• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 5723
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : چرا در برخورد با افراد, اولين كلام, سلام و در نماز آخرين كلام, سلام است ؟
پاسخ : اولاً؛ سلام در نماز خطاب به خداوند نيست، بلكه خطاب به مؤمنان و اولياى خداست؛ ثانيا؛ سلام فقط براى شروع و آغاز ديدار نيست، بلكه در ميان عرب‏ها به معناى خداحافظى نيز مى‏باشد. اكنون مردم لبنان در زمانى كه از يكديگر جدا مى‏شوند، مى‏گويند: سلام عليكم. ثالثا؛ در وجه سلام آخر نماز گفته شده است چون انسان در نماز با خدا ارتباط وثيق برقرار مى‏كند و با اين ارتباط، با ديگران قطع رابطه مى‏كند در پايان نماز كه بازگشت از معراج مى‏باشد، با خلق خدا ارتباط پيدا مى‏كند و در اين مرحله به مؤمنان و صالحان سلام و درود مى‏فرستد.
کد سوال : 5726
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : فلسفه نماز و راز و رمز نهفته در آن را بيان كنيد.
پاسخ : پس از پذيرش اسلام و قرآن به عنوان دين و كتاب الهى، درمى‏يابيم كه در قرآن و نيز كلمات انبياى الهى و پيشوايان، تأكيد وافرى بر اقامه نماز شده است. همچنين نماز داراى جايگاه ويژه‏اى در اديان الهى است و در طول تاريخ تمامى پيامبران و پيروان آنها سفارش به نماز شده‏اند. اما چرا نماز؟ اسلام و قرآن داراى سيستمى ترتيبى جهت نيل آدمى به مراتب كمال است كه از جمله آنها اقامه نماز مى‏باشد. محور تربيت و تعالى انسان در مكتب اسلام، با توجه به خداوند و در نظر گرفتن موقعيت او و نيز جايگاه خود انسان ميسّر است. اين توجه با نماز حاصل مى‏شود. نماز و نه هيچ عبادت ديگرى، براى خداوند سودى به همراه ندارد و اگر هيچ كس در تمامى هستى سر بر آستان او نسايد، بر دامن كبريايى او گردى نمى‏نشيند. ولى غفلت انسان از خداوند، زمينه سقوط وى به پست‏ترين درجات را فراهم مى‏كند. حال آن كه ياد خداوند او را بر طريق مستقيم نگاه مى‏دارد و در طوفان حوادث زندگى و فراز و نشيب آن دست او را مى‏گيرد. اگر بخواهيم نقش نماز را در طول زندگى به چيزى تشبيه كنيم، بايد بگوييم: نماز همانند چراغ‏هايى نورانى در مسيرى تاريك و ظلمانى و پيچ در پيچ است كه انسان را به پيمودن راه اصلى و منحرف نگشتن و اسير غول بيابان نشدن دعوت مى‏كند. اين چراغ‏ها بايد همواره روشن باشد وگرنه آدمى ممكن است در مرحله‏اى به بيغوله‏اى بيفتد و چه بسا بازگشت از آن ميسر نباشد. فلسفه اصلى نماز و ديگر عبادات همين است. بدون نماز و عبادت انسان تربيت نمى‏شود و توان لازم را براى پيمودن راه كمال نمى‏يابد. البته آنچه گفته شد صرفا ترسيم كلى از مسائل بود. براى پى‏بردن به عمق هر يك از موارد فوق، بايد به سيرى فكرى در آن پرداخت و در اين زمينه از پرسش، مطالعه و تفكر مداوم سود برد. براى اين منظور كتاب‏هاى ذيل معرفى مى‏شود: 1 ـ اثبات وجود خدا, جمعى از دانشمندان 2 ـ فروغ هدايت, مترجم : على دوانى 3 ـ اصول دين, شهيد دستغيب 4 ـ طرح علمى اصول اسلام, عطايى 5 ـ پيامبر شناسى, مكارم شيرازى 6 ـ خدا و پيامبران, جعفر سبحانى 7 ـ پيامبر امى, شهيد مرتضى مطهرى 8 ـ مقدمه‏اى بر جهان‏بينى اسلامى, شهيد مرتضى مطهرى 9 ـ خاتميت, شهيد مرتضى مطهرى در نماز راز و رمز و اهداف چندى نهفته كه بعضى از آنها عبارت است از: الف) ياد و ذكر خدا؛ زيرا انسان موجود فراموش‏كارى است. بنابر اين هر چند ساعت يك بار، با خواندن نماز خداى سبحان را ياد كرده و متذكر وجود لايتناهاى او مى‏شود. ب) وقتى انسان متذكر خدا بود و خدا را مراقب خويش ديد، قهراً از انجام گناه و منكرات شرم و حيا مى‏كند. بنابر اين يكى از اهداف نماز جلوگيرى از فحشا و منكرات است: A}«ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر».{A ج) هدف ديگر نماز عبوديت و خشوع و خضوع در پيشگاه مقام ربوبيت است. به طور مؤدب ايستادن، ركوع كردن، جبين به خاك ساييدن، سجده و نشستن دو زانو و... همه نشانه‏هاى خضوع است. و اين حقى است از خداى سبحان كه هر انسانى موظف به اداى آن است. توجه داشته باشيد كه همين خشوع و خضوع، به تدريج در روح و جان ما اثر گذاشته و انسان را در برابر ساير افراد متواضع مى‏كند. امام على(ع) مى‏فرمايد: «ومن تعفير عتاق الوجوه بالتراب تواضعا ؛ خداى سبحان نماز را مقرر داشت تا پيشانى از روى تواضع به خاك ماليده شود» ، V}(نهج‏ البلاغه){V. حضرت فاطمه(س) نيز مى‏فرمايد: H}«جعل اللّه‏ الصلاة تنزيها لكم من الكبر{H؛ خداوند نماز را مقرّر داشت تا دامن انسان را از كبر و منيّت پاك گرداند». د) راز ديگرى كه در نماز نهفته است تشكيل جماعت‏هاست. ويل دورانت مى‏نويسد: بر هيچ انسان منصفى پوشيده نيست كه شركت مسلمان‏ها در نمازهاى جماعت روزانه چه اثر خوبى در وحدت و تشكّل آنها دارد. با كمى دقت مى‏توان دريافت كه در سايه همين جماعت‏ها و جمعه‏هاست كه انسجام و اتحادى در اقشار مختلف ايجاد مى‏شود و در سايه آن بركات و ارزش‏هايى وجود دارد. از كارهاى عمرانى يك منطقه گرفته تا راه حل ساير مشكلات افراد و جامعه. آنچه ذكر شد بيانگر اين حقيقت است كه به هر حال يكى از اهداف نماز، پاك و منزه ساختن روح انسان از كبر و منيت است؛ همچنان كه نماز بازدارنده انسان از لغزش‏ها و گناهان است. نماز در ساحت روح انسان، همان نقشى را ايفا مى‏كند كه نرمش و ورزش در ساحت جسم انسان ايفا مى‏نمايد. اگر كسى ورزش رابراى مدت طولانى ترك كند، كم‏كم بدنش دچار يك نوع سستى و كسالت مى‏شود و چه بسا سلامت خود را از دست بدهد. بنابراين انسان بايد روزانه يا لااقل هفته‏اى چند ساعت، به راهپيمايى و ورزش بپردازد تا به تدريج جسم را سلامت و شاداب سازد. روح انسان نيز چنين نيازى دارد، بايد هر روز اين نيايش و سرود مذهبى و اسلامى تكرار گردد تا به تدريج سلامت و شادابى روح انسان در سايه ياد حق احراز گردد. نماز از جمله عبادات عملى در بينش توحيدى اسلام است كه فلسفه آن را تنها در پرتو آن بينش، مى‏توان نظاره كرد. بديهى است تا زمانى كه ابعاد مختلف اين بينش، به درستى شناخته نشود، جايگاه نماز و هم‏چنين ديگر برنامه‏هاى عملى آن، روشن نخواهد شد. در بينش اسلام و اديان توحيدى، انسان و مجموعه هستى، آفريده‏هاى خداوند و در مسير حركت به سوى او و معرفت مبدأ خويشند. در اين ديدگاه، هيچ غايتى جز معرفت خداوند براى انسان متصوّر نيست و كمال انسان، تنها در اين محدوده رقم مى‏خورد و تمامى جاذبه‏هاى ديگر، جملگى براى به حركت درآوردن آدمى و فراخوان وى به معرفت خداوند هستند. در اين مسير است كه «عبادت» جايگاه خود را پيدا مى‏كند؛ آن هم به صورت عبادتى موزون و حساب شده كه بايد به صورت خاصى به جاى آورده شود. بدون اين عبادت، سرّ حيات بى‏رنگ خواهد شد و انسان در بيغوله جاذبه‏هاى ديگر، راه اصلى را به فراموشى خواهد سپرد. نمازهاى پنج گانه در تمامى عمر، همانند تابلوها و چراغ‏هايى است كه در مسيرى سخت، طولانى و پرحادثه، انسان را به تبعيت از خود فرا مى‏خواند تا او را از پرتگاه‏هاى سقوط و گزند حوادث سنگين، باز دارد. بدون نماز، آدمى در مسير زندگى، گوهر عبوديت خويش را در برابر ذات لايزال احديت به فراموشى خواهد سپرد و در نتيجه از كمال خويش باز خواهد ماند. از همين رو، تمامى پيامبران الهى و كتاب‏هاى آسمانى، آدمى را به نماز دعوت كرده‏اند. آن‏چه گفته شد، تنها اشاره‏اى كوتاه به فلسفه فردى نماز بود و نماز، از جهات مختلف اجتماعى، فرهنگى، سياسى و... داراى حكمت‏هاى عميقى است. نماز، عملاً موجب همبستگى مسلمانان و احساس روح يك‏رنگى در بين آنان است؛ چرا كه همه آنان به يك شكل و به سمت يك قبله نماز مى‏گذارند و اين موضوع، پيامدهاى ارزنده‏اى خواهد داشت.
کد سوال : 5729
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام>كلام و دين پژوهي
پرسش : فلسفه بوسيدن ضريح امامان(ع) و متبرك كردن اشيا چيست‏؟
پاسخ : بوسيدن حرم مطهر اهل بيت(ع) و كارهايى از اين دست، بدان جهت نيست كه شيعه براى پيامبر و امامان(ع) در مقابل خدا مقام و ارزش مستقلى را بپذيرد و بدين جهت به آنان احترام بگذارد؛ كه اگر چنين بود، چيزى جز شرك نبود؛ بلكه ديدگاه شيعه نسبت به ائمه(ع) اين است كه اين بزرگان در مقابل خداوند متعال، از خود هيچ‏گونه استقلالى ندارند و همه عظمت خود را از اين گرفته‏اند كه بندگان شايسته‏اى براى خدا هستند و در رضاى الهى محو شده‏اند. پس چنين انسان‏هاى بزرگى به خاطر رابطه‏اى كه با خدا دارند سزاوار احترام‏اند و احترام به ايشان احترام به خداوند و از برترين عبادت‏هاى الهى است. احترام شيعه به ائمه(ع) هرگز از نوع پرستش نيست بلكه از انواع عبادت خداست، و بوسيدن حرم و... هم به جهت نسبت و رابطه‏اى است كه اين حرم با اين بزرگان و در نتيجه با خدا دارد. ولى گفتنى است كه در تفكر بت پرستان، بت‏ها از احترام مستقلى برخوردارند و بت‏پرستان به عنوان عبادت در مقابل آنها فروتنى مى‏كنند. علاوه بر اين كه هر عاقلى مى‏فهمد كه بت‏هاى سنگى و چوبى ساخته دست خود انسان شايستگى هيچ‏گونه احترام ندارد.
کد سوال : 5731
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : فلسفه حكم كردن به احتياط واجب در احكام چيست
پاسخ : گاهى دلايلى كه فقيه براى استنباط حكم شرعى از آيات و روايات پيدا مى‏كند، آن قدر قوى نيست كه حكم حرمت و ترك به طور صريح از آنها فهميده شود، بلكه به صورت 80 يا 90 درصد است؛ لذا صريحاً حكم به حرمت نمى‏كند، بلكه مى‏فرمايد احتياط واجب در ترك است، چون مسأله طورى هم نيست كه به استحباب يا مباح بودن عمل برسد. وظيفه مقلد آن است كه به آن چه در رساله مجتهد نوشته شده است، عمل نمايد، ويا به مجتهد اعلم بعدي عمل كند.
کد سوال : 5733
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : چرا نماز در سفر شكسته است؟
پاسخ : درباره شكسته بودن نماز مسافر چند نكته را بايد از هم تفكيك كرد: الف) اين كه نماز ستون دين است، درست است و نماز همان گونه كه در نصوص دينى وضع شده، ستون دين مى‏باشد؛ ولى در اوضاع خاصى، همان نماز قصر ستون دين است و در اوضاع ديگرى نماز تمام به عبارت ديگر در متدولوژى فهم احكام دينى اين مسأله روشن است كه احكام دينى را همان‏گونه كه خداوند از ما خواسته و از طريق نصوص معتبرى كه براى ما حجت قرار داده است، مانند قرآن و سنت، بايد بكاويم و بدان تعبد بورزيم. اين مسأله در تمام احكام الهى جارى است. مثلاً مى‏بينيم كه نماز با آن همه اهميتى كه دارد و كليد قبولى اعمال است، از زن حائض ساقط مى‏باشد و حتى قضاى آن را نبايد بگيرد، ولى روزه كه در رتبه فروترى مى‏باشد، بايد قضا شود. بنابراين در اين موارد تنها منبع و مرجع ما، نصوص و حجت‏هاى معتبر شرعى مى‏باشد. از طرف ديگر در برخى از نصوص آمده است اصل نماز يك ركعت است و خداوند براى تضمين بيشتر حصول آن يك ركعت ديگر افزوده است. سپس پيامبر به اذن الهى دو ركعت ديگر به نمازهاى ظهر و عصر و عشا براى كسانى كه حاضرالبلد هستند، اضافه نمود و يك ركعت به نماز مغرب براى مقيم و مسافر. V}(براى آگاهى‏بيشتر در اين‏زمينه ر.ك: علل الشرايع و وسائل الشيعه، ج 5 ، ب 13، ابواب اعداد الفرائض و نوافلها، ح 12).{V ب) علاوه بر قرآن مجيد، روايات متواترى بر وجوب شكسته بودن نمازهاى چهار ركعتى وارد شده است. V}(براى آگاهى بيشتر در اين باره ر.ك: وسائل الشيعه، ج 5 ، ب 22 ، ابواب صلوة مسافر).{V صدر آيه 100 سوره «نسا» اطلاق دارد، زيرا «ضرب فى الارض» هر مسافرتى را شامل مى‏شود. افزون بر آن به فرضى كه ظاهر آيه دلالت بر هر مسافرتى نداشته باشد، ليكن امام باقر(ع) آن را به صلاة مسافر تطبيق داده‏اند. كلمه «لاجناح» نيز كه در آيه آمده براى وجوب است، همان طور كه درباره سعى واجب نيز همين تعبير به كار رفته است. علت اين تعبير به اصطلاح فقهى «دفع توهم حظر» مى‏باشد، زيرا اهل جاهليت بت‏هاى موجود در صفا و مروه را مى‏پرستيدند و از همين‏رو تصور شده بود كه سعى بين آن دو جايز نيست. در مورد نماز نيز چون بر غير مسافر چهار ركعت واجب بوده، توهم عدم جواز كمتر از آن شده است. در اينجا يكى از روايات صحيحه مربوط به موضوع را تقديم مى‏داريم: «زراره و محمد بن مسلم كه دو نفر از صحابى و راويان برجسته امام صادق(ع) مى‏باشند، مى‏گويند: به امام باقر(ع) گفتيم: در مورد نماز در سفر چه مى‏گويى؟ چند ركعت و چگونه است؟ فرمود: خداى عزّ و جلّ مى‏گويد: «واذا ضربتم فى الارض فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلوة» . بنابراين شكستن نماز در سفر واجب است، مانند تمام خواندنش در حضر. گفتيم: خداوند فرموده است: «لاجناح عليكم ؛ بر شما باكى نيست» و نفرموده است اين چنين عمل كنيد، پس چگونه واجب شد؟ امام باقر(ع) فرمودند: مگر خداوند در مورد صفا و مروه نفرموده: «فمن حج البيت او اعتمر فلا جناح عليه ان يطوّف بهما» مگر نمى‏بينيد كه طواف بين صفا و مروه (سعى) واجب است، زيرا خداوند در كتابش فرموده و پيامبر(ص) نيز عمل كرده است. نماز در سفر نيز همين‏گونه در كتاب خدا ذكر شده و پيامبر به آن عمل كرده است V}(وسايل، ج 5 ، ب 22 ، ابواب صلوة مسافر، ح 2).{V ج) اين كه نماز شكسته چگونه بايد باشد و كدامين نماز شكسته مى‏شود، نيز تابع نصوص دينى است و روايات مربوطه و سنت پيامبر(ص) صرفا بر حذف دو ركعت آخر از نمازهاى چهار ركعتى دلالت دارد. د) بدون شك حكم نماز مسافر از احكام تسهيلى و امتنانى خداوند است، ليكن در رواياتى از امام صادق(ع) آمده است: «رد امتنان خداوند اهانت به اوست. چون تكريم خداوند واجب است، بايد لطف او را پذيرا شد».
کد سوال : 5734
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : فلسفه تقليد در احكام چيست آيا من نمي توانم با توجه به عقل و منطق اعمال شرعي خود را انجام دهيم
پاسخ : «احكام شرعى، خود را باتوجه به عقل و منطق انجام مى‏دهم» يعنى‏چه؟ مثلاً شما چگونه از راه عقل مى‏فهميد مبطلات روزه چيست؟ كفاره روزه عمد چه مى‏باشد؟ زكات فطره چه مقدار بايد باشد؟ نمازهاى يوميه چندتا و چند ركعت و داراى چه اجزا و شرايطى است؟ حقوق درياها و فلات قاره از نظر دينى چيست؟ و صدها و هزارها مسأله ديگر؟! واقع مطلب آن است كه شما حتى يك مورد از احكام دينى خود را نمى‏توانيد مستقلاً از طريق عقل به دست آوريد و انجام دهيد، بلكه در همان امورى كه به گفته خود تقليد نمى‏كنيد، مقلد هستيد. ليكن به جاى آن كه مثلاً رساله مجتهدى را برداريد و مطابق با آن عمل كنيد، براساس آنچه از ديگران ديده و با آن خوگرفته‏ايد، عمل مى‏نماييد و از عرف و عادت عمومى تقليد مى‏كنيد. يعنى در واقع به جاى آن كه مستقيماً از متخصص و كارشناسى، مسائل دينى را بياموزيد، با واسطه از غير متخصص مى‏گيريد، گاه نيز ممكن است به پندارهاى خود و به خاطر ندانستن دلايل و منابع يك حكم با آن بستيزيد و آن را خلاف عقل به حساب آوريد، در حالى كه با اندكى جستجو و كاوش و با مراجعه به كارشناسان دين درخواهيد يافت دانش شما در اين زمينه ناقص بوده است. در چنين مواردى همان عقل و منطق كه مستند شماست، حكم مى‏كند انسان بايد از طريق دين‏شناس و متخصص، احكام دين را فرا بگيرد و ناشيانه و با پندار بر بى‏راهه نرود. به عبارت ديگر مى‏توان گفت: عقل دو گونه است: الف) عقل ورزيده و كارشناختى؛ اين همان عقل و دانش تخصصى است و عقلاى بشر همواره در امورى كه از آن آگاهى ژرف ندارند، به انديشه و دانش كارشناس مراجعه مى‏كنند. ب ) عقل خام وبالقوه؛ چنين عقلى در مرحله پيش از تخصص است و كسى كه در چنين مرحله‏اى قرار دارد، همواره به عدم تخصص خويش اعتراف دارد و چاره‏اى نمى‏بيند جز اين كه در امور به متخصص مراجعه كند. البته راه دراز ديگرى نيز وجود دارد و آن زحمت عمرى تلاش و كوشش علمى براى يافتن تخصص است. اين نيز پديده‏اى نيكوست، ولى تا پيش از رسيدن به آن چاره‏اى جز پيروى از كارشناس نيست.
کد سوال : 5735
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : چرا عبادت خداوند مشروط به شرائطي است؟
پاسخ : اين كه چرا براى عبادت خداوند شرط قرار داده‏اند، اولاً بايد پرسيد منظور شما از «قرار داده‏اند» كيست؟ تمام عبادات و شرايط آنها توقيفى و تعبدى است؛ يعنى از سوى خداوند است و هيچ كس حق كاستى و افزودن به آن را ندارد. پس همه اين شرايط از سوى خداست. ثانياً خداوند بهتر از هر كس مى‏داند راه وصول و تقرب به او چيست و چگونه مى‏توان بهتر به او نزديك شد و به سعادت و كمال رسيد. بنابراين اگر او جزء و شرطى را گذارده و يا چيزى را حذف كرده، براساس مصالحى است كه فراتر از توان درك عقل بشرى است و تنها خداوند بدان آگاه است. ازاين‏رو مسأله يك فرهنگ بشر ساخته نيست، تا بتوان با آن مخالفت نمود.
کد سوال : 5736
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان>تربيتي و مشاوره
پرسش : راه جلوگيرى از عجب و غرور در مسائل علمى چيست‏؟
پاسخ : براى اين كه انسان وقتى مطلبى علمى به معلوماتش اضافه مى‏شود، دچار عجب و غرور نشود، توجه به چند نكته ضرورى است: الف ) اگر توجه به خدا داشته باشد و بداند هم‏چنان كه وجود انسان از او است، قوه درك و حافظه را هم او به انسان عطا كرده است و به اصطلاح سرمايه يادگيرى را او داده و مى‏تواند با اندك اشاره‏اى اين نعمت‏ها را بگيرد و به قول شاعر: {Pاگر نازى كند يك دَم‏E فرو ريزند قالب‏هاP} بنابراين انسانى كه از خود هيچ ندارد، غرورش براى چيست؟! ب ) مطالعه در حالات علما و بزرگان كمك مؤثرى در اين راه به انسان مى‏كند، زيرا در بين علما افرادى بوده‏اند كه بعد از مدت‏ها رنج و زحمت در راه علم با يك بيمارى مختصر همه آنچه را در طول سال‏ها ياد گرفته بودند، فراموش كردند، به طورى كه بعضاً اسم خود و فرزندان خود را هم از ياد برده‏اند. اين بهترين شاهد است بر اين كه هيچ‏گاه عُجب و غرور سراغ انسان نيايد، زيرا علمى كه با بيمارى مختصر به چنين سرنوشتى دچار شود، نبايد موجب غرور شود . ج ) در آيه 85 سوره اسراء مى‏خوانيم كه {A{/Bوَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ اَلْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً{w10-16w}{I17:85I}/}A}{M؛ به شما از علم جز بهره اندكى داده نشده است، بنابراين هر چقدر هم بر اندوخته‏هاى علمى انسان اضافه شود، جز اندكى نخواهد بودM}. د ) با توجه به روايات اسلامى علم واقعى آن است كه انسان را نورانى نمايد. هر چيزى كه انسان را نورانى نكند، عجب و غرور و ظلمت است و هيچ ارزشى ندارد. ه ) با مطالعه در زندگى بزرگان مى‏بينيم خيلى از آنها در آخر عمر گفته‏اند اكنون فهميده‏ام كه چيزى نمى‏دانم. ظاهراً درباره ابوعلى سينا با آن عظمت و تبحرى كه در اكثر علوم مخصوصاً فلسفه و عرفان داشت اين نكته نقل شده كه گفته است: {Pتا بدان‏جا رسيد دانش منE كه بدانم همى كه نادانم!P} ما با اين استعدادهاى معمولى هر چقدر در علم پيشرفت كنيم، هرگز به پايه اين اقرار نمى‏رسيم. و ) در خاتمه روايتى از رسول خدا(ص) در اين‏باره يادآورى مى‏كنيم. اگر طالب تحقيق بيشتر هستيد، شما را به مطالعه كتاب‏هاى اخلاقى مثل «معراج‏السعاده» و «قلب سليم» شهيد دستغيب توصيه مى‏نماييم. {Hعن النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم: «ثلاثٌ مِهْلِكات شحٌ مطاع و هوىً متّبع و اعجاب المرء بنفسه‏H}{M؛ سه چيز باعث نابودى انسان است؛ بخلى كه از آن پيروى شود، هواى نفسى كه متابعت شود و عجب انسان به خودش‏M}، {V(محجة البيضا، ج 6 ، ص 272)V}. اين سه چيز را رسول‏خدا به عنوان هلاك كننده سرمايه دين و دنيا معرفى نموده است.
کد سوال : 5737
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام>كلام و دين پژوهي
پرسش : چرا پيامبر نيز در نماز و غير نماز برخود درود و صلوات مى‏فرستاد؟
پاسخ : در رابطه با اين سؤال به چند نكته اشاره مى‏كنيم: الف - پيامبر(ص) موظف بودند نماز را همان‏گونه كه خداوند امر فرموده است، به جاى آورند. ب - پيامبر(ص) و ديگر مردم در احكام الهى مساوى‏اند. ج - قرآن مجيد نيز مى‏فرمايد: {A{/Bإِنَّ اَللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى اَلنَّبِيِّ يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً{w1-16w}{I33:56I}/}A}{M؛ همانا خدا و فرشتگان بر پيامبر درود مى‏فرستند، اى ايمان آوردگان بر او درود و سلام بفرستيدM}. از طرف ديگر پيامبر(ص) خود در رأس مؤمنان و اولين ايمان آورندگان است. ازاين‏رو در جاى ديگرى قرآن مجيد مى‏فرمايد: {A{/Bآمَنَ اَلرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ‏{w1-7w}{I2:285I}/}...A}{M؛ پيامبر(ص) به آنچه از سوى خدا بر او نازل گرديده ايمان آورده است‏M}. از آن جايى كه رسول اكرم(ص) خود مؤمن است و آيه قبلى شامل خود آن حضرت نيز مى‏شود كه به مؤمنان دستور مى‏دهد به پيامبر صلوات بفرستند، بنابراين پيامبر(ص) موظف به فرستادن صلوات و درود بر خود بودند. د - پيامبر(ص) يك شخصيت حقيقى دارد مانند ديگر مردم و يك شخصيت حقوقى به عنوان فرستاده خدا و در اين موارد جهات و حيثيات متفاوت است؛ يعنى، مقام رسالت و شخصيت حقوقى پيامبر(ص) را همه بايد پاس داشته و احترام بگذارند. اين مسأله از چنان اهميتى برخوردار است كه شخصيت حقيقى پيامبر(ص) نيز از اين وظيفه مستثنا نيست.
کد سوال : 5743
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : چرا زكات به نه چيز تعلق گرفته است و فلسفه وجوب خمس چيست؟
پاسخ : درباره زكات، گفتنى است كه شرايط اقتصادى و توليدى صدر اسلام، چنين اقتضا داشته كه زكات در نه چيز باشد؛ ولى شرايط زمان حضرت على(ع) اقتضا نمود كه آن حضرت بر اسب و گاو شخم نيز زكات وضع نمايد. با توسعه زندگى و پديد آمدن توليدات جديد و تحول زندگى از دامدارى و كشاورزى به شهرنشينى، علاوه بر زكات ـ كه در موارد خود جارى بوده است ـ ائمه(ع) بر مسأله خمس تأكيد بيشترى داشتند؛ چرا كه خمس با هر وضعيتى سازگار است. در حقيقت گستره خمس ـ كه به نظر برخى اختصاص به غنايم جنگى داشت ـ به دست ائمه(ع) توسعه يافت تا شامل آن بخش از توليدات گردد كه خارج از دايره شمول زكات بود. علاوه بر اين برخى از فقيهان در گذشته و اكنون، زكات را در مال‏التجاره واجب دانسته‏اند؛ كه در اين صورت زكات شامل هر نوع سرمايه‏گذارى در هر بخشى مى‏گردد. برخى ديگر نيز اين نظر را مطرح كرده‏اند كه: چون پول جانشين طلا و نقره شده، مشمول زكات است. در عين حال جهت ايجاد تسهيلات براى برخى كه ممكن است از پرداخت زكات و خمس، دچار مشكل گردند، اختيار بخشيدن آنها را در اختيار حاكم قرار داده است تا موارد استثنايى را حل و فصل كند. بنابراين قوانين لازم و كافى، در فقه پيش‏بينى شده است؛ گرچه اين قوانين تا به حال به دليل حاكميت نداشتن فقه، شكل كامل اجرايى پيدا نكرده است. در مورد حرمت تصرف در مالى كه خمس آن داده نشده گفتنى است كه خمس و زكات از اين نظر تفاوتى با يكديگر ندارند و هر دو مربوط به سهم فقيران در اموال توان‏گران است و اگر زكات را پرداخت نكند، تصرف در آن مال اشكال دارد.