• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4549
تعداد نظرات : 278
زمان آخرین مطلب : 3173روز قبل
آموزش و تحقيقات
روش شناسی تحلیل محتوا با تأکید بر تکنیک های خوانایی سنجی و تعیین ضریب درگیری متون (1)

نویسندگان: سیف الله فضل الهی*/ منصوره ملکی توانا**



 

چکیده

تحلیل محتوا از کاربردی ترین روش های پژوهشی در علوم انسانی، اجتماعی و رفتاری است. این روش برای توصیف عینی، نظم و کمی محتوای ارتباطات، برای تفسیر و پی بردن به نگرش درونی به کار برده می شود و در صدد است با شناخت چرایی، اهداف و سبک های ارائه پیام، نظر یا عقیده ای خاص را، که محور اصلی هر نوشته یا اثری است، با استفاده از مدل های عملکردی- ارتباطی، توصیف و تبیین کند. که در این راستا، خوانایی متن بیش از هر چیزی مدنظر است. تأکید بر خوانا بودن به معنی روش تخمین احتمال موفقیت خواننده در خواندن و درک یا متن یا نوشته است که در تحلیل محتوا به ویژه در بررسی منابع مکتوب ارتباطی اعم از کتاب ها، نشریات، سخنرانی ها، اخبار و اسناد و مدارک کاربرد بیشتری دارد. این مقاله، ضمن بررسی روش تحلیل محتوا، مهم ترین روش های سنجش خوانایی از جمله فرمول فلش، گانینگ، کلوز، لش- کین کید، پاور؛ سامنر؛ و کرل و روش تعیین میزان دعوت به پژوهش یا ضریب درگیری ویلیام رومی را تفصیل مورد بررسی قرار داد است.
کلید واژه ها: تحلیل محتوا، روش تحقیق، سنجش خوانایی، ضریب درگیری.

مقدمه

در تعریف تحلیل محتوا آمده است:
تحلیل محتوا موضوع اصلی علومی است که در مورد انسان بحث می کند. استعداد سخن گفتن، برجسته ترین ویژگی انسان و زبان جزء جدایی ناپذیر تفکر منطقی و همه عناصر مشخصه زندگی درونی اوست. تحلیل محتوا مسأله مرکزی مطالعات انسانی است و کوشش در این راه می تواند علوم اجتماعی و رفتاری را به شکلی اساسی تغییر دهد. (1)
تحلیل محتوا از پر کاربردترین و مهم ترین روش های تحقیق در علوم انسانی و اجتماعی است که از طریق آن می توان روزنامه ها، کتاب ها، نوارها و سخنرانی ها و.. را از دید مقایسه ای مورد بررسی قرار داد و نگرش ها، اندیشه ها، مواضع سیاسی و جهان بینی نویسندگان آنها را تفسیرکرد؛ (2) چرا که نوشته های چاپ شده، تغییر در ارزش ها، عقاید و رفتار افراد را منعکس می کند. از طریق این روش می توان همبستگی های درونی بین متغیرهای محتوایی و یا همبستگی های بین متغیرهای مختلف و متغیرهای پژوهشی را به دست آورد. علی رغم اینکه این روش غالباً برای توصیف به کار برده می شود، می توان آن را در آزمون فرضیه نیز استفاده کرد و در پژوهشهای کمی به عنوان مکملی برای تجزیه و تحلیل پاسخ های داده شده به سوالات باز پاسخ یک مصاحبه یا پرسش نامه به کار برد و به تفسیر و تحلیل و استنتاج اطلاعات موجود پرداخت. در این روش، محقق در عین سهولت روش شناختی، با دشواری هایی چون تأثیر بیش از حد اندیشه های محقق و تعیین سرنوشت تحقیق براساس تصمیم گیری های شخصی مواجه است. در حقیقت، می توان گفت: تحلیل محتوا، نوعی تکنیک پژوهش برای توصیف عینی منظم کمی محتوای ارتباطات با هدف نهایی تفسیر داده ها به شمار می رود.
مطالعه روش شناختی تحلیل محتوا و تکنیک های علمی و عملی کاربردی آن، به همراه مراحل و فرایند اجراء، علاوه بر ارتقای مهارت های ارتباطی و تحلیل پیام های تعاملی، نقد و ارزشیابی اصولی آنها، راه را برای افزایش اثر بخشی پیام ها و ایجاد اشتراک فکری، به ویژه در ساختار اجتماعی یک فرهنگ را مهیا می سازد. از این رو، در این مقاله ضمن تبیین و توصیف فرایند تحلیل محتوا، تکنیک های مهم و موثر در حوزه های فرهنگی- آموزشی و تربیتی، سنجش خوانایی و ضریب درگیری مورد بررسی قرار می گیرد.
روش های تحلیل محتوا
پیش از ورود به بحث در خصوص تحلیل محتوا، بهتر است به تفاوت دو روش تحقیقاتی و پژوهشی توسط پژوهشگران به نام های، روش پیماشی و تحلیل محتوا پرداخته شود. در روش «پیمایشی» برای به دست آوردن اطلاعات از پرسش نامه، مصاحبه و.. استفاده می کند. بر این اساس، محققان مجبورند افراد را مستقیماً مورد بررسی قرار دهند. در حالی که، در روش تحلیل محتوا «به جای پرسش نامه» از دستورالعمل کدگذاری برای جمع آوری اطلاعات استفاده می کنند. محققان امر از این روش مجبور نیستند مستقیماً به افراد مراجعه کنند، بلکه به آثار و پیام های تولید شده آنها مراجعه می کنند. علاوه بر این، در تحلیل محتوا، امکان مقایسه تطبیقی بین پیام های تولید شده در یک مقطع یا مقاطع گوناگون وجود دارد که این کار در روش پیمایشی امکان پذیر نیست. با این اوصاف جایگاه تحلیل محتوا در پیام های ارتباطی مشخص می باشد. برای نمونه، در یک الگوی ارتباطی ساده، که عناصر ارتباطی آن فرستنده یا منبع پیام، محتوای پیام، مجرا یا کانال ارسال پیام و گیرنده یا مقصد که همان مخاطب پیام- می باشند محتوای پیام دارای اهمیت می باشد.
روش تحلیل محتوا، به کارگیری روش های علمی برای بررسی محتوای اسناد و مدارک است و به روش علمی تحول یافته که نویدبخش به بار آوردن استنباط هایی است که اساساً از داده های کلامی نمادین و ارتباطاتی به دست می آید. اگرچه روش تحلیل و محتوا کاربردهای زیادی در علوم متنوع دارد، ولی این روش برای همه پژوهش های اسنادی مناسب نیست. این روش به ندرت می تواند صحت ادعایی(محتوایی) را تعیین کند و یا کیفیت زیبایی شناختی شعری را ارزیابی کند.
از تحلیل محتوا می توان برای حداقل سه دسته کلی از مسائل پژوهش استفاده کرد:
1- هنگامی که دسترسی به اطلاعات مشکل و اطلاعات پژوهشگر محدود به قدرت های اسنادی است. همچنین زمانی که سایر فنون پژوهشی، مثل مصاحبه یا پرسش نامه یا مشاهده و نظایر آن قابل اجرا نباشد، به سوی تحلیل محتوا رهنمون می شویم.
2- گاهی با این که سایر فنون پژوهشی هم ممکن است، ولی به این دلیل که می خواهیم فن پژوهشی بدون واکنش یا بدون مزاحمت باشد، از این روش استفاده می کنیم.
3- تحلیل محتوا گاهی می تواند برای تکمیل اطلاعات استفاده شود. برای نمونه، نتایج
به دست آمده از راه پرسش نامه را با مقایسه آنها از طریق تحلیل محتوای منابع آنها، مورد بررسی قرار دهیم. برای مثال، در بررسی ذهنیات و تعلقات عمومی، هم از اطلاعات پرسشنامه و هم از تحلیل محتوای مقاله های مجلات پر تیتراژ استفاده کنیم. تحلیل محتوا، اصطلاحی است که در مورد تحلیل محتوای ارتباطات به کار می رود و معمولاً به دوشکل انجام می شود:

الف- تحلیل کیفی

در بررسی های کیفی، هدف سنجش تأثیر ارزشی مفاهیم و عبارات، گاه تعداد این پیام ها خود گویای یک مطلب خاص هستند که در شرایط عادی جلب توجه نمی کنند، اما مخاطب را به طور ناخودآگاهانه تحت تأثیر قرار می دهند. در این روش، نسبت تعداد این پیام ها با تعداد پیام های دیگر مقایسه می شود. برای تحلیل کیفی علمی، قابل اعتماد و معتبر از محتواها شرایط زیر لازم هستند:
1- تعیین چهارچوب تئوریک تحقیق، چهارچوب تئوریکی باید داشته باشد، فرضیه ها و متغیرهای خود را تعیین کند و در پی روشی مناسب برای سنجش متغیرها باشد.
2- نمونه گیری: برای مثال، برای حوادث زمان وقوع انقلاب، می توان روزنامه کیهان از سال های 56 تا 57 را مورد مطالعه قرار داد تا از هر ماه فقط شش نسخه اول هر ماه یا فقط صفحات اول و... بررسی کرد.
3- واحد محتوا: تعیین لغات، جملات، سر مقاله ها و ستون ها به عنوان واحد سنجش؛
زیرا ممکن است یک مفهوم با بار ارزشی خالی در یک جمله کلیدی آورده شود و مثل «نوکر بی اختیار» از سوی دیگر، بار ارزشی یک لغت تنها از خود آن لغت به دست نمی آید، بلکه عموماً به محتوای کل جمله بستگی دارد. پس واحد محتوا یا واحد سنجش باید بزرگتر از حد یک لغت باشد.
4- تهیه طبقه های تحلیل: این امر به زمینه مورد بررسی مربوط می باشد و ممکن است صریح باشد؛ یعنی در یک طبقه بندی مجدد محتوا را محقق در همان طبقه تشخیص دهد. و هر طبقه فقط یک بعد معینی را در نظر گیرد. طبقات باید از یکدیگر کاملاً متمایز بوده و کامل باشند، یعنی هر محتوا باید در یکی از طبقات جای گیرد.
برای این روش برخی محققان ایراداتی را بیان کرده اند که با برخی از آنها آشنا می شویم.
اولاً، ممکن است دو محقق از دو فرهنگ مختلف، به علت تفاوت های فرهنگی، برداشت ها و ارزیابی های متفاوتی از یک محتوا داشته باشند. ثانیاً خصوصیات محقق و تحلیل گر می تواند بر روی نحوه طبقه بندی و نهایتاً، تحلیل تأثیر گذارد.

ب- تحلیل های کمی

مهم ترین شیوه های کمی تحلیل محتوا عبارتند از:
1- تحلیل ارزشیابی: در این روش هدف این است که با تحلیل کمی متن، بتوان به نوع گرایش و ارزش گذاری های تولید کننده متن پی برد. فرایند این روش عبارت است از:
الف- شمارش واحدهای محتوایی؛
ب- تعیین جهت بار ارزش آنها؛
ج. تعیین شدت بار ارزشی
شیوه کار: این روند در تحقیقات به ترتیب زیر به کار گرفته می شود:
1- تجزیه جملات چند محتوایی، به جملات یک محتوایی مانند آمریکا این شیطان بزرگ با اسلام دشمنی و کینه توزی دارد.
2- باید موضوع با علائم و حروف الفبا نشان داده شود تا گرایش های تحلیل گر تأثیر نگذارد. به جای آمریکا، x شیطان بزرگ است.
3- تعیین جهت و شدت بار ارزشی با این طیف و به این شکل 0+1+2+3: - 1- 3-2
در نمره گذاری فعل های زمان حال، نمره 3، فعل های کمکی نمره 2، فعل هایی که رابطه فرضی بین موضوع و مفهوم عامیانه برقرار می کنند نمره 1 می گیرند.
4- ارزیابی شدت بار ارزشی: میزان شدید، متوسط و ضعیف بودن نمره و با ارزشی مفهوم عامیانه تابع فرهنگی است که در آن تحقیق صورت می گیرد.
2- روش تحلیل احتمال وقوع: هدف از تحلیل احتمال وقوع نیز سنجش کمی گرایش بیان شده در یک متن است. برای نمونه، چند بار واژه «آمریکا» با کلماتی مانند جهانخوار که بار ارزشی منفی دارند، به طور متقارن به کار برده شده است. چند بار با کلمات و جملات مثبت به کار برده شده است. آیا احتمال وقوع چنین ارتباط هایی تداعی کننده اتفاقاتی است که از نظر آماری معنادار باشد؟
3- ارسال محرک و تحلیل عکس العمل: تحلیل گر به سوی تحلیل شونده سوال، تمجید و.. می فرستد و عکس العمل فرد را بررسی می کند که چه شخصیتی دارد. روش دیگر این است که تحلیل گر، به طور غیر مستقیم محرک های نامحسوسی می فرستد و منتظر عکس العمل می ماند. این روش را رادیو بی بی سی بهتر از هر رسانه خارجی درباره کشورهای جهان سوم به کار می برد.
4- تحلیل بیان و صوت: با تحلیل سخنرانی یک سیاستمدار، با یک فرد مهم از نظر اجتماعی و با دقت در بیان و لحن وی،می توان پی برد که در چه مطالبی هیجان زده، خوشحال، غمگین یا عصبانی بوده است. در این شیوه، توان جسمی و فکری فرد مشخص می شود.
8- تحلیل تصویری: در این بخش، حرکات فرد از جمله لرزش دست و نداشتن انرژی، وضعیت جسمی، بیماری، ضعف، مدیریت در عرصه سیاست، صورت، جویدن ناخن، قرمز شدن، نفس کشیدن، جابجا شدن، اخم کرده، بازی با ریش، تیک های روانی و پرش بخشی از عضلات و.. مورد ارزیابی قرار می گیرد.

پی نوشت ها :

* عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم
fazlollahigh@ yahoo. com
**کارشناس آموزش و پرورش ناحیه دو استان قم. دریافت :89/3/26- پذیرش:89/7/8
1- آل. آر هوستی تحلیل محتوا در علوم اجتماعی و انسانی، ترجمه سالارزاده امیری، ص 12.
2- Berelson, B (1954).Content anaysis in harnd book of social psychology, vol 1, ed, g. lindzey, p. 495.

منبع: نشریه پژوهش، شماره 3.

 

 

شنبه 23/9/1392 - 22:10
آموزش و تحقيقات
روش شناسی و جایگاه آن در سیاست گذاری دولتی (2)
 روش شناسی و جایگاه آن در سیاست گذاری دولتی (2)

نویسنده: قادرعلی واثق غزنوی*



 

مکاتب روش شناسی در علوم انسانی

در دهه 1960 و 1970 مکاتبی با عنوان مکاتب روش شناسی در عرصه علوم انسانی به وجود آمدند که اندیشمندان آنها را پذیرفتند. این مکاتب عبارتند از:
1- روش شناسی اثباتی؛
2- روش شناسی تفسیری؛
3- روش شناسی انتقادی. (1)

روش شناسی اثباتی

یکی از انواع روش شناسی هایی که به طور وسیع در تحقیقات علمی به کار می رود، روش شناسی اثباتی است که براساس آن روش های علوم طبیعی را درعلوم انسانی به کار می گیرد. گفته می شود اولین کسی که روش شناسی اثبات گرایی را در علوم انسانی به کار برد، اگوست کنت است. (2) عقاید آگوست کنت بر بسیاری از نویسندگان اواخر سده نوزدهم تأثیر ماندگاری بر جای گذاشت که از میان آنها می توان مارکس و امیل دورکیم (7) را به شمار آورد. از میان این اندیشمندان امیل دورکیم روش شناسی اثبات گرایی را به شدت گسترش داد. براساس این روش شناسی، از روش هایی در علوم استفاده می شود که اولاً تجربی و عینی باشد و ثانیاً ارزش ها و تفاسیر محقق در آن دخالت داده نشوند. این روش ها عبارت اند از: پرسش نامه، مصاحبه های ساختبندی شده، آزمایش و مشاهده غیر مشارکتی. (3) اندیشمندان برای این نوع روش شناسی ویژگی هایی ذکر می کنند که عبارت اند از: کمی بودن، قابل آزمون بودن، تبیین و پیش بینی، خالی از ارزش بودن، روابط علی داشتن (4).

روش شناسی تفسیری

فردریش شلایر ماخر، (5) ولهلم دیلتای (6) و ماکس وبر (7) اولین کسانی بودند که روش شناسی تفسیری را مطرح کردند و در سده نوزدهم قواعد تفسیر کتاب مقدس را به عرصه های
تاریخ و ادبیات کشاندند. البته اندیشمندانی مانند مارتین هایدگر و ادموند هوسرل که هر یک به شیوه خود بر طبیعت «درونی» تجربه انسانی تأکید می ورزیدند، در رشد روش شناسی تفسیری تا حدودی تأثیرگذار بودند همان گونه که گفته شد، یکی از کسانی که روش شناسی تفسیری را ارائه کرد. ماکس وبر (1920- 1864)، جامعه شناس آلمانی بود. او برای اولین بار برخلاث اثبات گراها که فرقی میان روش شناسی در علوم انسانی و علوم طبیعی قائل نبودند، تمایزی میان علوم انسانی و علوم طبیعی قائل شد. وبر در علوم انسانی با بررسی مفهوم «تفهمی» بر کنش اجتماعی معنادار و هدفمند تأکید داشته و بر چگونگی نگرش مردم در خلق معنا و دلایل و انگیزش های آنان تأکید دارد. (8) خلاصه معنای روش شناسی تفیسری که ارتباط نزدیک با هرمونتیک یا تئوری معنا دارد، عبارت است از تحلیل منسجم و سازمان یافته از کنش اجتماعی با معنا از طریق مشاهده مستقیم و دقیق رفتار مردم در شرایط طبیعی، برای فهم و تفسیر این نکته که چگونه مردم دنیای اجتماعی خودشان را خلق می کنند و بدان معنا می بخشند. (9) به عبارت دیگر، «روش شناسی تفسیری به نحوی می خواهد این پرسش ها را مطرح کند که مردم عادی چگونه زندگی روزمره خود را می گذرانند و چگونه به انجام کارهایشان می پردازند؟ محققین جهت دست یابی به پاسخ این پرسش ها، به روش شناسی تفسیری که در واقع همان طراحی تحقیقات براساس رویکرد کیفی که خاص علوم انسانی است تمسک جسته اند. اصول اساسی رویکرد کیفی که در تحقیقات تفسیری ملحوظ است، بر محوریت مفاهیم، ارتباط، تفسیر، تفهم و زندگی روزمره استوار می باشد» (10) نتیجه اینکه روش شناسی تفسیری بر جمع آوری اطلاعات غیر تجربی تأکید دارد. روش هایی را که این مکتب پیشنهاد می کند، باید در جهت فهم پدیده های اجتماعی از نقطه نظر کنش گران اجتماعی به کار می روند. به عبارت دیگر، روش شناسی تفسیری بر روشی تأکید می کند که در جهت کسب تجربیات، معانی و تفاسیر تلاش می کند. روش های مهمی که این روش شناسی پیشنهاد می کند، عبارت اند از: مصاحبه غیر ساخت مند شده و مشاهده مشارکتی. (11) اصول روش شناسی تفسیری عبارت اند از:
1- کنش و تصمیم مردم براساس فهم ذهنی آنان از موقعیتی که در آن قرار دارند؛
2- زندگی شامل فرایندهای تعامل به جای ساختهاست و به همین دلیل دچار تغییر مداوم می شود؛
3- مردم تجربه خودشان را از طریق معانی موجود در سمبل ها و نمادهای گروه های اولین درک می کنند؛
4- کنش های مردم براساس تفاسیر آنان؛
5- «خود» پدیده ای مهم مانند دیگر پدیده های اجتماعی است که از طریق تعامل اجتماعی بین انسان ها با یکدیگر ساخته می شود؛
6- جهان از پدیده های اجتماعی ساخته شده است که تعیین کننده معانی اجتماعی هستند. (12)

روش شناسی انتقادی

روش شناسی انتقادی با عقاید کارل مارکس (1883- 1818)، زیگموند فروید (1939- 18569 ارتباط نزدیک دارد. پارادایم انتقادی، نگاه متفاوتی از اثبات گرایی و تفسیر گرایی به جهان اجتماعی دارد. روش شناسی انتقادی به دنبال جلب مزایا و نکات مثبت دو روش شناسی اثباتی و تفسیری آنهاست. اما این باور است که آنها خالی از اشکال نیستند. مهم ترین اشکال روش اثبات گرایی این است که این مکتب نمی تواند معانی موجود در ذهن مردم، و همچنین ظرفیت های احساسی و ادراکی آنان را درست تبیین کند؛ (13) زیرا از نظر اثبات گرها، این معانی ذهنی قابل اثبات و تجربه نمی باشند. اشکال مهمی که بر روش روش شناسی تفسیری وارد کرده اند این است که این مکتب، تمامی «دیدگاه های مردم را برابر و یکسان» می داند؛ در حالی که دیدگاه های مردم نسبی است؛ بدین معنا که دیدگاه برخی طبقات مردم که در جهت تغییر و تحولات اجتماعی قرار دارند، مهم تر است.
مکتب روش شناسی انتقادی به دنبال طرح و گسترش فهم و آگاهی است که از سطح ظاهر به عمق واقعیت وارد شود تا قدرت تشخیص درست مردم، به خصوص انسان های ناتوان یا طبقات زیر سلطه را افزایش دهند. این تشخیص با آگاهی راستین می تواند اشکالی از گفت و گو را برای تغییر وضع موجود ایجاد کند و گسترش دهد. از این روی، لذا نیومن علوم اجتماعی انتقادی را یک فرایند انتقادی تحقیق می داند که از سطح ظاهر فریب گونه عبور می کند تا ساخت های واقعی در دنیای مادی به منظور کمک به مردم برای تغییر شرایط و ساختن دنیای بهتر برای خودشان رونمایی کند. (14) «فی» نیز بر این باور است که «هدف علوم اجتماعی انتقادی، تبیین نظم اجتماعی به طریقی است که بتوان آن را به وضع دیگری
منتقل نمود. برای تحقق این امر، اندیشمندان در تمرکز بر بحران های اجتماعی و تحلیل آنها به عنوان آگاهی کاذب نقش مهمی دارند» (15) روش شناسی انتقادی روشی را پیشنهاد می کند که بر توسعه معرفت های نظری درباره چگونگی ساخت و سازهای اجتماعی تأکید دارد از نظر این روش شناسی، باید در علوم اجتماعی از روش هایی استفاده شود که ساخت های ظاهر و پنهان را نشان دهند؛ براساس این روش شناسی، اطلاعات تجربی که اثبات گراها از آن استفاده می کنند، به تنهایی کافی نیست؛ زیرا این اطلاعات صرفاً شواهدی از ساخت پنهان را ارائه می کنند. (16) روش هایی را که این روش شناسی پیشنهاد می کند، عبارت اند از: الف) مشاهده اعم از مشارکتی و غیر مشارکتی ب) مصاحبه متمرکز و عمیق؛ ج) توسعه مدل های تئوریکی و مفهومی از ساخت های پنهان و فرایندها در جامعه. (17)

مبانی روش شناسی

این روش شناسی های سه گانه بر اصولی مبتنی هستند که در هویت روش شناسی ها نقش بنیادی دارد. به گفته گیبسون بوریل گارت مورگان؛ روش شناسی بر تعدادی از اصول و پیش فرض ها مانند هستی شناسی، معرفت شناسی، و انسان شناسی مبتنی است. از نظر او، هر یک از این اصول «دانشمندان اجتماعی را به روش شناسی های متفاوتی سوق می دهد» .(18) مورگان مثالی را یادآور شده و می گوید: «برای مثال، این امکان وجود دارد که نوعی از روش شناسی ها را در تحقیقات علوم اجتماعی مشخص کرد که با جهان اجتماعی همانند جهان طبیعی برخورد می کند و آن را پدیده خشک، واقعی و مستقل از انسان در نظر می گیرد. در مقابل آن، روش شناسی هایی نیز وجود دارند که برای جهان اجتماعی کیفیتی نرم تر، انسانی تر و ذهنی تر قائلند» (19) همانگونه که در مثال مورگان ملاحظه می شود، اصلی مانند جهان شناسی اجتماعی بر انتخاب روش شناسی تأثیر دارد؛ به طوری که اگر جهان اجتماعی را یک امر عینی و ملموس بدانیم، لزوماً باید روش شناسی اثبات گرایی را انتخاب کنیم و با روش شناسی های دیگر نمی توان آن را مطالعه کرد. در برابر، اگر جهان اجتماعی را یک امر ذهنی و نرم بدانیم، باید از روش شناسی تفسیری یا انتقادی استفاده کنیم وبا روش شناسی های دیگر نمی توان آن را بررسی کرد. بنابراین اصولی وجود دارند که رابطه ای مستقیم با روش شناسی ها دارند و عبارت اند از:
1- ماهیت واقعیت (هستی شناسی)؛
2- ماهیت انسان (انسان شناسی)؛
3- ماهیت علم (معرفت شناسی)؛
4- هدف تحقیقات علم (فرایند گرایی یا نتیجه گرایی). (20)

روش شناسی و ماهیت واقعیت

یکی از اصول که بر روش شناسی تأثیر می گذارد، «هستی شناسی اجتماعی» است. به عبارت دیگر، هریک از مکاتب مزبور، براساس درکی که از واقعیت اجتماعی دارد، روش شناسی خاصی را اتخاذ می کند. مکتب اثبات گرایی «واقعیت اجتماعی» را یک امر عینی و خارج از شعور و آگاهی می داند که با حواس ظاهری و تجربه درک، و به وسیله قوانین طبیعی غیر قابل تغییر اداره می شود. از نظر روش شناسی اثبات گرایی، واقعیت ها اعم از طبیعی و اجتماعی، دارای یک نوع قوانین عام مبتنی بر روابط علی می باشد که با کشف این روابط از طریق تجربه، می توان واقعیت ها را شناخت و پدیده ها را پیش بینی کرد. به عبارت دیگر، از نظر اثبات گرایی، واقعیت اجتماعی عبارت از «نظم یا الگوی ثابت از پیش موجود که قابل کشف اند» (21) بنابراین، از نظر اثبات گرایی، واقعیت ها اعم از طبیعی و اجتماعی واقعیتی ملموس دارد و روش شناخت آن، مشاهده و تجربه است.
براساس روش شناسی تفسیری، واقعیت اجتماعی یک امر ملموس و خارجی نیست که وظیفه محققان این باشد این واقعیت را از طریق تجربه کشف کند؛ بلکه از نظر این روش شناسی، واقعیت اجتماعی چیزی است که از طریق کنش متقابل معنادار انسان ها خلق می شود. به این ترتیب، زندگی اجتماعی بدان صورتی که مردم آن را تجربه می کنند و بدان معنا می بخشند، موجودیت می یابد. براین اساس، می توان گفت هویت واقعیت، به تعریفی که مردم به آن می دهند بستگی دارد و توضیح آن صرفاً از زاویه دید آنها امکان پذیر است؛ از این روی، برخی آن را «محصول تعامل انسان ها می دانند». (22) بنابراین، از نظر روش شناسی تفسیری، روش شناخت واقعیت اجتماعی- همان معنایی که از طریق روابط متقابل ایجاد می شود – همان تحلیل و تفسیر معناست که گاهی از آن به هرمنوتیک نیز تعبیر می شود.
از نظر مکتب انتقادی، واقعیت اجتماعی چیزی است که توسط مردم و براساس تضاد و تعارض، نه کنش متقابل معنادار انسان ها ایجاد می شود. به عبارت دیگر، واقعیت اجتماعی عبارت است از «تضاد بسط یافته و هدایت شده توسط ساختارهای بنیادین  پنهان» (23) براساس روش شناسی انتقادی، واقعیتی که به واسطه ساخت های غیرقابل مشاهده خلق می شود، سیال و پویاست و تفسیر آن از طریق تضاد و تعارض در سازمان روابط اجتماعی و نهادها انجام می پذیرد؛ روابط مملو از تضاد که در آن تغییر واقعیت دنبال، و در قالب دیالکتیک توضیح داده می شود. دیالکتیک رویکردی است که در دنیا به مثابه یک مجموعهمرتبط با یکدیگر می نگرد که تحت تغییرات جزئی و اصلی براساس تضاد و تعارض نیروهای مخالف درونی قرار دارد.
روش شناسی انتقادی به لایه های متعددی در واقعیت تأکید می کند که پشت لایه ظاهری، ساخت های عمیق یا مکانیسم های غیرقابل مشاهده وجود دارد. کشف این ساخت ها یا مکانیسم ها با توجه به پرسش های عمیق و مستقیم، نظریه های معتبر درباره نظام حاکم بر امور جهان و رویکرد تاریخی امکان پذیر است. در مسیر کشف واقعیت، معنای ذهنی کنش گران و روابط عینی (مادی) که اساس روابط اجتماعی را تشکیل می دهند. و به ترتیب در روش شناسی های تفسیری و اثباتی محوریت دارند، بنیان شناسایی و تحلیل رویدادها را در رویکرد انتقادی تشکیل می دهند. (24)

پی نوشت ها :

*دانش آموخته جامعه المصطفی العالمیه و دانشجوی دکتری مدیریت. دریافت: 89/5/19- پذیرش 89/8/12
vasegh2003@ YAHOO. COM
1- محمد تقی ایمان، «نگاهی به اصول روش شناسی ها در تحقیقات علمی» دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ش 169، ص 51.
2- همان، ص 15.
3- همو، مبانی پارادایمی روش های تحقیق کمی و کیفی در علوم انسانی، ص 55.
4- همان، ص 60.
5- Freiedrich Schleiemacher
6- Wilhlm Dilthy
7- Max Weber
8- محمد تقی ایمان، «نگاهی به اصول روش شناسی ها در تحقیقات علمی» دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ش 169، ص 54.
9- همان.
10- همان.
11- همو، مبانی پارادایمی روش های تحقیق کمی و کیفی در علوم انسانی، ص 55.
12- همان، ص 66.
13- همان، ص 69.
14- همان، ص 71.
15- محمد تقی ایمان، «نگاهی به اصول روش شناسی در تحقیقات علمی»، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ش 169، ص 54.
16- همو، مبانی پارادایمی روش های تحقیق کمی و کیفی در علوم انسانی، ص 55.
17- همان، ص 56.
18- گیبسون بوریل گارت مورگان؛ نظریه های کلان جامعه شناختی تجزیه و تحلیل سازمان، ترجمه محمد تقی نوروزی، ص 11.
19- همان.
20- محمد تقی ایمان «نگاهی به اصول روش شناسی ها در تحقیقات علمی» دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ش 169، ص 55.
21- حسین بستان (نجفی) «جامعه شناسی اسلامی؛ به سوی یک پارادایم» روش شناسی علوم انسانی، ش 61، ص 10.
22- همان.
23- همان.
24- همان، ص 57.

منبع: نشریه پژوهش، شماره 3.
شنبه 23/9/1392 - 22:9
آموزش و تحقيقات
بنیاد شناسی پژوهش در حوزه علوم دین و معارف اسلامی(3)
 بنیاد شناسی پژوهش در حوزه علوم دین و معارف اسلامی(3)

نویسندگان: حسین خنیفر*، اکبر برجی ارمکی**



 

مشخصه های نظام پژوهش

در برخی منابع از نظام پژوهش با عنوان «مدیریت در پژوهش» یاد شده است. باید در نظر داشت که مدیریت تنها جنبه فرایندی را در بر می گیرد و چنین تعبیری، از آن حکایت دارد که به کلیه ابعاد تحقیق توجه نشده است. همچنین این نکته حائز اهمیت است که مفهوم مدیریت در گرایش های مربوط به ارتباط دیگران خلاصه می شود؛ در صورتی که نظام پژوهش بینشی است که از ماهیت کار پژوهش و اشتغال به آن ناشی می شود و بر رفتار و نگرش پژوهشگران و روند پژوهش اثر می گذارد. به هر حال مشخصه های نظام پژوهش را می توان چنین برشمرد.

تکامل گرایی

نظام پژوهش زمانی ضرورت می یابد که آگاهی از ماهیت و ابعاد مسائل و راه حل های مربوط به آن، به عنوان یک نیاز مطرح گردد. که این مهم در حوزه معارف اسلامی و فلسفه و معارف دینی به خوبی شهود است.
به عبارت دیگر، پژوهش تلاش آگاهی جویانه ای است که معمولاً به دنبال اعتقاد به کامل نبودن معلومات به آن متوسل می شوند و در حقیقت نقش توسل به پژوهش، اعتراف به کامل نبودن آگاهی را دارد. (1) با تأمل در این نکته، می توان دریافت که لازمه پژوهش، اعتقاد به بازشناسی مسائل و پدیده هاست و پژوهشگرانی که از فرهنگ پژوهش برخوردارند از کنار مسائل به سادگی می گذرند. بنابراین، افرادی که تصور می کنند به عمل نهایی رسیده اند و حاضر نیستند در صحت شناخت های خود تردید داشته باشند، از فرهنگ تحقیق به دورند وحتی در صورت آگاهی از روش های تحقیق، نمی توانند در پژوهش ها از موضع گیری های محققانه برخوردار باشند.

پرهیز از مطلق انگاری

اعتقاد به شناخت علمی و بازشناسی پدیده ها، ایجاب می کند که پژوهشگر از مطلق گرایی بپرهیزد. اساساً فرهنگ و نظام پژوهش و تلاش های آگاهی جویانه ای که از طریق انجام پژوهش به عمل می آید، با باورهای مطلق گرایی منافات دارد. بر همین اساس، افرادی که در چارچوب مطلق گرایی گرفتار آمده اند، هرگز نمی توانند از تفکر پژوهشی برخوردار باشند البته این مهم در خصوص بخش های تعبدی دین مصداق ندارد.
ماهیت تحقیق و آگاهی از اثرگذاری متغیرها و از جمله متغیرهای وابسته به زمان، مکان موقعیت و شرایط موجود در وقوع رویدادها، ما را بر آن می دارد که اصل نظام مندی ارزش ها در فرهنگ تحقیق را بپذیریم. این مسئله یعنی قاعده نظام مندی در حوزه علوم دین و معارف الهی ارزشی دوچندان می یابد.

اعتقاد به تحول

با تأمل در اصولی که در بندهای یک و دو به آنها اشاره شد، میتوان نتیجه گرفت که نظام پژوهش بر مبنای اعتقاد به تغییر و تحول در پدیده ها و رویدادها و زمان استواراست و همواره برای نیازهای گوناگون زمانی و عصری پژوهش ارزش متواتر پیدا می کند. اصولاً
افرادی که نگرش ایستا دارند و آموزش ها را غیر قابل تغییر و ثابت می پندارند، نمی توانند بینش محققانه و تاب نظام پژوهشی کارآمد را داشته باشند.

مطالعه ارتباط بین پدیده ها

در نظام پژوهشی کارآمد توجه به اثر گذاری پدیده ها بر یکدیگر و دقت در چگونگی و ماهیت ارتباطات و تحول آنها، جایگاه ویژه ای دارد و محقق به تبع هدف هایی که در پژوهش به دنبال آن است، معمولاً به دیدگاه های ارتباط جویانه، گرایش دارد و از طریق ارتباط است که محققان به جامع بینی روی می آورند و در برخورد با مسائل به همه جوانب توجه می کنند؛ زیرا آبشخور آنها یک نظام جامع و جامعیت گراست. (2)

اعتقاد به آزادی

اعتقاد به آزادی فکر و اندیشه ورزی معقول و پویا، یکی دیگر از مشخصه های نظام جامع پژوهشی است که محققان به تبع ماهیت پژوهش، به آن روی می آورند. در حقیقت تشخیص دقیق و نتیجه گیری صحیح، در شرایطی حاصل می شود که محقق بتواند از هرگونه گرایش فکری و سوگیری بپرهیزد. تأکید بر این نکته که محققان نباید در اثبات فرضیه های خود تعصب کور داشته باشند، از موضع گیری بی طرفانه پژوهشگران و لزوم فراغت آنان، از حصارهای معین فکری ناشی می شود و این مسئله در یک نظام پژوهشی قاعده مند اتفاق می افتد.

انعطاف ذهنی

گرایش های مربوط به بازشناسی پدیده ها موجب می شود که محققان از انعطاف ذهنی برخوردار باشند، به طوری که در صورت نیازو با توجه به نتیجه بررسی ها و مطالعات، تجدید نظر در پندارها و تصورات خود را به آسانی بپذیرند. اصولاً باید توجه داشت که فرهنگ پژوهش، با درگیری و ستیزهای مصرانه تفاوت دارد و محققان به تبع پژوهش و ماهیت اشتغال خود، معمولاً ظرفیت پذیری و انعطاف بیشتری دارند واین مهم از ارکان نظام پژوهشی کارا و اثر بخش است.

علم باوری

یکی دیگر از جنبه های مهم نظام پژوهش در حوزه معارف دینی، در گرایش مربوط به علم گرایی آن نهفته است. محقق در این رویکرد در تلاش برای شناخت دقیق و همه جانبه پدیده ها، معمولاً به ریشه یابی روی می آورد؛ به عبارت دیگر در بررسی معلول ها پیوسته در صدد جست و جوی علت می باشد. همین گرایش به ریشه یابی و علت جویی است که موجبات هم سویی و سازگاری محقق با سایر فعالیت های علمی را فراهم می آورد. لذا محقق به اعتقاد به این امر که با انجام پژوهش، میسر علم را می پیماید، ضمن احترام به سایر دستاوردهای علمی، درصدد آن است که از دیگر نتایج و یافته های دانش بشری برای تکمیل کوشش های خود برخوردار باشد. از این رو پژوهشگران در استنتاج های خود به استدلال علمی متکی اند. (3)

تجربه باوری

تأکید بر این نکته که در یک نظام پژوهشی توسعه یافته و در پژوهش، مراجعه به پیشینه مطالعاتی موضوع مورد نظر ضرورت دارد، بیانگر آن است که پژوهش، نوعی تلاش تکمیلی محسوب می شود که طی آن مطالعات قبلی کامل تر می گردد، پس اگر پژوهش را یک نفر انجام داده باشد، باز نمی توان آن را کار فردی تلقی کرد؛ زیرا کوشش ها و یافته های پژوهش های قبلی را به همراه خود دارد. (4)
باید در نظر داشت که اصولاً پژوهش کارگروهی به شمار می آید و محققان تحت تأثیر اشتغال گروهی، معمولاً افرادی هستند که در ارتباطات جمعی و در اجرای وظایف جمعی، توفیق افزون تری دارند و بیشتر از کسانی که با فرهنگ پژوهش بیگانه اند، به کار گروهی روی می آورند و نباید انزواگرایی را با روحیه تحقیقاتی مربوط دانست؛ گرچه برخی تحقیقات فردی جایگاه ویژه ای در یک نظام پژوهشی دارند.

افکار و اندیشه ها

باید در نظر داشت، تلاش تحقیقاتی در نظریات پژوهشگر خلاصه نمی شود و دیدگاه های پژوهشی، مانند جریانی هستند که از فردیت محققان بالاتر می روند. (5) این مهم در تحقیقات مرتبط به حوزه دین و معارف اسلامی و تعلیم و تربیت دینی و مذهبی محسوس است.
پژوهشگران معمولاً در تلاش های مطالعاتی خویش، به جریانی از افکار می اندیشند که عامل را پشت سر گذاشته است. به بیانی واضح، محقق نه به متفکران، بلکه به سیر تفکرات می اندیشد؛ همان گونه که امام علی (علیه السلام) نیز می فرمایند: (6) به گفته بنگر نه به گوینده آن. (7) چنین گرایش شغلی، ایجاب می کند که محققان به روند مسائل بیندیشند و دیدگاه های خود را در افراد محدود نکنند. برای مثال، در توجه به مسائل اداری، پژوهشگر به مدیریت می اندیشد نه به مدیر یا در مسائل مدیریت آموزشی او، به این نکته عنایت دارد که جریان رهبری از خود به رهبر فراتر می رود.
به عبارت موجز، ماهیت پژوهش ایجاب می کند که محققان از نظرگاه نظام مند برخودار باشند و به جای آنکه در نشانه های راه گرفتار آیند، به خود راه بیندیشند.
فراموش نکنیم که تحقیقات، راه تکامل اندیشه، و تولید دانش را هموار می سازند. توجه به این رسالت موجب می گردد که به ضروت رویکرد پژوهش به تولید اندیشه اهمیت بیشتری بدهیم. به منظور حصول درک بهتر درباره تولید اندیشه، به نظر می رسد شناخت ویژگی های اندیشه انسان به مطالعه کنندگان این بحث یاری رساند. (8)

مدیریت دانایی محور در نظام پژوهشی کارآمد

روش های ناکارامد، همانطور که الیور رندل هولمز (9) یک قرن پیش گفته، می توانند به وضع قوانین بد یا نتایج مناسب منجر شوند. اما پرسش های بزرگ و مطالعات روشمند اغلب خاستگاه پیشرفتهای بزرگ در علم اند. اسرار سر به مهر به علم انگیزه و جهت می دهند. دست اندازهای جاده شناخت علمی نه چاله هایی برای پرهیز، بلکه فرصت هایی برای بهره برداری اند. (10)
دیوید گراس (11) برنده جایزه نوبل فیزیک در سال 2004 می گوید: «پرسش های بنیادی علایم راهنمایی هستند؛ آدم را بر می انگیزند. یکی از خلاق ترین خصلت هایی که یک پژوهشگر می تواند داشته باشد توانایی طرح پرسش های درست است». و یک نظام پژوهش کارآمد نیز خالق فرصت هاست و زمانی به مرزهای موفقیت دست می یابد که زمینه ظهور استعدادها و توانایی ها را فراهم سازد. بزرگ ترین فتوحات علم در مرزهای آن حاصل می شوند؛ یعنی در فصل مشترک میان نادانی و دانایی که همان جایی است که ژرف ترین پرسش ها مطرح می شوند. برای ارزیابی وضعیت کنونی پژوهش هیچ راهی وجود ندارد بهتر از فهرست کردن پرسش هایی که علم نمی تواند به آنها پاسخ دهد. به قول گراس «جهل است که به علم شکل می دهد». هرچند گاه بعضی ها به این باور می رسیدند. که علم تمام چاله ها را پر کرده، راه ها را هموار ساخته و به جهل پایان داده است. از طرفی نیز در دنیای پرشتاب کنونی براساس فلسفه و جهان بینی جدید بشری، تحقق توسعه جهان شمول و کارساز مبتنی بر استقرار مدیریت دانایی محور است. در نظام های دانایی محور، حقیقت عنصر محوری توسعه تلقی شده و اتکای اصلی به همگانی کردن و انتشار دانش نو و توامندسازی و ارتقای کرامت ها و مهارت های ارزشمند است. از این رو تداوم حیات نظام ها در گرو یادگیری مستمر و برنامه ریزی مطلوب برای تربیت و بهسازی منابع انسانی کارآمد و ساختارهای مدیریتی منعطف و توانمندسازی است. گام نهادن در مسیر چنین توسعه ای نیازمند ایجاد زیرساخت های اصلی همانند اطلاع رسانی عمومی، ایجاد عزم ملی، تربیت محققان و مدیران و کارشناسان مجهز به مفاهیم توسعهجدید و تجهیز نیروی انسانی مورد نیاز برای عملیاتی و مدیریت کردن آنهاست. مدیریت پژوهش در راستای چنین هدفی حرکت می کند و چارچوب طرح نظام پژوهشی و مطالعات راهبردی پژوهشی حوزه معارف اسلامی که جایگاه اساسی در نظام دینی و فلسفی ما دارد، به شرحی که در پی خواهد آمد پیشنهاد می گردد.

پی نوشت ها :

*دانشیار دانشگاه تهران. hkhanifar@ yahoo. com
**دانشجوی دکتری دانشگاه شهید بهشتی دریافت: 89/5/6 پذیرش:
89/8/8
1- Dayton C. M. and stunkard (1997) C. L. Statistics for problem Solving, New York : Cmc Grow Book co: p 127.
2- محمد علی طوسی، سیاست گزاری و خط مشی گذاری آموزشی، ص 42.
3- احمد بیانی، روش های تحقیق و سنجش در علوم تربیتی و روان شناسی، ص 44.
4- ر. ک: علی دلاور، روش تحقیق در علوم اجتماعی
5- C.F: Likert, Rensis, (1974) the method of constructing an Attiude Scalem in Gary m, aranell, (Ed) Scaling: A Source book for Behavioral scienctistis, (chieago: Aldine publishing Company).
6- انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال
7- محمدخوانساری، منطق، ص 128.
8- احمد بیانی، روش های تحقیق و سنجش در علوم تربیتی و روان شناسی، ص 38.
9-O.W. Holmes
10-kerlinger 1973 pp 121-128)
11-D. Gross

منبع: نشریه پژوهش، شماره 3.
شنبه 23/9/1392 - 22:9
آموزش و تحقيقات
تحلیل محتوا(2)
 تحلیل محتوا(2)

نویسنده: روح الله رضوانی*



 

کاربرد تحلیل محتوا

1- معمول ترین استفاده از تحلیل محتوایی، توصیف خصوصیات پیام است. به عنوان مثال، برای فهم درست متون درسی، سخنرانی ها، روزنامه ها و مجلات، می توان آنها را تحلیل محتوا نمود تا بتوان ارزش ها و نظریات به کار رفته در آنها را بدست آورد.
2- تحلیل محتوا به ما کمک می کند تا اهداف فرستنده پیام را به دست آوریم و دلایل ارسال پیام و نتایج مترتب بر آن را مورد بررسی قرار دهیم. از این رو، تحلیل متون برای فهم و درک پیام و بیان دلایل ارسال کنندگان پیام و هدفی که بر آن مترتب می باشد، لازم به نظر می رسد. به عنوان نمونه، با تجزیه و تحلیل محتوای پیام، رهبر یک حزب سیاسی به مخاطبان خود، می توان به راحتی اهداف آن را بدست آورد.
3- در تحلیل محتوا، پژوهشگران به دنبال شناخت اثر پیام بر روی مخاطبان و گیرنده آن می باشند. مثلاً، افرادی که پیام برای آنها ارسال می شود، مورد مطالعه قرار می گیرند تا میزان تأثیر پیام بر افراد اندازه گیری شود و اثر مثبت و یا منفی آن بدست آید. و در صورت لزوم، به اصلاحات پیام پرداخته شود.
4- شناخت و اثر نویسنده آن، در این روش، پژوهشگر محور فعالیت خود را متمرکز بر واژه های به کار رفته در متن می کند که تحلیل محتوا بر روی آن انجام می گیرد. مثلاً، افراد با توجه به ویژگی های شخصیتی خود از واژگانی خاص در نوشتار خود سود می جویند. فراوانی واژه ها و نحوه ترکیب آنها در میان افراد متفاوت می باشد. بنابراین، با در دست داشتن اثری از افرادی که احتمال دارد اثر مجهول الهویت به او تعلق داشته باشد، به شناسایی صاحب اثر پی برد.
5- از تحلیل محتوا می توان برای پاسخ به پرسش هایی که ممکن است پژوهشگران مطرح نمایند نیز استفاده نمود.
6- کاربرد تحلیل محتوا می تواند برای بررسی جنبه های از فرهنگ و تغییرات فرهنگی مورد استفاده قرار گیرد. به عنوان مثال، می توان اشعار، ادبیات و هنر یک فرهنگ را در زمان خاصی مورد تحلیل قرار داد تا ارزش های موجود در آن عصر بدست آید و یا به مقایسه ارزش ها در زمان متعدد مبادرت ورزید و دگرگونی ارزش ها را در طول زمان اندازه گیری نمود. به عنوان مثال، می توان از پژوهشی نام برد که توسط شخصی
به نام «دیوید مک کله لند» انجام گرفته است. ایشان «توفیق افراد در فرهنگ های مختلف» را از طریق تحلیل محتوای ادبیات آنان مورد ارزیابی قرار داد و بدین نتیجه رسید که افراد موفق دارای اراده قوی هستند و برای به دست آوردن موفقیت تلاش می کنند. این گونه افراد معمولاً از ناهمنوایی های بیشتری برخوردار می باشند. از این رو، دست به فعالیت هایی می زنند که دارای خطرزیادی می باشد. (1)
7- از طریق تحلیل محتوا می توان به خصوصیات و ویژگی های اجتماعی زمانی خاص دست یافت؛ زیرا بیشتر نویسندگان در آثار خود به انعکاس مسائل و امور با اهمیت زمان خود می پردازند. با محور بندی ویژگی های اثر و بیان شاخص های به کار رفته در آن، می توان به بعد نامحسوس و پنهان مسایل اجتماعی زمان نویسنده دست یافت.
8- با تحلیل نامه، نوار، نوشه و سفرنامه می توان به بیماری، خصوصیات روحی و ذهنی افراد پی برد. از طریق روش روانکاوی، پژوهشگر در تحلیل محتوای خود به دنبال شناخت عوامل مختلفی است که شامل خطوط کلی بر فکر، اندیشه، جهان بینی، دنیای ذهنی و نگرش های ایده آلیستی صاحب محتوای آن می باشد. به علاوه، از طریق تحلیل محتوا می توان به شناخت جریان های عمیق و پنهان اجتماعی دوره ای که نویسنده در آن می زیسته دست یافت. در سال 1966 تحقیقاتی برای شناخت خصوصیات افراد مبتلا به اسکیزوفرنی انجام گرفت که هدف شناخت زبان افراد سالم و بیمار بود، در تحلیل اسناد به دست آمده از افراد دو گروه، بدین نتیجه دست یافتند که افراد سالم از کلمات وصفی (به صورت مفعولی) کمتر استفاده می کردند. در حالی که، افراد بیمار کلمات وصفی بیشتری به کار می بردند. (2)

واحدها و طبقات

1- واژه «کلمه» یا اصطلاح، کوچک ترین واحدی است که در تحلیل محتوا به کار گرفته می شود. به واسطه آن می توان فهرستی از فراوانی واژگان مورد نظر در متن را معین نمود. مثلاً، واژه «صلح» و کلمات وابسته به آن را می توان در یک پیام بر شمرد و از طریق تحلیل آن، به نتایجی دست یافت.
2- موضوع ها: واحد مناسب تری جهت ثبت داده هاست و معمولاً یک جمله ساده است که از ترکیب نهاد و گزاره، مبتدا و خبر بدست می آید. برای مطالعه رفتار، تصاویر، بندها
ارزش ها و تبلیغات بیشتر کاربرد دارند. آنچه در موضوع ها ضروری به نظر می رسد، باید مشخص شود که کدام یک از مکان ها مورد جستجو قرار گیرد و یا کدام بخش از پیام مورد نظر است؛ زیرا موضوع ها در جمله واره ها بسیار به کار گرفته می شوند.
3- شخصیت ها یا اسامی: در بعضی مطالعات از شخصیت ها و اسامی به جای جملات و واژه ها استفاده می شود. پژوهشگر می تواند از طریق ثبت اسامی افراد و اشخاص استفاده شده در متن های مختلف، به نتایج مورد نظر دست یابد.
4- پاراگراف ها یا بندها: این واحد کمتر مورد استفاده قرار می گیرد؛ زیرا به سختی می توان از طریق پاراگراف چیزهای مختلف را طبقه بندی و کدگذاری نمود.
5- مقولات یا مورد: واحدی کلی است که توسط فرستنده پیام به کار گرفته می شود که ممکن است کتاب، مقاله و سخنرانی باشد. استفاده از مقولات برای تجزیه و تحلیل مناسب می باشد؛ زیرا انواع کتاب ها در کتابخانه ها به صورت موضوعی طبقه بندی شده است که می تواند مفید باشد. (3)

مقوله های تحلیل محتوا

در تحلیل محتوا می توان از مقوله های مختلفی سود جست. بنابراین، تحلیل محتوا منحصر به مقوله خاص نمی باشد، بلکه با توجه به متن محور پژوهش، سلایق و توانایی محقق می توان از مقوله های مختلف استفاده نمود. در اینجا به عنوان نمونه به برخی از این مقوله ها اشاره می شود.
الف. مقوله از حیث ساختی: در این گونه مقوله ها نظر پژوهشگر به شدت، به بیانات یا عقایدی که در متن ابراز شده معطوف می باشد. مثلا؛ در تحلیل متن می توان به بررسی عواطف و میزان شدت خشم، بدبینی یا خوش بینی، که در رابطه با موضوع خاصی ابراز می شود، پرداخت تا به گرایش ها و شدت و ضعف آن پی برد.
ب. سبک شناسی متن: معمولاً اظهار نظرها با علائم و کلمات گوناگون صورت می گیرد. از این رو، می توان گفت: هر فرد سبک خاصی در کاربرد و نحوه استفاده از کلمات دارد، بنابراین، می توان از این طریق به قالب بندی سبک ها پرداخت، مثلاً، افراد در گفتارشان از کلمه من، ما، بنده، اینجانب، در نوشتار از کلمات مردم، اکثریت قریب به اتفاق
مردم و واژگانی از این قبیل استفاده می کنند که بیان گر معنای خاصی است. می توان از طریق سبک شناسی به لایه های زیرین مقصود گوینده دست یافت.
ج. موضوع بندی مقوله ها: براساس معیاری خاص با توجه به اهداف مترتب بر آن صورت می گیرد. مثلاً، یک متن مذهبی را در مقوله های کلامی، فقهی، فلسفی و غیره می توان دسته بندی کرد. یا یک سخنرانی سیاسی را می توان به به سیاست داخلی، خارجی و این گونه موارد دسته بندی نمود.
د. مقوله بندی ارزشی: در این نوع مقوله ها، هدف معطوف به قضاوت های ارزشی گفتار، متن و به طور کلی پیام ها می باشد. چنانچه بعضی از سیاستمداران کلمات مردم سالاری، حکومت مردمی، آزادی سیاسی و عدالت محوری را در سخنان خود زیاد به کارمی برند. باید توجه نمودکه آنها کلمات را در جهت مثبت یا منفی به کار می گیرند یا میزان علاقه و تنفر ایشان نسبت به این کلمات چه مقدار می باشد از آن مهم تر، باید به علاقه یا تنفر درونی سیاستمداران، نسبت به واژگان پی برد تا از روی ظاهر سازی یا به خاطر مصلحت اندیشی سیاسی خود آنها را به کار نبرند. (4)

رده های دلالتی پیام

به اختصار گونه های دلالتی پیام عبارتند از:
1- موضوع پیام و این که پیام درباره چیست؟ در مورد امور سیاسی، اخبار، اقتصادی، بازرگانی اعتقادی، عمومی.
2- نحوه برخورد و جهت گیری نسبت به موضوعی که می تواند مثبت یا، منفی یا حالت خنثی داشته باشد.
3- اصولاً جهت گیری برچه اساسی شکل گرفته است. مثلاً، در مخالفت با یک اظهار نظر چگونه، برخورد صورت می گیرد: تردید به لحاظ اخلاقی، تردید در صداقت، تمسخر و نفی اعتبار، تردید در درستی و پیشرفت، تردید در روش، فقدان اصالت و اموری از این سنخ ها.
4- ارزش: باید توجه داشت که پیام حاوی کدام ارزش ها، باورها، آرمان ها و نیازها است. عزت نفس، اقتدار، آسایش، مهر و محبت، مهارت، دوستی، پیشرفت، استقلال، چیرگی، آزادی، پرخاشگری، عشق، و امثال اینها.
5- ویژگی هایی که پیام برای توصیف مردم یا سازمان ها به کار می برند، کدامند؟ تعلقات سیاسی، دینی، مذهبی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و یا موارد دیگر.
6- عامل: باید دید که چه کسانی عامل و مسبب عمل معرفی می شوند. گروه های داخلی، احزاب، روحانیون، اقوام، عوامل خارجی یا عوامل ذی نفوذ دیگر.
7- استناد مطالب ابراز شده به چه کسانی نسبت داده می شود؟ گروه های سیاسی، رهبران دینی، اقلیت های مذهبی، دانشمندان علوم طبیعی و غیره.
8- برای رسیدن به هدف چه روشی باید دنبال شود. راه های قانونی، خشونت، عطوفت مهربانی، روش درمانی، مذاکره، مصالحه، پرداخت جرایم و امور دیگری که کارایی دارند.
9- منشأ: پیام از کجا سرچشمه گرفته است؟ کدام ارگان های سیاسی یا نظامی دست به این کار زده، یا کدام رسانه خبری منشأ این کار بوده است.
10- مخاطب شناسی پیام: این که پیام ها برای چه کسانی ارسال شده است؟ چه گروه هایی را در بر می گیرد؟ همه مردم، فرهنگیان، نخبگان یا سازمان های دولتی و غیره.
11- ماهیت پیام: در تحلیل محتوا یکی از امور مهم توجه به ماهیت پیام می باشد. باید دید ماهیت پیام چیست؟ تا به تحلیل آن پرداخت.
12- زمان: ماجرا در چه زمانی رخ داده است و در کدام عصر به وقوع پیوسته است.
13- محل: حادثه درکجا به وقوع پیوسته است؟ در داخل کشور یا در خارج، در منزل یا در خیابان، محفل سیاسی یا مکان های دیگر.
14- ستیز: سرچشمه و نوع ستیزها چیست؟ در میان اقوام، ملل، گروه ها، طبقات اجتماعی و غیره.
15- پایان: سرانجام ستیز به کجا منتهی می شود، پایان خوبی دارد یا بد؟ (5)

پی نوشت ها :

*دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه تهران. دریافت: 89/5/3 پذیرش: 89/8/13
rlorezvani @ yahoo.com
1- چاوا فرانکفورد، دیوید نچمیاس، روش های پژوهش در علوم اجتماعی، ص 470-472؛ طالقانی محمود، روش تحقیق نظری، ص 98-99.
2- باقر ساروخانی، روش های تحقیق در علوم اجتماعی، ج2، ص 286- 290؛ طالقانی محمود، روش تحقیق نظری، ص 98-99.
3- چاوا فرانکفورد، دیوید نچمیاس، روش های پژوهش در علوم اجتاعی، ص 472- 473؛ طالقانی محمود روش تحقیق نظری، ص 97؛ یارول مانهایم و ریچارد ریچ، روش های تحقیق در علوم سیاسی، ترجمه لیلا سازگار، ص 283- 285.
4- باقر ساروخانی، روش های تحقیق در علوم اجتماعی، ج2، ص 301- 302؛ سرمد زهره و همکاران، روش های تحقیق در علوم رفتاری، ص 135. موریس دوورژه، روش های علوم اجتماعی، ترجمه خسرو اسدی، ص 127- 130.
5- جمع نویسندگان کتاب آگاه، ج1، ص 223-224؛ پاول ماتهایم و ریچارد ریچ، روش های تحقیق در علوم سیاسی، ص 286- 292.

منبع: نشریه پژوهش، شماره 3.
شنبه 23/9/1392 - 22:8
آموزش و تحقيقات
تحلیل محتوا(3)
 تحلیل محتوا(3)

نویسنده: روح الله رضوانی*



 

تحلیل محتوای کمی و معنایی

تحلیل محتوا و نمادهای موجود در متن ممکن است کمی یا معنایی باشد. نمادهای کمی را می توان به واسطه رایانه و نرم افزارهای خاص شناسایی نمود، ولی واحدهای معنایی را نمی توان به طور آشکار بیان و معرفی نمود که تم (theme) یا موضوع نامگذاری شده است. بنابراین، محقق باید کلمات خاص یا معنای کلمه را مورد ارزیابی قرار دهد. شمارش کلمات به صورت واحدهای کمی، کاری دشواری نیست، ولی تفسیر آنها مقداری مشکل
می باشد؛ زیرا کلمات در زمینه های گوناگون بار معنایی ویژه ای دارند. به همین دلیل، پژوهشگران امروزه بر کمی نمودن کلمات تأکید دارند. برای کمی کردن کلمات باید فرایند زیرا را پیمود.
1- در نظر گرفتن زمان و مکان، برای مطالعه داده ها، به عنوان مثال، فضای لازم را باید برای یک مقاله و یا زمان لازم برای یک سخنرانی از رادیو در نظر گرفت.
2- بررسی ویژگی ها و مشخصات ظاهری که باید جستجو شود. از این رو، محقق، توجه خود را معطوف به تکرار ویژگی هایی می کند که در فرایند نتیجه گیری پژوهش تأثیر گذار می باشد. مثلاً، به واسطه شمردن کلمه «قسط» در قرآن و تکرار آن با ویژگی ها و مشخصه های مختلف، به مقصود و مفهوم اصلی «قسط» از منظر قرآن دست خواهد یافت.
3- شمردن فراوانی هایی که با هر مشخصه مورد نظر به کار رفته است.
4- بررسی آهنگ ها و لحن به کار رفته در کلمات و واژه های محور تحلیل، که بیشتر در امور باورها و عقاید به کار می رود، با ساختن مقیاس خاص می توان آنها را اندازه گیری نمود. (1) مثلاً به کار رفتن کلمه «عذاب» در قرآن را می توان با این روش تحلیل محتوا نمود.

تحلیل های کیفی

همان گونه که بیان شد ابتدا پژوهشگران بیشتر از روش کیفی استفاده می کردند، اما امروزه از میزان استفاده از روش های کیفی کاسته شده است. برای کاربرد روش کیفی در تحلیل های تاریخی در این بخش، لازم است به اختصار به توضیح این روش بپردازیم. داده های کیفی از طریق روش های گوناگونی جمع آوری می شوند برخی از این روش ها عبارتند از: یادداشت های میدانی، مصاحبه ها، اسناد پژوهشی، نامه ها، متون چاپی، سخنرانی های شخصیت های سیاسی، پرونده های دادرسی قضایی و اشکال بسیار متنوع دیگر. رویکردی که بر پژوهش کیفی حاکم است، بیشتر جنبه اثبات گرایانه و تفسیری به خود می گیرد. از این رو، تحلیل داده ها باتوجه به آن رویکرد انجام می گیرد.(2)
یکی از اموری که در تحلیل محتوای کیفی باید مورد توجه قرار گیرد، تعیین چارچوب تئوری برای تحلیل داده ها است. بنابراین، محقق در ابتدا نیاز به یک چارچوب نظری دارد تا براساس آن، فرضیه ها، و متغیرهای خود را مشخص نماید، سپس درصدد روشی بر آید که با تحلیل دادها مناسب باشد. (3)
تحلیل داده ها به احتمال زیاد دشوارترین بخش پژوهش کیفی به شمار می رود؛ زیرا قواعد مشخصی برای تحلیل داده ها وجود ندارد. به همین دلیل، در بسیاری از موارد پژوهشگر روش تحلیل داده ها را خود ابداع می کند. تایلور بر این باور است: «علت اینکه بسیاری از مردم تحلیل داده های کیفی را دشوار می یابند این است که این تحلیل یک فرایند مکانیکی یا فنی نیست، بلکه فرایندی از استدلال استقرایی، تأمل، و نظریه پردازی است». کویین پتن نیز فرایند تبدیل داده های کیفی خام به صورت نوشتار روشمند را نوعی ترکیب تحلیلی پیچیده و چند وجهی، که برخوردار از خلاقیت پژوهشگر است، می داند. از این رو، فرمول خاص و دستورالعمل صریح، در این رابطه را منتفی می داند. (4)
در برخی از روش های کیفی، به ویژه رسانه ها، هدف پژوهشگر معطوف به تأثیر پیام در مخاطبان و گیرنده پیام می باشد تا آن را مورد ارزیابی قرار دهد. لذا محقق بار ارزشی کلمات به کار رفته در پیام را می شمارد؛ زیرا تکرار کلمات خاص، حاوی پیام هایی است که گیرندگان پیام را بر می انگیزد تا در برابر آن واکنش نشان دهند. (5)

تفاوت تحلیل محتوای کمی و کیفی

1- تفاوت های روش پژوهش کمی و کیفی،ابتدا از نوع داده هایی که دراین دو گونه تحقیق به کار گرفته می شود، تمایز می یابد؛ زیرا داده های کمّی بر آمار و ارقام استوار است. در حالی که، داده های کیفی از این قاعده متابعت نمی کند.
2- در روش کمی این امکان وجود دارد که میان مرحله گردآوری داده ها و تحلیل داده ها تفکیک نمود، ولی در روش کیفی تفکیک کامل میان این دو مرحله ممکن نیست. از این رو، در روش کیفی پژوهشگر همواره دست به تحلیل داده ها می زند و با افزایش اطلاعات جدید، تحلیل های پیشین خود را غنی تر می کند و یا در معرض تجدید نظر قرار می دهد.
3- روش های تحلیل کمی از منطق و ضوابط معین، که مبتنی بر آمار و احتمالات است، پیروی می کند. در مقابل، در تحلیل های کیفی محقق معمولاً به سادگی دست به نوآوری و ابداع می زند و از شیوه ای بهره می گیرد که در تحلیل داده های خود راحت تر سود جوید. هرچند این بدان معنا نیست که قواعد کلی بر فرایند تحقیق را نادیده بگیرند. (6)

کدگذاری در تحلیل محتوا

کدگذاری در تحلیل محتوا براساس مفاهیم و معانی مورد نظر و عملیاتی نمودن متغیرها صورت می گیرد. بنابراین، محقق به پالایش مفاهیم می پردازد و ارتباط موجود میان مفاهیم را به دست می آورد و از طریق کدگذاری یا طبقه بندی مفاهیم مورد نظر، به عملیاتی نمودن بررسی محتوا دست می یابد. مثلاً، در این روش می توان برنامه سخنرانی فرد سیاسی یا تلویزیون را براساس آزادی خواهانه یا محافظه کارانه کدگذاری نمود (7) یا احادیث حضرات معصومان علیه السلام را از حیث سند به سند قوی و ضعیف کدگذاری کرد.
درکدگذاری محتویات باید دقت لازم داشت؛ زیرا ممکن است کلمات افراد به گونه ای بیان شده باشد که حالت مبهم و دو پهلو داشته باشد و به سادگی نتوان مقصود آن را تشخیص داد، خصوصاً سیاستمداران از کلمات دو پهلو زیاد استفاده می کنند. در متون دینی نیز تشابهاتی وجود دارد. مانند آیات متشابه قران که موجب گمراهی افراد کم خرد گردید.بنابراین، نباید مقالات سردبیر مجله خاص را هم به آزادی خواهانه و هم محافظه کارانه توصیف نمود و کدگذاری کرد. باید ویژگی ها به گونه ای تنظیم شوند که مانع الجمع باشد و صفات پنهانی و مستتر آن مورد توجه قرار گیرد.

محتویات آشکار و پنهان

برای توضیح این بحث، به مباحث محتویات قرآنی می پردازیم. از جمله مبحثی که از دیرباز اذهان مفسران قران را به خود مشغول ساخته، مفاهیمی همچون «بطن قرآن» می باشد. ظاهر قرآن برای افرادی که به زبان عربی تسلط دارند، قابل فهم می باشد و به آن محتویات آشکار اطلاق می گردد. ولی معانی قرآن منحصر به همین ظواهر نمی باشد، بلکه لایه های زیرینی از معانی در قران وجود دارد که حاوی محتویات پنهان آن می باشد. بنابراین، برای بدست آوردن لایه های پنهان و زیرین معانی قران، دقت و تخصص لازم می باشد. در تحلیل محتوای سایر متون نیز لایه های پنهانی از معانی وجود دارد که نیاز به تأمل بیشتر دارند. به ویژه در زمان کدگذاری محتویات، باید به اهداف پنهانی، که مترتب بر این محتویات می باشد، توجه نمود.

ویژگی های تحلیل محتوا

به اختصار ویژگی های تحلیل محتوا عبارتند از:
الف. عینی و عملی بودن به این معنا که مباحث کیفی به گونه عینی تبدیل گردد تا اگر پژوهشگر دیگری همان متن را دوباره با روش قبلی تحلیل محتوا نمود؛ به نتایج محقق اولی دست یابد. این امر در صورتی تحقق می یابد که معیارهای به کار رفته در تحلیل محتوا روشن باشد تا دیگران نیز با طبقه بندی و تجزیه و تحلیل متن به همان اندازه توفیق یابند.
ب- نظم بخشیدن به عملیات: تحلیل محتوا در صورتی کامل انجام می گیرد که محقق به وارسی همه محتویات مربوط به موضوع مبادرت ورزد و از انتخاب عناصر براساس سلایق شخصی خودداری نماید. نباید با پیش داوری و ذهنیت های نادرست، به تحلیل متن پرداخت، بلکه باید آنچه واقعاً در متن به کار رفته است، مورد تحلیل قرار گیرد. (8)

تحلیل محتوای صوت ها

در این نوع تحلیل محتوا محقق می کوشد که هر نوع عکس العمل افراد را مورد بررسی قرار دهد. هرچند افراد در هر شرایط و مکانی، با اقتضای مجلس به ایراد سخن می پردازند، ولی در بعضی مواقع به جهت دلائل مختلف مثل ترس، عصبانی، خوشحالی و امثال آن، نحوه صدا، تن و لحن ادای کلمات افراد تفاوت می کند. گاهی صدا همراه با لرزش، لکنت زبان، حالت گریه و حالات دیگر بروز می کند.
بیان حالات، کاربرد صدا به روشنی قابل تشخیص می باشد، خصوصاً سیاستمداران در حالت عصبانی تن، لحن و نحوه کاربرد کلماتشان کاملاً تغییر می کند و از این طریق براحتی می توان به عصبانیت آنان پی برد. سخنگوی دولت هر هفته برنامه ای با خبرنگاران دارند. در بعضی ایام اتفاق می افتد که به دلایل مسائل سیاسی، که به وقوع پیوسته، منحنی تن صدای سخنگو و آهنگ آن تغییر می یابد. از طریق منحنی تن صدا، می توان به نیرو و انرژی فرد پی برد و تشخیص دادکه به چه میزان در اداره کشور نیرومند است و تا چه مدت می تواند به اداره یک کشور بپردازد و یا دارای چه نوع بیماری است و تا چه مدت می تواند به حیات خودادامه دهد. (9)

تحلیل تصویری

محقق علاوه بر استفاده از صدای گوینده کلام، در صورت امکان می تواند از مشاهده تصویری فرد متکلم در تحلیل محتوا استفاده بهتری ببرد. مثلاً می توان علاوه بر تن صدای
فرد، به لرزش صدا، بدن فرد و حالت حرکت دست و سر به تحلیل روشن تری دست یافت، به ویژه ظهور حالات چهره ای که فرد توانایی پنهان نمودن آن را ندارد. به محقق کمک می کند تا به واکنش درونی گوینده کلام دست یابد. واکنش های بدنی یک سیاستمدار هنگام صحبت کردن در رابطه با یک واقعه، به محقق کمک می کند تا اهمیت آن را بدست آورد، تنفس عمیق، درهم کردن اخم ها، برخاستن از جا، نگاه خیره مانند، کندن ناخن، و حرکات دیگر می تواند راهنمای خوبی برای پژوهشگر باشد. همین طور استفاده از صندلی مجلل برای افرادی که از ساده زیستی سخن می گویند. بیانگر گرایش های درونی آنها می باشد. (10)

مزایای تحلیل محتوا

در مورد مزایا و نقاط قوت تحلیل محتوا می توان گفت که تحلیل محتوا از لحاظ هزینه و به لحاظ زمان نسبت به انواع دیگر تحقیقات، بسیار مقرون به صرفه می باشد. به همین دلیل، هر پژوهشگر به راحتی می تواند به تحلیل محتوای یک موضوع بپردازد. در صورتی که تحقیقات پیمایشی به تنهایی و به راحتی برای او میسر نیست. برای تحلیل محتوا به تجهیزات زیادی نیاز نیست. محقق در صورت دست یابی به منابع و اطلاعات می تواند به تحلیل آن بپردازد.
از مزایای دیگر تحلیل محتوا این است که، در صورت غفلت محقق در ایام انجام کار، به راحتی می توان بخش مورد غفلت قرار گرفته را بازنگری نمود. در حالی که، در تحقیقات میدانی در صورت وقوع اشتباه چه بسا عملیات به طور کلی نیاز به بازنگری داشته باشد. گاهی اوقات با توجه به محدودیت زمانی و هزینه های گزاف، نمی توان به بازنگری دوباره موضوع پرداخت. از این رو، باید از ادامه کار تحقیق دست برداشت. (11)
ویژگی دیگر تحلیل محتوا این است که زمینه اذیت یا مزاحمت دیگران نمی گردد؛ زیرا برای بدست آوردن اطلاعات، نیاز به مراجعه به مردم نیست، بلکه بیشتر به تحلیل متون های مختلف پرداخته می شود. علاوه بر این، تحلیل محتوا سبب می شود که پژوهشگر از تعجیل در تفسیر متن خودداری کند. بنابراین، محقق را وادار می کند تا با دقت لازم به تفیسر و تحلیل مطالب بپردازد. (12)
امتیاز دیگر تحلیل محتوا این است که به پژوهشگر اجازه می دهد تا به تحلیل مسائلی بپردازدکه طی فرایند زمانی طولانی رخ داده است. از این طریق می توان تاریخ گذشته را مورد وارسی قرار داد. مثلاً، می توان برخورد عرب های جاهلیت قبل از اسلام و پیامبر را در مورد زنان مقایسه نمود و به تحلیل ادبیات و اشعار اعراب جاهلی و احادیث پیامبر در مورد زنان و حقوق اجتماعی آنان پرداخت.

معایب تحلیل محتوا

با همه مزایا و فوائدی که برای تحلیل محتوا بیان گردید، طبیعی است هر روش تحلیل داده های اجتماعی معایبی نیز دارد، بنابراین، تحلیل محتوا نیز از این قاعده مستثنی نیست. از جمله معایب تحلیل محتوا عبارتند از :
1- در تحلیل محتوا برخی از روش ها مانند تحلیل ارزیابی، بسیار سنگین و دشوار و نیاز به کار و فعالیت زیادی دارند. باید زمان لازم برای اجرای آنها را در نظر گرفت و در سازگاری آن با تحقیق تلاش لازم را نمود.
2- کاربرد تحلیل محتوا هرچند دامنه وسیعی را در برمی گیرد، ولی در هر مورد وضع کار تفاوت می کند. باید از روشی خاص بهره برد. از این رو، محقق به محدودیت در کاربرد روش ها برخورد می کند. (13)
3- محدودیت دیگر تحلیل محتوا فقدان برخی پیام های است، که با موضوع تحقیق در ارتباط می باشد. مثلاً ، بسیاری از شخصیت های بسیار اندک در رسانه های جمعی پوشش داده می شوند، لذا دست رسی به آنها دشوار می باشد. (14)

نتیجه گیری

به طور کلی، تحلیل محتوایی شامل یک تحلیل نظامدار از متن است. متون، شامل هر نوع نوشته ای از قبیل کتاب، مجلات، نامه ها، صورت جلسات، نوشته های نامه های تلویزیونی، رونوشت مصاحبه و نوشته های میدانی است. در اغلب تحلیل های محتوایی نمودارهای کمی، فراوان را با هریک از کلمات مشخص یا موضوعاتی که در متون آمده، محاسبه می کند و سپس تحلیل آماری را برروی این فراوانی ها منتقل می سازند.
تحلیل محتوا در مباحث اجتماعی کاربرد زیادی دارد: از جمله پژوهشگر را یاری می رساند تا به کمک این روش، در تحلیل مسائل اجتماعی، به نتایج دقیق تری دست یابد
و از نسبت های ناسنجیده و پیش داوری های ناروا دوری نماید. به خصوص در جامعه مدرن که شناخت ها به سادگی امکان پذیر نمی باشد. بنابراین، در تحلیل محتوا در ابتدا باید موضوع مورد مطالعه به دقت مشخص و معین گردد. سپس، جامعه آماری و جمعیت و نمونه تعیین گردد. در مرحله بعد، اثر یا آثاری که موضوع بحث می باشد، باید بارها مورد مطالعه قرار گیرد. طی این فرایند ممکن است پیش فرض ها تصحیح شوند و فرضیه های جدید در ذهن پژوهشگر بروز نماید. بنابراین لازم است در تحلیل محتوا، اهداف از پیش تعیین گردد، چارچوب نظری با توجه به اهداف تحقیق شناسایی شود، فرضیه ها مورد آزمون قرار گیرد، مقوله هایی که تحلیل محتوا براساس آن انجام می گیرد، از ویژگی فراگیر ، طرد مقابل و همگونی برخوردار باشد. مقوله هایی که باید مورد توجه قرار گیرد عبارتند از: مقوله های ساختنی، مقوله های موضوعی، مقوله های ارزشی و... و پرداختن به تکنیک تحلیل محتوا در پژوهش های اجتماعی از این جهت ارزشمند است که از طریق این روش می توان به تحلیل محتوا و منابعی پرداخت که در زمان های گذشته و یا در فرهنگ های دیگر تولید شده اند؛ زیرا مطالعه این آثار به صورت مستقیم برای ما مقدور نیست و از طریق تحلیل محتوا می توان به پردازش اطلاعات در مورد آنها پرداخت.

پی نوشت ها :

*دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه تهران. دریافت: 89/5/3 پذیرش: 89/8/13
rlorezvani @ yahoo.com
1- محمود طالقانی، روش تحقیق نظری، ص 97-98.
2- کاووس سید امامی، پژوهش در علوم سیاسی (رویکردهای اثبات گرا، تفسیری و انتقادی)، ص 446.
3- فرامرز رفیع پور، تکنیک های خاص در علوم اجتماعی، ص119.
4- کاووس سید امامی، پژوهش در علوم سیاسی (رویکردهای اثبات گرا، تفسیری و انتقادی)، ص 462.
5- فرامرز رفیع پور، تکنیک های خاص تحقیق در علوم اجتماعی، ص 112.
6- کاووس سید امامی، پژوهش در علوم سیاسی (رویکردهای اثبات گراء، تفسیری و انتقادی)، ص 491- 492.
7- ارل ببی، روش تحقیق در علوم اجتماعی، ج2، ص 653-659.
8- باقرساروخانی، روش های تحقیق در علوم اجتماعی، ج2، ص 296-298.
9- فرامرز رفیع پور؛ تکنیک های خاص تحقیق در علوم اجتماعی، ص 138- 139.
10- رفیع پور، همان، ص 140- 141.
11- ارل ببی، روش تحقیق در علوم اجتماعی، ج 2، ص 663-774. ساروخانی باقر، روش های تحقیق در علوم اجتماعی، ج2، ص 307، ریمون گیوی، روش تحقیق در علوم اجتماعی ترجمه عبدالحسین نیک گهر، ص 225-226.
12- چاوا فرانکفورد، دیوید نچمیاس، روش های پژوهش در علوم اجتماعی، ص 476-477.
13- ریمون کیوی، روش تحقیق در علوم اجتماعی، ص 226.
14- راجردی. ویمر و جوزف آر، دومینیک، تحقیق در رسانه های جمعی، ص 225.

منابع:
ارل ببی، روش تحقیق در علوم اجتماعی، ج دوم، ترجمه رضا فاضل؛ تهران، سمت 1384.
جمع نویسندگان؛ کتاب آگاه، تهران، آگاه، 1366.
چاوا فرانکفورد، دیوید نچمیاس، روش های پژوهش در علوم اجتماعی، ترجمه فاضل لارجانی، و رضا فاضلی، تهران، سروش 1381.
دانیل رایف، استفن لیسی، فریدریک جی. فیکو، چ دوم، تحلیل پیام های رسانه ای (کاربرد تحلیل محتوا کمی در تحقیق)؛ ترجمه مهدخت بروجردی علوی، تهران، سروش، 1385.
راجردی، ویمر و جوزف آر، دومینیک، تحقیق در رسانه های جمعی، ترجمه دکتر کاووس سید امامی، تهران، سروش، 1384.
رفیع پور، فرامرز، تکنیک های خاص تحقیق در علوم اجتماعی، تهران، انتشارات انتشار، 1382.
ریمون کیوی، روش تحقیق در علوم اجتماعی، ج هفتم، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، تهران، توتیا، 1382.
ساروخانی، باقر، روش های تحقیق در علوم اجتماعی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1382.
ساروخانی، باقر، روش های تحقیق درعلوم اجتماعی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چ چهارم، 1382.
سرمد، زهره و همکاران، روش های تحقیق در علم رفتاری، ج دوازدهم، تهران، آگاه 1385.
سید امامی، کاووس، پژوهش در علوم سیاسی (رویکردهای اثبات گرا، تفسیری و انتقادی) تهران، دانشگاه امام صادق، 1386.
طالقانی، محمود روش تحقیق نظری، ج ششم، قم، دانشگاه پیام نور، 1381.
کلوس کریبندورف؛ تحلیل محتوا، مبانی روش شناسی، ج سوم، ترجمه هوشنگ نایبی، تهران، نی، 1386.
موریس دوورژه، روش های علوم اجتماعی، چ سوم، ترجمه خسرو اسدی، تهران، امیر کبیر، 1375.
یارول مانهایم و ریچارد ریچ؛ روش های تحقیق در علوم سیاسی، ترجمه لیلا سازگار؛ تهران: دانشگاه تهران، 1377.
منبع: نشریه پژوهش، شماره 3.
شنبه 23/9/1392 - 22:8
آموزش و تحقيقات
روش شناسی تحلیل محتوا (4)
روش شناسی تحلیل محتوا با تأکید بر تکنیک های خوانایی سنجی و تعیین ضریب درگیری متون (4)

نویسندگان: سیف الله فضل الهی*/ منصوره ملکی توانا**



 

روش تعیین ضریب درگیری ویلیام رومی

ویلیام رومی، روش تحلیل کمی را در تحلیل محتوا به کار برد. وی در این روش به توصیف عینی و منظم محتوای آشکار مطالب درسی و آزمایشگاهی پرداخت. هدف روش ویلیام رومی، پاسخ به این سوال است که آیا کتاب و محتوای مورد نظر دانش آموزان را به طور فعال با آموزش و یادگیری درگیر می کند؟ همچنین وی محتوای درس را به سه قسمت: متن درس، تصاویر کتاب و سوالات تقسیم می کند. وی این ارزشیابی را شامل عناوین، شرح زیر تصاویر و پیش گفتار یا مقدمه نمی داند. متن درسی دارای 10 مقوله، تصاویر 4 مقوله و سوالات نیز دارای 4 مقوله هستند. تحلیل گر باید از یک سو، متغیرها را به روشنی تعریف کند و از سوی دیگر، شاخص هایی که اطلاعات محتوا براساس آن در مقوله قرار می گیرند، تعریف کند. مقوله ها به سه قسمت فعال، غیرفعال و خنثی تقسیم می شوند. در طبقات غیر فعال، دانش آموزان مشغول فعالیت های علمی به معنای واقعی نمی باشند. در مقوله های فعال، دانش آموزان با فعالیت های یادگیری و آموزش درگیر هستند. مقوله های خنثی، مقوله هایی هستند که نقش مهمی در ارزشیابی و تحلیل محتوا ایفا نمی کنند. می توان در ارزشیابی از آنها صرف نظر کرد.

الف- ارزشیابی متن

جملات با محتوای مورد نظر را مطالعه کرده و هرکدام را در یکی از مقولات زیر قرار می دهیم:
1- بیان حقیقت: بیان سده مفروضات و یا مشاهداتی که بوسیله فرد دیگری غیر از دانش آموز انجام پذیرفته است: آب در دمای 100 درجه به جوش می آید.
2- بیان نتایج یا اصول کلی (تعمیم ها): نظرات ارائه شده توسط نویسندگان کتاب درباره ارتباط بین مفروضات و موضوعات مختلف: شاید بهترین کمکی که می توان به دستگاه گوارش خود نمود این است که خود را شاد نگه دارید.
3- تعاریف: جمله هایی که برای توصیف و تشریح یک واژه یا اصطلاح آورده می شود.
4- سوالاتی که در متن آورده شده و پاسخ آنها بلافاصله بوسیله مولف داده شده است.
5- سوالاتی که ایجاب می کند تا دانش آموز پاسخ های داده شده به مفروضات بالا را تجزیه و تحلیل کند.
6- از دانش آموزان خواسته می شود نتایجی را که خود به دست آورده اند بیان کنند.
7- دانش آموزان آزمایشی را انجام داده، نتایج حاصل را تحلیل کنند. یا اینکه مسائل عنوان شده را حل کنند.
8- سوالاتی که پاسخ آنها در متن نیامده است، و برای جلب توجه دانش آموزان ارائه می شود.
9- دانش آموزان تصاویر یا مراحل انجام یک آزمایش را مورد ملاحظه قرار دهد. به طور کلی، جملاتی که در هیچ کدام از مقوله های فوق نگنجد، در این مقوله جای می گیرد.
10- سوالات مربوط به معانی بیان: از گزاره های فوق، گزاره 1 الی 4 جزو مقوله های غیر فعال، مقوله های 5 الی 8 جزو مقوله های فعال و گزاره های 9 و 10 جزو مقوله های خنثی هستند.
به منظور محاسبه ضریب درگیری دانش آموز با متن و یا سنجش سطح فعالیت فراگیر، می توان از این فرمول استفاده کرد: ضریب درگیری دانش آموز با متن= مجموع مقوله های فعال تقسیم بر مجموع مقوله های غیر فعال.
ضریب درگیری دانش آموز با محتوا، عددی است که بیانگر میزان فعال بودن محتواست. دامنه این عدد، ممکن است از صفر الی بی نهایت باشد. اما به نظر ویلیام رومی، یک کتاب درسی زمانی فعال است که ضریب و شاخص درگیری آن، ین 4/0 تا 5/1 باشد. ضریب درگیری کمتر از 4/0 بیانگر این نکته است که کتاب فقط به ارائه اطلاعات علمی می پردازد و از فراگیران می خواهد تا به دنبال حفظ کردن مطالب علمی باشند. ضریب درگیری بالاتر از 5/1، نمایانگر کتابی است که در مورد هر جمله، تصویر یا سوال، از دانش آموز می خواهد تا به تجزیه و تحلیل پرداخته و به فعالیت بپردازد. چنین کتاب هایی مفروضات و اطلاعات علمی کافی را در اختیار دانش آموزان قرار نمی دهند، بلکه فقط از آنها می خواهند تا به گونه ای فعالیتی را انجام دهند. از نظر ویلیام رومی، این کتاب ها نیز به صورت غیر فعال ارائه شده است؛ زیرا فعالیت زیادی می طلبد و به اطلاعات کافی و شرایط فراگیران توجه نمی شود. محتوای برنامه درسی باید به گونه ای طراحی و ارائه شوند که دانش آموزان را
نسبت به یادگیری برانگیخته و زمینه اکتشاف و پژوهش و عمل فعالانه آنان را فراهم سازد. (1)

ب- ارزشیابی تصاویر و اشکال

برای ارزشیابی تصاویر باید به ترتیب زیر عمل شود:
1- ده شکل را به صورت تصادفی انتخاب نمایید.
2- هرکدام از این تصاویر را تحلیل کرده و در یکی از مقوله های زیر جای دهید:
a. تصاویری که از آنها برای تشریح موضوع خاصی استفاده شده است.
b. تصاویری که از دانش آموز می خواهند با استفاده از موضوعات داده شده، فعالیت یا آزمایشی را انجام دهد.
c. تصاویری که برای تشریح شیوه جمع آوری وسایل یک ازمایش آورده شده است.
d. تصویری که در هیچ کدام از مقوله های فوق نگنجد.
از مقوله های چهارگانه فوق، مقولهa، غیرفعال و مقوله b فعال قلمداد می شود. مقوله های c و d نیز مقوله های خنثی هستند برای محاسبه ضریب درگیری، مقوله های فعال بر مقوله های غیر فعال بخش می شوند:
مقوله های فعال تقسیم بر غیرفعال= ضریب درگیری دانش آموز با تصویر

ج) ارزشیابی سوالات

برای ارزشیابی سوالات به ترتیب زیر عمل می شود:
1- ده سوال را به صورت تصادفی، از ده فصل کتاب انتخاب نمایید.
2- هریک از سوالات انتخابی را در یکی از مقوله های زیر جای دهید.
a. سوالی که پاسخ آن را به طور مستقیم می توان در کتاب یافت.
b. سوالی که پاسخ آن مربوط به نقل تعاریف است.
c. سوالی که برای پاسخ به آن، باید دانش آموز از آموخته های خود در درس جدید و نتیجه گیری در مورد مسایل جدید استفاده کند.
d. سوالی که در آن از دانش آموز خواسته شده مسئله خاصی را حل کند.
در طبقه بندی فوق، مقوله های a و b در زمره مقوله های غیرفعال و مقوله های c و d در زمره مقوله های فعال قلمداد می شوند. برای تعیین ضریب درگیری دانش آموز با سوالات نیز
لازم است مقوله های فعال بر مقوله های غیر فعال تقسیم گردند: مجموع مقوله های فعال تقسیم بر غیر فعال= ضریب درگیری دانش آموز با سوالات
در نهایت، بعد از اینکه ضریب و شاخص درگیری دانش آموز با محتوا (متن، تصاویر، پرسش ها) مشخص گردید، تفسیر نتایج فرا می رسد. ضریب درگیری دانش آموز با محتوا، عددی است که نشان دهنده میزان فعال بودن محتوا است. دامنه عدد به دست آمده ممکن است صفر الی بی نهایت باشد، اما به نظر ویلیام رومی، زمانی یک کتاب درسی فعال است که ضریب و شاخص درگیری آن، بین 4/0 تا 5/1 باشد: 4/0 <ضریب درگیری< 5/1
ضریب درگیری کمتر از 4/0 بیانگر این است که کتاب فقط به ارائه اطلاعات علمی می پردازد و از فراگیران می خواهد تا به دنبال حفظ کردن مطالب علمی ارائه شده باشند. چنین کتابی در زمره کتاب های غیرپژوهشی به محسوب می شود که در آن دانش آموز هیچ گونه نقش فعالی در امر یادگیری به عهده ندارد. به او و به ذهن او به عنوان یک سیستم بانکی نگریسته شده که همواره، در پی حفظ و نگهداری و بایگانی مطالب است.
ضریب درگیری بزرگتر از 5/1، بیانگر کتابی است که در مورد هر جمله، تصویر، یا سوال، از دانش آموز می خواهد تا به نوعی تجزیه و تحلیل انجام دهد و به فعالیت بپردازد. چنین کتاب هایی مفروضات و اطلاعات علمی کافی را در اختیار فراگیران قرار نمی دهند، بلکه از دانش آموزان می خواهند تا به گونه ای فعالیتی را انجام دهند. از نظر ویلیام رومی، این کتاب ها نیز به صورت غیرفعال ارائه شده اند؛ چرا که فعالیت زیادی می طلبد. در حالی که، به اطلاعات کافی و شرایط فراگیر توجه نمی شود. بنابراین، به عقیده ویلیام رومی کتابی مناسب و به صورت فعال ارائه شده است که شاخص درگیری دانش آموز با محتوای کتاب، بزرگتر از 4/0 و کوچکتر از 5/1 باشد. به عبارت دیگر، هر کتابی که به صورت فعال ارائه می شود، باید حداقل 30% و حداکثر 70% مطالب و موضوعات علمی را ارائه دهد. در غیر اینصورت، محتوای کتاب غیرفعال خواهد بود. در نتیجه، محتوای برنامه درسی می بایست به گونه ای طراحی و ارائه شود که دانش آموزان را نسبت به یادگیری برانگیزد و زمینه اکتشاف و پژوهش و عمل فعالانه آنان را فراهم سازد.
نتیجه گیری
برای تحلیل محتوا تعریف های مختلفی شده، اما روح همه این تعریف ها تقریباً یکی است.
تحلیل محتوا یک فن پژوهشی برای توصیف عینی، نظامدار و کمی ظاهر محتوای رسانه ارتباطی است. از یک سو، یک روش پژوهش منظم برای توصیف عینی و کمی محتوای کتاب ها و متون برنامه های آموزشی و درسی با مقایسه پیام ها و ساختار محتوا با اهداف تربیتی است. (2) تحلیل محتوا، مراحل مختلفی دارد که در این مقاله، بیان مسئله و مشخص کردن اهداف، تعیین فرضیه ها، تعیین محتوای مورد نظر و انتخاب نمونه، تدوین مقوله ها و فهرست موضوع ها، تعیین فراوانی مقوله ها، تجزیه و تحلیل نتایج و مشخص نمودن اعتبار و روایی بیان گردید. برای تحلیل محتوای کتاب های درسی و سنجش خوانایی، از روش های گوناگون استفاده می شود. فرایند به کارگیری فرمول های گانینگ؛ کلوز، فلش، کین کید، پاور و سامنر، به همراه مدل میزان دعوت به پژوهش ویلیام رومی، در سه قالب ارزشیابی متن، شکل ها و تصاویر، وسوالات معرفی گردید.

پی نوشت ها :

* عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم
fazlollahigh@ yahoo. com
**کارشناس آموزش و پرورش ناحیه دو استان قم. دریافت :89/3/26- پذیرش:89/7/8
1- سیف اله فضل الهی «ارزشیابی و تحلیل محتوای کتاب زبان انگلیسی سال سوم راهنمایی تحصیلی براساس مدل های تحلیل محتوا و بررسی دیدگاه دبیران مربوطه، پایان نامه کارشناسی ارشد علوم تربیتی، ص 64- 61.
2- رضا جعفری هرندی، و دیگران، «تحلیل محتوا روشی پرکار در مطالعات علوم اجتماعی، رفتاری وانسانی، با تأکید بر تحلیل محتوای کتاب های درسی»، روش شناسی علوم انسانی حوزه و دانشگاه، ش 55، ص 56.

منابع:
آسابرگر، آرتور، روش های تحلیل رسانه ها (پرویز اجلالی، مترجم). تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها، 1383.
باردن، لورنس، تحلیل محتوا (ملیحه آشنایی و محمد یمنی دوزی سرخابی، مترجمان) تهران، دانشگاه شهید بهشتی، 1375.
جعفری هرندی، رضا و دیگران، «تحلیل محتوا روشی پرکار در مطالعات علوم اجتماعی، رفتاری و انسانی، با تدکید بر تحلیل محتوای کتاب های درسی» روش شناسی علوم انسانی حوزه و دانشگاه، ش 55، 1387، ص 58-33.
دیانی، محمد حسین، سنجش خوانایی نوشته های فارسی؛ خوانا نویسی برای کودکان، نو سوادان و نوجوانان، مشهد، کتابخانه رایانه ای، 1379.
راجردی، ویمر؛دومینیک، جوزف آر، تحقیق در رسانه های جمعی، ترجمه کاووس سیدامامی، تهران، سروش و مرکز تحقیقات مطالعاتی و سنجش برنامه ای، 1384.
مرکز تحقیقات مطالعاتی و سنجش برنامه ای، 1384.
ساروخانی، باقر، روش های تحقیق در علوم اجتماعی، (ویراست 2) تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1386.
سورین، ونر و تانکارد، جیمز، نظریه های ارتباطات، ترجمه علیرضا دهقان، تهران، دانشگاه تهران. 1381و
دلاور، علی، مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی، تهران، مدرسه، 1380.
فاضلی، نعمت الله، «آموزش، تحقیق، ترویج (تحلیل محتوای نامه علوم اجتماعی)» نمایه پژوهش، 1376.ص 99-100.
فضل الهی، سیف اله، «ارزشیابی و تحلیل محتوای کتاب زبان انلگیسی سال سوم راهنمایی تحصیلی براساس مدل های تحلیل محتوی و بررسی دیدگاه دبیران مربوطه» پایان نامه کارشناسی ارشد علوم تربیتی، گرایش برنامه ریزی آموزشی، دانشکده تحصیلات تکمیلی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان، اصفهان، 1374.
کریپندورف، کلوس، تحلیل محتوا مبانی روش شناسی، ترجمه هوشنگ نایینی، تهران، نی، 1386.
گونتر، بری، روش های تحقیق رسانه ای، ترجمه مینو نیکو، تهران، اداره کل پژوهش های سیما، 1384.
گیل، دیوید و بریجت، ادمز، الفبای ارتباطات، ترجمه رامین کریمیان و همکاران، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها، 1384.
لورنس، باردن، تحلیل محتوا، ترجمه ملیحه آشتیانی و محمد یمینی دوزی سرخابی، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، 1374.
مایل هروی، نجیب، نقد و تصحیح متون؛ مراحل نسخه شناسی و شیوه های تصحیح نسخه های خطی فارسی، مشهد، آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش های اسلامی، 1369.
معروفی، یحیی و یوسف زاده، محمد رضا، تحلیل محتوا در علوم انسانی (راهنمای عملی تحلیل کتاب های درسی)، همدان، سپهر دانش، 1388.
هوستی، آل آر. تحلیل محتوا در علوم اجتماعی و انسانی؛ ترجمه نادرسالار زاده امیری، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی، 1373.
-Allen, Bryce; Reser, David. "Content Analysis in Library and Information science Researches". Library and Information Science Research. Vol. 12, No.3 (July- Sept, 1990): 251- 262.
Berelson, B (1954). Content analysis in harnd book of social psychology, vol 1. ed g. lindzey, pp; 428- 523
Klare, G, R. (1963). The Measurement of readability. Ames : Iwoa state university press.
منبع: نشریه پژوهش، شماره 3.

 
شنبه 23/9/1392 - 22:8
آموزش و تحقيقات
 روش شناسی تحلیل محتوا با تأکید بر تکنیک های خوانایی سنجی و تعیین ضریب درگیری متون (3)

نویسندگان: سیف الله فضل الهی*/ منصوره ملکی توانا**



 

تکنیک های تحلیل محتوا و سنجش خوانایی نوشته ها

واژه خوانا بودن، (1) به معنا روش تخمینی احتمال موفقیت خواننده در خواندن و درک یک متن یا نوشته است. (2) وسیله ارتباط جمعی که تلاش دارد به پرشمارترین مخاطب دست یابد، باید به نوشتار و اشکال دیگر متعهد باشد به گونه ای که درک آنها آسان باشد. سر مقاله روزنامه ممکن است مهم ترین اظهار نظر جهان باشد، اما اگر به گونه ای تدوین گردد که برای فهم آن تحصیلات دانشگاهی مورد نیاز باشد، تأثیری در ذهن 80 درصد مردم نخواهد داشت. همین مسئله در تبلیغ مجلات، گزارش های خبری، مقاله ها، پیام های صوتی و تصویری رادیو و تلویزیون نیز صادق است. بنابراین، شناخت عواملی که درک نوشته ای را دشوار یا ساده می کند و اندازه گیری دشواری درک نوشته ها، از مسائل مهمی است که بخشی از پژوهش های تحلیل محتوایی به آن پاسخ می دهد. (3) سنجش خوانایی در حوزه های مختلف، از جمله ارزشیابی کتاب های درسی، تحلیل ارتباطات جمعی و گروهی، روزنامه ها و خبرگزاری ها، داستان ها، اخبار رادیو وتلویزیون، آگهی های تجاری، گزارش های سالیانه شرکت ها، موافقت نامه ها، و اسناد بیمه نامه ها، سطح سواد و سطح درک و فهم فراگیر کاربرد دارد. (4)
اولین کوشش ها برای خوانا بودن متون را معلمان در گزینش نوشته ها برای کودکان و بزرگسالان انجام داده اند. لیولی (5) و پرسی (6) (1923)، از پیشگامان شناسایی خوانا بودن متون
به شمار می روند. شرمن (7)، (1921) و کیتسون (8)، (1888) اولین تحقیقات را در خصوص طول جمله، که غالباً در دستورهای بعدی خوانایی مورد استفاده قرار گرفت. انجام دادند. نشریات را از جهت تعداد هجاها در کلمه ها و طول جمله ها مقایسه کردند. بعدها، لورچ (9) (19359 و رودلف فلش (10) (1943) این فرایند را توسعه دادند و زمینه را برای توسعه و ایجاد تکنیک های سنجش خوانایی آماده کردند. (11) در ادامه، به بررسی چند مورد خواهیم پرداخت.

الف) شاخص تعیین سطح خوانایی فلش

این شاخص در سال 1948 به منظور تعیین سطح سادگی یا دشواری و ضریب سادگی مطالب درسی توسط رادلف اف فلش ارائه گردید این فرمول براساس دو عامل زبانی، یعنی طول متوسط جمله و تعداد هجاها طراحی شده است. فرایند و مراحل ارزیابی و تعیین سطح خوانایی یعنی درجه سادگی مطالب درسی، به ترتیب زیر می باشد:
1- انتخاب سه نمونه یک صد کلمه ای از بخش های ابتدایی، وسطی و انتهایی کتاب درسی به صورت تصادفی؛
2- تعیین طول کلمات از طریق شمارش تعداد سیلاب ها در کلمه های انتخاب شده؛
3- شمارش تعداد جملات موجود در یک صد کلمه اول، دوم و سوم؛
4- تعیین طول متوسط جملات از طریق تقسیم تعداد کلمات به تعداد جملات کامل هر متن یک صد کلمه ای؛
5- محاسبه میانگین طول کلمات و میانگین طول متوسط جملات سه متن یک صد کلمه ای؛
6- ضرب میانگین طول کلمات (تعداد هجاها) در عدد ثابت 846/0،
7- کسر کردن حاصل ضرب بند 6 از عدد ثابت 835/206؛
8- ضرب کردن متوسط طول جملات در عدد 015/1؛
9- کم کردن حاصل ضرب از باقی مانده محاسبات بند 7؛
10- عدد به دست آمده را در جدول شماره 1 قرارداده و درجه سادگی یا دشواری کتاب را تعیین می کنیم. (12)
البته، براساس جدول می توان تحلیل های مختلفی به صورت جداگانه برای هر متن از کتاب انجام داد. در زیر جدول شماره یک (دشواری/ سادگی فلش) را ملاحظه می کنید.
جدول شماره 1- دشواری/ سادگی نوشته های فلش، اقتباس از (13)

ب) شاخص تعیین خوانایی گانینگ فوگ
این شاخص توسط رابرت گانینگ فوگ (14) در سال 1951 و با هدف ارزیابی و تعیین سطح خوانایی مطالب کتاب های درسی براساس کلاس های آموزش رسمی طراحی شد. به عبارت دیگر، هدف اصلی این شاخص، ارزشیابی و تعیین سطح کلاسی مطالب کتاب ها است و به این سوال جواب می دهد که مطالب مناسب کدام کلاس از پایه های تحصیلی آموزش و پرورش رسمی است. (15) فرایند و نحوه تعیین سطح خوانایی نوشته ها در شاخص گانینگ به ترتیب زیر می باشد:
1-انتخاب یک نمونه یک صد کلمه ای از ابتدا، یک نمونه یک صد کلمه از وسط، و یک نمونه یک صد کلمه ای از اواخر نوشته به صورت تصادفی.
2- شمارش تعداد جملات هریک از نمونه ها مطابق سه شاخص (..،؟،!)؛
3- مشخص کردن متوسط طول جملات از طریق تقسیم تعداد کلمات به تعداد جملات کامل هر نمونه یک صد کلمه ای؛
4- شمارش تعدادکلمات سه هجایی و بیش از سه هجایی موجود (کلمات دشوار) در هر کدام از متون یک صد کلمه ای؛
5- جمع کردن تعداد کلمات دشوار با تعداد متوسط کلمات در جملات.
6- ضرب کردن حاصل جمع تعداد کلمات دشوار و متوسط کلمات در جملات با عدد ثابت 4/0،
7- انجام محاسبات بندهای 4،5، 6 برای دو نمونه یک صد کلمه ای دیگر؛
8- محاسبه میانگین نتایج هر سه نمونه از طریق جمع کردن و تقسیم به تعداد؛
عدد حاصل از عملیات فوق در بند هشتم، مشخص می کند که مطالب کتاب یا نوشته ازنظر سطح خوانایی، مناسب سطح کدام یک از کلاس ها آموزش رسمی است؟ درجات شاخص گانینگ معادل کلاس های رسمی است. بنابراین اعداد 2، 3، 4 و.. معادل کلاس های دوم، سوم، و چهارم و.. است.
باید توجه کرد در انتخاب کلمات و متون تمام شرایط ذکر شده در روش فرای در این شاخص نیز صادق است. برای مثال، در شمارش کلمات، از شمردن اسامی خاص باید خودداری شود و کلمات باید از متن انتخاب شود، نه سوالات و..

ج) شاخص خوانایی کلوز

این روش توسط ویلسون تایلر (16) در سال 1953 در دانشگاه ایلی نویز ارائه گردید. هدف اصلی آن به عنوان یک رویکرد کل نگر و یک روش گشتالتی ارزیابی متون کتاب های درسی از نظر آموزش مستقل، سطح فشار روانی و سطح آموزشی است. (17) به عبارت دیگر، با این روش می توان به سطح متون کتاب ها پی برد و مشخص نمود که آیا مطالب برای فراگیران، بدون کمک معلم قابل یادگیری است؟ یا نیاز به معلم و تدریس دارد؟ آیا متن کتاب برای فراگیران دشوار بوده و یادگیری آنها همراه با فشار و استرس روانی است؟ (18) مراحل کار ارزیابی و تحلیل محتوا دراین شاخص، تابع مراحل و فرایند زیر است:
1- انتخاب چندین متن از قسمت هایی که فراگیران هنوز آن را نخوانده اند وتدریس نشده است.
2- نوشتن اولین جمله هر متن به صورت کامل و اولیه.
3- خالی گذاشتن یک کلمه از هر پنج کلمه در متون انتخاب شده به صورت نقطه چین. تعداد جاهای خالی براساس میزان توانایی فراگیران می تواند از 20، 25، 50، 75، 100 در نوسان باشد.
4- توزیع متن های نقطه چین شده بین دانش آموزان کلاس مربوطه، برای نوشتن مناسب ترین مفهوم درجاهای خالی.
5- جمع آوری و تصحیح اوراق و دادن نمره به آنها و تبدیل به درصد.
6- نتیجه گیری از روی درصد نمرات با توجه به محور ذیل
براساس محور فوق، اگر میانگین پاسخ های صحیح بین 40-0 درصد باشد، می توان نتیجه گرفت که متن مورد نظر در سطح فشار روانی و ناامیدی است وفراگیران توان مطالعه و درک صحیح مطالب را ندارند. همچنین اگر میانگین پاسخ های صحیح بین 60-40 درصد باشد، متن مورد نظر در سطح آموزشی است و فراگیران قادر به درک مطالب با کمک معلم هستند، اگر میانگین پاسخ های صحیح بین 100-60 درصد باشد، متن مورد نظر در سطح مستقل است و فراگیران بدون کمک معلم و دیگران قادر به یادگیری آن هستند.

و) فرمول خوانایی پاور، سامنر، کرل

این روش توسط پاور، سامنر، کرل(19) با هدف تعیین سطح خوانایی کلاسی و سنی، صرفاً برای سنین ابتدایی طراحی شده و تابع مراحل زیر است:
1- انتخاب سه نمونه یک درصدی از بخش های ابتدا، وسط و انتهای کتاب درسی به صورت تصادفی.
2- شمارش تعداد جملات موجود در متون یک صد کلمه ای اول، دوم و سوم
3- تعیین طول متوسط جملات از طریق تقسیم تعداد کلمات به تعداد جملات هر متن.
4- شمارش تعداد سیلاب های موجود در صد کلمه ها و محاسبه میانگین آنها.
5- به دست آوردن سطح مطالب کلاسی بر اساس فرمول(20)
6- به دست آوردن سطح سن خوانایی از طریق فرمول مربوط (21)

ی) فرمول خوانایی فلش، کین کید (22)

این شاخص با هدف ارزیابی سطح کلاسی، و سطح خوانایی کتاب های درسی متعلق به سنجش دفاع دولتی آمریکا و یک آزمون استاندارد طراحی شده است. (23) برای اجرای این شاخص باید مراحل زیر طی شود:
1- انتخاب سه نمونه یک صد کلمه ای از بخش های ابتدایی، وسطی و انتهایی کتاب درسی به صورت تصادفی.
2- شمارش تعداد جملات موجود در متون یک صد کلمه ای اول، دوم و سوم
3- تعیین طول متوسط جملات از طریق تقسیم تعداد کلمات به تعداد جملات.
4- شمارش تعداد سیلاب های موجود در متون سه گانه.
5- تعیین میانگین تعداد سیلاب ها در هر کلمه.
تعیین سطح کلاس مطالب براساس فرمول مربوط (24)
7- تعیین سن خوانایی براساس فرمول مربوط. (25)

پی نوشت ها :

* عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم
fazlollahigh@ yahoo. com
**کارشناس آموزش و پرورش ناحیه دو استان قم. دریافت :89/3/26- پذیرش:89/7/8
1- Readability for mule
2- Klare, G.R The Measurement of readability Ames: Iwoa state university press, p. 34.
3-ibid ,p.1
4- ورنر سورین و جیمز تانکارد، نظریه های ارتباطات، ترجمه علیرضا دهقان، ص 208- 192.
5- Lively
6- pressey
7- Sherman
8- Kitson
9- Lorge
10- Flesch
11- ورنر سورین و جیمز تانکارد، نظریه های ارتباطات، ترجمه علیرضا دهقان، ص 184.
12- محمد حسین دیانی، سنجش خوانایی نوشته های فارسی؛ خوانا نویسی برای کودکان، نوسوادان و نوجوانان، ص 11- 12.
13- همان، ص 13.
14- Robert gunning for
15- همان، ص 58
16 – Wilson taylor
17- یحیی معروفی و محمد رضا یوسف زاده، تحلیل محتوا در علوم انسانی (راهنمای عملی تحلیل کتاب های درسی)، ص 144.
18- سیف اله فضل الهی، «ارزشیابی و تحلیل محتوای کتاب زبان انگلسی سال سوم راهنمایی تحصیلی براساس مدل های تحلیل محتوا و بررسی دیدگاه دبیران مربوطه»، پایان نامه کارشناسی ارشد علوم تربیتی، ص 60.
19- powers- sumner kearl
20-2/2026- (0455/0* میانگین هجاها)+(0778/0 * میانگین طول جملات)= سطح کلاسی
21-2/7971- (0455/0 * میانگین هجاها)+ (0778/08 میانگین طول جملات)= سطح سنی (معروفی و همکاران، 1388، ص 142).
22- Flesh Kincaid formul
23- یحیی مصروفی و محمد رضا یوسف زاده، تحلیل محتوا در علوم انسانی (راهنمای عملی تحلیلی کتاب های درسی)ص 142.
24- 7971/16- (8/11 * میانگین تعداد هجاها در هر کلمه)+ (39/0* میانگین طول جملات) = سطح کلاسی
25- 59/10- (8/11* میانگین تعداد هجاها در هر کلمه) +39/0 *میانگین طول جملات)= سطح سنی

منبع: نشریه پژوهش، شماره 3.

 

 

شنبه 23/9/1392 - 22:8
آموزش و تحقيقات
روش شناسی و جایگاه آن در سیاست گذاری دولتی (3)

نویسنده: قادرعلی واثق غزنوی*



 

روش شناسی ها و ماهیت انسان

مکاتب مختلف، نگاه های متفاوتی به انسان دارند و براساس آن، روش های خاصی را برای مطالعه ارائه می کنند. اگر انسان را موجودی بدانیم که مدام به دنبال منافع و لذایذ دنیوی است و براساس علل خارجی رفتار می کند و شناخت او براساس مشاهده رفتار او در عالم خارج امکان پذیر است، باید در مطالعات علوم انسانی روش شناسی اثبات گرایی را انتخاب کنیم. دورکیم با صراحت به این اصل اعتراف کرده و می گوید: «پدیده های اجتماعی به مثابه اشیاء مورد مطالعه قرار می گیرند؛ چون آنها واقعاً اشیاء می باشند» (1).
همچنین می گوید: «رفتارهای اجتماعی انسان ها تحت تأثیر نیروهای اجتماعی خارج از اشخاص تعیین می شود» (2) بر این اساس، تأثیر پذیری انسان از عوامل خارجی است که اثبات گراها انسان را موجودی مجبور دانسته، و معتقدند می توان رفتار مردم را تحت قوانین خاصی که در طبیعت وجود دارد- ولی باید کشف شوند- توضیح داد و آن را پیش بینی کرد. به عبارت دیگر، از نظر اثبات گرها انسان افراد منفعت طلب و عقلانی است که نیروهای بیرونی به آنها شکل می دهند. (3) بنابراین، با این نگاه به انسان، راهی جز انتخاب روش شناسی اثبات گرایی برای مطالعه علوم انسانی و اجتماعی ندارد.
اما اگر انسان را موجودی بدانیم که دارای آزادی؛ تجربه با معنا و آگاهی است که این آگاهی در مقایسه با عوامل اجتماعی تأثیر بیشتری بر کنش اجتماعی می گذارد، چاره ای جز انتخاب روش شناسی تفسیری نداریم. همچنین اگر انسان را به جای اینکه موجودی منفعل بدانیم که تحت قوانین خاص از قبل تعیین شده عمل می کند، یک موجود فعال و خلاق در نظر بگیریم، در این صورت روش شناسی دیگری به نام روش شناسی تفسیری می طلبد که کاملاً متفاوت از روش شناسی اثبات گرایی است؛ از این روی، تفسیر گرایان معتقدند در جوامع انسانی، سیستم انعطاف پذیری از معنا توسط مردم خلق می شود. به عبارت دیگر، از نظر تفسیر گرایان، موجودات اجتماعی هستند که معنا را ایجاد کرده و پیوسته فهمی از دنیای خود دارند. (4) براساس این سیستم ها، انسان ها زندگی اجتماعی خود را قابل فهم می کنند. (5) همانگونه که ملاحظه می شود، براساس این نوع نگاه به انسان که جهان اجتماعی را یک امر ذهنی، نه یک امر خارجی می داند، رفتار اجتماعی انسان براساس سیستم معانی موجود الگوبندی و تنظیم می شود؛ نه براساس قوانین از قبل تعیین شده که باید کشف شوند. این برداشت از انسان مقتضی روش شناسی خاصی بنام روش شناسی تفسیری است.
رویکرد سوم به انسان، روش شناسی انتقادی هر دو رویکرد پیشین را نقد می کند و هیچ کدام از این دو روش را در تجزیه و تحلیل رفتار انسانی و شکل گیری جهان اجتماعی کاملاً موثر نمی داند. به عبارت دیگر، طرفداران روش شناسی انتقادی در نگاه به انسان، هم به ذهنیات افراد در خلق معنا و آگاهی، و هم به شرایط و عوامل خارجی اجتماعی در شناخت رفتارهای انسانی و شکل گیری جهان اجتماعی توجه دارند؛ یعنی آنها هریک از معناهای ذهنی و عوامل خارجی را به تنهایی در شکل گیری واقعیت خارجی کافی نمی دانند؛ بلکه آنها را به صورت ترکیبی در رفتار انسان و شکل گیری واقعیت اجتماعی موثر می دانند. این نگاه به انسان روش شناسی خاصی بنام روش شناسی انتقادی می طلبد. همان گونه که ذکر شد، این رویکرد حضور هریک از آن دو رویکرد را لازم می داند؛ ولی آنها را به تنهایی در شناخت واقعیت کافی نمی داند؛ بنابراین نگرش انتقادی، «دیدگاه اثباتی که اراده انسان را نادیده می گیرد و آن را مفهوم و محصول شرایط می داند» (6) نقد می کند و معتقد است «نظریه اثباتی منجر به شیئ شدن انسان می شود که نتیجه آن بیگانگی انسان از  خویشتن و نیروی خلاقه اوست». از نظر مکتب انتقادی، انسان با توانایی های نهان و قدرت خلاقیت برتر در ایجاد تغییرها و قدرت انطباق با شرایط، نه مجبور است و نه مختار؛ بلکه بین جبر و اختیار قرار دارد؛ از این روی، برخی از اندیشمندان مکتب انتقادی گفته اند: «انسان با کسب معرفت از قوانین واقعی جهان باعث توانمندی در تغییر وضع موجود، جهت رسیدن به وضع مطلوب می گردد» (7) یا می گوید: «انسان اگرچه در محدودیت زمینه های فرهنگی و شرایط مادی و تاریخی به سر می برد، ولی رهایی از این محدودیت ها از سوی او امکان پذیر است» (8). به اعتقاد مکتب انتقادی، محدودیت های ناشی از زیر ساخت های اجتماعی بر رفتار انسان تأثیر می گذارد که انسان می تواند با درک ورود به تضاد، قوانین موجود جامعه را تغییر دهد.

روش شناسی و ماهیت علم

یکی از اصولی که بر انتخاب روش شناسی تأثیر می گذارد، ماهیت علم است. میان اندیشمندان درباره ماهیت علم و معرفت علمی اختلاف نظر وجود دارد و هر دیدگاه روش شناسی خاص خود را می طلبد. برخی مانند اثبات گرها بر این باورند معرفت علمی به معرفتی گفته می شود که با روش های علوم طبیعی، یعنی روش های علمی مبتنی بر مشاهده و قوانین جهان شمول به دست آمده باشد. از نظر آنان، گزاره ای علم است که آزمون پذیر باشد و گزاره ای که نتوان آن را آزمود، علمی نیست. (9) دلیل تلقی این معنا از علم، غلبه فلسفه حس گرایی است که راه شناخت را فقط حس دانسته، و معارفی را که از راهی غیر از حس به دست آمده باشد، خیالات و اسطوره هایی می داند که حتی برخی معنایی نیز برایش قائل نمی شوند و آنها را به مثابه مهملات تلقی می کنند. (10) بنابراین، وقتی این فلسفه اصل قرار بگیرد، شناخت علمی، شناخت حسی و آزمون پذیر خواهد بود. این تعریف تا نیمه دوم قرن بیستم در حدود صد سال استقرار داشت.(11) همان گونه که ملاحظه می شود، معرفت علمی با این ویژگی ها، جز با روش شناسی اثبات گرایی امکان پذیر نمی باشد. اثبات گرها بر این باورند که دانش تجربی قابلیت روشن کردن همه چیز را دارد و می کوشند مکاتب و فلسفه های علمی ایجاد کنند و در نهایت، همه هست ها را مادی، و هرچیز غیر مادی را «نیست» می انگارند. (12)
برخی دیگر بر این باورند علمی که با روش علوم طبیعی، یعنی مشاهده به دست آمده  باشد، نمی تواند بنیان زندگی اجتماعی را تبیین کند؛ بلکه علمی می تواند زندگی اجتماعی را توضیح دهد که از طریق زندگی روزانه مردم عادی که براساس شعور عامیانه هدایت می شود، به دست آمده باشد. به عبارت دیگر، اینان معتقدند در شعور عامیانه، سیستم معانی وجود دارد که کنش متقابل اجتماعی مردم را هدایت می کند و می تواند مبنای شاخت از جامعه و زندگی اجتماعی قرار گیرد. براساس این بیان، ماهیت علم را شعور و فهم و اگاهی عامه مرد تشکیل می دهد و چنین علمی می تواند بنیان زندگی اجتماعی را توضیح دهد. معرفت علمی به این معنا، روش شناسی خاص خود را - روش شناسی تفسیری- می طلبد که روش شناسی اثبات گرایی نمی تواند چنین تبیینی از زندگی اجتماعی داشته باشد، از این روی، برخی به استقرار معنایی بودن روش تفیسری و عمومیت بخشدن به استقرار، یعنی تئوری بنیادی، تصریح می کنند: « روش شناسی تفسیری یک رویکرد استقرایی است که به دنبال کشف بیان سمبلیک یا توصیف موارد خاص می باشد. تعمیم موارد خاص را که محقق مشاهده می نماید، تئوری بنیادین می نامند. تئوری بنیادی ریشه در موارد خاص زندگی اجتماعی دارد». (13)
برخی دیگر، دو دیدگاه پیشین درباره ماهیت علم را نقد کرده و معتقدند هیچ کدام از آن دو نمی توانند معرفت علمی را تشکیل دهد؛ زیرا «شعور عامیانه» که برخی مدعی بود، نوعی آگاهی کاذب به انسان می دهد که موجب می شود مردم در پیروی از آن بر ضد منافع واقعی خود که در واقعیت عینی تعریف شده است، عمل کنند؛ زیرا شعور عامیانه بر ظاهر واقعیت که مصنوعی و فریب دهنده است تکیه می کند؛ در حالی که واقعیت در پشت این وضعیت پنهان شده است. (14) به عبارت دیگر، شعور عامیانه و عقاید ذهنی، سرشار از فریب و افسانه می باشد، ولی چون رفتار انسان ها را تعیین می کنند، محققان به مطالعه آنها می پردازند. همچنین روش شناسی انتقادی، روش شناسی اثبات گرایی را نقد می کند و معتقد است مشاهده مطلق که اثبات گرها می گفتند، نمی تواند معرفت علمی را کشف کند؛ زیرا در این دیدگاه، موضوع مشاهده که از طریق آن معرفت علمی شکل می گیرد، به طور دقیق معرفی نشده است. نتیجه اینکه تبیین دو مکتب پیشین از دیدگاه مکتب انتقادی مورد قبول نیست. از نظر این مکتب، معرفت علمی به معرفتی گفته می شودکه بتواند با استفاده از تئوری، از سطوح ظاهر به عمق توجه کند. (15)

تأثیر روش شناسی ها بر سیاست گذاری دولتی

همانگونه که بیان شد، سه نوع روش شناسی در عرصه علوم اجتماعی و انسانی مطرح است که هرکدام از آنها بر اصول و پیش فرض هایی مبتنی می باشد. اکنون پرسش اساسی این است که روش شناسی ها چه تأثیری بر سیاستگذاری در عرصه کلان جامعه، یعنی دولت دارد. آیا می توان گفت سیاست گذاران اصولاً در سیاست گذاری شان نیازی به روش شناسی ندارند؟ یا به روش شناسی نیاز دارند، ولی این روش شناسی ها تأثیری بر سیاست گذاری ها ندارد یعنی از هریکی از این روش شناسی های سه گانه فوق استفاده شود، نتیجه آن در سیاست گذاری یکی خواهد بود؟ یا اصولاً این گونه است که روش شناسی های متفاوت در عرصه سیاست گذاری ها، نتایج متفاوت خواهند داشت؟ اینک تأثیر گذاری هریک از نواع سه گانه روش شناسی بر سیاست گذاری دولتی بررسی می شود. ذکر این نکته ضروری است با توجه به تحقیقاتی که نگارنده و برخی از محققان دیگر داشته اند؛ درباره خود « روش شناسی» در جامعه علمی ایران تحقیقات لازم انجام شده است؛ (16) تا چه رسد به اینکه تأثیر گذاری آن بر سیاست گذاری دولتی بررسی شده باشد. نگارنده تاکنون نوشته مستقلی را دراین باره مشاهده نکرده است. شاید بتوان گفت این اولین نوشتاری است که به بررسی این موضوع مهم پرداخته است. نگارنده ضرورت این تحقیق را از اینجا احساس کرد که جامعه علمی ما به برخی از روش شناسی ها- نه به همه آنها- آشنایی دارد؛ بنابراین، اگر محقق یا دانشجویی از روش مورد نظر آنان تخطی، و از روش دیگری استفاده کند- که آن هم اگر چه کارایی و کاربردش در علوم انسانی دقیق تر و بیشتر از این روش نباشد، قطعاً کم تر نخواهد بود – تحقیقش را غیر علمی می دانند. برای تأیید این گفته، سخن یکی از استادان خود در کلاس درس در مقطع دکتری- جناب آقای دکتر مهدی الوانی که از پیش کسوتان و چهره های ماندگار علم مدیریت در ایران به شمار می آید- را نقل می کنم. ایشان می فرمود: من در زمینه یکی از موضوع های مدیریت نوشته بودم و برای آن بسیار زحمت کشیده بودم. پس از اتمام این مقاله، آن را برای چاپ به دانشگاه تهران فرستادم. پس از مدتی، مقاله را به من ارجاع، و نوشته بودند این مقاله شرایط یک مقاله علمی را ندارد؛ زیرا در این مقاله از «نمودار»، «جدول» و «آمار و ارقام» استفاده نکرده اید. به عبارت دیگر، اطلاعات موجود در مقاله شما به صورت کیفی، نه کمی، بیان شده است؛ لذا علمیت
لازم را ندارد و شما لزوماً آن را به صورت کمی با استفاده از نمودار، جدول، آمار و ارقام بررسی کنید. این مسئله موجب شد نگارنده در پی پاسخ به این پرسش باشد چرا اطلاعاتی که به صورت کمی بیان می شود، علمی به شمار می آیند، ولی اطلاعاتی که به صورت کیفی بیان می شود، این گونه نیستند. نگارنده پس از مطالعات و بررسی های فراوان به این نتیجه رسید که این امر به روش شناسی مربوط می شود؛ یعنی چون جامعه علمی ما از برخی روش شناسی ها آشنایی دارند و از برخی دیگر بی اطلاع یا کم اطلاع هستند، اگر نوشته مورد نظر از آن روش مد نظرشان استفاده نکرده باشد، آن را غیرعلمی می دانند. این امر موجب شد نگارنده به دنبال بررسی انواع روش شناسی و تأثیر آن بر سیاست گذاری دولتی برآید.

پی نوشت ها :

*دانش آموخته جامعه المصطفی العالمیه و دانشجوی دکتری مدیریت. دریافت: 89/5/19- پذیرش 89/8/12
vasegh2003@ YAHOO. COM
1- محمد تقی ایمان، پیشین، ص 58.
2- همان.
3- محمد تقی ایمان، «نگاهی به اصول روش شناسی ها در تحقیقات علمی» پیشین، ص 10.
4- همان.
5- همان، ص 59.
6- همان
7- همان.
8- همان، ص 60
9- روزنامه ایران، 890310
10- همان
11- همان.
12- همان.
13- محمد تقی ایمان، «نگاهی به اصول روش شناسی ها در تحقیقات علمی» پیشین، ص 60.
14- همان، ص 61.
15- همان.
16- همان، ص52.

منبع: نشریه پژوهش، شماره 3.

 
شنبه 23/9/1392 - 22:6
آموزش و تحقيقات
روش شناسی و جایگاه آن در سیاست گذاری دولتی (4)

نویسنده: قادرعلی واثق غزنوی*



 

روش شناسی اثبات گرایی و سیاست گذاری دولتی

روش شناسی اثبات گرایی با توجه به نوع نگاهی که به جهان اجتماعی، انسان و علم دارد، بر این باور است که روش های موجود در علوم طبیعی، در علوم انسانی نیز کاربرد دارد؛ یعنی همان گونه که بر علوم طبیعی قوانین خاصی حاکم است و محقق وظیفه دارد این قوانین را- که یک نوع رابطه علی میان آنان وجود دارد- به صورت کمی کشف و بیان کند، از نظر روش شناسی اثبات گرایی، در علوم انسانی، از جمله سیاست گذاری در سطح دولت نیز این گونه است؛ یعنی قوانین خاصی بر رفتار جامعه حاکم است و محققان علوم انسانی وظیفه دارند این قوانین را با روش هایی مانند پیمایش اجتماعی، مصاحبه ساخت بندی شده، تحلیل محتوای کمی، مشاهده مشارکتی ساخت بندی شده، تکنیک های گروه کوچک، جامعه سنجی، تجربیات آزمایشگاهی، مقیاس های رتبه ای فاصله اجتماعی، تکنیک های تحلیل اطلاعات از قبیل مدل علمی، تحلیل، واریانس، (1) کشف کنند و آن را به کار گیرند.
براساس رویکرد روش شناسی اثبات گرایی به علوم انسانی، کاربرد و تأثیر گذاری آن بر سیاست گذاری دولتی بدیهی خواهد بود. بر مبنای این روش شناسی، کار سیاست گذاران خلق و ایجاد سیاست برای اداره جامعه نیست؛ بلکه وظیفه آنان است که از روش ها و ابزارهای مزبور، با کشف قوانین و تبدیل آن به یک نظریه، برای مشروعیت بخشیدن به آن به منظور اداره جامعه اقدام کنند. بنابراین، براساس روش شناسی اثبات گرایی، وظیفه سیاست گذاران یک کشور این نیست که قوانینی برای اداره جامعه وضع کنند؛ بلکه وظیفه
آنان این است که با استفاده از حواس ظاهری و ابزارهای مشاهده و تجربه ابتدا این قوانین، را کشف، سپس با مشروع و قانونی کردن، آن را در سطح جامعه اجرا کنند. به این ترتیب، تأثیرگذاری روش شناسی اثبات گرایی بر سیاست های دولتی را می توان در چند مرحله به صورت ذیل مورد بررسی کرد:

مرحله اول: تشخیص و تبیین مشکل عمومی و نقش روش شناسی اثبات گرایی در آن

پیش از اینکه تأثیر روش شناسی اثبات گرایی بر این مرحله را بررسی کنیم، لازم است دریابیم مشکل عمومی چیست و چگونه می توان آن را شناخت؟

مشکل عمومی چیست؟

برخی مشکل عمومی را یک نیاز، کمبود، محدودیت، یا یک نارضایتی محسوس در جامعه می دانند که قابل تشخیص و احساس است و می توان راه حلی برای آن یافت. برخی دیگر آن را موانعی می دانند که بر سر راه رسیدن به اهداف قرار می گیرد. گروه سوم آن را اختلافی می دانند بین آنچه که باید اتفاق می افتاد و آنچه اتفاق افتاده است؛ به گونه ای که نیاز به اصلاح احساس می شود. به هرحال، مشکل را به هر معنا که در نظر بگیریم، ماهیت آن را این واقعیت تشکیل می دهد که به منزله یک واقعیت در خارج و در عالم بیرون از ذهن وجود دارد که سیاست گذار باید بدان توجه کند.

شیوه های آشنایی سیاست گذار با مشکل عمومی

عوامل بسیاری وجود دارند که سیاست گذار می تواند از طریق آنها با مشکل آشنا شود؛ برای مثال، سیاست گذار می تواند از طریق مطالعات، تحقیقات و بررسی ها، گزارش ها و رخدادها، سخنرانی ها و اجتماعات به وجود مشکلات پی ببرد. یکی از صاحب نظران معتقد است سیاست گذار باید از طریق پرسشنامه و مصاحبه ساخت بندی شده از افراد سازمان ها و گروه هایی که به نحوی تحت تأثیر مشکل قرار دارند مشکل اصلی را تشخیص دهد. این در واقع همان چیزی است که روش شناسی اثبات گرا آن را می پذیرد؛ یعنی براساس روش شناسی اثبات گرایی، تنها راه به دست آوردن یک مشکل، تجربه و مشاهده است. به این ترتیب، می توان گفت روش شناسی اثبات گر نقش بنیادین بر سیاست گذاری دولتی در بعد شناسایی مشکل اجتماعی دارد.

مرحله دوم، شکل گیری، تهیه و تدوین سیاست ها و نقش شناسی اثبات گرایی در آن

در این مرحله سیاست گذاران با توجه به اهداف و رسالت دولت و همچنین با توجه به شرایط و اوضاع سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، به جست و جوی راه حلی برای این مشکل و پیش بینی نتایج حاصل از این راه حل می پردازند که حاصل این تلاش ها به تهیه و تدوین سیاستی می انجامد که در نهایت به صورت قانون و اصولی مدون برای اجرا اولیه می شود.
باید توجه داشت که روش شناسی اثبات گرایی بر ارائه راه حل و پیش بینی پیامدهای آن نیز تأثیر بسزایی دارد؛ زیرا یافتن راه حل ها و پیش بینی آثار و پیامدهای آن، جز از طریق مشاهده و تجربه و آزمایش امکان پذیر نیست و این همان چیزی است که روش شناسی اثبات گرا به آن اعتراف دارد. یعنی از نظر اثبات گراها راه حل هایی را قابل اطمینان و پیش بینش های آنها را تأثیر گذار می داند که از طریق مشاهده و تجربه حاصل شده باشد.

مرحله سوم: مشروعیت سیاست ها و نقش روش شناسی اثبات گرایی در آن

در این مرحله راه حلی که توسط سیاست گذاران کشف و ارئه شده است- و به نظر می رسد نتایج مثبت و قابل قبولی دارد- باید در مراکز مسئول، مشروعیت یابد و به تصویب برسند. دلیل قانونی شدن این راه حل این است که تا پیشنهادها توسط مراکز مسئول تأیید نشوند، مردم آن را اجرا نمی کنند. براساس روش شناسی اثبات گرا، در صورتی که راه حل یا پیشنهادی عنوان معرفت علمی پیدا می کند که در عالم واقع وجود داشته باشند و سیاست گذاران آن را کشف، و مرکز دارای صلاحیت آن را قانونی کنند.

مرحله چهارم: اجرای سیاست ها و نقش روش شناسی اثبات گرایی در آن

منظور از اجرای سیاست ها، تعامل بین هدف گذاری و اقداماتی است که در جهت دستیابی به آنها طرح ریزی شده است. به عبارت دیگر، اجرای سیاست عبارت است از یک فرایند تعامل بین آنچه شخص خواهان آن است و روش هایی که دستیابی به آن را میسر می سازد. در فرایند اجرای خط مشی گذاری، باید به سه دسته از اقدامات و فعالیت ها به صورت جدی توجه کرد:
1- تفسیر: منظور از تفیسر این است که سیاست ها به جهت گیری های قابل قبول تبیین
شود؛ یعنی اگر سیاست های مصوب شده کلی و مجمل باشند، برای اجرای آنها سیاست گذاران براساس اختیارات قانونی که دارند باید آنها تفسیر کنند تا اجرا شوند.
2- سازماندهی: منظور از سازمان دهی این است که واحدها سازمانی خاص برای اجرای این سیاست ها در نظر گرفته شود. به عبارت دیگر، سازمان ها به عنوان ابزارهای اصلی اجرای سیاست ها باید به درستی سازماندهی شوند تا با بهره گیری از ساختارهای مناسب و کار، به تحقق اهداف سیاست ها مبادرت ورزند.
3- ارائه خدمات: منظور از ارائه خدمات این است که باید شرایط عادی خدمات مانند پرداخت حقوق و دیگر ابزار و اهداف سیاست ها، تعیین شود.
لازم به یادآوری است که اگر تعیین مشکل، تدوین سیاست ها و قانونی شدن آن براساس روش شناسی اثبات گرایی انجام شده باشد، مرحله اجرای این سیاست ها به طور طبیعی به دنبال آن انجام خواهد شد. از آنجا که موضوع این نوشتار حاضر، تأثیر روش شناسی بر سیاست گذاری است، نه اجرا و ارزیابی آن؛ به مراحل اجرا و ارزیابی فقط اشاره ای خواهد شد.

مرحله پنجم: ارزیابی سیاست ها و نقش روش شناسی اثبات گرایی در آن

ارزیابی سیاست های دولتی عبارت است از مقایسه اهداف پیش بینی شده برای سیاست ها و نتایج حاصل از آن که به وسیله مراجع دولتی یا غیر دولتی انجام می شود. هدف اصلی ارزیابی، قضاوت در مورد سیاست ها یا برنامه هایی است که برای پاسخ گویی به مشکلات عمومی طراحی و تدوین شده اند تا اینکه مشخص شود آیا سیاست ها و برنامه های مبتنی بر آنها توانسته است به تمامی مقاصد که توسط سیاست گذاران تعیین شده اند، برسند؟ اگر نتیجه منفی است، علل و عوامل موفقیت سیاست ها در اجرا بررسی شوند و برای نیل به اهداف مورد نظر، اصلاحات لازم انجام شود.
همان گونه که گفته شد، پس از اجرا، ارزیابی انجام می شود؛ اگر مشخص شد که برنامه ها براساس اهداف مورد نظر انجام شده است، اجرا ادامه پیدا می کند؛ اما اگر در طی ارزیابی مشخص شد که امور براساس اهداف قبلی تحقق پیدا نکرده است، دراین صورت با توجه به ارزیابی انجام شده، در هر مرحله از مراحل شناسایی مشکل، تهیه و سیاست ها، قانونی کردن سیاست ها و اجرای آن، عیب و نقصی وجود داشته باشد، آن را اصلاح می کنند و سپس برنامه را ادامه می دهند.
خلاصه این که در سیاست گذاری عقلایی که یکی از انواع سیاست گذاری ها در سطح دولت است، از روش شناسی اثبات گرایی استفاده شده است؛ یعنی براساس این رویکرد از سیاست گذاری، ابتدا باید مشکل و مسئله اجتماعی به مثابه یک واقعیت خارجی تشخیص داده شود و سپس با استفاده از ابزارهای لازم، با انتخاب بهترین راه حل آن را برطرف ساخت. این همان معنا و کاربرد روش شناسی اثبات گرایی در سطح دولت است. آنچه در این روش شناسی در سطح دولت قابل توجه می باشد، این است که براساس روش شناسی اثبات گرایی، دولت و سازمان های دولتی، به مثابه یک امر خارجی و ملموس قابل قبول می باشند. سیاست گذاران می کوشند قوانین عینی را که در خارج وجود دارند، برای حل معضلات اجتماعی، سازمانی و دولتی کشف و اعمال کنند.

سیاست گذاری دولتی و نقش روش شناسی تفسیری در آن

خاستگاه روش شناسی تفسیری «سنت ایدئالیست آلمانی» است. چنانچه روش شناسی اثبات گرایی از «سنت اثبات گرایی جامعه شناختی» نشأت می گیرد. (2) بسیاری از اندیشمندان از جمله کانت بر این باورند که اثبات گرایی از تفسیر گرایی ناشی می شود. از این روی، کانت می گوید: «پیش از فهم یا شناخت داده های حسی حاصل از تجربه تجربی، باید یک معرفت علت و معلولی وجود داشته باشد؟» (3) زیرا انسان تا یک مفهوم از علت و معلوم در ذهن نداشته باشد، نمی تواند به دنبال تجربه آن برآید. کانت معتقد بود: «باید درون آگاهی انسان اصول سازمان دهنده ذاتی و فطری وجود داشته باشد که از طریق آن کلیه داده های حسی ساختاردهی و مرتب شده و در نتیجه درک شوند» (4). از نظر کانت «اگرچه جهانی که انسان در آن زندگی می کند احتمالاً حاصل رابطه پیچیده بین معرفت علت و معلول و واقعیت تجربی است، اما نقطه آغازین برای شناخت این جهان در حوزه «ذهن» و «شهود» قرار دارد» (5) بنابراین، براساس دیدگاه این دانشمند، عالم ذهن نسبت به عالم خارج تقدم دارد؛ زیرا افراد براساس ذهنیات خود عمل می کنند، نه براساس واقعیت های خارجی. به عبارت دیگر، روش شناسی تفسیری که واقعیت را یک امر ذهنی- نه خارجی- می داند، در مقایسه روش شناسی اثبات گرایی که واقعیت را یک امر خارجی می داند، تقدم زمانی دارد.
همان گونه که گفته شد، براساس روش شناسی تفسیری، جهان اجتماعی چیزی بیش از  ساخته ذهنی تک تک انسان ها نیست. براساس روش شناسی تفسیری، تنها از طریق ایجاد و به کارگیری زبان مشترک و تعاملات زندگی روزانه ممکن است یک جهان اجتماعی را با معنای مشترک میان ذهنی شکل و تداوم بخشید. بنابراین، براساس روش شناسی تفسیری، جهان اجتماعی، واقعیتی مستقل از ذهن ندارد. به عبارت دیگر، جهان اجتماعی ماهیت اصولاً غیر ملموس، و در فرایند مستمری از تثبیت مجدد یا تغییر قرار داد. (6) اکنون که از نظر اندیشمندان اثبات شد که جهان اجتماعی یک امر ذهنی است، حتی اثبات واقعیات خارجی نیز بر اثبات امر علیت در ذهن مبتنی است. تأثیر روش شناسی تفسیری بر سیاست گذاری دولتی بررسی می شود.
براساس روش شناسی تفسیری، جامعه و دولت یک امر مملموس و واقعی تلقی نمی شود. همچنین براساس روش شناسی تفسیری، این گونه نیست که قوانین و مقررات در متن واقع و جامعه وجود داشته باشد و وظیفه سیاست گذاران این باشد که این قوانین را ابتدا کشف و سپس اجرا و ارزیابی کنند؛ بلکه براساس این روش شناسی، ابتدا باید ذهنیات افراد جامعه، به ویژه ذهنیات صاحبان قدرت، و نخبگان و کنش و واکنشی که آنان نسبت به یکدیگر و همچنین نسبت به وقایع و پدیده های خارجی را از خود نشان می دهند، مطالعه کرد. سپس سیاست گذاران بر اساس این کنش های معنادار سیاست گذاری کنند، نه اینکه آنها سیاست ها و قوانین و مقررات را همان گونه که اثبات گراها می گویند کشف کنند. بنابراین، سیاست گذاری براساس روش شناسی تفسیری کاملاً متفاوت از سیاست گذاری بر اساس روش شناسی اثبات گرایی خواهد بود. گفتنی است اگر در کشورهای مختلف سیاست گذاری با عنوان «فرایند سیاسی سیاست گذاری» مطرح است، ناشی از این نوع روش شناسی می باشد. (7)
با توجه به معنای روش شناسی تفسیری و پیش فرض های آن که واقعیت اجتماعی را یک امر ذهنی، و انسان را یک موجود مختار می داند، این پرسش اساسی مطرح است که این نوع روش شناسی چه تأثیری بر سیاست گذاری دارد؟ آیا می توان براساس این نوع روش شناسی یک روش خاص از سیاست گذاری را پیشنهاد کرد که متمایز از سیاست گذاری مبتنی بر روش شناسی اثبات گرایی باشد؟ همان گونه که ذکر شد، براساس روش شناسی تفسیری و مبانی فلسفی آن که حقیقت اجتماعی را یک امر ذهنی می داند یا به عبارت  دیگر، واقعیت اجتماعی را «محصول تعامل انسان ها می داند» (8) نه یک امر واقعیت ملموس و خارجی که توسط محققان باید کشف شوند، سیاست گذاری باید از طریق تعاملات افراد جامعه انجام شود؛ یعنی آنچه فعالان جامعه با توجه به کنش و واکنش های شان درباره آن به توافق می رسند، به عنوان سیاست جامعه انتخاب، تصویب و اجرا می شود. به عبارت دیگر، براساس این روش شناسی دیگر از میان راه حل های ارائه شده، بهترین راه حل برای حل مسائل و مشکلات، انتخاب نشده و مشروعیت و قانونیت پیدا نمی کند؛ بلکه آنچه قدرت های سیاسی، با توجه به داد و ستدی که دارند یا ائتلاف هایی که تشکیل می دهند، به توافق می رسند، به منزله یک سیاست انتخاب می شود؛ اگرچه این سیاست بهترین راه حل برای رفع مسائل و مشکل جامعه محسوب نشود، از آنجا که نوع سیاست ها مورد قبول تمامی جناح ها و دست اندرکاران مسائل سیاسی می باشند، با سهولت بیشتری قابل اجرا می باشد. (9) به عبارت ساده تر، براساس روش شناسی تفسیری، یک سیاست خوب آن است که بازیگران صحنه سیاست و صاحبان قدرت در مورد آن به توافق رسیده باشند؛ بدون آنکه تضمینی وجود داشته باشد تصمیم مذکور در عالم خارج، بهترین و منطقی ترین طریق رسیدن به هدف شمرده شود. (10)

پی نوشت ها :

*دانش آموخته جامعه المصطفی العالمیه و دانشجوی دکتری مدیریت. دریافت: 89/5/19- پذیرش 89/8/12
vasegh2003@ YAHOO. COM
2- محمد تقی ایمان، «نگاهی به اصول روش شناسی ها در تحقیقات علمی، پیشین، ص 63.
3- بویل گارت مورگان، گیبسون، پیشین، ص 303.
4- همان، ص 307
5- همان.
6- همان، ص 308
7- همان، ص 351.
8- مهدی الوانی، تصمیم گیری و تعیین خط مشی دولتی، ص 75.
9- حسین بستان(نجفی)، «جامعه شناسی اسلامی؛ به سوی یک پارادایم»، روش شناسی علوم انسانی مجله علمی پژوهشی حوزه و دانشگاه، شماره 61، ص 10.
10- مهدی الوانی، تصمیم گیری و تعیین خط مشی دولتی، پیشین، ص 45-75؛ مهدی الوانی فرایند خط مشی گذاری عمومی، ص 24-85.

منبع: نشریه پژوهش، شماره 3.
شنبه 23/9/1392 - 22:5
آموزش و تحقيقات
 ترجمه معنای از منظر میلدرد لارسون (2)

نویسنده: سید لطف الله جلالی*



 

تعادل های لازم برای دستیابی به ترجمه معنایی

چنان که مکرر گفته شد، از میان شش نوع ترجمه پیش گفته، بهترین نوع آن، همان ترجمه معنایی یا اصطلاحی است. با این حال، همواره این خطر در فرایند ترجمه وجود دارد که «صورت زبان مبدأ» در لابه لای ترجمه، وارد متن ترجمه شده گردد و به زبان مقصد منتقل شود. از این رو، در بسیاری از ترجمه ها، مشاهده می شود که مترجم برای متعهد ماندن، به ترجمه معنایی نیازمند ایجاد تعادل هایی فراوانی در صورت زبان مبدأ است که برخی از پر مصداق ترین آنها از قرار زیرند:
1- ترجمه ویژگی های دستوری: بخش هایی ازکلام را خصوصیت های زبانی شکل می دهند هر زبانی تقسیم بندی خاص خود را در زمینه واژگان دارد و واژگان را به دسته هایی چون اسم ها، فعل ها، صفات و... تقسیم می کند و زبان های مختلف دسته ها و زیر دسته های متفاوتی دارند. همیشه این امکان وجود ندارد که یک اسم در زبان مبدأ را به اسم در زبان مقصد ترجمه کنیم. برای مثال، در زبان های هند و اروپایی اسم های بسیاری هستند که در واقع به عمل اشاره دارند و در اغلب زبان ها، بیان عمل با فعل رحجان دارد. چنانکه در درون گروه زبان های هند و اروپایی، زبان انگلیسی گرایش بیشتری به جملات یا تعبیرهای وصفی دارد، در حالی که زبان فارسی گرایش بیشتری به اسم وترکیب های اضافی دارد، مثلاً در زبان انگلیسی این تعبیر رایج تر است که بگوییم "The Iranian Forign Minister" که اگر این تعبیر به صورت وصفی و به همان حالت دستوری زبان مبدأ ترجمه شود، باید بگوییم: «وزیر خارجی ایرانی». در حالی که در زبان فارسی تعبیر «وزیر خارجه ایران» شایع است.
اغلب زبان ها دسته ای از واژگان به نام «ضمایر» دارند. نظام ضمیری ممکن است از زبانی به زبان دیگر تفاوت بسیار زیادی داشته و مترجم ناگزیر باشد صورت زبان مقصد را به کار گیرد و تعادل های بسیاری را در زبان مبدأ برقرار سازد، گرچه ممکن است تفاوت معنایی عمده ای میان ضمایر در دو زبان مبدأ و مقصد وجود داشته باشد. چنان که می دانیم، در زبان عربی ضمایر مربوط به اسامی مفرد، تثنیه و جمع متفاوت اند، در حالی که در زبان فارسی ضمیری برای تثنیه وجود ندارد. کاربرد ضمایر در برخی زبان ها، از عوامل فرهنگی نیز اثر می پذیرد. برای مثال، در زبان فارسی، برای احترام به مخاطب، از ضمیر جمع مخاطب برای مفرد، فراوان استفاده می شود، در حالی که در زبان عربی این گونه استعمال بسیار نادر است. در زبان انگلیسی، ضمیر جمع اول شخص (we) در مواردی به کار می رود که معنای واقعی ضمیر دوم شخص (you) را دارد و این در جاهایی به کار می رود که متکلم می خواهد با مخاطب خود اظهار همراهی و تفاهم بیشتری داشته باشد. برای مثال، پرستار مهربان به بیمار خردسال خود می گوید: "It"s time for us to take our medicine" در ترجمه این ضمایر زبانی، باید از ترجمه تحت الفظی پرهیز کرد و گرنه ممکن است معنی و مفهوم جمله کاملاً تغییر یابد.
ساختار دستوری نیز ممکن است میان زبان مبدأ و مقصد متفاوت باشد. برای مثال، ترتیب و چینش واژگان ممکن است در ترجمه کاملاً دگرگون شود. در زبان فارسی، جایگاه فعل در چینش یک جمله، همیشه در پایان جمله است، در حالی که در زبان عربی، در ابتدای جمله و در زبان انگلیسی در رده دوم قرار می گیرد. ترجمه جمله «علی فردا به تهران می رود» به زبان انگلیسی، معادل با این ساخت دستوری خواهد بود: "Ali will go to Tehran tomorrow"
از جمله نکات مهم در ترجمه، توجه به ساخت دستوری معلوم و مجهول است در موارد بسیاری ساخت های معلوم باید به ساخت مجهول یا به عکس ترجمه شود. در این خصوص، در ترجمه از زبان انگلیسی به فارسی و به عکس باید توجه داشت که هرچند در هر دو زبان، هم ساخت مجهول و هم ساخت معلوم وجود دارد.در زبان فارسی ترجیح با ساخت معلوم و در زبان انگلیسی، به خصوص زبان رسمی آکادمیک، ترجیح با ساخت مجهول است یا دست کم ساخت مجهول شیوع بسیاری دارد. در این گونه موارد، لازم است ساخت مجهول به ساخت معلوم بازگردانده شود، حتی اگر فاعل جمله معلوم نباشد. مثلاً جمله انگلیسی "They were told to go to school by ticket bus" را باید به زبان فارسی این گونه ترجمه کرد: «به آنان گفتند که با اتوبوس بلیتی به مدرسه بروند؛ در این جمله، با اینکه فاعل جمله معلوم (بدون ذکر فاعل)رجحان دارد.
موارد پیش گفته، تنها نمونه هایی از انواع تعادل های دستوری است که اگر به صورت صحیح انجام شوند، نتیجه بخش خواهند بود. در حالیکه اگر این تعادل ها انجام نشوند، ممکن است به ترجمه ای غلط یا مرجوح بینجامد.
2- ترجمه ویژگی های واژگانی: هر زبانی شیوه خاص خود را در بیان معنی، از طریق مجموعه های واژگانی (کلمات، عبارات، و..) دارد. زبان ها آکنده از اصطلاحات، معانی ثانویه، استعاره ها، کنایه و.. هستند. برای مثال، تعبیر عربی «کان علی رأسه الطیر» را در نظر بگیرید که از چهار کلمه «کأن»، «علی»، «رأسه»، و «الطیر» شکل یافته است. ترجمه تحت الفظی کلمات این عبارت در قالب این جمله فارسی «گویا بر سر او پرنده است»، معنای روشنی در زبان فارسی نخواهد داشت و هرگز معنایی را که یک عرب زبان از آن تعبیر عربی می فهمد، نمی رساند. در هر زبانی این گونه تعبیرهای اصطلاحی یافت می شوند؛ این تعبیرهای اصطلاحی، تعبیرهایی اند که معنای به دست آمده از مجموع واژه های آن تعبیرها، متفاوت از معنی تک تک واژه هایی است که این تعبیرها را تشکیل می دهند. بنابراین، مترجم ناگزیر است در ترجمه این گونه تعبیرهای اصطلاحی که دست کم از دو یا چند کلمه ترکیب می شوند، تعادل هایی را برقرار و از معنای تحت اللفظی واژگان کاملاً عبور کند؛ زیرا ترجمه تحت اللفظی و کلمه به کلمه این تعبیرهای اصطلاحی به زبانی دیگر، ممکن است بی معنی باشد. به خصوص در زبان انگلیسی، مجموعه ای از واژه ها که آنها را به نام «حروف اضافه» می شناسیم، اهمیت بسیاری دارند و ترکیب آنها با کلمات دیگر، معنای کلمات را ممکن است کاملاً دگرگون سازند، و مترجم ناگزیر است همواره به ترکیب کلمات با این حروف توجه داشته باشد.
نکته دیگر در ترجمه ویژگی های واژگانی، استفاده مجازی و استعاری از نام حیوانات است و مترجم باید در ترجمه آن به زبان مقصد، تعادل هایی برقرار کند. برای نمونه، هنگامی که در زبان انلگیسی فردی را «خوک» می خوانند، نباید آن را به همان واژه «خوک» در زبان فارسی ترجمه کرد و گرنه معنای آن کاملاً نامفهوم و مبهم، یا دست کم متفاوت خواهد بود، بلکه باید به معنای مجازی آن توجه کرد که به مفهوم کسی است که «کثیف یا حریص» یا «پرخور و شکم پرست» است.

ساختار معنایی زبان

در نظریه ترجمه معنایی، علاوه بر توجه به ساختار دستوری و روساختی زبان، توجه به ساختار معنایی نیز از اهمیتی ویژه برخوردار است. یکی از پیش فرض های اساسی این نظریه آن است که میان ژرف ساخت های (1) (معنایی) و روساخت های (دستوری، واژگانی و آواشناختی) زبان، تمایزی قاطع وجود دارد. در پس روساخت، ژرف ساخت که همان معنی است، پنهان است و کار مترجم کشف این ژرف ساخت است. پیش فرض دوم در این نظریه آن است که معنی نیز دارای ساختار است و این ساختار با روساخت تفاوت دارد. ساختار معنایی عبارت است از «شبکه ای از واحدهای معنایی و روابط میان این واحدها» که می توان این واحدها و روابط میان آنها را به شیوه ای مختلف ابراز کرد.
ساختار معنایی بسیار کلی تر از ساختار دستوری است و انواع واحدها، خصیصه ها و روابط معنایی در تمام زبانها یکسان است. تمام زبان ها دارای «مولفه هایی معنایی» است که می توان آنها را به «اشیا» (2)، «روی دادها» (3)، «ویژگی ها» (4) یا «روابط» (5)طبقه بندی کرد. تمام زبان ها از روساخت دستوری واحد برخوردار نیستند؛ اما چهار دسته معنایی مذکور، در تمام زبانها وجود دارد.
گزاره های معنایی(6) در تمام زبان ها وجود دارد. این گزاره های معنایی از مفاهیم (مجموعه ای از مؤلفه های معنایی) که به وسیله یک «روی داد» «شیء» یا «ویژگی» با یکدیگر پیوند دارند، تشکیل می شود. این گزاره های معنایی را با شیوه های متفاوتی می توان بیان کرد و در هر زبانی، این گزاره های معنایی با روساخت خود همان زبان بیان می شود که فقط در همان زبان پذیرفته است.
کوچک ترین واحد در ساختار معنایی «مولفه معنایی» است و مجموعه ای از مولفه های معنایی، «مفاهیم» را تشکیل می دهند. مولفه های معنایی و به طور کلی مفاهیم، به لحاظ معنایی به همان چهار مقوله اشیاء روی داده ها، ویژگی ها یا روابط دسته بندی می شوند. اشیاء عبارت اند از تمام چیزهای جاندار، طبیعی، فراطبیعی و تمام چیزهای بی جان. «روی داد ها» عبارت اند از تمام کنش ها، تغییر حالت ها (فرایندها) و تجربه ها (خوردن، دویدن، فکر کردن، گداختن، کشیده شدن، خندیدن و...). «ویژگی ها» عبارت اند از تمام ویژگی های کمی و کیفی که به یک شیئ یا روی داد نسبت داده می شوند. سرانجام، «روابط» تمام پیوندهایی را که میان اشیا و روی دادها برقرار می شود، در بر می گیرد.
به طور کلی می توان گفت: اسم ها و ضمایر دستوری به اشیا در ساختار معنایی اشاره دارند، فعل های دستوری به روی دادها، صفات و قیود دستوری به ویژگی ها و حروف اضافه، حروف ربط و.. در ساختار دستوری، به روابط حاکم بر ساختار معنایی دلالت دارند.
در بحث از ساختار معنایی، مسئله سلسله مراتب معنایی اهمیتی حیاتی دارد. در روساخت، واحدها در یک سلسله مراتب ساختارهای دستوری، واحدهای بزرگ تری را تشکیل می دهند. واحد «تک واژه ها» (7) (ریشه و وندها) «کلمات» (8) را تشکیل می دهند؛ مجموعه ای از کلمات، «عبارت ها» (9) را تشکیل می دهند؛ مجموعه عبارت ها به «جمله واره ها» (10) و جمله واره ها به «جمله» (11) و مجموعه جمله ها به «بند» (12) و بند به «واحد گفتمانی» (13) ارتقا می یابند و چند واحدگفتمانی یک «متن» (14) را تشکیل می دهند. در سلسله مراتب معنایی، کوچک ترین واحد معنایی، مولفه معنایی است. مولفه معنایی به «مفاهیم» (15)، مفاهیم به «گزاره ها»، گزاره ها به «خوشه های گزاره ای» (16)، خوشه های گزاره ای به «بندهای معنایی»، بندهای معنایی به «بخش ها» (17) بخش ها به «خوشه های بخشی» (18) و خوشه های بخشی به «واحدهای بزرگتر گفتمانی» ارتقا می یابند. اگر بخواهیم به صورت تقریبی میان قالب های معنایی و ساختارهای دستوری تناظر ایجاد کنیم. این تناظر تقریبی به قرار زیر خواهد بود:
مولفه معنایی______________ تک واژه ها (ریشه ها و وندها)
مفهوم_______________________ کلمه (واژه)
خوشه مفهومی__________________ عبارت
گزاره_______________________ جمله واره
خوشه گزاره ای _________________جمله
بندمعنایی ___________________ بند
بخش _____________________ قسمت
گفتمان ____________________ متن
البته باید یادآور شد که در همه متن ها واحدهای مذکور وجود ندارد. یک کتاب به عنوان متن ممکن است از بخش های مختلف تشکیل شود، در حالی که یک متن کوتاه تر تنها از یک بخش تشکیل شود. چنان که اشاره شد، تناظر پیش گفته تناظر تقریبی است و ممکن است در مواردی این تناظر وجود نداشته باشد و میان ساختارهای معنایی و روساخت ها عدولی چشم گیر جلوه گر شود. این امر همان چیزی است که ترجمه را با دشواری مواجه می سازد و مترجم باید بکوشد از طریق تحلیل معنایی در زبان مبدأ، به ساختار معنایی مفاهیم، گزاره ها و... دست یابد. پس از آن وی وظیفه ساختاربندی معنی از ساختار معنایی در زبان مبدأ، به روساخت در زبان مقصد را به عهده خواهد داشت. برای رسیدن به این هدف، مترجم باید عدول دستوری زبان مقصد را در ارتباط با ساختار معنایی بررسی کند و متوجه باشد که چگونه از این عدول برای ساختاربندی مجدد معنی، به شیوه ای طبیعی، در زبان مقصد بهره جوید.

انواع معنی

برای کشف معنی و انتقال آن از زبان مبدأ به زبان مقصد، باید توجه داشت که معنی انواع گوناگونی دارد که ممکن است در یک متن وجود داشته باشد. تمام معناهایی که در یک گفتمان منتقل می شود، به شکل صریح در صورت زبان مبدأ ابراز نمی شود. کشف معنای متن مورد نظر برای ترجمه، ملاحظه هر دو نوع اطلاعات صریح و ضمنی را شامل می شود و همان قدر که کشف معنای صریح اهمیت دارد، کشف معنای ضمنی نیز مهم است.
مهم ترین معنی که ذهن عمومی افراد با آن آشناست و معمولاً با کلمه یا جمله به آن اشاره می کنند، «معنی مطابقی» (19) نام دارد. برای مثال، واژه سیب به میوه ای اشاره دارد که از درختی خاص تولید می شود. افراد معنای کلمه سیب را می فهمند؛ زیرا سیب را دیده اند و آموخته اند که آن را سیب بنامند. این نوع معنی را معنی مطابقی می نامیم؛ زیرا کلمه با شیء رویداد، ویژگی یا رابطه خاصی مطابقت دارد که یک فرد می تواند آن را فهم یا تصور کند.
نوع دیگری از معنی، «معنی سازمانی» (20) است. معنی مطابقی در یک ساختار معنایی سازماندهی می شود و از ترکیب دو یا چند معنی مطابقی، معنی سازمانی به دست می آید. برای نمونه، اگر به سیبی در متن اشاره شود و سپس باز هم به آن سیب اشاره می شود؛ این حقیقت که سیب دوم، همان سیب اول است، بخشی از معنی سازمانی است. معنی سازمانی اطلاعات برآمده از معنی مطابقی را به صورت یک متن منسجم، کنار هم قرار می دهد.
نوع سوم معنی، «معنی موقعیتی» است که در فهم یک متن اهمیت به سزایی دارد. پیام متن، در موقعیت خاص ارتباطی به وجود می آید. رابطه میان نویسنده یا گوینده با مخاطب ممکن است بر انتقال پیام اثر بگذارد. زمان ایجاد ارتباط، مکان آن، سن، جنسیت و موقعیت اجتماعی گوینده و شنونده، رابطه میان آن دو، پیش فرض های آنان، پس زمینه فرهنگی آنان و بسیاری دیگر از مسائل مربوط به موقعیت، به معنی موقعیتی منتهی می شوند. چه بسا متنی برای فردی که با فرهنگ زبان مورد نظر آشنا نیست،کاملاً نامفهوم باشد؛ زیرا در این فرهنگ معانی موقعیتی فراوانی وجود دارد. در ترجمه به زبانی دیگر، ممکن است لازم باشد که معنی موقعیتی را به شکل صریح تری در ترجمه بگنجانیم.
وجود این سه گونه معنی، به این واقعیت اشاره دارد که در هر متنی، معنایی وجود دارد که «صریحاً» ابراز می شود و معنایی نیز وجود داردکه «ضمنی» باقی می ماند. این معنای ضمنی شامل هر سه نوع معانی مطابقی، سازمانی و موقعیتی می شود و هنر مترجم این است که همواره از وجود معنی ضمنی آگاه باشد و بتواند آن را به صورت صریح یا ضمنی به زبان مقصد منتقل سازد.

پی نوشت ها :

*دانش آموخته حوزه علمیه قم و دانشجوی دکتری ادیان. دریافت: 89/6/19 پذیرش: 89/8/1
si.jalali@ yahoo. com
1- deep structure
2- things
3- events
4- attributes
5- relations
6- semantic propositions
7- morphemes
8- words
9- phrases
10- clauses
11- sentence
12- paragraph
13- unit of the disourse
14- text
15- concepts
16- propositional clusters
17- episode
18- episodes clusters
19- referential meaning
20- organizational meaning

منبع: نشریه پژوهش، شماره 3.

 
شنبه 23/9/1392 - 22:5
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته