• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4114روز قبل
ازدواج و همسرداری
نویسنده: محمد مهدی عباسی آغوی




 
اخلاق داشته باشه، دین و ایمونش خوب باشه، ااا... آها... هم تراز هم باشیم، دیگه بگم... سالم باشه، آدم باشه، خونه دار ، بچه دار، زنبیل و بردار و بیار! ببخشید... خونه و شغل مناسب داشته باشه، خانواده اش آدم حسابی باشن، با فرهنگ، نه دهاتی مهاتی. راستی ! قیافه اش خیلی مهمه، قد کمتر از 180 که اصلا حرفش رو نزن، خودش تیپ باشه، دیگه براتون بگم حرف زدن بلد باشه و تحصیلات عالیه هم داشته باشه. فقط همین!!
این روزها صحبت از ازدواج جوانان مثل سیخ کردن در لانه زنبور است. به محض طرح بحث از ده جا گزیده می شوید. جوان می گوید امکانات نیست، مادر می گوید نسل جوان خوب را ملخ زده، پدر می گوید هنوز بچه است، دولت می گوید بودجه نداریم وام ازدواج بدهیم... خلاصه بگذاریم ما هم بر اساس وظیفه در چند سخنرانی باب این بحث شیرین را در جلسه ای گشودیم. از خانم های جلسه خواستیم ملاک های خودشان را در انتخاب همسر بنویسند، که حاصلش این شد:
96 % اخلاق
86 % ایمان
53 % کفویت (هم کفو بودن)
53 % تقوا
53 % شغل مناسب
46 % خانواده خوب
26 % مسئولیت پذیری
20 % سلامت جسمانی و روانی
20 % تحصیلات
13 % تعادل در غیرت ورزی
6 % اجتماعی بودن
6 % سید بودن
6 % قد و قیافه خوب
6 % خانه داشتن
این درصدها نسبت به افرادی است که برگه شان به دست من رسید. یعنی مثلا بیش از نیمی از آن ها تقوا را جزو ملاک هایشان لحاظ کرده بودند. یا تقریبا همه به اخلاق اشاره کرده بودند و حتی برخی به بیش از یک ویژگی اخلاقی بودجه توجه کرده بودند. البته این آمارها نشانگر ملاک های همه مردم نیست و بیش تر مربوط به قشر مذهبی بوده و تقریبی می باشد.
چطور ساعت های دنیا با گروینویچ تنظیم می شود، همین طور هر چیزی برای سنجش درست و نادرستش سنجه و ترازویی دارد. بهترین میزان برای تطبیق اعمال و عقاید ما کتاب خداست. چرا که ما مصنوع خداییم و او بهتر می داند ما چه هستیم و به چه نیاز داریم و چه راهی درست تر است. مثل کاتالوگ های همراه وسایل یک کارخانه که راهنمای استفاده از آن است.
قرآن دستورالعمل زندگی انسان است، نه دستورالاجل که فقط موقع مردن و سر قبر صدای آن را بشنویم یا سر سفره عقد برای قشنگی بگذاریم.
در قرآن همه معارف لازم ما هست حتی این که ملاک ما برای انتخاب همسر چه باشد.

با فرد با ایمان ازدواج کنید
 

خداوند اولین ملاک را برای انتخاب همسر ایمان می داند و چنین می فرماید:
«و من لم یستطع منکم طولا ان ینکح المحصنات المومنات فمن ما ملکت ایمانکم من فتیاتکم المومنات والله اعلم بایمانکم».(1)
هر کس توان ازدواج با زنان با ایمان و خودنگهدار را ندارد پس از کنیزان مؤمن انتخاب کند...
« و لا تنکحوا المشرکات حتی یومن و لامه مؤمنه خیر من مشرکه و لو اعجبتکم و لا تنکحوا المشرکین حتی یومنوا و لعبد مؤمن خیر من مشرک ولو اعجبکم اولئک یدعون الی النار والله یدعو الی الجنه والمغفره باذنه و یبین آیاته للناس لعلهم یتذکرون».(2)
و با زنان مشرک و بت پرست، تا ایمان نیاورده اند، ازدواج نکنید! (اگر چه جز به ازدواج با کنیزان، دسترسی نداشته باشید؛ زیرا) کنیز با ایمان، از زن آزاد بت پرست، بهتر است؛ هرچند (زیبایی، یا ثروت، یا موقعیت او) شما را به شگفتی آورد و زنان خود را به ازدواج مردان بت پرست، تا ایمان نیاورده اند، در نیاورید! ( اگر چه ناچار شوید آن ها را به همسری غلامان با ایمان درآورید؛ زیرا یک غلام با ایمان، از یک مرد آزاد بت پرست، بهتر است؛ هر چند (مال و موقعیت و زیبایی او،) شما را به شگفتی آورد. آن ها دعوت به سوی آتش می کنند و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود می نماید و آیات خویش را برای مردم روشن می سازد؛ شاید متذکر شوند!
ازدواج زن مومن با مرد مشرک نیز حرام اعلام شده است.

با فرد با تقوا و پاکدامن ازدواج کنید
 

از همین جا ملاک دوم نیز برداشت می شود و آن تقید به ایمان است. یعنی ایمان او عملی باشد و نه فقط قلبی و در عمل او را از زشتی ها و گناهان باز دارد و به سوی تقوا ببرد.
در قرآن ازدواج با دخترانی که دوستی های پنهانی دارند یا مرتکب اعمال منافی عفت می شوند نهی شده است: «فانکحوهن باذن اهلهن و اتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غیر مسافحات و لا متخذات اخدان».(3)
آن ها را با اجازه اهلشان تزویج نمایید، و مهرشان را به خودشان بدهید؛ به شرط آن که پاکدامن باشند. نه بطور آشکار مرکتب زنا شوند و نه دوست پنهانی بگیرند.
از آن سو ازدواج با مردانی که آن ها نیز به قول امروزی ها دوست دختر دارند توصیه نشده است:
«الیوم احل لکم الطیبات و طعام الذین اوتوا الکتاب حل لکم وطعامکم حل لهم و المحصنات من المومنات و المحصنات من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم اذا آتیتموهن اجورهن محصنین غیر مسافحین و لا متخذی اخدان و من یکفر بالایمان فقد حبط عمله و هو فی الاخره من الخاسرین».(4)
امروز چیزهای پاکیزه برای شما حلال شده و (همچنین) طعام اهل کتاب، برای شما حلال است و طعام شما برای آن ها حلال و (نیز) زنان پاکدامن از مسلمانان و زنان پاکدامن از اهل کتاب، حلالند. هنگامی که مهر آن ها را بپردازید و پاکدامن باشید؛ نه زناکار و نه دوست پنهانی و نامشروع گیرید و کسی که انکار کند آنچه را باید به آن ایمان بیاورد، اعمال او تباه می گردد و در سرای دیگر، از زیانکاران خواهد بود.

با کفو و هم سطح خود ازدواج کنید
 

خداوند می فرمایند افراد ناخلف با همانند خود وصلت کنند و افراد پاک با همانند خود:
«الخبیثات للخبیثین و الخبیثون للخبیثات و الطیبات للطیبین و الطیبون للطیبات اولئک مبرءون مما یقولون لهم مفغره و رزق کریم».(5)
زنان ناپاک از آن مردان ناپاکند، و مردان ناپاک نیز به زنان ناپاک تعلق دارند و زنان پاک از آن مردان پاک و مردان پاک از آن زنان پاک! اینان از نسبت های ناروایی که (ناپاکان) به آنان می دهند مبرا هستند و برای آنان آمرزش (الهی) و روزی پر ارزشی است!
کفویت باید در جهات مختلف خانوادگی، تحصیلات، رتبه اجتماعی و... در نظر گرفته شود. البته گرچه از نظر قرآن مؤمن کفو مؤمنه است، ولی ایمان تمام این جنبه های فوق را شامل می شود و مراتب ایمان افراد متفاوت است. اگر کسی مرتبه ایمانش با همسرش بسیار متفاوت باشد، در تماملات فرهنگی خانواده ها و روابط بین فردی زوجین مشکلاتی ایجاد خواهد شد.
چه تشبیه زیبایی است، تشبیه همسر به لباس! از ویژگی های لباس، تناسب آن با فرد و شرایط اجتماعی او است. شما در رنگ و جنس و اندازه و مدل لباسی انتخاب می کنید که با شما همه جوره، جور باشد.
«هن لباس لکم وانتم لباس لهن».(6)

همسر آینده شما شایستگی اجتماعی و اخلاقی داشته باشد
 

« وانکحوا الایامی منکم و الصاحلین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسع علیم».(7)
مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکار تان را. اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد که خداوند گشایش دهنده و آگاه است!
صالح در لغت ضد فاسد است و کسی که کارها و وظایف خود را درست انجام دهد.(8) به معنی لیاقت و اهلیت نیز هست.(9) صلاح یعنی شایستگی در تعاملات بین فردی. حال در اجتماع مسئولیت پذیری است و در خانواده اخلاق و برخورد مناسب است. پس سعی کنید با شخص بی خیال و بد اخلاق ازدواج نکنید.

پی نوشت ها :
 

1- نساء، 25.
2- بقره، 221.
3- نساء، 25.
4- مائده، 5.
5- نور، 26.
6- بقره، 187.
7- نور، 32.
8- فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، ج1، ص 545.
9- قاموس قرآن، ج4، ص 142.
 

منبع: ماهنامه دیدار آشنا شماره 131
سه شنبه 25/7/1391 - 21:29
ازدواج و همسرداری
نویسنده:حسین حیدری




 
بعضی «باید»ها صرفاً یک حکم بی چون و چرای تخطی ناپذیر آمرانه اند؛ اما هستند «باید»های دیگری که یک ضرورت را به یاد می آورند. «تو باید غذا بخوری!»، «تو باید نفس بکشی!»، «تو باید وقتی به یک میهمانی سرشناس دعوت شده ای، کفش های یک سال واکس نزده ات را بالاخره واکس بزنی!»
این سه «باید»، هیچ کدام آمرانه نیستند، دقیقاً به یک ضرورت اشاره می کنند و تو کاملاً اختیار داری علی رغم «باید»ی که نویسنده نوشته یا گوینده گفته، غذا نخوری، نفس نکشی و هم چنان به صرافت واکس زدن آن کفش پوسته، پوسته شده ی یک سال واکس نخورده ات هم نیفتی!
اما... واقعاً بعدش چه می شود؟ چه کسی ضرر می کند؟ گوینده یا نویسنده یی که «باید» را گفته و نوشته یا تو؟!
«تو باید ازدواج کنی» این«باید»، یک باید آمرانه نیست!

تا دوست خدا بشوی!
 

خدا تو را دوست خواهد داشت، اگر به خاطر او ازدواج کنی یا به خاطر او، ازدواج یکی را با دیگری جور کنی! تو می توانی و کاملاً مختار هستی که ازدواج نکنی و غریزه ات را رها کنی هر کار می خواهد بکند؛ اما یادت باشد تو به خاطر خدا ازدواج می کنی، چون او از تو خواسته و گفته تنها راه درست برای زن و مردهای عالم همین یک راه است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:«هر که برای خدا ازدواج کند و برای خدا کسی را به ازدواج دیگری درآورد، سزاوار دوستی خداست.»

تا مهربانی ببینی و آرامش بیابی!
 

«و از نشانه های او این که از خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنارشان آرام گیرید و میان تان دوستی و مهربانی نهاد. آری در این نعمت برای مردمی که می اندیشند نشانه های زیادی است.»

تا روزی ات زیاد شود!
 

این تضمینی است که هم خدا و هم پیغمبرش داده است! این را آن ها که خیلی از خرج و برج زندگی مشترک می ترسند، دوباره بخوانند!
پیامبر(ص) فرمود:«زن بگیرید؛ زیرا که ازدواج کردن روزی شما را زیاد می کند.»
زنان و مردان مجرد خود و بردگان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید. اگر تنگدست باشند، خداوند آن ها را با فضل خویش بی نیاز خواهد کرد که خدا گشایشگر داناست.

تا دوست داشتنی ترین چیزی را که تا حالا کسی نساخته بسازی!
 

خدا که خداست و این همه چیز خلق کرده و ساخته است، از میان همه ی ساخته هایش ازدواج را بیشتر از بقیه دوست دارد و پیش خودش عزیز می دارد. این، یعنی که به فکر ساختن چیز دیگری نباش! اگر چیز خوب دیگری وجود داشت، خدا حتماً آن را برایت خواسته بود و به زن و مردهای عالم می گفت که من آن چیز را عزت داده ام! پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:«در اسلام هیچ بنایی نزد خدای عزوجل محبوب تر و ارجمندتر از ازدواج نیست.»

تا داد و فریاد شیطان را درآوری!
 

پیامبر صلی ا... علیه و آله فرمود: «هر جوانی که در دوره ی جوانی خود ازدواج کند، شیطان فریاد برآورد که وای بر من! وای بر من از دست او! دو سوم دینش را از گزند من حفظ کرد!» تو ازدواج می کنی تا برادر شیطان نباشی. البته مهم است که مجردها شیطان را دوست نداشته باشند؛ اما از آن مهم تر این است که شیطان مجردها را خیلی دوست دارد! تا حدی که با آن ها در یک جا بخوابد و دست در گردن نفس شان بیاندازد و بخواند:ما دو تا داداشیم!... عزبی که رخت دامادی یا عروسی بر تن می کند، شیطان را از این که برادرش باشد، ناامید کرده است.
پیامبر(ص) فرمود:«ازدواج کنید وگرنه از برادران شیطان می شوید.»

تا مطمئن شوی دینت تا نصف شارژ شده!
 

کسی که ازدواج می کند، نصف دینش را کامل می کند و گفته اند نصف عبادتی را هم که باید می کرده با ازدواجش کرده است! حالا مانده نصفه ی دیگر دینش و نیمه ی دوم عبادت و اطاعتی که باید بکند. او برای این نصفه و نیمه ی اول، ازدواج پیشه کرده بود و حالا برای نصفه ی دیگر باید تقوا پیشه کند. پیامبر صلی ا... علیه و آله فرمود:«هرکه ازدواج کند، نصف عبادت به او داده شده است.»

تا به خواسته های معقول جسمت پاسخ دهی!
 

خواست های منطقی جسمت را باید جواب بدهی! منطقی هم باید جواب بدهی؛ نه این که جوری جواب بدهی که دست و پا و اندامت را در فساد و گناه بیندازی و نه تنها نیازش را جواب نگویی که پریشانش هم بکنی!
امام رضا(ع) فرمود:«دوشیزگان هرگاه به بلوغ برسند، آنان را دارویی جز شوهر دادن نباشد وگرنه از گمراهی و فساد ایمن نخواهد بود.»

تا اخلاقت درست شود!
 

کسی که در فشار باشد، خلقش که تنگ است هیچ، اعصاب و روانش هم شدیداً به هم ریخته است! البته کم و زیاد دارد. بعضی ها چنان اعصاب شان ناراحت است که مدام بهانه می گیرند و داد و قال می کنند. بعضی ها هم چنان اعصاب شان قاطی است که گوشه گیر هستند و بی قید و بی اعتنا از سنگ صدا در می آید، از آن ها نه! ازدواج فشار را از آدم برمی دارد و برای گروه اول، مقوم و برای گروه دوم، ملین است. پیامبراکرم:«زنان و مردان مجرد خود را زن دهید، زیرا با این کار خداوند اخلاق آنان را نیکو می گرداند.»

تا گوشه گیر و منزوی نشوی!
 

خدا نمی خواهد تو از جامعه ات و آدم های دیگر دور باشی، بنابراین خیال نکن زاهدها و مرتاض هایی که در دیرهای قدیمی و روی رختخواب های پمیخ، روز را شب و شب را روز می کنند و قید زن و فرزند را کلاً زده اند، مقربان درگاه خدا هستند! باید میان مردم بود؛ همین مردمی که زشت و زیبا، زن و مرد و... هستند پس فرقی نمی کند! چه منزوی شده ای، چون ازدواج نکرده ای و چه منزوی شده ای، چون نمی خواهی ازدواج کنی و از دیر تنهایی ات بیرون بزنی، سخت در اشتباهی! آقای راهب! برو خواستگاری! راهبه خانم! در را به روی خواستگارهایت باز کن!
پیامبر(ص) فرمود:«ازدواج کنید؛ وگرنه از زاهدان مسیحی می شوید.»
منبع:7روز زندگی، شماره 121.
سه شنبه 25/7/1391 - 21:29
ازدواج و همسرداری
دوازده مورد وجود دارد كه دختر خانم ها را در همان شروع انتخاب و تصمیم گیری برای ازدواج به اشتباه می اندازد. خطاهایی كه باید برای انتخاب همسر مناسب از آنها دوری كنید.
1ـ تهیه یك فهرست بلند بالا از خصوصیات همسر مورد نظر با تمام جزئیات و ریزه كاری‌ها اشتباه است!
درست است كه باید فردی را انتخاب كنید كه خصوصیات او به نظرات شما شبیه باشد، اما اگر بیش از حد محافظه كارانه عمل كنید و تمام زیر و بم او را مورد قضاوت قرار دهید، بالأخره موردی پیش می آید كه با فهرست شما همخوانی ندارد و همین موضوع باعث می شود به دلیل مسایل جزئی، فرد مورد نظر را قبول نكنید.
2ـ اگر تا یك سنی ازدواج نكرده اید و حالا فكر می كنید دیر شده و دیگران شما را زیر ذره بین قرار داده اند و بعد فقط به همین دلیل، می خواهید خیلی زود به یك خواستگار «بله» بگویید اشتباه می كنید.
3ـ مقایسه همیشه كار را خراب می كند. اگر دایم خواستگار‌ها را با هم یا سایر افرادی كه اطرافیان هستند و مورد تأییید شما قرار گرفته اند مقایسه كنید، مطمئناً نمی توانید تصمیم درستی بگیرید.
4ـ اگر از آن دسته آدم هایی هستید كه دو دستی به غم و غصه یا گذشته چسبیده اید، اشتباه می كنید! اگر به هر دلیل موقعیت هایی را در گذشته از دست داده اید، دیگر به آن فكر نكنید. پویا باشید و خودتان را برای آینده آماده كنید.
5 ـ بعضی ها به خودشان اجازه نمی دهند كسی را دوست داشته باشند و این مسئله برای شان مشكلی ایجاد می كند. مثلاً ممكن است فردی بسیاری جهات مورد تأیید شما باشد، اما به هر دلیل حرف و حدیث بی منطق و دور از عقل دیگران، مورد تأیید خیلی ها قرار نگیرد. در این شرایط اگر فرصت دوست داشتن و بله گفتن را از خودتان بگیرید، خطای بزرگی مرتكب شده اید.
6ـ بعضی از دختر خانم ها اعتماد به نفس پایینی دارند و فكر می كنند پر از اشكال هستند و مورد تأیید دیگران قرار نمی گیرند، در حالی كه اگر به نكات مثبت خودشان توجه كنند از خیلی ها بهتر به نظر می رسند.
7ـ در مواردی، دختر خانم ها انتظار دارند فوراً عشق و علاقه ای شدید و رؤیایی بین آن ها و همسر آینده شان به وجود بیاید و به عبارتی طرف مقابل فوراً یك دل نه، صد دل عاشق‌شان بشود. وقتی چنین توقعی دارند و زلزله مورد نظر آنها اتفاق نمی افتد، فوراً دلسرد شده و عقب می كشند. اگر انتظار دارید در همان برخورد اول یك رابطه شدید عاشقانه به وجود بیاید؛ جلو این ازدواج، یك پرچم قرمز بزرگ نگه داشته اید. با این كار واقع بینی را كنار گذاشته اید، در حالی كه دنیای ما كاملاً واقعی است!
8 ـ مرد ایده آل زندگی شما با مردهای به اصطلاح ایده آل فیلم ها فرق می كند. به عبارتی منتظر چنین موجوداتی نباشید، چون فیلم فقط به فیلم ها تعلق دارند.
9ـ گاهی دخترها سراغ فردی می روند كه هیچ شباهتی به آنها ندارد و فقط به یك دلیل خاص مورد تأیید آن هاست. یادتان باشد تنها با یك خصوصیت نمی توان زندگی كرد.
10ـ تمركز روی نكات منفی خطای بزرگی است. یادتان باشد اگر به هر دلیلی درباره مردها احساسات منفی در شما وجود داشته آنها را كنار بگذارید و با دیدگاه مثبت، انتخابی مناسب داشته باشید.
11ـ بعضی دختر خانم ها كه تحصیل و شغل مناسبی دارند، فكر می كنند به دلیل رفع نیاز مالی می توانند از موضع بالا صحبت كنند و به كمك یك مرد احتیاج ندارند. این دختر خانم ها با این طرز تفكر سد بزرگی مقابل خودشان ایجاد می كنند و نمی توانند درست انتخاب كنند، چون مدام دیگران را از خود می رنجانند.
12ـ ایثار و فداكاری بیش از حد به دیگران بیش از خود فكر كردن و نیاز دیگران را به خود مقدم دانستن اشتباه بزرگی است كه بعضی دخترها مرتكب می شوند. اگر به هر دلیل بار مسولیت به دوش شماست قبول، باید اول به خودتان، نیازهایتان و آینده شخصی تان فكر كنید و موقعیت ها را از دست ندهید.
منبع:7 روز زندگی شماره(119)
سه شنبه 25/7/1391 - 21:28
ازدواج و همسرداری
نویسنده: مسلم داودی نژاد




 

محروم شدن دختر و پسر به صرف دوست داشتن همدیگر!
 

آنچه سبب ایجاد پیوند زناشویی می شود، خواندن صیغه ی عقد از سوی زن و مرد یا وکلای آنها و با اجازه اولیای آنها و حفظ شرایط آن است؛ در غیر این صورت، سببی برای ایجاد زوجیت و محرمیت زناشویی وجود ندارد.
صرف دوست داشتن متقابل دو نفر، مجوزی برای محرم شدن آنها نیست. معمولاً دوستی های پیش از ازدواج برای کام یابی های جنسی و در اثر غلبه ی شهوات صورت می گیرد؛ نخستین چیزی که در این گونه روابط از دست می رود، گوهر ارزشمند عفاف و پاکدامنی است و باید از چنین روابطی که بدون هیچ گونه عقد رسمی و بدون اطلاع خانواده ها، به بهانه ی شناخت بیشتر صورت می گیرد، جدّاً پرهیز شود، چرا که معمولاً شناخت و آشنایی، بهانه ای است تا کمالات و زیبایی های مخصوصاً خانم ها، لگدمال و از ارزش آن ها کاسته و نهایتاً به شکست انجامد.
آمارها نشان می دهد این دوستی ها حتی اگر به ازدواج هم ختم شود، ازدواج موفقی نخواهد بود.
بعضی افراد می گویند همین که دو نفر واقعاً یکدیگر را برای ازدواج بخواهند، دیگر خواندن چند کلمه عربی تفاوت زیادی نمی کند. در جواب این افراد باید گفت:
این کلمه را روحانیون از جانب خود اختراع نکرده اند، بلکه خداوند اراده کرده که انسانها از طریق خواندن عقد، مجوز ورود به یک ارتباط عاشقانه و خدایی را اخذ کنند. از این جهت است که خود خداوند می گوید: من با ازدواج، بین زن و مرد مودت و رحمت قرار دادم. خداوند اراده کرده که یک ارتباط جنسی قبل از عقد به تنفر، خودکشی، جدایی و شکست منجر شود و ارتباط از طریق ازدواج و عقد شرعی، تبدیل به عشق و محبت، بلکه عبادت و معنویت می گردد؛ این است راز این که باید دالان ورودی به یک ارتباط از طریق ازدواج و عقد شرعی صورت پذیرد.
در تمام ادیان، خواندن کلماتی برای ازدواج رسمی وجود دارد و در صورت نخواندن این کلمات، به هیچ وجه عرف، جامعه و دینشان آن ها را زن و شوهر نمی دانند.
مهم تر از همه عواقب این ارتباط های غیر رسمی و خلاف عرف است، چرا که اگر طرف مقابل بعد از این که حریم ها شکسته شد، طرف مقابل را رها کند، به کجا و از چه کسی باید شکایت کرد؟ اگر به خدا شکایت کند، چگونه و با چه رویی!؟ چرا که خلاف نظر خدا عمل کرده و معصیت انجام داده؛ اگر به قانون شکایت کند، قانون او را که خلاف قاعده و قانون عمل کرده، به اندازه طرف مقابل مجرم می داند! اگر به جامعه شکایت کند، جامعه هم او را نمی پذیرد! به راستی که هیچ پناهگاهی برای انسان نمی ماند.
در جلسات مشاوره ام بسیار دیده ام لحظه های دردناکی را که انسان های با عفت و ارزشمند به خاطر ندانم کاری و ارتباط های غیر رسمی، دچار خسارت شده اند و حال برای آنها هیچ چیزی، جز خسارت، اندوه و تنهایی نمانده است.
دوست خوب من! اکنون که این سطور را می خوانی، از تو که قلبت پر از محبت و رنگ الهی است، صمیمانه می خواهم قدر و قیمت لحظات باشکوه جوانی و نوجوانی را بدانی و در همه ی زیبایی هایی که خدا به تو ارزانی داشته، به خاطر خودت، اندکی بیندیشی و به وجود مالامال از غم و غصه و تنهایت رحم کنی. کمی خود را دریاب؛ بدترین خسارت زندگی این است که انسان خود و خویشتن گران قیمت خود را درک نکند. از تو می خواهم از همین حالا تصمیم بگیری؛ قبل از آن که روزی برسد حسرت بازگشت به گذشته، تو را ویران و نابود کند؛ آن هنگام بسیار دیر و نابهنگام است.

قدر وقت نشناسی تو و کاری نکنی
بس خجالت که از این حاصل ایام کشی

آیا برای ازدواج باید عاشق شد؟
یکی از مسائل که همواره ذهن ما را به خود مشغول کرده، جایگاه عشق در ازدواج است. به راستی عشق چیست؟ آیا عشق گناه است؟ آیا ازدواج بدون عشق، می تواند معنایی داشته باشد؟ عشق باید پیش از ازدواج به وجود آید و یا پس از آن؟ آیا عشق لزوماً باید انسان را به طرف انسانی دیگر سوق دهد؟ عشق به چه عواملی بستگی دارد و چگونه بوجود می آید؟ عشق چگونه استمرار می یابد و چگونه خاتمه می یابد و یا چگونه رشد کرده، به تعالی می رسد؟
بدون تردید نباید بلوغ عاطفی و به دل نشستن را با عشق های کاذب و دروغین پیش از ازدواج اشتباه گرفت؛ کسانی که به مقوله ی عاطفی و دوست داشتن های شدید قبل از ازدواج اهمیت زیادی می دهند، دچار مشکلاتی همچون انتخاب غلط می شوند. به زبان ساده تر، وقتی شما کسی را اول دوست داشته باشید، بعد بخواهید تازه او را انتخاب کنید، چون دوستش دارید، پس خوبی های او را بیش از آنچه وجود خارجی دارد، می بینید و باز چون دوستش دارید، بدی هایش را نمی بینید یا اینکه بدی او را می بینید، ولی نادیده گرفته و توجیه می کنید. برای اینکه نمی خواهید او را از دست بدهید و باز، چون دوستش دارید، به خودتان اجازه نمی دهید درباره ی او و نقص های او به طور کامل فکر کنید. اصلاً چیزی به عنوان فکر کردن جز در مورد دوست داشتن هایتان برای شما باقی نمی ماند.
امیرمؤمنان علی(ع) در این باره می فرماید: «حبّ الشیء یعمی و یصمّ(1)؛ محبت شدید به چیزی انسان را کور و کر می کند»؛ یعنی واقعیات و حقایق را نمی بیند.
بسیاری از نظریه پردازان چه با رویکرد دینی و اسلامی و چه با رویکردهای غربی، همچون بنیامین فرانکلین می گویند: «قبل از ازدواج چشم هایت را خوب باز کن و بعد از ازدواج چشمهایت را ببند؛ یعنی قبل از ازدواج وقت دیدن ضعف هاست تا انسان آنچه را که شایسته مقام انسانی اوست، انتخاب کند و بعد از ازدواج باید از خیلی از مسائل تغافل کند و در صدد اصلاح و تربیت طرف مقابلش باشد.»
 

سخنان مؤکد در جمع دانشجویان
 

معمولاً در جمع دانشجویان می گویم: قبل از ازدواج همه عیب های او را ببینید و اگر می خواهید او را قبول کنید، دست کم بدانید او چگونه است. چون آدم ها را آن گونه که هستند، باید پذیرفت، نه آن گونه که در رویای ما زندگی می کنند و نه آن گونه که به ما قول داده اند. باید شخص را با شرایط فعلی قبول یا رد کرد؛ پس باید با تمام وجود به شخصیت فعلی طرف مقابل آگاهی یابید و برعکس تصور شما- که فکر می کنید روابط عاطفی قبل از ازدواج شناخت بسیار بیشتری نسبت به یک خواستگاری رسمی ایجاد می کند- اگر این رابطه عاطفی باشد، به شناخت واقعی شما آسیب جدی می رساند.
مثلاً: وقتی شما در یک پارک با جنس مخالفی که دوستش دارید صحبت می کنید و قصد دارید با او ازدواج کنید، یک دیدار عاطفی یا نیمه عاطفی غیر رسمی برای ازدواج شکل می گیرد. در این دیدار نوع نگاه ها، نوع کلمات عاطفی و عاشقانه، «دوست دارم»ها و «مواظب خودت باش»ها و هزار و یک مسئله ریز و درشت باعث می شود با وجود این که ده ها نفر دیگر در پارک هستند، اما شما در وجودتان احساس خاصی پیدا کنید و این احساس خاص باعث می شود دیگر عیب های طرف مقابل را هرگز نبینید و خوبی هایی برای او تصور کنید که اصلاًٌ در قاموس وجود او یافت نمی گردد.
ولی برعکس، وقتی در یک جلسه رسمی خواستگاری برای هم صحبت شدن و آشنایی بیشتر با هم تنها می شوید وخصوصی با هم حرف می زنید، خبری از ده ها نفری که در پارک شما را می بینند نیست، اما به اندازه ی ذره ای احساس عاطفی نسبت به طرف مقابل ندارید، بلکه با نگاه عقلانی و بی طرفانه به دنبال عیوب و یا خوبی های او هستید. پس هم عیبها و هم خوبی ها را به شکل منطقی می بینید. هر چند یک جلسه خواستگاری اطلاعات کاملی به شما نمی دهد، ولی می توانید رسماً و با اطلاع خانواده در جلسات دیگر، طرف مقابل را ارزیابی و خود را در معرض ارزیابی او قرار دهید و فرصت را برای یک انتخاب درست و نهایتاً یک عشق و علاقه ی آگاهانه فراهم آورید.

مشاوره های واقعی
 

مراجعه کننده هایی جهت مشاوره داشته ام که بیش از سه سال با هم ارتباط نزدیک عاطفی پیش از ازدواج داشته اند و با وجود علاقه ی شدید، با هم ازدواج کرده اند؛ یعنی اول همدیگر را دوست داشته اند، بعد از دوست داشتن شان تازه همدیگر را انتخاب کرده اند، اما چون بُعد عاطفی بسیار بالا بوده، ضعف های قبل از ازدواج دیده نشده و پس از دو سال که از ازدواج آن ها گذشته و جنبه های عاطفی و احساسی رو به خاموشی گراییده، زندگی آنها دچار مشکل و نهایتاً به جدایی انجامیده است.
چند نمونه تأسف بار دیگر از عشق های غلط پیش از ازدواج

داستان اول
 

پسر و دختری چند سال قبل از ازدواج شدیداً عاشق یکدیگر بودند و حالا که با هم ازدواج کرده بودند بعد از مدتی که از ازدواج گذشته، شوهر، زن را به باد کتک گرفته بود که باید به من بگویی که با چند نفر دیگر در ارتباط بودی و هستی؟! این خانم با گریه و اشک به من می گفت: «هر چه قسم خوردم که در این مدت سه سال، فقط با تو بودم و شب ها همراه با گریه و عشق سوزان تو به خواب رفتم، من فقط با تو بودم و بس!» تأثیری نداشت.
پاسخ همسر این خانم جالب و شنیدنی و تأمل برانگیز است؛ این خانم از همسرش نقل می کرد که به او گفته: «چطور در گذشته توانستی به مادرت دروغ بگویی که می روم کلاس تقویتی و در حالیکه در کنار من در پارک به سر می بردی؟ از کجا معلوم که به من هم دروغ نمی گویی و نمی گفتی؟!»
باید بگویم که این، حاصل یک ارتباط عاشقانه ی زودگذر و بدون تفکر و تأمل است که نتیجه ای جز خسارت و تباهی ندارد.

داستان دوم
 

مردی مراجعه کرده بود و می گفت: «وقتی سر کار می روم، دلم مثل سیر و سرکه می جوشد که نکند مزاحم تلفنی زنگ بزند و خانمم او را تحویل بگیرد؟!» به او گفتم: «یعنی این قدر نسبت به همسرت بی اعتمادی؟!»
گفت: «مشکل من این است که آشنایی من با خانمم تلفنی بود و من بعد از مدت ها مزاحمت، توانستم کم کم با او دوست شوم و بعد از مدتی هم با هم ازدواج کردیم.
من از این نگرانم اگر او با بیست بار تماس تلفنی و مزاحمت های پی در پی من، بالاخره موافقت کرد تا با من دوست شود ... نکند یک نفر دیگر با این حربه او را شکار کند و زندگی ما متزلزل شود».

داستان سوم
 

دختر عمو و پسر عمویی قبل از ازدواج، ارتباط پنهانی زیادی با هم داشتند و با یک بچه 9 ماهه، برای مشاوره قبل از طلاق به من مراجعه کرده بودند. این گریز از با هم بودن و زندگی این دو، نتیجه ارتباط های غلط و عشق های کاذب
و پوشالی است که سرمایه ی با هم بودن در زمان ازدواج و پیوند زناشویی را به تاراج می نهد.
پس ای نهال خوش برگ و بار روزهای سبز فردا! هشدار؛ به زندگی خود رحم کن! به خدا سوگند تو خیلی با ارزشی و قدر و قیمت داری؛ خود را دریاب، مبادا آینده ی زیبای پر از الفت و محبتی را که در سایه ی خانواده ی ارزشی و مبتنی بر اصول اخلاقی شکل خواهد گرفت، این گونه ویران سازی؟

داستان چهارم
 

چقدر برایم غم انگیز است وقتی به یاد می آورم روزی که زن و شوهری برای مشاوره ی قبل از طلاق با یک پسر بچه پنج ساله مراجعه کرده بودند. این ها قبل از ازدواج با هم دوست بودند! پس از حدود هفت سال زندگی در کنار هم، حالا به طلاق رسیده اند؛ از همه طاقت فرساتر اینکه وقتی از پسر بچه می خواستم از اتاق بیرون برود تا من بتوانم با پدر و مادرش راحت صحبت کنم، با چهره ای معصومانه، رو به من کرد و گفت: «عمو، من از اتاق می روم بیرون، ولی تو را به خدا به مامان و بابایم بگو که اسباب بازی نمی خواهم! پفک و بستنی و پارک هم نمی خواهم! داخل خانه هم بچه ی خوبی می شوم، اما به شرطی که با هم دعوا نکنند. عمو! پدرم می گوید: بیا پیش من زندگی کن و مامانم هم می گوید بیا پیش من! به خدا من هر دو را دوست دارم».
به راستی چرا این بچه ی پنج ساله با این ضریب هوشی، باید تبدیل به بچه ی طلاق شود؟ چرا؟ این ها نمونه هایی بود از هزاران موردی که از عشق های آن چنانی به اینجا رسیده اند.
ای کاش می توانستم گزارش زندگی مشاوره ها را برایتان بازگو کنم تا کمی بیشتر بیندیشید و یک بازخوانی فکری در نگرش هایتان داشته باشید تا زندگی زیبایتان را با رؤیاهای خیال پردازانه به تباهی نکشانید.
باور کنید عشق، حادثه نیست که شخص با یک اتفاق ساده و پر از هیجان بتواند بنای زندگی شرافت مندانه اش را بسازد؛ عشق باید همراه با معرفت، آگاهی و شناخت باشد.

تجربه ای از عشق هندی
 

باور کنید عشق واقعی، از جنس احساسات ناگهانی - که بعضاً در فیلم های هندی مشاهده می شود - واقعی نیست؛ جالب است بدانید در سفری که به هند داشتم، از نزدیک با زندگی اسطوره های عشق سینمای هند آشنا شدم، دیدم که حتی ذره ای خوشبختی در زندگی شان وجود ندارد.
باور کنید کسانی که در رسانه های هندی برای شما الگوهای عشق شده اند، چندین بار در زندگی شکست خورده و طلاق را تجربه کرده اند و یا هر روز در کنار یک انسان آلوده ی دیگر به شهوت و هوس رانی می پردازند و بیشتر در نقش یک زندگی عاشقانه بازی می کنند و به معنای واقعی کلمه، «فیلم» بازی می کنند؛ باور کنید عشق مثل یک بذر است که باید در زمین حاصل خیز و مناسبی کاشته شود و آرام آرام جوانه بزند. بنده به این مدت، «مدت شناخت عقلی» می گویم؛ این جوانه تازه و حساس، باید مراقبت و مواظبت شود تا به مروز زمان تبدیل به درختچه شود. این مدت روزها و سال های اول زندگی و به خصوص زمان آشنایی دو نفر با یکدیگر است که دوران ابتدایی آشنایی به ویژه ایام عقد را می گذرانند.
شما با رسیدگی به درختچه ی زندگی تان با وجین کردن اخلاق ناشایست و آراستن خود به فضایل و کمالات، این درختچه ی آسیب پذیر اول زندگی را تبدیل به درخت تنومندی می کنید که دیگر هیچ تندبادی به آن آسیب نمی زند و در حوادث روزگار، مقاوم و استوار، زندگی را سپری می کند.
در کتاب سین جین های خواستگاری - که در مورد انتخاب همسر نوشته ام - به این موضوع، مفصل تر پرداخته ام.
بلوغ عاطفی در ازدواج و نگرش اسلام در محدودیت روابط دختر و پسر
انسان موجودی چند بعدی و بسیار پیچیده است. با تمام ارزش هایی که برای عقل متصور است، اما تمام سعادت بشر در گرو تکامل عقل نیست، بلکه سرمایه ی مهم دیگری به نام عواطف و احساسات در انسان وجود دارد که به اندازه ی عقل مهم است. انسان به کمک عقل و عاطفه (دوشا دوش هم) راه تعالی و تکامل را طی می کند. رشد عاطفی واحساسی از شرایط لازم برای ازدواج است و دارای محاسن و مزایای بسیاری است:
1. عواطف و احساسات، قدرت محرکه ی انسان است؛
2. عواطف و احساسات، عامل اتصال، پیوستگی و تلطیف انسان ها و جوامع است؛
3. مهر، محبت و عواطف از مهم ترین عوامل موفقیت در زندگی زناشویی است؛
4. عاطفه و احساس باعث می شود تا انسان نیاز به همراز و همدل را در خود احساس کند؛
5. رنگ و بوی دوست داشتن و عشق در سایه ی محبت و عاطفه شکل می گیرد.
فرد برخوردار از رشد عاطفی، مهار احساسات منفی و مثبت خود را در دست دارد؛ او در ابراز خشم و ترس، گریه و شادی، محبت و ... در محدوده ی مورد قبول جامعه عمل می کند، نه بی مهابا و کودکانه و از سر احساس صرف!
رشد عاطفی مانند رشد عقلی به سن تقویمی نیست، بلکه به میزان یادگیری، تجارب فرد و از همه مهمتر، در تعامل عاطفی کودک با والدین و دیگر بزرگسالان آموخته می شود. رشد عاطفی مانند رشد جسمانی از لحظه ی تولد آغاز می شود و حتی رفتار عاطفی کودک در هنگام تولد مشاهده می گردد و بر اثر تعامل با خانواده و دیگر افراد در جامعه رشد می کند؛ پس اکتسابی است.
نکته ی بسیار مهم در رشد و بلوغ عاطفی، این است که رشد عاطفی به معنای احساساتی بودن شدید نیست، بلکه به معنای کنترل احساسات است. آنچه که مورد تأیید در این حوزه است، نه افراط و نه تفریط، بلکه کنترل و در حد معقول قرار دادن عواطف و احساسات است.
بلوغ عاطفی از مهمترین مباحثی است که عدم توجه دختر و پسر به آن، باعث از هم گسیختن یک زندگی می شود.
عواطف انسان مربوط به گرایش ها و جذبه هایی است که در او اتفاق می افتد و به حق هم هست و گاهی وقت ها شخص، نقطه مقابل همه این مسئله است؛ یعنی به هیچ روی به جنبه ی احساس و عواطف وجودی اش واکنش نشان نمی دهد. اصلاً روح و روان او مسائل عاطفی را درک نمی کند. این شخص به طور قطع در ازدواج، هم به خود و هم به طرف مقابل آسیب روحی و روانی خواهد رساند، چون سنگ بنای یک رابطه ی صمیمی، عواطف سازنده و هدایت شده است.

نمونه ی عدم بلوغ عاطفی در یک زندگی واقعی
 

مدتی پیش خانم و آقایی برای مشاوره ی قبل از ازدواج به من مراجعه کردند. از همه نظر شرایط آن ها به لحاظ فرهنگی، دینی، تحصیلی، خانوادگی، سن،
انتظارات و ... با هم متناسب بود. مشکل آنها این بود که پسر علاقه مند و شیدای خانم بود، اما این خانم بی خیال، به هیچ پسری تمایل نشان نمی داد. نه اینکه دیگری را بخواهد، بلکه اصولاً نسبت به جنس مخالف هیچ احساسی نداشت؛ به زبان ساده تر، بلوغ عاطفی و احساسی در او صفر بود.
باید بگویم شخصی که بلوغ عاطفی دارد، به زبان بسیار ساده، مفهوم خوش آمدن و دلپذیر بودن، یا به دل نشستن یا ننشستن را درک می کند و نسبت به آن منفعل می گردد.
در بعضی موارد می توان رابطه ی بسیار نزدیکی بین بلوغ عاطفی و زیبایی طرفین، به ویژه پسر، برقرار کرد؛ هر چند زیبایی خود قابل تشکیک و متنوع است. گاهی زیبایی به جنبه های ظاهری و جسمانی طرف مربوط است و گاهی حکایت از یک نوع جذبه و کشش درونی و معنوی دارد که دل یک شخص را تسخیر و متوجه خود می کند. در همه ی این ها نیز ذوق و سلیقه ی افراد متفاوت است. گاهی لاغر برای او زیباست، گاهی چاق! گاهی رنگ پوست سبزه ی نمکین و گاهی بسیار سفید. این ها همه زمینه ای ست برای کشش عاطفی و اگر شخصی بلوغ عاطفی داشته باشد، در او این کشش و میل اتفاق می افتد.
عشق و علاقه به جنس مخالف، عامل اساسی ازدواج؟
ازدواج در حقیقت نوعی مشارکت اجتماعی است؛ مشارکتی که به طور ساده بیش از این که درخواست فرد از فرد باشد، درخواست خانواده و مجموعه ای در مقابل خانواده ی دیگر است. ضمن اینکه در آن، دو انسان باید از جهات گوناگون با یکدیگر تناسب داشته باشند که از آن جمله، تناسب اعتقادی، اجتماعی، عقلانی، تحصیلی و ... است.
انسان در ازدواج، تمامی نیازهای سطوح مختلف خود را (از ابتدایی ترین نیازهای غریزی تا عالی ترین نیازهای انسانی) به مشارکت می گذارد. برای تشکیل یک خانواده، باید تناسب بین دو انسان برای برآوردن تمامی نیازها در حد بالایی وجود داشته باشد؛ بنابراین، برای ازدواج باید ما به انسانی بیندیشیم که بتواند قسمت اعظم نیازهای مختلف ما را مرتفع کند. عشق می تواند مکمل چنین ازدواجی باشد، نه فقط عامل تعیین کننده آن.
با وجود اهمیت و جایگاه عشق در زندگی، نیازهای واقعی انسان نیز حقیقتی انکارناپذیرند که انسان عاقل نباید از آنها غافل باشد. انسان عاشق نمی تواند به عشق اکتفا کند و از نیازهای خود از این طریق چشم بپوشد.
بهتر است برای ازدواج انسانی را انتخاب کنیم که در برآوردن نیازهای مختلف، یار، همراه و همسر ما باشد؛ نه اینکه تنها به دلیل عشق، انسانی را برگزینیم. ازدواجی که بدون توجه به نیازهای گوناگون انسان صورت پذیرد تنها بخواهد عشق را تأمین نماید، بسیار زود شکست خواهد خورد. باید گفت که برای ازدواج، سه عنصر مهم و تعیین کننده، لازم و ضروری ست:
1. خوب باشد، یعنی ملاک های اصلی را داشته باشد؛
2. متناسب باشد، یعنی هم کفو باشد؛
3. دلنشین باشد، یعنی بر دل طرف مقابل بنشیند.
هر کدام از این سه گزینه نباشد، ازدواج به چالش و مشکل کشیده می شود. باید باور کنید که به دل نشستن و علاقه مند بودن، شرط کافی برای ازدواج موفق نیست! اگر باور ندارید، امتحان کنید ولی باید بدانید امتحان خطرناکی می خواهید انجام دهید.

عشق قبل از ازدواج یا عشق بعد از ازدواج؟
 

پس از آنکه انسان مناسبی را برای ازدواج برگزیدیم و با او در یک مشارکت انسانی وارد شدیم، باید منتظر آن باشیم که عشقی پاک میان ما زاده شود. چنین عشقی، در زندگی روشنایی می آفریند و هر قدر زن و شوهر به پختگی و کمال نزدیکتر شوند، پاکی و خلوص این علاقه مندی را بیش از پیش در قلب خود احساس می کنند. البته یک اتفاق عاطفی همچون به دل نشستنی که کنترل شده و مقدماتی است، قبل از ازدواج لازم است، ولی این به معنای عشق امروزی - که افراطی و بدون هیچ شناختی است - نمی باشد.
روابط شدید قبل از ازدواج، به هیچ شیوه ای جایز نیست؛ هر چند امروز به وضوح شاهد آن هستیم. در این روابط به یک سری مسائل روی می آورند که آیین مبین اسلام آن را جایز نمی داند، متأسفانه امروزه شاهد دختران و پسرانی هستیم که به شیوه ای مخفیانه با همدیگر ارتباط دارند که بهانه آن، خاطرخواهی و یا آشنایی و شناخت یکدیگر است. این ارتباط در قالب صحبت، ملاقات های پی در پی و یا از طریق نامه، تلفن، پیامک و ... با یکدیگر شکل می گیرد و زمینه ی تبادل حرفهای نرم، وسوسه انگیز، نفسانی و شیطانی را فراهم می آورد که سبب تضعیف نفس و تشدید هوا و هوس می شود. در پی آن ناز و عشوه در گفت و گو و نگاه های وسوسه انگیز طرفین - که خدا می داند چه تاوان و عقوبتی به دنبال خواهد داشت- کار را به جایی می رساند که همه ی انگیزه ها و تمایلات به ازدواج را خاموش و خنثی می سازد؛ بنابراین ارتباط ها و عشق های قبل از ازدواج نه تنها انسان را از هدف اصلی که ازدواج است دور می کند، بلکه سبب سرپیچی از اوامر خداوند و دوری از حضرت حق نیز می گردد و این یعنی خسران دنیا و آخرت!
در این زمینه سفارش هایی به مردان و زنان شده و آن ها را از ارتباط های غیر شرعی بر حذر داشته است؛ پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرمایند: «إیّاکم و الدّخول علی النّساء فوالّذی نفسی بیده ما خلا رجلٍ بامرآهٍ الّا دخل الشّیطان بینهم»؛ از اختلاط با زنان بپرهیزید، قسم به خدایی که جانم در دست اوست، هیچ مردی با زنی خلوت نمی کند، مگر آن که شیطان، سومین نفر آنها بوده باشد.
حال خواهر و برادر ایمانی! می دانید اگر شیطان بین دختر و پسری واقع شد، آن ها را به سوی چه لغزشگاه هایی سوق خواهد داد و چه وسوسه و آتشی در خرمن ایمان وجود انسان خواهد زد. بر همین اساس است که اسلام، خلوت زن و مرد نامحرم را با همدیگر جایز نمی داند (چه حرف زدن و نگریستن به همدیگر باشد و چه از آن بیشتر ...) تا آن ها را از عملی که خداوند حرام کرده، حفظ کند.
همه می دانیم که غریزه ی جنسی قوی ترین غریزه است و خلوت دختر و پسر با هم، سبب تحریک آنها و کشاندن آن دو به طرف گناه و معصیت می گردد. پس لازم است دختر و پسر هیچ گاه با یکدیگر خلوت نکنند، مگر با حضور یکی از محارم دختر، آن هم با رعایت اصول مطرح شده؛ این کار سبب تقوا، پرهیزگاری و آرامش درون است که خیر و سعادت و صلاح آنها را در پی دارد.
خداوند متعال می فرماید: (قل للمؤمنین یغضّوا من أبصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک أزکی لهم إنّ الله خبیرٌ بما یصنعون)(2)؛ ای محمد، به مردان مؤمن بگو که نگاه هایشان را از نامحرم نگاه دارند و پاک دامنی پیشه کنند، این سبب تزکیه ی آنهاست و خداوند بر اعمال آنها آگاه است.
بر همین اساس، ارتباط دختر و پسر قبل از ازدواج حرام شده است؛ هر چند با هم قرار پیوند ازدواج در آینده را نیز بسته باشند. این نکته را هم باید دانست که بدون تشکیل زندگی مشترک، محبت واقعی پدید نمی آید. چرا که عشق و محبت مفهومی پاک و بادوام است که در جایگاه خود و به اراده ی الهی و از طریق ازدواج رقم خواهد خورد، اما اگر قبل از ازدواج کسی جنس مخالف خود را دوست داشت، این دوست داشتن، فکر و خیال او را آشفته و مبتلا به گناه خواهد ساخت و باعث می شود تا آتش شوق دیدار محبوب در او به خاموشی گراییده شود.
سؤالم از شما جوان عزیز این است که بین این دو مسیر، کدام یک شایسته ی انتخاب است؟ این که بشناسی و در قالب ازدواج، عاشق و علاقه مند شوی یا علاقه مند شوی و ازدواج و محبت و مودت خدایی را در کوره ی آتش هوس و تمایلات نفسانی بسوزانی و نابود کنی. انتخاب با توست. امیدوارم اشتباه نکنی، چون اشتباه تو یعنی درک نکردن خودت؛ من معتقدم که بدترین اتفاق زندگی تو این است که دیگران تو را درک نکنند، بلکه بدترین اتفاق زندگی آن است که خودمان، خودمان را درک نکنیم! راستی شما خودتان را درک می کنید؟

برقراری رابطه ی دختر و پسر به نیت انتخاب همسر
 

روان شناسان معتقدند که میل و کشش به جنس مخالف، از نظر فیزیولوژیکی یک نیاز طبیعی، فطری و روانی است که اگر کنترل نشود، آسیب جدی به انسان می زند. آنان می گویند در تمام فرهنگ ها و کشورها، پسران و دختران در سن بلوغ، اولین نگاه و گرایش را به سوی جنس مخالف ابراز می کنند که معمولاً در این مورد آسیب نیز می بینند.
107
اما مرز این کشش در هر فرهنگی تعریف شده است؛ برای مثال، در جوامع غربی و سایر جوامع غیر مسلمان، ارتباط میان دو جنس مخالف به خود فرد سپرده شده و هر شکلی از این ارتباط مورد پذیرش جامعه و فرهنگ آن است. اما در کشورهای مسلمان و برخی فرهنگ ها این ارتباط محدود است و در مواردی به فضای سیاسی و اجتماعی جامعه بستگی دارد، اما سؤال این جاست که رابطه دخترها و پسرها در جامعه ی ما چگونه است؟
در گذشته های نه چندان دور، ارتباط بین پسرها و دخترها مانند امروز مورد توجه نبود؛ سن ازدواج پایین بود و ارتباطات به شکل وسیع نبود، از این رو کنترل بیشتری بر جوانان صورت می گرفت. ضمن اینکه بخش عظیمی از تربیت فرزند توسط خانواده صورت می گرفت.
واقعیت این است که بسیاری از جوانان، امروز در ارتباط های خود به ازدواج فکر نمی کنند. به اعتقاد جامعه شناسان، در جامعه امروز وجود مسائل اقتصادی، نگاه دوگانه جامعه ی مدرن و سنتی، فراگیری اطلاعات و دانش و پدیده جهانی شدن که مبتنی بر ارزش های دینی نیست، احساس دوگانگی و تزلزل هویتی را در این نسل پدیدار کرده است.
اگر فرهنگ ازدواج صحیح را به جوان آموزش ندهیم، ممکن است غرایز جوانی او رشته ی اخلاق را گسسته او را به بیراهه بکشد. کما اینکه امروزه با در دست گرفتن بخش مهمی از تربیت جامعه توسط رسانه هایی همچون اینترنت و ماهواره، کنترل تربیتی جوانان برای خانواده ها بسیار سخت تر از پیش شده است. از این رو همت و انگیزه ی شخص، کام جویی و رسیدن به منافع شخصی است، نه پذیرفتن بار مسئولیت و در نهایت ازدواج!

پی نوشت ها :
 

1- الحیاه، با ترجمه احمد آرام، ج 1، ص 298.
2- نور، آیه 30.
 

مسلم داودی نژاد/ رازهای ارتباط با جنس مخا لف/انتشارات مهر فاطمه /قم: چاپ اول 1390

سه شنبه 25/7/1391 - 21:28
ازدواج و همسرداری
زندگی زناشویی قبل از آنكه شناخت دقیق و كاملی از روحیات، حالات، عواطف، نگرش هاو ارزش های طرفین حاصل شود در معرض خطرات زیاد و عوامل تهدید كننده ی بسیاری است.در این نوشتار در مورد چهار رفتار خطرساز كه به عنوان چهار رفتار سرنوشت ساز نامگذاری شده اند، صحبت خواهد شد.این چهار رفتار عبارتند از:انتقاد، سرزنش، جبهه گیری و سكوت.با افزایش این رفتارهای خطرساز میزان احساسات منفی و تنش ها هم افزایش می یابد و هر رفتار راه را برای رفتار بعدی هموار می كند.

انتقاد
 

انتقاد كردن یكی از مخرب ترین رفتارهای زناشویی است.وقتی از كسی انتقاد می كنیم در واقع شخصیت او را زیر سؤال می بریم.درنتیجه شخص مقابل دلگیر و ناراحت می شود و فقط به انتقام فكر می كند.انتقاد یعنی حمله به شخصیت و منش فرد؛ در حالی كه اگر بتوانیم به جای انتقاد از آن رفتار یا گفتار بخصوص كه باعث ناراحتی ما شده است، از همسرمان گله كنیم كار عاقلانه یی كرده ایم.انتقاد شامل سرزنش، حمله یا اتهام است، درحالی كه گله كردن، بازگو كردن این مطلب است كه شما دوست داشتید همسرتان رفتار دیگری داشته باشد.گله با كلمه ی «من»و انتقاد با كلمه ی «تو»شروع می شود.برای روشن شدن موضوع مثالی می آورم.مثلاً «من دوست داشتم كه كارهای منزل را انجام می دادی و بعد به خانه ی برادرم می رفتیم.»این جمله یك گله است.اما اگر بخواهیم در قالب انتقاد این جمله را بیان كنیم به این شكل درخواهد آمد:«تو هیچ وقت كارهایت را به موقع انجام نمی دهی.»بیان این گونه جملات انتقاد آمیز فقط باعث خراب و تیره شدن روابط زناشویی می شود.حالا فكر كنیم كه روزانه چند بار از این گونه جملات مخرب استفاده می كتیم.

تحقیر و سرزنش كردن
 

تحقیر و سرزنش نابود كننده ی عشق و دوست داشتن در زندگی است.كسی كه تحقیر می شود و مورد اهانت و سرزنش قرار می گیرد به احساسی از خشم و بی ارزشی می رسد.گفتن كلمات تحقیر آمیزی چون احمق، بی عرضه، دیوانه و...نه تنها مشكلی را حل نمی كند، بلكه موجب از دست رفتن اعتماد به نفس همسر و خرد شدن شخصیتش می شود.به جای این كار می توان از روش تأیید آمیز، تحسین و تعریف كردن از نكات مثبت یكدیگر استفاده كرد.استفاده از این روش باعث می شود كه احساسات و افكار مثبت در زندگی افزایش یابد و در واقع با این كار عملی مخالف با سرزنش كردن را انجام داده اید و در نتیجه رابطه ی زناشویی شما به شكل مطلوبی بهبود خواهد یافت.

جبهه گیری
 

اگر رفتار تدافعی (جبهه گیری)داری احتمالاً به این دلیل است كه تحت تأثیر افكار و رفتارهای منفی همسرتان مثل انتقاد و سرزنش قرار گرفته اید.اگر هم فكر می كنید این شما نیستید كه جبهه گیری می كنید، ممكن است كاملاً باخودتان صادق نباشید، زیرا تقریباً زن و شوهرها در رابطه با یكدیگر جبهه گیری می كنند.شانه خالی كردن از زیر بار مسئولیت، بهانه آوردن، غرزدن و مخالفت كردن با حرف های همسر از علایم جبهه گیری است.رفتار تدافعی اغلب یك خیابان دو طرفه است و نشانه هایی از ترس و هراس را در خود دارد.به عبارت دیگر كسی كه از یك حمله ی احتمالی یا واقعی یا خیالی می ترسد، رفتار تدافعی اتخاذ می كند.آرام شدن و آرام گرفتن نخستین كاری است كه باید انجام دهید، زیرا رفتار تدافعی شما از رفتارهای منفی (تحقیر و سرزنش)همسرتان ناشی می شود.در این صورت لازم است به خود آرامش دهید و موشكافانه به صحبت های همسرتان گوش دهید.گام دوم برای شكستن جبهه گیری این است كه صحبت های همسرتان را حمله تلقی نكنید، بلكه آنها را نظراتی محكم و متین بدانید و خودتان نیز غیر تدافعی صحبت كنید.سعی كنید همسرتان را درك و با او همدلی كتید و نگرش مثبتی در مورد همسرتان داشته باشید تا زندگی زناشویی شما صحنه ی تاخت وتاز رفتارهای منفی از جمله انتقاد، تحقیر و سرزنش و حتی سكوت قرار نگیرد.

سكوت
 

وقتی همسرتان سكوت می كند، ممكن است به این نتیجه برسید كه همسرتان در حال قضاوت كردن شماست یا صحبت های شما را قبول ندارد و توجهی به شما نمی كند.در این مواقع احساس می كنید كه وی برای احساسات و افكارتان بهایی قایل نیست و پاسخ شما را نمی دهد؛ گویی شما را ترك كرده و در خانه نیست.اما از سوی دیگر افرادی كه سكوت می كنند خود را خونسرد می دانند نه منفی!آنها می خواهند خود را كنار بكشند، آرامش خود را حفظ كنند و حتی بیرون را به داخل خانه ترجیح می دهند.نكته ی قابل تأمل درباره ی سكوت این است كناره گیری در حین بحث عملی قهرآلود و زشت است.چهره ی بسیاری از سكوت كننده ها سرد و بی روح است و همین امر باعث می شود تا همسرتان احساس كند كه به او گوش نمی دهید؛ درنتیجه او را دلسرد كرده و ناراحتی او را افزایش می دهید.نكته ی قابل تأمل دیگر در مورد این است كه زن و شوهر هایی كه هر دو از سیاست سكوت استفاده می كنند، احتمال فروپاشی زندگی شان بسیار بالاست.راه حل اساسی این شكل این است كه در هنگام بحث و جدل صحنه را ترك نكنید و در عوض بگویید دل تان می خواهد برای مدتی از بحث كردن دست بكشید تا به آرامش برسید و فكر كنید، سپس در یك فرصت مناسب با گوش دادن غیر تدافعی و صحبت كردن در مورد مشكل پیش آمده گفت و گو كنید.به طور یقین با این كار نتیجه ی بهتری خواهید گرفت.
منبع:هفت روز زندگی شماره94.

سه شنبه 25/7/1391 - 21:27
ازدواج و همسرداری
 
تهیه و تنظیم: پویا کریمی




 
روانشناسی ازدواج
در دنیای امروز با توجه به انتخاب های مختلفی که در پیش روی هر کس قرار می گیرد و حس رقابت، برقراری رابطه و ازدواج پیچیدگی های بیشتری پیدا کرده است. روش های زیر می تواند به شما در پیدا کردن همسر دلخواه و حفظ رابطه ی خود با او کمک کند.
 

1-به دنبال برقراری یک رابطه ی مثبت باشید
 

مطمئن شوید به سن بلوغ و بزرگسالی رسیده اید و نیازمند همسری هستید که ادامه ی زندگی خود را با او بگذرانید.

2-روابط گذشته را فراموش کنید
 

سعی کنید آسیب های روحی را که در گذشته به شما وارد شده، از یاد ببرید. اگر تقصیر از جانب شما بوده تلاش کنید با طلب بخشش گذشته ها فراموش نشوند.
شما باید در یک رابطه ی عاطفی سالم، دریافت احساسی داشته باشید. بنابراین نامه بفرستید، تلفن بزنید از همه مهم تر با شخص مورد نظر صحبت کنید.

3-تمرین تصویرسازی کنید
 

احساسات و آرزوهایی را که درباره همسر آینده تان دارید در ذهن خود به تصویر بکشید. به روی کاغذی تمام حقایق موجود پیرامون این موضوع را بنویسید. این کاغذ را نشان کسی ندهید، اما آن را در دسترس نگه دارید و گاهی به آن نگاهی بیندازید.

4-ازدواج را امری طبیعی بدانید
 

اگر برای به دست آوردن چیزی، بیش از اندازه تلاش می کنید، بهتر است کاملاً با آرامش با موضوع برخورد کنید؛ چرا که طبیعت آن چه را که لازم است، انجام می دهد!

5-همان طور رفتار کنید که انتظار دارید دیگری با شما رفتار کند
 

در خودتان همان صفاتی را که دوست دارید شریک زندگی تان داشته باشد، پرورش دهید و برای ارتقای آن ها تلاش کنید.

6-اگر کاری که انجام می دهید نتیجه بخش نیست موارد دیگر را امتحان کنید
 

خود را از مرزهایی که به دورتان کشیده اید، رها سازید. اگر مدت زیادی است که با آدم های متفاوت قرار ملاقات می گذارید، اما به نتیجه دلخواه تان نمی رسید به خودتان مدتی فرصت بدهید تا بتوانید راحت تر با مسایل برخورد کنید.

7-به رابطه ی زناشویی اهمیت بدهید
 

به رابطه ی زناشویی نگاهی مثبت و مقدس داشته باشید. یک رابطه ی موفق زناشویی بر حفظ و ادامه ی زندگی مشترک موثر است.

8-افکار منفی خود را کنترل کنید
 

وقت بگذارید و با صدای درونی تان در مورد وقایع گذشته، ترس، ناراحتی، نگرانی، آسیب و زخم های روحی تان صحبت کنید، با انجام این کار بطور حتم به نتیجه ی دلخواه خواهید رسید.

9-به شخص مورد نظرتان احترام بگذارید
 

برای فردی که وارد زندگی تان می شود ارزش و احترام قابل شوید. خانم و یا آقای مورد نظر شما در حال حاضر مشغول زندگی شخصی خودش است. باید به او فرصت بدهید آماده ی یک زندگی مشترک بشود.

10-با روی باز از دیدگاه های جدید استقبال کنید
 

کتاب هایی را که در این زمینه به شما کمک می کند، مطالعه کنید. حتی اگر با تمام مطالب داخل کتاب موافق نبودید سعی کنید به تدریج دید خود را نسبت به مسایل مختلف تغییر دهید.
منبع: 7 روز زندگی، شماره 106.
سه شنبه 25/7/1391 - 21:27
ازدواج و همسرداری
زوجهای جوان، شباهت زیادی به دانشجویان سال اول دانشگاه دارند و تازه مشغول یادگیری خم و چم زندگی مشترک هستند. آنها انسان هستند و دچار اشتباه می شوند، اما آگاهی از اشتباهات معمول می تواند به آنها کمک کند که مانع بروز مشکلات شوند.

1- به دوران پس از ازدواج فکر نمی کنید
 

بعضی از همسران جوان آنچنان سرگرم جشن ازدواج می شوند که متوجه نیستند، درگیر چه مسائلی شده اند. شما متأهل شده اید. جشن ازدواج شاید سرگرم کننده باشد، اما فقط یک روز است. اکنون شما ناچار هستید با یکدیگر زندگی کنید، با هم کنار بیایید و خانواده ی خودتان را تشکیل دهید. از برنامه های جشن و بازتاب آن، از تماشای فیلم عروسی تا تجدید خاطرات با دوستان لذت ببرید، اما تمام وقت تصویر بزرگتری را در ذهن داشته باشید.

2- سعی کنید همسرتان را تغییر دهید
 

به احتمال قوی، شما به این دلیل با همسر خود ازدواج کرده اید که عاشقش بوده اید. اگر اینطور باشد، هیچ دلیلی وجود ندارد که او را تغییر دهید. بدون شک، افراد بالغ به طرزی چشمگیر تغییر نمی کنند، پس بهترین اطمینان شما این است که همسر خود را قبول کرده و او را به خاطر منحصر به فرد بودنش و تفاوت هایی که با دیگران دارد و نه علی رغم آنها، دوست دارید. تلاش برای تغییر دادن همسرتان، فقط احساسات او را جریحه دار کرده و زندگی مشترک شما را خراب می کند.

3- با خانواده ی همسرتان رابطه ی بدی را آغاز می کنید
 

اگر تا این لحظه به رابطه ی شما لطمه وارد شده، دست به هر کاری بزنید تا رابطه ی خود با خانواده ی همسرتان را بهبود بخشید. اولین نفری باشید که صلح را برقرار می کند، زیرا هنگام دعوای شما با خانواده ی همسرتان، تنها کسی که آزرده خاطر می شود، همسرتان است که احساس می کند بین شما گیر افتاده است.

4- در مشاجرات، اجازه می دهید احساسات شما پیروز شوند
 

پرخاشگری، فریاد زدن و جیغ کشیدن در حل مشکل یا اختلاف نظرها به شما و همسرتان کمکی نمی کند. گفت و گوی آرام و منطقی، شما را به پیش خواهد برد، اگر هنگام مجادله با همسرتان، نتوانید خودتان را کنترل کنید. زندگی تان را به مخاطره می اندازید. پس هر کاری را که شامل این موارد است، از استراحت در میانه ی بحث تا طلب کمک از روش های درمانی، انجام دهید.

5- از بحث های جدی اجتناب می کنید
 

هیچ کس دوست ندارد درباره ی مسائل پیچیده و مهم مثل کنترل مسائل مالی، راه های ممکن در صورت بچه دار نشدن، نحوه ی آمادگی برای اتفاقات پیش بینی نشده مثل مرگ، بحث کند. با این حال، اکنون که متأهل شده اید، چاره یی جز صحبت درباره ی این موضوعات ندارید. دوام ازدواج شما به این مسائل وابسته است. عاقل باشید و در مورد تمامی این مسائل با همسر خود صحبت کنید. در صورت لزوم با دیگران مشاوره داشته باشید، اما این مسائل را نادیده نگیرید. زندگی تنها تفریح و میهمانی و خوشی نیست. در خود توانایی پذیرش مشکلات بزرگتر را داشته باشید.
 

6- بر سر مسائل بیهوده دعوا می کنید
 

هر انسان متأهلی با همسر خود بر سر مسائل جزئی بحث می کند، از باز گذاشتن در خمیر دندان تا آویزان کردن لباس روی دستگره ی در، که در نظر دیگران بی معنی است. بحث های خود را برای مسائل مهمتری نگه دارید. این دلخوری ها را به حال خود بگذارید. به راستی اگر تنها اشتباه همسر شما، انداختن جوراب های کثیف روی زمین است، باید خودتان را خوش شانس بدانید.

7- حسادت می ورزید
 

همسرتان شما را برای زندگی انتخاب کرده است. حسادت باعث اتلاف وقت شده و موجب اهانت به همسرتان می شود که تصور می کند شما به او اعتماد ندارید. اگر او همیشه قابل اعتماد بوده است، نباید با حسادت خود، حتی برای او ایجاد مزاحمت کنید. این برای رابطه سم است.

8- مثل دوران تجرد خود رفتار می کنید
 

اکنون زمان آن رسیده که بزرگ شوید. گردش شبانه رفتن با دوستان، زمانی اشکال نداشت که شما مجرد بوده اید و هیچ کس در منزل، منتظر شما نبوده است. به عنوان یک فرد متأهل، انجام بعضی کارها شایسته نیست. شما می دانید درست و غلط چیست، پس کار درست را انجام دهید.

9- غرور را به زندگی مشترک تان راه می دهید
 

زن یا شوهری که بعد از هر مشاجره بر عذرخواهی اصرار دارد، همیشه برنده است و کسی که مهر و محبت همسر خود را انکار می کند، هیچ کار مفیدی برای زندگی مشترک شان انجام نمی دهد. او اجازه می دهد غرور، به روش های حل مشکلات و عشق و علاقه ی او به همسرش راه پیدا کند و رابطه ی آنها به نتیجه نرسد. باید ملایم تر بود و مسئوولیت اعمال خود را به گردن گرفت.

10- اوقات بسیار کمی را در کنار یکدیگر سپری می کنید
 

باید مانند یک گل از زندگی مشترک خود مراقبت کنید. گل، بدون آب، نور خورشید و مراقبت هرگز رشد نخواهد کرد. بنابراین، باید برنامه ریزی کنید تا مدت زمان بیشتری را در کنار همسر خود باشید.
منبع: 7 روز زندگی- شماره 85
سه شنبه 25/7/1391 - 21:26
ازدواج و همسرداری
نویسنده: نیره محمد دخت پرچمی




 
شما فکر می کنید فلسفه و حقیقت ازدواج از نظر اسلام چیست و چرا اسلام به ازدواج اهمیت زیادی می دهد؟ پاسخ این سؤال را با سخنی از مرحوم علامه محمد تقی جعفری(ره) آغاز می کنیم. وی در جواب فیلسوف شهیر اروپایی، «برتراند راسل» که چرا اسلام این قدر به ازدواج بها داده و برایش قانون وضع کرده است، نوشت: «با ازدواج می خواهد انسان به وجود آید، مسأله ی انسان مطرح است.» بنابراین، ارضای غریزه ی جنسی و تأمین نیازهای فیزیولوژیک انسان از آثار مثبت ازدواج است؛ ولی می توان فلسفه و حقیقت ازدواج از نظر اسلام را در سه امر جست و جو کرد: تکمیل، تسکین و تولید.

1ـ تکمیل
 

هیچ انسانی به تنهایی کامل نیست و پیوسته در جهت جبران کمبود خویش تلاش می کند. جوان در پی رسیدن به استقلال فکری است؛ برای جبران نواقص و تأمین نیازهای بی شمار خود به سوی ازدواج سوق داده می شود و با گزینش همسری مناسب و شایسته موجبات رشد و تکامل خویش را فراهم می کند. مرحوم شهید مطهری در این باره می فرماید: «تشکیل خانواده یعنی یک نوع علاقه مند شدن به سرنوشت دیگران و یکی از علل این که در اسلام ازدواج یک امر مقدس و عبادت تلقی شده، همین است. ازدواج اولین مرحله ی خروج از خود طبیعی فردی و توسعه پیدا کردن شخصیت انسان است. پختگی که در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده ایجاد می شود، در هیچ جای دیگر نمی توان به آن رسید و آن را فقط در ازدواج و تشکیل خانواده باید به دست آورد.» شخصیت انسان پس از ازدواج به یک شخصیت اجتماعی تبدیل می شود. زیرا در پرتو ازدواج و زندگی مشترک خود را شدیداً مسؤول حفظ همسر و تأمین وسایل زندگی و تربیت فرزندان تلقی می کند و تمام هوش، ابتکار و استعدادهای خود را به کار می گیرد. به عبارت دیگر، احساس مسؤولیت اجتماعی در او شکل می گیرد و بسیاری از شایستگی ها و توانمندی های نهفته ی درونش را شکوفا می کند، بنابراین، می توان ازدواج را مایه ی رشد و کمال دانست. در واقع خداوند انسان را به گونه یی آفریده که بدون جنس مخالف ناقص است و با جنس مخالف کامل می شود. مرد به زن نیازمند است و زن به مرد. هر کدام از دو جنس از نظر روحی و جسمی به هم وابسته اند و با قرار گرفتن در کنار هم یکدیگر را تکمیل می کنند.

2ـ تسکین
 

مهم ترین نیازی که بر اثر ازدواج تأمین می شود، نیاز به آرامش و احساس امنیت و آسودگی است. این نیاز که در سرشت آدمی ریشه دارد، چنان مهم است که خداوند در بیان فلسفه ی ازدواج می فرماید: «از آیات و نشانه های خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار دادیم تا در کنار آنان آرامش یابید.» بنابراین، همسر موجب آرامش و امنیت خاطر و محیط خانه وسیله ی آرامش روحی زن و مرد قرار داده شده است. در اوایل جوانی احساس تنهایی، بیهودگی و نداشتن پناهگاه انسان را فرا می گیرد. ازدواج و قرار گرفتن در کنار همسری شایسته و دلسوز این احساس را از بین می برد و او را به آرامش روحی می رساند. این احساس آرامش به ثبات فکری و روحی، وقار، احساس ارزشمند بودن و لذت می انجامد . در واقع دست آفرینش نوعی کشش درونی میان زن و مرد به ودیعت نهاده تا هر کدام در سنین خاص خواهان یکدیگر شوند و اضطراب و پریشانی شان از طریق ازدواج به سکون و آرامش تبدیل شود. دانشمندان علوم تجربی و انسانی نیز ارضای صحیح و به موقع غریزه ی جنسی و ترشح معتدل غدد جنسی را برای سلامت جسم و روان آدمی لازم دانسته، عدم آن را سبب پاره یی از بیماری های روانی و گاه جسمانی شمرده اند.

3ـ تولید
 

یکی از ثمرات بزرگ ازدواج وجود فرزند و بقای نسل آدمی است. تولید و تکثیر نسل را نباید کوچک و بی اهمیت شمرد، زیرا هدف آفرینش جهان وجود انسان و پرورش و تکامل اوست. تولید و پرورش انسان های خداپرست، موحد، نیکوکار و صالح، مطلوب خدای جهان آفرین است. از دیدگاه اسلام، وجود فرزند صالح برای پدر و مادر یک عمل صالح شمرده می شود و در سعادت دنیا و آخرت آن ها مؤثر است. به همین جهت معصومان تولید و تکثیر نسل را از اهداف ازدواج خوانده اند. پیامبر اکرم(ص)می فرماید: «چه مانع دارد که مؤمن برای خودش همسری برگزیند. شاید خدا فرزندی به او عطا کند که با گفتن لا اله ال الله زمین را سنگین کند.» در حقیقت زوج ها از طریق فرزندان خود رشته ی پیوند میان اعضای یک نسل را به وجود می آورند. این امر از اهداف اساسی ازدواج است. وجود فرزندان به گرمی، پویایی و صفای کانون خانواده می انجامد و انگیزه ی ادامه ی زندگی را در انسان تقویت می کند. البته روشن است که در پرتو ازدواج یکی از نیازها و غرایز مهم انسان (غریزه ی جنسی) تأمین و به روشی درست ارضا می شود. با تأمین این نیاز جسمانی، فرد از نظر روانی، ذهنی و اخلاقی به آرامش می رسد و مسیر بسیاری از انحرافات جنسی و اخلاقی و اجتماعی بسته می شود.
منبع: نشریه 7 روز زندگی شماره 104
سه شنبه 25/7/1391 - 21:26
ازدواج و همسرداری
برای ازدواج کردن دلایل بسیاری وجود دارد، اما برای ازدواج نکردن دلیل آوردن اغلب سخت و مشکل است. دلایلی هست که فرد به خاطر آنها ازدواج می کند، ولی همان دلایل می تواند ازدواج را با مشکلات و تضاد های قابل توجهی رویاروی کند.
 
دلایل نادرست ازدواج عبارتند از:
 
-شورش علیه والدین :
 
تعارض با والدین، می تواند یکی از دلایلی باشد که فرد جوان را بسوی ازدواج سوق دهد. وقتی فردی در خانواده ای زندگی می کند که وادین او اهانت کننده و تحقیر کننده هستند، بنظر می رسد که ازدواج انتخاب موجهی باشد. آنهایی که در آتش تعارض های طولانی مدت والدین سوخته اند، آنهایی که قربانی پدر و مادری معتاد بوده اند و آنهایی که قربانی آزارهای جسمانی ، هیجانی و جنسی در خانواده بوده اند، دلایل موجهی دارند تا از خانواده به نحوی بگریزند و از آن دور شوند. اما آیا داشتن دلیل موجه برای ترک خانواده ضرورتا دلیل موجهی برای ازدواج است؟
در اینگونه موارد بهتر است که افراد استقلال شخصی خود را بسط دهند و با خانواده خود روبرو شوند، به روابط خود و خانواده خود بیندیشند و برای مشکلات و مسایل راه حلی بیابند، تا اینکه درگیر ازدواج شوندو یا به فکر ازدواج باشند. با ازدواج می توان از یک شرایط فاجعه بار گریخت اما با چه بهایی؟ تحقیقات نشان می دهد که بسیاری از افراد که از آزار والدین به ازدواج پناه برنده اند، ازدواج آنها نیز آزار دهنده بوده است.
استقلال امری است که فرد، فقط به تنهایی می تواند به آن برسد. با اتکای به همسر، فرد به استقلال نخواهد رسید. بسیاری هستند که ازدواج می کنند تا مستقل شوند، اما مستقل شدن سال ها وقت می برد و امری است وابسته به خود فرد تا هرچه بیشتر، روی پای خود بایستد

- جستجوی استقلال :
 
جوانان به اینکه روی پای خود بایستند و کارهایشان را خودشان انجام دهند و یا مستقل باشند، کشش و علاقه زیادی دارند. اما استقلال امری است که فرد، فقط به تنهایی می تواند به آن برسد. با اتکای به همسر، فرد به استقلال نخواهد رسید. بسیاری هستند که ازدواج می کنند تا مستقل شوند، اما مستقل شدن سال ها وقت می برد و امری است وابسته به خود فرد تا هرچه بیشتر، روی پای خود بایستد.

- التیام یک ارتباط شکست خورده :
 
این مورد، از موضوعاتی است که شناسایی آن در دیگران راحت تر از شناسایی آن در خودمان است. پاسخ رایج به هشدارهای دیگران معمولا این است که " نه! من می فهمم که شما چه می گویید، اما این مورد فرق دارد. " ما تمایل داریم که ارتباط جدید و آمیخته با عشق را تنها از منظر وجوه مثبت بنگریم و از این که ممکن است این ارتباط واکنش به یک ارتباط قبلی باشد می پرهیزیم و غفلت می کنیم.فردی که در موقعیت التیام است، ممکن است برای حمایت هیجانی نیاز به یک ارتباط دیگر داشته باشد.
ازدواج زمانی موفق تر خواهد بود که دو نفر ((بخواهند)) ازدواج کنند. تا اینکه ((نیاز)) به ازدواج داشته باشند.ارتباطی که براساس التیام یکی از دو نفر شکل گیرد، از همان آغاز در معرض خطر است، چرا که عاطفه بین آن دو نه تنها به دلیل دوستی و عشق، نیست بلکه به خاطر شفا بخشی و التیام زخمها و جراحات ارتباط دیگری است که قبلا رخ داده است.

-فشار خانواده یا اجتماع :
 
برخی از خانواده ها مطابق آداب، فرهنگ و عرف خود برای ازدواج به جوانان فشار می آورند. در یک جامعه شهری و تحصیل کرده، این فشار می تواند نامحسوس و ظریف باشد. اما در جامعه ای دیگربا صراحت و به طور مستقیم از جوان می خواهند که ازدواج کند. خانم ها بیشتر درمعرض این استرس هستند. بسیاری از وقتی که شهر خود را ترک می کنند و به دانشگاه می روند،پس از مدتی شاهد ازدواج هم کلاسی های دوره دبیرستان خود خواهند بود. که حتی بچه دار نیز شده اند و همین می تواند بر آنها فشار روانی و استرس وارد کند. در ازدواج نباید عجله کرد. معمولا شتاب در ازدواج به ارتباط شاد و سالمی منجر نمی شود. افرادی که با دلایل درست سعی در انتخاب همسر دارند نباید تسلیم این فشارها شوند.
در فرهنگ عامه، به اشتباه ، باور بر این است که عدم ارضای نیاز جنسی سبب برخی بیماری های روانی می شود. مثلا برای بهبود حال بیماران روانی، برخی توصیه به ازدواج می کنند که نه تنها حال بیمار را بهبود نخواهد بخشید، بلکه استرس و فشار روانی بیشتری را ایجاد خواهد کرد.

- نیاز جنسی :
 
ازدواج تنها به دلیل رفع نیاز جنسی احتمالا نمی تواند به ازدواج موفقی منجر شود. چرا که دیگر عوامل مرتبط با ازدواج، معمولا از چشم دور می ماند. در این گونه ازدواج، زیبایی های ظاهری همسر بیشتر مد نظر قرار می گیرد و شتاب و عجله نیز عامل تاثیر گذار منفی دیگری است. در فرهنگ عامه، به اشتباه ، باور بر این است که عدم ارضای نیاز جنسی سبب برخی بیماری های روانی می شود. مثلا برای بهبود حال بیماران روانی، برخی توصیه به ازدواج می کنند که نه تنها حال بیمار را بهبود نخواهد بخشید، بلکه استرس و فشار روانی بیشتری را ایجاد خواهد کرد.
-احساس کمبود و تهی بودن: گاهی افرادی که هدفی را در زندگی دنبال نمی کنند، نمی دانند که از زندگی چه می خواهند، احساس ناکامی می کنند و از زندگی خود راضی نیستند، برای حل این مشکلات به ازدواج روی می آورند، که قطعا دلیل نادرستی برای ازدواج است.

-احساس گناه :
 
گاهی در رابطه با یک نفر احساس گناه می کنیم و به دلیل احساس گناه یا احساس ترحم با او ازدواج می کنیم. احساس گناه یا احساس ترحم به هر دلیلی که ایجاد شده باشد، یک دلیل نادرست برای ازدواج است.

منبع:نشریه پیام مشاور
سه شنبه 25/7/1391 - 21:25
ازدواج و همسرداری
از جمله عواملی که سلامت خانواده را تهدید می کنند ،عبارتند از :
1 ـ عدم شناخت به اصول زندگی مشترک : توانایی در دانایی است. برای ازدواج و زندگی مشترک موفق ، کسب دانایی هایی لازم است و مانند هر امر دیگری باید مهارت های مربوط به آن را کسب کرد و در فرآیند زندگی مشترک به کار برد. در برخی از خانواده ها به علت عدم شناخت زن و شوهر نسبت به یکدیگر ، عدم آگاهی نسبت به اهداف و انگیزه های ازدواج ، بی انصافی ها ، پیش داوری ها ، فریبکاری ها ، عدم احساس مسوولیت و بی توجهی به اصول اخلاقی ، بنیاد خانواده متزلزل می شود. مهمترین عاملی که موجب آسیب پذیری خانواده می شود ، عدم شناخت و انحراف از هدف های ازدواج است. زن و شوهری که هدف های ازدواج و تشکیل خانواده را نشناخته یا فراموش کرده اند ، در کدام مسیر حرکت می کنند ؟ کدام روش و وسیله را برای نیل به کدام هدف انتخاب می کنند ؟ هنگامی که راجع به خانواده صحبت می شود ، معمولاً زن و شوهر ها به گونه ای برخورد می کنند که گویا همه چیز را درباره خانواده می دانند. هر کس به خود اجازه می دهد راجع به خانواده اظهار نظر کند و چون هر کس در خانواده رشد کرده ،تصور می کند دانش و آگاهی لازم را دارد. در حالی که این طور نیست و برای انجام هر کاری و ایفای هر نقشی به آموزش ، کاراموزی و مهارت آموزی نیاز است.
2 : سست شدن باورهای مذهبی : شاید مهمترین عاملی که بنیاد خانواده را تهدید می کند ، سست شدن باورهای مذهبی و اصول اخلاقی و فقدان معنویت باشد. هر گاه زن و شوهر در روابط خود ، خدا را فراموش کنند و در حضور و غیاب یکدیگر به گونه ای برخورد کنند که خدا غایب است ، با دست خود کانون خانواده را به سوی تزلزل و نابودی سوق داده اند. یکی از رسم های پسندیده هنگام عقد ازدواج ، گذاشتن قرآن بر سر سفره عقد است. به نظر می رسد این رسم به معنی آن است که زن و شوهر به قرآن اعتقاد دارند و به آنچه قرآن گفته عمل می کنند و قرآن را در زندگی و پیوند مشترک خود حاکم قرار می دهند و خداوند را حاضر و ناظر به اعمال ، رفتار و گفتارشان می دانند. حال چنانچه این وضعیت تغییر کنتد و این اعتقادات و باورها سست شود و از بین برود ، سلامت و تعادل خانواده به خطر می افتد. زمانی که ارزش ها ، نگرش ها و باورهای حاکم بر روابط زن و شوهر بر اساس لذت طلبی ، مصلحت گرایی ، مادی گرایی و سود طلبی استوار باشد ، بی شک روابط انسانی از معنویت تهی می شود. این نوع روابط بسیار سست و شکننده خواهد بود و به محض بروز موقعیتی خاص مانند بی پولی ، تنگدستی ، بیماری ، کهولت و افزایش سن و نظایر آن
ازدرون متلاشی می گردد و با هر بهانه ای از هم می گسلد.
3 ـ عدم صداقت و فریبکاری : جوهر روابط سالم میان زن و شوهر ، صداقت است. صداقت ، اعتماد را بنیاد می نهد. زن یا شوهری که با همسر خود صادق نیست و با دادن وعده و وعیدها می خواهد زندگی کند ، با شوهری که از واقعیت ها دور هستند و در عالم اوهام و تخیلات زندگی می کنند ، آیا می توان گفت که زندگی زناشویی موفقی خواهندداشت ؟ گاهی اوقات پنهان کردن حقایق و فریب دادن موجب می شود ارکان خانواده متزلزل شود و روابط زن و شوهر آسیب ببیند.
4 ـ عدم توجه به نیازهای همسر
زوج های موفق کسانی هستند که در صدد ارضای نیازهای همسر خود می باشند. بنابراین هر زن یا شوهری وظیفه دارد نیازهای جسمی و روحی همسرش را بشناسد و در مقام ارضای آنها برآید. ارضای نیازها به طریق درست و مطلوب ، به رشد همه جانبه و ایجاد امنیت روانی زوجین منجر می شود و در نتیجه سلامت خانواده تامین می گردد. برای مثال هر انسانی نیاز به امنیت ، محبت ، توجه و احترام دارد. لذا هر گاه این گونه نیازها از طرف همسر تامین نشود ، فرد احساس ناامنی روانی می کند و بهداشت روانی خانواده مختل می شود.
5ـ ابهام وافراط در انتظارها : به طور معمول مشخص کردن انتظارها در روابط ، باعث معین شدن وظایف و حدود روابط افراد می شود. در خانواده هایی که انتظارهای متقابل زن و شوهر مشخص نشده ، روابط آسیب پذیر است و زوجین دقیقاً نمی دانند نسبت به یکدیگر چه وظایفی بر عهده دارند. تفاوت و تعارض در انتظارات موجب می شود فضایی نامساعد و کینه توازانه به وجود آید. گاهی اوقات داشتن توقعات بیش از حد از همسر ، مثل این که انتظار داشته باشیم او همچون فرشته باشد یا آید ، سلامت خانواده را در معرض تهدید قرار می دهد.
6ـ دخالت دیگران : اکثر پژوهش های انجام شده در ایران درباره طلاق ،این حقیقت را منعکس کرده که دخالت دیگران مانند اقوام و آشنایان ، والدین زن یا شوهر موجب شعله ور شدن اختلافات زن و شوهر می گردد و در نهایت به جدایی منجر می شود. زن یا شوهر به ویژه در اوایل زندگی مشترک ، توسط دیگران به طور ناشیانه راهنمایی یا در برخی موارد تحریک می شوند. گاهی اوقات مادر شوهر یا پدر شوهر و مادر زن یا پدر زن علی رغم علاقه ، در زندگی مشترک فرزندان شان مزاحمت و آسیب هایی را به وجود می آورند.
7 ـ مسائل اقتصادی و مالی : انسان ها نیازهای مادی دارند که باید در حد متعادل ارضا شود ، اما مسائل مادی نباید همه امور را تحت الشعاع قرار دهد. زندگی زناشویی نشیب و فراز دارد و زن و شوهر باید با رعایت صرفه جویی ، قناعت و عدم و اداره کنند. گاهی اوقات مسائل اقتصادی زندگی مشترک خود را تنظیم و اداره کنند. گاهی اوقات مسائل مالی و اقتصادی بهانه هستند و زمانی که از زن یا شوهر سوال می شود که چرا با یکدیگر سازش ندارید ، به این گونه مسائل اشاره می نمایند و در نهایت عدم توافق و تفاهم را عامل اصلی طلاق و جدایی معرفی می کنند. بدیهی است که این عامل عدم توافق نمی تواند ما را به سوی شناخت عواملی که سلامت خانواده راتهدید می کنند ، هدایت کند.
8 ـ موانع فرهنگی و طبقاتی : گاه فرهنگ زن یا مرد به لحاظ عدم تناسب یا تضاد ، سلامت خانواده را تهدید می کند. برای مثال ناهماهنگی فرهنگی و طبقاتی زن و شوهر ( مانند فرهنگ شهری در مقابل فرهنگ روستایی ) گاهی باعث تهدید بنیاد خاناده می شود. متاسفانه بعضی افراد به تعهدات اخلاقی و ارزش های حاکم مقید نیستند و این مساله موجب می شود زن و شوهر در ظاهر زیر یک سقف با یکدیگر زندگی کنند ، اما روح آنها از همدیگر فاصله داشته باشد. در این وضعیت زن یا شوهر با منم منم گفتن و تفاخر به اصل و نسب خود ، سعی می کند همسر خود را سرزنش و تحقیر کند. بدیهی است در چنین خانواده ای احساس حقارت هر یک از زوجین موجب می شود فضای روانی و عاطفی نا مساعدی به وجود آید و زوجین از یکدیگر متنفر شوند.
9 ـ هوسرانی و ازدواج مجدد : عامل دیگری که سبب آسیب زایی خانواده می شود ، تنوع طلبی یا هوسرانی است که فرد به فرمان احساسات خود ، با فرد دیگری غیر از همسر خود ارتباط برقرار می کند و رابطه خود با همسر قبلی را سست می نماید. در این شرایط عواملی از قبیل زیبایی یا ثروت طرف مقابل موجب گرایش به روابطی خارج از چهار چوب خانواده یا برقراری روابط پنهانی می شود. این وضعیت موجب می شود روابط زن و شوهر مخدوش گردد ، بنیاد خانواده سست شود و سرنوشت فرزندان به خطر افتد.
10 ـ سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات : مهمترین آسیب پذیری خانواده ، بروز سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات است. بنابراین هر یک از زن و شوهر به سهم خود مسوولیت دارند که از به وجود آمدن سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات پیشگیری کنند.
منبع: كوچه ما شماره 15.
سه شنبه 25/7/1391 - 21:25
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته