• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1053
تعداد نظرات : 75
زمان آخرین مطلب : 4071روز قبل
اهل بیت

تا می دهم به ساحت قدسیتان درود
از کوهسار نیزه روان میکنی دو رود

با این هزار و نهصد و پنجاه آیه.درد
من می شوم پیمبرت ای مصحف کبود

من را نگاه میکنی از روی نی چه دیر
می بندی از نگاه من آن چشم را چه زود

 موی رهای خویش چرا جمع کرده ای؟
خاکستر است روی لبت یا غبار دود

دیشب به خانه ی چه کسی روضه رفته ای؟
این بوی نان ز روضه ی ماهانه ی که بود؟

سر های قدسیان همه بر طاق عرش خورد
وقتی قیام نیزه تان رفت در سجود

حک شد به چوب محمل من مهر داغ تو
سربسته ماند نامه در این بزم پُر شهود


سید علی رکن الدین

 

behroozraha

يکشنبه 5/9/1391 - 22:29
اهل بیت

بعد از تو گوشواره به دردم نمی خورد
رخت و لباس پاره به دردم نمی خورد

ای آفتاب برسرزینب طلوع کن
این چند تا ستاره به دردم نمی خورد

نزدیک تر بیا که کمی درد دل کنیم
تنها همین نظاره به دردم نمی خورد

مارا پیاده کن،سرمان سنگ می خورد
این بودن سواره به دردم نمی خورد

چندین شب است منتظرصحبت توام
حرفی بزن،اشاره به دردم نمی خورد

این ها مرابه مجلس خوبی نمی برند
بعد از تو استخاره به دردم نمی خورد

این سنگها هنوز حسابم نمی کنند
با این حساب چاره به دردم نمی خورد

این تکه حجم موی مرا پرنمی کند
پس آستین پاره به دردم نمی خورد


علی اکبر لطیفیان

behroozraha

 

يکشنبه 5/9/1391 - 22:28
اهل بیت

سرگرم تماشای تو دنیا به سر نی
دنیا شده مجنون تو امّا به سر نی

از مشرق چشمان تو هفتاد و دو خورشید
تابیده شد از روی زمین تا به سر نی

حس می کنم اینجا شده بعد از تو قیامت
این گونه که محشر شده بر پا به سر نی

گیسو مفشان می رود از دست دل شهر
روییده شد همراه تو دل ها به سر نی

خشکیده لبان غزلم مثل لبانت
شک نیست که جاری شده دریا به سر نی

هر جای زمین سر زده ام کرب و بلایی ست
چشمان زمین حک شده آیا به سر نی؟

هر سال محرّم وسط ظهر دهم ها
سرگرم تماشای تو دنیا به سر نی


حسین سنگری

 

behroozraha

يکشنبه 5/9/1391 - 22:27
اهل بیت
چه غروبیست خدا، دلگیر است
زینب از زندگی خود،سیر است
سوی مقتل که نظر افکندم
نیزه ها خورده ،تنت تکثیر است
آمدم بوسه بگیرم،صد حیف
من رسیدم ولی یا رب،دیر است
تو کجا ،گودی گودال کجا
پیکرت سجده گه شمشیر است
زخم ها در بدنت حیرانند
هر طرف می نگرم یک تیر است
حال باید بروم تا کوفه
لیک در مقتل تو،دل، گیر است
غیرت الله ،بیا و بنِگر
اشک هایم به سما ،تبخیر است
خواستم بر بدنت خون گریم
مزد من ،این غل و این زنجیر است
چاره ای نیست غریب مادر
خواب جدم ،به خدا تعبیر است
سر ساقی و سر پاک شما
از نوکِ نیزه مرا تفسیر است


شاعر:محمدمهدی عبدالهی

behroozraha

 
يکشنبه 5/9/1391 - 22:26
اهل بیت

تحریف نهضت عاشورا

حاکمان شیطان صفت اموی برای خاموش کردن چراغ حق و شعله ‏ور شدن انوار روشنگر آن پس از حادثه ‏ی عاشورا دست به اقدام همه جانبه‏ ی تبلیغی در جهت تحریف نهضت عاشورا و شخصیت امام حسین علیه ‏السلام زدند. از جمله کارهای آنان، جعل حدیث و خریدن محدثین دنیاپرست و مبلغان رفاه ‏طلب و دین فروشان شکمباره بود، یکی از همین محدثین پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام چنین تعبیر کرد:

ان الحسین قتل بسیف جده؛

حسین با شمشیر جدش کشته شد!

منظور این عبارت پرداز شیطانی این بود که حسین به حکم دین جدش کشته شد؛ چون علیه امیرالمؤمنین علیه ‏السلام خروج کرد و حکم خروج کننده، قتل است! آن چنان این نوع تبلیغات دروغین مبلغان درباری در مردم تأثیر گذاشت که بعد از شهادت آن حضرت به شکرانه ‏ی این عمل، چندین مسجد ساخته شد!

اما تمام این شگردهای شیطانی در اثر افشاگری‏های مبلغین عاشورا و کاروان تبلیغی امام حسین علیه‏السلام خنثی شد که به فاصله‏ی گذشت چند روز بنی‏امیه متوجه شد که با این جنایت بزرگ، یعنی شهادت یادگار پیامبر صلی الله علیه و آله، قبر خود را حفر کردند. و حکومت یزید و بنی ‏امیه پس از عمر کوتاهی منقرض شد و قیام‏ های مردمی یکی پس از دیگری در شهرهای مهم اسلامی آن روز، چون مدینه و کوفه به وقوع پیوست و حرکت‏ های توفنده ‏ای، چون حرکت و انقلاب توابین و مختار، پایه ‏های حکومت طاغوت را متزلزل و ویران ساخت و در قیام مختار همه ‏ی قاتلان و سردمداران و جنگ افروزان یزیدی به سزای اعمالشان رسیدند.

behroozraha‌

 

يکشنبه 5/9/1391 - 20:49
اهل بیت

به اسارت گرفتن اهل بیت حسین

از کردار غیر انسانی و خلاف مروت لشکر یزید، به اسارت گرفتن زنان و کودکان و علی بن الحسین علیه‏ السلام بود، آنان که هیچ گونه خلافی را مرتکب نشده بودند و یک سنگ هم به طرف لشکر عمر سعد پرتاب نکرده بودند و جز رنج و مصیبت چیزی از این حادثه به دست نیاورده بودند، به چه جرم و گناهی باید به اسارت گرفته شوند و بار سنگین اسیری را به دوش کشند؟

این نابخردان بی‏رحم و قسی القلب که از هیچ منطق و منش عقلانی تبعیت نمی‏کردند، به دستور عمر سعد بانوان حرم، و کودکان حرم را که در میان آنان، امام باقر چهار ساله و نیز علی بن الحسین علیه ‏السلام بود، بر شتران بی‏ جهاز سوار کردند و به صورت اسیر روانه‏ ی کوفه ساختند. با عبور دادن آنان از کنار قتلگاه و آتش زدن مکرر قلب و دل آنان با این عمل، آنان را حرکت دادند.

مردم کوفه به دستور عبیدالله بن زیاد که طبل پیروزی می‏نواخت آماده برای جشن گرفتن شدند. به خرسندی کشته شدن حجت خدا و یاران آن بزرگوار به یکدیگر تبریک می‏گفتند. چهل شتر اهل بیت علیه‏ السلام را حمل می‏کرد. وقتی به کوفه رسیدند خورشید غروب کرد و هوا تاریک شد، از این رو این یادگاران وحی و همراهان مقام عصمت، آن شب را در بیرون کوفه به سر بردند و فردای آن شب اسیران را وارد کوفه کردند، حوادث و مناظری در این استقبال از اسرا اتفاق افتاد که زخم دل اسیران را کاری‏تر ساخت که بیش از همه نظاره بر سرهای بریده به ویژه سر نورانی امام حسین علیه‏السلام قلب آنان را به درد آورد. آنان روزهای سختی را در کوفه سپری کردند، اما این ابتدای سفر اسارت و سختی و زجر بود. آنان را چهل منزل با وضعیت دلخراشی حرکت دادند تا به شهر شام رسیدند. مصایب و زجر شام بیش از کوفه بود، به طوری که وقتی از امام سجاد علیه‏ السلام سؤال می‏شود کجا بیشتر به شما سخت گذشت؟ فرمودند: شام، شام، شام.

مصایب شام بسیار بود. اما مصیبت جانسوز شهادت دختر سه ساله‏ ی حسین علیه‏ السلام، در همین شهر اتفاق افتاد که این مصیبت نه تنها برای اسیران بسیار تلخ و جانکاه بود؛ بلکه تا به امروز برای همه‏ ی شیفتگان و دوستان امام حسین علیه ‏السلام تأثرآمیز و فراموش ناشدنی در صفحه‏ ی سیاه حادثه‏ ی کربلا و عاشورا خودنمایی می‏کند؛ اما، همان گونه که در بخش‏های پیشین متعرض شدیم، سفر اسارت اهل بیت علیهم‏السلام در عین زجر و سختی و تلخی و جانکاهی، دارای برکات و آثار ارزنده‏ ی بسیاری بود که از جمله‏ ی آن‏ها، روشنگری مردم غافل و احیا و بقای نهضت عاشورا به شمار می‏آید.

behroozraha

يکشنبه 5/9/1391 - 20:40
اهل بیت

آتش زدن خیمه ‏ها

یکی دیگر از جنایاتی که در روز عاشورا به دستور عمر سعد انجام گرفت، به آتش کشیدن خیمه ‏های امام حسین علیه‏السلام، پس از شهادت آن حضرت بود که خود عمر سعد نزدیک خیمه‏ها آمد و فریاد کشید: «ای اهل بیت حسین [علیه‏السلام]! از خیمه‏ها بیرون آیید.» خیمه نشینان به فریاد او اعتنا نکردند. او خواسته‏ی خود را با فریادی دیگر تکرار کرد و آنان را از سفر اسارت آگاه ساخت. زینب علیهاالسلام فرمود: به اختیار خود بیرون نمی‏آییم.

عمر سعد در آن وقت دستور داد آتش بیاورند و خیمه‏ ها را آتش زنند، که بانوان حرم و کودکان با پای برهنه از خیمه‏ ها بیرون آمدند، به سوی بیابان بر روی خارهای مغیلان می‏گریختند، در حالی که دامن دخترکی آتش گرفته بود.

در بعضی مقاتل آمده است که، وقتی خیمه‏ها را آتش زدند، زینب علیهاالسلام نزد امام سجاد علیه‏السلام آمد و عرض کرد: ای یادگار گذشتگان و پناه باقی ماندگان! خیمه‏ها را آتش زدند، چه کنیم؟ امام علیه‏السلام فرمود: از خیمه‏ها بیرون آیید.

آن گاه از خیمه‏ها بیرون آمدند؛ ولی زینب علیهاالسلام باقی ماند و کنار بستر حجت خدا امام سجاد علیه‏السلام به آن حضرت می‏نگریست. امام علیه‏السلام بر اثر شدت بیماری قادر به فرار و خروج از خیمه نبود.

از این رو زینب علیهاالسلام در خیمه‏ ی امام علیه ‏السلام سراسیمه گاهی به طرف راست و گاهی به طرف چپ و گاه به آسمان نگاه می‏کرد و دست‏هایش را بر اثر شدت ناراحتی به هم می‏زد و گاهی وارد خیمه امام علیه ‏السلام می‏شد و بیرون می‏آمد.

یکی از سربازان به زینب علیه السلام عرض کرد: چرا مثل سایر بانوان فرار نمی‏کنی؟ فرمود: ما بیماری در میان این خیمه داریم، چگونه او را تنها بگذارم و بروم با وجود این که آتش از هر سو شعله می‏کشد.

behroozraha

 

.

يکشنبه 5/9/1391 - 20:38
اهل بیت

غارتگری اموال

دشمن از پیروزی ظاهری آن چنان مست شده بود که از همه چیز جز دنیا و مظاهر فریبنده‏ی مادی آن غفلت کرده بودند. دیگر عقل و وجدان بر آنان حاکم نبود از این رو دست به هر جنایت ناجوانمردانه زدند. یکی از این جنایت‏ها حمله به خیمه‏های حرم و غارت بود. نه تنها به غارت اموال حرم نشینان پرداختند، بلکه هر چه اموال همراه امام حسین علیه‏السلام و سایر شهیدان بود نیز ربودند. «بحر بن کعب» لباس قسمت پایین آن حضرت را ربود و برد. «اخنس بن مرشد» عمامه‏ی آن حضرت را برد. «اسود بن خالد» نعلین آن بزرگوار را تصاحب کرد. «مجدل بن سلیم» به جهت ربودن انگشتر امام علیه‏السلام، انگشت مبارک آن حضرت علیه‏السلام را برید! «عمر سعد» زره آن حضرت را تملک کرد. «جمیع بن خلق» شمشیرش را ربود.

آن گاه که به خیمه‏ها حمله‏ور شدند، وحشیانه به غارت اموال درون خیمه‏ها پرداختند و حتی نوشته‏اند:

حتی جعلوا ینتزعون ملحفة المرأة عن ظهرها؛.

چادری را که یکی از بانوان بر کمر بسته بود ربودند.

همان گونه که گذشت چندین طفل در حمله به خیام حسینی علیه‏السلام به شهادت رسیدند؛ از جمله «عاتکه» فرزند مسلم بن عقیل زیر دست و پای حمله کنندگان وحشی به شهادت رسید.  

در روایات آمده است که گوشواره از گوش ام‏کلثوم دختر امام حسین علیه‏السلام بیرون کشیدند و گوش او را دریدند.

   behroozraha

يکشنبه 5/9/1391 - 20:33
اهل بیت

عبور دادگاه مصیبت زدگان از کنار قتلگاه!

از آغاز حرکت قافله‏ی امام حسین علیه‏السلام از مدینه به کربلا بر خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله بی‏شک بسیار سخت گذشت؛ ولی ملازمت و درک محضر حجت روی زمین، حسین بن علی علیهماالسلام همه‏ی این سختی‏ها و زجرها را تسکین می‏داد. مصایب غیر قابل تحمل از روز عاشورا در حین شهادت یاران امام، آغاز و پس از شهادت آنان به اوج خود رسید و آن چه بیانگر عظمت مصایب وارد شده بر حرم نشینان حسینی است، این که پس از گذشت قرن‏ها، شنیدن مصایب روز عاشورا انسان را منقلب و متأثر می‏کند تا چه رسد بر نظاره‏گران این مصایب.

دشمن سعی داشت هر چه بیشتر دل اهل حرم را بسوزاند. یکی از کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد عبور دادن مصیبت زدگان حسینی علیه‏السلام از کنار قتلگاه بود؛ آن جا که گل‏های معطر فاطمه علیهاالسلام آغشته به خون و با اعضای پاره پاره به ویژه حسین بن علی علیهماالسلام روی زمین افتاده بودند.

عمر سعد تا ظهر روز یازدهم در کربلا و پس از نماز بر کشته‏های سپاه خود، عازم کوفه گردید، در حالی که پیکرهای شهدا روی خاک گرم کربلا افتاده بود. آن عنصر بی‏رحم، دستور داد بانوان حرم را، که بیست نفر بودند و کودکان و در رأس آنان امام سجاد علیه‏السلام را سوار بر شتر بدون حجاز و محمل به کوفه روانه سازند و غل جامعه به گردن امام سجاد نهادند و آن‏ها را از قتلگاه عبور دادند وقتی که نگاه بانوان بر بدن‏های پاره پاره و بی‏سر شهیدان افتاد، داغشان تازه‏تر شد. سیلی به صورت زدند و خود را از پشت شتر به زمین افکندند و کنار بدن‏های پاره پاره آمدند و از گریه و ناله محشری به پا شد.

حمید بن مسلم می‏گوید: به خدا سوگند! زینب دختر علی علیه‏السلام را فراموش نمی‏کنم که در کنار بدن‏های پاره پاره ناله و گریه می‏کرد و با صدای جانسوز و قلب غمبار فریاد می‏زد:

وا محمدا! صلی علیک ملائکة السماء هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الأعضاء و بناتک سبایا؛

فریاد ای محمد صلی الله علیه و آله! درود فرشتگان آسمان بر تو باد؛ این حسین توست که در خون غوطه‏ور است، اعضایش، قطعه قطعه شده و این دختران توست که اسیر شده‏اند.

آه سوزناک زینب علیهاالسلام در این هنگام به حدی بود که راوی می‏گوید:

فأبکت و الله! کل عدو و صدیق؛

سوگند به خدا! دوست و دشمن را از گریه و گفتار خود به گریه آورد

حضرت سکینه وقتی که جسد بابا را شناخت با اشعاری با پدر درد دل کرد و آن گاه جدش رسول الله صلی الله علیه و آله را صدا زد و گفت:

أیا جدنا! قومی من القبر و انظری

حبیبک متلول الجبین مرمل .

ای جد بزرگوار! از قبر برخیز و به حبیب خود بنگر که چهره‏اش مجروح و به خون آغشته شده است.

فاجتمعت عدة من الأعراب حتی جروها عنه؛ سرانجام جمعی از اعراب (به دستور عمر سعد) سکینه را کشان کشان از بدن پدر جدا ساختند.

در بعضی مقاتل آمده است که زینب علیهاالسلام خم شد و بدن پاره پاره‏ی برادر را در آغوش گرفت و دهانش را روی حلقوم بریده‏ی برادر نهاد و در حالی که می‏بوسید می‏گفت:

أخی؛ لو خرت بین الرحیل و المقام عندک، لا خترک المقام عندک و لو أن السباع تأکل من لحمی؛

برادرم، اگر مرا بین سکونت در کنار تو (در کربلا) و رفتن به سوی مدینه، مخیر می‏نمودند، سکونت همراه تو را بر می‏گزیدم، گر چه درندگان بیابان گوشت بدنم را بخورند.

از منظره‏های جانسوز کربلا، لحظه‏ی وداع اهل بیت علیهم‏السلام با بدن‏های پاره پاره است. اهل حرم در کنار همسفرانی، چون حسین علیه‏السلام و سایر شهیدان بنی‏هاشم و غیر بنی‏هاشم پا به سرزمین کربلا گذاشتند و اکنون به صورت اسیر به سوی کوفه می‏روند و پیکرهای همسفران خود را روی خاک گرم کربلا می‏گذارند و می‏گذرند. آن‏ها دل از کربلا نمی‏کندند و نمی‏خواستند از همسفران جدا شوند؛ ولی دشمن آن‏ها را مجبور به حرکت می‏نماید و چاره ای جز جدایی نیست. یکی از ظالمان سنگدل به نام«زجر بن قیس» تازیانه به دست کنار قتلگاه آمد و بر سر اهل بیت علیهم‏السلام فریاد کشید که زود سوار بر شترها شوید و به سوی کوفه حرکت کنید؛ ولی اهل بیت علیهم‏السلام از کنار پیکرها، بلند نمی‏شدند.

فأخذ یضربهن بالسوط و اجتمع علیهن الناس حتی أرکبوهن علی الجمال؛.

پس (زجر بن قیس) با تازیانه آن‏ها را در حالی که در محاصره‏ی دشمن بودند، می‏زد تا سوار بر شترها کرد.

Behroozraha

يکشنبه 5/9/1391 - 20:32
اهل بیت

اسب تازی بر بدن یگانه‏ی معصوم

پس از کشته شدن امام حسین علیه‏السلام عمر سعد خطاب به سپاه خود اعلام کرد:

من ینتدب للحسین فیواطی الخیل ظهره و صدره؛

کیست که داوطلب شود تا بر پشت و سینه‏ی حسین علیه‏السلام اسب بتازد؟!

ده نفر داوطلب شدند که اسامی آنان در مقاتل ذکر و این ننگ ابدی بر آنان و فرزندانشان نیز ثبت شده است که فرزندان آنان را «بنوالسرج» می‏خواندند؛ یعنی فرزندان آنان که بر بدن حسین علیه‏السلام اسب تاختند. آن ده نفر سوار بر اسب‏های خود شدند و بر بدن امام حسین علیه‏السلام تاختند به گونه‏ای که استخوان‏های سینه و پشت آن امام معصوم علیه‏السلام را درهم شکستند. اینان وقتی بر عبیدالله بن زیاد وارد شدند خودشان را این چنین معرفی کردند:

نحن رضصنا الصدر بعد الظهر

بکل یعبوب شدید الأسر

ما کسانی هستیم که با تاختن اسبان چالاک خود، سینه و پشت حسین علیه‏السلام را پایمال سم اسبان کردیم و کوبیدیم.

و نهایت حمله‏ی چنایتکارانه‏ی خودشان را این چنین وصف کردند:

حتی طحنا حناجر صدره؛

تا آن که مانند آسیاب، استخوان‏های سینه‏اش را نرم کردیم.

ابوعمر زاهد می‏گوید: پس از بررسی حال آن ده نفر دریافتیم که همگی آنان زنازاده بودند

امام باقر علیه‏السلام درباره‏ی این فاجعه جانگداز می‏فرماید: و لقد أوطئوه الخیل بعد ذلک؛

و بعد از کشتن، سوار بر اسب‏ها شده و پیکر آن حضرت را زیر سم ستوران خرد و پایکوب کردند.

نیز خود اباعبدالله علیه‏السلام در آن اشعار معروف پیرامون مصایب وارده بر خویش می‏فرماید:

و أنا السبط الذی من غیر جرم قتلونی

و بجرد الخیل بعد القتل عمدا سحقونی؛ .

و من سبط پیامبری هستم که بدون گناه مرا کشتند و بعد از کشتن از روی عمد بدنم را پایمال سم ستوران قرار دادند و کوبیدند.

يکشنبه 5/9/1391 - 20:30
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته