• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 518
تعداد نظرات : 242
زمان آخرین مطلب : 4192روز قبل
محبت و عاطفه

به نام او که موسیقی کیهانی را عاشقانه می نوازد

 

عشق از زبان بچه های 4 تا 8 ساله

 

گروه متخصص و محققی در یک تحقیق سوالی را از گروهی کودک خردسال پرسیده بودند که پاسخهایی که بچه ها دادند عمیق ترو متفکرانه تر از تصورات بود
سوال این بود


معنی عشق چیست؟

نظر شما راجع به جوابهای بچه ها چیست؟

وقتی کسی شما رو دوست داره ، اسم شما رو متفاوت از بقیه می گه . وقتی اون شما رو صدا می کنه احساس می کنی که اسمت از جای مطمئنی به زبون آورده شده. بیلی - 4 ساله

 

مادر بزرگ من از وقتی آرتروز گرفته نمی تونه خم بشه و ناخن هاش رو لاک بزنه پدر بزرگم همیشه این کار رو براش می کنه حتی حالا که دستهاش ارتروز گرفتن ، این عشقه. زبکا - 8ساله

 

عشق موقعیکه دختره عطر می زنه و پسره هم ادکلون، و دو تایی می رن بیرون تا همدیگر رو بو کنن.. کارل -5 ساله

عشق وقتیه که شما برای غذا خوردن می رین بیرون و بیشتر سیب زمینی سرخ شده خودتون رو می دهید به دوستتون بدون اینکه از اون انتظار داشته باشید که کمی از غذای خودشو بده به شما. کریستی - 6 ساله

 

عشق یعنی وقتی که مامان من برای بابام قهوه درست می کنه و قبل از اینکه بدش به بابا امتحانش می کنه تا مطمئن بشه که طعمش خوبه. دنی - 7 ساله

عشق اون چیزیه که لبخند رو وقتی که خسته ای به لبت میاره . تری - 4 ساله

 

عشق وقتیه که شما همش همدیگه رو می بوسید بعد وقتی از بوسیدن خسته شدید هنوز دوست دارید با هم باشید پس بیشتر با هم حرف می زنید. مامان و بابای من دقیقا اینجورین. امیلی - 8ساله

 

عشق همون باز کردن کادوهای کریسمسه به شرطی که یه لحظه دست نگه داری و فقط با دقت گوش کنی. بابی - 7 ساله

اگه می خواهی دوست داشتن رو بهتر یاد بگیری ، باید از دوستی که بیشتر از همه ازش متنفری شروع کنی. نیکا 7 - ساله

عشق اون موقعس که تو به پسره می گی که از تی شرتش خوشت اومده ، بعد اون هر روز می پوشتش. نوئل - 7 ساله

 

عشق مثل یه پیرزن کوچولو و یه پیرمرد کوچولو می مونه که هنوز با هم دوست هستن حتی بعد از اینکه همدیگر رو خیلی خوب می شناسن. تامی - 6 ساله

موقع تکنوازی پیانو ، من تنهایی روی سن بودم و خیلی هم ترسیده بودم . به تمام مردمی که منو نگاه می کردن نگاه کردم و بابام رو دیدم که وول می خوره و لبخند می زد اون تنها کسی بود که این کار رو می کرد.. من دیگه نترسیدم. کیندی 8 - ساله

  

 

مامانم منو بیشتر از هر کس دیگه ای دوست داره چون هیچ کس دیگه ای شبها منو نمی بوسه تا خوابم ببره. کلر - 6 ساله

عشق اون موقعی هست که مامان بهترین تیکه مرغ رو میده به بابا. الین - 5 ساله


عشق زمانیه که مامان، بابا رو خندان می بینه و بهش میگه که هنوز هم از رابرت ردفورد خوش تیپ تره. کریس - 7 ساله

عشق وقتیه که سگت می پره بقلت و صورتت رو لیس می زنه حتی اگر تمام روز تو خونه تنهاش گذاشته باشی. مری آن- 4 ساله

 

 

می دونم که خواهر بزرگترم منو خیلی دوست داره بخاطر اینکه تمام لباسهای قدیمی خودشو می ده به من و خودش مجبور می شه بره بیرون تا لباسهای جدید بگیره. لورن - 4 ساله

 

وقتی شما کسی رو دوست دارید موقع حرکت از مژه هاتون ستاره های کوچولویی خارج می شن. کارل - 7 ساله

 

دوست داشتن اون وقتی هست که مامان صدای بابا رو موقع دستشویی می شنود ولی بنظرش چندش آور نمیآد. مارک - 6 ساله

 

و بالاخره آخریش ؛ تو رقابتی که هدفش پیدا کردن مسئول ترین بچه بوده ، پسر بچه 4 ساله ای برنده می شههمسایه دیوار به دیوار این آقا پسر یک مرد مسن یود. این آقا به تازگی همسر خودشون رو از دسته داده بودند. پسر بچه وقتی پیرمرد رو تنها در حال گریه کردن دیده بوده بهحیاط خانه پیرمرد وارد می شه و می پره بقلش و همونجا می مونه، وقتی مادرش ازش می پرسه که چی کار کردی؟ میگه که هیچی من فقط کمکش کردم تا راحت تر گریه کنه

شنبه 6/1/1390 - 17:20
خاطرات و روز نوشت

·    شما یادتون نمیاد تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن آب بخوریم 

شما یادتون نمیاد شبا بیشتر از ساعت 12 تلویزیون برنامه نداشت سر ساعت 12 سرود ملی و پخش می کرد و قطع می شد.... سر زد از افق...مهر خاوران

شما یادتون نمیاد هركی بهمون فحش میداد كف دستمونو نشونش میدادیم میگفتیم آیینه آیینه 

شما یادتون نمیاد ساعت 9.30 هر شب با این لالایی از رادیو میخوابیدیم 
گنجیشک لالا مهتاب لالا شب بر همه خوش تا صبح فردا...لالالالایی لالا..لالایی لالالالایی لالا ..لالایی..گل زود خوابید مثل همیشه قورباغه ساکت خوابیده بیشه...جنگل لالا برکه لالا شب بر همه خوش تا صبح فردا


شما یادتون نمیاد زمستون اون وقتا تمام عشقمون این بود که رادیو بگه مدرسه ها به خاطر برف تعطیله

شما یادتون نمیاد علامتی که هم اکنون میشنوید، اعلام وضعیت قرمز است و معنا و مفهوم آن اینست که حمله هوایی انجام خواهد شد! محل کار خود را ترک و به پناهگاه بروید

شما یادتون نمیاد کوچولو ها کوچولوها دستاتون بدیم به ما بریم به شهر قصه ها

شما یادتون نمیاد . گنجشگکه اشی مشی .... میفتی تو اب خیس میشی ....کی میپزه اشپز باشی ..... کی میخوره حاکـــــــــــم باشــــــــی 
به یاد هنرمندی که تنها خوند تنها زد و در تنهایی مرد 


شما یادتون نمیاد مدیر مدرسه از مادرامون کادو می گرفت سر صف می داد به ما.بعد می گفت: همه تو صفاشون از جلو نظام برید سر کلاساتون

شما یادتون نمیاد آلوچه و تمره هندی ، بستنی آلاسکا, همشون هم غیر بهداشتی

شما یادتون نمیاد تقلید کار میمونه...میمون جزو حیوونه

شما یادتون نمیاد خط کشهائی که محکم می زدیم رو مچ دستمون دستبند می شد

شما یادتون نمیاد کلی با ذوق و شوق تلویزیون تماشا می کردیم یهو یه تصویر گل و بلبل میومد: ادامه برنامه تا چند دقیقه دیگر


شما یادتون نمیاد کارت صد آفرین می‌دادن خر کیف می‌شدیم، هزار آفرین که می‌دادن خوده خر 
می‌شدیم

شما یادتون نمیاد اما وقتی بچه بودیم گلبرگ گلها رو روی ناخنمون می چسبوندیم بعد می گفتیم لاک زدیم

شما یادتون نمیاد کارنامه هامونو میبردیم شهر بازی که بهمون بلیط بدن

شما یادتون نمیاد پسرا شیرن مثه شمشیرن...دخترا موشن مثه خرگوشن

شما یادتون نمیاد بستنی میهن رو که میگفت مامان جون بستنیش خوشمزه تره

شما یادتون نمیاد پستونک پلاستیکی مّد شده بود مینداختیم گردنمون

شما یادتون نمیاد این بازیو پی پی پینوکیو پدر ژپتو، گُ گُ گُربه نره روباه مکار 

شما یادتون نمیاد هر وقت آقای نجار می رفت بیرون ووروجک خراب کاری می کرد

شما یادتون نمیاد... سیاهی کیستی ؟منم پار30 کولا

شما یادتون نمیاد دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟ نه نه بی سوادی نه نه پس تو....

شما یادتون نمیاد آهای، آهای، اهاااااای ، ننه،من گشنمه

شما یادتون نمیاد ماه رمضون که میشد اگه کسی می گفت من روزم بهش میگفتیم: زبونتو در بیار ببینم راست میگی یا نه

و خیلی‌ چیزای دیگه هست که شما یادتون نمیاد... ولی برای خیلیا به یاد می یاره كه:

كودكی كجائی كه یادت بخیر
شنبه 21/12/1389 - 21:19
دانستنی های علمی
در سال میلادی جدید چهار تاریخ جالب و تکرار نشدنی وجود دارد: 1/1/11 و 11/1/11 و 1/11/11 و 11/11/11
حال به یک شگفتی دیگر توجه نمایید:
دورقم آخر سال(میلادی) تولدتان را با سن خود جمع کنید؛ حاصل 111 خواهد شد. 
جمعه 13/12/1389 - 13:20
دانستنی های علمی

 

اگر فیلم‌های جیمز باند را دیده‌اید و آن‌ها را تخیلی می‌دانید، شاید بعد از خواندن این مطلب نظرتان کاملاً عوض شود. سازمان CIA برخی از ابزارهای جاسوسی قدیمی که در ۵ دهه گذشته مورد استفاده قرار می‌گرفتند را در معرض دید عموم قرار داده است. آنها هم اکنون قدیمی و از رده خارج محسوب می شوند اما نشان میدهد فناوری ها مخفی طی دوران گذشته تا چه حد جلوتر از زمان خودش بوده است. تعدادی از آن‌ها را در این مطلب معرفی می کنیم. پس ادامه مطلب را از دست ندهید.

 

در تصویر فوق یک نقشه کاملاً معمولی را مشاهده می‌کنید، اما اگر کمی باطن بین تر باشید، این نقشه را متفاوت می یابید. چرا که از الیاف مخصوص و یک جوهر ضد آب ساخته شده است و به هیچ عنوان با رطوبت آسیب نمی بیند.

گجت های سه بعدی تازه در حال فراگیر شدن هستند اما در جنگ جهانی دوم از این ابزار برای دیدن تصاویر گرفته شده در میدان جنگ به صورت سه بعدی استفاده می شد.

این شبه سیب زمینی و آن همکار بسیار زشتش، مشترکا به عنوان یک دستگاه فرستنده رادیویی و یک آنتن کوچک عمل می کنند و حرکت هر جانداری و غیر جانداری را تا فاصله حدودا 300 متری زیر نظر گرفته و مخابره می کنند.

در طول جنگ جهانی دوم، از ابزار هایی مانند این، برای خارج کردن نامه ها از درون پاکت، بدون آن که صدمه ای به پاکت شان وارد شود، استفاده می کردند. بعد از این که ابزار، وارد پاکت نامه می شد؛ کاغذ را به دور خودش می پیچید و آن را خارج کردن می کرد. نکته جالب این که بر روی کاغذ هم، هیچ گونه اثر پارگی یا صدمه به جای نمی ماند.

از این دریل دستی بسیار ظریف در سال‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ برای سوراخ کردن دیوارها استفاده می شده است پس با این دریل می توانستند جا را برای قرار دادن دستگاه های شنود و خیلی استفاده های دیگر، باز کنند.

در سال‌های ۱۹۶۲ تا ۱۹۸۹ برای ارتباط بین افراد سازمان و مخابره تصاویر و صداها از این دستگاه چهار اینچی استفاده می‌شد و یک محدوده ۵۰ کیلومتری را با ۱۵۰ دستگاه نصب شده بر روی ساختمان‌های مختلف پوشش می‌داده است.

این ابزار قرقره مانند، اولین تجربه موفق دولت آمریکا برای انجام عملیات شناسایی و عکس برداری ماهواره ای را رقم زد و در دهه 1960، در مقیاس گسترده استفاده یافت.

این پر استفاده ترین دوربین جاسوسی جهان است که در کف دست جا می گیرد و در گرفتن عکس های با کیفیت بالا توان مند بوده است. حتی در بین دوربین های دیجیتال فعلی هم جزء کوچک ترین هاست!

در طول تاریخ از کبوتر ها استفاده های ابزاری متعددی شده است. سازمان CIA هم با نصب این دوربین بسیار سبک؛ بر روی این پرندگان، از محل های مورد نظرش عکس برداری هوایی می کرده است.

این هم یک دوربین فیلم‌برداری ۳۵ میلیمتری که درون یک جعبه توتون پیپ جای می گیرد.

این‌ها، باطری های لیتیومی هستند، که مورد استفاده آن‌ها دقیقاً مشخص نیست و به گفته CIA تحقیقات انجام شده در این مورد، در سال ۱۹۷۰ با یک انجمن پزشکی به اشتراک گذاشته شده است. اما دقت کنید که در سال ۱۹۷۰ باطری لیتیومی وجود داشته است.

منبع :cnet 

 

شنبه 7/12/1389 - 22:28
شخصیت ها و بزرگان

مروری سریع بر ۴ روز آخر زندگی استالین می‌تواند هم از منظر پزشکی و هم از نظر تاریخی برای هر کسی جالب باشد.

ساعت ۱۰ شب روز اول مارس سال ۱۹۵۳، «لوزگاچف» وقتی وارد اتاق کار استالین شد، با صحنه عجیبی مواجه شد: او در حالی که زیرپیراهنی و پیژاما به تن داشت، کف زمین افتاده بود، دچار بی‌اختیاری ادراری شده بود و خودش را خیس کرده بود. ساعت رومیزی که کنارش افتاده بود و متوقف شده بود، ساعت شش و نیم را نشان می‌داد که مقارن با زمان فروافتادن استالین بود.

لوزگاچف وزیر اطلاعات -ایگناتیف-، بریا -رئیس پلیس مخفی و سازمان اطلاعات روسیه-، خورشچف و مالینگوف را خواست. اما در حالی که مبارزه برای کسب قدرت شروع شده بود، تصمیم‌گیری برای احضار پزشکان، توسط این افراد بسیار دشوار بود.

کوتاه‌زمانی پیش از این حادثه، استالین ادعا کرده بود که پزشکان معالجش که نیمی از آنها یهودی بودند، قصد جانش را کرده‌اند و همه آنها را به زندان انداخته بود. حتی پروفسور مشهوری به نام ویناگرادف که به استالین توصیه کرده بود، از کار کنار بکشد و استراحت کند، دستگیر و شکنجه شده بود. گمان می‌رود که این کار، افترایی در راستای سیاست یهودی‌ستیزی استالین بوده باشد.

به همین خاطر معلوم نبود که کدام پزشک باید فراخوانده شود. اما این مسئله نمی‌توانست تأخیر ۱۲ ساعته، تاز مانی که نخستین پزشک در صبح روز بعد، استالین را ویزیت کرد، توجیه کند.

بله! استالین ۱۲ ساعت بدون پزشک مانده بود و هیچ اقدام درمانی برایش انجام نشده بود، او در این دوازده ساعت همچنان همان لباس‌های آغشته به ادرار را به تن داشت.

گمان می‌رود که بریا و مالینکوف -معاون اول‌های استالین- از سویی و خروشچف و بولانگین از سوی دیگر از این ساعات برای تقسیم مقامات و مناصب استفاده کرده باشند.

اما از سوی دیگر گروهی می‌گویند که در دهه پنجاه واقعا برای یک بیمار مبتلا به سکته مغزی خونریزی‌دهنده چه کار پزشکی‌ای می‌شد انجام داد؟ نگاهی به اقدامات درمانی که برای استالین در روزهای بعدی انجام شد، تصدیق می‌کند که این درمان‌ها، فاصله زیادی با استانداردهای امروزی دارند که برای هر بیمار عادی در دسترس هستند.

اما از این مسئله که بگذریم، فرضیه مسموم شدن استالین با داروی وارفارین یا مرگ موش که موجب خونریزی می‌شود، هم در بین تاریخ‌دان‌ها از حمایت زیادی برخوردار است. خیلی‌ها عقیده دارند که بریا، ترتیب مسموم کردن استالین را داد و حتی اینکه خروشچف در این کار با او همدست بود!

عاقبت وزیر بهداشت روسیه مطلع شد و تعدادی پزشک غیریهودی که پیش از این استالین را ویزیت نکرده بودند و از وضعیت سلامت او اطلاع نداشتند، ساعت هفت روز بعد بر بالین او حاضر شدند. پزشکها هراسان و در حالی که دستشان می‌لرزید، فشار خون و نبض او را اندازه گرفتند. تعداد ضربان قلب استالین در آن هنگام ۷۸ و فشار خون وی ۱۹۰ روز ۱۱۰ میلیمتر جیوه بود. سمت راست بدن استالین فلج شده بود و تکان نمی‌خورد.

پزشکان تشخیص دادند که بخش میانی سمت چپ مغز استالین دچار سکته خونریزی‌دهنده شده است. اقدامات درمانی شامل تجویز سولفتالن منیزیوم ۱۰ درصد به صورت خوراکی، کمپرس سرد سر، تزریق کافور و قرار دادن هشت زالو زیر گوش‌های استالین بود.

سپس دختر و پسر استالین بر بالین پدر حاضر شدند و مقامات حاضر را به اهمال‌کاری متهم کردند. بریا، فریب‌کارانه هر وقت استالین در اغمای کامل بود، بی‌پرده‌پوشی، بد استالین را می‌گفت و هر وقت چشمان وی اندکی تکان می‌خورد، زانو می‌زد و برای سلامتی استالین دعا می‌کرد.


بریا

زمان برای کسی که پنج میلیون نفر را قربانی کرده بود، ۲۸ میلیون نفر را کوچ اجباری داده بود و هجده میلیون نفر را گرفتار گولاک‌ها کرده بود، به سرعت سپری می‌شد.

ساعت ده و چهل دقیقه روز دوم جلسه‌ای در دفتر کار استالین برای تصمیم‌گیری در مورد وضعیت پزشکی وی، برپا شد. به دکترها تأکید شد که مسئول سلامت استالین هستند و بایستی به صورت ۲۴ ساعته و به صورت جفتی بر بالین وی کشیک بدهند.

یکی از پزشکان، عمل جراجی برای خارج کردن لخته را توصیه کرد، اما کدام جراح ریسک چنین عملی را بر خود هموار می‌کرد؟

ساعت بیست و سی روز دوم، سولفات منیزیوم به استالین تنقیه شد و کمی چای شیرین به او داده شد. فشار خون استالین افزایش یافته بود و به ۲۱۰ روز ۱۲۰ رسیده بود.

در ساعات پایانی روز دوم، تنفس ایتالین شین استوکس شد (تنفس منقطع و متناوب)، صلاح دیده شد که مشاوره پزشکی خواسته شود. اما همه پزشکان عالی‌مقامی که صلاحیت رسیدگی در این وضعیت خطیر را داشتند، در زندان بودند!

ظهر روز سوم، استالین استفراغ خونی کرد که بعضی از پزشکان را مشکوک به مسمومیت با وارفارین کرد. البته این خونریزی می‌توانسته ناشی از سکته او نیز بوده باشد. (cushing ulcer)

ساعت پانزده روز سوم، وضعیت استالین بدتر شد، بریا تصمیم گرفت که مخفیانه اسناد و نامه‌ها و وصیت‌نامه استالین را نابود کند و به این ترتیب مدارک دال بر جنایتش را محو کند.

در شرایطی که دیگر همه مقامات و مناصب در روسیه بعد از استالین عملا تقسیم شده بود، در ساعت ۲۱ روز پنج مارس استالین کبود شد، با ناپدید شدن نبض، در ساعت ۲۱:۴۰ به استالین کافور و آدرنالین تزریق شد و تنفش مصنوعی به او داده شد. عملیات احیا موفق نبود و به اشاره خروشچف، پزشکان پیکر بی‌حان استالین را رها کردند. او در هنگام مرگ، ۷۴ سال داشت.

روز نهم مارس سال ۱۹۵۳، پیکر مومیایی‌شده استالین در کنار پیکر لنین قرار گرفت و در مراسم یادبودش سخنرانی‌هایی از سوی مقامات انجام شد.

منبع:یکی از فصول پایانی کتابی در مورد استالین نوشته سایمن سیبیگ مانتیفوری است
 

شنبه 7/12/1389 - 22:24
کامپیوتر و اینترنت

حتما می‌دانستید که با رفتن به قسمت جستجوی پیشرفته سرویس جستجوی عکس ،
می‌توانید متغیرهایی را به جستجویتان اضافه کنید ، مثلا فقط عکس‌های سیاه و سفید را
جستجو کنید و یا فقط عکس‌های دارای اندازه بزرگ را جستجو کنید.

اما چگونه می‌شود نتایج جستجو را محدود به صورت اشخاص کرد؟

بسیار ساده! در انتهای آدرس url در نوار آدرس عبارت
imgtype=face& را اضافه کنید.

من وقتی اول مطلب را در لایف هکر خواندم فکر کردم ، گوگل با
جستجوی برچسب عکس‌ها این کار را می‌کند ولی وقتی سعی کردم با تغییر کلیدواژه و
اضافه کردن کلمات head یا face
به همان نتیجه برسم ، متوجه شدم که به همان نتیجه قبل نمی‌رسم.

ظاهرا گوگل سرویس جستجوی عکسش را مجهز به فناوری تشخیص چهره کرده است.

نظر شما چیست؟ ترفند دیگری می‌شناسید؟ 

شنبه 7/12/1389 - 21:57
ورزش و تحرک
به گزارش فارس و به نقل از مارکای اسپانیا، سرمربی پرتغالی تیم فوتبال رئال مادرید اسپانیا انسانی بسیار مذهبی و متعهد به اصول اخلاقی است.
خوزه مورینیو در زندگی ورزشی موفق خود همواره ثابت کرده که مرد عمل است و بیهوده به هواداران وعده نمی‌دهد.
مردم پرتغال بخصوص ساکنین مناطق پورتو و لیسبون فوق‌العاده مذهبی بوده و البته گذر تاریخ رگه‌هایی از خرافات را در زندگی آنها تزریق کرده است.

مورینیو در یکی از اظهارات خود در باره مذهب می‌گوید: همیشه دعا می‌خوانم و به کاتولیک بودن خود افتخار می‌کنم. اطمینان دارم که خداوند در هر لحظه مراقب من است و اگر او نبود در پرتغال، اسپانیا، انگلیس و ایتالیا موفق نمی‌شدم. 
یکی از مهم‌ترین حوادث تاثیرگذار در زندگی مورینیو ازدواج او با ماتیلد بوده است. همسر او با نوعی بسیار مذهبی و معتقد به مکتب نیمه‌مسیحی، نیمه اسلامی فاطیما است. 

مورینیو پس از آشنایی با ماتیلد به شدت شیفته مکتب فاطیما شد و پس از آن هر دو یا سه ماه یک بار برای زیارت به معبد یا مسجد فاطیما به قلب پرتغال می‌رود. 
فاطیما به گفته مردم پرتغال قدیسه‌ای است که روزی برای غذا دادن به سه کودک گرسنه اما پاک و معصوم روی تپه‌ای دوردست در حاشیه منطقه پورتو نازل می‌شود و به آنها از مظلومیت خود می‌گوید و طعام آسمانی را برایشان به ارمغان می‌آورد. 
پس از آن تا مدت‌ها مشخص نبود که فاطیما کیست اما آشنایی مردم پرتغال با مسلمانان ساکن اسپانیا باعث شد پیوندی عمیق بین ماجرای مبهم فاطیما و حضرت فاطمه (س) در دین اسلام برقرار شود چرا که بسیاری از نکات تذکر داده شده توسط فاطیما با زندگی حضرت فاطمه (س) در دین اسلام مطابقت می‌کند. 
معبد فاطیما در پورتو هر روز تعداد زیادی از معتقدان به وی را گرد خود جمع می‌کند و خوزه مورینیو مثل بسیاری از مردم پرتغال با تسبیحی که در انتهای آن به صلیبی متصل شده است، برای زیارت به آنجا می‌رود. این تسبیح را همسر مورینیو برای او خریده و در تمام مسابقات آن را به دور گردن خود انداخته و یا از آن در جیب شلوار خود محافظت می‌کند. 

مورینیو معتقد است وجود این تسبیح به خاطر ذکری که در معبد برایش گفته شده، باعث موفقیتش در زندگی حرفه‌ای‌ می‌شود. 

مورینیو مشهور به آقای خاص در سال 2005 به بیت‌المقدس رفت و از مقامات دو منطقه فلسطین و فلسطین اشغالی تحت سیطره صهیونیست‌ها خواست به خاطر فوتبال، کودکان و هر آنچه برایشان مقدس است دست از جنگ و ستیز بردارند و با هم صلح کنند. 

وی بعدها در مورد آن سفرش گفت: با اینکه کاتولیک بودم و البته به خاطر فاطیما علاقه زیادی به اسلام داشتم حاضر شدم در لباس یهودیان و در کنار دیوار ندبه دعا بخوانم تا شاید آنها نیز به من اعتماد کنند چرا که وظیفه داشتم گامی در جهت صلح و آرامش در آن منطقه بردارم.

مورینیو بارها در موقعیت‌های مختلف و به بهانه تعطیلات و یا مرخصی‌های یک یا دو روزه به مناطق رجینا و رم در ایتالیا رفته و از مقر واتیکان و همچنین مناطق مذهبی منطقه رجینا در ایتالیا دیدن کرده است. او تقریبا به هر شهری که وارد می‌شود نخست آدرس کلیساها و مکان‌های مذهبی را جویا می‌شود و قطعا به آنها سرمی‌زند. 

خوزه مورینیو روز گذشته مراسم معارفه در برنابئو را تجربه کرد و این در حالی بود که همچنان تسبیح فاطیما را در دست داشت و حتی در لحظه امضای نهایی قرارداد خود از پرس خواست صبر کند تا بار دیگر تسبیح خود را در دست بگیرد و پس از چند ثانیه مقابل دوربین عکاسان قرارداد خود را امضا کرد.

مورینیو اصرار عجیبی دارد که پسرش که همنام خود او است (خوزه) در یک دانشگاه کاتولیک در لیسبون پرتغال تحصیل کند و در آینده یکی از خادمان معبد فاطیما باشد. او نام پسرش را نیز علیرغم آنچه که خبرنگاران تصور می‌کنند نه به خاطر هم‌نامی با خودش بلکه به خاطر نام مقدس یوسف که در زبان لاتین به ژوزف و در پرتغالی ژوزه یا خوزه تبدیل شده انتخاب کرده است.
جمعه 6/12/1389 - 16:35
داستان و حکایت
زمانی که نادر شاه افشار عزم تسخیر هندوستان داشته در راه کودکی را دید که به مکتب می‌رفت.
از او پرسید: پسر جان چه می‌خوانی؟
- قرآن.
- از کجای قرآن؟
- انا فتحنا….

نادر از پاسخ او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح فال پیروزی زد.
سپس یک سکه زر به پسر داد اما پسر از گرفتن آن اباکرد.
نادر گفت: چر ا نمی گیری؟
گفت: مادرم مرا می‌زند می‌گوید تو این پول را دزدیده ای.
نادر گفت: به او بگو نادر داده است.
پسر گفت: مادرم باور نمی‌کند.
می‌گوید: نادر مردی سخاوتمند است. او اگر به تو پول می‌داد یک سکه نمی‌داد. زیاد می‌داد.
حرف او بر دل نادر نشست. یک مشت پول زر در دامن او ریخت.
از قضا چنانچه مشهور تاریخ است در آن سفر بر حریف خویش محمد شاه گورکانی پیروز شد.
جمعه 6/12/1389 - 16:29
اخبار

Coca-Cola


کوکاکولا یک نوشابه است اما طی ده ها سال داستان های زیادی در مورد فرمول مخفی این نوشیدنی محبوب وجود داشته است. همین فرمول چند خطی فناوری انحصاری این شرکت محسوب میشده و حالا یک برنامه رادیویی، ادعا کرده که دستور تهیه نوشابه کوکاکولا که ۱۲۵ سال در اعماق شرکت محبوس بوده است را یافته است. ‏

داستان این فرمول شگفت انگیز از آنجا شروع می شود که جان پمبرتون در زمان جنگ های داخلی آمریکا، این فرمول را کشف کرد و دستورش را در کتابی که دستور تهیه داروهای پزشکی هم در آن بود نوشت، کتابی که نسل به نسل، دست به دست می شد. ‏

عکسی از این دستور اسرار آمیز در مجله آتلانتا به تاریخ ۱۸ فوریه سال ۱۹۷۹ میلادی چاپ گشته بود اما در آن زمان کسی به این تصویر و مقاله توجهی نکرده بود. حالا این برنامه رادیویی موفق به کشف آن شده و پس از تحقیقات انجام شده متوجه شدند که این همان دستور اصلی کوکاکولا است. البته در این فرمول فناوری پیچیده ای مانند معماری های چند نانومتری پیدا نمی کنید! اما شاید با دیدن این فرمول جور دیگری به این نوشیدنی نگاه کنید: ‏

مواد لازم : ‏

- محلول مایع حاصل از کوکائین: ۱۰/۶ گرم ‏
- اسید سیتریک: ۸۵ گرم ‏
- کافئین: ۲۸ گرم ‏
- شکر: ۳۰ ( واحد اندازه گیری اش نامشخص است) ‏
- آب: ۹/۴ لیتر ‏
- آب لیمو: ۹۴۶ میلی لیتر ‏
- وانیل: ۲۸ گرم ‏
- کارامل: ۴۲ گرم ‏

فرمول مخفی برای 7X ‏

- الکل: ۹۴۶ میلی لیتر ‏
- عصاره پرتقال: ۲۰ قطره ‏
- عصاره لیمو: ۳۰ قطره ‏
- عصاره جوز هندی: ۱۰ قطره ‏
- عصاره گشنیز: ۵ قطره ‏
- عصاره نرولی: ۱۰ قطره ‏
- عصاره دارچین: ۱۰ قطره ‏

کوکا کولا برای محفوظ نگاه داشتن فرمول، آنرا به صورت ۲۴ ساعته تحت نظارت داشت، حتی مدیران هم تنها نیمی از آن را می دانستند و ۲ مدیر هرگز نمیتوانستند با یکدیگر تنها باشند. ‏

آسا کندلر مدیر کوکاکولا، زمانی که دستور را از پمبرتون در سال ۱۸۸۷ خرید، خیلی نگران این بود که مبادا فرمول را از او بربایند و به همین خاطرجدول محتویات را از روی شیشه های نوشابه پاک کرد تا کسی این فرمول را نبیند. و دستور داد که لیست محتویات هیچ گاه نباید در جایی نوشته شود. ‏

در واقع درز کردن این فرمول هم اکنون به ضرر کوکاکولا هم نخواهد بود، زیرا کسی نمی تواند آنرا به صورت ۱۰۰٪ شبیه سازی کند. ‏

دلیلش هم همان محلولی است که از برگ کوکائین استخراج می شود و این تنها کوکا کولاست که با سازمان سرپرستی و ساماندهی مواد مخدر آمریکا قرارداد دارد و اجازه نامه رسمی جهت استفاده از آن را دریافت کرده است.  
‏منبع : همشهری جوان
جمعه 6/12/1389 - 16:28
داستان و حکایت

پسر کوچکی وارد داروخانه شد، کارتن جوش شیرنی را به سمت تلفن هل داد. بر روی کارتن رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره ای هفت رقمی.

مسئول دارو خانه متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش داد. پسرک پرسید،" خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن ها را به من بسپارید؟" زن پاسخ داد، کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد."

پسرک گفت:"خانم، من این کار را نصف قیمتی که او می گیرد انجام خواهم داد". زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.

پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد،" خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم، در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت." مجددا زن پاسخش منفی بود".

پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مسئول داروخانه که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: "پسر…از رفتارت خوشم میاد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری بهت بدم"

پسر جوان جواب داد،" نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم رو می سنجیدم، من همون کسی هستم که برای این خانوم کار می کنه

جمعه 6/12/1389 - 16:26
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته