• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 633
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : آيا رقص و سماع رايج در ميان اهل تصوف امرى صحيح و موجّه مى‏باشد؟
پاسخ : V}در بخشهايى از اين پاسخ‏دهى وام دار زحمات فاضل ارجمند آقاى حسن يوسفيان هستم. «شكر الله مساعيه».{V «سماع» - كه به طور معمول در قالب رقص، موسيقى، شعر و آواز است - در نزد تمامى اهل تصوف و عرفان، مورد تأييد نيست. برخى از اهل تصوف، با تمسك به بعضى از آيات قرآن كريم - كه مشتقات واژه سمع در آن به كار رفته - به دنبال مستمسكى براى تأييد اين موضوع بوده‏اند.V}مصباح الهداية و مفتاح الكفاية، ص‏189، اسرار التوحيد، ص‏277.{V عده‏اى ديگر اين موضوع را به رقص و سماع رسول خدا«صلى الله عليه وآله» مستند ساخته‏اند.V}مصباح‏الهداية، ص‏201.{V گروهى ديگر از صوفيان، سماع را علاوه بر آواز خوانى، رقص و پايكوبى با ويژگى‏هاى ديگرى چون رقص در ميان زنان نامحرم، خواندن شعر به جاى قرآن، آميختن سماع با مى‏گسارى، سماع با پسران نوجوان و زيبا و گاهى با بعضى گناهان ديگر مختلط كرده‏اند!!V}مناقب العارفين، ج‏1، ص 419؛ احياء علوم الدين، ج‏2، صص‏327 - 325؛ ابعاد عرفانى اسلام، ص 535؛ نفحات الانس، صص 461-590.{V برخى از اهل تصوف معتقدند: سماع به دليل آنكه مبتديان سلوك را از پراكندگى غفلت نجات مى‏دهد، امرى جايز و روا است!V}سماع نامه‏هاى فارسى، صص 83 - 84.{V گروهى ديگر نيز برآنند كه سماع هيجانات، تمايلات، حسرت‏ها، آرزوها و ناكامى‏هاى انسان را آشكار مى‏سازد و با صرف انرژى‏هاى روحى و مغزى - كه در سماع تجلى مى‏يابد - كم‏كم فرو مى‏نشيند و اين آرامش براى سالك ضرورى و حتمى است!V}عرفان اسلامى، صص 170 - 171.{V پاره‏اى ديگر از صوفيان، منشأ اين مسأله را امرى مقدس قلمداد كرده، مى‏گويند: سماع رقص نيست؛ بلكه حالتى است‏كه انسان از هستى خويش مى‏گذرد و سر و پا گم كرده و بى‏هوش و محو مى‏شود!V}معارف، ص 313؛ الفتوحات المكية، ج‏4؛ ص‏88؛ طبقات الصوفيه، ص 375.{V سالك وقتى در سماع دست به هوا مى‏افشاند، به زبان رمز، هر چه را براى او تعلّقات خودى محسوب مى‏شود، به دور انداخته و از خود جدا مى‏سازد و چون پاى به زمين مى‏كوبد، خودى خود را - كه از پايبندى به زمين رشته بود و او را به آن پايبند مى‏داشت - زير لگد خرد مى‏كند و هرچه جسم در طى اين حركات بيشتر خسته مى‏شود، روح بيشتر احساس سبكى و بى وزنى مى‏كند و بيشتر خود را آماده عروج مى‏يابد!V}پله پله تا ملاقات خدا، ص 181.{V در واقع اينان «سماع» را وسيله‏اى براى عروج روح تلقى مى‏كردند؛ مانند نماز كه دريچه‏اى براى ورود به عوالم الهى است! برخى نيز «سماع راست» را با «نماز راستين» متفاوت نمى‏ديدند و معتقد بودند: هر كس ذوق و تميز دارد، در مورد مظروف و محتوا هرگز از تفاوت ظروف به اشتباه نمى‏افتد. آنچه را كه غذاى روح و جان او است - در هر ظرف كه باشد - مى‏شناسد. از اين رو، در وراى ظاهر سماع و عبادت - كه دو ظرف مختلف به نظر مى‏رسد - آنچه را در هر دو ظرف ذوق روحى به او مى‏دهد، جز غذاى واحد تلقى نمى‏كند و از همين رو هيچ اشكالى ندارد كه در حال سماع نماز ترك شود!!V}همان، صص 178 و 182 - 183.{V به اعتقاد ما اصل اين مسأله مخدوش است و با هر رويكردى كه به سماع نگريسته شود - چه سماعى كه با گناه همراه است و چه بدون آن - از ديدگاه تشيع پذيرفتنى نيست؛ زيرا: T}يكم. {T برخى از عارفان «سماع» را امرى مردود تلقى كرده و آن را نشانه ناپختگى سالك، سبك عقلى و بى‏خبرى دانسته‏اند.V}طبقات الصوفية، ص‏432؛ اوراد الاحباب، ج‏2، ص‏229. {Vشخصيتى همچون ابن عربى، سماع را در هر قالبش، پديده‏اى ضد عرفان و ناسازگار با مقام و روح آن دانسته است. به اعتقاد وى «سلوك معنوى» وقار و طمأنينه مى‏آورد؛ نه جست و خيز و پاى بازى و رفتار سبك. در نظر گاه او، انفعال و شور حالى كه بر اثر شنيدن نغمه‏ها و آوازها پديد مى‏آيد، ريشه نفسانى دارد. اين خود طبيعى و نفسانى است كه به ابتهاج و جست و خيز درمى‏آيد؛ نه خود معنوى و الهى. از اين رو علاقه و دلبستگى به سماع، نشانه نقص و ناشى از انگيزه‏هاى غير الهى و به نوعى وسوسه شيطان است. به گفته ابن عربى حتى اگر فردى به بلوغ عرفانى و مرحله تكميل و كمال رسيده باشد و به سماع اشتغال ورزد، از مرحله كمال خويش سقوط كرده و به خواسته نفسانى و غير الهى خود، جواب مثبت داده است.V}نگا: الفتوحات المكية، ج‏1، ص‏210 به بعد و ج‏2، ص‏366 به بعد و ج‏3، ص‏562 به بعد و ج‏4 ص‏270.{V برخى از اهل عرفان اين گونه بر سماع تاخته‏اند: «[ اينان چون‏] نمى‏توانند كه مجلس فسقى بر سازند - كه سالوس و ناموس ايشان خراب مى‏شود - قوّالان خوش گوىِ خوش آواز حاضر كنند و هرچه‏شان دل آرزو كند و هوى خواهد، شنوند و گويند و زنند و اين را حلقه ذكر نام كنند و اين نابالغان بطال، خود را بر فتراك دولت آن رسيدگان محقق مجتهد مى‏بندند و معصيت را عبادت مى‏شمرند، و آن را طريق فقر و مشايخ نام مى‏كنند! اين نه صراط مستقيم است. بل بدعتى عظيم است كه در ميان امت محمد«صلى الله عليه وآله» افتاده است».V}حديقة الحقيقة، ص‏89.{V T}دوم.{T از آيات مربوط به «سمع»، نمى‏توان هيچ استفاده‏اى براى مستند سازى «سماع مصطلح» كرد و برخى از اهل تصوف بر بى پايگى احاديثى كه موضوع را به اعمال و رفتار رسول اكرم«صلى الله عليه وآله» نسبت مى‏دهند، اذعان كرده‏اند.V}عوارف المعارف، ص‏205.{V T}سوم.{T مسأله «حرام» ريشه در تكوين دارد و نبايد محقق شود؛ از اين رو چگونه پديده‏اى كه براى سلوك معنوى و رسيدن به مقصود نبايد عملى شود و حتّى بايد كوشيد تا انجام نپذيرد؛ مى‏تواند آدمى را در سلوك مدد رساند؟! آيا مى‏توان خشنودى خداوند را با اعمالى كه خود وى حرام كرده است، به دست آورد؟! قرآن مجيد به مؤمنان خاطرنشان مى‏سازد: مراقب شگردهاى شيطان باشند؛ چون يكى از شگردهاى او براى گمراه ساختن مردمان اين است كه اعمال بد و زشت آنان را زينت بخشيده و نيك جلوه مى‏دهد. از اين رو در اسلام به ترك شبهات و موارد مشتبه تأكيد شده است؛ زيرا آنها سرچشمه فريبكارى‏هاى شيطان است.V}نگا: انعام (6)، آيه 43؛ توبه (9)، آيه 37؛ عنكبوت (29)، آيه 38؛ فاطر (35)؛ آيه 8؛ محمد (47)، آيه 14.{V اولياى الهى بنابر مستندات روايى و تاريخى، اگر اندك توجهى به غير محبوب داشتند و يا پرداختن به لذت‏هاى حلال، مانع از سير و سلوك آنان مى‏شده، توبه و استغفار مى‏كردند؛ چه رسد به افعال و اعمالى كه گناه و حرام بودنشان محرز و ثابت است.V}پژوهشى در عصمت معصومان، صص 330 - 332.{V T}چهارم.{T ميزان و معيار در صحّت و سقم سيروسلوك و روش آن، قرآن كريم و اهل بيت«عليهم السلام» است و ما در خصوص سماع در قالب‏هاى گوناگونش - به عنوان ابزارى تأييد شده در سلوك معنوى - دليلى از قرآن و اهل بيت«عليهم السلام» نيافته‏ايم. از اين رو نمى‏توان سماع را همچون نماز تلقى كرد و به دليل همسانى در روح، به ظرف آن روى آورد.بايد «شريعت»، در مرحله «طريقت» و نيز «حقيقت» حفظ شود و اين شريعت همان بايدها و نبايدهايى است كه شارع مقدس براى ما بيان كرده و نمى‏توان امرى را به دليل آنكه نتيجه فرضى‏اش مانند نتيجه نماز (عروج روحى) است، به عنوان امرى شرعى تلقى كرد! امرى مشروع است كه يا در قرآن و يا در گفتار و رفتار عترت طاهره به ما معرفى شود و در خصوص «سماع» چنين چيزى يافت نشده است. T}پنجم.{T اين واقعيت را مى‏پذيريم كه احساس و عواطف، بخش جدا نشدنى از ساختار روانى انسان است و اين قوا ابزار و وسيله‏اى براى رشد و تكامل محسوب مى‏شود؛ چنان كه اين حقيقت را نيز انكار نمى‏كنيم كه بعضى از عوامل هنرى، مى‏توانند زمينه ساز امور معنوى و سلوك باشند و انسان را به سوى هدف‏هاى عرفانى سوق دهند. اما در رابطه با تغيير احساس و عواطف و محرك‏هاى آن، توجّه به دو نكته بايسته است: 1. هدفى كه هنر در راه آن به كار گرفته مى‏شود. 2. ميزان و درجه تحريك احساس و نيز نوع محرك. بدون ترديد هنر جنبه ابزارى دارد؛ از اين رو هم مى‏تواند در راه تعالى هدف‏هاى انسانى به كار گرفته شود و هم در راه‏هاى ضد انسانى. پس بايد قبل از هر چيز هدف و آرمان هنر شناخته شود. از سوى ديگر تشديد و تهييج عواطف - بدون رعايت اعتدال و ضوابط - نه تنهاسودمند و تكامل آفرين نيست؛ بلكه ممكن است انحراف آور و گمراه كننده نيز باشد! تنها داشتن يك هدف متعالى كافى نيست؛ بلكه بايد به دنبال آن از وسايل و ابزار رسيدن به آن هدف نيز درست و با كيفيت و كميت مناسب، استفاده كرد. پيچيدگى و حساسيت ساختار روانى انسان و رابطه آن با محركش، ما را به اين نقطه رهنمون مى‏شود كه بايد با احتياط قدم برداريم و در اين خصوص به رهنمودهاى رهبران الهى - كه به خوبى به اين امر واقف بوده‏اند - توجّه كنيم. اگر محركى بيش از حد، عواطف و احساسات را تحريك نمود - به شكلى كه كارآيى و داورى مديريت حركت مختل شود - آدمى را در به كارگيرى درست از عواطف براى سير تكاملى خويش، ناكام خواهد ساخت. «سلوك عرفانى» يك سير صرفاً احساسى و انگيزشى نيست؛ بلكه طريق مشخص و راه معلوم و معينى دارد كه سرعت بيش از حدّ در آن، موجب انحراف در آن مى‏شود. از اين رو در اين خصوص بايد گوش جان به رهنمودهاى رهبران الهى سپرد و دانست كه با چه ابزارى، مى‏توان احساسات و عواطف را به حد و اندازه و معتدل، در سلوك معنوى به خدمت گرفت. روشن است كه سماع در قالب گوناگون آن، محركى است كه اعتدال در عواطف، احساسات و هيجانات را از ميان مى‏برد و تلقين پذيرى و توهم را - كه موجب انحراف در سلوك معنوى مى‏شود - در پى مى‏آورد.V}عرفان اسلامى، س 167 - 171.{V صدرالمتألهين درباره اين مسأله مى‏گويد: «نُقل مجالس اين گروه اشعار است. شعرهايى در توصيف زيبايى معشوقان و دلربايى محبوبان و لذت وصال و درد فراق آنان! در صورتى كه بيشتر حضار اين مجالس سفلگانى از عوام الناس‏اند با قلب‏هاى آكنده از شهوات و درون‏هايى از لذت‏گيرى و توجه به صورت‏هاى زيبا، جدا نشدنى! به همين سبب خواندن اشعارى چنين با آهنگ‏هاى مخصوص، جز برانگيختن آن شهوت‏هاى پنهان و بيماريهاى مزمن - كه در درون آنها ريشه دوانيده است - كارى نمى‏كند».V}عرفان و عارف نمايان، ص‏57؛ براى اطلاع بيشتر در خصوص سماع. ر.ك: سيد محمد على مدرسى طباطبايى سماع؛ عرفان و مولوى، انتشارات يزدان؛ حسين حيدرخانى، سماع عارفان، انتشارات سنايى؛ هاشم معروف الحسنى، تصوف و تشيع، صص 440 - 456؛ نقد صوفى، صص 259 - 295.{V
کد سوال : 634
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : چه ارتباطى ميان «تصوف» و «تشيع» وجود دارد؟ آيا امامان«عليهم السلام» تصوف را تأييد مى‏كردند؟
پاسخ : در خصوص ارتباط تصوف و تشيع دو ديدگاه كلّى وجود دارد: برخى مانند دكتر كامل مصطفى الشيبى در دو كتاب الصلة بين التصوف و التشيع و النزعات الصوفية فى الفكر الشيعى معتقدند: اصلاً تشيع منشأ و پيدايش تصوف است و از اين رو براى تطبيق اصول و مسائل تصوف با عقايد شيعه، تلاش مى‏كنند.V}نگا: دكتر كامل مصطفى الشيبى، همبستگى ميان تصوف و تشيع، ترجمه دكتر على اكبر شبابى؛ تشيع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجرى، ترجمه عليرضا ذكاوتى.{V گروهى نيز در برابر اين نظر مى‏گويند: تشيع و تصوف از يكديگر مجزا بوده، هيچ ارتباطى با يكديگر ندارند؛ بلكه هم امامان شيعى و هم انديشمندان تشيع، در برابر تصوف ايستاده‏اند. شخصيتى چون معروف الحسنى بر اساس اين گرايش، آراى دكتر كامل مصطفى الشيبى را در كتاب تشيع و تصوف به صورت جدّى نقد كرده و به عدم انطباق آراى اين دو گرايش حكم داده است.V}نگا: معروف الحسنى، تشيع و تصوف، مترجم سيد صادق عارف.{V نظرگاه دوّم معتقد است معارف شيعه با معارف باطنيان (عمده‏اى از اهل تصوف) درگير و مخالف بوده است!V}دين و عرفان، صص‏46 - 58.{V با توجه به توضيحات گذشته، در پاسخ‏دهى به پرسش‏هاى قبل، نه ديدگاه اول صحيح است و نه ديدگاه دوّم؛ بلكه نظرگاه سوّمى وجود دارد كه مدعى است عرفان و تصوف در دل جريانات فكرى تشيع، رنگ و بوى ديگرى يافته و اصول نظرى و عملى خاصى منطبق بر آراى اهل بيت«عليهم السلام» طراحى كرده است. البته اين گرايش در عصر ائمه«عليهم السلام» نوعاً به صورت زهدى راستين و معتدل و تحت اشراف آنان بود. از قرن هفتم به بعد شكل تكاملى خويش را طى كرده و شخصيت‏هايى چون ملاصدرا، حاج ملا هادى سبزوارى، الهى قمشه‏اى، شاه آبادى، سيد على قاضى، آيةالله بهجت و ... در دامن خويش پرورانده است. توجه به اين نكته بايسته است كه تصوف شيعى با تصوف اهل سنت، تفاوت‏هاى فاحشى دارد. تصوف بيشتر اهل سنت، تنها برانگيخته از روح زهد و طاعت و عبادت است، ولى تصوف شيعه علاوه بر آن، ولايت و دوست‏دارى اهل بيت عصمت«عليهم السلام» و پيروى كامل از امام حىّ حضرت ولى عصر(عج) را مى‏افزايد و زمام امر و نهى عالم و تصرف در نفوس خلايق را به دست معصوم زمان مى‏شمارد.V}ذهبيه، ص‏117.{V از سوى ديگر برخى صوفيان اهل سنت در عين تأكيد بسيار بر «ولايت»، اين مقام را در معصوم، منحصر نمى‏كنند و از ديد آنان خواه از نسل عمر باشد و خواه از نسل على«عليه السلام» تفاوت ندارد! P}پس امام حى قائم آن ولى است‏{E}خواه از نسل عمر خواه از على است‏{P P}مهدى و هادى وى است اى راه جو{E}هم نهان و هم نشسته پيش رو{P V}مثنوى معنوى، دفتر 2، ابيات 817 - 818.{V همين اختلاف در مصاديق ولايت، موجب اختلاف در ميان تصوف و تشيع مى‏شد و مانع از ورود شيعيان - كه پيروان امامان خود بودند - در مكتب‏هاى صوفيه و اظهار ارادت آنان به مشايخ صوفى بود.V}نگا، نقد صوفى، صص 80 - 82، و التصوف الاسلامى، صص 69 - 81.{V
کد سوال : 636
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : معنى «اناالحق» منصور حلاج چيست؟
پاسخ : در اين زمينه علاوه بر حلاج‏V}در خصوص حلاج و انديشه‏هايش نگا: عبدالحسين زرين كوب، شعله طور؛ قاسم ميرآخورى، تراژدى حلاج در متون كهن؛ ماسينيون و پول كراوس، اخبار الحلاج؛ وفيات‏الاعيان، ج 1، صص‏184 - 190.{V عرفاى ديگرى نيز مشابه او سخن گفته‏اند؛ مانند: P}"هر آنكو خالى از خود چون خلا شد{E}اناالحق اندر او صوت و صدا شد"{P P}"همچو كليم تا كه بطور دل آمديم‏{E}«انى اناالله» از همه عالم شنيده‏ايم"{P P}"ديديم جهان وادى ايمن شده هر چيز{E}نخلى و زهر نخل اناالله شنيديم"{P P}"فارغ از خود شدم و كوس اناالحق بزدم‏{E}همچو منصور خريدار سر دار شدم"{P در تفسير اين كلام، سه توجيه وجود دارد: T}يكم.{T اين قبيل كلمات از برخى عرفا در حال بى‏خودى و به هنگامى كه آنان مست از شراب محبّت حق مى‏شدند، سر مى‏زده و در اوقاتى كه آن حالات را نداشتند، تفوّه به اين سخنان نمى‏كردند. مرحوم لاهيجى در شرح ابياتى از شيخ محمود شبسترى مى‏گويد: P}«اناالحق كشف الاسرار است مطلق‏{E} به جز حق كيست تا گويد اناالحق»{P «اشاره به آن است كه افشاى اين سرّ به جز در حالت مستى و بى خودى مطلق يا در مرتبه مخمورى - كه در تمام بى خودى است و از مقام فنا و سكر تنزل نموده از غايت خمار آن مستى خود را نگاه نمى‏تواند داشت - جايز نيست و در شريعت و طريقت ممنوع است».V}شرح گلشن راز، ص 369؛ نقل از فرجام عشق، صص‏42 - 43.{V در واقع برخى اين كلام حلاج و امثال او را «شطح» دانسته‏اند. «شطح» در زبان عربى به معناى حركت است و در اصطلاح به سخنانى مى‏گويند كه عارف در هنگام وجد و غليان باطن خويش، بر زبان مى‏راند و چه بسا مخالف عقل، عرف، يا شرع مى‏نمايد.V}در خصوص معناى شطح نگا: عرفان نظرى، صص‏513 - 517.{V T}دوم.{T چنين كلماتى در شعر عارفان، حاصل بيان تجربه‏هايى است كه به بيان در نمى‏آيد و ذاتاً متناقض نما است (يعنى حلاج در عين اينكه مخلوق است، داد خالقيت نيز سر مى‏دهد و اناالحق مى‏گويد)! اين تجربه‏ها وقتى در قالب كلام بيان مى‏شود، متناقض نما جلوه مى‏كند. عارف در باطن خويش تجربه‏هايى دارد كه تجربه همه انسان‏ها نيست؛ بلكه تجربه‏هاى افراد خاصى است، آن هم در حالات بسيار نادر. زبانى كه ما بدان سخن مى‏گوييم، براى بيان تجربه‏هاى عموم انسان‏ها ساخته شده است؛ نه براى بيان تجربه‏هاى خاص عارفان، در نتيجه آنان همواره شكوه مى‏كنند كه اين زبان، براى بيان احوال ايشان ناقص و نارسا است.V} در خصوص متناقض نمايى ر.ك: «متناقض نمايى در شعر فارسى»، انتشارات نشر فرزان روز.{V عطار مى‏سرايد: P}اسرار تو در زبان نمى‏گنجد{E}اوصاف تو در بيان نمى‏گنجد{P P}اسرار صفات جوهر عشقت‏{E}مى‏دانم و در بيان نمى‏گنجد{P تجربه «فنا»، يكى از تجربه‏هاى عرفانى است كه در بيان عارفان، متناقض نما است و حلاج تجربه فنا را در قالب اين جمله مطرح كرده است. حقيقت «فنا» آن است كه سالك به علم يقينى دريابد كه حق تعالى، عين وجود است و جز خدا هر چه باشد، عدمِ مطلق است؛ چنان كه مولانا در فيه ما فيه مى‏گويد: در پيش او دو «انا» نمى‏گنجد. تو «انا» مى‏گويى و او «انا».V}در خصوص اين موضوع نگا: ولايت نامه، صص‏60 و 61؛ الفتوحات المكية، باب 221؛ اصول تصوف، ص 622؛ منازل السائرين، ص 104؛ صد ميدان، صص 72 و 73.{V T}سوم. {T اين كلام بر اساس اصول عرفان نظرى و عملى صحيح است؛ زيرا سالك راسخ در مقام سير به حق - بعد از طى مراحل و منازل و پشت سرگذاشتن حجاب‏هاى ظلمانى و نورانى - كم كم جز وحدت چيزى را شهود نمى‏كند، تا به مقام محو در وحدت مى‏رسد و ذاتش در ذات حق محو مى‏شود. و اين سبب مى‏شود كه وجودش، حقانى گردد و غير از حق، چيزى نبيند. سالك در اين مرتبه و مقام، چون ذات، صفات و آثار و افعال خود را فانى در حق نموده و مغلوب حكم وحدت است؛ سخنانى مى‏گويد كه نشانگر فناى او در توحيد و فناى ذات خود، در وجود حق است. اين سخنان ناشى از تجلى ذاتى حق در سالك است كه به كلى ذات او را محو و نابود كرده است. نتيجه تجلى، ظهور چنين سخنانى از سالك است؛ نظير: «اناالحق»، «ليس فى جبتى الاالله» و «سبحانى ما اعظم شأنى».V}شرح مقدمه قيصرى، صص 389 و 390.{V به بيان ديگر، هر آن كس كه از خودى و تعين خود، مانند خلأ - كه لا شى‏ء محض است - خالى شود و خود را از هستى و خودى محو گرداند؛ در وى صوت و صداى «اناالحق» پيدا مى‏شود. «صدا» عبارت از انعكاس صوت از جسم است كه در برابر آواز دهنده مى‏باشد؛ يعنى، آن «اناالحق» - كه از زبان عارفانى چون حلاج و ديگران شنيده مى‏شد - صوت و نطق حق بود و به طريق انعكاس به صورت صلايى از منصور و ديگران شنيده مى‏شد و مردم مى‏پنداشتند كه او گفته است! مانند شخصى كه در ميان كوه آوازى سر مى‏دهد و آن آواز به سبب انعكاس از كوه، به گوش ديگران مى‏رسد و نادان مى‏پندارد كه آن آواز كوه است.V}شرح گلشن راز، ص 375.{V اين مطلب غريبى نيست؛ چنان كه روايت شده كه حضرت صادق«عليه السلام» در بعضى روزها، مشغول نماز بود. پس ناگهان در اثناى نماز بيهوش افتاد. بعد سبب بيهوشى را از حضرتش پرسيدند، امام فرمود: «من آيه را تكرار مى‏كردم تا آن را از گوينده‏اش شنيدم». شيخ‏بهائى در ذيل اين روايت مى‏گويد: برخى از عرفا گفته‏اند: «زبان مبارك حضرت‏صادق«عليه السلام» در آن هنگام، مانند درخت طور بود كه گفت: «انى اناالله».V}مفتاح الفلاح، ص 293.{V P}روا باشد اناالله از درختى‏{E}چرا نبود روا از نيك بختى‏{P قرآن مى‏فرمايد: A}«وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»{A؛ V}فتح (48)، آيه 4.{V و A}«إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِيرٌ»{A؛ V}بقره (2)، آيه 20.{V. «همه ذرات عالم ملك خدا و در اختيار خدا است. جسم و جان و زبان ما، ملك خدا و از جنود او است و خدا بر هر امرى قادر است. حال كه چنين است، آيا استبعادى دارد كه خداوند قادر و مهربان، زبان بنده شايسته‏اى را در بعضى از حالات مخصوص، مورد و محل صوت خويش قرار دهد؟! البته براى كسى كه از نظر «قرب الى الله» و سير مدارج عاليه عبوديت و طى مقامات علمى و ورود در «عرفان حقيقى» در حد عارفان راستين و بزرگ نباشد، جايز و روا نيست كه چنين جملاتى را در اشعار و نثر خويش بياورد. لذا صحيح‏تر آن است كه بگوييم: اين امور در اختيار كسى نيست كه براى خود پيش بياورد؛ بلكه پيش مى‏آيد. به عبارت ديگر كسى نمى‏گويد؛ بلكه مى‏گويند. پس اگر كسى بخواهد بدون اين شرايط و به تصنّع، كلماتى از اين قبيل بگويد، جز ظلمت باطن و دورى از خدا چيزى عايداش نخواهد شد.V}فرجام عشق، ص 46 و 47.{V افرادى مانند مرحوم حاج ملااحمد نراقى - كه از بزرگان فقهاى اماميه است - مى‏توانند چنين بگويند. وى در جايى مى‏گويد: من مدتى را به حال سلوك و رياضت و اعراض از خلق گذراندم؛ بعد از مدتى حالتى به من دست داد كه اين اشعار را حاكى از زبان حالم قرار دادم: P}عمريست كه اندر طلب دوست دويديم‏{E}هم ميكده هم مدرسه هم صومعه ديديم‏{P P}با هيچ كس از دوست نديديم نشانى‏{E}از هيچ كسى هم خبر او نشنيديم‏{P P}پس كنج خرابى، ز عالم بگزيديم‏{E}تنها دل و افسرده و نوميد خزيديم‏{P P}سر بر سر زانو بنهاديم و نشستيم‏{E}هم بر سر خود خرقه صد پاره كشيديم‏{P P}گر تشنه شديم آب ز جوى مژه خورديم‏{E}ور گرسنه سخت جگر خويش مكيديم‏{P تا آنكه در آخر اشعار خود بعد از مژده بشارت «وصال دوست» مى‏سرايد: P}چندى كه چنين ما ره مقصود سپرديم‏{E}المنة للَّه كه به مقصود رسيديم‏{P P}ديديم نه پيدا اثر از كون و مكان بود{E}جز پرتو يك مهر دگر چيز نديديم‏{P P}ديديم جهان وادى ايمن شده هر چيز{E}نخلى و ز هر نخل اناالله شنيديم‏{P V} به نقل از: شرح مقدمه قيصرى، ص‏390 - 391.{V
کد سوال : 637
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : اهميت خمس را بيان فرماييد.
پاسخ : «خمس» يكى از فرايض اسلامى است. قرآن مجيد در بيان اهميت آن، ايمان را با آن پيوند داده است: «و اعلموا انما غنمتم من شى‏ء فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى و اليتامى و المساكين و ابن السبيل ان كنتم آمنتم بالله و ما انزلنا على عبدنا يوم الفرقان يوم التقى الجمعان و الله على كل شى‏ء قدير»؛ «و بدانيد كه هر چه غنيمت گرفتيد، يك پنجم آن براى خدا و رسول و از آن خويشاوندان [او] و يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان است؛ اگر به خدا و آنچه بر بنده خود (حضرت محمد) در روز جدايى [حق از باطل ]- روزى كه آن دو گروه با هم رو به رو شدند - نازل كرديم، ايمان آورده‏ايد و خدا بر هر چيزى توانا است».V}انفال (8)، آيه 21.{V خمس و جهاد دو اصل از ريشه ايمان است و صداقت آن به وسيله مبارزه با مال‏اندوزى و تطهير نفس خود، از مظاهر فريبنده دنيا و تزكيه آن از آزمندى و حرص تجلّى مى‏يابد. خداوند متعال، خمس را به پيامبر اسلام و ذريه گرامى او، جهت اكرام و احترام آنان، اختصاص داده است. حضرت باقرعليه السلام فرموده است: «براى هيچ كس جايز نيست از مالى كه خمس به آن تعلق گرفته، چيزى بخرد؛ مگر اينكه حق ما را به ما برساند».V}«لا يحلّ لاحد ان يشترى من الخمس شيئاً حتى يصل الينا حقّنا»: وسائل الشيعه، ج 6، باب 1، ح 4.{V عمران بن موسى مى‏گويد: آيه خمس را بر حضرت خواندم، پس فرمود: «هر آنچه از آن خدا است، به پيامبر مى‏رسد و هر آنچه از آن پيامبر گردد، به ما (اهل بيت) خواهد رسيد». سپس فرمود: «خداوند ارزاق مؤمنان را به پنج قسمت به آنان ارزانى داشته است، تا يكى را در راه خدا انفاق كنند و چهار قسمت را به حلال بخورند ... اين دستورها سخت و دشوار است و كسانى به آن عمل مى‏كنند و سختى‏ها را تحمل دارند كه خداوند آنان را در راه ايمان امتحان كرده است».V}«ما كان للّه فهو لرسوله و ما كان لرسوله فهو لنا ثم كان و الله لقد يسّر الله على المؤمنين ارزاقهم بخمسة دراهم قبلوا لربّهم واحداً و اكلوا اربعة احلاّء ثم قال هذا من حديثنا صعب مستصعب لايعمل به و لايصبر على الاّ ممتحن قلبه للايمان»: همان، ابواب ما يجب فيه الخمس، باب 1، ح 6.{V
کد سوال : 638
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : من دانشجوي علوم سياسي هستم ورودي 82 . كه پس از اتمام خدمت سربازي علي رغم ميل باطني به دانشگاه راه يافتم در واقع پناه آوردم به دانشگاه كه شايد خواست خدا باشد به هر حال مشكل من ممكن است روحي و رواني (افسردگي ) يا ايجاد ذهنيت بد باشد من هر كار خوبي انجام مي دهم يا كلا در انجام كارها نتيجه برعكس مي گيرم احساس مي كنم كه خدا به من طور ديگري نگاه مي كند(سابقه طولاني دارد) يعني قانون خدا و طبيعت در مورد من صدق نمي كند با همه بندگانش فرق مي كنم . نمي دانم چرا شايد نيت و عقيده من بد باشد ولي تا آنجا كه خود را مي شناسم اينطور نيست مقبوليتي در بين مردم ندارم (اين كه مي گويند بزرگي را به كسي نمي بخشند بايد خود آن را به دست آوري چطور) دعاهايم مستجاب نمي شود يعني اعتقاد به دعاها را از دست داده ام به هر حال من يك جوان هستم و نياز به پذيرفته شدن و نياز به احساس ارزشمندي دارم خدا يك جرقه در زندگي من ايجاد نمي كند و به اصطلاح ما را هل نمي دهد تا بقيه راه زندگي را با كمك خودش بپيماييم و به سعادت واقعي برسيم البته من ناشكر نيستم نعمت سلامتي و غيره را فراموش نمي كنم من خواستار يك زندگي سالم به معناي واقعي هستم مرا راهنمايي كنيد؟
پاسخ : سؤالات شما دانشجويان محترم اين فرصت را فراهم مي نمايد كه بين ما و شما ارتباطي صميمانه برقرار شود ما حرفها و درد دلهاي شما را بشنويم و پاسخهاي ما قبل از اينكه راهنمايي براي شما باشد در واقع نوعي همدردي و همدلي با شما عزيزان است . راستي تا فراموش نكرده ام موفقيت شما را در راهيابي به دانشگاه و انجام خدمت سربازي تبريك عرض مي كنم. بحمدالله شما با دست يابي به اين دو موفقيت گامهاي مؤثري را در رسيدن به اهداف عاليه خود برداشته ايد شما در نامه خود به چند مطلب اشاره نموده ايد: 1. گلايه هايي كه از خود و فرآيند زندگي خودتان داريد. 2. توقعاتي كه از خداوند داريد 3. عدم مقبوليت در بين مردم 4. نيازها. اول از مطلب آخر شروع مي كنيم يعني نيازها. بدون ترديد هر انساني يك سلسه نيازهايي دارد كه از جمله آنها احساس ارزشمندي است. بعبارت ديگر همه انسانها دوست دارند كه از درون احساس ارزشمندي كنند اما سؤال اينجاست كه نياز چگونه تأمين مي شود؟ يكي از مهمترين عوامل كه در ارضا اين نياز نقش كليدي دارد اعتماد به نفس است اعتماد به نفس يعني اينكه فرد توانمدني هاي خود را بشناسد و باور كند قطعا شما داراي توانمنديهاي زيادي هستيد اما تاكنون چقدر در صدد كشف آنها برآمده ايد؟ و آيا در صورت كشف توانمنديها چقدر به آنها باور داريد و به آنها اعتماد مي كنيد؟ بعضيها احساس ارزشمندي را مساوي با موفقيت و پيروزي مي دانند و هر كجا با شكست مواجه شوند احساس بي ارزشي مي كنند حال آنكه شكست لازمه زندگي است و هرگز مساوي با بي ارزشي نيست ارزش ما انسانها به ميزان اعتمادي است كه به خودمان داريم بنابراين يكي از مهمترين و بهترين راههاي رسيدن به احساس ارزنده سازي و احساس ارزشمندي كردن شناخت توانمنديها و باور كردن آنها و تكيه كردن بر آنهاست . اما سه مطلب (1، 2، 3) كه نوعي گلايه از خود، خدا و اجتماع است همه يك مخرج مشترك دارد و آن نگرش منفي يا منفي بافي است. تفكرات منفي و شناخت نادرست منشآ بسياري از مشكلات روحي و رفتاري انسان است و اگر اين منفي بافي شديد شود موجب افسردگي ميشود و اين بيماري بر بسياري از كاركردهاي انسان و همچنين روابط اجتماعي او تأثير منفي مي گذارد. از نشانه هاي منفي اينست كه فرد به هر چيزي نگاه مي كند عيب ها و نقايص آنرا مي بيند اين نگرش منفي قابل تعميم به هر چيزي و هركسي و بيشتر از همه به خود انسان است. به قول معروف آدمهاي منفي باف همواره نصفه خالي ليوان را مي بينند و هيچگاه به آن نصفه پر توجهي نمي كنند بنظر مي آيد منشأ بسياري از مشكلات كه مطرح كرديد مانند اينكه خداوند به من توجهي ندارد خداوند بين من و ساير بندگانش فرق مي گذارد، دعاهايم را مستجاب نمي كند، مردم مرا دوست ندارند و من در بين مردم مقبوليتي ندارم. چرا خدا جرقه اي در زندگي من نمي زند؟ و حرفهايي از اين قبيل ، بر مي گردد به طرز نگرش و شناخت و تفكرات شما نسبت به خود و ديگران و تا زماني كه اين نگرش و شناخت را تغيير ندهيد مشكلاتي كه به آنها اشاره كرديد كماكان باقي است بنابراين راه نجات از اين بحران فكري و روحي بيرون آمدن از اين وضعيت از اين رو ما راهكارهايي را خدمت شما عرض مي كنيم. سعي كنيد با جديت به آنها عمل كنيد تا انشاالله مشكلات شما بصورت ريشه اي حل شود. 1. با تفكرات منفي خود مقابله كنيد يعني هر گاه افكار منفي به فضاي ذهن شما خطور كرد بلافاصله خود را مشغول كار ديگري كنيد و يا يك فكر مثبتي را جايگزين آن نماييد. 2. جنبه هاي مثبت خود را يادداشت كنيد و هر روز به ويژه زماني كه افكار منفي هجوم مي آورند آنرا مرور كنيد. 3. هر روز مواردي از جنبه هاي مثبت ديگري در خودتان مي بينيد به آنها اضافه كنيد. 4. از قرار گرفتن در تنهايي و مكانهاي خلوت اجتناب كنيد. 5. از بيكاري و بي برنامه گي دوري كنيد و هميشه براي خود يك مشغوليتي مثبت مانند مطالعه، ورزش، تفريحات سالم، پرداختن به كارهاي هنري و ... فراهم كنيد. 6. در كارهاي اجتماعي بيشتر مشاركت كنيد. 7. هر روز حداقل نيم ساعت ورزش كنيد. 8. همنشينان ودوستان با نشاط و شاداب براي خود برگزينيد. 9. از خوردن غذاهاي نشاط آور مانند زعفران ، به صورت شربت و استعمال عطريات و بوي خوش بيشتر استفاده كنيد. 10. در مراسم مذهبي اعم از مجالس جشن و مجالس عزاداري شركت كنيد. 11. به انجام عبادات و مناسك مذهبي بويژه نماز اول وقت اهتمام بورزيد. 12. هر روز صفحه اي از قرآن را با تأني و توجه به معنا، تلاوت كنيد. 13. به تغذيه خود به ويژه وعده هاي غذا، مخصوصا صبحانه اهتمام بيشتري داشته باشيد. 14. از غذاهاي مقوي و مغزي به ويژه غذاهاي قند دار مانند خرما، كشمش، عسل، بيشتر استفاده كنيد. 15. هر روز بويژه ساعاتي كه احساس خستگي و كسالت مي كنيد حدود 10 دقيقه يك دوش با آب ولرم بگيريد. 16. اگر شرايط و امكان شنا كردن داريد هر روز يا يك روز در ميان يك ساعت شنا كنيد مطمئن باشيد اگر راهكارهاي فوق را با جديت و اهتمام تمام انجام دهيد وضعيت روحي شما بهتر خواهد شد و به لطف خداوند به روحيه شاداب و با نشاط دست خواهيد يافت در پايان موفقيت جنابعالي را از خداوند متعال مسئلت مي نماييم.
کد سوال : 639
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : آيا بر دختراني كه در دانشگاه با افراد مختلف صحبت مي كنند مي توان براي ازدواج اعتماد كرد اگر نمي شود پس افراد تحصيل كرده با چه كسي ازدواج كنند؟
پاسخ : دانشجوي گرامي: ملاك براي اعتماد به افراد، به ويژه دختران صحبت كردن يا صحبت نكردن با ديگران و حضور يا عدم حضور در دانشگاه نيست چه بسا دختراني در دانشگاه هستند كه با دانشجويان پسر يا اساتيد مرد صحبت مي كنند ولي در عين حال رعايت حجاب، حيا و عفت و پاكدامني را مي نمايند و چه بسا دختراني كه دانشجو نيستند و با نامحرم نيز خيلي صحبت نمي كنند ولي در عين حال قابل اعتماد نيستند بنابراين ملاك براي اعتماد به ديگران اينست كه حدود شرعي و احكام الهي را رعايت كنند ورفتارهاي آنها مطابق با دستورات ديني باشد اگر كسي از روي شهوت و تمايلات جنسي با ديگران ارتباط برقرار كند و نگاه خود را نسبت به نامحرم كنترل نكند و پوشش او متناسب با شأن يك زن مسلمان نباشد اين نشانه ضعف ايمان اوست و در واقع چنين فردي از نظر اعتقادي و شخصيتي دچار آسيب شده است و بايد با احتياط به سراغ اينگونه افراد براي ازدواج رفت. بنابراين حضور در دانشگاه و تحصيلات باعث بي اعتمادي به دختران نمي شود تا دختران تحصيل كرده در ازدواجشان دچار مشكل شوند همچنانكه عدم حضور در دانشگاه و پايين بودن سطح تحصيلات نيز نشانه مومن بودن و عفيف بودن نيست. هر فردي براي انتخاب همسر بايد بر اساس معيارهاي صحيح كفو و همتاي خود را انتخاب كند و لازمه انتخاب صحيح مشورت با افراد مجرب و دلسوز، تحقيق و كسب آگاهي لازم از خانواده و ويژگيهاي آن فردي است كه مي خواهد بعنوان همسر او را انتخاب كند.
کد سوال : 640
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : براى آشنايى با عرفان چه كتاب‏هايى را توصيه مى‏كنيد؟
پاسخ : T}يك. عرفان نظرى (تبيين، تحليل و نقد):{T 1. فلسفه عرفان، سيد يحيى يثربى، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى. 2. عرفان نظرى، سيد يحيى يثربى، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى. 3. عرفان اسلامى چيست، مارتين لينگز، ترجمه فروزان راسخى. دفتر پژوهش و نشر سهروردى. 4. نقد صوفى، محمد كاظم يوسف‏پور، روزنه. 5. تاريخ تصوف در اسلام، قاسم غنى، زوار. 6. «عرفان» عارفان مسلمان، اسدالله آزاد، دانشگاه فردوسى مشهد. 7. سرچشمه تصوف در ايران، سعيد نفيسى، انتشارات فروغى. 8. عارف و صوفى چه مى‏گويند، آيةالله جواد تهرانى، بنياد بعثت. 9. نسبت دين و عرفان، سيد يحيى يثربى، مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر. 10. عرفان دينى و دين عرفانى، على شيروانى، دارالفكر. 11. آموزه‏هاى صوفيان، سيد حسين نصر، قصيده سرا. 12. دنباله جستجو در تصوف ايران، عبدالحسين زرين كوب، اميركبير. 13. مبانى عرفان و تصوف، محمد حسين بيات، دانشگاه علامه طباطبايى. 14. عرفان و عارف نمايان، صدرالدين شيرازى، ترجمه محسن بيدارفر. الزهراء. 15. معرفت‏شناسى در عرفان، سيد حسين براهيميان، دفتر تبليغات اسلامى. 16. ابعاد عرفانى اسلام، آن مارى شيمل، ترجمه دكتر عبدالرحيم گواهى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى. 17. همبستگى ميان تصوف و تشيع، كامل مصطفى شيبى، ترجمه دكتر على اكبر شهابى، دانشگاه تهران. 18. تصوف و تشيع، هاشم معروف الحسنى، ترجمه سيد محمد صادق عارف، آستان قدس رضوى. 19. درآمدى بر سير و سلوك، مجتبى تهرانى، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى‏ T}دو. عرفان و سلوك عملى:{T 1. چهل حديث، امام خمينى«رحمه الله»، انتشارات رجاء. 2. بحرالمعارف، مولى عبدالصمد همدانى، حكمت. 3. برنامه سلوك، به كوشش على شيروانى، دارالفكر. 4. شرح منازل السائرين، عبدالرازق كاشانى، نگارش على شيروانى، الزهراء. 5. رساله سير و سلوك منسوب به بحرالعلوم، حسينى طهرانى، انتشارات علامه طباطبايى. 6. سلوك عرفانى، شيخ حسين بحرانى، ترجمه على شيروانى، وثوق. 7. اخلاق ناصرى، خواجه نصير الدين طوسى، شركت سهامى انتشارات خوارزمى. 8. تهذيب الاخلاق، يحيى بن عدى بن حميد بن زكريا، ترجمه سيد محمد دامادى، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى. 9. گنجينه عرفان، انتشارات مؤمنين. 10. علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادت مولى مهدى نراقى)، ترجمه دكتر سيد جلال الدين مجتبوى، حكمت. 11. ادب حضور (ترجمه فلاح السائل سيد بن طاوس)، مترجم. م. ر.، مؤسسه فرهنگى انتشاراتى انصارى. 12. المراقبات، ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، مترجم ابراهيم محدّث، انتشارات اخلاق. 13. عرفان اسلامى، حسين انصاريان، انتشارات حجت. 14. راهيان كوى دوست، محمد تقى مصباح يزدى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى«رحمه الله». 15. مقالات، استاد محمد شجاعى، سروش. 16. كيش پارسايان، مجتبى تهرانى، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى. 17. مراحل اخلاق در قرآن (ج‏1، تفسير موضوعى قرآن مجيد)، عبدالله جوادى آملى، نشر اسراء. 18. اخلاق عارفان، مهين پناهى، روزنه.
کد سوال : 641
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : «رمضان» يعنى چه و آيا ماه رمضان و روزه گرفتن، در اديان گذشته نيز وجود داشته است؟ فرق روزه مسيحيان و يهوديان با مسلمانان چگونه است؟
پاسخ : برخى «رمضان» را از «رمض» مشتق مى‏دانند كه به معناى تافته شدن سنگ‏ها، از شدّت گرما است و چون وجوب روزه در ماه رمضان، مصادف با شدّت گرما بوده است، نام اين ماه را رمضان گذاشته‏اند. به يك تعبير ماه رمضان، ماه سوزاندن گناهان و بلكه بالاتر سوزاندن نفس آدمى است كه انسان خام را پخته مى‏كند تا حجاب انانيت و خود خواهى از ميان برداشته شود. برخى ديگر رمضان را مشتق از «رميض»، به معناى ابر و باران در پايان‏چلّه تابستان و ابتداى فصل پاييز مى‏دانند كه گرماى تابستان را دور مى‏كند. به اين دليل اين ماه را «رمضان» گفته‏اند كه بدن‏هاى آدميان را از گناهان مى‏شويدV}سيوطى، الدرالمنثور، ج 1، ص 183.{V. برخى ديگر «رمضان» را بر گرفته از «رمضت النصل ارمضه رمضاً»{Hمى‏دانند؛ به اين معنا كه نيزه را ميان دو سنگ مى‏گذاشتند و بر آن مى‏كوفتند تا نازك شود. به اين تعبير رمضان؛ يعنى، انسان خود را ميان طاعت و عبادت الهى قرار مى‏دهد تا نفس او نرم و آماده بندگى شود. از اين رو برخى مى‏گويند: «رمضان» نامى است كه اسلام بر اين ماه گذاشته است و بنابر نظر ديگر، از زمان جاهليت بر اين نام بوده است‏V}السيد على خاتن الحسينى المدنى الشيرازى، رياض السالكين فى شرح صحيفة السجادية، ج 6، ص 10-11، تحقيق و نشر مؤسسة النشر الاسلامى قم بى تا.{V. در معناى «رمضان» به دو نكته كه در روايات بيان شده، اشاره مى‏گردد: 1. در بسيارى از احاديث اهل بيت‏عليهم السلام از گفتن كلمه «رمضان» به تنهايى نهى و توصيه شده است كه آن را «ماه رمضان» نام گذارند؛ زيرا «رمضان» يكى ازاسماى الهى است V}طريحى، مجمع البحرين، ج 2، ص 223.{V. از امير مؤمنان‏عليه السلام نقل شده است: «نگوييد رمضان؛ بلكه بگوييد ماه رمضان و احترام آن را رعايت كنيد» V}كلينى، كافى، ج 4، ص 69.{V. امام باقرعليه السلام فرمود: «نگوييد«اين رمضان» و «رمضان رفت» و يا «رمضان آمد»؛ زيرا «رمضان» نامى از نام‏هاى خداوند است كه نمى‏آيد و نمى‏رود. رفتن و آمدن، ويژگى‏هاى موجود زايل شدنى است» V}همان، ص 69 و 70.{V. پس در حقيقت «رمضان»، نامى از نام‏هاى خداوند است و ماه رمضان، ماه الهى است. به همين تعبير از پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله در خطبه شعبانيه وارد شده است: «ايها الناس قد اقبل اليكم شهر الله»{H؛ V}سيد بن طاووس، الاقبال، ج 1، ص 26.{V؛ «اى مردم! همانا ماه خدا به سوى شما روى آورده است». 2. در روايات متعدد، ماه رمضان اول سال معرفى شده؛ چنان كه امام صادق‏عليه السلام فرموده است: «اول سال ماه رمضان است» V}همان، ص 31.{V و به اين دليل اگر اين ماه سالم باشد، همه سال درست و سالم خواهد بود V}همان.{V. فروردين اول سال، بر اساس اعتدال طبيعت و مناسب براى كشاورزى است و ماه محرم، اول سال در ماه‏هاى قمرى است. اما براى ساكنان و كسانى كه به دنبال خودسازى هستند، ماه رمضان اول سال است. در ماه‏هاى رجب و شعبان، بايست حساب سالشان را صاف و پاك كنند و با پاكى به مهمانى خداوند گام نهند. بر اساس صريح آيه قرآن، روزه براى امت‏هاى گذشته نيز واجب بوده است:A}«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ»{A؛ V}بقره(2)، آيه 183.{V. از اين آيه به دست مى‏آيد كه در ملت‏ها و امت‏هاى پيشين نيز روزه واجب بوده است. اما اين ملت‏ها چه كسانى بوده‏اند؟ نقل‏هاى تاريخى از مصر، يونان، روم و هند باستان، نمونه‏هاى روزه دارى را نقل كرده است. در كتاب مقدس نيز بر روزه دارى تأكيد و تشويق شده است V}سيد محمدحسين، طباطبايى الميزان فى تفسير القرآن، ج 2، صص 8-9.{V. در قاموس كتاب مقدس آمده است: «روزه در تمام اوقات در ميان هر طايفه و هر ملت و مذهب، در موقع اندوه و زحمت غيرمترقبه، معمول بوده است» V}قاموس كتاب مقدس، ص 427، به نقل از: تفسير نمونه، ج 1، ص 633.{V. از تورات نيز برمى‏آيد كه موسى‏عليه السلام چهل روز روزه داشته است: «هنگام بر آمدنم به كوه، لوح‏هاى سنگى را (لوح‏هاى عهدى كه خداوند با شما بست) بگيرم. آن گاه در كوه چهل روز و چهل شب ماندم؛ نه نان خوردم و نه آب نوشيدم» V}تورات، سفر تثنيه، ف 9، ش 9، به نقل از: تفسير نمونه، ج 1، ص 632.{V. همچنين از انجيل لوقا نيز برمى‏آيد كه حواريون مسيح روزه مى‏گرفتند V}انجيل لوقا، ب 5، ش 3533.{V. روزه به عنوان يك عمل عبادى، در ميان يهود رواج دارد؛ ولى تنها در روز «كيپور» (روز كفار) اين عمل صورت مى‏گيرد. در اين روز يهوديان از غروب‏روز قبل تا شبانگاه اين روز، براى كفّاره گناهان روزه مى‏گيرند و از خوردن و آشاميدن، استحمام و كار پرهيز مى‏كنند و در كنيسه‏ها به عبادت و استغفار مشغول مى‏شوند V}حسين توفيقى، آشنايى با اديان بزرگ، (تهران، سمت، طه و مركز جهانى علوم اسلامى، چاپ سوم، زمستان 1379 ش)، ص 94.{V.
کد سوال : 643
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : ميهمانى خداوند در ماه رمضان چيست؟ چگونه در ماه رمضان برنامه‏ريزى كنيم تا بهتر از بركات اين ماه بهره ببريم؟
پاسخ : ميهمانى خداوند، به معناى اكرام و رحمت خاص الهى بر بندگان است؛ زيرا بندگان - اعم از مؤمن و كافر در سراسر زندگى خود، در سر سفره اكرام و رحمت الهى نشسته‏اند. اما ميهمانى در ماه رمضان، اكرام و رحمت خاص براى روزه داران است. بر اساس روايات، چند موضوع نشان از ميهمانى خداوند است: 1. از شب اول ماه رمضان، درهاى بهشت باز مى‏شود و تا شب آخر بسته نمى‏شود V}بحارالانوار، ج 96، ص 344؛ ميزان‏الحكمة، ج 5، ص 2132.{V. 2. از ابتدا تا انتهاى ماه رمضان، درهاى جهنم بسته مى‏شود V}ميزان‏الحكمة، ج 5، ص 2132.{V. 3. شياطين در بند و زنجير مى‏شوند تا نتوانند روزه بندگان را خراب كنندV}همان.{V. 4. ماه رمضان، ماهى است كه ابتداى آن رحمت، وسطش آمرزش گناهان و پايان آن، آزادى از آتش جهنم است V}همان.{V؛ يعنى، با رحمت الهى به ميهمانى دعوت و آمرزيده مى‏شويم و در پايان ميهمانى به عنوان هديه، از آتش جهنم آزاد مى‏گرديم. 5. وجود شب قدر در اين ماه است كه ارزش آن، از هزار ماه بيشتر است و عبادت در آن، نتايج بسيارى دارد و سرنوشت يك سال بندگان در آن تعيين مى‏گرددV}همان.{V. بدون ترديد موفقيت در هر كارى، مستلزم برنامه‏ريزى صحيح است و آن هنگامى ميسّر است كه: الف. برنامه ناظر به اهدافى باشد كه انسان، در پيش روى دارد. ب. اهداف وقتى از شفافيت برخوردار مى‏شود كه فرصت پيش آمده يا امكانات فراهم شده، به خوبى شناخته و ارزش گذارى گردد. ج. وقتى انسان ارزش فرصتى را بداند و يا اهميت نعمتى را درك كند، قدر آن را بهتر مى‏داند و بيشتر از آن بهره مى‏برد. پس بايد از اين فرصت سرنوشت ساز، بيشترين بهره را ببريم و اگر بخواهيم به اين هدف دست يازيم، بايد براى لحظه لحظه آن حساب باز كنيم؛ حتى براى ساعاتى كه در حال خواب يا استراحت هستيم. براى استفاده كامل از ماه رمضان، هر كس بايد متناسب با موقعيت شغلى و وضعيت جسمانى و روانى خويش، برنامه ريزى كند. در اين صورت بايد وقت خود را به چند بخش تقسيم كنيم: T}بخش اول. علم و معرفت‏{T در اين ماه بايد با جديت تمام، در جهت دانش افزايى تخصصى و معرفت‏يابى بنيادين و اعتقادى بكوشيم. T}بخش دوم. عبادت و مناجات‏{T در ماه رمضان، علاوه بر عبادت‏هاى معمول - كه در طول سال هميشه بايدانجام دهيم عبادت‏هاى واجب و مستحب ديگرى نيز اضافه شده است؛ مانند: روزه گرفتن، تلاوت قرآن، خواندن دعاهاى ماه رمضان، احسان و... براى انجام دادن اين اعمال، تأكيد فراوانى شده است و بايد در برنامه ريزى ماه رمضان، در نظر گرفته شود. T}بخش سوم. خواب و استراحت‏{T لازمه استفاده بهينه از دو بخش گذشته، اين است كه خواب و استراحت انسان به مقدار كافى انجام شود. در غير اين صورت در دو بخش اول نيز موفق نخواهد بود. در ماه مبارك رمضان، به دليل جابه‏جايى اوقات غذا و تغييراتى ديگر، تا حدودى چرخه خواب و استراحت نيز تغيير مى‏كند. توصيه ما اين است كه بكوشيد ميزان خواب خود را خيلى تغيير ندهيد و وقت آن را نيز خيلى به هم نزنيد. فقط با كمى تغيير در چرخه خواب، برنامه خواب و استراحت خود را ادامه دهيد؛ براى مثال‏اگر هنگام سحر حدود يك ساعت (براى سحرى خوردن و خواندن نماز شب و نماز صبح) بيدار مى‏مانيد؛ اين مقدار از خواب را در روز جبران كنيد. بعد از نماز ظهر و عصر - با توجه به اينكه ناهار از برنامه روزانه حذف شده است زمان مناسبى براى استراحت و خواب است. در اين صورت مقدارى از شب را مى‏توانيد بيدار بمانيد و از وقت‏تان استفاده بهترى بكنيد. T}توصيه‏هاى ماه رمضان‏{T علاوه بر آنچه بيان شد، رعايت نكات زير به كيفيت استفاده از ماه رمضان مى‏افزايد: 1. بر ترك محرماتى كه بر اعضاى ديگر لازم گرديده - به ويژه محرمات چشم، گوش و زبان و نيز استفاده از غذاى حلال، اهتمام ويژه‏اى داشته باشيد. 2. در شبانه روز چند نوبت قرآن تلاوت كنيد؛ براى مثال حدود پانزده دقيقه در روز و پانزده دقيقه در شب. 3. دعاها را تقسيم كنيد و آنها را در چند نوبت در شبانه روز بخوانيد. روزها به همان مقدار دعايى كه بين نماز يا بعد از نمازهاى يوميه خوانده مى‏شود، اكتفا كنيد. اما شب‏ها وقت بيشترى را صرف خواندن دعا كنيد. اگر بعضى از دعاها طولانى است، لازم نيست هر شب همه آن دعا را بخوانيد. 4. براى استفاده بهينه از زمان در هنگام رفت و آمد، ذكر بگوييد (البته ذكرهاى بدون صدا و آرام تا شائبه ريا به وجود نيايد). بكوشيد از مرحله ذكر زبانى، به مرتبه توجّه به معناى ذكر و ذكر قلبى و ياد واقعى خداوند برسيد؛ به طورى كه او را حاضر و ناظر بر خود بدانيد. بهترين ذكر - به ويژه براى رفع بعضى مشكلات ظاهرى و نيز روحى و روانى ذكر «استغفار» و «لا اله الا الله» است. 5. دائم الوضو باشيد و حتى قبل از خواب نيز وضو بگيريد و به بستر خواب برويد؛ زيرا در ماه رمضان، خواب نيز عبادت است و نفس كشيدن تسبيح به حساب مى‏آيد. 6. از شب زنده دارى و احيا - به ويژه در شب‏هايى كه فرداى آن تعطيل است غفلت نكنيد. شايد يكى از مهم‏ترين اعمال در اين ماه، شب زنده‏دارى، تهجّد، استغفار و نماز شب در نيمه شب‏ها است. 7. در مجالس بيان احكام و معارف دينى و موعظه، در مساجد يا حسينيه‏ها شركت كنيد. بسيارى از علما و مجتهدان نيز مقيدند، به موعظه و ذكر مصيبت واعظان و سخنرانان گوش فرا دهند. به طور كلى شركت در مجالس مذهبى، قرار دادن خود در معرض نفحات و نسيم‏هاى رحمت الهى است كه نقش مهمى، در حفظ دين و معنويت انسان دارد. 8. از انجام دادن ورزش‏هاى سنگين، در طول ماه رمضان بپرهيزيد و بكوشيد ورزش‏هاى سبك و آرام (مانند پياده روى يا نرمش) انجام دهيد. 9. از غذاهاى قندى و پروتئين‏دار در رژيم غذايى خود بيشتر استفاده كنيد (مانند خرما و لبنيات). 10. از پرخورى هنگام افطار و سحرى جداً بپرهيزيد؛ زيرا علاوه براينكه چرخه خواب شما را به هم خواهد زد، از ساير برنامه‏هاى عبادى و درسى نيز بهره كافى نخواهيد برد. 11. از هدر دادن انرژى بى‏جا و بى‏مورد اجتناب كنيد؛ براى مثال از حرف زدن‏هاى بى‏مورد و تماشاى برنامه‏هاى تلويزيونى غيرضرورى بپرهيزيد.
کد سوال : 644
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : اثرات تربيتى، اجتماعى و بهداشتى روزه چيست؟
پاسخ : روزه ابعاد گوناگونى دارد و آثار فراوانى از نظر مادى و معنوى در وجود انسان مى‏گذارد كه از همه مهم‏تر «بعد اخلاقى و فلسفه تربيتى» آن است. T}يك. آثار تربيتى‏{T T}1-1. تلطيف روح‏{T روح انسان، همواره در حال تدبير بدن است و بدن بدون تدبير روح، مانندكشتى بدون ناخدا است. در ماه رمضان، به دليل امساك از خوردن و آشاميدن و محدود كردن آن به ساعاتى مشخص و نيز كنترل حواس (مانند چشم، گوش و تمامى مجارى ورود اطلاعات به درون ذهن)، فراغت روح و نفس بيشتر فراهم مى‏شود. فعاليت روح براى پرداخت به امور مادى و دنيوى كاهش مى‏يابد و امكان پرداخت به امور معنوى بيشتر مى‏شود. در نتيجه روح از لطافت بيشترى برخوردار مى‏گردد. T}1-2. تقويت اراده‏{T خداوند برنامه روزه دارى را به گونه‏اى تنظيم كرده است كه انسان بايد در ساعت معيّنى، از خوردن و آشاميدن بپرهيزد و در ساعت خاصى، مى‏تواند آزادانه بخورد و بياشامد و از لذت‏هاى حلال استفاده كند. ملزم شدن انسان‏ها به اجراى دقيق اين برنامه و تكرار آن طى يك ماه، تمرين بسيار مناسبى است براى عادت دادن نفس به امورى، غير از آنچه در ماه‏هاى ديگر عادت كرده بود و اين عمل، عزم و اراده انسان را تقويت مى‏كند. T}1-3. كنترل غرايز{T روزه‏دار بايد در حال روزه - با وجود گرسنگى و تشنگى از غذا و آب وساير لذات (از قبيل لذت جنسى)، چشم بپوشد و ثابت كند كه او همچون حيوانات، در بند اسطبل و آب و علف نيست. او مى‏تواند زمام نفس را به دست گيرد و بر هوس‏ها و شهوت‏هاى خود مسلّط شود و اين امر باعث مى‏گردد كه غرايز به كنترل او در آيد و علاوه بر اين، در بهره ورى از آنها تعديلى به وجود آيد. خلاصه اينكه روزه، انسان را از عالم حيوانى ترقى داده و به جهان فرشتگان صعود مى‏دهد. تقوا و پرهيزگارى در تربيت اخلاق اسلامى يك مسلمان، نقش بسيار مهمى دارد و براى رسيدن به اين صفت شايسته، بهترين عبادت روزه است. قرآن درباره آن مى‏فرمايد: A}«لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»{A؛ V}بقره (2)، آيه 183.{V؛ يعنى، نتيجه و علّت غايى روزه، تقوا از محارم الهى است. وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه «شعبانيه»، فضايل ماه رمضان و روزه را برشمرد، اميرمؤمنان على‏عليه السلام پرسيد: بهترين اعمال در اين ماه چيست؟ فرمود: «الورع عن محارم اللَّه»{H؛ V}عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 266.{V ؛ «پرهيز و اجتناب از معاصى و گناهان است». بنابراين روزه، عامل بازدارنده از گناه و عامل سركوب كننده نفس عصيانگر است. شخص با عمل به اين دستور الهى، به خوبى روح تقوا و پرهيزگارى را در خويش زنده مى‏كند؛ زيرا با روزه، اصلاح نفس و تربيت آن، آسان‏تر مى‏شود؛ زيرا گرسنگى و ديگر محروميت‏هاى روزه، شعله‏هاى سركش غريزه‏هاى حيوانى و هواهاى نفسانى را خاموش مى‏سازد. پر شدن شكم زمينه بسيارى از ناهنجارى‏ها و تحريك شهوات، غوطه‏ورى در حرام و ظهور خواهش‏هاى باطل در نفس مى‏شود؛ چنان كه در حديثى آمده است: «انى اخاف عليكم من البطن والفرج»{H؛ V}بحار، ج 1، ص 368.{V؛ «من از شكم و شهوت بر شما بيمناك هستم». اگر شكم عفيف باشد و به قدر ضرورت اكتفا كند و از حرام و شبهه بپرهيزد، بدون شك دامن نيز عفيف مى‏شود. عفت اين دو عضو، زمينه بسيار خوبى براى نشاط معنوى و صفاى دل و باطن خواهد شد. T}1-4. روحيه ايثار و نوع دوستى‏{T انسان موجودى اجتماعى است و انسان كامل، كسى است كه در همه ابعاد وجودى رشد كند. روزه، بعد اجتماعى انسان را در كنار ساير ابعاد او رشد مى‏دهد؛ بدين صورت كه درس مساوات و برابرى در ميان افراد اجتماع است. با عمل به اين دستور مذهبى، افراد متمكن وضع گرسنگان و محرومان اجتماع را به طور محسوس در مى‏يابند و به دنبال آن درك، به اين نتيجه مى‏رسند كه بايد به فكر بيچارگان و محرومان باشند. اگر توجه به حال گرسنگان، جنبه حسّى و عينى پيدا كند، اثر بيشترى دارد و روزه به اين موضوع مهم اجتماعى، رنگ حسّى مى‏دهد. با رشد اين بعد اجتماعى، انسان نسبت به هم‏نوعان خود بى تفاوت نمى‏شود و دردهاى فراگير اجتماعى (مانند فقر و گرسنگى) را حس مى‏كند و مصداق اين سخن حكيمانه سعدى مى‏شود كه: P}بنى‏آدم اعضاى يكديگرند{E}كه در آفرينش ز يك گوهرند{P P}چو عضوى به درد آورد روزگار{E}دگر عضوها را نماند قرار{P به راستى اگر كشورهاى ثروتمند جهان و اغنيا، چند روز از سال روزه بدارند و طعم گرسنگى را بچشند، باز هم اين همه گرسنه در جهان خواهد بود؟! آيا ميليون‏ها انسان با سوء تغذيه و كمبود مواد غذايى مواجه خواهند شد؟! T}دو. آثار بهداشتى‏{T بدون ترديد در علم پزشكى، اثر معجزه آساى امساك، در درمان انواع بيمارى‏هاى جسمانى و روانى به اثبات رسيده است. عامل بسيارى از بيمارى‏ها، زياده‏روى در خوردن غذاهاى مختلف است. پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود: «واعلم ان المعدة بيت الداء و ان الحمية هى الدواء»{H؛ V}بحارالانوار، ج 58، ص 307، (بيروت، مؤسسة الوفاء).{V؛ «معده مركز و خانه هر دردى است و پرهيز [ از غذاهاى نامناسب و زياده‏خورى‏]، اساس هر داروى شفابخش است». منشأ بسيارى از بيمارى‏هاى روانى، افكار غلط، سوء ظن، گناه و شناخت غيرمعقول و غيرمنطقى است و روزه با ايجاد محدوديت‏هايى، هم معده و دستگاه گوارشى را تقويت مى‏كند و هم با كنترل افكار و اجتناب از گناه، روان انسان را از آلودگى‏ها باز مى‏دارد. به عبارت ديگر روزه، زباله‏ها و مواد اضافى و جذب نشده بدن را مى‏سوزاند و در واقع، بدن را «خانه تكانى» مى‏كند و روح را با تلاوت قرآن و خواندن دعاهاى ويژه تقويت مى‏نمايد. خلاصه اينكه با روزه، سلامتى جسمانى و روانى انسان تضمين مى‏شود و بر همين اساس پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله فرمود: «صوموا تصحّوا»{H؛ V}همان، ص 255.{V؛ «روزه بگيريد تا سالم شويد». روزه اگر با شرايطى كه دارد گرفته شود، اثرات مهم تربيتى، اجتماعى و بهداشتى براى انسان دارد V}براى مطالعه بيشتر ر.ك: الف. الكسى سوفورين، روزه، روش نوين، براى درمان بيمارى‏ها، ترجمه جعفر امامى. ب. سيد حسين موسوى لاهيجى، روزه، درمان بيمارى‏هاى روح و جسم، (انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه) قم. پ. عبدالكريم بى‏آزار شيرازى، رساله نوين فقهى پزشكى، ج‏2، (دفتر نشر فرهنگ اسلامى). ت. سيد رضا پاك‏نژاد، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج‏3؛ (انتشارات كتابفروشى اسلاميه).{V.