• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
    تعداد در صفحه :
امام سجاد (ع) : و دستاويزم به سويت توحيد و يگانه دانستن توست ، و وسيله ام آن است كه چيزي را با تو شريك و انباز نگردانيده ام ، و با تو خدايي فرانگرفته ام ( اعتقاد و باور ندارم كه خدايي با تو باشد ) و با جانم ( از روي دل از عذاب و كيفرت ) به سوي ( رحمت ) تو گريخته ام ، و گريزگاه بد كار و پناهگاه كسي كه بهره اش را تباه كرده و پناهنده گشته به سوي توست
و وسيلتي اليك التوحيد ، و ذريعتي أني لم اشرك بك شيئا ، و لم اتخذ معك الها ، و قد فررت اليك بنفسي ، و اليك مفر المسئ ، و مفزع المضيع لحظ نفسه الملتجئ .
صحيفه سجاديه
امام سجاد (ع) : پس چه بسا دشمني را كه بر من شمشيرش را از روي دشمني از غلاف و نيام بيرون آورد ، و دم كارد بزرگ خود را براي من تيز نمود ، و طرف تيزي آن را برايم نازك گردانيد ، و زهرهاي كشنده اش را براي من با آب در هم كرد ، و من را آماج تيرهايش كه از هدف و نشانه نمي گذرد قرار داد ، و چشم حراست و پاسبانيش از من نخفت ، و در دل گذراند كه شر و بدي به من برساند ، و از آب بسيار تلخ ، تلخي آن شر و بدي كه نمي شود آشاميد آبم دهد ( خواست زياني به من وارد سازد كه بر اثر آن نابودم گرداند )
فكم من عدو انتضي علي سيف عداوته ، و شحذلي ظبة مديته ، و ارهف لي شباحده ، و داف لي قواتل سمومه ، و سدد نحوي صوائب سهامه ، و لم تنم عني عين حراسته ، و اضمر أن يسومني المكروه ، و يجرعني زعاق مرارته .
صحيفه سجاديه
امام سجاد (ع) : پس تو - اي خداي من - ناتوانيم را از زير بار رفتن رنجهاي گران ، و از انتقام كشيدن از كسي كه در جنگيدنش قصد من كرده ، و تنهاييم را در برابر بسياري عدد و شماره ( لشگر ) كسي كه با من دشمني نموده ، و براي گرفتار ساختنم در آنچه فكر ننموده و از آن غافل مانده ام در كمين نشسته ، ديدي
فنظرت - يا الهي - الي ضعفي عن احتمال الفوادح ، و عجزي عن الانتصار ممن قصدني بمحاربته ، و وحدتي في كثير عدد من ناواني ، و ارصد لي بالبلاء فيما لم اعمل فيه فكري .
صحيفه سجاديه
امام سجاد (ع) : پس ( پيش از آن كه از تو ياري درخواست نمايم ) به ياري كردنم آغاز نمودي ، و پشتم را به تواناييت محكم و استوار گردانيدي ، آنگاه تيزي و برندگي او را شكستي ( ضايع و تباهش ساختي ) و پس از آن كه در گروهي ( همراهان ) بسيار بود او را تنها گذاشتي ، و من را بر او فيروز نمودي ، و آنچه ( تير يا نيزه اي را كه براي كشتن من ) نشانه گيري كرده بود بر خودش برگرداندي ، و در حالي كه خشمش را بهبودي نداده و كينه اش فرو ننشسته او را بازگرداندي ( آنگاه از روي بسياري خشم و پشيماني ) سر انگشتان خود را به دندان گزيد و رو برگردانيد در حالي كه سپاهيانش ( ياران و ياورانش ) آنچه به او وعده داده بودند انجام ندادند
فابتدأتني بنصرك ، و شددت ازري بقوتك ، ثم فللت لي حده ، و صيرته من بعد جمع عديد وحده ، و اعليت كعبي عليه ، و جعلت ما سدده و مردودا عليه ، فرددته لم يشف غيظه ، و لم يسكن غليله ، قد عض علي شواه و ادبر موليا قد اخلفت سراياه .
صحيفه سجاديه
امام سجاد (ع) : و چه بسيار ستمگري كه با مكر و فريبهايش به من ستم كرد ، و دام شكارهايش را برايم بر پا نمود ، و جستجوي مراقبت و نگهبانيش را بر من گماشت ( مراقب بود ببيند چه مي كنم و كجا هستم و به كجا مي روم ) و در كمين من نشست مانند در كمين نشستن درنده و چشم به راه بودنش براي به دست آوردن فرصت و وقت مناسبي براي شكارش در حالي كه خوشرويي و چاپلوسي را برايم آشكار مي ساخت ، و با خشم سخت به من مي نگريست
و كم من باغ بغاني بمكائده ، و نصب لي شرك مصائده ، و وكل بي تفقد رعايته ، اضبا ألي اضباء السبع لطريدته انتظارا لانتهاز الفرصة لفريسته ، و هو يظهر لي بشاشة الملق ، و ينظرني علي شدة الحنق .
صحيفه سجاديه
امام سجاد (ع) : پس چون تو - اي خداي من كه ( از صفات مخلوق ) منزه و برتري - فساد و تباهي قصد او و زشتي آنچه را پنهان داشته ديدي او را با مغز سر در گودالي كه براي شكار كنده بود نگون سار كردي ، و در پرتگاه گودالش بازگردانيدي تا پس از سركشيش با ذلت و خواري در بند دامي كه مي انديشيد من را در آن بيند درآمد ، و اگر رحمت و مهرباني تو نبود نزديك بود آنچه به او فرود آمد بر من فرود آيد
فلما رايت - يا الهي تباركت و تعاليت - دغل سريرته ، و قبح ما انطوي عليه اركسته لأم رأسه في زبيته ، و رددته في مهوي حفرته ، فانقمع بعد استطالته ذليلا في ربق حبالته التي كان يقدر أن يراني فيها ، و قد كاد أن يحل بي لولا رحمتك ما حل بساحته .
صحيفه سجاديه
امام سجاد (ع) : و چه بسيار حسود و رشكبري ( آن كه نابود شدن نعمتي را از ديگري آرزو دارد ) كه به سبب ( آسايش و خوشي ) من غصه و اندوه او ( مانند آب ، يا آب دهان ) گلوگيرش شد ، و سختي خشمش از من ( مانند استخوان ) در گلويش گرفت ، و با نيش زبانش من را آزار رسانيد ( سخنان ناشايسته به من گفت ) و به تهمت زدن عيوب و نواقصي كه در خود داشت غضبش را بر من سخت گردانيد ( در كتب لغت جز وحر به كسر " حاء " يافت نمي شود ، و در نسخ صحيفه به فتح " حاء " ضبط شده ، و وحر فعل لازم است بر اثر نقل حركت در اينجا متعدي گشته و نقل حركت يكي از چيزهايي است كه فعل لازم به آن متعدي مي گردد مانند اثم فهو اثم كه به حركت متعدي و گفته مي شود اثم ، اذا جعله اثما فهو ما ثوم ) و آبروي من را نشانه تيرهاي خود قرار داد ( سخنان زشت و ناروا درباره من گفت ) و صفات و خوهاي پست را مانند گردن بند بر من بست كه ( من از آنها آراسته بودم و ) هميشه در خود او بود ، و به مكر خويش خشمش را بر من سخت نمود ( يا با مكر خود بر من طعنه زد و عيب جويي مي نمود ، اگر به جاي وحرني بكيده ، وخزني بخوانيم چنان كه در بعض نسخ صحيفه ضبط شده ) و به آفرينش آهنگ من كرد
و كم من حاسد قد شرق بي بغصته ، و شجي مني بغيظه ، و سلقني بحد لسانه ، و وحرني بقرف عيوبه ، و جعل عرضي غرضا لمراميه ، و قلدني خلالا لم تزل فيه ، و وحرني بكيده و قصدني بمكيدته .
صحيفه سجاديه
امام سجاد (ع) : پس ( در چنين گيروداري ) - اي خداي من - تو را خواندم در حالي كه فريادرسي و ياري كردنت را مي طلبيدم ، و به زودي اجابت و رواساختن تو اعتماد داشتم ، و مي دانستم كسي كه در سايه رحمت تو جا گرفت شكست نمي خورد ، و كسي كه به پناهگاه انتقام تو پناهنده شد ( از كسي ) نمي ترسد ، پس تو من را به تواناييت از سختي او بازداشتي
فناديتك - يا الهي - مستغيثا بك ، واثقا بسرعة اجابتك ، عالما أنه لا يضطهد من اوي الي ظل كنفك ، و لا يفزع من لجأ الي معقل انتصارك ، فحصنتني من بأسه بقدرتك .
صحيفه سجاديه
امام سجاد (ع) : و چه بسيار ابرهاي شر و بدي كه آنها را از من گشودي ( دور ساختي ) و ابرهاي نعمتهايي كه آنها را بر من باراندي ، و جويهاي رحمت و مهرباني كه آنها را پهن كردي ، و عافيت و تندرستي كه آن را بر من پوشاندي ، و چشمهاي مصايب و گرفتاريها كه آنها را كور گردانيدي ، و پرده هاي اندوههايي كه آنها را برداشتي
و كم من سحائب مكروه جليتها عني ، و سحائب نعم امطرتها علي ، و جداول رحمة نشرتها ، و عافية البستها ، و اعين احداث طمستها ، و غواشي كربات كشفتها .
صحيفه سجاديه
امام سجاد (ع) : و چه بسيار گمان نيكي را كه تصديق نموده و پذيرفتي ( اميدوار به رحمت و احسانت را نوميد نكردي ) و فقر و نيازمندي را كه به جاي آن بي نيازي بخشيدي ، و درافتادني را كه برداشته ايستاندي ( گرفتار سختيهايي را كه رهاندي ) و مسكنت و بي چيزي ( يا ذلت و خواري ) را كه ( به توانگري ، يا به عزت و بزرگي ) تغيير دادي
و كم من ظن حسن حققت ، و عدم جبرت ، و صرعة انعشت ، و مسكنة حولت .
صحيفه سجاديه