کد سوال : 5670
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : دليل حرمت نبش قبر چيست ؟ تا چه زمان نمي شود نبش قبر كرد؟
پاسخ : چون نبش قبر هتك حرمت انسان است، لذا جايز نيست. تنها در مواردى بسيار استثنايى مىتوان به اين كار مبادرت ورزيد كه در فقه و قانون مشخص شده است. نبش قبر تا زمانى كه بدن متلاشى نشده جايز نيست؛ ولى بعد از متلاشى شدن آن، اشكال ندارد.
فسيلشناسى و باستانشناسى از مصاديق نبش قبر نيست و هيچ اشكالى ندارد.
کد سوال : 5672
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان>تربيتي و مشاوره
پرسش : منظور از اصالت خانوادگى در ازدواج چيست؟
پاسخ : منظور از «اصالت خانوادگى» جامعيت در چند چيز است:
الف) حلالزادگى و نجابت،
ب ) پارسايى و تقوا،
ج ) افكار و اعتقادات صحيح،
د ) صلاحيت در اخلاق و صفات انسانى و حالات شايسته روانى.
از همينرو گفته مىشود فرزندان اصيل و با شرافت را در چنين خانوادههايى جستوجو كنيد؛ خانوادههايى كه عمرى را در صداقت، پاكى، امانت، طاعت و بندگى خدا سپرى نموده و از آزمايشهاى گوناگون در رابطه با مسائل فردى و اجتماعى سرافراز بيرون آمدهاند. قرآن مجيد به اين نكته اشاره كرده و مىفرمايد: {A{/Bأَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اَللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي اَلسَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ يَضْرِبُ اَللَّهُ اَلْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ{w1-30w}{I14:25-24I}/}A}؛{M مگر نديدى كه خدا چگونه مثل مىزند: كلمه پاك همچون درخت پاك است كه اصلش ثابت و شاخ و برگش رو به آسمان. پيوسته به اذن پروردگارش بركت و ميوه خود را به بار مىآورد. خدا اين مثلها را براى مردم مىآورد شايد كه اندرز گيرندM}»، {V(ابراهيم، آيه 24)V} و نيز مىفرمايد: {A{/Bجَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ اَلْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى اَلدَّارِ{w1-26w}{I13:24-23I}/}A}؛{M بهشتهاى جاودانى كه خودشان با هر كه شايسته است از پدران و همسران و فرزندانشان، وارد آن شوند و فرشتگان از هر درى بر آنها درآيند و گويند: درود بر شما براى آن صبورى كه از خود نشان داديد كه چه نيك است فرجام سراى ديگرM}»، {V(رعد، آيه 24)V}. در آيات ياد شده، قرآن پاكى و اصالت خانوادگى را نشانگر پرورش فرزندان صالح و شايسته مىداند. اميرمؤمنان حضرت على(ع) مىفرمايد: {Hعليكم فى طلب الحوائج بشراف النفوس ذوى الاصول الطيبه فانّها عندهم اقضى وهى لديهم اذكىH}؛{M
در جستوجوى حوايج به افراد با شرافت و صاحب خانوادههاى پاك مراجعه كنيد؛ زيرا حوايج در نزد آنان بهتر روا شده و پاكيزهتر صورت مىگيردM}»، {V(غرر الحكم)V}. رسول اكرم(ص) نيز فرمودهاند: {Hايّاكم و خضراء الدّمن قيل يا رسول اللَّه و ما خضراء الدمن؟ قال المرأة الحسناء فى منبت السوءH}؛{M از گلهاى زيبايى كه در جاهاى متعفن مىرويد بپرهيزيد، سؤال شد كه منظور چيست؟ فرمودند: زن زيبايى كه در خانوادهاى پليد پرورش يافته باشدM}»، {V(وسائل الشيعه، ج 20، ص 35)V}.
کد سوال : 5674
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي>سياسي و انديشه سياسي
پرسش : اگر فقيه ارتباطى با جامعهشناسى، اقتصاد، روانشناسى و ... نداشته باشد، چگونه مىتواند فتاواى روز و منطبق بر مقتضيات زمان صادر كند؟
پاسخ : چند نكته در اين راستا شايسته دقت و ارزيابى است:
الف) امروزه «اجتهاد» با ابعاد گستردهاى روبهرو بوده و نيازمند تخصص و يك عمر سختكوشى است. يك فقيه هماكنون نيازمند علومى همچون ادبيات عرب (صرف و نحو، معانى و بيان و لغت) علم فقه و اصول، رجال و درايه، تاريخ، تفسير، منطق، فلسفه، رياضى، اقتصاد و... مىباشد. با اين وصف اگر انتظار داشته باشيم كه فقهاى ما افزون بر تخصص در علوم ياد شده، در علوم ديگرى نظير جامعهشناسى، روانشناسى و... نيز تبحر داشته باشند كار بسيار دشوارى است؛ بلكه نزديك به محال است. البته اين احتمال وجود دارد كه نابغه بسيار توانايى پيدا شود كه جامع اين علوم باشد؛ ولى اين امر ممكن است به ندرت اتفاق بيفتد. در عين حال بسيارى از علوم متداول روز نظير روانشناسى، جامعهشناسى، اقتصاد و... به عنوان دروس جنبى مورد توجه حوزه قرار گرفته است.
ب ) همه مسائل فقهى بدين صورت نيست كه نيازمند ساير علوم باشد.
ج ) در آن گونه مسائلى كه فقيه نيازمند اطلاعات جنبى است، اين امكان وجود دارد كه از وجود كارشناسان استفاده كند و پس از اطلاع نسبى، فتواى خود را صادر نمايد.
د ) نكته ديگرى كه در اينجا مطرح است، اين كه با وجود مراجع متعدد مردم در انتخاب مرجع آزادند و مىتوانند مرجعى را گزينش كنند كه با مسائل روز و علوم جديد آشنايى بيشترى داشته باشد. نكته مزبور گرچه به عنوان راه حل كلى ارائه نمىشود، ولى به نوبه خود حايز اهميت است.
ه ) امام بزرگوار(ره) در سخنان خويش از دانشگاهيان دعوت مىكردند كه با حوزويان و علماى دينى در ارتباط باشند و آنان را نسبت به علوم و مسائل روز آشناتر كنند. با اين ديدگاه شايسته است دلسوزان دين و دانشمندان متعهد، علماى دينى را در ابعاد مختلف يارى رسانند، باشد كه از اين رهگذر مراجع ما در مسائلى كه نياز به آگاهى از علوم روز دارد، با توجه بيشترى فتوا صادر كنند.
کد سوال : 5676
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : با توجه به آيه ( و هو الذي سخر البحر لتأكلوا منه لحما طويا) چرا در فقه ما فقط بعضي از جانداران دريا حلال شمرده شده است؟
پاسخ : جانداران فراوانى چه در زمين و چه در آب زندگى مىكنند و مسلما وجود آنها در شكل دادن به نظام احسن الهى جايگاه خاص به خود را دارد ولى فايده هر جاندارى استفاده از گوشت آن نيست، از اينرو شارع مقدس ملاكهايى را جهت حلال يا حرام بودن گوشت جانداران مختلف بيان نموده كه با در نظر گرفتن آن مناط و فرمولها مشخص مىگردد كدام پرنده يا چهارپا يا آبزى حلال گوشت يا حرام گوشت است و هيچ فقيه و عالم دينى نمىتواند از نصوص مسلمه شريعت پا را فراتر گذاشته و حلالى را حرام يا حرامى را حلال نمايد.
بعد از اين مقدمه بايد گفت در ميان آبزيان آنچه كه دليل بر حلال بودن گوشت آن وجود دارد، عبارت است از: ماهيان فلسدار و ملخ دريايى (ميگو) و حيواناتى كه مشابه آن در روى زمين نيز حلال گوشت هستند. البته فلس داراى انواعى است كه ادله حليت همه آن انواع را شامل مىشوند و اين دو قيد (1- ماهى بودن، 2- فلسدار بودن) موجب نمىشود كه استفاده از گوشت آبزيان ناچيز گردد زيرا آبزيان داراى همين دو ملاك از نظر تنوع و كميّت فراوانند. ضمنا اين طور نيست كه امروزه ميگو را حلال بدانيم بلكه ملخ دريايى از اول هم به عنوان آبزى حلال گوشت معرفى شده بود.
راجع به صدف هم، اگر قبول كنيم كه داراى يك نوع فلس است ولى از انواع ماهيان نيست. همخانواده بودن خرچنگ با ميگو هم دليل بر حليّت خرچنگ نمىگردد زيرا در اين مسائل ما بايد تابع ادله شرعيه باشيم (همانند حيواناتى كه در خشكى زندگى مىكنند) و الاّ خرگوش نيز چهارپا و چرنده و مهرهدار است و هم خانواده بسيارى از حيوانات حلال گوشت است در حالى كه نص بر حرمت گوشت آن موجود است و صرف حلال دانستن بعضى از فرقهها و مذاهب اسلامى مانند اهل تسنن براى ما حجت شرعى نيست. آنها گُراز و خارپشت (جوجه تيغى) و بسيارى از حيوانات ديگر را هم حلال مىدانند كه ادله شرعى ما خلاف آن را مىگويد و صرف آيه «و هوالّذى سخّر البحر لِتَأكُلوا منه لحما طريّا» براى حلال دانستن آبزيان مختلف كافى نيست بلكه مدلول آيه شريفه اين است كه ما براى شما گوشت مناسب (تازه يا تُرد) در دريا قرار دادهايم اما مصاديق آن كدامند؟ اين امر منوط به توضيح و تبيين اهل بيت عصمت و طهارت است چرا كه آنان مفسران و مبيّنان واقعى قرآن كريم هستند.
پويايى فقه به اين نيست كه هر آنچه را كه ما صلاح بدانيم حلال شمارد زيرا احكام بر چند قسم است: 1- احكامى كه علل آنها بيان شده است، 2- احكامى كه علل آنها بيان نشده ولى با پيشرفت علم قابل دسترسى است، 3- احكامى كه علل آنها بيان نشده و با پيشرفت علم نيز قابل دسترسى نيست. مصلحت انسانها در تبعيت از احكام الهى است و اين كه بعضى از ماهىها به عنوان حرام گوشت مطرح بودند و امروزه به عنوان حلال گوشت مطرحند دليلش عوض شدن ملاك يا حكم نيست بلكه ملاك همان فلسدار بودن ماهى است و با پيشرفت علم معلوم شده كه بعضى از انواع ماهيان كه تا به حال گمان مىشد بىفَلسند در واقع داراى فلس مىباشند پس موضوع مشخص شده نه اين كه ملاك عوض شده باشد همانند شطرنج كه بعضى از فقها بازى با آن را حرام مىدانند چون موضوع قمار است و بعضى حكم به حليت دادهاند زيرا مىگويند موضوع عوض شده است و اكنون به عنوان يك ورزش فكرى مطرح است و با آن قمار صورت نمىگيرد.
در مورد منابع غذايى و محدوديت آن؛ گفتني است: مصارف فراوان ديگرى براى انواع آبزيان غيرقابل مصرف وجود دارد كه كمك بزرگى در جهت تغذيه صحيح انسانها است؛ مانند: پودر ماهى كه در صنايع غذايى مانند مرغدارى و دامدارىها كاربرد فراوان دارد. بنابراين با تبديل آنها به موارد مصرف حلال از آن منابع نيز در جهت تغذيه بهره برده مىشود.
کد سوال : 5677
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : فلسفه اين كه در نماز جمعه ابتدا خطبه ها خوانده مي شود ولي در نماز عيد برعكس چيست؟
پاسخ : در برخى از متون اسلامى حضرت ثامن الائمه(ع) چنين در جواب اين سؤال فرموده است: «به خاطر اين كه نماز جمعه هميشگى است و اگر دو خطبه بعد از نماز قرار مىگرفت مردم رغبتى به گوش دادن آن نمىكردند و متفرق مىشدند. ازاينرو اين دو خطبه قبل از نماز قرار گرفت تا مردم به استماع خطبه مقيد گردند؛ ولى نماز عيد در سال دو بار اقامه مىشود (عيد فطر و عيد قربان) و جمعيتى كه در آن جمع مىشوند بيشتر از نماز جمعه است و اگر عدهاى هم متفرق شوند باز هم تعداد زيادى بر جاى مىمانند و چون دوبار در سال بيشتر نيست مردم تحمل خواهند كرد».
V}(علل الشرايع و عيون اخبار الرضا){V
کد سوال : 5679
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : آيا آزاد انديشى، با اخلاقيات منافات دارد؟
پاسخ : آنچه در «آزاد انديشى» مطرح است، رسيدن به حقيقت است. بنابراين در برابر حقيقت، ديگر آزاد انديشى معنا نخواهد داشت. آيا درست است كه به عنوان «آزاد انديشى» برابر طبيب حاذق و مورد اعتماد بايستيم و به او اعتراض كنيم كه چرا اين دارو را براى من تجويز نمودهايد؟ بر اين اساس در برابر فرمانهاى حق (نظير نماز و روزه) آزادگى معنا ندارد: {A{/Bفَما ذا بَعْدَ اَلْحَقِّ إِلاَّ اَلضَّلالُ{w5-10w}{I10:32I}/}A}؛{M بعد از حقيقت به جز گمراهى چه چيزى وجود خواهد داشت؟M}»، {V(يونس، آيه 32)V}.
حال برخى درباره اخلاق اشكال كردهاند كه اخلاقيات آزادى انسان را محدود مىكند. در جواب گفتنى است كه آيا وقتى گفته مىشود عفاف، آزادى ما سلب مىشود و آيا با تقوا، آزادى ما محدود شده است؟ آيا در اين صورت آزادى از معناى خودش تحريف نشده است؟
اين مانند اين است كه كسي بگويد كه ايستادن پشت چراغ قرمز محدوديت است و با آزادي انسان نمي سازد، در صورتي كه قانون به طور كلي تامين كننده آزادي انسان است و نه محدود كردن او، شما در صورتي آزاديد و مي توانيد در خيابان رانندگي و حركت نماييد كه تمامي افراد قوانين را رعايت نمايند ع اگر چراغ قرمز نباشد، راه بند مي شود و آزادي حركت از انسان گرفته مي شود. ما با وجود قانون است كه آزادانه زندگي مي كنيم و كار مي كنيم و شبها راحت مي خوابيم و اين آزادي واقعي است و نه آنارشيسم و هرج و مرج.
قانون دين هم دقيقا به همين منوال است، اگر دين نبود انسان به قدري اسير قدرتهاي دروني و بيروني زندگي خود مي شد كه هرگز مزه آزادي و استقلال را نمي چشيد، بنابراين دين و اخلاق براي تامين آزادي انسان برنامه ريزي شده است و به هيچ وجه اسير كننده و محدود كننده انسان نيست. آزادي حقيقي انسان در گرو بندگي خداي متعال است و راه ديگري براي آن فرض ندارد.
کد سوال : 5682
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي>اخلاق و عرفان
پرسش : چگونه مىتوان در زندگى، منطقى رفتار كرد؟
پاسخ : «منطقى» حالتى است در برابر «احساسى» بنابراين منطقى فكر كردن يعنى به دور از احساسات و هيجانزدگى انديشيدن و نتيجه صحيح كسب كردن. براى اين رهيافت نكات چندى در بعد مثبت و منفى بايد مراعات گردد.
{Tاما در بعد مثبت: T}
1- انسان بايد براى فكر و انديشه قداست قائل شود و بداند كه با تفكر صحيح مىتوان به حقيقت نائل گشت؛
2- از ابتدا در صدد يافتن حقيقت باشد و بنا را بر قضاوت منصفانه بگذارد؛
3- در حال اعتدال فكر كند يعنى در موضوعات مهم و حياتى وقت خاصى براى تفكر در نظر بگيرد و در آن هنگام استراحت كافى نموده باشد و تحت فشارهاى روحى يا جسمى (گرسنگى مفرط، تشنگى، خستگى زياد و خواب آلودگى و درد شديد) نباشد؛
4- استقلال و بىطرفى خود را حفظ كند و تنها به نفع يك جريان دون ديگرى فكر نكند؛
5- در پيرامون يك موضوع همه جانبه فكر كند و تك بعدى نباشد؛
6- در موضوعات مهم به طور مكرر بايد به تفكر پرداخت و در شرايط مختلف آن را مورد بررسى قرار داد؛
7- ترسيم كردن مطلب بر روى كاغذ و به تفكر در ابعاد گوناگون آن پرداختن مفيد و مؤثر خواهد بود؛
8- در اين راستا مشورت و احترام به ديدگاه ديگران مفيد و لازم است.
{Tاما نكات منفى: T}
1- تفكر بايد به دور از احساسات و هيجانزدگى باشد؛
2- شيفتگى زياد نسبت به موضوعى باعث مىشود كه انسان نتواند زلال و بىطرف درباره آن بينديشد. چه زيبا فرمود اميرمؤمنان(ع) در يكى از خطابهها كه: {Hمن عشق شيئاً اعشى بصرهH}؛{Mوقتى انسان به چيزى عشق ورزيد چشم او را كم نور مىكندM}»، {V(نهجالبلاغه، خطبه 108)V}؛
3- آفت ديگر شتابزدگى است. فكر بايد توأم با آرامش و متانت باشد تا با ديدى همه جانبه بتواند نتيجه صحيح را به دست آورد؛
4- لجاج نيز آفت بزرگى است. گاهى انسان در برابر رقيبى قرار گرفته كه مىخواهد از خواسته او سرپيچى كند. در اينجا نيز نمىتواند بىطرف بينديشد و به حقيقت نائل آيد؛
5- غرور و خودبرتر بينى نيز حجاب خرد و عقل انسان است؛
6- هواپرستى به طور كلى آفت فكر و خرد انسان است واگر ما در صدد آن هستيم كه منطقى و اصولى بينديشيم و به نتيجه درستى دست يازيم، شرط اول آن است كه خواستههاى دل و هواپرستى را كنار بگذاريم. اميرمؤمنان(ع) فرمودند: {Hالهوى آفة الالبابH}؛{M هواپرستى آفت عقلها استM}»، {V(غرر الحكم)V}.
در خاتمه اين فصل يادآور مىشود كه «علم منطق» از ارسطو به همين منظور تدوين شد در اين علم اصولى تنظيم گشته است كه بر اساس آن انسان از مغالطه و انحراف در فكر مصونيت يافته و به نتيجه صحيح نايل مىگردد كه جهت اطلاع بيشتر به كتب منطق مراجعه فرماييد و ضمناً كتاب «رشد عقلى»، نوشته: مجيد رشيدپور براى مطالعه پيشنهاد مىشود.
کد سوال : 5685
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي>اطلاعات عمومي
پرسش : تهيه جهيزيه در اسلام، بر عهده كيست؟
پاسخ : تهيه جهيزيه از امورى است كه به عرف هر جامعه بستگى دارد و اين كه اسلام در اين باره نظر خاصى داشته باشد ما با آن برخورد نكردهايم. فقط آنچه هست جريان ازدواج حضرت امير(ع) و حضرت فاطمه(س) است كه به نقلى در جريان خواستگارى حضرت رسول(ص) به حضرت امير(ع) امر فرمودند كه زره خود را كابين فاطمه(ص) قرار بده و بعد آن را كه 500 درهم ارزش داشت فروختند و بهاى آن را خدمت پيامبر(ص) آوردند. رسول گرامى اسلام(ص) مقدارى از آن را به بلال دادند و فرمودند با اين پول براى دخترم بوى خوش بخر و باقيمانده را به بعض اصحاب سپردند و فرمودند آنچه را دخترم بدان نيازمند است آماده ساز كه فهرست جهيزيه حضرت در امالى شيخ طوسى(ره) مذكور است.
کد سوال : 5687
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي>اخلاق و عرفان
پرسش : درباره دوستى با افراد مورد علاقه و انس بيشتر با آنان، چه پيشنهادهايى داريد؟
پاسخ : دوستىها بر چند نوع است:
1- دوستى به خاطر خدا همانند علاقه به اولياى دين و برادران ايمانى كه منشأ آن منش دينى فرد و اعتقادات او است نه انگيزههاى ديگر.
2- دوستى به جهت مال و جمال و يا كششهاى غريزى ديگر.
{Tنوع اول؛T}
اين دوستىها عبادت و از بهترين اعمال است . چنان كه در احاديث منقول از اهل بيت(ع) آمده است: {Hهل الدين الا الحبH}؛{Mآيا دين جز محبت چيز ديگرى است؟M}».
{Tنوع دوم؛T}
اين دوستىها چنانچه موجب سد راه خدا گردد و احيانا آدمى را به انحراف بكشاند، خطرناك ترين دام شيطان است كه بايد از آن پرهيز نمود و تنها آن را معبرى براى درك جلال و جمال خداوند قرارداد. ممكن است گلى زيبا انسان را فريفته و مجذوب خويش كند؛ ولى عاقل كسى است كه در وراى زيبايى گلجمال خالق گل راببيند و از اين حجاب عبور كرده تا ملكوت را مشاهده نمايد. در مورد علاقه شما به دوستانتان احتمال مىرود دو غريزه با يكديگر تداخل نمودهاند:
1- غريزه زيباپسندى،
2- غريزه جنسى.
در بسيارى از موارد اين دو با يكديگر آميخته و خلط مىشوند. براى حل اين مشكل، لازم است اقدام به ازدواج كنيد تا اين غريزه به طريقى ارضا شده و جهت خاص خود را بيابد (در اين راستا شخصى را انتخاب كنيد و او را به عقد خود درآوريد؛ ولى زمان عروسى را تا مدتى به تأخير بيندازيد و به صورت نامزد باقى بمانيد). در اين صورت غريزه زيبا پسندى - كه مىتواند درمسير صحيح معنوى قرار گيرد و به سوى ذات جميل علىالاطلاق رهسپار شود - قربانى يك غريزه حيوانى نمىگردد. گفتنى است كه صرف علاقه و محبت به شخص و يا چيزى امرى ممنوع و كارى حرام نيست؛ ولى لغزشگاهى است كه در صورت مراقبت نكردن، ممكن است آدمى را به قعر پرتگاه بيندازد.
در رابطه با مشكلى كه با آن مواجه هستيد توجه به چند نكته الزامى است:
1) دوست و دوست يابى از نيارهاى واقعى زندگى است و داراى فلسفه خاصى است. اما آنچه مهم است اين كه در اين راستا همچون ديگر جنبههاى زندگى بايد اعتدال رعايت شود. به عبارت ديگر: علاقه شما به دوستتان احساسى پاك و لطيف است اما همواره بايد عواطف با تعقل همراه باشند؛ ولى به نظر مىرسد عقل و منطق اين مقدار علاقه را تأييد نكند.
2) انسان در برابر هر يك از نعمتهاى الهى - از جمله دوست خوب - همواره بايد بداند كه بالاخره روزى آن را از دست خواهد داد. بنابراين دلسپردن به هر چيز، بايد به گونهاى باشد كه فقدانش موجب آزار انسان نگردد.
3) سعى كنيد نسبت به دشوارى دورى از دوستتان خونسرد باشيد. مسلما به تدريج رنج اين فراق كاهش خواهد يافت و عادى خواهد شد.
4) سعى كنيد با افراد ديگر صلاحيتدار طرح دوستى بريزيد و روابط اجتماعى خود را افزون سازيد تا عمل جانشينى به طور عادى انجام گيرد.
5) حالت شما تا حدودى از مظاهر تجرد در جوانى است و اقدام به مسأله ازدواج به كلى مشكل شما را ريشه كن خواهد ساخت.
کد سوال : 5694
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : فلسفه عده نگه داشتن زن چيست؟
پاسخ : يكى از فلسفههاى عدّه نگه داشتن زن، جلوگيرى از مخلوط شدن نطفهها در رحم زن است و براى اين كه اگر فرزندى متولد شد، به طور يقين مشخص باشد كه مربوط به چه كسى است و در نتيجه محارم اين فرزند معلوم باشد و وقتى اين بچه بزرگ شد بداند با چه كسانى نمىتواند ازدواج كند و نيز مسأله ارث بردن او روشن شود.
علاوه بر اينها ممكن است علل ديگرى هم داشته باشد كه بر ما روشن نيست؛ چون فلسفه واقعى احكام براى ما بيان نشده است و اگر ما قائل شديم كه خداوند حكيم است و كارهايى كه انجام مىدهد و احكامى كه براى بندگانش مشخص مىكند، همه از روى حكمت و بر مبناى عقل سليم است، نبايد در آنها چون و چرا كنيم. علاوه بر اين خيلى زياد بودهاند و هستند زنانى كه از قرصهاى ضد باردارى و يا وسايل امروزى براى پيشگيرى از انعقاد نطفه استفاده كردهاند؛ ولى در عين حال باردار شدهاند.