• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 507
تعداد نظرات : 10
زمان آخرین مطلب : 4253روز قبل
اهل بیت

بخش اول :فاطمه سلام الله علیها از دیدگاه قرآن

آیه اول :
((انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیا و یطهركم تطهیرا))
((خدا چنین مى خواهد كه رحبس (هر آلایش ) را از شما خاندان نبوت ببرد و شما را پاك و منزه گرداند))
برخى را عقیده بر این است كه چون این آیه شریفه بین دو آیه واقع شده كه آن آیات درباره زوجات پیغمبر(ص ) نازل گردیده است ، بنابراین به همان نسق ، این آیه هم باید درشان زوجات آن حضرت باشد، و ما لازم مى دانیم كه از پنج طریق به این آیه نظر كنیم :
1 - اول بررسى اینكه بعد از نزول این آیه ، از رسول اكرم صلى الله علیه و آله درباره آن نصى (كلام صریحى ) هست كه آیه تطهیر درشان چه كسى نازل شده است ؟
2 - دوم اینكه در این موضوع ، از خود زنهاى پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله كلام معتبر و صریحى وجود دارد كه دلالت كند این آیه درباره كیست ؟، آیا یكى از آنان ادعا كرده است كه آیه تطیر درشان ما زنان پیامبر نازل شده است ؟ و یا اینكه عكس این مطلب را اظهار نموده است ؟
3 - سوم اینكه آیا على سلام الله علیه و یا اولاد امیرالمؤ منین (ع ) با این آیه احتجاج و مشاهده كرده اند؟ آیا ادعا كرده اند كه این آیه درشان ما اهل بیت است و در غیر ما نیست ؟ و آیا در مقام احتجاج از صحابه چه شنیده اند؟
4 - چهارم اینكه آیا از خود صحابه كلام معتبر و صریحى در این باره موجود است كه آیه تطهیر درباره چه كسى نازل شده است ؟
5 - پنجم اینكه رجال تفسیر و حدیث در این مورد چه مى گویند؟ ایا با نظر آن كسانیكه مى گویند آیه تطهیر (مانند دو آیه قبل و بعد آن ) مربوط به زوجات پیغمبر است همراى و موافق هستند؟ یا اینكه مى گویند نه خیر، چون درباره شان نزول این آیه ، نص (كلام معتبر و صریحى ) وجود دارد، لذا باید تابع آن نص شد.
بنابراین آنچه درباره تطهیرشان مى شود از این پنج طریق كه گفته شد، بیرون نیست .
آیه تطهیر گفتار پیامبر(ص )
اما آنچه نفس قضیه است : درشان نزول این آیه روایات متواترى در دست است كه حاكى است آیه تطهیر در خانه ام سلمه نازل شده است و در آن هنگام رسول اكرم (ص )، حضرت صدیقه ، امیرالمؤ منین ، و حسنین صلوات الله علیهم حضور داشته اند، جناب ام سلمه خودش از رسول اكرم صلى الله علیه و آله تقاضا مى كند كه من نیز به جمع شما داخل بشوم و تحت كسا نزد شما خاندان رسالت قرار گیرم ؟ حضرت او را نهى كرد و فرمود: نه ، تو داخل نشو (وانت فى خیر) چون این آیه مخصوص است به ما پنج تن .
نام جماعتى از صحابه كه شان نزول این آیه را به همین ترتیب نقل كرده اند و روایات آنها متواتر است به این شرح مى باشد:
سعدبن ابى وقاص - انس بن مالك - ابن عباس - ابوسعید خدرى - عمر بن ابوسلمه - واصلة بن اسقع - عبدالله بن جعفر - ابوحمرا هلال - عایشه - ام سلمه - ابوهریره - معقل بن یسار - ابوطفیل - جعفربن حبان - حبیره - ابوبرزه اسلمى - مقداد بن اسود.
روایاتى كه صحابه مذكور نقل كرده اند، در این موضوع هم راى و هم سخن هستند كه آیه شریه تطهیر در خانه ((ام سمله )) نازل شده ، و فقط درشان پنج تن بوده است و هیچیك از زنان پیغمبر(ص ) داخل این قضیه نیست ، و این مطلب از مسلمات است . غیر از حضرات صحابه ، تقریبا 300 نفر دیگر نیز این روایت را به همان ترتیب و با ذكر اینكه محل نزول آیه خانه ((ام سمله )) بوده است ، نقل كرده اند. و ما مشخصات این 300 نفر را كه در قرون مختلفه مى زیسته اند بطور تقصیل در كتاب ((الغدیر)) شرح داده ایم .
تمام این 300 نفر نصوصى از پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله نقل كرده اند، كه بعد از نزول آیه تطهیر از حضرت پرسیده شد كه این آیه شریفه در شان كیست ؟ حضرت فرمود: منم ، على ، فاطمه ، حسنین (علیهم السلام ).
پس با توجه به مطالب فوق ، جاى هیچگونه تردیدى نیست كه حضرت صدیقه زهراء سلام الله علیها نیز مشمول آیه تطهیر است و در كلمه ((اهل البیت )) او نیز مراد مى باشد. گذشته از اینها، پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله ، براى اثبات و روشن شدن حقیقت امر كار بسیار جالبى كرده است كه 9 نفر از صحابه آنرا نقل كرده اند، به این شرح كه بعد از نزول این آیه ، حضرت رسول (ص )، هر روز (تا زمان وفاتش تقریبا)، هنگام خروج از منزل كه براى اقامه نماز صبح به مسجد تشریف مى برد، قبل از نماز به در خانه حضرت صدیقه سلام الله علیها مى آمد و مى فرمود:
((السلام علیكم یا اهل البیت ، انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا))
((سلام بر شما اى اهل البیت ، بدرستیكه خدا اراده فرموده است كه هر ناپاكى را از شما خاندان نبوت دور گرداند و شما را پاك و منزه نماید)).
راوى دیگرى مى گوید: من شش ماه در مدینه بودم و این جریان را هر روز مشاهده كردم ، راوى دیگر نقل مى كند: من نه ماه در مدینه توقف كردم و هر روز ناظر این صحنه بودم . راوى دیگر اظهار مى دارد: من 12 ماه در مدینه ساكن بودم و هر روز شاهد این روش پیامبر(ص ) بودم و این جریان تا آخرین روز زندگانى رسول اكرم صلى الله علیه و آله ادامه داشته است .
پس با توجه به مطالب مذكور كاملا روشن است كه آیه تطهیر مخصوص بوده است به خانه صدیقه سلام الله علیها، و آن اشخاصى كه در آنجا ساكن بوده اند.
حضرت رسول اكرم (ص ) كه به این روش ، به این استمرار، به این استقرار و در این مدت متوالى ، هر روز بر در خانه زهرا سلام الله علیها مى آمد، منظورش این بوده است كه اگر كسى سخنان آموزنده و تعیین كننده او را دیروز نشنیده است امروز بشنود، و اگر امروز نشد فردا، و اگر فردا نشد، روزهاى دیگر......
همه صحابه ، چه آنانكه در مدینه حضور داشتند، و چه مسافرینى كه وارد شهر مى شدند، از این روش رسول اكرم صلى الله علیه و آله ، آگاه شدند كه آیه تطهیر فقط و فقط درشان خاندان پیغمبر(ص ) (پنج تن ) نازل شده است .
آیه تطهیر و گفتار زنان پیامبر اكرم (ص )
اینك بررسى اینكه آیا از همسران پیغمبر(ص ) در مورد آیه تطهیر ادعائى كرده است یا نه ؟ در این مورد شیعیان روایاتى از زنان پیغمبر(ص )، از جمله ((ام سلمه )) نقل كرده اند كه آن احادیث را حضرت عامه نیز صحیح و معتبر شمرده اند.
یكى از آن روایات كه مورد قبول فریقین (شیعه و سنى ) مى باشد، این است كه جناب ((ام سلمه )) مى فرماید: من از پیغمبر(ص ) پرسیدم كه این آیه تطهیر درشان كیست ؟ حضرت فرمود: درباره من ، على ، فاطمه ، حسنین است و تهم مشمول این آیه نیستى . مشمول این آیه نیستم ، ما همسران نبى ، مورد خطاب این قضیه نیستیم ، و كاملا واضح است كه اگر آیه شریفه تطهیر درباره زنان پیغمیر(ص ) بود، جناب ((عایشه ))آنرا بر پیشانى جمل مى نوشد و غوغائى بر پا مى كرد، در صورتیكه هیچیك از همسران رسول اكرم (ص ) هرگز چنین ادعائى نكرده اند كه این آیه درشان آنان بوده است .
آیه تطهیر و گفتار ائمه اطهار(ع ) و حضرت زهراء(ع )
امیرالمؤ منین (ع )، حضرت صدیقه سلام الله علیها، حسن بن على (ع )، حسین بن على (ع )، حضرت سجاد، حضرت باقر، و حضرت صادق علیهم السلام همگى در هنگام منقبت شمارى به این آیه استناد و احتجاج كرده و برهان سخن خویش قرار داده اند.
امیرالمؤ منین (ع ) در ((یوم الدار)) براى اثبات گفتار خود به این آیه احتجاج و استنشاد نموده است كه آیا آیه تطهیر در مورد ما نیست ؟ و تمامى صحابه و تابعین ، ضمن قبول اظهارات آن حضرت عرض كرده اند: بلى ، این آیه درشان شماست ، و این مطلب از مسلمات است .
آیه تطهیر و گفتار صحابه
همانطوریكه در قسمت اول این بخش اشاره شد، تمام صحابه و تابعین در این مطلب هم راى و هم سخن هستند كه آیه تطهیر درشان پنج تن است و از آنان كسى كه مخالف این عقیده است ، فقط و فقط ((عكرمه )) است كه داستان ((سیاق )) از او نقل شده است .
آیه تطهیر و رجال تفسیر و حدیث
علماء و رجال تفسیر و حدیث پس از بررسى روایات مذكور، همگى ، متفق القول و هم عقیده اند كه سند ((عكرمه )) اعتبار ندارد، و این استدلال ((سیاق )) و برهان صحیحى نیست .
به ملاحظه این كه ضمائر آیه شریفه تطهیر همه مذكر است و ضمائر دو آیه قبل و بعد آن مؤ نث مى باشد. بنابراین سیاق آیه تطهیر كه در وسط آن دو آیه است عوض شده ، و تغییر كرده است در نتیجه نمى شود كه مربوط به همسران پیغمبر(ص ) بوده باشد، و اگر جز آیه تطهیر منقبت دیگرى درشان زهراى اطهر (ع ) نبود، همین یك آیه برهانى است كافى و نشانگر اینكه حضرت صدیقه سلام الله علیها معصومه است ، و عصمت از جمله شئون و مناصب ولایت است ، و ما، غیر ولى كه معصوم باشد سراغ نداریم . از ابتداى خلقت ، آدم تا آخر، هر كسى كه معصوم است ولى است ، یا پیغمبر است ، یا امام است ، و یا صدیق است كه حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز یكى از آنان است .
آیه دوم :
((فقل تعالوا ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الكاذبین ))
((پس بگو (اى پیامبر) بیائید ما و شما با فرزندان و زنان خود با هم با مباهله بر خیزیم (یعنى در حق یكدیگر نفرین كنیم ) تا دروغگویان را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم )).
این آیه بطور صریح و آشكارا ندا مى كند بر اینكه پیغمبر اكرم صلى الله علیه وآله هنگامى كه با نصاراى نجران مباهله فرمود، حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز در این مورد شركت داشت ، و او وجود مقدسى است كه میان چهار معصوم دیگر در آیه مباهله قرار گرفته است ، دو معصوم : ابنانا (حسنین ع ) و دو معصوم : انفسنا (پیغمبر ص و على ع ) و یك معصومه : نسائنا: ما بین آنها، كه از نساء منحصر است به این وجود مقدس ، و با توجه به این مطلب كه مباهله (ابتهال و نفرین كردن ) با نصاراى نجران یك كار عادى نیست ، و با زن و مرد عادى نمى توان اقدام به مباهله كرد و طرف مقابل را مغلوب و رسوا نمود، بلكه صلاحیت اقدام به چین امر خطیرى را افراد مقدس و شایسته اى دارا هستند كه مورد نظر مرحمت حضرت حق تبارك و تعالى بوده باشند، و حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز یكى از آن شخصیتهائى است كه مشمول این آیه شریفه است و این از مسلمات است .
آیه سوم :
((فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب علیه ))
((پس حضرت آدم (ع ) از حضرت حق تبارك و تعالى كلمات را فرا گرفت و آن كلمات را وسیله (قبول ) توبه خویش قرار داد)) درباره این آیه احادیثى نقل شده است كه بسیار فوق العاده است ، و با توجه به آیه مذكور و این روایات ، انسان مى تواند بخوبى درك نماید كه حضرت صدیقه سلام الله علیها علت خلقت است و یكى از اسباب آفرینش ‍ جهان مى باشد، یعنى همانطور كه رسول اكرم (ص )، امیرالمؤ منین و حسنین علیهم السلام سبب خلقتند، حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز یكى از علل آفرینش است ، و معقول نیست كسى علت خلقت باشد و ولایت نداشته باشد.
در این باره دو روایت ، یكى از جناب امیرالمؤ منین سلام الله علیها و دیگرى از جناب ابن عباس نقل مى كنم : روایتى كه از وجود مقدس امیرالمؤ منین (ع ) است و جمعى از حفاظ عامه آن را ذكر كرده اند چنین است :
((سالت النبى صلى الله علیه وآله قول الله تعالى : (( فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب علیه )) فقال : ان الله اهبط آدم بالهند، و حوا بجدة ... حتى بعث الله الیه جبرئیل و قال : یا آدم الم اخلقك بیدى ؟، المانفخ فیك من روحى ؟،... قال بلى ، قال : فما هذا لبكاء؟، قال : و ما یمنعنى من البكاء و قد اخرجت من جوار الرحمان . قال : فعلیك بهولاء الكلمات فان الله قابل تویتك و غافر ذنبك ، قل یا آدم : اللهم انى اسالك بحق محمد و آل محمد، سبحانك لا اله الا انت عملت سوءا و ظلمت نفسى فاغفرلى ، انك انت الغفور الرحیم ، فهولاء الكلمات التى تلقى آدم ))
((امیرالمؤ منین سلام الله علیها مى فرماید: از پیغمبر اكرم (ص ) معناى آیه شریفه (( ((فتلقى آدم من به كلمات فتاب علیه )) را سؤ ال كردم ، فرمود: هنگامى كه خداى تعال ، آدم را در هند، و حوا را در جده فرود آورد.... (حضرت آدم مدتها گذشت كه اشك غم بر چهره مى ریخت ) تا اینكه خداى تعالى جبرئیل را نازل كرد و فرمود:
یا آدم ، آیا من ترا بدست (قدرت ) خودم نیافریدم ؟ آیا از روح بر تو ندمیدم ؟ و ملائك را به سجده كردن بر تو فرمان ندادم ؟ و حوا كنیز خود را به تو تزویج نكردم ؟
حضرت آدم عرض كرد: بلى ، خطاب آمد: پس این گریه (مداوم ) تو از چیست ؟ عرض كرد: خدایا، چرا گریه نكنم ، كه از جوار رحمت تو رانده شده ام . خداى تعالى فرمود: اینك فراگیر این كلمات را كه به وسیله آن ، خدا توبه ترا قبول مى كند و گناهت را مى بخشد، بگو یا آدم : خدایا، پاك و منزهى تو، نیست خدائى جز تو، بد كردم و بخود ستم روا داشتم ، پس به حق محمد و آل محمد، مرا ببخش ، بدرستیكه این توئى بسیار بخشنده مهربان . پیامبر اكرم (ص ) در پایان سخن فرمود: این است آن كلماتى كه خداى تعالى به حضرت آدم آموخته است ، گوئى خداى تعالى حضرت آدم را با این كلمات تسلى داده است ، كه اگر از جوار رحمت من دور شده اى ، اینكه ارزش فراگرفتن این كلمات گرانقدر، عوض ، هم سن و برابر جوار رحمان و هم تراز فردوس و جنان است ، و جبران آن نعمتى كه از آن محروم شده اى . روایت دیگرى در همین موضوع جناب ابن عباس ‍ از پغمبر اكرم (ص ) نقل مى كند كه آن حضرت فرمود:
((لما خلق الله عزوجل آدم ، و نفخ فیه من روحه عطس ، فالهمه الله : الحمدلله رب العالمین . فقال له ربه یرحمك ربك ، فلما سجد له الملائكه تداخله العجب ، فقال : یا رب خلقت خلقا احب الیك منى ؟ فلم یجب ، ثم قال الثانیه ، فلم یجب ، ثم قال الثالثة ، فلم یجب ثم قال الله عزول له : نعم ، و لولاهم ما خلقتك ، فقال : یا رب ارنیهم ، فاوحى الله تعالى الى ملائكة الحجب ، آن ارفعوا الحجب فلما رفعت الحجب ، اذا آدم بخمسة اشباح قدام العرش ، فقال یا رب من هولاء؟ قال : یا آدم هذا محمد نبى ، و هذا على امیرالمؤ منین ابن عم النبى ووصیه ، و هذه فاطمة انبة نببى ، و هذآن الحسن والحسین انبا على و ولدا نببى ، ثم قال : یا آدم هم ولدك ففرح بذلك . فلما اقترف الخطیئه قال : یا رب اسالك بحق محمد و على و فاطمة والحسن والحسین لما غفرت لى فغفرالله له بهذا فهذا الذى قال الله عزوجل : ((فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب علیه )) فلما هبط الى الارض ، صاق خاتما، فنقش علیه ((محمد رسول الله و على امیرالمؤ منین )) و یكنى آدم بابى محمد))
بعد از آنكه خداى عالى آدم (ع ) را آفرید، حضرت آدم عطسه كرد و با الهام خدائى ((الحمدلله رب العالمین )) گفت . خداى تعالى در جواب فرمود ((یرحمك ربك )) رحمت خدا بر تو باد (خوشا، آن بشرى كه جواب عطسه اش خطاب الهى باشد).
هنگامیكه فرشتگان بر حضرت آدم سجده كردند، تكبر به او راه یافت و در حالكیه بر خود مى بالید عرض كرد: پروردگارا، آیا مخلوقى كه نزد تو محبوبتر از من باشد، آفریده اى ؟ و این سؤ ال را سه بار تكرار كرد و هر سه بار بى جواب ماند، دفعه سوم كه حضرت آدم (ع ) پرسش خود را بازگو كرد، متوجه گردید كه سؤ ال بى پاسخ او، سخن بجائى نبوده است ، آنگاه از جانب پروردگار خطاب آمد:
بلى ، یا آدم مخلوقاتى از تو محبوبتر دارم ، كه اگر آنها بوجود نمى آمدند، ترا نیز نمى آفرید.
عرض كرد: پروردگارا آنها را به من نشان بده .
در آن هنگام خداى تعالى به فرشتگان حاجب درگاه الهى وحى شد: پرده ها را كنار بزنید (بلى . آفریننده جهان ، در پشت پرده غیب موجوداتى دارد كه سبب تربیت آدم و اولاد آدمند). چون حجابها برداشته شد، از پشت پرده غیب ، پنج شبح ظاهر شدند كه در پیشگاه عرش ایستاده بودند.
خطاب آمد: این پیامبر من ، این على امیرالمؤ منین پسر عم او، این فاطمه دخترش و این دو، حسن و حسین ، پسر آن على ، فرزندان پیامبر من هستند. و پس از معرفى نامهاى آنها، خدا تعالى فرمود: یا آدم ، اینان مقام اول را دارا هستند و درجاتشان بسیار عالى است ، و مرتبه تو تالى مقام و والاى اینها مى باشد.
و بعدها وقتى كه حضرت آدم مرتكب و مبتلاى آن ترك اولى شد، عرض كرد:
پروردگارا، از تو مسئلت دارم كه به حق محمد، و على ، و فاطمه ، و حسن و حسین از خطاى من درگذرى ، پس دعایش مستجاب شد و مشمول عفو و آمرزش خداى تعالى قرار گرفت و این است معناى آیه شریفه كه خدا مى فرماید: پس آدم كلماتى از پروردگارش فرا گرفت كه به وسیله آن كلمات توبه او مورد قبول واقع گردید.
ابن عباس ، سپس روایت را چنین ادامه مى دهد كه پیغمبر(ص ) فرمود:
هنگامیكه آدم (ع ) بر زمین فرود آمد، انگشترى براى خود ساخت كه نقش آن نام مبارك پیامبر اعظم ((محمد رسول الله )) بود، و ((ابى محمد)) (پدر محمد ص ) كنیه او شد.
((حاف ابن النجار)) كه یكى از بزرگان عامه (سنى ) است به سند خودش از ابن عباس روایت مى كند:
((سالت رسول الله صلى الله علیه وآله عن الكمات التى تلیها آدم من ربه فتاب علیه ، قال : سال بحق محمد، و على ، و فاطمة ، والحسن والحسین الا تبت على فتاب الله علیه تبارك و تعالى ))
((از پیغمبر اكرم صلى الله علیه وآله سوال كردم : آیا آن كلمات كه حضرت آدم از پروردگار خود فرا گرفت و به وسیله آن توبه او مورد قبول واقع شد چیست ؟، حضرت فرمود: آدم (ع ) با این كلمات از خدا درخواست كرد كه توبه او را بپذیرد:
((به حق محمد، على ، فاطمه ، حسن و حسین ، توبه مرا قبول فرما)) پس خداى تبارك و تعالى توبه او را پذیرفت .
این روایت را ((سیوطى )) در ((درالمنثور))، ((بدخشانى )) از ((حافظ كبیر دارقطنى )) و از ((ابن النجار)) و ((ابن مغازلى )) در مناقبش ، با ذكر سند نقل كرده اند، و با توجه به مطالبى كه گفته شد از این آیه هم استفاده مى شود كه وجود مقدس حضرت صدیقه سلام الله علیها سبب خلقت عالم و ((ولیة الله )) بوده است .
آیه چهارم :
((واذا بتلى ابراهیم ربه كلمات فاتمهن ))
((هنگامى كه پروردگار حضرت ابراهیم را با كلماتى امتحان فرمود و آن كلمات را تمام كرد)) همانطوریكه در آیه قبل گفته شد كه مقصود از كلمات چیست ، در این آیه نیز مراد از كلمات عبارتند از رسول اكرم (ص )، امیرالمؤ منین ، حضرت صدیقه و حسنین سلام الله علیهم .
در این باره ((مفضل بن عمر)) یكى از بزرگان صحابه حضرت صادق سلام الله علیه ، كه حكیم ، فیلسوف و فقیهى فوق العاده است ، روایتى از آن حضرت نقل مى كند و مى گوید:
قول الله عزوجل ((و اذا بتلى ابراهیم ربه بكلمات فاتمهن ))ما هذه الكلمات ؟ قال هى الكلمات التى تلقیها آدم من ربه فتاب علیه ، و هو انه قال : اسالك بحق محمد و على و فاطمه والحسن والحسین الا تبت على ، فتاب الله علیه ، انه هو التواب الرحیم . قلت له : یا بن رسول الله فما یعنى عزوجل بقوله : ((فاتمهن ))؟ قال یعنى : اتمهن الى القائم اثنى عشر اماما تسعة من ولد الحسین علیهم السلام ))
از حضرت صادق سلام الله علیه معنى آیه شریفه (واذا بتلى ابراهیم ربه بكلمات ) را پرسیدم كه مقصود خداى تعالى از این كلمات چیست ؟ فرمود:
این كلمات ، همان كلمات است كه حضرت آدم ، از خداى تعالى فرا گرفت و چنین عرض كرد:
((پروردگارا، به حق محمد، على ، فاطمه ، حسن و حسین از تو درخواست مى نمایم كه توبه مرا بپذیرى ، پس توبه اش مورد قبول واقع گردید، بدرستیكه خدا، بسیار توبه پذیر و مهربان است ))
مفل بن عم )) مى گوید، سپس از حضرت صادق (ع ) پرسیدم مقصود خداى تعالى از (اتمهن ) در این آیه چیست ، فرمود:
یعنى نام نه امام اگر دیگر از اولاد حسین بن على (ع ) تا قائم آل محمد(ع ) را به پنج تن محلق نمود لذا كلماتى كه حضرت ابراهیم به وسیله آنها آزموده شد، جامع تر، بالاتر، عالى تر، از كلماتى است كه حضرت آدم (ع ) فرا گرفت .
این كلمات همان است كه حضرت صادق سلام الله علیه ، در رواتى مى فرماید: ((نحن الكلمات )) یعنى مائیم آن كلمات كه خدا در قرآن به آنها اشاره مى فرماید. چهارده معصوم (ع ) را از این جهت ((كلمه )) نامیده اند كه نامهاى آنها در عرش نوشته شده است و همچنین به ملاحظه آن كلمه اى است كه دوبار بر شانه آنان نقش بسته است یك بار در رحم مادر و بار دوم بعد از ولادت .
هنگامى كه نطفه امام سلام الله علیه منعقد مى شود، بعد از دمیده شدن روح ، بر دوش او نوشته مى شود:
((و تمت كلمة صدقا و عدلا، لا مبدل لكماته ))
((از روى راستى و عدالت كلمه پرورگارت به حد كمال رسید، هیچكس تبدیل و تغییر كلمات خدائى نتواند كرد)) وقتى كه امام سلام الله علیه از مادر متولد مى شود، آنگاه نیز بر شانه چپش آیه مذكور نقش مى بندد و درباره این كلمات است كه حضرت ولى عصر سلام الله علیه در دعاى رجبیه اش مى فرماید:
((لا فرق بینك و بینها الا انهم عبادك و خلقك فتقها و رتقها بیدك ، بدوها منك و عودها الیك ، اعضاد و اشهاد و مناة و ادواد و حفظة و رواد...))
هرگز امكان ندارد اشخاص كه در منطق وحى ، ((كلمات الهى ))نامیده شوند، و انبیاء به آنان متوسل شده باشند، ولى خودشان عارى از ولایت باشند، و حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز داخل این كلمات است ، جزء این كلمات است كه (معرفت ) آنها را به حضرت آدم ، به حضرت موسى ، به حضرت عیسى و سایر انبیاء آموخته اند، و همه انبیاء به آنان متوسل شده اند و باز تكرار مى كنیم ، هرگز معقول نیست كه كسى ((كملة الله )) باشد، و انبیا به او توسل كنند، ولى مقام ولایت نداشته باشد. لذا این آیه هم از آیاتى است كه مى توان از آن را اثبات مقام ولایت حضرت صدیقه سلام الله علیها استفاده كرد.
آیه پنجم


((قل لا اسئكم علیه اجرا الا المودة فى القربى ))
((بگو (اى پیامبر) من براى انجام رسالتم ، پاداشى از شما نمى خواهم ، مگر مودت با خویشان نزدیكم )).
پیغمبر اكرم صلى الله علیه وآله ، اجر رسالت خودش را، از طرف حضرت حق تبارك و تعالى ، مودت نزدیكان خویش اعلام مى دارد، یعنى فقط مودت خویشان حضرت رسول اكرم را مى توان اجر و مزد رسالت عظماى احمدى دانست .
درباره این آیه بادى به طور تفصیل بحث و بررسى كرد تا روشن شود كه آیا این آیه شریفه درشان كیست ؟ و این مودت ارزنده ، مودت چه كسانى است و مقدار و اندازه آن چگونه است ؟ مودتى كه هم سنگ ، هم كفه ، و هم وزن اجر رسالت محمدى است .
به اجمع فریقین (شیعه و سنى ) و جمیع مسلمین ، این آیه در شان اهل بیت عصمت و قداست نازل شده است یعنى : على ، فاطمه ، حسن و حسین سلام الله علیهم .
((احمد بن حنبل )) در ((مناقب )) - ((حافظ ابن منذر)) - ((حافظ این ابى حاتم ))- ((حافظ طبرانى )) - ((حافظ ابن مردویه )) - ((واحدى مفسر)) - ((ثعلبى مفسر)) - ((حافظ ابراهیم )) - ((بقوى مفسر)) - و ((فقیه ابن المغازلى )) از ((ابن عباس )) روایت مى كند كه مى فرماید:
((لما نزلت هذه الایه ، قبل یا رسول الله من قرابنك ، هولاء الذین وجبت علینا مودتهم فقال ،: على و فاطمه وابناهما))
((بعد از نزول این آیه از پیامبر اكرم (ص ) سؤ ال شد: خویشان نزدیك تو كه مودت آنان بر ما واجب است ، چه كسانى هستند؟ حضرت در جواب فرمود:
على (ع )، فاطمه (ع )، و دو فرزند آنها (حسن و حسین ع ).
((محب الدین طبرى )) در ((ذخایر)) - ((زمخشرى )) در ((كشاف )) - ((حموینى )) - در ((راید)) - ((نیشابورى )) در تفسیرش - ((ابن طلحه شافعى ))در ((مطالب السئول )) - ((رازى )) در تفسیرش ) - ((ابوسعید)) در تفسیرش - ((ابوحیان )) در تفسیرش - ((نسفى ))در تفسیرش - ((حافظ هیثمى )) در ((مجمع )) - ((ابن صباغ مالكى )) در ((فصول )) - ((حافظ گنجى )) در ((كفایة الطالب )) - نیز روایت مذكور را ذكر كرده اند.
((قسطلانى )) در ((المواهب اللدنیه )) مى فرماید:
((الزم الله مودة قرباة كافة و بریته و فرض محبة جمله اهل بیته المعظم و ذریته . فقال تعالى : قال لا اسالكم علیه اجرا الا المودة فى القربى ))
((خداى تعالى مودت خویشان نزدیك پیامبر(ص ) را بر همگان واجب كرده است و درباره وجوب محبت اهل بیت معظم حضرت رسول او ذریه اوست كه خدا مى فرماید:
بگو اى پیامبر، در مقابل انجام رسالتم از شما مزدى نمى خواهم به جز مودت خویشان نزدیكم ، روایت مذكور را ((زرقانى )) در ((شرح المواهب )) - ((ابن حجر)) در ((صواعق )) - ((سیوطى )) در ((احاءالمیت )) و در ((اتحاف )) - ((شبلنجى )) در ((نورالابصار)) - و ((صبان )) در ((اسعاف الراغبین )) ذكر كرده اند.
در این موضوع روایت دیگرى ((حافظ ابوعبدالله ملا))در سیره اش نقل كرده است كه مى فرماید:
((آن رسول الله قال : آن الله جعل اجرى علیكم المودة فى اهل بیتى و انى سائلكم غدا عنهم )) .
((رسول خدا فرمود: بدرستكیه خداى تعالى مزد (رسالتم ) را كه بر عهده شماست مودت خویشان نزدیكم قرار داده است ، و من در روز قیامت نسبت به این مودت از شما بازخواست خواهم كرد، یعنى آنچه در روز قیامت همه در مقابل آن مسئول هستند، عبارت از ولایت چهارده معصوم (ع ) است كه از جمله ولایت حضرت صدیقه سلام الله علیهاست .
روایت دیگرى از جابر بن عبدالله نقل شده است كه مى فرماید:
((جاء اعرابى الى النبى و قال : یا محمد، اعرض على الاسلام . فقال : تشهد آن الا اله الا الله وحده لا شریك له و آن محمدا عبده و رسوله ، قال : تسالنى علیه اجرا؟ لا، الا المودة فى القربى ، قال : قرابتى او قرابتك ؟ قال قرابتى . قال : هات ، ابایعك ، فعلى من لا یحبك و لا یحب قرابتك لعنة الله ، فقال النبى صلى الله علیه وآله : آمین .))
یك عرب بایده نشین آمد حضور پیامبر اكرم (ص ) و عرض كرد: یا محمد(ص ) اسلام را به من عرضه بدار، فرمود: شهادت بده یكتائى خداى تعالى ، و اینكه محمد(ص )، بنده و فرستاده اوست .
اعرابى عرض كرد: یا رسول الله در مقابل این رسالت كه مرا هدایت فرمودند آیا از من مزدى هم مى خواهید؟
پیامبر فرمود: نه ، بجز مودت خویشان نزدیك ، كه اجر رسالت من است .
اعرابى گفت : خویشان نزدیك خودم را دوست بدارم یا خویشان ترا یا رسول الله ؟
پیامبر فرمود: خویشان نزدیك مرا.
اعرابى عرض كرد: یا رسول اله اینك دستت را بدست من بده ، تا براى دوستى تو و نزدیكانت با تو بیعت كنم ، خدا لعنت كند كسى را كه تو را و خویشان ترا دوست ندارد.
پیامبر اكرم (ص ) به این دعاى او آمین فرمود: پس هر كس ایمان و اعتقاد به ولایت و مودت حضرت صدیقه سلام الله علیها نداشته باشد نفرین شده است به زبان پیامبر(ص )، و در روایت دیگرى ((طبرى ))، و ((ابن عساكر))، و ((حاكم حسكانى )) در ((شواهد التنزیل )) به چند طریق از ((ابى امامه باهلى )) نقل كرده اند كه حضرت پیغمبر اكرم صلى الله علیه وآله فرمود:
آن الله خلق الانبیاء من اشجار شتى و خلقنى من شجرة واحدة ، فنا اصلها، و على فرعها و فاطمة لقاحها، والحسن والحسین ثمرها تعلق بغصن من اعصانهانجى ،. و من زاع عنها هوى ولو آن عبدا عبدالله بین الصفا و المروة الف عام ثم عام ثم الف عام ثم لم یدرك صحبتنا، اكبه الله على منخریه فى النار ثم تلى : قل لا اسالكم علیه اجرا الا المودة فى القربى ))
بدرستیكه خداى تعالى نهال وجود پیامبر آن را متفاوت متفرق آفرید، ولى درخت وجود من را جداگانه ، واحد، و منحصربفرد خلق فرمود. من خود استقلال دارم ، كسى در اصالت وجود من شریك من نیست ، من اصل آن درختم ، على (سلام الله علیه )، ساقته آن ، فاطمه (ع ) لقاح (مایه بارورى آن ) و حسن (ع ) و حسین (ع ) میوه هاى درخت وجود من هستند، هر كس شاخه اى از شاخه هاى آن درخت را دستاویز خود كند نجات یافته است و هر كس از آن دور شود به گمراهى افتد و اگر بنده اى از بندگان خدا سه هزار سال بین صفا و مروه خدا را عبادت كند ولى صحبت ما پنج تن را درك نكرده باشد خداى تعالى او را به رو در آتش افكند، سپس پیامبر اكرم (ص ) این آیه را تلاوت فرمود:
((قل لا اسالكم علیه اجرا الا المودة فى القربى ))
بنابراین ، اگر بشرى ، بنده خدائى ، موحدى ، مسلمانى ، مقدسى كه به خدا و پیامبر او معتقد باشد، و خدا را عبادت كند، نه اینكه بت پرستى نماید، كجا عبادت كند؟، بین صفا و مروه ، نه در مكان گناه آلوده اى ، به مدت عبادت كند؟ سه هزار سال ؛ لیكن به ولایت پنج تن در نتیجه به ولایت حضرت صدیقه زهراء سلام الله علیها ایمان و اعتقاد نداشته باشد، عبادت او به حساب نخواهد آمد و مورد قبول واقع نخواهد شد و جاى او در آتش دوزخ است . این مودت ، همان است كه در آیه شریفه دیگر بنام ((حسنه )) عنوآن شده است كه خداى مى فرماید:
((و من یفترف حسنه نزد له حسنا))
((هر كس حسنه اى را بدست آورد، ما (عاقبت ) بخیرى را براى او مى افزائیم )) كه مراد از حسنه در اینجا مودت است .
چنان كه ((احمد بن حنبل )) و ابوحاتم )) از ((ابن عباس ))روایت مى كنند كه مراد از ((حسنه )) در آیه مذكور مودت آل محمد(ص ) است .
((حافظ ابوالشیخ ابن حبان )) در كتاب ((الثواب )) از ((واحدى )) روایتى از امیرالمؤ منین سلام الله علیه نقل مى كنند آن حضرت فرمود:
((فینا آل حم آیه لا یحفظ مودتنا الا كل مومن ، ثم قرا امیرالمؤ منین سلام الله علیه : قل لا اسالكم علیه اجرا الا المودة فى القربى ))
در قرآن آیه اى است كه درشان ما (آل حم ) است ، و مودت ما را نگهدارى نمى كند، مگر كسى كه مؤ من است . (یعنى هر كس مودت آل محمد(ص ) را محافظت نكند مؤ من نیست ، و از او سلب ایمان مى شود) و سپس امیرالمؤ منین سلام الله علیه آیه :
((قل لا اسالكم علیه اجرا الا المودة فى القربى ))
را قرائت فرمود. در نتیجه هر كس به ولایت فاطمه سلام الله علیها ایمان نداشته باشد، مؤ من (به اعتقادات اسلامى ) نیست .
در آن روز كه امیرالمؤ منین سلام الله علیه شهید شد، حسن بن على سلام الله علیه خطبه اى انشاد كرد و در آن خطبه فضایل امیرالمؤ منین (ع ) را بر شمرد، و از جمله فرمود:
((ایها الناس ، لقد فارقكم رجل ما سبقه الا ولون یدركه الا خرون ، لقد كان رسول الله یغطیه الرایه فیقاتل جبرئیل عن یمینه و میكائیل عن یساره فما یرجع حتى یفتح الله علیه ، و لقد قبضه الله فى اللیلد التى قبض فیها وصى موسى و عرج بروحه فى اللیلة التى عرج فیها بروح عیسى بن مریم ... ایها الناس ، من عرفنى فقد عرفنى و من لم یعرفنى فانا الحسن بن محمد. ثم تلى هذه الایه قول یوسف : و اتبعت ملة آبائى ابراهیم و اسحاق و یعقوب . ثم اخذ فى كتاب الله ، ثم قال انا ابن البشیر، وانا ابن النذیر، انا ابن النبى ، انا ابن الداعى الى الله باذنه ، و انا ابن السراح المنیر، و انا ابن الذى ارسل رحمة للعالمین و انا من اهل البیت الذین اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا و انا من اهل البیت الذین افترض الله عزوجل مودتهم و ولایتهم ، فقال فینا انزل على محمد: قل لا اسالكم علیه اجرا الا المودة فى القربى ))
((اى مردم امروز مردى را از دست داده اید كه به تحقیق كسى از اولین و آخرین به (مرتبه ) او نرسیده و از او پیشى نگرفته است ، هم او بود كه پیامبر اكرم (ص ) پرچمش را بدست او مى داد، و در هنگام جنگ جبرئیل از طرف راست ، و میكائیل از جانب چپ هم رزم و همیار او بودند، و هرگز از میدان نبردى مراجعت نمى كرد مگر اینكه خدا بدست او پیكار را پیروزمندانه پایان داده بود.
خدا او را در همان شبى كه وصى موسى جان سپرد و عیسى بن مریم به آسمان عروج كرد قبض روح فرمود.
اى مردم ، هر كس مرا مى شناسد كه شناخته است ، و اگر نمى شناسد اینكه بداند:........ من ، حسن ، فرزند محمدم ،....... منم فرزند پیامبرى كه بشارت دهنده به رحمت ، و ترسانده از عذاب الهى بود، و مردم را (به اذن خدا) بسوى خدا دعوت مى كرد، منم فرزند چراغ نور افشان ، منم فرزند آنكسى كه رحمت (خدا) در دو جهان است . منم از خاندانى كه خدا پلیدها را از آنان دور گردانیده و منزه و پاكشان كرده است ، منم از آن خانواده اى كه خداى تبارك و تعالى مودت و ولایت آنان را بر همگان واجب فرموده است .
و درشان ما اهل بیت است كه خدا بر پیامبرش این آیه را نازل فرموده است :
((قل لا اسالكم علیه اجرا الا المودة فى القربى ))
این روایت را ((حاكم زرندى )) نقل كرده است و چنین ادامه مى دهد كه حضرت حسن سلام الله علیه فرمود:
((انا من اهل البیت الذین كان جبرئیل علیه السلام ینزل فینا و یصعد من عندنا و انا من اهل البیت الذین افترض الله تعالى على كل مسلم و انزل الله فیهم : قل لا اسالكم علیه اجرا الا المودة فى القربى ))
((من از خاندانى هستم كه جبرئیل بر ما نازل مى شد و سپس از نزد ما بر آسمان صعود مى كرد، من از خانواده اى هستم كه خداى تعالى مودت آنان را بر همه مسلمانان واجب كرده است (یعنى هر كس ادعاى مسلمانى كند، باید داراى مودت اهل بیت پیامبر باشد و فردى از افراد مسلمین در این مورد استثناء نشده است ) و درشان آنهاست كه خدا مى فرماید: بگو اى پیامبر، من براى انجام رسالتم مزدى از شما نمى خواهم ، بجز مودت خویشان نزدیكم ))
ما همان خاندانیم كه آیه مذكور و آیه ((و من یفترف حسنه نزد له فیها حسنا)) درشان ما نازل شده است ، و كسب حسنه عبارت است از بدست آوردن مودت ما اهل بیت .
این روایت را ((حافظ بزاز)) - ((حافظ طبرانى )) در ((معجم )) - ((ابوالفرج )) در ((مقاتل الطالبین )) - ((ابن ابى الحدید)) در شرح ((نهج )) - ((هیثمى )) در ((مجمع )) - ((ابن الصباغ )) در ((فصول )) - ((حافظ گنجى )) در ((كفایة )) - ((حافظ نسائى )) از ((هبیره )) - ((ابن حجر)) در ((صواعق )) - ((صفورى )) در ((نزهت المجالس )) - و ((حضرمى )) در ((رشفتة الهادى )) آنرا ذكر كرده اند. حضر على بن الحسین (ع ) در سفرش به دمشق به آیه مودت استدلال كرد و خطاب به یكى از روایان چنین فرمود:
اقرات القرآن ؟ فقال : نعم . قال : فقرات آل حم ؟ قال : قرات القرآن و لم اقرا آل حم . قال : ما قرات : قل لا اسالكم علیه اجرا الا المودة فى القربى . قال : و انكم لانتم هم ؟! قال : نعم .
((آیا قرآن خوانده اى ؟ عرض كرد: بلى . حضرت فرمود: آل حم را خوانده اى ؟ عرض كرد: چگونه مى شود قرآن را قرائت كرده باشم و آل حم را نخوانده باشم . حضرت فرمود: آیا آیه ((بگو (اى پیامبر) من براى رسالتم پاداشى از شما نمى خواهم مگر مودت نسبت به خویشان نزدیكم )) را نخوانده اى ؟ عرض كرد راستى شما همان خانواده هستید؟ حضرت در جواب فرمود: بلى .
این روایت را ((ثعلبى )) در تفسیرش - ((ابوحیان )) در تفسیرش - ((سیوطى )) در ((درالمنثور)) - ((ابن حجر)) در ((صواعق )) - و ((رزقانى )) در ((شرح مواهب )) ذكر كرده اند.
((طبرى )) در تفسیرش مى نویسد ((سیعد بن جبیر))، و ((عمروبن شعیب ))، در موضوع اینكه خویشان نزدیك پیامبر(ص ) چه كسانى هستند، از ((زمخشرى )) چنین نقل مى كنند:
((آل محمد، هم الذین یعود امرههم الیه فكل من كان امرهم الیه اشد و اكمل كانوا هم الآل ، ولا شك آن فاطمد و علیا والحسن والحسین ، كان التعلق بهم و بین رسول الله اشد التعلقات و هذا كالمعلول بالنقل المتواتر وجب آن یكونوا هم الآل ))
خلاصه كلام اینكه : مسلما على (ع )، فاطمه (ع ) و حسنین (ع )، آل پیغمبرند و قطعا حب فاطمه (ع ) ضمیمه اجر نبوت و نشان دهند ولایت اوست .
سه شنبه 15/12/1391 - 19:59
اهل بیت

بخش دومفاطمه سلام الله علیها از دیدگاه روایات

چنان كه گفته شد، اخبار و احادیث مردود اطمینان كه از فریفتن (شیعه و سنى ) در منقب حضرت صدیقه سلام الله علیها وارد شده است ، به دو بخش تقسیم مى شود:

بخش اول : احادیثى كه در ذیل آیات شریفه نقل شده است ، و ما آنها را به عنوان ((فاطمه سلام الله علیها از دیدگاه روایات )) بررسى و تشریح كرد. این احادیث دو دسته است ، یك دسته اشتراكى ، یعنى روایاتى در منقبت حضرت رسول اكرم ، امیرالمؤ منین و حسنین سلام الله علیهم مى باشد كه حضرت زهرا(ع ) نیز در آن مناقب اشتراك دارد.

دسته دوم احادیث اختصاصى است ، یعنى روایاتى كه مخصوص است به مدایح و فضایل حضرت صدیقه سلام الله علیها، و ما اخبار دسته اول را در پانزده موضوع رده بندى و مورد بحث و بررسى قرار مى دهیم .

موضوع اولزهرا سلام الله علیها یكى از علل آفرینش

در این موضوع اخبار بسیارى از فریقین (شیعه و سنى ) روایت شده است كه به موجب آنها ثابت مى شود، حضرت صدیقه سلام الله علیها سبب آفرینش (عالم ) بوده است ، همانگونه كه پدربزرگوارش ، امیرالمؤ منین و حسنین سلام الله علیهم ، علت خلقت بوده اند.
ما برخى از اخبار مربوط به این موضوع را در بخش اول در ذیل آیات شریفه ذكر كردیم و اینك حدیثى در اثبات این مطلب ، كه راوى آن ((ابوهریزه )) است :
((قال رسول صلى الله علیه و اله : لما خلق الله تعالى آدم اباالبشر و نفخ فیه من روحه ، التفت آدم یمنه العرش فاذا فى النور خمسة اشباح سجدا و ركعا، قال آدم : (على نبینا و آله و علیه السلام ) هل خلقت احدا من طین قبلى ؟ قال : لا یا آدم ! قال : فمن هولاء الخمسه الاشباح الذین اراهم فى هیئتى و صورتى ؟ قال : هولاء خمسة من ولدك ، لولا هم ما خلقتك ، هولاء خمسه شققت لهم خمسة اسماء من اسمائى لولا هم ما خلقت الجنة و النار، و لا العرش ، ولا الكرسى ، ولا السماء و لا الارض و لا الملائكة ، و لا الانس ، و لا الجن .
فانا المحمود، و هذا محمد، و اناالعالى و هذا على ، و انا الفاطر وهذه فاطمة .
و انا الاحسان و هذالحسن ، و اناالمحسن و هذالحسن ...
الیت بعزتى ان لا یاتینى احد مثقال ذرة من خردل من بغض احدهم الا ادخله نارى ، ولا ابالى یا آدم ، هولاء صفوتى بهم انجیهم و بهم اهلكهم فاذا كان للك الى حاجة فبهولاء توسل ))
((رسول خدا(ص ) فرمود: هنگامى كه خداى تعالى حضرت آدم ابوالبشر را آفرید و از روح خود در او بدمید، آدم (ع ) به جانب راست عرش نظر افكند، آنجا پنج شبح غرقه در نور به حال سجده و ركوع مشاهده كرد، عرض كرد:
خدایا قبل از آفریدن من ، كسى را از خاك خلق كرده اى ؟ خطاب آمد: نه ، نیافریده ام . عرض كرد: پس این پنج شبح كه آنها را در هیئت و صورت همانند خود مى بینم چه كسانى هستند؟ خداى تعالى فرمود:
این پنج تن : از نسل تو هستند، اگر آنها نبودند، ترا نمى آفریدم ، نامهاى آنان را از اسامى خود مشتق كرده ام (یعنى من خود، آنها را نامگذارى كرده ام ) اگر این پنج تن نبودند، نه بهشت و دوزخ را مى آفریدم ، نه عرش و كرسى ، نه آسمان و زمین را خلق مى كردم ، و نه فرشتگان و انس و جن را...
منم ((محمود)) و این ((محمد)) است ، منم ((عالى )) و این ((على )) است ، منم ((فاطر)) و این ((فاطمه )) است ، منم ((احسان )) و این ((حسن )) است ، و منم ((محسن )) و این ((حسین )) است .
به عزتم سوگند، هر بشرى به مقدار ذره بسیار كوچكى ، كینه و دشمنى آنها را در دل داشته باشد، او را در آتش دوزخ مى افكنم ، یا آدم ،... این پنج تن ، برگزیدگان منند، و نجات و هلاك هر كس وابسته به حب و بغضى است كه نسبت به آنها دارد. یا آدم ، هر وقت از من حاجتى مى خواهى ، به آنان توسل كن .
ابو هریره مى گوید، پیامبر اكرم (ص ) در ادامه سخن فرمود:
((نحن سفینه النجاة ، من تعلق بها نجى ، و من حاد عنها هللك ، فمن كان له الى الله حاجت فلیسئل بنا اهل البیت ))
((ما (پنج تن ) كشتى نجاتیم ، هر كس با ما باشد، نجات یابد، و هر كس كه از ما روگردان شود، هلاك گردد. پس هر كس حاجتى از خدا مى خواهد پس به وسیله ما اهل بیت از حضرت حق تبارك و تعالى مسئلت نماید)).
این روایت را ((شیخ الاسلام حموینى )) در ((فرائد)) - ((حافظ خوارزمى )) در ((مناقب )) - و چند تن دیگر از دانشمندان اهل سنت نقل كرده اند، همچنین دانشمندان بزرگ شیعه این حدیث شریف را روایت نموده اند، و با بررسى آن ، به طور خلاصه ، مى توان به شش مطلب ، و یا شش منقبت پى برد، كه هر یك از پنج تن در آن مناقب و فضائل ، به طور یك نواخت و همردیف ، مشترك هستند.
مطلب اول : خلقت پنج تن و انوار آنان قبل از آفرینش آدم بوده است ، و غیر از روایت مذكور احادیث بسیارى نیز از فریقین (شیعه و سنى ) در این باره وارد شده است .
از حضرت رسول اكرم (ص )، نسبت به مدت زمانى كه پنج تن ، قبل از آدم بوجود آمده اند روایاتى منقول است كه در برخى 2000 سال و در بعضى به طور مختلف ذكر گردیده است كه گمان مى رود - این ارقام تقریبى است نه قطعى .
مطلب دوم : پنج تن سبب و علت آفرینش جهان بوده اند.
مطلب سوم : اسامى آنها از نامهاى خداى تعالى مشتق شده است .
مطلب چهارم : جزاى دشمنى و كینه توزى نسبت به آنان ، سوختن در آتش قهر الهى است .
مطلب پنجم : پنج تن ، برگزیدگان حضرت حق تبارك و تعالى هستند، و هلاك و نجات هر بشرى ، وابسته به حب و بغضى است كه نسبت به آنها دارد.
مطلب ششم : هنگام حاجت خواستن از خداى تعالى باید آنها را وسیله استجابت دعا قرار داد و به آنها متوسل شد.
با توجه به این شش مطلب كه بیان شد، اگر اشخاصى واجد این شش منقبت بوده باشند، مى توان معتقد بود و یقین كرد كه آنها یك بشر عادى نیستند، افرادى كه خداى تعالى از همان ابتداى خلقت به آدم ابوالبشر معرفى و نشان داده است كه علت خلقت تو و اولاد تو اینها هستند، اگر حاجتى دارى باید به در خانه اینان بروى ، اینها برگزیدگان من اند، من خود اینها را نامگذارى كرده ام . بنابر آنچه گفته شد، پنج تن در شش منقبت مذكور هیچ فرقى با یكدیگر ندارند و در این مورد هیچ تفاوتى میان پیغمبر اكرم ، على ، و حسنین علیهم السلام با حضرت صدیقه سلام الله علیها وجود ندارد، همه در این مناقب یك نواخت ، هم رتبه ، و هم درجه اند. اگر چه از جهات و اعتبارات دیگر ممكن است قائل به فضلیت و برترى برخى بر بعضى باشیم ، مثلا پیامبر اكرم (ص ) منصبى دارد كه دیگران ندارند.
اگر درشان پنج تن به جز این شش منقبت نبود، همردیف بودن آنها در این مناقب نشان مى دهد كه هر یك از پنج تن ، از همه پیامبران ، از همه صدیقین ، از آدم تا خاتم خلاصه از جمیع مخلوقات خداى تبارك و تعالى افضل و برترند.
زیرا اگر آنها آفریده نمى شدند، این خوان رحمت ، و این سفره خلقت گسترده نمى شد هر كس كه به عالم هستى پا نهاده است (یعنى هر بزرگى ، هر شریفى ، هر نبیى ، هر وصیى ، هر خلیفه اى ، هر امامى ، هر عالمى كه به وجود آمده است ) در حقیقت كنار سفره رحمت آنها نشسته ، و از نعمت وجودشان برخوردار گشته ، و نان خور و پرورش یافته و عائله رحمت و بركت وجود پنج تن بوده است ، از این جهت است كه حضرت سجاد سلام الله علیها در یكى از ادعیه شریفه اش كه ائمه را معرفى مى كند، مى فرماید:
((نحن رحمة من استرحمك ، و غوث من استغاث بك ))
((مائیم رحمتى كه مردم از تو مى طلبند، مائیم غوث و پناه كسى كه از تو پناه مى جوید)) آرى ، آنان در پیش آمدها پناه ، و در طلب حوائج ملجا همه مردمند، اغلب انبیا (از آدم تا خاتم ) در هنگام مشكلات و طلب حاجت به آنان متوسل شده اند و از آبرومندى آنها در نزد خدا، حاجت روا گشته اند، آنها محترمند، معظمند، معززند، علت خلقتند برگزیدگان خدا هستند، و با توجه به اینكه پنج تن در مناقب گفته شده ، همدرجه و همردیف هستند، حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز در این مورد كوچكترین فرقى با پدر بزرگوارش نداشته است .

موضوع دوم:فضایل مشترک

موضوع دوم از فضائل مشترك ، اینكه نام پنج تن بر ساق عرش و بر در بهشت نوشته شده است و آن موجودات مقدس به همه فرشتگان معرفى شده اند و ملائك آنها را دیده و شناخته اند.
((ابن عباس )) از رسول اكرم (ص ) نقل مى كند كه حضرت فرمود:
((لیلة عرج بى الى السماء رایت على باب الجنة مكتوبا: لا اله الاالله ، محمد رسول الله ، على حبیب الله . الحسن والحسین صفوة الله ، فاطمة خیرة الله ، على مبغضیهم لعة الله ))
((در شب معراجم به سوى آسمان ، این كلمات را دیدم كه بر در بشهت نوشته شده بود:
نیست خدائى جز خداى بى همتا، ((محمد)) پیامبر خداست ، ((على )) محبوب خداس ((فاطمه )) و ((حسن )) و ((حسین )) برگزیدگان خدا هستند، لعنت خدا بر كسانیكه كینه و دشمنى آنان را دارند))
این روایت را جمعى از علماى شیعه ، و از رجال عامه (سنى )، ((خطیب بغدادى )) در تاریخش - ((ابن عسا كرد)) در تاریخش - ((حافظ گنجى )) در كتاب كفایه اش ‍ - ((حافظ خوارزمى )) در كتاب مناقبش - ((بدخشانى )) در مفتاح النجاتش - و جماعتى دیگر از دانشمندان نقل كرده اند.
درباره ((فاطمه خیرة الله )) حدیث دیگرى ((حافظ عاصمى ))در كتاب ((زین الفتى )) آورده است كه پیغمبر اكرم (ص ) خطاب به امیرالمؤ منین (ع ) فرمود:
((ان الله عزوجل اشرف على الدنیا فاختارنى منها على رجال العالمین ، ثم اطلع الثانیة فاختارك على رجال العالمین بعدى ، ثم اطلع الثالثة فاختار الائمة من ولدك على رجال العالمین ، ثم اطلع الرابعة فاختار فاطمه على نساء العالمین )) .
((خداى تبارك و تعالى به دنیا (یعنى جمیع بشر) نظرى افكند و از همه مردان عالم مرا انتخاب كرد، آنگاه بار دوم نظر فرمود و از جمیع مردان جهان ترا برگزید، و بار سوم ائمه اى كه از فرزندان تو هستند انتخاب فرمود، سپس بار چهارم از جمیع زنهاى عالم ، ((فاطمه ))را برگزید.))
به طرق متعدد از حضرت صادق سلام الله علیه درباره این روایت سؤ ال شده است كه آیا مراد از جمله ((على نساءالعالمین )) چیست ؟ حضرت فرمود: یعنى ((فاطمه )) بانوى بانوان جهان از اولین و آخرین مى باشد.
راوى گوید كه سؤ ال شد: آیا در زمان خودش ؟ حضرت فرمود:
بانوى بانوان در عصر خودش حضرت مریم (ع ) بود، ولى فاطمه (ع ) سیده زنان جهان و مهین بانوى عالم است از اولین و آخرین .
در نتیجه حدیث مذكور به ما مى آموزد كه چهارده معصوم (ع ) برگزیدگان خدا هستند و در این مقام ، همدرجه و یكسان مى باشند.
روایت دیگرى از حضرت رسول اكرم (ص ) نقل شده است كه مى فرماید:
((لما خلق الله تعالى آدم و عطس ، فاستوى جالسا، قالت الملائكه یرحمك الله یا ابا محمد)) .
هنگامى كه خداى تعالى آدم (ع ) را آفرید، حضرت آدم عطسه كرد و نشست ، فرشتگان به او گفتند: رحمت خدا بر تو باد اى ((پدر محمد))
ادامه حدیث از پیامبر اكرم (ص ) چنین است :
((فرخ راسه فاذا هو مكتوب على ساق العرش : لا اله الاالله ، محمد رسول الله ، على حب الله ، والحسن والحسین صفوة الله ، فاطمة خیرة الله )) .
((حضرت آدم هنگامى كه مباركش را بلند كرد، این كلمات را مشاهده كرد كه بر ساق عرش نوشته شده است :
((نیست خدائى جز خداى بى همتا، محمد پیامبر خداست ، على محبوب خداست ، حسن و حسین و فاطمه برگزیدگان خدا هستند))
به این ترتیب به آدم (ع ) آموخته شد كه این پنج تن انتخاب شده از جانب خدا هستند و، فرشتگان نیز به هرسو مى نگریستند، نام مبارك پنج تن را مشاهده مى كردند.
این هم منقبتى است كه هر یك از پنج تن به طور یكسان در این رتبه مشتركند.

موضوع سوم:منور بودن بهشت است با تصویر او

سومین منقبتى كه حضرت صدیقه سلام الله علیها با پدر و همسر و فرزندانش اشتراك دارد منور بودن بهشت است با تصویر او.
((انس )) از حضرت رسول اكرم (ص ) روایت مى كند كه آن حضرت فرمود:
((ان آدم صلوات الله علیه نظر فى الجنتة فلم یر صورت مثل صورته فقال : الهى لیس فى الجنة صورة مثل صورتى ؟
فاخبره الله تعالى و اشار الى جنة الفردوس فراى قصرا من یاقوته بیضاء فد خلها فراى خمس صور مكتوب على كل صورة اسمها: انا محمود و هذا ((احمد))، انا الاعلى و هذا ((على ))، انا الفاطر و هذه ((فاطمه ))، انا المحسن و هذا ((حسن ))، انا ذوالاحسان و هذا ((حسین )).))
((حضرت آدم (ع ) چون در بهشت به هر سو نگریست و صورتى را به شكل و قیافه خود نیافت ، عرض كرد: خدایا، صورتى نظیر چهره من نیافریده اى ؟
خداى متعال او را متوجه بهشت فردوس كرد و حضرت آدم (ع ) در آنجا قصرى از یاقوت سفید دید و هنگامى كه وارد آن قصر شد، پنج تصویر مشاهده كرد كه اسامى هر یك از آنها نیز به این شرح نوشته شده بود.
من محمودم و این ((احمد)) است ، من اعلى هستم و این ((على )) است ، من فاطرم و این ((فاطمه ))است ، من محسنم و این ((حسن )) است من ذوالاحسانم و این ((حسین ))است .
حدیث دیگرى در همین موضوع ((شیخ عبدالرحمان صفورى ))در ((نزهت المجالس ))، و ((مولامحمد مبین )) در ((معارج النبوة ))، از حضرت صادق سلام الله علیه روایت مى كند كه آن حضرت فرمود:
((كان آدم و حواء جالسین فجائهما جبرئیل و اتى بهما الى قصر من ذهب و فضة شرفاته من زمرد اخضر فیه سریر من یاقوتة حمراء و على السریر قبة من نور فیها صورة على راسها تاج ، و فى اذنیها قرطان من لولو، و فى عنقها طرق من نور، فتعجبوا من نورها حتى ان آدم نسى حسن حواء فقال : ما هذه الصورة ؟
قال جبرئیل : ((فاطمه ))، و التاج ابوها، و الطوق زوجها، و القرطان ، الحسن والحسین ، فرفع آدم راسه الى القبة فوجد خمسة اسماء مكتوبة من نور: انا المحمود و هذا ((محمد))، و انا الاعلى و هذا ((على ))و ان االفاطر و هذه ((فاطمة ))، و انا المحسن و هذا ((الحسن ))، و منى الاحسان و هذا ((الحسین )) فقال جبرئیل : یا آدم احفظ هذه الاسماءفانك تحتاج الیها، فلما هبط آدم بكى ثلاثمائة عام ثم دعا بهذه الاسماء و قال یا رب : بحق محمد وعلى ، و فاطمة ، والحسن والحسین ، یا محمود یا اعلى ، یا فاطر یا محسن اغفرلى و تقبل توبتى ، فاوحى الله الیه یا آدم لوسئلتنى فى جمیع ذریتك لغفرت لهم ))
((آدم (ع ) و حوا، در كنار هم نشسته بودند كه جبرئیل بنزدشان آمد و آنان را همراه خود به داخل قصرى از طلا برد، در آنجا تختى از یاقوت قرمز بود و بالاى آن تخت قبه اى بود نور افشان ، و در میان آن قبه چهره اى غرقه در نور، كه تاجى بر سر نهاده و دو گوشوار از لولو در گوشش ، و گردن بندى از نور بر گردنش آویخته بود. هر دو از نورانیت حیرت انگیز آن تمثال در شگفت شدند به حدى كه حضرت آدم (ع ) زیبائى همسرش حواء را فراموش نمود (زیرا شاهد یك زیبائى بى سابقه و حسن بى نظیرى بود) لذا روى به جبرئیل كرد و پرسید این صورت كیست ؟ جبرئیل گفت : این فاطمه است ، و آن تاجش احمدنما، گردن بندش حیدرنما و دو گوشوارش نشانگر حسن و حسین اوست . آنگاه حضرت آدم (ع ) سر خویش را به سوى قبه نور بلند كرد، و در آنجا این پنج اسم را با خط نور نوشته دید:
من محمودم و این ((محمد)) است ، من اعلى هستم و این ((على )) است ، من فاطرم و این ((فاطمه ))است ، من محسنم و این ((حسن )) است ، و احسان از من است و این ((حسین ))است ))
پس از قرائت این نامها جبرئیل گفت : یا آدم ، این نامها را به خاطر بسپار كه بعدها یقینا به آنها نیازمند مى شوى ، و آن اسماء مشكل گشاى تو خواهند بود.
بعد از آنكه حضرت آدم مرتكب آن ترك اولى شد و در نتیجه بر زمین فرود آمد، بعد از 300 سال اشك ریختن (بیاد آن نامهاى مقدس افتاد) و با آن اسماء مبارك دعائى ترتیب داد و به پیشگاه خداى متعال چنین معروض داشت :
پروردگارا به حق محمد، على ، فاطمه ، حسن و حسین ، یا محمود، یا اعلى ، و یا محسن ، یا فاطر از خطاى من در گذر و توبه مرا قبول فرما. در آن هنگام از جانب خداى تعالى خطاب آمد كه یا آدم اگر (در آن حال دعا) در خواست مى كردى كه گناهان همه فرزندانت را بیامرزم همه آنها را مى بخشیدم ))
آرى براى خداى متعال هرگز سنگینى ندارد كه از بركت این دعا جمیع گناهان ما را نیز ببخشد، لذا جا دارد كه ما نیز بگوئیم :
((یا رب بحق محمد، و على ، و فاطمه ، والحسن والحسین ، یا محمود یا اعلى یا فاطر یا محسن اغفرلنا و تقبل توبتنا))
حدیث مفصل دیگى جناب سلمان نقل مى كند كه حضرت رسول اكرم (ص ) فرمود:
((خداى تعالى از اسامى خودش نامهاى ما را مشتق فرموده است : خدا محمود است و من محمدم ، خداى اعلى است و نام برادرم على است ، خدا فاطر است و اسم دخترم فاطمه است ، خدا محسن است و نام دو فرزند من حسن و حسین است .))
((این روایت را نطنزى )) در ((خصائص علویه ))، و عده اى دیگر از دانشمندان بزرگ شیعه و سنى نقل فرموده اند، و اگر به جز این روایت ، حدیث دیگرى در دست ما نباشد از همین خبر، مطالب مهمى را مى توان استفاده كرد، و با توجه به این كه بعد از سیصد سال اشك ریختن ، در هنگام درماندگى و احتیاج ، این نامهاى مقدس مشكل گشا و نجات بخش آدم ابوالبشر بوده اند، كاملا واضح است كه تمام فرزندان آدم در سختى ها نیازمند آنان بوده و در طلب حاجت و رفع گرفتاریها با توسل به این اسماء مبارك كامروا خواهند بود.

موضوع چهارم: توسل

چهارمین منقبتى كه وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها با پدر و همسر و فرزندانش مشترك است ، در اهتاء و اقتداء و تمسك است یعنى هدایت یافتن و پیروى كردن مردم از آنان و در موقع نیاز، متوسل شدن به آنها. ((انس )) روایت مى كند:
((صلى بنا رسول الله صلى الله علیه وآله صلوة الفجر فلما انقتل من الصلوة اقبل علینا بوجهه الكریم ، فقال : معاشر المسلمین ، من افتقد الشمس فلیستمسك بالقمر، و من افتقد القمر فلیستمسك بالزهرة ، و من افتقد الزهرة ، فلیستمسك بالفرقدین . فقیل : یا رسول الله ، ما الشمس و القمرو هها الزهرة و ما الفر قدان ؟ فقال : انا الشمس و على القمر... و كتاب الله لا یفترقان حتى یردا على الحوض ))
((روزى پیامبر اكرم (ص ) با ما نماز صبح بجاى آورد، و پس از فراغت از نماز روى مباركش را به سوى ما گردانید: و فرمود: اى جماعت مسلمانان ، هر كس كه آفتاب را از دست بدهد، پس باید به ماه تمسك جوید، و در فقدان ماه دست به دامان زهره شود، و اگر زهره را نیابد، به دو ستاره (فرقدان ) پناه آورد. از پیامبر اكرم (ص ) سؤ ال شد كه یا رسول الله مقصود از آفتاب و ماه و زهره و (فرقدان ) دو ستاره نور افشان چیست ؟ فرمود: من آفتابم ، على ماه ، و فاطمه زهره است و دو ستاره حسنین اند. آنان به كتاب خدا دو دستاویز بشرند و همواره بهم پیوسته اند و هرگز از یكدیگر جدا نمى شوند تا در كنار حوض (كوثر) به من ملحق شوند.
روایت دیگرى را ((ابو اسحق ثعلبى )) در ((عرایس )) - و ((نطنزى )) در ((خصایص علویه )) نقل كرده اند كه حضرت رسول (ص ) فرمود:
((اطلبوا الشمس ، فاذا غابت ، فاطلبوا القمر، و اذا غاب القمر، فاطلبوا الزهره ، و اذا غابت الزهره ، فاطلبوا الفرقدین ، قلنا یا رسول الله ، ما الشمس ؟ قال انا، قلنا من القمر؟ قال على ، قلنا فمن الزهره ؟ قال فاطمه ، قلنا فمن فرقدان ؟ قال الحسن والحسین ))
((آفتاب را بیابید، و اگر آفتاب غروب كرد، ماه را طلب كنید. در صورتیكه ماه از نظرها پنهان شد، زهره را بطلبید، و اگر زهره ناپدید شد، دو ستاره (فرقدین ) را بجوئید.
سؤ ال شد یا رسول الله مقصود از شمس و قمر و زهره فرقدین چه كسانى هستند؟
فرمود: من آفتابم ، على ماه ، و فاطمه زهره است ، و حسن و حسین دو ستاره (فرقدان ).
این روایت را صاحب ((روضة الصفا)) و ((حبیب السیر))با عبارات دیگر از ((جابربن عبدالله )) نقل كرده است كه حضرت رسول (ص ) فرمود:
((اهتدوا بالشمس ، فاذا غابت الشمس ، فاهتدوا بالقمر، و اذا غاب القمر فاهتدوا بالزهره ، و اذا غاب فاهتدوا بالفرقدین ، فقیل یا رسول الله من الشمس ؟ قال انا. من القمر؟ على بن ابیطالب ، من الزهرة ؟ الزهراء سلام الله علیها، والفرقدان هما الحسنان ))
این روایت را جمعى از دانشمندان شیعه نیز از ((جابر بن عبدالله ))نقل كرده اند. ((صدوق )) رحمت الله علیه نیز در ((معانى الاخبار)) این حدیث را ذكر نموده اند است با این تفاوت كه بجاى كلمه ((اهتدوا)) كلمه ((اقتدوا)) آورده است ، و در تمام اى روایات كه از شیعه و سنى منقول است گفتار پیغمبر(ص ) با جمله ((كتاب خدا با عترت من بهم پیوسته است و هرگز از یكدیگر جدا نمى شوند، تا در كنار حوض (كوثر) به من ملحق شوند)) خاتمه مى یابد و خود با این مطلب ، موضوع بسیار فوق العاده و مهمى است .
از روایات مذكور كاملا روشن است كه حضرت صدیقه سلام الله علیها در مراتب و مناقب گفت شده ، ردیف رسول اكرم (ص )، امیرالمؤ منین (ع ) و حسین (ع ) است و در مقام تمسك ، اهتداء، و اقتداء همانند آنها مى باشد، و اگر در ولایت عصمت نظیر پیامبر اكرم (ص )، على (ع )، و حسنین (ع ) نبود، امر هدایت یافتن ، و پیروى مردم از او، و توسل هر بشرى در مشكلات به او، كارى بیهوده و گزاف مى بود. حضرت زهرا(ع ) یكى از ذخائرى است كه حضرت رسول اكرم (ص ) بعد از خود باقى گذاشته است و در این باره مى فرماید:
((انى مخلف فیكم الثقلین كتاب الله و عترتى ))
((من در میان شما دو وزنه سنگین باقى مى گذارم ، كتاب خدا و خاندان من )) و حضرت صدیقه سلام الله علیها یك تن از عترت پیغمبر(ص )، و زهره اى است كه در مدار عصمت و ولایت ، با شمس و قمر و فردین همرتبه و همدرجه است اگر چه نور شمس و قمر بر نور زهره غلبه دارد، و با وجود خورشید و ماه نمى توان نور زهره را مشاهده كرد، و گوئى پیامبر اكرم (ص ) (با تقدم و تاءخر اسامى پنج تن در همه روایات و با ترتیب مشخص و معین ) مى خواهد بیان فرماید كه امیرالمؤ منین (ع ) از زهراء افضل است ، و مقام زهراء تالى و بلافاصله بعد از امیرالمومین (ع ) است و اگر چنین نبود، شایسته بود كه اول نام حضرت زهرا(ع ) ذكر شود.
ترتیب اسماء پنج تن ، در آسمانها، در عرش ، در كرسى ، در جنت و در سایر مواقف كه نوشته شده یا مورد خطاب خدائى بوده اند به همین ترتیب و به همین سبك (نسق ) بوده است .
رسول خدا(ص ) در هر جا كه سخن از پنج تن (ع ) است ، ابتدا نام خودش را ذكر مى كند، بعد امیرالمؤ منین (ع ) و سپس حضرت صدیقه (ع ) را، و در تمام اخبار و احادیث این ترتیب اسماء مراعات شده است ، لذا معلوم مى شود كه مقام حضرت زهراء سلام الله علیها تالى و (بلافاصله ) بعد از امیرالمؤ منین (ع ) است ، اگر چه ، پنج تن (ع ) در منال و فضائل و مطالبى كه گفته شد، همردیف ، همدرجه و یكسانند، با وجود این مقام آنان در مراتب و مدراج دیگر ممكن است با هم اختلاف داشته باشد، ولى آنچه محققا از ترتیب اسامى آنها در كلام پیامبر مى توان استفاده كرد، این است كه رسول اكرم (ص ) داراى عالیترین مقام ، و امیرالمؤ منین (ع ) پس از پیامبر(ص )، و حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از او، حسنین (ع ) پس از فاطمه (ع )، صاحب والاترین مقام در جهان آفرینش هستند.
و ما این مطلب را نیز ثابت خواهیم كرد كه حضرت زهرا سلام الله علیها از یازده امام دیگر افضل تر و برتر مى باشد، و اگر جز این یك منقبت ، فضیلت دیگرى درشان او نبود، همین براى اثبات مقام ولایت آن حضرت كافى بود. پیامبر اكرم (ص ) براى امت خود، همزمان و مكان ، در زمینه هاى علمى ، عملى ، تمسكى ، اقتدائى ، و اهتدائى و.... جوابگوى جمیع نیازهاى بشرى باشند.
حضرت صدیقه سلام الله علیها در تمام شئون مذكور سهیم و مشترك است ، به عبارت دیگر چنان كه على بن ابیطالب (ع ) مقتداى ما، هادى ما، رهنماى ما، و ولى ماست ، عینا حضرت زهرا سلام الله علیها نیز همانگون است ، نه تنها براى ما مسلمانان ، بلكه براى جمیع بشر از اولین و آخرین .

موضوع پنجم: تولی و تبری

موضوع پنجم كه از موضوعهاى دیگر مهمتر است ، عبارت از این است كه حضرت زهراء سلام الله علیها، در مقام ولایت شریك امیرالمؤ منین (ع ) و حسنین است ، و جنگ و یا صلح با فاطمه (ع ) و دوستى یا دشمنى نسبت به او عینا همانند حرب و یا سلم با على و حسنین (ع )، و حب و با بغض نسبت به آنهاست .
((زید بن ارقم )) از رسول اكرم (ص ) چنین روایت مى كند:
((قال رسول الله لعلى و فاطمة والحسن والحسین : انا حرب لمن حاربكم و سلم لمن سالمكم ))
((پیامبر اكرم (ص ) خطاب به على ، فاطمه ، حسن و حسین علیهم السلام فرمود: من ، با هر كسى كه با شما در جنگ باشد، در جنگم ، و هر كسى كه با شما از در صلح و آشتى در آید، من نیز با او در صلح و صفا خواهم بود))
این روایت با عبارات مختلف نقل شده است گاه آن حضرت مى فرمود:
((انا حرب لمن حاربهم و سلم لمن سالمهم ))
در موقع دیگر چنین فرماید:
((انا سلم لمن سالمتم و حرب لمن حاربتم ))
و در جاى دیگر مى فرماید:
((انا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم ))
((زید بن ارقم )) در روایت دیگرى مى گوید:
((كنا معل رسول الله و هو فى الحجرة ، یوحى الیه و نحن ننتظره حتى اشتد الحر فجاء على بن ابیطالب ، و معه فاطمة والحسن والحسین سلام الله علیهم ، فقدوا فى ظل حائط ینتظرون رسول الله . فما خرج رسول الله ، رآهم فاتاهم و وقفنا نحن مكاننا و هو یظلهم بثویه ممسكا بطرف الثوب و على ممسك بطرفه الاخر، فقال رسول الله اللهم انى احبهم فاحبهم ، اللهم انى سلم لمن سالمهم ، و حرب لمن حاربهم ، قال ذلك ثلاث مرات ))
((روزى همراه پیامبر اكرم (ص ) بودیم كه وحى نازل شد، و ما منتظر اتمام وحى بودیم تا آن حضرت از اتاق خارج شود، هوا بشدت گرم شده بود، در آن هنگام على بن ابیطالب (ع ) و همراه او فاطمه ، حسن و حسین سلام الله علیهم از راه رسیدند و در سایه دیوارى بحال انتظار نشستند، تا نزول وحى بپایان رسد و حضرت رسول از حجره بیرون آید.
وقتى كه پیامبر اكرم (ص ) از اطاق خارج گردید، نظر مباركش بر على و فاطمه و حسنین عیلهم السلام افتاد، حضرت به نزد آنان رفتند، و ما در حالى كه بجاى خود ایستاده بودیم ، دیدیم كه حضرت رسول (ص ) لباس (عبادى ) خودش را بر بالاى سر آنها سابیان كرد، با دست مباركش از یك طرف عبا گرفته بود، و طرف دیگرش در دست على بود كه در زیر عبا جاى داشت . آنگاه پیامبر چنین فرمود:
خدایا، من اینان را دوست مى دارم پس تو نیز دوستشان بدار، بارالها، با هر كس كه با اینان در صلح و صفا باشد، من در صلح و آشتى هستم و هر كس كه با این چهار تن بجنگد من نیز با او در جنگ خواهم بود، و این كلمات را سه بار تكرار نمود.
این حدیث شریف را ((حاكم )) در ((مستدرك ))- ((بغوى )) در ((مصابیح )) - ((خطیب تبریزى )) در ((مصابیح )) - ((جساس )) در ((احكام آیات )) - ((ابن كثیر)) در ((بدایه )) و ((نهایه )) - ((محب الدین طبرى ))در ((ذخایر العقبى )) - ((ابن اثیر)) در ((اسدالغابه ))، ((ترمذى )) در ((جامع صحیح )) - ((ابن عساكر)) در ((تاریخ شام )) - ((این جامه )) در ((سنن )) - ((ابن صباغ )) در ((فصول )) - ((طبرانى )) در ((معجم ))، و جمعى دیگر از علماء شیعه و سنى نقل كرده اند.
روایت دیگرى به این شرح از ((ابوبكر)) نقل شده است كه مى گوید:
((رایت رسول الله خیم خیمة و هو متكى على قوس عربیه و فى الخمیة على ، و فاطمة و والحسن ، والحسین ، و قال : معشر المسلمسین ، انا سلم لمن سالم اهل الخیمه ، و حرب لمن حاربهم ، ولى لمن والاهم ، لا یحبهم الا سیعد الجد طیب المولد، ولا یبغضهم الا شقى الجد ردى الولادة ))
((روزى پیامبر اكرم (ص ) را در خیمه اش ، در حالى كه بر یك كمان عربى تكیه كرده بود نشسته دیدم . در آن خیمه على (ع )، فاطمه (ع )، حسن (ع ) و حسین (ع ) نیز حضور داشتند، آن حضرت روبه حاضرین فرمود و گفت : اى مسلمانان بدانید، هر كسى كه با اینان در صلح و صفا باشد من نیز با او در سلم و آشتى هستم ، و هر كس با اینان به جنگ خیزد، من هم با او در جنگ خواهم بود، من دوستدار كسى هستم كه اینان را دوست بدارد، دوست نمى داردشان مگر آن شخص بدبختى كه از دامانى پاكیزه بوجود آمده است و دشمن نمى داردشان مگر آن شخص بدبختى كه از آلوده دامنى زائیده شده باشد. این روایت را ((حافظ طبرى )) نیز در ((ریاض النظره ))ذكر كرده است .
((صبیح )) مى گوید:
كنت بباب النبى صلى الله علیه وآله فجاء على و فاطمة والحسن والحسین فجاسوا ناحیة ، فخرج رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم الینا فقال : انكم على خیر - و علیه كساء خیبرى فجللهم به و قال : انا حرب لمن حاربكم ، سلم لمن سالمكم .
((روزى در انتظار پیامبر اكرم (ص ) بر در خانه آن حضرت بودیم كه على ، فاطمه ، حسن و حسین علیهم السلام از راه رسیدند و در كنارى نشستند، وفتى كه رسول خدا از خانه خارج گردید خطاب به آنها فرمود: شما پیوسته در خیر هستید، و سپس غبارى خیبرى خودش را بر سر آنان سایبان كرد و فرمود:
من ، با هر كسى با شما بجنگد، در جنگ هستم ، و با هر كسى كه با شما در صلح و صفا باشد من نیز در سلم و آشتى مى باشم ))
این روایت را ((طبرى )) در ((واسط حساس )) و در ((آیات الاحكام )) - ((هیثمى )) در ((مجمع )) ((ابن اثیر)) در ((اسدالغابه )) - ((ابن حجر)) در ((اصابه )) - و عده اى دیگر از دانشمندان نقل كرده اند. ((ابوهریره )) مى گوید:
((نظر النبى الى على ، فاطمه ، والحسن ، والحسین فقال : انا حرب لمن حاربكم و سلم لمن سالمكم ))
((پیامبر اكرم (ص ) نظر به سوى على ، فاطمه ، حسن ، و حسین علیهم السلام افكند و سپس فرمود:
من با هر كسى به شما بجنگد در ستیزم ، و با هر كسى كه با شما در سلم و آشتى باشد، من نى در صلح و صفا هستم .))
این حدیث شریف را: ((حاكم در مستدرك )) - ((خطیب بغدادى )) در ((تاریخ بغداد)) - ((امام حنابله )) در ((مسند احمد)) - ((هیثمى )) در ((مجمع )) - ((ابن عساكر)) در ((تاریخ )) - ((طبرانى )) در ((مجمع )) آورده اند. همچنین عده اى از دانشمندان شیعه آن را روایت نموده اند.
روایاتى كه تحت عنوان موضوع پنجم ذكر شد بسیار جاى تامل ، دقت و بررسى است و باید توجه داست : بشرى كه در حال غضبش ، در هنگام انبساط و فرحش ، در موقع رنج و گرفتاریش ، در زمان سرور و نشاطش و خلاصه در جمیع اطوار و حالش صاحب اختیار، مطاع و مقتداى همه مردم باشد، و تمام افراد بشر موظف به خضوع تسلیم و اطاعت در برابر او باشند، و محبت به او دوستى با پیامبر، و دشمنى با او خصومت با رسول خدا، و اطاعت از او طاعت از پیامبر، و صلح با او، سلم و آشتى با رسول خدا باشد، تحقیقا اگر در صفات همردیف پیامبر نباشد، هرگز این احكام درباره او جارى نمى شود، و به عبارت دیگر فردى كه در ملكات انسانى ، در فضائل و مكارم الاخلاقى ، در صفات نفسانى ، و خلاصه در جمیع حالات و شئون بشرى طورى باشد كه هرگز كوچكوترین خلافى از او سر نزند، و همه مردم (به فرمان خدا و رسولش ) ماءمور به اطاعت و خضوع و تسلیم در برابر او باشند، معقول نیست كه در صفات همردیف و همتاى پیغمبر اكرم (ص ) نباشد.
بلى ، آن انسانى كه هرگز كلمه اى ، حرفى ، حركتى ، سكونى ، در هیچ مورد، جز به فرمان و اجازه خدا از او صادر نشود، و جز در راه محبت و رضاى پروردگار قدمى بر ندارد، و پیوسته در گفتار و كردار و در تمام حالاتش ، محدود و متعهد و مقید به امر خدا باشد تنها او شایسته است كه پیامبر اكرم (ص ) صلح با او را، سلم و آشتى با خودش بداند و جنگ با او را ستیز با خودش به حساب آورد، و كاملا روشن است كه فاطمه زهراء سلام الله علیها، صاحب آن نفس پاك انسانى ، و آنهمه صفات ربانى ، یقینا باید در شئون ولایت ، همردیف و همدرجه و یكسان با پیامبر اكرم ، على و حسنین باشد.

سه شنبه 15/12/1391 - 19:59
اهل بیت

موضوع اولزهرا سلام الله علیها یكى از علل آفرینش

در این موضوع اخبار بسیارى از فریقین (شیعه و سنى ) روایت شده است كه به موجب آنها ثابت مى شود، حضرت صدیقه سلام الله علیها سبب آفرینش (عالم ) بوده است ، همانگونه كه پدربزرگوارش ، امیرالمؤ منین و حسنین سلام الله علیهم ، علت خلقت بوده اند.
ما برخى از اخبار مربوط به این موضوع را در بخش اول در ذیل آیات شریفه ذكر كردیم و اینك حدیثى در اثبات این مطلب ، كه راوى آن ((ابوهریزه )) است :
((قال رسول صلى الله علیه و اله : لما خلق الله تعالى آدم اباالبشر و نفخ فیه من روحه ، التفت آدم یمنه العرش فاذا فى النور خمسة اشباح سجدا و ركعا، قال آدم : (على نبینا و آله و علیه السلام ) هل خلقت احدا من طین قبلى ؟ قال : لا یا آدم ! قال : فمن هولاء الخمسه الاشباح الذین اراهم فى هیئتى و صورتى ؟ قال : هولاء خمسة من ولدك ، لولا هم ما خلقتك ، هولاء خمسه شققت لهم خمسة اسماء من اسمائى لولا هم ما خلقت الجنة و النار، و لا العرش ، ولا الكرسى ، ولا السماء و لا الارض و لا الملائكة ، و لا الانس ، و لا الجن .
فانا المحمود، و هذا محمد، و اناالعالى و هذا على ، و انا الفاطر وهذه فاطمة .
و انا الاحسان و هذالحسن ، و اناالمحسن و هذالحسن ...
الیت بعزتى ان لا یاتینى احد مثقال ذرة من خردل من بغض احدهم الا ادخله نارى ، ولا ابالى یا آدم ، هولاء صفوتى بهم انجیهم و بهم اهلكهم فاذا كان للك الى حاجة فبهولاء توسل ))
((رسول خدا(ص ) فرمود: هنگامى كه خداى تعالى حضرت آدم ابوالبشر را آفرید و از روح خود در او بدمید، آدم (ع ) به جانب راست عرش نظر افكند، آنجا پنج شبح غرقه در نور به حال سجده و ركوع مشاهده كرد، عرض كرد:
خدایا قبل از آفریدن من ، كسى را از خاك خلق كرده اى ؟ خطاب آمد: نه ، نیافریده ام . عرض كرد: پس این پنج شبح كه آنها را در هیئت و صورت همانند خود مى بینم چه كسانى هستند؟ خداى تعالى فرمود:
این پنج تن : از نسل تو هستند، اگر آنها نبودند، ترا نمى آفریدم ، نامهاى آنان را از اسامى خود مشتق كرده ام (یعنى من خود، آنها را نامگذارى كرده ام ) اگر این پنج تن نبودند، نه بهشت و دوزخ را مى آفریدم ، نه عرش و كرسى ، نه آسمان و زمین را خلق مى كردم ، و نه فرشتگان و انس و جن را...
منم ((محمود)) و این ((محمد)) است ، منم ((عالى )) و این ((على )) است ، منم ((فاطر)) و این ((فاطمه )) است ، منم ((احسان )) و این ((حسن )) است ، و منم ((محسن )) و این ((حسین )) است .
به عزتم سوگند، هر بشرى به مقدار ذره بسیار كوچكى ، كینه و دشمنى آنها را در دل داشته باشد، او را در آتش دوزخ مى افكنم ، یا آدم ،... این پنج تن ، برگزیدگان منند، و نجات و هلاك هر كس وابسته به حب و بغضى است كه نسبت به آنها دارد. یا آدم ، هر وقت از من حاجتى مى خواهى ، به آنان توسل كن .
ابو هریره مى گوید، پیامبر اكرم (ص ) در ادامه سخن فرمود:
((نحن سفینه النجاة ، من تعلق بها نجى ، و من حاد عنها هللك ، فمن كان له الى الله حاجت فلیسئل بنا اهل البیت ))
((ما (پنج تن ) كشتى نجاتیم ، هر كس با ما باشد، نجات یابد، و هر كس كه از ما روگردان شود، هلاك گردد. پس هر كس حاجتى از خدا مى خواهد پس به وسیله ما اهل بیت از حضرت حق تبارك و تعالى مسئلت نماید)).
این روایت را ((شیخ الاسلام حموینى )) در ((فرائد)) - ((حافظ خوارزمى )) در ((مناقب )) - و چند تن دیگر از دانشمندان اهل سنت نقل كرده اند، همچنین دانشمندان بزرگ شیعه این حدیث شریف را روایت نموده اند، و با بررسى آن ، به طور خلاصه ، مى توان به شش مطلب ، و یا شش منقبت پى برد، كه هر یك از پنج تن در آن مناقب و فضائل ، به طور یك نواخت و همردیف ، مشترك هستند.
مطلب اول : خلقت پنج تن و انوار آنان قبل از آفرینش آدم بوده است ، و غیر از روایت مذكور احادیث بسیارى نیز از فریقین (شیعه و سنى ) در این باره وارد شده است .
از حضرت رسول اكرم (ص )، نسبت به مدت زمانى كه پنج تن ، قبل از آدم بوجود آمده اند روایاتى منقول است كه در برخى 2000 سال و در بعضى به طور مختلف ذكر گردیده است كه گمان مى رود - این ارقام تقریبى است نه قطعى .
مطلب دوم : پنج تن سبب و علت آفرینش جهان بوده اند.
مطلب سوم : اسامى آنها از نامهاى خداى تعالى مشتق شده است .
مطلب چهارم : جزاى دشمنى و كینه توزى نسبت به آنان ، سوختن در آتش قهر الهى است .
مطلب پنجم : پنج تن ، برگزیدگان حضرت حق تبارك و تعالى هستند، و هلاك و نجات هر بشرى ، وابسته به حب و بغضى است كه نسبت به آنها دارد.
مطلب ششم : هنگام حاجت خواستن از خداى تعالى باید آنها را وسیله استجابت دعا قرار داد و به آنها متوسل شد.
با توجه به این شش مطلب كه بیان شد، اگر اشخاصى واجد این شش منقبت بوده باشند، مى توان معتقد بود و یقین كرد كه آنها یك بشر عادى نیستند، افرادى كه خداى تعالى از همان ابتداى خلقت به آدم ابوالبشر معرفى و نشان داده است كه علت خلقت تو و اولاد تو اینها هستند، اگر حاجتى دارى باید به در خانه اینان بروى ، اینها برگزیدگان من اند، من خود اینها را نامگذارى كرده ام . بنابر آنچه گفته شد، پنج تن در شش منقبت مذكور هیچ فرقى با یكدیگر ندارند و در این مورد هیچ تفاوتى میان پیغمبر اكرم ، على ، و حسنین علیهم السلام با حضرت صدیقه سلام الله علیها وجود ندارد، همه در این مناقب یك نواخت ، هم رتبه ، و هم درجه اند. اگر چه از جهات و اعتبارات دیگر ممكن است قائل به فضلیت و برترى برخى بر بعضى باشیم ، مثلا پیامبر اكرم (ص ) منصبى دارد كه دیگران ندارند.
اگر درشان پنج تن به جز این شش منقبت نبود، همردیف بودن آنها در این مناقب نشان مى دهد كه هر یك از پنج تن ، از همه پیامبران ، از همه صدیقین ، از آدم تا خاتم خلاصه از جمیع مخلوقات خداى تبارك و تعالى افضل و برترند.
زیرا اگر آنها آفریده نمى شدند، این خوان رحمت ، و این سفره خلقت گسترده نمى شد هر كس كه به عالم هستى پا نهاده است (یعنى هر بزرگى ، هر شریفى ، هر نبیى ، هر وصیى ، هر خلیفه اى ، هر امامى ، هر عالمى كه به وجود آمده است ) در حقیقت كنار سفره رحمت آنها نشسته ، و از نعمت وجودشان برخوردار گشته ، و نان خور و پرورش یافته و عائله رحمت و بركت وجود پنج تن بوده است ، از این جهت است كه حضرت سجاد سلام الله علیها در یكى از ادعیه شریفه اش كه ائمه را معرفى مى كند، مى فرماید:
((نحن رحمة من استرحمك ، و غوث من استغاث بك ))
((مائیم رحمتى كه مردم از تو مى طلبند، مائیم غوث و پناه كسى كه از تو پناه مى جوید)) آرى ، آنان در پیش آمدها پناه ، و در طلب حوائج ملجا همه مردمند، اغلب انبیا (از آدم تا خاتم ) در هنگام مشكلات و طلب حاجت به آنان متوسل شده اند و از آبرومندى آنها در نزد خدا، حاجت روا گشته اند، آنها محترمند، معظمند، معززند، علت خلقتند برگزیدگان خدا هستند، و با توجه به اینكه پنج تن در مناقب گفته شده ، همدرجه و همردیف هستند، حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز در این مورد كوچكترین فرقى با پدر بزرگوارش نداشته است .

موضوع دوم:فضایل مشترک

موضوع دوم از فضائل مشترك ، اینكه نام پنج تن بر ساق عرش و بر در بهشت نوشته شده است و آن موجودات مقدس به همه فرشتگان معرفى شده اند و ملائك آنها را دیده و شناخته اند.
((ابن عباس )) از رسول اكرم (ص ) نقل مى كند كه حضرت فرمود:
((لیلة عرج بى الى السماء رایت على باب الجنة مكتوبا: لا اله الاالله ، محمد رسول الله ، على حبیب الله . الحسن والحسین صفوة الله ، فاطمة خیرة الله ، على مبغضیهم لعة الله ))
((در شب معراجم به سوى آسمان ، این كلمات را دیدم كه بر در بشهت نوشته شده بود:
نیست خدائى جز خداى بى همتا، ((محمد)) پیامبر خداست ، ((على )) محبوب خداس ((فاطمه )) و ((حسن )) و ((حسین )) برگزیدگان خدا هستند، لعنت خدا بر كسانیكه كینه و دشمنى آنان را دارند))
این روایت را جمعى از علماى شیعه ، و از رجال عامه (سنى )، ((خطیب بغدادى )) در تاریخش - ((ابن عسا كرد)) در تاریخش - ((حافظ گنجى )) در كتاب كفایه اش ‍ - ((حافظ خوارزمى )) در كتاب مناقبش - ((بدخشانى )) در مفتاح النجاتش - و جماعتى دیگر از دانشمندان نقل كرده اند.
درباره ((فاطمه خیرة الله )) حدیث دیگرى ((حافظ عاصمى ))در كتاب ((زین الفتى )) آورده است كه پیغمبر اكرم (ص ) خطاب به امیرالمؤ منین (ع ) فرمود:
((ان الله عزوجل اشرف على الدنیا فاختارنى منها على رجال العالمین ، ثم اطلع الثانیة فاختارك على رجال العالمین بعدى ، ثم اطلع الثالثة فاختار الائمة من ولدك على رجال العالمین ، ثم اطلع الرابعة فاختار فاطمه على نساء العالمین )) .
((خداى تبارك و تعالى به دنیا (یعنى جمیع بشر) نظرى افكند و از همه مردان عالم مرا انتخاب كرد، آنگاه بار دوم نظر فرمود و از جمیع مردان جهان ترا برگزید، و بار سوم ائمه اى كه از فرزندان تو هستند انتخاب فرمود، سپس بار چهارم از جمیع زنهاى عالم ، ((فاطمه ))را برگزید.))
به طرق متعدد از حضرت صادق سلام الله علیه درباره این روایت سؤ ال شده است كه آیا مراد از جمله ((على نساءالعالمین )) چیست ؟ حضرت فرمود: یعنى ((فاطمه )) بانوى بانوان جهان از اولین و آخرین مى باشد.
راوى گوید كه سؤ ال شد: آیا در زمان خودش ؟ حضرت فرمود:
بانوى بانوان در عصر خودش حضرت مریم (ع ) بود، ولى فاطمه (ع ) سیده زنان جهان و مهین بانوى عالم است از اولین و آخرین .
در نتیجه حدیث مذكور به ما مى آموزد كه چهارده معصوم (ع ) برگزیدگان خدا هستند و در این مقام ، همدرجه و یكسان مى باشند.
روایت دیگرى از حضرت رسول اكرم (ص ) نقل شده است كه مى فرماید:
((لما خلق الله تعالى آدم و عطس ، فاستوى جالسا، قالت الملائكه یرحمك الله یا ابا محمد)) .
هنگامى كه خداى تعالى آدم (ع ) را آفرید، حضرت آدم عطسه كرد و نشست ، فرشتگان به او گفتند: رحمت خدا بر تو باد اى ((پدر محمد))
ادامه حدیث از پیامبر اكرم (ص ) چنین است :
((فرخ راسه فاذا هو مكتوب على ساق العرش : لا اله الاالله ، محمد رسول الله ، على حب الله ، والحسن والحسین صفوة الله ، فاطمة خیرة الله )) .
((حضرت آدم هنگامى كه مباركش را بلند كرد، این كلمات را مشاهده كرد كه بر ساق عرش نوشته شده است :
((نیست خدائى جز خداى بى همتا، محمد پیامبر خداست ، على محبوب خداست ، حسن و حسین و فاطمه برگزیدگان خدا هستند))
به این ترتیب به آدم (ع ) آموخته شد كه این پنج تن انتخاب شده از جانب خدا هستند و، فرشتگان نیز به هرسو مى نگریستند، نام مبارك پنج تن را مشاهده مى كردند.
این هم منقبتى است كه هر یك از پنج تن به طور یكسان در این رتبه مشتركند.

موضوع سوم:منور بودن بهشت است با تصویر او

سومین منقبتى كه حضرت صدیقه سلام الله علیها با پدر و همسر و فرزندانش اشتراك دارد منور بودن بهشت است با تصویر او.
((انس )) از حضرت رسول اكرم (ص ) روایت مى كند كه آن حضرت فرمود:
((ان آدم صلوات الله علیه نظر فى الجنتة فلم یر صورت مثل صورته فقال : الهى لیس فى الجنة صورة مثل صورتى ؟
فاخبره الله تعالى و اشار الى جنة الفردوس فراى قصرا من یاقوته بیضاء فد خلها فراى خمس صور مكتوب على كل صورة اسمها: انا محمود و هذا ((احمد))، انا الاعلى و هذا ((على ))، انا الفاطر و هذه ((فاطمه ))، انا المحسن و هذا ((حسن ))، انا ذوالاحسان و هذا ((حسین )).))
((حضرت آدم (ع ) چون در بهشت به هر سو نگریست و صورتى را به شكل و قیافه خود نیافت ، عرض كرد: خدایا، صورتى نظیر چهره من نیافریده اى ؟
خداى متعال او را متوجه بهشت فردوس كرد و حضرت آدم (ع ) در آنجا قصرى از یاقوت سفید دید و هنگامى كه وارد آن قصر شد، پنج تصویر مشاهده كرد كه اسامى هر یك از آنها نیز به این شرح نوشته شده بود.
من محمودم و این ((احمد)) است ، من اعلى هستم و این ((على )) است ، من فاطرم و این ((فاطمه ))است ، من محسنم و این ((حسن )) است من ذوالاحسانم و این ((حسین ))است .
حدیث دیگرى در همین موضوع ((شیخ عبدالرحمان صفورى ))در ((نزهت المجالس ))، و ((مولامحمد مبین )) در ((معارج النبوة ))، از حضرت صادق سلام الله علیه روایت مى كند كه آن حضرت فرمود:
((كان آدم و حواء جالسین فجائهما جبرئیل و اتى بهما الى قصر من ذهب و فضة شرفاته من زمرد اخضر فیه سریر من یاقوتة حمراء و على السریر قبة من نور فیها صورة على راسها تاج ، و فى اذنیها قرطان من لولو، و فى عنقها طرق من نور، فتعجبوا من نورها حتى ان آدم نسى حسن حواء فقال : ما هذه الصورة ؟
قال جبرئیل : ((فاطمه ))، و التاج ابوها، و الطوق زوجها، و القرطان ، الحسن والحسین ، فرفع آدم راسه الى القبة فوجد خمسة اسماء مكتوبة من نور: انا المحمود و هذا ((محمد))، و انا الاعلى و هذا ((على ))و ان االفاطر و هذه ((فاطمة ))، و انا المحسن و هذا ((الحسن ))، و منى الاحسان و هذا ((الحسین )) فقال جبرئیل : یا آدم احفظ هذه الاسماءفانك تحتاج الیها، فلما هبط آدم بكى ثلاثمائة عام ثم دعا بهذه الاسماء و قال یا رب : بحق محمد وعلى ، و فاطمة ، والحسن والحسین ، یا محمود یا اعلى ، یا فاطر یا محسن اغفرلى و تقبل توبتى ، فاوحى الله الیه یا آدم لوسئلتنى فى جمیع ذریتك لغفرت لهم ))
((آدم (ع ) و حوا، در كنار هم نشسته بودند كه جبرئیل بنزدشان آمد و آنان را همراه خود به داخل قصرى از طلا برد، در آنجا تختى از یاقوت قرمز بود و بالاى آن تخت قبه اى بود نور افشان ، و در میان آن قبه چهره اى غرقه در نور، كه تاجى بر سر نهاده و دو گوشوار از لولو در گوشش ، و گردن بندى از نور بر گردنش آویخته بود. هر دو از نورانیت حیرت انگیز آن تمثال در شگفت شدند به حدى كه حضرت آدم (ع ) زیبائى همسرش حواء را فراموش نمود (زیرا شاهد یك زیبائى بى سابقه و حسن بى نظیرى بود) لذا روى به جبرئیل كرد و پرسید این صورت كیست ؟ جبرئیل گفت : این فاطمه است ، و آن تاجش احمدنما، گردن بندش حیدرنما و دو گوشوارش نشانگر حسن و حسین اوست . آنگاه حضرت آدم (ع ) سر خویش را به سوى قبه نور بلند كرد، و در آنجا این پنج اسم را با خط نور نوشته دید:
من محمودم و این ((محمد)) است ، من اعلى هستم و این ((على )) است ، من فاطرم و این ((فاطمه ))است ، من محسنم و این ((حسن )) است ، و احسان از من است و این ((حسین ))است ))
پس از قرائت این نامها جبرئیل گفت : یا آدم ، این نامها را به خاطر بسپار كه بعدها یقینا به آنها نیازمند مى شوى ، و آن اسماء مشكل گشاى تو خواهند بود.
بعد از آنكه حضرت آدم مرتكب آن ترك اولى شد و در نتیجه بر زمین فرود آمد، بعد از 300 سال اشك ریختن (بیاد آن نامهاى مقدس افتاد) و با آن اسماء مبارك دعائى ترتیب داد و به پیشگاه خداى متعال چنین معروض داشت :
پروردگارا به حق محمد، على ، فاطمه ، حسن و حسین ، یا محمود، یا اعلى ، و یا محسن ، یا فاطر از خطاى من در گذر و توبه مرا قبول فرما. در آن هنگام از جانب خداى تعالى خطاب آمد كه یا آدم اگر (در آن حال دعا) در خواست مى كردى كه گناهان همه فرزندانت را بیامرزم همه آنها را مى بخشیدم ))
آرى براى خداى متعال هرگز سنگینى ندارد كه از بركت این دعا جمیع گناهان ما را نیز ببخشد، لذا جا دارد كه ما نیز بگوئیم :
((یا رب بحق محمد، و على ، و فاطمه ، والحسن والحسین ، یا محمود یا اعلى یا فاطر یا محسن اغفرلنا و تقبل توبتنا))
حدیث مفصل دیگى جناب سلمان نقل مى كند كه حضرت رسول اكرم (ص ) فرمود:
((خداى تعالى از اسامى خودش نامهاى ما را مشتق فرموده است : خدا محمود است و من محمدم ، خداى اعلى است و نام برادرم على است ، خدا فاطر است و اسم دخترم فاطمه است ، خدا محسن است و نام دو فرزند من حسن و حسین است .))
((این روایت را نطنزى )) در ((خصائص علویه ))، و عده اى دیگر از دانشمندان بزرگ شیعه و سنى نقل فرموده اند، و اگر به جز این روایت ، حدیث دیگرى در دست ما نباشد از همین خبر، مطالب مهمى را مى توان استفاده كرد، و با توجه به این كه بعد از سیصد سال اشك ریختن ، در هنگام درماندگى و احتیاج ، این نامهاى مقدس مشكل گشا و نجات بخش آدم ابوالبشر بوده اند، كاملا واضح است كه تمام فرزندان آدم در سختى ها نیازمند آنان بوده و در طلب حاجت و رفع گرفتاریها با توسل به این اسماء مبارك كامروا خواهند بود.

موضوع چهارم: توسل

چهارمین منقبتى كه وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها با پدر و همسر و فرزندانش مشترك است ، در اهتاء و اقتداء و تمسك است یعنى هدایت یافتن و پیروى كردن مردم از آنان و در موقع نیاز، متوسل شدن به آنها. ((انس )) روایت مى كند:
((صلى بنا رسول الله صلى الله علیه وآله صلوة الفجر فلما انقتل من الصلوة اقبل علینا بوجهه الكریم ، فقال : معاشر المسلمین ، من افتقد الشمس فلیستمسك بالقمر، و من افتقد القمر فلیستمسك بالزهرة ، و من افتقد الزهرة ، فلیستمسك بالفرقدین . فقیل : یا رسول الله ، ما الشمس و القمرو هها الزهرة و ما الفر قدان ؟ فقال : انا الشمس و على القمر... و كتاب الله لا یفترقان حتى یردا على الحوض ))
((روزى پیامبر اكرم (ص ) با ما نماز صبح بجاى آورد، و پس از فراغت از نماز روى مباركش را به سوى ما گردانید: و فرمود: اى جماعت مسلمانان ، هر كس كه آفتاب را از دست بدهد، پس باید به ماه تمسك جوید، و در فقدان ماه دست به دامان زهره شود، و اگر زهره را نیابد، به دو ستاره (فرقدان ) پناه آورد. از پیامبر اكرم (ص ) سؤ ال شد كه یا رسول الله مقصود از آفتاب و ماه و زهره و (فرقدان ) دو ستاره نور افشان چیست ؟ فرمود: من آفتابم ، على ماه ، و فاطمه زهره است و دو ستاره حسنین اند. آنان به كتاب خدا دو دستاویز بشرند و همواره بهم پیوسته اند و هرگز از یكدیگر جدا نمى شوند تا در كنار حوض (كوثر) به من ملحق شوند.
روایت دیگرى را ((ابو اسحق ثعلبى )) در ((عرایس )) - و ((نطنزى )) در ((خصایص علویه )) نقل كرده اند كه حضرت رسول (ص ) فرمود:
((اطلبوا الشمس ، فاذا غابت ، فاطلبوا القمر، و اذا غاب القمر، فاطلبوا الزهره ، و اذا غابت الزهره ، فاطلبوا الفرقدین ، قلنا یا رسول الله ، ما الشمس ؟ قال انا، قلنا من القمر؟ قال على ، قلنا فمن الزهره ؟ قال فاطمه ، قلنا فمن فرقدان ؟ قال الحسن والحسین ))
((آفتاب را بیابید، و اگر آفتاب غروب كرد، ماه را طلب كنید. در صورتیكه ماه از نظرها پنهان شد، زهره را بطلبید، و اگر زهره ناپدید شد، دو ستاره (فرقدین ) را بجوئید.
سؤ ال شد یا رسول الله مقصود از شمس و قمر و زهره فرقدین چه كسانى هستند؟
فرمود: من آفتابم ، على ماه ، و فاطمه زهره است ، و حسن و حسین دو ستاره (فرقدان ).
این روایت را صاحب ((روضة الصفا)) و ((حبیب السیر))با عبارات دیگر از ((جابربن عبدالله )) نقل كرده است كه حضرت رسول (ص ) فرمود:
((اهتدوا بالشمس ، فاذا غابت الشمس ، فاهتدوا بالقمر، و اذا غاب القمر فاهتدوا بالزهره ، و اذا غاب فاهتدوا بالفرقدین ، فقیل یا رسول الله من الشمس ؟ قال انا. من القمر؟ على بن ابیطالب ، من الزهرة ؟ الزهراء سلام الله علیها، والفرقدان هما الحسنان ))
این روایت را جمعى از دانشمندان شیعه نیز از ((جابر بن عبدالله ))نقل كرده اند. ((صدوق )) رحمت الله علیه نیز در ((معانى الاخبار)) این حدیث را ذكر نموده اند است با این تفاوت كه بجاى كلمه ((اهتدوا)) كلمه ((اقتدوا)) آورده است ، و در تمام اى روایات كه از شیعه و سنى منقول است گفتار پیغمبر(ص ) با جمله ((كتاب خدا با عترت من بهم پیوسته است و هرگز از یكدیگر جدا نمى شوند، تا در كنار حوض (كوثر) به من ملحق شوند)) خاتمه مى یابد و خود با این مطلب ، موضوع بسیار فوق العاده و مهمى است .
از روایات مذكور كاملا روشن است كه حضرت صدیقه سلام الله علیها در مراتب و مناقب گفت شده ، ردیف رسول اكرم (ص )، امیرالمؤ منین (ع ) و حسین (ع ) است و در مقام تمسك ، اهتداء، و اقتداء همانند آنها مى باشد، و اگر در ولایت عصمت نظیر پیامبر اكرم (ص )، على (ع )، و حسنین (ع ) نبود، امر هدایت یافتن ، و پیروى مردم از او، و توسل هر بشرى در مشكلات به او، كارى بیهوده و گزاف مى بود. حضرت زهرا(ع ) یكى از ذخائرى است كه حضرت رسول اكرم (ص ) بعد از خود باقى گذاشته است و در این باره مى فرماید:
((انى مخلف فیكم الثقلین كتاب الله و عترتى ))
((من در میان شما دو وزنه سنگین باقى مى گذارم ، كتاب خدا و خاندان من )) و حضرت صدیقه سلام الله علیها یك تن از عترت پیغمبر(ص )، و زهره اى است كه در مدار عصمت و ولایت ، با شمس و قمر و فردین همرتبه و همدرجه است اگر چه نور شمس و قمر بر نور زهره غلبه دارد، و با وجود خورشید و ماه نمى توان نور زهره را مشاهده كرد، و گوئى پیامبر اكرم (ص ) (با تقدم و تاءخر اسامى پنج تن در همه روایات و با ترتیب مشخص و معین ) مى خواهد بیان فرماید كه امیرالمؤ منین (ع ) از زهراء افضل است ، و مقام زهراء تالى و بلافاصله بعد از امیرالمومین (ع ) است و اگر چنین نبود، شایسته بود كه اول نام حضرت زهرا(ع ) ذكر شود.
ترتیب اسماء پنج تن ، در آسمانها، در عرش ، در كرسى ، در جنت و در سایر مواقف كه نوشته شده یا مورد خطاب خدائى بوده اند به همین ترتیب و به همین سبك (نسق ) بوده است .
رسول خدا(ص ) در هر جا كه سخن از پنج تن (ع ) است ، ابتدا نام خودش را ذكر مى كند، بعد امیرالمؤ منین (ع ) و سپس حضرت صدیقه (ع ) را، و در تمام اخبار و احادیث این ترتیب اسماء مراعات شده است ، لذا معلوم مى شود كه مقام حضرت زهراء سلام الله علیها تالى و (بلافاصله ) بعد از امیرالمؤ منین (ع ) است ، اگر چه ، پنج تن (ع ) در منال و فضائل و مطالبى كه گفته شد، همردیف ، همدرجه و یكسانند، با وجود این مقام آنان در مراتب و مدراج دیگر ممكن است با هم اختلاف داشته باشد، ولى آنچه محققا از ترتیب اسامى آنها در كلام پیامبر مى توان استفاده كرد، این است كه رسول اكرم (ص ) داراى عالیترین مقام ، و امیرالمؤ منین (ع ) پس از پیامبر(ص )، و حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از او، حسنین (ع ) پس از فاطمه (ع )، صاحب والاترین مقام در جهان آفرینش هستند.
و ما این مطلب را نیز ثابت خواهیم كرد كه حضرت زهرا سلام الله علیها از یازده امام دیگر افضل تر و برتر مى باشد، و اگر جز این یك منقبت ، فضیلت دیگرى درشان او نبود، همین براى اثبات مقام ولایت آن حضرت كافى بود. پیامبر اكرم (ص ) براى امت خود، همزمان و مكان ، در زمینه هاى علمى ، عملى ، تمسكى ، اقتدائى ، و اهتدائى و.... جوابگوى جمیع نیازهاى بشرى باشند.
حضرت صدیقه سلام الله علیها در تمام شئون مذكور سهیم و مشترك است ، به عبارت دیگر چنان كه على بن ابیطالب (ع ) مقتداى ما، هادى ما، رهنماى ما، و ولى ماست ، عینا حضرت زهرا سلام الله علیها نیز همانگون است ، نه تنها براى ما مسلمانان ، بلكه براى جمیع بشر از اولین و آخرین .

موضوع پنجم: تولی و تبری

موضوع پنجم كه از موضوعهاى دیگر مهمتر است ، عبارت از این است كه حضرت زهراء سلام الله علیها، در مقام ولایت شریك امیرالمؤ منین (ع ) و حسنین است ، و جنگ و یا صلح با فاطمه (ع ) و دوستى یا دشمنى نسبت به او عینا همانند حرب و یا سلم با على و حسنین (ع )، و حب و با بغض نسبت به آنهاست .
((زید بن ارقم )) از رسول اكرم (ص ) چنین روایت مى كند:
((قال رسول الله لعلى و فاطمة والحسن والحسین : انا حرب لمن حاربكم و سلم لمن سالمكم ))
((پیامبر اكرم (ص ) خطاب به على ، فاطمه ، حسن و حسین علیهم السلام فرمود: من ، با هر كسى كه با شما در جنگ باشد، در جنگم ، و هر كسى كه با شما از در صلح و آشتى در آید، من نیز با او در صلح و صفا خواهم بود))
این روایت با عبارات مختلف نقل شده است گاه آن حضرت مى فرمود:
((انا حرب لمن حاربهم و سلم لمن سالمهم ))
در موقع دیگر چنین فرماید:
((انا سلم لمن سالمتم و حرب لمن حاربتم ))
و در جاى دیگر مى فرماید:
((انا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم ))
((زید بن ارقم )) در روایت دیگرى مى گوید:
((كنا معل رسول الله و هو فى الحجرة ، یوحى الیه و نحن ننتظره حتى اشتد الحر فجاء على بن ابیطالب ، و معه فاطمة والحسن والحسین سلام الله علیهم ، فقدوا فى ظل حائط ینتظرون رسول الله . فما خرج رسول الله ، رآهم فاتاهم و وقفنا نحن مكاننا و هو یظلهم بثویه ممسكا بطرف الثوب و على ممسك بطرفه الاخر، فقال رسول الله اللهم انى احبهم فاحبهم ، اللهم انى سلم لمن سالمهم ، و حرب لمن حاربهم ، قال ذلك ثلاث مرات ))
((روزى همراه پیامبر اكرم (ص ) بودیم كه وحى نازل شد، و ما منتظر اتمام وحى بودیم تا آن حضرت از اتاق خارج شود، هوا بشدت گرم شده بود، در آن هنگام على بن ابیطالب (ع ) و همراه او فاطمه ، حسن و حسین سلام الله علیهم از راه رسیدند و در سایه دیوارى بحال انتظار نشستند، تا نزول وحى بپایان رسد و حضرت رسول از حجره بیرون آید.
وقتى كه پیامبر اكرم (ص ) از اطاق خارج گردید، نظر مباركش بر على و فاطمه و حسنین عیلهم السلام افتاد، حضرت به نزد آنان رفتند، و ما در حالى كه بجاى خود ایستاده بودیم ، دیدیم كه حضرت رسول (ص ) لباس (عبادى ) خودش را بر بالاى سر آنها سابیان كرد، با دست مباركش از یك طرف عبا گرفته بود، و طرف دیگرش در دست على بود كه در زیر عبا جاى داشت . آنگاه پیامبر چنین فرمود:
خدایا، من اینان را دوست مى دارم پس تو نیز دوستشان بدار، بارالها، با هر كس كه با اینان در صلح و صفا باشد، من در صلح و آشتى هستم و هر كس كه با این چهار تن بجنگد من نیز با او در جنگ خواهم بود، و این كلمات را سه بار تكرار نمود.
این حدیث شریف را ((حاكم )) در ((مستدرك ))- ((بغوى )) در ((مصابیح )) - ((خطیب تبریزى )) در ((مصابیح )) - ((جساس )) در ((احكام آیات )) - ((ابن كثیر)) در ((بدایه )) و ((نهایه )) - ((محب الدین طبرى ))در ((ذخایر العقبى )) - ((ابن اثیر)) در ((اسدالغابه ))، ((ترمذى )) در ((جامع صحیح )) - ((ابن عساكر)) در ((تاریخ شام )) - ((این جامه )) در ((سنن )) - ((ابن صباغ )) در ((فصول )) - ((طبرانى )) در ((معجم ))، و جمعى دیگر از علماء شیعه و سنى نقل كرده اند.
روایت دیگرى به این شرح از ((ابوبكر)) نقل شده است كه مى گوید:
((رایت رسول الله خیم خیمة و هو متكى على قوس عربیه و فى الخمیة على ، و فاطمة و والحسن ، والحسین ، و قال : معشر المسلمسین ، انا سلم لمن سالم اهل الخیمه ، و حرب لمن حاربهم ، ولى لمن والاهم ، لا یحبهم الا سیعد الجد طیب المولد، ولا یبغضهم الا شقى الجد ردى الولادة ))
((روزى پیامبر اكرم (ص ) را در خیمه اش ، در حالى كه بر یك كمان عربى تكیه كرده بود نشسته دیدم . در آن خیمه على (ع )، فاطمه (ع )، حسن (ع ) و حسین (ع ) نیز حضور داشتند، آن حضرت روبه حاضرین فرمود و گفت : اى مسلمانان بدانید، هر كسى كه با اینان در صلح و صفا باشد من نیز با او در سلم و آشتى هستم ، و هر كس با اینان به جنگ خیزد، من هم با او در جنگ خواهم بود، من دوستدار كسى هستم كه اینان را دوست بدارد، دوست نمى داردشان مگر آن شخص بدبختى كه از دامانى پاكیزه بوجود آمده است و دشمن نمى داردشان مگر آن شخص بدبختى كه از آلوده دامنى زائیده شده باشد. این روایت را ((حافظ طبرى )) نیز در ((ریاض النظره ))ذكر كرده است .
((صبیح )) مى گوید:
كنت بباب النبى صلى الله علیه وآله فجاء على و فاطمة والحسن والحسین فجاسوا ناحیة ، فخرج رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم الینا فقال : انكم على خیر - و علیه كساء خیبرى فجللهم به و قال : انا حرب لمن حاربكم ، سلم لمن سالمكم .
((روزى در انتظار پیامبر اكرم (ص ) بر در خانه آن حضرت بودیم كه على ، فاطمه ، حسن و حسین علیهم السلام از راه رسیدند و در كنارى نشستند، وفتى كه رسول خدا از خانه خارج گردید خطاب به آنها فرمود: شما پیوسته در خیر هستید، و سپس غبارى خیبرى خودش را بر سر آنان سایبان كرد و فرمود:
من ، با هر كسى با شما بجنگد، در جنگ هستم ، و با هر كسى كه با شما در صلح و صفا باشد من نیز در سلم و آشتى مى باشم ))
این روایت را ((طبرى )) در ((واسط حساس )) و در ((آیات الاحكام )) - ((هیثمى )) در ((مجمع )) ((ابن اثیر)) در ((اسدالغابه )) - ((ابن حجر)) در ((اصابه )) - و عده اى دیگر از دانشمندان نقل كرده اند. ((ابوهریره )) مى گوید:
((نظر النبى الى على ، فاطمه ، والحسن ، والحسین فقال : انا حرب لمن حاربكم و سلم لمن سالمكم ))
((پیامبر اكرم (ص ) نظر به سوى على ، فاطمه ، حسن ، و حسین علیهم السلام افكند و سپس فرمود:
من با هر كسى به شما بجنگد در ستیزم ، و با هر كسى كه با شما در سلم و آشتى باشد، من نى در صلح و صفا هستم .))
این حدیث شریف را: ((حاكم در مستدرك )) - ((خطیب بغدادى )) در ((تاریخ بغداد)) - ((امام حنابله )) در ((مسند احمد)) - ((هیثمى )) در ((مجمع )) - ((ابن عساكر)) در ((تاریخ )) - ((طبرانى )) در ((مجمع )) آورده اند. همچنین عده اى از دانشمندان شیعه آن را روایت نموده اند.
روایاتى كه تحت عنوان موضوع پنجم ذكر شد بسیار جاى تامل ، دقت و بررسى است و باید توجه داست : بشرى كه در حال غضبش ، در هنگام انبساط و فرحش ، در موقع رنج و گرفتاریش ، در زمان سرور و نشاطش و خلاصه در جمیع اطوار و حالش صاحب اختیار، مطاع و مقتداى همه مردم باشد، و تمام افراد بشر موظف به خضوع تسلیم و اطاعت در برابر او باشند، و محبت به او دوستى با پیامبر، و دشمنى با او خصومت با رسول خدا، و اطاعت از او طاعت از پیامبر، و صلح با او، سلم و آشتى با رسول خدا باشد، تحقیقا اگر در صفات همردیف پیامبر نباشد، هرگز این احكام درباره او جارى نمى شود، و به عبارت دیگر فردى كه در ملكات انسانى ، در فضائل و مكارم الاخلاقى ، در صفات نفسانى ، و خلاصه در جمیع حالات و شئون بشرى طورى باشد كه هرگز كوچكوترین خلافى از او سر نزند، و همه مردم (به فرمان خدا و رسولش ) ماءمور به اطاعت و خضوع و تسلیم در برابر او باشند، معقول نیست كه در صفات همردیف و همتاى پیغمبر اكرم (ص ) نباشد.
بلى ، آن انسانى كه هرگز كلمه اى ، حرفى ، حركتى ، سكونى ، در هیچ مورد، جز به فرمان و اجازه خدا از او صادر نشود، و جز در راه محبت و رضاى پروردگار قدمى بر ندارد، و پیوسته در گفتار و كردار و در تمام حالاتش ، محدود و متعهد و مقید به امر خدا باشد تنها او شایسته است كه پیامبر اكرم (ص ) صلح با او را، سلم و آشتى با خودش بداند و جنگ با او را ستیز با خودش به حساب آورد، و كاملا روشن است كه فاطمه زهراء سلام الله علیها، صاحب آن نفس پاك انسانى ، و آنهمه صفات ربانى ، یقینا باید در شئون ولایت ، همردیف و همدرجه و یكسان با پیامبر اكرم ، على و حسنین باشد.

 
سه شنبه 15/12/1391 - 19:59
اهل بیت

ورود و توقف در مسجد پیامبر اكرم (ص ) در جمیع حالاتشان

اشتراك حضرت صدیقه سلام الله علیهاست با پدر و همسر و فرزندانش سلام الله علیهم در مجاز بودن استثنائى آنان به ورود و توقف در مسجد پیامبر اكرم (ص ) در جمیع حالاتشان . مسجد پیامبر اكرم (ص ) نسبت به تمام مساجد امتیاز خاص دارد، به این معنى كه هر شخص جنب و نفساء و حائض مى تواند به هر مسجدى وارد شود و بدون توقف از آنجا عبور كند، ولى هرگز كسى مجاز نیست در حال جنایت و حیض و نفاس از مسجدالنبى (ص ) عبور نماید و این حكم على (ع )، فاطمه (ع )، و حسنین (ع ) مستثنى هستند آنان مى توانند در هر حالتى از مسجدالرسول (ص ) عبور كنند، و نه تنها عبور كنند، بلكه در آنجا ازدواج نمایند و یا در حال جنابت در آنجا توقف كنند، و حتى فرزندانشان در آن مكان مقدس و مطهر زاده شوند، و این امتیاز، مطلب بسیار مهم و فوق العاده و شایان دقت و بررسى است . ((حافظ سیوطى )) و ((حافظ نسائى )) از ((ابن عباس )) روایت مى كنند:
قال رسول الله صلى الله علیه و آله
((آن موسى سال ربه ان یطهر مسجده لهارون و ذریته و انى سئلت الله ان یطهر للك و لذریتك من بعدك ))
حضرت رسول (ص ) به امیرالمؤ منین (ع ) فرمود:
((موسى (ع ) از پروردگار خویش درخواست كرد كه مسجدش را براى هارون و ذریه او پاك و مطهر گرداند و من نیز این مطلب را براى تو و فرزندانت از خدا خواستار شدم )) روایت دیگرى به همین مضمون از امیرالمؤ منین (ع ) نقل شده است كه آن حضرت فرمود:
((اخذ رسول الله بیدى فقال ان موسى سال ربه ان یطهر مسجده لهارون و ذریته و انى سئلت الله ان یطهر للك و لذریتك من بعدك ))
این روایت را ((حافظ بزاز)) - ((حافظ هیثمى ))- ((حافظ سیوطى )) - و ((حلبى )) در سیره حلبیه اش )) نقل كرده اند.
((حافظ بیهقى )) در ((سنن كبرى )) از پیامبر اكرم (ص ) چنین روایت مى كند كه آن حضرت فرمود:
((الا ان مسجدى حرام على كل حائض من النساء و كل جنب من الرجال ، الا على محمد و اهل بیته : على و فاطمة والحسن والحسین (ع )).
((آگاه باشید، بدرستیكه ورود به مسجد من براى زنان حائض و مردان جنب حرام است مگر براى من و خانواده ام على ، فاطمه ، حسن و حسین و این روایت را جمعى دیگر از علما نیز نقل كرده اند.
((بخارى )) در ((تاریخ كبیرش )) حدیثى از ((عایشه )) نقل میكند كه پیامبر اكرم (ص ) فرمود:
((لا حل المسجد لحائض و لا لجنب الا لمحمد و آل محمد))
((ورود به این مسجد (من ) به زنان حائض و مردان جنب حلال نیست مگر به محمد و آل محمد)) در روایت دیگرى كه جامعتر از احادیث قبلى است ، ((حافظ بیهقى )) مى نویسد كه حضرت رسول (ص ) فرمود:
((الا لا یحل هذا المسجد لجنب و لا لحائض الا الرسول الله (ص ) و على و فاطمه والحسن والحسین (ع )، الا قد بینت لكم الاسماء ان لا تضلوا))
((اى مردم آگاه باشید كه ورود به این مسجد (من ) براى اشخاص جنب و حائض حلا نیست مگر به رسول خدا و على و فاطمه وحسن و حسین ، توجه كنید كه من اكنون یك یك اسامى آنان را ذكر كردم ، تا (بعد از من ) دچار اشتباه و گمراهى نشوید)).
در اینجا نكته مهم این است كه پیامبر اكرم (ص ) با تعیین اسامى و مشخص نمودن افراد منظور، وگفتن نام پنج تن (ع ) بطور وضوح ، مى خواهند براى همگان كاملا روشن شود كه در این مورد، مقصود از آل محمد(ص )، چه كسانى هستند، تا همانندشان نزول آیه تطهیر عده اى مغرضانه نگویند (چنانكه جمعى از علماء اهل سنت گفته اند) مراد از آل محمد(ص ) زنهاى پیامبرند، و یا مقصود از آل هر مردى ، خانواده اوست كه در خانه اش با هم زندگى مى كنند، و با این منطق و استدلال درست ، بخواهند براى افرادى یك منقبت از خود بتراشند، و فضائل مسلم آل محمد(ص ) را نادیده انگارند.
((قد بینت لكم الاسماء ان لا تضلوا))
یعنى اى مردم ، خوب توجه كنید، فقط این اشخاص كه من نام بردم مشمول این فضلیت هستند، و در این مورد فریقین (شیعه و سنى ) هم راى و هم عقیده اند.
یك دسته ازعلماء عامه (سنى )، ضمن اینكه تصدیق مى كنند در حكم مسجد النبى فقط پنج تن علیهم السلام استثناء شده اند، ولى مى گویند چون على (ع ) در خانه اش به مسجد پیامبر(ص ) باز مى شد، لذا در هر حالتى اجازه عبور از آن مسجد را داشته است .
جواب مسئله این است كه اولا حق (اجتیاز) عبور از مسجد را جایز مى داند، آنهم نه براى مسجد النبى (ع )، و نه اینكه ساكن شدن و یا جنب و حائض شدن در آنجا را ثانیا در خانه عده اى از اصحاب پیغمبر همانند خانه على (ع ) به مسجد النبى باز مى شد و اگر استدلال مذكور درست مى بود بایستى به آنها هم حق (اجتیاز) عبور از مسجد داده مى شد، در صورتیكه مى بینیم ، پیامبر اكرم (ص ) دستور فرمود:
تمام درهائى كه به مسجد باز مى شود باید مسدود گردد و ورود و خروج همه افراد به خانه ها، باید خارج از محوطه مسجد انجام پذیرد، مگر على (ع ) و اولاد على (ع ) پس از ابلاغ این فرمان الهى ، غوغائى برپا شد و عده اى بخدمت رسول خدا(ص ) آمدند و تقاضا مى كردند راهى بسوى مسجد داشته باشند.
حتى جناب عباس عموى پیغمبر به آن حضرت عرض كرد:
من حاضرم در خانه ام را ببندم ، ولى خواهش مى كنم ، اجازه ندهید دریچه اى بسوى مسجد داشته باشم ، ولى رسول اكرم (ص ) فرمود:
اختیار بسته یا باز بودن در خانه ها بسوى مسجد، بدست من نیست ، و من از جانب خدا مامور ابلاغ این حكم هستم و هرگز اجازه نمى دهم كه حتى یك دریچه بجانب مسجد باز باشد، و این فضیلت مخصوص است به على (ع ) و خانواده او.
جمعى از دانشمندان اهل سنت كه قائل به این خصوصیت هستند، چنین اظهار نظر مى كنند:
علت این كه على (ع ) و خانواده او مجازند از مسجد النبى در هر حالتى عبور، توقف و یا سكونت كنند و از سایر مردم استثناء شده اند، این است كه شرایط اجراى حكم در آنان موجود نیست ، زیرا آنان پاك و مطهرند، نه جنب مى شوند و نه حائض و نفساء و از این جهت است كه فاطمه سلام الله علیها را طاهره مطهره نامیده اند، و این مطلب را از احادیثى كه از پیامبر اكرم (ص ) وارد شده ، استنباط كرده اند ((قرغانى )) در ((اخبار الدول )) از ((عایشه )) چنین روایت مى كند:
((اذا اقبلت فاطمه كانت مشیتها مشیة رسول الله ، و كانت لا تحیض قط، لانهاخلقت من تفاحة الجنة ))
((راه رفتن فاطمه (ع ) همانند مشى رسول خدا(ص ) بود، او هیچگاه مثل زنان دیگر ناپاكى ماهانه نداشت ، و این پاكیزگى از سیبى است بهشتى كه مایه خلقت زهرا(ع ) بوده است )).
این همان سیب بهشتى است كه خداى تعالى در شب معراج به حضرت محمد(ص ) هدیه فرمود، و از آن نطفه مطهر فاطمه (ع ) منعقد گردید.
پیامبر اكرم (ص ) همواره سینه و دست و چهره زهرا(ع ) را مى بوسید و مى بوئید، و مى فرمود:
((یا فاطمه (ع ) هرگاه من مشتقاق بهشت مى شوم ، از تو بوى بهشت را استشمام مى كنم ، و عطر سیب بهشتى از تو بر مشامم مى رسد))
((عایشه )) كه خود، این فرمایشات حضرت را شنیده است ، چنین استنباط و اجتهاد مى نماید كه مطهر بودن فاطمه علیها سلام از ناپاكیهاى ماهانه زنانه ، به سبب آن سیب بهشتى است كه خمیر مایه خلقت اوست ، و از حق نمى توان گذشت كه اجتهاد آن مخدره در اینجا صحیح بوده است .
((عایشه )) سخنش را چنین ادامه مى دهد:
((ولقد وضعت الحسن بعد العصر، و طهرت من نفاسها فاغتسلت وصلت المغرب و لذالك سمیت الزهراء))
((هنگامى كه حسن بن على (ع ) از فاطمه (ع ) تولد یافت ، در همان ساعت زهرا(ع ) از نفاس پاك شد، غسل كرد، و نماز مغربش را بجا آورد، و بدین جهت است كه او را ((زهرا))نامیده اند.))
بلى ، هرگز معقول نیست كه همانند زنان دیگر، ناپاكى حیض و نفاس فاطمه علها - سلام را از عبادت باز دارد، اومحبوبه خداست ، و باید همیشه در حال حضور بوده ، و درگاه الهى ، حتى یك ساعت از وجود زهرا(ع ) نباید خالى باشد.
((وقالت ام سلمة : ولدت فاطمة بالحسن فلم ارلها دما، فقلت یا رسول الله انى لم ارلها دما فى حیض ولا نفاس ، فقال صلى الله علیه و اله اما علمت ان ابنتى طاهرة مطهره لا یرى لها دم فى طمث ولا ولادة )) .
((ام سلمه مى فرماید: بعد از اینكه حسن علیه السلام از فاطمه سلام الله علیها متولد گردید، هیچگونه آثار حیض و نفاس در او مشاهده نكردم ، و موضوع را از پیامبر اكرم (ص ) سؤ ال كردم ، آن حضرت فرمود:
مگر نمى دانى كه دخترم فاطمه (ع ) پاك و پاكیزه است ، و ناپاكى حیض و نفاس از او دور است .
این حدیث را ((حافظ محب الدین طبرى )) در ((ذخائر العقبى )) روایت كرده است .
((انس ابن مالك )) از مادرش چنین نقل مى كند:
((قالت مارات فاطمه (ع ) دما فى حیض ولا نفاس ))
((من هرگز ناپاكى حیض و نفاس معمول زنانه را در فاطمه علیها سلام مشاهده نكردم ))
امیرالمؤ منین سلام الله علیه مى فرماید:
((سئل رسول الله (ص ) ما البتول ؟ فانا سمعناك یا رسول الله تقول ان مریم بتول و فاطمه بتول ، فقال صلى الله علیه و اله : البتول ، التى لم ترحمره قط، اى لم تحض ، و ان الحیض مكروه فى بنات الانبیاء))
((از پیامبر اكرم (ص ) سؤ ال شد، معناى بتول چیست ، اینكه از شما شنیده ایم كه مریم (ع ) و فاطمه (ع ) بتول بوده اند؟ رسول خدا(ص ) در جواب فرمود: ((بتول )) آن زنى را مى گویند كه هرگز آثار حیض و نفاس معمول زنانه در او مشاهده نشود، زیرا حالت حیض شدن در دختر پیغمبران مكروه مى باشد. لغت ((بتل )) در زبان عرب معنى ((انقطاع )) را میدهد، و در وجه تسمیه حضرت صدیقه سلام الله علیها بنام ((بتول )) علماى عامه (سنى ) احادیث مختلف یا مطالب گوناگون نقل كرده اند، از جمله ((ابن اثیر)) چنین روایت مى كند:
((سمیت فاطمه بالبتول : ((لانقطاعها نساء زمانها فضلا و دینا و حسبا))
((فاطمه علیهاسلام را به سبب انقطاع او از زنان دیگر ((بتول )) گفته اند، مقام او در فضل و شرف و حب و نسب و عوالم دینى از جمله بانوان عالم جدا و متمایز است )) و در حدیث دیگر مى نویسد:
((و قیل لانقطاعها عن الدنیا اى الله ))
((بتول آن كسى است كه دل از دنیا گسسته و به خدا دلبسته باشد)).
روایت شده است كه حضرت رسول اكرم (ص ) فرمود:
((یا عایشه (یاحمیر) ان فاطمه لیست كنساء الادمیین لا تعتل كما تعتلین ))
((اى عایشه ، بدرستیكه فاطمه علیهاسلام همانند سایر زنان نیست و هرگز آثار حیض و نفاس در او ظاهر نمى شود))
((قال عبید الهروى فى الغریبین سمیت فاطمة بتولا لانها بتلت عن النظیر))
((عبید هروى )) در كتاب ((الغربین )) مى نویسد، فاطمه را از این جهت بتول مى گویند كه منقطع النظیر است ، بى مثل و مانند و بى همتاست .
حضرت باقر سلام الله علیه مى فرماید:
((انما سمیت فاطمه بنت محمد ((الطاهرة )) لطهارتها من كل دنس و طهارتها من كل رفث ، و ما رات قط یوما حمرة ولا نفاسا))
((به این جهت فاطمه دختر پیامبر اكرم به (طاهره ) موسوم شده است كه خدا او را از جمیع ناپاكیها و آلودگیها پاك و منزه گردانیده است و حتى یك روز آثار حیض و نفاس ‍ در او دیده نشده است )) جمعى از دانشمندان از مطالب فوق چنین نتیجه گرفته اند كه همین پاك و منزه بودن فاطمه علیهاسلام علت مجاز بودن اوست (در همه حالات ) در نشستن و برخاستن ، خوابیدن و سكونت كردن در مسجد النبى .
((جساس )) فقیه بسیار بزرگوار كه یكى از بزرگان علماى حنفى در قرن سوم است در كتاب آیات الاحكام خودش چنین مى فرماید:
مجاز بودن پیامبر اكرم (ص )، على ابن ابیطالب (ع )، فاطمه (ع )، و حسنین (ع ) ((در جمیع حالاتشان )) به ورود، نشستن ، خوابیدن ، و سكونت داشتن در مسجد النبى به سبب آیه تطهیر است كه درشان آنان نازل شده است ، و در نتیجه نه تنها آغوش مسجد النبى ، بلكه تمام مساجد، همیشه و در هر حال ، بروى آن موجودات مقدس باز است ، پنج تن علیهم السلام كه از جمیع آلودگیها و ناپاكیها منزه و پاكیزه اند مساجد همانند خانه هاى آنهایند، و خداى تعالى وجود مقدسشان را در احكام مسجد استثناء كرده است و به پیامبرش دستور داده است كه این موضوع را به اطلاع امتش برساند، و اسامى یك یك آنان را اعلام نماید، و هرگز كسى به هیچ بهانه اى نمى تواند به جمع آنان (در این مورد) ملحق گردد.

موضوع نهم: محدث بودن

اشتراك حضرت صدیقه سلام الله علیهاست با امیرالمؤ منین (ع ) و یازده فرزند معصومش ، در محدث بودن (شنیدن حدیث فرشتگان ).
منصبهاى الهى سه قسم است : نبوت - رسالت - و امامت (كه محدث بودن ، یكى از شئون آن است ).
دانشمندان شیعه و سنى همگى قائل به این مطلب معتقد به صاحب این منصب هستند كه بعد از پیامبر اكرم (ص ) یقینا بشرى ((محدث ))، الهام گیرنده ، و گوش فرا دهنده به حدیث فرشتگان ، باید وجود داشته باشد، انسانى كه تمام گفتار و كردارش مطابق با فرامین الهى و مورد تصدیق تصویب خدائى است .
هم صحبت و همراز چنین فردى ، آن فرشته اى است كه واسطه فیض از جانب خداست و شخص محدث آنچه دستور مى گیرد، با كمال فرمان پذیرى ، به آنها عمل مى كند، و اعتقاد ما شیعیان این است كه ائمه اطهار(ع ) همگى محدث مى باشند.
دانشمندان سنى نیز قائلند بر این كه بعد از پیامبر اكرم (ص ) بشرى ((محدث )) باید وجود داشته باشد تا فرشتگان به او حدیث گویند، و از جانب خداى تعالى راههاى حق و باطل را به او نشان دهند، با این تفاوت كه علماء عامه مى گویند: كسى را كه هم صحبت فرشتگان (محدث ) بعد از رسول خداست خود پیامبر اكرم (ص ) معین فرموده است و آن شخص ((عمر)) است !.
لیكن ما شیعیان معتقدیم كه آن شخص ((محدث )) بعد از پیغمبر(ص ) وجود مقدس على سلام الله علیه است .
در اینجا چند روایت از كتب اهل سنت كه در آنها به كلمه ((محدث )) اشاره شده است ذكر مى كنیم .
((بخارى )) در ((صحیحش )) در مناقب ((عمربن الخطاب )) مى گوید:
((قال النبى (صلى الله علیه وآله ) لقد كان فى من كان قبلكم من بنى اسرائیل رجال یكلمون من غیر ان انبیاء فان یكن من امتى منهم احد فعمر.))
((پیامبر اكرم (ص ) فرمود: در دوران قبل از اسلام مردانى از بنى اسرائیل ((محدث )) بوده اند، بدون اینكه از انبیا باشند، و از امت من ((عمر)) محدث مى باشد)). ((مسلم )) در ((صحیحش ))در فضائل ((عمر)) ، تقریبا با همین مفهوم ، از رسول خدا(ص ) چنین روایت مى كند:
((قد كان فى الامم قبلكم محدثون ، فان یكن فى امتى منهم احد فان عمر بن الخطاب منهم ))
موضوع ((محدث )) بودن یك مسئله اسلامى است نه مذهبى ، زیرا فریقین (شیعه و سنى ) در این مطلب هم راى و هم سخن هستند، و طبق روایاتى كه ذكر شد، و احادیث دیگر بوجود شخص ((محدث ))از طرف علماء سنى نیز كاملا تصریح شده است ، ولى آنچه بسیار شایان توجه و دقت است ، این كه به پایان تمام این روایات ، راویان سنى ، نام عمر بن خطاب را ملحق و اضافه نموده اند. تشخیص اینكه آیا عمر محدث است یا على (ع )، كار بسیار سهل و آسانى است ، زیرا نمونه گفتار هر یك از آنان كه در تاریخ ضبط است روشنگر این مسئله مى باشد.
كسى كه در بستر احتضار پیغمر(ص ) به رسول خدا مى گوید:
((ان الرجل لیهجر))
یعنى این مرد (مقصود پیامبر است ) هذیان مى گوید، گفتارش بخوبى نشان مى دهد كه آیا استاد او فرشته است یا شیطان ؟
كلینى رحمة الله علیه در كتاب كافى مسئله را چنین عنوان مى كند كه فرق میان رسول ، و نبى و محدث چیست ؟ و سپس روایاتى را كه روشنگر و مشخص كننده این سه منصب الهى است ، ذكر مى كند.
((رسول )) كسى است كه فرشته واسطه نزول وحى الهى با او سخن مى گوید، و او ملك را مى بیند و مى شناسد، و با فرشته گفتگو مى كند و این رتبه بسیار عالى است .
بعد از مقام والاى رسالت ، رتبه نبوت است ، و پس از آن مقام محدث است . محدث كسى است كه هنگام گفتگو با فرشتگان آنها را نمى بیند، و در این مورد روایات بسیار از حضرت باقر و حضرت صادق سلام الله علیهما نقل شده است كه چند حدیث براى نمونه ذكر مى شود:
((ان وصیاء محمد، محدثون ))
((بدرستیكه اوصیاء محمد(ص ) همگى محدث بوده اند))
((الائمه علماء صادقون ، مفهمون ، محدثون ))
((امامان همگى دانشمند، راستگو، داراى فهم بسیار خداداد، و محدث مى باشند))
((المحدث ، یسمع الصوت ولا یرى الشخص ))
((محدث ، آن كسى است كه صداى فرشتگان را مى شنود، ولى او را نمى بیند))
((كان على علیه السلام محدثا))
((على علیه السلام داراى مقام محدث بودند))
از حضرت صادق سؤ ال مى شود، مقصود از ((محدث )) چیست
آن حضرت فرمود:
((یاتیه ملك فینك فى قلبه كیت كیت ))
((محدث كسى است كه فرشته بر او نازل مى شود، و نكات وحى را بر او عرضه مى دارد بدون اینكه ملك را مشاهده كند.))
روایاتى كه ذكر شد از جمله احادیث مسلم و قطعى است كه از ائمه اطهار(ع ) وارد شده است و مقصود ما از نقل آنها، اثبات این مطلب است كه روشن شود در این منصب ، در این منقبت ، حضرت صدیقه سلام الله علیها با على (ع ) و اولاد معصومین او شریك است و او نیز محدثه بوده ، چنان كه امامان دوازده گانه محدث بوده اند. حضرت صادق (ع ) مى فرماید:
((فاطمه بنت رسول الله صلى الله علیه وآله كانت محدثه و لم تكن نبیة ، انما سمیت فاطمة محدصة ، لان الملائكة تهبط من السماء كما تنادى مریم بنت عمران ، یا فاطمة ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمین ، یا فاطمه اقتى لبك واسجدى و اركعى مع الراكعین فتحدثهم و یحدثونها.))
((فاطمه (ع ) دختر رسول خدا(ص ) محدثه بود، نه پیامبر، فاطمه ع را از این جهت محدثه نامیده اند كه فرشتگان از آسمان بر او نازل مى شدند و با او سخن مى گفتند همان گونه كه با مریم بنت عمران گفتگو داشتند كه یا فاطمه بدرستى كه خداى تعالى ترا پاك و منزه گردانید و از تمام زنان عالم ترا برگزید))
حضرت صادق (ع ) به سخن چنین ادامه مى دهند.
((فقالت لهم ذات لیلة الیست المفضلة على نساء العالمین مریم بنت عمران ؟ فقالوا لا، ان مریم كانت سیدة نساء عالمها و ان الله عزوجل جعلك سیدة نساء عالمك و عالمها و سیدة نساء الاولین و الآخرین ))
((شبى حضرت صدیقه سلام الله علیها به فرشتگان هم صحبت خویش فرمود:
آیا آن زن كه از جمیع زنان عالم برتر است ، مریم بنت عمران نیست ؟ جواب دادند، زیرا مریم فقط سیدة زنان عالم در زمان خودش بود، ولى خداى تعالى ترا هم در زمان مریم ، و هم در بین زنان اولین و آخرین (در تمام زمانها) بانوى بانوان جهان قرار داده است .))
این روایت را عده اى از دانشمندان نقل كرده اند، با این اختلاف كه در برخى از احادیث جبرئیل را هم صحبت حضرت صدیقه سلام الله علیها ذكر كرده اند، و در بعضى از اخبار فرشتگان دیگر را.
روایات وارده در این موضوع صریحا حاكى از این است كه بعد از رحلت پیامبر اكرم (ص ) خداوند متعال براى تسلى خاطر حضرت زهرا عیلهاسلام ، فرشتگان را هم صحبت و ماءنوس او گردانید، و در این مورد حضرت صادق (ع ) مى فرماید:
((ان فاطمه مكنت بعد رسول الله خمسة و سبعین یوما و قد كان دخلها حزن شدید على ابیها، و كان جبرئیل یاتیها فیحسن عزاها على ابیها، و یطیب نفسها، و یحبرها عن ابیها و مكانه و یخبرها بما یكون بعدها فى ذریتها، و كان على یكتب ذلك فهذا مصحف فاطمة ))
((فاطمه (ع ) بعد از رحلت پیامبر اكرم (ص ) بیش از 75 روز زنده نماند، و غم جانسوز داغ پدر قلب او را لبریز كرده بود، به اینجهت جبرئیل پى در پى به حضورش مى آمد، و او را در عزاى پدر سلامت باد مى گفت ، و تسلى بخش خاطر غمین زهرا(ع ) بود، و گاه از مقام و منزلت پدر بزرگوارش سخن مى گفت ، و گاه از حوادثى كه بعد از رحلت او بر ذریه اش وارد مى گردید خبر مى داد، و امیرالمؤ منین سلام الله علیه نیز آنچه جبرئیل املا مى كرد همه را به رشته تحریر در مى آورد، و مجموعه این سخنان است كه به مصحف فاطمه موسوم گردید. روایت دیگرى در كتاب كافى ، از حضرت صادق سلام الله علیه به این شرح نقل شده است :
((ان الله تبارك و تعالى لما قبض نبیه دخل على فاطمة من وفاته من الحزن مالا یعلمه الا اله عزول فارسل الیها ملكا یسلى منها غمها و یحدثها فاخبرت بذلك امیرالمؤ منین فقال لها اذا احسست بذلك و سمعت الصوت ، قولى لى ، فاعلمته فجعل یكتب كل ما سمعت حتى اثبت من ذلك مصحفا، قال ثم قال اما انه لیس من الحلال والحرام ولكن فیه علم ما یكون ))
((هنگامى كه خداى تعالى پیامبرش را قبض روح فرمود، از غمهاى گرانبارى كه قلب زهرا(ع ) را در مصیبت پدرش فرا گرفت ، جز خداى عزوجل كسى آگاه نبود به این جهت حق تعالى فرشته اى را مونس زهرا سلام الله علیها فرمود كه تسلى بخش غمهاى او، و هم صحبت در تنهائى او باشد.
فاطمه سلام الله علیها این مطلب را به على علیه السلام بازگو نمود، و حضرت فرمود هر گاه احساس كردى كه فرشته به حضورت آمد، و صداى او را شنیدى مرا خبردار كن ، و از املاء جبرئیل و فرشتگان دیگر كه امیرالمؤ منین كاتب آنها بود، ((مصحف فاطمه (ع ) فراهم آمد، كه على (ع ) درباره آن فرمود:
در این مصحف مسائل شرعى از حلال و حرام مطرح نیست ، بلكه دانشى است از آنچه واقع شده و یا به وقوع خواهد پیوست .))
محدثه بودن فاطمه سلام الله علیها از مسلمات است ، به طوریكه در زیارت آن حضرت نیز وارد شده است :
((السلام علیك ایتها التقیة النقیه ، السلام علیك ایتها المحدثة العلیمة ))
در نتیجه ، حضرت صدیقه سلام الله علیها در مقام محدثه بودن (هم صحبت فرشتگان بودن ) با امیرالمؤ منین و یازده معصوم دیگر شریك مى باشد، و احراز این مقام جز براى آنكس كه ولى است امكان پذیر نیست ، و چون فاطمه سلام الله علیها ولیة الله است ، در سایه مقام ولایتش ، فرشتگان با او سخن مى گویند، پیامبر اكرم (ص ) و امیرالمؤ منین ، مقام ولایت را توام با محدث بودن ، بیان كرده اند. هر نبى بعد از خودش یك ولى را جانشین قرار داده است ، رسول خدا(ص ) در این باره مى فرماید:
((اولیاء بعد از من ، امیرالمؤ منین ، فاطمه ، و حسنین و اولاد معصومین آنانند و دارا بودن این مرتبه والاى محدث بودن در امت رسول خدا(ص ) جز براى این سیزده معصوم براى هیچ یك از افراد امت معقول نیست )) و تمام حركت ، اطوار، گفتار و كردار حضرت صدیقه سلام الله علیها نمایانگر مقام محدثه بودن آن حضرت است .

سه شنبه 15/12/1391 - 19:58
اهل بیت

شیعیان زهرا علیهاسلام

((اشتركها مع ابیها و بعلها و بنیها فى البشارة لشیعتها))
چنانكه رسول اكرم (ص ) به شیعیان امیرالمؤ منین و فرزندان (معصومش ) بشارت بهشت را داده است و در منقبت و عظمت مقام آنان مطالبى بیان داشته اند، نسبت به شیعیان زهرا علیهاسلام نیز عینا با ذكر مناقب مژده بهشت داده اند.
شیعه یعنى تابع و پیرو، و اقتدا كننده ، شیعه على (ع ) كسى است كه از على علیه السلام هدایت مى یابد و همراه او و متمسك و دست به دامان اوست .
شیعه فاطمه عیلهاسلام در اخبار عینا در ردیف شیعیان على (ع ) است . گاه پیامبر اكرم (ص ) در مدح شیعیان امیرالمؤ منین (ع ) سخن مى گوید، و گاه در منقبت شیعیان فاطمه سلام الله علیها، و همین روش رسول خدا(ص ) نشانگر این است كه حضرت زهرا سلام الله علیها خود استقلال دارد و داراى كرامات و مقام والا و صاحب ولایت كبرى مى باشد.
اینك حدیثى از پیامبر اكرم (ص ) درشان آن حضرت :
((عن جابر بن عبدالله مرفوعا، اذا كان یوم القیاة تقبل ابنتى فاطمة ناقة من نوق الجنة ، خطامها من لولو رطب ، قوائمها من الزمرد الاخضر، ذنبها من المسك الاذفر ، عیناها یاقوتنان حمراوان ، علیها قبة من نور، یرى ظاهرها من باطنها، و باطنها من ظاهرها، داخلها عفو الله ، خارجها رحمة الله ، على راسها تاج من نور للتاج سبعون ركنا، كل ركن مرصع بالدر و الیاقوت یضیى كما یضیى الكوكب الدرى فى افق السماء على یمینها سبعون الف ملك ، و عن شمالها سبعون الف ملك و جبرئل آخذ بخطام الناقة ، ینارى با على صوته : غضوا ابصاركم حتى تجوز فاطمه بنت محمد(ص )، فلا یبقى یومئذ نبى و لا رسول ولا صدیق ولا شهید الا غضوا ابصارهم حتى تجوز فاطمة فتسیر حتى تحاذى عرش ربها جل جلاله فاذا، النداء من قبل الله جل جلاله ، یا حبیبتى و ابنة حبیبى ، سلینى تعطى ، واشفعى ، فتقول : الهى و سیدى ذریتى و شیعتى ، و شیعة ذریتى و محیى ، و محب ذریتى فاذا، النداء من قبل الله جل جلاله : این ذریة فاطمة و شیعتها و محبوها و محبو ذریتها فیقبلون و قد احاط بهم ملائكة الرحمة ، فتقدمهم فاطمة ، حتى تدخلهم الجنة ))
جابر بن عبدالله از رسول خدا(ص ) روایت مى كند كه فرمود:
((هنگامى كه روز قیامت فرا رسد، دخترم فاطمه سوار بر اشترى از اشتران بهشتى وارد عرصه محشر مى شود، كه مهار آن ناقه از مروارید درخشان ، و چهار پاى آن از زمرد سبز، دنباله اش از مشك بهشتى ، چشمانش از یاقوت سرخ ، و بر فراز آن ، قبه اى (خیمه اى ) از نور، كه بیرون آن از درونش و درون آن از بیرونش نمایان است ، فضاى داخل آن قبه انوار عفو الهى و خارج آن خیمه ، پرتو رحمت خدایى است ، و بر فرازش تاجى از نور كه داراى هفتاد پایه است از در و یاقوت كه همانند ستارگان درخشان در افق آسمان نور افشانند.
از جانب راست آن مركب هفتاد هزار ملك ، و از طرف چپ آن هفتاد هزار فرشته ، در حالى كه جبرئیل مهار ناقه را گرفته است ، با صداى بلند ندا مى كند: نگاه خود فرانسوى خویش گیرید، و نظرها به پایین افكنید، این فاطمه دختر محمد است كه عبور مى كند.
در آن هنگام ، حتى پیامبران و انبیا و صدیقین و شهدا همگى از ادب دیده فرو مى گیرند، تا اینكه فاطمه (ع ) عبور مى كند و در مقابل عرش پروردگارش قرار مى گیرد، آنگاه از جانب خدا جل جلاله ندا مى شود:
از محبوبه من ، واى دختر حبیب من ، بخواه از من ، آنچه مى خواهى ، تا عطابت كنم و شفاعت كن ، هر كه را مایلى تا قبول فرمایم .
در جواب عرضه مى دارد: اى خداى من ، و اى مولاى من ، (در باب ) ذریه مرا، شیعیان مرا، پیروان ذریه ، دوستان مرا، و دوستداران ذریه مرا، بار دیگر از جانب حق خطاب مى رسد:
كجا هستند ذریه فاطمه و پیوران او، كجایند دوستدارانش ، و دوستداران ذریه او؟ در آن هنگام جماعتى به پیش مى آیند، و فرشتگان رحمت آنان را از هر سوى در میان مى گیرند،: و فاطمه علیهم سلام در حالى كه پیشگام آنهاست همگى را همراه خود به بهشت وارد فرماید.
حضرت صدیقه سلام الله علیها در روز قیامت سوار بر مركبهاى متفاوت به تناسب مواقف متعدد است ، و اینكه در احادیث وارده ، مركبهاى آن حضرت ، متفاوت ذكر شده است ، و به نظر بعضى ها نوع مركب مورد اختلاف بوده است صحیح نیست ، زیرا هر مركبى كه بیان شده است ، با مشخصات معین در موقف معین بوده ، و همه اش درست جاى اختلاف نیست ، و علت اختلاف در مشخصات مركب ، از این جهت این كه هنگامى كه فاطمه علیهم سلام به سوى عرش الهى سیر مى كند مركب خاصى دارد، وقتیكه از مقابل عرش به جانب بهشت روان است یك مركب مخصوص دیگر، و همچنین هنگام ورود به بهشت و جولان و طیران در فضاى خدا رحمت الهى (همانند جعفر طیار) داراى مركبهاى خاص و گوناگون مى باشد. در روایتى كه ذكر شد، و مشخصات یكى از مركبهاى آن حضرت بیان گردید و گفته شد كه جبرئیل مهار ناقه بهشتى زهرا سلام الله علیها را در روز محشر مى گیرد مى توان گفت كه جبرئیل ، نماینده خاص خداى لامكان ، در هر مكان و موقفى است و در برخى از آیات و روایات كه جمله (خدا آمد) بكار رفته است ، دانشمندان همه را حمل بر آمدن جبرئیل نماینده حق تبارك و تعالى نموده اند، لذا هنگام ورود فاطمه علیهم سلام به عرصه محشر، آن یكتا كنیز برگزیده خدا و بانوى و بانوان عالم از اولین و آخرین ، همین شایسته اوست كه مهار مركبش را جبریل امین بگیرد و با افتخار ندا كند:
((غضوا ابصاركم حتى تجوز فاطمة بنت محمد))
در یك روایت دیگر از رسول اكرم (ص ) چنین نقل شده است كه فرمود:
((ینادى مناد من بطنا العرش : یا اهل القیامة غضوا ابصاركم ، هذه فاطمة بنت محمد، تمر على الصراط، تمر فاطمه علیه و تمر شیعتها على الصراط كالبرق الخاطف ))
روز قیامت منادى از عرش الهى ندا مى كند:
اى اهل محشر چشمان خود فرو گیرید، این فاطمه دختر محمد(ص ) است كه از صراط عبور مى كند، آنگاه فاطمه علیهاسلام با شیعیانش به سرعت برق از صراط مى گذرند.
در حدیث دیگر از حضرت رسول اكرم (ص ) منقول است كه فرمود:
((ثم یقول جبرئیل یا فاطمة سلى حاجتك . فتقولین با رب شیعتى . فیقول الله عزوجل قد غفرت لهم . فتقولین یا برب شیعة ولدى . فیقول الله قد غفرت لهم . فتقولین یا رب شیعة شیعتى . فیقول الله تبارك و تعالى انطلقى فمن اعتصم بك فهو معك فى الجنة ، فعند ذلك یود الخلائق انهم كانوا فاطمیین ))
فتسرین ، و معك یا زهرا شیعتك و شیعة ولدك و شیعة امیرالمؤ منین آمن روعاتهم ))
((پس آنگه جبرئیل عرض مى كند: یا فاطمه هر چه مى خواهى از خداى خویش طلب كن .
فاطمه (ع ) عرض مى كند: خدایا، شیعیان مرا دریاب .
خطاب مى رسد: همه شیعیان تو را آمرزیدم .
عرضه مى دارد: پروردگارا شیعه فرزندانم را نیز نجات بده .
ندا مى آید: همه آنان را بخشیدم ، یا فاطمه اینك در میان اهل محشر برو و هر كسى كه به تو پناهنده شود، همراه تو به بهشت وارد خواهد شد.
پیامبر اكرم (ص ) سپس به سخن چنین ادامه داد:
در آن هنگام همه مردم آرزو مى كنند كه اى كاش ما نیز فاطمى بودیم .
یا فاطمه (ع ) در چنین روزى است كه شیعیان تو، پیروان اولاد تو، و شیعیان امیرالمؤ منین (ع )، در پى تو، به سلامت وارد بهشت مى شوند.))
جناب ((جابر)) در یك حدیث مفصل از حضرت ((باقر))سلام الله علیه نقل مى كند كه فرمود:
((والله یا جبر انها ذاللك الیوم لتقط شیعتها و محبیها كما یلتقط الطیر الحب الجبد من الحب الردى فاذا سار شیعتها معها عند باب الجنة ، یلقى الله فى قلوبهم ان التفتوا فاذا التفتوا، فیقول الله تبارك و تعالى :
یا احبائى ما التفاتكم ؟ فقد شفت فیكم فاطمة بنت حبیبى فیقولون یا رب احبینا ان یعرف قدرنا فى مثل هذا الیوم فیقول الله تبارك و تعالى : یا احبائى ارجعوا، و ارجعوا و انظروا من احبكم لحب فاطمة ، انظروا من اطعمكم لحب فاطمة ، انظروا من احسنكم لحب فاطمه ، انظروا من سقاكم لحب فاطمه شریة ، انظروا، من رد عنكم غیبه فى حب فاطمه ، خذوا بیده و ادخلوه الجنة .
قال ابو جعفر: والله لا یبقى فى الناس الا شاك او كافر او منافق ))
((به خدا قسم یا جابر، این است همان روزى كه مادرم زهرا(ع ) شیعیان خود را از میان اهل محشر جدا مى كند چنان مرغى كه دانه هاى خوب را از بد جدا مى سازد و چون همراه فاطمه (ع ) شیعیانش به در بهشت مى رسند، خدا در قلب آنان چنین القاء مى فرماید كه به پشت سر خویش نگاه كنید، آنگاه به عقب سر خود نظر افكنند، از جانب خداى تعالى خطاب مى شود: سبب چیست كه شما به پشت سرتان نگاه مى كنید؟ من كه شفاعت فاطمه دخترم حبیبم محمد(ص ) را درباره شما پذیرفتم .
عرض مى كنند: پروردگارا دوست مى داریم قدر و منزلت ما شیعیان فاطمه در چنین روزى شناخته شود، پس از جانب خداى تعالى خطاب مى شود: اى دوستان من ، برگردید، برگردید (به صحنه محشر)، نظر افكنید، (در میان آن جماعت ) هر كس را كه براى دوستى فاطمه (ع ) شما را دوست داشته است ، هر كس را كه به خاطر زهرا(ع ) به شما دوستداران فاطمه اطعام كرده ، نیكى نموده ، و با جرعه آبى سیرابتان كرده و یا از غیبت شما روى گردان شده است ، دست او را بگیرید و به بهشت واردش كنید سپس حضرت ابوجعفر(ع ) اضافه فرمود: به خدا سوگند از بركت محبت جده ام زهرا(ع ) كسى بر جاى نمى ماند، جز آنكسى كه نسبت به مقام والاى آل محمد(ص ) تردید داشته ، و یا كافر و یا منافق باشد.
در تفسیر فرات ابن ابراهیم روایتى از حضرت رسول اكرم (ص ) منقول است كه آن حضرت فرمود:
((تدخل فاطمة ابنتى الجنة و ذریتها و شیعتها، و ذلك قوله تعالى : (لا یحزنهم الفزع الاكبر) و هم فى ما اشتهت انفسهم خالدون )، هى والله فاطمة و ذریتها و شیعتها))
((دخترم فاطمه با ذریه و شیعیانش وارد بهشت مى شوند، و در این مورد است كه خداى تعالى مى فرماید: هرگز فزع اكبر (هول و هراس بزرگ روز قیامت ) آنها را غمگین نمى سازد))
آرى ، فاطمه و ذریه و شیعیان او در پناه رحمت خدا، از وحشت روز محشر در امن و امان هستند و از اینجا معلوم مى شود كه حضرت زهرا(ع ) داراى شیعه مخصوص به خود و صاحب استقلال شخصیت مى باشد.
((عاصمى )) در كتاب ((زین الفتى )) در بخش ((الشراط الساعة )) چنین روایت مى كند كه پیامبر اكرم (ص ) فرمود:
((یا سلمان و الذى بعثنى بالنبوة لاخدن یوم القیامة بحجزة جبرئیل ، و على اخذ بحجزتى و فاطمة اخذه بحجزة على ، والحسن اخذ بحجزة فاطمة ، والحسین اخذ بحجزة الحسن و شیعتهم اخذه بحجزتهم یا سلمان این ترى الله ذاهبا برسول الله ، یا سلمان این ترى رسول الله ذاهبا باخیه یا سلمان ، این ترى اخا رسول الله ذاهبا بزوجته ، این ترى فاطمة ذاهبة بولدها، این ترى ولد رسول الله ذاهبین بشیعتهم ؟ الى الجنة ورب الكعبه یا سلمان الى الجنة و رب الكعبة یا سلمان ، الى الجنة و رب الكعبه یا سلمان عهد عهد به جبرئیل من عند رب العالمین ))
((اى صفوان )) قسم به وجود مقدسى كه مرا به پیامبرى مبعوث فرموده است ، در روز قیامت من دامان جبرئیل (نماینده خداى عزوجل ) را مى گیرم ، و على دامان مرا، و فاطمه دامان على را، و حسن دامان فاطمه را، و حسین دامان حسن را، و شیعیانشان دست به دامان آنها هستند، یا سلمان ، آیا گمان مى كنى ، خداى تعالى پیامبرش را (پناهنده خود را) كجا مى برد؟ و پیامبر برادرش على را، و على همسرش زهرا را، و فاطمه دو فرزندش را، و آنها شیعیانشان را كجا خواهند برد؟ سپس پیامبر اكرم (ص ) سه بار تكرار فرمودند: قسم به خداى كعبه به سوى بهشت مى برند، و این پیمانى است كه جبرئیل از جانب پروردگار جهانیان وعده داده است .
اعتراف و ایقان بر ولایت حضرت صدیقه سلام الله علیها، و اظهار تشیع و دوستى نسبت به او، در زیارت مخصوص آن حضرت نیز با این جملات بیان شده است : ((خدایا، شاهد باش ، كه من از شیعیان زهرا، و از دوستان اویم ، و معتقد به ولایت آن حضرت هستم )).
با توجه به اینكه حضرت فاطمه سلام الله علیها در والاترین مناقب و برترین مقامات با پدر و همسر و فرزندانش مشترك است و با در نظر گرفتن مطالبى كه نسبت به مراتب عالى آن حضرت در روز قیامت بیان شد، و بشارتهائى كه درباره شیعیانش از پیامبر اكرم (ص ) نقل شده است ، هرگز معقول نیست كه صاحب این مقامات عالیه ، ولیة الله نباشد.
مطالبى را كه بیان شد، از اخبارى كه در علت نامگذارى حضرت صدیقه سلام الله علیها به اسامى ((فاطمه )) و ((بتول )) وارد شده است ، مى توان استفاده كرد.
((قال رسول الله صل الله علیه واله لفاطمة ، یا فاطمه تدرین لم سمیت فاطمة ؟
قال على علیه السلام ، یا رسول الله لم سمیت فاطمة ؟ قال : ان الله عزوجل قد فطمها و ذریتها عن النار یوم القیامة ))
((پیامبر اكرم (ص ) به فاطمه (ع ) فرمود: آیا مى دانى چرا اسم ترا فاطمه نهاده اند؟
على علیه السلام عرض كرد: یا رسول الله خودتان بفرمائید سبب این تسمیه چیست . پیامبر اكرم (ص ) فرمود: سبب این است كه خداى تعالى فاطمه و شیعیان او را از آتش روز قیامت منقطع و دور نگهداشته است .))
((فاطمه )) اسمى است كه از اسماء حق تبارك و تعالى مشتق گردیده ، و بر عرش و جنت چنین نوشته شده است : انا الفاطر و هذه فاطمه
روایت مذكور را ((محب الدین طبرى )) در ((ذخائر العقبى ))از ((ابن عسا كر)) نقل كرده است و اضافه مى كند كه این حدیث را امام على بن موسى الرضا(ع ) نیز در ((مسند)) خود ذكر كرده است .
حضرت رضا(ع ) در كتاب مسندش چنین مى فرماید:
((ان رسول الله قال : ان الله عزوجل فطم ابنتتى فاطمه و ولدهاومن احبهم من النار فلذلك سمیت فاطمه ))
((پیامبر اكرم (ص ) فرمود: بدرستیكه خداى تبارك و تعالى دخترم فاطمه و فرزندانش را دو هر كسى را كه آنان را دوست بدارد از آتش منقطع و دور گردانیده است واز این جهت است كه او را ((فاطمه )) نامیده اند))
علاوه بر دانشمندانى كه نامشان برده شد، جمعى دیگر از علماء نیز این روایت را در كتابهاى خود آورده اند، از جمله ((عبیدى مالكى ))در ((عمدة التحقیق )) این مطلب را ذكر كرده است . ((عسقلانى ))كه یكى از دانشمندان بزرگ عامه است در ((مواهب اللدنیه )) بعد از نقل حدیث مذكور اضافه مى نماید:
((نسائى )) كه از ائمه صحاح ششگانه است از پیامبر اكرم (ص ) چنین روایت مى كند:
((ان الله تبارك و تعالى فطم فاطمة و محبیها عن النار، و سمیت بتولا لا نقطاعها عن نساء زمانها فضلا و دینا و حسبا، و قیل لا نقطاعها عن الدنیا الى الله تبارك و تعالى ))
((بدرستیكه خداى تبارك و تعالى فاطمه و دوستانش را از آتش منقطع و دور گردانیده است ، و او را بتول نامیده اند، زیرا از نظر ایمان به دین خود و فضیلت و اصالت از تمام زنهاى عصر خویش جدا و ممتاز بوده ، و دل از دنیا گسسته و به خداى خویش پیوسته است ،))
هر یك از نامهاى حضرت فاطمه سلام الله علیها رمزى و سرى دارد كه در اخبار وارد است ، چرا فاطمه اش نامیده اند؟ چرا او را بتول گفته اند؟ و چرا اسمش را عذرا نهاده اند؟ چنان كه گفته شد ((فاطمه )) و ((بتول )) در حقیقت هر دو یك معنى دارند كه به فرمایش پیامبر اكرم (ص ) حاكى از این است كه حضرت فاطمه و فرزندانش و شیعیان او در روز قیامت از آتش منقطع و دورند.
خدا ما را نیز از شیعیان فاطمه سلام الله علیها قرار بدهد، انشاءالله .

موضوع یازدهم: مبدا خلقت

اشتراك خاتون محشر فاطمه اطهر(ع ) با رسول اكرم (ص ) و امیرالمؤ منین (ع ) و سایر ائمه معصومین (ع ) در مبدا خلقت بودن ، در خوى و سرشت ، و در شئون دیگر آفرینش .
مزیتى كه محمد و آل محمد(ص ) در كیفیت خلقت نسبت به عموم بشر دارند مقام ولایت آنان را ثابت مى كند، زیرا بدون داشتن آن مقام شامخ دارا بودن این امتیاز مخصوص ‍ در آفرینش امكان ندارد، و از این مطلب ، افضلیت آنان بر جمیع مخلوقات استفاده مى شود.
رسول اكرم (ص ) و ائمه اطهار صلوات الله علیهم این موضوع را مبناى را مبناى استدلال برترى خودشان بر تمام انبیا و فرشتگان قرار داده اند، و با در نظر گرفتن اینكه حضرت صدیقه سلام الله علیها در این فضیلت ، ردیف و هم شان پیامبر اكرم (ص ) مى باشد، و با بررسى اخبار وارده در این موضوع كاملا واضح و ثابت مى شود كه حضرت فاطمه سلام علیها همانند معصومین دیگر از جمیع انبیا و ملائك افضل است ، و اگر نسبت به این مطلب در اخبار تصریحى نداشته باشیم (كه تصریح داریم ،) كیفیت آفرینش ‍ ممتاز و شئون خلقت آن حضرت حاكى از مقام ولایت و برترى رتبه آن وجود مقدس بر كافه مخلوقات خداوند تبارك و تعالى (از انس و جان ) مى باشد و در این باره ما به بررسى چند روایت مى پردازیم : روایت اول حدیثى است از ((مفصل بن عمر)) كه او از حضرت صادق سلام الله علیه سؤ ال مى كند كه ولادت فاطمه علیهاسلام چگونه بوده است ؟ آن حضرت در ابتداى كلام مى فرماید:نعم ...
گفتن كلمه نعم (بلى ) در شروع سخن نشانگر عظمت موضوع و موید این است كه طرح این سؤ ال ، بسیار ارزنده و قابل بحث و گفتگو است و این مطلبى است گفتنى و داستانى است شنیدنى .
نعم ، بلى چه ولادتى ، چه مولودى ... چه داستان عجیبى ...
((نعم ، ان خدیجه لما تروج بها رسول الله صلى الله علیه و اله هجرتهانسوة مكه ، فكن لا یدخلن علیها ولا یسلمن علیها ولا یتركن امراة تدخل علیها، فاستوحشت خدیجة لذالك ، و كان جزعها و غمها حذرا علیه ، فلما حملت بفاطمة كانت فاطمة تحدثها من بطنها و تصبرها، و كانت تكتم ذلك من رسول الله ، فدخل رسول الله یوما فسمع خدیجه تحدث فاطمة ، فقال لها یا خدیجه من تحدثین ؟ قالت الجنین الذى فى بطنى ، یحدثنى و یونسنى قال یا خدیجه هذا جبرئیل یخبرنى انها انثى ، و انها النسله الطاهرة المیمونه و ان الله تبارك و تعالى سیجعل نسلى منها و سیجعل من نسلها ائمة و یجعلهم خلفاء فى ارضه بعد انقضاء وحیه ، فلم تزل خدیجه على ذلك الى ان حضرت ولادنها فوجهت الى نساء قریش و بنى هاشم ان تعالین لتلین منى ما تلى النساء من النساء فارسلن الیها انت عصیتینا و لم تقبلى قولنا، تزوجت محمدا یتیم آل ابیطالب فقیرا لا مال له فلسنا نجى ولا نلى من امرك شیئا فاعتمت خدیجه لذلك فبینا هى كذلك اذ دخل علیها اربع نسوة سمر طوال كانهن من نساء بنى هاشم ، ففزعت منهن لما راتهن فقالت احداهن لا محزنى یا خدیجه فانا رسل ربك الیك و نحن اخواتك انا ساره ، و هذه اسیة بنت مزاحم ، وهى رفیقتك فى الجنة ، و هذه مریم بنت عمران ، و هذه كلثوم اخت موسى بن عمران بعثنا الله الیك لنلى منك ما تلى النساء من النساء فجلست واحدة عن یمینها و اخرى عن یسارها، والثالثه بین یدیها، و الرابعه من خلفها، فوضعت فاطمة طاهرة مطهرة ، فلما سقطت الى الارض ، اشرق منها النور حتى دخل بیوتات مكة و لم یبق فى شرق الارض ولا غربها موضع الااشرق فیه ذلك النور، و دخل عشر من الحور العین ، كل واحدة معها طست من الجنة ، و ابریق من الجنة ، و فى الابریق ماء من الكوثر فتنا ولتها المراة التى كانت بین یدیها فغسلها بماء الكوثر و اخرجت خرقتین بیضاوین اشد بیاضا من اللبن ، و اطیب ریحا من المسك و العنبر، فلسفتها بواحدة و قنعتها بالثانیه ، ثم استنطقتها، فنطقت فاطمة ، بالشهادتین و قالت اشهدان لا اله الاالله ، و ان ابى رسول الله سید الانبیاء،
و ان بعلى سید الاوصیاء و ولدى سادة الاسباط، صم سلمت علیهن ، و سمت كل واحدة منهن باسمها، و اقبلن یضحكن الیها و تباشرت الحورالعین ، و بشر اهل السماء بعضهم بعضا بولادة فاطمه و حدث فى السماء نور زاهر لم تره الملائكه قبل ذلك و قالت النسوة خذیها، طاهرة مطهرة زكیة میمونه بورك فیها و فى نسلها، فتناولتها فرحة مستبشرة ، و القمتها ثدیهافدر علیها))
((بعد از آنكه خدیجه (ع ) با پیامبر اكرم (ص ) ازدواج كرد، زنهاى مكه از او دورى جسته و دیگر به خانه او نمى آمدند و در هنگام ملاقات با خدیجه (ع ) از سلام كردن به او خوددارى مى كردند و از ورود زنان به خانه او جلوگیرى مى نمودند به این جهت قلب خدیجه را غم و وحشت فراگرفت ، البته نه از ترس جان خودش بلكه براى خطرى كه جان پیامبراكرم تهدید مى كرد.
هنگامیكه خدیجه (ع ) به فاطمه علیهاسلام باردار شد، حضرت فاطمه (ع ) در بطن او غفلتا رسول خدا(ص ) وارد خانه شد، و سخن گفتن فاطمه را با خدیجه بشنید، از خدیجه (ع ) سؤ ال فرمود، با چه كسى سخن مى گفتى ؟ عرض كرد:
این كودكى كه در بطن من است ، هم صحبت من و مونس تنهائى من است .
پیامبر اكرم (ص ) فرمود:
اى خدیجه ، اینك جبرئیل به من خبر مى دهد كه این كودك ، دختر است بدرستیكه اوست اصل و ریشه نسب مبارك و پاكیزه من ، كه خداى تبارك و تعالى سلسله اولاد مرا از او قرار داده است ، و از نسل اوست ائمه طاهرین و خلفاى روى زمین ، بعد از انقضاء دوران وحى من .
حضرت فاطمه (ع ) تا هنگام ولادتش با خدیجه سخن مى گفت ، و مونس و هم صحبت مادر بود وقتى كه میلادش نزدیك شد، خدیجه (همانگونه كه بین سایر زنان مرسوم است ) به زنان قریش و بنى هاشم پیغام داد كه زمان وضع حمل من نزدیك است به نزد من آئید، و مرا در ولادت نوزادم یارى و مساعدت نمائید. ولى آنان چنین پاسخ دادند: اى خدیجه ، چون تو در امر ازدواجت گفتار ما را قبول نكردى ، و از سخنان ما سرپیچى نمودى ، و محمد، یتیم آل ابیطالب را كه فقیرى تهیدست است به همسرى برگزیدى ما نیز به نزد تو هرگز نمى آئیم ، و در هنگام زادن ، یارو پرستارت نخواهیم بود حضرت خدیجه (ع ) از جواب رد آنان سخت غمگین و آزرده خاطر شد در آن بین ، ناگهان چهار زن ، همانند زنان بنى هاشم ، به خانه جناب خدیجه وارد شدند، در حالى كه خدیجه (ع ) از دیدار آنان هراسان شده بود، یكى از آن چهار زن به او گفت : اى خدیجه ، غم مخور، پروردگار تو ما را براى یارى تو فرستاده است ، ما خواهران و یاوران تو هستیم ، من ، ((ساوه )) هستم ، این ((آسیه )) دختر ((مزاحم )) رفیق بهشتى تو است ، این ، ((مریم )) دختر عمران ، و این ، ((كلثوم )) خواهر ((موسى بن عمران )) است ، خدا ما را براى كمك تو فرستاده است ، تا (در این حالت كه هر زنى معمولا به كمك زنان دیگر نیازمند است ) یارو پرستار تو باشیم .
یك نفر از آن چهار زن در سمت راست خدیجه (ع )، دومى در طرف چپ او، سومى در پیش رویش ، و چهارمى در پشت سر او (به ترتیبى كه براى تولد نوزاد مرسوم است ) نشستند.
فاطمه علیهاسلام پاك و پاكیزه تولد یافت ، و چون آن مولود مقدس بر زمین فرود آمد، نورى از طلعت او ساطع شد كه پرتو آن در تمام خانه هاى مكه وارد گردید، و در شرق و غرب زمین محلى نماند كه از آن نور بى بهره باشد در آن هنگام ده نفر حورالعین ، كه در دست هر یك آفتابه اى بهشتى ، پر از آب كوثر و یك طشت بهشتى بود، وارد شدند و به خدمت آن بانوئى كه در پیش روى حضرت خدیجه (ع ) نشسته بود، تقدیم كردند، و آن بانو، حضرت فاطمه (ع ) را (نه با آبهاى دنیا) بلكه با آب كوثر شست و شو نمود، و سپس در میان پارچه اى كه از شیر سپیدتر، و از مشك و عنبر خوشبوتر بود، پیچید و از همان پارچه ، مقنعه اى براى سر مبارك او ترتیب داد، و قبل از اینكه او سخن بگوید، فاطمه علیهاسلام چنین به سخن آغاز فرمود:
شهادت مى دهم كه خدائى جز ((الله )) نیست ، و اینكه پدرم پیام آور از جانب خدا و سید و سالار پیمبران است ، و اینكه همسرم سیدالاوصیاء و فرزندانم سید و سالار نوادگان رسول خدا هستند.
این كلمات نخستین سخن حضرت صدیقه سلام الله علیها، بعد از تولد اوست ، و سپس فاطمه (ع ) به هر یك از آن چهار زن با ذكر نامش سلام فرمود، و آنان شاد و خندان به سلام او پاسخ گفتند.
حوران بهشتى كه در آنجا حضور داشتند ولادت حضرت زهرا(ع ) را به یكدیگر مباركباد گفتند، و دامنه این شور و سرور به آسمانها كشیده شد، و اهالى آسمان هر یك در بشارت و تهنیت بر دیگران پیشى مى گرفت آن نور بسیار درخشانى كه در میلاد حضرت فاطمه (ع ) در آسمانها حادث شد، نورى كه قبل از آن هرگز فرشتگان نظیر آنرا مشاهده نكرده بودند، بشارت دهنده این مطلب بود، كه عالم از طلعت این نوزاد، چراغان است ، و جهان از پرتو رحمت نور باران ...
آن چهار بانو، نوزاد را به خدمت خدیجه (ع ) آوردند و گفتند:
اى خدیجه ، بگیر فرزند خود را، كه پاك و پاكیزه و مطهر و مبارك است ، و بركات بى پایان الهى در وجود او، و نسل اوست .
حضرت خدیجه (ع ) نوزاد را در آغوش گرفت و براى نوشیدن شیر بر سینه اش نهاد.
آنچه بیان شد، صفات و خصوصیات بشرى است كه ((ولى الله ))باشد، و این كیفیت ولادت ، مخصوص اولیاء خداست ، و این شئون منحصر است به كسانى كه داراى مقام ولایتند و اولى بنفس دیگران ...
خلق شدن از نورى كه پیامبر اكرم (ص ) و على سلام الله علیه از آن نور آفریده شده اند، و به سبب همان نور نیز بر جمیع فرشتگان و جبرئیل برترى یافته اند، پیامبر اكرم (ص ) خود این مطلب را تصریح مى فرماید، هنگامى كه پرسیده شد یا رسول الله تو افضلى یا جبرئیل فرمود: من
ابن عباس پسر عموى پیغمبر(ص ) سؤ ال كرد چرا یا رسول الله ؟
در جواب فرمود: ((خداى تعالى مرا آفریده است (من نور مخزون مكنون فى علم الله ) از نورى كه جز خدا كسى از كیفیت آن آگاه نیست .
خداى تعالى كلامى فرمود كه از آن نورى حاصل شد، و سپس كلام دیگرى فرمود كه از آن نیز نور دیگرى حادث گشت ، آنگاه آن دو نور بهم پیوستند، از نور اول ارواح ماه و از نور دوم پیكرهاى ما بوجود آمدند)).
پیامبر اكرم (ص ) و امام سلام الله علیه در اثر همان نور است كه در رحم مادر بعد از انعقاد نطقه آنان و دمیده شدن روحشان ، از همه جا با خبر هستند، بر همه جا احاطه دارند، و همه چیز را مى دانند.
حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها نیز عینا چنین است ، و مراتب مذكور از خصوصیات نبوت و امامت نیست ، بلكه از شئون ولایت ، و اولى بنفس بودن بر جمیع بشر است و از بركات همان مقام است كه حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها در هنگام ولادتش ، به محض اینكه بر زمین فرود مى آید از همه چیز آگاه است ، دیگر تمام و كمالش به بزرگى و كوچكى سن او وابسته نیست ، همانگونه كه در ولادت پیامبر اكرم (ص ) بر شانه مباركش كلمات : و تمت كلمة ربك صدقا و عدلا نقش مى بندد، حضرت زهرا(ع ) نیز در نخستین لحظات میلادش از نبوت پدرش (كه هنوز منشور نگردیده ، و ابلاغ نشده ، و بیعتى انجام نیافته است ) خبر مى دهد، و به یكتائى خدا و رسالت محمد(ص ) شهادت مى دهد، علم او در روز ولادتش با دانش او در هنگام شهادتش هیچ فرقى ندارد، از همه چیز آگاه است ، به اوضاع جهان بیناست ، از تمام قضایا خبردار است ، اسامى فرشتگان نامهاى حورالعین و اهل جنت ، اسم دشمنانش ، - اسامى تمام انبیا را مى داند، از اولین و آخرین چیزى بر او پوشیده نیست ، او در بطن مادر و در روز ولادتش داراى همان علم خدادادى بوده است كه پدرش و امیرالمؤ منین واجد آن بوده اند، در نتیجه جاى هیچگونه اشكال نیست اگر در میلادش شهادت به رسالت محمد(ص ) مى دهد چنان كه على بن ابیطالب (ع ) در هنگام ولادتش قرآن تلاوت مى فرماید. تمام اینها از شئون ولایت سرچشمه مى گیرد، و در اثر آن نور مباركى است كه مایه آفرینش او بوده است ، نورى كه ((محزون و مكنون فى علم الله )) است ، و جز خدا كسى از كیفیت آن آگاه نیست نورى كه مانند آئینه اى تمام نما، همه عوالم ملكوت در آن منعكس است .
نورى كه در برابر لوح محفوظ و لوح محو و اثباتى كه ملك حامل اوست ، و در مقابل اسرافیل و دیگر فرشتگان ، و روبروى جمیع عوالم خلقت از ابتداء تا انتها قرار گرفته است و با احاطه علمى همه چیز را بى كم و كاست در بردارد، نورى كه پیامبر اكرم (ص ) درباره اش مى فرماید: آنگاه كه خداى تعالى آن نور را آفرید، به سه بخش تقسیمش ‍ فرمود، و از آن سه قسمت من و، على ، و فاطمه بوجود آمدیم .
((عمار)) مى گوید:
((شهدت على بن ابیطالب قد ولج على فاطمة ، فلماابصرت به نادت : ادن لا حدثك بما كان و بما هو كائن و بما لم یكن الى یوم القیامة ، حین تقوم الساعه ، قال عمار: فرایت امیرالمؤ منین علیه السلام یرجع القهقرى فرجعت برجوعه اذ دخل على النبى ، فقال له ادن یا اباالحسن ، فدنا، فلما اطمئن به المجلس ، قال له یا على تحدثنى ام احدثك ؟، قال امیرالمؤ منین سلام الله علیه : الحدیث منك احسن یا رسول الله فقال : كانى بك قد دخلت على فاطمه ، و قالت لك كیت و كیت فرجعت فقال على علیه السلام بلى ، فقال على : نور فاطمة من نورنا؟ فقال اولا تعلم ؟ فسجد على شكرا الله تعالى قال عمار: فخرج امیرالمؤ منین ، و خرجت بخروجه فولج على فاطمه و ولجت معه ، فقالت یا امیرالمؤ منین كانك رجعت الى ابى فاخبرته بما قلته لك ، قال كان كذالك یا فاطمة فقالت اعلم یا اباالحسن : ان الله تعالى خلق نورى و كان یسبح الله جل جلاله ، ثم اودعه بشجرة من شجر الجنه ، فاضائت ، فلما دخل ابى الجنه اوحى الله الیه الهاما ان اقتطف الثمر من تلك الشجرة و...ها فى لهواتك ففعل ، فاودعنى الله سبحانه طلب ابى ، ثم اودعنى خدیجه بنت خویلد فوضعتنى ، و انا من ذللك النور، اعلم ما كان و ما یكون و ما لم یكن ، یا اباالحسن ، المومن ینظر بنورالله ))
امیرالمؤ منین (ع ) از نزد زهرا(ع ) به حضور پیامبر اكرم (ص ) شتافت ، و به محض ورود او، رسول خدا(ص ) فرمود:
یا اباالحسن ، نزدیكتر بیا، و چون على (ع ) جلوس نمود، پیامبر اكرم (ص ) به او فرمود: یا على ، من داستان را بازگو كنم ، یا كه تو خود مى گوئى ؟
امیرالمؤ منین سلام الله علیه عرض كرد: اگر شما لب به سخن بگشائید، نیكوتر و زیباتر است . پیامبر اكرم (ص ) فرمود: گوئى من همراه تو بودم كه بر حضرت صدیقه زهرا (سلام الله علیها) وارد شدى ، و او چنین و چنان گفت ، و تو از آنجا (به نزد من ) بازگشتى و مطلب را با من در میان گذاشتى .
على علیه السلام عرض كرد: بلى ، یا رسول الله ، و سپس افزود: آیا نور فاطمه از نور ماست ؟ پیامبر اكرم (ص ) فرمود: مگر این (موضوع ) را نمى دانى ؟، آنگاه على (ع ) سجده شكر بجاى آورد. طرز سوال و جواب ، نشان مى دهد كه این پرسش و پاسخ فقط براى تفهیم موضوع به دیگران است (آیا نور فاطمه از نور ماست - آرى ، مگر تو خود نمى دانى ؟) در اینجا ندانستن مطرح نیست ، و على (ع ) نمى گوید نه نمى دانم ، بلكه همانطوریكه گفته شد این گفت و شنود براى تشریح موضوع ، جهت آگاهى دیگران است و بس . ((عمار)) مى گوید: امیرالمؤ منین (ع ) از حضور پیامبر اكرم (ص ) به سوى خانه فاطمه (ع ) روان شد، و من نیز همراه او وارد خانه زهرا علیهاسلام شدم .
حضرت فاطمه (ع ) عرض كرد: یا امیرالمؤ منین ، از اینجا به حضور پدرم بر گشتى و آنچه را كه من به تو گفته بودم به آن حضرت بازگو نمودى .
على (ع ) فرمود: بلى ، اینچنین بود یا فاطمه .
حضرت زهرا(ع ) عرض كرد: یا اباالحسن ، هنگامى كه خداى تعالى ، نور (وجود) مرا آفرید، این نور پیوسته خدا را تسبیح و ستایش مى كرد، سپس پروردگار آنرا به درختى از درختهاى بهشتى امانت داد، و این نور همواره پرتو افكن و روشنائى بخش بود، تا اینكه پدرم به بهشت وارد گردید، و از جانب خدا به او الهام شد، كه از میوه آن درخت بر گیرد، در آن هنگام ، نور مرا خداى سبحان به صلب پدرم ، و بعدا به رحم خدیجه بنت خویلد(ع ) منتقل فرمود، تا اینكه از او متولد شدم ، من از همان نورم ، و از آنچه در گذشته واقع شده است و یا در آینده واقع خواهد شد ، و از آنچه هرگز واقع شدنى نیست با خبرم ، یا اباالحسن ، مومن با نور خدائى نظاره مى كند.
در این حدیث كه به كیفیت خلقت ائمه اطهار و حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها اشاره شده است ، نشان مى دهد كه نور چهارده معصوم علیهم السلام نور واحد است ، و دانش خداداد آنها نیز از همین نور سرچشمه مى گیرد، نورى كه نزد خداى تبارك و تعالى مخزون و مكنون است و جز او كسى از كیفیت آن آگاه نیست ، و علم اولین و آخرین در آن نور منعكس است .
روایت دیگرى نیز از حضرت رسول اكرم (ص ) در این زمینه نقل شده است كه مى فرماید:
((لما خلق الله الجنة ، خلقها من نور وجهه ثم اخذ ذلك النور فقذفه ، اصابنى ثلث النور، و اصاب فاطمة ثلث النور، و اصاب علیا و اهل بیته ثلث النور، فمن اصابه ذلك النور، اهتدى الى ولایة آل محمد(ص )، و من لم یصبه من ذلك النور، ضل عن ولایة آل محمد(ص )) )
((آنگاه كه خداى متعال بهشت را از نور جمالش آفرید، آن نور را باپس گرفت و ثلث آن را بر وجود من افكند، ثلث دیگرش را بر فاطمه ، و ثلث آخرین را بر على و اولاد على .
بر هر كس پرتوى از آن نور افكنده شود به ولایت آل محمد(ص ) راه یابد، و هر كس از آن نور بى بهره ماند، دور از ولایت آل محمد(ص ) به گمراهى و تباهى افتد. بر هر یك از شیعیان نیز شعاعى از این نور تابیده است ، كه درباره آنان ، فرموده اند: شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا شعیعیان ما از ته مانده خمیر مایه خلقت ما آفریده شده اند.
پیامبر اكرم (ص ) در توصیف نور مذكور، آنرا با تعبیرات مختلف ، نور وجدالله ، نور عظمه الله ، نورالجلال و نورالكمال نامیده است و سپس چنین به سخن ادامه مى دهد: نور، مخزون ، مكننون ، فى علم الله - نورى است پوشیده و پنهان در علم خدائى . همانطور كه بیان شد این نور به سه قسمت (مساوى ) تقسیم شده است كه از یك قسمت آن محمد بن عبدالله (ص )، از یك ثلثش فاطمه (ع )، و از یك سوم دیگرش على (ع ) و اولاد على (ع ) آفریده شده اند، همانند میوه اى كه به طور مساوى بین سه نفر تقسیم شود، بهره هر یك از سه نفر بدون كم و زیاد با دیگران برابر بوده است .
آنچه پیامبر اكرم (ص )، به اقتضاى خلقتش از آن نور مبارك ، (در شئون آفرینش ، در عالم اظله ، در عالم الست ، در عالم ارواح ، در عالم جنین ، در این جهان ، در قبر، در برزخ ، در حشر، و در جنت ) دارد، صدیقه زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤ منین (ع ) و اولاد معصومش ، ادرا مى باشند، در تمام عوالمى كه آنها سیر كرده اند همه یك نسق ، و به یك وضع ، و به یك ردیف بوده است .
به عنوان مثال ، اگر در هنگام ولادت پیامبر اكرم (ص )، از نور او جمیع خانه هاى مكه و تمام عوالم بالا و پائین روشن مى شود، و فرشتگان ولادت او را بشارت مى دهند، (به اقتضاى آفرینش از همان نور مقدسى كه بیان شد) در میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها نیز این چنین است . آن نور خدائى ، سرچشمه علم و تقوى ، زهد و صفا، رحمت و عظمت ، و سیر در عوالم معنوى است .
اینكه در روایات مختلف ، خلقت چهارده معصوم علیهم السلام ، دو هزار سال ، ده هزار سال ، شانزده سال ، و یا بیست هزار سال قبل از آفرینش بشر نقل شده است هدف اصلى اعلام این مطلب بوده است كه همه بدانند این چهارده تن (ع ) قبل از خلقت فرشتگان و آدمیان آفریده شده اند، نه اینكه تعداد دقیق سنوات مذكور اراده شده باشد. آنها نور واحدند، كه همردیف و یكنواخت ، تمام عوالم معنوى را با هم سیر كرده اند، و همین یك منقبت و اخبار یاد شده در این موضوع ایجاب مى كند كه حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها همانند پیامبر اكرم (ص ) و على (ع ) و اولاد معصومش ، صاحب ولایت كبرى بوده باشد.

سه شنبه 15/12/1391 - 19:58
اهل بیت

مقامات و درجات

اشتراك فاطمه زهرا سلام الله علیها با پیامبر اكرم (ص ) و امیرالمؤ منین (ع ) و حسنین علیهم السلام در مقامات و درجاى كه مخصوص و منحصر است به پنج تن آل عبا.
و با دقت در این دسته روایات كاملا روشن مى شود كه آنان را مقام و مركزیت خاصى است ، و هرگز هیچ بشرى را به آن درجات والا راه نیست .
((زیدبن ارقم )) از پیامبر اكرم (ص ) روایت مى كند كه آن حضرت خطاب به امیرالمؤ منین (ع ) فرمود:
((انت یا على معى ، فى قصرى فى الجنة مع فاطمة ابنتى ، ثم تلى : اخوانا على سرر متقابلین ))
((یا على تو و دخترم فاطمه در بهشت در قصر من همنشین من هستید، سپس پیامبر اكرم (ص ) این آیه را تلاوت فرمود: برادران بر تختهاى بهشتى روبروى هم مى نشینند)) این روایت را ((محب الدین طبرى ))در كتاب ((ریاض )) - ((ابن مغازلى )) در ((مناقب )) - ((حمیونى )) در ((فرائد)) - ((ابن با كثیر)) در ((وسیلة المآل )) - و ((عاصمى )) در ((زین الفتى ))، ((احمد ابن حنبل )) در ((مناقب )) نقل كرده اند.
حدیث دیگرى امیرالمؤ منین (ع ) مرفوعا از پیامبر اكرم (ص ) نقل كرده اند كه رسول اكرم (ص ) فرمود:
((فى الجنة درجة تدعى ((الوسیله )) ، فاذا سالتم الله ، فسلوا لى ((الوسیله ))، قالوا یا رسول الله ، من یسكن معك فیها، قال : على ، و فاطمة والحسن والحسین ))
((در بهشت درجه اى است به نام ((الوسیله )) هر گاه بخواهید در هنگام دعا چیزى براى من از خدا بطلبید، مقام ((وسیله )) را مسئلت نمائید، گفتند یا رسول الله چه كسانى در این درجه (مخصوص ) با شما همنشین هستند، فرمود: على (ع )، فاطمه (ع )، حسن (ع ) و حسین (ع ).))
این حدیث از دانشمندان عامه (سنى ) نیز در كتب خود ذكر نموده اند، از جمله ((سیوطى )) در كتاب ((جامع الكبیر)) از ((حافظ ابن مردویه )) نقل كرده است . ما شیعیان نیز در زیارت پیامبر اكرم (ص ) چنین عرض مى كنیم :
((اللهم اعطه الدرجة الرفیعة ، وآته الوسیلة من الجنة ))
چنان كه گفته شد ((درجة الوسیله )) كه والاترین درجات بهشتى است ، مخصوص و منحصر است به پنج تن ، و هرگز بشرى را به آن رتبه اعلى راه نیست ، ((درجة الوسیله )) برتر از درجات جمیع انبیاء اوصیاء، اولیاء، و علماء و مخلصون است .
امیرالمؤ منین (ع ) چنین روایت مى كند كه پیامبر اكرم (ص ) فرمود:
((انا، و فاطمة ، و على ، والحسن ، والحسین ، فى مكان واحد یوم القیامة ))
((روز قیامت من و فاطمه و على ، حسن و حسین ، داراى مقام و منزلت واحدى هستیم ))
آرى ، اینان در تمام عوالم خلقت مقام و منزلتشان یكى است ، در عالم نور، در عالم ذر، در عالم اظله ، در محشر، در عوالم سفلى و علوى ، ملكى و ملكوتى ، در غیب و شهود، خلاصه در تمام مسیر آفرینش ، از آغاز تا پایان ، همه جا با هم ، همردیف و هم شان و هم مقامند. از علماء عامه (سنى ) كه حدیث مذكور را نقل كرده اند عبارتند از:
((احمد بن حنبل )) در ((مسند)) - ((حافظ محب الدین طبرى )) در ((ریاض النضره )) - روایت دیگرى كه حضرت عامه (سنى ) نیز نسبت به آن اهمیت بسیار قائل شده اند عبارت از این است : روزى رسول اكرم (ص ) وارد خانه على (ع ) شد، و امیرالمؤ منین (ع ) را در حال استراحت مشاهده كرد، و خطاب به حضرت زهرا(ع ) چنین فرمود:
((انى و ایاك ، و هذین الحسنین و هذالراقد (یعنى النائم )، یوم القیامة فى مكان واحد))
((همانا، من و تو (یا زهرا) و حسن و حسین ، و این شخص كه در اینجا آرمیده است ، روز قیامت همه در یكجا خواهیم بود))
راویان این حدیث عبارتند از: ((احمد ابن حنبل )) در ((مسند)) - ((حافظ ابن عساكر)) - ((محب الدین طبرى )) - ((حاكم حسكانى )).
((حاكم نیشابورى )) اسناد این روایت را بررسى و صحت آنرا تاءیید نموده است ، ما نیز مدارك این حدیث شریف را كاملا رسیدگى كردیم ، تردیدى در صحت آن نیست ، و مسلما از فرمایشات پیامبر اكرم (ص ) مى باشد.
((عبدالله بن قیس )) از رسول خدا(ص ) نقل مى كند كه فرمود:
((انا و على ، و فاطمة ، والحسن ، والحسین ، یوم القیامة فى قبة تحت العرش ))
((جایگاه من و على و فاطمه و حسن و حسین ، روز قیامت در قبه اى است كه زیر عرش قرار دارد))
از این روایت چنین معلوم مى شود كه والاترین مقامات كه ((وسیله )) نا دارد، در پایتخت عظمت حضرت حق تبارك و تعالى است ، و هرگز كسى را به آنجا راه نیست . آرى ، پایتخت عالم ، فقط جایگاه پنچ تن است ، آنجا كه نشانگر عظمت و جلال ، و جلوگاه نور جمال و جلال كبریائى است .
چنان كه گفته شد، این انوار پنجگانه ، در جمیع منازل خلقت ، و در تمام شئون ولایت همه جا همراه و همگام و همتایند، و در ابتدا و انتها، در عالم اظله ، در عالم ذر، در عالم ارواح و اشباح ، در دنیا و برزخ ، در حشر و نشر، خلاصه تا روز قیامت ، از یكدیگر جدا نبوده ، در كنار هم ، در جمیع مراحل و در تمام ملكات و فضائل بطور یكسان سهیمند.

موضوع چهاردهم: مقام ركوب (سواره بودن) در روز قیامت

منقبت چهاردهم مقام ركوب (سواره بودن ) در روز قیامت ، در بهشت ، و در هنگام سیر در مواقف دیگر است ، كه حضرت زهرا سلام الله علیها با پدر بزرگوارش و امیرالمؤ منین (ع ) و حسنین (ع ) اشتراك دارد، و هیچ زنى در عالم ، از اولین و آخرین ، داراى این مقام نیست ، فاطمه علیهالسلام در این رتبه نیز بین بانوان جهان بى همتاست ، تنها اوست كه سواره وارد عرصه محشر مى شود، فرق او با زنهاى دیگر، بلكه با جمیع انبیاء و مرسلین است . ((بریده )) از پیامبر اكرم (ص ) روایت مى كند كه آن حضرت فرمود:
((یبعث الله ناقة صالح ، فیشرب من لبنها هو و من آمن به من قومه ولى حوض كما بین عدن الى عمان ، اكوابه عدد نجوم السماء فیستقى الانبیاء))
((خداى تعالى ناقه حضرت صالح (ع ) را در روز رستاخیز بر مى انگیزد، پس حضرت صالح (ع ) و ایمان آورندگان به او از شیر آن شتر مى نوشند و سیراب مى شوند، لیكن مرا حوضى است به پهناى عدن و تا عمان ، كه تعداد جامهاى آن به شمار ستارگان آسمانى است ، و من ، انبیا را سیراب مى كنم ))
و در ادامه سخن پیامبر اكرم چنین مى فرماید:
((و یبعث الله صالحا على ناقته ، قال معاذ: یا رسول الله ، و انت على العضباء؟ قال لا، انا على البراق ، خصنى الله به من بین الانبیاء... و قال : فاطمة ابنتى على العضباء))
خداى تعالى ((در روز حشر، صالح (ع ) را سوار بر ناقه اش بر مى انگیزد، ((معاذ)) از پیامبر اكرم (ص ) پرسید یا رسول الله آیا شما نیز سوار بر (شتر) عضباء به محشر وارد مى شوید، آن حضرت در جواب فرمود: نه ، مركب اختصاصى من ((براق )) است ، كه خداى تعالى مرا در میان انبیاء به این مركب مخصوص گردانیده است ، و ((عضباء))مركب مخصوص دخترم فاطمه (ع ) است .))
این روایت را ((حافظ ابن عساكر)) در تاریخش ذكر كرده است و علماء شیعه نیز آن را نقل كرده اند. ((عضباء)) نام شترى است كه هر وقت على علیه السلام از جانب پیامبر اكرم (ص ) براى تبلیغ اسلام ماءموریت داشت بر آن سوار مى شد، چنانكه جهت قرائت سوره برائت (توبه ) در برابر كفاره نیز على (ع ) بر این مركب مخصوص سوار بود.
((كثیر ابن مره حضرمى )) گوید، از حضرت رسول اكرم (ص ) شنیدم كه فرمود:
((حوضى اشرب منه یوم القیامة و من آمن بى ، و من استسقانى من الانبیاء و تبعث ناقة ثمود الصالح ، فیحتلبها فیشرب من لبنها هو والذین آمنوا معه من قومه ثم یركیها من عند قره ، حتى توافى به المحشر، فقال معاذ: اذا تركب العضباء یا رسول الله ، قال لا، تركبها ابنتى زهراء و انا على البراق ، اختصصت به من دون الانبیاء))
((در روز قیامت مرا حوضى است كه من و هر كس كه به من ایمان آورده است از آن سیراب مى شویم ، و از پیامبران نیز آنكه بخواهد سیراب مى گردد، در آن روز، ناقه ثمود براى صالح (ع ) برانگیخته مى شود، صالح (ع ) و آنان كه از قومش به او ایمان آورده اند از شیر آن شتر مى نوشند، سپس صالح (ع ) در كنار قبرش بر آن ناقه سوار مى شود و به صحنه محشر مى آید.
((معاذ)) عرض كر: یا رسول الله آیا در آن هنگام شما هم برشتر ((عضباء)) سوار مى شوید؟ فرمود: نه ، ((عضباء)) مركب دخترم فاطمه است ، و مركب من ((براق )) است كه در میان انبیاء به آن اختصاص یافته ام .
((ابوهریره )) مى گوید شنیدم از پیامبر اكرم (ص ) كه فرمود:
((تبعث الانبیاء یوم القیامة على الدواب و یبعث صالح على ناقته ، و ابعث على البراق ))
((و تبعث فاطمة امامى على العضباء، و یبعث ابنى فاطمه الحسن والحسین على ناقتین .))
((و على ابن ابیطالب على ناقتى ))
((در روز قیامت انبیاء(ع ) سوار بر مركبها هستند، و صالح (ع ) سوار با ناقه اش مبعوث مى شود، و من نیز بر ((براق )) و فاطمه (ع ) در پیشاپیش من بر ((عضباء)) و دو فرزند فاطمه ، حسن (ع ) و حسین (ع ) بر دو ناقه دیگر، و على ابن ابیطالب (ع ) بر ناقه مخصوص من ، همگى سوار مبعوث مى شویم )).
مركب انبیاء (چنان كه را روایات استفاده مى شود) از مركبهاى عمومى بهشتى است نه اختصاصى ، و با توجه به روایت قبل ، كه پیامبر اكرم (ص ) مى فرماید سواره مبعوث شدن در روز قیامت بین انبیاء(ع ) مخصوص من است ، در حشر سواره بودن بعد از آن حضرت ، مخصوص امیرالمؤ منین (ع ) و فاطمه (ع ) و حسنین سلام الله علیهما مى باشد.
در تمام مواقف ، آنجا كه از مسیر پنج تن سخن رفته است ، ردیف و ترتیب حركت چنین است : فاطمه (ع ) از همه جلوتر، و رسول خدا(ص ) پشتر سر فاطمه (ع )، و امیرالمؤ منین (ع ) بعد از پیامبر اكرم (ص )، حسنین پشت سر آنان هستند، حتى ورود پنج تن علیهم السلام به بهشت نیز به همین ترتیب است .
دانشمندانى كه این روایت ((ابوهریره )) را نقل كرده اند عبارتند از: ((محب الذین طبرى )) در ((ذخایر العقبى )) - ((حاكم ))در ((مستدرك )) كه صحت آنرا بررسى و تاءیید كرده است - ((ابن عساكر)) در تاریخش - ((خطیب )) در تاریخش - ((سیوطى )) ضمن نقل این حدیث از ((ابوالشیخ )) و ((حاكم )) و ((خطیب )) و ((ابن عساكر)) چنین نتیجه مى گیرد كه این روایت آن احادیثى را كه از طریق شیعه درباره پیشگام بودن فاطمه (ع ) در هنگام سیر پنج تن نقل شده است ، تاءیید مى كند، ((حافظ سیوطى )) با ذكر اسناد و مدارك در كتاب ((جمع الجوامع ))آورده است كه حضرت رسول (ص ) فرمود:
((اول شخص یدخل الجنه فاطمة بنت محمد))
((اولى كسى كه به بهشت وارد مى شود فاطمه دختر محمد(ص ) است ))
و در حدیث دیگر:
((ان اول من یدخل الجنة : انا، و على ، وفاطمة ، والحسن والحسین ))
((ما پنج تن قبل از همه كس به بهشت وارد مى شویم ))
از این دسته اخبار، و احادیث دیگرى كه در این موضوع از پیامبر اكرم (ص ) وارد است ، معلوم مى شود كه فاطمه علیهالسلام داراى مركبهائى است مخصوص به خود، كه گاهى از نور، گاهى از یاقوت ، و گاهى از زمرد است ، و یكى از مركبهاى آن حضرت نیز ((عضباء)) است .
فاطمه سلام الله علیها هنگام سیر در مواقف متعدد، مركبهاى مختلفى دارد، موقع ورود به محشر، هنگام داخل شدن به بهشت ، وقت سیر در جنت ، و مراحل دیگر در موقفى سوار بر مركب مخصوص مى باشد، و اینكه در احادیثمركبهاى آن حضرت را متنوع ذكر كرده اند، به سبب همین تعداد مواقف و منازل است . این منقبت فاطمه سلام الله علیها كه در میان جمیع زنان ، از اولین و آخرین ، تنها بانوئى است كه سوار بر مركب محشور دارد، خود برهان روشن و قاطعى است كه آن حضرت داراى مقام شامخ ولایت بوده ، و از شئون همین رتبه والاست كه جمیع زنان عالم در محشر پیاده اند، و او كه ولیة الله است ، سوار بر مركب مخصوص به خود.

موضوع پانزدهم: صلوات فرستادن بر آن حضرت

دلیل دیگرى كه ((ولیة الله )) بودن حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها را اثبات مى كند، استقلال اوست در موضوع صلوات فرستادن بر آن حضرت و كیفیت زیارتش ، كه همانند صلوات بر پیامبر اكرم (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و حسنین (ع ) و زیارات آنان است ، یعنى همانگونه كه به صلوات بر آن چهار وجود مقدس و زیارتشان امر شده است ، نسبت به حضرت زهرا(ع ) نیز در این موارد، همگان مامور، و ماجورند.
فاطمه علیهالسلام كه مشمول آیه تطهیر و از اهل بیت پیامبر اكرم (ص ) یعنى آل محمد(ص ) است كیفیت صلوات بر او را رسول خدا(ص ) بصراحت چنین بیان داشته است :
((لا تصلوا على صلوة بتراء، ان تصلوا على و تكستوا عن آلى ))
((بر من صلوات بریده شده (ناقص ) نفرستید، سول شد یا رسول الله (ص ) صلوات بریده شده چیست ؟)) ((فرمود: اینكه بر من صلوات بفرستید ولى در باره ((آل من )) ساكت باشید.))
صلواتى كه شامل على ، فاطمه و حسنین علیهم السلام نباشد، مقطوع و بریده ، و مورد قبول خدا و رسولش نمى باشد، لذا حضرت صدیقه زهراعلیه السلام همردیف و برابر افرادى است كه جمیع مسلمین با ایمان جهان (از شیعه و سنى ) هر شبانه روز در تشهد نمازهاى پنجگانه بر او درود مى فرستند، و او در این مقام ، همتاى محمد بن عبدالله (ص )، و على (ع )، و حسنین (ع ) است و همین لزوم صلوات بر فاطمه علیهالسلام در هنگام اقامه نماز، یك منقبت و فضیلت ساده نیست ، بلكه نشانگر مرتبه اعلى و منصب والاى آن حضرت است كه اینچنین در جنب صاحبان رسالت و امامت قرار گرفته است ، و بدون تردید باید فاطمه (ع ) خود ((ولیة الله ))و داراى مقام ولایت بوده باشد، تا همردیف و همتاى اولیاء خدا، مورد خضوع و مشمول صلوات و درود جمیع مومنین جهان در هر زمان و مكان باشد.
پیامبر اكرم (ص ) مى فرماید:
((من صلى علیك یا فاطمة غفرالله له والحقه حیث كنت من الجنة ))
((یا فاطمه هر كس بر تو صلوات فرستد، خداى تعالى از او در گذرد، و او را در بهشت به من ملحق گرداند.)) چنان كه در موضوعهاى قبلى مشروحا بیان شد، مقصود از تعبیرات (همدرجه شدن با رسول الله (ص )) یا (ملحق شدن به پیامبر اكرم در بهشت ) و یا (همسایه بودن با آن حضرت ) كه در روایات مكرر بكار رفته است ، جمع شدن جمیع مؤ منین در مرتبه (درجة الایمان ) است كه جامع تمام آن كسانى است كه با عقاید درست ، و با ایمان به آنچه از رسول خدا(ص ) به ما رسیده است ، از جهان رفته اند. در آن درجه همه مؤ منین یكسانند و در كنار هم ، ولى جاى هیچگونه تردیدى نیست كه مراتب و درجات دیگر كه شمار آنها برابر تعداد افراد بشر و بسیار متفاوت است ، كاملا محفوظ بوده ، و مقام هر كس مخصوص به خود او مى باشد.
حضرت رسول اكرم (ص ) در حدیثى یكى از فضائل حضرت فاطمه (ع ) را چنین بیان مى فرماید:
((اتانى الروح ، قال ان فاطمة اذا قبضت و دفنت یسئلها الملكان فى قبرها، من ربك ؟))
((فتقول الله ربى ، فیقولان فمن نبیك ؟، فتقول ابى ، فیقولان فمن ولیك ؟، فتقول هذا))
((القائم على شفیر قبرى على ابن ابیطالب ، الا و ازیدكم من فضلها))
((جبرئیل (روح ) آمد به نزد من و گفت : هنگامى كه فاطمه (ع ) قبض روح مى شود و دفن مى گردد، دو ملك در قبر از او سؤ ال مى كنند: پروردگار تو كیست ؟، مى فرماید (الله ) پروردگار من است . سپس مى پرسند پیامبرت كیست ؟، در پاسخ مى فرماید: پدرم . آنگاه سؤ ال مى كنند: ولى تو كیست ؟ در جواب مى گوید: على بن ابیطالب (ع )، همین كسى كه در كنار قبرم ایستاده است .
پیامبر اكرم (ص ) در پایان سخن مى فرماید: آیا باز هم فضائل دیگر زهرا(ع ) را بیان كنم ؟
شاید پیامبر اكرم (ص ) مى خواهد بدینوسیله تذكر دهد كه فاطمه (ع ) تنها كسى است در عالم ، كه پدرش ((رسول الله و همسرش ((ولى الله )) است ،))
در یك روایت دیگر پیامبر اكرم (ص ) مى فرماید:
((ان الله قد و كل بها رعیلا من الملائكه ، یحفظونها من بین یدیها و من خلفها و عن یمینها و عن شمالها و هم معها حیاتها، و عند قبرها و عند موتها یكثرون الصلوة علیها و على ابیها و بعلها و بنیها، فمن زارنى بعد وفاتى فكانما زارنى فى حیاتى ، و من زار فاطمة فكانما زارنى ، و من زار على ابن ابیطالب فكانما زار فاطمه ، و من زار الحسن و الحسین فكانما زار علینا، و من زار ذریتهما فكانما زارهما))
((همانا، خداى تعالى یك دسته از فرشتگان را براى محافظت فاطمه (ع ) گماشته است ، تا از چهار طرف نگهبان او باشند، و این ملائك در حال حیات ، و هنگام مرگ او، و كنار قبرش پیوسته در خدمت او هستند، و كارشان صلوات فرستادن بر فاطمه و پدرش و همسر و فرزندان اوست (یعنى در منطق ملائك و لسان فرشتگان ، صلوات بر پیامبر اكرم (ص ) و على (ع ) و حسنین (ع ) همواره باید با صلوات بر فاطمه علیهاسلام توام باشد، و در این منقبت نیز آن حضرت برابر و همردیف آن چهار وجود مقدس دیگر مى باشد) سپس پیامبر اكرم (ص ) چنین به سخن ادامه مى دهد:
هر كس مرا بعد از وفاتم زیارت كند، مثل این است كه مرا در حال حیات زیارت كرده است ، و كسى كه فاطمه (ع ) را زیارت كند، گوئى مرا زیارت نموده است ، و هر كس على ابن ابیطالب (ع ) را زیارت نماید مثل زیارت كردن حسنین است ، و آن كسى كه زیارت كند ذریة آنان را، همانند زیارت خود آنهاست ، لذا زیارت حضرت عبدالعظیم (ع ) را در شهر رى ، بازیارت حسین بن على (ع ) در كربلا همانند دانسته اند، و این مطلب را علماء عامه (سنى ) هم عنوان كرده اند، مخصوصا موضوع صلوات بر فاطمه سلام الله علیها را.
چنان كه ((سهیلى )) در كتاب ((روض الانف )) در ذیل مطلبى مى نویسد:
((و من صلى علیها فقد صلى على ابیها))
((هر كس بر فاطمه (ع ) صلوات فرستد، در حقیقت بر پدر او صلوات فرستاده است )) و از این حدیث نیز ولیة الله بودن حضرت زهرا سلام الله علیها استنباط مى شود.
نتیجه و خلاصه آنچه در پانزده موضوع بیان داشتیم ، چهل منقبت و یا چهل مطلب است كه بسیارى از آنها از شئون ولایت و از خصوصیات ولى الله است ، و اینكه حضرت صدیقه زهرا سلام علیها در این چهل منقبت با پدر و همسر و فرزندانش سهیم و شریك و همسان و كاملا برابر با آنها مى باشد، خود حاكى از مقام والاى ((ولیة الهى )) آن حضرت است حاصل گفتار و نتیجه بحث ما، همین چهل منقبت است كه به ترتیب و بطور اختصار یك به یك اشاره مى كنیم :
منقبت اول :
((خلقتها قبل الناس ،شان ابیها و بعلها و بنیها، و هم انوار یسبحون الله و یقد سوته و یهللونه و یكبرونه ))
آفرینش زهرا سلام الله علیها قبل از خلقت دیگران ، همانند پدر و همسر و فرزندانش ، آن انوار مقدسى كه پیش از آفرینش كلیه عوالم علوى و سفلى ، و خلقت بشر، در پیشگاه عرش عظمت حق تبارك و تعالى ، در حال تسبیح و تقدیس و تهلیل و تكبیر خداى یكتا بوده ، و در عبادت استاد و آموزگار جبرئیل و سایر فرشتگان بوده اند.
منقبت دوم :
((خلقها من نور عظمة الله تبارك و تعالى ، وهى ثلث النور المقسوم بینها و بین ابیها و بعلها))
آفرینش زهرا علیها سلام از نور عظمت حضرت حق تبارك و تعالى ،
همان نور واحدى كه حضرت رسول اكرم (ص ) و على ابن ابیطالب (ع ) نیز از آن آفریده شده اند، و مایه خلقت فاطمه علیها سلام یك سوم همان نور بوده است . و هو نور مخزون مكنون فى على الله .
نروى نهفته در خزینه علم خداى ، نور قدس ، نور جلال ، نور كمال ، و نور كبریائى الهى .
منقبت سوم :
((علیتها فى خلقه السماء والارض ، و الجنة النار، و العرش و الكرسى والملائكه و الانس و الجن ،شان ابیها و بعلها و بنیها))
فاطمه علیها سلام ، همتاى پدر و همسر و فرزندانش ، سبب آفرینش آسمانها و زمین ، بهشت و دوزخ ، عرش و كرسى و فرشتگان ، و انس و جن بوده است .
وجود مقدس زهرا سلام علیها، یكى از پنج تن است ، همان كسانى كه علت آفرینش جهان ، و آدم و آدمیان بوده اند اگر آنها نبودند انبیاء و اولیاء صدیقین و شهداء ملك و ملكوت زمینها و آسمانها، نار و نور، بهشت و دوزخ ، و سایر مخلوقات جهان بوجود نمى آمدند، اگر حضرت زهراسلام علیها نبود، اثرى از آدم و اولاد آدم نبود، اگر او نبود موسى (ع ) و عیسى (ع ) و نوح (ع ) و ابراهیم (ع ) آفریده نمى شدند، اگر او نبود از اسلام و خداشناسى و توحید خبرى نبود.
منقبت چهارم :
((تسمیتها من عند رب العزة شان ابیها و بعلها و بنیها))
نامگذارى زهرا علیهاسلام است از طرف خداوند متعال همانند اسم گذارى محمد(ص )، و على و حسن و حسین علیهم السلام ، و همین مطلب دلالت دارد براى اینكه این پنج نفر از خود هیچگونه اختیارى ندارند، و تمام امورشان حتى انتخاب نامشان مربوط به خداى تعالى بوده و به كسى در مورد آنان اجازه دخالت داده نشده است .
حضرت محمد بن عبدالله (ص ) هرگز مجاز نیست كه از جانب خدا فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را نامگذارى كند، همچنین در اسم گذارى على ابن ابیطالب كه مولود كعبه و خانه زاد، خداست ، پیامبر گرامى (ص ) و ابوطالب را اختیارى نیست .
منقبت پنجم :
((اشتقاق اسمها من اسماء الله تبارك و تعالى ،شان ابیها و بعلها و بنیها))
((نام فاطمه (ع ) از اسمائى خداى تبارك و تعالى مشتق شده است ،
همانند نام پدر و همسر و فرزندانش ))
منقبت ششم :
((توسل الانبیا بها و باسمائهاشان ابیها و بعلها و بنیها))
تسول انبیاء است به فاطمه علیهاسلام و نامهاى او، همتاى پدر و همسر و فرزندانش ، و تمسك به اوست كه وسیله نجات انبیاء و اوصیاء و سایر افراد بشر از مشكلات بوده است .
((من امن بها فقد نجى و من لم یومن بها فقد هللك ))
((هر كس كه به او ایمان آورد، همانا رستگار شد، و هر كس به او اعتقاد نداشت به تحقیق هلاك گردید))
منقبت هفتم :
((كتابه اسمها على ساق العرش وابواب الجنة لدة ابیها و بعلها و بنیها))
نام فاطمه علیهاسلام ، همردیف پدر و همسر و فرزندانش ، بر ساق عرش و درهاى بهشت نوشته شده است .
شگفتا...! این چه مقام والائى است كه با وجود انبیاء اوصیاء مخلصون ، و فرشتگان مقرب نام هیچ موجودى بر عرش الهى ، آن پایتخت عظمت و جلال خدائى نگاشته شده است ، مگر اسامى مقدس پنج تن ، كه زینت بخش تمام مراكز معنوى ، و عالى ترین منازل اخروى است .
منقبت هشتم :
((كونها شبحا عن یمنة العرش و صورة فى الجنه ، ردف اشباح ابیها و بعلها و بنیها و صورهم ))
((وجود شبح زهراسلام علیها در راستاى عرش الهى ، و تصویرش در بهشت ، همردیف اشباح و تصاویر پدر و همسر و فرزندانش ))
خداى تعالى ، نه تنها اسامى مقدس پنج تن زا زینت بخش عوالم بالا قرار داده است بلكه با اشباح و تصاویر نورانى آنان ، عرش عظمت خویش و بهشت رحمتش را مزین فرموده ، و یمین عرش برین را میمنتى بیشتر بخشیده است .
لذا آدم علیه السلام هنگامیكه به عرش نظر مى افكند، اشباح پنج ترین را مى بیند، و چون به بهشت روى مى آورد، تصاویر زیباى آنان را مشاهده مى كند، و به هر جا كه مى نگرد آثار جلال و جمال آن اركان خلقت منظر چشمان اوست .

سه شنبه 15/12/1391 - 19:57
اهل بیت

مقام ركوب (سواره بودن) در روز قیامت

منقبت چهاردهم مقام ركوب (سواره بودن ) در روز قیامت ، در بهشت ، و در هنگام سیر در مواقف دیگر است ، كه حضرت زهرا سلام الله علیها با پدر بزرگوارش و امیرالمؤ منین (ع ) و حسنین (ع ) اشتراك دارد، و هیچ زنى در عالم ، از اولین و آخرین ، داراى این مقام نیست ، فاطمه علیهالسلام در این رتبه نیز بین بانوان جهان بى همتاست ، تنها اوست كه سواره وارد عرصه محشر مى شود، فرق او با زنهاى دیگر، بلكه با جمیع انبیاء و مرسلین است . ((بریده )) از پیامبر اكرم (ص ) روایت مى كند كه آن حضرت فرمود:
((یبعث الله ناقة صالح ، فیشرب من لبنها هو و من آمن به من قومه ولى حوض كما بین عدن الى عمان ، اكوابه عدد نجوم السماء فیستقى الانبیاء))
((خداى تعالى ناقه حضرت صالح (ع ) را در روز رستاخیز بر مى انگیزد، پس حضرت صالح (ع ) و ایمان آورندگان به او از شیر آن شتر مى نوشند و سیراب مى شوند، لیكن مرا حوضى است به پهناى عدن و تا عمان ، كه تعداد جامهاى آن به شمار ستارگان آسمانى است ، و من ، انبیا را سیراب مى كنم ))
و در ادامه سخن پیامبر اكرم چنین مى فرماید:
((و یبعث الله صالحا على ناقته ، قال معاذ: یا رسول الله ، و انت على العضباء؟ قال لا، انا على البراق ، خصنى الله به من بین الانبیاء... و قال : فاطمة ابنتى على العضباء))
خداى تعالى ((در روز حشر، صالح (ع ) را سوار بر ناقه اش بر مى انگیزد، ((معاذ)) از پیامبر اكرم (ص ) پرسید یا رسول الله آیا شما نیز سوار بر (شتر) عضباء به محشر وارد مى شوید، آن حضرت در جواب فرمود: نه ، مركب اختصاصى من ((براق )) است ، كه خداى تعالى مرا در میان انبیاء به این مركب مخصوص گردانیده است ، و ((عضباء))مركب مخصوص دخترم فاطمه (ع ) است .))
این روایت را ((حافظ ابن عساكر)) در تاریخش ذكر كرده است و علماء شیعه نیز آن را نقل كرده اند. ((عضباء)) نام شترى است كه هر وقت على علیه السلام از جانب پیامبر اكرم (ص ) براى تبلیغ اسلام ماءموریت داشت بر آن سوار مى شد، چنانكه جهت قرائت سوره برائت (توبه ) در برابر كفاره نیز على (ع ) بر این مركب مخصوص سوار بود.
((كثیر ابن مره حضرمى )) گوید، از حضرت رسول اكرم (ص ) شنیدم كه فرمود:
((حوضى اشرب منه یوم القیامة و من آمن بى ، و من استسقانى من الانبیاء و تبعث ناقة ثمود الصالح ، فیحتلبها فیشرب من لبنها هو والذین آمنوا معه من قومه ثم یركیها من عند قره ، حتى توافى به المحشر، فقال معاذ: اذا تركب العضباء یا رسول الله ، قال لا، تركبها ابنتى زهراء و انا على البراق ، اختصصت به من دون الانبیاء))
((در روز قیامت مرا حوضى است كه من و هر كس كه به من ایمان آورده است از آن سیراب مى شویم ، و از پیامبران نیز آنكه بخواهد سیراب مى گردد، در آن روز، ناقه ثمود براى صالح (ع ) برانگیخته مى شود، صالح (ع ) و آنان كه از قومش به او ایمان آورده اند از شیر آن شتر مى نوشند، سپس صالح (ع ) در كنار قبرش بر آن ناقه سوار مى شود و به صحنه محشر مى آید.
((معاذ)) عرض كر: یا رسول الله آیا در آن هنگام شما هم برشتر ((عضباء)) سوار مى شوید؟ فرمود: نه ، ((عضباء)) مركب دخترم فاطمه است ، و مركب من ((براق )) است كه در میان انبیاء به آن اختصاص یافته ام .
((ابوهریره )) مى گوید شنیدم از پیامبر اكرم (ص ) كه فرمود:
((تبعث الانبیاء یوم القیامة على الدواب و یبعث صالح على ناقته ، و ابعث على البراق ))
((و تبعث فاطمة امامى على العضباء، و یبعث ابنى فاطمه الحسن والحسین على ناقتین .))
((و على ابن ابیطالب على ناقتى ))
((در روز قیامت انبیاء(ع ) سوار بر مركبها هستند، و صالح (ع ) سوار با ناقه اش مبعوث مى شود، و من نیز بر ((براق )) و فاطمه (ع ) در پیشاپیش من بر ((عضباء)) و دو فرزند فاطمه ، حسن (ع ) و حسین (ع ) بر دو ناقه دیگر، و على ابن ابیطالب (ع ) بر ناقه مخصوص من ، همگى سوار مبعوث مى شویم )).
مركب انبیاء (چنان كه را روایات استفاده مى شود) از مركبهاى عمومى بهشتى است نه اختصاصى ، و با توجه به روایت قبل ، كه پیامبر اكرم (ص ) مى فرماید سواره مبعوث شدن در روز قیامت بین انبیاء(ع ) مخصوص من است ، در حشر سواره بودن بعد از آن حضرت ، مخصوص امیرالمؤ منین (ع ) و فاطمه (ع ) و حسنین سلام الله علیهما مى باشد.
در تمام مواقف ، آنجا كه از مسیر پنج تن سخن رفته است ، ردیف و ترتیب حركت چنین است : فاطمه (ع ) از همه جلوتر، و رسول خدا(ص ) پشتر سر فاطمه (ع )، و امیرالمؤ منین (ع ) بعد از پیامبر اكرم (ص )، حسنین پشت سر آنان هستند، حتى ورود پنج تن علیهم السلام به بهشت نیز به همین ترتیب است .
دانشمندانى كه این روایت ((ابوهریره )) را نقل كرده اند عبارتند از: ((محب الذین طبرى )) در ((ذخایر العقبى )) - ((حاكم ))در ((مستدرك )) كه صحت آنرا بررسى و تاءیید كرده است - ((ابن عساكر)) در تاریخش - ((خطیب )) در تاریخش - ((سیوطى )) ضمن نقل این حدیث از ((ابوالشیخ )) و ((حاكم )) و ((خطیب )) و ((ابن عساكر)) چنین نتیجه مى گیرد كه این روایت آن احادیثى را كه از طریق شیعه درباره پیشگام بودن فاطمه (ع ) در هنگام سیر پنج تن نقل شده است ، تاءیید مى كند، ((حافظ سیوطى )) با ذكر اسناد و مدارك در كتاب ((جمع الجوامع ))آورده است كه حضرت رسول (ص ) فرمود:
((اول شخص یدخل الجنه فاطمة بنت محمد))
((اولى كسى كه به بهشت وارد مى شود فاطمه دختر محمد(ص ) است ))
و در حدیث دیگر:
((ان اول من یدخل الجنة : انا، و على ، وفاطمة ، والحسن والحسین ))
((ما پنج تن قبل از همه كس به بهشت وارد مى شویم ))
از این دسته اخبار، و احادیث دیگرى كه در این موضوع از پیامبر اكرم (ص ) وارد است ، معلوم مى شود كه فاطمه علیهالسلام داراى مركبهائى است مخصوص به خود، كه گاهى از نور، گاهى از یاقوت ، و گاهى از زمرد است ، و یكى از مركبهاى آن حضرت نیز ((عضباء)) است .
فاطمه سلام الله علیها هنگام سیر در مواقف متعدد، مركبهاى مختلفى دارد، موقع ورود به محشر، هنگام داخل شدن به بهشت ، وقت سیر در جنت ، و مراحل دیگر در موقفى سوار بر مركب مخصوص مى باشد، و اینكه در احادیثمركبهاى آن حضرت را متنوع ذكر كرده اند، به سبب همین تعداد مواقف و منازل است . این منقبت فاطمه سلام الله علیها كه در میان جمیع زنان ، از اولین و آخرین ، تنها بانوئى است كه سوار بر مركب محشور دارد، خود برهان روشن و قاطعى است كه آن حضرت داراى مقام شامخ ولایت بوده ، و از شئون همین رتبه والاست كه جمیع زنان عالم در محشر پیاده اند، و او كه ولیة الله است ، سوار بر مركب مخصوص به خود.

موضوع پانزدهم: صلوات فرستادن بر آن حضرت

دلیل دیگرى كه ((ولیة الله )) بودن حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها را اثبات مى كند، استقلال اوست در موضوع صلوات فرستادن بر آن حضرت و كیفیت زیارتش ، كه همانند صلوات بر پیامبر اكرم (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و حسنین (ع ) و زیارات آنان است ، یعنى همانگونه كه به صلوات بر آن چهار وجود مقدس و زیارتشان امر شده است ، نسبت به حضرت زهرا(ع ) نیز در این موارد، همگان مامور، و ماجورند.
فاطمه علیهالسلام كه مشمول آیه تطهیر و از اهل بیت پیامبر اكرم (ص ) یعنى آل محمد(ص ) است كیفیت صلوات بر او را رسول خدا(ص ) بصراحت چنین بیان داشته است :
((لا تصلوا على صلوة بتراء، ان تصلوا على و تكستوا عن آلى ))
((بر من صلوات بریده شده (ناقص ) نفرستید، سول شد یا رسول الله (ص ) صلوات بریده شده چیست ؟)) ((فرمود: اینكه بر من صلوات بفرستید ولى در باره ((آل من )) ساكت باشید.))
صلواتى كه شامل على ، فاطمه و حسنین علیهم السلام نباشد، مقطوع و بریده ، و مورد قبول خدا و رسولش نمى باشد، لذا حضرت صدیقه زهراعلیه السلام همردیف و برابر افرادى است كه جمیع مسلمین با ایمان جهان (از شیعه و سنى ) هر شبانه روز در تشهد نمازهاى پنجگانه بر او درود مى فرستند، و او در این مقام ، همتاى محمد بن عبدالله (ص )، و على (ع )، و حسنین (ع ) است و همین لزوم صلوات بر فاطمه علیهالسلام در هنگام اقامه نماز، یك منقبت و فضیلت ساده نیست ، بلكه نشانگر مرتبه اعلى و منصب والاى آن حضرت است كه اینچنین در جنب صاحبان رسالت و امامت قرار گرفته است ، و بدون تردید باید فاطمه (ع ) خود ((ولیة الله ))و داراى مقام ولایت بوده باشد، تا همردیف و همتاى اولیاء خدا، مورد خضوع و مشمول صلوات و درود جمیع مومنین جهان در هر زمان و مكان باشد.
پیامبر اكرم (ص ) مى فرماید:
((من صلى علیك یا فاطمة غفرالله له والحقه حیث كنت من الجنة ))
((یا فاطمه هر كس بر تو صلوات فرستد، خداى تعالى از او در گذرد، و او را در بهشت به من ملحق گرداند.)) چنان كه در موضوعهاى قبلى مشروحا بیان شد، مقصود از تعبیرات (همدرجه شدن با رسول الله (ص )) یا (ملحق شدن به پیامبر اكرم در بهشت ) و یا (همسایه بودن با آن حضرت ) كه در روایات مكرر بكار رفته است ، جمع شدن جمیع مؤ منین در مرتبه (درجة الایمان ) است كه جامع تمام آن كسانى است كه با عقاید درست ، و با ایمان به آنچه از رسول خدا(ص ) به ما رسیده است ، از جهان رفته اند. در آن درجه همه مؤ منین یكسانند و در كنار هم ، ولى جاى هیچگونه تردیدى نیست كه مراتب و درجات دیگر كه شمار آنها برابر تعداد افراد بشر و بسیار متفاوت است ، كاملا محفوظ بوده ، و مقام هر كس مخصوص به خود او مى باشد.
حضرت رسول اكرم (ص ) در حدیثى یكى از فضائل حضرت فاطمه (ع ) را چنین بیان مى فرماید:
((اتانى الروح ، قال ان فاطمة اذا قبضت و دفنت یسئلها الملكان فى قبرها، من ربك ؟))
((فتقول الله ربى ، فیقولان فمن نبیك ؟، فتقول ابى ، فیقولان فمن ولیك ؟، فتقول هذا))
((القائم على شفیر قبرى على ابن ابیطالب ، الا و ازیدكم من فضلها))
((جبرئیل (روح ) آمد به نزد من و گفت : هنگامى كه فاطمه (ع ) قبض روح مى شود و دفن مى گردد، دو ملك در قبر از او سؤ ال مى كنند: پروردگار تو كیست ؟، مى فرماید (الله ) پروردگار من است . سپس مى پرسند پیامبرت كیست ؟، در پاسخ مى فرماید: پدرم . آنگاه سؤ ال مى كنند: ولى تو كیست ؟ در جواب مى گوید: على بن ابیطالب (ع )، همین كسى كه در كنار قبرم ایستاده است .
پیامبر اكرم (ص ) در پایان سخن مى فرماید: آیا باز هم فضائل دیگر زهرا(ع ) را بیان كنم ؟
شاید پیامبر اكرم (ص ) مى خواهد بدینوسیله تذكر دهد كه فاطمه (ع ) تنها كسى است در عالم ، كه پدرش ((رسول الله و همسرش ((ولى الله )) است ،))
در یك روایت دیگر پیامبر اكرم (ص ) مى فرماید:
((ان الله قد و كل بها رعیلا من الملائكه ، یحفظونها من بین یدیها و من خلفها و عن یمینها و عن شمالها و هم معها حیاتها، و عند قبرها و عند موتها یكثرون الصلوة علیها و على ابیها و بعلها و بنیها، فمن زارنى بعد وفاتى فكانما زارنى فى حیاتى ، و من زار فاطمة فكانما زارنى ، و من زار على ابن ابیطالب فكانما زار فاطمه ، و من زار الحسن و الحسین فكانما زار علینا، و من زار ذریتهما فكانما زارهما))
((همانا، خداى تعالى یك دسته از فرشتگان را براى محافظت فاطمه (ع ) گماشته است ، تا از چهار طرف نگهبان او باشند، و این ملائك در حال حیات ، و هنگام مرگ او، و كنار قبرش پیوسته در خدمت او هستند، و كارشان صلوات فرستادن بر فاطمه و پدرش و همسر و فرزندان اوست (یعنى در منطق ملائك و لسان فرشتگان ، صلوات بر پیامبر اكرم (ص ) و على (ع ) و حسنین (ع ) همواره باید با صلوات بر فاطمه علیهاسلام توام باشد، و در این منقبت نیز آن حضرت برابر و همردیف آن چهار وجود مقدس دیگر مى باشد) سپس پیامبر اكرم (ص ) چنین به سخن ادامه مى دهد:
هر كس مرا بعد از وفاتم زیارت كند، مثل این است كه مرا در حال حیات زیارت كرده است ، و كسى كه فاطمه (ع ) را زیارت كند، گوئى مرا زیارت نموده است ، و هر كس على ابن ابیطالب (ع ) را زیارت نماید مثل زیارت كردن حسنین است ، و آن كسى كه زیارت كند ذریة آنان را، همانند زیارت خود آنهاست ، لذا زیارت حضرت عبدالعظیم (ع ) را در شهر رى ، بازیارت حسین بن على (ع ) در كربلا همانند دانسته اند، و این مطلب را علماء عامه (سنى ) هم عنوان كرده اند، مخصوصا موضوع صلوات بر فاطمه سلام الله علیها را.
چنان كه ((سهیلى )) در كتاب ((روض الانف )) در ذیل مطلبى مى نویسد:
((و من صلى علیها فقد صلى على ابیها))
((هر كس بر فاطمه (ع ) صلوات فرستد، در حقیقت بر پدر او صلوات فرستاده است )) و از این حدیث نیز ولیة الله بودن حضرت زهرا سلام الله علیها استنباط مى شود.
نتیجه و خلاصه آنچه در پانزده موضوع بیان داشتیم ، چهل منقبت و یا چهل مطلب است كه بسیارى از آنها از شئون ولایت و از خصوصیات ولى الله است ، و اینكه حضرت صدیقه زهرا سلام علیها در این چهل منقبت با پدر و همسر و فرزندانش سهیم و شریك و همسان و كاملا برابر با آنها مى باشد، خود حاكى از مقام والاى ((ولیة الهى )) آن حضرت است حاصل گفتار و نتیجه بحث ما، همین چهل منقبت است كه به ترتیب و بطور اختصار یك به یك اشاره مى كنیم :
منقبت اول :
((خلقتها قبل الناس ،شان ابیها و بعلها و بنیها، و هم انوار یسبحون الله و یقد سوته و یهللونه و یكبرونه ))
آفرینش زهرا سلام الله علیها قبل از خلقت دیگران ، همانند پدر و همسر و فرزندانش ، آن انوار مقدسى كه پیش از آفرینش كلیه عوالم علوى و سفلى ، و خلقت بشر، در پیشگاه عرش عظمت حق تبارك و تعالى ، در حال تسبیح و تقدیس و تهلیل و تكبیر خداى یكتا بوده ، و در عبادت استاد و آموزگار جبرئیل و سایر فرشتگان بوده اند.
منقبت دوم :
((خلقها من نور عظمة الله تبارك و تعالى ، وهى ثلث النور المقسوم بینها و بین ابیها و بعلها))
آفرینش زهرا علیها سلام از نور عظمت حضرت حق تبارك و تعالى ،
همان نور واحدى كه حضرت رسول اكرم (ص ) و على ابن ابیطالب (ع ) نیز از آن آفریده شده اند، و مایه خلقت فاطمه علیها سلام یك سوم همان نور بوده است . و هو نور مخزون مكنون فى على الله .
نروى نهفته در خزینه علم خداى ، نور قدس ، نور جلال ، نور كمال ، و نور كبریائى الهى .
منقبت سوم :
((علیتها فى خلقه السماء والارض ، و الجنة النار، و العرش و الكرسى والملائكه و الانس و الجن ،شان ابیها و بعلها و بنیها))
فاطمه علیها سلام ، همتاى پدر و همسر و فرزندانش ، سبب آفرینش آسمانها و زمین ، بهشت و دوزخ ، عرش و كرسى و فرشتگان ، و انس و جن بوده است .
وجود مقدس زهرا سلام علیها، یكى از پنج تن است ، همان كسانى كه علت آفرینش جهان ، و آدم و آدمیان بوده اند اگر آنها نبودند انبیاء و اولیاء صدیقین و شهداء ملك و ملكوت زمینها و آسمانها، نار و نور، بهشت و دوزخ ، و سایر مخلوقات جهان بوجود نمى آمدند، اگر حضرت زهراسلام علیها نبود، اثرى از آدم و اولاد آدم نبود، اگر او نبود موسى (ع ) و عیسى (ع ) و نوح (ع ) و ابراهیم (ع ) آفریده نمى شدند، اگر او نبود از اسلام و خداشناسى و توحید خبرى نبود.
منقبت چهارم :
((تسمیتها من عند رب العزة شان ابیها و بعلها و بنیها))
نامگذارى زهرا علیهاسلام است از طرف خداوند متعال همانند اسم گذارى محمد(ص )، و على و حسن و حسین علیهم السلام ، و همین مطلب دلالت دارد براى اینكه این پنج نفر از خود هیچگونه اختیارى ندارند، و تمام امورشان حتى انتخاب نامشان مربوط به خداى تعالى بوده و به كسى در مورد آنان اجازه دخالت داده نشده است .
حضرت محمد بن عبدالله (ص ) هرگز مجاز نیست كه از جانب خدا فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را نامگذارى كند، همچنین در اسم گذارى على ابن ابیطالب كه مولود كعبه و خانه زاد، خداست ، پیامبر گرامى (ص ) و ابوطالب را اختیارى نیست .
منقبت پنجم :
((اشتقاق اسمها من اسماء الله تبارك و تعالى ،شان ابیها و بعلها و بنیها))
((نام فاطمه (ع ) از اسمائى خداى تبارك و تعالى مشتق شده است ،
همانند نام پدر و همسر و فرزندانش ))
منقبت ششم :
((توسل الانبیا بها و باسمائهاشان ابیها و بعلها و بنیها))
تسول انبیاء است به فاطمه علیهاسلام و نامهاى او، همتاى پدر و همسر و فرزندانش ، و تمسك به اوست كه وسیله نجات انبیاء و اوصیاء و سایر افراد بشر از مشكلات بوده است .
((من امن بها فقد نجى و من لم یومن بها فقد هللك ))
((هر كس كه به او ایمان آورد، همانا رستگار شد، و هر كس به او اعتقاد نداشت به تحقیق هلاك گردید))
منقبت هفتم :
((كتابه اسمها على ساق العرش وابواب الجنة لدة ابیها و بعلها و بنیها))
نام فاطمه علیهاسلام ، همردیف پدر و همسر و فرزندانش ، بر ساق عرش و درهاى بهشت نوشته شده است .
شگفتا...! این چه مقام والائى است كه با وجود انبیاء اوصیاء مخلصون ، و فرشتگان مقرب نام هیچ موجودى بر عرش الهى ، آن پایتخت عظمت و جلال خدائى نگاشته شده است ، مگر اسامى مقدس پنج تن ، كه زینت بخش تمام مراكز معنوى ، و عالى ترین منازل اخروى است .
منقبت هشتم :
((كونها شبحا عن یمنة العرش و صورة فى الجنه ، ردف اشباح ابیها و بعلها و بنیها و صورهم ))
((وجود شبح زهراسلام علیها در راستاى عرش الهى ، و تصویرش در بهشت ، همردیف اشباح و تصاویر پدر و همسر و فرزندانش ))
خداى تعالى ، نه تنها اسامى مقدس پنج تن زا زینت بخش عوالم بالا قرار داده است بلكه با اشباح و تصاویر نورانى آنان ، عرش عظمت خویش و بهشت رحمتش را مزین فرموده ، و یمین عرش برین را میمنتى بیشتر بخشیده است .
لذا آدم علیه السلام هنگامیكه به عرش نظر مى افكند، اشباح پنج ترین را مى بیند، و چون به بهشت روى مى آورد، تصاویر زیباى آنان را مشاهده مى كند، و به هر جا كه مى نگرد آثار جلال و جمال آن اركان خلقت منظر چشمان اوست .

سه شنبه 15/12/1391 - 19:57
اهل بیت

موضوع پانزدهم: صلوات فرستادن بر آن حضرت

دلیل دیگرى كه ((ولیة الله )) بودن حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها را اثبات مى كند، استقلال اوست در موضوع صلوات فرستادن بر آن حضرت و كیفیت زیارتش ، كه همانند صلوات بر پیامبر اكرم (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و حسنین (ع ) و زیارات آنان است ، یعنى همانگونه كه به صلوات بر آن چهار وجود مقدس و زیارتشان امر شده است ، نسبت به حضرت زهرا(ع ) نیز در این موارد، همگان مامور، و ماجورند.
فاطمه علیهالسلام كه مشمول آیه تطهیر و از اهل بیت پیامبر اكرم (ص ) یعنى آل محمد(ص ) است كیفیت صلوات بر او را رسول خدا(ص ) بصراحت چنین بیان داشته است :
((لا تصلوا على صلوة بتراء، ان تصلوا على و تكستوا عن آلى ))
((بر من صلوات بریده شده (ناقص ) نفرستید، سول شد یا رسول الله (ص ) صلوات بریده شده چیست ؟)) ((فرمود: اینكه بر من صلوات بفرستید ولى در باره ((آل من )) ساكت باشید.))
صلواتى كه شامل على ، فاطمه و حسنین علیهم السلام نباشد، مقطوع و بریده ، و مورد قبول خدا و رسولش نمى باشد، لذا حضرت صدیقه زهراعلیه السلام همردیف و برابر افرادى است كه جمیع مسلمین با ایمان جهان (از شیعه و سنى ) هر شبانه روز در تشهد نمازهاى پنجگانه بر او درود مى فرستند، و او در این مقام ، همتاى محمد بن عبدالله (ص )، و على (ع )، و حسنین (ع ) است و همین لزوم صلوات بر فاطمه علیهالسلام در هنگام اقامه نماز، یك منقبت و فضیلت ساده نیست ، بلكه نشانگر مرتبه اعلى و منصب والاى آن حضرت است كه اینچنین در جنب صاحبان رسالت و امامت قرار گرفته است ، و بدون تردید باید فاطمه (ع ) خود ((ولیة الله ))و داراى مقام ولایت بوده باشد، تا همردیف و همتاى اولیاء خدا، مورد خضوع و مشمول صلوات و درود جمیع مومنین جهان در هر زمان و مكان باشد.
پیامبر اكرم (ص ) مى فرماید:
((من صلى علیك یا فاطمة غفرالله له والحقه حیث كنت من الجنة ))
((یا فاطمه هر كس بر تو صلوات فرستد، خداى تعالى از او در گذرد، و او را در بهشت به من ملحق گرداند.)) چنان كه در موضوعهاى قبلى مشروحا بیان شد، مقصود از تعبیرات (همدرجه شدن با رسول الله (ص )) یا (ملحق شدن به پیامبر اكرم در بهشت ) و یا (همسایه بودن با آن حضرت ) كه در روایات مكرر بكار رفته است ، جمع شدن جمیع مؤ منین در مرتبه (درجة الایمان ) است كه جامع تمام آن كسانى است كه با عقاید درست ، و با ایمان به آنچه از رسول خدا(ص ) به ما رسیده است ، از جهان رفته اند. در آن درجه همه مؤ منین یكسانند و در كنار هم ، ولى جاى هیچگونه تردیدى نیست كه مراتب و درجات دیگر كه شمار آنها برابر تعداد افراد بشر و بسیار متفاوت است ، كاملا محفوظ بوده ، و مقام هر كس مخصوص به خود او مى باشد.
حضرت رسول اكرم (ص ) در حدیثى یكى از فضائل حضرت فاطمه (ع ) را چنین بیان مى فرماید:
((اتانى الروح ، قال ان فاطمة اذا قبضت و دفنت یسئلها الملكان فى قبرها، من ربك ؟))
((فتقول الله ربى ، فیقولان فمن نبیك ؟، فتقول ابى ، فیقولان فمن ولیك ؟، فتقول هذا))
((القائم على شفیر قبرى على ابن ابیطالب ، الا و ازیدكم من فضلها))
((جبرئیل (روح ) آمد به نزد من و گفت : هنگامى كه فاطمه (ع ) قبض روح مى شود و دفن مى گردد، دو ملك در قبر از او سؤ ال مى كنند: پروردگار تو كیست ؟، مى فرماید (الله ) پروردگار من است . سپس مى پرسند پیامبرت كیست ؟، در پاسخ مى فرماید: پدرم . آنگاه سؤ ال مى كنند: ولى تو كیست ؟ در جواب مى گوید: على بن ابیطالب (ع )، همین كسى كه در كنار قبرم ایستاده است .
پیامبر اكرم (ص ) در پایان سخن مى فرماید: آیا باز هم فضائل دیگر زهرا(ع ) را بیان كنم ؟
شاید پیامبر اكرم (ص ) مى خواهد بدینوسیله تذكر دهد كه فاطمه (ع ) تنها كسى است در عالم ، كه پدرش ((رسول الله و همسرش ((ولى الله )) است ،))
در یك روایت دیگر پیامبر اكرم (ص ) مى فرماید:
((ان الله قد و كل بها رعیلا من الملائكه ، یحفظونها من بین یدیها و من خلفها و عن یمینها و عن شمالها و هم معها حیاتها، و عند قبرها و عند موتها یكثرون الصلوة علیها و على ابیها و بعلها و بنیها، فمن زارنى بعد وفاتى فكانما زارنى فى حیاتى ، و من زار فاطمة فكانما زارنى ، و من زار على ابن ابیطالب فكانما زار فاطمه ، و من زار الحسن و الحسین فكانما زار علینا، و من زار ذریتهما فكانما زارهما))
((همانا، خداى تعالى یك دسته از فرشتگان را براى محافظت فاطمه (ع ) گماشته است ، تا از چهار طرف نگهبان او باشند، و این ملائك در حال حیات ، و هنگام مرگ او، و كنار قبرش پیوسته در خدمت او هستند، و كارشان صلوات فرستادن بر فاطمه و پدرش و همسر و فرزندان اوست (یعنى در منطق ملائك و لسان فرشتگان ، صلوات بر پیامبر اكرم (ص ) و على (ع ) و حسنین (ع ) همواره باید با صلوات بر فاطمه علیهاسلام توام باشد، و در این منقبت نیز آن حضرت برابر و همردیف آن چهار وجود مقدس دیگر مى باشد) سپس پیامبر اكرم (ص ) چنین به سخن ادامه مى دهد:
هر كس مرا بعد از وفاتم زیارت كند، مثل این است كه مرا در حال حیات زیارت كرده است ، و كسى كه فاطمه (ع ) را زیارت كند، گوئى مرا زیارت نموده است ، و هر كس على ابن ابیطالب (ع ) را زیارت نماید مثل زیارت كردن حسنین است ، و آن كسى كه زیارت كند ذریة آنان را، همانند زیارت خود آنهاست ، لذا زیارت حضرت عبدالعظیم (ع ) را در شهر رى ، بازیارت حسین بن على (ع ) در كربلا همانند دانسته اند، و این مطلب را علماء عامه (سنى ) هم عنوان كرده اند، مخصوصا موضوع صلوات بر فاطمه سلام الله علیها را.
چنان كه ((سهیلى )) در كتاب ((روض الانف )) در ذیل مطلبى مى نویسد:
((و من صلى علیها فقد صلى على ابیها))
((هر كس بر فاطمه (ع ) صلوات فرستد، در حقیقت بر پدر او صلوات فرستاده است )) و از این حدیث نیز ولیة الله بودن حضرت زهرا سلام الله علیها استنباط مى شود.
نتیجه و خلاصه آنچه در پانزده موضوع بیان داشتیم ، چهل منقبت و یا چهل مطلب است كه بسیارى از آنها از شئون ولایت و از خصوصیات ولى الله است ، و اینكه حضرت صدیقه زهرا سلام علیها در این چهل منقبت با پدر و همسر و فرزندانش سهیم و شریك و همسان و كاملا برابر با آنها مى باشد، خود حاكى از مقام والاى ((ولیة الهى )) آن حضرت است حاصل گفتار و نتیجه بحث ما، همین چهل منقبت است كه به ترتیب و بطور اختصار یك به یك اشاره مى كنیم :
منقبت اول :
((خلقتها قبل الناس ،شان ابیها و بعلها و بنیها، و هم انوار یسبحون الله و یقد سوته و یهللونه و یكبرونه ))
آفرینش زهرا سلام الله علیها قبل از خلقت دیگران ، همانند پدر و همسر و فرزندانش ، آن انوار مقدسى كه پیش از آفرینش كلیه عوالم علوى و سفلى ، و خلقت بشر، در پیشگاه عرش عظمت حق تبارك و تعالى ، در حال تسبیح و تقدیس و تهلیل و تكبیر خداى یكتا بوده ، و در عبادت استاد و آموزگار جبرئیل و سایر فرشتگان بوده اند.
منقبت دوم :
((خلقها من نور عظمة الله تبارك و تعالى ، وهى ثلث النور المقسوم بینها و بین ابیها و بعلها))
آفرینش زهرا علیها سلام از نور عظمت حضرت حق تبارك و تعالى ،
همان نور واحدى كه حضرت رسول اكرم (ص ) و على ابن ابیطالب (ع ) نیز از آن آفریده شده اند، و مایه خلقت فاطمه علیها سلام یك سوم همان نور بوده است . و هو نور مخزون مكنون فى على الله .
نروى نهفته در خزینه علم خداى ، نور قدس ، نور جلال ، نور كمال ، و نور كبریائى الهى .
منقبت سوم :
((علیتها فى خلقه السماء والارض ، و الجنة النار، و العرش و الكرسى والملائكه و الانس و الجن ،شان ابیها و بعلها و بنیها))
فاطمه علیها سلام ، همتاى پدر و همسر و فرزندانش ، سبب آفرینش آسمانها و زمین ، بهشت و دوزخ ، عرش و كرسى و فرشتگان ، و انس و جن بوده است .
وجود مقدس زهرا سلام علیها، یكى از پنج تن است ، همان كسانى كه علت آفرینش جهان ، و آدم و آدمیان بوده اند اگر آنها نبودند انبیاء و اولیاء صدیقین و شهداء ملك و ملكوت زمینها و آسمانها، نار و نور، بهشت و دوزخ ، و سایر مخلوقات جهان بوجود نمى آمدند، اگر حضرت زهراسلام علیها نبود، اثرى از آدم و اولاد آدم نبود، اگر او نبود موسى (ع ) و عیسى (ع ) و نوح (ع ) و ابراهیم (ع ) آفریده نمى شدند، اگر او نبود از اسلام و خداشناسى و توحید خبرى نبود.
منقبت چهارم :
((تسمیتها من عند رب العزة شان ابیها و بعلها و بنیها))
نامگذارى زهرا علیهاسلام است از طرف خداوند متعال همانند اسم گذارى محمد(ص )، و على و حسن و حسین علیهم السلام ، و همین مطلب دلالت دارد براى اینكه این پنج نفر از خود هیچگونه اختیارى ندارند، و تمام امورشان حتى انتخاب نامشان مربوط به خداى تعالى بوده و به كسى در مورد آنان اجازه دخالت داده نشده است .
حضرت محمد بن عبدالله (ص ) هرگز مجاز نیست كه از جانب خدا فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را نامگذارى كند، همچنین در اسم گذارى على ابن ابیطالب كه مولود كعبه و خانه زاد، خداست ، پیامبر گرامى (ص ) و ابوطالب را اختیارى نیست .
منقبت پنجم :
((اشتقاق اسمها من اسماء الله تبارك و تعالى ،شان ابیها و بعلها و بنیها))
((نام فاطمه (ع ) از اسمائى خداى تبارك و تعالى مشتق شده است ،
همانند نام پدر و همسر و فرزندانش ))
منقبت ششم :
((توسل الانبیا بها و باسمائهاشان ابیها و بعلها و بنیها))
تسول انبیاء است به فاطمه علیهاسلام و نامهاى او، همتاى پدر و همسر و فرزندانش ، و تمسك به اوست كه وسیله نجات انبیاء و اوصیاء و سایر افراد بشر از مشكلات بوده است .
((من امن بها فقد نجى و من لم یومن بها فقد هللك ))
((هر كس كه به او ایمان آورد، همانا رستگار شد، و هر كس به او اعتقاد نداشت به تحقیق هلاك گردید))
منقبت هفتم :
((كتابه اسمها على ساق العرش وابواب الجنة لدة ابیها و بعلها و بنیها))
نام فاطمه علیهاسلام ، همردیف پدر و همسر و فرزندانش ، بر ساق عرش و درهاى بهشت نوشته شده است .
شگفتا...! این چه مقام والائى است كه با وجود انبیاء اوصیاء مخلصون ، و فرشتگان مقرب نام هیچ موجودى بر عرش الهى ، آن پایتخت عظمت و جلال خدائى نگاشته شده است ، مگر اسامى مقدس پنج تن ، كه زینت بخش تمام مراكز معنوى ، و عالى ترین منازل اخروى است .
منقبت هشتم :
((كونها شبحا عن یمنة العرش و صورة فى الجنه ، ردف اشباح ابیها و بعلها و بنیها و صورهم ))
((وجود شبح زهراسلام علیها در راستاى عرش الهى ، و تصویرش در بهشت ، همردیف اشباح و تصاویر پدر و همسر و فرزندانش ))
خداى تعالى ، نه تنها اسامى مقدس پنج تن زا زینت بخش عوالم بالا قرار داده است بلكه با اشباح و تصاویر نورانى آنان ، عرش عظمت خویش و بهشت رحمتش را مزین فرموده ، و یمین عرش برین را میمنتى بیشتر بخشیده است .
لذا آدم علیه السلام هنگامیكه به عرش نظر مى افكند، اشباح پنج ترین را مى بیند، و چون به بهشت روى مى آورد، تصاویر زیباى آنان را مشاهده مى كند، و به هر جا كه مى نگرد آثار جلال و جمال آن اركان خلقت منظر چشمان اوست .
سه شنبه 15/12/1391 - 19:56
اهل بیت

چهل حدیث گهربار منتخب

1 قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراء سلام اللّه علیها:
نَحْنُ وَسیلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ اءنْبیائِهِ.(62)
ترجمه :
فرمود: ما اءهل بیت پیامبر وسیله ارتباط خداوند با خلق او هستیم ، ما برگزیدگان پاك و مقدّس پروردگار مى باشیم ، ما حجّت و راهنما خواهیم بود؛ و ما وارثان پیامبران الهى هستیم .
2 قالَتْ علیها السلام : وَهُوَ الا مامُ الرَبّانى ، وَالْهَیْكَلُ النُّورانى ، قُطْبُ الا قْطابِ، وَسُلالَةُ الاْ طْیابِ، النّاطِقُ بِالصَّوابِ، نُقْطَةُ دائِرَةِ الا مامَةِ.(63)
ترجمه :
در تعریف امام علىّ علیه السلام فرمود : او پیشوائى الهى و ربّانى است ، تجسّم نور و روشنائى است ، مركز توجّه تمامى موجودات و عارفان است ، فرزندى پاك از خانواده پاكان مى باشد، گوینده اى حقّگو و هدایتگر است ، او مركز و محور امامت و رهبریّت است .
3 قالَتْ علیها السلام : اءبَوا هِذِهِ الاْ مَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلىُّ، یُقْیمانِ اءَودَّهُمْ، وَ یُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إ نْ اءطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائم إ نْ واقَفُوهُما.(64)
ترجمه :
فرمود: حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و علىّ علیه السلام ، والِدَین این امّت هستند، چنانچه از آن دو پیروى كنند آن ها را از انحرافات دنیوى و عذاب همیشگى آخرت نجات مى دهند؛ و از نعمت هاى متنوّع و وافر بهشتى بهره مندشان مى سازند.
4 قالَتْ علیها السلام : مَنْ اءصْعَدَ إ لىَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اءهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ اءفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.(65)
ترجمه :
فرمود: هركس عبادات و كارهاى خود را خالصانه براى خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت ها و بركات خود را براى او تقدیر مى نماید.
5 ق الَتْ علیها السلام : إ نَّ السَّعیدَ كُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ مَنْ اءحَبَّ عَلیّا فى حَیاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ.(66)
ترجمه :
فرمود: همانا حقیقت و واقعیّت تمام سعادت ها و رستگارى ها در دوستى علىّ علیه السلام در زمان حیات و پس از رحلتش خواهدبود.
6 قالَتْ علیها السلام : إ لهى وَ سَیِّدى ، اءسْئَلُكَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُكاءِ وَلَدَیَّ فى مُفارِقَتى اءَنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شیعَتى ، وَشیعَةِ ذُرّیتَى .(67)
ترجمه :
فرمود: خداوندا، به حقّ اولیاء و مقرّبانى كه آن ها را برگزیده اى ، و به گریه فرزندانم پس از مرگ و جدائى من با ایشان ، از تو مى خواهم گناه خطاكاران شیعیان و پیروان ما را ببخشى .
7 قالَتْ علیها السلام : شیعَتُنا مِنْ خِیارِ اءهْلِ الْجَنَّةِ وَكُلُّ مُحِبّینا وَ مَوالى اَوْلیائِنا وَ مُعادى اءعْدائِنا وَ الْمُسْلِمُ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ لَنا.(68)
ترجمه :
فرمود: شیعیان و پیروان ما، و همچنین دوستداران اولیاء ما و آنان كه دشمن دشمنان ما باشند، نیز آن هائى كه با قلب و زبان تسلیم ما هستند بهترین افراد بهشتیان خواهند بود.
8 قالَتْ علیها السلام : وَاللّهِ یَابْنَ الْخَطّابِ لَوْلا إ نّى اءكْرَهُ اءنْ یُصیبَ الْبَلاءُ مَنْ لاذَنْبَ لَهُ، لَعَلِمْتَ اءنّى سَاءُقْسِمُ عَلَى اللّهِ ثُمَّ اءجِدُهُ سَریعَ الاْ جابَةِ.(69)
ترجمه :
حضرت به عمر بن خطّاب فرمود:
سوگند به خداوند، اگر نمى ترسیدم كه عذاب الهى بر بى گناهى ، نازل گردد؛ متوجّه مى شدى كه خدا را قسم مى دادم و نفرین مى كردم .
و مى دیدى چگونه دعایم سریع مستجاب مى گردید.
9 قالَتْ علیها السلام : وَاللّهِ، لاكَلَّمْتُكَ اءبَدا، وَاللّهِ لاَ دْعُوَنَّ اللّهَ عَلَیْكَ فى كُلِّ صَلوةٍ.(70)
ترجمه :
پس از ماجراى هجوم به خانه حضرت ، خطاب به ابوبكر كرد و فرمود: به خدا سوگند، دیگر با تو سخن نخواهم گفت ، سوگند به خدا، در هر نمازى تو را نفرین خواهم كرد.
10 قالَتْ علیها السلام : إ نّى اءُشْهِدُاللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ، اءنَّكُما اَسْخَطْتُمانى ، وَ ما رَضیتُمانى ، وَ لَئِنْ لَقیتُ النَبِیَّ لا شْكُوَنَّكُما إ لَیْهِ.(71)
ترجمه :
هنگامى كه ابوبكر و عمر به ملاقات حضرت آمدند فرمود:
خدا و ملائكه را گواه مى گیرم كه شما مرا خشمناك كرده و آزرده اید، و مرا راضى نكردید، و چنانچه رسول خدا را ملاقات كنم شكایت شما دو نفر را خواهم كرد.
11 قالَتْ علیها السلام : لاتُصَلّى عَلَیَّ اُمَّةٌ نَقَضَتْ عَهْدَاللّهِ وَ عَهْدَ اءبى رَسُولِ اللّهِ فى اءمیرالْمُؤ منینَ عَلیّ، وَ ظَلَمُوا لى حَقىّ، وَاءخَذُوا إ رْثى ، وَخَرقُوا صَحیفَتى اللّتى كَتَبها لى اءبى بِمُلْكِ فَدَك .(72)
ترجمه :
فرمود: افرادى كه عهد خدا و پیامبر خدا را درباره امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام شكستند، و در حقّ من ظلم كرده و ارثیّه ام را گرفتند و نامه پدرم را نسبت به فدك پاره كردند، نباید بر جنازه من نماز بگذارند.
12 قالَتْ علیها السلام : إ لَیْكُمْ عَنّى ، فَلا عُذْرَ بَعْدَ غَدیرِكُمْ، وَالاَْمْرُ بعد تقْصیركُمْ، هَلْ تَرَكَ اءبى یَوْمَ غَدیرِ خُمّ لاِ حَدٍ عُذْوٌ.(73)
ترجمه :
خطاب به مهاجرین و انصار كرد و فرمود:
از من دور شوید و مرا به حال خود رها كنید، با آن همه بى تفاوتى و سهل انگارى هایتان ، عذرى براى شما باقى نمانده است .
آیا پدرم در روز غدیر خم براى كسى جاى عذرى باقى گذاشت ؟
الَتْ علیها السلام : جَعَلَ اللّهُ الاْ یمانَ تَطْهیرا لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزیها لَكُمْ مِنَ الْكِبْرِ، وَالزَّكاةَ تَزْكِیَةً لِلنَّفْسِ، وَ نِماءً فِى الرِّزقِ، وَالصِّیامَ تَثْبیتا لِلاْ خْلاصِ، وَالْحَّجَ تَشْییدا لِلدّینِ(74)
ترجمه :
فرمود: خداوند سبحان ، ایمان و اعتقاد را براى طهارت از شرك و نجات از گمراهى ها و شقاوت ها قرار داد.
و نماز را براى خضوع و فروتنى و پاكى از هر نوع تكّبر، مقرّر نمود.
و زكات (و خمس ) را براى تزكیه نفس و توسعه روزى تعیین نمود.
و روزه را براى استقامت و اخلاص در اراده ، لازم دانست .
و حجّ را براى استحكام اءساس شریعت و بناء دین اسلام واجب نمود.
14 قالَتْ علیها السلام : یا اءبَاالْحَسَنِ، إ نَّ رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَهِدَ إ لَىَّ وَ حَدَّثَنى أ نّى اَوَّلُ اءهْلِهِ لُحُوقا بِهِ وَلا بُدَّ مِنْهُ، فَاصْبِرْ لاِ مْرِاللّهِ تَعالى وَارْضَ بِقَض ائِهِ.(75)
ترجمه :
فرمود: اى ابا الحسن ! همسرم ، همانا رسول خدا با من عهد بست واظهار نمود: من اوّل كسى هستم از اهل بیتش كه به او ملحق مى شوم وچاره اى از آن نیست ، پس تو صبر نما و به قضا و مقدّرات الهى خوشنود باش .
15 قالَتْ علیها السلام : مَنْ سَلَّمَ عَلَیْهِ اَوْ عَلَیَّ ثَلاثَةَ اءیّامٍ اءوْجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّةَ، قُلْتُ لَها: فى حَیاتِهِ وَ حَیاتِكِ؟
قالَتْ: نعَمْ وَ بَعْدَ مَوْتِنا.(76)
ترجمه :
فرمود: هر كه بر پدرم رسول خدا و بر من به مدّت سه روز سلام كند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند، چه در زمان حیات و یا پس از مرگ ما باشد.
16 قالَتْ علیها السلام : ما صَنَعَ اءبُوالْحَسَنِ إ لاّ ما كانَ یَنْبَغى لَهُ، وَلَقَدْ صَنَعُوا ما اللّهُ حَسیبُهُمْ وَطالِبُهُمْ.(77)
ترجمه :
فرمود: آنچه را امام علىّ علیه السلام نسبت به دفن رسول خدا و جریان بیعت انجام داد، وظیفه الهى او بوده است ، و آنچه را دیگران انجام دادند خداوند آن ها را محاسبه و مجازات مى نماید.
17 قالَتْ علیه السلام : خَیْرٌ لِلِنّساءِ اءنْ لایَرَیْنَ الرِّجالَ وَلایَراهُنَّ الرِّجالُ.( 78)
ترجمه :
فرمود: بهترین چیز براى حفظ شخصیت زن آن است كه مردى را نبیند و نیز مورد مشاهده مردان قرار نگیرد.
18 قالَتْ علیها السلام : اءوُصیكَ یا اءبَاالْحَسنِ اءنْ لاتَنْسانى ، وَ تَزُورَنى بَعْدَ مَماتى .(79)
ترجمه :
ضمن وصیّتى به همسرش اظهار داشت : مرا پس از مرگم فراموش نكنى .
و به زیارت و دیدار من بر سر قبرم بیائى .
19 قالَتْ علیها السلام : إ نّى قَدِاسْتَقْبَحْتُ ما یُصْنَعُ بِالنِّساءِ، إ نّهُ یُطْرَحُ عَلىَ الْمَرْئَةِ الثَّوبَ فَیَصِفُها لِمَنْ رَاءى ، فَلا تَحْمِلینى عَلى سَریرٍ ظاهِرٍ، اُسْتُرینى ، سَتَرَكِ اللّهُ مِنَ النّارِ.(80)
ترجمه :
در آخرین روزهاى عمر پر بركتش ضمن وصیّتى به اسماء فرمود: من بسیار زشت و زننده مى دانم كه جنازه زنان را پس از مرگ با انداختن پارچه اى روى بدنش تشییع مى كنند.
و افرادى اندام و حجم بدن او را مشاهده كرده و براى دیگران تعریف مى نمایند.
مرا بر تخت و بلانكاردى كه اطرافش پوشیده نیست و مانع مشاهده دیگران نباشد قرار مده بلكه مرا با پوشش كامل تشییع كن ، خداوند تورا از آتش جهنّم مستور و محفوظ نماید.
20 قالَتْ علیها السلام : .... إ نْ لَمْ یَكُنْ یَرانى فَإ نّى اءراهُ، وَ هُوَ یَشُمُّ الریح .(81)
ترجمه :
مرد نابینائى وارد منزل شد و حضرت زهراء علیها السلام پنهان گشت ، وقتى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله علّت آن را جویا شد؟
در پاسخ پدر اظهار داشت : اگر آن نابینا مرا نمى بیند، من او را مى بینم ، دیگر آن كه مرد، حسّاس است و بوى زن را استشمام مى كند.
21 قالَتْ علیها السلام : أ صْبَحْتُ وَ اللّهِ! عاتِقَةً لِدُنْیاكُمْ، قالِیَةً لِرِجالِكُمْ.(82)
ترجمه :
بعد از جریان غصب فدك و احتجاج حضرت ، بعضى از زنان مهاجر و انصار به منزل حضرت آمدند و احوال وى را جویا شدند، حضرت در پاسخ فرمود: به خداوند سوگند، دنیا را آزاد كردم و هیچ علاقه اى به آن ندارم ، همچنین دشمن و مخالف مردان شما خواهم بود.
22 قالَتْ علیها السلام : إ نْ كُنْتَ تَعْمَلُ بِما اءمَرْناكَ وَ تَنْتَهى عَمّا زَجَرْناكَ عَنْهُ، قَاءنْتَ مِنْ شیعَتِنا، وَ إ لاّ فَلا. (83)
ترجمه :
فرمود: اگر آنچه را كه ما اهل بیت دستور داده ایم عمل كنى و از آنچه نهى كرده ایم خوددارى نمائى ، تو از شیعیان ما هستى وگرنه ، خیر.
23 قالَتْ علیها السلام : حُبِّبَ إ لَیَّ مِنْ دُنْیاكُمْ ثَلاثٌ: تِلاوَةُ كِتابِ اللّهِ، وَالنَّظَرُ فى وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ، وَالاْ نْفاقُ فى سَبیلِ اللّهِ.
ترجمه :
فرمود: سه چیز از دنیا براى من دوست داشتنى است : تلاوت قرآن ، نگاه به صورت رسول خدا، انفاق و كمك به نیازمندان در راه خدا.
24 قالَتْ علیها السلام : اءُوصیكَ اَوّلاً اءنْ تَتَزَوَّجَ بَعْدى بِإ بْنَةِ اُخْتى اءمامَةَ، فَإ نَّها تَكُونُ لِوُلْدى مِثْلى ، فَإ نَّ الرِّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ.(84)
ترجمه :
در آخرین لحظات عمرش به همسر خود چنین سفارش نمود:
پس از من با دختر خواهرم اءمامه ازدواج نما، چون كه او نسبت به فرزندانم مانند خودم دلسوز و متدیّن است .
همانا مردان در هر حال ، نیازمند به زن مى باشند.
25 قالَتْ علیها السلام : الْزَمْ رِجْلَها، فَإ نَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ اءقْدامِها، و الْزَمْ رِجْلَها فَثَمَّ الْجَنَّةَ.(85)
ترجمه :
فرمود: همیشه در خدمت مادر و پاى بند او باش ، چون بهشت زیر پاى مادران است ؛ و نتیجه آن نعمت هاى بهشتى خواهد بود.
26 قالَتْ علیها السلام : ما یَصَنَعُ الصّائِمُ بِصِیامِهِ إ ذا لَمْ یَصُنْ لِسانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ.(86)
ترجمه :
فرمود: روزه دارى كه زبان و گوش و چشم و دیگر اعضاء و جوارح خود را كنترل ننماید هیچ سودى از روزه خود نمى برد.
27 قالَتْ علیها السلام : اَلْبُشْرى فى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ یُوجِبُ لِصاحِبهِ الْجَنَّةَ، وَ بُشْرى فى وَجْهِ الْمُعانِدِ یَقى صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ.(87)
ترجمه :
فرمود: تبسّم و شادمانى در برابر مؤ من موجب دخول در بهشت خواهد گشت ، و نتیجه تبسّم در مقابل دشمنان و مخالفان سبب ایمنى ازعذاب خواهد بود.
28 قالَتْ علیها السلام : لایَلُومَنَّ امْرُءٌ إ لاّ نَفْسَهُ، یَبیتُ وَ فى یَدِهِ ریحُ غَمَرٍ.( 88)
ترجمه :
فرمود: كسى كه بعد از خوردن غذا، دست هاى خود را نشوید دست هایش آلوده باشد، چنانچه ناراحتى برایش بوجود آید كسى جز خودش را سرزنش نكند.
29 قالَتْ علیها السلام : اصْعَدْ عَلَى السَّطْحِ، فَإ نْ رَأ یْتَ نِصْفَ عَیْنِ الشَّمْسِ قَدْ تَدَلّى لِلْغُرُوبِ فَأ عْلِمْنى حَتّى أ دْعُو.(89)
ترجمه :
روز جمعه نزدیك غروب آفتاب به غلام خود مى فرمود: بالاى پشت بام برو، هر موقع نصف خورشید غروب كرد مرا خبر كن تا براى خود و دیگران دعا كنم .
30 قالَتْ علیها السلام : إ نَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعا وَلایُبالى .(90)
ترجمه :
فرمود: همانا خداوند متعال تمامى گناهان بندگانش را مى آمرزد و از كسى باكى نخواهد داشت .
31 قالَتْ علیها السلام : الْجارُ ثُمَّ الدّارُ.(91)
ترجمه :
فرمود: اوّل باید در فكر مشكلات و آسایش همسایه و نزدیكان و سپس در فكر خویشتن بود.
32 قالَتْ علیها السلام : الرَّجُلُ اُحَقُّ بِصَدْرِ دابَّتِهِ، وَ صَدْرِ فِراشِهِ، وَالصَّلا ةِ فى مَنْزِلِهِ إ لا الاْ مامَ یَجْتَمِعُ النّاسُ عَلَیْهِ.(92)
ترجمه :
فرمود: هر شخصى نسبت به مركب سوارى ، و فرش منزل خود و برگزارى نماز در آن از دیگرى در اءُلویّت است مگر آن كه دیگرى امام جماعت باشد و بخواهد نماز جماعت را إ قامه نماید، نباشد.
33 قالَتْ علیها السلام : یا اءبَة ، ذَكَرْتُ الْمَحْشَرَ وَوُقُوفَ النّاسِ عُراةً یَوْمَ الْقیامَةِ، واسَوْاء تاهُ یَوْمَئِذٍ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ.(93)
ترجمه :
اظهار داشت : اى پدر، من به یاد روز قیامت افتادم كه مردم چگونه در پیشگاه خداوند با حالت برهنه خواهند ایستاد و فریاد رسى ندارد، جز اعمال و علاقه نسبت به اهل بیت علیهم السلام .
34 قالَتْ علیها السلام : إ ذا حُشِرْتُ یَوْمَ الْقِیامَةِ، اءشْفَعُ عُصاةَ اءُمَّةِ النَّبىَّ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّمَ.(94)
ترجمه :
فرمود: هنگامى كه در روز قیامت برانگیخته و محشور شوم ، خطاكاران امّت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ، را شفاعت مى نمایم .
35 قالَتْ علیها السلام : فَاءكْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ الْقُرآنِ، وَالدُّعاءِ، فَإ نَّها ساعَةٌ یَحْتاجُ الْمَیِّتُ فیها إ لى اءُنْسِ الاْ حْیاءِ.(95)
ترجمه :
ضمن وصیّتى به امام علىّ علیه السلام اظهار نمود: پس از آن كه مرا دفن كردى ، برایم قرآن را بسیار تلاوت نما، و برایم دعا كن ، چون كه میّت در چنان موقعیّتى بیش از هر چیز نیازمند به اُنس با زندگان مى باشد.
36 قالَتْ علیها السلام : یا اءبَا الحَسَن ، إ نّى لا سْتَحى مِنْ إ لهى اءنْ اءكَلِّفَ نَفْسَكَ مالاتَقْدِرُ عَلَیْهِ.(96)
ترجمه :
خطاب به همسرش امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام كرد: من از خداى خود شرم دارم كه از تو چیزى را در خواست نمایم و تو توان تهیه آنرا نداشته باشى .
37 قالَتْ علیها السلام : خابَتْ اءُمَّةٌ قَتَلَتْ إ بْنَ بِنْتِ نَبِیِّها.(97)
ترجمه :
فرمود: رستگار و سعادتمند نخواهند شد آن گروهى كه فرزند پیامبر خود را به قتل رسانند.
38 قالَتْ علیها السلام : ... وَ النَّهْىَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیها عَنِ الرِّجْسِ، وَاجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجابا عَنِ اللَّعْنَةِ، وَ تَرْكَ السِّرْقَةِ ایجابا لِلْعِّفَةِ.(98)
ترجمه :
فرمود: خداوند متعال منع و نهى از شرابخوارى را جهت پاكى جامعه از زشتى ها و جنایت ها؛ و دورى از تهمت ها و نسبت هاى ناروا را مانع از غضب و نفرین قرار داد؛ و دزدى نكردن ، موجب پاكى جامعه و پاكدامنى افراد مى گردد.
للّه ] الشِّرْكَ إ خْلاصا لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ، فَاتَّقُوا اللّه حَقَّ تُقاتِهِ، وَ لا تَمُوتُّنَ إ لاّ وَ اءنْتُمْ مُسْلِمُونَ، وَ اءطیعُوا اللّه فیما اءمَرَكُمْ بِهِ، وَ نَهاكُمْ عَنْهُ، فَاِنّهُ، إ نَّما یَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءِ.(99)
ترجمه :
و خداوند سبحان شرك را (در امور مختلف ) حرام گرداند تا آن كه همگان تن به ربوبیّت او در دهند و به سعادت نائل آیند؛ پس آن طورى كه شایسته است باید تقواى الهى داشته باشید و كارى كنید تا با اعتقاد به دین اسلام از دنیا بروید.
بنابر این باید اطاعت و پیروى كنید از خداوند متعال در آنچه شما را به آن دستور داده یا از آن نهى كرده است ، زیرا كه تنها علماء و دانشمندان (اهل معرفت ) از خداى سبحان خوف و وحشت خواهند داشت .
ءمّاوَاللّهِ، لَوْتَرَكُوا الْحَقَّ عَلى اءهْلِهِ وَاتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبیّه ، لَمّا اخْتَلَفَ فِى اللّهِ اثْنانِ، وَلَوَرِثَها سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ، وَخَلْفٌ بَعْدَ خَلَفٍ حَتّى یَقُومَ قائِمُنا، التّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِالسَّلام .(100)
ترجمه :
فرمود: به خدا سوگند، اگر حقّ یعنى خلافت و امامت را به اهلش سپرده بودند؛ و از عترت و اهل بیت پیامبر صلوات اللّه علیهم پیروى ومتابعت كرده بودند حتّى دو نفر هم با یكدیگر درباره خدا و دین اختلاف نمى كردند.
و مقام خلافت و امامت توسط افراد شایسته یكى پس از دیگرى منتقل مى گردید و در نهایت تحویل قائم آل محمّد عجّل اللّه فرجه الشّریف ، و صلوات اللّه علیهم اجمعین مى گردید كه او نهمین فرزند از حسین علیه السلام مى باشد.

   
سه شنبه 15/12/1391 - 19:56
اهل بیت
 

 


مقدمه
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
الحمدالله على جماله و جلاله و الصلوه و السلام على محمد و آله . به استحضار عموم اهل ایمان و محبان اهل بیت عصمت و معادن حكمت مى رساند كتاب حاضر تحت عنوان (آئینه ایزد نما فاطمه زهرا سلام الله علیها ) كه به منظور توسل و بذل عنایت حضرت فاطمه زهرا مرآت تام اسماء و صفات خداى یكتا مرقوم شده است ، بحمدالله مشمول لطف و عنایت آن حضرت واقع و حاجت مورد نظر برآورده گردید. امید آنكه خداوند متعال به حق محمد و آل ، حاجات مشروعه جمیع حاجتمندان را با توسل به آن مظهر جمال و جلال ذات ذوالجلال روا و مرضاى عموم مسلمین و مؤ منین و محبین این خاندان جلیل را عاجلا شفا و سعادت دنیا و آخرت ما را در پناه آن ملیكه ملك و و ملكوت تامین و تضمین بفرماید و ما را در حشر اكبر مشمول شفاعت آن ولیه الله شفیعه محشر آن ولیه الله شفیعه محشر فاطمه زهراى اطهر دختر والاگهر پیغمبر خاتم صلى الله علیه و آله و سلم قرار دهد
و سایه دخت حضرت ختمى مرتبت را در نظامین و نشاتین دنیا و آخرت بر سر قاطبه اهل اسلام و ایمان بالاخص ملت ایران مستدام بدارد.
آنچه لازم به تذكر است این است كه این كتاب در عین اینكه در مقام معرفى حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مى باشد، متضمن بیان حقایق و لطائف و اشارات و اسرار بسیارى نیز است كه مطلوب عشاق حقایق است .

آنكس است اهل بشارت كه اشارت داند
نكته ها هست بسى محرم اسرار كجاست
 

انتظار مى رود از خوانندگان محترم كه با دقت نظر و توجه تام به نكات آن عنایت فرمایند و سراسر این رساله را مورد مطالعه قرار دهند. ناگفته نماند نظر به اینكه حالت كسالت و بیمارى این نگارنده اجازه بیشترى براى دقت در تصحیح اغلاط چاپى آن را به اینجانب نداده است ، لذا تشكر و التماس ‍ دعا از خواننده مكرم تقاضا مى نماید كه از تصحیح آن دریغ نفرمایند، امید است عندالله ماءجور باشند.
واسلام علیكم و رحمه الله و بركاته
تهران - الاحقر محمدرضا الربانى
سر آغاز
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
الحمدالله رب العالمین و الصلوه و السلام على من كان نبینا و آدم بین الماء و الطین محمد اشرف الاولین و الاخرین و خاتم السفراء و المرسلین و على آله الطاهرین و عترته المعصومین سیما على الجوهره القدسیه فى تعین الانسیه صوره نفس الكلیه جواد العالم العقلیه بضعه الحقیقه النبویه مطلع الانوار العلویه عین عیون الاسرار الفاطمیه المنجیه محبیها عن النار ثمره شجره الیقین سیده نساء العالمین المعروفه بالقدر المجهوله بالقبر قره عین الرسوال الزهرا البتول علیها الصلوه والسلام :

جوهر القدس من الكنز الخفى
بدت فاءبدت عالیات الاحرف
و قد تجلى من سماء العظمه
من عالم الاسماء اسمى كلمه
بل هى ام الكلمات الحكمه
فى غیب ذاتها نكات مبهمه
ام ائمه العقول الغربل
ام ابیها و هو علته العلل
روح النبى فى عظیم المنزلته
و فى الكفاء كفو من لا كفوله
تمثلت رقیقته الوجود
لطیفه جلت عن الشهود
تطورت فى افضل الاطوار
نتیجه الادوار والاكوار
تصورت حقیقه الكمال
بصوره بدیعته الجمال
فانها الحوراء فى النزول
و فى الصعود محور العقول
فانها قطب رحى الوجود
فى قوسى النزول و الصعود
و لیس فى محیط تلكه الدائره
مدارها الاعظم الا الطاهره
مصونه عن كل رسم و سمه
مرموزه فى الصحف المكرمه
صدیقه لا مثلها صدیقه
تفرغ بالصدق عن الحقیقته
بدا بذالك الوجود الزهرا
سر ظهور الحق فى المظاهر
هى البتول الطهر و العذراء
كمریم الطهر و لا سواء
فانها سیده النساء
و مریم الكبرى بلاخفاء
فى افق المجد هى الزهراء
للشمس من زهرتها الضیاء
بل هى نور عالم الانوار
و مطلع الشموس و الاقمار
رضیعه الوحى من الجلیل
حلیفه محكم التنزیل
مفطومه من زلل الهواء
معصومه عن و صمه الخطاء
معربه بالستر و الحیاء
عن غیب ذات بارى الاشیاء
راضیه بكل ما قضى القضاء
بما یضیق عنه واسع الفضاء
زكیه من وصمه القیود
فهى غنیه عن الحدود
یا قبله الارواح و العقول
و كعبه الشهود والوصول
یادره العصمه والو لایه
من صدف الحكمه و العنایه
تهنیته سیدالرسل بها
لك الهنایا سید الوجود
فى نشئات الغیب و الشهود
بمن تعالى شهاءنها عن مثل
كیف و لا تكرار فى التجلى
لك الهنا یا سید البریه
با عظم المواهب السنیه
اتاك طاووس ریاض القدس
بنفحه من نفحات الانس
من جنه الصفات و الاسماء
جلت عن المدیح و الثناء

این اشعار در ربار كه به برخى از آن اقتصار ورزیدیم ناظم آن نابغته الدهر فیلسوف الزمن و فقیه الامه مرحوم آیت الله العضمى حاج شیخ محمد حسین اصفحانى قدس سره السبحانى مشتهر بعلامه كمپانى است كه این بزرگوار از اساتید مرحوم آیتین علمین آقاى خوئى و آقاى میلانى اعلى الله مقامها به شمار مى رود.
این علم ربانى را تاءلیفات و تصنیفات بسیارى است كه از جمله حاشیه اى بر كفایه الاصول مرحوم آیت الله الكبرى آخوند ملا محمد كاظم خراسانى رحمه الله علیه و نیز كتاب تحفه الحكیم كه منظمومه ایست در حكمت متعالیه و رسائل دیگر كه درود بر روح پرفتوحش باد.
اشراق اول : در بیان اینكه وجود مقدس حضرت فاطمه زهرا ص مختار و برگزیدهپروردگار از میان قاطبه بانوان جهان است
مقدمه
شكى نیست كه خداى حكیم را در نظام وجود اعم از نظام تكوین و نظام تشریع مختارات و منتخبات و برگزیده هائى است كه همه بر طبق حكمت و مصلحت و مبانى نفس الامریه است و همه بر ملاك فضیلت و شرافت است و رعایت انتخاب اشرف فالاشرف و افضل فالافضل در تعین و تحقق آنها گردیده است و این قانون حكیمانه در تمام نظام وجود و ایجاد و در كل نظام تكوین و تشریع جارى است و نظام اتقن كیانى از نظام
احسن اسمائى ربانى سرچشمه گرفته است .

فالكل من نظامه الكیانى
ینشاء من نظامه الربانى :

مختارات و منتخبات الهى در نظام احسن اقتن و در میان مخلوقات اعم از مبدعات و منشاءت و مخترعات چه در نظام تكوین و چه در نظام تشریع بسیار و بیرون از حد و شمار است و براى رعایت اختصار به برخى از آن مختارات اشاره مى شود.
مختار و برگزیده پروردگار از میان اسماء خود، اسم (((على ))) است
مختار و برگزیده پروردگار از میان صفات خود، صفت رحمت است
مختار و برگزیده پروردگار از میان عقول ، عقل اول است
مختار و برگزیده پروردگار از میان نفوس ، نفس كلیه الهیه است
مختار و برگزیده پروردگار از میان ملائك (مهیمین ) است
مختار و برگزیده پروردگار از میان ممالك هستى ، كشور بهشت است
مختار و برگزیده پروردگار از میان اشربه بهشتى ، شراب تسنیم است
مختار و برگزیده پروردگار از میان انهار بهشتى ، نهر كوثر است
مختار و برگزیده پروردگار از میان احجار، حجرالاسود است
مختار و برگزیده پروردگار از میان بیوت سماوى ، بیت المعمور است
مختار و برگزیده پروردگار از میان بیوت ارضى ، كعبه معظمه است
مختار و برگزیده پروردگار از میان مراكب سماوى ، براق است
مختار و برگزیده پروردگار از میان كواكب ، شمس است
مختار و برگزیده پروردگار از میان صور، صورت انسانیه است
مختار و برگزیده پروردگار از میان اعضاء انسانى ، قلب است
مختار و برگزیده پروردگار از میان ارادات ، نیت است
مختار و برگزیده پروردگار از میان خلقها (خلق عظیم ) است
مختار و برگزیده پروردگار از میان اعداد، تسعه و تسعین است
مختار و برگزیده پروردگار از میان طرق و سبل ، صراط مستقیم است مختار و برگزیده پروردگار از میان اعمال ، فرائض است
مختار و برگزیده پروردگار از میان احوال ، مقام رضا است
مختار و برگزیده پروردگار از میان ادیان ، دین اسلام است
مختار و برگزیده پروردگار از میان اركان ، دین نماز است
مختار و برگزیده پروردگار از میان نوامیس ، شریعت محمدیه است
مختار و برگزیده پروردگار از میان فضائل ، ایمان است
مختار و برگزیده پروردگار از میان معارف معرفه الله است
مختار و برگزیده پروردگار از میان اصول اعتقادیه ، اصل توحید است
مختار و برگزیده پروردگار از میان اثنیه ، صلوات است
مختار و برگزیده پروردگار از میان اذكار (لا الله اله الله ) است
مختار و برگزیده پروردگار از میان كتب آسمانى ، قرآن است
مختار و برگزیده پروردگار از میان سور قرآنیه ، سوره یاسین است
مختار و برگزیده پروردگار از میان قصار المفصل ، سوره توحید است
مختار و برگزیده پروردگار از میان آیات قرآنیه آیه الكرسى است مختار و برگزیده پروردگار از میان شهور، شهر رمضان است
مختار و برگزیده پروردگار از میان ایام اسبوع ، یوم الجمعه است
مختار و برگزیده پروردگار از میان لیالى ، لیله القدر است
مختار و برگزیده پروردگار از میان اوقات ، وقت سحر است
مختار و برگزیده پروردگار از میان قرون ، قرن نبى الختمى (ص ) است
مختار و برگزیده پروردگار از میان اعصار، عصر ظهور المهدى (عج ) است
مختار و برگزیده پروردگار از میان انبیاء، حضرت محمد (ص ) خاتم الانبیاء است
مختار و برگزیده پروردگار از میان خلفا و اوصیاء انبیاء و مرسلین ، خلفاء و اوصیاء حضرت خاتم النبین است كه عدد آنها دوازده نفر و اول ایشان حضرت امیرالمؤ منین على بن ابیطالب و آخر ایشان ولى عصر بقیه الله حضرت مهدى حجه بن الحسن العسگرى صلوات علیهم است . الذى بیمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الارض والسماء
مختار و برگزیده پروردگار از میان نساء و بانوان جهان ، ملكه ملك و ملكوت ام الائمه دختر والا گهر پیغمبر خاتم (ص ) حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها سیده نساء العالمین من الاولین و الاخرین است .

در عرصه دو گیتى از آشكار و پنهان
زیباترین بدیعى كآمد ز فیض سبحان
زیباترین اشیاء فرخترین اعیان
از هر چه هست پیدا وز هر چه هست پنهان
از مرغها هزار است وز فصلها بهار است
از عضوهاست دیده وز عرقهاست شریان
از طیبهاست عنبر وز زیبهاست افسر
وز نهرهاست كوثر وز نوعهاست انسان
از سنگها دل دوست وز عیشها غم اوست
وز تیغهاست ابر و وز دشنه هاست مژگان
از عقلهاست اول وز نفسهاست قدسى
وز نغمه هاست قرآن وز خلقهاست احسان
از پیكهاست جبریل وز مژده هاست بعثت
از اصلهاست توحید وز فضلهاست ایمان
از شهرها مدینه وز انبیاء محمد(ص )
وز شاخه هاست طوبى وز باغهاست رضوان
از اولیاست حیدر مثلش نزاد مادر
باشد كلام ناطق یا روح و جان قرآن
از بانوان علم زهراست برگزیده
زان سیده نساء است اندر جهان امكان
او منبع فضائل او مجمع محاسن
او مخزن فیوضات مجلاى ذات یزدان
او مادر ائمه او كوثر محمد (ص )
اعطائى الهى آمدبه نص قرآن
(ربانى ) ارشفیعت زهرا بود به محضر
این از عنایت اوست با جمله محبان
 

یا فاطمه الزهرا یا بنت محمد (ص ) یا قره عین الرسول یا سیدتنا و مولاتنا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك الى الله و قدمناك بین یدى جاجاتنا یا وجیه عندالله اشفعى لنا عندالله .
اشراق دوم : بیان نسب ملكه ملك و ملكوت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

 

 


بس در رفعت شاءن و مقام والاى نسبى حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و على ابیها و بعلها و بنیها، كه دخت اول شخص عالم امكان است و اثر روحانى و جسمانى حضرت خاتم انبیاء و سرور اصفیاء همان اثر صادر نخستین و اولین جلوه رب العالمین . فاطمه زهرا سلام الله علیها دختر كسى است كه در نظام وجود از غیب و شهود بالادست او در مرتبه و مقام كسى نیست ، مگر ذات واجب الوجود. او دختر شخصى است كه اشرف الاولین والاخرین و رحمه للعالمین و خاتم الانبیاء و المرسلین است : بتصریح نص ‍ قرآن لقوله تعالى (و ما ارسلناك الارحمه للعالمین )
آیه 107 سوره انبیاء و نیز (و لكن رسول الله و خاتم النبین )
از آیه 40 سوره احزاب : بزرگان از اكابر و اعاظم عرفاى شامخین در تعریف خاتم گفته اند (الخاتم من ختم المراتب باسرها و بلغ نهایته الكمال )

زین سبب خاتم شده است او كه بجود
مثل او نى بود و نى خواهند بود
حق مر او را برگزید از این و آن
رحمه للعالمینش كرد از آن
مظهر عشق حق و مجبوب حق
برده از كروبیان جمله سبق

براهین عقلیه و نقلیه این واقعیت را ثابت نموده كه سكه تعین ام التعین ختمى جمعى كمالى منحصرا بنام آن حضرت زده شده و خداى حكیم آن بزرگوار را بر تبه خاتمیت سرافراز و او را از میان كل ماسوا برگزیده و مقام شامخ خاتمیت را به آن حضرت عطا و مرحمت نموده است :
هر ماده اى كه قابل این گوهر گرانمایه نیست آیا نمى بینى كه خداى جهان آفرین كه بر كلك او بیكران آفرین از بسیارى از جماد اندكى را نبات و از بسیارى از نبات اندكى را حیوان و از بسیارى از حیوان اندكى را انسان نمود؟ یعنى نباتى كه در طریق وجود خود حیوان است و حیوانى كه در صراط وجود خود انسان است و از بسیارى اناس اندكى را عاقل و از بسیارى عقلاء اندكى را مسلم و از بسیارى مسلمین اندكى را مومن و از مؤ منین اندكى را عابد و از عابدین اندكى را زاهد و از زاهدین اندكى را عالم و از عالمین اندكى را فقیه و از فقها اندكى را حكیم و از حكما اندكى را عارف و از عرفاء اندكى را ولى و از اولیاء اندكى را عارف و از عرفاء اندكى را اولوالعزم و از اولوالعزم یكى را خاتم آفرید پس در نظام كل اشرف مخلوقات و افضل مصنوعات حضرت خاتم النبیاء و سرور اصفیاء محمد مصطفى علیه و آله آلاف التحیه و الثناء است كه فاتح است در قوس نزول و خاتم است در قوس صعود :

اى كائنات را بوجود تو افتخار
اى بیش ز آفرینش و كم ز آفریدگار
(تو فاتح وجود و تو هم خاتم وجود
ختم كمال در تو نموده است كردگار )
(عالم ز فیض هستى تو پدیدار آمده
پس كائنات را بوجود تو افتخار)

ما ضمن رساله (جلوه ربانى در اثبات خاتمیت ) علاوه بر آیات قرآنیه و اخبار و احادیث و خطب صادره از مقام عصمت و معادن حكمت نیز از طریق برهان :ده برهان و دلیل عقلى بر اثبات خاتمیت نبى اكرم و رسول خاتم حضرت محمد مصطفى صلى الله علیه و آله و سلم اقامه نموده ایم كه فهرست آن براهین به قرار زیل است :
برهان اول از طریق لزوم مظهر جامع
برهان دوم از طریق لزوم انتهاى سیر صعودى
برهان سوم از طریق لزوم تكمیل فیض الهى
برهان چهارم از طریق تطابق نظامین
برهان پنجم از طریق اسفار اربعه
برهان ششم از طریق قاعده امكان اشرف
برهان هفتم از طریق قاده امكان اخس
برهان هشتم از طرق برهان لزوم قانون تام و اتم آسمانى
برهان نهم از طریق برهان لزوم رابط بین خالق و مخلوق
برهان دهم از طریق قاعده وجوب لطف بطریق اولى ، چه خاتم مكمل دائر نبوت و سفارت الهیه است :
بیان این براهین دهگانه مشروحا در كتاب جلوه ربانى در اثبات خاتمیت مندرج است كتاب نامبرده كه با خط مولف است عینا عكس بردارى و در ایران و خارجه منتشر شده است و چند نسخه از آن نزد مولف موجود است كه در صورت مراجعه به طالبان آن اهداء مى گردد:
لمولفه

هزار بینه دارم كه در نظام وجود
كسى به مرتبه ختم انبیا نرسد
ز صد هزار پیمبر كه در جهان آمد
كسى به منزلت و فضل مصطفى نرسد
به حسن معنى و صورت مثال او نبود
تو را در این سخن انكار كار ما نرسد
محمد (ص ) است كه او را ستود ذات ودود
ز حق ثنا به كسى جز به یار ما نرسد
خدا و جمله ملائك ثناى او گویند
دعاى ما به سما جز كه با ثنا نرسد
شفیع جمله خلایق به روز محضر اوست
كسى به رتبه احمد (ص ) ز ما سوا نرسد
چه اوست مظهر جامع كه خاتمیت را
جز او به لیاقت ز ما سوا نرسد
مراست دست به دامان این چنین یارى
كه از ازل و ابد كس به یار ما نرسد

این حدیث شریف از خود حضرت ختمى مرتبت منقول است كه فرموده ما خلق الله خلقا افضل منى و در حدیث معتبر دیگر آمده كه حضرت ولى الله اعظم على علیه السلام از پیغمبر خاتم صل الله علیه و آله و سلم پرسید یا رسول الله فانت افضل او جبریل حضرت در جواب فرمود یا على ان الله فضل انبیاء المرسلین على ملائكته المقربین و فضلنى على جمیع النبین و المرسلین والفضل بعدى لك یا على والائمه من بعدك این حدیث نورانى را علامه محقق ملامحسن فیض ‍ كاشانى از شیخ صدوق رضوان الله علیهما در كتاب علم الیقین خود نقل نموده است .
مادر حضرت فاطمه زهرا ع
هویت بانوى عظمى علیا مكرمه خدیجه كبرى مادر حضرت زهرا(ع )
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مادرش یگانه بانوى عظیمه الشان و المرتبه جناب علیا مكرمه مجلله خدیجه كبرى علیها التحیه و الثناء است
این مخدره محترمه معظمه سلام الله علیها اول زنى است كه حضرت نبى اكرم صلى الله علیه و آله و سلم با او ازدواج نموده است و ولادتش در سنه شصت و هشت قبل الهجره بوده این بانوى معظمه داراى مقام سیادت و ریاست و حشمت و داراى مال و ثروت بسیار بوده است داراى مقام عفت اخلاق حمیده بوده و اوصاف جمیله را واجد بوده و بس در مقام سخاتوت و فداكاریش كه تمام اموال و ثروت خود را به رایگان براى اعلاء كلمه توحید و ترویج اسلام مطلقا در اختیار تام شوهرش پیغمبر عالى مقام گذاشت .
شرافت و عظمت شئون حضرت خدیجه كبرى نسبا و حسبا و ایمانا و اخلاقا در تاریخ اسلام از ناحیه مورخین ثبت و ظبط است
بطوریكه ما را بى نیاز از بیان آن مى نماید. جناب خدیجه كبرى علیها سلام اول كسى است در میان بانوان كه به خاتم پیغمبران ایمان آورد و دعوت حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى على آلاف التحیه والثناء را پذیرفت و مشرفه به دین مبین اسلام گردید.
حضرت علیا مكرمه خدیجه كبرى علیها التحیه والثناء از بانوان برگزیده خداس است همین بس در مقامش كه هرگاه جبرئیل امین فرشته وحى اهى بر خاتم انبیاء حضرت محمد مصطفى (ص ) نازل مى گردید، سلام خدا بر حضرت خدیجه كبرى سلام الله علیها پیامش بود.
جبرئیل هر وقت شرفیاب محضر انور پیغمبر اكرم (ص ) مى شد عرض ‍ مى كرد خدا مى فرماید سلام مرا به جناب خدیجه برسانید و بآن بانوى عظمى بگوئید ما براى او در بهشت قصرى مجلل و زیبا مطابق شاءن او مهیا و آماده نموده ایم : و نیز در كتاب بحار مجلسى (ره ) نقل شده ان جبرئیل علیه السلام اتى النبى صلى الله علیه و آله فقال : اقرء خدیجه من ربها السلام فقال رسول الله صلى الله علیه و آله : یا خدیجه هذا جبرئیل یقرئك من ربك السلام قالت خدیجه :الله السلام و منه السلام و الیه السلام .
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شوهرش وجود مقدس قطب ارائك توحید، سلطان العارفین و رئیس الموحدین و امیرالمومنین و امام المتقین ولى الله اعظم حضرت على مرتضى صلوات الله و سلامه علیه است
حضرت على مرتضى علیه السلام داراى مقام ولایت كلیه مطلقه است و تمام شئون ولایت و علامات و امتیازات امامت را واجد است .
حضرت على مرتضى علیه السلام داراى نفس كلیه الهیه است همان نفسى كه مورد خطاب است در آیه شریفه پایان سوره فجر (یا ایتها النفس ‍ المطمئنه ارجعنى الى ربك راضیه مرضیه فادخلنى فى عبادى و ادخلى جنتى : آیه 30 سوره الفجر.
حضرت على مرتضى علیه السلام اعلم الناس است ، احكم الناس ‍ است ، اقتى الناس است ، احلم الناس است ، اشجع الناس است اسخى الناس است ، اعبد الناس است :
حضرت على مرتضى علیه السلام در تمام شئون ولایت كلیه مطلقه با حضرت ختمى مرتبت محمد (ص ) شریك است الا اینكه نبوت ختمیه مختص رسول الله صلى الله علیه و آله است چنانكه در حدیث شریف منزلت ، تصریح به این واقعیت شده است : قال رسوال الله (ص ) مخاطبا لعلى المرتضى (ع ) ( انت منى بمنزله هارون من موسى الا انه لان نبى بعدى ) این حدیث مورد اتفاق عامه و خاصه است حضرت ختمى مرتبت خطاب به حضرت امیر اهل ایمان ، على مرتضى فرموده تو از من در تمام شئون بمنزله هارونى از موسى ، مگر اینكه نبوت به من ختم شده است و بعد از من پیغمبرى نیست :
جمله (و لا نبى بعدى ) از لسان پیغمبر اكرم (ص ) علاوه بر اینكه سند محكمى است بر خاتمیت آن حضرت ، نیز مثبت ولایت كلیه مطلقه حضرت على مرتضى (ع ) مى باشد. چون موسى و هارون سلام الله علیهما در تمام شئون كمالیه با هم مشاركت داشته اند و همین معنى براى خاتم انبیاء محمد مصطفى و على مرتضى صلوات الله علیهما در جمیع شوون ولایت كلیه مطلقه ثابت است و استثناء نشده مگر نبوت كه اختصاص به حضرت محمد صلى الله علیه و آله دارد.
لمولفه

(لا نبى بعدى ) از فخر بشر
خود دلیل خاتمیت در اثر
(انت منى گفت تا دانى عمل (ع )
بعد او باشد خلایق را ولى
گفت تعریضى او در این سند
عین تصریح است بر اهل خرد

اعلام مقام ولایت كلیه مطلقه علویه تصریحا در این آیه مباركه است لقوله تعالى انما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزكوه و هم راكعون ) آیه 55 سوره مائده .
این آیه مباركه به اتفاق مفسرین عامه و خاصه در شاءن على علیه السلام نازل شده است ، چه آن حضرت بوده كه در حال ركوع زكوه و صدقه داده است .
ولى در آیه مذكوره به معناى متصرف مطلق و صاجب اختیار و حاكم مطلق است نه به معناى دوست چه اگر به معناى دوست
گرفته شود اساسا معنى غلط است . علاوه با شمول كلى و سریانى خطاب (كم ) در آیه مرقومه كه جمیع خلق را در بردارد،
لازم آید كه بنابراین معنى العیاذ بالله خدا و رسول خدا و امیرالمومنین على (ع ) دوست فاسقین و فاجرین و كافرین و منافقین و مشركین هم باشند و حال آنكه آنها برى و بیزارند از اینها، تا چه رسد كه دوست این گروه فاسد باشند. پس عقل صحیح ، این معنى را باطل و غلط مى داند و مخالف در محكمه عقل و وجدان محكوم است و باید به حكم برهان ، تسلیم آن معنایى بشود كه ما اشاره نمودیم . یعنى متصرف مطلق و صاحب اختیار مطلق در كل عالم امكان ، نه در گوشه جهان و جزئى از آن و این معناى ولایت تكوینیه و ولایت كلیه مطلقه است (فانهم ) ممكن است كسى بگوید ولایت ولى بمعناى تصرف درست و مرد تصدیق اما كلیه و مطلقه را از كجا استنباط و استفاده نمائیم ، در جواب مى گوئیم آنرا هم از خود همین آیه مباركه ، مگر انما ولیكم الله این ولایت مطلقه و كلیه نیست ، البته این ولایت كلى است اگر چنانچه انكار نمائى العیاذ بالله ولایت و تصرف خدا را در عالم محدود كرده و خدا را نشناخته اى و عقل تو را محكوم مى كند. عقل و برهان مى گوید تصرف خدا كلى و نامحدود است نه جزئى و مقید. آیا مى توانى بگوئى خدا نسبت به آسمان ولایت دارد و العیاذ بالله ولایت در زمین ندارد و یا در عوالم عالیه ولایت و تصرف و حكومت دارد، اما در عوالم سافله دیگر این ولایت و تصرف را ندارد؟!
پس به حكم عقل و برهان مى بایست قبول كنى كه خداى قادر متعال ، متصرف مطلق و صاحب اختیار مطلق و حاكم مطلق در نظام كل است و داراى ولایت كلیه مطلقه ذاتیه اصلیه است و همین معنى در ولایت ، براى رسوال خدا حضرت حتمى مرتبت محمد (ص ) و براى حضرت على مرتضى (ع ) كه آیه مباركه مذكوره در شاءن آن حضرت نازل گردیه است ، ثابت و محقق و مبرهن است ، به حكم اینكه معطوف در حكم معطوف علیه است اما فرق و تفاوت ولایت كلیه الهیه حضرت احدیت ، با ولایت كلیه مطلقه حضرت ختمى مرتبت و دوازده نفر خلفاء و اوصیاى آنحضرت كه همه مصداق اولوالامر و همه واجد مقام ولایت كلیه مطلقه مى باشند این این است كه ولایت خدا ذاتى و اصلى است و ولایت ایشان ضللى است و آنان مظهر ولى مطلق هستند و به عبارت دیگر ولایت كلیه مطلقه ایشان یعنى رسول الله و خلفاى آن حضرت كه اول آنها حضرت على مرتضى و آخر آنها حضرت بقیه الله مهدى ولى عصر (عج ) به اذن الله است كه از این اذن مراد اذن تكونى است خذ و اغتنم .
مولف را نسبت به معناى ولایت و شئون ولایت ضمن رسائلى كه در اثبات ولایت و امامت دوازده نفر خلفاء و اوصیاء حضرت ختمى مرتبت (ص ) نگاشته است ، بیان تفصیلى است و بایست به آن رسائل مراجعه شود. در این مقام فقط خواستیم شوهر عالى مقام فاطمه زهرا (س ) را كه حضرت على مرتضى صاحب مقام ولایت كلیه مطلقه است معرفى نمائیم و نظر به بیان شئون ولایتى على علیه السلام نداشتیم . زیرا هر سخن جائى و هر نكته مقامى دارد و اما بس در مقام عظمت و رفعت شاءن ولاتى على علیه السلام نداشتیم . زیرا هر سخن جائى و هر نكته مقامى دارد و اما بس در مقام عظمت و رفعت شاءن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، كه اگر خداى على اعلى وجود مرتضى را خلق نمى كرد، براى این بانوى بى همتا، كفوى در صفحه جهان هستى نبود تار روز قیامت .
چنانچه در روایت معتبر تصریح به این حقیقت شده است :
قال الله عزوجل لو لم اخلق علیا لما كان لفاطمه كفو على وجه الارض ‍ آدم و من دونه
(ولنعم ماقیل )

حق چو ندید همسرش در همه ممكنات از آن
واجب و لازم آمدش خلقت حیدر آورد

على مرتضى علیه السلام مظهر اسماء حسنى و مجلاى صفات الوهى است . على مرتضى مثل اعلاى الهى است . خداى یكتا مثل نارد، اما مثل اعلا دارد و له المثل الاعلى پیغمبر اكرم خطاب به على مرتضى فرمود : (و انت المثل الاعلى ) : یعنى على جان مصداق مثل اعلاى كبریائى فى الواقع تو هستى .
و لنعم ما قال الاستادنا العارف (الهى قمشه اى )، رضوان الله تعالى علیه :

چو شمع آفرینش را بر افروخت
به آدم علم الاسماء بیاموخت
میان شاهدان بزم شاهى
كه مستند از مى وحى الهى
محمد (ص ) را نخست افكند مستى
ز جام عشق صهباى الستى
پس آنگه او چو سرمستان پر شور
به اشراقى جهان را كرد پر نور
چو قرآن دفترى از عشق بگشاد
به دانش عالمى را كرد دلشاد
بر آن دفتر كه شهر علم غیب است
در دانش (((على ))) بى هیچ ریب است
امیر اهل ایمان سر سبحان
وزیر مصطفى سلطان امكان
قواى عقل كلى را سپهدار
نظام آسمانى را نگهدار
شه آزادگان مقصود عالم
بت كروبیان زاولاد آدم
جمالش رونق بتها شكسته
جلالش بر ملائك راه بسته
گر آن ماه از جهان خلق كم بود
جهانى در شبستان عدم بود
نبود آن خواجه گر این كارگه را
نبودى بنده اى زیبنده شه را
به عالم خواست ذات لایزالى
نماید ز آئینه امكان مثالى
على گردید تمثال جمالش
وز آن آئینه پیدا شد مثالش
ز (لله المثل ) بشناس وى را
منزه دان ز مثل آن شمس وفى را
امام اهل ایمان مرتضى را
شناسد هر كه بشناسد خدا را
بر او اشراق گردد نور یزدان
چو بر ختم رسولان فیض سبحان
 

اشراق سوم : بیان ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

 

قبل از اینكه محور ولادت ملكه ملك و ملكوت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و چگونگى آن مطابق اخبار و احادیث صادره از مقام عصمت در این قسمت بپردازیم لازم است بدوا به منشاء تكون آن حضرت اشارت بنمائیم :
روى عن الصادقین صلوات الله علیهما : و كان مبدء حمل خدیجه علیهاالسلام عنها بها ان النبى صلى الله علیه و آله لما عرج به الى السماء اكل من ثمار الجنه فحولها الله تعالى ما فى ظهره فلما هبط الى الارض واقع خدیجه فحملت بفاطمه علیهاالسلام ففاطمه حوراء انسیه و كلما النبى (ص ) الى رائحه الجنه كان یشمها فیجد منها رائحه الجنه الحدیث .
وایضا : عن عایشه :قال رسوالله صلى الله علیه و آله لما اسرى بى الى السماء ادخلت الجنه فوقعت على شجره من اشجار الجنه لم ار فى الجنه احسن منها و لا ابیض منها ورقا و لا اطیب ثمره فتناولت ثمره من اثمارها فاكلتها : فصارت نطفه فى صلبى فلما هبطت الى الارض واقعت خدیجه فحملت بفاطمه رضى الله عنها فاذاانا اشتقت الى ریح الجنه شممت ریح فاطمه :
(از كتاب الدرالمنثور ج 5 ص 218 سوره اسرى )
مضموناین دو روایت معتبر با هم یكى است و مثبت آن است كه تكون نطفه در طلب حضرت ختمى مرتبت از ثمره اشجار جنت منشاءت گرفته و پس از معراج آن بزرگوار و هبوطش بزمین با مواقع با حضرت خدیجه علیهاالسلام ، موجب حمل آن بانوى مكرمه به وجود فاطمه زهراى اطهر(س ) دختر والا گهر پیغمبر خاتم صلى الله علیه و آله و سلم گردیده است و به همین جهت بوده است كه آن حضرت بوى بهشت را از دخترش فاطمه زهرا سلام الله علیها استشمام مى نموده است و او را انسیه حورا نامیده است .

 

انسیه حورا سبب اصل اقامت
اصلى كه ببالید بدو نخل امامت
نخلى كه ز تولید قدش زاد قیامت
گنجینه عرفان گهر بحر كرامت
در باغ نبى طوبى افراخته قامت
در ساحت بستان ولى سر و لب جو

بیان كیفیت تولید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
از مفضل بن عمر روایت شده است كه گفته از حضرت كاشف حقایق امام صادق علیه السلام سوال كردم چگونه بوده ولادت حضرت فاطمه علیهاالسلام : امام صادق صلوات الله علیه فرمود چون خدیجه اختیار مزاوجت با حضرت ختمى مرتبت محمد صلى الله علیه و آله نموده ، زنان مكه از عداوتى كه با آن حضرت داشتند از خدیجه هجرت نموده و دور او را واگذاشتند بطوریكه بر او سلام نمى كردند و نمى گذاشتند زنى نزد او برود. پس خدیجه را بدین سبب وحشت گرفت :
فلما حملت بفاطمه علیهاالسلام صارت تحدثها فى بطنها و تصبرها و كانت خدیجه تكتم ذالك عن رسول الله (ص ) فدخل یوما و سمع خدیجه تحدث فاطمه فقال لها یا خدیجه من یحدثك : قالت الجنین الذى فى بطنى یحدثنى و یونسنى فقال لها هذا جبرئیل یبشرنى انها انثى و آنها النسمته الطاهره المیمونه و ان الله تبارك و تعالى سیجعل نسلى منها و سیجعل من نسلها ائمته فى الامته یجعلهم خلفاء فى ارضه بعد انقضاء وحیه .
چون حضرت خدیجه (ع ) بوجود حضرت فاطمه (ع ) حامله شد، فاطمه (س ) در شكم با او سخن مى گفت و مونس او بود و او را امر بصبر مى فرمود خدیجه (س ) این حالت را از حضرت ختمى مرتبت كتمان نموده و پنهان مى داشت ، پس روزى حضرت پیغمبر اكرم (ص ) داخل خانه شد و شنید كه خدیجه (س ) سخن مى گوید. فرمود :خدیجه شما با كسى صحبت مى كنى و با كه سخن میگوئى ؟ خدیجه (س ) عرض كرد با فرزندى كه در بطن من است . او با من سخن مى گوید و مونس من مى باشد. حضرت فرمود به خدیجه اینك جبرئیل است و به من بشارت مى دهد كه این فرزند دختر است و اوست نسل طاهر با میمنت و بركت ، و ذات بارى تعالى نسل مرا از او بوجود خواهد آورد و از نسل او امامان و پیشوایان دین در امت من پدید آیند و بعد از انقضاء وحى تشریعى خداوند ایشان را حجه خود در ارض ‍ عالم امكان قرار مى دهد (و زمین را هیچگاه از وجود آنان خالى نمى گذارد).
بارى دارد كه پیوسته خدیجه (ع ) در این حالت بود تا آنكه هنگام ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها نزدیك گردید و در خود احساس موقع زائیدن نمود. بدین جهت بسوى زنان قریش و نساء بنى هاشم قاصدى فرستاد كه نزد او حاضر شوند. ایشان در جواب او پیام فرستادند نظر به اینكه گفته ما را نپذیرفتى و بر خلاف میل ما با محمد یتیم ابوطالب كه فقیر و فاقد مال و ثروت است تزویج نموده زن او گردیدى ، بدین سبب ما به خانه تو نمى آئیم و متوجه امور تو نمى شویم .
دارد كه چون خدیجه پیغام ایشان را شنید بسیار غمگین و اندوهناك گردید:
فبینا هى كذالك اذدخل علیها اربع نسوه طوال كانهن من نساء بنى هاشم ففزعت منهن فقالت لها احداهن لا تحزنى یا خدیجه فانارسل ربك الیك و نحن اخواتك : انا ساره و هذه آسیه بنت مزاحم و هى رفیقتك فى الجنته و هذه مریم بنت عمران و هذه صفراء او صفورا بنت شعیب بعثنا الله تعالى الیك لنلى من امرك ماتلى النساء من النساء: حضرت خدیجه علیهاالسلام در این حالت ناگاه دید چهار زن بلند بالا نزد او حاضر شده و گفتند ما رسولان پروردگار تو هستیم و بسوى تو آمده ایم اى خدیجه و خود را معرفى نمودند اولى گفت منم ساره زوجه ابراهیم خلیل : و این (دومى ) آسیه دختر مزاحم است كه رفیق تو خواهد بود در بهشت و این (سومى ) مریم دختر عمران است و این (چهارمى ) صفورا دختر شعیب است حقتعالى ما را فرستاده است كه در وقت زادن نزد تو باشیم و تو را بر این حالت معاونت نمائیم :
فجلست واحده عن یمینها والاخرى عن یسارها والثالثه من بین یدیها و الرابعه من خلفهاء فوضعت خدیجته فاطمه علیهاالسلام طاهره مطهره فلما سقطت الى الارض اشرق منها النور حتى دخل بیوتات مكته و لم یبق فى شرق الارض و لا غربها موضع الا اشرق فیه ذالك النور:
پس آنگاه یكى از بانوان در جانب راست خدیجه نشست و دیگرى در جانب چپ و سومى در پیش روى او و چهارمى در پشت سرش قرار گرفتند.
پس حضرت فاطمه سلام الله علیها پاك و پاكیزه به دنیا آمد و چون متولد گردید و تجلى كرد در زمین نور او ساطع گردید بطوریكه خانه هاى مكه را روشن گرداید و اشراق و تجلى نور او شرق و غرب جهان و سراسر عالم را فرا گرفت و موضعى نماند مگر آنكه از آن نور روشن شد.
دارد كه ده نفر از حورالعین به آن خانه در آمدند و هر یك ابریقى و طشتى از بهشت در دست داشتند و ابریقها مملو بود از آب كوثر. پس آن زنى كه در پیش روى خدیجه بود فاطمه را برداشت و به آب كوثر شستشو داد و جامه سفیدى بیرون آورد كه از شیر سفیدتر و از مشك و عنبر خوشبوتر بود و آنگاه حضرت فاطمه را در یك جامه از آن پیچید و جامه دیگر را مقنعه او گردانید پس او را به سخن در آورد :
فنطقت فاطمه علیهاالسلام بشهاده ( ان لا اله الا الله ) و ان ابى رسول الله (ص ) سید الانبیاء و ان بعلى سید الاوصیاء و ان ولدى سید الاسباط). سپس بر هر یك از آن بانوان سلام كرد و هر یك را بنام ایشان خواند. پس آن بانوان اظهار شادى كردند و حوریان بهشتى خندان شدند و اهل بهشت را بشار دادند به ولادت حضرت فاطمه علیهاالسلام سیده نساء اهل جنت و سیده نساء عالمین من الاولین و الاخرین و در آسمان نورى درخشید كه پیشتر از آن ملائك و فرشتگان چنان نورى مشاهده نكرده بودند. فلذالك سمیت الزهراء علیهاالسلام :
پس آن بانوان مقدسه بخدیجه مكرمه خطاب نموده گفتند بگیر این دختر والا گهر را كه طاهره و مطهره و زكیه و با بركت است ذات اقدس حقتعالى و مبدء اعلى بركت داده او را و نسل او را پس خدیجه علیهاالسلام در كمال خوشحالى و شادى سینه خود را در دهان او گذاشت : و دارد كه حضرت فاطمه سلام الله علیها در هر روزى آنقدر نمود مى كرد كه اطفال دیگر در یك ماه نمو مى كنند و در هر ماهى آنقدر نمو مى كرد كه اطفال دیگر در ظرف یكسال : صلوات و دورد خدا بر حضرت فاطمه زهرا (س ) و بر پدر حضرت فاطمه زهرا (س ) و بر شوهر حضرت فاطمه زهرا (س ) و بر فرزندان حضرت فاطمه زهرا (س ) ازلا و ابدا و سرمدا.
ولدت حضرت الفاطمة الزهرا سلام الله علیهما فى جمادى الاخره یوم العشرین منها بعد مبعث رسول الله صلى الله علیه و آله بخمس ‍ سنین :
تاریخ معتبر ولادت با سعادت و با بركت ملكه ملك و ملكوت حضرت فاطمه لاهوتى صفات ، دختر ولا گهر و كوثر اعطائى الهى به حضرت ختمى مرتبت محمد صلى الله علیه و آله را در بیستم جمادى الاخر سنه پنچم بعد از بعث پیامبر (ص ) ضبط كرده است .
مرحوم علامه ربانى الشیخ مهدى المازندرانى نیكو سروده است : (از كوكب الدرى )

یا حبذا من لیلته المیلاد
اللیلته العشرین من جمادى
میلاد بنت المصطفى الرسول (ص )
صدیقه طاهره بتول
سیده انسیه حوراء
فاطمه زكیه زهراء
یا لیله سربها محمد (ص )
اذ ولدت بنت النبى احمد(ص )
میلاد هاد سر قلوب البشر
لانها شفیعه فى المحشر
وقرت العیون من ابناها
كذاك قرت عین من والاها
خدیجه بمكه ملیكه
كانت على العریش والاریكه
حقت لها لو فخرت مدى الزمن
ببنتها ام الحسین و الحسن (ع )
نور الاله قد ضحى و اشوق
غصن النبى قد علا و اوراق
و اشرقت مكه بالانوار
و طیبه كذاك بالازهار
بكل الافاق ضیائها ضحى
انار اطباق السموات العلى
و نورها قد كان قندیل الضیاء
معلقا فى ساق عرش الكبریاء
 

الحق حكیم ربانى حكیم صفاى اصفهانى در نعمت ملكه ملك و ملكوت حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها عالى سروده است :

اى گوهر یكدانه بریز از خم لاهوت
در ساغر بلور صفا سوده یاقوت
مرغ ملكوتى است زجاجى كه دهد قوت
قوت جبروتى است كه در خطه ناسوت
نوشم مى مدح گهر نه یم فرتوت
صدیقه كبرى صدف یازده لولو
مرآت خدا عالمه نكته توحید
كش خیمه عصمت زده بر عرصه تجرید
آن جلوه كه بالذات برون است ز تحدید
مولود محمد (ص ) كه بدان نادره تابید
ذات احدى كرده پدید این سه موالید
زین چار زن حامل و آن هفت تن شو
بلاى مكان فوق زمان ذات ممجد
كز نقص زمانى و مكانى است مجرد
فرزند نبى جفت ولى طاق موید
طاق حرم عصمت او قصر مشید
آن شافعه كان رائحه كز خلد مخلد
جویند و نیابند بجز خاك در او
انسیه حورا سبب اصل اقامت
اصلى كه ببالید بدو نخل امامت
نخلى كه ز تولید قدش زاد قیامت
گنجینه عرفان گهر بحر كرامت
در باغ نبى طوبى افراخته قامت
در ساحت بستان ولى سر و لب جو
سر سند كل اثر صادر اول
نه عقل در یك اثر پاك معطل
نفس فلك پیر در این مرحله مختل
برتر بودش پایه ز موهوم و مخیل
بالاتر از این چاره خشیجان بهى بل
صد مرحله والاتر از این گنبد نه تو
هرگ نشنیدیم خدا را بودى ام
اى ام الوهییه وى در تو خرد گم
باز آى كه ما مردم افروخته انجم
بر دیده نشانیمت بر دیده مردم
دل بى تو به جان آمد بنماى تبسم
تا بشكفد از خاك گل و خندد خیرو
اوصاف خدا در تو هویداست كما هى
علم تو محیط است بمعلوم الهى
ذاتت متناهى صفتت نامتناهى
سر تا قدمت آئینه طلعت شاهى
خورشید گهى تافت بمه گاه بماهى
با گرد سمند تو نیاراست تكاپو
خورشید چو رویت به سما و به سمك نیست
چون روى تو پیداست كه خورشید فلك نیست
از عشق تو در سینه عشاق تو شك نیست
شور لب شیرین تو در كان نمك نیست
اى زاده انسان كه بخوبیت ملك نیست
از عشق تو بر پاست بكونین هیاهو
من با تو بتوحید دلى یكدله دارم
از عشق تو بر گردن جان سلسله دارم
من قطره كه از بحر فزون حوصله دارم
از بهر عنایات تو چشم صله دارم
من عشق تو را پیشرو قافله دارم
تا بار گشایم به فناى حرم هو
اى پاى تو پهلو زده خورشید سما را
بر فرق من خسته بسایان كف پا را
اى دست خدا دست صفا گیر خدا را
از دیده بیننده مینداز (صفا) را
اى آنكه بود از مدد دست تو ما را
آرام تن و قوت دل و قوت بازو
اى ذات خدا را رخ نیكوى تو مرآت
فانى به تو فعل و اثر و وصف در آن ذات
نفى من درویش بود پیش تو اثبات
بر درگه حق اى تو شهنشاه خرابات
حاجات مرا اى تو بر آرنده حاجات
بسراى كه از درد بود حشمت دارو
در هر صفتى اعظم اسماء الهى
اندر فلك قدرت نبود چو تو ماهى
عالم همگى بنده شرمنده تو شاهى
محتاج از در الطاف نگاهى
نه غیر تو حصنى و ملاذى و پناهى
یا فاطمه الزهرا انا بك نشكو
سه شنبه 15/12/1391 - 19:55
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته