• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1053
تعداد نظرات : 75
زمان آخرین مطلب : 4047روز قبل
اهل بیت

جریان آب دور قبر علمدار کربلا

دین - شیخ عباس 74 ساله، که 36 سال خادم حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع) بوده، در مورد جریان آب دور قبر علمدار کربلا توضیحاتی داده است .

وی گفت: قبلا دو چشمه در سرداب مطهر وجود داشت که از 400 سال قبل که آب لوله‌کشی نبود این آب مرتب می‌جوشید و از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج می‌شد که مزه و طعم آن آب از بهترین آب معدنی امروز هم بهتر بود و آن سرداب پله داشت مردم می‌آمدند و از آن آب به عنوان تبرک استفاده می‌کردند که آب در تابستان خنک و در زمستان گرم بود.

 

اما یک فرد از خدا بی‌خبر آمد به بهانه اینکه تَرَکی در دیوار حرم اباالفضل پیدا شده گفت، می‌خواهم آزمایش کنم این آب از کجا می‌آید و بعد آن دو چشمه را کور کرد و هر چه تلاش کردند، آن دو چشمه احیا نشد.

اما بعد از دو ماه آب دوباره بالا آمد و به سرداب رسید و آن آب چشم‌های کور شده را شفا می‌داد .

از 50 سال قبل تا کنون این آب در یک سطح ثابت مانده و نه کم و نه زیاد می‌شود.

 

وی ادامه داد: شما به خوبی می‌دانید اگر آب به مدت 10 روز در یک جا بماند گندیده می‌شود، اما این آب با وجود اینکه در ورودی آن بسته شده مانند گلاب می‌ماند و در اطراف قبر مطهر حضرت اباالفضل حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است.

 

وی افزود: هم اکنون در بخش درب صاحب‌الزمان مرقد مطهر اباالفضل پنجره کوچکی قرار دارد که وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه کنید از آن مرتب بوی گلاب می‌اید و این همان آبی است که متأسفانه خادمان کنونی در ورودی آن را و راه رسیدگی به سرداب را به روی زوار بسته‌اند.

 

این آب چند ویژگی دارد. اول اینکه اگرچه راکد است، هرگز رنگ و طعم آن از دست نرفته و گندیده نشده است. ویژگی دوم آن که سطح آب بالاتر از قبر مطهر آقا ابوالفضل(ع) است آب از دیواره دور قبر به داخل نفوذ نمی‌کند.

behroozraha

يکشنبه 5/9/1391 - 0:22
اهل بیت

داستان شمشیر حضرت عباس(ع) و شرح آخرین لحظه​ها در کنار فرات

سید مهدی شجاعی در کتاب «سقای آب و ادب» که شرحی است خواندنی از تولد تا شهادت قمر بنی هاشم، حضرت عباس(ع)، فصلی شیوا و مستند و حزن​انگیز درباره آخرین تلاش​های علمدار کربلا برای آب​آوردن از فرات دارد؛ گزیده ای از آن را در ادامه می​خوانید:


«این عباس علی است. خسته، گرسنه، تشنه، داغدیده و مصیبت زده. داغ هایی که هر کدام به تنهایی برای از پا درآوردن مردی کافی است؛ داغ سه برادر، داغ یک فرزند، داغ چندین برادرزاده و خواهرزاده و داغ چند ده عزیز و همدل و همراه. نه خستگی، نه تشنگی، نه گرسنگی، نه این همه داغ، هیچکدام تاب از کف عباس نربوده و توان عباس را نفرسوده، اما دیدن تشنگی حسین(ع) و بچه های حسین، طاقتش را سوزانده و او را راهی شریعه کرده است.
و اکنون این اوست و آبی که تا زانوان او و شکم اسب، بالا آمده. اکنون این اوست و آب و مشک خالی و بچه های حسین(ع). اکنون این اوست و لب هایی که از تشنگی ترک خورده. اکنون این اوست و تنی که از تشنگی ناتوان شده.
اکنون این اوست و جگری که از تشنگی تاول زده. اکنون این اوست و هجوم لشگر عقل از هزار سو که او را به نوشیدن آب ترغیب می کند: تو علمدار لشکر حسینی، باید استوار بمانی. تو محافظ بچه های حسینی، باید توان در بدن داشته باشی. تو تکیه گاه سپاه حسینی، نباید فرو بریزی. وقتی به جرعه ای آب می توان توان هزارباره گرفت، چرا این توان را - نه از خودت که - از انجام رسالتت دریغ می کنی؟
تو یک عمر زیسته ای برای همین یک روز و اگر امروز نتوانی بجنگی و از محبوبت دفاع کنی، همه عمر را به باد داد ه ای. پدر به برادرش عقیل - که در علم انساب ورودی به کمال داشت - گفت که: زنی می خواهد که در رشادت و شهامت و شجاعت نمونه باشد و فرزندانی رشید و دلاور و سلحشور و بی باک بیاورد.
و عقیل، قبیله بنی کلاب را معرفی کرد و از این قبیله، خانواده بنی حزام را و از این خانواده، فاطمه رشیده را.
و چه کارهای عجیبی می کرد این پدر مظهرالعجایب! خودش عالم بماکان و مایکون و ما هو کائن بود، خودش در جایگاهی از خلقت نشسته بود که تقدیر را با سر انگشتانش - باذن الله - رقم می زد. خودش سرشت و گذشته و آینده همه خلایق را در آینه علم غیب خویش، به وضوح می دید اما برادرش را مامور جستجو در انساب و اقوام و قبایل کرد تا دل عقیل را به انجام این ماموریت خطیر خوش گرداند.
به گمانم بزرگترین معجزه پدر این بود که در میان مردم، پرده بر علم غیب خویش می کشید و علیرغم داشتن بالهای کرامت، با پاهای عادت بر زمین راه می رفت و علیرغم علم آفرینی اش، به زبان کودکان مردم این جهان تکلم می کرد و علیرغم این که صاحب دکان عالم بود، درست مثل یک مشتری بی بضاعت، از دکه خلقت خرید می کرد.
فلسفه انتخاب مادرم و تولد من و برادرانم، پدیدآوردن یاورانی برای حسین(ع) بود. یعنی که من برای حسین و به خاطر حسین آمدم. برای تو که به خاطر حسین آمده ای، اکنون دفاع از حسین و جنگ در راه حسین، مهمترین مساله است.
و دفاع از حسین، توان می طلبد و جنگ در راه حسین رمق می خواهد.
و آب اکنون برای تو یعنی توان برای دفاع از حسین و آب برای تو یعنی مقدمه واجب که به اندازه خود واجب، واجب است. اسب که خنکای آب، رگ و پی اش را حیات و طراوت بخشیده، در آب پیشتر و پیشتر می رود تا آنجا که زانوان و رانهای سوار تماماً در آب قرار می گیرد و شمشیر آبدیده اش تا نیمه در آب فرو می شود.
سوار، دست به قبضه شمشیر می برد و آن را به سمت جلو می فشارد تا سر غلاف از آب بیرون بیاید و شمشیر از تسلط آب محفوظ بماند.
بیست و پنج سال پیش بود، یا کمی بیشتر. علی(ع) در مسجد نشسته بود و گرد او یاران و دوستان و اصحاب، حلقه زده بودند. در این حال، پیرمردی بیابانی که محاسنی سپید و چهره ای آفتاب سوخته اما نمکین داشت به مسجد درآمد.
با لهجه ای شیرین به همه سلام کرد، حلقه جمع را شکافت، بر دست و روی علی بوسه زد و زانو به زانوی او نشست: «علی جان! خیلی دوستت دارم. دلیلش هم این است که این شمشیر عزیزم را آورده ام به تو هدیه کنم.»
علی خندید؛ ملیح و شیرین، آنچنانکه دندان های سپیدش نمایان شد.
«دلیل، دل توست عزیز دلم! اما این هدیه ارجمندت را به نشانه می پذیرم.»
پیرمرد عرب، خوشحال شد، دوباره دست و روی علی را بوسید و رفت.
فراوان داشت علی از این عاشقان بی نام و نشان. شمشیر را لحظاتی در دست چرخاند و نگاه داشت، انگار که منتظر خبری بود یا حادثه ای.
خبر، عباس(ع) بود که بلافاصله آمد. هفت یا هشت ساله اما زیبا، رعنا و بلند بالا، سلام و ادب کرد اما چشم از شمشیر برنداشت.
علی فرمود: عباس من! دوست داری این شمشیر را به تو هدیه کنم؟
عباس خندید. آرزوی دلش بود که بر زبان پدر جاری شده بود.
«بله، پدر جان! قربان دست و دلتان.»
علی فرمود: بیا جلو نور چشمم!
عباس پیش آمد. علی از جا بلند شد، شمشیر را با وسواسی لطف آمیز بر کمر او بست، او را در آغوش گرفت، بوسید و گریه کرد: «این به ودیعت برای کربلا.»
فضای اطراف شریعه ملتهب شده است صدای پا و شیهه اسب ها و صدای عبور سوارها از لابلای نخل ها، نشان از تجهیز و بازسازی سپاه دشمن دارد.
باید جنبید باید هر چه زودتر مشک را از آب پر کرد و از این محاصره و مهلکه به در برد اما با کدام توان وقتی که هرم آفتاب، رمق بدن را کشیده است و عطش، عبور خون را در رگها دشوار کرده است؟!
اما ...اما پدر در واپسین لحظات حیات، آنگاه که در بستر شهادت آرمیده بود و آخرین وصایای خویش را به اطرافیان می فرمود، ناگهان تو را صدا زد.
تو شتابناک پیش رفتی و در کنار بستر او زانو زدی. پدر همچنانکه خفته بود، دست بر شانه های تو گذاشت و فرمود: «عباس من! به زودی سبب روشنی چشم من در قیامت خواهی شد. در عاشورا وقتی وارد شریعه شدی، مبادا که آب بنوشی و برادرت حسین، تشنه باشد.»
...

اکنون دیگر او تشنه آب نیست. تشنه دیدار کسی است که تصویرش را در آب دیده است و انگار او نه مشک که آب حیات عالم را با خود حمل می کند.
هیچکس پیش رو نیست سکوتی مرموز و سرشار از التهاب بر فضای نخلستان سایه افکنده است.
چندهزار چشم از پشت نخل ها سوار را می پاید اما هیچکس جلو نمی آید.
سکوت آنقدر سنگین است که حتی صدای نفس اسب ها به گوش می رسد و گاهی صدای پابه پا شدن ناخواسته اسب ها بر صفحه این سکوت خراش می اندازد.
پیداست که از جنین این سکوت، طفل طوفانی در شرف تولد است.
همین یک مشک آب، تمام حیثیت دشمن را لگدمال کرده است. دشمن گمان می کند که جبهه حسین(ع) اکنون بسان محتضری است که با نوشیدن آب، حیات تازه می گیرد، از جا برمی خیزد و دمار از روزگارشان درمی آورد.
به همین دلیل، همه لشکر خود را حلقه حلقه دور شریعه متمرکز کرده است.
...
اکنون تیر از همه سو باریدن گرفته است. اما عباس با حایل کردن جوارح خود، از کتف و بازو و پا و پهلو و پشت، تیرها را به جان می خرد و مشک را همچنان در امان نگه می دارد و بر بال های قلب خویش آن را پیش می برد.
ده ها تیر بر بدن عباس نشسته است و خون چون زرهی سرخ تمام بدنش را پوشانده است. اما عباس انگار هیچ زخمی را بر بدن خویش احساس نمی کند چرا که مشک همچنان ... اما نه ... ناگهان تیری بر قلب مشک می نشیند و جگر عباس را به آتش می کشد.تیر بر مشک نه که بر قلب امید عباس می نشیند و عباس در خود فرو می شکند و مچاله می شود...
زینب، زینب، زینب...
زینب(س) اکنون با دل خودش چه می کند؟ با دل سکینه چه می کند؟
این حکیم بن طفیل است که نخلستان را دور زده و از مقابل با عمود آهنین پیش می آید.
بگیرید این تتمه جان عباس را که از آبرویش گرانبهاتر نیست.
حسین جان! جانم به فدات! تو از این پس چه می کنی؟
می دانم که با رفتنم پشت تو خواهد شکست از این پس تو با پشت خمیده چه می کنی؟!
حسین جان! یک عمر در آرزوی رسیدن به کربلا زیستم، یک عمر به عشق نینوا تمرین سقایت کردم، یک عمر به شوق عاشورا شمشیر زدم... یک عمر همه حواسم به این بود که نقش عاشقی را درست ایفا کنم و به آداب عاشقی مودب باشم. اما درست در اوج حادثه ... شاخسار دستانم از درخت بدن فرو ریخت.
مشک امیدم دریده شد و آب آرزوهایم هدر رفت درست در لحظه ای که می بایست هستی ام را در دستهایم بریزم و از معشوق خودم دفاع کنم، دست هایم از کار افتاد. من شعله متراکمی بودم که می توانستم تمام جبهه دشمن را به آتش بکشم و خاکستر کنم اما در نطفه اتفاق شکستم و در عنفوان اشتعال فرو نشستم.
حسین جان! مرا ببخشا که نشد برایت بجنگم و از حریم آسمانی ات دفاع کنم.
این آخرین ضربه دشمن است که پیش می آید و مرا از شرمساری کودکانت می رهاند. ای خدا! این فاطمه(س) است، این زهرای مرضیه است که آغوش گشوده است تا سر مرا به دامن بگیرد.
این فاطمه است که فریاد می زند: پسرم! عباسم!
من کی ام؟! جان هستی فدای لحظه دیدارت فاطمه جان!
برادرم! حسین جان! مادرمان فاطمه مرا به فرزندی قبول کرده است.
اکنون برادرت را دریاب، برادرم!»

  behroozraha

 


يکشنبه 5/9/1391 - 0:15
اهل بیت

مینیاتورهای عاشورایی یک هنرمند دشتستانی 

  علی بحرینی، هنرمند دشتستانی، نقاش و خطاطی است که تا به حال چندین نمایشگاه از آثارش را در شهرهای مختلف برگزار کرده است. مینیاتورهای عاشورایی این هنرمند از جمله آثار او است که جذابیت خاصی دارند. تصاویر این تابلو از سایت این هنرمند گرفته شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

يکشنبه 5/9/1391 - 0:12
اهل بیت

درس عاشورایی : جمع بین سیاست و معنویت

  

 

در تاریخ آمده است كه در شب عاشورا در میان خیمه امام حسین جنب‌وجوش عجیب و نشاط فوق‌العاده‌ای به چشم می‌خورد، یكی مشغول دعا و مناجات با خداست و آن دیگری مشغول تلاوت قرآن: «لهم دوی كدوی النحل بین قائم و راكع و ساجد».

 و هنگام حمله دشمن در عصر تاسوعا امام حسین به قمر بنی‌هاشم می‌فرماید:

«به سوی آنان برو و اگر توانستی امشب را مهلت بگیر تا به نماز و استغفار و مناجات با پروردگارمان بپردازیم. خدا می‌داند كه من به نماز و تلاوت قرآن و استغفار و مناجات با خدا علاقه شدید دارم.»

از این درخواست در آن موقعیت به خوبی می‌توان به اهمیت معنویت و خودسازی پی برد. این كار امام بیانگر آن است كه هرگز نباید به دلیل كار و گرفتاری زیاد از خودسازی و توجه به معنویات غفلت كرد. به همین جهت هم حضرت زینب كبری در برابر دشمنانی كه پس از واقعه كربلا واكنش ایشان را  به طعنه جویا می‌شدند این طور پاسخ دادند:

كه جز زیبایی ندیدم.


دكتر هادی وكیلی - همشهری   behroozraha

يکشنبه 5/9/1391 - 0:7
اهل بیت

وادی حسین (ع) وادی پیجیده ای است

  و خدا (جل جلاله) با حسین(ع) است

حسین (ع) جان تو چه کردی ؟

حسین (ع) قیام کرد

قرآن خواند

 نماز خواند

صبر کرد

آزمایش شد

شهید شد

و به خدا رسید

خدا (جل جلاله) از او تمامی اینها را قبول کرد

و از حسین (ع) تشکر کرد

او را نزد خود جای داد

و دشمنانش را لعن کرد

از هر سو که به امام حسین (ع) بنگری جلوه ای از جمال حضرت حق (جل جلاله) نمایان است.

حسین بن علی(ع) به منتهای کمال بشریت رسید

لایق شد تا همه هستی به او سجده کنند ...

وادی حسین (ع) وادی پیچیده ای است .

سوره بقره آیات 149 تا  159

اَعُوذُ باللّهِ منَ الشّیطانِ الرَّجیم

آیه 149 : وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۖ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

ترجمه آیه 149 : و ( ای پیامبر ) از هر جا (كه به قصد سفر) خارج شدى، (به هنگام نماز) روى خود را به جانب مسجدالحرام بگردان، این دستور حقّى است از طرف پروردگارت، و خداوند از آنچه انجام مى‏دهید غافل نیست.

آیه 150 :وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۚ وَ حَیْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا یَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِی وَلِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ

ترجمه آیه 150 : و (اى پیامبر!) از هر جا خارج شدى پس (به هنگام نماز) روى خود را به سوى مسجدالحرام بگردان، و هرجا بودید روى خود را به سوى آن بگردانید تا براى مردم جز ستمگرانشان، امكان احتجاج علیه شما نباشد. پس از آنها نترسید و تنها از من بترسید. (بدانید تغییر قبله براى آن بود) تا نعمت خود را بر شما تمام كنم و شاید كه شما هدایت شوید.

از تو می خواهند با یزید (ل) ستمگر بیعت کنی، سر باز می زنی، دگر حجت ها تمام شده، پرده ها افتاده است

وقت آن است که دین جدت را احیا کنی ...

رو به قبله می شوی ...

قامت می بندی به نماز، الله اکبر

... اهدنا الصراط المستقیم ...

در همان صراط مستقیم به سوی کعبه حرکت می کنی.

در راه به تو پیشنهاد می شود که از بی راهه روی تا دست یزیدیان به تو نرسد.

با آرامش می گویی : من از را مستقیم خارج نمی شوم.

 

آیه 151 :كَمَا أَرْسَلْنَا فِیكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ یَتْلُو عَلَیْكُمْ آیَاتِنَا وَیُزَكِّیكُمْ وَیُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَیُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ

ترجمه آیه 151 : همانگونه (كه براى هدایت شما) رسولى در میان شما از نوع خودتان فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و شمارا تزكیه كند و كتاب و حكمت بیاموزد و آنچه نمى‏توانستید بدانید، به شما یاد دهد.

تو ولی خدا هستی،

می پرسند قصد چه کاری داری؟

پاسخ می دهی : احیای دین جدم رسول خدا (ص)

 

آیه 152 :فَاذْكُرُونِی أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِی وَلَا تَكْفُرُونِ

ترجمه آیه 152 : پس مرا یاد كنید تا شما را یاد كنم و مرا سپاس گزارید و كفران نعمت نكنید

مدام در هم حال خدا را یاد می کنی و سپاس می گزاری ...

نماز می خوانی، حج می گذاری و طواف می کنی .

باید قربانی دهی ولی قربانی تو چیز دیگریست ( لا یکلف الله نفسا الّا وسعها )

چون نمازت نماز دیگریست ، حجت حج دیگریست ...

تو باید همه چیزت را قربانی کنی ، تکلیفت چیز دیگریست .

و در همه حال خدا (جل جلاله) هم بیاد توست ... (فَاذْكُرُونِی أَذْكُرْكُمْ )

 

آیه 153 : یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ

ترجمه آیه 153 : اى اهل ایمان از صبر و نماز ]براى حل مشكلات خود و پاك ماندن از آلودگى‏ها و رسیدن به رحمت حق] كمك بخواهید زیرا خدا با صابران است

شب عاشورا فرا رسیده است .

یک شب بیشتر وقت می خواهی. چرا ؟

که نماز بخوانی .

روز عاشوراست . ظهر عاشوراست . دشمن بر تو مشرف است . چه می کنی حسین (ع) ؟

باز نماز می خوانی.

چنان آرایش جنگی می دهی که نماز را به جماعت بخوانی . نماز بی نظیری خوانده ای ...

نماز را که تمام و کمال ادا کردی ...

حال باید صبر کنی .

سابقهء صبوری داری؛ از کودکی تاکنون بارها آزموده شده ای

با مادرت پشت در صبر کردی،

با پدرت در کوچه صبر کردی،

با برادرت در تنهایی و بی وفایی صبر کردی ،

تو حسینی (ع) باز هم صبر مکینی ...

حبیب را دادی صبر کردی

علی اکبر را دادی صبر کردی

اباالفضل را دادی صبر کردی

همه یارانت را یک به یک دادی ، صبر کردی

تمام شد؟

نه، علی اصغرت را هم میدهی باز هم صبر می کنی

انصافا صبر را نیز تمام و کمال ادا کردی

و خدا (جل جلاله) نیز با تو است ( إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ )


آیه 154 : وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَٰكِنْ لَا تَشْعُرُونَ

ترجمه آیه 154 : و به آنها كه در راه خدا كشته مى‏شوند مرده نگوئید، بلكه آنان زنده‏اند، ولى شما نمى‏فهمید.

و خود نیز کشته شدی،

نه بلکه زنده ای ( بَلْ أَحْیَاءٌ )

و نزد خدای (جل جلاله) خود هستی (عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ)

 ترجمه آیه 155 : وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ

ترجمه آیه 155 : وقطعاً شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، زیان مالى وجانى وكمبود محصولات، آزمایش می ‏كنیم وصابران (در این حوادث وبلاها را) بشارت بده.

راستی حسین(ع) جان تو بسیار آزمایش شدی

با ترس از هجوم دشمنان به خیمه ها و تعرض به نوادگان رسول خدا آزمایش شدی

در میان جنگیدنت همیشه حواست متوجه خیمه ها بود که کسی به سمت آنها نرود .

اما وای از آن زمان که از اسب افتادی و ناکسان دوره ات کردند ...

دیگر خیمه هارا نمی دیدی...

عجب آزمایشی شدی ( مِنَ الْخَوْفِ )

فدای لب تشنه تو و همراهان

با تشنگی هم آزمایش شدی (وَالْجُوعِ )

اموالت را بردند؟

انگشترت را هم دادی؟

با اموالت هم آزمایش شدی (وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ )

راستی حسین جان

جوانان بنی هاشم و فرزندانت در آغوشت جان دادند.

همه در مقابل چشمت .

حتی علی اصغر .

با ثمره های زندیگیت نیز به غایت آزمایش رسیدی (وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ )

و در همه حال خدا (جل جلاله) به تو بشارت داد ... (وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ )


آیه 156 : الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ

ترجمه آیه 156 : (صابران) كسانى هستند كه هرگاه مصیبتى به آنها رسد، مى‏گویند: ما از آنِ خدا هستیم و به سوى او باز مى‏گردیم.

در همه مصیبتهایی که به تو رسید .

گفتی انا لله و انا الیه راجعون

خون علی اصغرت را نیز به آسمان پاشیدی

و دیگربار گفتی انا لله و انا الیه راجعون (قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ).


آیه 157 : أُولَٰئِكَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ

ترجمه آیه 157 : آنانند كه برایشان از طرف پروردگارشان، درودها و رحمت‏هایى است و همانها هدایت یافتگانند.

خدا (جل جلاله) به تو درود و سلام فرستاد

و نه تنها هدایت شدی، شدی کشتی نجات و چراغ هدایت.


آیه 158 : إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ ۖ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِمَا ۚ وَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِیمٌ

ترجمه آیه 158 : همانا صفا و مروه، از شعائر خداست. پس هر كه حج خانه‏ ى خدا ویا عمره به جاى آورد، مانعى ندارد كه بین صفا ومروه طواف كند. و (علاوه بر واجبات،) هر كس داوطلبانه كار خیرى انجام دهد، همانا خداوند سپاسگزار داناست.

خدا قربانیت پذیرفت،

حجت را پذیرف،

حرکت عاشورایت را پذیرفت،

و از تو تشکر کرد (فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِیمٌ )

 

ترجمه آیه 159 : إِنَّ الَّذِینَ یَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْكِتَابِ ۙ أُولَٰئِكَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ

ترجمه آیه 159 : كسانى كه آنچه را از دلائل روشن و اسباب هدایت را نازل كرده ‏ایم، با آنكه براى مردم در كتاب بیان ساخته ‏ایم، كتمان می ‏كنند، خداوند آنها را لعنت می كند و همه لعنت كنندگان نیز آنان را لعن می نمایند.

و خدا دشمنانت را لعنت کرد (أُولَٰئِكَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ )

ما نیز لعنت می کنیم ... (اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ )

اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ

اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ

اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً

خدایا لعنت کن نخستین ستمگرى را که حق محمد و آل محمد(علیهم السلام) را بزور گرفت و آخرین کسى که او را در این زور و ستم پیروى کرد .

خدایا لعنت کن بر گروهى که با حسین علیه السلام پیكار کردند و همراهى کردند و پیمان بستند و براى کشتن آن حضرت از هم پیروى کردند خدایا لعنت کن همه آنها را

منبع : سایت امام حسین و حضرت علی اصغر علبهماالسلام

behroozraha

يکشنبه 5/9/1391 - 0:3
اهل بیت
القاب امام حسین (ع)

 

عطشان
از القاب سید الشهدا که تشنه در کربلا به شهادت رسید . این تعبیر در روایات ، تواریخ و زیارتنامه ‌ها درباره آن امام آمده است .


مظلوم
ستمدیده ؛ از لقب ‌های سید الشهدا است که اغلب با نام او همراه است . ( یا حسین مظلوم ) . در زیارتنامه ها و احادیث ، تکیه بر روی این لقب ، ظالم بودن حکومت اموی و سپاهی که در کربلا آن حضرت را به شهادت رساند .




قتیل العبرات
کشته ‌ی اشک ها ؛ شهیدی که هم نامش گریه آور است و هم اشک ریختن در سوگ او ثواب دارد و موجب احیای عاشورا است .

روایت از امام حسین ‏(ع‏ ) است كه: انا قتیل العبرات ‏، من كشته اشكهایم .

در حدیث دیگرى فرموده است : انا قتیل العبرة ، لا یذكرنى مؤمن الا استعبر ، من كشته اشكم ، هیچ

مؤمنى مرا یاد نمى‏كند ، مگر آنكه اشك در چشمانش مى‏آید .




سید الشهدا
به معنی سرور و سالار شهیدان . حماسه و ایثار ابا عبدلله چنان بود که او را بر همه ‌ی شهیدان برتری و سروری داد و شهدای کربلا را نیز بر دیگر شهیدان فضیلت بخشید و این سیادت و برتری در عرصه ‌ی ‌قیامت هم مشهود خواهد بود .


ثار الله
یعنی خون خدا . شدت همبستگی و پیوند سید الشهدا با خدا به نحوی است که شهادتش همچون ریخته شدن خونی از قبیله‌ ی خدا می ماند که جز با انتقام گیری ‌و خونخواهی او‌لیاء خدا تقاص نخواهد شد .


قتیل الله
کشته شده ای از قبیله ‌ی ‌خداوند که جز با انتقام گیری و خونخواهی اولیاء خدا تقاص نخواهد شد .


وتر الله
دارای معنی ثار الله و قتیل الله است .


خامس اصحاب کسا
پنجمین نفر از اصحاب کسا . رسول خدا بنا به دستور خداوند ، فاطمه ، علی ، حسن و حسین را جمع کرد و همه را در زیر عبایی قرار داد و آن ها را اهل بیت خود خواند .


وارث
وارث برنده ؛ وراثت حسین بن علی (ع) از انبیا و اوصیا برای آن است که خط جهاد در راه و مبارزه با باطل و ستم و طاغوت ، سرلوحه ‌ی دعوت همه‌ ی انبیا بوده است ‌و کربلا تجلی این خط ممتد درگیری حق و باطل است .


موضع سرّالله
یکی دیگر از لقب های‌ ‌سید الشهدا (ع) که اشاره به این دارد که ایشان محل نگهداری راز های خداوند است .


لدلیل علی ‌الله
حسین (ع) دلالت کننده بر وجود خداوند است .


مجاهد
یکی از لقب های سید الشهدا است که اشاره به کارزار کردن امام با کافران برای آزادی دارد .


شهید
شاهد ، شهادت دهنده ، همچنین به معنی کشته شدن در راه خدا و دین است که یکی از لقب های سید الشهداست .


رشید
خوش قد و قامت ، رستگار ، دلیر و شجاع . یکی دیگر از لقب ها سید الشهدا است .


غریب الغرباء
تنها و بی یاور ؛ چون امام حسین (ع) در کربلا بی یار و یاور بود و لشکر یزید او را بسیار آزار و اذیت کردند ، ایشان به غریب الغربا ، یعنی غریب ترین غریبان ملقب شده اند .


شاهد
گواه ، حاضر ، مرد خدای تعالی ؛ اثریست که مشاهده در قلب ایجاد می کند و آن مطابق است با حقیقت آنچه در صورت مشهود بر قلب‌ ظاهر می شود . یکی دیگر از لقب ها سید الشهدا است .


حجت الله
حجت به معنای دلیل و برهان است و امام حسین (ع) برهان خداوند بر روی زمین است .


خازن الکتاب المسطور
خزانه دار قرآن ، یکی دیگر از لقب ها سید الشهدا است .


سفیر الله
فرستاده ‌ی خداوند . یکی دیگر از لقب ها سید الشهدا ست .


عابد
عبادت کننده و یکی دیگر از لقب ها سید الشهدا . از نمونه های بارز اهمیت ایشان به عبادت ، می توان به برپا داشتن نماز ظهر عاشورا توسط ایشان اشاره کرد .


سید شباب اهل جنه
سرور جوانان بهشت . امام حسین (ع) به همراه برادرشان ، این لقب را از حضرت محمد (ص) دریافت کردند .


سفینه النجات
امام حسین (ع) به عنوان کشتی نجات آدمیان معرفی شده است که هر کس به آن پناه بیاورد در امان است .


امام
به معنی پیشوا ، شیعیان اثنی عشری به دوازده امام اعتقاد دارند که امام حسین (ع) سومین آن هاست .


مقتول
کشته شده ؛ یکی دیگر از لقب ها سید الشهداست .


زکی
پاکیزه ، پارسا ، یکی دیگر از لقب های سیدالشهدا است .


عبدالله
بنده خاص خدا را گویند ،‌ شهیدی که عبد خداوند و مطیع اوامر الهی بود .


وصی الله
قضاء ، مقامی است که در آن نمی ‌نشیند ،‌ مگر وحی ،‌ یعنی امام یا کسی که امام او را معین کرده باشد ، وحی ‌الله به معنی تعیین شده از طرف خداوند است .


قتیل الکفره
شهید به دست کفر ، در زمانی که کفر بر حق و عدل حکومت می ‌کند و امام حسین (ع) خود را ملزم بر قیام بر علیه کفر می‌ داند .


ولی الله
ولی به معنی قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است ، به نحوی که فاصله ‌ای در کار نباشد ؛ یعنی اگر دو چیز آن چنان به هم متصل باشند که هیچ چیز دیگر در میان آن‌ ها نباشد ،‌ ماده ولی استعمال می ‌شد ، این که در مورد قرب و نزدیکی به کار رفته است ، ولی‌الله ، به معنی قرب و نزدیکی معنوی به خداوند .


سبط پیامبر
سبط به معنی نواده است . از لقب های امام حسین (ع) ، سبط محمد النبی و سبط النبی است . امام حسین (ع ) سبط اصغر پیامبر و امام مجتبی (ع) سبط اکبر نامیده می ‌شوند .


آل الله
مقصود از آل الله و خاندان خدا ، اهل بیت پیامبر (ص) اند . امام حسین (ع) خود و دودمان پیامبر را آل الله دانسته است ، آن جا که می فرماید " نحنُ آل الله و و‏‎َرثَه رسوله "


ابوالشهداء
پدر شهیدان ، کنیه ‌ای که بر شهیدان اطلاق می ‌شود . از آن جا که امام حسین (ع) الهام بخش شهیدان راه حق بود و کربلا یش دانشگاه شهادت محسوب می ‌شد و می ‌شود ، به آن حضرت این عنوان را داده ‌اند .


ابوالاحرار
حسین (ع)‌ هم چنین لقب ابوالمجاهدین را دارد از آن جا که حسین (ع)‌ الهام بخش احرار و آزادگان است و کربلایش محل رجوع آزادگان و شیفتگان طریق هدایت است .


ابوالمجاهدین
حسین (ع)‌ هم چنین لقب ابوالمجاهدین را دارد از آن جا که حسین (ع)‌ الهام بخش مجاهدین و شهدا است و کربلایش محل رجوع مجاهدین و شیفتگان طریق هدایت است .


خامس آل عبا
از لقب ‌های سید الشهدا است که پنجمین نفر از " اصحاب کسا " است .


خون خدا
لقب سید الشهدا (ع) است و به معنی ثارالله می ‌باشد .


سلطان کربلا
از القاب سید الشهدا است به معنی بزرگ شهید کربلا


وترالموتور
یکی از القاب سیدالشهداء (ع) تنهایی اوست .


سریع العبره
یکی از القاب امام حسین (ع) به معنی این است که یادش به سرعت اشک ‌ها را جاری می ‌سازد.


قتیل اشقیاء
یکی از القاب حسین بن (ع) است . او که از خاندان خداوندی برابر دست شقی ترین مردمان به شهادت رسید و این لقب را گرفته است

behroozraha

شنبه 4/9/1391 - 23:59
اهل بیت

وقایع صبح عاشورا و خطبه امام حسیم (ع)

فرستادن به ایمیل چاپ مشاهده در قالب PDF

در بیان وقایع صبح عاشورا و خطبه حضرت

چون شب عاشورا به پایان رسید و سپیدة روز دهم محرم دمید حضرت سیدالشهداء علیه السلام نماز بگذاشت پس از آن به تعبیه صفوف لشكر خود پرداخت و به روایتی فرمود كه تمام شماها در این روز كشته خواهید شد و جز علی بن الحسین (ع) كس زنده نخواهد ماند و مجموع لشكر آن حضرت سی و دو نفر سوار و چهل تن پیاده بودند و به روایت دیگر هشتاد و دو پیاده، و به رواتی كه از جناب امام محمد باقر علیه السلام وارد شده چهل و پنج نفر سوار و صد تن پیاده بودند و سبط ابن الجوزی در تذكره نیز همین عدد را اختیار كرده و مجموع لشكر پسر سعد شش هزار تن و موافق بعضی مقاتل بیست هزار و بیست و دو هزار و به روایتی سی هزار نفر وارد شده است و كلمات ارباب سیر و مقاتل در عدد سپاه آن حضرت و عسكر عمر سعد اختلاف بسیار دارد پس حضرت صفوف لشكر را به این طرز آراست زهیربن قین را در میمنه بازداشت، و حبیب بن مظاهر را در میسرة اصحاب خود گماشت و رایت جنگ را با برادرش عباس عطا فرمود و موافق بعض كلمات بیست تن با زهیر در ممینه و بیست تن با حبیب در میسره بازداشت و خود با سایر سپاه در قلب جا كرد و خیام محترم را از پس پشت انداختند، و امر فرمود كه هیزم و نی‌هائی را كه اندوخته بودند در خندقی كه اطراف خیام كنده بودند ریختند و آتش در آنها افروختند برای آنكه آن كافران را مانعی باشد از آنكه به خیام محترم بریزند. و از آن سوی نیز عمر سعد لشكر خود را مرتب ساخت میمنه سپاه را به عمر و بن الحجاج سپرد و شمر ملعون ذی الجوشن را در میسره جای داد و عروه بن قیس را بر سواران گماشت و شبث بن ربعی را با رجاله بازداشت، و رایت جنگ را با غلام خود در ید گذاشت.

و روایتست كه امام حسین علیه السلام دست به دعا برداشت و گفت:

اًللهم اَنْتَ ثِقَتی فی كُلّ كَرْبٍ وَ اَنْتَ رَجائی فی كُلّ شِدَّهٍ وَ اَنْتَ لی فی كُلّ اَمْرٍ نَزَلَ بی ثِقَهٌ وَعُدَّه كَمْ مِنْ هَمََّ یَضْعُفُ فیِه الْفُؤادُ وَ َتقِلُّ فیهِ الْحلَیهُ وَ یَخْذُلُ فیهِ الصَّدیقُ وَ یَشْمَتُ فیهِ الْعَدُوُّا اَنْزَلْتُهُ بِكَ وَ شكَوْتُهُ اِلَیْكَ رَغَبَهً مِنّی اِلَیْكَ عََّمْن سِواكَ فَفَرَّجْتَهُ عَنّی وّ َكَشْفَتهُ فَاَنْتَ َوِلُّی كُلّ نِعْمَهٍ و صاحِبُ كُلّ حَسَنَهٍ وِ ُمْنَتهی كُلّ رَغْبَهٍ.

این وقت از آن سوی لشكر پسر سعد جنبش كردند و در گرداگرد لشکر امام حسین علیه السلام جولان دادند از هر طرف كه می‌رفتند آن خندق و آتش افروخته را می‌دیدند. پس شمر ملعون به صدای بلند فریاد برداشت كه ای حسین پیش از آنكه قیامت رسد شتاب كردی به آتش، حضرت فرمود این گوینده كیست گویا شمر است، گفتند بلی جز او نیست، فرمود ای پسر آن زنی كه بزچرانی می‌كرده تو سزاوارتری به دخول آتش. مسلم بن عوسجه خواست تیری به جانب آن ملعون افكند آن حضرت رضا نداد و منعش فرمود، عرض كرد رخصت فرما تا او را هدف تیر سازم همانا او فاسق و از دشمنان خدا و از بزرگان ستمكاران است و خداوند مرا بر او تمكین داده حضرت فرموده مكروه می‌دارم كه من با این جماعت ابتدا به مقاتلت كنم.


این وقت حضرت امام حسین علیه السلام راحله خویش را طلبید و سوار شد و به صوت بلند فریاد برداشت كه می‌شنیدند صدای آن حضرت را بیشتر مردم و فرمود آنچه حاصلش اینست:

ای مردم به هوای نفس عجلت مكنید و گوش به كلام من دهید تا شما را بدانچه سزاوار است موعظت بگویم و عذر خودم را بر شما ظاهر سازم پس اگر با من انصاف دهید سعادت خواهید یافت و از در انصاف بیرون شوید، پس آرای پراكنده خود را مجتمع سازید و زیر و بالای این امر را به نظر تامل ملاحظه نمائید تا آنكه امر بر شما پوشیده و مستور نماند پس از آن بپردازید به من و مرا مهلت مدهید. همانا ولی من خداوندی كه قرآن را فرو فرستاده و اوست متولی امور صالحان.

راوی گفت كه چون خواهران آن حضرت این كلمات را شنیدند صیحه كشیدند و گریستند و دختران آن جناب نیز به گریه درآمدند، پس بلند شد صداهای ایشان حضرت امام حسین علیه السلام فرستاد به نزد ایشان برادر خود عباس بن علی (ع) و فرزند خود علی اكبر را و فرمود به ایشان كه ساكت كنید زنها را، سوگند به جان خودم كه بعد از این گریه ایشان بسیار خواهد شد.

و چون زنها ساكت شدند آن حضرت خدای را حمد و ثنا گفت به آنچه سزاوار اوست و درود فرستاد بر حضرت رسول و ملائكه و رسولان خدا علیهم السلام و شنیده نشد هرگز متكلمی پیش از آن حضرت و بعد از او به بلاغت او.

پس فرمود ای جماعت نیك تأمل كنید و ببینید كه من كیستم و با كه نسبت دارم آنگاه با خویشتن آئید و خویشتن را ملامت كنید و نگران شوید كه آیا شایسته است برای شما قتل من و هتك حرمت من آیا من نیستم پسر دختر پیغمبر شما، آیا من نیستم پسر وصی پیغمبر و ابن عم او و آن كسی كه اول مؤمنان بود كه تصدیق رسول خدا صلی الله علیه و آله نمود، به آنچه از جانب خدا آورده بود، آیا حمزه سیدالشهداء عم من نیست؟ آیا جعفر كه با دو بال در بهشت پرواز می‌كند عم من نیست؟ ایا به شما نرسیده كه پیغمبر صلی الله علیه و آله در حق من و برادرم حسن (ع) فرمود كه ایشان دو سید جوانان اهل بهشتند؟ پس اگر سخن مرا تصدیق كنید اصابه حق كرده باشید، به خدا سوگند كه هرگز سخن دروغ نگفته‌ام از زمانی كه دانستم خداوند دروغگو را دشمن می‌دارد، و با این همه اگر مرا تكذیب می كنید پس در میان شما كسانی می‌باشند كه از این سخن آگهی دارند، اگر از ایشان بپرسید به شما خبر می‌دهند، بپرسید از جابر بن عبدالله انصاری، و ابوسعید خدری، و سهل بن سعد ساعدی، و زید بن ارقم، و انس بن مالك تا شما را خبر دهند، همانا ایشان این كلام را در حق من و برادرم حسن از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده‌اند. آیا این مطلب كافی نیست شما را در آن كه حاجز ریختن خون من شود؟

شمر به آن حضرت گفت كه من خدا را از طریق شك و ریب بیرون صراط مستقیم عبادت كرده باشم اگر بدانم تو چه می گوئی. چون حبیب سخن شمر را شنید گفت ای شمر به خدا سوگند كه من ترا چنین می‌بینم كه خدای را به هفتاد طریق از شك و ریب عبادت می‌كنی، و من شهادت می‌دهم كه این سخن را به جانب امام حسن علیه السلام راست گفتی كه من نمی‌دانم چه می‌گوئی البته نمی‌دانی چه آنكه خداوند قلب ترا به خاتم خشم مختوم داشته و به غشاوت غضب مستور فرموده.

دیگر باره جناب امام حسین علیه السلام لشكر را خطاب نموده و فرمود: اگر بدانچه كه گفتم شما را شك و شبهه‌ایست آیا در این مطلب هم شك می‌كنید كه من پسر دختر پیغمبر شما می‌باشم؟ به خدا قسم كه در میان مشرق و مغرب پسر دختر پیغمبری جز من نیست،‌خواه در میان شما و خواه در غیر شما، وای بر شما آیا كسی را از شما را كشته‌ام كه خون او را از من طلب كنید؟ یا مالی را از شما تباه كرده‌ام؟ یا كسی را به جراحتی آسیب زده‌ام تا قصاص جوئید؟ هیچ كس آن حضرت را پاسخ نگفت، دیگرباره ندا در داد كه ای شبث بن ربعی و ای حجاربن ابجر و ای قیس بن اشعث و ای زیدبن حارث مگر شما نبودید كه برای من نوشتید كه میو‌ه‌های اشجار ما رسیده و بوستانهای ما سبز و ریان گشته است اگر به سوی ما آیی از برای یاریت لشكرها آراسته‌ایم این وقت قیس بن اشعث آغاز سخن كرد و گفت ما نمی‌دانیم چه می‌گوئی ولكن حكم بنی عم خود یزید و ابن زیاد را بپذیر تا آنكه ترا جز به دلخواه تو دیدار نكند، حضرت فرمود لاوالله هرگز دست مذلت به دست شما ندهم و از شما هم نگریزم چنانكه عبید گریزند. آنگاه ندا كرد ایشان را و فرمود:

عِبادَاللهِ اِنّی عُذْتُ بِرَبّی وَ رَبِكُمْ اَنْ تَرْجُمُونِ وَ اَعُوذُ بِرَبّی وَ رَبكُمّ مِنْ كُلّ مُتَكَبِرً لایُؤمِنُ بَیَوْمِ الْحِسابِ.


آنگاه از راحله خود فرود آمد و عقبه بن سمعان را فرمود تا آن را عقال برنهاد. ابوجعفر طبری نقل كرده از علی بن حنظله بن اسعد شبامی از كثیر بن عبدالله شعبی كه گفت چون روز عاشورا ما به جهت مقاتله با امام حسین علیه السلام به مقابل آن حضرت شدیم، بیرون آمد به سوی ما زهیر بن القین در حالی كه سوار بود بر اسبی درازدم غرق در اسلحه، پس فرمود اهل كوفه من انذار می‌كنم شما را از عذاب خدا، همان حق است بر هر مسلمانی نصیحت و خیرخواهی برادر مسلمانش و ماها تا به حال بر یك دین و یك ملتیم و برادریم با هم تا شمشیر در بین ما كشیده نشده، پس هرگاه بین ما شمشیر واقع شد برادری ما از هم گسیخته و مقطوع خواهد شد و ما یك امت و شما امت دیگر خواهید بود. همانا مردم بدانید كه خداوند ما و شما را ممتحن و مبتلا فرموده به ذریه پیغمبرش تا ببیند ما چه خواهیم كرد با ایشان، اینك من می‌خوانم شما را به نصرت ایشان و مخذول گذاشتن طاغی پسر طاغی عبیدالله بن زیاد را زیرا كه شما از این پدر، و پسر ندیدید مگر بدی، چشمان شما را در آوردند و دستها و پاهای شما را بریدند و شما را مثله كردند و بر تنة درختان خرما بدار كشیدند و اشراف و قراء شما را مانند حجر بن عدی واصحابش و هانی بن عروه و امثالش را به قتل رسانیدند.

لشكر ابن سعد كه این سخنان شنیدند شروع كردند به ناسزا گفتن به زهیر و مدح و ثنا گفتن بر ابن زیاد و گفتند به خدا قسم كه ما حركت نكنیم تا آقایت حسین و هر كه با اوست بكشیم یا آنها را گرفته و زنده به نزد امیر عبیدالله بن زیاد بفرستیم. دیگر باره جناب زهیر بنای نصیحت را گذاشت و فرمود ای بندگان خدا اولاد فاطمه علیهماالسلام احق و اولی هستند به مودت و نصرت از فرزند سمیه هر گاه یاری نمی‌كنید ایشان را پس شما را در پناه خدا درمی‌آورم از آنكه ایشان را بكشید، بگذارید حسین را با پسر عمش یزید بن معاویه هر آینه به جان خودم سوگند كه یزید راضی خواهد شد از طاعت شما بدون كشتن حسین علیه السلام. این هنگام شمر ملعون تیری به جانب او افكند و گفت ساكت شو خدا ساكن كند صدای ترا همانا ما را خسته كردی از بس كه حرف زدی زهیر با وی گفت: یَابْنَ الْبَوّالِ عَلی عَقِبَیْه ما اِیّاكَ اُخاطِبُ اِنَّما اَنْتَ بَهیمَهٌ.

من با تو تكلم نمی‌كنم تو انسان نیستی بلكه حیوان می‌باشی به خدا سوگند گمان نمی‌كنم ترا كه دو آیه محكم از كتاب الله را دانا باشی پس بشارت باد ترا به خزی و خواری روز قیامت و عذاب دردناك شمر ملعون گفت كه خداوند ترا و صاحبت را همین ساعت خواهد كشت زهیر فرمود آیا به مرگ مرا می‌ترسانی؟ به خدا قسم مردن با آن حضرت نزد من محبوب‌تر است از مخلد بودن در دنیا با شماها. پس رو كرد به مردم و صدای خود را بلند كرد و فرمود ای بندگان خدا مغرور نسازد شما را این جلف جانی و امثال او به خدا سوگند كه نخواهد رسید شفاعت پیغمبر صلی الله علیه و آله به قومی كه بریزند خون ذریه و اهل بیت او را و بكشند یاوران ایشان را.

راوی گفت پس مردی او را ندا كرد و گفت ابوعبدالله الحسین علیه السلام می‌فرماید بیا به نزد ما. فَلَعَمْری لَئِنْ كانَ مُؤمِنُ الِ فِرْعُوْنَ نَصَحَ لِقَوْمِهِ وَ اَبْلَغَ فِی الدُّعاءِ لَقَدْ نَضَحْتَ وَ اَبَلْغتَ لَو نَفَعَ النُّصْحُ وَ الاْبْلاغُ.


و سید بن طاوس ره روایت كرده كه چون اصحاب پسر سعد سوار گشتند و مهیای جنگ با آن حضرت شدند آنجناب بُریربن خضیر را به سوی ایشان فرستاد كه ایشان را موعظتی نماید، بریر در مقابل آن لشكر آمد و ایشان را موعظه نمود. آن بدبختان سیه روزگار كلام او را اصغا ننمودند و از مواعظ او انتفاع نبردند.

پس خود آن جناب بر ناقه خویش و به قولی بر اسب خود سوار شد و به مقابل ایشان آمده و طلب سكوت نمود، ایشان ساكت شدند، پس آن حضرت حمد و ثنای الهی را به جای آورد و بر حضرت رسالت پناهی و بر ملائكه و سایر انبیاء و رسل درود بلیغی فرستاد پس از آن فرمود كه هلاكت و اندوه باد شما را ای جماعت غدار و ای بیوفاهای جفاكار در هنگامی كه به جهت هدایت خویش ما را به سوی خود طلبیدید و ما اجابت شما كرده و شتابان به سوی شما آمدیم پس كشیدند بر روی ما شمشیرهائی كه به جهت ما در دست داشتید و بر افروختید بر روی ما آتشی را كه برای دشمن ما و دشمن شماها مهیا كرده بودیم پس شما به كین و كید دوستان خود به رضای دشمنان خود همداستان شدید بدون آنكه عدلی در میان شما فاش و ظاهر كرده باشند و بی‌آنكه طمع و امید رحمتی باشد از شماها در ایشان پس چرا از برای شما باد وَیْلها از ما دست كشیدند و حال آنكه شمشیرها در حبس نیام بود و دلها مطمئن و آرام می‌زیست و رأیها محكم شده و نیرو داشت لكن شما سرعت كردید و انبوه شدید در انگیزش نیران فتنه مانند ملخها و خویشتن را دیوانه‌وار در انداختید در كانون نار چون پروانه‌گان پس دور باشید از رحمت خدا ای معاندین امت و شاد و شارد جمعیت و تارك قرآن و محرف كلمات آن و گروه گنه كاران و پیروان وساوس شیطان و ماحیان شریعت و سنت نبوی آیا ظالمان را معاونت می‌كنید و از یاری ما دست بر می‌دارید. بلی سوگند با خدای كه عذر و مكر از قدیم در شماها بوده با او بهم پیچیده اصول شما و از او قوت گرفته فروع شما لاجرم شما پلیدتر میوه‌اید گلوگاه ناظر را و كمتر لقمه‌اید غاصب را الحال آگاه باشید كه زنا زاده فرزند زنا زاده یعنی ابن زیاد علیه اللعنه مرا مردد كرده میان دو چیز:

یا آنكه شمشیر كشیده و در میدان مبارزت بكوشم، و یا آنكه لبسا مذلت بر خود بپوشم و دور است از ما ذلت و خداوند رضا ندهد و رسول نفرماید و مؤمنان و پروردگار دامنهای طاهر و صاحب حمیت و اربابهای غیرت ذلت لئام را بر شهادت كرام اختیار نكنند، اكنون حجت را بر شما تمام كردم و با قلت اعوان و كمی یاران با شما رزم خواهم كرد. پس متصل فرمود كلام خود را به شعرهای فروه بن مسیك مرادی:

وَ اِنْ نُغْلَبْ فَغَیْر مُغَلَّبینا
مَنا یانا وَ دَوْلَهاخِریْنا
كَلا كِلَهُ اَناخَ بِاخَرینا
كَما اَفْنَی الْقروُنَ الاَوَّلینا
وَلَوْ بَقِیَ الْكِرامُ اِذا بَقینا
سَیَلْقَی الشّامِتُونَ كَما لَقین

 

فَاِنْ نُهْزَمْ فَهَزّاموُنَ قِدْماً
وَ ما اِن طِبُّنا جُبْنٌ وَلَكِن
اِذا مَا الْمَوْتَ رَفَّعَ عَنْ اُناسٍ
فَافَنْی ذلِكُمْ سَرْواتِ قومی
فَلَوْ خَلَدَالْمُلُوكَ اِذاً خَلَدْنا
فَقُلْ لِلشّامِتَیْنِ بِنا اَفیقوُا

آنگاه فرمود سوگند با خدای كه شما بعد من فراوان و افزون از مقدار زمانی كه پیاده سوار اسب باشد زنده نمانید، روزگار آسیای مرگ بر سر شما بگرداند و شما مانند میله سنگ آسیا در اضطراب باشید این عهدی است به من از پدر من از جد من، اكنون رأی خود را فراهم كنید و با اتباع خود همدست شوید و مشورت كنید تا امر بر شما پوشیده نماند پس قصد من كنید و مرا مهلت مدهید همانا من نیز توكل كرده‌ام بر خداوندی كه پروردگار من و شما است كه هیچ متحرك و جانداری نیست مگر آنكه در قبضه قدرت اوست و همانا پروردگار من بر طریق مستقیم و عدالت استوار است جزای هر كسی را به مطابق كار او می‌دهد.

پس زبان به نفرین آنها گشود و گفت ای پروردگار من باران آسمان را از این جماعت قطع كن و برانگیز برایشان قحطی زمان یوسف (ع) كه مصریان را به آن آزمایش فرمودی و غلام ثقیف را برایشان سلطنت ده تا آنكه برساند به كامهای ایشان كاسه‌های تلخ مرگ را زیرا كه ایشان فریب دادند ما را و دست از یاری ما برداشتند و توئی پروردگار ما، بر تو توكل كردیم و به سوی تو انابه نمودیم و به سوی تو است بازگشت همه. پس از ناقه به زیر آمد و طلبید مرتجز اسب رسول خدا صلی الله علیه و آله را و بر آن سوار گشت و لشكر خود را تعبیه فرمود.

 


 

طبری از سعد بن عبیده روایت كرده كه پیرمردان كوفه بالای تل ایستاده بودند و برای سیدالشهداء علیه السلام می‌گریستند و می‌گفتند اَللّهُمَّ اَنْزِلْ نَصْرَكَ یعنی بارالها نصرت خود را بر حسین نازل فرما. من گفتم ای دشمنان خدا چرا فرود نمی‌آئید او را یاری كنید؟ سعید گفت دیدم حضرت سیدالشهداء علیه السلام كه موعظه فرمود مردم را در حالتی كه جبه‌ای از برد در برداشت و چون رو كرد به سوی صف خویش مردی از بنی تمیم كه او را عمر طهوی می‌گفتند تیری به آن حضرت افكند كه در میان كتفش رسید و بر جبه‌اش آویزان شد و چون به لشكر خود ملحق شد نظر كردم به سوی آنها دیدم قریب صد نفر می‌باشند كه در ایشان بود از صلب علی علیه السلام پنج نفر و از بنی هاشم شانزده نفر و مردی از بنی سلیم و مردی از نبی كنانه كه حلیف ایشان بود و ابن عمیر بن زیاد انتهی.

و در بعضی مقاتل است كه چون حضرت این خطبه مباركه را قرائت نمود فرمود ابن سعد را بخوانید تا نزد من حاضر شود، اگر چه ملاقات آن حضرت بر ابن سعد گران بود لكن دعوت آن حضرت را اجابت نمود و با كراهتی تمام به دیدار آن امام علیه السلام آمد. حضرت فرمود ای عمر تو مرا به قتل می‌رسانی به گمان اینكه، ابن زیاد (ملعون) زنازاده ترا سلطنت مملكت ری و جرجا خواهد داد، به خدا سوگند كه تو به مقصود خود نخواهی رسید و روز تهنیت و مبارك باد این دو مملكت را نخواهی دید، این سخن عهدیست كه به من رسیده این را استوار میدارد و آنچه خواهی بكن همانا هیچ بهره از دنیا و آخرت نبری، و گویا می‌بینم سر ترا در كوفه برنی نصب نموده‌اند و كودكان آنرا سنگ می‌‌زنند و هدف و نشانة خود كنند. از این كلمات عمر سعد (لعنه الله علیه) خشمناك شد و از آن حضرت روی بگردانید و سپاه خویش را بانگ زد كه چند انتظار می‌برید، این تكاهل و توانی به یك سو نهید و حمله‌ای گران در دهید حسین و اصحاب او افزون از لقمه‌ای نیست. این وقت امام حسین علیه السلام بر اسب رسول خدا «ص» كه مرتجز نام داشت بر نشست و از پیش روی صف در ایستاد و دل بر حرب نهاد و فریاد به استغاثه برداشت و فرمود آیا فریادرسی هست كه برای خدا یاری كند ما را؟ آیا دافعی هست كه شر این جماعت را از حریم رسول خدا «ص» بگرداند؟

 

 

برگرفته از کتاب منتهی الامال، تألیف حاج شیخ عباس قمی

behroozraha

شنبه 4/9/1391 - 23:47
اهل بیت

عکس های مراسم نمادین آتش زدن خیمه های اباعبدالله الحسین (ع)

شهر قم

 عکس عاشورا | مراسم عاشورا | مراسم عاشورا در قم | عزاداری شهر قم | آتش زدن خمیه | آتش زدن خیمه ها در شهر قم | مراسم نمادین عاشورا | مراسم نمادین روز عاشورا در قم | مراسم عاشورا در قم | خیمه | خیمه های امام حسین (ع) | مراسم عاشورای حسینی در قم | عاشورای حسینی در شهر قم | عاشورای حسینی در شهر قم | آتش زدن نمادین خیمه ها | آتش زدن خیمه ها | عکس تعزیه | تعزیه | مراسم تعزیه | تعزیه امام حسین

 

عکس عاشورا | مراسم عاشورا | مراسم عاشورا در قم | عزاداری شهر قم | آتش زدن خمیه | آتش زدن خیمه ها در شهر قم | مراسم نمادین عاشورا | مراسم نمادین روز عاشورا در قم | مراسم عاشورا در قم | خیمه | خیمه های امام حسین (ع) | مراسم عاشورای حسینی در قم | عاشورای حسینی در شهر قم | عاشورای حسینی در شهر قم | آتش زدن نمادین خیمه ها | آتش زدن خیمه ها | عکس تعزیه | تعزیه | مراسم تعزیه | تعزیه امام حسین

 

عکس عاشورا | مراسم عاشورا | مراسم عاشورا در قم | عزاداری شهر قم | آتش زدن خمیه | آتش زدن خیمه ها در شهر قم | مراسم نمادین عاشورا | مراسم نمادین روز عاشورا در قم | مراسم عاشورا در قم | خیمه | خیمه های امام حسین (ع) | مراسم عاشورای حسینی در قم | عاشورای حسینی در شهر قم | عاشورای حسینی در شهر قم | آتش زدن نمادین خیمه ها | آتش زدن خیمه ها | عکس تعزیه | تعزیه | مراسم تعزیه | تعزیه امام حسین

عکس عاشورا | مراسم عاشورا | مراسم عاشورا در قم | عزاداری شهر قم | آتش زدن خمیه | آتش زدن خیمه ها در شهر قم | مراسم نمادین عاشورا | مراسم نمادین روز عاشورا در قم | مراسم عاشورا در قم | خیمه | خیمه های امام حسین (ع) | مراسم عاشورای حسینی در قم | عاشورای حسینی در شهر قم | عاشورای حسینی در شهر قم | آتش زدن نمادین خیمه ها | آتش زدن خیمه ها | عکس تعزیه | تعزیه | مراسم تعزیه | تعزیه امام حسین

 

عکس عاشورا | مراسم عاشورا | مراسم عاشورا در قم | عزاداری شهر قم | آتش زدن خمیه | آتش زدن خیمه ها در شهر قم | مراسم نمادین عاشورا | مراسم نمادین روز عاشورا در قم | مراسم عاشورا در قم | خیمه | خیمه های امام حسین (ع) | مراسم عاشورای حسینی در قم | عاشورای حسینی در شهر قم | عاشورای حسینی در شهر قم | آتش زدن نمادین خیمه ها | آتش زدن خیمه ها | عکس تعزیه | تعزیه | مراسم تعزیه | تعزیه امام حسین

 

behroozraha

 

 

شنبه 4/9/1391 - 19:47
اهل بیت

عکس های مراسم نمادین آتش زدن خیمه های اباعبدالله الحسین (ع)

شهر قم

عکس عاشورا | مراسم عاشورا | مراسم عاشورا در قم | عزاداری شهر قم | آتش زدن خمیه | آتش زدن خیمه ها در شهر قم | مراسم نمادین عاشورا | مراسم نمادین روز عاشورا در قم | مراسم عاشورا در قم | خیمه | خیمه های امام حسین (ع) | مراسم عاشورای حسینی در قم | عاشورای حسینی در شهر قم | عاشورای حسینی در شهر قم | آتش زدن نمادین خیمه ها | آتش زدن خیمه ها | عکس تعزیه | تعزیه | مراسم تعزیه | تعزیه امام حسین

عکس عاشورا | مراسم عاشورا | مراسم عاشورا در قم | عزاداری شهر قم | آتش زدن خمیه | آتش زدن خیمه ها در شهر قم | مراسم نمادین عاشورا | مراسم نمادین روز عاشورا در قم | مراسم عاشورا در قم | خیمه | خیمه های امام حسین (ع) | مراسم عاشورای حسینی در قم | عاشورای حسینی در شهر قم | عاشورای حسینی در شهر قم | آتش زدن نمادین خیمه ها | آتش زدن خیمه ها | عکس تعزیه | تعزیه | مراسم تعزیه | تعزیه امام حسین

عکس عاشورا | مراسم عاشورا | مراسم عاشورا در قم | عزاداری شهر قم | آتش زدن خمیه | آتش زدن خیمه ها در شهر قم | مراسم نمادین عاشورا | مراسم نمادین روز عاشورا در قم | مراسم عاشورا در قم | خیمه | خیمه های امام حسین (ع) | مراسم عاشورای حسینی در قم | عاشورای حسینی در شهر قم | عاشورای حسینی در شهر قم | آتش زدن نمادین خیمه ها | آتش زدن خیمه ها | عکس تعزیه | تعزیه | مراسم تعزیه | تعزیه امام حسین

عکس عاشورا | مراسم عاشورا | مراسم عاشورا در قم | عزاداری شهر قم | آتش زدن خمیه | آتش زدن خیمه ها در شهر قم | مراسم نمادین عاشورا | مراسم نمادین روز عاشورا در قم | مراسم عاشورا در قم | خیمه | خیمه های امام حسین (ع) | مراسم عاشورای حسینی در قم | عاشورای حسینی در شهر قم | عاشورای حسینی در شهر قم | آتش زدن نمادین خیمه ها | آتش زدن خیمه ها | عکس تعزیه | تعزیه | مراسم تعزیه | تعزیه امام حسین

عکس عاشورا | مراسم عاشورا | مراسم عاشورا در قم | عزاداری شهر قم | آتش زدن خمیه | آتش زدن خیمه ها در شهر قم | مراسم نمادین عاشورا | مراسم نمادین روز عاشورا در قم | مراسم عاشورا در قم | خیمه | خیمه های امام حسین (ع) | مراسم عاشورای حسینی در قم | عاشورای حسینی در شهر قم | عاشورای حسینی در شهر قم | آتش زدن نمادین خیمه ها | آتش زدن خیمه ها | عکس تعزیه | تعزیه | مراسم تعزیه | تعزیه امام حسین

behroozraha

 

شنبه 4/9/1391 - 19:38
اهل بیت

عکس های مراسم نمادین آتش زدن خیمه های اباعبدالله الحسین (ع)

شهر قم

عکس عاشورا | مراسم عاشورا | مراسم عاشورا در قم | عزاداری شهر قم | آتش زدن خمیه | آتش زدن خیمه ها در شهر قم | مراسم نمادین عاشورا | مراسم نمادین روز عاشورا در قم | مراسم عاشورا در قم | خیمه | خیمه های امام حسین (ع) | مراسم عاشورای حسینی در قم | عاشورای حسینی در شهر قم | عاشورای حسینی در شهر قم | آتش زدن نمادین خیمه ها | آتش زدن خیمه ها | عکس تعزیه | تعزیه | مراسم تعزیه | تعزیه امام حسین

عکس عاشورا | مراسم عاشورا | مراسم عاشورا در قم | عزاداری شهر قم | آتش زدن خمیه | آتش زدن خیمه ها در شهر قم | مراسم نمادین عاشورا | مراسم نمادین روز عاشورا در قم | مراسم عاشورا در قم | خیمه | خیمه های امام حسین (ع) | مراسم عاشورای حسینی در قم | عاشورای حسینی در شهر قم | عاشورای حسینی در شهر قم | آتش زدن نمادین خیمه ها | آتش زدن خیمه ها | عکس تعزیه | تعزیه | مراسم تعزیه | تعزیه امام حسین

عکس عاشورا | مراسم عاشورا | مراسم عاشورا در قم | عزاداری شهر قم | آتش زدن خمیه | آتش زدن خیمه ها در شهر قم | مراسم نمادین عاشورا | مراسم نمادین روز عاشورا در قم | مراسم عاشورا در قم | خیمه | خیمه های امام حسین (ع) | مراسم عاشورای حسینی در قم | عاشورای حسینی در شهر قم | عاشورای حسینی در شهر قم | آتش زدن نمادین خیمه ها | آتش زدن خیمه ها | عکس تعزیه | تعزیه | مراسم تعزیه | تعزیه امام حسین

عکس عاشورا | مراسم عاشورا | مراسم عاشورا در قم | عزاداری شهر قم | آتش زدن خمیه | آتش زدن خیمه ها در شهر قم | مراسم نمادین عاشورا | مراسم نمادین روز عاشورا در قم | مراسم عاشورا در قم | خیمه | خیمه های امام حسین (ع) | مراسم عاشورای حسینی در قم | عاشورای حسینی در شهر قم | عاشورای حسینی در شهر قم | آتش زدن نمادین خیمه ها | آتش زدن خیمه ها | عکس تعزیه | تعزیه | مراسم تعزیه | تعزیه امام حسین

عکس عاشورا | مراسم عاشورا | مراسم عاشورا در قم | عزاداری شهر قم | آتش زدن خمیه | آتش زدن خیمه ها در شهر قم | مراسم نمادین عاشورا | مراسم نمادین روز عاشورا در قم | مراسم عاشورا در قم | خیمه | خیمه های امام حسین (ع) | مراسم عاشورای حسینی در قم | عاشورای حسینی در شهر قم | عاشورای حسینی در شهر قم | آتش زدن نمادین خیمه ها | آتش زدن خیمه ها | عکس تعزیه | تعزیه | مراسم تعزیه | تعزیه امام حسین

 

behroozraha

شنبه 4/9/1391 - 19:33
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته