• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 505
تعداد نظرات : 465
زمان آخرین مطلب : 4958روز قبل
آلبوم تصاویر

سه شنبه 19/5/1389 - 19:43
خواستگاری و نامزدی
  سه کلمه جادویی : این سه کلمه جادویی را در روز چندین بار به کار گیرید مطمین باشید ضرر نمیکنید:  

"لطفاً"   .  "متشکرم" و   "ببخشید"

 

  دو کلمه شوم : در زندگی خانوادگی ، بدترین ترین کلمات این دو هستند :

 "مال من"  و  "مال تو"

 

  قسم : هر چه بیشتر قسم بخوریم تا حرفمان را ثابت کنیم ، باور دیگران را نسبت به خود کاهش می دهیم

 

  در خانه : وقتی به خاطر رفتار متین تان در خارج از خانه مورد احترام قرار می گیرید ، این رفتار را در خانه هم حفظ کنید

 

   اختلاف خانوادگی : پیش از ازدواج چشم ها را خوب باز کنید و پس از آن ، کمی روی هم بگذارید

 

  انگشت اشاره : انگشت اشاره در حقیقت برای این آفریده نشده که با آن افراد را نشان دهید . گرچه نامش اشاره باشد دقت کنید وقتی اشاره می کنید ۳ انگشت هم بطرف شماست

 

  برای جلب توجه گفته اند: انسان برای آن که حرف زدن بیاموزد ، به دو سال وقت نیاز دارد ولی برای آموختن سکوت ، پنجاه سال مهلت لازم است

 

  برای آن که در محلی توجه همراهانتان را جلب کنید ، صدای تان را بلند نکنید . اگر حرف های شما جالب باشد ، دیگران خود به گفته های شما توجه پیدا می کنند

 

  نگاه گویا : وقتی با شما حرف می زنند و یا شما با دیگری صحبت می کنید ، اگر نباید به چشمانش نگاه کنید ، دست کم به دهانش چشم بدوز
سه شنبه 19/5/1389 - 19:40
خانواده
من نمی دانم

 

             وهمین درد مرا سخت می آزارد

 

                  که          

                    چرا ؟

                           انسان

                                  این دانا

                                        این پیغمبر

              در تکاپوهایش کمی ا زمعجزه آنسوتر

              ره نبرده ست به اعجاز محبت؟

       چه دلیلی دارد که هنوز خوبی را نشناخته است؟

         در این خوب بودن به خدا سهل ترین کارهاست

 

                                                                    من نمی دانم 

                                                                                و

                                             همین درد مرا سخت می آزارد.

سه شنبه 19/5/1389 - 19:38
خانواده
از اینکه منتظر بودم تا دیگران بهم سلام کنند.
از اینکه در دنیا و تجملاتش غرق شدم
.
از اینکه اعضای بدنم دایم به خطا می رفت
.
از اینکه شنیدن حرف حق برایم تلخ است
.
از اینکه ایمانم به بندگانت بیشتر از ایمان به توست
.
 
از اینکه شبها به یاد تو نخوابیدم و روزها با یاد تو از جا برنخواستم

از اینکه در کارهایم با همه غیر از تو مشورت کردم
.
 
از اینکه رعایت حجاب را فقط در پوشش ظاهر دونستم و حجاب چشم و گوش وزبان و دست و پا را فراموش کردم
.
 
از اینکه در امانت هایت خیانت کردم
.
از اینکه منتظر بودم تا دیگران از من تعریف و تمجید کنند
.
 
از اینکه خدایی نبودم و شبیه بندگانت شدم
.
از اینکه نمازم را بدون حضور قلب و برای بندگانت خواندم
.
از اینکه مالی که متعلق به تو بود از آن خود دانستم
.
از اینکه وقت و بی وقت خلف وعده کردم
.
از اینکه انجایی که باید سکوت می کردم حرف زدم و آن جاییی که باید حرف می زدم سکوت کردم
.
از اینکه حق نعمت هایت را به جا نیاوردم
.
و از اینکه....
سه شنبه 19/5/1389 - 14:51
آلبوم تصاویر

سه شنبه 19/5/1389 - 10:44
طنز و سرگرمی

حاضر جوابی برنارد شاو
 
» روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود
  
 رفت و گفت: آقای شاو! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا 
 
 قحطی افتاده است!

برنارد شاو هم سریع جواب می دهد: بله! من هم هر وقت شما را می بینم

فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید!

سه شنبه 19/5/1389 - 10:42
آلبوم تصاویر

آسمان سال‌هاست که مرا شیفته خود کرده و بی‌اختیار به سوی خود می‌کشد؛ در بستر بیماری، نیمه‌های شب، وقت گرفتاری...

ماه

 

 عکاسی با ماه
ماه
عکاسی از ماه
ماه
ماه
ماه
ماه
ماه
ماه
ماه
سه شنبه 19/5/1389 - 10:30
محبت و عاطفه

شعله ها خاكستر می شوند


دیری نمی پاید


آنچه مرا به این جهان و خلوت گاه تو وصل می کند


نه ریسمان محکمی ست و نه عهدی


همه چیز به تار مویی بسته است


گمان می کنم دیری نمی پاید که این بند نیز بگسلد

چیست که مرا به این دنیا وصل کند. نفسی و دمی


و شاید اندک جانی


 

دوشنبه 18/5/1389 - 0:17
خانواده
اخر زنگ دنیا کی میخوردخدا می داند،ولی........................
آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه
می شود تقلب کرد ونه می شود سرکسی
را کلاه گذاشت.
آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش
از جلسه امتحان هم کوچکتر بود.

آنروز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال
سختی بود ،سوالی که بیش از یک بار
نمی توان به آن پاسخ داد.

خدا کند آنروز که آخرین زنگ دنیا می خورد،
روی تخته سیاه قیامت اسم ما را جزء خوبها
بنویسند.

خدا کند حواسمان بوده باشد وزنگهای تفریح
آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات
یادمان رفته باشد.

خدا کند که دفتر زندگیمان را جلد کرده باشیم
وبدانیم دنیا چرک نویسی بیش نیست.
يکشنبه 17/5/1389 - 22:35
خانواده
            

همه چیز رو به پایان است

قلم در دستم می لرزد  از نوشتن این واقعیت

اما....

واقعیت همین است

همه چیز رو به پایان است

يکشنبه 17/5/1389 - 22:25
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته