• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 518
تعداد نظرات : 242
زمان آخرین مطلب : 4177روز قبل
دانستنی های علمی
معنای واژه های "زرنگی" و "آدم زرنگ" می تواند از تعابیر مختلفی برخوردار باشد. گاهی اوقات "زرنگی" به ذکاوت و استعداد در انجام موفقیت آمیز کارها اطلاق میگردد و گاهی نیز به توانایی های ذهنی و جسمی. متاسفانه در اندیشه برخی از مردم به اشتباه این دو واژه به معنای زیر پا گذاشتن حقوق دیگران، رعایت نکردن قانون و نادیده گرفتن آداب اجتماعی در نظر گرفته می شود. در ادامه به 11 عملی که بعضی افراد از آن تعبیر به "زرنگی" میکنند اشاره می کنیم:

  • عبور از چراغ قرمز

رانندگانی که با دیدن چراغ زرد بجای کم کردن سرعت خود پایشان را روی پدال گاز فشار می دهند تا گرفتار چراغ قرمز نشوند، به این خاطر که چند ثانیه ای جلو بیفتند، تصور میکنند با عملی هوشمندانه اقدام به "زرنگی" میکنند که بر خلاف تصور این کار سبب افزایش احتمال تصادفات در معابر و تقاطع خیابانها میگردد و در اصل ریسک صدمات جانی و مالی را افزایش می دهند.

  •   عبور از لاین مخالف
ترافیک شهر طاقت فرسا و خسته کننده است ولی این دلیل نمی شود در خیابانی دو طرفه زمانیکه پشت انبوهی از اتومبیل ها گیر افتاده ایم و لاین مخالف خلوت است، از خط ممتد تجاوز کرده و با سرعت زیاد در لاین مربوط به مسیر مقابل از کنار بقیه عبور کنیم.

  •  اشتباه در پس گرفتن باقی پول
حتماً زیاد برخورد کرده اید زمانیکه اقدام به خرید کالایی میکنید، فروشنده به دلیل تراکم کاری در برگرداندن باقی پول شما اشتباه کرده و مبلغ بیشتری را باز میگرداند. شما متوجه میشوید، آیا اشتباه فروشنده را به او یادآوری می نمایید و وجه اضافه را به وی بر میگردانید؟ گاهی در بانکها نیز از این قبیل اشتباهات رخ میدهد و باید وجه دریافتی اضافه را برگرداند. مطمئناً مایل نیستید پول ناسالمی در زندگی شما وارد شود!


  • کم کاری در محل کار
برخی کارمندان کم کاری و انجام ندادن مسئولیت هایشان بطور کامل و در وقت مقرر را نوعی "زرنگی" می پندارند و سعی میکنند تا حد امکان از بار وظایفشان کم کنند. زمان غیر معقولی را به انجام کارهای شخصی، غیبت، و بیکاری میپردازند و در انتها احساس میکنند سر شرکت و مدیران خود کلاه گذاشته اند. معمولاً اینگونه افراد همیشه در همان رده شغلی خود باقی می مانند و هیچگونه پیشرفته در مقام و درآمدشان حاصل نمی شود.

  •   زیر آب زنی در محل کار
عمل زشت و ناپسند دیگری که ممکن است به "زرنگی" تعبیر شود، توطئه چینی علیه دیگر کارمندان است که باعث شود از کار اخراج شوند و یا وجهه شان تخریب گردد. حسادت و انگیزه های مادی ممکن است باعث شود فردی با القای مسائل نادرست در ذهن مدیر شرکت باعث بیکار شدن همکارش شود و بعد از آن احساس "زرنگی!" کند در صورتیکه این عمل بسیار زشت و بر خلاف همه موازین اخلاقی و اجتماعی می باشد.

  •   استفاده غیر مجاز از خدمات بیمه ای دیگران
گران بودن هزینه های درمانی و مخارج بیمارستانها دلیل بر این نیست که فردی برای دریافت خدمات درمانی از دفترچه فرد دیگری استفاده کند و آنرا "زرنگی" تصور کند چرا که این اقدام وی تاثیرات مخرب بسیاری در سازمانهای مربوطه بر جای میگذارد.

  •   هجوم برای دریافت نذورات
در ایامی که به مناسبتهای مذهبی نذورات و غذاهای نذری به عموم ارائه میشود متاسفانه برخی افراد که گاهی وضعیت مالی بسیار خوبی نیز دارند با اتومبیلهای خود در خیابانها به دنبال مراکز نذری هجوم آورده و تا حد امکان اقدام به دریافت و پر کردن اتومبیل خود از انواع غذاها میکنند و اجازه نمی دهند خانواده های نیازمند تر سهم بیشتری ببرند. در انتها هر کس بیشتر نذورات جمع کرده باشد در تصور خود "زرنگتر!" محسوب میشود.

  •   تعویض البسه پس از استفاده
موضوع دیگری که گاهی مشاهده میشود این است که فردی پس از خرید لباس از آن در مراسمی استفاده کرده و روز بعد به بهانه های مختلف اقدام به پس دادن جنس به فروشنده می نماید و در ذهن خود به خاطر این "زرنگی" احساس غرور و رضایت میکند.

  • پرخوری در میهمانی ها
شاید برخورد کرده باشید با اشخاصی که در میهمانی ها همانند میدان جنگ به فکر جمع آوری غنائم و استفاده هرچه بیشتر و بهینه تر از مواد غذایی و امکانات میزبان می باشند و به هنگام صرف غذا حداکثر تلاش خود را برای انباشتن انواع غذاها مینمایند. اینگونه افراد به نوعی حس "زرنگ" بودن درونشان موج می زند.

  •   تقلب در امتحانات
افرادی که در امتحانات از انواع و اقسام روشهای کلاسیک و نوین تقلب در امتحان بهره می برند و به این ترتیب از پس سوالات دشوار در امتحان مربوطه بر می آیند باید بدانند که تقلب در حقیقت نوعی کلاه گذاشتن بر سر خودشان است و نه "زرنگی." دانشجویی که از طریق تقلب به مدرک دست یابد مطمئناً نخواهد توانست در باز کار موفق شود.

منبع: مردمان
پنج شنبه 8/10/1390 - 2:12
شعر و قطعات ادبی
از صدای‌ گریه‌ وُ ضجّه‌ وُ ناله‌ خسته‌اَم‌ !
از دیاری‌ که‌ تو اون‌ خنده‌ محاله‌ خسته‌اَم‌ !
خسته‌اَم‌ از این‌ همه‌ مرثیه‌خون‌ نااُمید !
از کلاغی‌ که‌ تو هیچ‌ قصّه‌ یی‌ خونه‌ش‌ نرسید !


 یغما گلرویی
پنج شنبه 8/10/1390 - 2:11
ورزش و تحرک


 

 

چه زود ۲۳ آذر فرارسید، جدا از هیاهوی داربی، جدا از اخبار حاشیه های سرخ آبی ها،در گوشه کنار بهشت زهرا خانواده حجازی باید در غم نبودن اسطوره فوتبال ایران شصت و دومین شمع را برای ناصر خان خاموش کنند.

جشن تولدی به رنگ مشکی که کیک تولد آن خرمایی است که برای خیرات در مسکوت ترین نقطه تهران میان هوادارن‌اش پخش می شود. چه زود گذشت این شصت و اندی سال از تولد کودکی در محله سپه خیابان سرسبیل تهران،‌کودکی که پا گرفت در زمین های خاکی، تحصیل کرد در دانشگاه تهران و کم کم تبدیل شد به عقابی بی مانند در فوتبال ایران. اما غم اندوه نبودن در کنار خانواده شیرینی این تولد را کمی تلخ می‌کند ولی باز هم از هرچه بگذریم فردا سالروز تولد ناصر خان حجازی است ، هر هوادار م یتواند یک شمع برای آقای اسطوره روشن کند تا به عدد ۶۲ برسد.این شمع ها تقدیم به اسطوره آبی ها …تولدت مبارک ناصرخان.
پنج شنبه 24/9/1390 - 4:18
داستان و حکایت

پادشاهی که بر یک کشور بزرگ حکومت می کرد، باز هم از زندگی خود راضی نبود؛اما خود نیز علت را نمی دانست.

روزی پادشاه در کاخ امپراتوری قدم می زد. هنگامی که از آشپزخانه عبور می کرد، صدای ترانه ای را شنید.

به دنبال صدا، پادشاه متوجه یک آشپز شد که روی صورتش برق سعادت و شادی دیده می شد.
پادشاه بسیار تعجب کرد و از آشپز پرسید: ‘چرا اینقدر شاد هستی؟’

آشپز جواب داد: ‘قربان، من فقط یک آشپز هستم، اما تلاش می کنم تا همسر و بچه ام را شاد کنم.
ما خانه ای حصیری تهیه کرده ایم و به اندازه کافی خوراک و پوشاک داریم.
بدین سبب من راضی و خوشحال هستم.

پس از شنیدن سخن آشپز، پادشاه با نخست وزیر در این مورد صحبت کرد.
نخست وزیر به پادشاه گفت : ‘قربان، این آشپز هنوز عضو گروه 99 نیست!

اگر او به این گروه نپیوندد، نشانگر آن است که مرد خوشبینی است.
پادشاه با تعجب پرسید: گروه 99 چیست؟

نخست وزیر جواب داد: ‘اگر می خواهید بدانید که گروه 99 چیست،
باید این کار را انجام دهید: یک کیسه با 99 سکه طلا در مقابل در خانه آشپز بگذارید.
به زودی خواهید فهمید که گروه 99 چیست!
پادشاه بر اساس حرف های نخست وزیر فرمان داد یک کیسه با 99 سکه طلا را در مقابل در خانه آشپز قرار دهند.

آشپز پس از انجام کارها به خانه باز گشت و در مقابل در کیسه را دید. با تعجب کیسه را به اتاق برد و باز کرد.

با دیدن سکه های طلایی ابتدا متعجب شد و سپس از شادی آشفته و شوریده گشت.
آشپز سکه های طلایی را روی میز گذاشت و آنها را شمرد. 99 سکه؟

آشپز فکر کرد اشتباهی رخ داده است. بارها طلاها را شمرد؛ ولی واقعاً 99 سکه بود!

او تعجب کرد که چرا تنها 99 سکه است و 100 سکه نیست!

فکر کرد که یک سکه دیگر کجاست و شروع به جستجوی سکه صدم کرد. اتاق ها و حتی حیاط را زیر و رو کرد؛اما خسته و کوفته و ناامید به این کار خاتمه داد!

آشپز بسیار دل شکسته شد و تصمیم گرفت از فردا بسیار تلاش کند تا یک سکه طلایی دیگر بدست آورد و ثروت خود را هر چه زودتر به یکصد سکه طلا برساند.

تا دیروقت کار کرد. به همین دلیل صبح روز بعد دیرتر از خواب بیدار شد و از همسر و فرزندش انتقاد کرد
که چرا وی را بیدار نکرده اند! آشپز دیگر مانند گذشته خوشحال نبود و آواز هم نمی خواند؛
او فقط تا حد توان کار می کرد.
پادشاه نمی دانست که چرا این کیسه چنین بلایی برسر آشپز آورده است و علت را از نخست وزیر پرسید.

نخست وزیر جواب داد: ‘قربان، حالا این آشپز رسماً به عضویت گروه 99 درآمد!
اعضای گروه 99 چنین افرادی هستند: آنان زیاد دارند اما ... راضی نیستند

خوشبختی ما در سه جمله است :
تجربه از دیروز، استفاده از امروز، امید به فردا
ولی حیف که ما با سه جمله دیگر زندگی مان را تباه می کنیم :
حسرت دیروز، اتلاف امروز، ترس از فردا. 

چهارشنبه 23/9/1390 - 14:25
سخنان ماندگار
ناپلئون بناپارت :
هنگامی که دشمنت در حال اشتباه کردن است ، در کارش وقفه نینداز . 

آلبرت انیشتین :

هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت توضیحش بدی ! 

اسکار وایلد :

همیشه دشمنانت را ببخش ، هیچ چیز بیش از این آنها را ناراحت نمیکند .

آلبرت انیشتین :

دستهایت را برای یک دقیقه بر روی بخاری بگذار ، این یک دقیقه برای تو مانند یک ساعت میگذرد . با یک دختر خوشگل یک ساعت همنشین باش ، این یک ساعت برای تو به سرعت یک دقیقه میگذرد و این همان قانون نسبیت است !

ناپلئون بناپارت :

مذهب چیزی است كه مانع كشته شدن پولدار بدست فقیر میشود .

مارک تواین :

بهتر است دهانت را ببندی و احمق بنظر برسی ، تا اینکه بازش کنی و همه بفهمند که واقعاً احمقی !

آلبرت انیشتین :

مرد به این امید با زن ازدواج میکند که زن هیچگاه تغییر نکند ، زن به این امید با مرد ازدواج میکند که روزی مرد تغییر کند و همواره هر دو ناامید میشوند . 

ژوزف استالین :

مرگ یك نفر تراژدیه ، مرگ یك میلیون نفر آمار ! 

ماهاتما گاندی :

آنچنان زندگی كن گویی كه فردا خواهی مرد ،آنچنان بیاموز گویی كه تا ابد زنده خواهی ماند. 

البرت هوبارد :

زندگی رو زیاد جدی نگیر ، چون هرگز از اون زنده بیرون نمیری. 

آلبرت انیشتین :

انسانهای باهوش مسائل را حل میکنند ، نوابغ آنها را اثبات میکنند .

ژان كوكتو :

ما باید به شانس ایمان بیاوریم ،‌ تا كی میتوانیم موفقیت كسانی را كه دوستشان نداریم تفسیر كنیم .. 

آیزاك آسیموف :

زندگی لذتبخش است و مرگ آرامش بخش ،‌این میان انتقال رنج آور است . 

ناپلئون :

اگر با دشمنی زیاد بجنگی ،‌ بعد از مدتی تمام استراتژی های تو را فرا میگیرد .

وینستون چرچیل :

پیروزی یعنی توانایی رفتن از یك شكست به شكست دیگر بدون از دست دادن اشتیاق 
سه شنبه 22/9/1390 - 14:33
داستان و حکایت
دو گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش، اون یکی یه ستاره داوود.. مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن.*

*
یه کشیش که از اونجا رد میشد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیبه پول میدن و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده. رفت جلو و گفت:
رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یه کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک هم هست. پس مردم به تو که ستاره داوود گذاشتی جلوت پول نمیدن، به خصوص که درست نشستی بغل دست یه گدای دیگه که صلیب داره جلوش. در واقع از روی لجبازی هم که باشه مردم به اون یکی پول میدن نه به تو.*

*
گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و  گفت: هی "موشه" نگاه کن کی اومده به برادران "گلدشتینبازاریابی یاد بده؟
سه شنبه 22/9/1390 - 14:21
لطیفه و پیامک
میگفتن علف باید به دهن بزی شیرین بیاد یه عمری خودمونو کشتیم شیرین ترین علف دنیا بشیم غافل از اینکه اصلا طرف بز نبود . . .
گاو بود به خوردن مقوا عادت کرده بود!
سه شنبه 22/9/1390 - 1:59
آموزش و تحقيقات

می‌گویند که «سحرخیز باش تا کامروا باشی»، من هم مثل خیلی از شماها محسنات سحرخیزی را تجربه کرده‌ام. اما فارغ از حرف‌های معمول، اگر بخواهیم خودمانی باشیم، کدام یک از ما اگر کار و بارش به گونه‌ای باشد که نیاز به برخاستن زودهنگام از بستر نداشته باشد، مخصوصا در این روزهای سرد، اراده سحرخیزی دارد و باز اگر لازم نباشد اول وقت جایی باشیم، کدام یک از ما لذت بیدار ماندن برای گفتگو، مطالعه آزاد یا دیدن فیلم را از دست می‌دهد و سر شب می‌خوابد.

این جاست که گاهی ما از خودمان می‌پرسیم، آیا سحرخیزی آنچنان که قدما گفته‌اند، همیشه چیز خوبی است یا نه!

در این پست سحرخیزها را با جغدهای بیدار شب‌ها، از چند جنبه مورد مقایسه قرار می‌دهیم!

۱- سحرخیزها باهوش‌ترند یا دیربه‌خواب‌رونده‌ها؟

جالب است که بدانید پژوهش‌های روانشناسی جالبی در طی سال‌ها در مورد ریتم‌های شبانه‌روزی ما صورت گرفته است. خیلی از ماها، آدم‌ها صبح هستیم، یعنی تمرکز و بازده کاری و حتی خلقمان در صبح بهتر از عصر است، بعضی‌هامان هم البته عصرها به مراتب بهتری هستیم.

یکی از نکاتی که در این پژوهش‌های مورد بررسی قرار گرفته است، رابطه بین هوش و «آدم صبح یا عصر» بودن است.

در جریان یکی از این تحقیقات ۴۲۰ نفر که آدم صبح یا عصر بودند، مورد بررسی قرار گرفتند و با استفاده از تست‌های سنجش ضریب هوشی مورد بررسی قرار گرفتند، نتیجه تحقیق جالب بود:
بر خلاف باور سنتی جامعه، آنهایی که در ساعات عصر، بهتر هستند، ضریب هوشی بالاتری نسبت با آدم‌های صبح دارند!

همین نتیجه منشأ بحث‌ها و تئوری‌هایی در مورد ماهیت توانایی‌های شناختی آدمی شده است.

۲- تأثیر آدم صبح یا عصر بودن بر میزان کارایی:

خیلی وقت‌ها من شخصا در این مورد فکر کرده بودم که واقعا آدم صبح یا عصر بودن، چه میزان بر توانایی و کارایی ما در صبح یا عصر تأثیر می‌گذارد.

فرض کنید که شما آدم عصر باشید و بعد طبق روال معمول همه امتحانات خود را مجبور باشید، صبح‌ها بدهید. در این صورت آیا پیش نیامده که آرزو کرده باشید، ای کاش امتحان‌ها عصرها برگزار می‌شد.

اما فقط عملکرد ذهنی نیست که تحت تأثیر آدم صبح یا عصر بودن قرار می‌گیرد، عملکرد بدنی و ورزشی هم از این امر مستثنی نیست. در این مورد یک تحقیق جالب انجام شده است:

در این تحقیق بازیکنان لیگ بیسبال آمریکا به دو دسته که آدم صبح یا عصر بودند، تقسیم شدند. معلوم شد که عملکرد آنها از لحاظ میزان موفقیت در پرتاب‌ها تحت تأثیر زمان مسابقه قرار می‌گیرد. البته به سبب کم بودن تعداد کسانی که در تحقیق شرکت داده شده بودند، این تحقیق از لحاظ آماری معتبر نیست. اما می‌تواند به ما نشان بدهند که می‌تواند چنین تقاوت عملکردی را در آینده اثبات کرد.

۳- تفاوت شخصیتی سحرخیزها و جغدهای شب:

در جریان یک تحقیق جالب دیگر ۳۴۶ دانش‌آموز آلمانی شرکت داده شدند، نخست با استفاده از تست‌های استانداردی نوع ریتم شبانه‌روزی آنها مشخص شد و بعد با تست دیگری به نام TCI، خلق و خوی آنها مورد بررسی قرار گرفت.

معلوم شد که: آنهایی که آدم صبح هستند، کوشاترند و میزان همکاری و مشارکت بیشتری در کارها دارند، در حالی که آنهایی که آدم عصر هستند، آدم‌های کنجکاوتری هستند که بیشتر در پی یافتن چیزهای تازه هستند.

۴- کدام دسته رفنار فراکنشی دارند، خلاق‌ترند و برونگراتر هستند؟

باز هم بر اساس تحقیقی که روی ۳۶۷ دانش‌آموزی انجام شد معلوم شد که آنهایی که آدم عصر هستند، برونگراتر و خلاق‌ترند، در حالی که آنهایی که آدم صبح هستند، رفتار فراکنشی یا proactivity بیشتری دارند و در مقایسه با آدم‌های عصر خوش‌بین‌ترند.

proactivity یعنی اینکه کسی در کار و زندگی، در مقابل وضعیت‌ها و مشکلات، بیشتر کنشگر باشد تا واکنش‌دهنده و بتواند با پیشبینی و طرح‌ریزی کارها، سررشته امور را در دست بگیرد.

منبع: bakadesuyo.com و ویکی‌پدیا

چهارشنبه 9/9/1390 - 3:58
ورزش و تحرک
به نقل ازمهر، که بر مبنای این رای شیث رضایی به 30 میلیون تومان جریمه و 20 ماه محرومیت (چهار ماه برای ارتکاب عمل زننده و 16 ماه برای جریحه‌دار نمودن اخلاق عمومی) محکوم شده و برای محمد نصرتی نیز 30 میلیون تومان جریمه و 10 ماه محرومیت (چهار ماه ارتکاب عمل زننده و 6 ماه برای جریحه دار شدن اخلاق عمومی) در نظر گرفته شده است.

پیش از این باشگاه پرسپولیس شیث رضایی را 300 میلیون تومان جریمه و از همراهی تیم فوتبال این باشگاه تا پایان فصل جاری محروم کرده و برای محمد نصرتی جریمه‌ای 250 میلیون تومانی و محرومیت تا نیم فصل را در نظر گرفته بود.

باشگاه پرسپولیس نیز به دلیل سهل انگاری مسئولان این باشگاه در انجام امور فرهنگی که موجب بروز رفتارهای زشت توسط بازیکنان این تیم شده، 20 میلیون تومان جریمه نقدی شده است.

در جریان دیدار داماش گیلان - پرسپولیس محمد نصرتی و شیث رضایی پس از به ثمر رسیدن گل‌های اول و دوم پرسپولیس حرکاتی را انجام دادند که جرایم انضباطی را برای آنها به دنبال داشت.
يکشنبه 6/9/1390 - 15:29
تاریخ

1. امام حسین علیه‏السلام در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجری به كربلا وارد شد.1 عالم بزرگوار "سید بن طاووس" نقل كرده است كه: امام علیه‏السلام چون به كربلا رسید، پرسید: نام این سرزمین چیست؟ همینكه نام كربلا را شنید فرمود: این مكان جای فرود آمدن ما و محل ریختن خون ما و جایگاه قبور ماست. این خبر را جدم رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله به من داده است.2 
2. در این روز "حر بن یزید ریاحی" ضمن نامه‏ای "عبیداللّه‏ بن زیاد" را از ورود امام علیه‏السلام به كربلا آگاه نمود. 
3. در این روز امام علیه‏السلام به اهل كوفه نامه‏ای نوشت و گروهی از بزرگان كوفه ـ كه مورد اعتماد حضرت بودند ـ را از حضور خود در كربلا آگاه كرد. حضرت نامه را به "قیس بن مسهّر" دادند تا عازم كوفه شود.4 اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیه‏السلام را دستگیر كرده و به شهادت رساندند. زمانی كه خبر شهادت قیس به امام علیه‏السلام رسید، حضرت گریست و اشك بر گونه مباركش جاری شد و فرمود: 
"اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِیعَتِنا عِنْدكَ مَنْزِلاً كَریما واجْمَعْ بَینَنا وَبَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِكَ، اِنَّكَ عَلی كُلِّ شَیی‏ءٍ قَدیرٌ؛ 
خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود قرارگاهِ والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع كن، كه تو بر انجام هر كاری توانایی."5

 

1. الامام الحسین و اصحابه، ص194؛ البدء والتاریخ، ج6، ص10. 
2. اللهوف، ص35.
4. مقتل الحسین مقرّم، ص 184. 

5. بحارالانوار، ج44، ص381.  

يکشنبه 6/9/1390 - 14:40
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته