• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 3468روز قبل
حجاب و عفاف
فاطمه مرنیسی را می توان یک فمنیست تاریخ نگار انگاشت. وی مغربی تبار و صاحب تألیفاتی در زمینه اسلام است. او از چشم انداز اهل سنت به مسائل زنان پرداخته و حساسیت های وی از شرایط فرهنگی زادگاهش برآمده است.(1)
مرنیسی در کتاب زنان پرده نشین نخبگان جوشن پوش به مسئله زنان مسلمان و حجاب می پردازد. وی ادعا می کند : مهم ترین عامل جدایی فقه شیعه و سنی «زن» است و همواره در سه جهت، این دو مکتب با هم متفاوت بوده اند: 1. ازدواج موقت؛ 2. مقررات سخت طلاق، 3. ارث.(2)
مرنیسی معتقد است : در همه ادیان توحیدی میان عالم روحانی و جنس زن فاصله است. اما در اسلام که زن را حتی به صورت نهادین پنهان می کند، می پوشاند و به او نقاب می زند، از همه بیشتر است ازآن رو که همبستری به صورت تابویی درآمده، حجاب جایگاه اصلی را در این فرهنگ اشغال کرده است.(3)
در واقع، مرنیسی از آیه ی 53 سوره «احزاب» که پیرامون شأن اجتماعی زنان پیامبر بوده است، پرده نشینی زنان را برداشت کرده است. مرنیسی در برداشت خاص خود ازآیه حجاب، مضمون آیه را حجاب مردان و نه پوشش زنان می داند. وی حجاب را چنین تفسیر می کند: «نزول حجاب در آغاز نگاهی مضاعف داشت. بُعد عینی و واقعی آن این بود که پیامبر میان خودش و انس بن مالک (در شب عروسی با زینب) پرده ای کشید وبُعد معنوی و ذهنی آن، نزول این آیه از طرف خداوند به پیامبر بود. پیامبر پرده ای میان خود و تنها مردی که در خانه او بود کشید.» (4)
مرنیسی در بخش نهم کتاب می نویسد: متعاقب نزول آیه حجاب، دنیای زنان از مردان جدا شد و زنان در محیط منزل محدود، و از شرکت در امور سیاسی محروم شدند.(5) وی معتقد است که در درک آیات قرآنی، نباید از ابعاد زمانی و عوامل اجتماعی و تحلیل روان شناسانه غافل شد.
او با تمسک به معنای اصطلاحی حجاب در عرفان که نقطه مقابل کشف است و معنایی منفی دارد(یعنی همان هواها و هوس های مادی که شخص را از دیدن نور خدایی محروم می کند)، چنین نتیجه گیری می کند: «به پایین آوردن یا تشبیه این مفهوم به یک تکه پارچه که توسط مردان بر زنان تحمیل شده تا در خیابان ها ازآن برای پوشاندن خود استفاده کنند، اگر نگوییم از معنی تهی کردن این مفهوم است، به یقین می توان گفت که تضعیف آن است، به خصوص که می دانیم طبق آیه قرآن و براساس توضیح طبری، حجاب از طرف خداوند نازل شد تا دو مرد را از هم جدا کند.» (6)
مرنیسی می نویسد:«هنگامی که ما از زبان شناسی به متن قرآن بر می گردیم، مفهوم منفی حجاب را کشف می کنیم، شبیه به مفاهیم عرفانی؛ یعنی چیزی که انسان را از رسیدن به خدا باز می دارد...» (7) با این برداشت ـ در واقع ـ معنای آیه چنین می شود: هرگاه از زنان رسول خدا کالایی را می طلبید، از پس پرده ای که شما را از خدا دور می کند و موجب پنهان شدن خدا از بشر می شود و موجب ناتوانی مردم از درک خدا می شود و بسیار منفی است بطلبید.
وی در صفحه بعد چنین نتیجه می گیرد: «بنابراین، حقیقتاً برداشت ناقص این عصر از حجاب که ازآغاز مفهومی منفی داشته شگفت آوراست. حجاب که امروز ادعا می شود تنها سمبل هویت اسلامی برای زن مسلمان است، زمانی نشانه ی فرد نفرین شده و محروم از فیوضات روحانی و معنوی بوده است.» (8)
 
دیدگاه هماهودفر
هماهودفر، انسان شناس کانادایی ایرانی تبار، یکی ازمحققانی است که به انتقاد از فمنیست های موج اول و دوم برمی خیزد. او که دوران کودکی خود را درایران بوده است، تجربیات شخصی خود را نیز از حجاب بیان کرده است. وی معتقد است : تصور منفی از حجاب در نزد غربیان به وسیله دولت های استعماری به وجود آمده است که موجب شده است زنان مسلمان در طی دو قرن اخیر بیشترین لطمه ها را از جانب همین سوگیری ها مشاهده کنند.«... گهگاه زنان غیر مسلمان غربی ای که با من صحبت می کنند خوشحالی خود را از اینکه در فرهنگ اسلامی زاده نشده اند بیان می کنند. بعضی وقت ها فراتر رفته و می گویند خوشحالند که من در جامعه شان زندگی می کنم، نه درجامعه خودم، و رفتار شبیه آنهاست و از من انتظار دارند که روش های غربی داشته باشم، و خوشحالند که من دیگر نمی توانم به حرمسرا برگردم!» (9)
هودفر معتقد است که نگرش نسبت به حجاب در طول دو قرن گذشته در نزد خاورشناسان شکل گرفت. در واقع، تصویر ذهنی حجاب ابتدا توسط سفرنامه نویسان و سپس بر اساس همان نوشته ها توسط اندیشمندان اجتماعی شکل گرفت : تصویر ذهنی استعمار ساخته.«درطول یک و نیم قرن از 1800 تا 1950 تخمین زده می شود شصت هزار کتاب فقط درباره اعراب شرقی انتشار پیدا کرده است.» (10) در اکثراین نوشته ها مسلمانان به عنوان انسان های عقب مانده تصویر شده اند. دراین تصاویر استعماری اغلب مسخره آمیز، کلمه حرمسرا که ریشه شناسی آن به صورت ضمنی به کلمه مقدس و معبد اشاره دارد. نشان دهنده یک تصور منفی درجهان غرب است. زنان به صورت یکنواختی به عنوان زندانی، همیشه نیمه عریان و بی حجاب و در بعضی اوقات در کنار پنجره های بسته با کمترین امیدی برای آینده ترسیم می شوند. این پرسش که چگونه اکثراین نویسنده ها، نقاشان و عکاسان مرد احتمالاً به بخش های بسته زندان زنان مسلمان وارد شده اند[!] تنها امروزه به آن اشاره می شود.» (11)
بر خلاف عقیده فمنیست ها و فعالان زنی که حجاب را به صورت کامل عامل پدرسالاری می دانستند و معتقد بودند که ریشه حجاب را باید زدود و ازاین طریق می توان زنان را درعرصه های اجتماعی توانمند کرد، هودفر با اشاره به دوره به قدرت رسیدن رضاشاه و کشف حجاب، معتقد است که این امر باعث شد قدرت اجتماعی و اقتصادی زنان به صورت کامل از دست برود و آنها توانمندی و قدرت خود را در تصمیم گیری از دست دهند و ساختار قدرت در خانواده به صورت کامل پدرسالارانه شود.(12)
هودفر معتقد است : این قانون زمانی آمد که اقتصاد بیمار جهانی درآن دوران موجب بیکاری بسیاری از مردم شده بود. بسیاری از مردان روستا در فصل های غیر کشاورزی برای کار به شهرها مهاجرت می کردند و همزمان در روستاها زنان مسئولیت اجتماعی و اقتصادی اداره خانه را بر عهده داشتند. اما با کشف حجاب، اکثریت زنان روستا که حجاب داشتند دیگر نمی توانستند از خانه خارج شوند. این اتفاق باعث شد که بسیاری از زنان برای حفظ حجاب در خانه بمانند و بسیاری از مسئولیت های اجتماعی و اقتصادی شان به دست مردان بیفتد. از جانب دیگر، در آن دوره اکثر زنان شهری برای فرش بافی به کارگاه های فرش بافی می رفتند و درمقابل بافتن فرش دستمزد دریافت می کردند. اما با کشف حجاب، این حق از آنها سلب شد. حتی بعدها که دارقالی در خانه برپا شد، در هنگام فروش، باز به دلیل کشف حجاب، زنان دیگر قادر نبودند محصولات تولیدی خود را بفروشند و پول فروش آنها به دست مردان می افتاد. بسیاری از مردم درآن دوره برای رفتن به حمام باید به حمام های عمومی رفتند، اما بعد از کشف حجاب زنان ازاین حق نیز سلب شدند. از جانب دیگر، گروه ها و شبکه های زنان که برای زیارت به امامزاده ها در سطح شهر یا به مزار رفتگان می رفتند از هم پاشید. در این شبکه ها معمولاً زنان در عرصه های خانوادگی و اجتماعی تصمیم گیری می کردند؛ مانند پیدا کردن عروس برای پسرهایشان خرید، تفریح و... (13)
هودفر با ذکراین موارد، نشان می دهد که زن مسلمان به وسیله حجاب تا چه میزان می توانست در اجتماع مفید باشد و با استفاده از حجاب قدرت تغییر و تصمیم گیری درعرصه اجتماع را داشته است، اما با قانون کشف حجاب قدرت تصمیم گیری ازاو سلب گردید و ناتوانمند شد. هودفر همچنین به کارکردهای حجاب در دنیای معاصر اشاره می کند که به وسیله آن دختران جوان با حفظ حجاب می توانند اعتماد خانواده های خود را کسب کنند و به نقاطی دورتر از محل زندگی خانوادگی شان، حتی خارج از کشور برای تحصیل یا کار مهاجرت نمایند.
هودفر با اینکه حجاب را در کل به معنای کنترل بدن و زندگی زنان توسط مردان می داند، اما نمی تواند کارکردهای حجاب را و اینکه حجاب اصلی ترین عامل برای حفظ امنیت زنان در جامعه است نادیده بگیرد و در این زمینه یک قدم نسبت به سلف خود به عقب برگشته است و به کارکردهای حجاب و به نقش دین و اینکه دین و آموزه های آن غیر قابل حذف هستند اعتراف می کند. در واقع، به صورت غیرقابل انکاری نظریات جدید پست مدرن، به نوعی بر گفته ها و آموزه های ذاتی و همیشگی اسلام برای زنان و گاهی اوقات در ضرورت داشتن حجاب آنها تأکید می کنند. در سال های اخیر مطالعات زیادی نیز دراین عرصه بر روی تفاوت های ذاتی میان زنان و مردان انجام شده است که اکثر نظریات فمنیستی را به چالش می کشد.(14)
 
پی نوشت ها :
(1) فهرستی، 1384
(2) مرنیسی، 1380، ص 24
(3) همان، ص 146
(4) همان، ص 169-168
(5) فهرستی، 1384، ص 187
(6) مرنیسی، 1380، ص 164
(7) همان، ص 165
(8) همان، ص 166 (9) هودفر ، 1997، ص 248-249 (10) همان، ص 254-255 (11) همان، ص 257 -258 (12) همان، ص 260-265 (13) همان، ص 461 (14) ترنر، 2003، ص 118-120
يکشنبه 2/9/1393 - 19:49
حجاب و عفاف
دیدگاه اسلامی
شهید مطهری به عنوان یکی از بزرگ ترین اندیشمندان اسلامی، دراثر گرانقدر مسئله حجاب، در بحث پیرامون ریشه اجتماعی پیدایش حجاب، نظریات وارد شده در این عرصه را نقل و بررسی کرده است. «به عقیده ما ریشه اجتماعی پدید آمدن حریم و حایل میان زن و مرد را درمیل به ریاضت، یا میل مرد به استثمار زن، یا حسادت مرد، یا عدم امنیت اجتماعی، یا عادت زنانگی نباید جست و جو کرد و لااقل باید کمتر از اینها جست و جو کرد. ریشه این پدیده را در یک تدبیر ماهرانه غریزی خود زن باید جست و جو کرد.»(1)
شهید مطهری با دیدی بسیار روشن، به تفاوت های ذاتی و جسمی و روانی بین زن و مرد اشاره می کند. از نوشته های ایشان این گونه اثبات می شود که بسیاری از قوانینی که در اسلام وجود دارد براساس تفاوت های ذاتی و روانی بین زن و مرد پایه گذاری شده است. در واقع اسلام با اتصال به منبع لایزال وحی، دقیق ترین احکام را در رابطه با روابط زنان و مردان و به خصوص در رابطه با حجاب زنان ارائه کرده است، ولی فقها و عالمان دینی باید آنها را از متون اصلی استخراج کنند. درباره حجاب، شهید مطهری معتقد است :
دقیق ترین آنها این است که حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیراست که خود زن با یک نوع الهام برای گران بها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است. زن باهوش فطری و با یک حس مخصوص به خود دریافته است که از لحاظ جسمی نمی تواند با مرد برابری کند و اگر بخواهد در میدان زندگی با مرد پنجه نرم کند از عهده زور بازوی مرد نمی آید و از طرف دیگر، نقاطه ضعف مرد را در همان نیازی یافته است که خلقت در وجود مرد نهاده است که او را مظهر عشق و طلب، و زن را مظهر معشوقیت و مظلومیت قرار داده است.(2)
شهید مطهری برای نشان دادن این حقیقت، حتی شواهدی ازدیگر مورخان، روان شناسان و عالمان اجتماعی در اثبات این مسئله که حجاب دلیلی روانی و فطری دارد و اسلام به همین خاطر بر روی آن تأکید دارد، نقل می کند.«به قول ویل دورانت، آداب جفت جویی عبارت است از حمله برای تصرف در مردان، و عقب نشینی برای دلیری و فریبندگی در زنان... مرد طبعاً جنگی و حیوان شکاری است، عملش مثبت و تهاجمی است. زن برای مرد همچون جایزه ای است که باید آن را برباید.» (3)
ایشان درجایی دیگر این گونه مطرح می کند:
...  یکی از مجلات زنانه از آلفرد هیچکاک ـ که به قول آن مجله به حسب فن و شغل فیلم سازی خود درباره زنان تجارب فراوان دارد ـ ‌نقل می کند. او می گوید :
«من معتقدم که زن هم باید مثل فیلمی پر هیجان و پرآنتریک باشد؛ بدین معنی که ماهیت خود را کمتر نشان می دهد و برای کشف خود مرد را به نیروی تخیل و تصور زیادتری وادارد. باید زنان پیوسته برهمین شیوه رفتار کنند؛ یعنی کمتر ماهیت خود را نشان دهند و بگذارند مرد برای کشف آنها بیشتر به خود زحمت دهد.»
همان مجله در شماره دیگری از همین شخص چنین نقل می کند:
زنان شرقی تا چند سال پیش به خاطر حجاب و نقاب و رویبندی کار به کار می بردند خود به خود جذاب می نمودند و همین مسئله جاذبه نیرومندی بدان ها می داد، اما به تدریج با تلاشی که زنان این کشورها برای برابری با زنان غربی از خود نشان می دهند حجاب و پوششی که دیروز بر زن شرقی کشیده شده بود از میان می رود و همراه آن از جاذبه جنسی او هم کاسته می شود.(4)
شهید مطهری دراکثر آثار خود شبهاتی را که در رابطه با حجاب به اسلام وارد شده است (نظیر کار بی منطق، سلب حق آزادی، رکود فعالیت و افزایش التهاب ها) نقل می کند و سپس به تمامی آنها پاسخ می گوید.(5)
علامه طباطبائی نیز به عنوان یکی از بزرگ ترین مفسران قرآن کریم، تفاوت هایی ذاتی را بین زن و مرد می پذیرد و معتقد است اسلام کامل ترین برنامه را برای زنان طراحی کرده است :
اسلام درحق زن نظریه ای ابداع کرده که از روزی که جنس بشر پا به عرصه دنیا گذاشت تا آن روز چنین طرز تفکری در مورد زن نداشت. اسلام دراین نظریه خودی، با تمام مردم جهان درافتاد، و زن را آن طور که هست و برآن اساسی که آفریده شده، به جهان معرفی کرد؛ اساسی که به دست بشر منهدم شده و آثارش نیز محو گشته بود.(6)
علامه در باب تفاوت های جسمی بین زن و مرد معتقد است :
زن در عین دارا بودن مشترکات، از جهانی با مرد اختلاف دارد. چون ویژگی های ساختمانی متوسط زنان نظیر: مغز، قلب، شریان ها، اعصاب، قامت و وزن، طبق آنچه که در کالبدشناسی توضیح داده شده است، از متوسط مردان درهمان ویژگی ها مؤخرتر است و این مسئله موجب شده است که جسم زن لطیف تر و نرم تراز مرد باشد و در مقابل، جسم مرد درشت تر و سخت تر باشد. و احساساتی لطیف نظیر : دوستی، رقت قلب، زیبا گرایی و آرایش جویی در زن بیشتر، و اندیشه گرایی در مرد فزون تر شود. بنابراین، زندگی زن «احساس گرا» و زندگی مرد «اندیشه گرا» است.» (7)
از جانب دیگر، علامه معتقد است : اسلام زن را در مباحث مالی و اقتصادی آزاد گذاشته است. شهید مطهری نیز درنظام حقوق زن در اسلام بیان می کند:
اسلام به شکل بی سابقه ای جانب زن را در مسائل مالی واقتصادی رعایت کرده؛ از طرفی به زن استقلال و آزادی کامل اقتصادی داده و دست مرد از مال و کار او کوتاه کرده و حق قیمومیت در معاملات زن را از مرد گرفته و از طرف دیگر، با برداشتن مسئولیت تأمین بودجه خانوادگی از دوش زن، او را ازهرنوع اجبار والزامی برای دویدن به دنبال پول معاف کرده است.(8)
همان گونه که آشکار است. اسلام هیچ گونه محدودیتی برای زنان به دلیل زن بودنشان قایل نشده است. تفاوت های موجود درحقوق بین زنان و مردان نیز براساس تبعیض، بلکه براساس تفاوت های ذاتی بین زنان و مردان پایه گذاری شده است؛ تفاوت هایی که اسلام نیز به بهترین نحوآن را بیان کرده است. برای مثال، در کشورهای غربی تا چندی پیش زنان حق ارث بردن را نداشتند و حتی امروزه با تمام ادعاهای فمنیستی، وقتی زنان ازدواج می کنند نام فامیلی شان به نام فامیلی شوهرانشان تغییرمی کند؛ رسمی که مربوط به دوره قرون وسطا می باشد و معتقد است زنان به صورت کامل اموال و دارایی مرد محسوب می شوند. این سنت زن را به عنوان یک انسان که می تواند به کمال برسد نمی پذیرفت و تنها به او به عنوان یک کالا می نگریست. امروزه هم بسیاری از فمنیست ها وقتی ازدواج می کنند نام فامیلی شان به نام فامیلی شوهرشان تغییر می کند. اما در اسلام ما شاهد این گونه تبعیض ها نیستیم؛ و زن و آزادی زن مورد احترام قرار می گیرد و نیز به عنوان یک انسان می تواند به کمال برسد.
حضرت امام خمینی نیزمانند دیگر اندیشمندان اسلامی به مقتضای شناخت همه جانبه و عمیقی که ازآموزه های دینی دارند، رسالت خود و انقلاب اسلامی را دست یابی زنان به مقام والای انسانی می دانند، به گونه ای که بتوانند در سرنوشت خود دخالت کنند. «ما می خواهیم زن به مقام والای انسانیت برسد. زن باید در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد.» (9) حضرت امام با توجه به آموزه های قرآن کریم که سرنوشت جامعه را بر عهده خود جامعه می نهد، دخالت زنان در سرنوشت خود را نه تنها یک اصل بدیهی می داند، بلکه یک تکلیف شرعی و به عنوان عمل به وظیفه دین به حساب می آورد:
اسلام زن را مثل مرد در همه شئون، همان طوری که مرد در همه شئون دخالت دارد، دخالت می دهد. (10) این بانوان را کی بسیج کرده که در همه شئون کشور دخالت می کنند و دخالت بجایی هم می کنند؟ اینها را کی، اینها را خدا دعوت کرده است. اینها لبیک برای خدا دارند می گویند.(11)
حضرت امام همچنین در باب ضرورت مشارکت بانوان در جامعه اسلامی نظرات بسیار روشن و صریحی دارند:
زن باید در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد. زن ها در جمهوری اسلام رأی باید بدهند. همان طوری که مردان حق رأی دارند، زن ها حق رأی دارند. همان طوری که مردها باید در امور سیاسی دخالت کنند و جامعه خودشان را حفظ کنند، زن ها هم باید دخالت کنند و جامعه را حفظ کنند. زن ها هم باید در فعالیت های اجتماعی و سیاسی همدوش مردها باشند.(12)
این سخن بدان معناست که زنان باید در اجتماع ظاهر شده و در عرصه تصمیم گیری در اجتماع فعالیت کنند و همین جمله مشخص کننده این حقیقت است که اسلام علاوه بر اینکه هیچ محدودیت و تبعیضی بین زنان و مردان قایل نیست، بلکه انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام موجب امن شدن فضای جامعه و چند برابرشدن مشارکت در میان زنان ایرانی شد. بعد ازانقلاب اسلامی ایران فضای جامعه امن شد و با برچیده شدن نظام شاهنشاهی که محدودیت های غیر قابل تصوری برای زنان محجبه به اجرا گذاشته بود، زنان توانستند در تمام عرصه های جامعه فعالیت کنند و درصدد زنان شاغل در تمام عرصه ها به سرعت رشد کرد و بسیاری از زنان که به خاطر تبعیض رژیم شاهنشاهی از رفتن به دانشگاه محروم بودند، توانستند به دانشگاه بروند و به درجات عالی مدیریت و آموزش عالی برسند. (13) در واقع، بعد از انقلاب اسلامی، ما شاهد روند مثبتی در نقش و مشارکت زنان در عرصه های اجتماعی بودیم. برای مثال، امن شدن فضای اجتماعی ی، ورود زنان با حجاب به عرصه های سیاسی، رشد فزاینده آموزش در بین زنان با حجاب، رشد فزاینده زنان در عرصه فعالیت اقتصادی و کسب استقلال اقتصادی، جذب و استخدام در امور بهداشتی و درمانی (14) و... باعث شدند شبهاتی که اندیشمندان غربی درباره حجاب ایجاد کرده بودند زیر سؤال رود. حتی نرخ نیروی شاغل در بین زنان از هفت درصد قبل ازانقلاب به 15 درصد در بعد از انقلاب افزایش پیدا کرد (15) این امر نشان دهنده قابلیت و کارا بودن حجاب در ایران اسلامی نسبت به ایران قبل از انقلاب است.
در واقع، زنان درانقلاب اسلامی خود آگاهانه حجاب را برای خود برگزیدند. برای مثال، خانم پی یر بلانشه نقل قول بسیار مهمی را در مورد یک زن بدون حجاب در تهران در آستانه انقلاب ارائه می دهد: «...پس از ساعت منع عبور و مرور، با یک خانم چهل ساله که کاملاً غربی شده و درلندن زندگی کرده بود و در شمال تهران خانه داشت، بیرون رفتم. یک شب در ایام قبل از محرم بود و او به محل اقامت ما در یک محله پایین شهر آمده بود. از همه طرف صدای تیراندازی می آمد. ما او را به کوچه پس کوچه ها بردیم تا نظامی ها و مردم و فریادهای روی پشت بام ها را ببیند. این نخستین بار بود که پای پیاده به این محله می آمد و نخستین بار بود که با مردم فقیر کوچه و خیابان که فریاد می زدند الله اکبر، صحبت می کرد. او از اینکه دچار بر سرنداشت کاملاً پریشان و سراسیمه بود، نه به این دلیل که اسید روی صورتش بپاشند، بلکه می خواست مثل زنان دیگر باشد...» (16)
این نوشته به خوبی نشان از فطری بودن حجاب می کند. فردی که سالیان سال بدون حجاب زندگی کرده بود، با دیدن زنان محجبه دیگر آن را برای خود طلب می کرد.
در واقع، نمونه انقلاب اسلامی ایران به خوبی نشان دهنده این امراست که با انقلاب اسلامی و با برقرار شدن احکام الهی، زنان، با حجاب توانستند در تمام عرصه ها فعال شوند و لیبرال دموکراسی غربی را که مدعی بود حجاب باعث محدودیت زنان مسلمان می شود و آنها را ناتوانمند می سازد زیرسؤال ببرند. حقانیت اسلام و احکام اسلامی تا جایی ادامه پیدا کرده است که نسبت زنان محجبه در اروپا نسبت به 50 سال پیش، بیش از 300 درصد افزایش یابد. امروزه درهرخیابان لندن می توان زنان محجبه را دید، به گونه ای که اخیراً یک افسر پلیس زن، به نام رکسانا بیگم، با حجاب کامل درکار خود حاضر می شود.(17)
 
آثار و تبعات رعایت حجاب
با توجه به مباحث مطرح شده و نشان دادن اینکه اندیشمندان اسلامی و درصدر آن اسلام، احکام و جهان بینی متکامل تری برای زنان و حجاب ارائه داده است، اینک به آثار و تبعات رعایت حجاب با توجه به نظریات مطرح شده در بخش های پیشین می پردازیم.
 
