - ناسپاسی:

یکی دیگر از موانع ظهور که از مردم نشأت می گیرد، ناسپاسی و کفران نعمت مردم در برابر نعمات بی حد و اندازه مادی و معنوی خداوند- بخصوص نعمت ولایت که بزرگترین نعمت ها می باشد- است. معصیت‌ها نشان دهند این ناسپاسی هستند.

 

3 - وجود صفات رذیله و وابستگی به دنیا:

این مساله از عدم معرفت عمیق نسبت به امام زمان(عج) و غفلت از آن حضرت نشات می گیرد. اگر ایمان داشتیم به اینکه هر لحظه ممکن است حضرت شرفیاب شوند، و خانه دل خود را از جمیع گناهان و صفات رذیله و حیوانی و شیطانی، و محبت دنیا پاک می کردیم و آن را برای تشریف فرمائی آن عزیز، به صفات حمیده مزین می نمودیم. ولی غفلت بزرگی که ما را فرا گرفته، آنچنان ما را در صفات رذیله و محبت دنیا غرق نموده که اصلاً به فکر اینکه باید برای فراهم نمودن ظهور امام زمان(عج) قدری از آنچه که با شان و مقام آن حضرت منافات دارد کناره بگیریم، نیستیم.

 

4 - نفوذ شیطان:

بدیهی است وقتی مردم خانه دل خود را برای ورود امام زمان آماده نکنند، آنجا محل رفت و آمد شیطان می شود و وقتی این چنین شد، شیطان انسان را به هر جا بخواهد می کشاند.

 

طول عمر و انتظار

همانگونه که می دانیم موضوع طول عمر امام زمان(عج) در زمان شیخ صدوق- یعنی تقریباً صد سال پس از غیبت امام زمان(عج)- مورد گفتگو و دستاویز دشمنان شیعه بوده، بطوری که آن عالم نامدار شیعه، در صدد بر می آید تا در کتاب کمال الدین در پاسخ به آنها برآید. پس از صدوق؛ محمدبن ابراهیم نُعمانی، شیخ مفید، سید مرتضی، کَراجَکی، شیخ طوسی و سایر بزرگان ما در کتاب‌های غیبت و کلامی خود، هر یک به شرح و بسط این مطلب پرداخته‌اند.‌(42)

انتظار: انتظار فرج در واقع رغبت داشتن به ظهور دولت حقّه، و پر شدن زمین از عدل و داد، و غالب شدن دین اسلام بر سایر ادیان است. انتظار.

کسانی که در انتظار مصلح هستند، باید خود نیز صالح و شایسته باشند، و کسی می تواند در صدد اصلاح خود برآید که امام زمان خود را بشناسد. وگرنه همچون کسی است که در دوران جاهلیت زندگی می کند و به مانند مردم جاهلیت هم خواهد مرد.(43) امام صادق(ع) می فرماید «کسی که این امر را بشناسد همانا انتظارش، فرج است.»(44)

حضرت رضا(ع) فرمود «آیا نمی دانی که انتظار فرج جزء فرج است.»(45)

 


فضیلت انتظار

انتظار قائم برابر است با شهادت در راه خدا. امام صادق(ع) فرمود «کسی‌که در حال انتظار ظهور بمیرد، همانند فردی است که با قائم در خیمه اوست». پس از این سخن، امام قدری درنگ کردند و فرمودند «نه، بلکه مانند فردی است که در رکاب مهدی(عج) شمشیر زده باشد». سپس فرمودند «نه، به خدا سوگند همانند کسی است که در رکاب پیامبر اکرم(ص) شهید شده باشد.»(46)

همچنین آن حضرت می فرماید «آن کسی که در انتظار امر ظهور به سر برد مانند فردی است که در راه خدا در خون خود غوطه ور شده است.» (47)

روزی پیامبر اکرم(ص) در جمع صحابه دوبار فرمودند «اَلّلهُمَّ لَقِّنِی اَخُوونِی» خدایا، دیدار برادرانم را نصیب فرما. صحابه گفتند: یا رسول الله، مگر ما برادران شما نیستیم. حضرت فرمودند «نه شما اصحاب منید. برادران من مردمی در آخرالزمان هستند که به من ایمان می آورند با اینکه مرا ندیده اند. خداوند آنها را با نام و نام پدرانشان- پیش از آنکه از صلب پدرانشان و رحم مادرانشان بیرون بیایند- به من شناسانده است. ثابت ماندن یکی از آنها بر دین خود، از صاف کردن درخت خاردار با دست در شب های ظلمانی دشوارتر است و مانند کسی است که پاره ای از آتش چوب درخت نعنا را در دست نگه دارد. آنها چراغ های شب تار می باشند. پروردگار آنها را از هر فتنه تیره و تاری نجات می دهد.»(48)

بر اساس این آیه سوره آل عمران «یَا اَیُِهََا الذِینَ آمَنُوا اَصبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تُفلِحُون» ای کسانیکه ایمان آورده اید [در غیبت امام زمان (عج)] با استقامت باشید و در برابر فشارهای دشمن مقاوم بوده و [با امام زمان] رابطه داشته باشید. قوانین الهی را مراعات نمائید، امید است به رستگاری برسید.

ارتباط با امام(ع) واجب است. چرا که کسیکه با امام زمان در ارتباط نباشد نمی تواند او را بشناسد و طبعاً در آتش جهل، و محبت دنیا و هوای نفس و بندگی شیطان خواهد افتد.

ائمه اطهار(ع) فرموده اند: بی تردید مردم زمان غیبت که به امامت او معتقد و در انتظار ظهورش هستند، از مردم زمان های دیگر افضل و برترند. زیرا خدای تعالی به آنان عقل و درک و شناختی داده که غیبت برایشان همچون ظهور است. خدای متعال آنها را در آن زمان هم درجه افرادی قرار می دهد که در رکاب رسول خدا شمشیر می زده اند. آنان در حقیقت دارای نیتی پاک و شیعیان راستین ما بوده اند و در پنهان و آشکار مردم را به سوی خداوند عزَّ و جلَّ فرا می خوانند.(49)

از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند «این امر واقع نخواهد شد مگر بعد از مأیوس شدن، نه به خدا قسم تا اینکه از هم جدا و ممتاز شوید. نه به خدا قسم تا اینکه خالص شوید. نه به خدا قسم تا اینکه آن کس که شقی باشد، شقی شود و آنکه سعید باشد، بماند.

و نیز فرمود «چگونه خواهید بود آنگاه که شما را نه امام و راهنمایی باشد و نه علمی. بعضی از بعضی بیزاری جویند. پس در آن هنگام از یکدیگر ممتاز و جدا شوید، و خالص گردید و غربال شوید.»

امام باقر(ع) فرمودند «هیهات، هیهات، فرج ما نخواهد بود تا اینکه غربال شوید، باز هم غربال شوید، باز هم غزبال شوید تا اینکه هرچه که تیره است پاک شود و برود و هرچه صاف است بماند.»


ظهور حضرت


زمان ظهور:

شیخ مفید از امام صادق(ع) نقل می کند که آنحضرت فرمودند «ندایی به اسم قائم در شب 23 ماه رمضان بلند خواهد شد. او در روز عاشورا قیام می کند و آن روزی است که حسین بن علی(ع) کشته شده، گویی او را می بینم که در دهم محرم بین رکن و مقام ایستاده و جبرئیل سمت راست او ندا می دهد: بیعت برای خداست. با این ندا شیعیان ما از اکناف عالم- در حالیکه زمین در زیر پاهایشان در نور دیده می شود- به سوی وی می شتابند و با او بیعت می کنند. خداوند به واسطه او زمین را مالامال از عدل می سازد همانگونه که از جور و ستم پر شده باشد.»

در کتاب خصال از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمودند «قائم ما اهل بیت در روز جمعه ظهور می نماید.»

در روایت دیگر هنگام ظهور روز شنبه گفته شده است. مَهذَّب بن فَهد و دیگران از امام صادق روایت کرده اند که «روز نوروز، روزی است که قائم ما اهل بیت و والیان امر در آن روز ظهور می کنند. خداوند او را بر دجال پیروز می گرداند، وی را در کناسه کوفه به دار می کشند.»


مکان ظهور:

مفضل بن عمر از امام صادق(ع) پرسید: مهدی در کدام سرزمین ظهور می کند؟ حضرت فرمود «هنگام ظهورش هیچ کس او را نمی بیند. هر کسی جز این به شما بگوید او را دروغگو بدانید.»

سوال کرد: آقا! خانه مهدی کجاست و مومنین در کجا جمع می شوند؟ حضرت فرمود «مقر وی شهر کوفه است و محل حکومتش مسجد جامع کوفه، و بیت المال و محل تقسیم غنائمش مسجد سهله- واقع در زمین های صاف و مسطح کوفه و نجف- است.» پرسید: آیا همه اهل ایمان در کوفه خواهند بود؟ حضرت فرمود «آری، و الله در آن روز تمام مومنین یا در کوفه یا در حوالی کوفه هستند و در آن روز کربلا محل رفت و آمد فرشتگان و مومنین خواهد بود که در آن روز ارزشی متبرا دارد. چنان برکت بر آن روی می آورد که اگر مومنی از روی حقیقت در آنجا بایستد و از خداوند طلب روزی کند خداوند هزار برابر دنیا به او عطا می فرماید.»


تعیین وقت ظهور:

مفضل بن عمر از امام صادق(ع) پرسید آیا ظهور مهدی منتظَر(عج) وقت معینی دارد تا مردم بدانند کی خواهد بود؟ حضرت فرمود «حاشا که خداوند وقت ظهور او را معین کند تا شیعیان آنرا بدانند.» پرسید چرا؟ حضرت فرمود «زیرا وقت ظهور همان ساعتی است که خداوند می فرماید: یَسئَلونَکَ عَن السَاعَةِ اَیَّانَ مُرساها (50) اِنَّ اللهَ عِندَهُ عِلمُ السَاعَةِ» (51)

 

چگونگی ظهور:

مفضل از امام صادق(ع) سوال کرد حضرت مهدی(عج) از کجا و چگونه ظاهر می شود؟ امام فرمود «ای مفضل! تنها ظاهر می شود و تنها به خانه خدا می آید و تنها وارد آن می شود و آن روز را به تنهایی به شب می رساند. چون شب تاریک شد و همه مردم به خواب رفتند؛ جبرئیل، میکائیل و صفوف ملائکه از آسمان نزد او فرود می آیند و جبرئیل به آن حضرت می گوید: ای آقای من! سخنت روا و دستوراتت جاری است. آن حضرت دست مبارکش را به صورت می کشد و می گوید: حمد خدایی را سزا است که وعده خویش را استوار و ثابت فرمود و زمین را در اختیار ما گذارد که در هر جای بهشت که بخواهیم منزل می گزینیم چقدر خوب است پاداش عمل کنندگان.

 

حکومت حضرت:

ابوسعید خدری از رسول خدا(ص) نقل کرده که حضرت فرمود «در زمان مهدی (عج) نِعَم الهی بصورت روزافزون از آسمان می بارد. زمین نعم خود را بیرون می ریزد، نباتات بهترین میوه ها را می دهد و آسایش امت اسلام کاملاً در آن عصر تامین می گردد.»

ابوبصیر از امام صادق(ع) روایت کرد که حضرت فرمود «هنگامیکه قائم ما قیام کند، چهار مسجد را در کوفه خراب می کند.(52) و هیچ مسجدی را نمی گذارد جز اینکه کنگره و اشراف آنرا خراب می کند و به حال ساده و بدون اشراف می گذارد. شاهراها را توسعه می دهد، هر گوشه از خانه را که واقع در راه عمومی است خراب می کند و ناودان‌هایی را که مشرف به راه مردم است بر می دارد. هر بدعتی را برطرف می سازد و هر سنتی را پایدار می نماید. قسطنطنیه و چین و کوههای گیلان را فتح می کند... خیمه هایی نصب می کند برای کسانی که قرآن را همانطور که نازل شده به مردم تعلیم دهند، در آن روز این از مشکل‌ترین کارهاست. زیرا قرآن برعکس قرآن معنی جمع آوری شده است. (53) او مانند پیغمبر(ص) زندگی می کند و به روش امیرالمومنین(ع) رفتار می نماید.»


دبیر‌خانه دایمی اجلاس حضرت مهدی

________________________________

1-اثبات الهداة، ج7،ص110

2-معانی الخبار، ص 65

3-کمال الدین، ص 378

4-همان

5-کمال الدین، شیخ صدوق، ص 287

6-بحارالانوار، ج 37

7-اثبات الوصیة، ص 225

8-بحارالانوار، ج 51، ص 115، بشارة الاسلام، ص 52

9-نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 147

10-اصول کافی، ج1، بحارالانوار، ج 36، کمال الدین صدوق، ص 311

11-حدیث شریف لوح که در غالب کتابهای حدیثی نقل شده است، از جمله: اصول کافی، ج 1، بحارالانوار، ج 36، غیبت نعمانی، ص 30

12-بشارة الاسلام، ص 81

13-اصول کافی، ج 1

14-کمال الدین، شیخ صدوق، ص 322

15-همان

16-همان

17-شرح ابن ابی الحدید، ج 19، ص 130

18-عقد الدرر، ص 40

19-مطالب السول، ج 2، ص 126

20-سنن ابی داود، ج 4، ص 207

21-الفتاوی الحدیثه، ص 32

22-سنن ترمزی، ج 5، ص 565

23-ینابیع الموده، ص 422

24-عون المبعود، ج11، ص 377

25-البرهان، ص 152

26-طبقات ابن سعد، ج 4، ص 4

27-مزامیر، مزمور 37

28-کتاب اشعیا نبی، فصل 11

29-انجیل مرقص، فصل13

30-باسک، از کتب مقدسه هندوها

31-شابوهرگان، ترجمه مولی

32-سوشیانت، ص 104

33-اوپانیشاد، مقدمه، ص 54

34-مهدی موعود، علی دوانی، ص 391

35-سوره آل عمران/ آییه 17

36-سوره آل عمران/ آیه 85

37-سوره حج/ آیه 77

38-سوره بقره/ آیه 121

39-سوره یونس/ آیه 90

40-سوره آل عمران/ آیه 45

41-عوالم، مجلد فاطمه زهرا(س) ، ج 55، ص 594، بحارالانوار، ج 36، ص 352

42-ر. ک: موعودی که جهان در انتظار اوست، علی، دوانی، دبیرخانه دائمی اجلاس حضرت مهدی(عج)

43-اعلام الوری، شیخ طبرسی، ص 415

44-بحارالانوار، مرحوم مجلسی، ص 139، ج 52

45-همان، ج 52، ص130

46-بحارالانوار، ج 52، ص 126

47-کمال الدین ، منتخب الاثر، صافی گلپایگانی، ص 498

48-راز نیایش منتظران، ص 31

49-کمال الدین، ص 320

50-سوره اعراف/ آیه 187

51-سوره لقمان/ آیه 34

52-بعید نیست که این چهار مسجد همان چهار مسجدی باشد که سران لشگر کربلا بعد از شهادت امام حسین(ع) به شکرانه قتل آن حضرت در کوفه ساختند و معروف به مسجد ملعونه شد. فعلاً این مساجد وجود ندارد ولی امکان دارد قومی بیایند و روی دشمنی با اهل بیت آن را دوباره بنا کنند.

53-قرآنی که امام زمان می آورد و به مردم تعلیم می دهد با قرآن فعلی این فرق را دارد که توسط مولای متقیان جمع آوری شده به همان نحو که در مدت 23 سال گردآوری بود. ولی هیچکدام از لحاظ کلام الهی کم و کاستی ندارد، قران فعلی جمع آوری شده توسط عثمان بن عفان است.

شنبه 17/12/1387 - 9:27
دعا و زیارت
چرا در سینمای كنونی امام زمان غایب است؟    
 
۱۰ خرداد ۱۳۸۷
به سخن میرچاالیاده هنرمندان نخستین كسانی از میان مردم این دوره و روزگار بودند، كه همت خویش را صرف ویران كردن دنیای خود ساختند، تا عالم هنری را كه در آن هم بتوانند زیست كنند، هم به تماشا و نظاره بنشینند، و هم قادر به تخیّل ابداعی و حضور تخیلی و سیر در عالم باشند، به ظهور برسانند. اكنون شاعران عصر انقلاب بسیار در باب انتظار و حضرت بقیه‌الله‌الاعظم(عج) بسیار می‌گویند، امّا به هر حال جهان بیشتر جهان غفلت است و اقلیتی انگشت‌شمار در انتظار امام عصر و زمان است.

نمی‌دانم چرا برخی به این نظر رسیده‌اند، تو گویی جهان مشحون از اسم اعظم بقیه‌الله است و هنر سینمای كنونی از آن محروم؟! آیا انتظار آن است كه در این عصر عسرت و غیبت، و به تعبیر هندوها عصر «كالی‌یوگا» یا «خال و ابر سیاه»، فیلمی با موضوع انتظار و امام زمان ساخته شود؟ مگر درباره‌ی دیگر ائمه در روزگار ما چه فیلم‌هایی ساخته شده است؟ آیا فیلم و سریال «امام علی» به عنوان جدی‌ترین اثر سینماییِ ظاهراً دینی بعد از انقلاب ایران، درباره‌ی حضرت ایشان سلام‌الله‌علیه بود، یا درباره‌ی هوی و هوس‌های قطام دختر یكی از خوارج كه به‌طور وهمی فضای اثر را پر كرده‌ بود؟ امّا باز این سینما و هنر است كه بعد از انقلاب، جلوه‌ای از معنی انتظار را كم‌وبیش در قلمرو شعر و ادبیات و موسیقی و سینما به نمایش گذاشته است، بی‌آنكه عصر گشایش و فتوح ساحت قدس و ظهور كلی دین فرا رسیده باشد، فیلم‌های جبهه و جنگ از جمله آثار حاتمی‌كیا و مجید مجیدی چنین‌اند. اساساً به اعتقاد من هنرمندان و هنر نزدیكترین مردمان و آثار به «معنی انتظار»اند. هنرمند چنان‌كه بسیاری از متفكران پست‌مدرن غربی و حكمای معاصر نیز در عالم خویش بدان اشاره كرده‌اند، در پایان تاریخ آن‌ها در انتظار ظهور عالمی دیگرند، در حالی كه اهل سیاست تمام همشان در تمهید نظام موجود است.

به سخن میرچاالیاده هنرمندان نخستین كسانی از میان مردم این دوره و روزگار بودند، كه همت خویش را صرف ویران كردن دنیای خود ساختند، تا عالم هنری را كه در آن هم بتوانند زیست كنند، هم به تماشا و نظاره بنشینند، و هم قادر به تخیّل ابداعی و حضور تخیلی و سیر در عالم باشند، به ظهور برسانند. اكنون شاعران عصر انقلاب بسیار در باب انتظار و حضرت بقیه‌الله‌الاعظم(عج) بسیار می‌گویند، امّا به هر حال جهان بیشتر جهان غفلت است و اقلیتی انگشت‌شمار در انتظار امام عصر و زمان است.

اخیراً در سمینار مشروطیت یك روحانی متجدد، پس از طرح حكمت تاریخی شیعه دوازده امامی اعتراض به من كرد، كه چرا مسائل عرشی را با مسائل تاریخی واقعی خلط می‌كنم، از نظر او امام زمان مربوط به امور عرشی و قدسی است و ربطی به مسائل تاریخی و عرفی ندارد و یا در همین مؤسسات مطبوعاتی، اخیراً عده‌ای از اعضای تحریریه كه منسوب به یكی از جناحهای ظاهراً دین‌ورزاند، در مسئله‌ی ظهور امام زمان تشكیك می‌كردند، و جان كلام آنكه اساساً من نمی‌بینم اهل سیاست، كلامی در باب امام زمان بر زبان آورند. اكنون همه‌ی جناح‌های راست و چپ به توسعه‌ی اقتصادی و یا توسعه‌ی سیاسی اصالت می‌دهند، غافل از این‌كه اساساً توسعه یا به تعبیری
developing یعنی مدرن‌سازی Moderniation و غربی كردن Westernization جامعه و نهایت توسعه یعنی پروژه‌های جهانیِ بومی و محلی كردن مدرنیته و به سخن سید فخرالدین شادمان «تسخیر تمدن فرنگی»، چنانكه ژاپن مدرن در روزگار ما موفق به مهار و تحقق مدرنیته، یعنی هماهنگی و ادغام در روح جهانی زمانه یعنی Geist zeit شده است.

همه اهل سیاست فكرِِ بی‌فكر و ذكرشان، معطوف به اراده‌ی به سوی قدرت و رفاه این جهانی است، این مفهوم ربطی به وسعت رزق و روزی ندارد. البته نیمه شعبان كه می‌شود بنابر عادت هزارساله تاریخی اهل تشیع چراغانی می‌كنند و شیرینی و شربت در مساجد و تكایا صرف می‌كنند و بعد تا نیمه شعبان سال آینده، مسئله انتظارگویی به پایان می‌رسد، مگر در اذهان و افهام و قلوب اندكی خلوت‌نشینِ فارغ از عالم ناسوت كه چار تكبیر به دنیا زده‌اند و دل به آخرت و وجود قدسی آن «قطب اقطاب» و «اسم اعظم» داده‌اند، و فكر و ذكرشان روز و شب‌ و لیل و نهار اسم اعظم اوست ولاغیر. اما اصحاب توسعه اقتصادی و جامعه مدنی سیاسی چه راست و چه چپ چه سنّتی و چه مدرنِ شرق و اسلام همه موعودشان «وضع موجود» غرب و تحقّق مدرنیته و تمدن تكنولوژیكی و فرهنگ و هنر فرومایه تكنیكی و تفكر حساب‌گرانه غرب است ولاغیر. نفس ابلیسی این‌ها دیر بیدار شده است، ولی زود می‌خواهند در سكرات و لذات مدرنیته غربی مستغرق شوند. بسیاری از آن‌ها ننگ و عار می‌دانند كه از امام زمان علیه‌السلام نامی آشكار كنند و این حقیقت جاودانه را در دور ولایت كه مفتاح آخرین دور و كور عالم و خاتم آن است و طومار عالم با این دور بسته می‌شود، همگی فراموش می‌كنند. اكنون همه اهل سیاست می‌خواهد كارهای پریشان را به سامان آورند، ولی هرچه بیشتر در بحران مدرنیته و توسعه اقتصادی و سیاسی غرق می‌شوند، بیماری بر بیماری می‌افزایند. تورم، استثمار و بیكاری و جنایت و جنحه، فحشاء و فسق، ریا و زرق، حیله‌گری و دروغ، دزدی و ارتشاء و صدها رذیله بر جهان سیطره می‌یابد، و سرزمین‌های اسلامی با پروژه‌ی توسعه كه گفتیم همان غربی و عصری كردن جامعه و تأویل و تطبیق اسلام با مبانی اندیشه‌های غرب در قلمرو اقتصاد و سیاست، و قبل از این دو در قلمرو علم و دانش است،‌ به سوی چنین جهانی، با سیاست سیاستمداران و سوداگران خودبنیاد و عقل‌انگار چهارنعل می‌تازند و به زودی در آن غرق خواهند شد.

این حوالت و محتوم جهان كنونی است، چنان‌كه در اخبار ملاحم و فِتَنِ آخرالزمان آمده، جهان باید در این اوضاع ظلمانی به نهایت فروغلطد و فرو رود و اهل سیاست باید در بردن جهان به نهایت غفلت، كه مظاهر آن دنیای شیطان بزرگ شمالی است، از بریتانیا تا ایالات متحده گوی سبقت را از هم بربایند. آن‌ها نمی‌توانند از سكر مدرنیته و نظام تكنیك بگذرند، یا در آن تصرّف كنند.

امّا اهل هنر و حمكت در این جهان ظلمانی چیزی ندارند كه آن‌را ببازند، آن‌ها به مصداق انتم‌الفقراء الی‌الله، همگی در مقام انتظارند، آن‌ها فهمیده‌اند كه كل شیء هالك الاوجهه ربك ذوالجلال والاكرام، مگر دونانی كه خود را به اهل هنر و حمكت بسته‌اند و در مقام هنر بازاری و مبتذل جهت ارضای شهوات عامه ناس و حفظ وضع موجود، یا مفاهیم مبتذل فمنیستی با جاذبه‌های جنسی و خشونت‌زا و امثال آن پیش می‌روند، و كسب ثروت می‌كنند چنان‌كه در سینمای رسمی هالیودی و بالی‌وودی چنین است، با این تفاوت كه سینما عمر شعر و قصه و موسیقی ندارد، ولی زمینه‌ی طرح انتظار در آن دیده می‌شود، مانند آثار فورد و هیچكاك یا انجلوپولوس و تاركوفسكی و برسون، بی‌آن‌كه تعیّن تفصیلی داشته باشد و از عصر غیبت و اقتضائات قدس‌زدار آن دور باشد.

در سینمای ایران نرگس و نیاز و برخی فیلم‌های دفاع مقدس، آثار حاتمی‌كیا و مجیدی و سكانس‌هایی از شیر سنگی و در مسیر تندباد جوزانی و ده‌ها اثر دیگر جلوه‌هایی از انتظار را نشان می‌دهند. امّا اهل سیاست درباره‌ی امام زمان می‌گویند، ظهور او چیزی را تغییر نمی‌دهد!! او فردی بیش نیست، فقط نظام طبیعی جهان به سوی تكنیكی‌شدن پیش می‌رود و معادن زیرزمینی كشف می‌شود و چیزی بیش از آن‌چه در حدود تمدن غرب رخ می‌دهد، روی نخواهد داد و بسیاری از سیاستمداران چنین فكر می‌كنند، در بالاترین مقامات سیاسی رسمی. آن‌ها غافل‌اند از این‌كه بركت وجود انبیاء و اولیاء معصوم فراتر از فردیت و جمعیت انسان‌هاست، كه وجود همه را نور می‌بخشد و روشن می‌كند. تمدن اسلامی از نور وجود نبوی و ولوی تأسیس و بقاء یافته، آن‌هم فقط چهارده معصوم نه میلیونها انسان میان‌مایه.

بركت وجود قدیسان جهان را مشحون از نور می‌كند، و فرامی‌برد و همه‌چیز تعالی می‌یابد، كه ربطی به ارزش‌های نظام تكنیك ندارد، بتی كه اهل سیاست و طالبان و حافظان وضع موجود جهان، آن‌را می‌پرستند. موعود این قوم «وضع موجود غرب» است. امام زمان نیز در عرف اینان در زمره‌ی امام ملا یزقل‌های یهودی غربی است، كه باید پایان این تمدن را به تحقق رساند. چنان‌كه یهودیان سوداگر از «مسیان» تورات چنین تلقی‌ای دارند. مسیان موعود یهود برای تفوق نهایی این جهان تكنیكی تبار یهودی از سوی خدا باز داشته شده است!!

برادران ایمانی، هنوز امام زمان علیه‌السلام برای همه‌كس و برای هیچ‌كس مطرح است. هنوز زمان امام عصر فرانرسیده و منتظران حقیقی او پا به عرصه وجود نگذاشته‌اند، و از مادر نزاده‌اند، روزگار ما عصر عسرت و حسرت و حرمان و هجران و عصر انسان‌های فرومایه و میان‌مایه‌ای است، كه ویكو فیلسوف ایتالیایی آن را آخرین دور وكور تاریخ بشری تلقی كرده بود. به سخن اهل ادیان در این عصر فرومایگی و به قول آوگوستینوس مدینه شیطان و به قول هندوها عصر ابر سیاه و حكومت شودراها، امامان كفر و ضلالت و دجالان بر جهان سیطره یافته‌اند و مؤمنان مجبور به سكوت و تقیه می‌شوند و اگر بخواهد در میان جمع به آزادی میان‌مایگان و فرومایگان تقرب جویند، باید نهانروشانه در جهان زیست كنند و چنان بنمایند كه گویی نیستند، هنوز انسان به حال اضطرار و مضطر درنیامده و دعوی اناالحق و انا ربكم الاعلی مضاعف به طاق نسیان سپرده و به خویشتن خویش با تفكّر حساب‌گرانه و اختیار و آرمان‌های یوتوپیایی امیدوار است، تا بدست او مصداق آیه‌ی شریفه‌ی «ظهرالفساد فی‌البر و البحر بما كسبت بایدیهم» تحقق یابد.

اما تنها اقلیت و اندكی از هنرمندان و جوانان و فقیران و مردمانی كه از قدرت این جهانی بدورند و بی‌بهره از شادخواری‌های اهل دنیا، در دل طلب و تمنای حق و حقیقیت دارند و از خویشتن خویش و عقل كارافزای خویش ناامیدند. اینان به عالم موجود «نه» می‌گویند و در طلب وضع موعودند، در حالی كه اكثریت قریب به اتفاق مردم جهان، كه تعلّقی حتّی اندك و ناچیز و حقیر به این عالم دارند، ناامید از نفس شیطانی خویش نیستند و در آرزوی اراده و قدرت فائوستوسی، در حال معامله با مفیستوفلس و شاگردان شیطان و خود شیطان و خنّاسان عالم‌اند.

اصحاب قدرت و فرهنگ و دانش این جهانی در بنگاه‌های معاملات سیاسی ‌ـ اقتصادی«حقیقت» را معامله می‌كنند و بساز بفروش‌های جهان در وزارتخانه‌های فرهنگی ‌ـ هنری حقیقت و واقعیت را می‌سازند و توهّم تولید می‌كنند و مانند رئیس بزرگ رمان 1984 همه‌چیز را تحت نظارت و كنترل می‌گیرند و با اَبَررسانه‌ها افكار عمومی را شكل می‌دهند و صورت می‌بخشند، و ژورنالیست‌ها به سخن شوپنهاور و كی‌یركه‌گور به دستفروشی افكار عمومی مشغول‌اند و آدمیان متوسط و میان‌مایگان و فرومایگان را دعوت به تسلیم به وضع موجود می‌كنند.

چنان‌كه آمد و گفتیم، این حوالت و محتوم تاریخ عصر انسان‌ها بعد از «عصر خدا و قدیسان» و «عصر قهرمانان و پهلوانان» است. در عصر انسان‌هاست كه تاریخ آدمی به نازلترین مرتبه‌ی خویش فرو می‌غلطد، ارزش‌های میان‌مایه و فرومایه‌ی حقوق و كرامت نازله‌ی بشری او به رسمیت شناخته می‌شود، و انسان متوسط شهروندی‌اش تأیید می‌شود. نظام‌های دموكراتیك جایگاهی است كه انسان متوسط در یك نزاع تاریخی چندهزارساله موفق شده، وجود سفلی خویش را به عالمیان بقبولاند و وظیفه تاریخی خویش را در جهان آشكار نمایند، در این دورانِ سیطره‌ی ارزش‌های متوسط و احساسات انگاری عوامانه و سیطره عوام كالانعام، در صورت منطق و فلسفه‌های استعلایی دكارتی و كانتی و هگلی كه كم‌وبیش این احساسات پست را تئوریزه می‌كنند و رسمیت می‌بخشند، تجربه حسی فیلسوفان انگلیسی، سانتی‌مانتالیسم عقلانی و نفسانی فیلسوفان فرانسوی، اراده و قدرت نفسانی فیلسوفان آلمانی و نیست‌انگاری عالم همگانیِ فیلسوفان چهارصد تاریخ كلاسیك و مدرن غربی همگی حكایت از غلبه تفكر انسان میان‌مایه می‌كنند، و فلسفه و علم را در خدمت این انسان قرار می‌دهند و در این میان انسان‌های همج رعاء و فرومایه برای نخستین‌بار در تاریخ جهان آزاد می‌شود.

نویسنده: دكتر محمد مددپور
منبع: پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی، به نقل از كتاب ‍«دین و سینما
»
  
پنج شنبه 15/12/1387 - 16:54
دعا و زیارت

تاثیرهاى اجتماعى اعتقاد به مهدویت از دیدگاه جامعه‏شناسى / حسن عبدی پور
   
 
اشاره:
یكى از مهم‏ترین اصل‏هاى شیعه كه استمرار تعلیمات ناب اسلامى را در جوامع اسلامى، سبب شده است، ایده‏ى مهدویت است .

ایده‏ى مهدویت را از دیدهاى گوناگونى مى‏توان بررسى كرد . یكى از آن دیدها، تحلیل این عقیده از منظر جامعه شناختى است .

این نوشتار، آثار جامعه شناختى عقیده به منجى جهان را در سه بعد «دینى - اجتماعى‏» ، «تربیتى - اجتماعى‏» ، «سیاسى - اجتماعى‏» بررسى كرده است .

مقدمه
یكى از مهم‏ترین اصل‏هاى اندیشه‏ى تشیع كه در عصر غیبت، استمرار تعلیمات ناب اسلامى و شیعى را در جوامع مسلمان سبب شده و راه پیش روى بشریت و آینده‏ى آنان را تا پایان تاریخ روشن ساخته، اصل اصیل مهدویت است . این اصل امید بخش، حركتى است از سرچشمه‏ى توجه به امام و هادى و راهبرى زنده و آسمانى اما در پس پرده‏ى غیب .

با تمسك به این اصل روشن، مؤمنان و مسلمانان، هرگز، در دنیاى مدرن و صنعتى و بى خدایى معاصر، تنها و سرگشته نمى‏مانند و در هر فتنه و مصیبتى - آن گونه كه در بیان زیباى روایات آمده است - به حصن حصین این اندیشه‏ى الهى (انتظار فرج) پناه مى‏برند و براى حل مشكلات فردى و اجتماعى خود از آن یار غایب از نظر، چاره‏جویى مى‏كنند .

اینك، در دنیایى كه در آن، حكام و سیاست‏مداران، در پى اجراى دستورها و فرمان‏هاى الهى نیستند، بلكه مى‏خواهند هر چه بیش‏تر به مطامع مادى خویش دست‏یابند، اندیشه‏اى كه مى‏تواند به معناى واقعى كلمه «منجى‏» و نجات بخش بشریت از آلام بى خدایى و افسردگى باشد، همانا اندیشه‏ى مترقى «مهدویت‏» است .

پرداختن به این اندیشه و كاویدن زوایاى گوناگون آن، اندیشه‏ى احیاى مجدد دین در عصر كفر را به ارمغان مى‏آورد .

آن چه ضرورت پرداختن به‏این مبحث مهم را دو چندان مى‏كند، لزوم تدارك تئوریك براى حكومت دینى جمهورى اسلامى ایران است . حكومت دینى ما بر طرح تئوریك «تبیین و ترویج فرهنگ مهدویت‏» و پژوهش در عرصه‏هاى گوناگون مرتبط به این امر، متولد شده است .

در تبیین تاثیرهاى اجتماعى اعتقاد به مهدویت‏بر جامعه، ابتدا مى‏توان دو نوع كلى تاثیر اجتماعى را بازشناسى كرد . نوع یكم «تاثیر غیر مستقیم‏» بر جامعه است .

در این بخش، فرایند عینى اعتقادات، از جمله اعتقاد به مهدویت، مجموع جامعه، اعم از معتقدان و غیر معتقدان، را متاثر مى‏سازد; یعنى، بسیارى از فرایندهاى جمعى و گروهى در جامعه، پس از ایجاد، داراى انعكاس و بازتابى وسیع‏تر از حیطه‏ى گروه ایجاد كننده است . در بررسى تاثیرهاى اجتماعى مهدویت، از این نوع تاثیرها نمى‏توان غافل بود . البته، توضیح بیش‏تر این‏ها، در بخش «تاثیرهاى مستقیم‏» بیان مى‏گردد .

تاثیرهاى مستقیم هر فرایند آگاهانه، عمدتا، از اتخاذ مبانى بینشى و نگرشى خاص در مورد موضوع مورد نظر و در افراد و گروه‏هاى مرتبط، شكل مى‏پذیرد . این نگرش و بینش را مى‏توان در حیطه‏ى امور دینى، به "اعتقاد" تعبیر كرد .

شكل‏گیرى بینش و نگرش در درون افراد، واكنش‏هایى را در حیطه‏ى رفتارى آنان به وجود مى‏آورد كه مى‏توان از آن به "كنش‏هاى رفتارى" تعبیر كرد . آن گاه كه كنش‏هاى رفتارى از حد فرد گذشت و به گروه‏ها منتقل شد و واكنش‏هاى رفتارى به نحو جمعى صورت پذیرفت، فرایند «تاثیر و تاثر اجتماعى‏» آغاز مى‏گردد .

اعتقاد به مهدویت نیز آن گاه كه از حد بینش و نگرش مى‏گذرد و به حیطه‏ى رفتارى - و خصوصا رفتار فردى - سرایت كند، داراى تاثیرها و نمودهاى عینى بر جامعه‏ى دینداران خواهد بود .

براى بررسى تاثیرهاى اجتماعى اعتقاد به مهدویت، از منظر جامعه شناختى، لازم است در ابتدا به ابعاد گوناگون این تاثیرها اشاره شود .

ابعاد اجتماعى تاثیرهاى اعتقاد به مهدویت، عمدتا، به سه گروه «دینى - اجتماعى‏» و «تربیتى - اجتماعى‏» و «سیاسى - اجتماعى‏» تقسیم مى‏شود .

الف) تاثیر دینى - اجتماعى
تاثیر دینى - اجتماعى مهدویت، عمدتا، شامل رفتارهاى دینى مى‏گردد كه به نحو جمعى صورت مى‏پذیرد . به عنوان شاخص‏هایى از این بعد، مى‏توان به موارد زیر اشاره كرد:

1-
گرامى‏داشت مراسم نیمه‏ى شعبان
نیمه‏ى شعبان، عید انتظار، عید نور، عید عدالت جهانى، عید اعلام نشاط، آگاهى، روشنى ضمیر، توجه به منتظران، و نمایش شادمانى‏ها و زوال تاریكى‏ها و امنیت و وحدت در جامعه‏ى جهانى اسلام است .

2-
برگزارى ادعیه‏ى خاص حضرت
در حقیقت، دعا و توسل، دو نیاز آدمى و دو بال پرواز او براى فرار از دل مردگى حاكم بر فضاى زندان دنیا هستند . همین امر، انسان را بر آن مى‏دارد تا در پى دستیابى به عواملى باشد كه او را در راه درك مفاهیم ادعیه و زیارت، یارى مى‏رسانند . در یك كلمه باید گفت، ترتیب و فراز و نشیب دعا با نیازهاى پیچیده‏ى روح انسانى، هماهنگ است .

3-
توجه به اماكن ویژه‏ى حضرت
مسجد جمكران، در حال حاضر، میعادگاه میلیون‏ها انسان عاشق و علاقه‏مندى است كه به شوق دیدار و توسل و ایجاد ارتباط در آن گرد هم مى‏آیند تا با مقتداى خویش تجدید میثاق كنند .

امام مهدى (عج) به حسن جمكرانى فرموده‏اند: «به مردم بگو، به این مكان (مسجد مقدس جمكران) رغبت كنند و آن را عزیز دارند .» . این مكان مقدس، تحت توجهات خاصه‏ى حضرت بقیة‏الله الاعظم، ارواحنا فداه، قرار دارد .

4-
صدقه دادن به قصد سلامتى امام عصر (عج)
صدقه دادن براى سلامتى حضرت، از جمله تكالیفى است كه منتظران آن امام بزرگوار، در عصر غیبت‏بر عهده دارند . بدون شك، آن حضرت، بى‏نیاز از آن است كه منتظران، براى سلامتى‏اش صدقه بدهند، ولى ابراز ارادت به آن بزرگوار و اعلام تبعیت از آن حضرت، نشانه‏ها و علایمى دارد كه از آن جمله مى‏توان علاقه به سلامتى حضرت‏اش را عنوان كرد .

از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل شده است كه «هیچ بنده‏اى ایمان نیاورد، مگر آن كه من، نزد او، از خودش محبوب‏تر باشم، و خاندان‏ام، از خاندان‏اش، نزد او محبوب‏تر باشند، و عترت من، نزد او، از عترت خودش محبوب تر باشند، و ذات من، از ذات خودش، نزد او محبوب‏تر باشد» (1) ، با این حساب، اگر براى سلامتى خود یا خانواده‏ى خودمان صدقه مى‏دهیم، باید براى سلامتى كسى كه از ما و خاندان‏مان عزیزتر است، صدقه بپردازیم .

مرحوم سید بن طاووس به فرزندش چنین سفارش مى‏كند:

. . .
پس در پیروى و وفادارى . . . نسبت‏به آن حضرت به گونه‏اى باش كه خداوند و رسول او و پدران آن حضرت و خود او از تو مى‏خواهند . حوائج آن بزرگوار را بر خواسته‏هاى خود مقدم بدار، هنگامى كه نمازهاى حاجت را به جاى مى‏آورى . صدقه دادن از سوى آن جناب را پیش از صدقه دادن از سوى خودت و عزیزان‏ات قرار بده . (2)

هدیه دادن ثواب اعمال مستحب به آن امام شریف، از دیگر مصادیق ابراز ارادت به آن حضرت است . در زندگى روزمره، هدیه و چشم روشنى، گذرگاهى براى اعلام دوستى و نیز رفع كدورت‏ه
  
پنج شنبه 15/12/1387 - 16:53
دعا و زیارت
بررسی سندی دعای سلامت امام زمان (عج)حمید احمدی جلفاییa
 
اشاره
دعای سلامت امام زمان (عج) -كه در منابع مختلف، با اندكی تفاوت ذكر شده است- به چهار طریق وارد شده: 1. كافی از محمد بن عیسی از صالحان (معصومان): ظاهراً بین كلینی و محمد بن عیسی راویانی وجود دارند كه به قرینه حذف شده‌اند؛ آنها عبارتند از: احمد بن محمد، ابوالحسن علی بن حسن بن علی بن فضال و ابوجعفر محمد بن عیسی یقطینی. 2. اقبال: سید بن طاووس، از جماعتی از اصحاب خود، از جمله ابن ابی قرة و او به اسنادش از علی بن حسن بن علی بن فضال و او از محمد بن عیسی بن عبید، او نیز به اسنادش از معصومان(ع). 3. كفعمی در المصباح و البلد الامین بدون سند آورده است. 4. كفعمی در البلد الامین، تحت عنوان دعای كنزالعرش، به طور مرسل از پیامبر(ص).
با بررسی این طرق، به این نتیجه می‌رسیم كه دو طریق اول، صحیح است، و دربارة دو طریق آخر نیز با این‌كه این دعا ضمن یك دعای طولانی ذكر شده است، باید گفت علی‌رغم عدم ذكر سند، وثاقت و اعتبار مؤلف می‌تواند در اعتبار و پذیرش روایت مؤثر باشد.
أللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الْحجّة بن الحسن، صَلَوَاتُكَ عَلَیْهِ وَ عَلی آبَائِهِ فِی هذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی كُلِّ سَاعَة، وَلِیّاً وَ حَافِظاً، وَ قَائِداً وَ نَاصِراً، وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتّی تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً، وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً.
همانگونه كه می‌دانید، یكی از مهمترین وظایفی كه شیعه منتظر در عصر غیبت و انتظار، بر عهده دارد، دعا برای تعجیل فرج و ظهور حضرت صاحب الأمر - روحی و أرواح العالمین له الفداء - و سلامتی آن حضرت است. البتّه دعا در اینباره، همچون سایر موارد، به هر زبان و بیانی كه باشد مقبول درگاه الهی بوده و چندان تفاوتی نمی كند. آنچه مهمّ است، روح دعا و شرایط كیفی آن است كه در منابع روایی و دینی ما فراوان به آن توصیه شده است. در این میان، اهمّیّت و ارزش دوچندان ادعیه مأثوره (دعاهایی كه از زبان مبارك اهل بیت عصمت و طهارت( صادر شده‌اند) به یمن و بركت نَفَسهای قدسیّ آن انوار مطهّر، بر احدی از شیعیان پوشیده نیست.
در این نوشته مختصر، قصد داریم به بررسی اهمیّت و اعتبار سندی طرق مختلف نقل یكی از مشهورترین و معمولترین ادعیه زمان در غیبت یعنی دعای سلامت امام زمان(ع) پرداخته، و در نهایت، به صورت خلاصه در شرح و توضیح محتوای این دعا نیز مطالبی را به عرض خوانندگان محترم برسانیم. امیدواریم كه آن سفینه نجات بشریّت و خورشید درخشان حقیقت، هر چه زودتر، چهره سیاه شب یلدای غیبت را در هم شكند و دل و جان هر منتظر عاشق، با طلوع آن آفتاب حیات بهاری شود؛ آمین!
این دعای شریف به یكی از چهار طریق ذیل در منابع حدیثی و دعایی شیعه وارد شده است:
1.
ثقة الإسلام، محمّد بن یعقوب كلینی در كتاب بسیار معتبر كافی1، به نقل از محمّد بن عیسی، و او با اسناد خود از معصومان( (بدون آنكه اسمی از معصوم خاصّی نام برده باشد) این دعا را به طور خاص برای دعای شب بیست و سوّم ماه مبارك رمضان نقل کرده و گفته است در تمام ماه مبارك رمضان و همچنین در تمام لحظات عمر، خواندن این دعا خوب است.
2.
مرحوم سیّد بن طاووس به نقل از جماعتی از اصحاب خود (از جمله از كتاب ابن أبی قرّة و او با اسنادش از علی بن حسن بن علیّ الفضّال و او از محمّد بن عیسی بن عبید و او با اسنادش از معصومان(ع)) باز به طور خاص برای شب بیست و سوّم ماه مبارك رمضان، و سپس تعمیم آن به تمام ماه مبارك رمضان و سپس به همة لحظات.
مرحوم سیّد بن طاووس این طریق را در اقبال الأعمال، (ص 85، فصل فیما نذكره ممّا یختم به كلّ لیلة من شهر الصیام)، آورده و مرحوم مجلسی هم آن را از همان كتاب در كتاب خود بحار الأنوار، (ج 97، ص 349) نقل کرده است. همچنین در كتاب مستدرك سفینة البحار (ج 6، ص428) نیز این طریق از الاقبال نقل شده است.
3.
مرحوم كفعمی در دو كتاب خود (المصباح، ص 146؛ و البلد الأمین، ج1، 145)، دعایی را به عنوان دعای ساعت دوازدهم روز-كه به حضرت صاحب العصر (ع) اختصاص یافته است- بدون اسناد ذكر كرده است كه ضمن آن، این عبارات شریف هم، با اندكی اختلاف آمده است. مرحوم مجلسی هم این طریق را در كتابش بحار الأنوار (ج83، ص355 باب أدعیة الساعات) عیناً از این دو كتاب نقل کرده است.
4.
همچنین مرحوم كفعمی در كتاب خود البلد الأمین (ص360)، دعایی را تحت عنوان دعای كنز العرش به صورت مرسل از حضرت نبی اكرم (ع) نقل کرده است كه ضمن آن نیز، این عبارات با كمترین اختلاف ذكر شده است.
بررسی طریق اوّل (الكافی، ج4، ص162، باب الدعاء فی العشر الأواخر من شهر رمضان، ح4)
متن آمده در این كتاب، چنین است:
مُحَمَّدُ بْنُ عِیسی، بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّالِحِینَ2(، قَالَ:3 تُكَرِّرُ4 فِی لَیْلَةِ ثَلَاث وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ هذَا الدُّعَاءَ سَاجِداً وَ قَائِماً وَ قَاعِداً، وَ عَلَی كُلِّ حَال وَ فِی الشَّهْرِ كُلِّهِ، وَ كَیْفَ أَمْكَنَكَ وَ مَتَی حَضَرَكَ مِنْ دَهْرِكَ، تَقُولُ بَعْدَ تَحْمِیدِ اللّهِ5 ـ تَبَارَكَ وَ تَعَالی ـ وَ الصَّلَاةِ عَلَی النَّبِیِّ (ع):
أللّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ ـ فُلَانِ بْنِ فُلَان6 ـ فِی هذِهِ السَّاعَةِ7 وَ فِی كُلِّ سَاعَة، وَلِیّاً وَ حَافِظاً، (وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا، وَ قَائِداً وَ عَوْناً وَ عَیْناً) 8، حَتّی تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً، وَ تُمَتِّعَهُ9 فِیهَا طَوِیلًا.
میان این عبارت با آنچه در میان عموم متداول است (همانگونه كه در پانوشت نیز ملاحظه می‌فرمایید)، چند اختلاف عمده وجود دارد كه عبارتند از:
1.
در متن مشهور به جای عبارت "فلان بن فلان" در این طریق، عبارت "الحجّة بن الحسن، صلواتك علیه و علی آبائه" آمده است. و در واقع، در این متن، نام شریف امام زمان(عج) به صراحت ذكر نشده است.
امّا با توجّه به متن و سند این خبر، مسلّم است كه مراد از عبارت "فلان بن فلان"، نام شریف آن حضرت است. این اضمار خللی به اعتبار این طریق نمی‌رساند. شبیه این مسأله، در سایر اخبار و روایات شیعه نیز مکرّر دیده شده كه نام مبارك معصوم(ع) و یا برخی دشمنان معروف آنها، به خاطر مصالحی همچون تقیّه و امثال آن، از ناحیه خود معصوم(ع) یا راویان خبر، ذكر نشده و در عوض، عباراتی، همچون "فلان" و امثال آن آورده شده است.
علاوه بر این، مرحوم كفعمی و مرحوم سیّد بن طاووس- كه در این طریق، اسم حضرت را با كنایه ذكر كرده اند- در نقل طریق دوّم -كه بعد از این ذكر خواهد شد- به صراحتً نام و القاب آن حضرت را ذكر کردهاند.
2.
اختلاف دوّم، عبارت "و عوناً" در این طریق، است که در متن مشهور ذكر نشده است. این اختلاف نیز با توجّه به اینكه این عبارت در بیشتر نسخه‌های خطّی كتاب كافی و مصادر دیگر این طریق، نیامده است، در معرض تردید بوده، و می‌توان از آن چشمپوشی کرد.
3.
تفاوت دیگر، در عبارت "و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً" است كه در این طریق، به جای آن، عبارت "و ناصراً و دلیلاً و قائداً و عوناً و عیناً" آمده است. این باره نیز، علاوه بر اینكه در غالب پس بعد از كافی، همچون: تهذیب، مصباح المتهجّد، مختصر بصائر، مزار، مصباح، البلد الأمین و فلاح السائل این اختلاف وجود ندارد، همانگونه كه گفته شد، عبارت "و عوناً" نیز در اكثر نسخه‌های كافی نیست؛ بنابراین، اختلاف موجود در این كتاب با متن مشهور، تنها در ترتیب این چهار كلمه خواهد بود.

احوال سندی طریق اوّل
سندی كه در كتاب كافی برای این خبر وجود دارد ـ علی الظاهر ـ عبارت است از: "مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی، بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّالِحِینَ (". نكتهای كه در نگاه ابتدایی به این سند، نزد اهل فنّ مسلّم است این است كه مرحوم كلینی صاحب كتاب كافی، نمیتواند بدون واسطه از شخص محمّد بن عیسی روایت نقل كند؛ به این سبب، در اینگونه موارد، غالب صاحبنظران و محقّقان، امثال این اسانید را بر سند حدیث و یا احادیث قبلی معلّق فرض کردهاند. در خصوص این حدیث، سند، بر "احمد بن محمّد، عن علی بن الحسن" و در حدیث دوم از همان باب، معلّق شده و در نهایت، سند حدیث چنین خواهد بود: "احمد بن محمّد، عن علی بن الحسن، عن محمّد بن عیسی، بإسناده، عن المعصومین الصالحین ]الصادقین ( ["
از مؤیّدهای دیگر این تعلیق، آن است كه در طریق پس از آن نیز، خبر به وسیله علی بن حسن بن علی الفضّال از شخص محمّد بن عیسی نقل شده است. در ادامه، به بررسی اجمالی این سند می‌پردازیم:
راوی نخست: احمد بن محمّد
این شخص، در صدر اسناد احادیث فراوانی از كتاب كافی، به دوگونه مختلف آمده است; در برخی موارد، با اضافه نام جدّش آمده- كه در این صورت ماهیّت او كاملاً معلوم است، - و در برخی از موارد- كه كم هم نیست-، به صورت مطلق، یعنی "احمد بن محمّد" آمده است. در صورت دوم، بحث است كه این شخص كدام "احمد بن محمّد" است؟ در این زمینه، هفت احتمال ابتدایی وجود دارد. هر هفت نفر، از مشایخ مرحوم كلینی بودهاند یا یا كلینی از آنهاروایت نقل کرده است:10
1.
ابو عبد اللّه، احمد بن محمّد بن طلحة العاصمی؛
2.
ابو العبّاس، احمد بن محمّد بن سعید بن عبد الرحمان الهمدانی (ابن عقدة)؛
3.
ابو جعفر، احمد بن محمّد بن عیسی بن عبد اللّه الأشعری القمّی؛
4.
احمد بن محمّد بن خالد البرقی؛
5.
احمد بن محمّد بن عبد اللّه؛
6.
احمد بن محمّد بن علی؛
7.
احمد بن محمّد الكوفی.
با توجّه به اینكه شیخ كلینی معمولاً از از چهارنفر اخیر یا یک یا چند واسطه روایت نقل کرده است و از طرفی روایت برخی از این چهار نفر، از شخص علی بن الحسن و یا محمّد بن عیسی سابقه ندارد احتمال وجود آنان كاملاً منتفی است. در میان سه نفر اول، مرحوم كلینی در اسانید كتاب كافی، از شخص اوّل، یعنی احمد بن محمّد عاصمی، تقریباً 145 روایت، از احمد بن محمّد بن سعید تقریباً چهار روایت و از احمد بن محمّد بن عیسی تقریباً 34 روایت، بدون واسطة ظاهری نقل کرده است. از طرفی دیگر، میان این سه نفر، آنكه در كتاب كافی، بدون واسطه از شخص محمّد بن عیسی روایت نقل کرده است، تنها احمد بن محمّد بن عیسی است كه از وی تقریباً 182 روایت كه بدین گونه نقل كرده است؛ بنابراین، قویترین احتمال موجود میان این سه نفر، همان احمد بن محمّد بن عیسی است. اگر چه اغلب محقّقان، در این زمینه، انصراف احمد بن محمّد را به عاصمی دانستهاند و اگر چه در نهایت، هر كدام از این سه نفر پذیرفته شوند، در نتیجه تفاوتی نخواهد بود، چرا كه هر سه نفر، از راویان معتبرند كه از ناحیه عالمان رجال هیچ جرحی بر آنها، وارد نشده است. اینجا به صورت مختصر به برخی گفته‌های رجالیان معروف در شرح حال آنها اكتفا می‌كنیم:
نفر اوّل (ابو عبد اللّه، احمد بن محمّد بن طلحة العاصمی الكوفی) كسی است كه مرحوم نجاشی (رجالی مشهور) در توصیفش گفته است: "ثقة فی الحدیث، سالماً خیّراً، له كتب"11. و مرحوم علّامه مرحوم ابن داود دربارهاش گفتهاند: "ثقة فی الحدیث، سالم الجنبة"12.
ابو العبّاس، احمد بن محمّد بن سعید بن عبد الرحمان الهمدانی (ابن عقدة) كسی است كه مرحوم شیخ طوسی در رجال خود او را چنین ستوده است: "جلیل القدر، عظیم المنزلة، له تصانیف كثیرة، ذكرناها فی كتاب الفهرست، و كان حفظة"13. مرحوم نجاشی گفته است: "هذا رجل جلیل فی أصحاب الحدیث، مشهور بالحفظ و الثقة، له كتب، منها..."14. و یا مرحوم علّامه در وصفش گفته است: "جلیل القدر، عظیم المنزلة، و كان حفظة، له كتب ذكرناها فی كتابنا الكبیر، منها..."15.
ابن داود گفته است: "أمره فی الجلالة أشهر من أن یذكر"16. مرحوم شیخ حرّ نیز در خاتمه كتاب وسائل گفته است: "وثّقه النعمانی فی الغیبة، و وثّقه ابن شهر آشوب".
نفر سوم، ابو جعفر، احمد بن محمّد بن عیسی بن عبد اللّه الأشعری القمّی نیز كسی است كه مرحوم شیخ طوسی دربارهاش آورده است: "ثقة، له كتاب، كان شیخ القم و فقیهها غیر مدافع، من أصحاب الرضا(ع)".17 نجاشی درباره او گفته است: "شیخ القمّیّین، و وجههم، و فقیههم، غیر مدافع، لقی أبا الحسن الرضا (ع) و أبا الحسن العسكری (ع)، له كتب، منها...".18 مرحوم علّامه در وصفش گفته است: "لقی أبا الحسن الرضا (ع) و أبا الحسن العسكری(ع)، و كان ثقة، و له كتب ذكرناها فی كتابنا الكبیر".19 و ابن داود نیز چنین گفته است: "له كتب، لقی أبا جعفر الثانی(ع) و أبا الحسن الثالث(ع)".20
راوی دوّم: أبو الحسن علیّ بن الحسن بن علیّ بن فضّال (الفیّاض الكوفی)
این شخص از محمّد بن عیسی، حدوداً 16 خبر، تنها در كتب اربعه نقل کرده است و در طبقه معصومان از رسول(ع) تا امام هادی( واقع می‌شود. مرحوم شیخ طوسی در رجال خود در توصیف او چنین آورده است: "فطحیّ المذهب، ثقة، كوفیّ، كثیر العلم، واسع الأخبار، جیّد التصانیف، غیر معاند، و كان قریب الأمر إلی أصحابنا الإمامیّة القائلین بالإثنی عشر، له كتب، منها..."21 و نجاشی گفته است: "كان فقیه أصحابنا بالكوفة، و وجههم، و ثقتهم، و عارفهم بالحدیث، و المسموع قوله فیه، سمع منه شیئاً كثیراً، لم یعثر علی زلّة فیه، و لا یشینه، و قلّ ما روی عن ضعیف، و كان فطحیّاً".22 علّامه نیز اضافه كرده است: "و أنا أعتمد علی روایته و إن كان مذهبه فاسداً".23 و مرحوم ابن داود نیز گفته است: "له كتب، لقی أبا جعفر الثانی(ع) و أبا الحسن الثالث(ع)"24؛ بنابراین، در وثاقت این شخص تردیدی وجود ندارد.
راوی سوّم: أبو جعفر محمّد بن عیسی بن عبید بن یقطین العبیدی الیقطینی
مرحوم شیخ طوسی، در رجال خود این شخص را تضعیف کرده است. وجه آن را هم این دانسته كه مرحوم ابن بابویه، اسم او را در نوادر الحكمة ذكر نكرده و به او نسبت غلوّ داده است. مرحوم شیخ حرّ در خاتمه كتاب وسائل، در جواب مرحوم شیخ گفته است:
و لایلزم منه الضعف، فلا توقّف فی توثیقه، و لا معارض له، و نقل الكشّی عن الفضل أنّه كان یحبّ العبیدی و یثنی علیه و یمیل إلیه، و یقول لیس فی أقرانه مثله؛
یعنی نیامدن نام او در كتاب مذكور، هرگز نمی تواند نشان دهنده تضعیف او به وسیله ابن بابویه یا دلیل مرحوم شیخ باشد؛ پس چون دلیل دیگری بر تضعیف او نقل نشده و از طرفی دیگر مرحوم كشّی در فضیلت این شخص گفته است كه عبیدی (از راویان مشهور و ثقه كه در عصر خود نظیری نداشته) او را دوست داشته و از او تعریف و تمجید کرده است؛ بنابراین در توثیق این شخص، نباید توقّف کرد و گفتة مرحوم كشّی در حقیقت، با ابن بابویه معارضت نیست.
به نظر ما، جمله" گفته، مرحوم كشّی با ابن بابویه معارضت ندارد"، تنها در صورتی صحیح است كه فقط اسم او را در كتاب نوادر الحكمة نیاورده باشد، ولی اگر به غلوّ او تصریح کرده باشد، در معارضت آنها تردیدی وجود ندارد.
پس از مرحوم شیخ، تقریباً همه عالمان رجال او را توثیق کرده اند؛ برای مثال مرحوم نجاشی در وصف او گفته است: "جلیل فی أصحابنا، ثقة، عین، كثیر الروایة، حسن التصانیف".25 مرحوم علّامه در حقّ او گفته است: "و الأقوی عندی قبول روایته".26 و مرحوم شیخ حرّ گفته است كه: "هذا فوق التوثیق، و هو یبطل نسبة الغلوّ فیه".27 یعنی آنچه از ارتباط و برخورد عبیدی با او نقل شد، بالاتر از توثیق نیز به حساب می‌آید.
در نهایت ـ همچنان كه ملاحظه فرمودید ـ همه راویان موجود در سند این طریق موثّقند كه در كنار این قضیّه، اعتبار كتاب كافی و مؤلّف آن نزد عموم دانشمندان- به‌‌ویژه آنها كه نزدشان قاعده اعتبار كتب پذیرفته شده است- اعتبار این خبر را مضاعف میكند.
بررسی طریق دوّم (الإقبال، ص85، فصل فیما نذكره ممّا یختم به كلّ لیلة من شهر الصیام)
متن آمده در این كتاب به این نحو است:
فمن الروایة فی الدعاء لمن أشرنا إلیه( ما ذكره جماعة من أصحابنا، و قد اخترنا ما ذكره ابن أبی قرّة فی كتابه، فقال بإسناده إلی علی بن الحسن بن علی بن فضال، عن محمّد بن عیسی بن عبید، بإسناده عن الصالحین(، قال:
"
و كرّر فی لیلة ثلاث و عشرین من شهر رمضان، قائمًا و قاعداً و علی كلّ حال، و الشهر كلّه و كیف أمكنك و متی حضرك فی دهرك تقول بعد تمجید اللّه تعالی و الصلاة علی النبی و آله(:
أللّهمّ كن لولیّك القائم بأمرك الحجّة، 28 محمّد بن الحسن المهدی - علیه و علی آبائه أفضل الصلاة و السلام - فی هذه الساعة، و فی كلّ ساعة، ولیّاً و حافظاً، و قاعداً29 و ناصراً، و دلیلاً و مؤیّداً، حتّی تُسكنه أرضك طوعاً، و تمتّعه فیها طولاً و عرضاً، و تجعله و ذرّیّته من الأئمة الوارثین. اللّهمّ انصره و انتصر به و..." (ادامه دعا كه طولانی است).
دو تفاوت مهمّ میان متن آمده در این طریق با قرائت مشهور وجود دارد. تفاوت اوّل، تقریباً شبیه تفاوت اوّل در طریق قبلی است. و این تفاوت، در نحوه ذكر نام مبارك حضرت(ع)است كه وجه آن نیز ذكر شد.
تفاوت دوّم در "قائداً" است كه به خلاف همه مصادر طریق گذشته و طرق آینده و همچنین دو كتابی است كه در همین طریق از الاقبال نقل کردهاند (یعنی بحار‌الأنوار و مستدرك آن). تنها در كتاب الاقبال این كلمه با حرف عین (قاعداً) آمده است. این كلمه هر چند خالی از وجه نیست معنای آن در پایان همین مقاله گفته خواهد شد؛ ولی وجهش بعید است و به نظر می‌رسد اشكال چاپی باشد و باید به نسخه‌های خطّی كتاب الاقبال مراجعه كرد. همچنین ممکن است ناسخان و كاتبان نسخه‌ها هم سهواً آن راثبت کرده‌اند.

احوال سندی این طریق
ابو القاسم، سیّد رضی الدین، علی بن موسی بن جعفر بن طاووس حلّی (متوفّای 664 ق)، نویسنده كتاب شریف الاقبال از عالمان و محدّثان جلیل القدر شیعه است كه در شهرت و وثاقت او جای هیچ تردیدی نیست.
نَسَب این عالم بزرگوار، به حسن مثنّی (فرزند امام حسن مجتبی (ع)) می‌رسد. او، زمان مستنصر متصدّی منصب فتوا شده، و از بزرگان دینی شیعه محسوب می‌شد. پدرش نیز از محدّثان بزرگوار و قابل اعتماد شیعه است كه خودش از او روایات زیادی را نقل کرده است و در كتابی به نام فرحة الناظر آنها را گرد آورده است. آثار بسیار زیادی در زمینه‌های حدیث، فقه، تاریخ و دعا از او به جای مانده است كه همگی- بدون استثنا- از مصادر مهمّ قرن هفتم شیعه به شمار می‌آیید.
شیخ نوری در خاتمه مستدرك خود در توصیف او نوشته است: "السیّد الأجلّ الأكمل الأسعد الأورع الأزهد صاحب الكرامات الباهرة".30 مرحوم شیخ حرّ عاملی در امل‌الآمل درباره او گفته است: "حاله فی العلم و الفضل و الزهد و العبادة و الثقة و الفقه و الجلالة و الورع أشهر من أن یذكر...".31 علّامه تستری نیز در وصفش گفته است:
السیّد السند المعظم المعتمد العالم العابد الزاهد الطیّب الطاهر، مالك أزمة المناقب و المفاخر، صاحب الدعوات و المقامات و المكاشفات و الكرامات، مظهر الفیض السنی و اللطف الخفی و الجلی.32
همچنین شیخ ماحوزی در البلغة گفته است: "لیس فی أصحابنا أعبد منه و أورع".33 و مرحوم محدّث قمّی گفته است: "السیّد الأمل الأورع الأزهد، قدوة العارفین..."34 و همچنین است گفته‌های سایر علما و بزرگان در مدح و توصیف این شخص و كتاب او، كه از آوردن آنها معذوریم.
ابن أبی قرّة، در این سند- همانگونه كه در اسناد این كتاب (الاقبال) فراوان مشاهده می‌شود- أبو الفرج، محمّد بن أبی قرّة است كه مرحوم نجاشی در جایی از كتاب رجالش از وی مطلبی نقل می‌كند و در جای دیگری از آن، درباره وی چنین می‌نویسد:
"
محمّد بن علی بن یعقوب بن إسحاق بن أبی قرّة، أبو الفرج القنائی، الكاتب، كان ثقة، و سمع كثیراً، و كان یورق لأصحابنا و معنا فی المجالس، له كتب، منها: عمل یوم الجمعة، كتاب عمل الشهور، كتاب معجم رجال أبی المفضّل، كتاب التهجّد، أخبرنی و أجازنی جمیع كتبه"35
مرحوم علّامه هم همان اوصاف را درباره وی آورده و چنین می‌افزاید: "كان ثقة، و سمع كثیراً، و كتب كثیراً".36
و مرحوم ابن داود و دیگران هم در توصیف او، قریب به همان اوصاف را آورده‌اند.37
و بقیّه افراد آمده در سند این طریق، همان كسانی هستند كه در طریق پیشین ذكر شدند.
بررسی طریق سوّم (مصباح كفعمی، ص146; البلد الأمین، ص145)
متن آمده در این دو كتاب چنین است:
الساعة الثانیة عشر: من اصفرار الشمس إلی غروبها، للخلف الحجّة (ع):
یا من توحّد بنفسه عن خلقه، یا من غنی عن خلقه بصنعه، یا من عرّف نفسه خلقه بلطفه، یا من سلك بأهل طاعته مرضاته، یا من أعان أهل محبّته علی شكره، یا من منّ علیهم بدینه و لطف لهم بنائله، أسألك بحقّ ولیّك الخلف الصالح، بقیّتك فی أرضك، المنتقم لك من أعدائك و أعداء رسولك، و بقیّة آبائه الصالحین، محمد بن الحسن، و أتضرّع إلیك به، و أقدمه بین یدی حوائجی و رغبتی إلیك، أن تصلّی علی محمّد و آل محمّد، و أن تفعل بی (كذا و كذا) و أن تداركنی به، و تنجینی ممّا أخافه و أحذره، و ألبسنی به عافیتك و عفوك فی الدنیا و الآخرة، و كن له ولیّاً و حافظاً، و ناصراً و قائداً، و كالیاً و ساتراً، حتّی تسكنه أرضك طوعاً، و تمتّعه فیها طویلاً، یا أرحم الراحمین، و لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه العلی العظیم، فسیكفیكهم اللّه و هو السمیع العلیم، اللّهمّ....
لازم ذکر است مرحوم شیخ طوسی در كتاب مصباح المتجهد خود، دیگران هم، این دعا را برای ساعت دوازدهم روز ذكر كرده‌اند كه در آنها تا عبارت (كذا و كذا) آمده و بقیّه دعا و به ویژه عبارات مورد نظر در آن -ذكر نشده است.
شاید از دید برخی خوانندگان گرامی، نتوان این طریق و همچنین طریق پس از آن را جزء طرق نقل این دعا ذكر كرد؛ چرا كه در این طریق، تنها عبارات دعای مذكور، با اندكی اختلاف ضمن یك دعای طولانی آمده است، امّا به نظر ما، ذكر اینگونه موارد نیز در اعتبار متن دعا بسیار دخیل بوده آن ثمره دارد.
شهرت و اعتبار مرحوم كفعمی و دو كتاب مصباح و البلد الأمین
هر چند شهرت مرحوم تقی الدین، إبراهیم بن علی الجبعیّ الكفعمی (متوفای 905ق)، صاحب دو كتاب مشهور مصباح و البلد الأمین در ادعیه و زیارات، و همچنین آوازه كتابهای او میان علمای شیعه، نیازی به ذكر ندارد؛ ما به طور اجمال، تنها به بیان چند سخن مهمّ از برخی بزرگان در این‌باره بسنده می‌کنیم:
مرحوم سیّد حسن صدر در كتاب تكملة أمل الآمل، پس از نقل كلام مرحوم صاحب ریاض در مدح و توصیف وی، چنین نوشته است: "العالم الكامل الفقیه، المعروف بالكفعمی، من أجلّاء علماء الأصحاب...".38
عمر كحاله نیز در كتاب معجم المؤلّفین درباره او نوشته است: "مفسّر محدّث فقیه أدیب شاعر، له مؤلّفات كثیرة...".39
مرحوم شیخ عبّاس قمی در توصیف او گفته است: "كان ثقة فاضلاً أدیباً شاعراً عابداً زاهداً ورعاً له كتب منها:...".40
و در نهایت، مرحوم آیت‌الله خویی در معجم رجال خود می‌نویسد:
الشیخ تقی الدین إبراهیم بن علی بن الحسن بن محمّد بن صالح العاملی الكفعمی مولداً، اللویزی محتداً الجبعی أباً، التقی لقباً كان ثقة فاضلاً أدیباً شاعراً عابداً زاهداً ورعاً له كتب منها.....41
بررسی طریق چهارم (البلد الأمین، دعای كنز العرش، ص360)
متن آمده در این طریق چنین است:
مروی عن النبیّ (ع): بسم اللّه الرحمن الرحیم، لا إله إلّا اللّه الحلیم الكریم... اللّهمّ و كن لولیّك فی أرضك، و حجّتك علی عبادك، ولیّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً، حتّی تسكنه أرضك طوعاً، و تمتّعه فیها طویلاً، و عجّل فرجه، و اجعلنا من شیعته و أولیائه و أعوانه و أنصاره و محبّیه و أتباعه، اللّهمّ...
البتّه دعای "كنز العرش" تمام مصادر و منابع شیعه و سنّی، تنها در همین منبع وارد شده است. بنا بر روایتی از مرحوم نوری كه در كتاب مستدرك الوسائل آورده است، گویا كنز العرش محلّی از عرش الهی است كه ویژگیهای منحصر به فردی دارد. شبیه این خبر، روایات زیادی در برخی منابع اهل سنّت هم وارد شده است كه خواننده محترم در صورت تمایل میتواند به آنها مراجعه کند.42
شرح مختصر دعای سلامت امام زمان(عج)
به نظر ما ً فقرههای این دعا، بیانگر ایمان و اخلاص شیعه منتظر نسبت به امام غایبش بوده و نشان از سوز هجران او نسبت به محبوبش دارد:
آن سفر كرده كه صد قافله دل همره اوست
هر كجا هست خدایا به سلامت دارش
ما در این بخش از مقاله، می‌کوشیم تا به ترجمه و توضیح بسیار مختصری پیرامون هر یك از فقرات این دعای شریف بپردازیم. امیدواریم بتوانیم اندكی از معارف بلند این دعای شریف را برای خوانندگان محترم بیان کنیم:
اللّهمّ كن لولیّك الحجّة بن الحسن ـ صلواتك علیه و علی آبائه ـ فی هذه الساعة و فی كلّ ساعة
حجّت، در زبان عرب، در اصل به معنای دلیل و برهان است. برخی گفته‌اند اصل، در معنای آن عبارت است از هر چیزی كه انسان، در غلبه بر دشمن به آن تكیه نماید و چون برهان و دلیل در نزاع لفظی با دیگران، چنین ماهیّتی دارد، به آن نیز "حجّت" گفته می‌شود.43
امّا در ادبیّات دینی و اعتقادی ما مسلمانان- همان‌گونه كه در چند جای قرآن كریم، این واژه به كار رفته است (همچون سوره نساء، آیه 165و سوره مائده، آیه 149) به معنای خاصّی آمده است که عبارت است از هر چیز كه خداوند متعال، به وسیله آن، بر بندگان خویش احتجاج کرده و عقاب و ثواب خود را با آن تحكیم بخشد؛ به عبارتی دیگر، با اتمام آن، بر بندگان خود ـ چه در عالم تكوین و چه تشریع ـ راه هر گونه عذر و بهانه را كاملاً ببندد. این نوع از حجّت، در ادبیّات دینی شیعه و سنّی- چنانكه در اخبار بسیار زیادی هم به آن تصریح شده است- دو نوع است:
نخست: حجّت باطنی، که همان نعمت عقل است.
دوّم: حجّت ظاهری، که همه انبیا و امامان( هستند. قرآن كریم، در این باره می‌فرماید:
رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلّا یَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةً بَعْدَ الرُّسُلِ؛
ما همه پیغمبران را بشارتدهنده و بیمدهنده قرار دادیم تا برای مردم در پیشگاه خداوند [برای كوتاهی و قصورشان] حجتی نباشد.
در روایات بسیاری از شیعه و سنّی آمده است كه خداوند متعال هیچگاه زمین را از حجّت ظاهری (پیغمبر(ص) یا امام معصوم(ع)) خالی نمی گذارد؛ هرچند در پس پرده غیبت بوده و دیدگان او را نبینند؛ در برخی اخبار آمده است: "اگر به فرض، تنها دو نفر، روی زمین باشند، یكی از آن دو حتماً امام دیگری است."44
"
الحجّة بن الحسن" در دعا اشاره به همین حقیقت دارد كه در آن، خاتم الحجج، حضرت مهدی(ع)، فرزند امام حسن عسكری(ع) آخرین حجّت معصوم الهی بندگان معرفی شده است؛ بنابراین ترجمه تحت اللفظی این بخش از دعا چنین می‌باشد: "پروردگارا! برای [حضرت] حجّة بن الحسن ـ كه درود تو بر او و بر پدران او باد ـ در این ساعت و در تمام ساعات چنین باش...".
وَلِیّاً
"
ولیّ" در كلام عرب، به معنای سرپرست و متولّی است. "ولیّ الیتیم" به كسی گویند كه سرپرستی یتیم را بر عهده بگیرد و امور مختلف او را اداره کند. گاهی هم "ولی" به معنای دوست و در مقابل دشمن قرار می‌گیرد. اهل لغت در این باره گفتهاند: "الولی: الصدیق، ضدّ العدوّ". در برخی موارد هم "ولی" به معنای ناصر و یاریكننده آمده است كه یكی از اسمای الهی نیز "ولیّ المؤمنین" می‌باشد.45
به هر حال، قدر مشترك معنای "ولی" در اینجا یاری و سرپرستی و كفایت امور است؛ پس ترجمه این بخش چنین است: "پروردگارا!، تو یار و یاور و سرپرست آن حضرت باش".
وَ حَافِظاً
معنای حفظ و محافظت، كاملاً واضح است؛ یعنی: "پروردگارا! محافظ و نگهدارنده آن حضرت، از انواع بلایا و آفات زمینی و آسمانی باش".
وَ قَائِداً
"
قائد" در لغت عرب از ریشه "قود" و به معنای راهبر، راهنما و هدایت كننده آمده است. القود" -مصدر این ریشه- به حالتی گویند كه كسی مهار چهارپایی را بگیرد و به هر طرف كه بخواهد راهبری کند. این جا مراد، آن است كه: "پروردگارا! تو خود، راهنما و راهبر آن حضرت باش".
آنچه در كتاب الإقبال آمده است (قاعداً)، همانگونه كه بیان شد، اگر ناشی از سهو كاتبان یا مصحّحان و ناشران نباشد، خالی از وجه نیست و چند احتمال در معنای آن وجود دارد:
1.
احتمال دارد از "فلان أقعد من فلان"، به معنای "قرب منه"، یعنی نزدیكشدن گرفته شده باشد. عرب می‌گوید: "هو أقعدهم، أی: أقربهم إلی الجدّ الأكبر" و در مقابل وقتی می‌گوید: "هو أطرفهم أو أسفلهم، أی: أبعدهم منه"؛ بنابراین طبق این بیان، "قاعداً"، یعنی: قریباً؛ پس معنا چنین می‌شود: "پروردگارا! آن حضرت را در مقام قرب خود جای ده".
2.
یا احتمال دارد مشتقّ از "قاعده" و به معنای اساس و پایه باشد. در این صورت، كنایه از مأمن و تكیهگاه است. و این وجه، بهتر از وجه اوّل به نظر می‌رسد.46
3.
گاهی در لغت، "قعید" را به معنای "أب"، یعنی پدر، فرض كرده‌اند. مصراع جناب فرزدق هم در این باره مشهور است كه می‌گوید: "قَعیدكم اللّه الذی أنتما له". این بخشی از دعا با توجه به این معنا، كنایه از حصانت و حفاظت و حمایت الهی از آن حضرت است.
4.
مفسّران در تفسیر آیه شریف: عن الیمین و عن الشمال قعید47 "قعید" را به معنای حافظ و نگهدارنده گرفتهاند. احتمال دارد" قاعداً" هم در متن دعا، به همین معنا باشد.
وَ نَاصِراً
از مادّه "نصر"، به معنای نصرت و یاری است. در برخی مصادر، به جای آن، عبارت "و عوناً" آمده، که به همین معنا است.
وَ دَلِیلًا
"
دلیل"- در این مقام- به معنای راهنما و هدایت كننده است و به هدایت خدای متعال اشاره دارد كه به طور عام سایه بر سر همه مخلوقات افكنده و به طور خاصّ، متوجّه بندگان عزیز و ویژه الهی است.
وَ عَیْنًا
معنای تامّ و كامل هدایت مذكور، در عبارت "و عیناً" متبلور شده است. در این بخش، عرض می‌كنیم: "پروردگارا!، عین (چشم) آن حضرت باش".
شاید این، اشاره به حدیث مشهور نوافل دارد كه بسیاری از عرفا درباره آن بحث کرده‌اند. در این حدیث، آمده است كه بنده، با تقرّب هر چه بیشتر به خداوند متعال، به مقامی می‌رسد كه خداوند، چشم و گوش و زبان بنده می‌گردد و در واقع، همه رفتار و گفتار او خدایی می‌شود؛ به همین سبب است كه در برخی روایات، از وجود نازنین حضرت امیر المؤمنین(ع) با عناوینی همچون "عین اللّه"، "اُذُن اللّه" و امثال آن یاد شده است.
امّا در طریق چهارم- همانگونه كه گذشت- عبارت "و كالئاً و سَاتِراً" نیز آمده بود. "كالئاً"، از ریشه "كلأ، یكلأ" بوده و به معنای حراست و حفاظت است48. "ساتراً" نیز از "ستر"، به معنای پوشاندن یا تحت پوشش قرار دادن که آن هم كنایه از حراست و حفاظت و مواظبت است.
حَتّی تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً
این قسمت از دعا، تقریباً لبّ و مغز دعا است. منتظر آن حضرت، در این عبارت، ظهور آن حضرت و به عبارتی دیگر، طلوع آن آفتاب حقیقت و سپری شدن شب هجران را از خدای توانا طلب می‌كند.
كلمه "طوعاً" در این عبارت، ممکن است از "مطاوعه" به معنای انقیاد و فرمانبری است. در این صورت به این عقیده اشاره دارد كه آن حضرت، برای اطاعت امر الهی ظهور کرده و خواست خدا را اجرا خواهد کرد؛ بنابراین، معنا این چنین می‌شود: "پروردگارا!، آن حضرت را در زمین خودت ساكن كن، در حالی كه از تو اطاعت کرده و فرامین تو را اجرا می‌كند". احتمال دارد كه"طوعا"، به معنای اختیار و خواست قلبی- در مقابل "كُره و ایجاب و اجبار"- باشد در این صورت نیز در معنا، دو احتمال وجود دارد: یكی اینكه: "پروردگارا!، تو آن حضرت را روی زمینت ساكن كن؛ در حالی كه آن حضرت از صمیم قلب، تسلیم خواست و مشیّت تو است". دوّم اینكه: "تو او را ساكن زمین كن؛ در حالیكه اقتضای مشیّت و خواست تو همان است، (و-معاذ اللّه- كسی تو را مجبور نكرده است و دامن كبریایی تو از آن پاك و مبرّاست)؛ و هو یفعل ما یشاء، كیف یشاء، و متی یشاء، و بأی سبب یشاء.
در نهایت، ممكن است "طوعاً"، همخانواده با "تطوّع"، به معنای تبرّع و احسان باشد. در این صورت معنا چنین می‌شود: "پروردگارا!، تو آن حضرت را از روی فضل و كرمت و به سبب تمام کردن احسان در حقّ بندگانت، روی زمین ساكن كن".49
وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلًا
این عبارت، آرزوی طول بقا برای حکومت آن موعود جهانی است؛ یعنی "پروردگارا! تو او را به صورت طولانی، در روی زمین متمكّن ساز".
در طریق چهارم -همچنان كه گذشت- عبارت "طولاً و عرضاً" آمده بود. این عبارت- بر فرض صحّت- به جهانیبودن حكومت آن حضرت، در طول و عرض كره هستی اشاره دارد؛ یعنی: "پروردگارا!، او را بر طول و عرض كره زمین مسلّط كن (تا زمین را از انواع ناپاكیها و آلودگیها پاك کند) ".
به امید آنكه، خالق فضل و كرم، ما را هم از آن حكومت رضوانی بهره مند سازد و همه منتظران آن حضرت، فردای ظهور، از یاران صدیق آن حضرت به شمار آیند؛ آمین، برحمتك یا أرحم الراحمین.

------------------
پی نوشت:

1.
مرحوم شیخ كلینی این طریق را در الكافی (ج 4، ص 162، باب الدعاء فی العشر الأواخر من شهر رمضان، حدیث 4) آورده است. مصادر ذیل هم، با اختلافاتی مختصر، این طریق را از همان كتاب نقل کرده‌اند: التهذیب، شیخ طوسی، ج 3، ص 102، ح 37; مصباح المتهجّد، شیخ طوسی، ص 128; فلاح السائل، سیّد بن طاووس، ص 46; المزار، مرحوم مشهدی، ص 611; مختصر بصائر الدرجات، حسن بن سلیمان حلّی، ص 193; المصباح، شیخ كفعمی، ص 586; البلد الأمین، شیخ كفعمی، ص 203; مستدرك الوسائل، محدث نوری، ج 7، ص483، ح 8707; مرآة العقول، علّامه مجلسی، ج16، ص394; منازل‌الآخرة، شیخ عبّاس قمّی، ص 287; مفاتیح‌الجنان، شیخ عبّاس قمّی، ص 229 و 235; عصر الظهور، شیخ علی كورانی، ص 344.
2.
تهذیب:"الصادقین" بدل "الصالحین".
3.
تهذیب: + "قال".
4.
در دو نسخه خطّی از كتاب كافی و همچنین در دو كتاب التهذیب و المزار به جای "تكرّر" عبارت "و كرّر"، و در نسخه ای دیگر از كافی "كرّر" بدون واو آمده است.
5.
در تهذیب و مصباح المتهجّد و مزار، "تمجید اللّه" و در البلد الأمین، "تمجیده" آمده است.
6.
مصباح كفعمی: "محمّد بن الحسن المهدی" به جای "فلان بن فلان".
7.
المزار: "اللیلة"به جای"الساعة".
8.
در تهذیب، مصباح المتهجّد، مختصر البصائر، مزار، فلاح السائل، مصباح و بلد الأمین، به جای عبارت داخل پرانتز، چنین آمده است: "و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً" و در اكثر نسخه های خطّی كتاب كافی و همچنین در كتاب مستدرك عبارت "و عوناً" نیامده است.
9..
تهذیب: "و تمكّنه" به جای "و تمتّعه".
10.
ر.ك: مقدّمه كتاب كافی، استاد محفوظ; دفاع عن الكافی، ثامر عمیدی، ج1، ص40.
11.
رجال نجاشی، ص93.
12.
رجال علّامه، ص16; رجال ابن داود، ص38.
13.
رجال طوسی، ص409.
14.
رجال نجاشی، ص94.
15.
رجال علّامه، ص203.
16.
رجال ابن داود، ص385 و 422.
17.
رجال طوسی، ص351.
18.
رجال نجاشی، ص82.
19.
رجال علّامه، ص14.
20.
رجال ابن داود، ص43.
21.
رجال طوسی، ص272.
22.
رجال نجاشی، ص258.
23.
رجال علّامه، ص93.
24.
رجال ابن داود، ص43.
25.
رجال نجاشی، ص333 و 348.
26.
رجال علّامه، ص93.
27.
رجال طوسی، ص391 و 402.
28.
بحارالانوار: "بأمرك محمد بن ...".
29.
بحارالانوار و المستدرك: "و قائداً".
30.
مستدرك، ج3، ص351.
31.
أمل الآمل، ج2، ص82.
32.
مقابس، ص16.
33.
منتهی المقال، ص357.
34.
الكنی و الألقاب، ج1، ص328.
35.
رجال النجاشی، ص156، 366و 398.
36.
خلاصة، ص270; إیضاح الإشتباه، ص287.
37.
ر.ك: رجال ابن داود، ص180; نقد الرجال للتفرشی، ج4، ص283; جامع الرواة، ج2، ص161; طرائف المقال، ج1، ص135; معجم رجال الحدیث، ج18، ص44.
38.
تكملة أمل الآمل، ص75.
39.
معجم المؤلّفین، ج1، ص65.
40.
الكنی و الألقاب، ج3، ص116.
41.
معجم رجال الحدیث، ج1، ص237.
42.
ر.ك: مستدرك، ج4، ص26; كتاب الدعاء، طبرانی، ص466; فیض القدیر، ج1، ص720; سبل الهدی و الرشاد، ج10، ص269، 298.
43.
ر.ك: العین، ج3، ص10; لسان العرب، ج2، ص228 (حجج).
44.
ر.ك: كافی، ج1، ص168 ـ 180.
45.
ر.ك: العین، ج8، ص365; لسان العرب، ج15، ص407; مجمع البحرین، ج1، ص455 (ولی).
46.
ر.ك: لسان العرب، ج3، ص361; مجمع البحرین، ج3، ص129.
47.
سوره ق :17.
48.
ر.ك: العین، ج5، ص407; لسان العرب، ج1، ص146.
49.
ر.ك: العین، ج2، ص210; لسان العرب، ج8، ص243.


[
مجله شماره 18 : - مقالات]فصلنامه علمی تخصصی انتظار
 
  
پنج شنبه 15/12/1387 - 16:51
دعا و زیارت
بازی‌های رایانه‌ای از‌جنس آخرالزمان
 
۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
تاریخچة بازی‌های رایانه‌ای به اوایل دهة 60 میلادی برمی‌گردد. «استیو راسل» از دانشجویان دانشگاه MIT در سال 1962 نخستین بازی رایانه‌ای را به نام «جنگ فضایی» (Space War) طراحی كرد. داستان بازی، دربارة جنگ سفینه‌ای بود كه شما باید ضمن كنترل آن به سفینة مقابل حمله و آن را نابود می‌كردید. بعد از آن، شركت «آتاری» در 1972 بازی تنیس روی میز به نام «پَنگ» را روانة بازار كرد.

اشاره:
صنعت بازی‌های رایانه‌ای به یكی از پرسودترین صنایع برای تولیدكنندگان و پرطرفدارترین سرگرمی‌ها برای بسیاری از افراد در سطح دنیا تبدیل شده است. امروزه به علت ویژگی‌های خاصّ بازی‌های ویدیویی به شوالیه‌های مجازی، جذّاب و قدرتمندی در راستای ناتوی فرهنگی و جنگ صلیبی غرب علیه جهان اسلام بدل شده است. در این مبحث سعی خواهیم كرد به بازی‌های رایانه‌ای با محوریت آخرالزمان بپردازیم.


اپیش‌گویی دربارة آینده همواره یكی از دغدغه‌ها و دل‌مشغولی‌های بشر بوده و در طول تاریخ انگیزه‌های مختلفی باعث شده كه انسان‌ها به پیش‌گویی دربارة رویدادهایی بپردازند كه در آیندة دور یا نزدیك واقع می‌شود. در این میان پیش‌گویی دربارة حوادث آخرالزمان از جایگاه و اهمیت خاصی برخودار بوده و اقوام و ملل گوناگون با همة اختلافی كه در باورها و اعتقادات خود داشته‌اند، به موضوع آخرالزمان و رویدادهای این عصر توجّه جدّی كرده‌اند. اما این دغدغه و دل‌مشغولی همیشگی بشر آنگاه كه با علوم غیبی و دانش‌های خداداد پیامبران و اولیای الهی پیوند خورده، رنگ دیگری یافته است و از حالت گمانه‌زنی‌های بی‌پایه و پیش‌گویی‌های دروغین دربارة وقایعی كه بشر راهی برای پی بردن به آن ندارد، خارج و به اخبار صادق مبتنی بر آموزه‌های وحیانی تبدیل شده است. صنعت جدید و نوپای بازی‌های رایانه‌ای نیز همانند نظام هالیوود، این سوژة جذاب و جهانی را محور بسیاری از محصولات خویش قرار داده و شاید به جرأت بتوان گفت كه گوی سبقت را از آن ربوده است. انواع منجیان آخرالزمانی پا به عرصة رسانة بازی‌های ویدیویی گذاشته‌اند و بازی‌های مختلفی با این مضمون تولید و روانه بازار شده‌اند.

تاریخچة بازی‌های رایانه‌ای به اوایل دهة 60 میلادی برمی‌گردد. «استیو راسل» از دانشجویان دانشگاه
MIT در سال 1962 نخستین بازی رایانه‌ای را به نام «جنگ فضایی» (Space War) طراحی كرد. داستان بازی، دربارة جنگ سفینه‌ای بود كه شما باید ضمن كنترل آن به سفینة مقابل حمله و آن را نابود می‌كردید. بعد از آن، شركت «آتاری» در 1972 بازی تنیس روی میز به نام «پَنگ» را روانة بازار كرد. این بازی بسیار ساده و متشكل از تعدادی مستطیل سیاه و سفید بود كه خلاقیت چندانی در آن وجود نداشت. پس از آن بازی‌های رایانه‌ای سیر تكاملی خود را طی كردند و در اواسط دهة 80 بیشتر به سمت بازی‌های جنگی (Games War) سوق پیدا كردند. علت آن علاوه بر جوّ متشنّج دهة 80 آمریكا، ناشی از جنگ سرد با شوروی و دیگر برنامه‌های رئیس‌جمهور وقت آمریكا، ریگان، بود؛ بازی‌هایی مثل Start Light و...

در سطح جامعة ما بنا به علل متعدّد، به مقولة بازی‌های رایانه‌ای پرداخته نشده است. یكی از این علت‌ها كوتاهی عمر این پدیده در جهان و به خصوص كشور ماست. دلیل دوم این است كه مخاطبان بازی‌های رایانه‌ای، كودكان و نوجوانان هستند و غالباً مسئولان و فعّالان عرصة فرهنگ به آن به مثابة یك ابزار سرگرمی و تفریح می‌نگرند. از همین رو به آن با رویكرد رسانه‌ای و عنصر تأثیرگذار فرهنگی دقّت و توجه نمی‌كنند.

با بررسی معیارهای كمّی و كیفی بازی‌های رایانه‌ای با صنعت سینما می‌توان به اهمیّت صنعت بازی‌های رایانه‌ای پی برد. چنانچه سود شركت‌های فیلم‌سازی و بازی‌های رایانه‌ای را مبنای مقایسه قرار دهیم، به گزارش بسیاری از سایت‌ها، صنعت بازی‌های رایانه‌ای از سینما پیشی گرفته است؛ برای نمونه در شش ماه نخست سال 2005 فروش بازی‌های رایانه‌ای در كشورهای اروپایی، از فروش فیلم‌های هالیوودی بیشتر بوده است و این روند به طور صعودی ادامه دارد. آمارها نشان می‌دهد كه روند تولید بازی‌های رایانه‌ای به سه تا چهار هزار نسخه در سال می‌رسد و با شتابی ملموس در جامعة جهانی در حال گسترش است. بیش از سی میلیون نفر در سراسر جهان بخش عمده‌ای از اوقات فراغت خود را با بازی‌هایی پر می‌كنند كه بالغ بر ده درصد آنان بین چهار تا هفت ساعت از زندگی روزمرة خویش را به بازی‌های رایانه‌ای اختصاص داده‌اند. این آمار گستردگی بازی‌های رایانه‌ای را نشان می‌دهد. از سوی دیگر زمانی كه یك كاربر صرف یك فیلم سینمایی می‌كند با یك بازی رایانه‌ای قابل قیاس نیست. یا در نظر گرفتن مدت زمان متوسط یك فیلم و با جاذبه‌های ویژه مانند موضوع با جذابیت‌های بصری و... ممكن است شخص یك فیلم را دو بار ببیند؛ یعنی به طور میانگین بین 3 تا 6 ساعت صرف یك فیلم خواهد شد. ولی مدت زمانی كه یك كاربر بازی رایانه‌ای برای بازی در حالت ساده و یا حتی حالت استفاده از كدهای ویژه صرف می‌كند می‌تواند چندین برابر این زمان باشد كه این زمان برای بازی‌ها و كارهای مختلف تفاوت دارد و گاه اختلاف بسیار فاحش دارد.

جالب است بدانیم در بسیاری از كشورهای غربی تولیدكنندة بازی‌های رایانه‌ای، سازمان‌ها، مؤسسات و مجموعه‌هایی تشكیل شده كه بر ساخت و توزیع بازی‌های رایانه‌ای نظارت می‌كنند؛ برای نمونه در استرالیا مؤسسه
OFLC كه مسئول رده‌بندی فیلم و ادبیات استرالیاست، مسئولیت رده‌بندی و نظارت بر بازی‌های رایانه‌ای را نیز بر عهده دارد. در ژاپن نیز مؤسسة غیردولتی CERO، در اتحادیة اروپا مؤسسة «پگی» و همچنین در ایالات متحدة آمریكا مؤسسة ESRB همین نقش را ایفا می‌كند. ولی دركشور ما سازمان یا مؤسسه‌ای كه مسئولیت نظارت دقیق و جامع بر بازی‌های رایانه‌ای را بر عهده داشته باشد، وجود ندارد در حالی كه جای خالی چنین مجموعه‌ای در ایران كاملاً محسوس است، به خصوص كه این سازمان با توجه به قرابت فرهنگی و ارزش‌های مشترك اسلامی می‌تواند بر رده‌بندی، تولید و عرضة این بازی‌ها نظارت داشته باشد.

همان‌گونه كه ذكر شد، سوژة جذاب و جهانی «آخرالزمان» محور ساخت بسیاری از بازی‌های ویدیویی شده است. هم‌اكنون در صنعت بازی‌های ویدیویی انواع مختلفی از آخرالزمان را می‌توان مشاهده نمود و به همان میزان منجیان آخرالزمانی را؛ آخرالزمان تكنولوژیك، تخیلی، طبیعی، اسطوره‌ای و دینی از جمله این آخرالزمان‌هاست كه در این میان به آخرالزمان دینی توجه خاص و ویژه‌ای شده است.
در آخرالزمان دینی انسان‌های شیطان صفت در قالب سازمان‌ها، گروه‌ها و حتی دولت‌های تروریستی قصد به دست گرفتن قدرت و تمام عناصر پاك و خدایی را دارند و شما در نقش بازیگر بازی رایانه‌ای به عنوان منجی و در لباس جاسوس خبره و با ایمان و یا سربازان مؤمن و معتقد غالباً آمریكایی و انگلیسی در نقش پلیس جهانی، حاضر شده، به مبارزه با دشمنان بشریت می‌پردازید.
این دشمنان در سه دسته قابل طبقه‌بندی هستند:

1. آلمان نازی و فاشیست‌ها كه شما برای مبارزه با آنان به جنگ جهانی می‌روید. این در حالی است زمان زیادی از این جنگ می‌گذرد ولی همچنان سوژة خیلی از بازی‌هایی است كه الآن تولید می‌شوند؛ بازی‌های مدال افتخار، ندای وظیفه، بازگشت به قلعه ولفنشتاین از جمله این بازی‌هاست.

در بازی «بازگشت به قلعة ولفنشتاین» تعداد زیادی از فرماندهان ارشد
SS قصد دارند با توسل به تكنولوژی پیشرفته و قدرت‌های ماوراء طبیعی، موجوداتی را به وجود آورند كه از آنها در جنگ با جهانیان استفاده كنند. شما در مأموریت‌های ضدّ اطلاعات خود در ارتش متفقین بایستی از اجرای این پروژه‌ها جلوگیری كنید والّا جهان در آستانة نابودی قرار خواهد گرفت. دشمنان شما در این بازی سرباز سادة آلمانی، نگهبان گارد آهنین، افسر نازی، دانشمند آلمانی، كارگران و مهندسان، زامبی شوالیه، زامبی آتشین و روبات مافوق سرباز، نمونه‌سازی شده‌اند كه می‌بایست همة آنها را نابود كنید.

2. كمونیسم به عنوان تروریسم و مخلّ در نظم جهانی؛ در این بازی‌ها كشورهای شوروی و دیگر كشورهای باقیمانده از دوران جنگ سرد مثل كرة شمالی و كوبا مطرح می‌شوند. از این دست بازی‌ها می‌توان از بازی‌های جهانی در نزاع و نیز آژیر قرمز یاد كرد.

بازی آژیر قرمز، یك بازی استراتژیك است كه خطر كمونیسم را به بشریت و آمریكا گوشزد می‌كند. در این بازی ارتش شوروی با تمام تجهیزات و امكانات خود به آمریكا حمله می‌كند. داستان بازی جهانی در نزاع سناریوی حقیقی جنگ‌های سرد بین دموكراسی و كمونیسم بین سال‌های 1989 و بعد را تداعی می‌كند.

3. تروریست‌ها، كشورها و دول اسلامی؛ در این بازی‌ها از رنگ سبز و نمادها و سمبل‌های اسلامی برای نشان دادن تروریست‌ها استفاده می‌شود.

استكبار جهانی و در رأس آن آمریكا، سعی دارد در بازی‌های رایانه‌ای، تجاوزهای خود را در میان مردم آمریكا و سایر ملّت‌ها به خصوص نسل جوان و نوجوان و كودكان آنها امری عادی و انسان‌دوستانه و در راستای صلح و دموكراسی در سطح جهان نشان دهد. آمریكا نماد خیر مطلق است و هر فرد، گروه و دولتی كه مخالف نگاه و ارزش‌هایش باشد، محور شرارت جهانی هستند.

پس از فروپاشی شوروی، آمریكا به طور جدّی سعی دارد كشورها و گروه‌های مسلمان را بزرگ‌ترین خطر برای صلح جهانی معرفی كند؛ زیرا به قول نظریه‌پردازان، اكنون حكومت آمریكا به جای اژدهای بزرگ با مارهای سمی پرشماری روبه‌روست یا به قول «كیسینجر» با اسلام سیاسی به رهبری جمهوری اسلامی ایران. «ساموئل هانتینگتون» در همین رابطه می‌گوید:

ما دشمن داریم. این دشمن جهانی با توان دسترسی به همة نقاط دنیا كه به ایده‌ای مسلح شده است و با تكنیك‌ها، تسلیحات، سنگ‌دلی و شقاوت در خود برای سلطه‌گری جهانی به میدان آمده و در هم كوبیدن این دشمن به كاركرد اصلی و اوّلی ما تبدیل شده است. اولویتی كه با همان درجه و ضرورت غلبه بر فاشیسم و اتحاد شوروی دنبال می‌شد.

«با ما باشید یا در جمع دشمنان ما در جنگ با تروریسم قرار خواهید گرفت»، تفكری است كه در آن اسلام رادیكال جایگزین كمونیسم اتحاد جماهیر شوروی شده است. مقام معظم رهبری در مراسم افتتاحیة سومین «كنفرانس بین‌المللی قدس و حمایت از حقوق مردم فلسطین» در سالن اجلاس سران تهران در این باره فرمودند:

امروز استكبار جهانی، كه رییس جمهور فعلی آمریكا سخنگوی آن است، دنیای اسلام را صریحاً تهدید می‌كند و سخن از جنگ صلیبی می‌گوید. شبكة استكباری صهیونیسم و سازمان‌های جاسوسی آمریكا و انگلیس در همة دنیای اسلام سرگرم فتنه‌انگیزی‌اند. هزارها فیلم سینمایی و بازی رایانه‌ای و امثال آن با هدف زشت نمایاندن چهرة اسلام و مسلمین تولید و روانة بازارها می‌شود.


بازی سام ماجراجو
یكی از بازی‌هایی كه با محوریت آخرالزمان دینی ساخته و روانه بازار شده بازی «سام ماجراجو در پرسپولیس» است. شما در این بازی باید در نقش «سام استون» (
Sam Stone) برای نجات بشریت، به زمان گذشته بازگردید و با اهریمن جهانی و ایادی آن مبارزه كنید. در این بازی، شما برای اینكه با ایادی شیطان مواجه بشوید باید به پرسپولیس ایران بیایید. جالب‌تر اینكه بدانید این بازی را یكی از شركت‌های ایرانی ترجمه كرده است.

در این بازی شما ایادی اهریمن شیطانی را با شكل و عناوینی مثل كدوحلوایی و عقرب بالغ مشاهده می‌كنید. اما یكی از این ایادی، «كامیكاز بی‌سر» معرفی شده است. شركت تولیدكننده دربارة كامیكاز بدون سر می‌گوید:

این موجود سر ندارد؛ از همین رو او را برای عملیات انتحاری در خدمت گرفته‌اند. آنها دو بمب در دستان خود حمل می‌كنند و هنگامی كه به اندازة كافی به شما نزدیك می‌شوند آنها را منفجر می‌كنند.
بی سر بودن كامیكاز به این معنی است كه عقل و شعور و منطق ندارد. به نظر شما عمل او چه چیزی را به ذهن متبادر می‌كند؟ آیا تداعی‌كنندة عملیات شهادت‌طلبانة اسلامی نیست؟

بی‌شكّ، یكی از رمزهای موفقیت اسلام در رسیدن به اهداف خود در مدتی كمتر از نیم قرن، فرهنگ جهاد و شهادت‌طلبی است. عملیات شهادت‌طلبانه به معنای عام آن به اقدامی اطلاق می‌شود كه با قصد قربت و با علم به شهادت و با هدف ضربه زدن به دشمن شخصی، به انجام آن مبادرت می‌ورزد و كشته می‌شود. در مكتبی كه جهاد در راه خدا پلی برای رسیدن به «احدی الحسنیین» است، شكست معنا و مفهومی ندارد. مكتبی كه بتواند پیروانش را طوری تربیت كند كه از مرگ نهراسند و كشته شدن را سعادتی ابدی بدانند از هیچ قدرتی هراس نخواهد داشت و هیچ مانعی قادر نخواهد بود او را از اهدافش باز دارد و در میانة راه متوقف سازد.

یكی دیگر از مواردی كه باید دربارة این بازی مورد توجه قرار گیرد این است كه هرچند شما به پرسپولیس در ایران می‌آیید اما اكثر نمادها و سمبل‌های اسلامی و اسلیمی و نه نمادهای ایران باستان است. گنبد، مناره و یا طرح‌های اسلیمی كه بر دیوارها نقش بسته، گویای این مطلب است. وقتی به دقت به بعضی از این نقوش اسلیمی نگاه می‌كنیم می‌بینیم نوشته شده: «و علی بابها» كه بخش پایانی این حدیث معروف نبوی است: «انا مدینه العلم و علیٌ بابها». در نگاه اول كاربر متوجه این مطلب نمی‌شود و آن را تنها یك طرح اسلیمی می‌بیند.

عبارت «العلم و علی بابها» در نقاط مختلفی از بازی مورد توجه قرار می‌گیرد. هرچند سعی شده این متن به طور متقارن اسلیمی به نمایش درآید تا كاربر در نگاه اول متوجه آن نشود. علاوه بر آن، در حالی كه شما با سربازان اهریمنی مبارزه می‌كنید، با غول‌های سبزرنگی مواجه می‌شوید كه گوی‌های سبز رنگ به سمت شما شلیك می‌كنند؛ غول‌هایی شیطانی كه بالای دیواره‌های منقّش به نقوش اسلامی مستقر شده و به سمت شما شلیك می‌كنند. طرح زیر پای این شیاطین همان عبارت بالاست.

در این بازی، شما برای مبارزه با ایادی شیطان در نقاط مختلفی درگیر می‌شوید كه غالباً منقش به نقوش اسلامی و همانند اماكن اسلام است. محلی كه در پایان بازی شما می‌توانید همة این شیاطین را نابود كنید در محوطة كلیساست. پس از نابودی شیطان شما با افتخار وارد كلیسا می‌شوید.

كاربر در این بازی باید مراحل سخت و دشواری را دنبال كند اما در نهایت در محوطة كلیسا با سربازان اهریمنی روبه‌رو شده،
  با شكست تمام آنان پیروز و پس از موفقیت سام، با افتخار وارد كلیسا می‌شود. اینجاست كه شما موفق به اتمام مأموریت و نجات خود و بشریت می‌شوید و سوار بر موشك و سفینه‌ای می‌شوید كه با باز شدن سقف كلیسا و پرتاب آن بازی تمام می‌شود. جای بسی تأمل است كه كاربر در این بازی در اماكن اسلامی به مبارزه با شیاطین می‌رود ولی در نهایت در جوار كلیساست كه می‌تواند بر آنان غلبه كند و خود و بشریت را نجات دهد و با پایان یافتن مأموریت خویش به سوی آینده‌ای روشن برود.


بازی آیین قاتل
یكی دیگر از بازی‌هایی كه به تازگی روانة بازار شده بازی «آیین قاتل» است. در این بازی شما باید در نقش یك فدایی، اقدام به ترور سران مسیحی جنگ صلیبی بكنید. این فدایی كه در بازی به نام «الطیر» شناخته می‌شود یك ایرانی اسماعیلی است. فرقة اسماعیلیه یكی از فرق شیعی است كه به طور شاخص به «مهدویت و منجی‌گرایی» توجه دارد.

مردی سفیدپوش، سوار بر اسب با شمشیری می‌آید. او خود را از شیعیان ایرانی می‌داند. مردی شجاع و قوی كه خود را فدایی می‌داند و هدفی جز كشتن ندارد. «شركت
UB sotf» اقدام به ساخت این بازی با نام «Assassins Creed» نموده كه به فارسی با نام‌هایی مانند آیین قاتل، فداییون، آیین اساسین شناخته می‌شود. داستان بازی در قرن دوازدهم روایت می‌شود. موضوع آن نیز جنگ صلیبی است.

در سومین جنگ صلیبی به مدت طولانی مسلمانان و مسیحیان برای تصرف سرزمین مقدس با هم نبرد می‌كردند. داستان بازی در بیت‌المقدس یا اورشلیم و نیز دمشق و عكا اتفاق می‌افتد. در قرن دوازدهم میلادی، اروپاییان مسیحی به سرزمین بیت‌المقدس حمله كردند و در این میان مسلمانان با تمام وجود از سرزمین خود دفاع كردند و پیروزمندانه از میدان بیرون آمدند.

الطیر یكی از شخصیت‌های مؤثر نبرد و از اساسین است. او مسلمانی روحانی است كه خود را شمشیر یا پیام‌رسان خداوند می‌داند. او كسانی را می‌كشد كه فكر می‌كنند لایق مردن هستند و در طول بازی جملاتی را برگرفته از كتاب مقدس بیان می‌كند. مسلمانی كه خشونت تمام وجود وجود او را در بر گرفته است. داستان‌های اساسین یا حشاشین، حشاشیون و یا فداییان از قرن دوازدهم تا كنون مورد توجه بسیاری بوده است. پیروان «حسن صباح» به اسماعیلیه و صباحیون، حشاشون، حشیشیون مشهور بودند كه ریشة كلمات
Assassination از همین جاست. دو دیدگاه دربارة علت این نام‌گذاری وجود دارد:

ـ در آن زمان حشیش دارو و حشاش دارو فروش بود و حشاشین جمع آن است؛
ـ آنان افرادی بودند كه با مصرف حشیش در كمال سرمستی اقدام به عملیات انتحاری و یا ترور افراد می‌كردند.
كمتر فرقه‌ای به مانند اسماعیلیان ابهام و پیچیدگی دارد. تاریخ زندگی سران و بزرگان آنان بسیار تاریك و مبهم است و این مشكل با مراجعه به منابع مغرضانه و متعصّبانة دشمنان آنان كه چاره‌ای جز مراجعه به این منابع نیست برطرف نمی‌شود. محققان غربی در گام اول تحت تأثیر وهمیات صلیبیان و شخص ماركوپولو و نیز روش مخالفان قرار گرفتند و آنان را نه پای‌بند به اعتقادات محكم خویش كه انسان‌های شیطان‌صفتی به حساب آوردند. از جمله رفتارهایی كه به این گروه نسبت داده شده این است كه آنان یكی از انگشتان خود را قطع می‌كرده‌اند و به جای آن چاقوی تیزی را قرار می‌دادند تا بتوانند قربانیان خود را مخفیانه از بین ببرند. البته توجه داریم كه كاربر خصوصاً غربی، این جریان را نمایندة جهان اسلام و نمایشی از رفتار و باورهای تمام مسلمانان تصوّر می‌كند.
شركت سازندة این بازی سال‌ها قبل بازی «شاهزادة ایرانی» را روانه بازار كرده بود كه یكی از بازی‌های بسیار پرطرفدار به شمار می‌آید. این شاهزادة ایرانی در مراحل مختلف از شمشیرهای متنوعی استفاده می‌كند كه ویژگی و خواصّ مخصوص به خود را دارند. بر روی این شمشیرها نقوشی حك شده كه عبارتند از:
ـ سیف فارس القوی (شمشیر سوار قدرتمند)،
ـ سیف فارس المنتقم (شمشیر سوار انتقام گیرنده)،
ـ سیف فارس المهتدی (شمشیر سوار هدایت شده).
نمی‌توان ترسیم این نقوش را بر شمشیرها بی‌قصد و غرض و یا اتفاقی دانست؛ عبارت‌هایی عربی با القاب امام زمان(ع) بر شمشیر شاهزادة ایرانی!!


بازی
Counter
بازی پرطرفدار بعدی بازی
Counter است. در این بازی شما برای مبارزه با تروریسم باید به كشورهای مختلفی بروید. مكان‌های درگیری، منقّش به نقوش اسلامی هستند و تروریست‌ها با چهرة مسلمانان به نمایش درآمده است.

این بازی یكی از پرطرفدارترین بازی‌های دنیاست كه نسخة رایانه‌ای آن نیز موجود است. محبوبیّت این بازی هیجانی (
action) به حدّی است كه «سازمان WCG: World Cyber Games» كه به برگزاری مسابقات بازی‌های كامپیوتری در دنیا می‌پردازد آن را در رأس بازی‌های خود قرار داده است. محلّ وقوع ماجرا در این بازی نیز مانند بسیاری دیگر از بازی‌ها، خاورمیانه و كشورهای عربی ـ اسلامی منطقه است و شما نمادها و نشانه‌هایی دالّ بر مسلمان بودن تروریست‌ها می‌بینید؛ ساختمان‌هایی با معماری عربی اسلامی، مساجد، مناره‌ها و گنبدها و نهایتاً افرادی كه می‌بایست با آنان مبارزه كرد. تروریست‌ها دارای محاسن و پیشانی‌بند قرمز هستند. حتی تصاویری كه پس از كشته شدن آنان نمایش داده می‌شود تداعی كنندة
همان تصاویری است كه ما از لحظة شهادت رزمندگان دیده‌ایم. جالب‌تر اینكه شما می‌توانید به عنوان پلیس ضدّترور از كشورهای مختلفی، از جمله رژیم صهیونیستی وارد عمل شوید.

در تمام بازی‌هایی كه مسلمانان را تروریست نشان می‌دهند، نوك پیكان به سمت ایران نشانه رفته است؛ یا تروریست و یا حامی تروریست جهانی معرفی می‌شود. بازی «
Delta Force» یكی از این بازی‌هاست كه شما در آن پس از طیّ مراحل مختلف برای مبارزه با تروریست‌ها وارد ایران و جزیرة خارك می‌شوید.

شركت
Puma Reality War Games یكی از شركت‌هایی است كه بازی‌های آخرالزمانی و در راستای تروریست نشان دادن مسلمانان نشان می‌دهد. در بازی‌های این شركت، عملیات‌های نظامی سراسر جهان شبیه‌سازی می‌شود. بیشتر این عملیات‌ها در عراق و افغانستان، ایران و ویتنام اتفاق می‌افتد. در مراحل مختلف عملیات عراق وقتی شما اماكن تروریست‌ها را پاك‌سازی می‌كنید، درون اتاق‌های آنان علاوه بر نقوش اسلامی مختلف، میزهایی منقّش به عبارت «محمّد رسول‌الله» وجود دارد. در این بازی نیز تروریست‌ها ظاهری اسلامی دارند. این شركت عنوان می‌كند كه برای مشتركان خود این امكان را فراهم آورده كه مأموریت‌های مربوط به روز جهان را تجربه كنند.

رسانة بازی‌های ویدیویی با قابلیت‌ها و ویژگی‌های خاصّ خود، به یكی از ابزارهای تأثیرگذار غرب در راستای ناتوی فرهنگی علیه اسلام و خصوصاً انقلاب اسلامی ایران بدل شده است. جای بررسی و تحلیل دربارة این رسانه بسیار زیاد است. صنعت نوظهوری كه مانند صنعت سینما مورد توجه و نقد و بررسی قرار نگرفته ولی در یك راستا با خطّ مشی یكسان تولید و منتشر شده و از یك منبع تغذیه می‌شود. رسانه‌ای كه همچون امپراتوری سینمای غرب، مبلّغ انواع منجیان آخرالزمانی غربی است. واهمه و ترس از گسترش روز افزون اسلام، به خصوص از خاورمیانه و ظهور قریب‌الوقوع موعود آخرالزمان از این منطقه، تمام قدرت‌های دشمن با آن را بسیج نموده است. دقت در مباحثی كه به آن اشاره كردیم، زمینه‌ای را فراهم می‌آورد تا از سویی محققان و پژوهشگران با دقت بیشتری به تأثیر بازی‌های رایانه‌ای بپردازند و از سویی مسئولان فرهنگی با تیزبینی و درایت بیشتری نسبت به این مقولة فرهنگی واكنش نشان داده، از سوی دیگر زمینة استفاده از این ابزار را در راستای جهاد مجازی فراهم نمایند.

بازی‌های ویدئویی و رایانه‌ای بازار را فراگرفته است. اسبابی برای انباشتن اذهان كودكان و نوجوانان از انواع انحراف‌ها و وسیله‌ای برای القاء طرح‌ها و استراتژی‌های ضدّ اسلامی غرب استعماری.

چگونه بازی‌ها و بازی‌سازان به بهانة گفت‌وگو از آخرالزمان اسلام، مسلمانان و مهدویت را آماج تیرهای زهرآگین خود ساخته‌اند؟ مصادیق این آثار كدامند؟ و در برابر آنها چه باید كرد؟

لوح فشردة «بازی‌های رایانه‌ای» ضمن پاسخگویی به سؤالات فوق، صحنه‌های مختلفی از این بازی‌ها را به شما ارائه می‌دهد و شما می‌توانید از نزدیك با خط‌مشی و اهداف تولیدكنندگان و طراحان این رسانه آشنا شوید.

مهدی حق‌وردی
ماهنامه موعود شماره 87
  
پنج شنبه 15/12/1387 - 16:47
دعا و زیارت
اهل کتاب در دولت مهدی (عج)مهدی حسینیان قمی
 
اشاره
در سری مقالات ((‏دفاع از روایات مهدویت)) ما بیشتر كوشیده‏ایم كه روایات را فهم كنیم و از اعتبار و ارزشمندی آن و نیز مفاد صحیح و ارجمند آن دفاع كنیم.
و این درست در راستای روش و مبنای مقبول عالمان و فقیهان بزرگ شیعه است.
در این شماره نیز مجموعه‏ای از روایات سیره حضرت مهدی(عج) در ارتباط با سیره قضایی آن حضرت كه حاكی از داوری به واقع است مورد توجه و دفاع ماست.
در این شماره باز نقد كتاب ((‏شمیم رحمت)) دنبال می‏شود.
در بخش اول مؤلف محترم روایات جنگ و درگیری حضرت را انكار می‏كرد كه ما پاسخ دادیم.
در بخش دوم مؤلف گرانقدر روایات سیره قضایی حضرت را نمی‏پذیرد و بر این باور است كه داوری داودی و حكم به واقع بر خلاف سیره قضایی رسول خدا است چرا كه ایشان بر پایه شاهد و یمین به داوری می‏پرداخت.
ما در این نقد با مطرح سازی روایات داوری داودی در زمان حضور و با تكیه به گفتار عالمانی چون صاحب جواهر و مجلسی< توضیح می‏دهیم كه حكم به واقع حكم اولی است و تنها به دو دلیل ما به حكم ثانوی یعنی حكم به بینه و یمین رو می‏آوریم:
الف: عدم توان قاضیان بر حكم به و اقع
ب: عدم تحمل مردم نسبت به حكم به واقع چون قاضیان اصولاً علم به واقع ندارند و از علم غیب نیز
بهره‏مند نیستند و از آن سوی مردم هم از این علم محروم و در نتیجه حكم به واقع برایشان كاملاً سنگین و غیرقابل تحمل است، حكم به بینه و یمین مطرح می‏شود ولی با شرایطی كه در زمان ظهور پدید می‏آید زمینه حكم به واقع فراهم می‏گردد.
و بدین شكل است كه حضرت در زمان ظهور به واقع حكم می‏كند و بینه و شاهد نمی‏طلبد.
البته باید در روایاتی كه بازگو كنندة شرایط زمان ظهور است دقت كرد تا بفهمیم كه چگونه زمینه برای اجرای این حكم اولی اسلام یعنی حكم به واقع و حق پدید می‏آید.
در جزوه شمیم رحمت درباره سیره قضایی امام مهدی(عج) آمده است:
بعضی معتقدند كه یكی از ویژگی‏های امام زمان(عج) آن است كه آن حضرت در مورد قضاوت، بدون درخواست شاهد و بیّنه از طرفین دعوا و تنها با علم (غیبی) خویش حكم صادر خواهند كرد. اینان برای مدّعای خویش دلایلی را هم می‏آورند كه از جمله آن دلایل، احادیثی است كه در این زمینه وجود دارد و مدلول آن‏ها این است كه امام مهدی(عج) بر طبق علم خود و به سان حضرت داوود(ع) به حلّ دعاوی و رفع اختلافات می‏پردازد.
آن‏گاه به یك روایت در این باره اشاره می‏كنند و در مقام ردّ، دو پاسخ می‏دهند.
می‏نویسند:
بر طبق روایتی كه در تفسیر نورالثقلین آمده است، اوّلاً تنها یك مرتبه حضرت داوود در مقام قضاوت بر طبق علم خود عمل كردند كه آن هم دچار مشكل شدند و پس از آن به دستور خدا، همواره از متخاصمینْ درخواست شاهد و دلیل می‏كردند و براساس بیّنه و سوگند، به صدور حكم می‏پرداختند.
و ثانیاً این روش با شیوة قضایی رسول خدا(ص) منافات دارد؛ زیرا رسول خدا(ص) همواره می‏فرمودند:
((
‏انما اقضی بینكم بالبینات والأیمان...)).
من تنها بر اساس سوگند و اقامة شواهد و گواهی در میان شما به داوری می‏پردازم. بنابراینْ اگر در موردی حكم صادر كردم كه مثلاً فلان زمین از آن فلان شخص است، ولی در واقع این گونه نباشد، او حقّ تصرّف در آن را ندارد و حكم من، او را مالك زمین نمی‏كند.
بنابراینْ با توجه به این كه امام مهدی(عج) شبیه‏ترین مردم به رسول خدا(ص) است و ظهورش برای اجرای شریعت و اِحیای سنّت او است، قابل قبول نیست كه روشی غیر از روش رسول خدا(ص) اتّخاذ نماید و بدون طلب دلیل و شاهد، به قضاوت میان مردم بپردازد.

دفاع ما
در دفاع از سیرة قضایی حضرت مهدی(عج) در زمان حكومت خویش، خوانندگان محترم را به چند نكته توجه می‏دهیم.
الف: نقل مجموعه روایاتی كه این سیره داوودی را برای امام(ع) در زمان ظهور اثبات می‏كند.
ب: حكم به واقع و داوری داوودی، حكم اوّلی اسلام است (یعنی باید بر پایة واقع داوری شود و حكم واقعی بازگو گردد.) ولی از آنجا كه 1. قاضیان علم به واقع ندارند و شاید در بسیاری از مواردْ علمشان در حقیقت جهل باشد از نوع جهل مركب و 2. مردم نیز تحمّل حكم به واقع را ندارند و داوری داوودی برای بسیاری از مردم غیر قابل تحمّل است، از حكم به واقع چشم‏پوشی می‏شود و حكم به بیّنه و قسم، به عنوان روش قضاوت كردن معیّن می‏گردد و پیامبر خدا(ص) می‏فرماید:
انما اقضی بینكم بالبینات والایمان و بعضكم الحن بحجته من بعض فأیّما رجل قطعت له من مال اخیه شیئاً فانّما قطعت له به قطعة من النار.[1]
همانا من بر طبق بیّنه‏ها و سوگندها میان شما داوری می‏كنم. در مقام دلیل آوردن، بعضی از شما زیرك‏تر است از برخی دیگر. بنابراین، اگر من بر اساس بیّنه و سوگند، برای فردی از مال برادرش چیزی مقرّر كردم و در واقع این گونه نبود، تكه‏ای از آتش را برایش مقرّر كرده‏ام (و در واقع برایش حلال نمی‏شود).
پ: راجع به قضاوت و داوری داوودی و حكم به واقع و درستی آن، برخلاف آنچه در جزوة شمیم رحمت آمده است، توجه به گفتار ارزشمند حضرت مجلسی اول در روضة المتقین، ج 6، ص 59 و نیز گفتار محقق در شرایع و صاحب جواهر در جواهر ضروری است. ما گفتار این بزرگان را به عنوان نمونه می‏آوریم و از نقل گفتار دیگران خودداری می‏كنیم. گفتار این خبرگان حدیث و فقه، همه آنچه ما می‏گوییم را به راحتی اثبات می‏كند و جداً جای شگفت است كه چگونه جزوه شمیم رحمت، به این كلمات توجهی ننموده و با صراحت هر چه تمام‏تر، داوری به حق و واقع و داوودی و روایات بازگوكننده آن را بر خلاف سنّت پیامبر(ص) و غیرقابل قبول دانسته است.
ت: كلام مرحوم طبرسی نیز در دفاع از این بخش روایی قابل توجه است، گرچه ایشان در ابتدا، تشكیكی می‏كند:
و امّا ما روی من أنّه یحكم بحكم آل داود لا یسأل عن بیّنة، فهذا ایضاً غیر مقطوع به و ان صحّ فتأویله أن یحكم بعلمه فیما یعلمه، واذا علم الامام او الحاكم امراً من‏الامور فعلیه ان یحكم بعلمه ولایسأل البیّنة و لیس فی هذا نسخ للشریعة علی أن هذا الذی ذكرُوه: ((‏من ترك قبول الجزیة واستماع البیّنة)) لو صح لم یكن ذلك نسخاً للشریعة لأنّ النسخ هو ما تأخر دلیله عن الحكم المنسوخ ولم یكن مصطحباً، فأما اذا اصطحب الدلیلان فلا یكون أحدهما ناسخاً لصاحبه وان كان یخالفه فی الحكم، ولهذا اتفقنا علی انّ الله سبحانه لو قال: الزموا السبت اِلی وقت كذا ثمّ لاتلزموه، أنّ ذلك لایكون نسخاً لانّ الدلیل الرافع مصاحب للدلیل الموجب. واذا صحّت هذه الجملة وكان النبی(ص) قد أعلمنا بأنّ القائم من ولده یجب اتباعه وقبول أحكامه فنحن اِذا صرنا الی ما یحكم به فینا وان خالف بعض الأحكام المتقدمة غیر عاملین بالنسخ لأنّ النسخ لایدخل فیما یصطحب الدلیل.[2]
امّا آنچه در روایت آمده كه امام زمان(ع) مانند آل داوود قضاوت می‏كند و تقاضای بیّنه نمی‏كند، این قطعی نیست. و اگر درست باشد حقیقتش این است كه در مواردی كه علم دارد، طبق علمش حكم می‏كند. قانون چنین است كه امام و حاكم در مواردی كه علم دارند باید طبق علمشان حكم كنند و بیّنه نخواهند. و این، نسخ قانون شریعت و دین نیست (كه در مقام قضاوت باید با بیّنه و سوگند حكم صادر كرد.)
علاوه بر آن، این كه گفته‏اند كه جزیه نمی‏گیرد و به حرف بیّنه گوش نمی‏دهد، اگر درست باشد نسخ قانون شریعت و دین نیست؛ چرا كه نسخ آن است كه دلیلش از حكم منسوخْ متأخر باشد و همراه با حكم منسوخ نباشد. امّا اگر هر دو دلیل (دلیل ناسخ و دلیل منسوخ) همراه هم باشند، یكی ناسخ دیگری نخواهد بود گرچه در حقیقت با آن متفاوت باشد. و بر همین پایه ما اتفاق داریم كه اگر خداوند بگوید: ((‏تا فلان زمان، حكم روز شنبه را مراعات كنید؛ و بگوید: به رعایت حكم روز شنبه ملتزم نباشید)) این نسخ نیست. چون دلیلی كه حكم قبلی را بر می‏دارد همراه با همان دلیلی است كه حكم قبلی را اثبات می‏كند.
بنابراین، اگر آن روایت صحیح باشد (كه حضرت قائم به واقع داوری می‏كند) از سوی دیگر، پیامبر به ما خبر داده است كه حضرت قائم(ع) كه از نسل اوست پیروی و اطاعت و پذیرفتن حكمش واجب است، در این صورت حكمی كه می‏دهد اگر بر خلاف احكام قبلی باشد نسخ نیست. چون نسخ در حكمی كه همراه دلیل حكم اول باشد راه ندارد.
گفتنی است این‏كه ایشان می‏نویسد: غیر مقطوع به، ظاهراً منظورشان این است كه خبر متواتر یا واحد همراه با قرینة قطعی نیست. ایشان مانند گروه كمی از عالمان شیعه معتقد به عدم حجیت خبر واحد است. لذا اخباری را كه می‏گوید: امام در زمان ظهورْ حكم به واقع می‏كند، نمی‏پذیرد و در آن تشكیك می‏كند.
این مبنا از نظر اكثر عالمان شیعی باطل است و آنان قائل به حجیت خبر واحد هستند. افزون بر آن، می‏توان گفت كه مجموع این روایات شاید متواتر یا حداقل واحد همراه با قراین علم‏آور است چنان‏كه مجلسی اول1 به تواتر این روایات تصریح می‏كند: وان كان لم یجب علیهم الا فی زمان القائم(ع) كما ورد به ‏الاخبار المتواترة بانّه اذا ظهر القائم(ع) یحكم بحكم آل داود و لایسأل بیّنة... . ظاهر كلام مجلسی این است كه روایات مربوط به داوری داوودی حضرت مهدی(ع) متواتر است.
ث: با توجه به تحول ژرف، عمیق و همه جانبه‏ای كه در زمان ظهور پدید می‏آید و به تعبیر قرآنی: Gیوم تبدل الارض غیر الارضF[3] زمینة اجرای این حكم اولی اسلام، یعنی حكم به واقع پدید می‏آید و دو مانعی كه این حكم بر سر راه دارد، برداشته می‏شود.
ج: از روایتی كه كتاب شمیم رحمت آورده، هرگز به دست نمی‏آید كه حكم به واقع حضرت داوود(ع) تنها یك مورد بوده است. متن روایت را بنگرید و داوری كنید.[4]
محمدبن یحیی، عن احمدبن محمد، عن الحسین بن سعید، عن فضالة بن ایوب، عن ابان بن عثمان، عمن اخبره، عن ابی عبدالله(ع) قال: فی كتاب علیّ صلوات الله علیه... انّ داوود(ع) قال: یا ربّ! ارنی الحق كما هو عندك حتی اقضی به! فقال: انك لاتطیق ذلك. فألحّ علی ربّه حتی فعل. فجاءه رجل یستعدی علی رجل فقال: ان هذا أخذ مالی. فأوحی الله عزوجل الی داوود(ع) انّ هذا المستعدی قتل أبا هذا و أخذ ماله. فأمر داوود(ع) بالمستعدی فقتل و اخذ ماله فدفعه الی المستعدی علیه. قال: فعجب الناس و تحدّثوا حتّی بلغ داود(ع) و دخل علیه من ذلك ما كره، فدعا ربّه ان یرفع ذلك ففعل ثم أوحی الله عزّوجلّ الیه أن احكم بینهم بالبینات وأضفهم الی اسمی یحلفون به.
...
داوود(ع) گفت: ای خدای من! حق را آن‏گونه كه نزد تو است به من نشان ده تا طبق آن حكم كنم! خداوند فرمود: تو طاقت و توان آن را نداری. داوود(ع) اصرار ورزید تا این كه خداوند، ‏خواسته‏اش را بر آورد. پس مردی آمد كه از دیگری شكایت داشت. و گفت: این شخص مالم را گرفته است. خداوند به داوود(ع) وحی كرد كه این شاكی، پدر این شخص را كشته و مال او را گرفته است. به دستور داوود(ع) شاكی كشته شد. مالش را هم گرفت و به آن شخص داد. مردم تعجب كردند و در این باره سخن گفتند تا خبر به داوود(ع) رسید و از این جهت اندوهگین شد. از خدا خواست تا این حالت را از او باز ستاند و خدا نیز همین كرد. آن‏گاه خداوند به او وحی كرد كه با بیّنه و قسم، میان مردم داوری كن.
در این روایت آمده كه پس از اصرار داوود، خداوندْ واقع را آن گونه كه بود، به داوود خبر داد. و بر پایة این، حضرت داوود در یك داوری با مشكل برخورد مردم مواجه شد و از خدا خواست تا ارائه واقع را از او باز گیرد. خداوند هم چنین كرد و دستور داوری عادی را به حضرت داوود(ع) داد. از روایت هرگز استفاده نمی‏شود كه حضرت داوود حكم دیگری بر پایة واقع نداشته است. بلكه عادةً موارد بسیاری طبق واقع حكم كرده، ولی در این مورد ویژه مشكل حادّی پیدا كرده است. چرا كه دستور داده شاكی را بكشند و مالش را بگیرند با این‏كه به حسب ظاهر، می‏بایست دستور دهد كه مال را به شاكی برگردانند. (دقت شود!) گذشته از این، یك بار باشد یا چند بار، تفاوتی نمی‏كند. سخن این است كه داوود به واقع حكم كرده است.
به علاوه، ممكن است در این یك روایت كه حضرت داوود خواسته چون خداوند، حكم آخرتی داشته باشد و اینْ یك مرحله بالاتر از حكم به واقع است، از این جهت برای داوود مشكل ساز شده است وگرنه داوود حكم به واقع بسیار كرده و این از امتیارات او است.
البته با توجه به پایان روایت، احتمال اخیر نفی می‏شود. (دقت كنید!)
در این باره كافی، ج 7، ص 421، ح 1 را بنگرید. ما این روایت را در پایان می‏آوریم.

گفتار مجلسی اول درباره داوری داوودی
مجلسی اول1 در شرح باب الحیل فی الاحكام می‏نویسد:
باب الحیل فی الاحكام للحكم بالواقع من الائمة المعصومین سیما امیرالمؤمنین صلوات الله علیهم لعلمهم بالواقع فی الوقایع و ان كان لم یجب علیهم ذلك الاّ فی زمان القائم صلوات‏الله علیه كما ورد به الاخبار المتواترة بأنّه اذا ظهر القائم صلوات الله علیه یحكم بحكم آل داود و لایسأل بیّنةً والمشهور فی الاخبار انّه(ع) حكم بذلك فی مواطن خاصة و بین العامة انه یحكم كذلك ابداً و یمكن ان یكون الحكم بذلك دائماً مختصاً بسلیمان(ع) فیما تقدم والله تعالی یعلم و لمّا لم یمكنهم القول بأنهم عالمون یحتالون فی ذلك، امّا انه غیر واجب فلما رواه الكلینی و غیره فی القوی عن أمیرالمؤمنین(ع) انه قال: احكام المسلمین علی ثلاثة: شهادة عادلة او یمین قاطعة او سنة ماضیة من ائمة الهدی. و هی ما سیجیء من السنن و یمكن ان یكون الثالث هی الحیل و یكون مخصوصاً لهم او یعمهم و غیرهم والاوّل اظهر... .[5]
باب چاره‏اندیشی برای داوری به واقع از سوی امامان معصوم: به ویژه امیرالمؤمنین(ع)؛ چرا كه در قضایا، علم به واقع داشته‏اند؛ گرچه داوری به واقع بر آنان واجب نیست مگر در زمان حضرت قائم(ع) آن گونه كه اخبار متواتر آمده كه هنگامی كه حضرت قائم(ع) ظهور می‏كند، مانند آل داوود قضاوت می‏كند و بیّنه نمی‏طلبد.
از روایات ما چنین بر می‏آید كه امیرالمؤمنین(ع) در موارد ویژه‏ای طبق واقع داوری كرده، ولی در بین عموم مردم معروف است كه وی همیشه داوری به واقع می‏كرده است. البته ممكن است كه حكم و داوری دائمی به واقع در گذشته، ویژه حضرت سلیمان(ع) باشد. ـ در هر صورت خدا دانا است. ـ و چون امامان نمی‏توانستند بگویند كه علم به واقع دارند، در هنگام داوری به واقع، چاره‏اندیشی می‏كردند. (تا این‏جا اصل حكم به واقع و جواز آن اثبات شد.) امّا این‏كه حكم به واقع واجب نیست، به دلیل روایتی است كه كلینی و دیگران با سندی قوی از امیرالمؤمنین(ع) آورده‏اند كه آن حضرت فرمود: احكام قضایی مسلمانان بر سه پایه استوار است: 1. شهادت و گواهی فرد عادل 2. سوگند قطعی 3. روشی به كار گرفته شده از سوی امامان هدایت.
ممكن است نوع سوم، همان چاره‏اندیشی‏ها باشد و این ویژه امامان: است یا هم برای آنان و هم برای دیگران روا است؛ ولی این كه ویژه آنان باشد روشن‏تر است.

گفتار شرایع و جواهر
در شرایع آمده است:
الامام یقضی بعلمه مطلقاً و غیره من القضاة یقضی بعلمه فی حقوق الناس و فی حقوق الله تعالی علی قولین أصحّهما القضاء. فیجوز ان یحكم فی ذلك كله من غیر حضور شاهد یشهد الحكم.
امام بر پایة علمش چه در حقوق الناس و چه در حقوق الله داوری می‏كند. ولی قاضیان دیگر جز امام تنها در حقوق الناس بر پایة علمشان داوری می‏كنند. ولی در مورد حق الله دو نظر وجود دارد، كه نظر صحیحتر جواز داوری بر پایة علم است. بنابراین در همه این موارد (از نظر ما) جایز است، كه قاضی بدون حضور شاهد حكم و قضاوت كند.
صاحب جواهر در شرح این عبارت می‏نویسد:
لاخلاف بیننا معتدّ به فی أنّ (الامام(ع) یقضی بعلمه مطلقا) فی حقّ الله و حق الناس، بل فی محكی الانتصار والغنیة والایضاح و نهج الحق و غیرها الاجماع علیه و هو الحجة مضافاً الی قول علی(ع) لشریح لمّا تخاصم مع من عنده درع طلحة: ((‏ویلك او ویحك! امام المسلمین یؤمن من امورهم علی أعظم من هذا.))
و لقوله تعالی: Gیا داود انّا جعلناك خلیفة فی الأرض فاحكم بین الناس بالحق[6]F و قال: Gان تحكموا بالعدل[7]F و قال: Gو ان حكمت فاحكم بینهم بالقسط[8]F و من حكم بعلمه فقد حكم بالحق والعدل والقسط. و لقول الصادق(ع) فی خبرالحسین بن خالد: ((‏الواجب علی الامام إذا نظر إلی رجل یزنی او یشرب خمراً أن یقیم علیه الحدّ ولایحتاج إلی بیّنة مع نظره لانّه أمین الله فی خلقه و إذا نظر إلی رجل یسرق فالواجب علیه أن یزجره وینهاه و یمضی و یدعه.)) قال: فقلت: كیف ذاك؟ فقال: ((‏لأنّ الحق إذا كان لله تعالی فالواجب علی الامام إقامته و إذا كان للناس فهو للناس.)) ولوجوب تصدیق الامام فی كل ما یقوله و كفر مكذّبه و لذا قتل امیرالمؤمنین(ع) خصم النبیّ(ص) لمّا تخاصما إلیه فی الناقة و ثمنها و هو یقتضی وجوب الخروج من حقّ یخبر به الامام و هو یقتضی وجوب إخبار الامام به والاّ لأدّی إلی ضیاع الحق. هذا مع براءة ساحة الامام(ع) لعصمته عن التهمة.
خلافاً لما حكاه السید عن ابی علی فلم یجوّزه مستدلاً بأنّ الله تعالی أوجب للمؤمنین فیما بینهم حقوقاً أبطلها فیما بینهم و بین الكفّار والمرتدین كالمواریث والمناكح وأكل الذبائح و وجدنا الله قد اطلع رسوله(ص) علی من كان یبطن الكفر ویظهر الاسلام فكان یعلمه ولم یبیّن أحوالهم لجمیع المؤمنین فیمتنعوا من مناكحتهم و أكل ذبائحهم.
و دفعه السید بمنع أن الله تعالی قد اطلعه علیهم بأعیانهم. قال: فإن استدل علی ذلك بقوله تعالی: Gو لو نشاء لاریناكهم فلعرفتهم بسیماهم ولتعرفنهم فی لحن القول[9]F فهذا لایدل علی وقوع التعریف وانّما یدل علی القدرة علیه و معنی قوله: ((‏فلتعرفنهم فی لحن القول)) ای یستقر ظنك او وهمك من غیر ظن و لایقین. قال: ثم لو سلّمنا اطلاعه علی ذلك لم یلزم ما ذكره لانّه غیر ممتنع ان یكون تحریم المناكحة والموارثة وأكل الذبائح انّما یختص بمن اظهر كفره وردّته دون من أبطنهما وأن تكون المصلحة التی بها یتعلق التحریم والتحلیل اقتضت ما ذكرنا فلایجب علی النبی(ص) أن یتبیّن أحوال من أبطن الردة والكفر لأجل هذه الاحكام التی ذكرناها لانّها تتعلق بالمبطن والمظهر لاعلی سواء و لیس كذلك الزنا و شرب الخمر والسرقة لأنّ الحدّ فی الامور یتعلق بالمظهر والمبطن علی سواء))[10]
میان امامیّه خلاف معتنی به در این جهت كه امام(ع) می‏تواند بر پایة علمش همه جا چه در حق الله و چه در حق الناس داوری كند، وجود ندارد، بلكه آن گونه كه از كتاب انتصار، غنیه، ایضاح، نهج‏الحق و دیگر كتب نقل شده، این فتوی اجماعی است. و همین اجماع حجّت ما (در این فتوی) است، به علاوه كه امیرالمؤمنین علی(ع) هنگامی كه با كسی كه زره طلحه نزد او بود اختلاف داشتند، به شریح فرمودند: وای بر تو و یا ای وای تو، امام مسلمانان در ارتباط با امور مسلمانان بر بزرگتر از اینها امین محسوب می‏شود.
و باز به دلیل گفتة خداوند متعال كه: ای داود ما تو را جانشین در زمین قرار دادیم، بنابراین در میان مردم به حق حكم نما و باز خداوند فرمود: اینكه به عدالت حكم كنید و فرمود: اگر حكم كردی پس میانشان به عدالت حكم نما و هر كس كه بر پایة علم خویش حكم كند، به حق و عدل و قسط حكم نموده است.
و باز به گفته امام صادق(ع) در خبر حسین بن خالد كه: بر امام واجب است، هنگامی كه به مردی می‏نگرد كه زنا می‏كند و یا شراب می‏خورد، اینكه حد را بر او جاری سازد و با اینكه می‏بیند دیگر نیازی به بیّنه ندارد، چرا كه امام امین خدا بر خلقش می‏باشد و چون مردی را كه دزدی می‏كند، می‏بیند بر او واجب است، كه او را منع و نهی نماید و برود و او را رها كند.
حسین بن خالد گوید: پرسیدم این چگونه است؟ حضرت فرمودند: چون حق اگر برای خداوند متعال باشد امام باید اقامه كند، ولی اگر برای مردم است، حق اقامه با مردم است.
و باز به این دلیل كه تصدیق امام در همه گفته‏هایش لازم است و تكذیب كنندة امام كافر و روی همین جهت امیرالمؤمنین(ع) كسی را كه با پیامبر(ص) درباره شتر و بهایش مرافعه كرد، كشت و این می‏طلبد كه باید از عهدة حقی كه امام بدان خبر می‏دهد، بر آمد و نیز می‏طلبد كه امام باید به آن حق خبر دهد وگرنه منجر به نابودی حق می‏گردد.
این به علاوه كه ساحت امام(ع) به دلیل عصمتی كه دارد از اتهام پاك است.
ولی آن گونه كه سید مرتضی از ابوعلی حكایت كرده، ایشان در این مسأله مخالف است. ابوعلی حكم به واقع را برای امام جایز نمی‏داند و استدلال كرده كه خداوند متعال برای مؤمنان در میان خودشان حقوقی را واجب كرده، كه همان‏ها را برای آنان در ارتباط با كفّار و مرتدّان از بین برده است، مانند ارث و نكاح و ذبیحه و ما خدا را اینگونه یافتیم كه او پیامبرش را از كسانی كه در دل كفر می‏ورزیدند، به ظاهر اسلام آورده بودند آگاه كرده است. و پیامبر این را می‏دانست ولی برای همه مؤمنان حالات آنان را روشن نكرد، تا از نكاح یا آنان و خوردن ذبیحة آنان دوری گزیند.
و سید مرتضی این استدلال ابوعلی را اینگونه رد كردند، كه ما منع می‏كنیم كه خداوند پیامبرش را بر شخص آنان آگاه كرده باشد. سید مرتضی فرموده است: اگر برای این آشنایی به گفتة خداوند استدلال كند كه اگر بخواهیم آنان را به شما نشان می‏دهیم و آنان را به سیمایشان می‏شناسی و تو در لحن سخن آنان را خواهی شناخت.
ولی این آیه نمی‏گوید كه خداوند آنان را به پیامبرش شناسانده است و تنها می‏گوید كه اگر بخواهد می‏تواند بشناساند و معنای جمله تو آنان را در لحن گفتارشان می‏شناسی این است كه ظن و یا وهم تو حتی بدون ظن و بدون یقین بر این شناسایی قرار می‏گیرد.
سید فرموده است: تازه اگر ما بپذیریم كه او از این جهت به امر با اطلاع است آنچه را كه ابوعلی گفته لازم نمی‏آید، چرا كه ممتنع نیست كه حرمت نكاح و یا ارث بری و یا خوردن ذبیحه مخصوص كسی باشد كه كفر و ارتداد را اظهار كند، نه كسی كه در باطن آن را مخفی كند و مصلحت حلال و حرام این را اقتضا می‏كند، در نتیجه بر پیامبر واجب نیست، كه حال كسی را كه ارتداد و كفر را مخفی سازد در رابطه با این احكام برملا كند. چرا كه این احكام نسبت به كسی كه پنهان می‏سازد و كسی كه آشكار می‏سازد، یكسان نیست. ولی زنا و شرب خمر و دزدی اینگونه نیست چرا كه حد در این امور هر دو كس را به طور یكسان شامل می‏شود، چه كسی كه پنهان می‏سازد و چه كسی كه آشكار می‏كند.
آن‏گاه صاحب جواهر به مسأله بعدی می‏پردازد كه قاضیان هم مانند امام معصوم
می‏توانند، چه در حق‏الناس و چه در حق‏الله، به علم خویش داوری كنند. البته در حق‏الناس قطعاً و در حق‏الله بنابر قول صحیح، متن جواهر را در این بخش نمی‏آوریم و خوانندگان را به مطالعه و مراجعه به آن دعوت می‏كنیم.
بنابراین، جواز داوری به واقع در صورتی كه قاضی چون امام معصوم از واقع با خبر باشد هیچ ایرادی ندارد. و اگر قضاوت طبق واقع صورت نمی‏گیرد به دلیل عدم تحمّل مردم و عدم علم قاضی به واقع است و گرنه، قضاوت به واقع جایز است آن گونه كه در كلام محقق، صاحب شرایع و در كلام شارح شرایع، مرحوم صاحب جواهر دیده شد.

متن روایات داوری امام زمان(ع) بر پایة واقع
عن حریز قال: سمعت ابا عبدالله(ع) یقول: لن تذهب الدنیا حتی یخرج رجل منّا اهل البیت یحكم بحكم داود و آل داود لایسأل الناس بیّنة.[11]
دنیا به پایان نرسد تا این كه مردی از ما اهل بیت: قیام كند. او مانند داوود و خاندان داوود داوری می‏كند و از مردم بیّنه نمی‏خواهد.
عن ابان قال: سمعت ابا عبدالله(ع) یقول: لایذهب الدنیا حتی یخرج رجل منّی یحكم بحكومة آل داود لایسأل عن بیّنة، یعطی كلّ نفس حكمها.[12]
دنیا تمام نمی‏شود تا آن كه مردی از نسل من قیام كند. وی مانند آل داوود داوری كند. او از بیّنه نمی‏پرسد و به هر كس، حكم واقعی‏اش را می‏دهد.
عن ابی خالد القماط عن حمران بن اعین قال: قلت لابی عبدالله(ع): ...فبما تحكمون؟ قال: نحكم بحكم آل داود.[13]
حمران بن اعین گوید: به امام صادق(ع) گفتم: ... چگونه داوری می‏كنید؟ حضرت فرمود: چون داوری آل داوود.
عن ابی عبیدة عنه(ع) قال: اذا قام قائم آل محمد حكم بحكم داوود و سلیمان لایسأل الناس بیّنة.[14]
حضرت صادق(ع) فرمود: آن زمان كه قائم آل محمد قیام كند، مانند حضرت داوود و سلیمان داوری كند و از مردم بیّنه نخواهد.
عن الحسن بن طریف قال: كتبت الی أبی محمد العسكری(ع) أسأله عن القائم اذا قام بم یقضی بین الناس... فجاء الجواب: سألت عن الإمام فاذا قام یقضی بین الناس بعلمه كقضاء داود(ع) لا یسأل البیّنة...[15]
نامه‏ای به امام عسكری(ع) نوشتم و پرسیدم كه حضرت قائم(ع) آن زمان كه قیام كند بر چه پایه‏ای میان مردم داوری می‏كند... حضرت در جوابم نوشت: آن زمان كه قیام كند، چون حضرت داوود با علم خویش در میان مردم داوری می‏كند و بیّنه طلب نمی‏كند.

عن ابان بن تغلب عن أبی عبدالله(ع) قال: ...فیخرج من تحته رجل یحكم بین الناس بحكم آل داود و سلیمان لایبتغی بیّنة.[16]
حضرت صادق(ع) فرمود: او مانند آل داوود و سلیمان قضاوت می‏كند و بیّنه نمی‏خواهد.
روی عبدالله بن عجلان، عن ابی عبدالله(ع) قال: اذا قام قائم آل محمد: حكم بین الناس بحكم داوود لایحتاج الی بیّنة یلهمه الله تعالی فیحكم بعلمه...[17]
امام جعفر صادق(ع) فرمود: آن زمان كه قائم آل محمد(ص) قیام كند، مانند داوود میان مردم قضاوت می‏كند و نیاز به بیّنه و شاهد ندارد. خداوند به او الهام می‏كند و او به علم خدا دادی خود به قضاوت می‏پردازد.
عن ابان بن تغلب قال: كنت مع جعفر بن محمد8 فی مسجد مكة و هو آخذ بیدی و قال: یا أبان،... ثمّ یأمر منادیاً فینادی؛ هذا المهدیّ یقضی بقضاء داود و سلیمان لایسأل علی ذلك بیّنة.[18]
ابان گوید: با حضرت صادق(ع) در مسجد الحرام بودم. آن حضرت دست مرا گرفت و فرمود: ای ابان،... سپس منادی به فرمان او ندا در می‏دهد: این مهدی موعود است. او مانند داوود و سلیمان قضاوت می‏كند و بیّنه نمی‏طلبد.
جابر عن ابی جعفر(ع)... و یسیر بسیرة سلیمان بن داود.[19]
حضرت به سیره سلیمان بن داوود رفتار می‏كند.
عن أبان بن عثمان عمن أخبره عن ابی عبدالله(ع) قال: فی كتاب علی(ع) انّ نبیّاً من الانبیاء شكی الی ربه القضاء، فقال: كیف أقضی بما لم ترعینی و لم اسمع اذنی؟ فقال: اقض بینهم بالبیّنات و أضفهم الی اسمی یحلفون به و قال: انّ داود(ع) قال: یا ربّ! أرنی الحقّ كما هو عندك حتّی اقضی به! فقال: انّك لاتطیق ذلك. فألحّ علی ربّه حتّی فعل. فجاءه رجل یستعدی علی رجل فقال: انّ هذا أخذ مالی فأوحی الله عزّوجلّ الی داود(ع) انّ هذا المستعدی قتل أبا هذا و أخذ ماله فأمر داود(ع) بالمستعدی فقتل وأخذ ماله فدفعه الی السمتعدی علیه قال: فعجب الناس و تحدّثوا حتّی بلغ داود(ع) و دخل علیه من ذلك ما كره فدعا ربّه ان یرفع ذلك ففعل ثمّ أوحی الله عزّوجلّ الیه ان احكم بینهم بالبینات واضفهم الی اسمی یحلفون به.[20]
امام صادق(ع) فرمود: در كتاب امام علی(ع) آمده است كه پیامبری از پیامبران الهی از داوری بین مردم به خدا شِكوه كرد و گفت: راجع به چیزی كه ندیده‏ام و نشنیده‏ام، چگونه قضاوت و داوری كنم؟ خداوند فرمود: با بینه و سوگند، میان مردم داوری كن. و حضرت فرمود: داوود(ع) گفت: ای خدای من! حق را آن گونه كه نزد توست به من بنمایان تا بدان داوری كنم! خداوند فرمود: تو طاقت و توان این را نداری. حضرت داوود(ع) اصرار كرد تا آن كه خداوند خواسته او را برآورد. آن‏گاه مردی كه از دیگری شكایت داشت نزد او آمد و گفت: این شخص مال مرا گرفته است. خداوند به حضرت داوود(ع) وحی كرد كه شاكی، پدر این شخص را كشته و مال وی را گرفته است. به دستور داوود، شاكی كشته شد. مالش را هم گرفت و به آن شخص داد. حضرت صادق(ع) فرمود: مردم شگفت زده شدند و در میان خود گفتگو می‏كردند تا آن كه این گفتگوها به داوود(ع) رسید و از این جهت حضرت داوود(ع) ناراحت شد. آن‏گاه از خداوند خواست تا این حالت را از او بردارد و خداوند چنین كرد. سپس خداوند به او وحی فرستاد كه با بیّنه‏ و سوگند، میان مردم به داوری بپرداز.
عن ابی حمزة عن ابی جعفر(ع) قال: انّ داود(ع) سأل ربه ان یریه قضیّة من قضایا الاخرة، فأوحی الله عزّوجلّ الیه: یا داود، انّ الّذی سألتنی لم اطلع علیه أحداً من خلقی و لاینبغی لأحد ان یقضی به غیری قال: فلم یمنعه ذلك ان عاد فسأل الله ان یریه قضیة من قضایا الاخرة. قال: فأتاه جبرئیل(ع) فقال له: یا داود، لقد سألت ربّك شیئاً لم یسأله قبلك نبیّ. یا داود، انّ الّذی سألت لم یطلع علیه احداً من خلقه و لاینبغی لأحد ان یقضی به غیره، قد اجاب الله دعوتك و اعطاك ما سألت. یا داود، انّ اوّل خصمین یردان علیك غداً القضیّة فیهما من قضایا الاخرة قال: فلما اصبح داود(ع) جلس فی مجلس القضاء اتاه شیخ متعلق بشابّ و مع الشابّ عنقود من عنب فقال له الشیخ: یا نبیّ الله، ان هذا الشابّ دخل بستانی و خرب كرمی و أكل منه بغیر اذنی و هذا العنقود اخذه بغیر اذنی! فقال داود للشاب: ما تقول؟ فأقرّ الشّاب أنّه قد فعل ذلك. فأوحی الله عزّوجلّ الیه: یا داود، انّی ان كشفت لك عن قضایا الاخرة فقضیت بها بین الشیخ والغلام لم یحتملها قلبك و لم یرض بها قومك. یا داود، ان هذا الشیخ اقتحم علی ابی هذا الغلام فی بستانه فقتله و غصب بستانه و أخذ منه اربعین الف درهم فدفنها فی جانب بستانه فادفع الی الشاب سیفاً و مره ان یضرب عنق الشیخ وادفع الیه البستان و مره ان یحفر فی موضع كذا و كذا و یأخذ ماله. قال: ففزع من ذلك داود(ع) و جمع الیه علماء اصحابه و اخبرهم الخبر و امضی القضیة علی ما أوحی الله عزوجل الیه.[21]
امام باقر(ع) فرمود: حضرت داوود(ع) از خدای خویش درخواست كرد تا یك داوری از داوری های آخرت را به او نشان دهد. خداوند به او وحی كرد كه: ای داوود، من احدی از خلقم را بر آنچه تو خواسته‏ای مطّلع نساخته‏ام و شایسته نیست كسی جز من بدان داوری كند. حضرت باقر(ع) فرمود: با این حال، داوود مجدّداً از خداوند خواست تا یك داوری از داوری‏های قیامت را به او نشان دهد.
حضرت فرمود: پس از آن جبرئیل(ع) نزد او آمد و گفت: ای داوود، تو از خدایت چیزی خواسته‏ای كه پیش از تو پیامبری نخواسته است. ای داوود آنچه خواسته‏ای، خداوند كسی از خلقش را بر آن آگاه نساخته است و شایسته نیست كه جز خداوند، احدی به این شكل داوری كند. ولی خداوند دعای تو را مستجاب كرد و آنچه خواسته بودی به تو عنایت كرد. ای داوود، اولین دو نفری كه فردا نزد تو می‏آیند داوری میانشان از داوری‏های قیامت است.
امام باقر(ع) فرمود: صبح گاهان داوود در مجلس قضاوت نشست. پیرمردی كه جوانی را گرفته بود نزد داوود(ع) آمد. جوان شاخه‏ای انگور در دست داشت. پیرمرد به داوود گفت: ای پیامبر خدا، این جوان به باغستان من وارد شد و درخت انگورم را خراب كرد و بدون اجازه‏ام از آن خورد و این شاخه انگور را نیز بدون اذن من با خود برداشت! حضرت داوود به جوان گفت: تو چه می‏گویی؟ جوان اعتراف كرد كه چنین كاری را كرده است.
خداوند عزوجل به داوود(ع) وحی كرد كه: ای داوود، من اگر پرده از داوری‏های آخرت برایت برگیرم و تو بر پایة آن، میان پیرمرد و جوان داوری كنی نه دلت تاب آن را دارد و نه قوم تو بدان تن می‏دهند. ای داوود، در گذشته این پیرمرد به زور وارد باغ پدر این جوان شده او را كشته و باغش را غصب كرده و چهل هزار درهم از او گرفته و آن را در كنار باغ دفن كرده است. حال به این جوان شمشیر بده و به او دستور ده كه گردن این پیرمرد را بزند. باغ را هم به او تحویل بده و به او دستور ده كه فلان جا و فلان جا را بكند و مالش را بردارد.
حضرت فرمود: داوود از این جریان وحشت كرد و دل نگران شد و یاران عالم خود را جمع كرد و بدان‏ها این خبر را باز گفت و داوری را بر پایة وحی الهی، انجام داد.
روایاتی كه می‏گوید حضرت به هنگام ظهور، به گونه‏ای جدید و نو و تازه به قضاوت
می‏پردازد نیز، داوری داوودی و حكم به واقع را منظور دارد: یقوم بامر جدید و سنّة جدیدة و قضاء جدید...[22]

------------------
پی نوشت ها
[1] .
كافی، ج 7، ص 414، ح 1.
[2] .
اعلام الوری، ج 2، ص 310.
[3] .
ابراهیم / 48. (روزی كه زمین به غیر این زمین مبدّل گردد.)
[4] .
كافی، ج 7، ص 414، ح 3.
[5] .
روضة المتقین، ج 6، ص 59.
[6] .
صاد، 26.
[7] .
نساء، 58.
[8] .
مائده، 42.
[9] .
محمد(ص)، 30.
[10] .
جواهر، ج 40، ص 86 به بعد.
[11] .
بحار، ج 52، ص 319، ح 21.
[12] .
بحار، ج 52، ص 320، ح 22.
[13] .
بحار، ج 52، ص 320، ح 23.
[14] .
بحار، ج 52، ص 320، ح 24.
[15] .
بحار، ج 52، ص 320، ح 25.
[16] .
بحار، ج 52، ص 336، ح 74.
[17] .
بحار، ج 52، ص 339، ح 86.
[18] .
بحار، ج 52، ص 369، ح 155.
[19] .
بحار، ج 52، ص 390، ح 212.
[20] .
كافی، ج 7، ص 414، ح 3.
[21] .
كافی، ج 7، ص 421، ح 1.
[22] .
بحار، ج 52، ص 349، ح 99.


[
مجله شماره 15 : - حدیث شناسی]فصلنامه علمی تخصصی انتظار
 
 
  
پنج شنبه 15/12/1387 - 16:46
دعا و زیارت
بسم الله الرحمن الرحیمعدالت مهدوی در اندیشه ی امام خمینیما منتظران مقدم مبارکش ، مکلف هستیم تا با تمام توان کوشش کنیم تا قانون عدل الهی را در این کشور ولی عصر (ع) حاکم کنیم و از تفرقه و نفاق و دغل بازی بپرهیزیم و رضای خداوند متعال را در نظر بگیریم . ( صحیفه ی نور ، ج 15 ، ص 22 ) این کشوری که کشور ائمه هدی و کشور صاحب الزمان (ع) است ، باید کشوری باشد که تا ظهور موعود ایشان به استقلال خودش ادامه بدهد ، قدرت خودش را در اختیار آن بزرگوار قرار بدهد که عالم را ان شا الله به عدل و داد بکشد و از این جورهایی که بر مستضعفان می گذرد ، جلوگیری کند . ( صحیفه ی نور ، ج 14 ، ص 195 ) آن کاری که لشکر امام زمان (ع) باید بکند ، با آن کاری که لشکر طاغوت می کرد ، فرق دارد . همان طوری که خود امام زمان (عج) با طاغوت فرق داشت . آن ، حکومت جور بود و این ، حکومت عدل . آن حکومت طاغوت بود و این ، حکومت خدا . ( صحیفه ی نور ، ج 11 ، ص 135 ) عدالت ، یک عدالت اجتماعی در همه ی عالم می آید ، اما نه اینکه انسهانها بشوند یک انسان دیگر . انسانها همان هستند که یک دسته شان خوبند ، یک دسته شان بد . منتها آنهایی که بدهستند ، دیگر نمی توانند کارهای خلاف بکنند . (صحیفه ی نور ، ج 20 ، ص 79 ) در حکومت عدل بقیه الله (ع) هم عدالت جاری می شود ف لکن حب های نفسانی در بسیاری از قشرها باقی است و همان حب های نفسانی است که بعضی روایات هست که حضرت مهدی (ع) را تکفیر می کنند . ( صحیفه ی نور ، ج 16 ، ص 105 ) ما نباید توقع داشته باشیم که ، صبح کنیم در حالی که همه چیز سر جای خودش باشد . در زمان حضرت صاحب (ع) هم که ایشان با تمام قدرت می خواهند عدل را اجرا نمایند ، با این ترتیب نمی شود که هیچ کس حتی خلاف پنهانی هم نکند . ( صحیفه ی امام ، ج 19 ، ص 303 ) حالا ابتدا این پر کردن دنیا را از عدالت ، این را ما نمی توانیم بکنیم . اگر می توانستیم می کردیم . اما چون نمی توانیم بکنیم ، ایشان باید بیایند . الان عالم پر از ظلم است . شما یک نقطه هستید در عالم . عالم پر از ظلم است ، ما اگر بتوانی جلوی ظلم را بگیریم ، باید بگیریم . تکلیفمان است . ضرورت اسلام و قرآن ، تکلیف ما کرده است که باید برویم همه کار را بکنیم . اما نمی توانیم بکنیم ، چون نمی توانیم بکنیم ، باید او بیاید تا بکند ، اما ما باید فراهم کنیم کار را . فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم ، کار را همچون بکنیم که مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت . ( صحیفه ی نور ، ج 20 ، ص 199 ، 198 ) قضیه ی غیبت حضرت صاحب الزمان (ع9 ، قضیه ی مهمی است که به ما مسائلی می فهماند . من جمله این که ؛ برای یک همچو کار بزرگی که در تمام دنیا ، عدالت به معنای واقعی اجرا بشود ، در تمام بشر نبوده کسی الا معدی موعود (ع) که خدای تبارک و تعالی او را ذخیره کرده است برای بشر . هر یک از انبیاء که آمدند ، برای اجرای عدالت آمدند و مقصدشان هم این بوده که اجرای عدالت را در همه عالم بکنند ، لکن موفق نشدند . حتی رسول ختمی مرتبت (ص) که برای اصلاح بشر آمده بود و برای اجرای عدالت آمده بود و برای تربیت بشر آمده بود ف باز در زمان خودشان موفق نشدند به این معنا . و آن کسی که به این معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهد کرد نه آن هم عدالتی که مردم عادی می فهمند که فقط قضیه ی عدالت در زمین برای رفاه مردم باشد بلکه عدالت در تمام مراتب انسانیت . انسان اگر هر انحرافی پیدا کند ؛ انحراف عملی ، انحراف روحی ، انحراف عقلی ، برگرداندن این انحرافات را به معنای خودش ، این ایجاد عدالت است در انسان . اگر اخلاقش ، اخلاق منحرفی باشد ، از این انحراف وقتی به اعتدال برگردد ، این عدالت در او تحقق پیدا کرده است . اگر در عقاید ، یک انحرافاتی و کجی هایی باشد ، برگرداندن آن عقاید کج به یک عقیده ی صحیح و صراط مستقیم ، این ایجاد عدالت است در عقل انسان . در زمان ظهور مهدی موعود(ع) که خداوند ذخیره کرده است او را ،  از باب اینکه هیچ کس در اولین و آخرین ، این قدرت برایش نبوده است و فقط برای حضرت مهدی موعود (ع) بوده است که تمام عالم را ، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد ، و آنچیزی که انبیاء موفق نشدند به آن ، با اینکه برای آن خدمت آمده بودند ، خدای تبارک و تعالی ایشان را ذخیره کرده است که همان معنایی که همه ی انبیا آرزو داشتند ، لاکن موانع ، اسباب این شد که نتوانستند اجرا بکنند و همه ی اولیا آرزو داشتند و موفق نشدند که اجرا بکنند ، به دست این بزرگوار اجرا بشود .  اینکه این بزرگوار را طول عمر داده ، خدای تبارک وتعالی ، برای یک همچو معنایی ، ما از آن می فهمیم که در بشر کسی نبوده است دیگر ، قابل یک همچو معنایی نبوده است . و بعد از انبیا که آنها هم بوده اند ، لکن موفق نشده اند ، کسی بعد از انبیا و اولیا ی بزرگ ، پدران حضرت موعود (ع) ، کسی نبوده است که بعد از این ، اگر مهدی موعود (ع) هم مثل سایر اولیا به جوار رحمت حق می رفتند ، دیگر در بشر کسی نبوده است که این اجرای عدالت را بکند . نمی توانسته و این ، یک وجودی است که ذخیره شده است برای یک همچو مطلبی . ولهذا به این معنا ، عید مولود حضرت صاحب ارواحنا له الفداء بزرگترین عید برای مسلمین است و بزرگترین عید برای بشر است نه مسلمین .اگر عید ولادت حضرت رسول (ص) بزرگترین عید است برای مسلمین . از باب اینکه موفق به توسعه ی ان چیزهایی که می خواست توسعه بدهد نشد ، چون حضرت صاحب (ع) این معنا را اجرا خواهد کرد ودر تمام عالم زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد به همه ی مراتب عدالت ، به همه ی مراتب دادخواهی ، باید ما بگوییم که عید شعبان عید تولد حضرت مهدی (ع) بزرگترین عید است برای تمام بشر وقتی که ایشان ظهور کنند ان شاالله ( خداوند تعجیل کند در ظهور او ) . تمام بشر را از انحطاط بیرون می آورد . تمام کجی ها را راست می کند : « یملأ الارض عدلاً بعد ما ملئت جورا » همچو نیست که این عدالت همان که ماها از ان می فهمیم ، که نه یک حکومت عادلی باشد که دیگر  جور نکند . آن ، این هست اما خیر ، بالاتر از این معناست . معنی ( یملأ الارض عدلاً بعد ما ملئت جوراالان زمین و بعد از این ، از این هم بدتر شاید بشود . پر از جور است ، تمام نفوسی که هستند انحرافات در آنها است . حتی نفوس اشخاص کامل هم در آن ، انحرافاتی هست ولو خودش نداند . در اخلاقها انحراف هست . در عقاید انحراف هست . در اعمال انحراف هست و در تمام کارهایی هم که بشر میکند ، انحرافش معلوم است و ایشان مأمورند برای اینکه تمام این کجی ها را مستقیم کنند و تمام این انحرافات را برگردانند به اعتدال که واقعاً صدق بکند . « یملأ الارض عدلاً بعد ما ملئت جورا » . از این جهت ، این عید، عید تمام بشر است . تمام بشر را ایشان هدایت خواهند کرد ان شاالله و ظلم و جور را از تمام روی زمین برمی دارند به همان معنای مطلقش . از این جهت این عید عید بسیار بزرگی است که به یک معنا از ولادت حضرت رسول (ص) که بزرگترین اعیاد است این عید به یک معنا بزرگتر است . ( صحیفه ی نور ، ج 12 ، ص 207 و 209 ) و فتنه انگیزی ها پاک شود و حکومت عدل الهی بر سر سراسر گیتی گسترش یابد و منافقان و حیله گران از صحنه خارج شوند و پرچم عدالت و رحمت حق تعالی بر بسیط زمین ، افراشته گردد و تنها قانون عدل اسلامی بر بشریت حاکم شود و کاخهای ستم و کنگره های بیداد فرو ریزد و آنچه غایت بعثت انبیا (ع) و حمیان اولیا (ع) بوده تحقق یابد و برکات حق تعالی بر زمین ازل شود و قلمهای ننگین و زبانهای نفاق افکن ، شکسته و بریده شود و سلطان حق تعالی بر عالم پرتوافکن گردد و شیاطین و شیاطین صفتان به انزوا گرایند و سازمانهای دروغین حقوق بشر از دنیا برچیده شوند . و امید است که خداوند متعال آن روز فرخنده را به ظهور این مولود فرخنده فرا رساند و خورشید هدایت و امامت را طالع فرماید . ( صحیفه ی نور ، ج 15 ، ص 22 ) عدالت مهدوی در اندیشه ی مقام معظم رهبریمهدی موعود مظهر رحمت و قدرت حق و مظهر عدل الهی است و کسانی که بتوانند با این کانون شعاع رحمت و تفضیلات الهی ، ارتباط روحی و معنوی برقرار کنند ، در تقرب به خداوند ، توفیق بیشتری می یابند . ( روزنامه ی رسالت 16 / 10 / 74 ) همه ی فرق اسلامی ، معتقدند که مهدی (عج) از نسل طیب و طاهر پیغمبر ، عالم را مملو از عدل و داد و برای اقامه ی دین خدا و حق الهی قیام خواهند کرد . ( جمهوری اسلامی  15 / 9 / 77 ) مسآله ی مهدی موعود متفق الیه میان همه ی مسلمانان است و شیعه و سنی به وجود منجی و مصلحی با آن خصوصیت معترفند که خواهند آمد و سراسر گیتی را از عدل و داد پر خواهد کرد .( خطبه ی نماز جمعه 29 / 3 / 60 ) این عقیده که همه ی مسلمان ها به آن معتقدند ، مخصوص شیعه نیست . البته در خصوصیات و جزئیاتش ، بعضی فرق ، حرفهای دیگری دارند اما اصل اینکه چنین دورانی پیش خواهد آمد و یک نفر از خاندان پیامبر (ص) چنین حرکت عظیم الهی را انجام خواهد داد و ( یملأ الله به الارض قسطاً و عدلا کما ملئت ظلماً و جورا ) بین مسلمان ها متواتر است ، همه این را قبول دارند . این عقیده از آن عقاید بسیار کارگشا است . ( سخنرانی 25 / 9 / 76 ) کدام انسان آزاده ای است که از گسترش عدالت ، از برافراشته شدن پرچم دادگری و رفع ظلم در سراسر جهان ، خرسند نشود و آن را آرزو نکند ! ( جشن بزرگ منتظران ظهور 3 / 9 / 78 ) همه ی کسانی که از ظلمی رنج برده اند چه آنهایی که به خود آنان ظلم شده اس و رنج برده اند و چه کسانی که به ستم کشی دیگران نگاه کرده اند و رنج برده اند با یاد ولادت این منجی عظبم تاریخ و بشر در دلشان امیدی به وجود می آید . ( جمهوری اسلامی 19 / 10 / 74 ) انتظار ظهور امام زمان (عج) ، به معنای انتظار برای پر شدن جهان از عدل و داد و عدالت برای همه ی انسانها و انتظار رفع ظلم از صحنه ی زندگی بشر و انتظار فرا رسیدن دنیایی برتر از لحاظ معهنوی و مادی است . ( کیهان 8 / 10 / 74 ) انتظار ظهور ، اشتیاق انسانهای صالح برای گسترش عدالت است . ( کیهان هوایی 12 / 10 / 75 ) اگر فطرت انسانی تحت فشار قدرتهای استکباری مسخ و لگدمال نشود ، دلها به طور فطری و طبیعی منتظر چنان آینده ایی ( محیطی آکنده از عدل واقعی )است وبدون تردید آن قدرت کمتکی بر عدل مطلق الهی ، پرچم خواهد برافراشت . ( کیهان 8 / 10 / 75 ) اگر این آیه ی قرآن که درباره ی بعث پیامبران می فرماید : « لیقوم الناس بالقسط » یعنی ، پیامبران مبعوث شده اند تا قسط و عدل در جامعه ی بشری استوار بشود ، اشاره به دف بعثت می کند . پس حکومت مهدی (عج) و جامعه ی مهدوی ، همان جامعه ایی است که این هدف را به طور کامل تأ مین می کند . ( خطبه ی نماز جمعه 29 / 3 / 60 ) آنچه مسلم است همه ی پیامبران و اولیا برای این آمده اند که پرچم توحید را در عالم گسترش بدهند ، پرچم توحید را به احتزاز در اورند و روح توحیر را در زندگی انسانها زنده کنند . بدون عدالت ، بدون استقرار عدل و انصاف ، توحید معنایی ندارد . یکی از نشانه ها یا ارکان توحید نبوده ظلو و نبودن بی عدالتی است ، لذا شما می بینید که پیام استقرار عدالت ، پیام پیامبران است . تلاش برای عدالت کاربزرگ پیغمبران است . انسانهای والا در طول تاریخ ، در این راه تلاش کرده اند و بشریت را روز به روزبه سمت فهمیدن حقیقت که عدالت ، سرامد همه ی خواسته های انسانی است نزدیک کرده اند . ( جمهوری اسلامی 4 / 9 / 78 ) چه علتی داشت که بسیاری از انبیای بزرگ اولی العزم ، آمدند و نتوانستند دنیا را از بدیها ، پاک و پیراسته کنند ؟ چرا ؟ چون زمینه ها آماده نبود . چرا امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع) در زمان خودش با آن فدرت الهی ، با آن علم متصل به معدن الهی ، با آن نیروی اراده ، با آن زیبایی ها و درخشندگی ها یی که در شخصیت آن بزرگوار وجو داشت ، با آن توصیه های پیامبر اکرم (ص) درباره ی او در همین مدت کوتاه ، نتوانست ریشه ی بدی را بخشکاند ؟ خود آن بزرگوار را از سر راه برداشتند ( قتل فی محراب عبادته لشذه عدله ) تاوان عدالت امیرالمومنین (ع) ، جان امیرالمومنین بود که از دست رفت ! چرا ؟ چون زمینه ، زمینه ی نامساعد کرده بودند . زمینه را زمینه ی دنیاطلبی کرده بودند ! ان کسانی که در مقابل امیرالمومنین علی (ع) صف آرایی کرده بودند در اواخر حکومت این بزرگوار ، یا در اواسط کسانی بودند که زمینه های دینی آنها ، زمینه های مستحکم و ماده ی غلیظ متناسب دینی نبود . عدم آمادگی ، این طور فاجعه را به بار می آورد !  آن وقت اگر امام زمان (عج) در یک دنیای بدون آمادگی تشریف بیاورند همان خواهد شد!  باید آمادگی باشد .( رسالت 26 / 9 / 76 ) امروز با انقلاب اسلامی ما که در خط ایجاد عدالت در سطح جهان است انقلاب حضرت مهدی (عج) یک گام بزرگ به دف خود نزدیک شد . نه فقط به وجود آمدن حکومت اسلامی ، ان عاقبت موعود را عقب نمی اندازد بلکه آن را تسریع هم می کند و این است معنای انتظار .( خطبه ی نماز جمعه 19 / 3 / 60 ) دورانی خواهد رسید که قدرت قاهره ی حق ، همه ی قله های فساد و ظلو را ازبین خواهد برد و چشم انداز زندگی بشر را ، با نور عدالت منور خواهد کرد . ( سخنرانی قم 30 / 11 / 70 ) دنیایی سرشار از عدالت ، پاکی ، معرفت و محبت ، دنیای دوران امام زمان (ع) است که زندگی بشر هم از آنجا به بعد است . زندگی حقیقی انسان دراین عالم مربوط به دوران بعد از ظهور امام زمان (عج) است که خدا می داند ، بشر در آنجا به چه عظمت هایی نایل خواهد شد .( خطبه ی نماز جمعه 26 / 1 / 79 ) انتظار اسلامی ؛ یعنی ، انتظار دنیایی سرشار از عدالت ، راستی ، صمیمیت ، انسانیت ، معنویت ، فضیلت و اخلاق انسانی صحیح که در آن حاکمیت زر و زور و تبلیغات مزدورانه و خبیثانه رسانه های جمعی و شرق و غرب ، راهی ندارد . ( کیهان 8 / 10 / 75 ) حکومت الهی حضرت بقیه الله ارواحنا فدا حکومتی است که در آن مقررات حاکم بر مردم ، خواست آمریکا و دیگر قدرتهای زورگوی شرق و غرب نیست ، بلکه حکومت عدالت ، مساوات و مواسات ، حکومت معنویت  و فضیلت است و امروز هر کسی که برای عدالت ، در راه دین و خدمت به محرومان حرکت می کند ، باید خوشحال و امیدوار باشد ؛ زیرا آینده متعلق به او است . ( کیهان 28 / 10 / 73 ) ظهور حضرت بقیه الله امام زمان (ع) و ایجاد محیطی آکنده از عدل واقعی عدل کامل الهی و اسلامی بالاترین شرایط زندگی مادی و معنوی انسان است . ( کیهان 8 / 10 / 75 ) اگر فطرت انسانی ، تحت فشار قدرت های استکباری مسخ و لگدمال نشود ؛ دلها به طور فطری و طبیعی ، منتظر چنان آینده ای است و بدون تردید آن قدرت متکی به عدل مطلق الهی ، پرچم خواهد برافراشت . ( کیهان 8 / 10 / 75 ) حرکت جوامع اسلامی و حرکت همه جوامع بشری ، به سوی خیر و صلاح است ، به سوی حکومت حق و عدالت است ؛ به سوی نابودی خواست های استبداد است ؛ به سوی روی کار آمدن مستضعفان است که در شکل عادل ترینش در دوران ظهور ولی عصر (ع) تأمین می شود . ( نیمه ی شعبان مشهد 7 / 3 / 62 ) در حقیقت آن جامعه ای که در دوران ظهور حضرت ولی عصر (عج) به وجود خواهد آمد ؛ همان جامعه ای است که همه پیغمبران الهی ، برای تهیه ی مقدمات آن از جانب الهی مبعوث شدند ؛ یعنی ، ایجاد یک جامعه ای که بشریت در آن جامعه ، بتواند به رشد و کمال متناسب خود برسد . اگر این آیه قرآن که درباره بعثت پیامبران می فرماید « لیقوم الناس بالقسط » ؛ یعنی پیامبران مبعوث شدند تا قسط و عدل در جامعه بشری استوار بشود ، اشاره به هدف بعثت می کند پس حکومت مهدی (عج) و جامعه مهدوی ، همان جامعه ای است که این هدف را به طور کامل تأمین می کند . ( خطبه ی نماز جمعه 23 / 3 / 60 ) عدالت مهدوی در اندیشه ی شهید مطهریاندیشه ی پیروزی نهایی نیروی حق و صلح و عدالت بر نیروی باطل و ستیز و ظلم ، گسترش جهانی ایمان اسلامی ، استقرار کامل و همه جانبه ارزشهای انسانی ، تشکیل مدینه ی فاضله و جامعه ی ایده آل ، و بلاخره اجراء این ایده ی عمومی و انسانی به وسیله شخصیتی مقدس و عالیقدر که در روایت متواتر اسلامی ، از او به « مهدی » تعبیر شده است ، اندیشه ای است که کم و بیش همه فرق و مذاهب اسلامی با تفاوتها و اختلافهایی بدان مومن و معتقدند .زیرا این اندیشه ، به حسب اصل و اندیشه ، قرآنی است . این قرآن مجید است که با قاطعیت تمام ، - پیروزی نهایی ایمان اسلامی ( هو الذی ارسل رسول بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و او کره المشرکون توبه / 33 و صف / 9 )- غلبه ی قظعی صالحان و متقیان ( و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض برثها عبادی الصلحون انبیا قصص / 5 ) - و آینده ی درخشان و سعادت مندانه بشریت ( قال موسی لقومه استعینوا با لله و اصبروا ، ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبه للمتقین اعراف / 128 )این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوشبینی نسبت به جریانی کلی نظام طبیعت و سیر تکاملی تاریخی و اطمینان به آینده ، و طرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشر است ؛ که طبق بسیاری از نظریه ها و فرضیه ها فوق العاده تاریک و ابتر است . در طول تاریخ گذشته و آینده نبردهای انسان تریجاً بیشتر جنبه ی ایدئولوژیک پیدا کرده  ، می کند و انسان تدریجاً از لحاظ ارزشهای انسانی به مراحل کمال خود یعنی به مرحله انسان ایده آل و جامعه ی ایده آل نزدیک تر می شود تا آنجا که در نهایت امر ، حکومت و عدالت ، یعنی حکومت کامل ارزشهای انسانی که در تغییرات اسلامی از آن به « حکومت مهدی » تعبیر شده است مستقر خواهد شد و از حکومت نیروهای باطل و حیوان مآبانه و خود خواهانه و خود گرایانه اثری نخواهد بود .   مختصات انتظار بزرگ1-  خوشبختی به آینده ی بشریت .2- پیروزی صلاح و تقوا و صلح و عدالت و آزادی و صداقت بر زور و استکبار و استعداد ظلم و اختناق و دجل ( دجال گری و فریب )3- حکومت جهانی واحد .4- عمران تمام زمین در حدی که نقطه ی خراب و آباد ناشدنی باقی نماند .5- بلوغ بشریت به خردمندی کامل و پیروی از فکر و ایدئولوژی و آزادی از اسارت شرایط طبیعی و اجتماعی و غرائز حیوانی /6- حداکثر بهره گیری از مواهب زمین .7- برقراری مساوات کامل میان انسان ها در امر ثروت .8- منتفی شدن کامل فساد اخلاقی از قبیل زنا ، ربا ، شرابخواری ، خیانت ، دزدی ، آدم کشی و غیره و خالی شدن روان ها از عقده ها و کینه ها .9- منتفی شدن جنگ و برقراری صلح و صفا محبت و تعاون .10- سازگاری انسان و طبیعت . از مجموع آیات و روایات استنباط می شود که قیام مهدی موعود (عج) آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان برپا بوده است .« مهدی موعود تحقق بخش ایده آل همه انبیاء و اولیاء و مردان مبارز راه حق است . » از قرآن مجید استفاده می شود که همه پیامبران الهی صلوات الله علیهم اجمعین که از طرف خدای متعال مبعوث شده اند ، برای دو هدف اساسی بوده است :1- برقراری ارتباط صحیح میان بنده و خالق یعنی توحید که در کلمه « لا اله الا الله » خلاصه می شود .2- برقراری روابط جسنه و صالحانه میان افراد بشر بر اساس عدالت و صلح و صفا و تعاون و احساس و عاطفه و خدمت بنابراین ، مسئله برقراری عدالت آن هم با مقیاس بشریت هدف اصلی و عمومی همه انبیاء (ع) بوده است و مسئله عدالت یک آرزو و خیال نیست یک واقعیت است که دنیا به سوی آن پیش می رود ، یعنی سنتالهی است و خدا عدالت را در نهایت امر ، بر دنیا حاکم خواهد نمود .              
پنج شنبه 15/12/1387 - 16:43
دعا و زیارت
آخرالزمان در سینمای امروز
 
۱۳ مرداد ۱۳۸۶
ادعای حفاظت از ذریة آن مسیح اوّلیه هم یکی دیگر از همان ترفندهایی بود که مسیحیان را نسبت به حضرت عیسی مسیح (ع) بی‌اعتقاد ساخته تا آنها را  برای ظهور مسیح جدید (در واقع از میان یهودیان) آماده نماید.


آپوکالیپس یا آخرالزمان از موضوعات قدیمی در عالم سینما به شمار می‌آید. می‌توان گفت از فیلم‌هایی مانند:«متروپلیس» (فریتز لانگ) در سال 1927 و «چیزهای آینده» (ویلیام کامرون منزیس) در سال 1936 گرفته تا «جنگ دنیاها» و «روز استقلال» و...
 فیلم‌هایی که اغلب از دل هالیوود بیرون می‌آید، هالیوودی که اساساً توسط صهیونیست‌های سرمایه‌دار پاگرفت. پس بی‌جهت نیست که محتوای این آثار، همواره آخرالزمان را از دیدگاه‌های صهیونیسم مسیحی و یهودی به نمایش گذارده است. انتظار «پایان روزها»، «تلاش نیروهای ضدّ مسیح برای غلبه بر زمین» (بنا برآنچه در «مکاشفات یوحنا» در عهد جدید آمده)، ظهور مسیح موعود و بالاخره وقوع نبرد «آرماگدون» از جمله موضوعاتی است که به انحاء مختلف و با انواع زبان و بیان امروزی، در اقسام قالب‌های درام از قبیل:«علمی- تخیلی»، «هراس»، «حادثه‌ای»، «ملودرام»، «پلیسی» و حتّی «کمدی» و فیلم‌های «کودکانه» بر پردة سینماها رفته و می‌رود. امّا در این میان، در سال 2006 اتفاقی افتاد که شاید بتوان آن را در تاریخ سینما، بی‌نظیر دانست و آن ساخت فیلم «رمز داوینچی» (براساس کتابی که 3 سال پیش از آن به وسیلة «دن براون» تالیف و انتشار یافت) بود که برای نخستین بار تلاش‌های مختلف نیروهای گوناگون از جمله عوامل فرهنگی و هنری در طول قرون متمادی و به خصوص سینما در جهان امروز را برای زنده نگه‌داشتن آرمان مسیح موعود صهیونیست‌ها، در برابر دیدگان عموم قرار می‌داد. موضوع اصلی «رمز داوینچی» (برخلاف آنچه در تبلیغات سرسام‌آور جهانی مورد تأکید قرار گرفت و از جانب بعضی نویسندگان و منتقدان وطنی هم دنبال شد!) اساساً راجع به فرقة واتیکانی «اپوس دی» به نظر نمی‌آمد. طرح سوژة انحرافی فرقة «اپوس دی» در رسانه‌ها ی مختلف غرب بیشتر برای سرپوش گذاردن بر محتوای اصلی فیلم بود و شاید هراس برخی از صاحبان رسانه‌های فوق نسبت به افشای رازی (که همچون برخی شخصیت‌های اصلی خود اثر) معتقد بودند هنوز زمان آشکار شدن آن نرسیده است!! رازی که حافظش یک انجمن سرّی یهودی معرفی شد به نام «خانقاه صهیون» (ریشه‌های فکری صهیونیسم امروز) که ادعا شده در اوایل هزارة دوم میلادی توسط یکی از پادشاهان فرانسه (به نام «گاد فروی دو بویلون» که مسیحی بوده) و طی جنگ‌های صلیبی هم فاتح «اورشلیم» شد، به وجود آمده تا راز مهم باقیمانده در خانواده او را حفظ نماید. قصه از اینجا و با باز شدن گوشه‌هایی از راز «انجمن اخوت خانقاه صهیون»، شروع می‌شد، به این ترتیب که:
بعد از اینکه شخصیت‌های اصلی فیلم یعنی پرفسور رابرت لنگدن» (متخصص آمریکایی نشانه شناسی مذهبی با بازی تام هنکس) و «سوفی نی وو» (متخصص رمز گشایی پلیس پاریس با ایفای نقش ادری تاتو) متوجه می‌شوند که مسئول موزة لوور پاریس (از رهبران خانقاه صهیون که ضمناً پدر بزرگ سوفی هم بوده) به دلیل افشای راز مهمی که قصد داشته آن را در اختیار نوه‌اش بگذارد، به قتل رسیده، طی درگیری‌ها و فراز و نشیب‌هایی که گام به گام باعث می‌شود گوشه‌هایی از راز یاد شده بر آنها معلوم گردد، به ویلای یکی از دوستان پرفسور لنگدن به نام «سر لی تیبینگ» (تاریخ شناس برجستة کالج سلطنتی انگلیس که از سوی ملکه لقب شوالیه گرفته و تحقیقات مفصلی دربارة همان راز مهم دارد) پناه می‌برند. «سر لی» برای سوفی، اسرار «انجمن مخفی خانقاه صهیون» را برملا می‌کند. او با تکیه بر تابلوی «شام آخر» لئوناردو داوینچی، ادعا می‌کند که مقصود از «جام مقدس» که سالیان متمادی محل بحث و فحص عیسویان بوده، واقعاً یک شیء نبوده بلکه یک فرد و آن هم یک زن به نام مریم مجدلیه است که برخلاف تمامی روایات تاریخی، همسر حضرت عیسی مسیح شده و از او نسلی به وجود می‌آورد. از همین جهت او از اورشلیم گریخت و در فرانسه توسط یهودیان محافظت شد!!(جل الخالق ! یهودیانی که خود باعث و بانی مصلوب شدن عیسی مسیح شده بودند، حالا از ذریة او مراقبت می‌نمایند!!) قرن‌ها بعد، نسل او یعنی همان فرزندان عیسی مسیح با سلسله‌ای از پادشاهان فرانسه در آمیختند که یکی از نوادگانشان ، همان «گاد فروی دو بویلون» فاتح اورشلیم و بنیانگذار «انجمن مخفی خانقاه صهیون» بوده است. او برای حفاظت از اسنادی که افشاگر راز مریم مجدلیه است ، شوالیه‌هایی را به نگهبانی از آنها می‌گمارد و یهودیان انجمن در طول تاریخ، حافظ آن راز و فرزندان مسیح شدند تا مسیحیت واقعی به دور از تعرض کلیسا باقی بماند!!!

در «رمز داوینچی» ادعای محافظت از راز مسیحیت، بزرگترین ترفند برای پوشاندن ماهیت صهیونیستی طراحان قصه بوده و البته این قضیه ساختة دست بشر به نظر نمی‌آید و پشتوانه و زمینه‌ای تاریخی و کهن دارد. شاید از همان اوایل هزارة دوم که فرقه‌های مخفی و تصوف یهود تحت عناوینی مانند «کابالا» و «فرانکیسم» به وجود آمدند و با سوء استفاده از وضعیت نابسامان کلیسای قرون وسطی و رنجی که مسیحیان معتقد از اختلافات رهبران مسیحیت می‌بردند، قصد کردند که بالاخره به انزوای هزار سالة یهودیان پایان بخشند. از همین رو برای جذب مسیحیان به فرقه‌های مخفی خود (که در اصل یهودی منش بودند) خود را پیرو مسیحیت اوّلیه و مخالف مسیحیت تحریف شدة کلیسا معرفی نمودند، بنابراین بسیاری از مسیحیان را به فرقه‌های خود جلب کردند. بعداً مدعی شدند که اساساً حضرت عیسی بن مریم در واقع مسیح اصلی نبوده و بشارت دهندة مسیح بن داوود بوده که در آینده ظهور می‌کند.
ادعای حفاظت از ذریة آن مسیح اوّلیه هم یکی دیگر از همان ترفندهایی بود که مسیحیان را نسبت به حضرت عیسی مسیح (ع) بی‌اعتقاد ساخته تا آنها را
  برای ظهور مسیح جدید (در واقع از میان یهودیان) آماده نماید.نکتة جالب آنکه حتی تئودور هرتزل (بنیانگذار تفکر صهیونیسم در اواخر قرن نوزدهم) هم در ابتدا مردم را به مسیحیت دعوت می‌کرد و خود را پیرو مسیحیت واقعی معرفی می‌کرد.

نویسندة داستان (دن براون) و سازندگان فیلم «رمز داوینچی» این بار برخلاف معمول ایدئولوژی پردازان هالیوود، (شاید عمداً) خیلی شعاری و واضح، عقاید خود را بیان کرده و برخلاف آنچه که در خود فیلم مطرح می‌شود، به لابه‌لای قصه‌ها و داستان‌ها و موسیقی پر نماد و مملو از سمبل نرفته‌اند. (در کتاب و فیلم مطرح می‌شود که در طول تاریخ بسیاری از هنرمندان پیرو خانقاه صهیون، در عین حال افشاگر راز مریم مجدلیه یعنی همان «جام مقدّس» و فرزندان مسیح بوده‌اند، یعنی در واقع ایدئولوژی صهیون را تبلیغ کرده‌اند و از اسامی افراد و آثار ذیل صریحاً نام برده می‌شود: لئوناردو داوینچی که از اربابان خانقاه بوده تا ویکتور هوگو و بوتیچلی و ایزاک نیوتن و بتهوون و سمفونی «فلوت سحرآمیز» و... حتّی والت دیزنی و قصه‌های معروفش مثل سیندرلا و سفید برفی و زیبای خفته و... و کارتون‌هایی مثل «شیر شاه» و «پری دریایی» و «هری پاتر» و... چرا که همگی به دنبال بانو یا فرزندان و نسل گمشده و همان راز جام بوده‌اند. البته شخصاً به آنها کارتون‌هایی همچون «هاچ زنبور عسل» و «حنا، دختری در مزرعه» که سال‌ها از تلویزیون پخش می‌شد را هم اضافه می‌کنم !!)

در نقاط مختلفی از کتاب و فیلم به نشانه‌ها و خصوصاً علامت مخصوص صهیونیسم (یا همان ستارة داوود) به طور واضح اشاره می‌شود. بارها در فصل‌های گوناگون، بر مثلث‌ها و هرم‌های مستقیم و وارونه و ترکیبشان که علامت صهیونیسم را می‌سازد، تأکید می‌شود و آن را در تصاویر متعددی به نمایش در می‌آورند. در دیالوگ‌های توضیحی مابین شخصیت‌های فیلم و مونولوگ طولانی «سر لی تیبینگ»، و همچنین بعداً در توصیفات دیگر پرفسور لنگدن، علامت صهیونیسم، نشانة تقدس زن و مرد، تعادل ارتباط آنها و قدرت بشریت تلقی می‌شود و حتّی بر سر درِ عبادتگاه «راسلین» (انتهای آدرسی که از راز و رمزهای پدر بزرگ سوفی حاصل می‌شود و در اواخر فیلم هم، مکان اصلی خانقاه صهیون و هواداران نسل عیسی مسیح و مریم مجدلیه معرفی می‌شود)، همان علامت صهیونیسم به طور شفاف در کادر دوربین قرار می‌گیرد.

این فرقه هم اکنون نیز تحت عنوان «کابالا» (انجمن تصوف یهود) فعال است و البته این روزها دیگر مخفی نبوده و بنا به دست و دلبازی رؤسای سرمایه‌دارش که حاکم بر عظیم‌ترین کمپانی‌ها و مؤسسات صنعتی، تجاری و رسانه‌ای دنیا هستند، کاملاً علنی فعالیت می‌کند.

جالب است بدانید رهبر 75 سالة این فرقه به نام «فیوال گروبرگر» که اینک با نام «فیلیپ برگ» شناخته می‌شود و به نوشتة روزنامة دیلی میل از قدرتمندان پشت پردة هالیوود است، به کمک همسرش و به طور آشكار «مرکز آموزش کابالا» را تأسیس نموده و بسیاری از هنرپیشه‌های معروف را به خود جلب کرده، از جمله: «مدونا»، «الیزابت تیلور»، «باربرا استرایسند»، «دیان کیتن»، «دمی مور»، «بریتنی اسپیرز»، «وینونا رایدر»، «میک جاگر» و حتّی از فوتبالیست‌ها «دیوید بکام» و زنش را به عضویت فرقة مزبور درآورده است.

طور قطع نمی‌توان دربارة علّت طرح واقعیاتی که در «رمز داوینچی» به عنوان راز و رمزهای کهن صهیونیسم بیان می‌شود، اظهار نظر کرد. برخی اعتقاد دارند، همانطور که در خود فیلم، پرفسور «تیبینگ» براساس مدارک و مستندات، تأکید می‌کند که با گام نهادن در هزارة جدید، زمان افشای راز خانقاه صهیون هم فرا رسیده، چرا که بدین وسیله می‌توان زمینه‌های ظهور مسیح بن داوود و وقوع آرماگدون را فراهم آورد (که طبق پیش بینی‌های اونجلیست‌ها و صهیونیست‌های مسیحی و یهودی، در همین اوایل هزارة سوم و خصوصاً طی یک دهة نخستش اتفاق می‌افتد)، بنابراین کتاب و فیلم «رمز داوینچی» هم به همین دلیل و برای افشای راز «جام مقدّس» توسط محافل سینمایی وابسته به خانقاه صهیون (یا فرقة کابالا) ارائه شدند تا هواداران مسیح یهودی را آگاه سازند. برخی نیز بر این باورند که به همین دلیل تغییر هزاره و تلاش صهیونیست‌ها برای فراهم آوردن شرایط «آرماگدون» و ظهور مسیح موعود بود که در 11 سپتامبر 2001، حادثة برج‌های دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک به وقوع پیوست تا شاهد لشکر کشی سپاه و ارتش حاکمان صهیونیست آمریکا (نئو محافظه کاران اونجلیست) به خاورمیانه و مکان اصلی رخداد «آرماگدون» باشیم.

از همین رو می‌توان فیلم‌های آپوکالیپسی سینما را به دو دورة زمانی قبل و بعد از «رمز داوینچی» تقسیم کرد. دوران قبل از به میدان آمدن اثر فوق، دوران پنهان کاری و سر به مهر نگه داشتن «راز خانقاه صهیون» و «جام مقدّس» بود و امروز پس از نمایش «رمز داوینچی» دیگر شمشیرها از رو بسته شده است. دیگر دشمن به اصطلاح کاملاً رو بازی می‌کند.

حالا می‌توان دریافت:
که چرا مثلاً شهر آزادیبخش فیلم «ماتریکس»، هم‌نام «صهیون» و همان خانقاه مخفی یهودی‌هاست و زایان (تلفظ انگلیسی صهیون) نامیده می‌شود؟
که چرا این‌چنین برای داستان نه چندان تازه‌ای به نام «هری پاتر» هزینه‌های سرسام آور صرف می‌شود؟ که چرا از آن همه امپراتوران خونخوار روم، فقط ماجرای «تیتوس» که یهودیان را قتل عام کرد به فیلم برگردانده می‌شود؟

حالا می‌توان متوجه شد که قضایای نمایش مناسک جنسی که در اغلب فیلم‌های هالیوودی نمودی فریبنده دارد از کجا ناشی می‌شود و اصلاً آن کالت‌های عجیب و غریب عرفان جنسی از چه تفکر و مشربه‌ای تغذیه می‌شوند و یا برخی هواداری‌های افراطی و فمینیستی از حقوق زنان از کجا آب می‌خورد.

آری، شمشیرها از رو بسته شده‌اند، حالا صهیونیست‌ها هم مأموران فرهنگی‌شان را از پشت پرده بیرون انداخته‌اند. شاید هم اینها مأموران سوخته‌ای بوده‌اند و از این پس، برنامه و طرح‌های تازه‌ای در دستور قرار گرفته است.

ماهنامه موعود شماره 78
سعید مستغاثی
  

 

پنج شنبه 15/12/1387 - 16:32
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته