نارون تنهایی زیر سایه ی من نشسته و روی صورت مادربزرگ خط می کشد(با) دستی کوتاهتراز آستین ... (با)ز ریشه می کند که ... شبیه - هیچ کس - شد ...معجزه یا ... نمی دانم ... شاید نقشی که دریا دارد نهنگ را توی مشتش خرد می کندزن هواشناس از آسمان ابری فردا خبر می دهد و درختان پدر از سرمای تابستان بر خود می لرزند...تعبیر خواب :لاکپشت از زیر بوته ی نیلوفر پرواز کرد ....اینها نشانه اند خواب :به آسمان نگاه می کنی و " گل یک روزه ی نور" را دنبال می کنی و او رد پای شیری با بالهای سیمرغ ... آرواره های عجیبش داغ خاموش زخمی را زنده می کند ...سنگریزه های کف جاده و بوی پیراهن مسافر...- نزدیکتر بیا نزدیک تر... این کلمه شکست- باور کن من از بعضی حروف می ترسم ( بی حوصله ادا شود )آه اگر بمیرم که ...
شکایتی از" سپیده دم خونین" نیست ... " تردید " عطسه کند !من هم ستاره ای دارم که بلد است بخندد ! ببین ...حالا به عمد بگذارتا آب بیاید و از سر گریه بگذرد...