آثار فردی
آثار فردی رعایت حجاب را می توان در موارد ذیل خلاصه کرد:
1. احترام به شخصیت زن به واسطه رعایت قانون (در جوامع اسلامی)؛
2. احترام به شخصیت زن به واسطه عدم تعرض مردان هوسران به حریم ایشان؛
3. مصونیت ارتباطات زن با مردان غریبه به واسطه بالا بردن شانس ارتباط با مردان سالم تر؛
4. افزایش تقاضای اجتماعی برای ازدواج با زنان مجرد (به استناد تحقیقات انجام شده)؛
5. حفظ اعتقادات مذهبی فرد؛
6. حفظ شخصیت زن از ناراحتی های روانی و رقابت با زنان دیگر از حیث مدگرایی و مانند آن. (18)
 
آثار اجتماعی
در خصوص آثار اجتماعی رعایت حجاب، می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
1. صرفه جویی اقتصادی ناشی از عدم مد گرایی در پوشش و آرایش؛
2. سلامت نسل جدید جامعه؛
3. پیش گیری از فساد اخلاقی؛
4. مبارزه با مظاهر بی دینی؛
5. حفظ کیان خانواده. (19)
 
آثار روانی ـ‌ اجتماعی
برخی از آثار روانی ـ اجتماعی رعایت حجاب عبارتند از :
1. بهداشت روانی اجتماع و کاهش هیجان ها و التهاب جنسی که سبب کاهش عطش سیری ناپذیری شهوت است؛
2. تحکیم روابط خانوادگی و برقراری صمیمیت کامل زوجین: با رواج بی حجابی و جلوه گری زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعی محدودیت و پایان آزادی های جنسی خود تلقی می کند و افراد متأهل هر روز در مقایسه ای خطرناک میان آنچه دارند و ندارند، قرار می گیرند.این مقایسه ها، هوس را دامن زده و ریشه زندگی را می سوزاند.
3. استواری اجتماعی و استیفای نیروی کار و فعالیت : دختر و پسری که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانی شوند، از تمرکز و کارآیی آنها کاسته می شود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروی فکری و کاری است.
4. بالا رفتن ارزش واقعیت زن وجبران ضعف جسمانی او : حیا، عفاف و حجاب زن می تواند در نقش عاطفی او و تأثیر گذاری بر مردم مؤثر باشد. لباس زن سبب تقویت تخیل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن، یکی از وسایل مرموز برای حفظ مقام وموقعیت زن در برابر مرد به شمار می رود.
 
نتیجه
یکی از بزرگ ترین تغییراتی که دنیای کنونی با آن مواجه است گرایش به اسلام و به خصوص گرایش به حجاب (در معنای خاص) و گرایش به حجب و حیا (در معنای عام) در سرتاسر جهان می باشد. این مقاله نیز برای تبیین واقعیت اجتماعی حجاب، ابتدا به بررسی نظریات فمنیستی اولیه (موج اول و دوم) و فمنیست های پست مدرن (سیاه، مسلمان، و جهان سومی ) پرداخت و سپس اندیشه های متفکران مسلمان واندیشمندان اسلامی را مورد بازبینی قرار داد. آنگاه به مقایسه سه دسته نظریات مزبور همت گماشت. نتایج این تحقیق نشان دهنده آن بود که نظریات فمنیستی اولیه بدون هیچ گونه نگاه عمیق، فقط به زدودن دین و حجاب در سطح جامعه می اندیشیدند، به گونه ای که فمنیست های بعدی شدیدترین انتقادها را به آنان روا داشته و تمام مفروضات آنها را رد کردند. فمنیست های اولیه معتقد بودند که با حذف دین و نمادهای دینی (مانند حجاب زنان ) می توانند به رستگاری برسند، در حالی که شواهد خلاف این امر را نشان دادند، به گونه ای که کشف حجاب در ایران نتایج بسیاراسفباری برای زنان به ارمغان آورد. فمنیست های بعدی با انتقادهای جدی به اسلاف خود تاختند و برآثار و کارکردهای مثبت حجاب تأکید کردند. اما در عین حال، هنوز بسیاری ازآنها معتقدند که هرگونه پوشش برای زن، به عنوان کنترل و تنظیم بدن زنان محسوب می شود و دراین معنا، همچنان به دین و نمادهای دینی می تازند، هر چند که به حقایق زیادی در رابطه با حجاب اعتراف کرده اند. فمنیست های پست مدرن سعی دارند مسئله حجاب را با توجه با ادبیات پست مدرن (مانند سبک زندگی، تمایز، شمایل گونگی و...) مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند و از بررسی آن به عنوان یک امر دینی امتناع می ورزند. از سوی دیگر، با بررسی اندیشه متفکران و اندیشمندان اسلامی، شاهد آن بودیم که این اندیشمندان با پایه قرار دادن احکام الهی، برخلاف تبلیغات رسانه های غربی معتقدند که اسلام محدودیتی برای زنان قایل نشده است، مگر مواردی که مربوط به فیزیولوژی آنها می باشد. اندیشمندان اسلامی معتقدند که حجاب علاوه براینکه محدودیتی برای زنان به شمار نمی رود، بلکه آنان از طریق حجاب می توانند در پرده عفاف و حجابشان بدون هرگونه آزار و اذیتی در سرنوشت خود و جامعه شان سهیم باشند. این مسئله از چنان اهمیتی برخوردار است که حضرت امام حتی مشارکت زنان با حجاب در اجتماع را یک تکلیف شرعی می دانستند. از جانب دیگر، اندیشه های اسلامی بر خلاف اندیشه های غربی، زن را مانند کالا که باید در اختیار مردان قرار گیرد نمی بیند ودر مقابل استفاده ابزاری و کالا شدن زنان با جدیت مبارزه می کند و به دنبال کمال زنان می باشد.
درپایان نیزاین مقاله سعی داشت با توجه به نظریات اندیشمندان اسلامی ـ‌ که به نظر نگارندگان بیشترین تبیین کنندگی را در مورد حجاب دارند و نسبت به نظریات دیگر بیشتر به توانمند سازی زنان کمک می کنند و مهم تر از همه، بومی بوده و برطبق احکام الهی هستند ـ نتایج رعایت حجاب را برای زنان مسلمان ذکر نماید.
 
پی نوشت ها:
(1) مطهری، کتاب آنلاین مسئله حجاب
(2) همان
(3) همان
(4) همان
(5) همان
(6) طباطبائی، [بی تا]، ص 99
(7) همان، ص 89
(8) مطهری، 1369، ص 208
(9) امام خمینی، 1386، ص 153
(10) همان
(11) امام خمینی، 1386، ص 253
(12) امام خمینی، 1386، ص 254 و 264
(13) جلایی پور، 1385، ص 18-19
(14) همان، ص 19
(15) مرکز اطلاعات و آمار زنان، 1382، ص 191
(16) فوکو، 1380، ص 64
(17) به نقل از : سایت تبیان
(18) کاشانی، 1386، ص 10
(19) همان، ص 11
يکشنبه 2/9/1393 - 19:48
حجاب و عفاف

اشاراتی در باب مقوله حجاب با الهام از دیدگاه های شهید مطهری

عوامل به وجود آمدن بی حجابی:
1- تفسیر غلط از آزادی
اولین زمینه و عامل برای پدیده بی حجابی در میادین فعالیت های اجتماعی زن در دنیای کنونی، برداشت و تفسیر غلطی است که از آزادی به عمل آمده است.دنیا،براساس این تفسیر غلط،زن را به بی حجابی کشاند و پدیده بی حجابی را به زن تحمیل کرد...تفسیر غلط از آزادی،موجب آن شد که روابط فیما بین مرد و زن تحمیل شد.سرانجام زن به آزادی نرسید،بلکه ابزاری شد تا در میادینی که برای آزادی ترسیم شده بود،یعنی تمایلات نفسانی، مورد استفاده قرار دهد.
2- تحقیر زن و محرومیت مضاعف زن
دیگر از علل و عواملی که زمینه پدیده بی حجابی را در دنیای غرب به وجود آورد،تحقیر زن و محرومیت مضاعف زن،در جوامع غربی بوده است.جای تعجب ندارد اگر بشنویم که حتی اندیشمندان و فلاسفه غرب،تا چندی پیش،بر تحقیر زن اصرار می ورزیدند.این تحقیر زن در طول تاریخ و پایین کشیدن مقام و منزلت زن و محرومیت فراگیر زن در دنیای غرب،بازتاب تندی داشت که پدیده بی حجابی یکی از بازتاب های این حالت است.به طور مثال،افلاطون می گوید:من،شکرگزار،سپاسگزار و خرسندم از اینکه مردم و زن نیستم.زن در منطق افلاطون که زیر بنای تفکر فلسفی و سیاسی اجتماعی دنیای غرب محسوب می شود،در ردیف برده قرار دارد!
این تحقیر تاریخی زن،در گذشته با محرومیت مضاعف زن در دنیای غرب توأم شده و پدیده بی حجابی را به عنوان یک بازتاب و به عنوان یک عکس العمل به دنبال داشته است.
3- یک وسیله تبلیغاتی
رشد نظام سرمایه داری حاکم، توأم با رقابت های اقتصادی در کلیه زمینه های بهره گیری و استثمار جمعی، موجب آن شد که زن به عنوان یک وسیله تبلیغات، در تجارب آزاد و رشد اقتصادی آزاد،استثمار شود.قابل تردید نیست که این پدیده،جز به درآمد و تولید،به چیز دیگری فکر نمی کرد و از همه ارزش ها،برای رشد اقتصادی استفاده می نمود.از شخصیت زن به عنوان وسیله تبلیغ در کالاها و ایجاد بازارهای جدید مصرف،استفاده کرد.ایجاد بازارهای جدید مصرف،جز از طریق به خدمت گرفتن ارزش و شخصیت زنان،امکان پذیر نبود.پدیده بی حجابی را دنیای استثمارکننده به وجود آورد،تا براساس پدیده بی حجابی،بتواند شخصیت زن را خرد سازد و او را در حد یک وسیله بی ارزش در جهت ایجاد بازارهای جدید مصرف،پایین بکشد.
4- نیروی کار در دنیای سرمایه داری
رشد روز افزون صنعت و گسترش بازار کار در دنیای سرمایه داری، موجب شد که از همه نیروهای کار،استفاده بشود. برخی از نیروهای پنهانی در جامعه،نیروی کار زنان را به بازار کشاندند.اما مانع بزرگ بهره گیری و استثمار زن،حجاب زن بود. با دریدن حجاب زن و زمینه سازی برای پدیده بی حجابی،نیروی خلاق زنان در خدمت استثمار قرار گرفت.
 
عوامل پیدایش حجاب
بعد از ذکر عوامل به وجود آمدن بی حجابی که به آن اشاره کردیم، مطالبی نیز در باب پیدا شدن حجاب ذکر می کنیم که غالبا این علت ها برای ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجاب گفته شده است.
1- میل به ریاضت و رهبانیت(ریشه فلسفی)،
ایده ریاضت و ترک دنیا،همان طوری که در مردان فقرطلبی و پشت پازدن به همه وسایل مادی را به وجود آورده است،در مورد زن،فلسفه تجردطلبی و مخالفت با جمال را ایجاد کرده است.بلند نگاه داشتن مو که در میان سبک ها،هندوها و برخی دراویش معمول است، نیز از مظاهر مخالف با جمال و مبارزه با شهوت و از ثمرات فلسفه طرد لذت و میل به ریاضت برشمرده اند.می گویند کوتاه کردن و ستردن مو،سبب فزونی رغبت جنسی می گردد و بلند آن موجب تقلیل و کاهش آن است.
علت دیگر پدیده ریاضت،آمیخته بودن لذات مادی به پاره ای از رنج های معنوی است.بشر دیده است که همواره در کنار لذت های ماید یک عده،رنج های روحی وجود دارد.مثلا دیده است که هرچند داشتن ثروت موجب یک سلسله خوشی ها و کامرانی ها است اما همزمان ناراحتی و اضطراب ها و تحمل ذلت ها در تحصیل و در نگهداری آن وجود دارد.علل دیگر،گریز از لذات است.از آن جمله محرومیت و شکست در موقعیت های مادی خصوصا شکست در عشق،سبب توجه به ریاضت می گردد.افراط در خوش گذرانی و کام جویی،از عوامل دیگر توجه به ریاضت است.خوشبختانه اسلام یک طرز تفکر و جهان بینی روشن دارد.اصولا اسلام با فکر ریاضت و رهبانیت سخت مبارزه کرده است و این مطلب را مستشرقین اروپایی هم قبول دارند.اسلام به کوتاه کردن و شانه کردن مو و به کار بردن بوی خوش سفارش کرده است.عده ای از اصحاب رسول خدا به خاطر اینکه بهتر و بیشتر عبادت کنند و از لذات روحانی بهره مند شوند،ترک زن و فرزند کردند.روزها روزه می گرفتند و شب ها عبادت می کردند.همین که رسول خدا آگاه شد،آن ها را منع کرد و فرمود:من که پیشوای شما هستم،چنین نمی کنم.اسلام، التذاد و کام جویی زن و شوهر را نه تنها تقبیح نکرده است، ثواب هایی هم برای آن قایل شده است.
شاید برای یک نفر فرنگی شگفت انگیز باشد،اگر بشنوید اسلام برخورد عاطفی زن و شوهر،آرایش کردن ثروت،امنیت نبود، مستند به ایران قبل از اسلام است و می نویسد که در ایران قدیم مردم هیچ امنیتی در مورد زن ها نداشتند.در عصر ما هم امنیت کامل برای زن وجود ندارد.در همین دنیای صنعتی اروپا و آمریکا که به غلظ آن را دنیای متمدن می نامیم،آمارهای وحشت آوری از زنای به عنف می خوانیم،چه رسد به دنیای به اصطلاح نیمه متمدن و تمام وحشی.
اما در عین حال علت دستور پوشش در اسلام عدم امنیت نبوده است.لا اقل علت مهم و اساسی آن،عدم امنیت نبوده است. زیرا این امر نه در آثار اسلامی به عنوان علت پوشش ذکر شده است و به چنین چیزی با تاریخ تطبیق می کند.در میان اعراب جاهلیت پوشش نبود و در عین حال امنیت فردی به واسطه زندگی خاص قبیله ای و بدوی وجود داشت.آن امنیتی که در زندگی قبیله ای وجود داشت،امنیت اجتماعی یعنی امنیت گروهی بود و این گونه عدم امنیت ها را پوشش نمی تواند جاره نماید.به این معنی که هم قبیله ای به قبیله دیگر شبیخون می زد،در این شبیخون ها که به وسیله قبیله بیگانه انجام می شد،همه چیز دستخوش غارت می گردید،هم مرد اسیر می شد و هم زن،پوشش زن برای او امنیت نمی آورد.لهذا نمی توانیم بگوییم که اسلام صرفا به خاطر برقرار ساختن امنیت دستور پوشش را وضع کرد.

2- استثمار زن(ریشه اقتصادی)
بعضی ها برای پوشش زن ریشه اقتصادی قایل شده اند و گفته اند،حریم و پوشش یادگار عهد مالکیت و تسلط مرد است.مردان به خاطر اینکه از وجود زن بهره اقتصادی ببرند و آن ها را مانند بردگان استثمار کنند،آنان را در خانه ها نگه می داشتند و برای اینکه فکر زن را قانع کنند که خود به خود از خانه بیرون نرود و بیرون رفتن را کار بدی بداند،فکر حجاب و خانه نشینی را خلق کردند.از نظر این منطق،پوشش زن عبارت است از زندانی شدن زن به دست مرد و علت اینکه مرد،زن را این چنین اسیر می کرده،این است که می خواسته هرچه بیشتر از وجود او بهره اقتصادی ببرد.ما  این جهت را که در گذشته مرد به زن به چشم یک ابزار می نگریست و از او بهره اقتصادی می برد،به صورت یک اصل کلی حاکم بر تمامی اجتماعات گذشته قبول نداریم.
علائق زوجین به یکدیگر،حتی در اجتماعات گذشته،بیشتر عاطفی و عشقی بوده و زن با نیروی جاذبه و جمال خود بر قلب مرد حکومت می کرده است.در عین حال انکار هم نمی کنیم که مرد در گذشته هم به زن ظلم کرد و هم به فرزند و از هر دوی این ها بهره کشی اقتصادی کرده است.و هر وقت طبیعت مرد به سوی خشونت گراییده،عشق و عاطفه در وجودش ضعیف شده،از زن به صورت یک ابزار استفاده کرده ولی این را به صورت اصل کلی حاکم بر تمام جوامع ما قبل قرن نوزدهم نمی توان ذکر کرد.حجاب در اسلام،بدین منظور نیست،اسلام هرگز نخواسته مرد از زن بهره کشی اقتصادی بکند،بلکه نخست با آن مبارزه کرده است. این مسأله که زن استقلال اقتصادی دارد از مسلمات قطعی اسلام است.

3- حسادت مرد(ریشه اخلاقی)
ریشه دیگری که برای پیدا شدن حجاب ذکر کرده اند،جنبه اخلاقی دارد.در اینجا نیز مانند نظریه سابق،علت پیدا شدن حجاب را تسلط مرد و اسارت زن معرفی کرده اند،با این فرق که در اینجا برای تسلطجویی مرد،به جای ریشه اقتصادی،ریشه اخلاقی ذکر کرده اند.گفته اند علت اینکه مرد زن را بدین شکل اسیر نگه می دارد حس خودپرستی و حسادت وی نسبت به مردان دیگر است.
 مرد نمی خواهد و رشک می برد که مردان دیگر ولو با نگاه کردن یا هم سخن شدن،از زنی که تحت اختیار اوست استفاده کنند.در مرد غیرت وجود دارد.غیرت نوعی پاسبان است که آفرینش برای مشخص بودن و مختلط نشدن نسل ها در وجود بشر نهاده است.غیرت،یک شرافت انسانی و یک حساسیت انسانی است نسبت به پاکی و طهارت جامعه،غیرت غیر از حسادت است.
 حسادت یک امر شخصی و فردی و ناشی از یک سلسله عقده های روحی است،اما غیرت یک احساس و عاطفه نوعی بشری است.این خود دلیل است که غیرت از خودپرستی ناشی نمی شود،احساس خاصی است که قانون خلقت برای تحکیم اسان زندگی خانوادگی که یک زندگی طبیعی است،نه قراردادی،ایجاد کرده است.و اما اینکه آیا نظر اسلام درباره حجاب و پوشش،احترام گذاشتن به حس غیرت مرد است یا نه؟جواب این است که بدون شک اسلام همان سلطه ای که در حد غیرت هست یعنی حفاظت پاکی نسل و عدم اختلاط انسان را منظور نظر دارد.ولی علت حجاب اسلامی منحصر به این امر نیست.

4- عادت زنانگی
به عقیده برخی حجاب و خانه نشینی زن ریشه روانی دارد. زن از ابتدا در خود نسبت به مرد احساس حقارت می کرده است.از دو جهت،یکی احساس نقص عضوی نسبت به مرد و دیگری خون ریزی ماهانه و حین زایمان و حین ازاله بکارت .
 اینکه عادت ماهانه نوع پلیدی و نقص است،فکری است که از قدیم در میان بشر وجود داشته است و به همین دلیل زنان در ایام عادت مانند شیئی پلید در گوشه ای محبوس بوده اند و از آن ها دوری و اجتناب می شده است.از پیامبر(ص)درباره عادت سوال شد.آیه ای نازل شد،یعنی از تو درباره حیض سوال می کنند، بگو نوعی بیماری است،در حال این بیماری با زنان نزدیکی نکنید. از نظر اسلام زن حائض حکم یک انسان به اصطلاح محدث را یعنی انسان فاقد وضو و غسل را دارد که در آن حال از نماز و روزه محروم است.درباره اینکه زن ابتدا در خود احساس نقص می کرده و سبب شده که هم خود او و هم مرد،او را موجود پست بشمارد، سخنان زیادی گفته شده است.خواه آن سخنان درست باشد و خواه نادرست،با فلسفه اسلام درباره زن و پوسیدگی زن رابطه ای ندارد.اسلام نه حیض را موجب پستی و حقارت زن می داند و نه پوشیدگی را به خاطر پستی و حقارت زن عنوان کرده است،بلکه اهداف دیگری داشته است.
 
مسأله حجاب از جهت ملی
اگر بخواهیم مسأله حجاب را از جهت ملی بحث کنیم،یک مسأله سنتی و تاریخی است.در عمق تاریخ ما و تاریخ شرق،زن ها دارای یک نوع حجاب بوده اند.حجاب به معنای پوشش،یعنی حفظ عفاف و وقار که همیشه در ایران و در کشورهای شرقی اسلامی و غیر اسلامی بوده است.شما ملاحظه می کنید که اکثر زن های هندوستان،با اینکه مسلمان نیستند،برای حفظ سنت اصیل ملی خودشان،اکثرا دارای یک حجاب هستند که مظهر کامل زنان مترقی و مدبر و سیاست مدار شرق خانم گاندی است. خانم گاندی از جهت سیاست و اداره یک کشور وسیع با آن همه اختلافات قومی و مذهبی،سال ها توانست،این کشور را اداره کند و آبروی هند را نگه دارد و استقلال هند را حفظ نماید.همه به شخصیت او احترام می گذاشتند.به سنگینی و به وقار،به حیثیت و به قدرت اداره او.و این شخصی است غیر مسلمان و می بینیم برای حفظ سنت خود،روسری اش همیشه بر سر بوده است.
 
برگرفته شده از: نشریه یا لثارات الحسین ( علیه السلام )؛ شماره 200

 

شنبه 1/9/1393 - 18:49
حجاب و عفاف

امام خمینی و انقلاب چادرها

زنان ، ایـن عنـاصـر فضیلت و ارزشهای الهی دارای بـرکـات زیـادی هستند و به عنـوان نیمـی از جامعه بشریت ، همـواره بیشتریـن بار مشکلات را بـر دوش می کشند و نـوعا شـریک غم خانـواده مـی باشنـد.
اسلام برخلاف جـوامع و تمدن جاهلـی که زنان را حقیر و ضعیف و دون شمرده و آنان را در خـدمت ابتذال و فساد گـرفته بـود ، به زنان ، شخصیتـی باکرامت و مقامی والا بخشید. ایـن مقام و منزلت ، تـوإم با فـداکاری و ایثار ، در پـرتـو انقلاب اسلامـی تجلـی یافت و عطر شکـوفایی ایـن مـوجـود بزرگـوار و بافضیلت ، جهانیان را به شگفت آورد ، تا آنجا که از سـوی خبرگزاریها و تحلیل گران ، انقلاب اسلامی به «انقلاب چادرها» نام گرفت.
زنان ، ایـن عناصر عفاف و نجابت ، نه تنها در پیروزی انقلاب اسلامی سهم بزرگـی ایفـا کـردنـد ، بلکه در تثبیت نظام جمهوری اسلامـی و تداوم انقلاب اسلامـی حرف نخست را زدند و با حضـور در صحنه انقلاب اسلامی ، تـوطئه های دشمنان را در عرصه های گوناگون فرهنگی ، نظامی ، اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسـی و ... نقـش بـر آب سـاختنـد. در ایـن مقاله تلاش شـده است با بهره گیـری از سخنان گهربـار معمار انقلاب اسلامـی ، حضـرت امـام خمینـی ، نقـش و سهم بزرگ زنـان در پیـروزی انقلاب ، به تصویر کشیده شـود و تلاش و منزلت ایـن بزرگواران عیان گردد. چهار عنوان «تحـول فکری و روحی زنان» ، «حضـور زنان در صحنه انقلاب اسلامـی» ، «انگیزه حضـور زنان در انقلاب اسلامـی» و «ویژگـی زنان انقلابـی» محـورهای اصلـی ایـن تصـویر مـی باشـد.
 
۱ـ تحول فکری و روحی زنان
هنر انقلاب اسلامی ایـن بود که زنان جامعه ما را متحول ساخت و در مسیر اسلام و ارزشهای الهی هدایت کرد و از بی هـویتـی و بـی بند و باری و ابتذال که سوغات غرب بـود ، به سوی عزت خـواهی ، عفاف ، درک شخصیت و کمال جـویی و تحول فکری و روحی هدایت کرد و از دون مایگی به اوج انسانیت ارتقا بخشید.
زنان مسلمان در انقلاب اسلامی شخصیت و هویت خویـش را یافتند و به مقام و منزلت والای خـویـش پـی بردند و بینـش سیاسـی ، فرهنگـی و اجتماعی پیدا کردند. ایـن تحول فکری و روحی بزرگی که نصیب زنان شد ، مـوهبت الهی بـود که امام خمینی بارها از آن به بزرگـی یاد کـرده و آن را افتخـار بزرگ ملت ایـران دانستند:
«مـن در جامعه زنها یک جـور تحـول عجیبـی می بینـم که بیشتر از تحـولی است که در مردها پیدا شده[ است].»(۱) «خانمهایی که در قبل وضعشان یک نحـو دیگـری بـود ، و رژیـم آنها را به یک مسـایل دیگری مشغول کرده بـود ، متحول شدند به کسانی که در مقابل رژیـم ایستادنـد.»(۲) «نهضت اسلامـی به بـرکت اسلام چنان تحـولـی در نفـوس زن و مـرد به وجـود آورده که ره صـد سـاله را یک شبه طـی نمـوده است.»(۳) «این یک تحـولی بـود که بشر نمی تـوانست ایـن تحول را درست کند. این تحول الهی بـود.»(۴) «ایـن تحول که در ایـران پیـدا شـد ، تحـول همه جـانبه بـود»;(۵)
یعنـی زنان در تمـام زمینه های روحـی ، فکـری ، اخلاقـی ، فـرهنگـی ، سیـاسـی ، اجتمـاعی و انگیزه هـا و اهـداف ، الهی شـده بـودنــد و مـی خـواستند در صبغه اسلام قرار گیرند و در مسیر حضرت زهرا(سلام الله علیها) و زینب کبری(سلام الله علیها) قدم بردارند.
زنان مسلمان از حالت بـی اعتنایی بیرون آمدند و نسبت به سرنـوشت خـود و خـانـواده خـویـش و اسلام احسـاس مسـوولیت کـردند:
«همان زنهایـی که آن وقت که ـ هیچ ـ بـی تفاوت بـودنـد راجع به کشـور خـودشان ، راجع به همه چیز ، همیـن ها وارد شدند در میدان و دیـدیـم که خـوب هـم مـی تـواننـد انجـام وظیفه کننـد.»(۶)
 
تحول فرهنگی
در تهاجـم فرهنگـی غرب ، زنان را در مسلخ «فروش کالا» و «فساد و فحشا» قربانـی کرده و ایـن مرکز عطـوفت و فضیلت را به گرداب ابتذال کشانده بـودنـد. در طـول پنجاه سال سیاه حاکمیت خانـدان فاسـد پهلـوی ، زنان مسلمان زیر فشار و یـورش فرهنگـی استعمار و استکبـار دست و پـا مـی زدنـد. رضـاخـان ایـن مهره استعمــاری و استبدادی ، خشـن ترین شیوه را در اشاعه فرهنگ مبتذل غرب ، در قالب کشف حجاب به کار برد.
اسلام و انقلاب آمـد و زنان را از ایـن منجلاب فرهنگـی نجات داد و آنان را به اخلاق اسلامـی و حجـاب و عفاف و فضیلتها آراسته ساخت:
«ایـن اسلام که در ایران زنده شد ، آن خـدمتـی را که به بانـوان کرده است و خواهد کرد ، ارزشش به اندازه ای است که نمی توانیـم ما توصیف کنیـم. اگر نبود این انقلاب و نبود ایـن تغییر و تحولی که در ایران واقع شـده بـود ، بعد از چنـد سال دیگـر اثـری از اخلاق اسلامی در ایران نبود.»(۷)
«اینجانب به زنان پرافتخار ایران ، مباهات می کنـم که تحولی آن چنان در آنان پیـدا شـد که نقـش شیطانـی بیـش از ۵۰ سال کـوشـش نقاشان خارجـی و وابستگان بـی شـرافت آنان ، از شعرای هرزه گرفته تا نویسندگان و دستگاههای تبلیغاتی مزدور را نقـش بر آب نمودند و اثبات کردند که زنان ارزشمند مسلمان دچار گمراهـی نشـده و با ایـن تـوطئه های شـوم غرب و غرب زدگان آسیب نخـواهد پذیرفت.»(۸)
«بجز مشتی زنان مرفه طاغوتـی و وابستگان ساواکـی و سرسپـردگان آنان دیگر قشرهای میلیـونـی زنان متعهد که اساس ملت مسلمان اند ، در دام فـریب دلباختگان به غرب نیفتاده و بـا عمل خـود در طـول پنجاه سال سیاه ، بـا روی سفیـد نزد خـدا و خلق شجـاعانه مقاومت نمودند.»(۹)
بنیانگذار انقلاب اسلامـی خطاب به روشنفکـران مـرتجع و دلباختگان بـی بنـد و بـاری و ولنگـاری غرب فـرمود:
«آیا زنها در ایران دیگر کنار رفتند به کلـی ، یا همـدوش مردها در کارهای سازنده داخل انـد؟ شما مـی خـواهید که زنهای اینجا هـم بـی بند و بار باشند ، هر جـور مـی خـواهند باشنـد؟ ایـن برخلاف آن تحـولـی است که در خـود زنها پیـدا شـده است.»(۱۰)
 
میل به مبارزه
رها سـاختـن زنـدگـی آرام و بـی درد سـر و روی آوردن به زنـدگـی پرمخاطره و مبارزه با طاغوت یکی از تحـولاتـی بـود که خداوند در وجود زنها به وجـود آورد. آن ترس و وحشتـی که از طاغوت داشتند ، از میـان رفت و شجـاعت و شهامت جـای آن نشست. زنـان مسلمـان از چکمه پـوشان و سـرنیزه هـای گـارد شـاهنشـاهـی واهمه ای به دل راه نمی دادند و از زخمی و کشته شـدن نمـی هراسیدنـد. امام راحل ایـن گونه این تحول را بیان می کند:
(خـداوند) قلبها را از آن وحشت بیرون آورد ، از آن وحشتـی که از ایـن رژیمها همه داشتنـد ، از آن وحشت بیـرون آورد و به جـای آن تصمیـم و شجاعت به ایشان داد ، به طوری که زنها ، بچه ها و مردها ، همه به مبارزه برخاستند. کـی سابقه داشت که زن در مبارزه بیاید مقابل توپ و تانک بایستد؟ ایـن یک تحول روحی بود که خدای تبارک و تعالـی در ایـن ملت تحـول را ایجـاد فـرمود.»(۱۱)
 
تحول سیاسی
بانوان به برکت انقلاب اسلامی و هدایتهای پیامبرگـونه امام خمینی چنان از بینـش سیاسی برخـوردار شدند که دشمنان اسلام و انقلاب از گمراه ساختـن آنان ناامید و درمانده شـدند. زنان با شناختـی که از ماهیت و تـرفنـدهای دشمنان اسلام پیدا کـردنـد گام در میـدان مبارزه و سیاست نهادند و خصـم دون را از صحنه بیـرون رانـدنـد. امام خمینی در دیدار زنان مناطق ساحلی جنـوب ایران با اشاره به این تحول بزرگ سیاسی می فرماید:
«در اینکه مـی بینـم گـوینده شما بانـوان ساحلی ، مسایلـی را که مطـرح مـی کنـد ، مسایل روز است ، مسـایل سیـاسـی روز است ، مسـایل اجتماعی روز است ، همان طـور که بانوان دیگر در مراکز و در سایر جاهای ایـران مسایلـی را که مطـرح مـی کننـد ، مسایل روز و مسایل سیاسـی و اجتماعی است ، که این تحـول به بـرکت ایـن نهضت اسلامـی پیدا شده ، مـن امیدوارم که ایـن تحـول باقـی بماند.»(۱۲) و در مـورد بـانـوان محله چهارمـردان قـم فـرمـودنـد:
«بانـوان قـم و چهارمردان پیشرو نهضت اسلامی بـودند. رشد سیاسی خود را اثبات کردند.»(۱۳)
 
تحول اجتماعی
زنان در انقلاب اسلامـی شیفته کمک رسـانـی به محـرومان و مستضعفان بـودند و به شـوق یاری رساندن به کشاورزان و قشر محروم جامعه و شرکت در جهادسازندگـی سر از پا نمـی شناختنـد. حضرت امام خمینـی فرمود:
«در ایـن جهادسازندگـی که گاهی وقتها مـی بینـم خانمها رفتند و مشغول شـدنـد ، خـوب ، البته از خـانمها ســـاخته نیست که مثل یک رعیتی ، مثل اشخاصی که ورزیده اند ، در امـور کار کنند ، لکـن همان رفتنشان در بین آن رعایا و بیـن کشاورزان ، همان رفتـن و اشتغال پیدا کردن ، به همان مقداری که می تـوانند ، ایـن باعث مـی شـود که قـدرت آنها چنـد مقـابل بشـود. وقتـی آنها ببیننـد که از شهرها خانمهای محصل ، خانمهای محترم آمـدند و در دهات مشغول کمک هستند به برادرهای خـودشان ، قدرت آنها چند مقابل می شود و ایـن یک عمل بسیار ارزشمند است ولو عمل خـودش به حسب حجمـش کوچک باشد ، لکـن حجم معنوی خیلی زیاد است.»(۱۴)
 
۲ـ حضـور زنـان در صحنه انقلاب اسلامـی
حضور پرشـور در صحنه انقلاب اسلامی از افتخارات بزرگ زنان مسلمان ایـران اسلامـی است. آنـان در همـان روزهـای نخستیـن انقلاب وارد میدان مبارزه شدند و با جهاد خـود قدم به قدم ، انقلاب اسلامـی را یاری کردند. زنان با عزمـی استـوار علیه طاغوت و استکبار جهانی به صحنه مبارزه آمـدند و دیـن خـود را نسبت به اسلام و انقلاب به خـوبـی ادا کـردنـد. امـام خمینـی خطـاب به بـانـوان فـرمــود:
«شما خـواهران در ایـن نهضت سهم بسزایی داشته اید»(۱۵) «شما سهم بزرگـی در نهضت اسلامی ما دارید. شما در آتیه برای مملکت ما پشتـوانه هستید.»(۱۶) آن حضرت به ایـن حضـور مـی بالد و افتخار می کند و می فرماید:
«مـا بـایـد امـروز که روز زن است ... به زنان خـویـش افتخـار نماییـم. چه افتخاری بالاتر از اینکه زنان بزرگـوار ما در مقابل رژیـم ستمکار سابق و پـس از سرکـوبـی آن ، در مقابل ابرقدرتها و وابستگان آنان ، در صف اول ، ایستـادگـی و مقاومتـی از خـود نشان دادنـد که در هیچ عصـری چنین مقاومتی و چنیـن شجاعتـی از مردان ثبت نشده است. »(۱۷)
 
پیشگام در انقلاب اسلامی
زنان در انقلاب اسلامی ، پیشگام و جلـودار نهضت بـودند و پیشاپیـش مردها در صفـوف تظاهرات خیابانی علیه نظام طاغوت حرکت می کردند. زنان مسلمان در تمامی نهضتها و حرکتهای اسلامـی پیـش قدم بـودند:
«در مسإله تنباکـو پیش قدم بـودند. در مسإله مشروطیت پیـش قدم بـوده اند و بحمدالله زنها در ایـن جمهوری اسلامـی چنانچه در همه مسـایلـی که عمـومـی پیـش آمـده است ، بـرای ایـران پیـش قــــدم بوده اند.»(۱۸)
«در مملکت ما ایـن طـور شـد که بانـوان همـدوش بلکه جلـوتر از مردها از خانه ها بیرون آمدند و در ایـن راه اسلامـی زحمت کشیدند و رنج دیدند ، جـوان دادند ، شوهر دادند ، برادر دادند ، معذلک رنج کشیدند ، عمل کردند ، پشتیبانی از اسلام کردند و مردها هـم به تبع زنها این کار را کردند. »(۱۹)
«زنهای محترم متعهد ایران پیشاپیـش مردان به میدان رفتند و سد عظیم شاهنشاهی را در هـم شکستند و ما و همه مرهون قیام و اقدام آنان هستیم.»(۲۰)
 
نقش هدایتگری و تشویق مردها
زنها در انقلاب اسلامی نقـش هدایتگری داشتند و با حضور خـویـش در صف مقـدم تظاهرات ، انگیزه قیام و حضـور در تظاهرات و مقابله با طـاغوت را در مـردهـا و جـوانها به وجـود آوردند.
احساس برانگیز بـودند و الهام بخـش ، مردان را تشـویق کردنـد و به جـوانها جرات و شجاعت بخشیدند: «ما نهضت خودمان را مدیون زنها مـی دانیـم. مـردها به تبع زنها در خیابانها مـی ریختنـد. تشـویق مـی کردند زنها مردان را. خـودشان در صفهای جلـو بـودند. »(۲۱)
«مردهای ایران از مخدرات ایران ، از بانـوان ایران عبرت گرفتند و تعلیم گرفتند.»(۲۲)
«بانـوان عزیز ما اسباب ایـن شدند که مردها هـم جرإت و شجاعت پیـدا کننـد. مـا مـرهـون زحمـات شمـا خـانمها هستیـــم.»(۲۳)
به واسطه حضـور زنان در صحنه ، غیرت مردانگی و احساسات در مردان بـرانگیخته می شـود و همیـن مـوجب مـی شـود سستـی و تـرس را کنار بگذارنـد و بـا شجـاعت قـدم در میـدان بگذارنـد. امام فـرمـود: «در مـردها یک حسـی است که اگـر ببیننـد زنها بیـرون آمـده از خـانه هـا بـرای یک مقصـدی ، اگـر قـوه شـان یکـی بـاشـد ، ده تــا می شود.»(۲۴)
«اگر چنانچه یک عده از زن وارد بشـونـد در ، فرض کنید یک محلـی که محل جنگ است ، علاوه بر اینکه خـودشان جنگ مـی کننـد ، مردها را که یک احساسـی دارند نسبت به زنها ، حساسیت دارند نسبت به زنها ، مردها را ، قـوه شان را دوچندان می کنند. ایـن طـور نیست که اینها اگر فرض کنید بروند دفاع کنند ، فقط خـودشان دفاع کرده اند; خیر ، دفاع کرده اند ، خـودشان دفاع کرده اند و دیگران هـم به دفاع وارد کـرده انـد. مرد حساس است نسبت به زن. مرد اگـر صـد نفـر مرد را ببیند که می کشند ، ممکـن است خیلـی چیز نشـود ، اما اگر یک زن را ببینند که بی احترامی می کند حساسیت دارد و لـو اجنبـی باشند ، آن زن ، هیچ کار هـم به او نـداشته باشـد. ایـن یک حساسیتـی است که مردها دارنـد ... (این) اسباب ایـن مـی شـود که مردها هـم بیشتر وارد بشـونـد ، مـردهـا هـم قـویتـر بشـوند.»(۲۵)
 
ایثار جان و فرزند
بچه های خـردسـال در آغوش مادران ، بـا اسلحه دژخیمان شاه پـرپـر می شدند ، و جوانان و نوجوانان در پیش رویشان بر زمیـن می افتادند و خـون سرخ شهیدانشان سنگ فرشهای خیابان را رنگیـن مـی ساخت ، اما آنان چون زینب کبرا(سلام الله علیها) تـن به رضای خدا داده و پرصلابت و استوار در مقابل ستمگران مـی ایستادند و با ایثار جان و فرزند و صبر در مصیبتها ، احسـاس رضـایت در انجـام وظایف خـویـش داشتند.
امام راحل ایثارگـریهای ایـن قشـر از جامعه را ایـن چنیـن بیان می دارند:
«شما در چه تاریخی چنیـن دیده اید؟ امروز زنهای شیردل طفل خـود را در آغوش کشیـده و به میـدان مسلسل و تـانک دژخیمـان رژیـــم مـی روند. در کدام تاریخ چنیـن مردانگـی و فـداکاری از زنان ثبت شده است؟»(۲۶)
«در تظاهرات خیابانی ، زنان ما بچه های خردسال خـود را به سینه فشـرده ، بـدون تـرس از تـانک و تـوپ و مسلسل به میـدان مبـارزه آمده اند.»(۲۷)
 
ایثار مال
زنان در ایثار جان و فرزند در انقلاب پیشقـدم بـودنـد. در ایثار مال هـم بر مردان سبقت جسته بـودند. آنان آنچه ذخیره داشتنـد و با قناعت جمع کرده بودند ، در طبق اخلاص گذاشته ، تقدیـم مستضعفان و محرومان کردند. امام چه زیبا زنان مـومـن و عفیف را در ایثار مال معرفی می کند:
«زنان ایران ، هم مجاهدات انسانـی عظیـم کرده اند و هـم مجاهدات مالی. ایـن طبقه محترم زنها که در جنوب تهران و در شهر قم و در سایـر شهرها هستنـد ، همیـن خانمهای محجبه ، همینها که مظهر عفاف هستند ، در نهضت پیشقدم بودند و در ایثار مال هـم پیشقدم. ایثار کردند جـواهرات و طلاهایی که دارند. برای مستضعفیـن دادند. عمده در ایـن امـور آن قصـد پاک است.»(۲۸)
«خـداوند شما مـومنات را حفظ کند که در نهضت اسلامـی خط کافـی داشتید ، و الان هـم برای مستمندان کمک کردید و کمکهای شما بسیار باارزش است. کمکهای بانوان ارزشـش چند برابر کمکهای مردان است. خداوند شما را حفظ کند.»(۲۹)
«اینها طلاهـای خـود را که ذخیـره ۵۰ سال ، ۲۰ سال ، ۳۰ سـالشـان بـود ، آمـدند بـرای مستمندان دادنـد. شما چه کـردیـد؟ شماها چه کردید؟»(۳۰)
 
پشتوانه انقلاب و اسلام
چنـانچه پیشگـامـان انقلاب یعنـی آنـان که سهم بزرگــی در انقلاب داشتنـد و بـا ایثار جان و فـرزنـد و مال ، گـوش به فـرمان امام خمینی بـوده و در تمامی صحنه های انقلاب اسلامی حضـور داشته ، ایـن حضـور را تداوم بخشند و سستـی و بـی اعتنایی به خـود راه ندهند ، یقینـا انقلاب اسلامـی بیمه خـواهـد شـد. بنیانگذار انقلاب اسلامـی بارها ایـن مسإله را بیان داشته و از زنان به عنـوان پشتـوانه انقلاب و اسلام یاد کردند: «ملتـی که بانـوانـش در صف مقدم برای پیشبـرد مقـاصـد اسلامـی هست ، آسیب نخـواهـد دید. »(۳۱)
«شما در آتیه برای مملکت ما پشتـوانه هستید.(۳۲) مـن امیدوارم که باز شما در صف مقدم باشید و ایـن نهضت را به آخر برسانید که حکـومت اسلامی ان شإالله تإسیـس بشـود و تمام اقشار ملت ، تمام مستضعفیـن به حقوق حقه خـودشان برسند. خداوند شماها را حفظ کند و بـرای اسلام و مسلمین نگهدارد.»(۳۳)
 
۳ـ انگیزه حضـور زنـان در انقلاب اسلامـی
زنان و مـردان مسلمان در ایـران با انگیزه الهی انقلاب کـردنـد. آنان خـواستار حکـومت اسلامـی و احیای اسلام ناب محمدی(ص) و زنده شـدن نام قرآن و ائمه اطهار(علیهماالسلام) بـودند. از ایـن رو با نام فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و زینب کبرا و امام حسیـن(علیه السلام) به خیابانها مـی ریختنـد و تظاهرات راه می انداختند.
 
عشق به اسلام و قرآن
کسـی زنان مسلمان را مجبـور نکـرده بـود کـودکانشان را در آغوش گرفته ، در مقابل تـوپ و تانک و مسلسلهای رژیـم طاغوت بایستنـد. آنان به خاطـر مقام و قـدرت و ریاست ، خـود و فرزنـدانشان را در معرض خطـر قرار ندادنـد ، بلکه عشق به اسلام و قـرآن و پیشـوایان معصـوم بـود که آنان را به صحنه کشاند. عشق به فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و زینب کبـرا بـود که زنان مسلمان ما را انقلابـی کـرد. امام راحل انگیزه زنـان مسلمـان را عشق به اسلام و قـرآن بیـان داشته است:
«ملت ما عاشق اسلام بـود که در همه اطـراف بـا دست تهی سینه های خودشان را سپر کردند ، جـوانهای خودشان را بردند در میدان ، زنها و مردها رفتند و مبارزه کـردند و پیروز شـدنـد.»(۳۴) «خانمها بـرای اینکه یک چیزی مثلا دستشـان بیایـد یا فـرض کنیـد که صاحب منصب بشـوند ، نمـیآیند بیرون ، خـودشان و بچه هایشان را به کشتـن بـدهنـد. ایـن اسلام و قرآن است که خانمها را آورده است بیرون و همدوش مردها بل جلـوتر از مردها وارد در صحنه سیاست کرد.»(۳۵) «ایـن قدرت ایمان است که شماها را به خیابانها کشید و بانـوان را به خیـابـانها ، و ارزش عمل همین است.»(۳۶)
 
استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی
شعار زنـان مـا در انقلاب اسلامـی سه کلمه بــود: استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی. آنان خواستار استقلال بـودند و مـی خـواستنـد زیـر سلطه هیچ کشـور و قدرتـی نباشند و می خـواستند آزاد باشند; یعنی در سایه اسلام زیست کنند; بنده خـدا باشند و عبـد و ذلیل دیگران نباشند. جمهوری اسلامی یعنی حکـومتـی بر اساس اسلام ناب محمدی(ص) می خواستند که ارکانـش را تـوحید و عدل الهی تشکیل داده باشد ، و ولایت خـدا و پیـامبـر بـر آن حـاکـم گـردد. امـام امت فـرمـود:
«زن و مرد زحمت کشید ، به خیابانها ریخت ، جـورها کشیـد ، خـونها داد که اسلام را زنده نگه دارد ، برای اسلام خـون داد ، برای شهادت داوطلب شـد ، ... آنکه به او رإی داد ملت مـا ، جمهوری اسلامـــی بود ، اسلام مورد نظر بود.»(۳۷)
«آنکه از سر تا سـر کشـور فریادش در خیابان و در کـوچه ها و در مـدارس و در همه جـا بلنـد بـود ، ایـن بــود که استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامـی. ایـن سه کلمه سـر زبـان همه بود.»(۳۸)
 
الگـوپذیـری از حضـرت زهـرا(سلام الله علیها) و زینب کبری(سلام الله علیها)
زنان مسلمـان ایـران بـا اقتـدا و الگـوپذیـری از حضـرت فـاطمه زهـرا(سلام الله علیها) و دخت بزرگـوارش زینب کبـری(سلام الله علیها) وارد نهضت شـدنـد و در مقابل طاغوت ایستادند و از اسلام و قرآن دفاع کردنـد. بنیانگذار انقلاب اسلامی فرمود:
«فردا روز زن است ... روز زنـی است که دخترش «حضرت زینب(سلام الله علیها)» در مقابل حکومتهای جبار ایستاد و آن خطبه را خـواند ... زنی که در مقابل یک جباری ایستاد که اگر نفـس مردها مـی کشیدند ، همه را مـی کشتنـد و نتـرسید و ایستاد و محکوم کرد حکـومت را ، یزیـد را محکـوم کـرد ... زن یک همچـو مقامـی بایـد داشته بـاشـد.»(۳۹)
«زنهای عصـر ما بحمـدالله شبیه به همـانها (فـاطمه زهـرا(سلام الله علیها) و زینب کبـری(سلام الله علیها) هستنـد. ایستـادنـد در مقابل جبار بـا مشت گـره کـرده ، بچه هـا در آغوششـان و به نهضت کمک کـردند. »(۴۰)
«ما مکـرر دیـدیـم که زنان بزرگواری زینب گـونه(علیها سلام الله) فریاد مـی زنند که فرزنـدان خـود را از دست داده و در راه خـدای تعالی و اسلام عزیز از همه چیز خود گذشته و مفتخرند به ایـن امر و مـی دانند آنچه به دست آورده اند ، بالاتر از جنات نعیـم است ، چه برسد به متاع ناچیز دنیا.»(۴۱)
 
۴ـ ویژگی زنان انقلابی
زنان مسلمان و انقلابـی که با جهاد در راه خدا ، سلطنت ۲۵۰۰ ساله طاغوت را سـرنگون کـردند و تاریخ را دگـرگـون ساختنـد ، از منظر حضـرت امـام خمینـی دارای ایـن خصـایل ارزنـده بـودند:
 
شیردل و شجاع
«ما همگـی مـرهـون شجـاعتهای شمـا زنـان شیـردل هستیـم.»(۴۲)
«مادران شجاع فـرزنـدان اسلام خـاطـره جـانبـازی و رشـادت زنان قهرمان را در طـول تاریخ زنده کـردنـد. در چه تاریخـی اینچنیـن زنـانـی را سـراغ داریـد ، در چه کشـوری؟»(۴۳)
 
مظهر حجب و عفاف
زنان انقلابی کسانـی بـودند که باحجابـی کـوبنده و عفتـی زیبنده وارد صحنه مبارزه شدند و همیـن برای دشمنان انقلاب اسلامی بیش از هر چیز شکننده و کوبنده بود:
«همینها که مظهر عفاف هستنـد ، در نهضت پیشقـدم بـودنـد.»(۴۴)
 
مظهر خلوص
زنان مسلمـان در انقلاب اسلامـی پیـش از مـردان اخلاص داشتنـد. از ایـن رو ارزش اعمـال آنـان نیز بیشتـر بـود:
«خـواهرهای ما که در عصر نهضت شـرکت داشتنـد ، ارزش اعمال آنان بیشتـر بـود از ارزش اعمال مردها. آنها از پـرده های عفاف بیرون آمدند و با پرده عفاف با مردان همصـدا شـدند و پیروزی را تحصیل کردند و حالا هـم با قصـد خالص آنچه که در ایام عمر تهیه کردند ، بـرای مستمندان دادنـد. این ارزش دارد ، متمکنیـن اگر میلیـونها بـدهنـد ، به قـدر ارزش ایـن نیست.»(۴۵)
 
از طبقات محروم و جنوب شهرها
زنان انقلابـی از طبقـات محـروم و مستضعف و به اصطلاح جنـوب شهری بودند:
«ایـن زنهایی اطراف شهر قـم و زنهای جنوب تهران و زنهای جنـوب همه شهرستانها (جنـوب به معنای اینکه شما (غرب زده ها) مـی گـویید اینها از طبقه پاییـن هستند) اینها حقـوق بشر را می دانند و عمل مـی کننـد ... شمـاهـا چه کـرده ایـد؟»(۴۶)
«همیـن زنهای محترم و مـردهای عزیز محتـرم بـودنـد که از طبقه محروم در آن رژیـم بودند ، اینها بـودند که تـوانستند ایـن قدرت شیطانـی را بشکنند و ایـن سـد را خرد کنند و اینها هستند که از ایـن به بعد بـاز تکلیف دارند»(۴۷)
 
تربیت شده اسلام
«آنها که قیام کرده انـد ، همیـن زنهای محجـوبه جنـوب شهر قـم و سایر بلاد اسلامی بـودند. آنها که به تربیت آریامهری تربیت شدند ، ابـدا در ایـن امـور دخالت نداشتنـد. آنها تربیتهای فاسـد شـده بـودند از تربیتهای اسلامـی آنها را دور نگه داشتند. اینهایی که تـربیت اسلامـی داشته اند ، خـون دادند ، کشته دادنـد ، به خیابانها ریختنـد ، نهضت را پیـروز کـردند.»(۴۸)
 
 
پی نوشت ها :
۱ـ صحیفه نور ، ج۱۱ ، ص۱۶۲.
۲ـ همان ، ج۸ ، ص۱۸۴.
۳ـ همان ، ج۱۲ ، ص۷۲.
۴ـ همان ، ج۷ ، ص۱۲۹.
۵ـ همان ، ص۲۶۲.
۶ـ همان ، ج۹ ، ص۱۵۶.
۷ـ همان ، ج۱۸ ، ص۲۶۲.
۸ـ همان ، ج۱۴ ، ص۲۰۱.
۹ـ همان.
۱۰ـ همان ، ج۱۹ ، ص۲۷۳.
۱۱ـ همان ، ج۷ ، ص۱۲۹.
۱۲ـ همان ، ص۲۶۲.
۱۳ـ همان ، ج۶ ، ص۸۵.
۱۴ـ همان ، ج۹ ، ص۱۰۹.
۱۵ـ همان ، ص۲۸۵.
۱۶ـ همان ، ج۲۲ ، ص۲۱۹.
۱۷ـ همان ، ج۱۶ ، ص۱۲۵.
۱۸ـ همان ، ج۱۹ ، ص۲۷۸.
۱۹ـ همان ، ج۱۱ ، ص۱۶۲.
۲۰ـ همان ، ج۱۲ ، ص۷۳.
۲۱ـ همان ، ج۶ ، ص۱۸۵.
۲۲ـ همان ، ج۵ ، ص۱۷۷.
۲۳ـ همان ، ج۶ ، ص۲.
۲۴ـ همان ، ج۱۱ ، ص۱۶۲.
۲۵ـ همان ، ج۱۹ ، ص۲۷۸.
۲۶ـ همان ، ج۲ ، ص۱۱۱.
۲۷ـ همان ، ص۱۴۳.
۲۸ـ همان ، ج۶ ، ص۱۹۴.
۲۹ـ همان ، ص۲۸۳.
۳۰ـ همان ، ج۷ ، ص۵۷.
۳۱ـ همان ، ج۱۳ ، ص۳۱.
۳۲ـ همان ، ج۲۲ ، ص۲۱۹.
۳۳ـ همان ، ج۶ ، ص۸۰.
۳۴ـ همان ، ج۱۲ ، ص۹۸.
۳۵ـ همان ، ج۱۷ ، ص۲۴۱.
۳۶ـ همان ، ج۷ ، ص۱۴۷.
۳۷ـ همان ، ج۶ ، ص۲۶۹.
۳۸ـ همان ، ج۱۰ ، ص۱۴۸.
۳۹ـ همان ، ج۶ ، ص۱۸۶.
۴۰ـ همان.
۴۱ـ همان ، ج۲۱ ، ص۱۷۲.
۴۲ـ همان ، ج۵ ، ص۱۵۳.
۴۳ـ همان ، ج۳ ، ص۱۰۲.
۴۴ـ همان ، ج۶ ، ص۱۹۴.
۴۵ـ همان.
۴۶ـ همان ، ص۲۸۳.
۴۷ـ همان ، ص۲۶۳.
۴۸ـ همان ، ص۱۸۶.

 

شنبه 1/9/1393 - 18:47
حجاب و عفاف

عفاف و حجاب در سیرۀ حضرت زهرا (علیهاالسلام)

چکیده
موضوع مورد بحث، عفاف در رفتار در حیطه­ی حجاب و پوشش است. عفت، به معنی پارسایی و آن حالت نفسانی است که انسان را از غلبه­ی شهوت باز دارد. قرآن به چند رفتار عفیفانه، از جمله رعایت عفت در گفتار، نگاه، شهوت، پوشش و عفت در کردار - به­ویژه در زنان - اشاره می­کند و تاکید می­فرماید: صحبت کردن زنان با نامحرم باید عفیفانه و به دور از نرمش و نازک کردن صدا باشد و از هرگونه سخنان غیرضروری و بیهوده پرهیز شود. در نگاه به نامحرم، زنان همانند مردان از چشم­چرانی منع شده­اند و باید از نگاه بد و هوس­آلود چشم­پوشی کنند؛ چرا که دیده به منزله­ی دروازه­ی دل است و اگر کنترل نشود، در کشاندن آن به سمت گناه نقش زیادی دارد. قرآن زنان را مکلف می­کند جاذبه­ها و زینت­های ظاهری و باطنی خود را آشکار نکنند، مگر آن چه نمایان است. آن­ها باید پوششی مناسب که تمام گردن و سینه و اندام­ها و زینت­های پنهان آن­ها را مستور کند داشته باشند که موجب تهییج شهوت مردان و در نتیجه آزار و اذیت خود توسط افراد بیماردل نشود. کردار و راه رفتن آن­ها نیز باید به دور از جلوه، خودنمایی و جلب توجه باشد. در نظام مقدس اسلام، این امور کاملاً حکیمانه و به مصلحت زن و اجتماع وضع گردیده است. با دقت در سیره­ی حضرت زهرا(سلام الله علیها)، آن اسوه­ی به تمام معنا، در می­یابیم که ایشان آیینه­ی تمام­نمای حجاب و عفاف اسلامی است. زنان با الگوگیری از آن حضرت در رعایت حجاب و عفاف و پوشش کامل و داشتن رفتاری به دور از خودآرایی و خودنمایی، می­توانند آرامش و آسایش و امنیت خود، خانواده و جامعه را به ارمغان بیاورند و از گسیختگی بنیان خانواده جلوگیری کنند و مانع بسیاری از فتنه­ها که ریشه در عدم رعایت و حفظ حریم عفاف دارد، گردند.
 
عفاف و حجاب در سیره­ی حضرت زهرا(سلام الله علیها)
دین مبین اسلام، به­عنوان آیین جامع و کامل خداوند متعال، در حمایت از شخصیت انسانی و معنوی زن در جهت حفظ عفّت عمومی، دستورهای حکیمانه­ای مبتنی بر لزوم رعایت عفّت و حیا در ابعاد گوناگون صادر نموده است. «البته عفاف مخصوص زنان نیست و مردان نیز باید عفیف باشند ولیکن چون مردان به دلیل داشتن قدرت جسمانی و برتری جسمانی این توانایی را دارند که به زن ظلم کنند و برخلاف میل او رفتار نمایند، از این رو اسلام بر روی عفّت زن تاکید بیشتری نموده است».1
قرآن یکی از ویژگی­های مؤمنان راستین را، عفاف و پاک­دامنی می­داند و می­فرماید: «وَالّذینَ هُم لِفُروجِهِم حافِظونَ؛ آنان [مومنان] کسانی هستند که دامان خویش را از بی­عفتی حفظ می­کنند».2
در فضیلت عفاف روایات بسیاری آمده از جمله:
«افضل العباده العفاف؛ برترین عبادت، عفت است.»3
«العفّه رأس کلّ خیر؛ عفت در رأس همه­ی خوبی­ها است.»4
«العفّه افضل الفتوّه؛ عفت برترین جوان­مردی است.»5
«العفّه افضل شیمه؛ عفّت برترین خصلت است.»6
«العفاف یصون النفس و ینزّهها عن الدنایا؛ عفت، نفس را مصون و آن را از پستی دور نگه می­دارد.7
«العفاف زهاده؛ عفت پارسایی است».8
با دقت در آیات و روایات درمی­یابیم عفّت به معنی مناعت و آن حالت نفسانی است که [انسان را] از غلبه­ی شهوت باز دارد؛9 و همچنین به معنی پارسایی و پرهیزکاری و بازداشتن از حرام است.10
به طور کلی، عفت را می­توان یک صفت انسانی و ملکه­ی نفسانی و زینت باطنی دانست که موجب می­شود تمام اعمال و حرکات و گفتار و پوشش انسان، عفیفانه و فاقد رذیلت­های شهوانی و هوس­مآبانه باشد.11
عفاف از یک سو به­عنوان یک مسئله­ی اصلی و بنیادین و فراتر از حجاب و پوشش مطرح است و از سوی دیگر، رابطه­ی تنگاتنگی با آن دارد؛ چرا که به­عنوان یک خصلت و ارزش اختیاری، پوشش را به ارمغان می­آورد و به طور کلی، می­توان حجاب را میوه و ثمره­ی عفاف دانست.
گفتنی است شرم، حیا و اشتیاق به عفاف و پاک­دامنی، یک تدبیر نهفته در خلقت و فطرت زن است که او را وادار می­سازد به طور ناخودآگاه، خود را از چشم نامحرم بپوشاند. به عبارت دیگر، گرایش زن به حفظ عفّت خویش، از احساس فطری و الهام غریزی وی نشأت می­گیرد.
حضرت زهرای اطهر(سلام الله علیها) بانوی بزرگواری که مظهر کمالات الهی و برترین اسوه­ی انسان­ها به­ویژه زنان هستند، از نظر عفاف و حجاب الگوی بی­نظیری هستند. با دقت در سیره و زندگانی آن حضرت به اوج عظمت ایشان می توان پی برد.
در این راستا، به طور کلی جلوه­های عفاف و حجاب در سیره­ی حضرت زهرا(سلام الله علیها) را در چند محور مورد بررسی قرار می­دهیم:
 
1. حضرت زهرا (سلام الله علیها) و عفاف در گفتار
در آیه­ی 32 سوره­ی احزاب، درباره­ی وظایف زنان در لزوم رعایت عفاف در سخن گفتن با مردان نامحرم آمده است: «فَلا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَیَطمَعَ الذی فی قَلبِه مَرَضٌ وَ قُلنَ قَولاً مَعروفاً؛ پس به گونه­ای هوس­انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید.»
خضوع در این جا به معنای این است که زنان در برابر مردان آهنگ سخن­ گفتن را نازک و لطیف نکنند تا مردان بیماردل را دچار ریبه و خیال­های شیطانی کنند و شهوت آن­ها را برانگیزانند. منظور از بیماری دل، نداشتن نیروی ایمان است؛ آن نیرویی که آدمی را از میل به سوی شهوت باز می­دارد.
و «قولاً معروفا» یعنی سخن معمولی و مستقیمی بگویند که به دور از کرشمه و ناز باشد و شرع و عرف اسلامی آن را پسندیده دارد.12
این آیه اشاره به کیفیت و محتوای13 سخن­گفتن و حرمت صحبت کردن با ناز و عشوه دارد و صحبت کردن با نامحرم باید عفیفانه و به­دور از نرمش و خضوع و خودنمایی باشد. همچنین بر اجتناب از هرگونه سخنان بیهوده و غیرضروری و شهوت­انگیز تأکید دارد و متذکر می­گردد در صورت عدم رعایت این امر ممکن است در اثر نمایش جاذبه­های زنانه و سخنان هوس­آلود، افرادی که از سلامت روحی و روانی و اعتدال نفسانی - که در اثر ضعف یا فقدان ایمان است - برخوردار نباشند به فکر گناه و فحشا بیفتند و امنیت جامعه را به خطر بیندازند. نقل است که هرگاه کسی به در خانه­ی حضرت زهرا(سلام الله علیها) می­آمدند حضرت برای پاسخ به فرد پشت در، دستان مبارک خود را در دهان قرار می­دادند تا با تغیر لحن صدای خویش فرد را از لغزش گناه دور کنند. همچنین روایت شده حضرت در هنگام سخن­رانی کوبنده­ی خویش در مسجد، لحن صدای خویش را به حالت بم تغییر داده­ بودند و این گونه در گفتار عفت پیشه می­کردند.
 
2. حضرت زهرا (سلام الله علیها) و عفاف در نگاه
در آیه­ی 31 سوره­ی نور که به سوره­ی عفت و پاک­دامنی و حجاب معروف است14، به چندین رفتار عفیفانه اشاره می­شود که یکی از آن­ها وجوب حفظ و کنترل دیده و نگاه است: «وَ قُل لِلمؤمناتِ یَغضُضنَ مِن أبصارِهِنَّ؛ به زنان مؤمن بگو چشم­های خود را (از نگاه هوس­آلود) فرو گیرند.»15 همچنین در آیه­ی دیگری می­فرماید: «قُل لِلمؤمنینَ یَغُضّوا مِن أبصارِهِم؛ به مردان مؤمن بگو از بعضی نگاه­های خود (نگاه­های غیرمجاز) چشم­پوشی کنند».16 در شأن نزول این آیات آمده: جوانی در بین راه، زنی را می­بیند و به او چشم می­دوزد و به دنبال او به راه می­افتد. طوری غرق نگاه بوده که صورتش به دیوار برخورد می­کند و مجروح می­شود، نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) می­رود و ماجرای خود را نقل می­کند و این آیه نازل می­گردد.17
«یغضض» از ماده­ی «غضّ» به معنای کاهش و کم­کردن نگاه است18 و منظور، چشم­پوشی از نگاه حرام و غیرضروری و شهوت­آلود است. در لزوم عفّت و پاک­دامنی و ترک نگاه حرام، بین زن و مرد، فرقی نیست.19 بدین ترتیب همان گونه که چشم­چرانی بر مردان حرام است، بر زنان نیز حرام است.20 حضرت رسول(صلی الله علیه و آله وسلم) می­فرماید: «از نگاه­های زیادی بپرهیزید؛ زیرا تخم هوس می­پراکند و غفلت می­زاید».21
همچنین حضرت عیسی(علیه السلام) می­فرماید:
«از نگاه به نامحرم بپرهیزید که بذر شهوت را بر دل می­نشاند و همین برای دچار شدن انسان به فتنه کافی است».22
از این رو، کنترل چشم می­تواند از مهم­ترین و اساسی­ترین اصول عفاف باشد که باید در مرتبه­ی اولی رعایت گردد؛ چرا که چشم دروازه­ی قلب و روح است و «هر چه دیده بیند دل کند یاد.»
امام علی(علیه السلام) می­فرماید: «العین رائد القلب؛ چشم، دل را به دنبال خود می­کشد».23
بدین ترتیب، کمترین کوتاهی در چشم­پوشی از نگاه به نامحرم، تیری مسموم از سوی شیطان است.24 قلب، عقل انسان را نشانه گرفته و دل و فکر را مشغول و به دنبال آن، غریزه را مشتعل می­کند و از آن پس فتنه­ها به دنبال می­آورد که گاه جبران­ناپذیر است.
به گفته­ی شاعر:
این نظر از دور چون تیر است و سم *** عشقت افزون می­شود صبر تو کم
کسی که عفّت چشم پیشه کند و نگاه حرام را دنبال نکند، فکرش فراغت و دلش آرامش می­یابد25 و اوصافش نیکو گشته26، در نتیجه، خداوند، شیرینی ایمان و عبادت را به او می چشاند27 و به­ازای فروبستن چشم از حرام، قدرت مشاهده­ی شگفتی­های عالم و عظمت الهی را می­یابد.28
حضرت زهرا(سلام الله علیها) همان کسی است که زن نیکو و شایسته را زنی می­داند که مردی را نبیند و مردی او را نبیند.29
خشنودی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از محول شدن انجام کارهای خانه و معاف شدن از کار در بیرون منزل (در تقسیم کار توسط حضرت رسول(صلی الله علیه و آله وسلم) 30) به اوج عفت و حیای ایشان در خودداری از اختلاط با مردان و محفوظ ماندن از نامحرمان اشاره دارد.
روایت است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) در زمینه­ی تقسیم کار این گونه داوری کردند: فاطمه(سلام الله علیها) را مأمور به انجام امور داخل خانه نمود و علی(علیه السلام) را نیز به امور خارج از خانه مامور ساخت. دختر پیامبر از این تقسیم کار فوق­العاده خوش­حال شد و چنین اظهار داشت: «جز خداوند نمی­داند که من از چنین تقسیمی چه قدر خوش­حال شدم زیرا پدرم رسول خدا مرا از گریبان­گیر شدن با مردان معاف داشته است.»31
 
3. حضرت زهرا (سلام الله علیها) و عفت در پوشش
مسئله­ی حجاب و پوشش زن و مستور نمودن زینت­های ظاهری و باطنی وی، اهمیت بسیاری دارد. خداوند حکیم به دنبال آیه­ی مذکور و در چند جای دیگر قرآن، به این موضوع با تعابیر مختلف اشاره کرده و زنان را از هتک حرمت خود با بدحجابی و بی­حجابی و خودآرایی و خودنمایی در برابر نامحرم نهی فرموده است.
در «وَ لایُبدینَ زینَتَهُنَّ إلّا ما ظَهَرَ مِنها»32 زنان را مکلف می­کند که نباید جاذبه­ها و زینت­های ـ ظاهری و باطنی ـ خود را آشکار سازند، مگر آن مقدار که طبیعتاً نمایان است.
کلمه­ی «ابداء» به معنای اظهار و آشکار کردن است. اما آن چه از زینت­های ظاهری، پوشاندنش استثناء شده، صورت و دو دست است.33 بنابراین، مقتضای آیه، نهی از خودنمایی و آشکار نمودن زینت­های شهوت­انگیز و جلوه­نمایی اندام­های نهان زنان است. در «وَ لیَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیوبِهِنَّ» توصیه می­فرماید: «زنان باید سرپوش­ها و روسری­های خود را بر گردن انداخته و حایل قرار دهند (تا علاوه بر سر، گردن و سینه­ی آن­ها نیز پوشیده شود).»34
«خُمُر» جمع خمار، به معنای جامه و پوششی است که زنان سر و موی خود را با آن می­پوشانند. و «جیوب» جمع جیب، به معنای گریبان و سینه است.35
بنابر نقل تواریخ، رسم بر این بود که زنان عرب معمولاً لباس­هایی می­پوشیدند که یقه­ی پیراهن و گریبان­های­شان باز بود و دور گردن و سینه را نمی­پوشانید. روسری­ را هم از پشت سر می­انداختند (همان طوری که هم­اکنون بین مردان عرب متداول است) به طوری که گوش­، بناگوش­، گوشواره­ و جلوی سینه و گردن آن­ها نمایان می­گشت.
لذا این آیه نازل شد که باید پوشش­ها و روسری­ها، از دو طرف، روی سینه و گریبان افکنده شود تا قسمت­های یاد شده، پوشیده گردد. به تعبیر «ابن عباس»، صحابی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم)، تفسیر آیه این گونه است: «تغطی شعرها و صدرها و ترائبها و سوالفها؛ یعنی زن باید مو و سینه و دور گردن و زیرگلوی خود را بپوشاند».36 این آیه، با اشاره به کیفیت پوشش و حجاب زنان، روشن می­سازد که آنان باید تمام اندام و سر و سینه و گردن و موهای خود را در برابر نامحرم بپوشانند و در پوشاندن خویش نهایت عفاف را رعایت کنند.
از آن چه گفته شد، روشن می­گردد که منظور از «جلباب»، پوششی وسیع تر از خمار است که همان چادر و حداقل­، شبیه چادر ـ مقنعه­ی بلند و چادر کوتاه ـ است.
بنابراین، حجاب برتر، حجابی است که تمام اندام زن و جاذبه­های بدن وی، به جز گردی صورت و دو دست را مستور سازد. شاید بتوان چادر را کامل­ترین پوشش - که تمام این خصوصیات را شامل شود – در این زمینه دانست. این پوشش در نظر اسلام به دلیل مصلحت­هایی در نظر گرفته شده که به سود زنان است. بر این اساس، عفاف و پوشش کامل و حجاب عفیفانه­ی زن مؤمن، تجسم حرمت و احترام و بهترین سلاح اوست تا افراد بوالهوس و مریض به فکر تعرض و اذیت نیفتند و هرگز کسی به خود اجازه­ی فکر باطل ندهد. پس حجاب و پوشش دینی محدودیت و بند و حصار نیست، بلکه موجب مصونیت و حرمت زن است.
شرم و حیا و عفت حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز به قدری بوده که حتی در حضور مرد نابینا خود را محفوظ داشت.37
امیرالمومنین علی(علیه السلام) می­فرماید: «روزی حضرت زهرا(سلام الله علیها) در محضر رسول خدا نشسته بود که مرد نابینایی اجازه­ی ورود خواست. پیامبر مشاهده فرمود که حضرت زهرا(سلام الله علیها) برخاست فرمود: «دخترم این مرد نابیناست.» پاسخ داد: «ان لم یکن یرانی فانی اراه و هو یشم الریح؛ اگر او من را نمی­بیند، من او را می­نگرم [اگر چه او نمی­بیند اما] بوی [عطر] مرا استشمام می­کند!» رسول خدا پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود: «شهادت می­دهم که تو پاره­ی تن من هستی».38
آن تجسم حیا و عفت، تا ضرورتی نبود، به میان جامعه نمی­آمدند اما در مواقع حساس و ضروری، در اجتماع حضور می­یافتند و در مسائل سیاسی و اجتماعی شرکت می­کردند؛ به­ویژه در مسئله­ی ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و به یغما رفتن فدک، در مجامع عمومی به مناظره می­نشستند و از حق خویش دفاع می­کردند و در عین حال هرگز از پرده­ی عفاف و حجاب بیرون نمی­رفتند.
در این رابطه نقل می­کنند هنگامی که برای حضرت ثابت شد فدک غصب گردیده، با لباس­های بلندی که تمام بدن ایشان را پوشانده بود، وارد مسجد شدند و در جایگاهی قرار گرفتند که پرده­ای بین زنان و مردان حایل بود و مردان، حضرت را نمی­دیدند.39
این نشان می­دهد حضرت حتی در میدان مبارزه نیز به عفاف و حجاب اسلامی بسیار مقید بوده­اند. آن حضرت، به حدی به امر حجاب و عفت اهمیت می­دادند که حتی در بستر مرگ از کیفیت حمل جنازه­ی خود نگران بودند و به پوشیده بودن و محفوظ بودن بدن خویش از دید نامحرم در هنگام حمل جنازه سفارش کردند.40
روزی حضرت زهرا(سلام الله علیها) در بستر بیماری به «أسماء بنت عمیس» فرمود: «من بسیار زشت می­دانم که جنازه­ی زن را پس از مرگ، بر روی تابوت سر باز گذاشته، بر روی آن پارچه­ای می­افکنند، [طوری] که حجم بدن مشخص می­گردد. مرا بر روی تابوت آن چنانی مگذار و بدن مرا بپوشان که خدا تو را از آتش جهنم بازدارد».41
چنین بانوی باعظمت و بی­نظیری را به­حق می­توان باشخصیت­ترین، اجتماعی­ترین و در عین حال عفیف­ترین انسانی بدانیم که باید سرمشق خویش در تمام راه و رسم زندگی قرار دهیم.
 
4. حضرت زهرا (سلام الله علیها) و عفت درکردار
حضرت زهرا(سلام الله علیها) در طول مدت شوهرداری خود، هیچ­گاه حریم حضرت علی(علیه السلام) را نادیده نگرفت و در مورد شخصیت آن بزرگوار کوتاهی نکرد42 تا جایی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در این باره می­فرمایند: «سوگند به خدا زندگی با صفای من و فاطمه، طوری بود که نه من او را به خشم آوردم و نه او مرا به خشم آورد و نافرمانی کرد، حتی غصه­های دیگرم با حضور او و تماشای جمالش برطرف می­گردید.»43
همچنین قرآن در مورد کسانی که امکان برای ازدواج نمی­یابند می­فرماید: «وَ لَیستَعفِف الّذینَ لایَجِدونَ نِکاحاً حَتّی یُغنیَهُمَ اللهُ مَن فَضلِهِ؛44و کسانی که وسیله­ی نکاح ندارند، به عفت سر کنند تا خدا از کرم خویش از این بابت بی­نیازشان کند».45 دراین باره حضرت رسول(صلی الله علیه و آله وسلم) می­فرماید: «هرکه پاک­دامنی و مناعت جوید، خداوند او را پاک­دامن و بامناعت گرداند و هرکه بی­نیازی طلبد، خداوند بی­نیازش گرداند».46 بنابراین، قدرت نیافتن برای ازدواج و دست­رسی نداشتن به همسر، مجوزی برای گناه کردن و فراهم کردن آن از راه نامشروع نیست بلکه صبر و عفت لازم است تا خداوند نیز از فضل خود بی­نیازشان گرداند».47
وظیفه­ی دیگر زنان، پرهیز از اعمال و رفتارهای جلب توجه­کننده و غیرعفیفانه است:
«و لا یَضرِبنَ بِأرجُلِهِنَّ لیُعلَمَ ما یُخفینَ مِن زینَتِهِنَّ؛ هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت­های پنهان­شان دانسته شود48 و صدای زیورآلات­شان از قبیل خلخال و دست­بند و گوشواره به صدا در نیاید».49
پس هرگونه راه رفتنی که موجب آشکارشدن زیورهای مخفی زن شود از نظر اسلام ممنوع است.50 زنان باید در رعایت عفاف و پرهیز از امور جلب توجه­کننده دقت لازم را بنمایند. نباید اعمال و رفتار بانوان در استفاده­ از وسایل زینتی و استعمال عطر و بوی خوش به گونه­ای باشد که باعث جلب توجه نامحرم و عامل انحراف فکرها و تباهی دل­ها گردد.
خداوند در آیه­ی دیگری که مربوط به حرمت خودآرایی و خودنمایی است و این عمل زشت را جاهلانه و همچون جاهلیت قدیم قبل از اسلام می­شمارد، می­فرماید: «و قَرنَ فی بُیوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجنَ تَبَرٌجَ الجاهلیّهِ الأُولی؛ و...[ای همسران پیامبر] در خانه­های خود بمانید و همچون دوران جاهلیت نخستین [در میان مردم] ظاهر نشوید و...».51
«تبرّج» به معنای ظاهر شدن در برابر مردم است؛ همان طور که برج قلعه در برابر دیدگان مردم ظاهر است. مقصود از «جاهلیت اولی» جاهلیت قبل از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) است که در آن عصر، وضعیت پوشش زنان، عفیفانه نبوده است.
آیه خطاب به زنان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) است، اما طبق نظر مفسرین عمومیت دارد و شامل همه­ی زنان می­شود.
براساس این آیه، خودآرایی و خودنمایی زنان ـ که ویژگی فطری و مشترک میان زنان است ـ در برابر نامحرم، عمل جاهلانه­ای است که زنان عصر جاهلیت به آن گرفتار بودند و زنان مسلمان نباید زیر بار چنین ننگی بروند، بلکه باید این غریزه­ی طبیعی را در پرتو ایمان و عفت، کنترل و تعدیل و در جهت مثبت آن (در برابر شوهر) به کار گیرند. آن چه از مفاد آیه در مورد جاهلیت نخستین آمده، نشان از آن دارد که جاهلیت دیگری همانند جاهلیت قبل از اسلام در پیش است که شاید بتوان آن را با عصر و زمان حاضر منطبق دانست. در تفسیر «قمی» روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده که بعد از جاهلیت اول، جاهلیت دیگری نیز خواهد آمد52 که حاکی از همین جاهلیت مدرن عصر جدید است که مع ألاسف مظاهر آن را در جوامع اسلامی نیز می­توان دید. از این رو، زنان باید از هرگونه رفتار جلوه­گرانه و تحریک­کننده پرهیز کنند و با تأسی از آیه­ی «تَمشی عَلَی استِحیاءٍ»53 که شیوه­ی راه رفتن زنان اسلام را ترسیم می­کند و با اقتدا کردن به بانوی دو عالم فاطمه­ی زهرا(سلام الله علیها)، به شیوه­ی آن حضرت عمل نمایند.
به طور یقین، با رعایت عفاف و حجاب، آثار و برکاتی از جمله بالا رفتن ارزش و احترام زن، آرامش روانی، پای­بندی به خانواده و استحکام اجتماع به بار می­نشیند.
در این راستا، باید با نهادینه کردن فرهنگ حجاب و عفاف در جامعه، در جهت اعتلای آن تلاش نمود و کوشش کرد کسانی که از این امر غافل گشته­اند، گم شده­ی فطرت خویش را به دست آورند و جان خموش و شخصیت منکوب خویش را بیدار و زنده گردانند و هویت و اصل خویش را باز یابند.
 
پى نوشت ها:
1. بانکی پورفرد، امیرحسین، تدوین آیینه­ی زن، مجموعه موضوعی سخنان مقام معظم رهبری، ص223
2. مومنون /5.
3. محمدی ری­شهری، محمد، میزان الحکمه، ج8، ح13116.
4. همان، ح13120.
5. همان، ح13121.
6. همان، ح13122.
7. همان، ح13123.
8. همان، ح13124.
9. قرشی، سیدعلی­اکبر، قاموس قرآن، ج5، ص19.
10. سیاح، احمد، مترجم فرهنگ بزرگ جامع نوین (ترجمه المنجد)، ج2، ص1305.
11. کوهی، محمدرضا، آسیب­شناسی شخصیت زن، ص293.
12. طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج16، ص461.
13. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه­ی جلال و جمال، ص436.
14. مکارم شیرازی، ناصر، برگزیده­ی تفسیر نمونه، ج3، ص289.
15. نور، آیه­ی31.
16. نور، آیه­ی 30.
17. قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج8، ص173.
18. قاموس قرآن، همان، ج5، ص105.
19. تفسیر نور، همان، ص176.
20. تفسیر نمونه، همان
21. میزان الحکمه همان، ج13، ح20245.
22. تفسیر نور، همان، ص174.
23. تفسیر نور، همان، ص174
24. «انظره سهم مسموم من سهام ابلیس» [میزان الحکمه، همان، ج13، ح20285]
25. امام علی(علیه السلام) «من غضّ طرفه أرواح قلبه» کسی که چشم خود را پایین اندازد دلش را آسوده گرداند [میزان الحکمه، همان، ح20261]
26. امام علی(علیه السلام) «من عفت أطرافه حسن أوصافه» هر که نگاه­هایش پاک باشد، اوصافش نیکو شود. [میزان الحکمه، همان، ح20261
27. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم): «النّظر سهم مسموم من سهام ابلیس، فمن ترکها خوفاً من الله أعطاء الله ایماناً یجد حلاوته فی قلبه؛ نگاه کردن یکی از تیرهای زهرآلود ابلیس است. پس هر که از ترس خدا چشم خود را (از نامحرم) فرو بندد خداوند به او ایمانی عطا فرماید که حلاوت آن را در دلش بیابد. [میزان الحکمه، همان، ح6323]
28. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم): «غضّوا اَبصارکم ترون العجائب؛ چشمان خود را (از حرام) فرو بندید تا شگفتی­ها ببینید [میزان الحکمه، ح 20262]
29.  أن لا یرین الرجال و لا یراهن الرجال  [بحار الانوار، ج103، ص238]
30. وسائل الشیعه، ج14، ص123. 
31. وسائل الشیعه، ج14، ص123.
32. نور /31
33. تفسیر المیزان، همان، ج15، ص156
34. نور/31
35. قاموس قرآن، همان، ج1 و 2، ص 299.
36. مطهری مرتضی، مسئله­ی حجاب، ص139. 
37. بحار الانوار، ج43، ص91.
38. بحار الانوار، ج43، ص91.
39. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج16، ص211 و 249
40. کشف الغمه، ج2، ص67
41. کشف الغمه، ج2، ص67
42. بابازاده، علی­اکبر، تحلیل سیره­ی فاطمه الزهرا، ص151
43. بحار الانوار، ج43، ص134.
44. نور، آیه­ی33.
45. تفسیر المیزان، همان، ص152.
46. «و من یستعفف یعفه الله، و من یستغن یغنه الله؛ هر که پاک­دامنی و مناعت جوید، خداوند او را پاک­دامن و با مناعت گرداند و هر که بی نیازی طلبد خداوند بی نیازش گرداند.»[میزان الحکمه، ج8، ح13139]
47. تفسیر نور، همان، ج8، ص181،  با اندکی تغییر در عبارت
48. نور /31.
49. تفسیر المیزان، ص187، ذیل آیه
50. نور /177.
51. احزاب /33.
52. تفسیر المیزان، ج16، ص437، به نقل: تفسیر قمی، ج2، ص193.
53. قصص /25.

 

شنبه 1/9/1393 - 18:46
حجاب و عفاف

قیام خونین مسجد گوهرشاد

ریشه های اصلی قیام مسجد گوهرشاد را باید در سیاست های مذهبی، فرهنگی و اجتماعی عصر رضاشاه جست وجو کرد. رضاشاه در سال های آغازین ورود به صحنه سیاست ایران، سیاست مذهبی خود را چنان تنظیم کرد که فردی دین دار و مقید به شعائر و احکام اسلامی و حفظ آنها به نظر می رسید. زمانی که وی پله های ترقی را می پیمود، خود را مسلمانی متعصب معرفی کرد؛ زیرا از ریشه دار بودن مذهب در میان مردم ایران و نیز پیامدهای منفی مقاومت و مخالفت در برابر روحانیان و نیروهای مذهبی به خوبی آگاه بود. رضاشاه بعد از سفر به ترکیه و دیدار با آتاتورک، پادشاه سکولار ترکیه، تأثیر زیادی از اندیشه های غربی گرفت و یگانه راه پیشرفت را تقلید از غرب می پنداشت. رضاشاه بعد از دو سال که احساس کرد پایه های حکومت و قدرتش تا حدودی تثبیت یافته و می تواند در مقابل اعتراض ها و مقاومت های احتمالی ایستادگی کند، سیاست فریب مذهبی را تغییر داد و درصدد برآمد سیاست های اجتماعی و فرهنگی که در تقابل و تضاد با مذهب و فرهنگ آمیخته به مذهب مردم ایران بود، اجرا کند. به همین منظور دستور لباس متحدالشکل و کشف حجاب را به تمام والیان وقت صادر کرد.
 
1. آغاز اعتراض های مردمی به سیاست های فرهنگی رضاشاه
حکومت پهلوی به طور رسمی و آشکارا خود را از قیدوبند دین و مذهب رها کرد و حتی به ستیز با مظاهر آن پرداخت. تا جایی که خانواده شاه در قم، بی حجاب و با لباس نیمه برهنه به زیارت حضرت معصومه(سلام الله علیها) رفتند و این بیش از پیش علما را نگران کرد. مخالفت با سیاست های غرب گرایانه و ضداسلامی شاه به شکل های گوناگون، مانند سخنرانی، مهاجرت، تحصن در مکان های مقدس و... اظهار شد. رضاشاه می پنداشت که با تغییر ظاهر می توان به پیشرفت رسید. ازاین رو، از سال 1314 مرحله جدیدی در مسیر نهادینه کردن کشف حجاب شروع شد. وی در این مرحله، به مناسبت های مختلف، جشن هایی با حضور مقامات بلندپایه کشور به پا می کرد تا به اندیشه غربی رسمیت بخشد. از جمله این جشن ها می توان به جشن هزاره فردوسی در مشهد اشاره کرد که در آن برای نخستین بار دختران بدون حجاب در صحنه ظاهر شدند و به رقص و پایکوبی پرداختند. در شیراز و تبریز و دیگر شهرهای بزرگ ایران نیز چنین مراسم هایی برگزار شد. در شیراز مردم به رهبری سیدحسام الدین فالی و در تبریز آیات سیدابوالحسن انگجی و آقا میرزا صادق آقا به برنامه های ضدمذهبی جشن ها اعتراض کردند که البته موجب دستگیری و زندانی شدن و تبعید روحانیان شد.
انتشار این اخبار در شهر مذهبی مشهد غوغایی برپا کرد و روحانیان و مراجع خراسان، با برپایی جلساتی به بحث و بررسی و مخالفت با این اقدامات پرداختند. در این جلسه ها، روحانیان به این نتیجه رسیدند که ادامه سیاست تغییر لباس به برداشتن حجاب خواهد انجامید و باید جلوی آن را گرفت، وگرنه اثری از دین باقی نمی ماند.
طبق مدارک موجود، آیت الله حسین قمی از شدت ناراحتی در حین سخنرانی گریسته و اعلام کرده است که اکنون اسلام در خطر است و فدایی می خواهد و خودم نیز حاضرم در این راه فدا شوم.
 
2. شدت عمل والی خراسان، یکی از عوامل اعتراض مردمی
از مرکز دستور تغییر لباس و تبدیل کلاه پهلوی به کلاه بین المللی موسوم به شاپو یا کپی رسید و به استانداری خراسان ابلاغ گردید. فتح الله پاکروان نیز بدون کمترین تأمل و درنگی، دستور اعلی حضرت را اجرا و در این زمینه دستورهای اکیدی به نظمیه خراسان و مشهد و دیگر اداره ها و عوامل تابعه صادر کرد. به گفته محمدعلی شوشتری، خفیه نویس عصر رضاشاه، اجرای حکم در مشهد تا حدی مشکل بود؛ زیرا عوالم مخفی و متدینان و مجاوران، به جنب وجوش افتادند و با شعار «من تشبه بقوم فهومنهم» آشکارا بنای اعتراض را گذاردند.
بازتاب دستور رضاشاه و بخش نامه وزارت داخله در زمینه استفاده از کلاه بین المللی که لحنی کاملاً تهدیدآمیز، به ویژه برای کارمندان دولت داشت و آنها را در صورت استفاده نکردن از آن، به انفصال از خدمت تهدید می کرد، موجب نگرانی مراجع و علمای خراسان و مردم شد. گفتنی است که در این دوره، روحانیان خراسان همکاری بسیار خوب و هماهنگی با همدیگر داشتند. آنها طی جلساتی پس از بحث و مشورت تصمیم گرفتند که آیت الله قمی به تهران برود و با رضاشاه در مورد متوقف کردن اجرای قانون تغییر لباس مذاکره کند. ایشان این مأموریت را پذیرفت و راهی تهران شد. البته در برخی منابع آمده که رفتن به تهران، ابتکار فردی خود آیت الله قمی بوده است. ایشان تا مدتی پس از قیام مسجد گوهرشاد، به عتبات تبعید شد.
 
3. علت اصلی قیام گوهرشاد
در بعضی مدارک، علت قیام مسجد گوهرشاد، انتشار خبر محاصره محل اقامت آیت الله قمی در شهر ری توسط نیروهای نظامی آمده است. ایشان هرگز موفق به دیدار با شاه نشد. این خبر موجب تحریک احساسات مردم و واکنش اعتراض آمیز آنها گردید. مردم ابتدا در منزل آیت الله سیدیونس اردبیلی تجمع کردند، ولی با افزایش جمعیت، قرار شد تجمع به مسجد گوهرشاد در جوار مرقد مطهر رضوی انتقال یابد و هر روز یکی از روحانیان برای مردم سخنرانی کند. همچنین با تلاش های روحانیان خراسان، نامه ای با امضای 150 نفر از علما و افراد سرشناس خراسان، خطاب به رضاشاه نوشته شد و در آن بازگشت آیت الله قمی را به مشهد خواستار شدند، اما مسئول تلگراف خانه مشهد قبل از تلگراف این نامه به شاه، فتح الله پاکروان، استاندار خراسان را از این برنامه باخبر کرد.
پاکروان هم بی درنگ دستور تعقیب تمامی امضاکنندگان را صادر کرد. بدین ترتیب عده ای دستگیر و برخی نیز مجبور به ترک مشهد شدند. با این پیشامد، اوضاع در مشهد بیش از پیش به وخامت گرایید و شهر درحالی که چشم به راه خبری از آیت الله قمی بود، آبستن رخدادهای جدیدی گردید. هم زمان با این شرایط، شیخ محمدتقی بهلول، قهرمان دیگر قیام مسجد گوهرشاد که تحت تعقیب بود و از شهری به شهر دیگر می رفت، پس از اطلاع از گرفتاری آیت الله قمی، روز چهارشنبه 18 تیر 1314 از شهر قائن خارج شد و صبح پنجشنبه 19 تیر خود را به مشهد رساند و به حرم امام رضا(علیه السلام) رفت، اما مأموران امنیتی، او را شناختند و ساعتی پس از ورودش به حرم، او را دستگیر و در یکی از اتاق های صحن کهنه زندانی کردند. هدف مأموران این بود که شب، هنگام خلوت شدن خیابان ها و به دور از چشم مردم، او را به شهربانی منتقل کنند تا واکنش مردمی صورت نگیرد. ساعاتی پس از بازداشت شیخ محمدتقی بهلول، به دلیل اقدام نسنجیده مأموران که او را در اتاقی رو به محوطه صحن بازداشت کرده بودند، مردم به تدریج از این امر آگاه شدند و در مقابل محل توقیف وی تجمع کردند. این لحظه را باید نقطه آغاز قیام مسجد گوهرشاد دانست؛ زیرا تحولات سریع و گسترده بعدی از اینجا آغاز شد. دیری نگذشت که به تحریک نواب احتشام رضوی، سرکشیک پنجم آستان قدس رضوی، مردم به محل بازداشت بهلول حمله و او را آزاد کردند. خود ایشان می گفت: «مردم مرا برداشتند و روی دست بلند کرده و با ذکر صلوات به سوی مسجد گوهرشاد بردند و آنگاه روی منبری که معروف به منبر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، جای دادند. رئیس شهربانی، خود را جلوی منبر رساند و گفت: شیخ! منبر نرو! ممنوع است، اما مردم او را زیر مشت و لگد گرفتند و از مسجد بیرون کردند».
بهلول قصد ایجاد آشوب و درگیری نداشت، فقط می خواست در هیئت حاکمه، در مورد واکنش مردم ایجاد وحشت کند تا شاید آیت الله قمی را آزاد کنند. او می گوید: «وقتی این منظره پیش آمد و رئیس شهربانی و پلیس ها را زدند، من گیج شده بودم و نمی دانستم چه باید بکنم. در تمام محوطه مسجد و صحن ها صدای مرگ بر شاه و لعنت بر شاه و مرده باد شاه و زنده باد اسلام، لعنت بر بهایی و لعنت بر دشمن علما بلند بود. به مردم گفتم: کاری که نباید می شد، شد و ما نباید نرمی نشان دهیم، باید پایمردی و مقاومت کنیم. یا حاج آقا حسین قمی را از حصر آزاد کرده و احکام اسلام را جاری کنیم، یا همه کشته شویم».
پس از این صحبت، مردم را به خانه های خود فرستاد تا پس از تأمین یک هفته یا دو هفته ای خانواده هایشان به همان جا برگردند و برنامه ها و اهداف خود را تا رسیدن به نتیجه دنبال کنند. این اتفاقات در پنجشنبه شب، نوزدهم تیرماه رخ داد، ولی چون نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی هنوز دستوری از تهران دریافت نکرده بودند، واکنش خشونت آمیزی نشان ندادند. در این مرحله، تحریکات نواب احتشام رضوی که کلاه بین المللی خود را پاره کرد و زیر پایش انداخت، در برانگیختن مردم بسیار مؤثر بود. در پایان شب، بهلول از مردم خواست جمعه در مسجد گرد آیند و دیگران را نیز خبر کنند تا به مناسبت سالروز بمباران حرم امام رضا(علیه السلام) توسط روس ها، در سال 1330 هجری قمری و اقدامات ضداسلامی حکومت پهلوی سخنرانی کنند.
 
4. تجمع مردم در حرم رضوی به مناسبت سالگرد گلوله باران حرم
سحرگاه جمعه، بیستم تیر 1314، هم زمان با سالروز بمباران حرم رضوی توسط روس ها، مردم مشهد به رسم همه ساله که مراسمی برگزار می کردند، در صحن های حرم رضوی و مسجد گوهرشاد گرد آمدند. این روز در میان مشهدی ها به «عاشورای ثانی» مشهور بود. پس از اینکه دستور سرکوب مردم تظاهرکننده از طرف رضاشاه رسید، شیپور آماده باش نظامیان به صدا درآمد و زمان حمله به مردم، نزدیک شد. نظامیان پس از استقرار در محل های حساس اطراف حرم و مسجد گوهرشاد، سعی کردند جلوی ورود مردم را به داخل حرم و مسجد گوهرشاد بگیرند و به کسانی که تحصن کرده بودند نیز اعلام کردند که متفرق شوند و عرایض خود را به استانداری تسلیم کنند تا بررسی و رسیدگی شود، اما شیخ بهلول در جواب آنها گفت: «ما جمع نشده ایم برای اینکه به حرف استاندار متفرق شویم.» پس از این جواب، درگیری بین نیروهای نظامی و مردم شروع شد. فرمانده نظامیان دستور آتش داد، اما وقتی یکی از افسران به دلیل اینکه نمی خواست به روی مردم تیراندازی کند، خودکشی کرد و افسر دیگری به دست یکی از سربازان کشته شد، نظامیان روحیه خود را باختند و دست و پای خود را در مقابل انبوه جمعیت گم کردند. در همین موقع فرمانده نظامیان فرمان عقب نشینی داد. پس از رفتن سربازان، مردم به سوی مسجد گوهرشاد و صحن های حرم هجوم آوردند و آنجا پر از جمعیت شد. در این درگیری های محدود، به گفته بهلول 22 نفر کشته و عده ای هم زخمی شدند و چندین قبضه سلاح به دست مردم افتاد. در این روز (جمعه، بیستم تیر) گروهی از طرف نیروهای دولتی برای مذاکره و مصالحه با شیخ محمدتقی بهلول آمدند و قرار شد، آیت الله قمی تا صبح یکشنبه آزاد شود و به همین شرط، مصالحه موقتی صورت گرفت. هدف نیروهای دولتی به دست آوردن زمان برای دستگیری عاملان و سازماندهی خود بود و مردم معترض و متحصن نیز در این مدت، به تشییع و تدفین کشته ها و رسیدگی به وضع زخمی ها پرداختند. این مصالحه تا ساعات آغاز بامداد یکشنبه 22 تیر دوام یافت.
کسبه نیز مغازه های خود را بستند و به متحصنان و معترضان پیوستند. همچنین سخنرانان مختلف برای مردم درباره گرفتاری آیت الله قمی، مخالفت با تغییر لباس و دیگر مسائل سخنرانی می کردند. در طرف دیگر، قشون خراسان به فرماندهی سرلشکر ایرج مطبوعی و نیروهای شهربانی و آگاهی، در حال هماهنگی نیروها برای سرکوب و پراکنده کردن مردم بودند. محمدعلی شوشتری که خود نیز شاهد وقایع بود به نقل از پاکروان و اسدی (نائب التولیه آستان قدس رضوی) می گوید: «اعلی حضرت فرموده بود اگر بیش از این مسامحه کنید و تعلل ورزید، نه کلاه بر سر شما و نه تاج بر سر من باقی خواهد گذارد. امر می کنم و فرمان می دهم امشب باید غائله خاتمه یابد. هرقدر قشون لازم است، باید آنها را محاصره و محرکین را دستگیر کنید».
 
5. ضعف در رهبری و قتل عام مردم به دست نیروهای نظامی
در این مرحله، رهبری منسجم و واحدی در بین متحصنان و اجتماع کنندگان برای مذاکره و مصالحه وجود نداشت و مسئولان امر نیز با توجه به دستورهای مؤکد رضاشاه بیش از این نمی توانستند وقت گذرانی کنند. با توجه به آزاد نشدن آیت الله قمی، دیگر مهار احساسات مردم، از عهده بهلول، نواب احتشام و مراجع و علما خارج شده بود. ازاین رو، نیروهای نظامی و امنیتی پس از اینکه به هدف مورد نظر نرسیدند، شروع به استقرار نیرو در خیابان های مشهد و خیابان های منتهی به حرم کردند و لشکر شرق، حالت جنگی در شهر و اطراف حرم پدید آورد. مسلسل های سنگین و توپ ها نیز در این مکان ها روبه روی مسجد گوهرشاد، و در ساعات پایانی در پشت بام ها و مکان های حساس نیز مستقر کردند و نظامیان موضع گرفتند. در این بحبوبه که از همه جا بوی کشتار و خون ریزی و سرکوب به مشام می رسید، محمد ولی خان اسدی، نائب التولیه آستان قدس رضوی با توسل به این حیله که رضاشاه درخواست متحصنان را پذیرفته، روحانیان ارشد و مراجع خراسان را به بهانه مذاکره در این زمینه، از میان مردم و از مسجد گوهرشاد بیرون کشید، اما حقیقت این بود که آنها از کشته شدن مراجع و پیامدهای خطرناک آن که ممکن بود در کل کشور آشوبی عظیم به پا کند، وحشت داشتند. شاید هم در این مورد دستوری از مرکز رسیده بود. در بعدازظهر روز شنبه بیست ویکم تیر ماه، تشکیلات کل نظمیه مملکتی به نظمیه مشهد دستور داد: «امشب در موقعی که تردد موقوف [شده] و جمعیت متحصنین هم تقلیل یافته است، غفلتاً عده کافی هرچه بیشتر با فرم و لباس از قوای پیاده، آژان، صاحب منصب، وکیل، افسر و سرباز، به مسجد وارد و کلیه محرکین اعم از علما و تجار و کسبه و غیره را آناً دستگیر و بدون درنگ از مسجد یا صحن، خارج و به سرعت به سمت طرق و هرچه دورتر بهتر، تحت الحفظ اعزام و همچنین هرکس را که در خارج آستانه و مسجد تا به حال تشخیص داده اید که در این امر مداخله دارد، آنها را هم دستگیر و همین عمل را درباره آنها اجرا دارید».
این دستور در حالی صادر شد که هنوز تصور می کردند متحصنان مثل روز قبل، در اواخر شب پراکنده خواهند شد. اما چنین نشد و جمعیتی بین 15 تا 20 هزار نفر در مسجد و اطراف آن بودند. در ادامه این دستور، آمده بود که در صورت مقاومت مردم، آنها را با سلاح های سرد متفرق کنید. پس نیمه شب و در ساعات اولیه بامداد یکشنبه، 22 تیر و با مشاهده پراکنده شدن مردم، تمام درها و راه های ورود و خروج به مسجد گوهرشاد و حرم بسته شد. مردم با مشاهده این وضعیت، درها را شکستند و با مأموران درگیر شدند. در این لحظه بود که دستور شلیک مرگ بار و کشتار مردم صادر شد و مردم بی دفاع و بدون سلاح، هدف گلوله های توپ و مسلسل قرار گرفتند. کشتار در درون و بیرون مسجد، با شدت کم سابقه ای به مدت چند ساعت ادامه یافت و صدای غرش توپ ها و مسلسل ها آسمان مشهد و حرم رضوی و مسجد گوهرشاد را به لرزه درآورد و صحنه های هولناکی پدید آورد. کشتار مردم در این مسجد، به اندازه ای بود که به گفته شاهدان عینی 56 کامیون جنازه از صحنه کشتار خارج کردند. پیکر شهدا و مجروحان را که جمعی از پیرمردان، پیرزنان، کودکان و زنان و مردان بی گناه بودند، به محله خشت مال ها و باغ خونی مشهد بردند و زنده و مرده آنها را در گودالی به صورت دسته جمعی دفن کردند. یک روز پس از این فاجعه، عملیات دستگیری علما و روحانیان آغاز شد و شمار زیادی از آنان بازداشت و روانه زندان شدند.
قیام مسجد گوهر شاد برای همیشه در دفتر جنایت های پهلوی ثبت شد. گفتنی است این قیام، یک سال پس از بازگشت رضاخان از سفر به ترکیه و تحت تأثیر مشاهده بی بندوباری و بی حجابی زنان ترکیه رخ داد.
 
برگرفته از : مجله طوبی - تیر 1388- شماره 34

 

شنبه 1/9/1393 - 18:45
حجاب و عفاف
چکیده
مسأله‌ی آزادی امری است که بنا بر فطرتِ انسان برای او باید فراهم باشد چون انسان بالوجدان می‌یابد که اختیار دارد و دوست دارد که آزاد باشد، بنابراین همه‌ی جوامع سعی بر ارائه‌ی آزادی به نحو احسن دارند لکن سؤالی که در این بین مطرح می‌شود این است که چه چیز ملاک بهتر بودن آزادی است؟ و در واقع چه چیز باعث می‌شود که یک جامعه‌ای را نسبت به جامعه‌ای دیگر آزادتر بدانیم؟ آیا پهنای باند آزادی جوامع ملاک بهتر بودن آزادی است یا اینکه آن افق و خاستگاهی که می‌خواهیم با آزادی به آن برسیم مبنای آزادی را معلوم می‌کند؟ آیا آزادیِ مطلق امری پسندیده است یا برعکس محدود بودن انسان در بعضی موارد لازم است و برای نیل جامعه به سعادت ضروری است؟ و در نهایت آیا به طور مثال جوامع اسلامی با امر حجاب، آزادی افراد جامعه‌ی خود را از آن‌ها گرفته‌اند یا اینکه باعث آزادی آن‌ها شده‌اند؟ در این مقاله بر آنیم که پاسخ سؤال‌های بالا و مسائلی از این قبیل را بدهیم و دریابیم که حقیقت انسان، روحِ متعالی اوست و آزادی در درجه‌ی اول برای آن باید ترسیم شود و در مرحله‌ی بعد آزادیِ جسم مورد توجه قرار می‌گیرد و می‌خواهیم بیان کنیم که بازتر بودنِ پهنای باندِ آزادیِ جوامع ملاک بهتر بودن آن‌ها نیست بلکه رساندن افرادِ جامعه به سعادتِ انسانی به آزادی جوامع ارزش می‌دهد و در این راستا آنجا که لازم است باید محدودیت‌هایی برای انسان در نظر گرفت که این امر را عقل هم تایید می‌کند، و نهایتاً برآنیم که بیان کنیم اصل حجاب در اسلام نه تنها با آزادی انسان منافاتی ندارد بلکه برهنگی است که سلبِ آزادی از روان و خاطر وجسم انسانها می‌کند. اهمیتِ این نوشتار آنجا روشن می‌شود که بعضی برآنند که اسلام را از آزادی دور بدانند و آزادی را آنگونه که در جوامع غربی است صحیح می‌دانند در حالی که آزادی حقیقی را اسلام به انسان‌ها می‌دهد و مبنای غرب انسان را در بند انسان‌ها در می‌آورد و این یعنی مرگ آزادی.
 
مقدمه:
مولای متقیان امیر المؤمنین علیه السلام می‌فرمایند: حق در توصیف و گفتار گسترده ترین چیزهاست اما در عمل تنگ ترین چیزهاست. (1)
به نظر می‌رسد که در موردِ مفهومِ آزادی نیز چنین باشد یعنی سخن در باب آن بسیار است لکن آزادی حقیقی و برخورداری از آن، جز برای اندکی از انسان‌ها حاصل نیست. و اکثر انسان‌ها آزاد نیستند، در جهانِ امروزِ ما آزادی بیشترین مُدعی را دارد یعنی انسان‌های زیادی ادعای آزاد بودن می‌کنند لکن کمترین مصداق را انسان‌های آزاد دارند. مسأله این است که گاه انسان گمشده‌ای دارد و در پی آن می‌گردد تا آن را بیابد ولی گاه انسان گمشده‌اش را هم گم می‌کند و اصلا نمی‌داند که گمشده‌ای دارد. در باب مفهوم آزادی در قرن 21 همین مساله رخ داده است یعنی ما انسان‌ها آزادی حقیقی را فراموش کرده‌ایم و اصلاً متوجه هم نیستیم که ما باید آزاد باشیم، بلکه با خیالات و توهماتی از آزادی خود را فریب داده‌ایم و بهره مندی تن از لذت‌ها و شهوات و باز بودنِ زبان برای گفتن‌ها و نگفتن‌ها را اوج آزادی دانسته‌ایم، در حالی که از آزادی روح غافل مانده‌ایم. ما سعی کرده‌ایم آزادی را برای انسان تعریف کنیم در حالی که ابتدا نیاز داریم انسان را تعریف کنیم و بدانیم که حقیقتِ انسان چیست و سپس آزادی را برای آن حقیقت ترسیم کنیم، غافل بودن از اینکه حقیقت و اصلِ انسان به چیست، اشتباه در تعریف از آزادی او را به همراه خواهد داشت پس ابتدا باید انسان را شناخت، و چه کسی بهتر از آنکه انسان را خلق کرده می‌تواند اورا به ما معرفی کند؟ آری بهترین راه برای شناخت حقیقی انسان این است که از دین مدد بجوئیم و بعد از آنکه حقیقت انسان برای ما روشن شد سعی در تعریف آزادی برای او بکنیم و اگر جز این عمل کنیم احتمالِ به خطا رفتنمان زیاد است. دین دو ساحتِ روح و جسم را برای حقیقت انسان معرفی می‌کند پس در تعریف آزادی باید هر دو ساحت را مدِّ نظر داشت، سپس از خود دین بفهمیم که کدام ساحت مهم‌تر و اساسی‌تر است و برای آزادی آن ساحت بکوشیم، همچنین غایت و هدفی که برای انسان ترسیم شده را می‌توان از دین فهمید و آزادی را در راستای رسیدن به آن می‌توان تبیین کرد. این‌ها نکاتی است که بشر امروز به آن توجهی ندارد و ما در این تحقیق سعی بر توجه بر آن‌ها کرده‌ایم. اکثریت انسان‌ها بر مبنای دین آزادی را تعریف نکرده اند و آزاد نیستند، تنها عده‌ای قلیل که دین دارِ واقعی هستند آزاد زندگی می‌کنند، آزادی بشر امروز در بند بی دینی اوست و این چه آزادی است که در بند است؟ نکته‌ای که باید در اینجا اشاره کنیم این است که در این تحقیق سعی شده از دو فرهنگ اسلامی و غربی سخن رانده شود و آزادی تبیین گردد لکن منظور از غرب، غرب مکانی نیست بلکه فرهنگ غیر دینی آن است که شاید در جامعه‌ی خود ما هم مشاهده شود و منظور از اسلام، دین اسلام است که در هر جای دنیا رسوخ کرده است و وجود دارد. این مقاله در دو بخش تدوین شده است، بخش اول به مساله‌ی آزادی و تبیین آزادی حقیقی پرداخته است و بخش دوم به بررسی این مساله که آیا حجاب منافاتی با آزادی دارد یا خیر رسیدگی کرده است (با استفاده از کتابِ مساله‌ی حجابِ شهید مطهری). البته عقلی بودن و استدلالی بودن امری است که در همه‌ی تحقیق مدِّ نظرِ گردآورنده بوده است تا هر اندیشه‌ی بی غرضی بتواند نتیجه گیری صحیح از مطا لب این مقاله داشته باشد. در بخش‌های زیادی نگارنده نظر و عقیده‌ی شخصی خود را ارائه کرده است و امیدوار است که نقایصِ اندیشه‌اش به مرور و به فضل الهی تصحیح گردد. امید است که رضای پروردگار و خوشنودی حضرت بقیة الله در ورای این تلاشِ ناچیز قرار داشته باشد.
 
بخش اول: آزادی
فصل 1: آزاد یا محدود
آزادی چیست؟
آزادی از مفاهیمی است که آن را نسبتاً بدیهی می‌دانند و هر کس بالوجدان می‌تواند بفهمد که آزاد هست یا خیر، و البته با این همه آزادی مفهومی است که تعاریف مختلف و گاه متضادی از آن ارائه شده است که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم و سپس سعی می‌کنیم تعریفی صحیح را برگزینیم. جان لاک می‌گوید: آزادی عبارتست از قدرتی که انسان برای انجام عملی خاص یا اجتناب از آن داراست. اسپیونزا می‌گوید: انسانی آزاد است که به موجب عقل زندگی می‌کند. کانت اعتقاد دارد: آزادی یعنی استقلال از هر چیز غیر از اصول اخلاقی. گروهی آزادی را برخورداری هر چه بیشتر از لذت‌های مادی و جنسی دانسته‌اند. آزادی در اسلام عبارتست از آنکه انسان در رسیدن به تعالی و کمالِ انسانی هیچگونه مانعی نداشته باشد که این پیوسته با مسئولیت وی همراه است. نکته: باید توجه داشت که علاقه‌ی انسان به آزادی ریشه‌ی تکوینی دارد که منشأ آن وجود اراده در اوست(2) و ما در این مقاله در صدد بیان دو تعریف آخر و برگزیدن یکی از این دو هستیم.
بیانی از آزادی در فرهنگ غرب وفرهنگ اسلام
آزادی که امروز جوامع غربی بر سر آن پافشاری دارند ریشه در اومانیسم دارد(یعنی انسان محوری). غرب اولاً با مفهومِ سکولاریزم، خود را از آسمان جدا کرد و ثانیاً با مفهوم اومانیسم انسان را محورِ همه چیز قرار داد و لیبرالیسم (آزادی خواهی) را حاکم بر زندگی افرادش کرد. فرهنگ غرب، فر هنگ مُدرنیته است که ریشه و اساسِ این فرهنگ اومانیسم است. فرهنگِ مُدرینته مقابلِ فرهنگِ توحیدی اسلام است چرا که مدرنیته ریشه در اومانیسم و انسان محوری دارد و باتوجه به کثرتِ امیال و خواسته های انسان یک فرهنگِ کثرت گراست، حال آنکه فرهنگِ اسلام یک فرهنگ توحیدی و وحدت گراست که ریشه در خدا محوری دارد و این دو فرهنگ با هم قابل جمع نیستند.(چون کثرت و وحدت با هم قابل جمع نیستند) (3) ما در بحثِ آزادی در ابتدای امر باید متوجه این موضوع باشیم که آزادی را از دیدگاه کدام فرهنگ می‌خواهیم تعریف کنیم، برخی می‌خواهند با تفکر اومانیستی تعریفی از آزادی برای جامعه‌ی اسلامی ارائه دهند که این کار اشتباه است. در فرهنگ اسلام، اسلام بر آن است که ابتدا روشن کند که انسان جدا از آسمان نیست بلکه دارای دو بُعدِ روحانی و جسمانی است و نمی‌شود برای انسانی که دارای دو ساحت است فقط با در نظر گرفتنِ ساحت جسمانی‌اش برنامه ریزی کرد و آزادیِ او را در آزادیِ جسمش دید، چه بسا آزادی‌های جسم که لطمه به آزادی روح می‌زنند. ولی غرب ساحت روحانیِ انسان را نادیده گرفت و تنها با نظر به ساحت جسمانی او برای او برنامه ریزی کرد و آزادی انسان را نیز با همین تفکر تعریف کرد، که درست یا غلط بودن آن باید بررسی شود.
آزادیِ مطلق ممنوع؛ به دلیل اصل عدالت
 آنچه در این قسمت می‌خواهیم برای خود روشن کنیم این است که جایگاهِ آزادی تا کجاست؟ یعنی آیا آزادی باید بی قید و شرط محقق شود یا اینکه عقل حکم می‌کند بر اینکه جاده‌ی آزادی باید دارای دو حد و دو طرف باشد؟ آنچه که در همه‌ی دنیا دیده می‌شود این است که هیچ عقل و آئینی آزادی مطلق را قبول ندارد، یعنی حتی جوامعی که خود را دارای بیشترین آزادی می‌دانند دارای قوانینی هستند که این آزادی را محدود می‌کند، به طور مثال در هیچ جای دنیا کُشتنِ انسان بی گناه آزاد نیست حال اگر کسی بگوید من می‌خواهم در انسان کُشی آزاد باشم و این حقِ من است که آزاد باشم این حرف را از او نمی‌پذیریم (در ماده‌ی 29 اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر اینگونه آمده است: هر کس در اِعمالِ حقوق و آزادی‌های خود باید فقط تابع محدودیت‌هایی باشد که توسط قانون صرفاً به منظور تامین شناسایی و احترام لازم به حقوق و آزادی‌های دیگران و برآورده کردن مقتضیات عادلانه‌ی اخلاق، نظم عمومی و رفاه همگانی در جامعه‌ای دموکراتیک مقرر می‌شود)(4). در واقع عدالت مفهومی است که همه بر خوب بودن آن اذعان دارند و عدالت طبق بیانی زیبا از امام علی(علیه السلام) این گونه تعریف می‌شود: قرار گرفتن هر چیز در جای خودش.(5) پس قانون می‌آید و جایگاه امور از جمله آزادی را تعیین می‌کند و سپس با قرار گرفتن امور در جایگاهشان عدالت محقق می‌شود. پس محدود شدنِ آزادی انسان‌ها به وسیله‌ی قانون گذار برای رسیدن به عدالت و مفاهیمی از قبیل آن مثلِ رشد و کمال و صلح و غیره نه تنها اشکالی ندارد بلکه امری پسندیده است که همه‌ی عقولِ بشری آن را قبول دارند و نه تنها آن را مقابل آزادی نمی‌دانند بلکه اصلاً اگر این محدودیتِ آزادی نباشد آن را تقبیح می‌کنند و آزادی مطلق را مصداقِ ظلم به حساب می‌آورند، یعنی عدالت باعث می‌شود که ارضای نیازها عادلانه باشد نه ظالمانه. نهایتاً آنکه آزادی مطلق یک امر رد شده است و همه آزادی در حیطه‌ی قانون را قبول دارند، تنها تفاوتی که هست این است که دو حد و دو طرف جاده‌ی آزادی تا کجا باید تعیین شود؟ یعنی تفاوتِ افراد و کشورها و آئین ها در این است که خطوط قرمزشان تا کجاست؟ پهنایِ باندِ آزادیِ برخی از جوامع وسیع است و برخی محدود، حال سؤال این است که آیا هر چه پهنای این باند بیشتر باشد بهتر است یا کمتر؟ در جواب باید گفت: وُسعتِ جاده‌ی آزادی به معنای بهتر بودن آزادی یک جامعه نیست و همچنین تنگ بودن آن نیز به معنی آزادی بهتر نیست و به طور مطلق هیچ یک از این دو راه را نمی‌توان پسندید، به طور مثال اگر یک جامعه‌ای کِشت مواد مخدر را آزاد کند ما این افزایشِ آزادی را خوب قلمداد نمی‌کنیم، و اتفاقاً برعکس محدود بودن جامعه را در این امر بهتر می‌دانیم، از آن طرف نیز اگر جامعه‌ای مردمش را از حقوق اولیه مثل حق رأی محروم کند ما این تنگ شدن باندِ آزادی را بد می‌دانیم پس ملاک پهنای باند آزادی نیست بلکه ملاک این است که ببینیم این قوانین تا چه حد در راستای رسیدن به اهداف و آرمان‌های آن جامعه توانسته اند مؤثر باشند. نهایتاً اینکه اگر جامعه‌ای با محدودیتِ بیشتر بتواند عدالت و اهداف و آرمان‌های خودش را بیشتر محقق سازد آزادیِ آن جامعه با ارزش‌تر است و بر عکس جامعه‌ای که با گسترش پهنای باندِ آزادیِ خود از اهداف خود دور مانده آزادی‌اش بی ارزش است. حال اگر دین در ظاهر محدودیت‌های بیشتری تعیین کند و خطوطِ قرمزش بیشتر باشد ولی در عوض باعث رشد و کمالِ جامعه و انسان بشود باید بگوییم آن دین به آزادی ارزش داده و اصلاً آزادی که آن دین ترسیم کرده راهِ صحیح بوده است، که این مطلب را در ادامه بیشتر توضیح می‌دهیم.
 
فصل 2: اسلام و آزادی
بیان اسلام از آزادی
در مبنای توحیدیِ اسلام اولین نکته‌ای که مدِّ نظر قرار می‌گیرد این است که روحِ انسان اصل و شالوده‌ی انسان است و جسم ابزاری است در اختیارِ روح، یعنی نکته‌ای که مدِّ نظر قرار می‌گیرد این است که انسان یک تن دارد و یک من، که حقیقت انسان من یا نفس یا روح اوست، یعنی هر انسانی می‌یابد که خودش غیر از جسمش است و بنابراین مثلا با قطع شدن یک دستش نمی‌گوید چیزی از انسان بودنش کم شده بلکه آن را فقط نقص در جسمش می‌یابد، این مطلب در خواب هم برای انسان قابل فهم است که انسان خود را در مکانی که خواب می‌بیند می‌یابد و واقعاً هم همینطور است در حالیکه جسمش در رختخواب است(6)، پس اصل روح است و این تن ابزاری است برای اینکه نفس استعداد های بالقوه‌اش را بالفعل کند و به همین جهت نفس تن را دوست دارد تا با آن به کمال برسد. با توجه به آنچه بیان شد آزادی باید برای روح تعریف شود و باعث ارتقاءِ روح باشد و آن آزادی که روحِ انسان را از کمال باز می‌دارد نه تنها آزادی برای انسان حساب نمی‌شود بلکه اسارت است برای انسان(چون اصلِ انسان روحِ اوست)، بنابرین اگر آزادیِ جسم باعث لطمه و محدودیت روح شود این نه تنها آزادی نیست بلکه محدویت است.
مقصد آزادی در اسلام کمال است
فرهنگِ توحیدی اسلام می‌خواهد به ما بفهماند که باید متوجه بود که انسان دارای دو ساحت است (جسم و روح) و در این دو ساحت نیز آنچه اصلِ انسان را تشکیل می‌دهد روح اوست و آزادی اگر باعث کمال روح و ارتقاءِ آن نباشد آزادی نیست بلکه محدودیت و غُل و زنجیر است بر پای روح. طبق فرهنگ اسلام روح انسان مخلوق از روحی است که از جانب خداست (و نَفختُ فیه مِن روحی) و کمال و ارزش این روح در این است که هر چه بیشتر به سمت اصل و اساس خود (خدا) حرکت کند، طبقِ قرآن در سوره‌ی تین می‌خوانیم که(لَقد خَلقنَا الانسانَ فی احسنِ تَقویم – ثُم رَدَدناهُ اسفلَ سافلین) یعنی خداوند به عنوان خالقِ انسان، انسان را در بهترین مقام خلق کرد (خلقت روح او) سپس او را به پایین‌ترین حدش آورد (یعنی او را در جسم قرار داد چون عالم ماده پایین‌ترین عالمی است که خدا خلق کرده) سپس این را می‌فهماند که انسان در این اسفل سافلین(جسم) می‌ماند مگر آنکه با انجام عمل صالح روحِ خود را بالا بکشد و به سمتِ اصل و اساس خود حرکت کند (الّا الذینَ امنوا و عَملوا الصالحاتِ فلَهُم اجرٌ غیرُ مَمنونٍ). پس مبنای توحیدی اسلام این است که باید اصل آزادی را بر روح بگذاریم یعنی شرایطی فراهم کنیم که روح انسان بتواند در سمتِ کمالِ خود حرکت کند وگرنه آزادی را از انسان گرفته‌ایم، البته در این راستا آزادی جسم هم در تبعیت و همراهی با روح مطرح است و جسم انسان نیز باید آزادی داشته باشد تا روح با استفاده از آن به سمت کمال حرکت کند.
یک سؤال کلیدی
مطلبی که هست این است که نفسِ انسان به دنبال آزادی مطلق است و اتفاقاً دوست دارد که هر کاری که خواست انجام بدهد و مانعی نداشته باشد، حال سؤال این است که آزادی در دین اسلام چرا برای این نفس محدودیت ایجاد می‌کند؟ مثلاً روحِ انسان زیبایی را دوست دارد و می‌خواهد خود را به همه با صورتی زیبا نشان دهد ولی دین مانع این کار او می‌شود و مثلاً حجاب را برای او واجب می‌کند. در جواب باید گفت که روح انسان هم گرایش به اموری دارد که از نظر اخلاقی پسندیده نیست و هم گرایش به امور اخلاقی و خوب، و این به خاطر وجودِ نفس امّاره(امر کننده به بدی) و نفس لوّامه (بازدارنده از بدی) است، بنابراین می‌بینیم که انسان با شنیدنِ موسیقی مُطرب لذت می‌برد و میل به گناهی مثل رقصیدن پیدا می‌کند و با شنیدنِ اوصاف و احوالاتِ افرادِ آرام و با اخلاق نیز تحت تاثیر قرار می‌گیرد و این کمالات را برای خودش هم می‌پسندد. پس انسان در نفسِ خود با دو قدرت امّاره و لوّامه مُواجه است که هر کدام می‌خواهند نفسِ انسان را در خدمت خود گیرند، حال اگرانسان در این حالت به خودش واگذار شود نمی‌تواند تشخیص دهد که کدام یک صحیح است و کدام غلط؟ آیا پیروِ نفس امّاره بودن درست است یا نفس لوّامه؟ یا پیروی کردنِ از هر دو؟ در اینجاست که انسان نیاز به یک راهنما دارد برای اینکه مشخص کند که کدام راه صحیح است و انسان را به کمال می‌رساند، در ابتدا انسان با کمکِ عقلِ خود می‌تواند تشخیص دهد که کدام راه صحیح و کدام راه غلط است لکن گاهاً در برخی موارد تشخیص به این سادگی نیست و عقل نمی‌تواند بفهمد چه باید بکند تا به کمال برسد، چون عقلِ انسان یا از راه آزمون و خطا به نتیجه می‌رسد و یا از راه استفاده از تجربه‌ی دیگران، و انسان طبیعتاً آنقدر وقت ندارد که همه چیز را بیازماید و یا همه تجربه‌ها را امتحان کند پس نیاز به امری بالاتر از خود دارد، در اینجا نیاز به وحی احساس می‌شود تا موجودی که خودش دارای کمالِ مطلق است و انسان را خلق کرده این انسان را سمت کمال هدایت کند، حال از اینجا به بعد پای دین هم به وسط می‌آید تا کمک کند که این انسان به کمال برسد. نهایتاً دین انسان را از دو راهیِ نفس امّاره و لوّامه نجات می‌دهد و چارچوب و قوانینی را مطرح می‌کند که به وسیله‌ی آن انسان بتواند به سمت کمال حقیقی خود حرکت کند و این چارچوب و قوانین هم منافاتی با آزادیِ هدفمند او ندارد(چون قبلا عرض کردیم که هیچ عقل وآئینی آزادی مطلق را نمی‌پذیرد) در نتیجه انسان با کمک عقل و وحی راهِ صحیحِ به کمال رسیدن را می‌یابد و برخی محدودیت‌ها را برای نفسِ امّاره می‌پذیرد تا بتواند به کمال حقیقی خود برسد، پس اگر میل به نشان دادنِ خود داشته باشد ولی وحی حجاب را برای او واجب کند ناراحت نمی‌شود چون می‌داند وحی در ورای این محدودیت می‌خواهد کمالی بالاتر را برای او به ارمغان آورد پس آن را می‌پذیرد و کلاً هر آنچه از جانب کامل مطلق باشد را می‌پذیرد.
استدلال برای نیاز به کامل برای کمال
 انسان برای رسیدن به کمال دو راه دارد:
1- یا باید از طریق خودش کمال را بدست آورد: که این امر باطل است، چون انسان فاقد کمال است و نمی‌تواند به خودش کمال بدهد یعنی فاقد شیء نمی‌تواند معطی شیء باشد.
2- یا از طریق «دیگری» کمال را تحصیل کند: در این صورت «دیگری» خودش کمال را ندارد، که دوباره اشکال فاقد شی معطی شیء نیست مطرح می‌شود. اما اگر «دیگری» خودش کمال دارد، این می‌تواند باعث کمال انسان بشود که مصداق اکمل آن‌ها خداست. طبق این استدلال انسان برای رسیدن به سعادت و کمال نیاز به موجودِ کامل(خدا) دارد و چارچوبِ آزادی او را هم خدا تعیین می‌کند و انسان به سمتِ کمال خود حرکت می‌کند. بنابراین آنجایی هم که مانعی بر سر راه خودش دید که از جانب دین بود آن را می‌پذیرد حتی اگر دلیل آن را نداند، چون معتقد است خداوند که کامل مطلق است و می‌تواند باعث کمال او شود این برنامه را داده و این را مغایر با آزادی خود نمی‌بیند بلکه آزادی را در همین می‌داند چون آزادی روح و نفسِ انسان در این است که به سمت کمال خود حرکت کند.
نتیجه‌ی بخش
طبق آنچه بیان شد در فرهنگ اسلام کاملِ مطلق با قوانینِ خود آزادی مطلق را تبدیل به آزادی هدفمندی می‌کند که هدف آن هم کمال و سعادت انسان است. ولی در فرهنگ غرب اولاً مسئله‌ی دو ساحتی بودن انسان نادیده گرفته شده و فقط به جسم توجه شده است و ثانیاً محورِ همه چیز انسان قرار گرفته که باعث می‌شود جهت‌های مختلف و متضادی به آزادی داده شود چون امیال انسان‌ها کثیر و مختلف اند. و نهایتا در این فرهنگ تعالی و رشدی برای روح انسان‌ها که اصل و شالوده‌ی انسان را تشکیل می‌دهد در نظر گرفته نشده است، بنابراین آزادیِ فرهنگ اسلام که آزادی روح و کمال روح است والاتر و پسندیده تر است.
 
بخش دوم: حجاب
در راستای بحثِ آزادی مطلبی که به نظر می‌رسد حائز اهمیت باشد که بحث شود مساله حجاب است، بی شک این مسئله که آیا حجاب در اسلام مخصوصاً برای زنان با آزادی منافاتی دارد یا خیر یکی از مسائل مهمِ بحثِ آزادی است. البته قبلاً اشاره‌ای به این مسئله شد لکن بهتر است به طور تفصیلی مورد بررسی قرار گیرد.
 
فصل 1: برهنگی ≠ آزادی
اسلام با توجه به مبانی خودش حجاب را چه برای زن و چه برای مرد واجب می‌داند حال هر کدام به حسب خودشان، در مقابل تفکراتِ دیگری مِن جمله تفکراتِ غربی حجاب داشتن و پوشیده بودن را لازم نمی‌دانند. ما قبلاً اشاره کردیم اسلام با توجه به اینکه که از جانبِ کامل مطلق آمده و این کامل مطلق است که می‌تواند انسان را به کمال برساند و همچنین کمال انسان در کمال روح است بیان کردیم که نظر اسلام این است که قانون حجاب اگر چه محدودیتی در ظاهر ایجاد می‌کند لکن آزادی روح را به همراه دارد بنابراین انسانِ آگاه با تمام وجود این محدودیت را برای جسمش می‌پذیرد تا روحش که اصل و شالوده‌ی او را تشکیل می‌دهد به کمال برسد و اصلاً آزادی حقیقی هم همین است. در تفکر غربی مبنا چیزی غیر از این است یعنی برخی از اندیشمندان غربی معتقدند که آزادی، آزادی جسم است و بنابراین حرف‌های دین در راستای تعالی روح بی پایه و اساس است و انسان هر طور که خواست باید با مساله حجاب برخورد کند و به خاطر این طرز فکر برهنگی برای بشر امروز به ارمغان آمده است.
طبق آنچه که از دین اسلام بیان شد و نظرات مساعدی که از جانب اندیشمندان خودِ غرب هم مطرح است ما اینگونه برداشت می‌کنیم که برهنگی متضاد آزادی است چون یک زن با برهنگی خودش روح سایر افراد جامعه را اسیر خود می‌کند و از طرفی با در معرض قرار دادن خودش، خودش را اسیر نگاه‌ها و لذت طلبی‌های سایرین می‌کند و این برهنگی سلب آزادی دو طرفه را به همراه دارد.
 
فصل2: پوشیدگی = آزادی
تبیین حجاب در اسلام
در دین اسلام حجاب برای زن ومرد لازم است، طبق آیه 30 و31 سوره‌ی نور(6) و آیه‌ی 59 سوره‌ی احزاب(7) مؤمنین و مؤمنات وظیفه دارند پوشیدگی خود را حفظ کنند و همچنین چشم‌های خود را از نگاه به نامحرم باز دارند، آیه‌ای دیگر نیز هست که آیه‌ی 54 سوره‌ی احزاب است و معروف به آیه‌ی حجاب، که بیان می‌دارد اگر از آن‌ها چیزی خواستید از پشت پرده بخواهید. برخی با استفاده از این آیه خواستند اینگونه القا کنند که اسلام اعتقاد دارد زنان در خانه بنشینند و همیشه در پشت پرده باشند و این معنای حجاب است، حال آنکه این آیه برای زنان پیامبر نازل شده که در پشت پرده باشند نه برای سایر زنان، دلیل آن هم این بوده که سوء استفاده های سیاسی از زنان پیغمبر نشود، ولی لفظ حجاب برای سایر زنانِ مسلمان به کار نرفته تا اینکه منظور پشت پرده و خانه نشینی آن‌ها باشد بلکه پوشیده بودن و سِتر داشتن به کار رفته برای حفظِ حیاء و عفتِ فرد و جامعه وگرنه اسلام با اجتماعی بودن زن و روابطی که در شأن و عفت او باشد هیچ مخالفتی ندارد.
کلمه‌ی حجاب به مرور به جای ستر و پوشیدگی استفاده شده آن هم در بین خود مردم وگرنه قرآن و اسلام از این لفظ برای غیر زنان پیغمبر استفاده نکرده، در لسان فقهای قدیم هم کلمه‌ی ستر استفاده می‌شده،(8) اسلام با در نظر گرفتن پوشیدگی چه برای زن و چه برای مرد به دنبال مدینه‌ی فاضله است که باعث تعالی روح می‌شود که از باب نمونه برخی از اثراتِ حجاب را بیان می‌داریم.
اثرات حجاب داشتن
شهید مطهری در کتاب مسأله‌ی حجاب این‌گونه بیان می‌دارد: از نظر اسلام محدودیتِ کامیابی جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع، از جنبه‌ی روانی به بهداشت روانی اجتماع کمک می‌کند و از جنبه‌ی خانوادگی سبب تحکیمِ روابطِ افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین می‌گردد و از جنبه‌ی اجتماعی موجب حفظ و استیفای نیروی کار و فعالیت اجتماعی می‌گردد واز نظر وضع مرد در برابر مرد سبب می‌گردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود پس اثرات حجاب یکی آرامش روانی، دوم استحکام پیوند خانوادگی، سوم استواری اجتماع و ارزش واحترام زن است. (9)
الف) آرامش روانی:
توضیح آنکه روح بشر فوق‌العاده تحریک‌پذیر است، و این‌گونه نیست که تحریک‌پذیری آن محدود به حدِ خاصی باشد و پس از آن آرام گیرد، شهوت در انسان مانند آتش است که هر چه به آن خوراک بدهی شعله ورتر و سرکش‌تر می‌شود. پس با گسترش بی بند و باریِ جنسی نه تنها روح انسان آرام نمی‌گیرد بلکه بیشتر مشوش و ناآرام می‌شود بنابراین راه صحیح آن این است که با حفظ این غریزه آن را جهت دهی کنیم تا از ناملایمات و تشویش‌های روحی در امان باشیم.
ب) استحکام خانوادگی:
در جامعه‌ای که حجاب و عفت حکم فرماست افراد با ازدواج خود را از محرومیتِ جنسی آزاد کرده و با لذت فوق العاده‌ای که می‌برند پایبندی زیادی نسبت به خانواده ایجاد می‌شود، لکن در جامعه‌ای که بی‌بند و باری جنسی رواج دارد فرد ازدواج را برای خود محدودیت می‌داند و حاضر نیست ازدواج کند چون هر گونه لذت جنسی را که بخواهد. می‌تواند بدون ازدواج تجربه کند بنابراین ازدواج را می‌گذارد برای دوران بعد از جوانی که در این صورت دیگر یا برای فرزند آوری زن را می‌خواهد و یا برای خدمتکاری و رهایی از تنهایی، و مسلماً خانواده در حالت اول بهتر و بهینه‌تر است نسبت به خانواده در حالت دوم.
ج) استواری اجتماع و ارزش و احترام زن:
در فرهنگ اسلام هدف آن است که با تدبیری مثل حجاب ارزش و جایگاه زن حفظ شود (آن چیزی که در فرهنگ غرب نمی‌توان مشاهده کرد)، مرد غربی اینگونه احساس می‌کند که هر وقت خواست از هر زنی که خوشش آمد، می‌تواند بهره‌ی جنسی ببرد (حال یا در حد نگاه یا لمس وغیره) و مسلماً این امر باعث پایین آمدن ارزشِ جایگاه زن در نزد مرد می‌گردد. این یک قاعده‌ی عقلی است که هر چیزی که ارزشمندتر بود را باید محافظت بیشتری کرد مثلاً هیچکس طلا و نقره‌ی خود را در کنار آهن آلات در کوچه نمی‌گذارد بلکه آن را در صندوق و جاهای امن نگه می‌دارد، این محدودیت و محفوظیت را هم نه تنها کسی رد نمی‌کند بلکه همه لازم می‌دانند چون پی به ارزشِ بالای طلا برده‌اند، حال اسلام نیز با محدودیتِ حجاب به بهای بالای زن ارج نهاده و نخواسته آن را بی ارزش در جامعه کند، لکن جوامع غربی با اهمیت ندادن به ارزش ذاتی زن و تفاوت قائل نشدن بین زن و مرد ـ با وجود تفاوت‌های اساسی که بین آن دو هست ـ باعث بی ارزش شدن و نزول مقام زن شده‌اند. طبق تفکر اسلام تنها مردی می‌تواند از جسم زن و روح بلند او بهره ببرد که نفقه و خرج او را بدهد و بارِ مسؤلیت او را بپذیرد و برعکس در غرب مرد از زن بیشترین لذت را می‌برد، بدون آنکه مسؤلیت بعدی در قبال او داشته باشد.
 
برداشت این بحث
 طبق آنچه که بیان شد اسلام می‌گوید التذاذاتِ جنسی ولو در حد نگاه باید به محیط خانوادگی و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیط اجتماع خالص برای کار وفعالیت باشد و برای همین به زن اجازه نمی‌دهد که وقتی از خانه بیرون می‌رود موجبات تحریک مرد را فراهم آورد. حجاب در اسلام مغایرت با آزادی ندارد بلکه باعث آزادی روح و روان انسان و چه بسا جسم انسان می‌گردد، اینکه در ابتدای بحث ما برهنگی را متضاد با آزادی معرفی کردیم بیانگر این مطلب است که برهنگی نه تنها آزادی نیست بلکه در بند کردن روح و جسمِ عطشان سایر انسان‌هاست، یعنی یک زن با آرایش کردن و پوشش بدِ خود، ذهن و افکار مرد را به خود جلب می‌کند و روح او را در اسارت نفس خودش و آن زن در می‌آورد، از طرفی آن زن خودش را در اختیار آن مرد قرار داده و در بند نگاهِ شهوت آمیز و غرایضِ آن مرد قرار گرفته است، پس از طرفی سلب آزادی فکر و روح و حتی جسم کرده از یک نفر دیگر و از طرفی سلب آزادی سیر در اجتماع کرده از خودش با خریدن اسارت سنگینِ نگاه های مردم. آنچه مسلم است این است که در این بین دو روح این دو انسان در اسارت یکدیگر قرار می‌گیرد و این یعنی سلب آزادی، پس برهنگی متضاد می‌شود با آزادی روح، و پوشیدگی مساوی می‌شود با آزادی روح وجسم وجان آدمی.
 
نتیجه
در این مقاله سعی شد که تبیین شود محدودیت هایی که اسلام برای جسم در نظر می گیرد سبب آزادی روح می گردد تا مسیرش را به سمت رشد و کمال به خوبی طی کند. و از آنجا که جسم و روح هر دو خواهان آزادی ها و تمایلات خود هستند نیاز به منبعی بالاتر هست تا چارچوب آزادی این دو را مشخص کند. در اینجاست که دین دو ساحتی بودن انسان را به او گوشزد می کند و اصالت انسان را به روح می دهد تا به کمال برسد. در این راستا یکی از جاهایی که دین برای جسم محدودیت ایجاد می‌کند مسأله‌ی حجاب است که به آن اشاره شد و بیان شد که حجاب آزادی روحِ خود زن و آزادی روحِ مرد نامحرم را به همراه دارد. والسلام علی من اتبع الهدی
 
پی‌نوشت‌ها:
1- محمد محمدی ری شهری، منتخب میران الحکمه، ص360، حدیث 1662
2- پژوهشکده‌ی تحقیقات اسلامی، دانش اجتماعی، ج 2، ص 96 - برای مطالعه بیشتر به کتاب«فرهنگ مدرنیته و توهم» استاد اصغر طاهر زاده مراجعه شود
3- رضا رضایی، اعلامیه ی جهانی حقوق بشر، ماده ی 29
4- سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 427
5- اصغر طاهرزاده، ده نکته از معرفت النفس، ص 15و16
6- قل للمومنین یغضوا من ابصارهم – قل للمؤمنات یعغضضن من ابصارهن...
7- یاایها النبی قل لا زوا جک و بناتک و نساءِ المؤمنین یدینین علیهن من جلابیبهن...
8- مرتضی مطهری، مسأله‌ی حجاب، ص 66
9- همان، ص 68
 
منابع:
1- قرآن کریم
2- پژوهشکده‌ی تحقیقات اسلامی، دانش اجتماعی 2، انتشارات زمزم هدایت، بی تا
3- رضایی، رضا، اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر، چاپ هشتم، تهران، نشرِکوچک، 1380
4- سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه محمد علی انصاری، چاپ دوم، قم، نشر امام عصر، 1385
5- طاهر زاده، اصغر، فرهنگ مدرنیته و توهم، چاپ سوم، اصفهان، لب المیزان، 1385
6- طاهر زاده، اصغر، ده نکته از معرفت النفس، چاپ ششم، اصفهان، لب المیزان، 1384
7- محمدی ری شهری، محمد، منتخب میزان الحکمه، چاپ هفتم، قم، دارالحدیث، 1387
8- مطهری، مرتضی، مسأله‌ی حجاب، چاپ دوم، تهران، نشر حیدری، 1362
شنبه 1/9/1393 - 18:43
حجاب و عفاف
بدحجابی درجامعه امروز را نمی توان به قشر خاصی نسبت داد؛ زیرا با گذشت زمان این معضل به زخمی کهنه تبدیل شده که طبیبان از مداوای آن عاجزند. طرح های ابتر و قانون های بر زمین مانده مصداقی بر این مدعاست!
زن جلوه‌ای از جمال، محبت، خلاقیت و ربوبیت الهی و رکن اساسی در تعلیم و تربیت است. اگر زنان به این منزلت واقف شوند و در پاسداری از آن بکوشند، فرآیند تربیتی و شخصیتی آنان و همه اجتماع سالم مانده و بخوبی پیش می‌رود. تجربه ملت‌های گذشته نیز نشان‌دهنده این نکته است که هرگاه زنان، بلندای مقام و رسالت اصلی خود را درک نموده و در رشد شخصیت خود اهتمام ورزیده‌اند، منزلت و محبوبیت آنان حفظ شده ،اجتماع در سلامت زیسته و ناهنجاری‌ها کمتر بوده است.
 بدون شک در عصر ما که بعضی نام آن را عصر برهنگی و آزادی جنسی گذارده‌ و بی‌بندو باری زنان را جزئی از آزادی او می‌دانند! سخن از حجاب گفتن برای این دسته ناخوشایند و گاه افسانه‌ای است متعلق به زمان‌های گذشته، ولی مفاسد و مشکلات روزافزون که از این آزادی بی‌قید و شرط بوجود آمده سبب شده است که تدریجاً گوش شنوایی برای این سخن پیدا شود. حجاب و عفاف در دین مبین اسلام از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. اسلام به عنوان آخرین دین الهی برای حفظ فرد و جلوگیری از انحرافاتی که سرچشمه آنها بی‌حجابی و بی‌عفتی و عدم رعایت پوشش صحیح است. برنامه‌ای را ارائه داده است که شامل همه افراد بشر اعم از مرد و زن می‌باشد.
درباره فلسفه وجوب حجاب و سودمندی های آن بسیار سخن گفته اند. اما به نظر می رسد علت اصلی، که اتفاقاً تمام موارد دیگر را هم در پی خواهد داشت، حفظ کرامت و شخصیت زنان است. زن در طول تاریخ شاهد تفسیرهای متفاوتی از ماهیت و حقوق خود بوده است؛ در نخستین مرحله و در اجتماعات بدوی، زن اصولا به عنوان بخشی از جامعه انسانی شناخته نمی شد تا بخواهد از حقوق بشری برخوردار باشد. او موجودی بود مانند سایر موجودات که باید در خدمت مرد قرار می گرفت و شأنی جز این نداشت. "ملک" آنان بود و طبیعتا مالک هرگونه می خواست، در آن تصرف می کرد.
تاریخ چند هزار ساله ایران نشان می‌دهد که همواره مسئله حجاب به عنوان اصلی پذیرفته شده در جامعه حضور داشته است؛ تا جایی که حجاب و عفاف تبدیل به امری فرهنگی- اجتماعی در تمدن ایرانی- اسلامی نهادینه شده است. آنچه مسلم است این است که همواره نیاز به بسترسازی برای تعمیق و نهادینه کردن حجاب صحیح و اسلامی در جامعه حس می‌شود.
شورای عالی انقلاب فرهنگی در 13 دی 1384 قانون راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب را به تصویب رساند که بر اساس آن وزارتخانه‌های راه و ترابری، مسکن و شهرسازی، کشور، کار و امور اجتماعی، امور خارجه، بهداشت درمان و آموزش پزشکی، ارتباطات و فناوری اطلاعات، علوم تحقیقات و فناوری، امور اقتصادی و دارایی، آموزش و پرورش، بازرگانی و نیز فرهنگ و ارشاد اسلامی باید با توجه به راهکارهای ارایه شده در این قانون و برنامه‌ریزی‌های کارشناسانه، حوزه‌های تحت نظارت خود را برای نهادینه کردن و گسترش فرهنگ حجاب و عفاف، سامان‌دهی کنند.
شرایط امروز جامعه پیرامون حجاب و عفاف حاکی از آن است که یا مسئولان و سازمان‌های ذیربط و دخیل در این قانون نتوانسته‌اند آن‌گونه که باید به وظایف محول شده خود عمل کنند و یا قانون مذکور از ضمانت اجرایی شایسته‌ای برخوردار نبوده است؛ به این معنی که حربه نظارتی و اجرایی که توانایی بسیج تمام ظرفیت‌ها، برای درونی‌سازی حجاب و عفاف در جامعه را داشته باشد از این قانون حمایت نکرده است.
طرح امنیت اجتماعی که جدیدترین مرحله آن از تاریخ 25 خرداد 1389 توسط نیروی انتظامی به اجرا درآمده یکی از حربه‌های مکمل ترویج و نهادینه‌کردن حجاب و مبارزه با بدحجابی است.
پس از تصویب قانون گسترش عفاف و حجاب در سال 1384 و مغفول ماندن آن از جانب دولت، سرانجام در سال 1389 با اجرای آن موافقت شد. طرح امنیت اخلاقی همان‌طور که ذکر شد یکی از سیاست‌هایی است که در قالب قانون مذکور پیش‌بینی شده است، اما به دلیل همین بی‌توجهی به قانون گسترش فرهنگ حجاب تا حدودی نیمه‌کاره باقی ماند.
شنبه 1/9/1393 - 18:42
حجاب و عفاف
آموزه‌های آسمانی اسلام با ویژگی‌های جسم و روح انسان هماهنگی دارد و به گواهی روان‌شناسان، حس زیبایی‌دوستی و زیباخواهی، یکی از چهار بُعد روح انسانی است.(1)
خداوند، آراستگی را دوست دارد(2) و امامان معصوم(علیه السلام) نیز به جمال ظاهری اهمیت فراوان می‌دادند. از امام حسن(علیه السلام) پرسیدند: چرا هنگام برخاستن برای نماز، لباس‌های خوب و زیبا می‌پوشید؟ حضرت در پاسخ فرمود: «خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد. بنابراین، برای پروردگارم زینت می‌کنم».(3)
 
معنای آراستگی
 آراستگی به معنای زیبایی، جمال و جلوه است. آراستن، مصدر از همین ماده به معنای آرایش کردن، مزین کردن، تحسین کردن و زیور کردن است.(4)
 آراستن و آراستگی، هم در امور معنوی و مربوط به روح است که انسان با صفات نیک، روح خود را می‌آراید و از صفات زشت می‌پیراید و هم در امور مادی و جسمانی است که انسان، ظاهر خود را به زیبایی‌ها می‌آراید و زشتی‌ها را از آن می‌زداید. آنچه در این نوشتار بدان می‌پردازیم، آراستگی ظاهری است.
 
اسلام، دین آراستگی
«گرایش انسان به زیبایی و جمال، یکی از خواسته‌های فطری انسان [است] و احساس لذت از زیبایی در تناسب‌ها و پاکیزگی‌ها، با سرشت انسان آمیخته شده است».(5)
 خالق حکیم نیز با توجه به این میل فطری، انسان‌ها را به آراستگی و به کار بردن زینت‌ها سفارش کرده است. همان‌گونه که پیش‌تر نیز اشاره شد، خداوند در سوره اعراف می‌فرماید: «هرگاه به مسجد می‌روی، خود را بیارای و زینت کن». (اعراف: 31)
منظور از زینت در این آیه بنا بر قول مفسران، لباس ساتر یا لباس زینت و پوشیدن و آرایش هر چیزی است که سبب زینت انسان می‌شود، مانند: شانه زدن موی سر و صورت، عطر زدن و انگشتر به دست کردن.(6)
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمود: «خدا، تمیزی و زینت را دوست دارد، آلودگی و ناپاکی را ناخوش دارد و خدای عزّوجلّ هرگاه نعمتش را بر بنده‌ای ارزانی دارد، دوست می‌دارد که اثر نعمتش را بر آن بنده ببیند.» از آن حضرت پرسیدند: چطور اثر نعمت را آشکار کند؟ فرمود: «لباسش را تمیز کند، خودش را خوش‌بو کند، خانه‌اش را گچ‌کاری کند، اتاق و خانه‌اش را بروبد. [آراستگی و تمیزی تا بدان حد نیکوست و در زندگی مؤثر است] که روشن کردن چراغ پیش از غروب، فقر و تهی‌دستی را نابود و روزی را زیاد می‌کند».(7)
بر اساس برخی گزارش‌های تاریخی، پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) با ظاهری آراسته میان مردم حاضر می‌شد و موی خود را تمیز و مرتب می‌کرد و برای دیدن روی خود، اگر آینه نبود، به آب نگاه می‌کرد و می‌فرمود: «خداوند دوست دارد هرگاه بنده‌اش از خانه خارج می‌شود، خود را برای برادرانش بیاراید».(8)
امیرالمؤمنین، علی(علیه السلام) که در نهایت ساده‌زیستی و زهد بود، هرگز سهل‌انگاری در آراستگی را روا نمی‌دانست و می‌فرمود: «هر یک از شما خود را برای برادر مسلمانش همان‌گونه بیاراید که برای بیگانه‌ای که دوست دارد او را در بهترین شکل ببیند، می‌آراید».(9)
فلسفه این همه تأکید آن است که اسلام به اجتماع مؤمنان اهمیت زیادی می‌دهد و دستورهایی برای انس و الفت بیشتر و شایسته‌تر مؤمنان با یکدیگر دارد که یکی از آنها آراستگی و پاکیزگی ظاهری است.(10)
 
آراستگی ظاهر
 بر اساس سخن معصومان(علیه السلام)، پاکیزگی جزئی از ایمان است.(11) از رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که فرمود: «به مقداری که در توان دارید، پاکیزگی را رعایت کنید؛ زیرا خداوند متعال، اسلام را برای پاکیزگی بنا کرده است و داخل بهشت نمی‌شود مگر کسی که پاکیزه باشد».(12)
 در میان سفارش‌های ائمه معصوم(علیه السلام)، بیشترین روایت‌ها پس از سفارش به پاکیزگی در لباس، به رسیدگی به موی سر اختصاص دارد؛ زیرا موی سر یکی از جلوه‌گرترین اجزای بدن است. امام صادق(علیه السلام) فرمود: «از زیباترین زیبایی‌ها، موی نیکو و زیباست.»(13) در جای دیگر نیز فرمود: «موی زیبا از پوشش‌های خداوند است. پس آن را گرامی بدارید».(14)
درباره نگه‌داری از موی سر، از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است: «شانه زدن زینت است؛ زیرا روزی می‌آورد، مو را زیبا می‌کند و حاجت را برآورده می‌سازد.»(15) و در جای دیگر فرمود: «شانه زدن سر، وبا را از بین می‌برد.»(16) رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) نیز می‌فرماید: «با حنا خضاب کنید؛ چون چشم را روشن می‌کند و مو را می‌رویاند».(17)
 
برگزیده نثر کهن درباره آراستگی
ابلهی را دیدم سَمین، خلعتی در بَر و قَصَبی مصری بر سر و مرکبی تازی در زیر ران و غلامی از پی دوان. کسی گفت: سعدیا! چون می‌بینی این دنیای مُعلَم بر این حیوان لا یعلم؟ گفتم: خطی زشت است که به آب زر نبشته است. گفته‌اند: یک طلعت زیبا، بِه از هزار خلعت دیبا!
 حکما گفته‌اند: اندکی جمال، به از بسیاری مال [و گویند:] روی زیبا، مرهم دل‌های خسته است و کلید درهای بسته.
شاهد، آنجا که رود، عزت و حرمت بیند
 ور برانند به قهرش پدر و مادر خویش
 پر طاووس در اوراق مصاحف دیدم
 گفتم این منزلت، از قدر تو می‌بینیم بیش
 گفت: خاموش که هر کس که جمالی دارد
 
 پی نوشت ها :
1. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 16، ص 149.
2. به عنوان نمونه نک: اعراف: 31؛ «هرگاه به مسجد می‌روید، خود را بیارایید و زینت کنید».
3. بحارالانوار، ج 80، ص 176.
4. دهخدا، لغت‌نامه، مدخل «آرایش و آراستگی»
5. مرتضی مطهری، فطرت، ص 80.
6. نک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 637.
7. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 6، ص 440.
8. فضل بن حسن طبرسی، مکارم‌الاخلاق، ص 35؛ بحارالانوار، ج 16، ص 249.
9. کافی، ج 6، ص 439.
10. محمدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج 2، ص 299.
11. بحارالانوار، ج 21، ص 257.
12. علی المتقی بن حسام‌الدین هندی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ح 26002.
13. کافی، ج 1، ص 614.
14. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، 1390 هـ . ق، ج 1، ص 119.
15. کافی، ج 6، ص 489.
16. همان، ص 488.
17. همان، ص 481
شنبه 1/9/1393 - 18:41
حجاب و عفاف
آیه ۳۱ سوره نور [۱] را " آیه حجاب " مى گویند.
در آن خداوند پوشش را بر زنان واجب نموده است: "وقل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها، ولیضربن بخمرهن على جیوبهن...؛ به زنان مؤمن (هم) بگو دیدگانشان را فرو گذارند و ناموسشان را محفوظ بدارند و زینتشان را جز آن چه از آن آشکار است، هویدا نکنند، و روسرى هایشان را بر گریبانهایشان بیندازند...." .
 
حکم حجاب
یکى از احکامى که در آیه ۳۱ سوره نور بیان شده، حکم حجاب است: "ولیضربن بخمرهن على جیوبهن". [۲]
 
شأن نزول آیه حجاب
از جمله بالا فهمیده مى شود که زنان قبل از نزول آیه ، دامنه روسرى خود را به شانه ها یا پشت سر مى افکندند، به طورى که گردن و کمى از سینه آن ها نمایان مى شد.
قرآن دستور مى دهد روسرى خود را بر گریبان خود بیفکنند تا هم گردن و هم آن قسمت از سینه که بیرون است، مستور گردد.
 
تفسیر زینت
در تفسیر زینت ( ولایبدین زینتهن الا ما ظهر منها ) گفته شده: زینت اعم از زیور است؛ زیرا هم به طلا آلات و جواهرات و هم به آرایش هاى متصل به بدن مانند سرمه و خضاب و آرایش هاى دیگر گفته مى شود.
 
بیان مطهری در مورد زینت
شهید مطهرى بعد از بیان این مطلب، سه قول را درباره زینت نقل مى کند.
قول اول: مراد از زینت آشکار، جامه ها (جامه هاى رو) و مراد از زینت نهان، پاى برنجن و گوشواره و دست بند است .
قول دوم: زینت ظاهر، سرمه و انگشتر و خضاب دست است؛ یعنى زینت هایى که در چهره و دو دست تا مچ واقع مى شود،
قول سوم: زینت آشکار خود چهره و دو دست تا مچ است .
 
آیه دوم حجاب
در آیه ۵۹ سوره احزاب [۳]نیز به ضرورت حجاب تصریح شده است . با این تفاوت که آن جا "جلابیب " (جمع جلباب ) آمده، و در این آیه " خُمُر " (جمع خِمار ) آمده است .
 
معنای خمار و جلباب
خِمار به معناى مقنعه و روسرى است و جلباب به معناى لباس بلند و گشاد که بهترین نمونه آن چادر است .
 
آیه سوم حجاب
برخى آیه ۵۳ سوره احزاب [۴]را آیه حجاب نامیده اند که جهت اختصار، به ترجمه آن اکتفا مى شود "اى مؤمنان وارد حجره هاى پیامبر نشوید مگر آن که به شما براى صرف طعامى اجازه داده شود.
بى آن که (بى تابانه) منتظر آماده شدنش باشید، ولى چون دعوت شدید، وارد شوید. و چون غذا خوردید، پراکنده شوید، و سرگرم سخن گویى نشوید، چرا که این کارتان پیامبر را رنج مى دهد و او از شما شرم مى کند (که حقیقت را بگوید)، ولى خداوند از گفتن حق ، شرم نمى کند. و نیز هنگامى که از همسران او چیزى خواستید، از پشت حجاب و حایلى آن را از ایشان بخواهید که این کارتان براى دل هاى شما و دل هاى ایشان پاکیزه تر است و ....
 
 
وجوب پوشش زن از نامحرم
آیه «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ ... وَ لا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ ...» [۱] در باب نکاح بر وجوب پوشش زن از نامحرم مورد استناد قرار گرفته است.
 
مقدار پوشش واجب زن از نامحرم
این آیه شریفه در بیان مقدار پوشش واجب زن که پوشیدن تمام بدن جز صورت و دست ‏ها تا مچ مى‏باشد، مورد استناد قرار گرفته است. [۲] [۳] [۴]
 
 
پی نوشت ها :
مکارم شیرازی، ناصر، تفسیرنمونه، ج۱۴، ص۴۴۰.   
سبحانی، جعفر، الایمان والکفرفى الکتاب والسنة، ج۱، ص۲۴۷.
منصور، عبدالحمیدیوسف، نیل الخیرات فى القراءات العشرة، ج۱۵، ص۱۱۱-۱۱۲.
زرقانی، محمد عبد العظیم، مناهل العرفان فى علوم القرآن، ج۱، ص۱۰۸.
سیوطی، عبد الرحمان بن ابی بکر، الاتقان فى علوم القرآن، ج۱، ص۱۲۷.  
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۱۸۹.   
1. مائده/سوره۲۴، آیه۳۱.
2. الحدائق الناضرة ج۲۳، ص۵۳.
3. الحدائق الناضرة ج۲۳، ص۶۲.
4. مستند العروة (النکاح) ج۱، ص۵۴-۵۶.
شنبه 1/9/1393 - 18:40
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته