• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 1166679

پرسش

با سلام خدمت مشاور عزیز.اینجانب چند روزی که عروسی کرده ام و به خانه بخت رفته ام ولی در این مدت 2 موضوع گاها مرا اذیت میکند که میخواهم با شما درمیان گذاشته و طلب راهنمایی کنم.1_ از شب عروسی تا بحال دلم شدیدا برای پدر و مادرم تنگ میشود تا حدی که گریه هم میکردم احساس میکنم از دستشون دادم و2 تکیه گاهم دیگر وجود ندارند و بیشتر احساس تنهایی میکنم و دوری پدر و مادرم را حس میکنم.2_ خانواده همسرم در دوران عقد در صحبت کردن با همسر من رعایت عفت کلام را نمیکردند و از کلماتی استفاده میکردند که من شدیدا ناراحت میشدم مثل { خره و .............} . تصورم بنده این بود که زمانیکه عروسی کنم دیگر این موارد وجود ندارد و تکرار نمیشود ولی متاسفانه هم ادامه داشته هم تکرار کردند.نمیدانم چه راهی بیاندیشم تا اینها حرف دهنشان را بفهمند و بزنند و عفت کلام را رعایت کنند.بطور کلی راهنماییم کنید.............با تشکر فراوان ......... موفق و پیروز باشید.

پاسخ

سلام دوست عزیز

در مورداینکه دلتان تنگ می شود، کاملا طبیعی است که چنین شود، بالاخره مدتها در سایه امنیت آنها زندگی کرده اید و حالا از آن سایه امن خبری نیست. بار مسئولیت آنقدر سنگین است که هر مردی زیر آن گاهی گریه هم می کند. پس به خود افتخار کنید که احساسات شما این بار سنگین را حس کرده و برای سبک شدنتان از گریه بهره برده است. اما توجه داشته باشید که هنوز آنها هستند البته به شرطی که با حمایت های درست، منطقی و احترام آمیز از همسرتان در برابر پدر و مادرتان بتوانید رابطه خود را با آنها حفظ کرده و ادامه دهید.

در مورد عدم رعایت عفت کلام،

اول باهمسرتان خیلی مهربانانه صحبت کنید که اصلا دوست ندارید جلوی شما اینچنین رفتارهایی صورت گیرد. بالاخره این خانواده مدتها این چنین زندگی کرده و قابل تغییر نیست. اما بایستی در مقابل شما رعایت کنند. اگر هم جلوی شما چنین رفتاری از آنها سر زد، سعی کنید اخم کنید و به روی برگردانید. اولش شما را مسخره می کنند، اما یا صبر و ادامه این رفتار آرام آرام در مقابل شما چنین نخواهند کرد.

دوم اینکه در ارتباط باهمسرتان هرگز چنین کاری را نکنید تا ایشان آرام آرام منششان مثل شما شود. بدانید که زن و شوهرها پس از مدتی خیلی به هم شبیه می شوند. اگر شما چنین حرفهایی نزنید و هر بار ایشان چنین صحبت می کند این رفتار را نادیده بگیرید ارام آرام از بین می رود. اما اگر در مقابل این حرفهای عکس العمل تندی انجام دهید تبدیل به دستمایه برای دعوا و  . . . می شود. پس سعی کنید این کلمات همسرتان را نادیده بگیرید.

پیروز باشید

مشاور : آقای دکتر غریبی | پرسش : يکشنبه 19/5/1393 | پاسخ : دوشنبه 20/5/1393 | | ليسانس | 26 سال | مشاوره پس از ازدواج | تعداد مشاهده: 294 بار

تگ ها : عفت کلام دوری از پدر و مادر ازدواج

مشاوره های مرتبط

باسلام وخسته نباشید بنده 5ماه پیش ازدواج کردم وقبلا یه دوست پسرداشتم که باهاش تلفنی حرف می زدم وایشان 45سال دارند حالا پس از سه ماه به نامزدم تلفن کرده وگفته که من بااون رابطه داشتم وتو چرا با یه دختر هرزه ازدواج کردی و من در بدنم یه علامت داشت که من برای درمان به دکتر میرفتم که به اونم گفته بودم واون علامت رو هم به نامزدم گفته و موقعی که با اون آقا حرف میزدم یه خط تلفن هم بهم داده بود که باهاش حرف میزدم واون خط رو هم شکستم حالا نمیدوم دیگه چی گفته نامزدمم خیلی ناراحت هست وخانواده نامزدم هم میدونن ومنم زیر بارنرفتم گفتم میخاد زندگیمونو بهم بزنه حالا من موندم چکار کنم به نامزدم چی بگم آیا از اون آقا شکایت کنم لطفا من راهنمایی کنیدببخشید من قبلا این سوال وکردم ولی رمز عبورم رو گم کردم ممنون از لطفتون

پسری 28 ساله هستم که یکسال است ازدواج کرده ام همسرم سر هر موضوع پیش پا افتاده ای ناراحت می شود و مثل بچه ها قهر می کند تا جایی كه شوخی های ساده هم با او سخت است . بسیار از این موضوع آزار می بینم ، برای مثال اگر از محل كارم 10 دقیقه دیرتر برسم ناراحت می شود و حتی برای خروج از منزل و انجام اموری مثل خرید و ... هم با او مشکل دارم .چطور می بایست با ایشون رفتار كنم که این گونه رفتارهایش را کنار بگذارد.

سلام..ببنده سوالم سه روز پیش با کد1136586 وارد کردم..امروز با امید اومدم جوابمو بخونم اما دریغ.... باور کنید نمیتونم از خونه برم بیرون درست حسابی وگرنه میرفتم مشاوره حضوری...
خانوادم از ترس اینکه مبادا من بخام برگردم سر زندگیم کلی دارن بهم سخت میگیرن....لطفا راهنماییم کنید ..باور کنید منو همسرم همدیگرو میخایم شرایط همو درک میکنیم ولی از بس من به مشکلاتی که از سمت خانوادم ممکن برامون پیش بیاد همش میخام رابطمو تموم کنم..اما از طرفیم نمیتونم..بعد طلاقم واقعا تو خونه اذیت شدم..همش سرکوفت سرزنش همش کتک..کاش جوری بود که جاشون نمیمون رو بدن و صورتم...
همسرم حتی حاضر شده تمام جهازم خودش بخره..اما خانوادم میگن اون اگه بخاد برگرده باید 400 تا سکه مهرت کنه..هر هزینه ایم تا الان برات کردیم پرداخت کن..حق مسکنم بده به تو...خوب بنده خدا ز کجا بیاره اینهمه شرط و شروط انجام بده..من خودم دلم باش میسوزه....
لطفا راهنماییم کنید.جواب سوالم بدید زودتر..خواهش میکنم

با سلام من حدود 9 سال پیش تو دانشگاه با شوهرم آشنا شدم بعد از 4 سال رابطه عاشقانه بعد از درخواست من برای ازدواج رابطه مون به بهانه بیکاری تموم کردیم من تو اون مدت خیلی ناراحت بودم و عذاب میکشیدم چند بار با گریه و زاری باهاش تماس گرفتم بعد گذشت چند ماه اود گفت دلیل جداییم رابطه پیدا کردن با دختر عمه مم بود الان پشیمونم کمکم کن تا اون رابطه رو تموم کنم میخوام دوباره با تو باشم گفتم باشه بعد از گذشت چند ماه به محض اینکه سرکار رفت اومد خواستگاریم الان بعداز گذشت چهار سال و نیم از ازدواجمون تحمل کردن اخلاقهای خیلی زشتش دختر عمه ش اومده بهم میگه ما از دوران نامزدی تون باهم ارتباط داریم و به من گفته با جادو مجبور به ازدواجم کرده و منتظرم تو یه فرصت توافقی ازش طلاق بگیرم و تورو بیارم به زنم احساس ندارم و تورو دوست دارم منم بعد از اون جریان بهش گفتم چندنفر بهم خبر دادن به من خیانت میکنی اونم با پرویی زد زیر همه چی ولی چون دخترعمه ش خیلی التماس کرد اسمی از او نیاوردمخواهش میکنم به من بگید چکار کنم ترکش کنم یا دوباره بهش فرصت بدم آیا کار اشتباهی کردم همه آنچه را میدونستم بهش نگفتم و خودمو بی خبر از اون شخص که باهاش رابطه داره نشون دادم .خواهش میکنم جواب سوالم تو بخش عمومی بدید

UserName