• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 3467روز قبل
حجاب و عفاف
نزدیك به یك دهه است كه رشد پدیده بدحجابى، در سینماى ایران به شكل محسوس سرعت گرفته است. به گونه اى كه امروزه پدیده غالب در فیلمهاى ایرانى، زنان مو باز و بلوز و شلوارى است. گویى حجاب، ارزان ترین كالایى است كه در قایق بر گل نشسته سینماى ایران سنگینى مى كند؛
 
مقدمه
نزدیك به یك دهه است كه رشد پدیده بدحجابى، در سینماى ایران به شكل محسوس سرعت گرفته است؛ به گونه اى كه امروزه پدیده غالب در فیلمهاى ایرانى، زنان مو باز و بلوز و شلوارى است. گویى حجاب، ارزان ترین كالایى است كه در قایق بر گل نشسته سینماى ایران سنگینى مى كند؛ چرا كه برخى از سینماگران، قصد دارند با دور ریختن این ارزش، فیلمهایشان را از فرو رفتن در باتلاق ورشكستگى نجات دهند.
ما در این مقاله، صرفاً به دنبال بررسى نمودهاى مختلف پدیده بدحجابى در سینماى ایران نیستیم؛ بلكه قصد داریم چگونگى تأثیرگذارى این پدیده را بر پوشش بانوان بررسى كنیم. البته پرواضح است كه گسترش بدحجابى در جامعه امروز ما عوامل گوناگونى دارد و ما تنها به یكى از این عوامل، یعنى روشهاى تأثیرگذارى سینما بر حجاب خواهیم پرداخت؛ بنابراین، قصد ما از منحصر كردن موضوع مقاله به سینما و بررسى آثار آن بر حجاب، این نبوده است كه سینما را به عنوان تنها متّهم پرونده رواج بدحجابى معرفى كنیم. امید است كه با ارائه این تحقیق بتوانیم گامى در مسیر رشد حجاب و ارزشهاى اسلامى در جامعه برداریم.
در این بخش، از روشهاى سینما براى تغییر در تصورات رایج از حجاب در جامعه و همچنین تضعیف حجاب بحث مى كنیم و در قسمت بعد مباحث طبقاتى كردن حجاب و معرفى شخصیتهاى بدحجاب به عنوان الگو توسط سینما را مورد بررسى قرار خواهیم داد.
 
تغییر تصورات رایج
امور زیر مى تواند موجب تغییر در تصورات رایج جامعه از حجاب گردد:
 
1. تغییر در مفهوم
حفظ اصالت ملّى، وظیفه اى است بر دوش تك تك افراد جامعه. البته، همان اندازه كه پافشارى بر سنّتهاى غلط نشان دهنده جمود فكرى و مانع از پیشرفت است، دست برداشتن از سنّتهاى زیبا و صحیح هم حماقتى است كه دامن گیر افراد به ظاهر روشنفكر و غرب زده مى شود.
حجاب یكى از شاخصه هاى فرهنگ ایرانى است كه سابقه آن حتى به قبل از اسلام نیز برمى گردد. متانت، وقار و حیا خصایص جداناشدنى زن ایرانى است. با وجود این، عده اى از فیلم سازان به قیمت رونق یافتن گیشه فیلمهایشان، چوب حراج به این سنّت حسنه زده و هرگاه به خاطر ساخت این گونه فیلمها مورد اعتراض افراد متدین قرار گرفته اند، جواب آنها تنها یك جمله بوده است: «اینها واقعیتهایى است كه در اطراف ما وجود دارد. »
اى كاش میدان دید این فیلم سازان كمى بیش از این بود و اندكى آن طرف تر از محیط زندگیشان را هم مى دیدند. شاید به این وسیله در مى یافتند كه واقعیت خارجى ملت ایران، چیزى غیر از تصوّر آنها است و اینكه تمام ایرانیان مانند آنها و اطرافیانشان زندگى نمى كنند.
سینماى متعهّد، سینمایى است كه در آن ملاك اصلى براى انتخاب موضوع فیلم، اهمیت اجتماعى یك موضوع است، مثلاً: اعتیاد به عنوان یكى از مهم ترین پدیده هاى اجتماعى ایران، به خاطر گستره شمول و لزوم اطلاع رسانى درباره آثار مخرب آن، شایسته است یكى از اصلى ترین موضوعاتى باشد كه درباره اش فیلم ساخته مى شود.
با توجه به این احوال، از فیلم سازى كه درباره دختر اصیل ایرانى فیلم مى سازد و حتى یك زن چادرى هم در فیلم او یافت نمى شود، نمى توان انتظار داشت كه بازیگر محجبه اى را به عنوان دختر اصیل ایرانى معرفى كند. موضوع یكى از این فیلمها، پیرامون دو شخصیت مرد است كه بعد از چند سال زندگى در خارج از كشور، براى پیدا كردن همسر مورد علاقه خود به ایران باز گشته اند. همسرى كه هر دوى این شخصیتها به دنبال آن مى گردند، دخترى است اصیل و ایرانى؛ اما فردى را كه این دو شخصیت - و یا به عبارت بهتر، تهیه كنندگان فیلم - به عنوان دختر اصیل ایرانى مورد توجه قرار مى دهند، دخترى است كه حجاب او در پالتویى كوتاه و شلوارى تنگ خلاصه مى شود. بدتر از همه، اینكه او در عین حالى كه صفت اصیل بودن را به یدك مى كشد، به مخالفت با آداب و رسوم سنّتى جامعه نیز برمى خیزد.
در فیلم به این نكته اشاره مى شود كه خواستگار پولدار این خانم، در روند رشد و بیدارى اى كه طى كرده است، از تمام مسائل مادى متنفر شده و به فلسفه و عرفان رو آورده است. تا آنجا كه حتى شروع به نماز خواندن هم كرده است. این خواستگار جوان، در نوعى سردرگمى و آشفتگى روحى به سر مى برد و در حالى كه به دنبال حقیقت مى گردد، به صورت اتفاقى جلوى یك مغازه آنتیك فروشى با دختر یاد شده روبرو مى شود و با دیدن او یك دل نه، بلكه هزار دل عاشق مى شود. گویى گم گشته سالیان دور خود را پیدا كرده است. او در سكانسهاى پایانى فیلم، آن دختر را مظهر عشق و پاكى خطاب مى كند و درباره او به نحوى حرف مى زند كه گویى نهایت عشق و عرفان است.
دختران ایرانى تحت تأثیر این فیلم، دیگر اصیل بودن را مساوى تقید به مسائل سنّتى مانند حجاب نمى دانند. بلكه همان گونه كه در فیلم مطرح مى شود، تصور خواهند كرد كه مى توان اصیل بود و در عین حال علیه آداب و رسوم سنّتى هم قیام كرد.
 
2. تغییر در فرهنگ پوشش
یكى از راههاى تغییر فرهنگ پوشش در جامعه، ترویج لباسهاى نامناسب براى كودكان است.
فرهنگ هر ملت، میراثى است كه از نسلى به نسل دیگر منتقل مى شود. اگر بزرگ ترهاى یك جامعه وظیفه اى را كه پدر و مادرانشان در حق آنها انجام داده اند در حقّ فرزندان خود به درستى به جا نیاورند، باعث از بین رفتن فرهنگ آن ملت خواهند شد.
كودكان به عنوان آینده سازان یك ملت، باید از همان كودكى به یادگیرى این سنّتها تشویق شوند. البته نباید از آنها انتظار داشته باشیم به همه آموزه هاى موجود در فرهنگ یك ملت پایبند باشند. در عین حال، نباید عكس العمل بزرگ ترها در برخورد با خطاهاى آنها به گونه اى باشد كه كودكان احساس تأیید رفتارشان را از سوى بزرگ ترها داشته باشند.
حجاب به عنوان یك ارزش اجتماعى از این قانون مستثنا نیست. رعایت نكردن فرهنگ اسلامى - ایرانى حجاب در پوشش كودكان، باعث از بین رفتن آن در نسلهاى بعدى خواهد شد؛ ولى با كمال تأسف دیده مى شود كه عده اى از فیلم سازان، لباسهایى به تن هنرپیشگان خردسال فیلمهایشان مى پوشانند كه با فرهنگ و ارزشهاى اجتماعى ما مخالف است.
كودكان با مشاهده لباسهاى یاد شده در تن شخصیتهاى محبوبشان، این گونه لباسها را از والدینشان طلب مى كنند. طبیعى است كه هر كس در دوران كودكى این لباسها را بپوشد، قبح آنها در نظرش از بین خواهد رفت؛ چرا كه این سن، زمان شكل گرفتن شخصیت كودكان است.
البته امكان دارد كه این كودكان در سنین بزرگ سالى، لباسهاى یاد شده را به دلیل فشار اطرافیان و یا پیدایش تمایلات مذهبى نپوشند؛ ولى لزوماً معلوم نیست كه پوشیدن لباسهاى یاد شده را قبیح مى دانند.
اگر نوع لباسهاى مورد استفاده در زمان كنونى را با 20 سال قبل مقایسه كنید، خواهید دید كه لباسى را كه امروزه دختران جوان مى پوشند، لباسى است كه 20 سال پیش اكثراً كودكان از آن استفاده مى كردند. مثل مانتو شلوار كه بعد از گذشت چند سال از انقلاب، یكى از لباسهاى مرسوم در بین بزرگ ترها شده است. و یا بلوز شلوار كه در جامعه فعلى ما، به مرور در حال رسمى شدن به عنوان لباس بانوان است.
شاید بتوان این اتفاق را این گونه تبیین كرد كه در اثر استفاده زیاد از یك لباس نامناسب، قبح آن در ذهن فرزندان یك نسل كم مى شود؛ ولى قبح پوشیدن این لباسها توسط افراد بزرگ سال هنوز در ذهن والدین آن نس ل پا بر جا است. و این مخالفت والدین است كه باعث مى شود وقتى كودكان بزرگ تر مى شوند، دیگر از آن لباسها استفاده نكنند؛ هر چند این كار به خاطر ذهنیت پدید آمده در دوران كودكى شان دیگر قبیح نیست؛ اما در نسل بعدى دیگر همه موانع برداشته مى شود؛ زیرا كودكان دیروز در این نسل جدید، نقش پدر و مادر را بازى مى كنند و از آنجا كه آنها و فرزندانشان بر قبیح نبودن این لباسها هم رأى خواهند بود، بنابراین، پوشیدن لباسهایى كه در نسل گذشته براى بزرگ ترها قبیح شمرده مى شدند، در این نسل رایج خواهد شد.
 
3. ترویج پوششهاى نامطلوب در محیط خانه
در جامعه امروز ما، شاید دختران جوان از شنیدن این مسئله تعجب كنند كه در گذشته نه چندان دور، تا مدتى بعد از ورود عروس به خانواده جدیدش، پدر شوهر صورت او را نمى دید. علت این مسئله هم حجب و حیایى بود كه در این نوعروسان وجود داشت. آنها نه تنها در مقابل پدر شوهر خود با حجاب كامل ظاهر مى شدند، بلكه با گوشه روسرى بخشى از صورتشان را هم مى پوشاندند.
امروزه این روابط كاملاً تغییر كرده است؛ به گونه اى كه نوعروسان، همان روز اوّل با صورتى آرایش كرده و موهایى باز در مقابل پدر شوهر خود حاضر مى شوند. البته مسلم است كه افراط و تفریط در هر پدیده اى از جمله حجاب قبیح است و این نكته را فقط از باب توجه دادن خوانندگان به سابقه حجاب در خانواده هاى ایرانى بیان كردیم.
در تولیدات سینمایى سالهاى اخیر، دختران جوان در اكثر صحنه هایى كه محیط داخلى خانه به نمایش در مى آید، با بلوز و شلوار ظاهر مى شوند. به این ترتیب، اگر روزى دختران ایرانى به احترام بزرگ ترهاى فامیل، لباس محفوظترى در مقابل آنها مى پوشیدند، امروزه با ساخت این فیلمها، قبح پوشیدن بلوز و شلوار در مقابل بزرگ ترها و همچنین پسرهاى جوان خانواده از بین مى رود. تا آنجا كه عده اى این نوع رفتارها را به صمیمیت بین اعضاى خانواده تعبیر مى كنند.
این امر مى تواند به رشد فساد در برخى محیطهاى خانوادگى دامن بزند و اگر كمى خوش بین باشیم، تحریكهاى كاذب پیدا شده در این خانواده ها، اعضاى آنها را به دامن مفاسد اجتماعى خواهد كشاند.
مشكل دیگرى كه این پدیده به وجود مى آورد این است كه گاهى این نوع پوششها، از «چهار دیوارى اختیارى» خانواده ها پا را فراتر مى گذارند و به میهمانیهاى خانوادگى و گاهى به جمع دوستان و آشنایان كشیده مى شوند.
 
4. تغییر در مفهوم غیرت مردان
غیرت، ویژگى مردان مسلمان و یكى از عوامل ماندگارى حجاب است كه در تاریخ، ماجراهاى عجیبى از آن نقل شده است. براى مثال، نقل شده است كه یكى از مسلمانان، شب ازدواجش وقتى عروس خود را با اسب به خانه مى برد، به خادمان خود دستور مى داد زین اسبى را كه همسرش بر روى آن نشسته بود، آتش بزنند كه مبادا بعدها مرد غریبه اى روى آن بنشیند. البته باز تأكید این نكته ضرورى است كه ما طرفدار افراط و تفریط در زمینه حجاب نیستیم و این مصادیق را هم مانند مثال پیشین، براى آشنایى با گذشته پدیده حجاب و همچنین چگونگى غیرت در بین مردان مسلمان بیان كردیم.
برخلاف سابقه اى كه گفته شد، سینماى امروز چهره و شخصیتى از مردان ایرانى معرفى مى كند كه اثرى از غیرت در آنها وجود ندارد؛ به گونه اى كه زنان منصوب به این مردان، در محیطهاى عمومى به صورت بدحجاب همراه آنها حاضر مى شوند. بعضى از فیلمها در بدنام كردن جلوه مرد ایرانى پاى خود را از این فراتر نهاده اند. در این فیلمها، خود مرد است كه هنگام بیرون رفتن با همسرش، به او توصیه مى كند كه به خودش برسد و آرایش نماید.
البته تولیدات سینمایى سالهاى اخیر هم خالى از مردان با غیرت نیست. با این تفاوت كه غیرت در این فیلمها، به صورت یك پدیده منفى تصویر شده است. این تصویر منفى یا در قالب به مسخره گرفتن غیرت ارائه شده و یا با منتسب كردن غیرت به شخصیتهاى منفى فیلم، باعث تخریب جلوه آن شده اند. نهایت تلاش این فیلم سازان در مثبت جلوه دادن غیرت، به اینجا ختم شده است كه مردى به خاطر ایجاد مزاحمت چند جوان نسبت به یك خانم بدحجاب، با آنها درگیر شده و كتك مفصلى به آنها مى زند. این در حالى است كه معدن غیرت ما در این فیلم (مرد مذكور) اصلاً به ذهنش هم نمى رسد كه از آن خانم بدحجاب بخواهد تا سر و وضعش را مرتب و پوشش اسلامى را رعایت كند.
عادى كردن بدحجابى زنان در ذهن مردان ایرانى و همچنین سعى در از بین بردن غیرت آنها به گونه اى كه خود پیشنهاد آرایش كردن را به همسرانشان بدهند، یكى از اهداف این صحنه ها است.
واژه هایى همچون «اُپِن» و «امروزى بودن»، تعبیراتى است كه به مردانى با این گونه تفكرات نسبت داده مى شود، و خود عاملى براى گسترش بى غیرتى است.
به مضحكه گرفتن غیرت باعث مى شود كه حتى مردان با غیرت نیز جرأت ابراز غیرت را هم نداشته باشند.
«دفاع از زنان بدحجاب» با غیرت در ستیز است؛ چون با این عمل، وجود زنان بدحجاب را در جامعه تجویز مى كنیم؛ بنابراین، غیرت كه باید عاملى براى جلوگیرى از بدحجابى باشد، به عامل گسترش و دفاع از حریم آن تبدیل مى شود.
 
5. تغییر در شكل ظاهرى حجاب
تغییر در شكل ظاهرى حجاب - بدون توجه به معیارهاى حجاب كامل - عامل دیگرى است كه به فرهنگ حجاب صدمه مى زند. این كار از طریق طراحى مدلهاى جدید لباس براى بازیگران زن انجام مى شود. به عنوان نمونه، امروزه در برخى از فیلمها، شكل جدیدى از پوشش مو براى بانوان مطرح شده است. به این صورت كه یك كلاه پارچه اى براى پوشاندن موها بر روى سر بازیگر گذاشته مى شود، سپس یك روسرى یا شال نازك كم عرض را از روى آن بر سر او مى آویزند.
این روش شاید در برخى از اوقات باعث كامل شدن حجاب هنرپیشگان شود؛ اما این كار اثرات سوئى داشته است. از آن جمله مى توان به موارد زیر اشاره كرد:
الف. به مرور زمان در برخى از فیلمها و همچنین در بین افراد جامعه شاهد حذف كلاه زیرین و اكتفا به روسرى رویى هستیم. پر واضح است كه این روسرى هم به خاطر شكل ظاهرى اش و هم به خاطر ضخامت كمش، نمى تواند یك حجاب كامل باشد.
ب. متأسفانه اخیراً در كشور تلاشهایى براى عوض كردن نوع حجاب زنان آغاز شده است كه از آن جمله مى توان به ترویج چادرى موسوم به چادر ملى 1 اشاره كرد. استفاده از این نوع حجابهاى تازه وارد در فیلمها، باعث ترویج سریع تر آنها در جامعه مى شود. به نظر مى رسد كه هر گونه طراحى و دست بردن در حجاب بانوان، بدون داشتن معیار مناسب براى طراحى، باعث تخریب حجاب وكم فایده كردن آن مى شود.
 
تخریب حجاب
در فیلمهاى سینمایى، امور ذیل موجب تخریب حجاب در جامعه است.
 
1. كارهاى ضد ارزشى محجّبه ها
مثال 1: دختر چادرى در یكى از جشنهاى ملى مشغول نواختن موسیقى است. دور تا دور سالن را پرچم ایران و پرچمهاى «یا مهدى ادركنى» و «السلام علیك یا على بن ابى طالب» پوشانده است. از جمله میهمانان جلسه، چند نفر مرد هستند كه از ظاهر مذهبى شان معلوم است كه از مسئولان نظام هستند. در تمام مدتى هم كه موسیقى نواخته مى شود، این میهمانان سرهایشان را پایین انداخته اند.
مثال 2: دخترى محجّبه مشغول آموختن گیتار از یك پسر نامحرم است. این دختر به قدرى مقید به حفظ حجاب است كه وقتى چادر از سرش به سمت پایین مى لغزد، گیتار را در بین هوا و زمین رها مى كند تا مانع افتادن چادر سرش بشود.
هر بیننده ساده اى متوجّه تضاد در رفتار این شخص مى شود؛ چرا كه او از طرفى تقید شدید به حفظ حجاب دارد و از طرف دیگر به یادگیرى گیتار - كه یكى از وسایل لهو و لعب است - از یك مرد نامحرم اقدام مى كند. و از سوى دیگر حجاب را مانع آموزش هنر معرفى مى كند.
 
پیامدها
الف. بدین سان حرمت چادر و شخص چادرى در این نوع صحنه ها شكسته مى شود.
ب. در این صحنه ها، منكرات یاد شده به خاطر قرین شدن با افراد متدین قبح خود را از دست مى دهند.
ج. این صحنه ها توجیهى براى اعمال افرادى مى شود كه اهل این گونه مسائل هستند.
د. صحنه هاى یاد شده، مذهبیهایى را كه در مسیر خود سست هستند به سوى محرّمات مى كشاند.
 
2. بى فایده نشان دادن حجاب
در برخى از فیلمها، نوع بكارگیرى چادر در طراحى لباس بانوان باعث مى شود تا چادر به لحاظ تأثیرش در كیفیت حجاب، وسیله اى بى فایده جلوه كند، به عنوان مثال: در برخى از فیلمها از بازیگر خواسته مى شود تا چادر را صرفا از سر آویزان كند و بازیگران نیز چادر را در پشت سر مانند شنل رها مى كنند و یا آن را صرفاً دور كمر مى بندند.
در مواردى دیگر هم گرچه در ابتداى صحنه چادر به درستى روى سر بازیگر قرار دارد، اما هر از چند گاهى از سر او سُر مى خورد و پایین مى افتد. در این مواقع، بازیگر بدون اعتنا به پایین افتادن چادر، به نقش آفرینى خود ادامه مى دهد؛ به گونه اى كه انگار نه انگار چیزى از حجابش كم شده است.
این نوع برخوردها با مسئله حجاب، به مرور زمان چادر را به وسیله اى تشریفاتى تبدیل مى كند كه بود و نبود آن هیچ تأثیرى در كیفیت حجاب ندارد؛ به گونه اى كه دیگر فقط در مراسمهاى خاصّ از چادر استفاده خواهد شد.
 
3. تلقین دست و پا گیر بودن حجاب
در برخى از فیلمها، سعى بر آن است كه حجاب وسیله اى دست و پاگیر نمایش داده شود. برخى از این صحنه ها خنده دار و مضحك هم مى نمایند. همانند زنى كه مقدار زیادى میوه و سبزى خرید نموده و هر دو دستش را پر كرده است. او سعى دارد با این حال چادرش را هم با كمك دندان نگهدارد.
این فیلمها زنانى را نمایش مى دهند كه چادر مانع فعالیتهاى اجتماعى آنها است؛ همچون خانم پلیسى كه چادرى است؛ ولى وقتى مى خواهد به تعقیب مجرم بپردازد، به خاطر دست و پاگیر بودن چادر، این كار را بدون آن انجام مى دهد.
این قسم از فیلمها، این تصور را در اذهان بینندگان به وجود مى آورند كه «چادر با جامعه مدرن و زندگى شلوغ شهر نشینى كه امروزه رواج دارد، سازگار نیست».
بى رغبتى بانوان به چادر نیز پیامد تخریبى دیگر این فیلمها است.
 
4. اعمال خشونت از جانب محجّبه ها
حجاب زنان بازیگر در فیلمها، یك ماهیت طیف گونه دارد. هر چه در طراحى لباس یك هنرپیشه، این طیف رنگ بیش ترى به خود بگیرد، انتظار بینندگان از آن شخصیت در جهت دینى تر شدن رفتارهایش بیش تر مى شود؛ چون آنها حجاب حداكثرى داشتن یك شخصیت را نمودى از كمال دیندارى او مى دانند. حال اگر بازیگرى با وجود داشتن حجاب حداكثرى، اعمالى مانند ظلم و خشونت را كه خلاف آموزه هاى دینى است انجام دهد، بینندگان یك نوع ناهمخوانى در شخصیت او خواهند یافت.
این صحنه ها از طرفى باعث ایجاد تردید در صحّت گفتار متدینین مى شود؛ به گونه اى كه بینندگان آموزه هاى اسلامى را تنها لقلقه اى در دهان متدینین خواهند دانست و از طرف دیگر، صحنه هاى یاد شده در مخاطبانش شك و تردیدى نسبت به توانمندى آموزه هاى اسلامى در پرورش و اعتلاى روح بشر به وجود مى آورد.
به عنوان نمونه، در فیلم «زندان زنان» در شخصیت پردازى رئیس زندان، او را فردى كاملاً محجّبه و در عین حال تندخو مشاهده مى كنیم. از نمونه هاى خشونت او در این فیلم مى توان به مجبور كردن زندانیان به ماندن در حیاط زندان در هواى سرد و زیر بارش برف اشاره كرد. در حالى كه در بین این زندانیان، زنان پیر و كودكان خردسال هم هستند؛ كودكانى كه به علت سنّ كمشان به همراه مادران خود در زندان زندگى مى كنند.
او (رئیس زندان) اعتراضهاى منطقى زندانى را با گفتن «این مقرّرات من است» نادیده مى گیرد. و یا زمانى كه مى خواهد سر و سامانى به وضع زندان بدهد، با گفتن جمله «من وقت زیادى براى تلف كردن ندارم»، چهره اى بسیار تند و خشن از خود در ذهن مخاطب ایجاد مى كند. »
آیا بكار بردن تعبیر «جانورهاى داخل بند» بر عدم حرمت زندانیان در نزد او دلالت نمى كند؟ به این ترتیب سازندگان این فیلم با صحنه هاى یاد شده و ده ها صحنه دیگر سعى مى كنند ظالمانه بودن رفتار این فرد محجّبه را به تصویر بكشند.
به تصویر كشیدن ظلمهاى این شخص محجّبه و عدم تفكیك بین آموزه هاى اسلامى و سلایق شخصى او، باعث مى شود تا تنفّر بینندگان از رفتار و شخصیت این زن، منجر به تنفّر از اسلام و آموزه هاى آن و داشتن چادر به عنوان پوشش اسلامى شود.
 
5. دادن نقش افراد محجّبه به بازیگران زشت
یكى دیگر از روشها كه بكارگیرى آن آثار منفى اى بر حجاب دارد، دادن نقش افراد محجّبه به بازیگران زشت است، مثلاً: در فیلمى كه همه شخصیتهاى زن آن آرایش كرده و اغلب بدحجاب هستند، تنها فرد محجّبه بین آنها یك زن زشت رو است. البته تذكر این مطلب لازم است كه منظور ما این نیست كه به منظور جذّاب سازى چهره افراد محجّبه، آنها را به گونه اى گریم كنند كه این بار قیافه آرایش كرده آنها با شخصیت مذهبى شان سازگار نباشد؛ بلكه منظور آن است كه اگر آنها را مانند سایر هنرپیشگان با آرایشهاى حرام زیبا نمى كنند، لااقل با گذاشتن خال و زگیلهاى زشت روى صورت این بازیگران، چهره آنها را وقیح تر نكنند. ویا به عمد بازیگرانى را كه نسبتاً قیافه نازیبایى دارند براى این نقش انتخاب نكنند.
زشتى زن چادرى - در فضایى كه توصیف شد - به صورت ناخودآگاه جلوه چادر را هم زشت مى كند. و دیدن این فیلم باعث مى شود كه بانوان احساس كنند در صورت به سر كردن چادر، قیافه زشتى پیدا خواهند كرد.
 
6. استفاده از چادر براى تلقین وحشت
دیده شده است كه در گروهى از فیلمها، براى به وجود آوردن یك صحنه وحشتناك، از زنانى با چادر مشكى استفاده مى شود. مسلّم است كه این دسته از بازیگران، در واقع وحشتناك نیستند، ولى بر اساس موضوع و اجراى فیلم، گروهى از تماشاگران، آنها را وحشتناك مى پندارند و نهایتاً در پایان فیلم متوجه مى شوند كه آنان نه تنها وحشتناك نبوده، بلكه بسیار هم مهربان اند.
بعد از مشاهده این نوع از فیلمها، كودكان با یاد آورى آن صحنه ها، از زنان چادرى كه در كوچه و خیابان مى بینند وحشت خواهند كرد.
آسیب دیگر این صحنه ها، نفرتى است كه از همان دوران كودكى در ذهن بچه ها نسبت به چادر به وجود مى آید.
 
7. استفاده از زنان محجّبه براى بازى در نقش هاى منفى
بازى كردن زنان محجّبه در نقشهایى همچون «زندان بان» و یا «مأموران اجراى حدود» كه از لحاظ اجتماعى جلوه منفى اى دارند، روش دیگرى است كه در جامعه تأثیر نامطلوبى بر حجاب خواهد گذاشت.
این گونه از صحنه ها باعث مى شوند تا مردم در محیط واقعى زندگیشان هم با دیدن زن چادرى، سریعاً به یاد مأموران عذاب بیفتند. همان گونه كه زنى با شنل سفید، براى آنها به یاد آورنده نقش فرشته است. (البته توجه داشته باشید كه این نوع از پیامدها ناشى از تكرار زیاد این نقشها توسط افراد با حجاب است)
قبل از پرداختن به ویژگیهاى این چادر، تذكر چند مورد لازم به نظر مى رسد: اوّل اینكه در جامعه امروز ما افرادى از چادر استفاده مى كنند كه حاضر نیستند از مانتو به عنوان پوشش بیرون از خانه استفاده كنند؛ بنابراین، شباهت زیاد این طرح جدید به مانتو و نداشتن برخى از ویژگیهاى چادر، در واقع نوعى فریب متدینین است؛ یعنى با اسم «چادر ملى» چادرى را به آنها پیشنهاد مى دهند كه قابلیتهاى چادر سنّتى را ندارد. در واقع با این كار، حجاب برتر گروهى از زنان جامعه كه حاضر به كنار گذاشتن چادر نیستند از آنها گرفته مى شود. نكته دیگر، در رابطه با اسمى است كه براى این طرح جدید انتخاب شده است. چادر مشكى با طرح سنّتى اى كه از قدیم الایام در ایران استفاده مى شود، حجابى است مختص زنان ایرانى. در واقع این مدل از چادر، چادر ملى زنان ایرانى به حساب مى آید؛ بنابراین، نامگذارى چادر طرح جدید به نام «چادر ملى» روشى است براى جا انداختن این مدل از چادر در بین بانوان ایرانى.
چادرى كه امروزه با نام چادر ملى در بازار عرضه مى شود، در واقع نوعى الگو بردارى از چادر مرسوم در بین زنان عرب است. تغییراتى هم كه نسبت به طرح اصلى آن (چادر عرب) در الگوى جدید به وجود آمده است، نه تنها حسنى به این چادر اضافه نكرده، بلكه باعث از بین رفتن بسیارى از محاسن «چادر عرب» هم شده است.
از جمله آن محاسن، روبندى است كه در چادرهاى عرب وجود دارد. از آنجا كه در چادرهاى سنّتى ایرانى، قسمت جلوى چادر بسته نیست، بانوان مى توانستند در مواقع لزوم صورتشان را با گوشه چادر بپوشانند و به اصطلاح «رو بگیرند». درحالى كه این امكان در «چادر ملى» وجود ندارد.
از محسّنات دیگر «چادر عرب» كه این طرح جدید فاقد آن است، بسته بودن جلوى چادر درمدل عربى آن است. چادر به اصطلاح ملى از این لحاظ در دو مدل عرضه مى شود. در برخى از مدلهاى آن براى بستن جلوى چادر از زیپ استفاده مى شود، در حالى كه در برخى دیگر این امكان هم براى بستن جلوى چادر وجود ندارد. علاوه بر این، به منظور تأمین راحتى بانوان به هنگام راه رفتن، زیپهاى بكار گرفته شده در این چادرها هم یك سره تا پایین چادر قرار داده نمى شود؛ به همین خاطر، معمولاً در موقع راه رفتن قسمت پایین چادر كنار مى رود.
این مشكل در چادرهاى سنّتى ایران وجود ندارد؛ زیرا پارچه بكار گرفته شده در این چادرها، داراى قواره بزرگى است و این امر باعث مى شود تا بر خلاف طرح جدید، دو لبه چادر در بخش جلو روى هم قرار بگیرند. همین امر در موقع راه رفتن مانع از كنار رفتن چادر مى شود.
نكته دیگرى كه در این زمینه قابل مطرح كردن است، ویژگى جادستى «چادر عرب» است. جاى دست بكار گرفته شده در این چادرها، بر خلاف لباسهاى دیگر آستین ندارد. همین امر باعث مى شود تا «چادر عرب» با نچسبیدن به بدن، باعث نمایان شدن حجم بدن بانوان نشود؛ اما افزودن آستین در چادر طرح جدید، این مزیت را نیز از بین برده است. علاوه بر این، گشاد بودن سر آستینها در این چادر، عاملى است كه باعث كنار رفتن آستینها در موقع فعالیتهاى روزانه مى شود.
 
ادامه دارد ...
سه شنبه 4/9/1393 - 22:50
حجاب و عفاف

تضعیف حجاب در سینما (2)

نمایش زنان فقیر ایرانى با چادر و چارقد، و نمایش زنان ثروتمند با وضعى متفاوت، گویى رسمى است غیر قابل تغییر كه از دیر باز در سینماى ایران رایج بوده است. این نوع طرّاحى لباس به اندازه اى در سینما رواج دارد كه در عالم واقع هم كسى با دیدن یك زن محجّبه، احتمال نمى دهد كه او همسر یكى از تجّار ثروتمند باشد. چرا كه...
 
اشاره
در شماره پیشین، روشهاى سینما براى تغییر در تصورات رایج از حجاب و تخریب آن را بررسى كردیم. در این شماره قصد داریم به بحث طبقاتى كردن حجاب، و معرّفى شخصیتهاى بدحجاب به عنوان الگو توسط سینما بپردازیم.
 
طبقاتى كردن حجاب
روش اوّل: حجاب، نماد طبقه فقیر جامعه
نمایش زنان فقیر ایرانى با چادر و چارقد، و نمایش زنان ثروتمند با وضعى متفاوت، گویى رسمى است غیر قابل تغییر كه از دیر باز در سینماى ایران رایج بوده است. این نوع طرّاحى لباس به اندازه اى در سینما رواج دارد كه در عالم واقع هم كسى با دیدن یك زن محجّبه، احتمال نمى دهد كه او همسر یكى از تجّار ثروتمند باشد. چرا كه در اكثر فیلمها، اشراف زادگان و شخصیتهاى پولدار، با موهاى نیمه باز، مانتو و لباسهاى فاخر به تصویر كشیده مى شوند.
این سنّت ماندگار در سینما باعث شده است تا دخترانى كه از خانواده هاى كم درآمد هستند، براى پنهان كردن فقر خود، بد حجابى اشراف گونه را بر پوشش اسلامى ترجیح دهند.
آسیب دیگر این سنّت غلط، دامن خانواده هاى ثروتمند را هم گرفته است، زیرا محجّبه شدن آنها، در سطح جامعه به خساست تعبیر مى شود.
 
روش دوم: حجاب، نشانه طبقه مسنّ جامعه
به جرأت مى توان ادعا كرد كه حتى در بین طراحان لباس هم جا افتاده است كه وقتى مى خواهند مادر بزرگى را در یك خانواده نمایش دهند، او را به صورت زنى چادرى به تصویر مى كشند. و یا مادرها را با حجاب و احتمالا بدون چادر و نهایتا تصویر دختر جوان خانواده را كمى امروزى تر و یا به عبارت دیگر، بد حجاب به تصویر مى كشند.
البته اخیراً مادر بزرگهاى جدیدى در فیلمهاى ایرانى پیدا شده كه به اصطلاح هنوز دلشان جوان است. لباسى كه در این گونه فیلمها براى آنها انتخاب مى شود، در بعضى مواقع، بینندگان را هم به تعجب وا مى دارد؛ چون مدل و رنگ لباس آنها مخصوص دختران جوان است، نه پیرزنهاى سالمند. البته این روش هم به صورت دیگرى بر روى حجاب تأثیر مى گذارد و پیامدهاى زیر را دارد:
1. همه به خوبى مى دانند كه بانوان چقدر بر روى بالا رفتن سنّ خود حساس هستند؛ بنابر این، یكى از بهترین راههاى مخفى كردن سن بالا، كنار گذاشتن چادر و پوشیدن لباسهاى تجدّدگرایانه است.
2. با این روش، تمایل دختران جوان به پوشیدن چادر كم خواهد شد. به طورى كه از جمله عبارتهاى رایج كه در كوچه و بازار به دختران چادرى گفته مى شود، خطاب كردن آنها با عنوان «مادر بزرگ» است.
3. این نوع از طراحى لباس، بد حجابى را براى دختران جوان موجّه جلوه مى دهد. برخى براى توجیه این امر جملاتى از این قبیل را به كار مى برند: «هنوز این حرفها براى او زود است، بگذار جوانى اش را با خوشى بگذراند. »
4. طبیعى است كه به تبع چادر، مسائل عبادى، ذكر و تسبیح هم مخصوص مادر بزرگها خواهد شد.
سینما در تعدادى از محصولات خود، شخصیتهاى بدحجاب را گاهى به صورت مستقیم و گاه به شكل غیرمستقیم به عنوان الگو معرفى كرده است. در روش مستقیم، اكثر نقش اول ها بد حجاب هستند و بیش ترین الگو بردارى بینندگان، از بازیگران نقش اول فیلم است.
 
روش سوم: فرنگ رفته هاى بد حجاب
فرنگ رفته ها هم طبقه دیگرى هستند كه معمولاً در فیلمهاى ایرانى به صورت افراد بد حجاب به تصویر كشیده مى شوند. یكى از آفاتى كه دامن فرهنگ ایرانى ما را گرفته است، فرنگ رفته هایى هستند كه بعد از مدّتى اقامت در خارج از ایران، تغییر عمده اى در پوشش و گفتار آنها پدید مى آید. خوشبختانه یكى از این دو آسیب فرهنگى به خوبى توسط دست اندركاران سینما شناسایى شده و در فیلمهاى مختلف، به تشویق شخصیتهایى كه بعد از مراجعت به وطن، هنوز زبان خود را از دست نداده اند و یا برعكس، به هجو افراد خودباخته كه تحت تأثیر مدتى اقامت در خارج قرار گرفته و زبانشان تغییر كرده است مى پردازند.
صد افسوس كه این سیاست فیلمسازان، با یك روحیه ناسیونالیستى همراه بوده است؛ به گونه اى كه در فیلمهایشان همیشه صحبت از حفظ زبان مادرى بوده است؛ ولى هیچ گاه هنرپیشه زنى را كه از فرنگ برگشته، به علت حفظ یا از دست دادن حجاب، مورد تشویق و یا نكوهش قرار نداده اند. گویى حجاب جزء فرهنگ ملى ما ایرانیان نیست. این برخورد فیلمسازان (تشویق حفظ زبان مادرى و سكوت در برابر از دست دادن حجاب) نوعى توهین به فرهنگ اسلامى - ایرانى ما ایرانیان است.
در گذشته، به علت عقب نگه داشته شدن مردم كشورمان توسط پادشاهان - به خصوص پادشاهان سلسله قاجاریه - رفتن به فرنگ و آگاهى یافتن از پیشرفتهاى آنجا، نوعى افتخار به حساب مى آمد؛ و متأسفانه امروز با وجود تمام پیشرفتهایى كه در كشور عزیزمان به وجود آمده، به علت باقى ماندن ذهنیت سابق در بین مردم، هنوز هم افراد فرنگ رفته، این سفر را براى خود افتخار مى دانند.
از آنجا كه پوشش خاص براى افراد از فرنگ برگشته، به مرور زمان تبدیل به یك نوع نماد شده است، افرادى كه حس فخر فروشى در آنها قوى است، بعد از بازگشت از فرنگ، با كنار گذاشتن حجاب، سعى در نوعى خود نمایى دارند. گویى اگر این كار را نكنند، تمام هزینه هاى آنها بر باد مى رود و هیچ كس باور نمى كند كه مدتى در خارج از مرزها بوده اند.
بیش ترین تأثیر این عملكرد، بر روى افراد غرب زده ظاهر مى شود. این گونه افراد، حتى آنها كه یك بار هم پاى خود را از ایران بیرون نگذاشته اند، سعى مى كنند نقش افراد فرنگ رفته را بازى كنند؛ بنابر این، از بین حجاب و بد حجابى، بدحجابى را بر مى گزینند.
شاید گفته شود كه همه این امور، واقعیتهاى خارجى پیرامون ما هستند و این فیلمها بازتابى است از جامعه بیرونى؛ امّا باید گفت: مسئولیت تربیتى سینما چیست؟ شاید واقعیت خارجى همین طور باشد كه نمایش مى دهند؛ ولى مگر نه این است كه وظیفه دینى و ملى ما مبارزه با غرب زدگى است؟
 
روش چهارم: پلیس یا مأمور مخفى با حجاب
در سینماى ایران، وضعیت ظاهر افسران زن، همیشه در قالب زنان چادرى بوده است.
این قیافه همیشگى كه ما در فیلمها از افسران زن مى بینیم باعث شده است، نگاهى كه به زنان چادرى در جامعه مى شود، به دید یك مأمور باشد.
توجه داشته باشید كه تذكّر نكته بالا به این معنا نیست كه از این به بعد نقش پلیسهاى زن را به زنان غیر محجّبه بدهند تا دیگر این تصوّر در اذهان بینندگان پدید نیاید؛ چرا كه این شغل در نظر ما یك شغل مقدس است؛ بنابر این، انتظارى جز حفظ حجاب كامل از این قشر نمى رود. در واقع، دلیل به وجود آمدن پیامد یاد شده، كمى استفاده از چادر در طراحى لباس بازیگرانى است كه نقش دیگر اقشار جامعه را بازى مى كنند.
 
روش پنجم: تحصیل كرده بدحجاب
استفاده از دختران بد حجاب براى بازى در نقش دانشجویان، طبقه بندى دیگرى در امر حجاب پدید آورده است.
عده اى از دختران دانشجو، با وجود اینكه قبل از ورود به دانشگاه از نظر ظاهرى با حجاب بوده اند؛ ولى بعد از گذشت مدتى رو به بدحجابى مى آورند. گویى اگر ظاهرشان همانند تیپ دانشجویانى كه در فیلمها نمایش داده مى شوند نباشد، كسى متوجه نخواهد شد كه آنها بعد از كلّى زحمت توانسته اند وارد دانشگاه شوند.
آسیب دیگر این صحنه ها این است كه حتى دختران غیر دانشجو هم این ظاهر را براى كسب شخصیت در جامعه براى خود انتخاب مى كنند.
با ترویج بیش تر این نظام طبقاتى، به مرور زمان، قیافه غالب تحصیل كرده ها و فرهیختگان جامعه به صورتى كه در بالا ذكر شد تغییر خواهد كرد. با این توصیفات، از این پس در چنین جامعه اى، محجّبه بودن نشانه انسانهاى عقب مانده و بى سواد خواهد بود و دیگر كسى با دیدن یك بانوى محجّبه، احتمال نخواهد داد كه شاید او ی ك دكتر و یا استاد دانشگاه باشد.
 
روش ششم: منحصر كردن حجاب به مجالس ختم
یكى دیگر از رسمهاى سینماگران در مورد حجاب، این است كه همه بازیگران زن - حتى آنهایى كه در صحنه هاى دیگر فیلم بد حجاب بوده اند - در صحنه هاى مربوط به مجالس ختم، به صورت كامل پوشش خود را حفظ مى كنند.
این كار كم كم باعث مى شود تا در ذهنها این گونه جا بیفتد كه حجاب مخصوص عزاداریها است. به عبارت دیگر، موها را باید به احترام مرده پوشاند نه به احترام خدا!
 
معرفى شخصیتهاى بد حجاب به عنوان الگو
سینما در تعدادى از محصولات خود، شخصیتهاى بدحجاب را گاهى به صورت مستقیم و گاه به شكل غیرمستقیم به عنوان الگو معرفى كرده است.
در روش مستقیم، اكثر نقش اول فیلمها بد حجاب هستند و بیش ترین الگو بردارى بینندگان، از بازیگران نقش اول فیلم است.
معرفى غیرمستقیم مى تواند در روشهاى ذیل خود را نشان دهد:
 
روش اول: تقابل رفتارى
هر چند در یك حالت عادى، صفت دلسوزى و مهربانى متناسب با اشخاص متدین است، ولى گروهى از فیلمها، شخصیتى را كه به عنوان فرد مهربان و دلسوز معرفى مى كنند، بازیگرى بد حجاب است. در حالى كه شخصیت مقابل او را كه نقش منفى هم دارد، به بازیگرى باحجاب؛ اما خشن و بى رحم مى سپارند.
به عنوان نمونه، مى توان از مدیر مدرسه اى یاد كرد كه نحوه حجاب او در حد كمال است؛ اما در برخورد با شاگردان، كاملا عجولانه رفتار مى كند، مثلاً قبل از شنیدن حرف آنها، اقدام به تنبیه شان مى كند و البته در ادامه فیلم متوجه اشتباه خود شده و در كمال حقارت مجبور به عذر خواهى مى شود. در این بین، معلم جوانى كه از نظر سطح حجاب، پایین تر از خانم مدیر است (مقدارى از موى سرش از زیر مقنعه پیدا است و چادر ندارد) به كمك دانش آموز یاد شده مى شتابد و سعى مى كند او را كه از دستِ كتكهاى پدرش فرار كرده، در خانه خود پناه دهد و سرانجام در پایان فیلم، او را به دست نامزد واقعى اش مى سپارد.
این نوع تقابل در بین رئیس زندان زنان و معاون بد حجابش هم وجود دارد، مثلاً: معاون دلسوز، موقع انتقالى گرفتن از آن زندان، به بعضى از زندانیان هدیه مى دهد و با گفتن: «هر كارى كردم مجبور بودم، حلالم كنید. مأمور بودم و معذور. » آنها را ترك مى كند.
تقابل پدید آمده در این فیلمها باعث مى شود كه تدین بازیگران با حجاب، دروغین به نظر آید و حتى حجاب آنها تصنّعى جلوه كند. این تصور تماشاگر را به تردید درباره بقیه متدینین جامعه هم وا مى دارد.
دادن نقشهاى مثبت به یك آدم بد حجاب، باعث مى شود كه ضمن تأیید شدن رفتار خوب او، خصوصیات زشت وى نیز مورد تأیید بینندگان قرار گیرد. از سوى دیگر، رفتار زشت شخصیتهاى با حجاب، باعث ایجاد نفرتى مى شود، كه دامن صفات خوب آنها و از جمله حجاب را هم مى گیرد.
 
روش دوم: تقابل شخصیتى
بازیگر بد حجابى را در نظر بگیرید كه در فیلم، یك شخصیت قوى، شاد، شجاع و با انرژى دارد. در حالى كه در مقابل او، بازیگر دیگرى كه با حجاب است، علاوه بر دارا بودن یك شخصیت ضعیف، تو سرى خور و افسرده هم هست.
در این فیلم، بازیگر بد حجاب در كمال اقتدار به محضر مى رود تا از شوهر خود طلاق بگیرد. وقتى به آنجا مى رسد، متوجه دختر چادرى اى مى شود كه پدرش مى خواهد او را با زور كتك، شوهر بدهد. زن بد حجاب كه نقش قهرمان گونه اى دارد، دختر چادرى را از محضر فرارى مى دهد. و بعد از كلى كش و قوس، او را به نامزدش كه اكنون سرش به سنگ خورده است، تحویل مى دهد.
تقابل موجود در این فیلمها، زن را در جامعه مذهبى، به صورت فردى ضعیف و بى اختیار جلوه مى دهد؛ در حالى كه جامعه روشنفكر امروز، آزادى كامل براى زنان قائل است و در آن، زن بدون هیچ واهمه و هراسى مى تواند اظهار نظر كند.
دختران جوان با دیدن بد بختیهاى زن با حجاب از یك سو، و شخصیت قوى و شاد زن بد حجاب كه علیه زورگوییها مبارزه كرده و از حقوق زنان دفاع مى كند از سوى دیگر، نا خودآگاه یك همزاد پندارى نسبت به شخصیت بد حجاب پیدا مى كنند؛ بنابر این، طبیعى به نظر مى رسد كه در زندگى روزمره نیز او را به عنوان الگو برگزینند.
این الگو بردارى، تنها به صفات خوب بازیگر بد حجاب محدود نمى شود؛ بلكه دختران جوان، از مد لباس و حركات او هم الگو بردارى مى كنند. این در حالى است كه حجاب و چادر از نظر آنها نشانه عقب ماندگى و تن دادن به یك زندگى بدون اختیار و همراه با حقارت است.
 
شبهه افكنى در مورد حجاب
گروهى از فیلمسازان، هنر سینما را ابزار دست خود براى انتقال شبهات به ذهن جوانان قرار داده اند؛ به گونه اى كه با كوچك ترین مناسبتى، موضوع فیلم را به بحث بین دو نفر از شخصیتهاى فیلم مى كشانند و بعد از بیان چند شبهه، به بهانه اى واهى و قبل از رسیدن به جواب، ادامه گفتگو را به هم زده و بحث را تمام مى كنند.
مثلا در ابتداى فیلمى نشان داده مى شود كه سقف كلاس دخترانه اى در حال چكه كردن است و در این حین، دانش آموزان مشغول مطرح كردن سؤالاتى درباره حجاب هستند؛ اما زمانى كه نوبت به پاسخ گویى معلم مى رسد، سقف كلاس فرو مى ریزد و همه دانش آموزان به بیرون از كلاس فرار مى كنند و دیگر تا پایان فیلم هیچ فرصت دیگرى پیش نمى آید كه معلم به سؤالات دانش آموزان پاسخ دهد. این در حالى است كه موضوع فیلم اصلاً مربوط به زندگى شخصى معلم است و دبیرى او هیچ تأثیرى در موضوع فیلم ندارد.
مشكلى كه براى او پیش مى آید و باعث مى شود موضوع فیلم حول آن بچرخد، مى توانست براى یك زن خانه دار هم اتفاق بیفتد. به نظر مى رسد تنها علت دبیر بودن هنرپیشه نقش اول این فیلم، این باشد كه بهانه اى به وجود آورد تا شبهاتى درباره حجاب از زبان عده اى از دختران جوان از او پرسیده شود.
كافى است یك سؤال بدون جواب در فیلمى مطرح شود. مطمئناً این سؤال به صورت یك شبهه در ذهن بینندگان باقى خواهد ماند.

 

سه شنبه 4/9/1393 - 22:49
حجاب و عفاف

چرا حجاب داشته باشیم؟

در پاسخ از چرایی احکام معمولا سوال کننده را به چرایی دین و اطاعت از خدا ارجاع می دهند، زیرا عقل بشر ناقص است و احاطه بر خلقت ندارد، برای همین سعادت را از خالق جستجو می کند و هر حکمی که از خالق صادر شده باشد، مطلوبیت دارد. اگر هم دلایلی برای برخی احکام گفته می شود صرفا از جهت فهم حِکمت است نه لزوما علت حکم، مگر اینکه شارع مقدس خود علت حُکم را بیان کند. به هر حال در برابر این سوال از یک طرف به شارع(قرآن و سنت) و از طرف دیگر به عقل(دلایل روانشناسانه و جامعه شناسانه) در جهت فهم حکم توجه می کنیم.
عفاف، ملکه ای اخلاقی است که سبب مجموعه ای از اعمال در جهت حفظ کرامت و ارزش انسانی و قرار گرفتن نیاز جنسی در مسیر انسانی(خانواده) می شود. حجاب یکی از اصلی ترین ظهورات عفاف است که در احکام اسلامی یعنی همه بدن زن موقع حضور در جامعه، مگر گردی صورت و مچ دستان (بدون آرایش و زینت) پوشیده شود.
 
توجه به حجاب در آیات قرآن و روایات:
در این مقاله فقط به برخی از این آیات و روایات در حد فهم کلی اشاره می شود. سه واژه «خمار»، «جلباب» و «سراویل» نقش کلیدی در فهم حدود حجاب اسلامی دارند، و از این سه با عناوین «مقنعه»، «چادر» و «شلوار» در جامعه ایران یاد می شود. ضرورت پوشیدن خمار از آیه شریفه سوره نور استفاده می شود که می فرماید: «وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ...» (1) راغب ذیل واژه خمار می نویسد: خمار در اصل به معنای پوشاندن چیزی است و در اصطلاح پارچه ای که زن سرش را با آن می پوشاند اطلاق می شود. (2) امّا نکته ای که قابل توجه است این است که کارکرد مقنعه فقط پوشاندن سر نیست؛ بلکه باید گریبان را نیز بپوشاند و این معنا از کلمه «جیوب» فهمیده می شود. (3)
 آیه ای دیگر چگونگی پوشیدن چادر را به زنان آموزش می دهد.« یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لأزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا»(4) کلمه «یدنین» از ریشه «دنو» به معنای نزدیک است. (5) «جلباب» جامه ای است سرتاسری که تمامی بدن را می پوشاند. (6)
وجه دیگر حجاب، دورى از تبرج یا خودنمایى است، زیرا تبرج رفتار جاهلیت است. «وَ قَرْنَ فىِ بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبرََّجْنَ تَبرَُّجَ الْجَهِلِیَّةِ الْأُولىَ‏»(7) یعنى در جوامعى که به تمدن نرسیده اند، زنان به خودنمایى می پردازند. پس زن مسلمانی که بدون توجه به قانون الهی، خود نمایی می‎کند عمل او تبرج جاهلی است، مثلا با آرایشهای تند قسمتهایی از بدن خود را برهنه و آشکار کند.
پوشش سوم سراویل به معنای شلوار است که در روایات به آن اشاره شده است. در روایتی از امیرالمومنین علیه السلام است که می فرمایند: خدمت پیامبر اکرم در نزدیکی بقیع نشسته بودیم، زنی سوار بر الاغ از آنجا عبور می کرد که ناگهان به پا زدن الاغ از آن افتاد، پیامبر رویش را برگرداند، اصحاب گفتند: آن زن پایش پوشیده بود و پیامبر فرمود: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُتَسَرْوِلَاتِ ثَلَاثاً أَیُّهَا النَّاسُ اتَّخِذُوا السَّرَاوِیلَاتِ فَإِنَّهَا مِنْ أَسْتَرِ ثِیَابِکُمْ وَ حَصِّنُوا بِهَا نِسَاءَکُمْ إِذَا خَرَجْنَ»(8)
خداوند بیامرزد زنانی که شلوار می پوشند. ای مردم، شلوارها را برای پوشش برگیرید زیرا آنها پوشاننده ترین لباسها است و بوسیله آن حجاب زنان خود را هنگام خروج از خانه حفظ کنید.
از کنار هم قرار دادن خمار(پوشاندن سر و گردن) و جلباب(پوشاندن سراسری بدن) و همچنین سراویل(پوشاندن کامل پاها)، به یک حجاب کامل در زن می رسیم.
 
توجه به عواقب و پیامدهای بدحجابی
توجه به عواقب و پیامدهای بدحجابی نیز می تواند دلیل دیگری بر انتخاب حجاب کامل باشد:
1. برانگیختن حس شهوانی مردانی که هر لحظه شاهد پوشش بدن نمای زنان هستند و در نتیجه تولید هزاران نگاه آلوده در هر روز و هر ساعت.
2. عدم اعتماد و بدبینی متقابل بین زن و شوهر
3. این نوع پوشش، چراغ سبزی ناخواسته به افراد شهوت ران و سوء استفاده گر است که همواره دردسرهایی را برای دختران و زنان به همراه دارد و باعث ایجاد پریشانی فکری زیادی در آنان می شود.
4. کاهش امنیت روانی و جسمی برای زنان و دختران
5. دختران مجرد با این نوع پوشش بخش زیادی از طیف خواستگارها را از دست می دهند. عمدتاً پسرهای متعهد و مقید و سالم  به دنبال دختران  باحیا هستند و به سراغ دختران  بی حجاب نمی روند.
6. تزلزل خانواده: معمولاً عواقب این پوشش، ازدواج با کسی است که برای او نگاه آلوده دیگران به همسرش بلامانع است. چنین کسی نگاه آلوده به زنان را برای خود هم بلامانع می داند. خوب در این شرایط به نظر شما میزان پایداری این ازدواج چقدر خواهد بود؟
7. مهمترین و بدترین عقوبت بدحجابی، قهر و عذاب الهی است که اصلاً قابل مقایسه با موارد فوق نیست. 
 
پی نوشت ها :
1- نور/31
2- راغب اصفهانی، 1412ق، ص210
3- مصطفوی، 1360، ج2 ص157
4- احزاب/59
5- راغب اصفهانی، 1412ق، ص172
6- طباطبائی، 1417ق، ج16: 364
7- احزاب/33
8- نوری، 1408ق، ج3: 245

 

سه شنبه 4/9/1393 - 22:48
حجاب و عفاف
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، حجاب بانوان در اداره ها و سطح کشور را از اولویت های برنامه های فرهنگی نظام قرار دادند و ذره ای در این امر نرمش از خود نشان ندادند، چرا که بی حجابی و بندوباری را به حق ترفند استعمار برای تخدیر و به نابودی کشیدن نسل کشورها می دانستند.
بنابراین از همان روزهای اول انقلاب به مسؤولان دولت وقت، برای جلوگیری از بی حجابی نهیب زدند: « الان وزارتخانه ها- این را می گویم که به دولت برسد، آن طوری که برای من نقل می کنند- باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. وزارتخانه اسلامی نباید در آن معصیت بشود. در وزارتخانه های اسلامی نباید زن های (بی حجاب) بیایند؛ زن ها بروند اما با حجاب باشند. مانعی ندارد بروند؛ اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعی باشند، با حفظ جهات شرعی باشند. » (1).
امام خمینی (ره) چادر را حجاب برتر می دانستند و در خاطره یکی از همراهان امام راحل در «نوفل لوشاتو» می خوانیم: « در مورد حجاب هم وقتی از فرانسه آمدم، هنوز با مانتو و شلوار و مقنعه بودم. یک بار در مهران، پایم صدمه دید و من با عصا و با همان مانتو و شلوار خدمت امام رفتم تا گزارش بدهم. امام فرمودند: اگر چادر ندارید، بگویم احمد برایتان بخرد. عرض کردم: نه حاج آقا! چون به کوه می رفتم و اسلحه روی دوشم بود و فشنگ به کمرم و قمقمه به پهلویم وگاهی هم باید سه پایه تیربار را روی دوش می گرفتم، چادر سرکردن برایم دشوار بود. فرمودند: چادر برای زن بهتر است. من از آن روز چادر سر کردم. »
حضرت امام (ره) راحل اگر چه چادر را حجاب کاملی می دانستند ولی پوشش های مشابه چادر - مانند مانتو گشاد- که موجب مفسده نمی شود را نیز کافی می دانستند و قائل بودند که اگر قرار باشد پوشش بانوان همراه با مفسده و خلاف اخلاق باشد باید از آن در جامعه جلوگیری شود همانطور که در پاریس در پاسخ خبرنگاران و بانوان محجبی که درباره میزان حجاب در ایران از ایشان سؤال کردند؛ فرمودند: « آری در اسلام زن باید حجاب داشته باشد، ولی لازم نیست که چادر باشد. بلکه زن می تواند هر لباسی را که حجابش را به وجود آورد اختیار کند. ما نمی توانیم و اسلام نمی خواهد که زن به عنوان یک شیء و یک عروسک در دست ما باشد. اسلام می خواهد شخصیت زن را حفظ کند و از او انسانی جدی و کارآمد بسازد. ما هرگز اجازه نمی دهیم تا زنان فقط شیئی برای مردان و آلت هوسرانی باشند. » (2).
« حجاب ایران، حجاب اسلام، همین مقدارهاست. اسلام اینجا و آنجا ندارد. لکن یک جهات خارجی گاهی در کار هست. به طوری که یک مفسده ای باشد، یک اختلاف اخلاقی بشود، یک - عرض می کنم - چیزهایی باشد، البته آن وقت باید جلوگیری بشود؛ اما اگر نباشد اینطور و ساده باشد و مثل سایرین با سادگی باشد، نه؛ بی چادر (با مانتو) مانع ندارد. » (3).
به فرموده مقام معظم رهبری حفظه الله، حضرت امام (ره) تنها بانی بازگرداندن حجاب پس از کشف حجاب به ایران بودند. چنانچه ایشان فرمودند: « امام (ره) آن مرد شجاع و بی نظیری بود که مسأله حجاب را به این مملکت برگرداند. هیچ کس دیگری غیر از امام نمی توانست این کار را بکند، این هم یکی از اختصاصات امام. اگر غیر از امام هر کس دیگر بود از همین آقایان، بزرگان، عرض می کنم که مقدسین علماء، چه و چه و چه، هیچ کس جرأت نمی کرد که بگوید مردم با حجاب بیایند بیرون، امام همان ماه های اول پیروزی انقلاب گفتند باید مردم با حجاب بیایند. » (4)
حضرت امام کمترین مماشات در این امر را نمی پذیرفتند و بدنه مردم را به حفظ ظاهر اسلامی کشور فرا می خواندند، چنانچه وقتی حضرت ایشان باخبر شدند که در سواحل دریا بی بند وباری و اختلاط صورت می گیرد، برآشفته شده و فرمود: « برای اینکه اسلام جلوی شهوات را می گیرد، اسلام نمی گذارد که بروند توی این دریاها شنا کنند. پوستشان را می کند!...
که بعد از اینکه می رفتند زن و مرد در دریا، زن ها همان طور و همان طور می آمدند توی شهر! مردم هم جرأت نمی کردند حرف بزنند. امروز اگر یک همچون چیزی بشود، اینها را ما خواهیم تکلیفشان را معین کرد و دولت هم معین کرد. البته دولت[به] طوری که وزیر کشور گفتند، گفتند ما جلویش را گرفتیم، اگر نگیرند، مردم می گیرند. مگر مازندرانی ها می گذارند یا رشتی ها می گذارند که باز کنار دریاشان مثل آن وقت باشد؟ مگر بندر پهلوی ها (بندر انزلی) مرده اند که زن و مرد با هم در یک دریا بروند و مشغول عیش و عشرت بشوند! مگر می گذارند.
اینها را؟ تمدن های اینها این است. آزادی ای که آنها می خواهند همین. این جور آزادی! بروند قمار بکنند و با هم بشوند و با هم [سرگرم عیش و نوش] بشوند آزادی در حدود قانون است. اسلام از فسادها جلو گرفته و همه آزادی ها را که مادون فساد باشد داده. آنی که جلو گرفته فسادهاست که جلویش را گرفته است و ما تا زنده هستیم نمی گذاریم این آزادی هایی که آنها می خواهند، تا آن اندازه ای که می توانیم، آن آزادی ها تحقق پیدا کند. » (5).
البته ایشان نیروهای انتظامی را برای برخورد با مظاهر بی حجابی ارجح می دانستند و در مقطعی که عده ای نفوذی و یا ناآگاه به بهانه مبارزه با بی حجابی و بد حجابی در معابر عمومی به ضرب و شتم زنان و دخترکان این چنینی پرداخته بودند در پیامی چنین تصریح کردند:
بسم الله الرحمن الرحیم
ممکن است تعرض به زن ها در خیابان و کوچه و بازار، از ناحیه منحرفین و مخالفین انقلاب باشد. از این جهت، کسی حق تعرض ندارد و اینگونه دخالت ها برای مسلمانان حرام است و باید پلیس و کمیته ها از این گونه جریانات جلوگیری کنند.
روح الله الموسوی الخمینی (6).
امام (ره) راحل کشف حجاب و ایجاد اقلیتی از زنان و دخترکان خیابان گرد را از بزرگ ترین خیانت های رژیم طاغوت می دانستند و آن را از جنایات بزرگ رضاشاه می خواندند که باید در نظام اسلامی با آن مقابله شود و می فرمود: «آن شقیّ جنایتکار (رضا قُلدر) دست به یک جنایت زد و آن جنایت کشف حجاب بود و به جای اینکه نیمی از جمعیت ایران را فعال کند آن نیم دیگری هم که نیمه مردان بود به طور بسیار زیادی از فعالیت انداختند و این عروسک هایی که درست کردند. و در همه ادارات جا دادند و در همه خیابانها راه انداختند، آنهایی که در ادارات بودند، سایر افرادی که در ادارات بودند را هم از کارهای خودشان باز داشتند و آنهایی که در خیابان ها رها بودند، جوان های ما را به فساد کشاندند و فعالیت جوان های ما را از دست آنها گرفتند. »(7).
و در یک کلام، حضرت امام (ره) برای حفظ ارزش بانوان و به بازی گرفته نشدن شخصیت آنان در جامعه بر حجاب تأکید می کردند و می فرمودند: « و البته باید توجه داشته باشید که حجابی که اسلام قرار داده است، برای حفظ آن ارزش های شماست. هر چه را که خدا دستور فرموده است- چه برای زن و چه برای مرد - برای این است که آن ارزش های واقعی که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه های شیطانی یا دست های فاسد استعمار و عمال استعمار پایمال می شدند اینها، این ارزش ها زنده بشود. « (8).
همانطور که اکنون در جوامع غربی و غرب زده شاهد لجن مال شدن زنان و مردان در برهنگی و هرزه گی با پوشش شعارهایی چون «آزادی»، «دمکراسی» و «برابری حقوق زن و مرد» هستیم، امام راحل، به عنوان اصلی ترین و حیاتی ترین خاکریز برای حفظ امنیت اجتماعی و روحی افراد جامعه و شکل گیری حیات طیبه و منع نفوذ بیگانه گان در کشور بر لزوم حجاب تأکید داشتند، تا جایی که اکثریت مردم پذیرای آن و حتی مشوق آن شدند. و تا جایی پیش رفت که مهمانان زن خارجی، خود می دانند که برای ورود به حریم ایران اسلامی باید پوشیده به حداقل حجاب اسلامی باشند.
 
پی نوشت ها :
1. صحیفه نور، ج 6، 329
2. صحیفه نور، ج5، 294
3. صحیفه نور، ج 3، 499
4. سخنرانی در جمع فرماندهان سپاه - 14/ 12/ 76
5. صحیفه نور، ج8، ص 339
6. صحیفه نور، ج12، ص 502
7. صحیفه نور، ج 17، 59
8. صحیفه نور، ج 19، 185
حجاب برتر از دیدگاه امام خمینی (ره)
سه شنبه 4/9/1393 - 22:47
حجاب و عفاف

حجاب در آخرالزمان

حجاب همواره یکی از شاخصه های اجتماعی دین داری تلقی شده است. مطالعات تاریخی در ادیان الهی نشان دهنده ی این نکته است که پوشش مناسب هموراه مورد تاکید آموزه های دینی بوده است بطوریکه تمامی تصاویر به جای مانده از زنان معنوی همراه با حجاب می باشد و این امر به هیچ وجه مورد خدشه قرار نگرفته است.
مسئاله حجاب در چند قرن اخیر افت و خیزهای فراوانی را تجربه کرده است. با آغاز رنسانس و شکل گیری جنبش های ضد دینی در اروپا حجاب به عنوان یکی از نمودهای اجتماعی دین داری مورد هجمه روشنفکران قرار گرفت و با گذشت زمان نه تنها حجاب و پوشش مورد بی مهری قرار گرفت بلکه برهنگی و مدگرایی تبدیل به یکی از شاخصه های دنیای مدرن گشت.
با سست شدن دین داری در دنیای غرب و تقید به پوشش های کامل به موازات شکل گیری اقتصاد مدرن که مصرف گرایی یکی از لوازم شکل دهنده ی آن می باشد، ظهور مد به عنوان رکن اصلی مصرف گرایی در عرصه ی پوشش از سرعت و نمود بیشتری برخوردار گشت. ایجاد چرخه ایجاد مد، تولید محصول، خرید و مصرف فرایندی است که در دو سده اخیر مورد توجه بزرگ سرمایه داران بوده است.
فرایند مذکور که در راستای حرکت چرخه ی اقتصاد مدرن ضروری می نمود در کنار سست شدن دین داری و ترویج مادی گرایی و توجه به ظواهر مادی توانست در عرصه ی پوشش با سوار شدن بر دو عامل روانی غریزه ی جنسی مردانه و خودنمایی زنانه منفعت های قابل ملاحظه ای را عاید بنگاه های اقتصادی مدرن نماید و برهنگی و خودنمایی جنسی را به عنوان ارزش جایگزین حجاب و پوشش های پیش از خود نماید. ظهور مانکن در عصر مدرن و شوییست های خوش اخلاق و خوش صدا در عصر پسامدرن به عنوان الگوهای آرمانشهر زمینی از کارکرد فوق تصوری برخوردار گشت.
تماس دنیای شرق با دنیای غرب و ظهور شبه مدرنیته در جهان شرق، حجاب و پوشش را در کنار سایر اجزاء تمدن شرقی مورد تاثیر قرار داد. واقعه کشف حجاب در عصر رضاخانی و برداشتن حجاب از سر زنان و تغییر نوع پوشش در ایران که با شعار تجددخواهی صورت گرفت حادثه ای بود که از این تماس حاصل شد. پوشش در جامعه ی ایرانی مشابه سایر اجزاء فرهنگ، اقتصاد و ... ایرانی در عصر برزخی میان سنت و مدرنیته باقی مانده است. دوقطبی شدن فرهنگ در جامعه ی ایرانی، گسترش رفاه مادی و شکل گیری شاخصه های مدرن در جامعه ی ایرانی نسل نوظهور را که در تماس بیشتری با جهان غیر ایرانی و غیر اسلامی قرار دارد بر سر دوراهی انتخاب و شاید اجبار غربی شدن قرار داده است. می توان گفت تقید به پوشش اسلامی در این نسل کمتر و میزان هوشیاری دینی در قشر دین دار بیشتر شده است.
بازگشت آخرالزمانی به معنویت در دنیای مدرن و بیداری اسلامی در جهان اسلام بار دیگر حجاب را به عنوان یک ارزش مورد توجه قرار داده است. ستیز لائیسیته با حجاب در کشورهای اروپایی و مبارزه مسلمانان در ترکیه برای حجاب در این بازگشت قابل تامل است.
آن چه ذکر شد مواردی است موضوع حجاب را به عنوان یکی از موضوعات ویژه انتخاب می نماید. شاید بتوان بعضی از زیرشاخه هایی را که درباره این موضوع مطرح است چنین برشمرد:
1. تاریخ حجاب 2. حجاب و دین داری 3. حجاب و اقتصاد 4. حجاب و خانواده 5. حجاب به عنوان یک ارزش ثابت یا یک سنت متغییر 6. تاثیر حجاب و پوشش در زندگی فردی و اجتماعی 7. پوشش، مد، اقتصاد 8. پوشش و غریزه جنسی 9. و ...

 

سه شنبه 4/9/1393 - 22:46
حجاب و عفاف

حجاب در رسانه ملی، چالش ها و بایسته ها

مقدمه
حجاب تنها یک دستورالعمل دینی و وظیفه شرعی برای زن مسلمان نیست، بلکه از ضرورت های اجتماعی جوامع انسانی است که با وجود آن منافع و تأثیرات شگرفی در جامعه پدیدار شده، نبود و عدم رعایت آن زیان ها و آثار مخربی در فرهنگ عمومی اجتماع، اقتصاد و سیاست بر جای گذاشته است.
زن در پرتو حفظ این ارزش می تواند، عامل نیرومندی در جهت حفظ سنت ها و روابط اجتماعی سالم و ارزش های انسانی و معنوی باشد. از این رو، حجاب به عنوان بارزترین نشانه هویت زن مسلمان به شمار می رود، در مقابل بی حجابی و پوشش نامناسب و غیر متناسب همواره یکی از دغدغه های جوامع و فرهنگ های مختلف به ویژه در جوامع اسلامی بوده است؛ زیرا پوشش امری است که با عنصر فرهنگی و مذهبی هر جامعه در هم آمیخته و با ویژگی های مختلف فردی و اجتماعی افراد جامعه گره خورده است. نظام ارزشی هر جامعه با پوشش و وضعیت عفاف در آن ارتباط تنگاتنگی دارد. در سال های اخیر شاهدیم که حجاب در برخی جوامع اسلامی، به عنوان یک عنصر ارزشی دچار تغییر شده و همگام با این فرآیند، نوع پوشش نیز از سمت حجاب اسلامی به بد حجابی و بی حجابی کشانده می شود. از آنجا که امر پوشش و لباس در ابتدا تابع فرهنگ افراد و سپس سلیقه های شخصی است، می توان تغییر پوشش و کمرنگ شدن حجاب اسلامی را در برخی جوامع به معنای تغییر فرهنگ ها و ارزش ها دانست.
نگاهی به وضعیت پوشش در جوامع غربی به وضوح نشان می دهد که تغییر نوع پوشش در آن جا با تغییر ارزش های این جوامع همزمان بوده است. همراه با رشد سرمایه داری در این جوامع، ارزش های مادی و مصرف گرایی به شدت گسترش یافت و در این وضعیت، نوع لباس به سمت پوشش های تنگ و چسبیده به بدن گرایید.[1]
امروزه در میان عواملی که جوامع انسانی را به تغییر ارزش ها و فرهنگ ها می کشاند، رسانه ها مهم ترین و تأثیرگذارترین عامل هستند. در این میان، رسانه های ارتباط جمعی، به وی‍‍‍‍ژه رسانه های تصویری مانند سینما و تلویزیون به سبب تأثیر بیشتر تصاویر روی مخاطبان از اهمیت خاصی برخوردار هستند. تلویزیون به دلیل حجم بالای تماشاگران و راه یابی آسان آن به دورترین و محروم ترین مناطق و تنوع برنامه ها، بیشتر مورد تأکید قرار می گیرد؛ زیرا اثرپذیری افکار عمومی از پیام های مستقیم و غیر مستقیم آن در مقایسه با سایر وسایل ارتباط جمعی، مانند رادیو و روزنامه ها بیشتر است؛ بنابراین به جرأت می توان اذعان کرد که وسایل ارتباط جمعی به ویژه رسانه های دیداری و شنیداری در ترویج و نهادینه ساختن فرهنگ حجاب و یا تضعیف آن نقش انکار ناپذیری در جامعه دارند.
با توجه به این امر که گسترش و تقویت حجاب به عنوان یکی از مبانی مهم اسلام از رسالت های یک دولت اسلامی است و همه دستگاه های فرهنگی و تبلیغی باید در خدمت این هدف باشند؛ در این نوشتار به بررسی عملکرد و نقش رسانه های تصویری مانند سینما و به ویژه تلویزیون در ترویج فرهنگ عفاف و حجاب می پردازیم.
 
مفهوم شناسی
 
الف﴾ حجاب
حجاب در لغت معانی مختلفی دارد؛ مانند: پوشش، پرده، منع و آنچه میان دو چیز واقع شود.[2] در زبان عربی از آن جهت ابرو را حاجب می گویند که به عنوان پرده و مانعی برای چشم در برابر شعاع خورشید عمل می کند. می توان گفت حجاب، مانع ملاقات طرفین با یکدیگر از راه حس لامسه و باصره است. این واژه در اصل بر موانع جسمانی اطلاق می گردد، اما در برخی مواقع به موانع معنوی نیز حجاب گفته می شود. تعبیر حجاب با همین معنا در آیه 51 سوره شوری و نیز در آیه 5 سوره احزاب به کار برده شده است. در دستوری که امیرالمومنین (ع) به مالک اشتر نوشته است، می فرماید: فَلاٰ تُطَوِّلَنَّ احتِجَابَکَ عَنْ رَعیَّتِکَ [3]؛ یعنی در میان مردم باش. کمتر خود را در اندرون خانه از مردم پنهان کن. حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند، بلکه خودت را در معرض ملاقات و تماس مردم قرار ده... . استفاده ازکلمه حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتاً جدید است.[4] در اصطلاح فقهی، حجاب پوشش زن در برابر بیگانه است؛ اما فقها در کتب فقهی از این واژه کمتر استفاده نموده و بیشتر برای بیان این معنا از واژه های ستر و نظر بهره گرفته اند.
در نظام ارزشی اسلام مسأله حجاب از اصول پذیرفته شده است که در وجوب آن نیز هیچ تردیدی نیست. تمام فقهای شیعه و اهل تسنن بر آن اتفاق نظر دارند و مهم ترین دلیل وجوب حجاب، آیات قرآن[5] است.
اما نکته مهم اینکه در اندیشه قرآن، حجاب تنها منحصر به پوشش ظاهر نیست، بلکه حجاب پوششی، تنها یک نمونه از دستورات قرآنی در مورد حجاب است. دستور دیگر قرآن کریم درباره حجاب، به شیوه مخصوصی از سخن گفتن و کارکرد آن در مناسبات اجتماعی زنان نظر دارد: )فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفًا([6]؛ قرآن کریم در این آیه علاوه بر مشروعیت دادن سخن گفتن زن و مرد نامحرم، زنان را از سخنان لطیف و تحریک آمیز و یا استفاده از لحن و طنین خاص در صدا منع می کند. خداوند در دستور دیگری به زنان توصیه می کند که در معاشرت ها و تعاملات خود با مردان رفتار مناسبی داشته باشند و از تبرج و خودنمایی بپرهیزند.[7]
 
ب) عفاف
عفاف واژه ای عربی است که از فرهنگ اسلامی و دینی وارد زبان فارسی شده است. این واژه با فتح حرف اول از ریشه عفت است. راغب اصفهانی، عفت را اینگونه معنا می کند: العفة حصول حالةٍ للنفس تمتنع بها عن غلبة الشهوة [8]؛ عفت، پدید آمدن حالتی برای نفس است که به وسیلة آن از فزون خواهی شهوت جلوگیری شود. پایه عفاف، خویشتن داری است و ردپایی از جنسیت یا اختصاص به جنس خاص (زن) در معنای لغوی عفاف، وجود ندارد.
دهخدا نیز عفاف را به پارسایی و پرهیزگاری، نهفتگی، پاکدامنی، خویشتن داری معنا کرده است[9]. در فرهنگ فارسی معین آمده است: عفاف: پارسایی، پرهیزگاری، پاکدامنی، در تداول اغلب به کسر اول تلفظ می کنند . بنابراین در گویش فارسی، عفاف به کسر اول و به معنی پاکدامنی به کار می رود. به طور کلی می توان گفت: عفت یا عفاف نیرویی درونی است که موجب خویشتنداری انسان در مقابل افراط در ارضای غریزه های مختلف است. علامه طباطبائی( قدس سره) نیز عفاف را از اصول فضیلت های انسانی می داند و پس از آنکه قوای شهوانی، غضبی و فکری را منشأ و خاستگاه تمامی اخلاق انسانی بر می شمرد، می گوید:
 حد اعتدال در قوه شهوانی عفاف و افراط و تفریط در آن شره و خمود نامیده می شود .[10]
عفاف در مقایسه با حجاب امری کلی است و وجود نیروی عفاف به عنوان یک صفت نفسانی و ارادی، سبب می شود، انسان به نیازها و غرایز وجودی خود پاسخی عاقلانه و مناسب بدهد و از افراط و تفریط ها بپرهیزد. حجاب به عنوان یک شاخه از درخت عفاف، بخش مهمی از آن محسوب می شود و راهکاری مهم برای نهادینه ساختن امر عفاف است.
 
ج) رسانه های جمعی
رسانه های جمعی به تمام ابزارهای غیر شخصی ارتباط گفتـه می شود که به وسیله آن، پیام های دیداری و یا شنیداری به طور مستقیم به مخاطبان انتقال می یابند. تلویزیون، رادیو، سینما، اینترنت، ماهواره و مجلات، کتب و... در زمره رسانه های جمعی محسوب می شوند. امروزه این رسانه ها، نقش مهمی در تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به ویژه فرهنگی دارند و به نوعی در پی تسلط بر زندگی مردم هستند؛ بنابراین ذهنیت مردم را با انفجار اطلاعات (درست یا نادرست) شکل می دهند تا بتوانند بر زندگی آن ها و شیوه آن مسلط شوند.
 
د) بی حجابی
بی حجابی به معنای نداشتن پوشش متناسب با استانداردهای پذیرفته شده در جامعه و الگوی برگرفته از فقه اسلامی است. از این رو پوشیده نبودن مواضعی از بدن که نیازمند پوشش است، همچنین استفاده از پوشش های بدن نما، تنگ، تحریک کننده و بد شکل و هر عملی که اصل عفاف را درجامعه خدشه دار کند، بی حجابی محسوب می شود؛ مانند آرایش های نامناسب و نداشتن وقار و متانت لازم در ارتباط با جنس مخالف. این امر از منظر آسیب شناسی یکی از مصادیق انحراف و کج روی است؛ زیرا رفتاری ناسازگار با هنجارها و انتظارات یک جامعه اسلامی محسوب می شود و این رفتارها به طور طبیعی مستحق سرزنش و طرد اجتماعی و مجازات است. به عبارت جامعه شناسی هرگاه رفتار افراد جامعه با هنجارها، ارزش ها و عقاید اجتماعی جامعه در تعارض و تضاد باشد، رفتار اجتماعی، رفتاری نابهنجار خواهد بود؛ زیرا میان خواسته ها، نیازها و آرمان های اجتماعی سیستم موجود و افراد جامعه هماهنگی دیده نمی شود.[11]
 
ارتباط رسانه های جمعی به ویژه تلویزیون با فرهنگ حجاب
در جهان امروز یا به عبارت بهتر عصر امپراطوری رسانه ها، وسایل ارتباط جمعی با انتقال اطلاعات و شکل دادن به آن ها نقش مهمی در توسعه و تغییر فرهنگ و تمدن بشری ایفا می کنند. در میان این رسانه ها، تلویزیون به دلیل دسترسی آسان و تنوع برنامه ها، تأثیرگذاری بیشتری دارد و به عنوان یک ابزار مهم در تولید و انتقال یا حفظ فرهنگ های مختلف، فعالیت های گسترده ای دارد. امروزه ابرقدرت ها برای غارت فرهنگ و منابع کشورها که به سرسپردگی مطلق و همه جانبه آن کشورها می انجامد، شبکه های بزرگ تلویزیونی را در دست گرفته است و با استفاده از توان تکنولوژیکی فوق مدرن در صنعت ارتباطات تلویزیونی، تغییرات مهمی در حوادث فرهنگی و سیاسی و اقتصادی دنیا به طور مستقیم و یا غیر مستقیم ایجاد می کنند؛ زیرا قدرت درک و تحلیل کسانی که با کتاب، روزنامه و رسانه های نوشتاری سرو کار دارند، نسبت به مسائل جاری جهان بیشتر از آن هایی است که فقط با رسانه های بصری و سمعی دم خورند. از این رو، رسانه های تصویری مانند تلویزیون، به دلیل ارتباط با همة اقشار جامعه، می توانند بهتر و مؤثرتر عمل کنند. آن ها با تهیه و پخش برنامه های متنوع و جذاب و بهره گیری از غرائض، احساسات و حتی فطریات انسانی، با القای فرهنگ مورد نظر خودشان، عرصه را بر فرهنگ های سنتی و رقیب تنگ می کنند و با در اختیار گرفتن افکار مخاطبان و تغییر نگرش در آنان، رفتارشان را نیز کنترل می نمایند.
امام خمینی( قدس سره) در وصیت نامه سیاسی ـ الهی خود در این خصوص فرموده اند:
رادیو و تلویزیون ... از ابزارهای مؤثر تباهی و تخدیر ملت ها خصوصاً نسل جوان بوده است. در این صد سال اخیر به ویژه نیمه دوم آن چه نقشه های بزرگی از این ابزار، چه در تبلیغ ضد اسلام و ضد روحانیت خدمتگزار و چه در تبلیغ استعمارگران غرب و شرق کشیده می شد و از آن ها ( رادیو و تلویزیون) برای درست کردن بازار کالاها ... استفاده گردید ... همه این ها طبقه جوان زن و مرد را از مسیر عادی زندگی و کار و صنعت و تولید، منحرف و به سوی بی خبری از خویش و شخصیت خود هدایت می کردند .[12]
امروز نیز در میان تبلیغات گسترده رسانه ای، به طور طبیعی، دین اسلام که همواره بر اساس مبانی خود در برابر تجاوزات دشمنان ایستادگی می کند، بیشتر آماج حملات شدید فرهنگی قرار می گیرد. اشاعه فرهنگ مبتذل غرب به طور گسترده به وسیله رسانه ها در کشورهای مسلمان نشین در راستای همین هدف است؛ زیرا برای از بین بردن فرهنگ دینی، باید ارزش های آن ها را مورد حمله قرار داد و یکی از مهم ترین ارزش های دینی اسلام، حجاب و پوشش اسلامی برای زنان است. آن ها می دانند با نابودی و محو این ارزش مهم اجتماعی، مردم مشغول شهواتشان می شوند و ارزش های دینی و در پی آن، حکومت و سیاست را از یاد می برند. فرانتس فانون می نویسد: هر چادری که دور انداخته شود، افق جدیدی که بر استعمارگر ممنوع بوده در برابر او می گشاید و پس از دیدن چهره هر بی حجابی امیدهای حمله ور شدن اشغالگر ده برابر می شود. اگر بخواهیم به تار و پود بافت جامعة الجزایر هجوم بریم و استعداد و مقاومت آن را معدوم سازیم، باید اول زن ها را تحت تسلط قرار دهیم .[13 ]
لوئی منتسکیو نیز در تحلیلی کارکردگرایانه می نویسد: از دست رفتن عفت زنان به قدری تأثیرات بد دارد و به اندازه ای نواقص و معایب تولید می کند و طوری روح مردم را فاسد می نماید که اگر کشوری دچار آن گردد و این اصل مهم از بین برود، بدبختی های زیادی از آن ناشی می گردد، به خصوص در حکومت دموکراسی، از دست رفتن عفت، بزرگ ترین بدبختی ها و مفاسد را باعث می شود تا جایی که اساس حکومت را از بین خواهد برد. به این جهت، قانون گذاران خوب، عفت را توصیه و از زنان توقع وقار در اخلاق را دارند .[14]
این سیاست، امروزه یکی از رایج ترین شیوه های رسانه های غربی برای ضربه زدن به اسلام است. با نگاهی اجمالی به سخنان غربی ها در مورد حجاب می توان دریافت که آن ها در صدد القای این تفکرند که حجاب، نشانه ظلم اسلام به زنان است. آن ها برای توصیف حجاب زن مسلمان از واژه هایی چون کفن ، لباس مزور و حجب و حیای سیاه استفاده می کنند. به طور کلی واکنش های غرب (در رسانه ها) نسبت به حجاب در یکی از دو دسته زیر قرار می گیرد: اول، تفسیری کینه توزانه از حجاب که آن را نشانه آشکار ظلم اسلام نسبت به زن می داند و دوم، دیدگاهی خیال پردازانه که حجاب را جزئی از سنن بیگانه شرقی می داند که خواهان فروکش کردن لذت جنسی است.[15]
اثرگذاری رسانه ها در این زمینه به اندازه ای است که بر اساس پژوهش های انجام شده، به وضوح دیده می شود که با افزایش میزان استفاده از رسانه ها و کالاهای فرهنگی تبلیغاتی آن ها، نگرش افراد به حجاب، منفی تر و با کاهش میزان استفاده آن ها، مثبت تر شده است.[16]
 
ارتباط رسانه ها با مسأله حجاب و عفاف
رسانه ها در این زمینه می توانند از طریق روش های مختلف، وجود یا عدم وجود حجاب را با جذب مخاطب و ایجاد رابطه مناسب با وی، نهادینه کنند. این امر می تواند از طریق تعیین نظام ارزشی مخاطبان و الگودهی و آموزش به آن ها محقق شود.
 
1.ارزش گذاری ( تجلیل یا تحقیر غیرمستقیم)
در حقیقت، در نظام ارزشی، به دلیل پویایی و تأثیرگذاری عوامل فرهنگی، همواره نقش اول به فرهنگ داده می شود. حجاب یک زن مسلمان نمادی از فرهنگ الهی است که به دلیل جایگاه خاصی که در نظام ارزشی اسلام داراست، در تقابل با فرهنگ مادی قرار می گیرد. به همین دلیل تغییر نظام ارزشی مسلمانان در رابطه با فرهنگ حجاب در صدر برنامه های رسانه های غربی قرار گرفت. این برنامه از دو طریق، اجرایی گشت:
 
اول: نفوذ فرهنگ لیبرالیستی و سلطه جهان شمول جامعه سرمایه داری که نتیجه آن چیرگی فردگرایی و تقدم تمایلات فردی بر مصالح جمعی، تسامح و تساهل، لذت جویی، تنوع خواهی، مدگرایی، ایجاد محیط های مختلط، افزایش تحریکات جنسی و در نهایت جلوه گری ابتذال در پوشش و آرایش است.
 
دوم: تحقیر و بی ارزش جلوه دادن حجاب نزد زنان مسلمان که در مقابل، رسانه های داخلی می توانند با ارزش گذاری مناسب، به تثبیت آن در جامعه کمک کنند. مواردی از قبیل پست و عقب مانده نشان دادن افراد باحجاب و نمایش چهر ه زن مدرن و تحصیل کرده امروزی بدون حجاب و مظاهر جنسی زنانگی، نمونه بارزی از القای این نوع ارزش گذاری است. خودباختگی و خود کم پنداری در میان مسلمانان به دلیل ضعف اعتقادات دینی در برخورد با فرهنگ غرب و توجه به ارزش های مادی و ظاهرگرایانه و غفلت از ابعاد روحانی و معنوی نیز بیشتر به تغییر نظام ارزشی منجر می شود.
 
2. الگو آفرینی
یکی از کارکردهای مهم رسانه ها برای جذب مخاطب و فرهنگ سازی، طرح الگوهای شخصیتی یا ستاره سازی است. به طور معمول در هر فیلم داستانی یا سریال و فیلم سینمایی، فردی به عنوان قهرمان فیلم دارای شخصیتی جذاب است که سیر داستان را به دست می گیرد. مخاطب نیز از نظر عاطفی و فکری با او هم راهی می کند و این امر گاهی به هم ذات پنداری مخاطب با او می انجامد. این امر نقش مهمی در الگوبرداری از شخصیت و رفتارهای قهرمان داستان در مخاطبان دارد و آن ها خواسته یا ناخواسته، از رفتار، پوشش و گفتار او تقلید می کنند. به عنوان مثال اگر یک هنرپیشه بدقیافه و دافعه برانگیز چادر سرش کند و یک هنرپیشه زیبا و مقبول جوانان، بی حجاب یا کم حجاب باشد، هر دو در جهت تغییر و تضعیف سمبل های مذهبی در جامعه کار می کنند. هنرپیشه بدقیافه با حجاب تداعی و متقارن می شود و به حجاب بار ارزشی منفی می دهد. هنرپیشه زیبا و مقبول به کم حجابی بار ارزشی مثبت می بخشد و در نظر بینندگان این نوع پوشش را یک پوشش خوب و مجاز یا مشروع جلوه می دهد و از آن طریق در پی همانندی و تقلید بینندگان از هنرپیشه ها، این نوع پوشش در جامعه رواج می یابد. در نتیجه سمبل های مذهبی کاهش می یابند و همراه با آن ها ارزش ها و اعتقادات مذهبی نیز تغییر می کنند.[17]
3. آموزش؛ یکی دیگر از کارکردهای مهم رسانه ها، اطلاع رسانی و آموزش است که از طریق برنامه های مختلف صورت می گیرد. آموزش و اطلاع رسانی نقش زیادی در الگودهی و تثبیت هنجارها ایفا می کند، به خصوص اگر فرد برای این ارتباط، اعتبار خاصی قائل باشد. به طور مثال اخبار و حوادثی که در مورد زنان مسلمان در کشورهای مختلف روی می دهد یا میزگردها و سمینارهایی که در این زمینه برگزار می شود و یا تبلیغات تجاری هر کدام از جنبه های آموزشی برخوردار هستند. به طور مثال هنگامی که زنان افغان در خبرها به طور کامل پوشیده و تحت ظلم نشان داده می شوند، به مخاطب القا می شود که میان حجاب و ظلم به زن رابطه مستقیمی برقرار است. تبلیغات تجاری نیز که زنان را با آرایش های تند و غلیظ و لباس های نامناسب به صورت زنانی شاد و متمدن جلوه می دهند، نوعی آموزش و اطلاع رسانی است.
در حالی که حجاب زن مسلمان امری ظالمانه و محدودیت آفرین و گاهی کاملاً غیر عادی معرفی می شود؛ پذیرش هر یک از چنین پندارهایی به وسیله آموزش های رسانه ها به تنهایی می تواند، پایه و بنیان حجاب را متزلزل سازد و انگیزه التزام به آن را تضعیف کند. در مقابل آموزش صحیح مبانی اسلامی در مورد حجاب توسط رسانه های داخلی، می تواند کمک شایانی به حفظ و تثبیت حجاب در جامعه باشد.
اما به طور کلی فرهنگ سازی منفی رسانه ها در مورد حجاب می تواند، در طی زمان موجب چرخش های هنجاری در جامعه شود و به افزایش تعداد بدحجابان و بی حجابان بیانجامد. به عنوان مثال بر اساس یک نظرسنجی در سال 65، عدم رعایت حجاب از نظر مردم امر ناپسندی بود و مردم از بی حجابی خوششان نمی آمد، ولی در سال 71 این اعتقاد به شکل ملموسی در میان مردم کمرنگ شده بود. در چنین وضعیتی (که بیشتر از طریق رسانه ها القا می شود) در شرایط بی مهری، سرکوب اجتماعی و عکس العمل های منفی به دارندگان نمادهای مذهبی، در واقع نیاز به احترام و عزت نفس افراد خدشه دار می شود و آن ها در پی کسب احترام، خود را با فشار هنجاری تطبیق داده، حجاب و ریش و دیگر سمبل های مذهبی، نظیر مسجد رفتن را کنار می گذارند.[18] البته در جامعه ما به دلیل بافت سنتی و مذهبی نمی توان ادعا کرد که نمادهای مذهبی به طور کامل از میان رفته و یا محدود شده است، اما اگر در تقابل با فرهنگ سازی رسانه های غربی در فرایند جهانی شدن، دچار ضعف و بی برنامگی باشیم، این مسأله در آینده، دور از ذهن نیست.
 
بررسی عملکرد رسانه های داخلی ( تلویزیون) در مورد حجاب و عفاف
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بر اثر تغییرات سیاسی و فرهنگی، تحولی مثبت در عرصه فعالیت های رسانه ای پدیدار شد، به اندازه ای که امروز رسانه های ایران از سالم ترین رسانه های جهانی هستند. از سوی دیگر در جامعه ما به عنوان یک جامعه با حاکمیت دینی، هرگز نمی توان نقش مهم رسانه ها در فرهنگ سازی و نهادینه ساختن هنجارهای دینی را نادیده انگاشت. بعد از انقلاب اسلامی، موضوع پوشش زنان همواره مورد توجه اندیشمندان و رهبران فرهنگی و دولت ها بوده است؛ زیرا حکومت اسلامی که عهده دار امور مسلمانان در جامعه است، باید احکام اسلامی به ویژه احکام مربوط به مسائل اجتماعی را پیگیری و لازم الاجرا نماید. بنابراین اعلام رعایت حجاب و نظارت بر آن در جامعه، به ویژه در رسانه های تصویری بر عهده حکومت اسلامی است. حکومت از طرق مختلف مانند کنترل اجتماعی در جهت حفظ معیارهای اسلامی در جامعه، می تواند عملکرد موفقی داشته باشد. کنترل اجتماعی به مکانیسم هایی اطلاق می شود که جامعه برای واداشتن اعضایش به سازگاری و جلوگیری از ناسازگاری به کار می برد. [19]حضور و نظارت بر صدا و سیما و به طور کلی رسانه های جمعی، یکی از مناسب ترین روش های حکومت برای کنترل اجتماعی در زمینه حجاب از طریق توجه به مبانی اسلامی، مانند امر به معروف و نهی از منکر می باشد. اما در مقابل، تساهل و تسامح نسبت به امر حجاب در رسانه ها، سبب سستی احکام اسلام در این زمینه شده و با از میان رفتن حرمت مقررات و شرعیات، آرام آرام جامعه را به سوی انحراف می کشاند.
برای یافتن راهکارهای مناسب جهت نهادینه ساختن امر حجاب و عفاف در جامعه ابتدا باید عملکرد رسانه های دیداری (به خصوص تلویزیون) در سال های بعد از انقلاب بررسی شود.
 
عملکردهای مثبت
1.رعایت نسبی پوشش مناسب
حضور زنان در پوشش مناسب در برنامه های سیما و رعایت نسبی حجاب از منظر فقهی توسط آنان در بیشتر برنامه ها حکایت از نظارت و اراده قاطع مسئولین نظام بر امر گسترش حجاب است. رعایت حجاب شرعی و نبود صحنه های مبتذل و غیراخلاقی از روابط زن و مرد در برنامه ها، تلویزیون ایران را نه تنها در دنیا بلکه در میان کشورهای اسلامی نیز منحصر به فرد قرار داده است.
 
2.گفتگو و تهیه گزارش از بانوان باحجاب موفق
از دیگر عملکردهای مثبت برنامه های سیما، نشان دادن این واقعیت است که هرگز حجاب به عنوان مانعی در مسیر پیشرفت و موفقیت زنان مسلمان مطرح نیست. این دیدگاه در مقابل کسانی است که جنبه محدود سازی و مانع تراشی حجاب در فعالیت های اجتماعی زنان را به شکل گسترده مطرح می کنند. ارائه تصویر زنان محجبه و موفق در عرصه های علمی و پژوهشی و هنری و ورزشی، این اعتقاد را مورد تردید قرار می دهد. البته حجاب به شکل کامل آن، یعنی چادر شاید م برای برخی فعالیت های زنان محدودیت هایی ایجاد کند، ولی هرگز بازدارنده نیست و زنان می توانند با بهره گیری از آثار مهم مترتب بر حجاب، آزادانه به فعالیت های علمی و هنری و ... بپردازند. تلویزیون با این برنامه ها اثبات می کند که حجاب مانع هیچ فعالیت بیرونی نخواهد بود، بلکه برعکس، تبرج و خودنمایی و پوشیدن لباس های تنگ و مدهای رنگارنگ است که زن را به صورت موجودی مهمل و غیر فعال درمی آورد که باید تمام وقتش را مصروف حفظ پوزیسیون خود کند.[20]
 
3.شخصیت پردازی مناسب از بانوان محجبه
در برخی برنامه ها و سریال های تلوزیونی، بانوان با پوشش مناسب از چهره های مثبت و سازنده ای برخوردار هستند. این امر نشان می دهد که یک فرد باحجاب هم می تواند موفق و اثرگذار جلوه کند و به پیشرفت های اجتماعی و تحصیلی دست یابد، یا در اجرای برنامه ها گاهی دیده می شود که مجریان خانم با استفاده از حجاب برتر (چادر) اجرای موفقی دارند، این امر باعث علاقمندی مخاطبان به این شخصیت ها می شود و اثرگذاری گفتار و رفتار این افراد در مخاطبان، برای ترویج فرهنگ حجاب بسیار موثر است.
 
کارکردهای منفی رسانه در امر حجاب و عفاف
با در نظر گرفتن عملکردهای مثبت تلوزیون، به جرأت می توان اذعان کرد که این رسانه به دلیل برخی ضعف ها و آسیب های اساسی در برنامه سازی، تا حدودی نیز باعث کمرنگ شدن فرهنگ حجاب و عفاف در جامعه امروز شده است. گویی برنامه ریزی دقیق و درستی برای این امر مهم در سیما وجود ندارد؛ به عنوان مثال در ایام شهادت و یا ولادت معصومین:، به حیا و حجاب کامل شخصیت هایی نظیر فاطمه زهرا (س) و حضرت زینب (س) اشاره می شود؛ اما در سیاست های کلی سیما، از قابلیت ها و ظرفیت های بالای آن در جهت نهادینه ساختن امر عفاف و حجاب استفاده نمی شود. برخی آسیب های عمده رسانه های دیداری را برای فرهنگ سازی در مورد حجاب عبارتند از:
 
الف) عدم تبیین صحیح فرهنگ ناب اسلامی در مورد حجاب؛ عفاف به عنوان یک فرهنگ در جامعه، حاکی از روش و منش مسلمانی است. هر جامعه ای دارای فرهنگ معین و اهداف مشخصی است. فرهنگی که قرآن به مسلمانان عرضه می کند، فرهنگ عفاف است که هدف از آن تأمین امنیت جنسی زن و مرد و رسیدن به کمال مطلوب است. حجاب نماد و بخش عظیمی از این فرهنگ به شمار می رود. به عبارت دیگر این دو جدایی ناپذیرند و بدون همراهی یکدیگر، معنای حقیقی خود را از دست می دهند؛ یعنی حجاب بدون در نظر گرفتن عفاف، برهنه کردن آن از مفهوم واقعی خود و گامی در جهت گسترش فساد می باشد.
در برخی برنامه های تلوزیون دیده می شود که به رغم رعایت پوشش ظاهری، بازیگران زن و مرد، با چشم دوختن به یکدیگر، صحبت های عاشقانه رد و بدل می کنند و اختلاط دختران و پسران با یکدیگر، بدون اشراف والدین و رعایت مسائل شرعی، امری عادی و پذیرفته شده در جامعه ایرانی تلقی می شود. این تصاویر به آن معناست که هنوز از حجاب و رابطه ناگسستنی آن با عفاف در برنامه های سیما و خطوط کلی آن، تبیین درستی نشده است. امروز به ندرت در سریال ها و مجموعه های تلویزیونی اثر و ردپایی از حیا می بینیم، گویی این ارزش هیچ جایی در رسانه ندارد، در حالی که نخستین گام بی حجابی، کاسته شدن حیاست که به دنبال آن بی عفتی نیز دامن گیر زن خواهد شد. در حدیث آمده است: سبب العفّة الحیاء[21]؛ پیش درآمد عفت و پاک دامنی، داشتن حیاست . هنگامی که فرهنگ حیا در میان مردم نهادینه شود، به دنبال آن عفاف و خویشتن داری درونی پدید می آید و سپس ثمرات آن یعنی حفظ حریم ها و حدود (حجاب و عفاف) در جامعه نمودار می شود.
عدم تبیین صحیح از فرهنگ حجاب، می تواند به دلیل استفاده نکردن از کارشناسان متعهد و متخصص، تدوین فیلمنامه ها و برنامه های تلوزیونی به صورت خشک و نامناسب با طبع جوانان، ترویج آزادی ها به سبک و سیاق غرب و ترویج تساهل و تسامح باشد که باعث ناهماهنگی در فرهنگ سازی در این مسیر و عدم تبین فرهنگ حجاب در جامعه اسلامی خواهد شد.
 
ب) کاستی سیما در معرفی الگوهای مناسب؛ اسوه در لغت به معنی پیشوا، رهبر و مثال و نمونه است.[22] قرآن کریم درباره زنان نمونه می فرماید: و خداوند برای مردم باایمان، همسر فرعون را مثل می زند، آنگاه که گفت: پروردگارا! مرا نزد خود در بهشت جای ده و از فرعون و کردارش نجاتم بخش و از مردم ستم پیشه رهایم ساز و (سرمشق دیگر) مریم دختر عمران (است) آن که دامنش را پاک نگاه داشت و ما از روح خویش در او دمیدیم و نشانه های پروردگار و کتاب هایش را تصدیق کرد و از پارسایان بود .[23]
یکی از اصول تربیتی انسان معرفی الگوی مناسب است. وقتی نهادهای فرهنگی جامعه در معرفی الگو از خود سستی نشان دهند، دشمن اختیار عمل را به دست می گیرد و الگوهای مد نظر خود را به جوانان و نوجوانان به راحتی معرفی می کند. در این هنگام الگوهای مناسب به دلیل جلوه گری الگوهای کاذب اعتبار و جایگاه واقعی خود را در نظر مردم از دست می دهند.
دین اسلام از جهت داشتن الگوهای مناسب، بسیار غنی است، اما به دلیل ارائه نشدن و یا ارائه نامناسب این الگوها نه تنها حجاب اسلامی با وجود فلسفه غنی اش در جامعه گسترده تر نشد؛ بلکه این رفتارها و الگوهای نامناسب، جامعه را به سوی رفتار نادرست کشاند.
رسانه ها در این زمینه علاوه بر عدم ارائه مناسب الگوها، برای جذب مخاطب، افراد یا افکار نامناسبی را به عنوان الگو مطرح نمودند، به عنوان مثال هنرپیشه ها و یا قهرمانان ورزشی که در مورد حجاب و عفاف عملکرد ضعیفی داشته اند به عنوان یک گروه مرجع در رسانه ها مورد توجه قرار گرفتند. در حالی که کسانی باید در جامعه الگو شوند که به حجاب، ارزش ها و اصول اسلام و انقلاب ایمان داشته باشند. الگو باید نسبت به دیگران فردی برگزیده و دارای امتیاز باشد تا بتواند وظیفه هدایت و تربیت را بر عهده بگیرد؛ چنین مقامی در خور کسانی است که خودشان به عالی ترین درجه های کمال انسانی رسیده و دارای کامل ترین ملکه های نفسانی باشند.[24]
 
ج) عادی سازی روابط دختر و پسر در اجتماع؛ نکته منفی دیگر رسانه در مورد حجاب و عفاف، نادیده انگاشتن حریم و مرزهای روابط دختر و پسر در روابط اجتماعی است. گاهی در جواب اعتراض به نادیده انگاشتن این مرزها، گفته می شود که این امر، جزئی از واقعیت های اجتماعی امروز ایران است. اما این یک پاسخ سطحی و غیرکارشناسانه است. این خود رسانه است که این روابط را عادی و جزء واقعیت های جامعه قرار داده است. برنامه های تلویزیون با پایتخت محور بودن خود، این پدیده را به دورترین نقاط کشور و روستاهایی که حفظ حریم در روابط زن و مرد از اهمیت خاصی برخوردار است، می کشاند. در این هنگام روند تغییر هنجارها به سوی ناهنجاری ها در تمام کشور سرعت می گیرد. همانطور که پدیده ارتباط دختر و پسر قبل از ازدواج و دوستی های خیابانی به سرعت در حال گسترش است.
این مسأله با پدیده دیگری به نام بی ارزش جلوه دادن غیرت مردانه همراه شده تا اختلاط زن و مرد در جامعه هیچ مانع و محدودیتی از طرف خانواده ها و مردان غیور جامعه نداشته باشد. غیرت، ویژگی مردان مسلمان و یکی ازعوامل ماندگاری حجاب در جامعه است. امروز در سریال ها دیده می شود که پدران و مادران از رابطه فرزند خود پیش از ازدواج، با فردی بیگانه مطلع هستند؛ اما واکنش خاصی به آن نشان نمی دهند و این معاشرت غیر شرعی و بدون محدوده را جزئی از مقدمات ازدواج تلقی می کنند و این طور القا می شود که این روابط به طور حتم به ازدواج منجر خواهد شد، در حالی که واقعیت های اجتماعی، چیز دیگری را نشان می دهد. گاهی هم غیرت مردان، به عنوان یک پدیده منفی و نشان عقب ماندگی افراد است، گاهی هم غیرت، در قالب مسخره کردن افراد غیرتمند و یا انتساب این ویژگی به شخصیت های منفی فیلم ها تصویر می شود. وجود و اشاعه این دیدگاه ها در جامعه، عامل مهمی در گسترش بی حجابی است.
 
د) ارائه مفاهیم و جلوه های نامناسب از حجاب؛ با کمی دقت در سریال ها، می توانیم ببینیم که داشتن حجاب یا استفاده از چادر، تنها مخصوص گروه و طبقه خاصی است و یا اینکه چادر تنها یک وسیله تشریفاتی است که گروهی تنها از سر عادت آن را به سر می کنند و اعتقادی به آن ندارند؛ مثل اینکه بازیگران چادر را فقط از سر آویزان می کنند و آن را مانند شنل در پشت سر رها می کنند و گاهی هم که از سرشان می افتد، نسبت به آن بی اعتنا هستند.
متأسفانه گاهی هم دیده می شود که حجاب مخصوص زندانبانان و مأموران اجرای حدود و یا لباس رسمی افراد زندانی است که این تصویر، تأثیر نامطلوبی بر حجاب در جامعه خواهد گذاشت. یا اینکه حجاب و چادر نوعی نماد برای طبقه فقیر و بی سواد جامعه قلمداد می شود که در مقابل آن زنان ثروتمند و باسواد به مراتب از پوشش کمتری استفاده می کنند، به طوری که کسی با دیدن یک زن محجبه، هرگز تصور نمی کند که او ممکن است یک زن ثروتمند و یا دانشمند باشد.
همچنین دیده می شود که در سریال ها تنها افراد مسن و مادربزرگ ها از حجاب کاملی برخوردار هستند، این تصور باعث می شود که زنان جامعه، حجاب را نشان افزایش سن و مانعی برای جوان ماندن خود تلقی نمایند. دیگران نیز دختران و زنان جوانی را که به حجاب خود پایبند هستند، به تمسخر مادربزرگ خطاب کنند. یا اینکه استفاده از چادر و حجاب کامل تنها در مراسم ختم جلوه می کند و یادآور غم و اندوه و افسردگی زنان محجبه است که در مقابل آن در مراسم شادی و به طور کلی زنانی که از روحیه ای شاد برخوردار هستند، به طور معمول دارای پوشش و حجاب کمتری هستند.
تبلیغات بازرگانی نیز به نوبه خود در رواج بی حجابی و رشد حس خودنمایی و تبرج در زنان دخیل هستند. از دیر زمان تاریخ، در جوامع بی‏بند و بار غربی از زنان برای ‏رسیدن به تمام مقاصد سوء خود استفاده‏ می‏کردند. حتی برای تبلیغ پست‏ترین کالای ‏مصرفی خود، مانند شوینده دستشویی ها و این ‏شگرد به رسانه های جوامع اسلامی هم سرایت کرده، به طور معمول زنانی که در تبلیغات بازرگانی سیما از آن ها استفاده می شود، زنانی زیبا و جذاب هستند و بینندگان را به مصرف کالایی خاص دعوت می کنند و هنری جز شستن و آشپزی ندارند. یا از دختربچه های زیبا و با صورت های نقاشی شده استفاده می شود، غافل از اینکه این کودکان و یا کودکان مخاطب آن ها روزی به بزرگسالان جامعه تبدیل خواهند شد و منش و روش کودکی شان در زندگی آن ها ماندگار خواهد شد.
این تصاویر نقش مهمی در ارائه و رشد بدحجابی در جامعه دارد. به یقین در برابر این برنامه ها، اگر تلاشی هم در جهت نهادینه کردن حجاب در برنامه های دیگری مثل سخنرانی و میزگرد، که از جذابیت کمتری در مقابل سریال ها و مجموعه های تلوزیونی برخوردارند صورت بگیرد، امری بیهوده و بی اثر خواهد بود.
 
راهکارها و پیشنهادات
با قبول این مسأله که نقش صدا و سیما و به خصوص برنامه ها و سریال های تلوزیونی در تغییر نگرش مردم نسبت به حجاب بسیار مهم و موثر است. توصیه می گردد رسانه ها در ابتدا نباید به تبلیغات فرهنگی دشمنان بیشتر دامن بزنند. وقتی علاوه بر رسانه های غربی، در صدا و سیمای کشورما نیز این طور القا می شود که حجاب، یعنی تحمل سختی و مشقتی که خود انسان با اختیار انتخاب کرد است. حجاب، یعنی لباس زندانی و زندانبان به تن کردن، در حالی که آزادی حق هر فرد و آرمان ویژه اوست. حجاب، یعنی گوشه نشینی و کنار کشیدن از اجتماع و کارهای اجتماعی و سیاسی و علمی، در حالی که نسل جوان ما همواره و به حق به دنبال پیشرفت های سیاسی و اجتماعی و تحصیلی است، به چه معناست؟
هنگامی که فیلم های جمهوری اسلامی ایران برای مردم، زنان خوشبخت در خانواده های مرفه و ثروتمند و به اصطلاح متمدن و با فرهنگ را با حجابی غیر از پوشش اسلامی و زنان بدبخت و کلفت را با چادر نمایش می دهد، چگونه می توان انتظار داشت مردمی که دنبال رفاه و آسایش هستند و حتی گاه اصول دینشان را خوب درک نکرده اند و از فلسفه حجاب نیز چیزی نمی دانند، از چنین الگویی پیروی نکنند.
گام دوم اینکه در فعالیت های رسانه ها، تلاشی صورت گیرد که درک درستی از مبانی و ارزش های دینی در عامه مردم ایجاد شود. صدا و سیما می توانند، الگوهای مناسب حجاب را برای گروه های سنی مختلف ارائه دهند و از تبلیغ مدل های لباس که بیشتر توسط هنرمندان و بازیگران مشخص می شود، پرهیز نمایند و الگوهای دینی حجاب را برجسته نمایند.
نکته دیگر آنکه در سریال ها و مجموعه های تلوزیونی، منزلت چادر به عنوان حجاب برتر رعایت شود و از آن به عنوان پوشش افراد حقیر و افراد دارای مشاغل پایین استفاده نکنند. پوشش و نحوه رفتار زنان باید به هنگام روبه رو شدن با مردان نامحرم تغییر کند. به طور مثال حجاب خود را بیشتر کنند یا آن را مرتب نمایند.
 
دیگر راه های پیشنهادی در مجموعه های تلوزیونی عبارتند از:
ـ تأکید بر نقش حجاب به ویژه چادر و تعریف و تمجید از زنان محجبه.
ـ پرهیز از مدگرایی و تنوع طلبی افراطی در پوشش زنان توسط بازیگران.
ـ عدم اختصاص حجاب و پوشش چادر به مکان هایی مانند قبرستان و مجالس ختم که از نظر روانشناسی زمینه ذهنی بدی را برای مخاطبان ایجاد می کند.
ـ تلاش برای تقویت حریم های مردانه و زنانه در مجالس و مهمانی ها.
ـ تحقیر ابتذال در پوشش و تقلید و پیروی از غرب در این زمینه.
ـ تقویت احساس مسئولیت مردم و غیرت ورزی صحیح مردان در قبال حجاب و پوشش خانواده های خویش.
ـ معرفی الگوهای مناسب و جدید در امر عفاف و حجاب.
ـ احیای اصل امر به معروف و نهی از منکر در این زمینه در مجموعه های تلویزیونی
ـ مهم جلوه دادن و آموزش امر حجاب در قالب برنامه های جذاب به کودکان.
 
پی نوشت ها :
[1] حداد عادل، غلام علی، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص 33و34.
[2] انوری، حسن، فرهنگ سخن، ج ، ص 2468.
[3] نهج البلاغه، نامه 53 ، فراز 121.
[4] مطهری، مرتضی، مسأله حجاب، ص 78.
[5] نور (24): 31و احزاب (33): 59.
[6] احزاب ﴿33﴾: 32.
[7] همان،33 .
[8] مفردات الفاظ القرآن، ماده عفّ.
[9] لغت نامه دهخدا، ذیل واژة عفاف.
[10] المیزان فی تفسیر القرآن. ج1، ص 137.
[11] سیف اللهی، سیف الله، مبانی جامعه شناسی، ص 224.
[12] روزنامه اطلاعات، 16/4/66.
[13] انقلاب الجزایر، ص 14.
[14] روح قوانین، ص 226.
[15] جمعی از نویسندگان، اسلام، جهانی شدن و پست مدرنیته، ص 22.
[16] مجموعه مقالات همایش حجاب؛ مسئولیت ها و اختیارات دولت اسلامی، ج2، ص 167.
[17] رفیع پور، فرامرز، وسایل ارتباط جمعی و تغییر ارزش های اجتماعی، ص 29.
[18] رفیع پور، فرامرز، توسعه و تضاد، ص 166 و 167.
[19] ستوده، هدایت الله، آسیب شناسی اجتماعی، ص 137.
[20] طهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج19، ص 511.
[21] غررالحکم، ص 257، ح 5444.
[22] ابن منظور، لسان العرب، ج14.
[23] تحریم ﴿66﴾: 11و12.
[24] مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج 1 و 2، ص 242 و 243 .

 

سه شنبه 4/9/1393 - 22:45
حجاب و عفاف

ده گام اساسی برای با حجاب کردن دخترت

حجاب را به دخترت بیاموز!
انسان‌های پاک و مؤمن، حجاب دخترانشان را دوست دارند و بر پوشش آن‌ها دقیق هستند و دوست دارند تا آن‌ها را با تقوا و صالحه به جامعه تحویل دهند، اما چگونه…؟
در اینجا، ده گام اساسی برای با حجاب کردن دخترت به تو پیشنهاد می‌شود که در هیچ یک از این روش‌ها، چیزی به نام توبیخ، تنبیه، داد و بیداد کردن و امثال این‌ها نمی‌یابید، بلکه گام‌های حکیمانه‌ای است که پدر و مادر و یا دیگر اعضای خانواده برای با حجاب کردن دخترانشان به کار می‌گیرند.
 
از كودكی شروع كن
از همان روز کودکی دخترت را به حجاب تشویق کن، و منتظر نباش تا به سن تکلیف برسد، سپس او را بدان امر کنی، چه بسا وقتی به سن تکلیف رسید، نتوانی او را قانع سازی، و هوای نفس بر وی غلبه کند؛ پس بهتر آن است که از کودکی به تدریج شروع کنیم.
 
ذكر خوبی‌های حجاب
خوبی‌های حجاب را برایش ذکر کن، از عجایب و محاسن بسیار آن صحبت کن و بگو که حجاب، وقار و سنگینی است؛ حجاب، مظهر تربیت صحیح و حسن نیت پاک است.
 
حجاب، امری واجب
او را با خبر ساز که همانا حجاب، امری واجب از جانب خداوند است و او را آگاه ساز که این عمل را فقط برای رضای خداوند انجام می‌دهی، نه برای مردم؛ و اینکه خداوند در همه حال او را می‌بیند؛ و خداوند از زن محجبه خشنود می‌شود، آیات حجاب را برایش تلاوت کن و او را تشویق کن تا آن را حفظ نماید و معانی آن را نیز فرا گیرد.
 
معرفی زنان محجبه
نمونه‌ای از زنان محجبه و صالحه را برای آن‌ها ذکر کن، بهتر است از امهات المۆمنین شروع شود، سپس از زنان صالحه دیگری که نمونه بارز عصر خویش بودند. سعی شود نمونه‌ای از زنان محجبه عصر حاضر نیز برای آن‌ها ذکر شود، به ویژه زنان غیر مسلمانی که به اسلام روی آورده‌اند و حجاب را اختیار نمودند.
 
تفاوت‌ها را بگو
تفاوت بین زنان محجبه و غیر محجبه را برای دخترت ذکر کن و هلاکت بی حجابان و خطر بی حجابی در اجتماع امروزی را برای وی بازگو کن.
 
پاداش زنان صالح
از اخلاق و رفتار زنان صالحه سخن بگو و ثواب التزام به عمل صالح و پاداش زنان صالح؛ و اینکه چگونه یک زن صالحه می‌تواند سبب هدایت دختران دیگر شود.
 
معاشرت با محجبه‌ها
مواظب باش تا دخترت همراه دختران محجبه باشد و با آن‌ها دوست باشد و ایشان را همراه دختران بی‌بند و بار، رها مساز، چه بسا که دوست و همنشین، بیشترین تأثیر را بر همنوع خود می‌گذارد.
 
مادر، الگوی فرزند
سعی شود كه مادر دختر، الگویی صالحه برای او باشد، تا با وی در مورد حجاب و کیفیت آن سخن بگوید و حکایات و داستان‌های حجاب را از وی بشنود.
 
کلاس‌های دینی
تلاش شود تا مادر، دخترش را در کلاس‌های دینی و علمی و جلسات قرآن در مساجد مشارکت دهد، چون در این کلاس‌ها بر حجاب خویش بیشتر اهتمام می‌ورزد و بدین وسیله، کم کم به آن خو گرفته و پرورش می‌یابد.
 
تشویق حجاب
در مقابل پوشش و حجاب دخترت، هدایا و جوایزی در نظر گرفته و بدین وسیله، او را بر این عملش تشویق کن، و به او بفهمان که خداوند در روز قیامت، جایزه بزرگی را به او عطا می‌کند و آن هم، بهشت بلند مرتبه و جاویدان است. 

سه شنبه 4/9/1393 - 22:44
حجاب و عفاف

نقدی بر مقاله حجاب شرعی در عصر پیغمبر (3)

سوم: تفسیری
1-عدم توجه به فرهنگ قرآن در واژه شناسی آیات:
نویسنده در تحقیق خود برای کلمات قرآن معانی خاصی را مطرح می کند که البته برخی را از تفاسیر بدست آورده و برخی را خود ایشان از احتمالات گوناگون استنتاج کرده است. مثلا ایشان در بررسی آیات 117-121 سوره طه و آیه20 سوره اعراف کلمات «سوءاة» و «فروج» را به معنای «عورتین» می گیرد(ص362) و نیز کلمه «زینت» را در توضیح آیه31سوره نور به «اندام زن» معنا می کند. (ص559)
 
نقد و بررسی 
الف- در مطالعات تفسیری، برای دریافت معنای کلمه ای در قرآن و نیز تقویت کردن یکی از معانی مختلف بیان شده، باید به آیات مشابه ای که آن واژه در آنها آمده، توجه کنیم. به عنوان مثال گاهی کلمه «زینت» را در کتاب های لغت «العین»، «معجم مقاییس»، «لسان العرب» بررسی می کنیم، اما گاهی این کلمه را در «مفردات قرآن» مورد توجه قرار می دهیم. «مفردات» این کلمه را با توجه به استعمالش در آیات دیگر بررسی می کند و احتمالات اضافه دیگر که ذهن را به خود مشغول می کند، حذف می کند. مثلاً در مورد کلمه زینت، قرآن در جایی می فرماید: «قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق» و یا می فرماید: «خذوا زینتکم عند کل مسجد». زینت طبق این آیه چیزی باید باشد که قابل اخذ یا واگذاری باشد. و در جای دیگر می فرماید: « لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها» حال باید معنای زینت را در بستر قرآن ملاحظه کنیم. به عبارت دیگر، این احتمال که به معنای «اندام» باشد یک احتمال لغوی است اما در استعمال قرآنی به چه معناست؟ اگر به معنای «اندام» باشد، معنای آیه «خذوا زینتکم عند کل مسجد» چه می شود؟ در این آیه کلمه «اخذ» آمده و «اخذ» در جایی بکار می رود که بتوان متعلق آن را وانهاد. این گرفتن و وانهادن در رابطه با بدن چطور می تواند باشد؟! آیا مراد در «خذوا زینتکم» صرف اندام است؟ آیا بدین معناست که «اندامتان» را بگذارید و به مسجد بروید؟ مسلما معنی آیه چنین نیست و زینت به معنی اندام نیست.
همینطور در مورد کلمه «سوءاة» که از معنای لغوی استفاده شده است و به معنی «عورت» گرفته شده است. در حالی که در سوره مائده وقتی که بحث از جسد می شود در مورد قتل هابیل می فرماید «کیف یواری سوءة اخیه» آیا آنجا منظور عورت است یا منظور کل جسد است؟
 لذا در پژوهش های قرآنی ، معیار این است که واژگان را در استعمال قرآن تتبع کنیم و به یک احتمال در بین احتمالات دیگر نزدیک شویم. این نکته ای بسیار مهم است و یکی از اشکالاتی که بر این تحقیق سایه انداخته نگاه به لغت و معنای کلمه، جدای از فرهنگ خود قرآن می باشد. چراکه ممکن است «مراد وضع» با «مراد استعمال» متفاوت باشد.
 یکی از نکات دیگر این است که مفسرین در فهم مفاهیم اتفاق نظر دارند اما در مرادها و مصداقها با هم اختلاف دارند. کار محقق صرفاً فهم مفهوم نیست بلکه فهم مراد استعمالی است و مصداق دقیق آن.
 
ب- نکته مهم دیگر، جایگاه روایات تفسیری در معنا کردن و فهم مراد قرآن می باشد. به جهت اجمال قرآن کریم، دستگاه تبیینی از طرف خداوند متعال قرار داده شده است. تبین قرآن بر عهده پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) می باشد. لذا علاوه بر فرهنگ خود قرآن، روایات نیز در فهم آن اثر دارند. اینکه روایت را در فهم آیات دخیل می دانیم، به این دلیل است که این روایات، وحی تبیینی است. آیات زیادی وجود دارد که پس از نزول آیه، پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) آن را شرح و توضیح می دهند و اگر از فردی مطلبی ذکر می شود به این دلیل است که آنها مطالب بیان شده توسط پیامبر را بیان می کنند وگرنه حرف خود آنها که حجیت ندارد.کار پیامبر علاوه بر قرائت، تعلیم کتاب هم بود: «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه» در این تحقیق حلقه واسط(وحی تبیینی) به درستی مورد توجه قرار نگرفته است.
 در بررسی روایات تفسیری بدست می آید که «سوءاة» به معنای «عورت» به کار نرفته و مفسرین هم، همگی به معنای عورت بکار نبرده اند. «سوءاة» به معنی «زشتیها» است و ترکیب اندام وقتی عریان می شود زشت است. نیز مصداق های زینت در این روایات مشخص شده اند.
 
2-تفسیر نادرست از آیه 31 سوره نور
«قل للمؤمنات یغضضن من أبصارهنّ و یحفظن فروجهنّ و لایبدین زینتهنّ الا ماظهرمنها»
نویسنده در بررسی های خود به این نتیجه می رسد: «هنگام شرح "لایبدین زینتهنّ إلا ماظهرمنها" به این تفسیر راجح رسیدیم که زنان مؤمن می بایست به جز "وجه، مو، گردن، و نیمه ی پایینِ دست و پا"، دیگر بخش های اندام شامل "تنه، ران و بازو" را از غیر بپوشانند.»(ص580) طبق بیان ایشان ساق پا و ساعد دست ها نیازی به پوشاندن ندارند! نویسنده در ذیل عنوان "مصادیق ماظهرمنها (یا برهنگی های مجاز)" بیان می دارد: « آنان تدبیر و برنامهایی برای پوشاندن "صورت، گردن، موی سر، دستها از آرنج به پایین و پاها از زانو به پایین" نداشتند و به عبارت دیگر برهنگی این مواضع کاملاً رایج و فاقد هرگونه قبح و اشکالی بود. در این باره که گویا مخالف چندانی نیز ندارد می بایست به مطالب مشروح بخش اول مراجعه کرد. بنابراین قرآن با انشاء جمله "الا ماظهرمنها"، تداوم رسم جاری زنان یعنی نمایان بودن مواضع یادشده را بلااشکال دانست.»(ص600)
 
نقد و بررسی 
الف- همانطور که گذشت اولین اشکال ایشان، عدم دقت در معانی قرآنی کلمات می باشد و لذا «زینت» را به معنای اندام گرفته و با توجه به شان نزول های مطرح، وجوب پوشش مطرح در آیه را فقط تنه، ران و بازو می داند. اشکال کار اینجاست همانطور که گذشت، علاوه بر عدم توجه به فرهنگ معانی خود قرآن، به روایات مفسر نیز توجه نشده است.
 در مورد مصداق زینت در بعضی روایات «وجه» و «کفین» ذکر شده و در بعضی «کحل»(سرمه) و «خاتم»(انگشتر) و در روایتی دیگر فرموده: «الثیاب و الکحل و الخاتم و خضاب الکف و السوار(النگو)». در روایت دیگر آمده: «الکفان و الاصابع» در روایت دیگری بیان شده: «الزینة الظاهرة اَی الکحل و الخاتم. بنابر این طبق این احادیث، در تصریحات و در تحدیداتی که معصوم می فرماید، موردی یافت نمی شود که مثلا امام بفرماید که از مچ بالاتر اشکال ندارد و یا حتی مکروه است! به دیگر سخن امام هیچ کجا ساق پا و یا ساعد دست را از موارد استثنا نمی داند.
ب- نکته دیگر اینکه سوالات اصحاب، می تواند مشخص کننده ذهنیت آنها باشد. بنابراین اگر در ذهن سئوال کننده ها نیامده که از موی سر یا از ساق پا یا بازو بپرسند، نشان دهنده این است که اصلا این موارد برای آنها سئوال نبوده، این در حالی است که از مواردی چون دستبند، سرمه و انگشتر سوالاتی وجود دارد.
اینکه امام در تفسیر«ما ظهر منها» می فرماید «وجه و کفین» بدین معناست که ذهنیتی خاص وجود دارد. توضیح مطلب اینکه مجموعه ای از زیورآلات است که در بخش پنهان بدن است(به این معنا که جز زینت های ذاتی بدن نیست مانند النگو و گوشواره) و مجموعه ای از زینت ها وجود دارد که بخش ظاهر بدن است(مانند چشم که بطور طبیعی چشم زنان زیباتر از چشم مردان می باشد و به نحوی می تواند زینت محسوب شود). حال امام می فرماید ظاهر شدن «وجه و کفین» اشکال ندارد و مراد آیه ظاهر شدن این دو است چه خودش و چه چیزی که به عنوان زینت بر آن است. این مطلب نشان می دهد که پوشیده بودن ساق پا یا ساعد دست مفروغ عنه بوده و بعد از نزول آیه در مورد زینت های ظاهر دچار شک و شبهه شده اند که امام می فرماید این زینت های ظاهر بلا اشکال است. بنابراین توجه به نوع سوالات و روایات موجود می تواند ما را در برداشت صحیح از آیات یاری کند.
 
 3- تفسیر نادرست از آیه «ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن»( نور/ 31)
 نویسنده در نتیجه‌گیری خود 3 احتمال نهایی را در مورد معنای آیه بیان می‌کند و احتمال برتر را این می‌داند که حکم آیه مربوط به پوشش خاص سینه و گردن و گلو نمی‌باشد و دستور آیه را یک رهنمود کلی می‌داند. به عبارت وی دقت کنید: «عبارت"ولیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ" از چهار طریق مورد بررسی قرار گرفت و مشخّص شد که دستور آیه در این عبارت:
 1-یا مبین ستر "سینه" است زیرا خمار را به معنای سرانداز (با قابلیت استتار جلوی بدن) می دانند و جیب را حاکی از باز بودن ناحیه سینه دانسته اند
2-و یا گویای ستر "فرج و پایین تنه" می باشد زیرا جیب به معنای "فرج" بوده و خمار نیز ساتری است که آن را می پوشاند.
 3- و یا بهتر از همه این است که دستور آیه را یک رهنمود کلّی، و واژه های کلیدیِ خمار و جیب را نیز ناظر به معانی کلّیشان بدانیم. به این ترتیب جیوب، اشعار بر شکاف یا فاصله خاصی ندارد بلکه دالّ بر هر شکاف یا فاصله نمایانی بود که به خاطر جامه های نادوخته شان در وضعیتهای مختلف حادث می شد و در نتیجه تنه و ران را در معرض برهنگی قرار می داد و به ویژه موجب ظهور "فرج و پایین تنه" و "سینه "میگردید. همین طور خمار نیز اشعار بر جامه خاصی نداشته بلکه دالّ بر جامه و پوشاک به طور کلی است که بر روی اندام قرار می گرفت و می توانست ظهور جیب را مهار کند و به ویژه ناحیه "فرج" و "سینه" را بپوشاند. بنابراین جمله "ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن"، که در ادامه و در تبیین عبارت "لایبدین زینتهنّ الا ما ظهرمنها" آمده، خواهان بسته شدن پنجره هایی است که رو به فحشا باز شده» (ص579)
 
نقد و بررسی
دقت در تفاسیر مطرح و نیز تفاسیر استفاده شده در کتاب نشان می دهد که علیرغم سعی و تلاش نویسنده در اثبات نظر خود، حکم آیه در مورد پوشش سینه ها و گردن می باشد. به عنوان مثال طبری می گوید: « ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن یقول تعالی ولیلقین خمرهن و هی جمع خمار علی جیوبهن لیسترن بذالک شعورهن و اعناقهن و عنقهن» یعنی نشان می دهد چیزی بر سرشان بوده و آیه سفارش کرده که با آن سینه ها را هم بپوشانید.
ریشه مشکل اینجاست که بحث نویسنده بدون شناخت اصول و قواعد خاص قرآنی می باشد. در قرآن کریم برخی از واژه ها و مفاهیم تأسیسی هستند و برخی تأکیدی و به نوعی تذکری مثلا قرآن بیان می دارد: « و اوفوا الکیل و المیزان اذا کلتم» این نشان می دهد که مردم «کیل» داشته اند اما از آن درست استفاده نمی کردند لذا قرآن کریم به درستی در «کیل» تذکر می دهد اما در جایی دیگر می گوید: « و ان لم تجدوا ماءا فتیمموا صعیدا طیبا» در اینجا مردم نسبت به «صعید» هیچ ذهنیتی ندارند و کلمه ای تأسیسی است و نیازمند مشخص شدن معنا می باشد که یا توسط دیگر آیات قرآن و یا توسط نبی اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) یا اهل بیت نبوت(علیه السلام) معنای آن بیان شده است. در مورد «خمار» مفسران می گویند که روسری بوده است اما آن را به پشت می انداخته اند آنگاه آیه نازل شد که آن را جلو بیاندازید تا گردن و سینه را هم بپوشاند. لذا قرآن در مقام بیان استفاده صحیح و درست از آن می باشد.
 
منابع :
 . ر. ک: من لایحضره الفقیه، ج1، ص396 و وسائل الشیعة، ج8، ص343 و 344.
 . مصباح الفقیه؛ ج‌10، ص: 373
 . العروة الوثقی، ج1، ص549 و 550.
 . مفتاح الکرامه، ج6، ص22.
 . مستمسک العروة الوثقی، ج5، ص 241.
 . الکافی فی الفقه، ص 139.
 . المعتبر، ج2، ص101.
 . مجمع الفائده و البرهان، ج2، ص104.
 . مدارک الاحکام، ج3، ص189.
 . حمیری، قرب الاسناد، ص 82 و وسائل الشیعه، ج20، ص202.
 . المکاسب المحرمه، ج1، ص441.
 . جواهر الکلام، ج17، ص187.
 . الکافی فی الفقه، ص 139.
 . الخلاف، ج1، ص394و 397.
 . المعتبر، ج2، ص101.
 . جامع المقاصد، ج12، ص38.
 . محدث نوری، مسترک الوسائل، ج14 ، ص275 .
 . شیخ کلینی، کافی، ج11، ص197.
 . جامع البیان، ج18، ص159.

 

سه شنبه 4/9/1393 - 22:44
حجاب و عفاف

نقدی بر مقاله حجاب شرعی در عصر پیغمبر (2)

دوم: فقهی
 
1- خلط بحث ستر صلاتی با ستر غیر صلاتی و غفلت از زوایای آن
نویسنده اعتقاد دارد که ستر و پوشش در نماز اشدّ از میزان ستر و پوشش در غیر نماز می باشد و لذا اگر به مکشوف بودن قسمت هایی از بدن در نماز اجازه داده شده است، پس بطریق اولی می توان در غیر از نماز هم حکم به عدم لزوم پوشش آن قسمت نمود. عمده اشکال این است که بحث خاص سترصلاتی بدون ناظر محترم(منظور از «ناظر محترم»، مرد نامحرم بالغ و عاقل می باشد) را به ستر غیر صلاتی و ستر در سطح جامعه تسری داده‌ شده است و در عمل خلط مباحث صورت گرفته است. به عبارات کتاب دقت کنید:
مقدمه:
وحدت سترصلاتی و غیرصلاتی در نزد فقها: «فقها ،بجز در یکی دو قرن اخیر، به طور مستقلّ به حجاب زنان نپرداخته اند بلکه آن را در کتاب الصلاۀ (و گاه در حج و نکاح و طهارة) مورد توجه قرار می دهند. ایشان معتقدند آن مقداری را که فرد مکلّف می بایست در برابر نامحرم بپوشاند، همچنین باید درحین نماز ولو نامحرمی نباشد بپوشاند. در واقع حد ستر از نامحرم (که از آن به عورة تعبیر می شود) را به طور کلّی تعریف می کنند و سپس می گویند باید آن را در حین نماز مطلقاً ،با ناظر و بی ناظر، پوشانید. بنابراین اگر در بخشی از مباحث آتی برای توضیح حجاب زنان، به مطالبی استناد گردید که در لباس المصلی آمده است اولاً به دلیل یکسان بودنِ هر دو در نزد فقها بوده ثانیاً به دلیل فقدان بحث مستقل در این باره است.
 در وحدت ستر صلاتی و غیرصلاتی همین بس که بسیاری از شواهد مورد استناد فقها در پوشش نمازگزار، خاص نماز نبوده بلکه مطلق است یعنی از "آیات، استدلالات و بعضاً روایات" غیر صلاتی برای صلاة استفاده می شود. از آن گذشته احکام ستر در حین صلاة، مطلق است یعنی هیچ فقیهی و هیچ متنی از متون شرعی، بین نمازگزاری که در خانه و خلوت نماز میخواند با نمازگزاری که در مسجد و بیرون، یعنی در مرئی نماز می خواند فرق نگذاشته است؛ هر دو یک مبنا و یک مأخذ دارد، و دو مسئله مجزّا عنوان نمیشود بلکه تحت یک عنوان میآیند. پس احکام ستر در حین صلاة برای هر دو حالت ،چه با وجود ناظر و چه بدون آن، نافذ است. تنها استثنا در این مورد، سخنی از ابن جنید اسکافی است که در جای خود به آن می پردازم.
اغلب فقها قدر واجبِ پوشش در نماز و غیر نماز را یکسان میدانند به همین خاطر وقتی به میزانِ ستر در نماز میپردازند، قابل تسرّی به غیر نماز میباشد.» (صفحه685)
نویسنده در ادامه با ذکر شواهدی نتیجه می گیرد:« بنابراین جواز کشف هر موضعی در حین نماز، برای غیر نماز نیز نافذ است.زیرا اولاً احکام پوشش نمازگزار، مطلق از وجود یا عدم وجود ناظر است. ثانیاً در نزد فقها بین میزان ستر در نماز و غیر نماز فرقی نیست؛ و تازه اگر فرقی باشد حاکی از بیش تر بودن میزان پوشش در وقت نماز نسبت به غیر نماز است.
با این همه، اندکی از فقها قائل به این وحدت نبوده، و حتّی ستر در غیر نماز را بیش از نماز می دانند» (ص689)
 
نقد و بررسی: 
الف- این مطلب صحیح است که بسیاری از احکام پوشش در بحث صلاه آمده است اما استفاده محقق محترم در اینکه این بحث مطلق بوده و اعم از ستر صلاتی و غیر صلاتی است قابل اثبات نمی باشد.توضیح بیشتر اینکه از این قسم مباحث در فقه زیاد است. مثلا بحث انفال ذیل باب خمس می‌آید و بطور کلی تا حدود600 سال بحث خمس، یک مبحث مستقل محسوب نمی شد و ذیل باب جهاد مورد بررسی قرار می گرفت. نیز بحث مهم ولایت فقیه ذیل باب بیع مطرح شده است. دلیل این روش نیز این است که وقتی ابواب فقهی باز می‌شوند حسب مناسبت، مبحثی دیگر مطرح می شود تا اینکه بحث فرعی مورد نظر به اندازه کافی توسعه پیدا می کرد و باب مستقلی می شد. اما متن مذکور می خواهد از اینکه بحث ستر همیشه ذیل باب صلاه‌ آمده است بدین نحو استفاده کند که اگر ترخیصی در ستر صلاتی در موارد استثناء، مانند تنها بودن زن یا هنگام حضور محارم، وجود دارد، پس در جامعه نیز می توان به این ترخیص‌ها حکم داد؛ در حالی‌که چنین چیزی قابل استنباط نیست. زیرا:
اولاً: اشد بودن ستر صلاتی مورد خدشه و نظر می باشد و اتفاقا قضیه برعکس می باشد.
ثانیاً: طریق «اولویت» بکار بردن در اینجا همان «قیاس ظن آور» می باشد که فقها و اصولیون سخت آن را غلط می دانند. هرچند که عده ای از اهل سنت قیاس را صحیح می دانند لکن باید گفت قیاس شدیدا مورد نهی ائمه اطهار(علیه السلام) می باشد و دلیلی بر حجیت آن وجود ندارد. استفاده از طریق اولویت نیز در جایی است که مناط حکم واضح باشد و در موضوع دوم این مناط و ملاک به نحو شدیدتری موجود باشد. حال اینکه مناط مطرح شده برای احکام ترخیصی نماز(که البته طبق فتوای برخی می باشد) یقینی و واضح نیستند. نیز وجود یا عدم این ملاک ها در غیر صلاه نیز محل تردید می باشد. هرچند که نویسنده مقاصد و ملاک هایی را بیان کرده است لکن این موارد همگی صرفا احتمالی و غیر یقینی هستند. لذا هیچ طریق اولویتی نمی توان در اینجا بکار برد و در عمل نویسنده دست به دامان قیاس شده است.
کوتاه سخن، این که از یکی شدن حکم در هر دو وضعیت (نماز و غیر نماز) و داشتن حد اشتراک اثبات نمی شود که در جامعه بیش از آن لازم نیست ودر صورت بیشتر بودن مقدار وجوب پوشش در غیر نماز هیچ تناقضی لازم نمی آید. بدین معنا که اشکالی ندارد که ستر صلاتی در جایی که ناظر محترم وجود ندارد، کمتر از ستر معمولی باشد و البته اساساً محل نزاع همین جاست.
 ب- فقها بابی به نام پوشش در نماز و بابی دیگر به نام پوشش در غیر نماز دارند. فقها در باب نماز آنجا که ناظر محترمی(نامحرم عاقل و بالغ) وجود دارد، حکم به پوشیده بودن بدن می دهند. اما در جایی که فرد نامحرمی نباشد و مثلا فقط شوهر زن حضور داشته باشد، بحثی وجود دارد که آیا لازم است که سر و موی زن پوشیده باشد یا لزومی ندارد؟ نیزآیا گردن او باید پوشیده باشد؟ در مورد «امه»(کنیز) فتوا به عدم وجوب داریم؛ حتی بعضی‌ به وجوب کشف حجاب از موی سر حکم کرده‌اند اما درباره زن حره(آزاد)، نظرات مختلف می‌باشد. به عنوان مثال «آقا رضا همدانی» در کتاب «مصباح الفقیه» حجاب داشتن این حالت را حمل بر استحباب می‌کند و وجوب آن را لازم نمی داند و البته اکثر فقها نیز در اینجا حکم به وجوب پوشش داده اند. بنابراین آنچه محل اختلاف است، صرفاً وجوب یا عدم وجوب حجاب موی سر در نماز و هنگام عدم حضور ناظر (نامحرم) می باشد و گرنه بحث« وجوب ستر در غیر صلاة» هنگامی که ناظر محترم حضور دارد، از مسلّمات فقه شیعه می باشد.
 عبارت «عروه» را نگاه کنید: «اعلم أن الستر قسمان: ستر یلزم فی نفسه و ستر مخصوص بحاله الصلوه....یجب ستر المراه تمام بدنها» یعنی پوشش دو قسم است: پوششی که به طور کلی واجب است و پوششی که مخصوص حال نماز است ... بر زن واجب است تمام بدنش را بپوشاند. جمله آخر بیانگر وجوب پوشش در غیر نماز می باشد. در کتاب «مفتاح الکرامه» نیز بعد از اینکه می‌گوید باید عورت پوشیده شود، سوال می‌پرسد که عورت چیست؟ ابتدا در مرد، عورت را معنا می‌کند و بعد از آن سراغ زن می‌آید: «بدن المراه البالغه الحره عوره بلا خلاف» یعنی بدون هیچ نظر مخالفی، تمام بدن زن آزاد عورت است. نتیجه آنکه بدن زن باید پوشیده باشد. مرحوم حکیم نیز در کتاب «مستمسک» راجع به ستر غیرصلاتی در تایید کلام صاحب عروه بعد از نقل کلام کتاب عروه می‌گوید:« اجماعا بل ضرورتا من الدین و یشیر الیه قوله تعالی ولیضربن... و قوله تعالی القواعد من النساء و صحیح الفضیل و صحیح البزنطی و نحوهما.... و غیر ذلک من موارد المتفرقه التی یبصر المتتبع علی مقدار وافر منها جدا» که بیان می دارد بحث ستر غیرصلاتی مورد اجماع فقها می باشد بلکه بالاتر؛ یعنی اینکه وجوب پوشش زن در مقابل ناظر محترم از ضروریات دین می باشد. ابوالصلاح حلبی نیز می گوید: «والمراه کلها عوره». یعنی تمام بدن زن عورت است و پوشش عورت نیز واجب است. شیخ طوسی این بحث را مطرح کرده است. محقق حلی(متوفای 674ق) درکتاب «معتبر» می گوید: «ان الحره المسلمه فجسدها عوره خلا الوجه باجماع علماء اهل الاسلام و لقول النبی جسدالمراه عوره و کذا الکفان عند علمائنا». یعنی بدن زن آزاد و مسلمان غیر از صورت عورت است به دلیل اجماع علمای اسلام و به دلیل سخن پیامبر که فرمود: بدن زن عورت است و البته نزد علمای امامیه کف دستان نیز استثنا می‌باشد. محقق اردبیلی در «مجمع الفائده و البرهان» می گوید: «و اما عوره المراه فلا خلاف فی کون کلها عوره یجب سترها فی الصلاه عدا الوجه والکفین و القدمین و فی غیرها». یعنی و اما درباره عورت زن، پس اختلاف نظری نیست که تمام بدن زن عورت است که بای در نماز غیر از وجه، کف‌ دستان و و قدمها پوشانده شود و همینطور در غیر نماز. صاحب «مدارک» در بحث ستر صلاه در ستر زن، کلام شیخ طوسی در «الاقتصاد» را نقل می کند و می گوید: «اما احتجاج الشیخ فی الاقتصاد علی وجوب الستر بان بدن المراه کله عوره فان اراد ... عوره وجوب ستره عن الناظر المحترم مسلم و ان اراد وجوب ستره فی الصلاه فهو مطالب لدلیله». بدین معنا که وجوب پوشش زن در غیر نماز و با حضور ناظر محترم مشخص و واضح می باشد.
لذا حکم وجوب را پایه استدلال قرار داده‌اند. یعنی «بدن المراه کله عوره‌» (عورت بودن تمام زن را) امر مسلمی است و در وجوب ستر صلاتی به آن استدلال کرده‌اند.آنچه در کتاب آورده شده است اساساً ستر صلاتی است و حال آنکه هیچ یک از فقها در لزوم ستر غیرصلاتی زن آزاد در حضور ناظر محترم تردید ندارند و این مطلب از متون فقها بدست می آید.
 ج- همانطور که بیان شد، نویسند با تمسک به برخی فتاوا سعی در اثبات یکی بودن حکم پوشش در نماز و غیر نماز را دارد:« اغلب فقها قدر واجبِ پوشش در نماز و غیر نماز را یکسان میدانند به همین خاطر وقتی به میزانِ ستر در نماز می پردازند، قابل تسرّی به غیر نماز می باشد. اینک کلام شماری از ایشان را میآورم که صراحتاً یا اشارتاً تساویِ ستر در نماز و غیر نماز راگوشزد کرده اند و یا این تساوی از مضمون بحثشان به خوبی قابل استنباط است»(ص686) و سپس مواردی را به عنوان شاهد مثال می آورد. مسئله 105 تذکره الفقها: «ستر العوره عن العیون بما لا یصف البشره واجب فی الصلاه و غیرها». در مسئله 106 میگوید:« ستر العوره شرط فی الصلاه» . مسئله 107 محدوده عورت مرد و مسئله 108 محدوده عورت زن را معین کرده است: «عوره المراه جمیع بدنها الا الوجه باجماع علماءنا .. » نیز شهید ثانی در روض الجنان میگوید:« عوره الرجل التی یجب سترها فی الصلاه و عن الناظر المحترم»(ص686-689).
 در بررسی نظر نویسنده بدست می آید که مبدا و ریشه اشتباه ایشان در عدم توجه به قید موجود در صدر عبارت می باشد. در این عبارات قید «عن العیون» و «عن الناظر» موضوعیت خاصی دارند. یعنی ستر صلاتی که در حالت «غیرعیون» و در حالت «عدم حضور ناظر» باشد، مورد بحث فقها بوده است. نویسنده می خواهد بدون لحاظ قید«عن العیون»، حکم را به جامعه تسری دهد لکن این تسری خروج از ظاهر متن و بدون دلیل اطمینان آور می باشد. به دیگر سخن حکم در جایی که ناظر محترمی وجود دارد، حکم پوشش در نماز و در غیر نماز یکی است. اما در صورت عدم وجود ناظر هیچ محذوری وجود ندارد که شارع مقدس در بحث صلاه، مقداری از ستر را کم کند و یا اینکه ستر غیر صلاتی را اضافه کند! و احکام خاصی را برای آن مطرح کند و در واقع فقها ستر غیر صلاتی و اینکه زن در برابر نامحرم باید پوشیده باشد را مبنا قرار داده‌اند و آن را به صلاه تسری داده‌اند. لذا برخی گفته‌اند که ما برای نماز دلیل می خواهیم. یعنی چه دلیلی وجود دارد که همان ستری که در غیر صلاه جاری است در نماز هم لازم باشد.
 آنچه در این نوشته دنبال می شود و در ادامه ملاک و مبنا قرار می گیرد، یک نظریه خاص می باشد که البته در راستای اثبات دیدگاه جواز مکشوف بودن موی سر می باشد! بنابر این جدای از اشکالات وارده براین نظریه، نویسنده نباید فقط یک نظر را بدون دلیل ترجیح دهنده ای، ملاک قضاوت خود قرار دهد.حق مطلب آن است که دیدگاه مخالف نیز مورد بررسی جامع قرار گیرد و به کلام تمام فقها مراجعه شود.
 
2- اشکال در ادعای انحصار فتوای مشهور به قول ابن عباس
نویسنده ادعا دارد که تنها مستند فقها در افتاء به استثنا شدن کف دست و صورت از وجوب پوشش کل بدن، روایت و توضیح وارد شده از طرف ابن عباس می باشد:( ص673 پس از نقل قول هایی از فقها)«....اقوال فوق نشان می دهد نه آیه ای مواضع جایزالکشف را محدود به وجه و کفّین کرده و نه حدیثی بر آن دلالت دارد! بلکه «تنها منقولِ فقها» به استنباطی برمی گردد که ابن عباس از عبارت «الا ما ظهر منها» دارد؛»
 نیز در صفحه 684(بعد از بررسی روایت ابن عباس و روایت منسوب به عایشه)نتیجه می‌گیرد: «رأی مشهور در مورد حجاب زنان عبارت از ستر همه ی اندام مگر وجه و کفّین است. چنان که گفته شد کهن ترین مبنای این رأی، دو روایت زیر از پیامبر است:
الف - زن عورة است اگر پایش را از خانه بیرون گذارد شیطان به استقبالش می آید.
ب- وقتی زن بالغ می شود شایسته نیست به غیر از وجه و کفّین، از او دیده شود
پس رأی مشهور را می توان مانع پی بردن به میزان حجاب شرعی در عصر پیامبر، و ناسازگار با واقعیات تاریخی دانست. گفتنی است رأی مشهور که تحت تأثیر روایت عایشه و تفسیر ابن عباس و عبد الله بن عمر و... شکل گرفت، مربوط به فقهای اهل سنّت است و نه فقهای شیعی (و حنفی) هرچند در یکی دو قرن اخیر رأی رایج فقهای شیعی نیز شد!»
 
نقد و بررسی 
در این قسمت از نوشته چند اتهام به فقها زده شده است که مایه بسی تعجب و تاسف است:
الف) نویسنده دقت نداشته است که روایت ابن عباس، تنها مستند فقها نمی باشد بلکه روایات و ادله دیگری نیز مستند فقها بوده است. اولین دلیل فقها «اجماع» بر لزوم حجاب و پوشش می‌باشد. روایت حضرت زهرا(سلام الله علیها)، روایت امام صادق(علیه السلام) و امام کاظم(علیه السلام) نیز از مستندات فقها می باشد که در این میان روایت ابن‌عباس هم مطرح می‌باشد. نیز روایت کتاب «قرب الاسناد» از مستندات فقها بشمار می رود: «روی عبدالله بن جعفر فی قرب الاسناد عن مسعدة بن زیاد فی الصحیح قال: سمعت جعفر و قد سئل عما تظهر المرأة من زینتها؟ قال : الوجه و الکفین. امام صادق(علیه السلام)در پاسخ به این سوال که زنان، به چه میزان اجازه ظاهر کردن زینت ها و بدن خود را دارند، فرمود: وجه و کفین.
 بنابراین روایات دیگری وجود دارد و اینطور نبوده است که فقط یک حدیث از ابن عباس تکیه گاه فتاوای فقها باشد.
 ب) اینکه نویسنده به عنوان شاهد ادعای خود عبارتی از محقق حلی آورده است در حالی که اساساً توجه نداشته است که این عبارت ها به معنای تمسک تام به ابن عباس نیست. توضیح اینکه فقهای ما در استدلال های خود گاهی از قیاس، استحسان، سد ضرایع، مصالح مرسله و تمسک به مشهور و...که در فقه شیعه پذیرفته شده نیستند، استفاده می کنند.کسی که به نحوه استدلال فقها آشنا نباشد به خطا می رود و گمان می کند شیعه در فقه خود، همه اینها را قبول دارد، در حالی که عموما دلیل فقها چیز دیگری است و استفاده از این موارد برای تایید نظر اصلی و خاموش کردن خصم می باشد.
 ج) اینکه گفته شده است، فقها از دو قرن اخیر قایل به این قول شده اند، کلامی بی پایه می باشد چراکه خود نویسنده در صفحه 681 از محقق سبزواری (قرن11)به عنوان قایل به این قول نام می برد. نیز شهید ثانی، محقق کرکی در همین کتاب به عنوان قایلین همین فتوا مورد بحث هستند و البته با دقت در عبارات فقها اجماعی بودن این حکم واضح می باشد.
 د) اثر اشکال روشی تحقیق در اینجا رخ می نماید. چراکه فتاوای فقها حکم شرعی و واقعی را می رساند و اساساً برای دریافت و بازشناسی تاریخی، استناد به حکم فقها روشی نادرست می باشد.تحقیق مذکور دچار این مشکل شده است و عملا با نظریه مشخصی وارد تحلیل و بررسی فتاوا شده است و لذا کلام نویسنده منجر به تقویت یک قول خاص و رد و اشکال گیری به قول مشهور شده است.
 
 3- فهم نادرست در استفاده از انحصار مستند به روایت ابن عباس
 تحقیق در جمع بندی و تحلیل از وجه انحصار روایت ابن عباس بیان می کند(ص682 ): «ثالثاً - اجماعی در این امر وجود ندارد. گفتنی است این که فقهای ما معمولاً قائل به اجماع در کشف وجه و کشف کفّین اند به این معنا نیست که آنان قائل به انحصار! مواضع جایزالکشف به صرف وجه و کفّین هستند بلکه به این معنا است که قائل به اجماعی بودنِ دخول وجه و کفّین در مواضع جایزالکشف اند. در واقع اجماعی بر انحصار و تحدید نیست بلکه اجماع بر تأیید و پذیرش و ورود است؛ به عبارت دیگر با اینکه فقهای ما استثناء وجه و کفّین را پذیرفته اند ولی بر صرف این مواضع توقّف نکرده اند؛ به همین خاطر اکثرشان بلافاصله پس از استثناء کفّین، قائل به استثناء قدمین نیز شده اند که شرح آن در فصل دوم (گام اول) خواهد آمد.»
 
نقد و بررسی
نویسنده با توجه به ذهنیت خود در عدم لزوم حجاب حداکثری، در صدد بیان وجه انحصار موجود در روایت ابن عباس می باشد. به دیگر سخن، می خواهد از انحصار روایت به نفع نظریه خود استفاده کند و حال آنکه آشنایی با کلام فقها نشان می دهد روایت جنبه «استثنا شده» را بیان می کند نه «اصل حجاب» یا آنچه داخل در حجاب می باشد.
توضیح سخن اینکه علما دو حکم دارند: 1. لزوم پوشش همه بدن 2. استثنای وجه و کفین. حکم اول همانطور که بیان شد با توجه به روایت« اما المراه الحره فجسدها عوره» یک قانون کلی محسوب می شود و اساس و زیر بنای پوشش را شکل می دهد و سپس برای استثنای آن به دنبال دلیل بوده اند نه اینکه انحصار در روایت به معنای تأیید و پذیرش و ورود باشد. به عبارت علامه که شاهد سخن وی است، دقت کنید؛ ایشان بعد از اینکه بدن زن را عورت می داند و حکم به لزوم پوشش می دهد، وجه و کفین را استثنا می کند و آن ها را از تحت عورت بودن بیرون می آورد. به بیان فنی و اصولی، عبارت ابن عباس برای استثاست نه برای مستثنی منه! یعنی برای بیان مقدار استثنا شده از حکم کلی وجوب پوشش؛ نه برای بیان مقدار مجاز کشف!
در اینجا نیز ظاهرا نویسنده محترم با دیدگاه و نظر خاصی وارد تحلیل روایت و برداشت فقها می شوند. حال آنکه برای فهم هر کلامی باید بدون پیش داوری وارد شد. انحصار و استثنا شدن در روایت ابن عباس کاملا واضح می باشد و هر استثنایی نیاز به یک حکم کلی قبلی دارد و گرنه استثنا شدن بی معنا خواهد بود. وجوب پوشش بدن حکم کلی موجود در اینجاست که وجه و کفین به دلیل اجماع و با تأیید روایت ابن عباس از این حکم کلی خارج می شوند.
 
4- اشکال تبعیضِ ادعا شده در بیان ابن عباس
این تحقیق پس از آنکه منشا رأی فقها (در وجوب ستر کل بدن به استثنای کفین و وجه) را به روایت ابن عباس منحصر می کند، اشکال دیگری را مطرح می کند. نویسنده بیان می دارد که فقها در تمسک به روایت ابن عباس دچار تبعیض شده اند بطوری که صدر روایت را گرفته و ذیل آن را که نتایج سخیفی در بر دارد، رها کرده اند:(ص683) «همان طور که توضیح دادم سر و کلّه ی وجه و کفّین، در اثر تفسیر ابن عباس به متون ما وارد شد و چه بسا این نیز منبعث از روایت مجعول عایشه باشد. در واقع انحصارِ! مذکور، مستظهر به نقل های غیرقابل استناد و مجعول است. از سوی دیگر، پذیرش استنباط ابن عباس به نتایج سخیفی می انجامد زیرا وی عبارت وجه و کفّین را در ضمن تفسیر مشروحی از آیه 31 سوره نور آورده که به موجب دیگر قسمت های همین تفسیر، زنان مؤمن می بایست مو! گردن! مچ پا! و بازویشان را از پدر، پسر و برادرشان بپوشانند! و فقط مجاز به کشف این مواضع در برابر شوهرند: »عن ابن عباس فی قوله و لایبدین زینتهن الا ماظهر منها والزینة الظاهرة الوجه و کحل العینین و خضاب الکف والخاتم فهذا تظهره فی بیتها لمن دخل علیها ثم قال و لایبدین زینتهنّ الا لبعولتهن او آبائهن الآیة و الزینة التی تبدیها لهؤلاء قرطاها و قلادتها و سوارها فاما خلخالها و معضدها و نحرها و شعرها فانها لاتبدیه الا لزوجها»
 
نقد و بررسی 
الف-نکته اول اینکه همانطور که گذشت روایت ابن عباس تنها مستند فقها در این فتوا نمی باشد. روایات دیگری نیز دال بر این وجوب وجود دارد. نیز اجماع علما خود دلیلی مستقل می باشد. اضافه بر اینکه در بیان فقها روایت ابن عباس موید و تأیید کننده می باشد نه دلیل مستقل، تام و کامل!
ب-متاسفانه در این قسمت از تحقیق خطابه و احساس بر برهان و استدلال غلبه کرده است. نویسنده محترم بدون ارزیابی شیوه استناد و استدلال به آراء در نزد فقهای امامیه، آنها را به تبعیض در استناد محکوم کرده است. حال آنکه به بیان فنی باید این سؤالات مهم را مطرح می کرد که آیا استفاده از روایات و عبارات رسیده تبعیض‌بردار می باشد؟ آیا لزوماً به کل آن سخن باید استناد کنیم؟ اگر به بخش اول استناد کردیم، آیا باید به بخش دوم هم استناد کنیم؟
حقیقت امر این است که بیان ابن‌عباس رأی اوست. او فقیه بوده است و برداشت خودش را از این آیه گفته است. او معصوم نبوده و کلام وی روایت محسوب نمی‌شود. لذا اگر فقط بیان ابن‌عباس بود، فقها قطعاً فتوا نمی‌دادند. اما چون محل بحث وجه و کفین بوده برای تأیید آن به صدر جمله ابن‌عباس تمسک شده است. البته حتی لازم نبود به صدر برداشت ابن‌عباس هم تمسک شود و فقط از باب تأیید بوده است چراکه ابن‌عباس کمابیش پیامبر را درک کرده است و فهم فردی محسوب می شود که جزء صحابه و اهل لغت بوده است.
 
5- اشکال در ادعای نویسنده در مورد شهید اول و وجوب پوشش موی سر
 نویسنده در صفحه 696 ادعا دارد که شهید اول برای اولین بار در قرن 8 هجری بحث پوشش موی سر را وارد فقه کرده است: «حقیقت این است که از ابتدای تأسیس فقه جعفری و ظهور فقهای بزرگ، تا قرن هشتم هجری، کسی از فقها هیچ عبارتی در باره "موی سر" و "لزوم پوشش آن" مطرح نکرده است !و در واقع )به جز عبارتی از قاضی ابن براج که مبهم نیز می نماید (اولین فقیهی که رسماً بحث پوشش مو را وارد موضوعات فقهی کرد و نیز نسبت به استتار آن نگاه مثبتی داشت، "شهید اول" بود. شهید اول در قرن هشتم هجری می زیست و متوفی سال 786 است، یعنی اولین فقیه شیعی که به مقوله ستر موی سر پرداخته، حدود 5/7 قرن پس از رسول الله(صل الله علیه و آله و سلم) و حدود شش قرن پس از امام جعفر صادق(علیه السلام) زندگی می کرده است!»
 
نقد و بررسی 
الف- اگر فقها لزوم پوشاندن مو را به صراحت ذکر نکرده اند به جهت وضوح آن بوده است نه عدم لزوم آن! به عبارتی آیا این که فقها چنین مباحثی را نیاورده و استفاده نکرده‌اند دلیلی بر این است که عریان بودن سر جائز است؟ این مطلب باید اثبات شود!که ظاهراً از نظر نویسنده ذکر نشدن این مطلب در کلام فقها، دلیل جواز عریان بودن موی سر تا قبل از شهید اول می باشد! حال آنکه گاهی اوقات فقها به دلیل واضح و مسلم بودن، مطلبی را مطرح نمی‌کنند. مثلا امام خمینی در بحث غیبت از مکاسب محرمه می گوید «ان الاصحاب ترکوا ذکره لظهوره» اصحاب احکام غیبت را ذکر نکرده اند به علت وضوح آن و یا صاحب جواهر مطرح نشدن بسیاری از احکام اعتکاف را ناشی از وضوح و روشن بودن آنها می داند( لکان الاصحاب ترکوا ان تعرضه لوضوحه). نیز فقهای پیشین بحث غش یا رشوه ر ا بسیار مختصر بیان کرده‌اند که دلیل آن مسلم بودن آن بوده است نه جواز استماع اخذ رشوه و انجام غش! بنابراین اینکه فقها تا قرن هشتم به مسئله حجاب اشاره نکرده‌اند، دلیل بر جواز آن نمی باشد؛ بلکه به خاطر روشن بودن وجوب ستر و پوشش مو مطرح نشده است.
ب- کسی که این تحقیق را مطالعه می کند، این حق را دارد که بداند اگر اکثریت قریب به اتفاق کتب فقهی فقط وجه و کفین را استثنا کرده‌اند(همانطور که نویسنده پیش از این بحث تصریح به آن دارد) چطور می شود که بحث موی سر و لزوم پوشش آن از زمان شهید اول مطرح شده باشد؟؟ برای نمونه نام چند فقیه که قبل از شهید اول زندگی می کرده و فقط کف دست ها و روی پا و صورت را از موارد وجوب پوشش استثنا کرده اند می آوریم: محقق حلی(از فقهای قرن7 در کتاب المعتبر ج2ص101)، علامه حلی(اواخرقرن7واوایل قرن8 در کتاب ارشاد الاذهان ج1 ص247 و در کتاب تذکره الفقها ج2 مساله 108)، ابن ادریس حلی (قرن 6 در کتاب سرائر ج1 ص 206)، شیخ طوسی (قرن اواخر 4 و اوایل قرن5 در کتاب المبسوط ص87). فقهای ذکر شده صرفا وجه و کفین و قدمین را استثنا کرده اند و بقیه بدن از جمله موی سر را از موارد جواز نمی دانند!
ج- هرچند فقها مبحث مستقلی برای این منظور نیاورده اند اما استدلال‌ها و عبارت فقها در ذیل عنوان پوشش در نماز به گونه‌ای است که ستر و پوشش غیر صلاتی(خارج از نماز) را هم شامل می شود. ابوالصلاح حلبی می گوید: «والمراه کلها عوره». نیز شیخ طوسی این بحث را مطرح کرده است. محقق حلی(متوفای 674 ق) در کتاب «المعتبر» می گوید: «ان الحره المسلمه فجسدها عوره خلا الوجه باجماع علماء اهل الاسلام و لقول النبی جسدالمراه عوره و کذا الکفان عند علمائنا» و بعد برای استثناء دلیل می‌آورد و می گوید به خاطر عادت بر اخذ و عطاء این قسمت(صوت و دست ها) استثنا شده اند. با دقت در عبارات در می‌یابیم که ایشان در واقع حجاب زن را مطرح می کنند و می گویند که در نماز هم، مثل غیر نماز است. به عبارت دیگر این مطلب از ابتکارات شهید اول نمی باشد بلکه در کلام فقهای قبل نیز یافت می شود.
 البته بعدها فقیهی مانند مرحوم «مغنیه» بصورت مستقل بحث «المراه و الاجنبی» را مطرح کرده و تکلیف زن هنگام بیرون رفتن را جداگانه بحث کرده است و البته حجاب سر در حضور ناظر محترم را قطعی و مفروغ عنه دانسته است.
 د- لزوم پوشش مو از ضروریات دین اسلام بوده که شیعه و سنی بر آن اتفاق دارند. نیز هیچ فقیهی پیدا نمی کنید که بگوید زن می تواند در جلوی نامحرم سربرهنه باشد و همانطور که گذشت مسئله وجوب پوشش کل بدن آنقدر برای فقها روشن بوده است که آن را پایه استدلال قرار داده‌اند یعنی «المراه کله عوره»‌ امر مسلمی است و فقها برای موارد استثنا آن دلیل می آوردند. در این میان برخی «وجه» و «کفین» را جایز دانسته و حتی برخی مکشوف بودن وجه را هم جایز ندانسته‌اند! و معتقدند که «جلابیب» بر این دلالت دارد که صورت زن نیز باید پوشیده شود و موی سر را مفروغ عنه گرفته‌اند. مثلا محقق کرکی در جامع المقاصد در بحث نظر می‌گوید: «نگاه به زن اجنبی جز وجه و کفین اجماعا حرام است و زن هم باید خود را از مرد بالغ بپوشاند و حجاب بگیرد و در این مورد میان اهل اسلام اختلافی وجود ندارد. اگر نظر به وجه و کفین از روی ریبه بوده و موجب فتنه شود باید مراقبت نماید» و البته برخی «قدمین» را هم از موارد جایز الکشف شمرده اند. این در ادبیات فقها و در احادیث به روشنی دیده می‌شود والبته آنچه مشترک و قدر متیقن بحث می باشد این است که بحث حجاب مسلم و مفروغ عنه بوده است. لذا فقها فقط موارد استثناء از لزوم پوشش را ذکر کرده اند و در هر صورت موی سر جزء موارد استثنا شده نمی باشد. آری، حرف نویسنده در این حد می تواند درست باشد که فقها حکم وجوب ستر موی سر را جداگانه بیان نکرده اند اما همانطور که بیان شد، علت آن وضوح مطلب می باشد نه عدم لزوم آن!!.
علاوه بر این که فقها از شیخ مفید گرفته تا بقیه ذکر کرده اند که یکی از راه های «طلاق اخرس» گذاشتن مقنعه بر سر همسر است که به معنای جدایی از هم و نامحرم شدن به هم می باشد و لزوم پوشاندن موی سر از شوهر سابق را می رساند و یا در رجوع اخرس از طلاق در ایام عده گفته شده که یکی از راه های رجوع برداشتن مقنعه از سر زوجه مطلقه می باشد که این نیز دلالت بر جواز کشف حجاب از مو فقط در مقابل شوهر را - که محرم می‌باشد - می رساند. (رجوع کنید: الشیخ الصدوق، المقنع، ص 353؛ الشیخ الطوسی، النهایة، ص 511 و 512؛ ابن حمزة الطوسی ، الوسیلة، ص 323 و 330؛ ابن إدریس الحلی، السرائر، ج 2، ص 678؛ المحقق الحلی، شرائع الاسلام، ج 3، ص 583 و 595؛ یحیى بن سعید الحلی، الجامع للشرایع، ص 466؛ العلامة الحلی، إرشاد الأذهان، ج 1، ص 247 و ...)
هـ- به همین صورت نیز حجاب از موارد اتفاق فقهای اهل سنت است که تنها در میزان تشدید و تغلیظ آن اختلاف وجود دارد. اگر اهل سنت حجاب سر را واجب می دانستند اما شیعه واجب نمی دانسته و از قرن8 به بعد وارد شیعه شده بود، این بحث مانند ابحاث عول و تعصیب و اذان و ... به یک نماد و شعار و از موارد ممیزه بین شیعه و اهل سنت تبدیل می‌شد و فقها آن را به عنوان امتیاز در کتب خود به تفصیل ذکر می کردند. حال آنکه نه در کتب قدما و نه در کتب متاخرین این مطلب یافت نمی شود و هیچ فقیهی وجوب یا عدم وجوب ستر موی سر و یا پوشش بقیه بدن را از موارد ممیزه و اختلافی شیعه و سنی نشمرده است.
حاصل سخن اینکه صرف بیان نشدن دلیل بر جواز یا عدم لزوم پوشش موی سر نیست. نیز اصل پوشش کل بدن مورد اتفاق بوده است و لذا فقط موارد استثنا شده مورد بحث قرار می گرفته است. همچنین در کنار بحث ستر صلاتی، بحث ستر غیر صلاتی مشخص شده است.
 
6-  فهم اشتباه از عبارات شهید اول
 مصنف در ادامه نظرخود مبنی بر ابداعی و ابتکاری بودن فتوای وجوب پوشش موی سر توسط شهید اول، برای تایید کلام خود از عدم قطع شهید اول در این فتوا سخن می گوید: «آیا شهید اول ،که او را اولین فقیه امامی مذهب در پرداختن به
 بحث مو میدانند، در لزوم ستر به "قطع" رسیده بود و یا صرفاً قائل به "ترجیحِ" سترش نسبت به عدم ستر شد؟ مطابق بررسی های که انجام دادم وی در سه کتاب از کتب خود بحث یادشده را مطرح ساخته و در هریک از آن ها حکم خود را به گونه ای غیر از دیگری بیان کرده است وی در کتاب الفیه از عبارت "الاولی" و در کتاب الدروس از واژه "الظاهر" و در کتاب الذکری از کلمه "الاقرب" استفاده کرده است:" الأقرب وجوب ستر الأذنین و الشعر من المرأة"، "الأولی ستر شعرها و اذنیها للروایة" "الظاهر أن الأذنین و الشعر فی الحرّة من العورة". از نظر فقهی هیچ یک از آن سه واژه دلالت بر حکم قاطع نمی کند زیرا این واژه ها از الفاظ ترجیحی هستنند و از آن گذشته وقتی هر سه کلمه را در کنار هم بگذاریم، چیزی بیش از "ترجیح" وجوب به دست نمی آید.»(ص706)
 
نقد و بررسی
نویسنده به علت عدم آشنایی با اصطلاحات فقهی و اصولی دچار چنین خطایی شده است. حال آنکه تمام کلمات فوق دلالت کامل بر وجوب و لزوم پوشش موی سر را دارند. اما دلیل این تفاوت عبارت این است که گاهی حکم برای فقیه روشن و واضح می باشد اما گاهی از لحاظ سندی، گاهی نیز به علت پاره ای از مشکلات در دلالت روایت و یا به علت های دیگری فقها، فتوای خود را با این عبارات بیان می کنند. به دیگر سخن حکم همان وجوب است و به کار بردن این عبارات صرفا اشاره به موارد یاد شده می باشد. لذا استفاده نویسنده در جهت طرد نظر رقیب و اثبات نظر خود نادرست می باشد و اینچنین نیست که از عبارات شهید اول صرفاً «ترجیح وجوب » به دست آید. لازم به ذکر است که این روش بیان احکام در کلمات فقها بسیار دیده می شود که حکم وجوب خود را با چنین عباراتی می آورند.
 
7-  تعمیم معنای«ذراع» و «رأس» بدون دلیل
 نویسنده در تقویت قول به عدم لزوم پوشش ساق پاها به تعمیم معنای «ذراع»(ساق پاها) روی آورده است:( ص695 بعد از بحث مواضع جایز الکشف و اینکه قدم(مچ پا به پایین) هم جز آن است):« گفتنی است با این که برخی از "صحابه، تابعین و قدمای اهل سنّت" در مورد نواحی جایزالکشف از عبارت وجه [صورت] وکفّین استفاده کرده اند اما چه بسا منظورشان از کفّین فقط کف نبوده بلکه کف و قدم[از مچ پا به پایین] هر دو باشد. این مطلب، هم از باب تغلیب و هم از طریق مقایسه قابل تأیید است و با واقعیات پیش گفته در باره عصر پیامبر سازگار می باشد؛ به ویژه که ظهور قدم از وجه و کف، پیش پا افتاده تر بود و از آن گذشته ایشان به پابرهنه راه رفتن عادت داشتند( شیوع مشیهن حفاة فی جمیع الأعصار)»
(ص755 در تعمیم حدیث ذراعان) ذراع + ساق() : «حدیث وجه و ذراعان، که در تفسیر «إلّا ما ظهر منها» از جانب امام جعفرصادق صادر گردید را در گام سوم آوردم ولی در آن جاکلمه ی مثنّای ذراعان را مطابق قول رایج، فقط بر روی دست ها پیاده کردم و تثنیه بودنش را مربوط به ذراع دست راست و ذراع دست چپ(و به عبارتی، ساعد چپ + ساعد راست)گرفتم. از طرف دیگر برای بیان دو کلمه ی متفاوتی که معمولاً در کنار هم به کار می روند و یا مشابهتی بین آن ها برقرار است کافی است از باب تغلیب، یکی از آن دو واژه را به صورت مثنّی بیاوریم تا اشاره به هر دوی آن ها داشته باشد مثل أبوان(أب و أم)، مشرقین(مشرق و مغرب)، صادقین(امام باقر و امام صادق)، قمران (قمر و شمس)، عمرین (ابوبکر و عمر)، تهذیبین (تهذیب و استبصار)، ظهرین (ظهر و عصر)، عصران (غداة و عشی/ نماز صبح و عصر) و به همین ترتیب می توان برای اشاره به ذراع (نیمه ی پائین دست) و ساق (نیمه ی پایین پا) از عبارت مثنای "الذراعان" استفاده کردکه معنای آن عبارت از ساعد و ساق ، یا نیمه ی پایینِ دست و پا است. بنابراین بطور معمول برای اشاره به مجموع ذراع راست و ذراع چپ، از کلمه مثنّای ذراعان استفاده می شود و همچنین برای اشاره به ذراع دست و ساق پا نیز می توان از باب تغلیب از همان مثنّای ذراعان استفاده کرد و در نتیجه ذراعان هم میتواند به معنای نیمه ی پایینِ دست راست و چپ باشد و هم قابلیت انطباق بر نیمه ی پایین دست و پا را دارد. حال باید دید که مراد امام کدام یک از این دو مورد است».
 تا اینکه در صفحه بعد همین نظر را صواب می داند. نیز در ص806، ایشان می خواهد با شواهدی ثابت کند که رأس به معنای بالا تنه است و نه فقط سر و گردن! و سپس از روایت هایی که اجازه مکشوف بودن موی سر را می دهند، جواز مکشوف بودن گردن و بالای سینه را استفاده می کند!!
 
نقد و بررسی 
الف- برای استظهار از روایات و عبارات موجود در کتاب و سنت، قبل از هر چیز باید به ظهور عرفی آنها مراجعه کنیم که البته ممکن است این ظهور عرفی با معنای لغوی نیز متفاوت باشد. علت کار در این است که پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) و ائمه اهل بیت(علیه السلام) و نیز قرآن با عرف مردم سخن می گفتند. البته حقیقت شرعیه و متشرعه نیز باید لحاظ شوند. نیز در برخی موارد خود سخن، معنای کلمه و یا اصطلاح را مشخص کرده است. باب الفاظ در علم اصول فقه به بررسی همین موارد می پردازد.
 اینکه واژه کفین(کف و روی دست ها) را از معنای ظاهری خود تغییر دهیم و به پاها نیز این واژه را اطلاق دهیم نیازمند قرینه صارفه می باشد وگرنه این تعمیم یک احتمال صرف و خالی از مرجح می باشد. نکته دیگر اینکه در زبان عربی در مورد پا از واژه های «ظهر القدم (پشت پا)» و «باطن القدم (کف پا)» استفاده می شود و کلمه «کف پا» اصطلاح فارسی زبانان می باشد لذا بعید می باشد که کلمه«کفین» تثنیه دو واژۀ «کفّ»(دست) و «باطن القدم»(کف پا) باشد.شاهد مطلب اینکه هیچ عالم نحوی نیز به این تثنیه اشاره نکرده است.
 
ب- نویسنده در مورد واژه «ذراعین» (ساعد دست راست و چپ) اصرار دارند، ساق پاها را هم جزء معنای آن حساب کنند و بیان می کندکه ذراعین نیز مانند واژه های حسنین، ابوان و... نه فقط دو ساعد دست، بلکه شامل ساق پاها نیز می شود، حال آنکه در تعمیم این واژه نیز این مشکل وجود دارد که کلمات تثنیه شده در زبان عربی مشخص هستند. این کلام نویسنده صرفاً یک احتمال است که در بیان روایات مورد استفاده قرار نگرفته است. لذا این حرف نمی تواند قرینه ای بر معنای عام این واژه داشته باشد و استفاده نویسنده در اثبات حکم ناقص می باشد.
 
ج- واژه رأس نیز دارای همین داستان می باشد. ظهور عرفی آن در معنای «سر» می باشد و معنا کردن آن به «بالا تنه»، خروج از ظاهر روایت است و قراین آورده شده معنای غیر ظاهر را نمی فهماند و به بیان فنی صارفه نیست.
 
ادامه دارد...

 

سه شنبه 4/9/1393 - 22:44
حجاب و عفاف

نقدی بر مقاله حجاب شرعی در عصر پیغمبر (1)

مدتی است در فضای مجازی تحقیقی با عنوان "حجاب شرعی در عصر پیامبر" منتشر شده است که نویسنده آن تلاش فراوانی انجام داده است تا اثبات نماید حدود حجاب مورد نظر شرع مقدس اسلام چیست و در این راستا منابع بسیاری را مورد مطالعه و بهره‌برداری قرار داده است که از زوایای مختلف قابلیت بررسی دارد. برهمین اساس برخی از اشکالات تحقیق "حجاب شرعی در عصر پیامبر" را از زاویه روش‌شناسی، فقهی، تفسیری و تاریخی مطالعه خواهیم کرد. این‌که گفتم برخی از اشکالات به این سبب است که اشکالاتی نظیر آن در سرتاسر تحقیق فراوان به چشم می‌خورد و بیان تمامی آن‌ها فرصت بیشتری می‌طلبد و خواننده اگاه و نکته‌سنج نیز پس از مطالعه این نقد، با مطالعه متن تحقیق می‌تواند به بسیاری از آن‌ها دست یابد.
 
نقدی بر مقاله حجاب شرعی در عصر پیغمبر 
نخست: روش‌شناسی
برای قضاوت منصفانه در مورد هر پژوهشی ابتدا باید شاخصه‌های آن را بشناسیم و شاخصه‌های مهم هر تحقیق عبارتند از:
 
الف- عنوان تحقیق: نخستین شاخصه عنوان تحقیق می‌باشد که پایه و اساس تحقیق شمرده می‌شود. این‌که عنوان تحقیق «حجاب شرعی در عصر پیامبر» یا «حجاب در عصر پیامبر» باشد بسیار تفاوت دارد و در روند علمی بحث تأثیرگذار است. نویسنده محترم در عنوان تحقیق و گاه لابلای تحقیق (صفحه 33) تعبیر «حجاب شرعی در عصر پیامبر» را بکار می‌برد و گاه از تعبیر «حجاب در عصر پیامبر» (صفحه 12) استفاده می‌کند که یک بحث صرف تاریخی است.
 
ب- اهداف دور و نزدیک: این اهداف می‌تواند در انتخاب روشی که محقق بایستی در پیش بگیرد اثرگذار باشد و از این رو اهداف باید دقیقا مشخص شود. به عنوان مثال، نویسنده بیان داشته است که هدف، کشف واقعیت می باشد. بله این یک هدف است. اما پس از کشف واقعیت هدف بعدی چیست و از این کشف چه بهره‌هایی می‌خواهیم ببریم؟ اهداف دیگر به طور ناخواسته می‌تواند در روند بحث اثر بگذارد. اگر هدف ما علمی محض بوده و هدف دیگری نداشته باشیم با وصول به این هدف، پرونده تحقیق بسته می‌شود. اما ظاهراً در این تحقیق هدف اصلی، مستلزمات کشف واقعیت و مسائلی که بر آن بار می‌شود و استخراج حکم فقهی از آن می‌باشد. نویسنده رأی فقها درباره حکم شرعی حجاب را استصحاب کرده و می گوید فقها گمان دارند که در عصر پیامبر، حجاب بدین گونه بوده است و لذا قصد نقد آن را دارد. این مسئله در ارزیابی ما به لحاظ اهداف اثر می‌گذارد. بحث اهداف واقعا تعیین کننده است. گاهی محقق در تحقیقات خود به جز بحث علمی یک نگاه اقناعی و ایجاد باور در افراد و به عبارت دیگر هدف تربیتی هم دارد و چینش فصول تحقیق را به گونه‌ای سامان می‌دهد که خروجی کار، این هدف باشد. ابداع احتمالات، حتی اگر در کنارش احتمال ضد هم وجود داشته باشد، گاهی در ایجاد قناعت و باور بسیار اثرگذار است. البته این هم یک روش علمی برای بارور کردن بعد اقناعی انسان است. یعنی می‌توان از تأکید، تکرار، تلقین، حتی تکرار دروغ برای اقناع استفاده کرد و این یک روش علمی اقناعی است نه روش علمی محض. یک روش هم ممکن است علمی محض باشد که از نظر محقق لازم نیست مخاطب قانع شود. بلکه ادله را همراه نقد آن و دلایل مخالفین و موافقین ارائه می‌کند و به مخاطب امکان قضاوت می‌دهد. یعنی بدون پیش داوری ادله را هدایت می‌کند و تلاش دارد وجدان و عقل مخاطب را آزاد بگذارد تا او انتخاب کند. روش دوم روشی است که استفاده از آن در پژوهش‌های علمی انتظار می‌رود.
 
 ج- روش بحث: اگر بحث تاریخی باشد و بخواهیم کشف تاریخی داشته باشیم مولفه هایی چون منابع تاریخی، ابزار، نوع ادله به کار رفته و ارزشیابی آن ادله مطرح می‌شود و اگر بحث فقهی باشد، روش و منابع آن متفاوت خواهد بود و اعلب گزاره‌های تاریخی به لحاظ نداشتن اسناد متقن، قابل استناد در آموزه‌های فقهی نخواهد بود (و این یکی از بارزترین اشتباهات صورت گرفته در این تحقیق است) و همینطور مطالعات تفسیر. یعنی از ابتدا باید تحقیق را بر منطقی درست پایه‌گذاری کنیم تا دچار پراکنده‌گویی و آمیختن مباحث تاریخی، فقهی، تفسیری و اخلاقی با هم نشویم. لذا اگر روش ما علمی و منطقی باشد، در مسائل ماهوی نوسان نخواهیم داشت.
 اما نویسنده در تحقیق خود به طور فنی و دقیق روششان را برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده در یک بخش معین تعریف و تنقیح نکرده‌اند و به همین خاطر مرتب دچار تأویل می‌شود و خواننده نیز در فهم متن دچار تأویل و تفسیرهای گوناگون می‌شود.
 
1- عدم توجه به لزوم «احراز تقریر» و کافی نبودن صرف« احتمال تقریر»
در این تحقیق ابتدا سعی شده است پوشش و رفتار مردم در عصر خاصی کشف شود و سپس این نوع پوشش به عنوان پوشش شرعی آنان قلمداد شود. اشکال بحث این است که به فرض صحت چنین کشفی(که البته این کشف صحیح نمی‌باشد و در اشکالات تاریخی گفته خواهد شد) امکان دارد که حجاب حداقلی در عصر پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) با حجاب شرعی کامل متفاوت باشد. برای تقریب به ذهن، در حال حاضر در ایران چند نوع حجاب وجود دارد و این یک واقعیت موجود است. اما چند درصد آن شرعی است؟ به دیگر سخن، بین آنچه «می‌باشد» تا آنچه که «باید باشد» فاصله وجود دارد. بنابراین محقق برای اثبات شرعیت آن پوشش حداقلی، بعد از کشف مقدار و نوع حجاب آن زمان باید به دنبال تقریر پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) از حجاب در آن عصر و وضعیت باشد. یعنی آنچه اهمیت دارد «احراز تقریر» است نه «احتمال تقریر»!. آنچه از این تحقیق بدست می‌آید اثبات احتمال تقریر پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) می باشد و نویسنده احراز و امضا تقریر پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم)را بررسی نکرده است.
 
2- توجه نداشتن به شرایط اضطرار جامعه
همچنین بر فرض که احراز کردیم پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) این مقدار کم پوشش را امضاء کرده‌اند اما با علم به این‌که در اسلام مفاهیمی چون احکام اولیه و ثانویه، شرایط عادی و غیرعادی، اهم و مهم، افسد و فاسد و شرایط اضطرار داریم، پس نمی‌توان هر تقریری را کاشف از حکم واقعی و حکم اولی شرعی دانست. بنا به اظهار نویسنده در زمان پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) آنقدر شرایط سخت و ناگوار بود که اگر فردی می‌خواست حجاب شرعی را بیش از آنچه جریان داشت، رعایت کند، اصلاً مقدورش نبود و طبیعتاً پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) هم این نیمه حجاب را اجازه می‌دادند و در مقابل آن سکوت اختیار کرده بودند. پس باید در مرحله بعد از تقریر (به فرض ثبوت)، به نوع تقریر پیامبر و جهت صدور این تقریر هم توجه می‌شد و تبیین می‌گردید که البته در این تحقیق مورد توجه قرار نگرفته است. حداقل اگر بخواهیم نتیجه گیری کنیم باید بگوییم سکوت پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) کاشف از چیست؟ یعنی دلالت این دلیل برای رسیدن به مدلول چقدر می‌باشد؟ به دیگر بیان، با این شرایط مخصوص، این دلیل، چقدر دلالت و توانایی اثبات شرعیت حجاب موجود را دارد؟
 گفتنی است؛ تقریر پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) یا امام معصوم وقتی قابل اعتنا است که قدرت دگرگونی برای مقرّر وجود داشته باشد. وقتی قدرت ایجاد تحول وجود ندارد و پیامبر یا امام مجبور به سکوت می‌باشد و نمی‌تواند ایده خود را مطرح کند، آیا سکوت او دال بر مطلوبیت می‌باشد؟ و آیا این تقریر، حجیت و قابلیت استناد دارد؟ مانند اینکه بگوییم در حضور امام صادق(علیه السلام) کاری انجام شد و امام با سکوت خود آن را تقریرکردند. تقریر ایشان در صورتی پذیرفته است که امام بیدار باشند و اگر خواب باشند این امر تقریر محسوب نمی‌شود. همچنین، در صورت بیداری، باید هوشیار باشند و مانعی از گفتن واقعیت توسط امام وجود نداشته باشد.
 همینطور، لازمه تغییر در زمینه‌ حجاب نیز قدرت مسلط و بستر مناسب است. باید فقر و نداری، گرما و فرهنگ جامعه عرب جاهلی را هم در نظر گرفت. تحقیق به اضطرار اشاره کرده است(صفحات20 تا21ذیل بحث حجاب پیش از اسلام) وقتی از اضطرار سخن به میان می‌آیید، چگونه می‌توان ادعای جامعه مطلوب کرد. حتی اگر پیامبر فرصت بیان این مسائل را داشته باشد جامعه کشش پذیرش آن را ندارد. پس آن جامعه با جامعه مطلوب اسلامی فاصله بسیار دارد و وجود پیامبر در آن جامعه دلیل بر اسلامی شدن آن نیست. مانند اینکه دست و پا و دهان فردی بسته و در جلوی او کاری را انجام دهیم و بعد بگوییم فلان کار را انجام دادیم و فلانی هم بود اما هیچ اعتراضی نکرد. پیامبر نیز قدرت اصلاح جامعه را بیش از این نداشتند. بر این اساس است که می‌گوییم نوع و مقدار تقریر پیامبر باید به دقت بررسی شود.
 
 3- توجه نداشتن به ابلاغ تدریجی احکام
 از مسلمات تاریخ اسلام ابلاغ تدریجی احکام اسلام است. نویسنده نیز خیلی خوب به این مسئله اشاره کرده است. ابلاغ احکام حجاب در مدینه می باشد لذا اگر نصوصی دال بر وضع حجاب در زمان حضور پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) در مکه یا قبل از آن ارائه کنیم، در اثبات یا رد حجاب شرعی مورد قبول نخواهد بود. چون تا آن زمان اساساً حجاب تشریع نشده بود و بنابراین سکوت پیامبر دلیل بر چیزی نمی تواند باشد. از طرفی نیز حجاب مردم مدینه مشمول تدریجی بودن احکام می باشد و لذا باید تاریخ ابلاغ احکام حجاب را در کنار مقدورات مردم مورد توجه قرار داد. به دیگر سخن، توجه به نزول تدریجی احکام به علاوه توجه به مقدورات مردم ما را در بهره برداری از هر سندی محدود می کند و آن سند نمی‌تواند برای ما کاشفیت از حکم واقعی داشته باشد و حجاب شرعی واقعی را برساند.به تعبیر دیگر هنوز حجاب ایده آل شکل نگرفته است.
 
 4- تحلیل نادرست دلایل با توجه به واقعیت خارج
نکته بعدی این است که آیا یک واقعیت خارجی فی نفسه و به تنهایی می‌تواند کم و کیف دلایل را کشف کند. مثلا دلیلی داریم که اکل (خوردن) میته (مردار) حرام است. خود این دلیل اطلاق یا عمومیت دارد. حال آیا می توان از واقعیت خارجی برای تعیین دلالت این دلیل و این روایت استفاده کنیم؟ و به وسیله واقعیت‌های موجود آن دلیل را مقیدکنیم یا تخصیص بزنیم؟ دقت گردد که می خواهیم با توجه به واقعیت موجود حد و اندازه دلیل و روایت را مشخص کنیم نه اینکه از دلیل برای اظهار نظر در واقعیت خارجی استفاده کنیم!! و به عبارت دیگر، به جای تنقیح و باز کردن و فهم موضوع دلیل، موضوع خارجی را تنقیح کنیم و ملاک اظهار نظر و اطلاق و تقید دلیل قرار دهیم.
که البته باید گفت این جابه جایی مشکل آفرین خواهد شد و خطر«تفسیر به رأی» در کمین خواهد بود!. مگر اینکه خود دلیل شرعی ما را به واقعیت خارجی ارجاع داده باشد. مثلا بگوید مقدورات خارجی یا عرف یا عقل، موضوع را تعیین کنند. مثلا وقتی می‌گوییم غنا حرام است، کدام غنا حرام است؟ غنای زمان صدور این دلیل یا هر گونه غنا در هر عرصه و زمان و هر چیزی که غنا بر آن صدق کند؟ اگر این مقدمات را کنار هم بچینیم و از این خاکریزها و عقبه ها عبور کنیم آن وقت می توانیم از این مجموعه نتیجه بگیریم و از یک واقعیت خارجی به حکم شرعی نقب بزنیم. وگرنه هرچند می‌توان واقعیت‌های خارجی را کشف کرد اما نمی‌توان بر اساس این واقعیت‌ها، حکم فقهی و شرعی را نادرست بپنداریم یا رأی به طرف خاصی بدهیم. به عبارت دیگر، ملاک درستی و صحت فقهی و دلایل شرعی نمی تواند واقعیت موجود باشد چراکه در بسیاری از جاها واقعیت با شرع فاصله دارد.
 اما متاسفانه این تحقیق در بسیاری از موارد، احتمالی خاص را مطرح می‌کند و روی آن مانور می‌دهد و گویا بنا دارد واقعیت خارجی را بر روایت یا آیه قرآن منطبق کند در حالی‌که به احتمال ضدش توجهی ندارد و با اینکه خود نویسنده به احتمالی بودن آن اعتراف دارد اما اینقدر روی این احتمال مانور می‌دهد که مخاطب آن را به عنوان تنها احتمال و بلکه بالاتر، به عنوان تنها احتمال درست و صحیح باور می‌کند و جالب اینکه خود کتاب نیز همین احتمال را، تنها احتمال صحیح می پندارد.
 نیز موارد متعددی در بخش سوم دیده می‌شود که با توجه به استنادات تاریخی به نادرستی برداشتی از روایت اشاره شده است، در حالی که همگان می‌دانند تاریخ مرسل است بدین معنا که صحت و درستی مطالب تاریخی مورد خدشه است و تاریخ مستند خیلی کم داریم. به دیگر بیان، تاریخ مثل فقه حجت نیست. پس اینکه بگوییم چون فلان قضیه تاریخی است پس حکمش این است، راه درستی نمی باشد.
نکته دیگری که وجود دارد اینکه نویسنده در صفحه643 می‌گوید: «در بخش اول حجاب پیش از اسلام را ترسیم کردم و به دنبال آن واکنش جامعه اسلامی را شرح دادم هرچند اطمینان ندارم این واکنش را درست به دست آورده باشم چرا که آن را از دل متون تاریخی و نیز از روایاتی استخراج کردم که اطمینانی به درستی و صحت صدور آن ندارم»، خوب! اگر در مورد گزاره‌های تاریخی و متون روایی، اطمینان به درستی‌ آنها ندارید، چطور می‌خواهید آیات و برخی روایات را بر همین اساس تفسیر و توضیح دهید؟
حاصل کلام اینکه در بحث تاریخ دو مشکل اساسی وجود دارد: الف) مشکل مرسل بودن تاریخ. ب) عدم دلالت واقعیت تاریخی بر حکم الهی.
 
5- حکم کلی دادن بدون توجه به مقتضیات خاص
 در این تحقیق از گزاره‌های اکتشافی تاریخی استفاده شده است. به عنوان مثال بحث شد که وضعیت خانه‌ها چگونه بوده است(ذیل بحث ویژگی خانه های مکه و فقدان دربِ محافظ - صفحه173) و امکان داشته که افراد در خانه‌ها سرک بکشند و پیامبر هم در این باره چیزی نفرموده‌اند. یا اینکه خانه‌های مکه درب نداشته است و... در انتها نیز این موارد مقدمه‌ای برای یک نتیجه‌گیری کلی قرار داده می‌شوند. آیا ما می‌توانیم از این گزاره تاریخی و بر فرض حکم شرعی، حکم شرعی تمام زمان‌ها و در غیر این شرایط را استخراج کنیم و تسری دهیم؟ با چه میزان و ترازویی حکم شرعی خاصی را به زمان بعد توسعه داده شده است؟
 دقت گردد که صرف نظر از اشکالات قبلی، مستندات تحقیق ـ به فرض درستی - حداکثر حکم شرعی آن زمان خاص را می‌رسانند اما هیچ وجهی برای کشاندن آن احکام به زمان حال وجود ندارد؟! حتی نویسنده بدون توجه به این مطلب به داوری درباره فتاوای فقها و میزان صحت آن‌ها پرداخته است!! (در نتیجه پایانی بخش سوم، از بیان نویسنده بدست می‌آید که نظر فقهی(درست)،همان نظری است که موافق حجاب(حداقلی) زمان پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) می باشد(ص778)). در حالی که هیچ ملاکی برای توسعه حکم شرعی فرضی آن جامعه خاص که دارای مقتضیات مخصوصی می باشد، به دیگر زمان‌ها وجود ندارد!
 
6- فهم نادرست از فلسفه اوامر و نواهی و تسری حکم اقلیت به اکثریت
اکثر مواردی که برای اثبات تفاوت حجاب در عصر پیامبر با حجاب امروزی به کار رفت از حداقلی‌های دلایل شرعی استفاده گردید. مثلا در روایت امر شده که فرج خود را بپوشانید، از این استفاده شد که آن زمان مردم فرج خود را بیرون می‌گذاشته‌اند. مثل این است که بگوییم طبق قانون انتشار فیلم‌های حریم خصوصی مردم جرم و دارای مجازات است. یکصد سال دیگر کسی بگوید عجب در جمهوری اسلامی همه مردم از حریم خصوصی یکدیگر فیلمبرداری می‌کرده‌اند. در حالی‌که در آن زمان یک معضلی در این رابطه بوده که عمومیت نداشت و پیامبر به عنوان سرپرست جامعه آن را با قانونگذاری رفع کرده است. علاوه بر این‌که جامعه جاهلی آن عصر که برای ما الگو نیست. پیامبر مردم را آماده و برای با حجاب شدن تربیت می‌کند. یا به عنوان مثال یکی از منابع استدلالی، نواهی و اوامر قرآن است. قرآن می‌فرماید دختران خود را زنده به گور نکنید؛ آیا این به معنی فراگیر بودن زنده به گور کردن در آن عصر بوده است؟
گاهی این نواهی به خاطر اهمیت موضوع است و نه کثرت موارد! به عنوان مثال آیا می‌توانیم بگوییم چون از واژه‌ای کمتر استفاده می‌شد پس این مفهوم رایج و عرف نبوده است؟ و در ادامه نتیجه گرفته شود شرعی هم نبوده است؟ مطمئناً این روش از بحث دچار چالش و اشتباه واضح می‌باشد. لذا نه استفاده زیاد از یک واژه و نه استفاده کم از آن دلیل بر عرف نبودن و یا شرعی نبودن آن نمی باشد.
 
7- مناسب نبودن عنوان تحقیق
 وقتی عنوان تحقیق حجاب شرعی در عصر پیامبر گذاشته می¬شود چنین برداشت می شود که از همه استدلال‌ها برای اثبات چگونگی و چیستی حجاب در عصر پیامبر بهره گرفته شده است. ولی قضیه برعکس است. اصلا تحقیق درصدد این نیست که حجاب شرعی در عصر پیامبر را اثبات کند. بلکه می‌خواهد از آن حجاب استفاده کند و جلو بیاید و نهایتا بگوید حجاب اسلامی این است. بنابر این اگر مراد نویسنده از این تحقیق بیان حکم شرعی حجاب در زمان حال می‌باشد، قید «در عصر پیامبر» اضافی می‌باشد و اگر مراد نویسنده صرفا بیان و توصیفی از حجاب جامعه نبوی و عکس العمل پیامبر می‌باشد، بحث فقهی در این تحقیق معنا ندارد. با توجه به مقدمه نویسنده محترم بهتر بود عنوان «حجاب جامعه در حال گذر از جاهلیت به الگوی اسلامی» برای تحقیق انتخاب می‌شد.
 
 8-عدم تفکیک بحث تاریخی از فقهی
 بنابر کلام محقق محترم در پیشگفتار کتاب هدف از تحقیق استخراج میزان حجاب شرعی در عصر پیامبر است یعنی باید مشخّص شود که مردم مؤمن آن عصر، پس از این‌که‌ اسلام ظهور کرد و آیات حجاب نازل شد و رهنمودهایی از جانب رسول خد(صل الله علیه و اله و سلم) صادر گردید، چه بخش‌هایی از اندام شان را باید می پوشانیدند(ص6) اما در این میان مؤلف از بحث‌های فقهی و فتاوای فقها نیز استفاده کرده‌اند. البته خود ایشان ادعا دارند که به دنبال همان هدف گفته شده از لابلای متون و فتاوای فقها می‌باشند. اما آنچه حائز اهمیت است خلط شدن مباحث در حوزه روش بحث می‌باشد. لذا باید بحث فقهی از بحث تاریخی تفکیک شود. بنابر بیان مؤلف، این تحقیق یک بحث تاریخی است پس نباید در آن فتوا داد و یا در صدد اصلاح فتوا برآمد و فقط باید از این قضیه و فتاوا گزارشی تاریخی ارائه شود که در بخش سوم به این مهم توجه نشده است و بحث منجر به ارائه یک رأی فقهی شده است که این روش صحیح نبوده و نیز خارج از بحث مد نظر کتاب می‌باشد. به بیان دیگر، مقتضای بحث رجوع به مستندات تاریخی می‌باشد و جدا نشدن مباحث فقهی از مباحث تاریخی آن را غیرروشمند کرده است؛ به عنوان مثال از واجب بودن ستر عورت در نماز نتیجه گرفته شده که حداقل حجاب واجب در غیر نماز نیز همین است و بعد از آن گفته شده که این مطلب نشان می دهد که ستر عورت در جامعه نبوده است! لذا خداوند در نماز این حداقل را خواسته است که سخن به غایت سست است. زیرا صرف درخواست ستر عورت در نماز، دلیل بر عدم یا وجود ستر عورت در اجتماع نمی‌تواند باشد!!
لذا اگر قرار است روش بحث تاریخی و شناخت تاریخ مورد نظر باشد، بررسی میزان صحت و درستی فتاوا و روایات مستند فتاوا چه کمکی به بحث می‌کند؟ آیا بحث از صحت و سقم سند روایات و یا بحث از دلالت روایات و فتاوا ما را به حقیقت عینی خارجی می‌رساند؟ چه بسا واقعیت خارجی چیزی غیر از اسلام کامل و تمام باشد و شرایط اضطرار بر جامعه حاکم باشد. چگونه می‌توان از این فتاوا و روایات به عینیت خارجی رسید؟ به دیگر سخن، بحث روشمند نیست.
 ریشه این مطلب نیز در ابهام و سردرگمی نویسنده در هدف معرفتی تحقیق می‌باشد. توضیح بیشتر اینکه، اولین گام مهم در هر پژوهش که موفقیت علمی تحقیق متوقف بر آن است، تعیین هدف می‌باشد، زیرا در پی آن، روش پژوهش که به منزله چارچوب علمی کار می‌باشد، معین می‌گردد و سپس محتوا در طی مراحلی شکل می‌گیرد که البته این هدف در پژوهش در دو ساحت معرفتی(علمی) و رفتاری نمود دارد. از معین بودن هدف علمی پژوهش می‌توان اینگونه تعبیر نمود که بر پژوهشگر لازم است پرسش معرفتی واضح و شفافی داشته باشد.
 
 9- عدم توجه به میزان کاربرد شان نزول
نویسنده محترم در صفحه490 ابتدا از تاثیر نداشتن شأن نزول بر عام بودن حکم آیه (احزاب/59) می‌گوید، اما در انتها از شأن نزول برای اختصاص آیه به مورد خاص استفاده می‌کند: «در اینجا تأکید یا تأییدی بر صحت شأن نزول سورآبادی و سایر شأن نزولهای پیش‌گفته ندارم ولی آن چه مهم است این که علاوه بر متن صریح قرآن، همچنین روایات و مفسرانِ روایی نیز "پدیده ایذاء" را موجب نزول آیه دانسته اند و حتّی شمول حکم آیه بر طبق روایات، مقیدتر و تنگتر از شمول آن بر طبق نص قرآن است زیرا در روایات علاوه بر آنکه حکم آیه مقید و معلّق به "ایذاء و آزار جنسی" دانسته شده، همچنین در کثیری از آن ها ظرف زمانی اش محدود به "شبها" و ظرف مکانی اش محدود به مسیر و محوطه "خرابه ها، گودالها و نخلستان ها" که در آن جا به قضای حاجت می پرداختند شده است در حالی که در متن قرآن از این دو ظرف حرفی به میان نیامده است هرچند شاید با استفاده از دلالات و قرائن ظریف بتوان ظرف زمانی و مکانی مصرّح در روایات را در دلِ آیه نیز سراغ گرفت زیرا ایذاء جنسی در آن جامعه کوچک در هنگام روز و در محدوده مسکونیِ شهر صورت نمی گرفت. بنابراین مطابق شأن نزولهای متعدد می توان حکم آیه (یعنی پوشش) را مقید و وابسته به: "وجود ایذاء جنسی" دانست که در "هنگام شب" و در "مکان های خالیِ دور از محلّه" روی می داد و ناشی از "یکسان بودن پوشش زنانِ آزاردیده با کنیزان و غیر عفیفان" بود؛ و نه مطلق و نافذ در: "شرایط عادی عاری از مزاحمت" که در "هنگام روز" و در داخل "محلّه" وجود داشت!!»
 نیز در ص512 همین خطا تکرار می شود و در بخش آخر کتاب یکی از عوامل تشدید و تغلیظ حجاب در عصر کنونی را عدم توجه درست به شأن نزول آیات می داند.(ص856)
 نکته اساسی‌ای که در این عبارت ها مورد غفلت واقع شده عدم توجه به جایگاه شأن نزول می باشد؛ سؤال مهم این است که چقدر می توان از شأن نزول آیات استفاده کرد؟ آیا می‌توانیم شأن نزول آیات را مخصص حکم کلی آیه قرار داد؟ اگر آیات ظهوری دارند آیا می توان آن را از ظهورش برگرداند؟ به عنوان مثال اگر بگوییم که زخم زبان یهودیان سبب تغییر قبله شد. آیا امروز که زخم زبان یهودیان وجود ندارد، می توانیم به سمت بیت المقدس برگردیم؟
 حقیقت امر این است که مفسرین و فقها شأن نزول را مخصص آیات نمی‌دانند. توضیح مطلب اینکه، هر آیه به مناسبت خاصی و در ظرف زمانی خاصی نازل شده است اما این بدین معنا نیست که حکم و دستور آیه فقط با وجود آن شرایط خاص لازم باشد؛ بلکه همیشه حکم آن کلی می باشد. نویسنده بدون توجه به این مبنای علمی ظرف اجرا و تحقق حکم آیات را با توجه به شأن نزول آیه، محدود می‌کند. لذا به استفاده علما از مفاد آیات اشکال می‌کند.
 
 10- عدم توجه به سنت مفسر
یکی از مباحث مبنایی که باید به آن توجه داشت، این است که اگر فرضا در زمان پیامبر بحث حجاب شرعی به دلیل فراهم نبودن زمینه‌ها به طور کامل اجرا نشده باشد آیا بعد از زمان پیامبر (صل الله علیه و اله و سلم)، ائمه(علیه السلام) می توانند آن را بیان کنند؟ چنانکه ما در بحث خمس این را داریم و ائمه اطهار(علیه السلام) خمس را اضافه کردند. لذا باید تکلیف سنت مفسر را روشن کنیم. فرض کنیم که اگر زمان پیامبر زمینه کامل اجرای حکم حجاب ایجاد نشده باشد( که البته خواهیم گفت که لزوم پوشاندن موی سر در زمان پیامبر جا افتاده بود و نمونه آن ماجرای درگیری عمر با زن نوحه گر است که وقتی روسری از سرش افتاد مردم به جهت آشکار شدن موی وی اعتراض کردند) اما روایات فراوانی داریم که ائمه(علیه السلام) تصریح کرده‌اند که وقتی پسر به حد احتلام رسید زن باید موی سرش را بپوشاند. لذا باید بحث مبنایی سنت مفسر را روشن کنیم.
 ما بر طبق مبانی شیعه، معتقد به باز بودن باب تشریع حتی پس از پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) هستیم و معتقدیم تا قرن چهارم (سال 329) باب تشریع باز بوده است. اگر ما چنین اعتقادی داشته باشیم پس تقریرهای پیامبر در عصر خودشان کافی نیست و اگر تقیید، تخصیص و یا تعلیقی از امام صادق(علیه السلام) آمده باشد می تواند مقید یا مخصص تقریر پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) باشد و می تواند به عنوان یک تحول تشریعی تلقی شود. به عبارت دیگر حتی اگر تقریر پیامبر اثبات شود به دلیل فوق نمی تواند برای کشف یک واقعه تاریخی به عنوان تشریع کافی باشد.
 
11- استفاده از مقاصد احتمالی
نویسنده محترم درچند جا به مقاصد و اهداف قرآن اشاره می کند(ص16 در مقدمه بحث): «در آخرین فصل، هدف قرآن از رعایت حجاب و پوشش را توضیح داده ام. در این راستا از صراحت ها، اشارت ها و لابلای آیات، سه هدف زیر را استخراج نمودم:
اول: نگهداری از گرما و سرما
دوم: تکمیل زیبائی آفرینش.
سوم: صیانت جنسی، و اعلام پرهیز از آلودگی.
 هدف سوم می تواند گویای آن باشد که پوشش درخواستی قرآن به خودی خود هدف نبوده بلکه اولاً در جهت کنترل مردان پرهوسِ آن دیار و ثانیاً برای این بود که زنانِ ایمان آورده (که تجربه زندگی در دوره آلوده زده ی جاهلی را داشتند) با بهبود حجاب شان عملاً اعلام کنند که از فساد دوری گزیده اند».
 نیز در ذیل عنوان هدف سوم از حجاب در قران (ص638) : «پس بهتر است حجاب شرعی را تابعی از "شرایط جنسی زمان وحی" و متأثر از "اوضاع غیرعادی" دانست. آیات حجاب به دلیل همین شرایط (یعنی وجود خطرات و مزاحمتهای جنسی و رواج آلودگیهای دو طرفه) و به منظور صیانت زنان و اصلاح رفتار جنسیشان نازل گردیده است.»
 اشکال اینجاست که نویسنده با همین دیدگاه وارد مباحث فقهی می شود و برخی از احکام صادره را به توجه به این مقاصد مورد سؤال قرار می دهد. در حالی که از مقاصد احتمالی نمی‌توان به عنوان سند استفاده کرد. صحبت بر سر این است که نویسنده گاهی به مقاصد و چیزهایی که فلسفه حکم است اشاره می‌نماید و از آن استفاده می‌کند و حال آنکه این استفاده در فقه جایگاه سندی ندارد و از نظر روش اجتهاد مخدوش است. یعنی اینکه بگوییم فلان حکم، شاید به خاطر فلان جهت بوده است یا برسیم به اینکه به خاطر فلان جهت بوده است و بعد بخواهیم احکام و روایات را با توجه به آن جهات معنا و تفسیر کنیم ، مورد خدشه می باشد. زیرا تمام این جهات و حکمت ها صرفا احتمالی و ظنی می باشد نه قطعی و یقینی!
نیز در هدف سومی که از قرآن استفاده می‌کند، بیان می‌دارد پوشش درخواستی قرآن به خودی خود هدف نبوده است، بلکه اولاً در جهت کنترل مردان پر هوس آن دیار و ثانیاً برای این بود که زنان ایمان آورده که تجربه زندگی در دوره آلوده زده جاهلیت را داشته‌اند، با بهبود حجابشان عملا اثبات کنند که از فساد دوری گزیده‌اند. سؤال این است که نویسنده محترم این مطلب را برای چه می‌آورد؟ آیا صرفا می‌خواهد یک گزارش بدهد؟ یا اینکه می‌خواهد آن را بنیانی برای حرفهای بعدی قرار دهد؟ و مثلا از آن به عنوان سیاق استفاده شود؟ این نوع استفاده از حکمت ها و احتمال ها نمی تواند ملاک نقد و نظر باشد و به ‌عنوان یک سند مورد استفاده قرار گیرد. تنها اگر جایی شارع رسما تصریح کند(اصطلاحاً علت منصوصه باشد) می‌توان از آن به عنوان سند استفاده کرد.
 
 12- استفاده گسترده از منابع اهل سنت بدون بررسی سندی
 چنانکه در این تحقیق دیده می‌شود نویسنده در جاهای مختلف، کلام خود را به منابع اهل سنت مستند نموده است. به عنوان مثال از منابع اهل سنت مطالبی دون شأن پیامبر بیان می‌کنند که جای تعجب دارد(ص233و234 در بحث کشف عورت پیامبر روایتی از صحیح بخاری و صحیح مسلم نقل می‌کند و سپس مورد تأیید نویسنده قرار می گیرد! حال آنکه از لحاظ استدلال‌های کلام شیعه، این روایات جای خدشه جدی دارند). نیز در بخش آخر تحقیق(ص968-970)با استناد به روایاتی از اهل سنت، مصافحه و دست دادن پیامبر اکرم با زنان را مورد تأیید قرار داده می‌شود! که البته جای بررسی سندی و دلالی این احادیث خالی می باشد! نیز در صفحه256 نویسنده با استناد به حدیثی از اهل سنت (از ترجمه فارسی اللؤلؤ و المرجان، باب جواز إرداف المرأة الاجنبیة إذا أعیت فی الطریق) ادعا دارد که «بعضاً پیش می آمد در حالی که سوار بر مرکب، همراه یارانش در حرکت بود، در این حال چنان چه با بانوی آشنایی در بیرون از شهر روبرو می شد؛ حضرت از درِ نوع دوستی و خویشاوندی به آن بانو پیشنهاد می کرد که بر تَرک وی! سوار شود تا او را به خانه اش برساند»!! و یا «گاه در خلوت، با تک نفرشان به مکالمه می پرداخت و سخنان محبت آمیز، در جوی بی شبهه نثارشان می کرد:«جاءت امرأة من الانصار الی النبی(صل الله علیه و اله و سلم) فخلا بها، فقال: والله إنکنّ لأحب الناس الی»( با استناد به صحیح بخاری 4833)»(ص256)
سؤال این است که آیا ما می توانیم به طور گسترده از منابع اهل سنت در استنتاج فقهی استفاده کنیم؟البته گاهی به عنوان مؤید یا صرفاً به عنوان یک منبع تاریخی، از این منابع استفاده می شود لکن بحث بر سر حجیت فقهی این موارد می باشد. علمای اصول در کتب اصولی بطور مفصل عدم حجیت منابع اهل سنت را به بحث گذاشته‌اند. اما در این تحقیق، این منابع در استنتاج فقهی فراوان مورد استفاده قرار گرفته و با استناد به آن ها نظریه های فقهی شیعه طرد شده اند.
 به دیگر سخن، محقق محترم به لحاظ عدم اتخاذ روشی روشن، مشخص نیست در درون کدام نظام فکری بحث می‌کند. موضع‌اش نسبت به روایات شیعه و اهل سنت چیست؟ آیا همه را می‌پذیرد یا فقط بعضی را و این بعض کدام است و دلیل و مبنایش در پذیرش آن چیست؟ اینها سؤالات اساسی است که محقق بایستی از ابتدا به آنها پاسخ می‌داد و نسبت به آنها اتخاذ موضع می‌کرد. وگرنه امکان ادامه بحث وجود ندارد. توضیح این‌که به عنوان مثال با استناد به روایات منقول در کتب اهل سنت - که شاید حتی مورد قبول اهل سنت هم نباشد - به نظر فقهای شیعه اشکال می‌کند. چنان‌که در در بحث "اندازه دامن؛ و روایات شبر و ذراع" (صفحه 167) تمامی روایاتی که نقل می‌کند از منابع اهل سنت است و هیچ گونه بررسی سندی نیز حتی از نظر اهل سنت انجام نمی دهد و تنها در دو مورد روایتی از منابع شیعه نقل می‌کند آن هم از کتاب مستدرک الوسائل و باز بدون بررسی سندی. آگاهان به مباحث فقهی می‌دانند که اولا مستدرک الوسائل از منابع درجه اول فقه شیعه نمی‌باشد و ثانیا روایت نخست از این دو روایت را محدث نوری از کتاب طبقات ابن سعد نقل می‌کند - که از منابع اهل سنت است - و همان اشکال قبلی (نامعتبر بودن منابع اهل سنت نزد شیعه) به آن وارد می‌باشد. علاوه بر این‌که درباره پوشش مردان است نه زنان. روایت دوم نیز به لحاظ محتوا مخدوش است. زیرا می‌گوید به زنان دستور داده شده بود سر خود را (از رکوع یا سجده) بلند نکنند مگر بعد از مردان؛ زیرا ازار زنان (ازرهن) کوتاه بود (و عورت آنان پیدا بود)؛ اولا نمی‌گوید چه کسی دستور داده است. ثانیا زنانی که بعد از مردان در صف نماز یا مانند آن هستند و ازارشان کوتاه می‌باشد باید زودتر سرشان را بلند کنند تا مواضع آشکار از رانشان قبل از سر بلند کردن مردان پوشیده شود نه بر عکس. طبق این روایت مثل این‌که غرض این است زنان در همان حالت بمانند و مردان زودتر سر بلند کنند و قسمت‌های بالای رانشان را ببینند و این حتی خلاف مقصود نویسنده است. لذا در منابع دیگر عبارت "لضیق الازر" آمده است. پس این روایت درباره کوتاه بودن دامن لباس مردان در مواردی بوده است؛ نه کوتاه بودن دامن لباس زنان. حتی در خود کتاب مستدرک این حدیث در دو جای دیگر آمده است که در یکی عبارت "لضیق الازار" آمده و در دیگری عبارت "من صغر ازارهم" که نشان می‌دهد روایت درباره لباس مردان است. پس قابلیت استناد برای مدعای نویسنده را ندارد.
مانند این اشکال مکرر در این تحقیق دیده می‌شود.
 
13- فهم نادرست عبارات با استناد به سیاق ظاهری
 نمونه بارز آن در معنای آیه تطهیر می باشد. به طوری که نویسنده بیان می‌کند آیه مذکور، به دلیل سیاق، مربوط به زنان پیامبر است. (ضمیر موجود در آیه را با توجه به سیاق به همسران پیامبر باز می‌گرداند و آیه « إنّما یریدالله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً" را این‌گونه معنا می کند: چنین است: ای همسران پیامبر!] خدا می خواهد آلودگی [و اعمال زشت [و تردیدهای شیطانی] را از شما خانواده پیامبر بزداید و در نتیجه شما را چنان که شایسته و بایسته است پاک نماید»(ص438)
 در حالی که مفسرین شیعه و سنی در طول تاریخ، جز اکرمه و عروه، این آیه را درباره زنان پیامبر نمی‌دانند. برخی از مفسران گفته‌اند این آیه مختص زنان پیامبر و خمسه (پنج تن) است و برخی دیگر گفته‌اند که تنها مختص خمسه است به‌طوری که زنان پیامبر اصلا مشمول این آیه نیستند. البته نویسنده در انتها(ص441) به نظر صحیح نیز اشاره دارد و آیه را دارای دو احتمال می‌داند که البته جای تعجب دارد که چطور ایشان قراین مختلف در انحصار به اهل بیت خمسه را نادیده می گیرد و صرفاً سیاق را مد نظر قرار می دهد.
 
14- استفاده از برداشت های شخصی در فهم دین و روایات
 نویسنده در برخی نتیجه‌گیری‌ها از برداشت‌های شخصی خود استفاده کرده و با توجه به دریافت‌های خود که عموماً مبنا و منطق خاصی ندارد، روایات را معنا کرده و به مبنای خود در حجاب حداقلی نزدیک می‌کند. به عنوان مثال در بخش آخر کتاب در بحث نهی از نگاه به زن نامحرم بیان می‌دارد (ص 898):« زنان، اعلا هنر خدا و آفریده‌ی ممتاز وی‌اند؛ و آرام بخشی آنان بر ذهن و روان مردان بر کسی پوشیده نیست. جامعه انسانی بدون حضور زنان ،با اصالت زنانگیشان، کاملاً مختلّ و ناقص است. حجاب کامل و پوشش سرتاسری زنان، نادیده گرفتن اراده ی خدا در "انتظام جامعه انسانی و نقش تسکینی زنان" است. اگر بخواهیم با توجه به متون موجود مذهبی، در باره نگاه کردن به زنان ،که آیینه تمام نمای زیباییِ بی بدیل هستند، صحبت کنیم باید گفت که جامعه اسلامی توجه به زیبایی زن را از مدار نفسانیات و هوی و هوس خارج کرده و زیبایی او را در کنار سایر زیبایی های طبیعت قرار داده است» وی در ادامه چند حدیث را بدون دقت در مفاد و دلالت آن ها به عنوان موید می آورد و در انتها (899) نتیجه می گیرد:«بنابراین رویارویی طبیعی با زنان ،ولو که همراه با اعتنا به زیبایی آنان باشد، مورد نهی شرع نبوده بلکه چنین معاشرتها و رویاروییهای طبیعی، لازمه تحقق اراده خداست».
 حال سؤال این است که نویسنده چگونه و با کدام دلیل معتبری، پوشیدگی کامل زنان را نادیده گرفتن اراده الهی در انتظام جامعه می داند!؟ و چطور با استناد به این برداشت شخصی خود خکم به جواز نگاه کردن به زنان می دهد(هرچند که با توجه به زیبایی آنها باشد). به دیگر سخن، این نوع نگاه ایشان صرفا یک نگاه شخصی به دین و روایات می باشد. اگر هرکس بخواهد برداشت شخصی خود را دین بخواند و آن را منطبق بر روایات کند، آیا از محتوای دین چیزی باقی می ماند؟! آیا این کار همان «تفسیر به رأی» و «قیاس» در دین نمی باشد!؟ که البته مورد نهی شدید ائمه اطهار(علیه السلام) می باشد. لازم به ذکر است که نویسنده در جاهای دیگری نیز دچار همین روند شده است مثلا در بحث دست دادن پیامبر با زنان(ص968): «آیا می توان پذیرفت رسول خدا که منادی احترام به زنان بود، به آنان بها نمی داد، از دست دادن با آن ها پرهیز می کرد و حتّی دست هایی که به سوی او دراز شده بود را رد می کرد و با احساسات شوق انگیز زنانِ "پیر و جوانی" که پیرامون او گرد آمده بودند تا با او به عنوان فرستاده خدا بیعت کنند بازی می کرد آیا این رفتار از سوی کسی که در قرآن به "نرم بودن"، "اسوه بودن" و "دارای اخلاق عظیم بودن" وصف شده است، بعید و بلکه مردود نیست؟» و نیز در بررسی حدیثی که بدن زنان را عورت برمی شمارد(ص654 و 656).
 
ادامه دارد...

 

سه شنبه 4/9/1393 - 22:44
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته