• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 15639
تعداد نظرات : 1110
زمان آخرین مطلب : 3877روز قبل
كودك

خدایا! این منم که با تلاش های پوچ و فکرهای بچه گانه ام می خواهم…

بعضی وقت ها می شود، حنان که بغلم هست، تلاش می کند خودش را بکشد بیرون از بغلم.
با پاهایش خودش را می کشد بیرون و کمرش را پل می زند.
با دست هایش هم مرا فشار می دهد تا خودش کمی برود جلوتر و خلاصه از بغل من خارج شود.
این در حالی است که نه می تواند چهار دست و پا برود، نه بایستد و نه راه برود!
خصوصا وقتی یک اسباب بازی ای چیزی می بیند، آنقدر تلاش می کند تا از بغل من برود بیرون که هرکسی نداند فکر می کند الان می دود یک طرفی و فرسنگ ها از مادرش دور می شود!
حالا هیچکسم نیست بهش بگوید تو به این کوچولویی به جز مادرت که همه جوره ساپورتت می کند، به چه کسی/چیزی می خواهی پناه ببری اگر از پیش او بروی؟
این جور موقع ها بهش می گویم:
“حالا فرض کن رفتی، کجا می خوای بری آخه؟”***

 مادر بانو

سه شنبه 5/6/1392 - 19:41
كودك

ما این را دوست نداشتیم، و خدا می دانست!

بعضی وقت ها حنان می رود جعبه ی شیرینی را باز کند، یا شکلاتی را بردارد، یا نبات و قند و کاکائویی را بگذارد دهانش، بعد با ممانعت من مواجه می شود که به او میگویم:تو مزه ی شیرین دوست نداری. من می دانم!”
همان موقع از دستم ناراحت میشود.
دلش میخواهد باز هم برای چندمین بار تجربه کند و باز هم از دهانش بیرون بیندازد و باز هم من بروم و شکلات/شیرینی مذکور را از روی فرش جمع کنم تا قبول کند حرف من را

و من از قبل می دانم چون دیگر دستم آمده حنان خوراکی های شیرین مزه را نمی پسندد. بارها شده شکلاتی برایش باز کرده باشم یا شربتی درست کرده باشم، یا شیرینی ای کوچک کوچک کرده باشم که بگذارم دهانش، با اولین گاز کل خوراکی را انداخته بیرون و دیگر هم به آن لب نزده است. و این در مقابل تمایلش به غذای معمولی سفره و دوغ و بیسکوییت ترد و سیب زمینی  پخته و همه ی خوراکی های بانمک است.

کودک

خدایا!
بارها شده که ما دعاهایی کرده ایم و چیزهایی از تو خواسته ایم و با ممانعت تو (بخوانید عدم استجابت دعا) روبرو گشته ایم.
خیلی هم در این مواقع ناراحت شده ایم.
اما این تویی که در هنگام درخواست مان برای رسیدن به آن چیز مورد نظر، به ما گفته ای: تو این را دوست نداری. من می دانم!”
و این ماییم. این بنده های ناآگاه از خودمان در برابر توکه پای به زمین کوبیده ایم، و اصرار و التماس کرده ایم که الا و لابد به ما بده
و بارها هم شده بعد از استجابت دعایمان، بعد از گذشت زمانی از او، متوجه شده ایم : “ما این را دوست نداشتیم، و خدا می دانست!

منبع وقتی مادر هستی!

سه شنبه 5/6/1392 - 19:39
كودك

اینقدر که به ما گفته اند موسیقی آرامش بخش است، ما یادمان رفته که آرامش بخش تر از آن…

طی چند روز آینده، پرونده ای متشکل از چند مطلب پیرامون موضوع «اسباب بازی» در سایت منتشر خواهد شد. 

امیدواریم این مطالب، باعث شود والدین گرامی هنگام خرید اسباب بازی برای کودکان شان، با دقت نظر بیشتری دست به انتخاب بزنند.

***

نویسنده: مادربانو

نور، صدا، حرکت!!

در این دوره و زمانه، خیلی سخت می شود یک اسباب بازی پیدا کرد که یکی از این سه تا را نداشته باشد چه برسد به هر سه ی آنها.

ما از کودکی هر چه به یاد می آوریم، این بوده که توپ، برای قل دادن و بازی کردن است. اینکه یک توپی ساخته شده که وقتی آن را روشن می کنیم، یک موسیقی خیلی تند و کلی چراغ های لیزری با هم روشن می شوند و روی ذهن بچه رژه می روند، چه کمکی به رشد او می کند؟ و اساسا هدف از بازی کودک و اسباب بازی هایش چیست؟

خیلی توصیه شده است که سه سال اول زندگی کودک، باید سرشار از آرامش باشد. حتی بهتر است وسائل تزئینی را از خانه جمع کنیم و به بچه اجازه دهیم با آرامش، بازی کند و نه ما نگران شکستن چیزی باشیم و نه او با انبوهی از تزئینات روبرو باشد. چه برسد به این همه نور و صدا و حرکت!

شاید با آمدن یک موجود معصوم کوچولو، بتوانیم بیشتر به هدف آفرینش فکر کنیم. واقعا ما برای چه آمده ایم؟ قرار است چه کنیم؟

اگر هدف از آمدن ما، بندگی است و طی مسیری به سوی حضرت حق، پس چرا از ماه های اول تولدِ این گل های بهشتی، گوششان را پر می کنیم از آهنگ هایی که نه آنها را به این هدف نزدیک می کند و نه تاثیر مثبتی بر روحشان می گذارد.

213062

البته در این دوره و زمانه، خیلی از روانشناس ها معتقدند کودک، با موسیقی آرامش می گیرد. اما شک نکنیم راه های بهتری برای کسب این آرامش وجود دارد.

اینقدر که به ما گفته اند موسیقی آرامش بخش است، ما یادمان رفته که آرامش بخش تر از آن هم هست. یا بهتر است بگویم آرامش حقیقی را جایی غیر از شنیدن موسیقی باید جستجو کرد تا به شادی و نشاط حقیقی هم رسید. وگرنه از این موسیقی ها و این آرامش های کاذب، بیشتر از همین شادی های کاذب چیزی عایدمان نمی شود.

و حالا ما تلاش می کنیم اگر خودمان آنقدری دوریم که نمی توانیم فرزند مان را به هدف خلقت نزدیک کنیم، لااقل او را از مسیر اصلی، دور نکنیم.

 

مادر بانو

سه شنبه 5/6/1392 - 19:39
كودك

اگر یادم می ­آمد که نباید کسی را سرزنش کنم وگرنه خودم هم گرفتار می­ شوم، شاید همان­جا استغفار می­ کردم.

97112107371122282371723113213226893510325

دختر کوچولو توی کریرش خوابیده بود و آرام پستانکش را می ­مکید. از دلم گذشت: “عجب پدر و مادری! خوش به حال خودم که به علی پستانک ندادم.”

اگر یادم می ­آمد که نباید کسی را سرزنش کنم وگرنه خودم هم گرفتار می­ شوم، شاید همان­جا استغفار می­ کردم. ولی یادم نیامد و استغفار هم نکردم.

حالا این روزها خیلی­ ها مرا می­ بینند و در دلشان می­ گویند: “عجب مادری!”، خیلی­ ها هم به زبان می ­آورند.

و من فقط لبخند می ­زنم و می­ گویم: “خُب بعضی بچه ­ها این طوری هستند دیگر!” و به یاد دختر کوچولویی می­ افتم که در کریرش خوابیده بود و آرام پستانکش را می­ مکید.

منبع : مادرانه های ام علی

سه شنبه 5/6/1392 - 19:38
كودك

مال و فرزندان زینت زندگی دنیایی اند

نویسنده: مرجان الماسی
bbbb
.
وقتی این دو آیه را کنار هم بخوانیم:
.
یَا بَنِى ءَادَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِ‏ّ مَسْجِدٍ وَکُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَ لَاتُسْرِفُواْ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ (اعراف، ۳۱)
.
اى فرزندان آدم! نزد هر مسجد (به هنگام نماز، لباس و) زینت‏هاى خود را برگیرید و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید، همانا خداوند اسرافکاران را دوست ندارد
.
———————————–
.
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا و…… (کهف: ۴۶)
مال و فرزندان زینت زندگی دنیایی اند; …….
.
شاید بتوانیم نتیجه بگیریم که:
خداوند امر فرموده فرزندانمان را با خود به مسجد ببریم.
.
 
مادر بانو
سه شنبه 5/6/1392 - 19:38
كودك

دخترم حســــــود نیست

دروغــــــــــــــگو نیست ……………

نویسنده: سمانه امیری

m136_1351640600

خـــــــــــــــــدایا

دخترم حســــــود نیست

دروغــــــــــــــگو نیست

ناســـــــــــــپاس نیست

نامهــــــــــــربون نیست

بداخـــــــــــــلاق نیست

غیبـــــــــــــت نمی کند

تهـــــــــــــمت نمی زنه

دلــــی رو نمی شـــکنه

**خودت کمــــــکـــــــــم کن اینا رو یادش نـــــــــــــــــدم**

 

مادر بانو

سه شنبه 5/6/1392 - 19:37
كودك

نمیدانم اولین بار لفظ شیطان را برای فرشته های معصوم و بیگناه خداوند چه کسی به کار برد؟

نویسنده: فائقه بیکی

1256078970

 تا به حال دقت کرده اید که چگونه بازیگوشی ها وشیرینکاری های فرزند دلبندمان را بیرحمانه به “شیطانی” تعبیر میکنیم؟

نمیدانم اولین بار لفظ شیطان را برای فرشته های معصوم و بیگناه خداوند چه کسی به کار برد؟ اما میدانم که هیچگاه این واژه را به فرزندم نخواهم گفت.

مگر نه آنکه شیطان همان رانده شده از بهشت برین پروردگار است؟ هم او که در برابر عظمت کردگار هستی سجده نکرد؟ حال چطور به اشرف مخلوقات ،به کسی که قرار است روزی پنج وعده در برابر خالق هستی سر تعظیم و بندگی فرود آورد لقب شیطان میدهیم؟

چه خوب است که به جای واژه شیطانی کلماتی همچون بازیگوشی، وروجک و … را به کار ببریم. آخر میگویند کلمات انرژی و تاثیر دارند،.

 

مادر بانو

سه شنبه 5/6/1392 - 19:37
كودك

کافی است بفهمد به خاطر کار بدش، از او رو برگردانده ام. آن کار را رها می کند

نویسنده: سارا عرفانی

به تجربه، فهمیده ام وقت هایی که دخترم اصرار دارد کار نادرستی را تکرار کند، تنها روشی که باعث می شود از کارش دست بکشد و البته اثر منفی هم در پی ندارد، این است که اخم کنم یا حتی بدون اخم، فقط و فقط به او توجه نکنم.

xz

تاکید بر انجام ندادن آن کار، عصبانی شدن، داد زدن یا حتی پرت کردن حواس، خیلی وقت ها بی تاثیرند و در بعضی موارد، مضر و غلط. اما آن عدم توجه، خیلی کارساز است. یعنی شاید به جرات بتوانم بگویم صد در صد جواب می دهد. چون کودک، در هر حالی می خواهد از مهر و محبت و توجه والدین بهره ببرد.

کافی است بفهمد به خاطر کار بدش، از او رو برگردانده ام. آن کار را رها می کند. می آید و می گوید: «مامان منو دوست داری؟» «مامان! بخند… چرا اخم کردی»

***

ما چقدر به خاطر کارهای اشتباه، مولایمان را از خود، رو گردان کرده ایم و خبر نداریم؟ اگر به اندازه ی فرزندان مان مرام و معرفت داشته باشیم، از رو گردانی مولایمان غمگین می شویم و ساده از کنارش نمی گذریم…

 

مادر بانو

سه شنبه 5/6/1392 - 19:36
كودك

موبایلی که حافظه ی چند گیگا بایتی اش پر از لالایی های جور واجور باشد.

madar-o-farzand

 

آن روزها مادرم موبایل نداشت (هنوز هم ندارد) .موبایلی که حافظه ی چند گیگا بایتی اش پر از لالایی های جور واجور باشد.

آن روزها کاست آهنگ های کودکانه و سی دی هایی که تویشان پر از خاله ها و عموهای قصه گو باشد هم نبود!

آن روزها…

مادرم بغلم می کرد (و گاهی هم با چادر به پشتش می بست که می گوید این را بیشتر دوست داشتم) و توی اتاق راه می رفت و برایم لالایی می خواند…

لالایی هایش گاهی حتی شعر هم نداشت…کلمه هم نداشت…

فقط تکرار مدام لالایی لالایی بود…

ومن هنوز هم که هنوز است

وقتی خسته ام و کم می آورم و نفس ندارم،

جایی در ناخودآگاه خاطره ام

صدای آرام کسی را ، مادری را می شنوم که لالایی می خواند…

لالایی های بی شعر…

لالایی های بی کلمه … .

 

منبع : طهورا

 

 

سه شنبه 5/6/1392 - 19:36
كودك

به صداقتِ کلامِ مادری که تنها کودکش را – هنوز نیامده – نذر خدا می‌کند.

نویسنده : مریم روستا

هنگامی که همسر عمران گفت: پروردگارا! من آن‌چه در شکمم هست را برای تو نذر می‌کنم تا آزادشده‌ی تو باشد، پس از من بپذیر، که تو شنوا و دانایی… پس پروردگارش او را – به بهترین وجه- پذیرفت و –به بهترین وجه- پرورش داد…

بچه‌ی توی شکمش را برای خدا نذر کرده بود. گفته بود: انّی نذرتُ لک ما فی بطنی محرّراً. گفته بود من برای تو آزادش می‌کنم، برای بندگی تو. که فقط خدمتِ تو را بکند. همیشه وقتی از کنارِ این آیه می‌گذرم صلابت و صداقت کلمات مادرِ مریم (س) لبریزم می‌کند. از خدا خواسته بود نذرش را قبول کند. خدا امّا نذر مادر را نه، خودِ مریم را قبول کرده بود؛ آن هم به بهترین وجه؛ بقبولٍ حَسَن. و پرورش او را خودش به عهده گرفته بود؛ اَنبَتَها نَباتاً حَسناً…

saint mary2

بله، این‌جوری‌هاست؛ وقتی خدا کسی را قبول کند، خودش عهده‌دارِ تربیتِ او می‌شود. وقتی یک نذر، صادقانه باشد؛ به صداقتِ کلامِ مادری که تنها کودکش را – هنوز نیامده – نذر خدا می‌کند.

 

مادر بانو

سه شنبه 5/6/1392 - 19:35
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته